0

نکته طلایی ۱: از چاق تر شدن خوشحال باشید!

چاق تر شدن
اندازه متن

ترس از چاق تر شدن یکی از بزرگترین چالش های افراد چاق است.

سالهای زیادی از عمرم با چاقی گذشت و در تمام این سالها ترازو و عددی که قرار است نشان دهد جز کابوس های ذهن من بود.

چرا از چاق تر شدن ترس داریم

از کودکی چاق بودم و دلایل منطقی و متعددی برای چاقی خودم داشتم از جمله اینکه چاقی من ارثی است، چاقی من بخاطر کم تحرکی است، من بخاطر پایین بودن سوخت و سازم چاق هستم و ….

نکته جالب اینکه من و همه افراد چاق دلایل چاق بودنشان را از دیگران شنیده اند و خودشان هیچ دلیل و منطقی برای آن ندارند. به این صورت که من با تحقیق یا بررسی به دلایل چاق بودنم نرسیده بودم فقط چون دیگران درباره چاقی من این نظر را داشتند من هم قبول کرده بودم.

اینکه چرا به سادگی و بدون فکر کردن به دلیل و منطق، دلایل چاق بودن خود را پذیرفته ایم بخاطر اهمیت و اعتباری است که برای حرف دیگران قائل هستیم و این کاملا طبیعی است.

وقتی خودمان برای چاق شدن اقدام نکرده ایم بنابراین طبیعی است که هر دلیلی به ما گفته شود را قبول می کنیم.

وقتی دلایل منطقی برای چاقی خود داشته باشیم از آنجا که نمی توانیم آن دلایل را خنثی کنیم بنابراین به صورت خودبخودی ترس از چاق تر شدن در ما ایجاد می شود.

من هر سال بزرگتر می شدم و بیشتر از سال قبل می شنیدم که چاقی من ارثی است،‌ چاقی من بخاطر کم تحرکی و کلی دلیل دیگر است بنابراین از آنجا که من اقدام عملی یا قانع کننده ای برای برطرف کردن دلایل چاقی خودم انجام نداده بودم بنابراین طبیعی است که هر سال انتظار چاق تر شدن داشته باشم و دقیقا هم همین شرایط را تجربه می کردم و من سال به سال چاق تر می شدم.

لاغری با ذهن رضا عطارروشن

اگر شما هم مانند من تجربه هر سال چاق تر شدن را داشته اید اکنون دلیل آن برای شما واضح شده است. بنابراین هرچه ما چاق تر شدیم به این دلیل نبوده است که استعداد چاقی ما رشد کرده یا توانایی ما برای مقابله با چاقی کمتر شده است بلکه به این دلیل ساده بوده است که ما نتوانسته ایم در مقابل دلایل منطقی چاق بودن خود دلایل منطقی برای لاغر بودن ایجاد کنیم.

به همین دلیل چاقی به شکل فزاینده در ذهن ما رشد و گسترش پیدا کرده و به مرور باعث چاق تر شدن ما شده است.

در لاغری با ذهن از چاق تر شدن خوشحال باشید

از آنجاکه روش لاغری با ذهن با همه روش های لاغری تفاوت دارد نه تنها از چاق تر شدن نباید ترس داشته باشید بلکه از چاق تر شدن باید خوشحال باشید.

لاغری با ذهن یک هنر است که باید آن را آموخت.

همانگونه که برای یادگیری هر هنری هرچه اطلاعات بیشتری درباره آن هنر داشته باشید به شکل بهتری می توانید آن را ارائه دهید، در هنر لاغری با ذهن نیز هرچه شما درباره عملکرد ذهن و چگونگی تاثیر آموزشی ذهنی بر جسم اطلاعات بیشتری داشته باشید به شکل بهتری می توانید در این مسیر حرکت کرده و نتایج عالی کسب کنید.

آموزش ذهنی و تاثیر بر جسم

برای درک بهتر آموزش لاغری با ذهن بهتر است درباره چگونگی آموزش ذهنی چاقی با ذهن و تاثیر آن بر جسم صحبت کنیم.

چرا که ممکن است برخی از خوانندگان این متن در حال حاظر چاق باشند پس درک تاثیر ذهن بر جسم برای لاغر شدن برای آنها اندکی مشکل است چون تجربه این آموزش و لمس نتیجه آن را ندارند.

اما همه ما درباره چاق و چاق تر شدن تجربیات زیادی داریم بنابراین توضیح آموزش ذهنی چگونه چاق شدن و تاثیر ذهن بر جسم در چاق شدن را به خوبی درک می کنیم.

چاقی با ذهن

همه انسانها در ابتدا متناسب بوده اند. حتی آنان که از نوزادی اضافه وزن داشته اند در مراحل رشد و تشکیل جنین متناسب بوده اند.

زندگی کردن در خانواده ای که اعضای آن چاق هستند سبب می شود که فرمول ها و آگاهی های چاق کننده از طریق صحبت کردن افراد خانواده با یکدیگر و همچنین دیدن رفتارهای آنان وارد ذهن فرد شود.

این آگاهی به دلیل بارها تکرار شدن سبب می شود که به مرور احساس فرد تغییر کند.

به این شکل که هربار درباره چاقی صحبتی می شنود احساس ترس و نگرانی از چاق شدن یا به شکل ساده تر انتظار چاق شدن در او شکل بگیرد.

ترکیب شنیده ها یا دیده ها با تغییر احساس سبب ایجاد فرمول های چاقی در ذهن می شود.

زمانی که فرمول های چاقی در ذهن فرد افزایش می یابند تبدیل به تصاویر چاق در ذهن فرد می شوند و انتظار چاق شدن در فرد شکل می گیرد.

این مراحل به شکل خودبخودی و بدون اطلاع فرد انجام میشود.

شنیدن درباره چاقی = ایجاد فرمول های چاقی ذهن = ایجاد تصاویر ذهنی چاق = انتظار چاق شدن = چاق شدن

این فرایند می تواند در چند سال انجام شود همچنین می تواند در چند ماه یا حتی چند هفته و در برخی موارد در چند دقیقه طی شود. بستگی به تمرکز فرد و شرایط دریافت آگاهی و اعتباری فردی است که درباره چاقی امکان چاق شدن صحبت می کند.

چاقی با ذهن چگونه است

انتظار چاق شدن سبب می شود که فرمول های چاق کننده در مغز فرد به دستورات عملی تبدیل شوند و به مرور رفتارهای فرد تغییر می کند و جسم او چاق و چاق تر شود.

دستورات مغزی علاوه بر تغییر رفتار فردی که ذهن چاق دارد سبب تغییر سلول سازی و عملکرد جسم فرد می شود و به مرور جسم فرد تغییر کرده و چاق می شود.

در مثالی دیگر ممکن است فرد در خانواده ای متناسب زندگی کرده باشد و هیچگونه افکار و فرمول های چاق کننده در ذهن نداشته باشد و هیچونه ترسی از چاق و چاق تر شدن نداشته باشد.

این فرد به دلایل مختلف ممکن است تمام مراحلی که فرد مثال قبلی در چند سال طی کرده بود را ظرف چند دقیقه طی کند و در ذهن او انتظار چاق شدن ایجاد شود.

مراجعه به پزشک برای لاغری

برای مثال ممکن است فرد به هر دلیلی به پزشک مراجعه کند و پزشک برای حل مشکل فرد اقدام به تجویز دارو کند و ضمن شرح چگونگی مصرف دارو به فرد تذکر دهد که فلان دارو خاصیت چاق کنندگی دارد و باید مراقب چاق شدن باشد.

شنیدن این تذکر از پزشک که ذهن فرد شحص معتمدی است سبب می شود به راحتی ظرف چند لحظه بدون ایجاد فرمول های چاق کننده، انتظار چاق شدن ایجاد شود.

انتظار چاق شدن به صورت جهشی در ذهن فرد ایجاد می شود چرا که در حالت عادی ابتدا باید فرمول های چاق کننده از طریق تکرار هزاران بار آگاهی های چاق کننده در ذهن ایجاد شده و سپس انتظار چاقی در ذهن فرد ایجاد می شود اما در شرایط مثال زده شده انتظار چاق شدن به صورت جهشی بدون ایجاد فرمول های چاق کننده در ذهن فرد شکل می گیرد.

اولین نتیجه و نشانه ایجاد انتظار چاقی در فرد، ترس از چاق شدن است.

ترس از چاق شدن بعد از شروع مراحل چاق شدن به ترس از چاق تر شدن تبدیل می شود و این چرخه ادامه پیدا می کند و سبب افزایش وزن و سایز فرد طی سالهای متمادی می شود.

این طریق یادگیری چاقی در ذهن و تبدیل شدن افکار و فرمول های ذهنی به چاقی جسمی است.

رهایی از چاقی

لاغری با ذهن چگونه است

لاغری با ذهن دقیقا به شکل چاقی با ذهن صورت می گیرد با این تفاوت که به جای آگاهی و ورودی های چاق کننده، اطلاعات لاغر کننده از طریق فایل های آموزشی به ذهن داده می شود.

با تکرار کردن و انجام تمرینات آموزشی مراحل تثبیت و نفوذ آگاهی های لاغر کننده را انجام می دهیم و این آگاهی ها در ابتدا باعث تغییر احساس ما می شوند. به شکلی که دیگر از چاق تر شدن ترسی نداریم، امیدواری بیشتری برای لاغر شدن داریم و …

پس از تاثیر آگاهی های لاغری بر احساس، به مرور رفتارهای ما تغییر می کنند.

میل به خوردن های ما تغییر می کند، اشتهای ما تغییر می کند، حرص و ولع قبلی برای خوردن را نداریم و بسیاری تغییرات رفتاری ریز و درشت در ما ایجاد می شود.

پس از این مرحله نوبت به تاثیر آگاهی های لاغر کننده بر جسم می رسد و به مرور جسم ما تغییر می کند.

این پروسه برای همه افرادی که چاق هستند باید طی شود و برای همه یکسان است اما زمان طی شدن مراحل آن برای هر فرد متفاوت و مخصوص به خودش است.

ممکن است فردی در طی چند هفته این مراحل را طی کرده جسم او شروع به تغییر کردن کند، از طرفی ممکن است فردی چندین ماه از مطالب آموزشی استفاده کند و مراحل اولیه مثل تاثیر در احساس، افکار و رفتارهای فرد ایجاد شده باشد اما سبب تغییر جسمی و شروع لاغری نشده باشد.

عوامل مؤثر بر لاغری با ذهن

تاثیر آموزش های لاغری با ذهن به شکل جدی تحت تاثیر زندگی روزمره فرد است.

به این شکل که اگر فرد به آگاهی هایی که در طی زندگی روزمره به ذهن خود می دهد توجهی نداشته باشد و همواره اطلاعات و آگاهی وارد ذهن خود کند که نتیجه آن ایجاد احساس بد و ناامیدی در فرد باشد سبب می شود که آگاهی های لاغری با ذهن به راحتی نابود شوند و هیچ تاثیری در فرد نداشته باشند.

به همین دلیل علاوه بر اهمیت اشتیاق و استمرار در یادگیری لاغری با ذهن باید در کنترل ورودی های ذهن خود کوشا باشیم.

در فایل آموزشی از چاق تر شدن خوشحال باشید موضوعات بسیار مهمی مطرح شده است که علاوه بر مفید بودن برای افرادی که به در شروع مسیر لاغری با ذهن هستند مفید و تاثیرگذار است بلکه برای سایر دوستانی که مدتهاست در مسیر لاغری با ذهن هستند و نتایج عالی کسب کرده اند نیز بسیار مفید می باشد.

اطمینان دارم با دریافت آگاهی های ارائه شده در فایل آموزشی از چاق تر شدن خوشحال باشید و تکرار آن که سبب درک آگاهی در ذهن ناخودآگاه شما می شود روند حرکت شما در مسیر لاغری با ذهن تغییرات اساسی و مثبت خواهد داشت و نتایج شما بهتر خواهد شد.

✍️ تمرین آموزشی 📖

برای کسب نتیجه عالی در مسیر لاغری با ذهن لازم است اطلاعات کامل و جامع درباره چگونگی تاثیر ذهن بر جسم داشته باشید تا با آگاهی و چشم باز در مسیر لاغری با ذهن به حرکت خود ادامه دهید.

بنابراین توصیه می کنم ابتدا محتوای نوشتاری درباره چاق تر شدن مطالعه کنید و سپس ویدیوی آموزشی را تماشا کنید و بعد از آن به سوالات مطرح شده به شکل انشایی در بخش نظرات همین جلسه پاسخ دهید.

  • با توجه به اینکه مدت هاست با چاقی زندگی میکنید درک شما از نقش ذهن در چاق تر شدن چیست؟ شرح دهید.
  • در گذشته چه چیزهایی شنیده یا دیده اید که باعث ایجاد انتظار چاق شدن یا چاق تر شدن در شما شده است؟
  • روش هایی که برای لاغر شدن استفاده کرده اید چه تاثیری بر ذهن شما برای لاغر شدن داشته است؟
  • تلاش های قبلی شما برای لاغر شدن چگونه بر ذهن شما برای چاق تر شدن تاثیر داشته است؟
  • لاغری با ذهن چگونه باعث تغییر فرمول های ذهنی و در نتیجه لاغر شدن شما می شود؟
  • برداشت و درک خود را از محتوای آموزشی تصویری به صورت شرح انشایی بنویسید.
  • از محتوای ویدیوی آموزشی برای خود تمرین ایجاد کرده و در بخش نظرات تمرینی که باید انجام دهید را بنویسید.

منتظر خواندن نوشته های شما هستم

همراه همیشگی شما: رضا عطارروشن

با دادن ستاره به این مطلب امتیاز بگیرید.

Rating 4.30 from 61 votes

https://tanasobefekri.net/?p=26969
برچسب ها:
100 نظر توسط کاربران ثبت شده است.

دیدگاهتان را بنویسید

اندازه متن دیدگاه ها
      آواتار Sha
      1403/01/22 13:31
      مدت عضویت: 1007 روز
      امتیاز کاربر: 745 سطح ۲: کاربر متوسطه
      دیدگاه فنی
      محتوای دیدگاه: 760 کلمه
      • با توجه به اینکه مدت هاست با چاقی زندگی میکنید درک شما از نقش ذهن در چاق تر شدن چیست؟ شرح دهید.
      • من الان که از دوره های لاغری با ذهن استفاده میکنم می فهمم چقدر ذهنم درگیر خوردن بوده! 

      ترس بسیار زیاد از نوع و مقدار ماده ی خوراکی تا به امروز انقدر روی ذهن من تاثیر گذاشته که به مرور چاق و چاق تر شدم. اوایل یادمه ترس از برنج و نون بود…دیرتر نگران بودم که مصرف لبنیات بدنم رو به سمت بلغمی شدن و چاق شدن سوق بده! در بازه هایی مصرف انواع روغن من رو می ترسوند و حالا که فکر می کنم می بینم که در هر دوره حتی قبل از روی ترازو رفتن انتظار چاقی داشتم!‌ذهنم مدام درگیر خوردن نخوردن بوده همیشه..درگیر چی رو خوردن و چقدر خوردن و خب در حالتهایی هم که چاق شدم دیگه خودمو ول کردم و فقط با یه عذاب وجدان در پس ذهنم با موضوع چاقی مواجه بودم…جالب اینه که طی سالیان شاید حتی میزان غذای مصرفی من کمتر شده باشه ولی انقدر ذهنم درگیر بخور نخور کم بخور وعده های بیشتر مقدار کمتر بوده که این الان برام واضحه که مساله فقط و فقط ذهنمه…یعنی ذهنم رفتار جدید برام رقم میزنه و خب رفتارها اکثرا اشتباه!

      در گذشته چه چیزهایی شنیده یا دیده اید که باعث ایجاد انتظار چاق شدن یا چاق تر شدن در شما شده است؟

      چیزهایی که در گذشته شنیده م طبیعی بودن چاقی در سن بلوغ بود..دقیقا همون موقع هم بود که از بسیار لاغر به یکباره خیلی چاق شدم!اولین بار توی مدرسه تصمیم گرفتم رژیم بگیرم و اولین بار بود که ذهنم درگیر مساله ی چاقی شده بود! لباسهای مدرسه هم به خصوص شلوارها برام تنگ شده بودند. برای لاغر شدن اول هیچ تلاشی نکرده بودم. اصلا حتی نفهمیده بودم که دارم چاق می شم.. فکر کنم زمانی که رفته بودم برای پرو مانتو شلوار مدرسه تازه اون وقع متوجه شدم که در آغاز سالهای بلوغم به وزنم اضافه شده ولی اونقدری روش حساس نبودم. تا این که این موضوع به یه پترن تکراری تبدیل شد…در مواقع زیادی پرخوری…بعد چاقی…بعد رژیم بعد دوباره لاغری و دوباره از اول…چون هر سری بعد از از دست دادن وزن بسیار حساس می شدم که دوباره برنگرده و خب عملا در طی ۲۰ سال گذشته ذهنم همیشه به طریقی درگیر موضوع چاقی بوده!

       روش هایی که برای لاغر شدن استفاده کرده اید چه تاثیری بر ذهن شما برای لاغر شدن داشته است؟

      این روشها چه ورزش سنگین چه رژیم های غذایی چه فستینگ انقدر دایمی بوده ن که مدام ذهن من رو نسبت به موضوع چاقی حساس کرده ن..همیشه و در همه حال دارم به چاقی فکر می کنم!

      تلاش های قبلی شما برای لاغر شدن چگونه بر ذهن شما برای چاق تر شدن تاثیر داشته است؟

      فکر میکنم همونجور که خودتون هم در ویدیو گفتید هر روش هر بار به نحوی به ما انگیزه می ده..فکوس ولی همچنان چاقیه..چون با خودش. ترس میاره و در واقع مشکلات اصلی که همون ترس از پرخوری ترس از چاقی ترس از بدتر شدن شرایط همیشه در پس ذهن ما مونده و در نتیجه بعد از مدتی وقتی ادامه دادن رژیم سخت و طاقت فرسا میشه همه چیز به حالت قبل یا بدتر از اون حالت برگشته!

      لاغری با ذهن چگونه باعث تغییر فرمول های ذهنی و در نتیجه لاغر شدن شما می شود؟

      مغز ما نمی تونه چیزی رو از دنیای خارج خلق کنه! هر چیزی که مغز پردازش و ذهن باور می کنه میشه واقعیت زندگی اطراف ما..این موضوع فقط فیزیکی نیست..بلکه من فهمیده م در روابط در شرایط زندگی در تمام مسایل هرچیز که ذهن باور کرده شرایط هم مطابق با اون شکل گرفته.. در نتیجه تغییر فرمولهای ذهنی فقط و فقط یه نتیجه می تونه داشته باشه و اونم لاغری و تناسب همیشگیه!

      برداشت و درک خود را از محتوای آموزشی تصویری به صورت شرح انشایی بنویسید.

      راستش با اینکه یک سالی هست که جسته گریخته به سایتتون سر می زدم این اولین باره که تازه دارم به عمق مساله پی می برم…انگار ذهنم به یه زمانی احتیاج داشت که بخواد گفته هاتون رو پردازش کنه. تا اینجا اونقدری به موضوع فکوس ذهنم رو مساله ی چاقی فکر نکرده بودم…قبلا سعی کرده بودم مقدار غذامو کاهش بدم ولی الان سعی میکنم به صدای بدنم گوش کنم و فقط وقتی غذا بخورم که گشنه هستم و به مقداری بخورم که بدنم نیاز داره..بخش زیادی از استرس های قدیمیم خودشون رو نشون می دن و اینبار بهتر می بینمشون.زودتر تشخیصشون م یدم و کلا ذهنم داره روی موضوع تناسب برنامه ریزی می شه. فکر میکنم با ادامه دادن این مراحل به زودی بدنم هم به سمت تغییر حرکت میکنه.

      برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید. ثبت امتیاز
      امتیاز: 5 از 1 رأی
      افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم
      آواتار مهلا
      1402/11/27 09:14
      مدت عضویت: 239 روز
      امتیاز کاربر: 6305 سطح ۳: کاربر پیشرفته
      دیدگاه فنی
      محتوای دیدگاه: 513 کلمه

      با سلام 

      آقای عطار روشن توی این چند وقتی که توی سایت هستم حرفاتون خیلی دلنشین بوده و نکته های زیادی ازتون یاد گرفتم ،با اجازه امروز می‌خوام من یه نکته بگم ،،چیزی که با تمام وجود توی زندگیم درکش کردم  اینکه؛اینکه؛ خوش بحالت بار منفی زیادی داره ،،ظاهر این شبه جمله خیلی قشنگ و مثبت هست و ظاهراً راجع به خوشی حال هست اما به شدت بار منفی داره و اصلا و ابدا تحسین به حساب نمیاد!  

      وقتی یکی میگه خوش بحالت که لاغری ! 

      خوش بحالت  که چاقی!

      خوش تیپی!  

      خوش بحالت که خونه بزرگی داری ! 

      شوهرت یا زنت ازت حرف شنوی داره!

      درسات خوبه! 

      بچه هات  دور و برت هستن !

      و خیلی چیزای دیگه،

      همه اینا اگه دقت کنیم یه آه و افسوس و حسرت  پشتش هست ،

      و آه و افسوس کاملا منفی هست !

      وقتی این جمله رو میگیم شاید منظوری نداشته باشیم و فقط بخواییم یه جوری از طرف مقابل تعریف و تمجید کنیم ،اما این راهش نیست! 

      این جمله رو نگید،بجاش بگید باریکلا،احسنت،ایولا ،خیلی جمله های دیگه هست که بتونیم حال خوبمون رو به دیگران انتقال بدیم و ازشون تعریف کنیم که با دل و جون میگی و با دل و جون پذیرفته میشه.

      هیچ وقت شنیدن این جمله به من حس خوبی نداده،

      مخصوصا وقتی بارها و بارها از دیگران می شنیدم حالم بدتر میشد،و موج منفی جمله منو گوشه گیر کرد، و این تو ذهنم می اومد که ببین تو با زندگی کردنت انگار داری فلانی رو ناراحت می‌کنی کاری کردی که فلانی از زندگی خودش ناراضی باشه ،و در این صورت یا با دستای خودت خودت رو از دیگران ترد می‌کنی ،یا هم که مثه اونا میشی که دیگه برای دیگران آه و افسوسی در پی نداشته باشی!

      شک نکنید دلیل اینکه همسر شما هم به مرور چاق شدن بخاطر بار منفی جمله بوده و این که دیگه وقتش بوده که همرنگ جماعت بشن و ذهن ایشون این رو پذیرفته.

       از هرچی بترسی به سرت میاد!

      من اعتراف میکنم از چاق شدن می ترسیدم همینقدر که از لاغریم حال می کردم.

      تو بارداری همش ترس داشتم ،بارداری اولم که به خیر گذشت، بارداری دومم هم میدونستم مثه اولیه،اما همش یه گوشه ذهنم یه ترسی بود ،یه انتظاری بود برای چاقی و آخرش هم چاق شدم.

      یه همسایه داشتیم متناسب بود،اما عکسای بارداریش رو که بهم نشون داد تعجب کردم خیلی خیلی چاق شده بود .خواهرم با هر بارداری چند کیلو اضافه وزن بی بازگشت به سرش اومده بود،خیلیا بودن توی فامیل که دوران شیردهی به شدت لاغر شده بودن و بعد شیردهی بعضاً متناسب شده بودن و بعضی ها هم متاسفانه چاق شده بودن و اصطلاح استخون ترکوندن رو بهشون میدادم که فلانی با زایمان دیگه استخوان ترکونده و منم وقتی چاق شدم از زبون فامیل این جمله رو شنیدم در مورد خودم که خیلی هم جمله ناامیدکننده ای هست ،آخه چربی شاید آب بشه ولی استخون ترکیده شده که دیگه مثه اول نمیشه!🤭🤭🤭🤭

      وقتی که من باور داشته باشم که کاری انجام شدنی هست و سعی کنم که انجامش بدم بلاخره اون کار انجام میشه! لاغری با ذهن هم همینطوری هست ،

      تغییر ذهن باعث تغییر لایف استایل میشه ،و لایف استایلی که در مسیر لاغری باشه ،منو لاغر می‌کنه.

      برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید. ثبت امتیاز
      امتیاز: 3 از 1 رأی
      افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم
      آواتار زینب ندرلو
      1402/10/01 23:00
      مدت عضویت: 329 روز
      امتیاز کاربر: 4650 سطح ۳: کاربر پیشرفته
      دیدگاه فنی
      محتوای دیدگاه: 833 کلمه

      به نام خدالاغری با ذهن چگونه باعث تغییر فرمول های ذهنی و در نتیجه لاغر شدن شما می شود؟وقتی با اینن مسیر آشنا شدم اولین سوال توی ذهنم این بود که لاغری با ذهن چطوری رو جسمم تاثیر میزارهبعد متوجه شدم من ذهنم رو تربیت میکنم دیگه اینکه چقدر غذا بخورم و چقدر نخورم اتوماتیک انجام میشه میگفتم آخ جون روش راحت رو پیدا کردم ولی چون درک درستی از مسیر هنوز نداشتم بعد یه مدت تغییری توی جسمم ایجاد نشد و به این نتیجه رسیدم آهان درسته لاغریبا ذهن ولی منم باید یه کارایی بکنم و شروع کردم به ورزش و تونستم یه مقدار وزن کم کنم ولی بازم برگشت بعد از یک مدت ولی وقتی مثال چاقی رو زدید خیلی بهتر درک کردم چاقی من یک شبه نبودهحتی از وقتی ورودی ها به ذهنم داده میشد از یک ماه نتایج نیومد سالها طول کشید چرا چون در من داشت این باور شکل می‌گرفت که بعد ازدواج باید خیلی مراقب باشم مادرم هم لاغر بود و بعد ازدواج چاق شد و این خیلی زشتهآنقدر این جملات تو ذهنم تکرار میشد که نکنه منم مثل مادرم چاق  بشم و این ترس آروم آروم داشت تو وجودم شکل می‌گرفت و تصویر چاق شدن در ذهنم شکل گرفت یه نکته خوبی که از استاد تو این فایل یاد گرفتم و ازشون ممنونم این بود که وقتی تصویر با تغییر احساس میشه خوراک ذهن ناخود آگاه میشه و اگر این تکرار شه میشا واقعیت زندگیم همین جمله خیلی از سوالاتم رو جواب داداینکه من چرا تصویر سازی میکنم ولی جواب نمیگیرم چون من باید با این تصویر در احساسم تغییری ایجاد شه سالها من تصویر سازی کنم ولی احساس نرسیدن داشته باشم فایده ای نداره من باید وقتی تصویر تناسب اندام رو میبینم یه احساس شوق وانگیزه و احساس رسیدن داشته باشم وقتی این تغییر احساس شکل میگیره و من اینو هر روز تکرار میکنم حتما به نتیجه میرسم البته این هم نیست که من بشینم فقط این کارو انجام بدم وقتی این کاررو خوب انجام بدم یه سری اقدامات عملی به من گفته میشه اونم بسته به شرایطم من فک میکردم مثلا یهو من میشم آدمی که اشتهاش کم میشه ریزه خواری اش برطرف میشه اینم بخاطر تبلیغاتی بود که کسانیکه لاغریبا ذهن کار میکنن میزارنو مدام نمونه هایی میزارن که مثلا تو سه هفته ریزه خواریشون به کل ترک شده و وقتی میدیدم من ریزه خواری ام ترک نشده احساسم بد میشد ولی وقتی استاد این موصوع رو باز کردن که من ورودی میدم یه حس در من ایجاد میکنه تو چاقی ترس و تو لاغری احساس شور و شوق و امید حالا اینا بعد یه مدت تبدیل میشه به عمل و من موقع خوردن دیگه احساس بد ندارم حس اینکه غذا ها منو چاق میکنه و سالها با غذا ها سر جنگ داشتم آروم آروم میبینم داره برطرف میشه ولی هنوز مثلا پرخوری من سرجاشه وقتی این افکار رو وارد ذهنم میکنم که هر وقت هر چقدر میل داشته باشی میتونی بخوری همه چیز فراوانی این یه حس آرامش بهم میده و در عمل با ولع چیزی رو نمی‌خورم وقتی این افکار رو در خودم می‌سازم که من ارزشمند و قرار نیست چون پول چیزیرو دادم و میل ندارم بخورم وقتی چیزی اضافه بود دیگه این حس رو ندارم که باید حتما خورده بشه چون پول دادم حیف چون من خودم و جسمم رو بیشتر از پولی که برای اون خوراکی دادم دوست دارم و  همه چیز باید روندش رو طی کنه وقتی اینو درک میکنیم دیگه عجله نمی‌کنیم دیگه نگران نیستیم که یعنی لاعر میشم یا ن البته که به این مرحله رسیدن به نطرم تو چند هفته اتفاق نمی‌افته و بستگی داره به اینکه ما چقدر فایل گوش میکنیم و ورودی خوب میدیدمو استاد چقدر   مثال که برای افگار چاقی و لاغری زدید که مثلا وزن افکار چاقی ۵ کیلو و من الان ۱۰۰ گرم افکار لاعری دادم نباید توقع داشته باشم کف ترازو برابر بشه تازه من اگر ۵ کیلو افکار لاعزی دادم اونوقت روند چاق شدن متوقف میشه و اگه به این کار ادامه بدم این افکار میتونن غلبه کنن ولی این کار باید تا آخر عمر باشه چون اون افکار هستن و اگه من رو خودن کار نکنم و مواطب ورودی هام نباشم انگار که دارم از وزنه های افکار لاغری برمیدارم و دوباره به حالت قبل برمیگردم وقتی آگاهانه افکار لاعر کننده رو وارد ذهنم میکنم و تکرار میکنم این کار رو و دونه دونه موارد رو شناسایی میکنم این آگاهی در من نفوذمیکنه و تعییر احساسی بوجود میاره و وقتی احساسم تغییر میکنه امیدم اضافه میشه و اینها در رفتارم خودش رو نشون میده و بعد در جسممو این خیلی امید بخش که قدرت افکار لاعری خیلی بیشتر و اینکه ما آگاهانه و پیوسته داریم این افکار رو میدیدم وقتی به افکار چاقی فک میکنم میبینم هر روز که مادرم هزار بار بهم نمی‌گفت بعد ازدواج چاق میشه به طور پراکنده میگفت و بخاطر همین چند سالی طول کشید تا این ورودی ها در من اثر کنهولی فک‌کنید اگر تو مسیر چاقی هم مدام تکرار میکردیم و پیوسته این ورودی رو می‌دادیم حیلی زودتر چاق می‌شدیمپس کار ما خیلی راحت تر چون داریم مستمر کار می‌کنیم و آگاهانه و قدرت این افکار هم بیشتر و کار ما راحت ترفقط ما باید کنترل ورودی رو به نحو احسنت انجام بدیم و تکرارشون کنیم

      برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید. ثبت امتیاز
      امتیاز: 3 از 1 رأی
      افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم
      آواتار حیرت انگیز
      1402/08/09 09:55
      مدت عضویت: 328 روز
      امتیاز کاربر: 706 سطح ۵: هنرجوی متوسطه
      دیدگاه فنی
      محتوای دیدگاه: 662 کلمه

      به نام خداوند دانایم 

      سلام خدمت استاد ارجمند و دوستان همگام 

      حل تمرینات ترس از چاقتر شدن 

      • با توجه به اینکه مدت هاست با چاقی زندگی میکنید درک شما از نقش ذهن در چاق تر شدن چیست؟ شرح دهید.
      • من به این درک رسیده ام که الان در هر وزنی هستم تمام آن بخاطر فرمولها و باورهای اشتباهی است که طی سالها در ذهنم انباشته کرده ام و مدام این باورهای کاشته شده خودم را با تکرار و تکرار آبیاری کرده ام و رشد داده ام و الان تبدیل به غول بی شاخ و دم چاقی شده اند .
      • هر فعلی در زندگی مان رقم می‌زنیم به کمک مغز انجام می‌شود چون مغز فرمانده بدن است و بر اساس اطلاعات و داده هایی که ما درباره مسائل مختلف در ذهن ثبت کرده ایم دستورات مغز صادر می‌شود
      • اگر چاقیم چون در ذهنمان اطلاعات و باورهای چاقی را ذخیره کرده ایم و مغز به راحتی در مواجهه روزانه دستورات چاقی صادر می‌کند
      • مثلا میبینیم و پرخوری می‌کنیم به همین سادگی
      • در گذشته چه چیزهایی شنیده یا دیده اید که باعث ایجاد انتظار چاق شدن یا چاق تر شدن در شما شده است؟
      • در گذشته هر آنچه در اطراف من بود تمامی کدهای چاقی بودند و هر کدام به نحوی فرمول‌های چاقی و موانع ذهنی من را بالا می آوردند و انتظار من در نهایت از همه آنها چاقی و البته چاقتر شدن بود
      • مثلا شنیدن این جمله که در زمان بارداری باید به اندازه چند نفر خورد چون مسئولیت رشد انسانهای دیگر داخل شکمم هم با من بود و شنیدن همین جمله باعث می‌شد من پرخوری کنم و اندازه ۴نفر بخورم در نتیجه چون پرخوری مساوی بود در ذهنم با چاقی انتظار من چاقی و چاقتر شدن بود.
      • یا مثلا چون شنیده بودم فست فود چاق می‌کند،خیلی کم مصرف میکردم و زمانی هم که مصرف میکردم انتظارم چاقی بود و میگفتم بی خیال همین یکبار است حسابی سیر دلم میخورم بعد رژیم میگیرم یعنی از قبل خوردنش انتظار چاق شدن داشتم
      • روش هایی که برای لاغر شدن استفاده کرده اید چه تاثیری بر ذهن شما برای لاغر شدن داشته است؟
      • در روش‌های که برای لاغر شدن استفاده میکردم باعث شده بودند که ذهن من لاغر شدن را کاری سخت و رنج آور بداند و چون با وجود سختی های زیاد موفقیت خاصی کسب نمیکردم باز هم ذهنم لاغر شدن را غیر ممکن و آرزوی دست نیافتنی و دور و دراز میدید که حتی با وجود آن همه سختی باز هم حاصل نمیشد .و آن روش‌ها جز ضرر هیچ عایدی برایم در این سال‌ها نداشتند.
      • تلاش های قبلی شما برای لاغر شدن چگونه بر ذهن شما برای چاق تر شدن تاثیر داشته است؟
      • تلاش‌های قبلی من برای لاغر شدن خودشان در واقع سدهای بزرگی ایجاد می‌کردند برای لاغری من
      • زیرا هر کدام از آن روش‌ها یک باور لاغر شدن سخت و غیر ممکن است قوی در ذهن من ایجاد می‌کردند
      • و ذهنیت من به لاغری را به کل متحول کرده بودند.
      • لاغری با ذهن چگونه باعث تغییر فرمول های ذهنی و در نتیجه لاغر شدن شما می شود؟
      • لاغری با ذهن با شناسایی فرمول‌های ذهنی اشتباه و موانع ذهنی به ما کمک می‌کند تا فرمول‌های صحیح را جایگزین فرمول‌های اشتباه کنیم ،فرمول‌های صحیحی که ما آنها را با همین فرمول‌های غلط پوشانده ایم و حالا وقت آن است این فرمول‌های غلط را برداریم تا دوباره فرمول‌های صحیح که در درون ما بصورت ذاتی وجود دارند روی کار بیایند  و همچنین موانع ذهنی مان را برداریم تا رسیدن به خواسته لاغری سریعتر و راحتتر اتفاق بیفتد
      • طبق قانون فیزیک اگر اصطحکاک و مقاومت و مانع موجود نباشد یک جسم تا بی نهایت به حرکتش ادامه میدهد و هرگز متوقف نمیشود .پس اگر موانع لاغری را برداریم جسم ما به سمت طبیعت لاغری اش بدون توقف ادامه می‌دهد و ما هرگز دیگر چاق نمی‌شویم چون مقاومت و مانعی وجود ندارد .
      • فقط باید در این مسیر ماند و با اشتیاق ادامه داد تا بالاخره نتیجه مطلوب به یاری خداوند حاصل شود
      • خداوندا سپاسگزارم برای نعمات بی همتایی که روزی ام کرده ای
      • خداوندا قدرتی عطا کن تا ترسها و موانع ذهنیمان را رفع کنیم الهی آمین
      • الهی به امید تو
      برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید. ثبت امتیاز
      امتیاز: 0 از 0 رأی
      افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم
      آواتار سارا پوراشرف
      1402/08/01 11:57
      مدت عضویت: 446 روز
      امتیاز کاربر: 3140 سطح ۳: کاربر پیشرفته
      دیدگاه فنی
      محتوای دیدگاه: 1,898 کلمه

      سلام به استاد عزیز و همراهان لاغری با ذهن

      رد پای من در گام از چاق تر شدن خوشحال باشید 

      چقدر فایلتون عالی بود استاد  راستش من انقدر لذت بردم از این فایل و پر از نکات مهم رو ازش درک کردم که دو روز زمان گذاشتم برای این گام و نشستم تک تک جملاتتون بجز بعضی مثالها رو توی دفترم یادداشت کردم من وقتی همراه شنیدن مینویسم خیلی بهتر یادم میمونه و برام مرور میشه

      وقتی شب قبل از خواب گوش دادم با ارامش و حال خوب خوابیدم و باعث شد فرداش کلی تغییر رو در خودم حس کنم خیلی خوشحالم بعد  این مدت کوتاه دارم نشونه های تمرین هام رو میبینم 

      احساس خوبی داشتم و از صبح که بیدار شدم فقط وقتی احساس کردم بدنم نیاز به غذا داره استفاده کردم خداروشکر انواع و اقسام میوه  و غذا توی یخچال پیدا میشه و من یادمه هر نیم ساعت یکبار باید حتما در یخچال رو باز میکردم که حتی اگه چیزی نخوام بخورم باد یخچال بهم بخوره اما تو این مدت و مخصوصا این یه چند روز اخیر هیچ دلیلی برای این کار نمیبینم و انجامش نمیدم  نه اینکه بگم خودمو مجبور کردم ها  نه اصلااا   اصلا یادم  نمیاد که همچین کاری بکنم حتی اگه خیلی بیکارم باشم نمیرم  هر چیزی رو به اندازه میخورم  اولش برام اینکه درک کنم کی استارت گرسنگیم میخوره و کی سیر میشم  ولی الان با خودم میگم یکم بریز توی بشقابت بعدش اگه حس کردی هنوز میخوای برو بردار   حتی میگم سارا هر چقدررر که دلت میخواد بخور ولی همیشه قدری بریز توی بشقابت که اضافه نیاد و اینکه اگه به نظرت کم بود  و بیشتر خواستی برو برای خودت بازم بکش    من از دور ریز غذا خوشم نمیاد واسه همون گفتم اینجوری خیلی بهتره دیگه ام با خودم کلنجار نمیرم که لقمه اخر که اضافه مونده و نمیخوام رو بخورم     یه چیزی ام درمورد خودم فهمیدم اینه که خیلی تعارفی ام و حتی تو خونه ام با مامانم رو دربایستی دارم که فلان غذا رو سر وقت بخورم یا اینکه از غذام اضافه ای نیاد ولی خب تصمیم گرفتم با هر وعده غذایی بیشتر با خودم کنار بیام و کم کم این رودربایستی ام کنار بره چه تو خونه چه مهمونی و …

      و اینکه از الان دارم حس میکنم لحظه ای رو که شکمم تخت شده حس خیلی خوبیه واقعا     اولش ذهنم اصلا درک نمیکرد از بس از خودم تصویر لاغری ندیدم ذهنم میگفت اینا چیه که میخوای به خوردم بدی منم دیگه خیلی اصرار نمیکردم که با گوش دادن و دیدن فایلتون یه نکته طلایی رو فهمیدم که اون تغییر ناخوداگاه و روند تاثیر گذاری بود!!!

      تغییر احساسی موجب تاثیر بر ناخوداگاه میشه

      با درک این موضوع انگار نگاهم تغییر کرد از خوم پرسیدم چه احساسی داری؟؟ 

      وقتی داری فایل گوش میدی و تمرین میکنی چه حسی بهت دست میده و اولین جواب ارامش بود  و بعد از اون امید 

      با خودم گفتم تو وقتی چاق شدی و بقیه داشتن به حساب ابراز نگرانی و توجه میکردن و ترس و نگرانی رو حس کردی و از بابت تیکه هایی که از بعضیا میشنیدی ناراحت میشدی  اون تغییر احساسی رو درک کردی ؟؟ احساس کردی دلت میخواد این روند ادامه پیدا نکنه؟؟ بله کاملا یادمه      چه احساسی داشتم و با هربار تنگ شدن لباسام از خودم تعجب میکردم الان یادم میاد که چقدر اروم اروم لباسام دونه دونه دور انداخته میشدن و جایگزین جدید میومد      داشتم با خودم فکر میکردم لاغر بشم لباس چی بپوشم؟؟ اما الان میگم تو ترس از چاقی داشتی اما فکر نمیکردی نگاهت تبدیل به نوع زندگیت بشه و لباساتم بدون اینکه برنامه ای داشته باشی تغییر کردن و جایگزین شدن پس نگران نباش این روند دلخواه تو خیلی دلپذیر تر خواهد بود و حتی تو انتخاب لباس مورد علاقه دستت ازادتر خواهد بود 

      • من تصمیم گرفتم تو هر عملم نقش این تغییر احساسی رو درک کنم  و لمسش کنم  برام یه جورایی یه تمرین انگیزه بخش و تاثیر گذار شده 

      مثلا وقتی غذامو به انداه میخورم و خیالم راحته که اگه نیاز داشتم باز هر چقدر میخوام میتونم بخورم هم احساس خیال راحت رو بهم میده هم خوشحالم که با روند طبیعی به لاغری همیشگی هم میرسم و با هر حال خوب واقعی و منطقیم تاثیر مستقیم به ذهنم دارم تا خواسته ام رو زندگی کنم

      یا مثلا وقتی احساس سبکی میکنم باعث خوشحالیم میشه که تناسبم یه رویا نیست و میتونم برای همیشه حسش کنم اروم اروم

      و یه موضوع دیگه که برام نکته طلایی هست اینه که سلول ها مدام در حال تغییر هستن و ما چندین بار بدنمون کاملا از سلول های جدید بازسازی شده  و اینکه گفتین یه نفر چرا با اینکه چندین بار سلول هاش عوض شده هنوزم یه بیماری رو داره؟؟ و دلیلش همون ناخوداگاه ماست که با اطلاعات اشتباه کد اضافه ای داره که با هر بار تولید سلول جدید این سلول ها با فرمان مغز که از ذهن تاثیر گرفته به حالت قبلی کار میکنه 

      و ما حالا که داریم با دلایل منطقی و درست روی ناخوداگاه تاثیر میزاریم و باعث میشیم ارام ارام تغییر کنه سلول های جدید با کد اصلی خودش که تناسب اندام هست در بدن ما تولید میشه  و با همین روند ما لاغر میشیم    با روند سلول سازی با نوع اصلی خودش که ناخوداگاه هم باهاش همسو هست  

      من وقتی به این روند هم فکر میکنم و میبینم بدنمون با سیستم مغز کاملا اتوماتیک با برنامه ای که بهش داده میشه عمل میکنه واقعا احساس خوبی بهم دست میده و باعث میشه قدم هام رو در مسیر لاغری با عشق بردارم     واقعا تضمینی از این بالاتر نیست که

      با همون راهی که طی کردیم تا چاق بشیم همون راه رو در جهت لاغری بریم که بدون هیچ مسئله ای که باعث فشار اومدن بهمون بشه لاغر بشیم

      و مثالی که از روند لاغر شدن گفتین رو هم خیلی دوست داشتم 

      اینکه ما مثلا 5 کیلو افکار چاق کننده داریم و تازه شروع میکنیم به یادگیری و درک کردن اطلاعات لاغرکننده و بعد 1 هفته مثلا 100 گرم افکار لاغر کننده داریم و و بعد از مدت چند هفته  هی بیشتر و بیشتر میشه و ممکنه در این مدت به خاطر تاثیر افکار قبلی چاقتر بشیم ولی این چاقی دیگه نگرانی نداره چون میدونیم قرار چه سودی ببریم اخر مسیر     و الان بدن به خاطر فرمولها هنوز واکنش نشون میده و این خبر خوبیه        وقتی بدن براساس فرمولها جوا ب میده پس با تغییر دادنش حتما به جواب دلخواه میرسیم 

      و ما بعد از اینکه افکار لاغر کننده و چاق کننده امون مساوی شدن روند چاقیمون ایست میکنه و متوقف میشه یعنی اگرم تا اون مدت یکم بیشتر شده وزنمون از این به بعد دیگه ادامه دار نمیشه و همینجا استپ میکنه 

      حالا ما باز ادامه میدیم و ترازوی مقایسه افکار لاغری و چاقی اطلاعاتش تغییر میکنه یعنی چی؟؟ یعنی افکار لاغری پر رنگتر میشه توی ذهن و با راحتی بیشتری قدرتش رو نشون میده و از اون لحظه بدنمون تغییر میکنه و ارام ارام شروع میکنه به لاغر شدن 

      یکی از چیزای مهم که  به افزایش یا کاهش روند لاغر شدن موثره نوع تمرین کردنمونه 

      مثلا من نزدیک به یکسال عضو این سایتم اما وقتی تمرین هام رو انجام ندم و از فایلها استفاده نکنم که فرمولهای ذهنم تحت تاثیر قرار نمیگیرن و دستورات قبلیشون رو اجرا میکنن و چیزی که برام موثره چجوری استفاده کردن از فایلهاست *

      همونطو که توی قدم های اول و مقدمه استاد گفتن چجوری تمرین کنیم جواب خوبی از این دوره میگیریم تمرین کنیم    جواب اصلی رو میگیریم    ممکنه یه نفر به 50% این نکات عمل کنه ممکنه یه نفر 90% اش رو عملی کنه و ممکنه یه نفر به 10 % قناعت کنه   خب اینجا دیگه هر کسی جواب عمل خودش رو میگیره یادمه دوستم همیشه میگفت سارا

      همه چی به خودت بستگی داره

      و خداروشکر من این روزها دارم جواب اطمینان به اون چیزی که ته قلبم من رو به اینجا میکشونه میگیرم من بارها شده توی مسیرم گیج بشم (جز مسیر لاغری )ولی جاهایی تو زندگی بوده که گیج شدم ولی همیشه قلبم بهم راه نجات و راه بهتر رو نشون میداد

      نمیدونم دقیقا تو چه تاریخی قراره توی البوم شگفتی سازان عکس خودمو ببینم ولی از اینکه مطمئنم حتما میبینم خیلی خوشحالم و از خدا متشکرم  متشکرم که نه تنها به خواسته قلبم پاسخ داد بلکه این بهترین جواب بود خداروشکر

      درمورد ناخواگاه هم  وقتی ناخوداگاه تغییر کنه   خوداگاه برای مخالفت باهاش چه دیر یا زود کم میاره و اخرش نتیجه دلخواه با سد مقاوم ناخوداگاه نابود میشه و هر بار ناامیدی رو به بار میاره 

      بارها تلاش میکنیم  با ورزش با پیاده روی با رژیم با دارو دمنوش و … که کلی ام اسیب بهمون میزنه ولی بازم بازم شکست میخوریم از قدرت ناخوداگاه خودمون 

      من هیچوقت یادم نمیاد با اطمینان کامل به اینجور روشها عمل کرده باشم و همیشه شکاک بودم  و بعدشم که کلی تحقیق میکردم میدیدم طرف میگه اندازه یه فیتنس باید بدنسازی کار کنی و اندازه یه مدلینگ رژیم بگیری و… که اصلنم برام قابل درک نبود اینهمه سختی

      وقتی میپرسیدین از کی چاق شدی من میگفتم حدودا کلاس 5-6 ام        اما با اگاهی های این فایل فهمیدم از خیلی قبلتر یعنی از 7-8 سالگی این اطلاعات رو دریافت کردم  اطلاعاتی از ارثی بودن چاقی بعد بلوغ و … که بعد از پنج شش سال روم تاثیر گذاشت و خیلی اروم روندش رو شروع کرد حسم میگه روند چاقی من خیلی خیلی اروم پیش رفت 

      اما استاد وقتی از افراد مورد اعتمادمون میگید من اینجا تاثیر اعتماد و زود باوری ناخوداگاهم متوجه میشم من توی اون سنین کودکی باخانواده عمه ام خیلی در ارتباط بودم و واقعا هم عمه ام رو دوست دارم و اون وقت ها هر چی میگفت برام اتمام حجت بود و احساس میکردم درسهای زندگی رو ازش میگیرم و همین باعث شده بود وقتی با اطرافیانش حرف از چاقی و لاغری و … میزدن منم گوش بدم همیشه میگفت سارا خیلی لاغری برای اینه که غذات رو هر وعده رو درست نمیخوری و هی ریزه خواری میکنی ولی الان با دریافت اگاهی جدید میگم احتمالا اونجا من هر وقت گرسنه ام میشده غذا میخوردم واسه همون به نظرشون ریزه خواری میومده یا اینکه حس میکردم ادم  وقتی بخواد بزرگ بشه و مثل بقیه ادم بزرگا زندگی کنه باید قد و قواره اش به اونا بخوره واسه همون وقتی رشدم سرعتش بیشتر شد احساس خوبی داشتم و برام نشونه خوبی به نظر میومد اما الان نمنه های متناسب زیادی به چشمم میخوره که دارن زندگیشون رو خیلی خوب پیش میبرن و از زندگیشون لذت میبرن 

      راستی اینم بگم کم وقتی فایلتون رو خیلی خوب گوش دادم باعث شد وقتی با دوستم درمورد یکی از مسائل زندگیش صحبت میکردم  و احساس سردرگمی میکرد بتونم تا حدی باهاش درمورد حلش صحبت کنم و اینکه خداروشکر اون کسی هست که با این مباحث اشناست و میتونه حرف من رو درک کنه و پیش زمینه اش رو داره  من خیلی خوشحالم توی نین مواقعی که دارم روی یه موضوع فکر میکنم و چیزای جدید یادمیگیرم بتونم با بقیه تحلیلش کنم و تعمید بدم به موقعیت های دیگه زندگیم و ذهنم بازتر و نگاهم وسیعتر بشه خداروشکر که بدون اینکه برنامه ای داشته بام اتفاقات خوب برنامه ها یخوبی رو هم برام میچینه خداروشکر خداروشکر

      از شما ام خیلی ممنونم بابت این دوره عالیتون و مباحث مهمی که گفتین تا ازشون بهره ببریم من به این دوره اتون اعتماد 100 % دارم و حسم میگه خودشه  حتی بدنم و رفتارم و نشونه هایی که میبینم هم گواه بر این موضوع هستن  خیلی ممنونم خداروشکر 

      برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید. ثبت امتیاز
      امتیاز: 5 از 1 رأی
      افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم
      آواتار fatmhadly85@gmail.com
      1402/06/29 22:15
      مدت عضویت: 1183 روز
      امتیاز کاربر: 5422 سطح ۳: کاربر پیشرفته
      دیدگاه فنی
      محتوای دیدگاه: 913 کلمه

      به نام خدایی که در این نزدیکیست ❤️

      سلام 

      مسیر لاغری من: نکته طلایی 1 : از چاق تر شدن خوشحال باشید 

      تمرین آموزشی ✍️

      از گوش دادن به این فایل خیلی لذت بردم چون چیزهای جالبی گفته شد و چیزهای که شنیدم حس و حال مو خیلی خوب کرد و اشتیاقم برای ادامه دادن مسیر بیشتر شد 

      روند چاق شدن من به این شکل بود من تا قبل از ازدواج کاملا متناسب بودم و بسیار زیاد از زبون اطرافیان و به خصوص مادرم شنیده بودم که چاقی در خونواده ما ارثیه و همه دختر و پسرهای فامیل مون بعد از ازدواج چاق می‌شوند و زمانی که ازدواج کردم کم کم بدنم پر شد و میل و اشتهای من به مواد غذایی زیاد شده بود و از غذا ها و خوراکی هایی که در دوران مجردیم 

      بدم می یومد یا خیلی بی میل می‌خوردم بی اختیار  بهشون علاقه پیدا کرده بودم و همه چیز می‌خوردم ، بعد از ظهر بعد از بیدار شدن از خواب سفره پهن میکردم و چای با کلی چیزهای شیرین و هر چی که تو یخچال داشتیم می آوردم و از همسرم میخواستم که با هم عصرونه بخوریم ، مدام در حال خوردن و ریزه خواری بودم و همه این رفتار ها مو طبیعی میدونستم و هر کس منو میدید می‌گفت که چاق شدی و منم می‌خندیدم راستش اون اوایل ازدواج از چاق شدنم بدم نمی یومد ولی با بارداری و زایمان چاقی من به اوج خودش رسید و من از وزن 60 کیلو به 90 کیلو رسیدم و تقریباً دیگه همه لباسام برام تنگ شده بودند و من دیگه از خودم بدم میومد دیگه راه رفتن و نشستن و بلند شدن برام سخت بود از خرید کردن متنفر بودم همیشه به دنبال راهی برای خلاصی از اضافه وزن و رهایی از چاقی بودم به هر دری میزدم و از هر روشی استفاده میکردم تا مقداری کاهش وزن داشته باشم ولی با همه این اوصاف انتظارم از خودم چاق تر شدن بود و همین اتفاق هم می افتاد و همیشه در حال چاق و چاقتر شدن بودم 

      تا اینکه به این مسیر زیبا هدایت شدم با گوش دادن به اولین فایل در لحظه هدایتم از طرف خداوند متعال به آرامش رسیدم قلبم آرامش پیدا کرد و در همون لحظه ایمان آوردم که تنها روش برای رسیدن به لاغری همین روشه و ذره ای شک به دلم راه پیدا نکرد 

      هر روز یک قدم به سمت مقصد در این مسیر بر میدارم و درست مثل زمان چاقیم که در حال دادن آگاهی های چاقی به ذهنم بودم الان در حال دادن آگاهی های لاغری به ذهنم هستم و ایمان دارم که این آگاهی ها به ذهنم نفوذ می کنند و مغزم دستورات لاغری صادر می‌کنه و من بالاخره لاغر میشم و شک ندارم که دیر یا زود متناسب شدن برای من اتفاق می افته چون همون طور که استاد گفتن لاغر شدن همون چاق شدنه و بر عکس فقط باید مخالف اون حرکت کنیم و من دارم همین کار را میکنم و جسمم در حال لاغر شدنه همون طور که قبلاً بهم میگفتن چاق تر شدی الان هر کس منو میبینه میگه لاغر شدی و من فقط لبخند میزنم و برای یک فرد چاق هیچ چیز لذت بخش تر از این نیست که بهت بگن لاغر شدی 

      دیدن و شنیدن و وارد کردن آگاهی به ذهن برای چاق و لاغر شدن کاملا درسته 

      همسر برادر من زمانی که عروس خانواده ما شد کاملا متناسب بود و حتی کاهش وزن داشت اون زمان 45 کیلو بود ولی خودش اصلا از اندامش راضی نبود و خیلی دوست داشت که یکمی بدنش پر بشه و حتی قرص اشتها مصرف میکرد که یکمی چاق بشه و جالبه که تا چند سال هیچ تغییری نکرد با اینکه خیلی غذا میخورد و به زور پر خوری میکرد تا زودتر نتیجه بگیره ولی وزنش ثابت بود تا اینکه باردار شد و زایمان کرد و چون اطرافیان زیاد بهش میگفتن که بچه دار بشی چاق میشی اونم خیلی خوشحال بود که بعد از زایمان چاق بشه و بالاخره این اتفاق افتاد و الان از وزن 45 کیلو به 60 کیلو رسیده و خیلی خوشحاله که چاق شده و هر کس که بهش میگه چاق شدی لبخند رضایت بخش میزنه و خدا می‌دونه که تا کجا میخواد پیش بره من اون زمان که در مسیر نبودم چون خودش دوست داشت که چاق بشه منم همیشه بهش میگفتم حیف اندامت نیست خدا از لاغری تو بده به ما عوضش از وزن ما کم کنه بده به تو تا تو هم مثل ما چاق بشی اونم همیشه میگفت ان شاالله 

      ولی الان که با عملکرد ذهن آشنا شدم خیلی برایش ناراحتم اتفاقا که چند وقت پیش خونه شون بودم یک شلوار واسه خودش خریده بود و آورد که به من نشون بده یهو چشمم به سایزش خورد دیدم که سایزش از 38 به 46 رسیده فقط نگاه کردم ولی اصلا بهش نگفتم که چاق تر شدی و یا مراقب خودت باش آخه با خودم گفتم نکنه با حرف زدنم باعث فرمول سازی چاقی در ذهنش بشم فقط از خداوند خواستم که خودش به این مسیر هدایتش کنه چون با اشتیاق و ذوق و شوقی که برای چاق شدن داره هر روز داره به وزنش اضافه میشه و این کاملا ثابت می‌کنه که چاق و لاغر شدن یک موضوع کاملا ذهنیه و هیچ ربطی به ارث و ژنتیک و مسایل بیرونی ندارن و چاق و لاغری هرکس یک موضوع کاملا شخصی و درونی و مربوط به خود اون فرد هستش.

      خدایا شکرت به خاطر هدایتم به این مسیر زیبا

      استاد ممنون به خاطر آگاهی های ارزشمندی که بیدریغ در اختیار من و دوستانم قرار میدین 

      برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید. ثبت امتیاز
      امتیاز: 5 از 1 رأی
      افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم
      آواتار negarmalekzade2377@gmail.com
      1402/06/06 11:34
      مدت عضویت: 1026 روز
      امتیاز کاربر: 3627 سطح ۳: کاربر پیشرفته
      دیدگاه فنی
      محتوای دیدگاه: 3,954 کلمه

      به نام خدای مهربان🌸

      سلام به استاد عزیز و دوستان گرامی سایت تناسب فکری🌺

      گام ۲۱: از چاق‌تر شدن خوشحال باشید🦋

      ترس از چاق‌تر شدن یکی از بزرگترین چالش‌های افراد چاقه،خیلی از ما  دلایل منطقی و متعددی رو برای چاقیمون داریم،اینکه چاقی ارثیه،به خاطر کم تحرکیه،به خاطر پایین بودن سوخت و سازه ،و  این دلیلها رو هم از دیگران شنیدیم،

       خودمون هیچ دلیل و منطقی برای چاقیمون نداریم،و فقط چون دیگران درباره چاقیمون این نظر رو داشتن، ما هم قبول کردیم،

      اینکه چرا ما به سادگی و بدون فکر کردن به دلیل و منطق دلایل چاق بودنمون رو پذیرفتیم، به خاطر اهمیت و اعتباریه که برای حرف دیگران قائلیم و این کاملاً طبیعیه،

      وقتی خودم برای چاق شدن اقدام نکردم، برای همین طبیعیه که هر دلیلی که بهم میگن رو قبول می‌کنم،پس وقتی دلایل منطقی برای چاقی خودم داشته باشم،از اونجایی که نمی‌تونم اون دلایل رو خنثی کنم،بنابراین به صورت خود به خودی ترس از چاق‌تر شدن در من ایجاد میشه.

      پس هر چقدر که من چاق‌تر شدم،به این دلیل نبوده که استعداد چاقی من رشد کرده،یا توانایی من برای مقابله با چاقی کمتر شده،بلکه به این دلیل بوده که من نتونستم در مقابل دلایل منطقی چاق بودنم،دلایل منطقی برای لاغر بودنم ایجاد کنم، 

      برای همینه که چاقی به شکل فزاینده در ذهنم رشد و گسترش پیدا کرده و به مرور باعث چاق‌تر شدنم شده.

      لاغری با ذهن یک هنره که باید اونو یاد بگیرم،همونطور که برای یادگیری هر هنری هرچه اطلاعات بیشتری درباره اون هنر داشته باشم به شکل بهتری میتونم اونو ارائه بدم،در هنر لاغری با ذهن هم، هر چقدر که بیشتر درباره عملکرد ذهن و چگونگی تاثیر آموزش ذهنی بر جسمم اطلاعات بیشتری داشته باشم،به شکل بهتری میتونم در این مسیر حرکت کنم و نتایج عالی کسب کنم.

      باید بدونم که من در ابتدا متناسب بودم، و بعد زندگی کردن توی خانواده‌ای که اعضای اون چاقن، باعث شد که فرمول‌ها و آگاهی‌های چاق کننده از طریق صحبت کردن افراد خانواده با یکدیگر و همینطور دیدن رفتارهای اونا وارد ذهنم بشه،این آگاهی به دلیله بارها تکرار شدن باعث میشه که به مرور احساسم تغییر کنه،به این شکل که هر بار درباره چاقی صحبت میشنوم، احساس ترس و نگرانی از چاق شدن، یا به شکل ساده‌تر انتظار چاق شدن در من شکل بگیره.

      ترکیب شنیده‌ها یا دیده‌ها با تغییر احساس،باعث ایجاد فرمول‌های ذهن چاقی در ذهنم میشه،وقتی که فرمول‌های چاقی در ذهن افزایش پیدا میکنه، تبدیل به تصاویر چاق در ذهنم میشه و انتظار چاق شدن در من شکل می‌گیره،و این مراحل به شکل خود به خودی و بدون اطلاع من انجام میشه،شنیدن درباره چاقی= ایجاد فرمول‌های چاقی ذهن= ایجاد تصاویر ذهنی چاق= انتظار چاق شدن =چاق شدن.

      این فرایند میتونه در طی چند سال انجام بشه،همچنین میتونه در چند ماه یا حتی چند هفته و در برخی موارد هم در چند دقیقه طی بشه،بستگی به تمرکزم و شرایط دریافت آگاهی و اعتبار فردیه که درباره چاقی و امکان چاق شدن صحبت می‌کنه.

      چاقی با ذهن چگونه است؟؟انتظار چاق شدن باعث میشه که فرمول‌های چاق کننده در مغز به دستورات عملی تبدیل بشن و به مرور رفتارهام تغییر میکنه و جسمم چاق و چاق‌تر میشه.

      دستورات مغزی علاوه بر تغییر رفتارم،باعث تغییر سلول سازی و عملکرد جسم هم میشه و به مرور جسم هم تغییر می‌کنه و چاق میشه.

      لاغری با ذهن دقیقاً به شکل چاقی با ذهنه،با این تفاوت که به جای آگاهی و ورودی‌های چاق کننده، اطلاعات لاغر کننده از طریق فایل‌های آموزشی به ذهنمون میدیم.

      و میتونم با تکرار کردن و انجام تمرینات آموزشی مراحل تثبیت و نفوذ آگاهی‌های لاغر کننده رو انجام بدم و این آگاهی‌ها در ابتدا باعث تغییر احساسم میشن،به شکلی که دیگه از چاق‌تر شدن ترسی ندارم، و امیدواری بیشتری برای لاغر شدن دارم.

      پس از تاثیر آگاهی‌های لاغری بر احساس، به مرور رفتارهام هم تغییر میکنن،میل به خوردن‌هام تغییر میکنه،اشتهام تغییر میکنه،دیگه حرص و ولع قبلی برای خوردن رو ندارم و بسیاری تغییرات رفتاری ریز و درشت در من ایجاد میشه.

      پس از این مرحله نوبت به تاثیر آگاهی‌های لاغر کننده بر جسم میرسه و به مرور جسم هم تغییر میکنه،این پروسه برای همه افرادی که چاقن باید طی بشه،و برای همه یکسانه،اما زمان طی شدن مراحل اون برای هر فرد متفاوت و مخصوص به خودشه.

      عوامل موثر بر لاغری با ذهن،

      تاثیر آموزش‌های لاغری با ذهن به شکل جدی تحت تاثیر زندگی روزمره منه،به این شکل که اگه به آگاهی‌هایی که در طی زندگی روزمره به ذهنم میدم توجهی نداشته باشم و همواره اطلاعات و آگاهی وارد ذهنم کنم که نتیجه اون ایجاد احساس بد و ناامیدی در من بشه،باعث میشه که آگاهی‌های لاغری با ذهن به راحتی نابود بشن و هیچ تاثیری در من نداشته باشن،برای همین علاوه بر اهمیت اشتیاق و استمرار در یادگیری لاغری با ذهن،باید در کنترل ورودی‌های ذهنم هم کوشا باشم.

      هر چقدر بیشتر از نحوه آموزش ذهنی و چگونگی تاثیرش در جسمم اطلاع داشته باشم بهتر می‌تونم درک کنم که این مسیر رو چه جوری حرکت کنم،یعنی هر لحظه میدونم که دیگه کجای کارم.

      پس باید بدونم که آموزش ذهنی اصلاً چیکار می‌کنه و موضوع مهم‌ترش اینه که آموزش ذهنی به چه شکل در جسم من خودش رو نشون میده،وقتی این دوتا رو بدونم دیگه در مسیر لاغری با ذهن می‌تونم با شور و اشتیاق و انگیزه ادامه بدم.

      پس باید بدونم که آموزش ذهنی چه جوری در من نفوذ میکنه و چطور به رفتارم و به جسم من تبدیل میشه،هر چقدر بتونم اینو درک کنم اون وقت در تموم جنبه‌های زندگیم  هم می‌دونم که چطور باید زندگیم رو خلق کنم، می‌دونم که چطور باید با استفاده از ذهنم اون شرایطی که دوست دارم رو در زندگیم خلق کنم.

      پس یکی  از مهم‌ترین مراحل لاغری با ذهن و کلاً آموزش‌های ذهنی اینه که به این درک برسم که دارم با خودم چیکار می‌کنم و این آموزش‌هایی که می‌بینم این فایل‌هایی که گوش میدم و تمریناتی که انجام میدم چه نتیجه‌ای در جسم من میذاره،چطور در جسمم قراره به نتیجه تبدیل بشه.

      اول باید  درباره چاقی بدونم و درک کنم چطور آموزش ذهنی من درباره چاقی به جسمم تبدیل شده.

      اول از یه زمانی متوجه شدم که چاق شدم، مثلاً لباس‌هام برام تنگ شد و احساس کردم که دیگه لباس‌هام بهم چسبون شده،و یا اینکه دیگران هم بهم گفتن چاق شدی.

      و این از یک روزی شروع شده،اما از خیلی روزای قبل‌تر ذهنم شروع می‌کرده به یادگیری و اضافه شدن فرمول‌های چاق کننده،یعنی آگاهی‌های مربوط به چاک کنندگی وارد ذهنم شده،هیچ نشانی از چاق شدن هم در من نداشته،یواش یواش اولین نشانه‌هاش در من احساس ترس از چاق‌تر شدن بوده،از چاق شدن بوده،

      پس اول هیچ نشانه‌ای من نداشتم،اما آگاهی‌های چاق کننده وارد ذهنم میشدن،اولین نشانه‌هاش اینه که من ترس از چاق شدن در وجودم شکل می‌گیره و حسش می‌کنم که نکنه من چاق بشم.

      یه مدتی هم میگذره بازم هنوز چاق نشدم،باز یه مدت میگذره ترس تبدیل میشه به عمل،یعنی من هنوز چاق نیستم، اما شروع می‌کنم جلوگیری از چاق شدن،و این میشه تلاش کردن برای جلوگیری از چاق شدن،یعنی در ذهنم بر اساس اطلاعاتی که وارد شده، تصویرهای چاق از خودم که اون زمان هنوز متناسب هستم شکل گرفته،و اون تصویر یواش یواش بعداً در جسمم تبدیل میشه به جسمم و به واقعیتم.

      و در مراحل چاق‌تر شدن هم به همین شکله،مثلاً دو کیلو اضافه وزن پیدا کردم، ترسم بیشتر میشه،هی نگاه به خودم می‌کنم،بررسی می‌کنم،میرم روی ترازو،هی متر می‌گیرم،سایز لباسم رو بررسی می‌کنم،اینجا تصویر چاقی جدیدی در من به شکل جدیدی به وجود اومده که دارم این تصویر رو به خودم میدیم، به ذهنم میدم با چشم‌هام.

      یعنی با چشمام خودم رو توی آینه نگاه می‌کنم، حالم بد میشه،یعنی تصویری که دارم می‌بینم از خودم، حالا چه با چشمم جسمم رو می‌بینم،چه ترازو رو دارم نگاه می‌کنم،عدد ترازو رو دارم می‌بینم،اون بلافاصله ترکیب میشه،

      چون بلافاصله احساس بدی در من شکل می‌گیره،

      وقتی تصویری که با چشمم می‌بینم، با احساس بد ادغام بشه، دقیقاً اون خوراک ذهن ناخودآگاهه،قشنگ میره میشینه در ذهن ناخودآگاه، 

      و چون که در من تغییر احساسی به وجود آورده، اهمیتی نداره برای ذهن ناخودآگاهم که آیا این تغییر احساسی یک احساس خوبه یا احساس بده،

      پس وقتی تصویری از خودم می‌بینم و احساسم تغییر می‌کنه،نه به سمت خوب،فرقی برای ذهن ناخودآگاه نداره به سمت بد یا خوب باشه، وقتی احساسم تغییر می‌کنه،از دیدن خودم،از دیدن عدد روی ترازو، اون تصویر به عنوان واقعیتم در ذهن ناخودآگاهم ثبت میشه و از اون روز به بعد من ترسم بیشتر میشه از چاق‌تر شدن،

      خب عملم چه تغییری میکنه؟؟تلاشم رو بیشتر میکنم برای اینکه جلوگیری کنم از چاق‌تر شدن.

      اما از اونجایی که ذهن ناخودآگاه همواره در جهت گسترش من به سمت خواسته‌هام حرکت می‌کنه،با اینکه تلاش می‌کنم چاق‌تر نشم،با اینکه خیلی دارم مراقبت می‌کنم،اما چاق‌تر میشم و این چرخه بارها و بارها تکرار میشه.

      پس هر بار که من هی عدد ترازو رو می‌بینم حالم بد میشه، 

      هی تغییر احساسی در من شکل می‌گیره،عکسِ تصویر خودم در ذهنم ذخیره می‌شه،به عنوان تصویر جدید دیگه اونو میپذیرم،

       و وقتی هم که دیگران حرفی میزنن درباره چاقیم و حالم تغییر می‌کنه، احساسم تغییر می‌کنه،اون حرف قبول میشه توسط ذهن ناخودآگاهم.

      هر فکری، هر حرفی که می‌شنوم،هر تصویری که ببینم،اگر در من تغییر احساسی به وجود بیاره، به راحتی در ذهن ناخودآگاهم ذخیره می‌شه و اون فکر به واقعیت تبدیل می‌شه،این پروسه در چاق شدن و چاق‌تر شدن رو همه‌مون تجربش کردیم.

      پس قبل از اینکه بدن شروع کنه به چاق شدن، در ذهن ما افکار مختلف وارد شده،اینقدر یه سری حرف‌ها شنیدیم،یه سری تذکرها شنیدیم،یه سری ترس‌ها در ما ایجاد شده که انتظار ما از خودمون چاقی شده.

      ممکنه رفته باشی پزشک یه دارویی برای شما تجویز کرده که این دارو رو بخور،

       ولی شاید یکی از عوارضش چاق شدن باشه مراقب باش،کافیه همین حرف رو از شخصی بشنوی که مورد قبولته، مثلاً یک پزشک.

      برای همینه که خیلی از تبلیغات لاغری در رسانه‌ها رو میان با یه روپوش پزشکی نشون میدن، فردی که روپوش پزشکی داره، اومده درباره این محصول حرف می‌زنه،چون در ذهن ناخودآگاه شما این روپوش پزشکی یعنی یکی که خیلی بلده،

       یکی که مورد قبوله، یکی که مورد اعتماده، یکی که درباره سلامتی خیلی می‌دونه،دیدگاه شما درباره روپوش پزشکی، حالا به تن هر کسی کنن ،شما میگی این حرف درسته،

      پس خیلی مهمه که شما حرف رو از کی می‌شنوی درباره چاق شدن که داره به شما یک تذکری میده،خیلی‌ها به خاطر همین تذکر پزشک‌ها چاق شدن.

      خیلی از خانم‌ها هستن به خاطر بارداریشون چاق شدن،هزاران بار شنیدن که یکی از عوارض باردار شدن چاق شدنه،در مورد کار، کار پشت میزی چاقی میاره،سن بره بالا چاق میشی،ازدواج کنی چاق میشی،و چقدر از این افکار در ذهن ما هست و وارد شده و همه این‌ها قبل از شروع چاق شدن ماست،

      پس در مورد لاغر شدن هم روال همینه،

      پس حالا که بعد از این همه سال تلاش کردم از روش‌های مختلف، جلوی چاق‌تر شدنم رو بگیرم و نتیجه نگرفتم، و به مسیر لاغری با ذهن هدایت شدم و شروع کردم به گوش دادن فایل‌های آموزشی.

       این یعنی که من دارم آگاهی مربوط به لاغر شدن رو الان دارم به ذهنم میدم، 

      این در حالیه که من چاقم هنوز،تمریناتم رو انجام میدم در حالی که هنوز چاقم،در سایت می‌نویسم، نوشته‌های دیگران رو می‌خونم، بارها گوش میدم،یک هفته، دو هفته، سه هفته،ولی هنوز چاقم،ولی بازم دارم اطلاعات و آگاهی جدید رو وارد ذهنم می‌کنم،

      مثل کِی؟؟؟همون اوایل که متناسب بودم و آگاهی چاقی رو وارد ذهنم می‌کردم، 

      من که چاق نشده بودم که آگاهیش رو وارد می‌کردم، در حالی که متناسب بودم  شروع کرده بودم به وارد کردن آگاهی،یک ماه، دو ماه،بستگی داره به اون منبعی که آگاهی رو بهم میده،اگه پراکنده از اطرافیان حرف بشنوم، فاصله شروع آگاهی در ذهنم با تبدیل شدن به جسم چاق، خیلی زمان بره.

      اما اونایی که مثلاً رفتن پیش یه پزشک و پزشک بهشون تذکر داده که به خاطر این بیماری شما باید این دارو رو مصرف کنی و از عوارض این دارو چاق شدنه،اونا خیلی سریع‌تر چاق شدن،چرا؟؟چون دیگه از روزی که اولین قرص رو خوردن برای درمان اون بیماری، انتظار چاق شدن رو داشته، و در طی مدت کوتاهی اضافه وزن قابل توجهی این افراد اضافه می‌کنن،

      چرا ؟؟چون اون فردی که بهشون گفته مراقب باش پزشک بوده،اینا یقین دارن به حرف پزشک و باورش کردن و نتیجه‌اش رو هم گرفتن.

      پس برای لاغر شدن هم باید همین پروسه رو طی کنم،برای همینه که لاغر شدن همون چاق شدنه اما در جهت مخالف.

      یعنی من الان چاقم،شروع می‌کنم به وارد کردن اطلاعات لاغر کننده،تمرین انجام میدم، 

      فایل‌ها رو گوش می‌کنم، 

      بارها تکرار می‌کنم، در سایت می‌نویسم،اما هنوز چاقم،

      حالا چه اتفاقی ممکنه بیفته؟؟ممکنه در هفته‌های اول، دوم، سوم، چهارم، بستگی داره که این آگاهی‌ها کِی بخواد غلبه کنه بر افکار قبلی من،

      پس اینکه روند اضافه وزن قبلی من ادامه داشته باشه کاملاً طبیعیه،چرا طبیعیه؟؟مثلاً فکر کنم که من ۵ کیلوگرم افکار چاق کننده در ذهنم ذخیره شده در طی این سال‌هایی که قبل از چاقی و در سال‌های چاقی در ذهنم ذخیره شده،حالا من شروع کردم دارم یواش یواش افکار لاغر کننده رو در ذهنم وارد می‌کنم، 

      یه هفته کار کردم ۱۰۰ گرم افکار لاغر کننده وارد کردم،نباید انتظارم این باشه که ۱۰۰ گرم بیاد جلوی ۵ کیلوگرم رو بگیره،خب نمیتونه،هفته دوم میشه ۲۰۰ گرم،هفته سوم ۴۰۰ گرم،هفته چهارم ۸۰۰ گرم،بعد میشه یک کیلو و این ادامه داره تا جایی که افکار لاغر کننده بتونن غلبه کنن بر افکار چاق کننده،تازه اون وقت چه اتفاقی میفته؟؟تازه اون وقت روند چاق شدنم متوقف میشه.

      اصلاً نباید انتظار داشته باشم که حتی اگه یه هفته یا دو هفته کار کردم، انتظار لاغر شدن داشته باشم،

      در آموزش ذهنی من با افکار سر و کار دارم،با آگاهی سر و کار دارم.

      حالا اگه با هر اضافه وزنی که دارم،با هر مقدار وزنِ فرمول چاق کننده که در مسیر لاغری با ذهن قرار می‌گیرم، شروع کنم به استفاده کردن از محتوای آموزشی و در کنار اون بتونم خیلی راحت‌تر با چاقیم کنار بیام و بپذیرم چاقیم رو،چون بارِ چاقی باعث لیز خوردنم در مسیر لاغری با ذهن میشه،و اگه بتونم با چاقیم کنار بیام و خودم آگاهانه جلوگیری کنم از توجه کردن به موضوعات بی‌ربط پیرامونم که ذهن اون‌ها رو به سمت خودش جذب کنه،و سعی کنم بیشتر تمرکز کنم بر محتوای آموزشی لاغری با ذهن،سرعت بالا رفتن وزنِ افکار لاغر کننده در ذهنم، خیلی بیشتر از اون افرادی میشه که طی روزمره این همه آگاهی‌های مختلف وارد ذهنشون میشه.

      مثلاً اخبارها رو دنبال می‌کنن،هر روز به هر دلیلی حالشون کلی بده،با همسرشون دعوا دارن،از کلی آدم کینه دارن که هر روز دارن کلی از اون کینه‌ها رو مرور می‌کنن حالشون بده،خلاصه کلی افکار درب و داغون توی ذهنشون هست و هر روز دارن اونا رو مرور می‌کنن،در کنار اونا هم دارن حالا یه ورودی هم از لاغری با ذهن می‌گیرن،اونا کارشون سخت‌تره،چون ورودی لاغری با ذهن،آگاهی لاغری با ذهن یک آگاهیه که به راحتی منفی بافم، ذهن منفی نگرم میتونه بر اون غلبه کنه،بگه این اشتباهه،این چیه، و اصلاً منو به شک بندازه.

      چرا ؟؟چون این همه آدم هستن که دارن تلاش می‌کنن برای لاغری از روش‌های مختلف و من ممکنه بفهمم ببینم و هی شکم بیشتر بشه،باید بدونم که این آگاهی که من دارم به ذهنم میدم در ادامه تاثیرش رو میذاره،ولی چون خیلی‌ها اینو نمیدونن در همون هفته‌های اول میبینن یکم چاق شدن، میگن پس این روش هم فایده نداره،

      پس اگه در مسیر لاغری با ذهن هستم و شور و اشتیاق دارم و متعهدانه دارم آموزش‌ها رو دنبال می‌کنم و چاق‌تر شدم، خوشحال باشم از اینکه در مسیر درست دارم حرکت می‌کنم،چون این چاقیه همیشگی نیست،چاق‌تر شدنه همیشگی نیست.این بالاخره جلوش گرفته میشه،اینجوری نیست که من دارم اطلاعات درست به ذهنم میدم،وارد مغزم می‌کنم،ولی بخواد جسمم طبق روال قبلش ادامه بده.

      جسم من تحت فرمانروایی مغز منه،تمام حرکاتی که من دارم انجام میدم، تحت فرمان مغز منه،مغز من داره دستور میده این دهان چه جوری باز و بسته بشه،دست من چیکار کنه،چشم‌های من پلک بزنه،پس وقتی که مغز من تحت تاثیر فرمول‌های ذهنی لاغری قرار بگیره، چه بخوام چه نخوام، فرمان‌های لاغر کننده صادر می‌کنه،سلول‌های جدیدی که در جسمم ایجاد میشه دارای حافظه چاقی نخواهند بود، اون‌ها دیگه حافظه‌شون پاک شده از چاقی.

      حافظه پیش فرضشون چیه؟؟همونیه که خداوند براشون قرار داده، تناسب اندام،سلول تحت فرمان خداوندِ،کدنویسی خداوند رو داره،و کدنویسی اش درسته،کدنویسی سلول‌های جدید باید سالم باشه.

      فردی میگه من ۱۰ ساله ناراحتی معده دارم،در ۱۰ سال، حداقل ۱۰ بار معده این فرد کامل تغییر کرده، کامل دوباره نو شده،چرا معده نو بازم درد می‌کنه و خرابه؟؟چون فرمان مغزه،چون این فرد در مغزش اطلاعاتی وارد کرده درباره بیماری معده‌اش و پذیرفته این بیماری رو، و انتظارش اینه که همیشه این بیماری هست،بنابراین سلول‌های جدید که ساخته میشن با یک کد اضافه، 

      یعنی خودِ سلول از طرف خداوند صحیح داره تکثیر میشه، اما یک کدِ اضافه توسط مغز شما در اون سلول هست که باید درد کنه،باید اینجا این مشکل داشته باشه،و اون با مشکل تکثیر میشه و می‌بینید که یک درد، ۱۰ ساله که همراه اونه،و یا چاقی ۲۰ ساله که همراه شماست،

      پس وقتی آگاهی ذهنی لاغر کننده دریافت میکنم،وقتی در این مسیر استمرار دارم،وقتی اشتیاق دارم،وقتی موانع لاغر شدن رو رفع میکنم،اینا همه میشه ورودی صحیح،

      بعد چه اتفاقی میفته؟؟یواش یواش این آگاهی در من نفوذ میکنه،و تغییراتی رو در من به وجود میاره،که اولین تغییرش، تغییر احساسیه،

      یعنی از همون روزهای اول یک احساس عجیبی دارم که می‌تونم لاغر بشم،وقتی ترس از چاقی میاد و احساسم بد میشه اون ذخیره میشه،حالا وقتی آگاهی لاغر کننده رو دریافت میکنم و احساسم تغییر میکنه این تایید میشه،این در ذهن ناخودآگاهم  ثبت میشه و من به راحتی می‌بینم احساس‌های جدیدی رو دارم تجربه می‌کنم، ترس از چاقی دیگه ندارم،انگار بعد از مدت‌ها به این نتیجه رسیدم که من می‌تونم بر این چاقی غلبه کنم.

      و آگاهی در من نفوذ میکنه،یواش یواش در احساساتم،بعد از اون در رفتارهام،و بعد از اون در میل درونیم،و بعد از اون در جسمم تاثیر میذاره.

      خیلی از افرادی که اضافه وزن داشتن،قبل از اینکه این آگاهی‌ها رو بدونن،وقتی  وارد فروشگاهی میشدن،چشم اونها به چیزهای مورد علاقه‌شون که میخورد دیگه سوالی مطرح نمیشد،هر چیزی رو که می‌دیدن به سرعت تصمیم به خریدن  اون میگرفتن و اونو میخوردن،موقع دیدن اون‌ مواد اصلاً سوالی نبود، شکی نبود، تصمیم دیگه‌ای نبود،تا که میدیدن، میخریدن و میخوردن.هر غذایی رو می‌دیدن می‌خوردن،بعد از ناهار بازم سریع چیزی میخوردن، یعنی برای اون‌ها دیدن خوردن بود، شنیدن خوردن بود، هر چیزی بود بلافاصله به عمل تبدیل میشد،ولی بعد از اینکه مدت‌ها روی این مباحث کار کردن،این آگاهی‌ها رو استفاده کردن،الان وقتی وارد فروشگاهی میشن،اون توجهه هست،از قبل بوده پاک نمیشه،توجهه هست،اما میبینن که فرمول‌های لاغری که در ذهن اونا ایجاد شده بین توجه اون‌ها و جلب توجه اونها به هر چیز مورد علاقشون و عمل اون‌ها برای برداشتن اون خیلی تفاوت پیدا کرده با گذشته،دیگه سرعت عملی نیست،میلشون هم بهشون هی میگه بردار،اما اون که میگه برندار، حالا نیاز نداری، یا برای چی می‌خوای برداری،اون قوی‌تره،و دیگه اون چیز رو برنمی‌دارن و فقط نگاه می‌کنن،دیگه اون ترسه نیست،و عملشون بسیار تفاوت پیدا کرده،بدون اینکه براشون سخت باشه.

      افراد چاق میگن ما اراده نداریم برای لاغر شدن،چون هر چیزی ‌میبینن مورد علاقه‌شونه می‌خورن،هر چیزی که می‌بینن برمی‌دارن،ذخیره می‌کنن،بیشتر از نیازشون میخرن،کمدها رو پر می‌کنن و میگن ما اراده لاغری نداریم،موضوع اراده نیست،موضوع اینه که فرمول‌های ذهنی وقتی به تصاویر چاق تبدیل میشه،وقتی فرمان‌های چاقی در مغز ما ایجاد میشه،مغز فرمان میده،جلب توجه میشه و فرمان میده برای خوردن،فرمان میده  و ما سریع عمل می‌کنیم.

      مثل اینه که یه بازی تنیس روی میز رو یاد گرفتی،وقتی یه مدت تمرین کنی، مغز خودش هی فرمان میده شما میری توپ رو می‌زنی،و هر چقدر تمرین کنی دیگه مغزت خیلی ریزه کاری‌هاش رو  اتوماتیک انجام میده و شما یک بازیکن سطح بالاتر میشی،

      در مورد چاقی هم همینه،هر چقدر فرد چاق‌تر میشه،مهارت مغزش در کنترل، در واکنش دادن به اون اطلاعاتی که دریافت میکنه،دیدن یک کیک بلافاصله فرمان برداشتنش رو صادر میکنه،در یک مهمونی هستی دیدن فلان غذا بلافاصله خوردن اون،استشمام یک بوی غذا بلافاصله خوردن اون،مهارت صدور فرمان چاقی، یا صدور اعمالی که در ما احساس چاقی ایجاد می‌کنه، خیلی حرفه‌ای تره.

      تبدیل شدن افکار، احساسات و تغییر اعمال به جسم یک پروسه زمان بره،ولی زمانش طولانی نیست،چرا؟؟چون افکار لاغر کننده قدرتمندترن،افکار لاغر کننده همسو با ذات وجود ماست،افکار لاغر کننده ما رو داره به سمت اون چیزی که خداوند در وجود ما قرار داده داره هدایت می‌کنه،بنابراین خیلی قدرتمندن،مثل اینه که اگر ما در هر اوضاع روحی بدی باشیم، بتونیم افکار خوب، افکار الهی، افکاری که منشا الهی داره رو با خودمون مرور کنیم،می‌بینیم چقدر سریع حالمون بهتر میشه،چون ذات الهی بر خیر و خوبیه،پس وقتی در مسیر لاغری قرار می‌گیریم خیلی قدرت این افکار لاغری بیشتره از اون افکار چاق کننده قبلی،

      پس اصلاً نگران نباشم که ۲۰ سال چاق بودم،حالا باید ۲۰ سال هم تلاش کنم،این ۲۰ سال چاقی رو در یکی دو سال مسیر لاغری می‌تونم به راحتی همه اش رو به فراموشی بسپارم.

      آموزش ذهنی چطور در من تبدیل میشه به احساس، تغییر رفتار، و تغییر جسم،؟؟

      باید بدونم که برای افراد متفاوته، بستگی به این داره که من با چه تمرکزی دارم از این موضوعات استفاده می‌کنم، ورودی‌های دیگه ام چی هستن،در طول روز چقدر توجهم به موضوعاتیه که احساس خوبی در من ایجاد نمیکنه.

      وقتی که من چند تا ورودی منفی در روز داشته باشم،مثل اینه که مثلاً یک جوی باریک آب پاک و زلال دارم برای یک زمین کشاورزی که در اون نهال لاغری کاشتم، در اون بذر پاشیدم،یک جوی آب پاک دارم،یه ۱۰ تا هم جوی آب ناپاک دارم،اگه این جوی آب پاک همیشه هم حتی ازش آب پاک جاری بشه،اون ۱۰ تا جوی ناپاک به راحتی میاد این پاکی رو ناپاک می‌کنه و زمینم رو نابود می‌کنه.

      بستر ذهن، مثل یک زمین کشاورزیه،بستر ذهن علاوه بر اینکه نیاز داره به آب مناسب، به آگاهی مناسب، به رفع موانع که همون علف‌های هرزه که باید بچینم از توی زمین،این میشه رفع موانع لاغری،به همه اینا نیاز داره،باید مراقب باشم آب ناپاک واردش نکنم،

       آب ناپاک چیه؟؟آگاهی‌های ناراحت کننده و نگران کننده که ۹۹ درصد اون هم ربطی به من نداره، به دیگران ربط داره،مثلاً فلان بازیگر خودکشی کرد بریم پیگیری کنیم اخبارش رو  ببینیم چی شد، فلان بیمارستان بستری شد،یعنی به راحتی اجازه میدم که آب ناپاک در ذهنم جاری بشه، در بستر ذهنم جاری بشه و نابود کنه اون تلاشی که برای خودم می‌کنم.

      پس مهم نیست که چقدر در این مسیر هستم،مهم اینه که چه جور دارم عمل می‌کنم،

      پس سعی کنم وارد کردن آگاهی‌های مناسب به ذهنم و محافظت کردن از اون آگاهی‌ها تصمیمِ اول هر روزم باشه و به هیچ بهونه‌ای حرکت در مسیر لاغری و مرور کردن این آگاهی‌ها رو تعطیل نکنم،

       هر چیزی رو که توی زندگی پیش بیاد با آغوش باز بپذیرم  وزندگی کنم،اگه تونستم حلش کنم،اگر هم نتونستم کاری بهش نداشته باشم و بسپارمش به خدا و بگم خدایا تو اینو برام حل کن.

      اگر توی این مسیر دارم حرکت می‌کنم و نتیجه‌ای نگرفتم،  باید ببینم که چه جور دارم این فایل‌ها رو گوش می‌کنم،

      چه جور دارم به این آگاهی ها عمل میکنم،زندگیم چه جوریه، فضای فکریم، دنیایی که توش هستم چه جوریه که دارم این نتایج رو می‌گیرم،باید سعی کنم ورودی خوب بدم،تمرینات رو انجام بدم و مهمتر از اون، ببینم چه چیزهایی رو می‌تونم به خودم وارد نکنم که بیاد به عنوان آب ناپاک بخواد بستر ذهنم رو تحت تاثیر قرار بده و این افکار خوب رو خراب کنه،این روند رو باید ادامه بدم تا به نتیجه برسم،

      و باید بدونم که تنها طریقی که می‌تونم لاغر بشم آموزش ذهنیه،لاغری با ذهنه،هیچ روش دیگه‌ای نمی‌تونه باعث بشه که لاغر بشم.

      تنها راه لاغر شدن آموزش لاغری با ذهنه، چرا؟؟چون من در زندگیم به هر مسئله‌ای بر بخورم فقط دو تا راه دارم،یا اون شرایطی که بهش برخوردم رو باید بتونم تغییر بدم،یا اگه نمی‌تونم، باید خودم رو تغییر بدم، هیچ راه دیگه‌ای نداره، هیچ گزینه سومی نیست،در تمام طول عمرم در زندگیم در هر شرایطی هستم،حالا ممکنه در یک شرایطی باشم که خیلی اذیت کننده باشه،دو تا راه دارم،یا باید اون شرایط رو تغییر بدم،که در ۹۹ درصد موارد هم نمیتونم اون شرایط رو تغییر بدم،چون شرایط پیرامونمه،بیرون از منه،

      و راه دوم اینه که خودم رو تغییر بدم،

       در مبحث برخورد با موضوع لاغری، حتی دو تا راه هم ندارم،یه راه دارم،فقط باید خودم رو تغییر بدم،چون دیگه با رژیم و ورزش و فلان دارو و اون روش و این روش و ضربه و عبارت تاکیدی و تلقین،

       اینا همه پیرامونمه،من نمی‌تونم بیام با اون پیرامونی‌ها این درون رو تغییر بدم.

      در لاغری با ذهن فقط یه راه دارم،در لاغر شدن یه راه دارم و اونم لاغری با ذهنه.

      استاد عزیزم واقعاً از شما سپاسگزارم بابت این فایل‌های پر از آگاهی و عالی و بی‌نظیرتون🌸🌸🌸🌺🌺🌺🌺🌺🌺

      در پناه خدای یکتا، شاد و سالم و سلامت و متناسب باشید🦋🦋🙏🙏🙏💖💖🌾🌾🌾🌼🪴

      برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید. ثبت امتیاز
      امتیاز: 0 از 0 رأی
      افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم
      آواتار متناسب شاد
      1402/06/02 15:41
      مدت عضویت: 1437 روز
      امتیاز کاربر: 6727 سطح ۳: کاربر پیشرفته
      دیدگاه فنی
      محتوای دیدگاه: 449 کلمه

      سلام بر استاد عزیز و دوستان همراه

      چقدر شگفت انگیزه که نیرویی به نام احساس در بدنمان قرار داده شده و با کمک آن نیرو میتوانیم بفهمیم که مسیرمون تو زندگی درسته یا غلطه و برگردیم .

      وقتی در روند چاقی قرار میگرفتم بااینکه متناسب بودم اما ترس از چاقی بهم آلارم میداد که مسیرت اشتباهه افکارتو درست کن برگرد به سمت روند لاغری .

      بارها وبارها بهم آلارمشو میداد اما من تنها کاری که بلد بودم رفتار غداییم رو تغییر میدادم و روی جسمم کار میکردم اما صدا وترس شدیدتر میشد منم فشار بیشتری به جسمم میاوردم وآخرش هیچی به هیچی جز درد ورنج چاقی .

      الان که تونستم به لطف الهی و آموزشهای استاد روی محتویات ذهنم کار کردم صدای این آلارم کمتر وکمتر و کم کم محو شد انگیزه وامید به متناسب شدن در من بیشتر شد انتظارم شد لاغری و بعد مدتی تونستم رویای ام رو تحقق ببخشم .

      با داشتن این الارم که بهمون میگه کجای کاریم دیگه نه نیازی به ترازو هست و نه دیدگاه اطرافیان .

      منم بارها بارها به طرز وحشتناکی از طرف دوستان و اطرافیانم مورد انتقاد قرلر گرفتم که خیلی بد چاق میشی . و منم ترس تمام وجودم رو میگرفت و احساس درماندگی میکردم ولی یادم نمیره تازه چند ماه وارد دوره شده بودم که خواهرم باز این حرفهای تند بهم زد درحالیکه ادعای دلسوزی نسبت به هم داشت و اما واکنش من برعکس همیشه این شد که تو دلم گفتم بالاخره میبینی من متناسب میشم ومن تو مسیرم و دارم روی خودم کار میکنم و یه ذره احساسم بد نشد واما چند ماه بعد که منو دید بهم گفت چی کار کردی آب شدی رفت .

      مرتب سوال میکرد چی کار کردی ؟ بااینکه به نظر خودم تغییری نداشتم اما احساسم خوب بود . اون روز بود که خستگی تمامی حرفهای اطرافیانم و استمرلر تو این مسیر  از تنم در رفت و امیدم به ادامه دادن چندین برابر شد .

      دیگه کسی چاق باشه لاغر باشه اصلا نظر نمیدم میگم خواسته خودشه خوب اگه واقعا بخاد خدا اونم رو هدایت میکنه .

      اما اگه از من پرسیدن من سایت رو بهشون معرفی میکنم و اصراری هم ندارم که حتمن بااین مسیر پیش برن . چون خواهر کوچکم  که از روزی که من وارد این سایت شدم وفایلها رو گوش میدادم کاملا آگاه بود وقتی بهش گفتم بیا باهم ادامه بدیم بهم گفت تو انجام بده اگه نتیجه گرفتی من دنبال میکنم .

      الان منو میبینه تقریبا متناسبم اما بازم فکرش به کم کردن مواد غذایی و ورزش و … هست . اونی که دقیقا منو میبینه مثل بقیه غدا میخورم واهل ورزش نیستم . 

      حالا متوجه شدم اگه کسی آمادگی شنیدن این حرفها رو نداشته باشه فقط آب در هاون کوبیدن هست .و انرژی خودم تحلیل میره .

      برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید. ثبت امتیاز
      امتیاز: 5 از 1 رأی
      افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم
      آواتار حیرت انگیز
      1402/04/25 19:00
      مدت عضویت: 328 روز
      امتیاز کاربر: 706 سطح ۵: هنرجوی متوسطه
      دیدگاه فنی
      محتوای دیدگاه: 984 کلمه

      به نام خدای شادی آفرینم

      سلام خدمت استاد ارجمند و دوستان همگام 

      از چاق شدن خود نترسید 

      اول باید بدونیم آموزش ذهنی چیه و چه کاری انجام میده، تا ما متوجه این موضوع نباشیم و به درک صحیحی از مسیر تناسب فکری نرسیم ، نشانه ها در جسم ما نمایان نمیشه ،از مهم‌ترین مراحل تناسب فکری اینه که بدونیم داریم چه کار می‌کنیم و ادامه بدیم و خسته نشیم از ادامه دادن ،دنبال زمان خاص یا عدد خاص ترازو و متر نباشیم؛ باید بیاییم ،ببینیم هر روز نسبت به روز قبل چه پیشرفت‌های ذهنی داشتیم ؟چه نگرش‌هایی در درون ما تغییر کرده ؟ و مرحله بعد عملی کردن اون آموزش های ذهنیه،دیگه اینجا کار به عمل برآید به سخن دانی نیست؛ 

      اول از هر چیزی ما باید به خودمون یاد بدیم اجازه ندیم ورودی های منفی وارد ذهن ما بشه نباید بزاریم گفته های دیگران و نظراتشون درباره جسم ما احساسمون و بد کنه و ما رو به سمت بی راهه ببره ؛واقعا نمیدونم یه سری آدمها چی فکر می‌کنن مگه ما خودمون نمی‌فهمیم چاق یا لاغر شدیم چرا اینقدر بعضی ها به شعور ما توهین میکنن یا بهتره بگم چرا ما اجازه میدیم دیگران به شعور ما توهین کنند با این حرفها ،من که از حالا هر کس بخواد راجع به بدن زیبام نظر بده میگه ببخشید شما آیینه دستشویی مگه ؟باید آدمها یه جایی حد و مرز خودشون و بفهمن و پاشونو از گلیمشون درازتر نکنن 

      چون همه ما همینجوری چاق شدیم یعنی اطرافیان با اطلاعات اشتباه و باورهای غلطی که به ما دادن باعث شدن که این حرفها و نگرش‌ها در ناخودآگاه ما تاثیر بزاره و کم کم  در جسم ما نمایان بشه و تبدیل به چاقی بشه ؛

      یا زمانهایی که با رفتن روی ترازو یا با اندازه گیری سایز لباسهامون و دیدن اعدادی که مورد علاقه ما نیست دچار احساس بد میشیم و همین تغییر احساسی در ذهن ناخودآگاه ما ثبت میشه و این اعداد رو به عنوان واقعیت خودمون میپذیریم و دیگه حالا جنگیدن ما برای چاقتر نشدن ادامه پیدا میکنه و این روند تغییر احساسی اینقدر ادامه پیدا میکنه تا روز به روز ما رو چاق و چاقتر میکنه و همه ما افراد چاق بارها این و تجربه کردیم ؛تجربه احساس بد از تنگ شدن لباسهامون یا اینکه انتظارمون برای لاغری میسر نشده به نسبت تلاش‌هایی که کردیم مثل رژیم و ورزش‌های سنگین و با دیدن اون اعداد متر و ترازو دچار سرخوردگی و احساس بد میشیم و تصویر چاق از خودمون در ذهن ناخودآگاه ثبت می‌کنیم و ثبت این تصویر همانا و چاقتر شدن ما همان ؛

      ما از وقتی در مسیر تناسب فکری قرار می‌گیریم و شروع میکنیم به تمرین و تکرار و اطلاعات درست و وارد ذهنمون می‌کنیم نباید انتظار داشته باشیم که زود به نتیجه تغییر جسم متناسب برسیم ما الان دیگه باید انتظار تناسب و داشته باشیم و باور کنیم حتما متناسب میشیم ؛

      ولی نباید از خودمون انتظار بی جا داشته باشیم؛

       نباید بگیم من دیگه نباید لغزش داشته باشم؛

      نباید بگیم من باید سریع لاغر بشم؛

      اینجا از عجله خبری نیست؛ 

      اینجا باید تلاش کرد افکار لاغر کننده رو قوی کرد؛

      باید افکار لاغر کننده قوی بشه  تا زورش به افکار چاق کننده برسه تازه از وقتی افکار متناسب رشد کنه و قوی بشه روند چاقتر شدن متوقف میشه و حالا با عملیاتی شدن آموزش‌ها کم کم روند تناسب اندام شروع میشه و اینجاست که دیگه تناسب اندام خودش و نشون میده؛

      ذهن متناسب من الان یه دختر کوچولوی شیطون بلاست که من باید مراقبش باشم با کنترل ورودی های منفی که برای اون حکم ویروس و بیماری و داره نباید بزارم دختر کوچولوم مریض بشه من باید با آموزش و افکار درست و آگاهی های تناسب فکری که برای اون حکم غذا و ویتامین برای رشدش و داره به روند رشدش کمک کنم تا اون دختر ناز من قوی بشه و یه روزی پرنسس زیبایی بشه و بتونه روند چاقی منو متوقف کنه و فرمان‌های لاغر کننده به جسم من بده من عاشق این دختر کوچولوی نازم هستم و باهاش نمی‌جنگم و به هم قول دادیم کمک کنیم به همدیگه تا به آرزوی خودمون برسیم که اون متناسب شدنه؛

      من فقط باید با اشتیاق و استمرار موانع لاغری و شناسایی کنم ورودی های صحیح وارد کنم از چاقی نترسم جسمم و بپذیرم و حتی از چاقتر شدن هم وحشت زده نشم و یقین داشته باشم حتما حتما به نتیجه دلخواهم میرسم ؛من حتما متناسب میشم ؛من یقین دارم تنها راه تناسب مسیر تناسب فکریه؛

      تا قبل از آشنایی با سایت تناسب فکری بواسطه نگرش‌های اشتباه و افکار چاق کننده که در جامعه به وفور وجود داره ما به سمت اضافه وزن و چاقی رفتیم به همین راحتی ،ما با دیدن و شنیدن و ایجاد احساس ترس از چاقی در درون خودمون این احساسات و تبدیل به چاقی کردیم و وقتی اومدیم با روش‌های متداول لاغری کمی از فشار روانی چاقی خلاص بشیم خود اون روش‌ها اصلا مرزهای فشار و جابه جا کرده بودند ما با رژیم‌های سخت و ورزش‌های طاقت فرسا دنبال سریعترین راه برای لاغری بودیم  و بعد با این همه فشار که به جسم و ذهنمون می‌آوردیم و عدد ترازو و متر که خلاف خواسته ما رو نشون میدادن حالا وارد فاز بعدی می‌شدیم و سرزنش خودمون و تنفر از جسم و ……همگی باعث چاقتر شدن ذهن ما شد الان ما خیلی کار داریم باید از کارهای بی فایده روزانمون کم کنیم و بیشتر تحت آموزش‌ها باشیم تا فرمان‌های چاقی و بیشتر بشناسیم و اجازه عمل به اون و ندیم اینقدر باید تمرین کنیم تا این آموزشها به یه مهارت در درون ما تبدیل بشه و ما رو به هدفمون نزدیکتر کنه من با تمام توانم در مسیر زیبای تناسب فکری حرکت میکنم و توجهم و از جسمم برداشتم و تمام تمرکز روی اصلاح باورها و آموزش‌های ذهن متناسبمه و در این مسیر عجله ای وجود نداره به یاری خداوند طبق زمانبندی پروردگارم جلو میرم و یقین دارم زمانبندی خداوند کاملا درسته و هر چیزی در زمان خودش اتفاق میفته فقط باید صبور بود و به تلاش ادامه داد الهی به امید تو 

      برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید. ثبت امتیاز
      امتیاز: 0 از 0 رأی
      افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم
      آواتار عطا
      1401/11/11 19:16
      مدت عضویت: 479 روز
      امتیاز کاربر: 11065 سطح ۴: هنرجوی مبتدی
      دیدگاه فنی
      محتوای دیدگاه: 1,662 کلمه

      سلام و درود .

      آموزش ذهنی به چه شکل خودشو در جسم نشون میده ؟ 

      مهمترین درک اینه .

      آگاهیهای مربوط به چاق شدن وارد ذهن شده . هیچ نشانه ای اولش نداریم بعد ترس میاد بعد تبدیل به عمل میشه

       برای جلوگیری از چاق شدن اول باید جلوی این ورودیها رو بگیریم . چون تصویر چاقی رو با چشمت به خودت میدی . تصویر چاقی + احساس بد این تصویر ذخیره میشه و ترس بیشتر میشه . دیدن خودمون در آیینه یا وزن کردن یا سایز کردن و به هر نوعی توجه کردن به چاقی همه اطلاعات غلطی هستند که با احساس بد وارد ضمیر ناخوداگاه میشن و توجه مارو به سمت چاقی و ترس از چاق شدن میبرن . هر فکری که در ما تغییر احساس ایجاد کنه به راحتی در ذهن ناخوداگاه ذخیره میشه و تبدیل به واقعیت میشه. 

      لاغر شدن همون چاق شدنه منتها برعکسش . دقیقا این صحبتها همونیه که روز اول در مورد شیر لاغری و سگ چاقی بهم گفتین . 

      اون قدر اطلاعات آگاهی دهنده از طریق فایلهای آموزشی و تمرینات  وارد ذهن من میشه که کم کم شیر لاغری در وجودم بزرگ و بزرگتر میشه و صداش بیشتر و بیشتر از سگ ولگرد چاقی میشه . 

      یه فرمول عالی هم گفتید برای تغییر نتیجه یا باید راه و شرایطتو  تغییر بدی یا خودتو . 

      خب من برای لاغر شدن اول مسیرمو تغییر دادم و الان دارم خودمو تغییر میدم . چون ایمان پیدا کردم تنها راه لاغر شدن لاغری با ذهنه . اونم تنها توسط استاد عزیز جناب آقای استاد عطار روشن . به نظرم اینم خیلی مهمه که توسط چه استادی آموزش ببینیم ‌ من  تغییر مسیر دادم . هیچ راهی رو برای لاغر شدن قبول ندارم و هیچ استادی رو هم جز شما در این راه قبول ندارم .  تنها راه لاغر شدنم لاغری با ذهنه . تنها استادمم استاد عطار روشنه .  فقطم یه دلیل داره چون این راه  آسونه و این استاد کار بلده . چون خودش چاق بوده . 

      استادم و راهم منو متهم نمی کنن به جاش بهم قدرت تغییر میدن . 

      منو سرزنش نمی کنن به جاش بهم  عشق و عزت نفس میدن . 

      جلوی خورد و خوراکمو نمیگیرن به جاش بهم قدرت انتخاب میدن . 

      به غذاها قدرت چاق کنندگی نمیدن به جاش بهم مدیریت رفتار می دن . 

      بهم اعمال زور و اجبار نمیکنن به جاش بهم حس آزادی و انتخاب میدن . 

      روی جسمم فشار ایجاد نمیکن  به جاش به من یادمیدن چطور روی فکرم کار کنم که عملکردم  رو راحت عالی کنم . 

      تنها راه من لاغری با ذهن و تنها استاد من استاد رضا عطار روشن هست . 

      نکته بعدی که در فایلتون توجهم رو جلب کرد صحبت کردن در مورد سلولها و بیماریها بود . خیلی خوب بود برای من .  یه باوری که من قبلا داشتم میگفتم سلولهای بدن من چاقن بیمارن استعداد چاقی دارم . خب با داشتن این باور میل انجام رفتار متناسب کننده در من کم و کمتر میشد . 

      ولی الان در این فایل فهمیدم خداوند همواره داره بدن منو از نو خلق می کنه و سلولهای جدید در من ایجاد می کنه . من اگه بار چاقی و بیماری  در ذهنم  به خودم ندم خداوند سلولها رو در مسیر سلامت خلق می کنه نه در مسیر بیماری و چاقی . 

      پس  چاقیربطی به استعداد نداره بلکه مربوط به پذیرش این باورهاست . 

      من لازمه تغییر کنم تا روند خلق سلولهام تغییر کنه . 

      یاد گرفتم اگه باورهای الهی در سرم ایجاد کنم قطعا عملکرد و جسمم تغییر خواهند کرد .  خداوند تناسب اندام رو برای من میخواد . منو در مسیر کاهش وزن صحیح هدایت کرده . بهترین استاد رو بهم معرفی کرده و در این مدت این همه تغییر عالی کردم و ته دلم نسبت به این جملات ایمانم رو قویتر کرده . پس  کم کم بیماری چاقی از تمام سلولهای من میره و سلولهای من سالم و متناسب خلق میشن . 

      من افکار بیمار کننده هم زیاد دارم . 

      مثلا باور دارم کبد چرب در خانواده ما ارثیه . باور دارم چربی خون ارثیه . باور دارم دیابت ارثیه . باور دارم سرطان ارثیه . باور دارم مشکلات هاضمه ارثیه . 

      ولی در این فایل فهمیدم تمام این بیماری ها هم یک انتخابه . وقتی باورشو در خودم تغییر بدم و در درجه اول بپذیرم که ارث من فقط چیزهای خوبه و طبیعت ،  ژن معیوب رو از بین میبره و قابل انتقال به نسل بعد نیست و در درجه بعد اینها همش عادتی هستن و چون فکر و عملکردش در یک خانواده تکرار شدن تبدیل شدن به عادت . وگرنه ژنتیک هیچ نقشی نداره . چون ژن معیوب انتقال داده نمیشه و چیزی که از طریق ژن انتقال داده میشه فقط سلامتی بیشتر و چیزهای خوبه ،  کم کم این آگاهیهای جدید و تکرارش و از اون طرف مرور نکردن آگاهیهای بیماری زا باعث میشه من مشتاقانه در این مسیر حرکت کنم و احساسم بد نشه ناامید نشم و ایمانم بیشتر و بیشتر باشه که وقتی من تغییر کنم  قطعا سلامتی بر جسمم جاریه . 

      وقتی من باورهای بیماری زا رو دور بریزم و بگم تمام این بیماریها هم انتخاب خودمه چون باورشو پذیرفتم پس در نتیجه دیگه از این بیماریها حالم بد نمیشه ؛ با همشون به صلح میرسم و  میگم انتخاب خودم بوده که در درجه اول باورشو پذیرفتم و در درجه بعد عملکردی در اون راستا داشتم  و میل به تغییر به واسطه ی چنین باورهایی در من  از بین رفته و در حقیقت خودم مسئول بیماریهام هستن . 

      چقدر پذیرش این دیدگاه حال منو خوب می کنه . 

       من وارد راه تناسب فکری شدم و پذیرفتم چیزی که بر جسم من همیشه در حال جریانه سلامتیه ، تناسب اندامه . 

      باورهای خودمو تغییر دادم و نکته ی مهمی که در این فایل یاد گرفتم دیگه نزارم اطلاعات خلاف مسیرم وارد ذهنم بشه . دیگه انتخابشون نکنم . گسترده شون نکنم . ایمان به چاقی و بیماری رو در خودم از بین ببرم و ایمان به سلامتی و تناسب اندام رو در خودم تقویت کنم . 

      در این فایل یاد گرفتم نه تنها به خودم آگاهیهای صحیح در مسیر لاغریم بدم بلکه در پی ورودیهای چاق کننده و بیمار کننده هم دیگه نباشم . دنبالشون نکنم . هی خودمو چکاب نکنم . هی  ازشون صحبت نکنم . آگاهیهای چاق کننده و  بیمار کننده رو در سرم مرور نکنم . اینا انتخاب منه . برعکس انتخاب کنم که آگاهیهای سلامتی و تناسب اندام به خودم بدم اونم نه از روش ودکترهای تغذیه یا مربوط به سلامتی . اونا اطلاعاتشون غلطه بلکه اطلاعات از طریق تناسب فکری و کلام استاد عزیز  رضا عطار روشن .  

      اینجا حتی خیال منو نسبت به بیماریها راحت می کنه . وقتی من فکر و عملم صحیح باشه قطعا دلیلی برای بیمار شدن هم ندارم . 

      بهانه های بیمار شدن رو پاک کنم و با اطلاعات صحیحی که از طریق سایت تناسب فکری میگیرم اطلاعات صحیح وارد ذهنم کنم . این اطلاعات باعث میشه من بهتر عمل کنم و این آموزشها رو به عمل بیارم با احساس خوب حرکت کنم . با امید ، اشتیاق انگیزه حال خوب عشق لبخند و شادی و در نتیجه زبان بدنم رو هم بتونم تشخیص بدم و اعمال زور به بدنم نکنم . 

      نه با پرخوری بهش اعمال زور کنم نه با کم خوری . نیاز بدنم رو برای خوردن و نخوردن تشخیص بدم و از طرفی خوردن و نخوردن رو دیگه برابر با چاقی و لاغری ندونم بلکه عملکرد متناسب کننده رو  عملکرد لاغری بدونم و اونم خوردن بر اساس نیاز بدن هست . 

      اما یه چیزی توی فایل منو قلقلک داد . با خودم می گم خب استاد روزی ۳ ساعت پیاده روی دارن . درسته که در طی این ۳ ساعت پیاده روی روزانه دارن فایل گوش میدن اما آیا پیاده روی جسمی تاثیری در لاغریشون نداره ؟ بعد خودم جواب خودمو دادم گفتم در طی اون ۳ ساعت ایشون در حال فایل گوش دادن هستند و دارن آگاهیهای لاغری وارد ذهنشون می کنند در نتیجه موقع پیاده روی حسشون خوبه . با آه و ناله پیاده روی نمی کنند با اعمال زور و فشار پیاده روی نمی کنند بلکه این پیاده روی یک روند دلخواه هست که گوش دادن به فایلهای آموزشی باعث تاثیرش میشه وگرنه که قبلا هم ایشون کلی پیاده روی های سنگین داشتن ولی اثر نکرده بود و لاغر نمیشدن یا خیلی کم لاغر میشدن . اول اینکه به خاطر وجود فرمولهای چاقی پیاده رویشون  بیشتر اعمال زور و اجبار بوده و در درجه بعدی  قابل استمرار نبوده . پس اگه پیاده روی یک امر مستمر در زندگیشونه چون زبان بدنشون بر این قرار گرفته که از پیاده روی به وسیله فایل لذت ببرن . 

      ولی من پیاده روی کردن هنوز برام سخته . البته حالا میتونم امتحان کنم که ببینم موقع پیاده روی اگه فایل گوش بدم  آیا به رنج پیاده روی غلبه می کنه یا نه . البته شما در فایلهای روز اول دوره صدگام فرمودید من همیشه تو خونه هستم  و فعالیت خاصی ندارم .  یعنی شما پیاده روی نمی کنید ؛ اما همچنان دارید به ذهنتون  آگاهیهای لاغری میدید . پس چیزی که شما رو لاغر نگهداشته همین اطلاعات هستند نه صرفا خود پیاده روی . گرچه در پیاده روی هم زبان بدن خودش به کمک میاد و خودمون دوست داریم که حالا پاشیم چند قدمی هم راه بریم  و اگر در طول پیاده روی فایلها رو مرور کنیم خب قطعا این اطلاعات حواس مارو تحت تصرف خودش میگیره و اجازه نمیده مدام با خودمون اطلاعات رنج آور و سختی پیاده روی مرور کنیم . 

      در کل مسیر رو متوجه شدم و دارم برای خودم کم کم به عملکرد تبدیل می کنم . تا اینجا هم خیلی راضی بودم . من این مسیر رو رها نمی کنم چون راه دیگری برای لاغر شدن ندارم  . هیچ راهی به جز راه لاغری با ذهن برای لاغر شدن نیست فقط باید به خودم فرصت بدم و این آگاهیها رو بیشتر مرور کنم و از طرفی اطلاعات غلط رو هم مرور نکنم جلوی شنیده ها و دیده ها رو بگیرم تا این اطلاعات در زمین ذهن من شروع کنند به پرورش و رشد . 

      ممنون بابت اینکه در هر فایل کلی نکات آموزشی برای بهتر عمل کردن به  ما ارائه میدید . 

      سپاسگزارم استاد . 

      برقرار باشید . 

      برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید. ثبت امتیاز
      امتیاز: 0 از 0 رأی
      افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم
      آواتار عطا
      1401/11/11 02:15
      مدت عضویت: 479 روز
      امتیاز کاربر: 11065 سطح ۴: هنرجوی مبتدی
      دیدگاه فنی
      محتوای دیدگاه: 1,091 کلمه

      سلام و درود . 

      من فعلا متن این درس رو خوندم و دلم میخواد اول بنویسم . ان شاء الله فردا برداشتم رو از فایل می نویسم . 

      فعلا برداشتم رو از متن می نویسم . 

      خیلی آگاهی خوبی در متن بود  . 

      ترس از چاقی باعث ایجاد انتظار چاقی در ما میشه . پس از چاق شدن نترسیم . بلکه فرمول جایگزینش این باشه که از چاق شدن خوشحال باشیم . 

      به نوعی این تمرین تقریبا مشابه صلح با پرخوریه که در تمرینات من اینو نخوردم بهش اشاره کردید . 

      یکی از فرمولهای ساخت شخصیت متناسب اینه که ما از چاقتر شدن خوشحال باشیم . 

      حالا به نظرم لازمه برای خودم شرح بدم که چرا این فرمول باعث لاغری میشه . 

      صلح با چاقی و احساس خوب به چاقی  تعصب رو از بین میبره . خشم از چاقی رو از بین میبره . 

      در حقیقت نشون میده چاقی خودش روش درستیه . 

      کسی که بخواد چاق بشه اتفاقا چاقی که ما اون رو انتخاب کردیم  یک روش درست برای چاق شدن بود . 

      یعنی چاقی یک راه و روشه که ما اون رو انتخاب می کنیم و وقتی این راه و روش مارو چاقتر کرده یعنی راه و روشی درست بوده . طبق آموزشهای شما به این کار نداریم که ما نتیجه چاقی رو نمیخوایم ما روندش رو که در نظر بگیریم میبینیم ما کاملا اصولی چاق شدیم و همین نشون میده اگه ما از همین روش برای لاغری استفاده کنیم قطعا به راحتی لاغر میشیم . 

      یادمه این اواخر ترس از چاقی خیلی وحشتناک به جونم افتاده بود حدودا دو سه ماه من بی نهایت ترس از چاقی در وجودم پدید اومده بود و همین انتظار چاقی رو در من ایجاد میکرد  طوری که وقتی به مهمونی اون شب رفتم همه بهم گفتن چقدر چاق شدی . همون شب که من به اینجا هدایت شدم و امروز با انجام تمارین شما یه عده به من گفتن لاغر شدی . 

      خب تفاوت من با اون زمانم چیه . 

      اون زمان من از راه و روش چاقی استفاده می کردم و نتیجه برام شد چاقی و حالا من دارم  مشابه همون راه چاقی  لاغر میشم ( یادگیری فرمولها – به کار گیری فرمولها  ) پس من از چاقتر شدن خوشحال میشم چون  وقتی راه چاقتر شدن رو یاد گرفتم و طی کردم پس همونطور وقتی انتخابم رو تغییر بدم میتونم لاغری رو یاد بگیرم و طی کنم . 

      پس چاق تر شدن ترس نداره . اتفاقا میخواد بگه تو همونجور که  چاق شدی پس لاغرم میشی . 

      باز از یه وجه دیگه میشه بهش نگاه کرد خوشحال شدن از چاقی باعث میشه ما نسبت به انداممون احساس خوبی داشته باشیم و احساس خوب ما انگیزه میشه برای ادامه دادن راه لاغری . 

      یه چیز دیگه هم میشه گفت . خوشحال شدن از چاقی باعث میشه من بدونم که خب چیزهای بیشتری هست که میتونم یاد بگیرم . 

      چون همونجور که بیشتر یادگرفتم که چاقتر بشم پس بیشترم یاد میگیرم تا لاغر بشم . 

      شاید به نوعی در نوشته ام ترس از چاقی باشه . پس باید بیشتر بنویسم تا بتونم حس اصلی لاغری در این نوشته رو پیدا کنم . 

      خب وقتی من از چاقی خوشحال بشم یفنی با اندام فعلیم در صلح و آرامشم . باهاش نمیجنگم . قبول می کنم که انتخاب خودم بوده . به انتخابم احترام میزارم و بعد به راحتی انتخابم رو تغییر میدم . 

      آها فهمیدم ترس از چاقی یعنی  قدرت رو از خود گرفتن و چاقی رو یک امری خارج از تسلط خود دونسته . بزرگ کردن چاقیه و به نوعی ضعیف کردن شخصیت خودمون . 

      پس اینجا هم به  فرمول (خودم ) و (انتخابهام ) رسیدم . 

      چاقی انتخاب من بوده . من با پذیرش چاقی قدرت رو به دست خودم میدم و میپذیرم من خودم چاقی رو انتخاب کردم چون زمانی باهاش حال کردم . چون زمانی ازش لذت میبردم . از یه زمانی به بعد دیگه از تکرارش لذت نبردم ولی تا یه زمانی من با چاقی خیلی حال کردم . 

      پس این چاقی چیزی بوده که خودم خواستم . وقتی مسئولیت چاقی رو بپذیرم باهاش به صلح میرسم . چاقی از خودش اراده ای نداره . یه  چیز جانداری نیست . قدرتش دست منه . من بهش قدرت دادم و حالا کم کم یاد گرفتم دیگه بهش قدرت ندم . وقتی از چاقتر شدنم خوشحال بشم و جنگ و ترس و نفرت و عصبانیت رو کنار بزارم یعنی انتخاب رو به دست خودم میگیرم . چاقی یه عاملی بیرون از منه . درست مثل اشتها باید اون رو با انتخاب تغییر داد . 

      چاقی گناهی نداره . چاقی ساخته دست منه . انسان که از دست پرورده ی خودش نمیترسه . حالا شاید تصویر دلخواهش نبوده ولی زمانی میخواستش . 

      مثل یه نقاش . نقاشی بد میکشه  اون نباید از تصویری که خلق بشه ناراحت بشه اتفاقا باید قدرت خودشو بیشتر ببینه که به به من عجب قدرتی در کشیدن این نقش زشت داشتم . حالا اگه بخوام خوب و قشنگ نقش دلخواهمو بکشم ببین چه استعدادی دارم . 

      چون این دوتا در یه سطحن و فقط اختیار و انتخاب ما باعث میشه ما یکی از این دو رو انتخاب کنیم . 

      پس از چاقیم خوشحال میشم چون قدرت منو به نمایش میزاره . 

      چون نشون میده من همونطور که میتونم به این راحتی چاق بشم میتونم به هنین راحتی هم لاغر بشم . فقط باید راهش رو تغییر بدم و از مسیر لاغری حرکت کنم اما دقیقا از همون سبک چاقی یعنی اول یاد بگیرم . بعد عمل کنم . 

      به همین راحتی . 

      پس فرمول امروز من جایگزین کردن فرمول لاغری خوشحال بودن از چاقی و به نوعی صلح با چاقی و باز گرفتن قدرت چاقی و دادن اون به دست خودم و قدرت انتخابم  و رها کردن ترس از چاقی نفرت ، جنگ  و عصبانی بودن و خشم از چاقی . اینا یعنی به شناخت نرسیدن اما خوشحال بودن از چاقی یعنی من یاد گرفتم لاغری رو و خیلی خوب دارم بهش عمل می کنم . این برداشت من از متن بود . به امید خدا چون این فایل خیلی پربار بود برداشتم از فایل رو فردا میزارم  و قدم بعدی نمیرم . 

      چون نیاز دارم باز بیشتر در مورد این مبحث بنویسم . دقیقا مثل همون صلح با پرخوری که گفتین تا خوب این قدم رو انجام ندادید سراغ قدم بعدی نرید منم نیاز دارم این قدم رو بهتر یاد بیرم تا احساسم نسبت به چاقی کاملا خوب بشه . 

      البته خوب شده ها ولی خودم حس می کنم بیشتر باید مرورش کنم تا بیشتر درکش کنم . برای همین فردا رو هم با اجازتون به همین فایل اختصاص میدم . عجله نمیکنم و اجازه میدم اطلاعات یک مبحث آموزشی رو کاملا درک کنم و اگاهیشو دریافت کنم و بعد برم سراغ تمرین بعد . 

      فعلا شبتون بخیر خدانگهدار . 

      برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید. ثبت امتیاز
      امتیاز: 5 از 1 رأی
      افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم
      امتیاز کاربر: 0
      دیدگاه فنی
      محتوای دیدگاه: 954 کلمه

      به  نام خالق زیبایی ها سلام.  نحوه عملکرد ذهن و ایجاد تغییرات و رفتارها و عادت های مختلف در ما به چه شکل هست ؟ استاد در مدت زمانی که داشتید توضیح می‌دادید وومثال میزدید  دنبال نشانه ها در خودم بودم وقتی دقت کردم دیدم وقتی از دست چربی های اضافه به مقدار زیاد قبل از ورود به دوره ۱۰۰ گام رهاشده بودم همه میگفتند چه قدر خوب لاغر شدی چی کار کردی خودم نمیدونستم و کنجکاو بودم و از مدت ها قبل فرمول چاقی در من بود کم کم به رفتارهای خودم دقیق شدم تا بدونم چرا چیشد که به این که هستم رسیدم مادرم میگفت به خاطر پیاده روی هست خوب من از اون جایی که دنبال نتیجه بیشتر بودم پیاده روی بیشتر کردم تند تر راه رفتم اگه پیاده‌روی و تحرک نمیداشتم نگران میشدم که من چاق میشم حتی یه روز اگه نبود نگرانی بود خوب تو خونه ترازو نداشتیم برای این که بفهمم تغییر کردم یا نه دور کمرم اندازه میزدم اگه ۱ یا ۲ سانت تغییر بود خوش حال بودم از طرفی نگران که نکنه برگرده بعدشم که ترازو اومد تو خونه دیگه هیچی هر روز خودم میکشیدم در واقع از وقتی دیگران گفتن خیلی لاغر شدی چی شد لاغر شدی خوب آخه من ۷۸ بودم رسیدم ۶۲ ، من رفتم تو فکر که چه مسیرم که این طوری شد از طرفی حرف های افراد راجب علل مختلفی که برای چاقی میاوردن می‌شنیدم و شروع به مطالعه کردم کم کم روند تناسب من متوقف شد تا این که به لطف رب بار دیگه به سمت این سایت هدایت شدم و این مسیر صد گام تا متناسب شدن آغاز کردم به طور خلاصه به خواهم فرمول بگم اطلاعات من که از قبل  راجب مسیر لاغری با ذهن داشتم  باعث شد من متناسب بشم به نسبت قبلم بعدش به خاطر حرف اطرافیان و ورودی های دیگه که دادم در مورد لاغری شروع به انجام پیاده روی و ورزش های مختلف در خونه و خوردن فلان مواد غذایی بیشتر و …. کردم درواقع ترسم به عمل تبدیل شد و در نتیجه این روند متوقف شد . به عقب ترهم که نگاه میکنم بازم همین روند میبینم من یه دور از حالت چاقی به نا به دلایلی به لاغری برگشتم و همه می‌گفتند چی شد خوب نیست تو الان باید بیشتر بخوری نخوری ضرر میکنی و امثال این حرف ها هرجا میرفتم از فواید خوردن می‌گفتند و فرمول های چاقی با شدت بیشتر در ذهنم ذخیره میشد از اون لاغری اولیه دراومدم و اطرافیان گفتن بسه دیگه بیش تر از این چاق نشو  همین که هستی عالیه هر بار این جمله رو می‌شنیدم و کم کم ترس چاق تر شدن  تا به خودم اومدم دیدم لباس هام تنگ تر و تنگ تر میشند و اون جا بود فهمیدم دارم چاق میشم پس پیاده روی شروع کردم اما خسته شدم و ولش کردم و همین طوری چاق و چاق تر شدم تا دیگه یه تلنگر بهم خورد و به لطف خدا به سمت این سایت هدایت شدم اون موقع دنبال کوتاه ترین راه بودم تا سریع لاغر بشم به خاطر همین ۱۲ قدم شروع کردم و اما ادامه ندادم و مابقی داستان که در بالا شرح دادم . خیلی خوش حالم برای داشتن این جسم فوق العاده این که پیش فرضش متناسب بودن هست و من از این طرف ورودی درست و در جهت متناسب بودن میدم و از این طرف راه ورودی های منفی تا اون جایی که میتوانم میبندم تا نتایج چشم گیری در طول این مسیر زیبا کسب کنم خداجونم متشکرم متشکرم برای این جسم زیبا و قانون مند برای این که انقدر قوانین دقیق که شگفت انگیزان بسیاری با هر شرایط و سن و جنسیتی که داشتن نتایج شگفت آوری گرفتند و استاد در صدر این شگفت انگیزان هست خداجونم متشکرم متشکرم برای این همه زیبایی شکرت خدایا شکر .

      استاد خیلی این فایل عالی بود متشکرم برای این فایل آگاهی دهنده و همین طور انگیزه بخش . همین طور تحسینتون میکنم که انقدر نسبت به کنترل ورودی هاتون متعهد هستید و عالی عمل میکنید . راستی همین الان یه کد اشتباه در ذهنم پیدا کردم استاد میخواستم نتایج بنویسم اما گفتم نه هنوز زوده بزار تثبیت بشه بعد در سایت بنویس در ظاهر خوب اما نگاه کردم دیدم ریشه در انتظار بازگشت به عادات چاقی داره به خاطر همین الان نتایجم با دوستانم میخواهم به اشتراک بزارم ‌ ۱. مسافرت رفته بودیم برای خرید خوراکی در راه مادرم میگفت چی میخوای هرچی میخوای بردار اما بر خلاف همیشه با این که عاشق کیک کاکائو یی هستم برنداشتم حتی دنبال چیپس و پفک و…. هم نرفتم تنها یک کاکائو برداشتم و گفتم کافیه از این مدل اتفاق ۲بار دیگه هم برام افتاد . ۲. جدیدا غذا که میخواهم بکشم برای خودم برخلاف همیشه که با خودم میگم نکنه کم باشه فکر میکنم و بعد میگم حالا اگه سیر نشدم دوباره میکشم اشکال نداره  ‌ . ۳. دیگه به این که چقدر خوردم نکنه زیاد خورده باشم خیلی خیلی به ندرت فکر میکنم همیشه با خودم یادآور میکنم این بدن هوشمند اون مقدار که نیازش باشه میگه من میخورم در حد نیازش نه بیشتر یا کمتر . به خاطر همین نگران ضعیف شدنم نیستم . ۴. و هر روز دارم روی این باور کارمیکنم و حالم خیلی خیلی خوبه خیلی . یه مطلب دیگه که یادم اومد در مورد ارثی بودن حتی جنس مو هم ارثی نیست در مورد خودم می گم من موهام لخت بود دو سال پیش که الان مواج شده قبلا نرم و لطیف بود اما یه مدت زبر شده بود تا الان که نرم تر شده پس نمیشه رنگ مو و کم پشت و پرپشت بودن موها و ابرو هارو ارثی دونست چاقی که دیگه جای خودش داره حتی بیماری ها هم ارثی نیستند وقتی این تجربه از موهام با خودم مرور میکنم .به این نتایج میرسم 

      یاحق 🌺

      برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید. ثبت امتیاز
      امتیاز: 0 از 0 رأی
      افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم
      آواتار مریم
      1401/10/28 00:47
      مدت عضویت: 535 روز
      امتیاز کاربر: 4810 سطح ۴: هنرجوی مبتدی
      دیدگاه فنی
      محتوای دیدگاه: 602 کلمه

                     “به نام خداوند بخشنده ی مهربان”

      با سلام و درود به همه ی دوستان هم مسیر و استاد روشن ؛

      نکته ی طلایی ۱: از چاق تر شدن خوشحال باشید!!!

      از چاق تر شدن خوشحال باشید!!!یعنی چی؟!این همه تلاش می کنیم که یک ذره هم شده لاغر بشیم و وزن کم کنیم حالا استاد شما تو این فایل گفتید که از چاق تر شدن خوشحال باشیم!!دو روز هست که دارم به این فایل گوش میدم و دقت می کنم که بفهمم و درک کنم و همچنین بتونم بیام بنویسم چون من هم داشتم از ادامه ی راه دلسرد می شدم.نزدیک گام پانزدهم در جسمم احساس لاغر شدن داشتم اما الان احساس می کنم دارم چاق می شوم و دیروز رسیدم به این نکته ی طلایی.تعجب کردم چون درست سر به زنگار رسیدم به اینجا و با صحبت های شما دوباره مطمئن شدم به این روش.من که الان فعلا چاق هستم باید توجه کنم به این که چطور چاق شده ام چون این را کاملا می فهمم و درک می کنم و برای لاغر شدن باید عکس چاق شدن رفتار کنم.چاقی من و امثال من یکدفعه و در مدت کوتاهی رخ نداده است ما در طول سالهای متوالی با شنیده ها و دیده های خود از  خانواده ، اطرافیان ، اجتماع، تلویزیون و…شروع به ثبت و ضبط داده های چاقی کرده ایم و کم کم آن را در ذهن نا خود آگاه خود تثبیت کرده ایم و به رفتار و عمل چاق کننده تبدیل کرده ایم.از یک زمانی به بعد از چاق شدن و چاق تر شدن احساس ترس کرده ایم و شروع به کارهایی برای جلوگیری از چاق تر شدن کرده ایم که این کارها باز هم ما را چاق تر کرده اند.مثلا در مورد خود من وقتی به عروسی یا مهمانی شام دعوت می شدم قبل از رفتن به مراسم من با فکر کردن به غذاها و خوراکی هایی که قرار بود بخورم همزمان با احساس لذت از خوردن آنها دچار عذاب وجدان هم می شدم چون با خودم فکر می کردم که حتما باز هم چاق تر می شوم و به وزنم اضافه خواهد شد و همان هم می شد.یا زمانی که من روی ترازو قرار می گرفتم با دیدن وزن جدید خود که بیشتر از قبل بود اکثر اوقات ، به شدت ناراحت می شدم و همین تغییر احساس در ذهن نا خود آگاه من ثبت می شد و جسم من هم در راستای همان احساس پیش می رفت و مرا چاق تر می کرد چون برای ذهن ناخودآگاه احساس خوب و بد تفاوتی ندارد بلکه این تغییر احساس است که برای  او مهم است و به آن توجه دارد .وقتی من با داده های غلط و اشتباه چاقی به ذهن خودم و در پی آن عمل و رفتار چاق کننده موجب چاق شدن خودم می شدم پس الان هم می توانم با اطلاعات و داده های لاغری و ایجاد احساس خوب به ذهنم و کم کم تبدیل آنها به رفتار و عمل به راحتی لاغر شوم و به تناسب اندام برسم البته باید این را درک کرد و فهمید که برای جایگزینی افکار و داده های لاغری به ذهن با افکار و داده های چاقی و تبدیل آن به رفتار و عمل و همچنین مشاهده ی لاغری در جسم در هر فرد متفاوت است و به زمان لازم خود احتیاج دارد و نباید در این مسیر عجله داشته باشیم چون چگونگی  و روش هر کسی برای ثابت کردن این افکار جدید در ذهن ناخود آگاهش با دیگری متفاوت است و فرق می کند.من مطمئن هستم که بهترین روش برای لاغری،روش لاغری با ذهن است و من با این روش حتما می توانم لاغر شوم.

      برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید. ثبت امتیاز
      امتیاز: 0 از 0 رأی
      افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم
      آواتار فروغ ریاحی
      1400/10/04 20:17
      مدت عضویت: 1648 روز
      امتیاز کاربر: 27941 سطح ۶: هنرجوی پیشرفته
      دیدگاه فنی
      محتوای دیدگاه: 2,048 کلمه

      سلام خدمت استاد گرامی و دوستان خوبم .

      من هم از وقتی که در این مسیرم  دارم یاد میگیرم با ذهنم شرایط دلخواهم رو رقم بزنم در واقع من درک کردم با تبدیل آموزشها به عمل من میتونم لاغر بشم نه فقط گوش بدم و یا ببینم  در واقع شنونده و بیننده بودن به تنهایی کافی نیست.

      من قشنگ یادم میاد بعد از  دوران  نامزدی و شروع دوران عقدم  من شروع به چاق شدن کردنم و اون اولش که  یکم چاق شدم  خیلی  از طرف بقبه تحسین شدم ولی به مرور که چاقی من  بیشتر شد همه بهم می.گفتن فلانی مواظب باش داری خیلی چاق میشی و منم ترسیدم و تلاش کردم برای چاق تر  نشدن و تازه  دوست داشتم که لاغر تر بشم و همین ترسی که من  از چاقی داشتم و  همین تغییر احساس،که داشتم کار من رو خرابتر کرده  بود در واقع باعث شده بود که ذهن  من بیشتر به سمت چاقی حرکت کنه و اما من میخواستم با اون چاقی  بجنگم و لاغر تر بشم  اما  به خاطر عشقی که به لاعری داشتم تا حدی موفق میشدم و اما دوباره سریع برمیگشتم به جای اولم و چاقتر میشدم و من بیشترین علت چاقی خودم رو ربط میدم با شنیدن بارهای این جمله که آدم بعد از ازدواج چاق میشه  و چون من بارها از زبان اطرافیانم این حرف رو میشنیدم و میدیدم که بعد از ازدواج چلق میشن منم باور کرده بودم که همینطور خواهم شد و شدم و خصوصا که اوایل کار با تشویق بقیه هم همراه شد که چقدر بهت میاد چقدر قشنگتر شدی چقدر لباس له تنت زیبا تر شده چقدر رنگ و روت بهتر شده و چون اون موقع ها هم اینقدر لاغری باب نبود خودمم از تپلی بودن خوشم میمود و هر کسی رو میدیم با اندام تپل و یا  دست و پای تپل و صورت تپل خیلی خوشم میومد و دوست داشتم که چاقتر بشم  که شدم تا جایی که دیگه این دفعه  دوست نداشتم ولی مهم نبود ذهن من تعییر کرده بود و چاق شده بود  و  برای همین شروع کردم به رژیم گرفتن سرخود به همراه ورزش  که متناسب تر هم شدم و چون میدیدم هر بار با  رژیم و ورزش نتیجه ی خوب میگیرم  اینم برام شد یه فرمول ذهنی دیگه در ذهن چاقم   که من با  کم خوری و ورزش میتونم لاغر بشم و اما متاسفانه همین باورم در ۶ و یا ۷ سال اخر قبل از اشنای باسایت   توسط چندین پزشک با هم در من خراب  شده بود   که چون تو فلان دارو رو میخوری  چاقتر میشی و باید حواست رو بدی و چون همزمان مصرف دو دارو با هم رو  شروع کرده بودم که هر دو ی اونها از نظر پزشکان چاق کننده بود به شدت باورهای من رو خراب کردن و دیگه منی که همیشه با  زور و سختی رژیم و رزش،متناسب میشدم دیگه از اون روز که اون حرفها رو شنیدم نه تنها وزن  کم نمیکردم بلکه هر ماه وزنم داشت بالاتر میرفت در حالی که رزیمم  رو سخت تر و ورزشم رو سنگین تر کرده بودم ولی جواب نمیداد و من خیلی ناراحت بودم  و نمیدونستم چه  کاری  باید بکنم که حد اقل وزنم ثابت بمونه نمیخواستم لاغر بشم میخواستم حد اقل ثابت بمونم ولی فایده نداشت و منم که عاشق تناسب اندام بودم  به خودم میگفتم  چاره چیه هیچ کار دیگه نیست که انجام بدم خدایا خودت کمک کن میدیم که نسبت به اطرافیانم چیزی نمیخورم ولی هر روز چاقتر میشم  برای همین تسلیم  شدم تا با  این راه اشنا شدم و تونستم اول جلوی افزایش وزن رو بگیرم و بعد از مدتی هم کاهش،سایز و وزن داشتم من الانم دارم مینوسم و میخونم و گوش،میدم در حالی که اضافه وزن دارم و با این کار من دارم به ذهنم آگاهی  لاغری میدم و البته میدونم   یکم طول میکشه تا این آگاهی ها به رفتارهای چاق کننده ی من که از قبل در ذهنم هستن غلبه کنن و  بعد تازه  روند چاق  شدن من متوقف میشه و بعد  من متناسب میشم .

      اگاهی لاغری با ذهن یک آگا هی هست که به راحتی منفی باف میتونه شما رو به،شک بندازه که این راه به درد نمیخوره  بابا ولش کن ولی من باید اینقدر تغییر کرده باشم که گول این نجواهای منفی رو نخوزم .

      حالا اگر کسی مدتها هست در این مسیر هست و داره کنترل ورودی میکنه و آگاهی خوب میده و با شور و اشتیاق فایل گوش میده و دنبال میکنه و  چاقتر  هم شده اما نگران نیست و میگه من میتونم جلوش رو بگیرم  خوشحال باش که اینطور فکر میکنی .چون این نشان از باور کردن این راه هست .

      سلولهای جسمی من تحت تاثیر خداوند هستن و حافظه ی چاقی اونها با این روش پاک میشن و تحت تاثیر حافظه ی پیش فرض خودشون که تناسب هست قرار میگیرن و متناسب میشن . هر اندام من بعد از مدتی با سلولهای جدید دوباره ساخته میشه ولی ما آدمها اگر در مغزمون رفته باشه که فلان جای بدن من بیمار هست تا همیشه این فکر رو دارم چون در من حافظه ی من این بیمار بودن  رفته و انتظار من از خودم اون بیماری هست در حالی که  اون سلول هر از گاهی با کد صحیح و حافظه ی خالی به وجود میاد اما این  کد اضافی ( وجود بیماری در من) چون وجود داره میبینیم که فلان بیماری مدتها هست با من هست وقتی آگاهی لاعر کننده دریافت میکنیم و وقتی در این مسیر هستم و اشتیاق دارم و تمام موانع رو از سر راه جسمم برمیدارم یواش یواش این آگاهی در من نفوذ میکنه و من تغییراتی رو در حالت روحی خودم میبینم که من میتونم لاغر بشم دقیقا من خودم در اوایل ورودم به سایت  و حتی همین الانم همچنان همین حس رو داشتم و دارم که من میتونم لاغر بشم و چون میدیدم که استاد میگفتن هیچ عامل بیرونی قدرت چاق کردن و یا لاعر کردن ما رو ندارن من احساس قدرت بیشتری میکردم من احساس توانایی بیشتری میکردم برای لاعری و هنوزم همین حس رو دارم که من میتونم به اندام چند سال قبل خودم برگردم اونم به راحتی بدون هیچ کار خاصی و خلاصه من احساس آرامش کردم و بعد کم کم رفتارهای من و میل درونی من تغییر کرد و بعد  جسم من تغییر کرد .

      منم یادم میاد قبل از ازدواجم بسیار لاعر بودم و هر چهار فرزند مادر من متناسب بودن و اما خواهر بزرگتر من و همسر ایشون که به شدت لاغر بودن بعد از ازدواج به شدت چاق شدن و بارها میگفتن که ادم در این دوران چاق میشه و دست خودش نیست و خلاصه منم که  ازدواج کردم چون این فرمول رو داشتم دقیقا چاق شدم و از طرفی خانواده ی همسرمم  تقریبا همه شون همین حرف رو میزون که من قبل از ازدواج لاغر بودم ولی بعد از اون به خاطر ازدواج و بارداری و … چاق شدم تازه عکسهاس گذشته ی خودشون رو هم چند باری دیده بودم که چقدر این افراد لاغر بودن و حالا تپل شده بودن و خلاصه در ذهن من کلی تصویر چاقی  حک شده بود و این فرمول ازدواج =چاقی خوب در ذهنم نشسته بود  بماند که کلی فرمولهای دیگه بازم از خواهر بزرگترم و خواهران همسرم  و حتی اطرافیانم در ذهنم نشسته بود که بارداری =چاقی و بازم چون عکس میدیم و خود خواهرم رو در بارداری  از نزدیک شاهد هر بار چاق شدنش میبودم بازم  این فرمول خوب در ذهن من رفته بود  و من در هر دو بارداری  چاقی وحشتناک زیادی رو تجربه کردم تا صد  یا صد  و سه کیلو من چاق می  شدم که واقعا بعدش برام ازار دهنده بود اما بازم چون فرمول در ذهنم داشتم که رژیم و ورزش با هم =لاغری هست و چون بارها دیده بودم همون خواهر بسیار چاقم با ورزش،و رژیم سرخود تونسته کلی وزن زیاد کم کنه و بسیار بسیار لاغر بشه منم باور کردم که میتونم لاغر بشم  و یا چون  دوستان و یا  اشنایان رو میدیم به شدت باور کرده بودم که میتونم من هم با این راه لاغر بشم و چون انتظارم از خودم بعد از رژیم و ورزش لاغری بود زود لاغر میشدم اما ماندگار نبود اما خواهرم دیگه لاغر ماند که ماند و هنوزم هست اما دیگه فرمولهای ذهنی من تغییر کرده بودن با دیدن دیگران  و من همیشه در مسیر چاقی  بودم و دیگه چاق شده بودم و حالا میخوام دوباره به همون  صورت که چاق شدم  لاغر بشم  با دیدن استاد و دوستان شگفتی ساز و با گوش دادن به حرفهای اونها  و خواندن .کامنت اونها من کم کم به وزن دلخواهم میرسم .

      برای منم که مدتها هست در سایتم  خوب  خیلی اعمال من تغییر کردن قبلا هر خوراکی که میدیم باید میخوردم خصوصا اونهایی که کلی باهاشون خاطره داشتم مثل چیبس و پفک و کرانچی و یا فست فود که عاشق اینها بودم اما حالا خیلی وقتها هستن و میبینم اما اون میل و هوس به خوردن اونها رو مثل قبل ندارم اون حرص؛ ولع قبل رو ندارم قبلا وقتی که میدیم محال ممکن بود  که نخورم باید میخوردم و اگر چند روز میگذشت و نمیخوردم باید میخریدم و میخوردم و اما حالا خیلی وقتها بوده که اونها جلوی من بودن و من سیر بودم و نخوردم و یا کم خوردم و ادامه ندادم به خوردنم و این  تغییرات واقعا برای من  ارزشمند هستن مثلا   قبلا من کل ته دیگ برنج رو به تنهایی میخوردم و یا کل پاکت چیبس و پفک اونم چند بسته با هم رو به تنهایی  میخوردم و یا فست فود با یکی راضی نبودم و سیر نمیشدم و چند تا با هم میخوردم  اما حالا نمیتونم اون جوری مثل قبل بخورم حالم بد میشه برای همین خیلی وقتها میرم جایی سفارش فست فود میدم ولی یک سومش رو میخورم و یا اصلا نمیخورم چوون سیرم و ….یا میرم سوپری کلی هله هوله هست ولی من برنمیدارم چون احساس نیازی ندارم چون افکار لاغر کننده همسو با نهاد ما هست همسو با قدرت خداوند هست و خیلی قدرتمند تر هستن و خیلی از افکار چاقی قدرتشون بیشتر هست پس من خوشحالم و بازم امیدوارتر شدم که به زودی کل افکار چاقی فراموش،من میشن  و من خیلی زود متناسب  تر میشم 

      ذهن من مثل یک زمین کشاورزی هست همانطور که زمین نیاز داره به آب مناسب  داره من  هم نیاز دارم به اگاهی مناسب همانطور که اون زمین  نیاز داره به از بین  بردن علفهای هرز منم نیاز دارم به از بین بردن افکار نامناسب تا به نتیجه برسم .

      من هم همیشه دارم به خودم ورودی و آگاهی دلخواهم رو میدم چطور ؟؟من همیشه حین انجام کارهای منزل هندزفری به گوشم هست و فایل گوش م دم و میدونم که هیچ م چیز انع این روند من  نمیشه همین چند روز اخیر که کلاسهای بچه ها حضوری شده خوب من  خودم کامل هر دوتاشون رو  میبرم و میارم حالا یه وقتهایی دخترم با پدر  دوستش میاد و در کنار اون کلاس انلاین پسرم هست تا ۵ عصر  مشغولم  باهاش  و این روزها که فصل امتخانتشون هم هست و کلی رسیدگیها بیشتر شده و کل اشپزی و کارهای منزل از گردگیری و جمع و جور و همه چیز با خودم هست و کارهای دیگه هم  هست که الان نمیشه تک به تک بگم بلخره همسرمم هستن یه انتظاراتی دارن و …..اما از خواب ظهرم شده میزنم از خواب شبم شده و یا تفریحم و یا تماسهای الکی میزنم و به عشق لاعری به این آگاهی ها گوش میدم و  روی خودم کار میکنم و اتفاقا همین الان کلی کارهای خونه هست که انجام ندادم نوبت یه کلاس خاصی از دخترم بود که من باید همراهشون باشم و به همسرم  گفتم من نمیام  شما باهش برو چون کار دارم  اتفاقا همسرم تاکید داشت که حالا که خسته ای بخواب ولی من فقط با این سایت و این آگاهی ها خستگیم در میره  و لدت میبرم برای همین با ذوق و شوق دارم گوش میدم و وقتی تموم شده میرم سراغ کارهای خونه و …. حالا حتی اگر از این شرایطم پیچیده تر بشه بازم من در مسیر خواهم ماند و ادامه خواهم داد در حالی که من دوساله در این سایتم و روی خودم کار میکنم و هنوزم بعضی از اندامها ای من چاق هستن ولی من ناامید نیستم و با اطمینان صد در صد دارم جلو میرم و میدونم تنها راه لاغری ،لاغری با قدرت ذهن هست و هر راه دیگه ای  به نظرم مسخره هست و  برای همین هر گز  من لیز نخواهم خورد .

      برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید. ثبت امتیاز
      امتیاز: 5 از 1 رأی
      افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم
      آواتار متعهد بمان
      1400/09/23 12:37
      مدت عضویت: 1702 روز
      امتیاز کاربر: 5368 سطح ۳: کاربر پیشرفته
      دیدگاه فنی
      محتوای دیدگاه: 553 کلمه

      سلام به همه و استاد نازنینم

      اگه نوشته های منو دنبال کردید حتما دیدید بارها نوشتم هنوز نتونستم در مورد شیرینی کنترلی داشته باشم، میدونید تو این فایل چی فهمیدم‌؟ ؟؟؟ خدایا اصلا این همه مدت من اشتباه فهمیده بودم، من فکر میکردم هروقت دلم شیرینی میخواد باید بخرم چون اگه نخرم یعنی دارم جلوی خودمو میگیرم، بعد با خودم میگفتم خب میخرم ولی حواسمو جمع میکنم درست عمل کنم که هیچوقتم نتونستم درست عمل کنم، اتفاقا هربارم رفتم تو شیرینی فروشی حسم گفت نخر ولی اون حسی که میگفت بخر قوی تر بود، من فکر میکردم اگه دلم میخواد باید حتما بخرم وگرنه میشه رژیم ،واااااای چه اشتباهی، اصلا به این فکر نکردم اون فرمولایی که تو ذهنمه داره داد میکشه بخر نه اون فرمول درستی که با صدای آروم میگه نخر، اخه اصلا واقعا نیاز بدنم نبود و من هیچوقت نتدنستم درست عمل کنم بعد از خریدن، چرا؟؟؟ چون دست از سر شیرینی جات بر نمیدارم، مثل استاد که یه جایی گفتن عاشق بستنی بودن ولی انقدر بهش بی توجهی کردن الان دیگه علاقه چندانی بهش ندارن منم باید همین کارو بکنم، اگه جایی بودم که شیرینی بود خب اگه جا داشتم یکی میخورم ولی این کارو که 4 کیلو شیرینی در طول یک ماه بخرم و همشم بخورم این دیگه اشتباست، مگه من میوه رو اینجوری میخورم؟؟ ؟اصلا ذهنم میگه برو یک کیلو کیوی بخور؟ ؟؟چرا میگه برو یه کیلو شیرینی بخر و هر بار با ولع کلی خوردمش؟؟ چون شیرینی جزء لذتهای ذخیره شده تو ذهنمه ولی میوه نه،استاد ازتون ممنونم نمیدونم چی بگم واقعا راحتم کردین با این فایل

      در مورد ورودی های ذهن هم من کلی هر روز فایل گوش میدم ولی از اونور اجازه میدم ذهنم وراجی کنه و حس بد بهم بده، هربار که اومدم برا ذهنم دلیل بیارم دیدم داره زورش بیشتر میشه و مدت بیشتری از روز تو حس بد موندم، من کلی فایل خوب گوش میدم متن میخونم از اونور به ذهنم هم اجازه حرف زدن میدم خب اون حرفاش هیچوقت راست نیست و همش حس بد ایجاد میکنه بنابراین تغییری تو زندگیم از یه جایی به بعد دیگه ندیدم، من متوجه شدم استاد به هیچی فکر نمیکنه، نگران بچه هاش نیست در عین حال که دوسشون داره، نگران خانوادش نیست چون هر کسی میتونه با تغییر فرکانسش به هرچی میخواد برسه و دلسوزی برای بقیه نه تنها کمکی به اون فرد نمیکنه بلکه یه جور فرکانس منفیه و باعث میشه خودت اتفاقای بد جذب کنی، فهمیدم استاد تمام وقت به فکر پیشرفت خودشه و لذت از زندگیش و گوشش و با فایلهای مورد علاقش فکر میکنه، وقتی ذهن ورودی خوب داشته باشه خروجیشم خوبه، من فهمیدم آقایون زندگی رو راحت تر میگیرن و متل ما زیاد تو کله شون نیستن مثل شوهرم که هیچ کدوم از چیزایی که برا من نگران کنندست برای اون مسخرست و اصلا یکبارم به ذهنش نمیاد، فهمیدم اگه دارم یه ورودی پاک میدم و چند تا ورودی ناگاک خروجیش پاک نمیشه باید حواسمو بیشتر جمع کنم که تو لحظه حال زندگی کنم و از زندگیم لذت ببرم، گذشته و آینده و تمام احساس هایی که حال مارو بد میکنه مال شیطانه، تنها لحظه ی حاله که مال خداست و توش فقط احساس ارامشه و بس، این فایل دو تا نکته عالی برای من داشت که خیلی بهم کمک کرد، ممنونم ازتون استاد نازنینم که همه ی حرفاتون طلاست

      برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید. ثبت امتیاز
      امتیاز: 15 از 3 رأی
      افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم
      آواتار parham.63@yahoo.com
      1400/08/29 22:05
      مدت عضویت: 1226 روز
      امتیاز کاربر: 10303 سطح ۴: هنرجوی مبتدی
      دیدگاه فنی
      محتوای دیدگاه: 1,831 کلمه

      سلام بر عالم و آدم 

      از چاق تر شدن خوشحال باشید!…

      باید بگم خیلی متعجب شدم یعنی چی ؟من اومدم لاغر بشم و اصلا مگه میشه خوشحال شد؟به همین خاطر با توجه بیشتری این فایل رو دیدم .

      اگر قرار باشه فقط از گفته های استاد تقلید کنیم یعنی گوش بدیم بنویسیم و ندونیم چه مراحلی داره روند آموزش هیچ فایده ای نداره بعد از مدتی خسته میشیم  و مسیر را رها می کنیم .آموزشهای ذهنی تقلیدی نیستند تحقیقی هستند باید به درون خود سر زد 

      بنابراین اول باید عملکرد ذهن را نسبت به آموزشهای ذهنی بشناسیم و دوم اینکه آموزش های ذهنی چه طور روی جسم ما تأثیر میزارند؟!

      از نظر اینکه ما خیلی تجربه ای از لاغری نداریم ولی در چاقی استاد هستیم و البته مسیر لاغری همون مسیر چاقی هست چاق شدن را مورد بررسی قرار میدیم تا درک بهتری از آموزشها پیدا کنیم و به قول معروف چم و خم راه را بشناسیم .

      اولین نشونه های چاقی ما تنگ شدن لباسهامون بودند و افرادی که گفتند چاق شدی و سری بعد گفتند انگار چاقتر شدی !…و دلمون یهویی ریخت !…

      در واقع ما متناسب بودیم یه روزی حداقل اون افرادی که کودکی چاقی هم داشتند قبل تولد در رحم مادرشون متناسب بودند و از یک جایی از دیده و شنیده هاشون آموزش چاقی را دریافت کردند که اصولا پدر یا مادر چاق بودند و این دیده و شنیده ها بارها تکرار میشه و از یه جایی تغییر احساس به وجود میاد یعنی دیده و شنیده با احساس ترکیب میشه و فرمول ذهنی را ایجاد میکنه و قشنگ میشینه تو ناخودآگاه و ازاونجایی که برای ذهن فرقی  نمی کنه و عشق و تنفر یکی هست این فرمول ذخیره میشه و در مرحله بعدی در ذهن تصویر چاقی به وجود میاد و بعد از اون فرد انتظار چاقی از خودش داره و فرمان های مغز تغییر میکنه یعنی فرد رفتارهای چاقی پیدا می کنه و در نهایت در جسمش تغییر به وجود میاد و چاق میشه .تمام این مراحل طی مدتی از زمان ایجاد میشه و در تمام مراحل فرد متناسب بوده اما در نهایت چاق میشه اولین نشونه تنگ شدن لباسها هست و فرد باز با دیدن خود و شنیدن حرفهای اطرافیان تغییر احساسی پیدا میکنه و میترسه و میگه نکنه چاق تر بشم و تلاش میکنه جلوی روند این چاقی را بگیره و دائم داره بیشتر توجه میکنه به  خودو وزن می کنه سایز می کنه متر میزنه روزه میگیره ورزش می کنه شام نمی خوره و هر بار تغییر احساسی ترس در اون بیشتر شده و اون چرخه آموزش داره تکرار میشه و فردی که فقط ۲کیلو اضافه وزن داشته در طی مدتی دچار ۴۰کیلو اضافه وزن میشه ؟!..

      افراد متناسبی هم بودند که تحت تأثیر افرادی که خیلی بهشون اعتماد داشتند مثل پزشک تو دام چاقی افتادند همین کافی بود که پزشک بگه چاقی تیروئید یا چاقی در بارداری یا چاقی از عوارض داروی هورمونی یا افسردگی هست یا شما کم تحرکی و ..و به صورت جهشی این مراحل آموزش چاقی در ذهنشون تکمیل میشه و تغییر احساسی قوی ترس که در وجودشان به وجود میاد انتظار چاقی را تشکیل میده و بلافاصله  شروع میشه چاق شدنشون ؟!!.

      (نتیجه :باید خیلی مراقب احساسمون باشیم در تمام جنبه های زندگی و البته که نمیشه از چاقترشدن شوق و ذوق کرد مثل لاغر شدن ولی آگاهانه احساس را کنترل کردن در واقع یعنی پذیرش شرایط و امید به قدرت درونی برای تغییر نوعی صلح میتونه احساس خوبی ایجاد کنه )

      اینطور تصور کنیم افکار چاقی به وزن ۵کیلوگرم تو ذهن ما هستند و ما داریم هر هفته با آموزشهای لاغری ۱۰۰گرم افکار لاغری در ذهنمون وارد می کنیم و هشت هفته شده ۸۰۰گرم افکار لاغری پس نباید انتظار داشته باشیم که افکار لاغری به افکار چاقی غلبه کنند چون باید قدرت بیشتری داشته باشند .و وقتی این افکار به تعادلی برسند تازه روند چاقی ما متوقف میشه و اگر تا آن روز ما چاق تر هم شدیم مسیرمون درسته ؟!..چون اینبار میدونیم عملکرد ذهنو و جلوش برای همیشه گرفته میشه .پس نباید انتظار داشته باشیم که طی چند ماه ما لاغربشیم و روند تغییر جسم در هر فردی متفاوته و خیلی بستگی داره به احساسی که از دریافت آموزشها در ذهنش به وجود می اید و البته احساس و حال خوب هرروزش از زندگی که به نوعی مراقبت از افکار لاغری است 

      ما شروع کردیم به آموزش دیدن لاغری ولی چاقیم تمرین مینویسیم دیدگاه میخونیم و تصویر شگفتی سازان را میبینیم اما هنوز چاقیم در ما کم کم تغییر احساسی (امید به لاغری و توانمندی و خودباوری )به وجود میاد ولی هنوز چاقیم بعد تصویر ذهنیمون تغییر میکنه و انتظارمون میشه از خودمون لاغری ولی هنوز چاقیم بعد این انتظار باعث تغییر جسم ما میشه و لاغر میشیم .حالا فردی که چاقی خودشو میپذیره و با اشتیاق و انگیزه وآگاهانه ورودی ذهنشو کنترل می کنه سرعت افزایش افکار لاغر کننده را در ذهن خودش افزایش میده زودتر نتیجه دریافت می کنه ولی افرادی که هرروز کلی حالشون بد میشه از شرایط پیرامونشون و در مورد چاقی صحبت می کنند و به نظرات دیگران اهمیت می دهند منفی باف ناامیدشون میکنه براشون شک میاره و به بیراهه می افتند پس خیلی مهمه در طول روز احساساتمون را کنترل کنیم تا تغییرات احساسی امید و توانمندی در ما به وجود بیاد که مرحله اول و مهم آموزش لاغری با ذهن است و آموزش ذهنی کاری به دنیای بیرون نداره که چی بخور چی نخور کی بخواب و فلان فقط با افکار و آگاهی کار داره .و اما عملکرد آموزشها روی جسم به اینصورت هست که تمام فرمانها از مغز صادر میشه به اندام ما و سلولهای بدن ما هوشمند هستند و حافظه سلولی دارند که به صورت پیش فرض سلامت و متناسب هستند اما در طول ۲۰سال چاقی مغز ما یک کدچاقی روی حافظه سلولی جسم ما  گذاشته مثلا تکثیر سلولهای چربی و بسته به نوع فرمول ذهنی ما عمل کرده ولی الان که داریم آموزش جدید و لاغری به ذهنمون هرروز میدیم سلولهای جدید بدن ما سالم و متناسب هستند یعنی کدهای چاقی حذف می شوند  و به صورت پیش فرض عمل می کنند و طبیعی و متناسب میشیم مثلا فردی که میگه ۱۰ساله مشکل معده دارم خودش خبر نداره۱۰بار تا حالا کلا معده اش نو شده ولی به خاطر اطلاعات بیماری که در ذهنش وجود داره به محض تکثیر و تولد سلولهای جدید مغز کد میزاره براشون یعنی حافظه اطلاعاتی بیماری بهشون میده که باید این قسمت درد بکنه و یا دچار مشکل باشه ….

      Oh my godفوق العاده است عشق به هوشمندی کل و شعور سلولی💕

      یک سری افراد متناسبی هم هستند که خانواده متناسبی هم داشتند ولی به محض معاشرت با افراد چاق آموزش چاقی دیده اند و به مرور زمان چون اطلاعی از عملکرد ذهن خود نداشتند در اونا تغییر احساسی به وجود آمده که شک کردند که نکنه چاق بشم و انتظارش را داشتند و بعد از مدتی مراحل آموزش تکمیل شده و به واقعیت پیوسته و چاق شدند مثل همسر عزیز استاد که تحسین می شدند که خوش به حالت تو راحتی هر چی بخوری !خوش به حالت لاغری؟هر چی دوست داری می خوری ؟کیک بخوری چاق نمیشی؟!ما اگر اینطور بخوریم چاق میشیم  و ….ایشون تو دام چاقی افتادند و چقدر براشون سخت بوده با ۲۷کیلو اضافه وزن در صورتیکه خانوادگی متناسب بودند ؟…

      نتیجه آموزشهای لاغری باعث تغییر در عملکرد ما می شوند همینطور که استاد فرمودند در زمان چاقی انقدر با تکرار رفتارهای چاقی ما مهارت کسب کرده بودیم که من خودم فقط ذوق داشتم برم فروشگاه از قبلش کلی فکر می کردم چی بخریم ؟و وقتی وارد فروگاه میشدم خوراکی ها مثل طلا و جواهرات برق می زدند گاهی انقدر سریع بر می داشتم که نکنه فرد دیگه ای این کیک را برداره برای من نمونه اگر پول بود از همه مدلها برای تست بر می داشتم عاشق قفسه تنقلات بودم و همش بدون فکر با ولع فقط سبد را پر می کردم  و اگر پولش نمی رسید تو فکرم بود سری بعد حتما برم بردارم روزشماری می کردم خلاصه…. اما الان که حدود ۱۰ماهه تو سایت هستم میبینم دیگه شوق فروشگاه رفتن ندارم به همسرم میگم میشه خودت بری و من نیام اگر هم اصرار کنه  اصلا سمت تنقلات نمی رم اگر بچه ها درخواست کنند یکی دوتا بر می دارم و الان متوجه شدم که کمی فکر می کنم که چرا بردارم ؟!..و همینطوره توجه هست و میل هم کمی اما یهو میزنه زیر دلم انگار نمی خوام دیگه و خدارا شاکرم حتما در لاغری هم حرفه ای میشم خوبیش اینه که افکار لاغری خیلی قدرتمند هستند چون همسو و هماهنگ با ذات الهی ما هستند و مثلا من ۲۷سال در چاقی و لاغری در رفت و آمد بودم اگر در این مسیر استمرار داشته باشم یکی دوساله سوئیچ چاقی را خاموش می کنم و مهارت لاغری ام زیاد میشه .و همیشه با آموزشهای لاغری زندگی میکنم 

      لاغری مثل یک نهال خوشگله سرسبز ه که در بستر ذهن منه و هرروز با فایلهای آموزشی مثل یک جوی باریک زلال دارم آبیاریش می کنم پس آب مناسب را داره باید مراقب باشم علف هرز نگیره خودش عالی روند رشد و تنومند شدنش را طی می کنه ولی حالا اگر ۱۰تا جوی ناپاک از حاشیه های زندگی وارد این بستر ذهن بشه اون نهر زلال هم ناپاک میشه و اصولا هیچ کدام این ورودی های ناپاک ربطی به خود ما هم ندارند آمار  کرونا و مسائل اخبار و ناراحتی و توقع دیگران به ما مربوط نیستند و ما ناآگاهانه به خود ظلم میکنیم اگر در پیرامون خیلی نزدیک مثل خانواده در محل زندگیم مسئله ای باشه که بشه حل کرد حل می کنیم اگر نه می سپاریم به خدا …خدایا تمام امور زندگیم به تو می سپارم و آزاد می شوم 

      جمله های طلایی استاد 

      هیچ علاقه ای به این موضوعات ندارم و دنبال هم نمی کنم (عالی بود یعنی خیلی هم محترمانه )

      اولین تصمیم زندگی هرروز من اینه که مراقب ورودی های ذهنم باشم 

      با هر اتفاق یا شرایطی که بر خورد می کنیم دو راه داریم شرایط را تغییر بدهیم و یا خود را تغییر بدهیم و در ۹۰ درصد موضوعات خودمون را باید تغییر بدهیم و من مأمور تغییر خویشتنم خیلی جای فکر و البته عمل داره .

      من هم تجربه روزهایی را داشتم که درروز هیچ ورودی منفی نداشتم چه حس و حالی بود رها و سبک اصلا متعلق به اینجا نبودم در دام ذهن افتادم باید آگاهی رسانی کنی با مردم باشی و خودتو بشناسی جهنم را تجربه کردم نمی دونم شاید چون خیلی شاگردم خیلی …البته مزایای زیادی هم داشت برام اما مجاز اندر مجاز را تجربه کردم دقیقا مثل صحبت استاد اگر یکبار فقط تو مسیر مستقیم و پرنعمت باشی و حسش کنی و لذتشو ببری دیگه نمیتونی بیراهه و دره و جاده های پرپیچ و خم بری و فقط می خواستم بر گردم و الان اینجام دعاهام سریع مستجاب میشه خدایا شکرت .

      این فایل بسیار فوق العاده است ارزش داره که بارها گوش داده بشه و دوست داشتم تکرار کنم امروز 

      سپاس از خدا و شکر وجود  استاد و سپاس از این فرصت و مجال همراهی با دوستان هدفمند و متعهد 

      دوستون دارم هم فرکانسی های عزیزم همتون عشق هستید و انتخاب شده خداوند مسیرزندگیتون همیشه مستقیم و هموار و پرنعمت 

      برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید. ثبت امتیاز
      امتیاز: 10 از 2 رأی
      افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم
      آواتار marzieh753@gmail.com
      1400/07/05 15:08
      مدت عضویت: 1017 روز
      امتیاز کاربر: 6412 سطح ۳: کاربر پیشرفته
      دیدگاه فنی
      محتوای دیدگاه: 716 کلمه

      سلام به همه دوست همراه! در روش لاغری با ذهن نه تنها نباید از چاق تر شدن ترسید بلکه باید از آن خوشحال شویم! برای اینکه نتایج عالی از لاغری با ذهن به دست بیاوریم باید اطلاعات بیشتری درباره عملکرد ذهن و چگونگی تاثیر آموزش ذهن بر جسم کسب کنیم برای درک بهتر ابتدا عملکرد آموزش ذهنی و تاثیر ذهن بر جسم را در چاق شدن بررسی می کنیم همه انسانها در ابتدا متناسب بودند ولی بعد اطلاعات و فرمول های چاقی را از خانواده و اطرافیان دریافت کردند و چون این آگاهی‌ها تکرار می‌شود، به مرور باعث تغییرات احساسات فرد می‌شود و احساس ترس و نگرانی از چاقی را در افراد به وجود می آورد و این ترکیب شنیده‌ها و دیده‌ها با تغییر احساس سبب ایجاد فرمول های چاقی در ذهن می شود سپس این فرمولها به تصاویر چاق در ذهن تبدیل می‌شود و انتظار چاق شدن در فرد شکل می‌گیرد و این تصاویر فرمان های مغزی را صادر و جسم به سمت چاقی تغییر می کند. ممکن است فرد این اطلاعات را از طریق خانواده دریافت نکرده باشد ولی مثلاً یک پزشک در مورد عوارض یک دارو به او هشدار بدهد که چاق کننده است و در او، ظرف چند لحظه انتظار چاق شدن شکل می‌گیرد و در این حالت انتظار چاق شدن به صورت جهشی و حتی بدون ایجاد فرمول های چاق کننده به وجود می‌آید. اولین نشانه و نتیجه ایجاد انتظارات چاقی در فرد، ترس از چاق شدن از است که به مرور به ترس از چاق تر شدن تبدیل می‌شود. لاغر شدن با ذهن هم دقیقا به همین شکل است ولی به جای اطلاعات چاق کننده اطلاعات لاغر کننده از طریق آموزش به ذهن داده می شود و با تکرار و انجام تمرینات این آگاهی‌ها را به فرمول های ذهنی تبدیل میکنیم و دیگر ترس از چاق تر شدن نداریم و برعکس به لاغری امید بیشتری داریم. به مرور تاثیر فرمول های لاغری را روی ذهن و بدن خود مشاهده می‌کنیم و در رفتار غذایی مان تغییراتی ایجاد می‌شود اما در هر لحظه باید مواظب ورودی های ذهنی مان باشیم چرا که اطلاعات ناامیدکننده و اطلاعاتی که بر اساس فرمول های چاق کننده باشند به راحتی تأثیر فرمول های لاغری را از بین می‌برد. تصویر چاقی و ترس از چاقی عاملی بوده است که باعث چاق تر شدن ما شده است. تصویری که با چشم می‌بینیم وقتی با احساس بدمان ادغام می‌شود خوراک ذهن است و چون ذهن توانایی شناسایی تنفر و علاقه را از هم ندارد تلاش می‌کند تا بدن ما را به آن تصویر برساند. هر حرفی که بشنویم و هر تصویری که ببینیم اگر باعث تغییر احساس ما شود باعث چاق تر شدن ما می‌شود. این که در ابتدای مسیر لاغری با ذهن همچنان روند چاق شدن ادامه داشته باشد طبیعی است همچون همچنان افکار  چاق کننده در  ذهن ما بر افکار لاغرکننده غلبه دارد و زمانیکه افکار لاغرکننده غلبه کند تازه روند چاقی ما متوقف می‌شود. ذهن ما منفی باف ما می تواند آگاهی های لاغر کننده را برایمان کمرنگ کند و نباید نمونه های تکذیب کننده را ببینیم یا اطلاعات ناامیدکننده را وارد ذهن کنیم. وقتی مغز فرمان لاغری صادر کند سلولهایی ایجاد می‌شوند که حافظه چاق کنندگی نداشته باشند. همانطور که در زمان چاقی با گذشت زمان و گسترش افکار چاقی مهارتمان برای چاق  شدن بیشتر می‌شود در روند لاغری هم و هرچه آگاهی های بیشتری به ذهنمان بدهیم مهارتمان برای لاغری هم بیشتر می‌شود. بستر ذهن ما شبیه زمین کشاورزی است که باید مراقب باشیم بذر بی کیفیت، آب ناپاک و آفت‌ها به آن نرسد. مثلا اخبار ناگوار و اطلاعات نامناسب را به ذهن مان وارد نکنیم و خودمان را در شرایط ناراحت‌کننده و سخت قرار ندهیم و سعی کنیم ورودی های خوب، مثبت و برانگیزاننده به ذهنمان بدهیم. در هر موقعیتی که برایمان پیش می‌آید دو راه بیشتر نداریم یا اینکه بتوانیم شرایط پیش آمده را تغییر دهیم که این همیشه امکان پذیر نیست و با سختی همراه است یا باید بتوانیم خودمان را تغییر دهیم. برای لاغری هم فقط یک راه وجود دارد و آن هم این است که خودمان را با لاغری با ذهن تغییر دهیم. در مورد خودم الان این تغییر را احساس می کنم که موقع خرید، خوراکی هایی که دوست دارم را کمتر میخرم یا اگر هم بخرم مدت زمان بیشتری طول می‌کشد تا آنها را مصرف کنم

      برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید. ثبت امتیاز
      امتیاز: 9 از 2 رأی
      افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم
      آواتار Fateme Bologh
      1400/06/22 16:08
      مدت عضویت: 1698 روز
      امتیاز کاربر: 123 سطح ۱: کاربر مبتدی
      دیدگاه فنی
      محتوای دیدگاه: 731 کلمه

      درود و خداقوت 

      نکات طلایی1💫💫

      1اموزش ذهنی چه مار میکنه 

      ۲ اموزش ذهنی به چه شکل خودش رو در جسم ما نشون میده 

      باید درک کنیم که چه طور اموزش ذهنی اول در رفتار و بعد در جسم ما خودش رو نشون میده و این مهمه که به این درک برسیم که داریم چه کار میکنیم و قراره چه نتیجه ای رو برای ما به همراه  داره 

      در مورد چاقی صحبت میکنیم چون تجربه چاقی رو داریم و چاقی بین ما مشترک است و چاق بودیم که این مسیر رو شروع کردیم .

      اینکه من از کی  متوحه شدم که دارم چاق میشوم .🤔

      اینکه کی لباسام تنگ شده یا ظاهرم نشون میداد که چاق شدم 

      از خیلی قبلترش  در ذهن من الگ‌وهای چاقی شکل گرفتن و اگاهای های چاق کننده وارد ذهنم شده 

      واولینش ترس از چاقی بود و هیچ نشانی نداشته یواش یواش  احساس ترس از چاق شدن در من شکل گرفت 

      و چون میترسیدم  ترس تبدیل شد به عمل چاق نبودم ولی شروع کردم برای جلوگیری از چاق شدن و ذهن  من بر این اساس  تصویر چاق شکل گرفت و بعدا تبدیل شد به جسمم

      و این ترس باعث شد که من مدام بررسی کنم  مدام روی ترازو برم 

      مدام لقمه هامو بشمرم .مدام متر بگیرم و سایز بگیرم و اینه ها احساس بدی در من داشت و تصویر چاقی در ذهنم تبدیل شد به جسم چاق 

      تعغیر احساس در من شکل گرفت و این تعغیر در ذهن ناخوادگاه تاثیر میزا ه حالا هر احساسی چه احساس خوب چه احساس بد 

      هرچه این ترس بیشتر میشد جلوگیری من بیشتر میشد این احساس بد بیشتر میشد  و تعغیر میکرد و  مدام به وزن من اضافه میشد تعغیر احساس در  ذهن نا خوادگاه من شکل میگرفت 

      هر فکری هر حرفی هر تصویری که در من تعغیر احساسی  ایجاد کنه در ذهنم  ثبت میشه  و تبدیل به عمل میشه 

      دقیقا خود من توسط فردی پزشکی  حاذق که جون منو نجات داد و بسیار بسیار قبولش داشتم پذیر فتم وقتی داشتم حرفای استاد رو میشنیدم قشنگ نکته به  نکته برای خودم  اتفاق افتاد 

      چون پزشکم تشخیص  داد از اینجا به بعد به واسطه داروها و روال سبستم بدنیم به سمت پرخوری میرم و چاق میشم و اشتهای کاذب به وجود میاد من کانل پذیرفتم  و این افکار از اونجا شکل گ فت 

      چون  من تا قبل از اون فردی بسیار متناسب بودم 

      دقیقا لاغر شدن هم به همین صورته 

      ‌ خداروشکر که در این مسیر قرار گر فتم 

      خوب من الان شروع کردم یه دوره ولی چاقم فایل گوش میوم  ولی چاقم دارم تمرین مینوسم نزدیک به ۲۰ تمرین ولی هنوزم چاقم  دقیقا مثل روالی که چاق شدم 

      حالا پذیرفتن و قبول کردین میزان من به این محتوای اموزشی  تاثیر داره که در طی چه مدتی من رو به متناسب شدن برسونه  نیزان باور من بستگی داره کی به نتیجه مطلوب برسم 

      الان من اطلاعات لاغر کننده وارد ذهنم میکنم در صورتی که هنوز چاقم .وزمان میبره تا بعد از اطلاعت  در من احسس تعغیر کنه  و بعد تبدیل به عمل بشه و بعد جسمم نشون  بده .باید ادامه بدم تا افکار لاغر کننده جایگیزین افکار چاق کننده شوند و غلبه کنن و تازه بعد از اون  فقط چاق تر شدن من متوقف میشه و این یک پرسه است که زمان میبره 

      هرچی تمرکز من بر محتوای اموزشی بیشتر باشه تاثیر گذاری  بیشتره و نباید توقع کنم که همون هفته های اول تاثیر بزاره باید متعهدانه و با تمرکز  کامل و تمرین کردن محتوای  اموزشی عمل کنم  و جسم من  تحت فرمان مغزمه و مهم اینه ذهنم تحت تاثیر فرمول های  لاغری قرار بگیره به طور ناخوادگاه دستو رات لاغرکننده به جسمم میده اگه هم حتی  در اوایل مسیر دیدم دارم چاق تر میشم بازهم باید خوشحال باشم 

      چون فعلا ذهنم داره تعغییر میکنه  و حتما در اینده  ذهن دستورات لاغری رو به سلولهای بدنم میده  و اگرم هم چاقی من متوقف شده و لی لاغر نشدم این هم خبر خوبی  چرا چون  فرم لهای لاغری دارن غلبه میکنن به فرمولهای چاقی .

      وقتی من باور کنم که در مسیر لاغری قدم برداشتم  امید و انگیزه ایجاد میشه احساساتم بت صورت خوب و لذت بخش  لاغری تعغیر میکنه بعد از احساس ذهن من فرمول های لاغری رو  میپذیره  و جسمم تحت فرمانم ذهنم قرار میگیره  و اتفاق زیبایی  متناسب شدن رو به وجود میاره

       من باور دارم  که در مسیر درستی قرار گرفتم 

      من از همین ابتدا دارم  بر اساس محتوای اموزشی یه سری تعغیرات رو به وجود میارم ولی باید پروسه خودش رو بگذرونه  تا جسمم در اینده این تعغیرات رو نشون بده 🤩🤩🤩

      به امید متناسب شدن صحیح 💞💞

      برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید. ثبت امتیاز
      امتیاز: 13 از 3 رأی
      افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم
      آواتار فروغ ریاحی
      1400/06/03 18:00
      مدت عضویت: 1648 روز
      امتیاز کاربر: 27941 سطح ۶: هنرجوی پیشرفته
      دیدگاه فنی
      محتوای دیدگاه: 1,367 کلمه

      سلام خدمت استاد عزیز و دوستان خوبم 

      من خیلی خوشحالم که در این مسیر هستم و هر روز با انگیزه و اشتیاق دارم  ادامه میدم 

      من هم دقیقا دارم هر روز روی خودم کار میکنم در حالی که هنوز چاقی رو  در اندام هایی از خودم میبینم  اما  ناامید نیستم و نمیشم و بازم  دارم هر روز به خودم اگاهی جدید میدم و یا آگاهی های قبلی رو تکرار میکنم تا به اطلاعات چاقی من که از گذشته در ذهن خودم وارد کردم غلبه کنن و دیگه اون فرمولهای چاقی کمرنگ بشن چون من خودم  این اواخر دوران چاقیم از چندین پزشک متخصص  شنیده بودم با هم که کم کاری تیرویید  تو رو چاق میکنه و یا این مشکل هورمونی و خوردن قرصهای هورمونی تو رو چاق میکنه و بارها اطرافیان و پزشکان به من گفته بودن و خودمم کلی فرمول چاقی از اطرافیان و خانواده  و …  از قبل در ذهنم داشتم و   شنیده بودم که من رو به راحتی  از تناسب خارج کرده بودن و چاق کرده بودند و دیگه این حرفها ی پزشکان باعث شده بود خیلی سریع من چاقتر بشم و تنها لطف  خداوند بود که در همون چند ماه اول که این حرفها رو شنیدم و وزنم با سرعت زیادی داشت چاق میشد و ۱۳ کیلو در عرض چند ماه اضافه کردم با این سایت آشنا بشم و دیگه جلوی چاقی بیشتر رو بگیرم و گرنه خدا میدونست من الان در چه وضعی باید می بودم ؟؟

      خلاصه من الان در این سایت هستم و هر روز آگاهی صحیح به خودم میدم که جایگزین اگاهی های غلط گذشته باشه اما مسدونم  این اگاهی ها ی جدید و درست مراقبت میخواد و تکرار میخواد و صبوری میخواد تا نتیجه رو ببینیم و نباید عحله کنیم  من خودم در وضعیتی هستم که تغییر احساسی و تعییر رفتاری و تغییر میلی زیادی   داشتم و دارم و کلی تغییر جسمی هم داشتم ولی هنوز ایده ال نیستم اما بارها به خودم میگم ذهن من تغییر کرده و چه بخوام چه نخوام من لاغر میشم و سلولهای جدید من که تولید میشن سلولهای لاغر و سالمی  خواهند بود  چون من دارم هر روز  روی خودم کار میکنم و  اشتیاق و انگیزه دارم و موانع رو  از ذهن خودم برمیدارم دارم و  روی خودم کار میکنم و در مسیر درست هستم پس لاعری حق من هست . 

      و اما منم جا داره بگم بعد از ازدواج چاق شدم و تا قبل از ازدواج  من و  خواهرهام  و بردار م متناسب بودیم و هیچ کدوم ما چاق که نبود یم هیچ تازه خیلی هم لاغر بودیم تا اینکه  خواهرم ازدواج کرد و در حالی که خودش و همسرش بسیار لاغر بودن  بعد از ازدواج یک دفعه خیلی شدید چاق شدن و بارها خودشون  و اطرافیان  به من میگفتن آدمها بعد از ازدواج چاق میشن  و من هم دیده بودم و هم بارها  شنیده بودم و در دهن من  فرمولش ثبت شده بود و خودم  هم زمانی که  نامزد کردم  خانواده ی همسرم هم دقیقا همین  حرفها رو میزدن و من میشنیدم و بارها میگفتن و حتی عکس  نشونم میدادن که  ببین من  در مجردی بسیار لاغر بودم تا ازدواج کردم اینطور  چاق شدم و خلاصه کلی از این اطلاعات گرفتم و دیگه بیشتر در ذهنم حک شده بود که ادم بعد از ازدواج چاق میشه و پدر شوهر خدابیامرز من اصلا خوردن زیاد رو نشانه ی سلامتی میدونست و همیشه ما رو تشویق به خوردن میکرد و بماند که خودمم واقعا خوردنم بیشتر شده بود و تمام تفریحاتم در خوردن خلاصه میشد و من به سرعت چاق شدم و  اون موقع نمیدونستم جریان چیه ؟؟ولی الان من  میدونم که چطور فرمولهای ذهنی من دستکاری شده و چطور با بارها دیدن نمونه و الگو که بعد از ازدواج چاق شدن و با شنیدن این حرفها من به راحتی چاق شدم تا حایی که وزن بالاییی رو تجربه کردم حدودا ۸۰ کیلو در سال اول ازدواجم و  اما به زور اون رو کم کردم ولی  بلافاصله باردار شدم و تا مرز ۱۰۰ کیلو  وزنم بالا رفت .

      ولی از وقتی در  این مسیرم و دارم حرکت میکنم   مثل اون موقع ها قبل از ازدواجم که متناسب بودم  رفتار میکنم همه چیز میخورم اما خیلی کم و در هر زمانی که بخوام میخورم و بدون هیچ سناریویی میخورم و با لدت میخورم چون در زمان متناسب بودنم هم  دقیقا همینطور بودم همه چیز میخوردم و در هر زمانی حتی آخر شب میخوردم بدون هیچ ترس و نگرانی و …. ولی به اندازه نیازم و هیچ وقت هم چاق نبودم  حتی پفک  و فست فود هم میخوردم اما در مقدار کم و مورد نیاز بدنم و الانم دارم دوباره همون طور رفتار میکنم من   الان هیچ محدودیتی ندارم ولی نمیتونم زیاد بخورم و زیاده روی کنم و یا هر چیزی در اطرافم بود بخورم اصلا دستورات مغزی من تغییر کرده  من قبلا هر وقت به خانه ی مادرم میرفتم باید میخوردم بدون فکر کردن که گرسنه هستم یا نیستم ولی حالا میرم ولی اصلا دستور خوردنی نیست و میلم نمیکشه و نمیخورم و یا مثل دیشب که  برم اونجا و ساندویچ سوسیس باشه و نخورم در گدشته محال ممکن بود ولی حالا خیلی راحت برام اجرا میشه بدون اینکه سختم باشه و یا زجر بکشم و من دیشب  لب نزدم چون سیر بودم همین و وقتی اومدم خونه متوحه شدم چه کار با حالی کردم و خیلی از خودم بیشتر خوشم اومد و گفتم بازم عالی رفتار کردم و یا از اون بالاتر یه نصفه بسته کرانچی  از پسرم مونده بود و گفت نمیخوام و چون منم سیر بودم اول کمی نگاهش کردم که بخورم و یکی به دهنم گداشتم اما دیدم لدتی به من نمیده و من سیرم و گفتم چه کاریه برش میدارم  تا هر وقت  که خواستم  بخورم و خیلی راحت در اون پاکت کرانچی  رو بستم و گذاشتم داخل کابینت و فردا صبح یک دره در حد رفع هوس خوردم و انگار بازم مثل قبل اشتیاق و میل نداشتم برای خوردن و دوباره گفتم ما بقیش رو  بر میدارم هر وقت خواستم و دوباره امروز چند دونه دیگه خوردم و خلاصه  اون نصف پاکت کرانچی ی کوچیک در دو روز تموم شد بدون اینکه احساس حرص،و ولع بکنم و بخوام زیاد بخورم  در همین حد خوردم و تموم شد و انگار دیگه اون میل درونی  من به کرانچی هم تغییر کرده و این گواه میده من در مسیر درستم و من به زودی جسمم تغییر خواهد کرد .

      ذهن من همیشه نیاز به آگاهی درست دارد و باید علفهای هرز ذهن رو بچینیم و نزاریم رشد کنه من هر روز دارم روی خودم هم در زمینه ی لاغری و هم در بقیه ی جنبه ها  کار میکنم و ورودی جدید میدم و کاری به اخبار و حوادث و بیماری و .. ندارم و  من دقیقا با همین کارها بیشتر اوقات روز احساس خوبی دارم و اگر هم خوب نباشه اما بد هم نیست و نمیزارم احساسم بد باشه و اگر بد  باشه سعی میکنم منشا ش رو پیدا کنم و با خودم حلش میکنم و نمیزارم از مسیر خارج بشم هر چند اطرافیان عیبم  می کنن و می گن تو چرا اینطوری از هیچی اطلاعای نداره ولی من راه خودم رو میبرم و فقط اطلاعات درست به خودم میدم و با همین روند دارم زندگی میکنم و هر روز از روز قبل نتایج بهتری دارم و مطمعنم به زودی هم در سایت استاد شگفتی ساز میشم و هم در بقیه ی جنبه ها ی زندگیم شگفتی ساز میشم  چون دارم به خودم ورودی خوب میدم و کنترل ذهن دارم .

      من اطمینان دارم لاغری با ذهن بهترین روش برای لاغری هست و من هر روز در حال بررسی رفتار های چاقها و لاعرها هستم و در هر جمعی باشم کنجکاو این مقایسه هستم و به راحتی و به وضوح تمام آموزشها و حرفهای استاد رو در اون مقایسه ی رفتاری میبینم و بیشتر ایمان میارم که راهم درست هست و من سالها هست که از کلمه ی رژیم و اون محدودیتهاش فاصله گرفتم و واقعا به نظرم کار مسخره و کار غیر معقولی هست و من هر کس در اطرافم بخواد از این روشها مثل قرص و رزیم و ورزش،و دمنوش و ….  لاغر بشه من واقعا تاسف میخورم که چقدر در مسیر غلط هست ولی هیچ چیز نمیگم چون خداوند خودش اگر بخواد هدایتش میکنه به این سایت تناسب فکری .

      برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید. ثبت امتیاز
      امتیاز: 14 از 3 رأی
      افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم
      آواتار Maryam
      1400/04/15 04:33
      مدت عضویت: 1684 روز
      امتیاز کاربر: 1590 سطح ۳: کاربر پیشرفته
      دیدگاه فنی
      محتوای دیدگاه: 3,701 کلمه

      🦋🦋🦋 به نام خداوند دریاچه ها              که داده ظرافت به پروانه ها 🦋🦋🦋 

      سلام خدمت استاد بزرگوار و دوستان همراهم 💗💗💗 

      اولین نکته ی طلایی 😍😍😍 

             از چاق تر شدن خوشحال باشید! 

      عجب فایل فوق العاده و عالی بود واقعاً ممنونم استاد 🥰🥰🥰 اسم این فایل واقعاً برازنده شه من از وقتی بیدار شدم یکبار ویدیو رو دیدم و بعد از اون چندین بار فایل صوتی رو گوش دادم و بعد متن بالا رو خوندم که خیلی عالی بود 😍😍😍 

      و واقعاً این فایل جز اون فایلهاییه که دوست دارم هر روز گوش بدم 😊😊😊 

      برداشت من از فایل نکات طلایی : 

      ص

      هر چقدر بیشتر از نحوه ی کار آموزش ذهنی و چگونگی تاثیرش در جسم آگاهی بدست بیاریم بهتر می تونیم درک کنیم که این مسیر رو چطوری باید حرکت کنیم 

      یعنی هر لحظه می دونیم کجای کاریم 

      دو تا موضوع رو باید بدونیم : 

      1. آموزش ذهنی اصلاً چکار می کنه ؟

      ۲. و موضوع مهم تر اینه که آموزش ذهنی چگونه بر جسم ما خودشو نشون میده ؟ 

      اینا رو باید بدونیم تا بتونیم با شور و اشتیاق و انگیزه ادامه بدیم 

      اگر ندونیم داریم چکار می کنیم خسته میشیم پس بنابراین باید بدونیم چکار داریم می کنیم و آموزش ذهنی چگونه در ما نفود می کنه و چطور به رفتار ما جسم ما تبدیل میشه ! 

      چون خیلی تفاوت داره وقتی بدونیم داریم با خودمون چکار می کنیم و در این مسیر حرکت کنیم تا وقتی که نمی دونیم ! 

      اگر این موضوع رو خوب درک کنیم در تمام جنبه های زندگی می دونیم که چطوری باید زندگیمون رو خلق کنیم 🥰🥰🥰 

      و چطور با استفاده از ذهن اون شرایطی که دوست داریم در زندگیمون خلق کنیم 

      بنابراین برای اینکه بهتر نتیجه بگیریم باید کاملاً به این درک برسیم که این آموزش هایی که داریم می بینیم چطور قراره روی ما تاثیر بگذاره و روی جسممون خودشو نشون بده ! 

      برای اینکه روش لاغری با ذهن رو درک کنید بهتره که اول به یاد بیارید که چطوری چاق شدید ! 

      همه ی ما استاد چاق شدن هستیم و خوب بلدیم که چاقتر بشیم ! 

      زمانی که چاق شدید رو به خاطر بیارید 🧐🧐🧐

      اون زمانی که هنوز چاق نشده بودید رو به یاد بیارید 

      از کی متوجه شدید دارید چاق میشید ؟ 🤔🤔🤔

      اولین نشانه های چاقی رو کی در خودتون دیدید ؟ 

      اطرافیان اولین بار کی بهت گفتن چاق شدی ؟ 😑😑😑

      اما می خوایم برگردیم به خیلی قبل ترش یعنی زمانی که آگاهی های مربوط به چاق شدن رو در ذهنتون ذخیره می کردید ولی حتی خودتونم متوجه نبودید ! 

      شما قبل از اینکه شروع به چاق شدن بکنید اول آگاهی ها و یا فرمول و یا باور های چاق کننده رو در ذهن خودتون ذخیره می کردید بدون اینکه خودتون بخواید یا خواسته باشید که این کار رو انجام بدید !  ممکنه حتی از چند سال قبلش داشتید این اطلاعات رو ذخیره می کردید ! 

      1️⃣ بنابراین اول ما هیچ نشانه ای در چاقی در خودمون نمی دیدیم ولی آگاهی های چاق کننده وارد ذهنمون میشد 

      2️⃣ اولین نشانه ای که معمولاً قبل از چاق شدن در ما ایجاد شده ترس از چاق شدنه 

      که به خودمون میگیم نکنه من چاق بشم ؟ 

      ولی اولش هیچ اتفاقی نمیفته و دوباره یک مدت می گذره که ترس تبدیل میشه به عمل ! 

      ما چاق نیستیم ولی شروع می کنیم به جلوگیری از چاق شدن 

      و این میشه تلاش کردن برای جلوگیری از چاق شدن ! 

      یعنی در ذهن ما زمانی که متناسب بودیم تصاویری از چاق شدن شکل گرفته و ذهن شما شروع کرده به چاق شدن بعداً در جسم ما تبدیل میشه به واقعیت و ظاهر شده ! 

      و در مراحل چاق تر شدن هم به همین شکله شما اول ۲ کیلو چاق میشی و بعد ترست بیشتر میشه 

      هی میری روی ترازو 

      هی خودتو متر می کنی 

      هی سایز لباستو اندازه می گیری 

      هی خودتو توی آینه نگاه می کنی 

      هی تصویر چاقتری از خودت به ذهنت میدی 

      3️⃣ و بعد از اون دیگه ترس از چاقتر شدن بوده ! 

      یعنی یا میری جلوی آینه و با دیدن خودت حالت بد میشه یا اون عدد ترازو رو می بینی و حالت بد میشه 

      و ذهن ما اینا رو کنار هم میذاره و متوجه میشه باید بیشتر تلاش کنه و شما رو چاقتر کنه وقتی تصویری که داری از خودت می بینی با احساس بد ادغام بشه دقیقاً خوراک ذهن ناخودآگاهه و قشنگ میره می شینه در ذهن ناخودآگاه ! 

      چون که در شما تغییر احساسی به وجود آورده ! 

      چون برای ذهن ناخودآگاه ما اهمیتی نداره که این تغییر احساسی ،  یک احساس خوبه یا احساس بد فقط متوجه تغییر احساس میشه و می فهمه که باید ادامه بده و شما بیشترش رو می خواید ! تغییر احساس رو میگم 

      یعنی وقتی شما تصویری از خودت رو می بینی و احساست تغییر می کنه فرقی نمی کنه به سمت خوب باشه یا بد وقتی احساست تغییر می کنه از دیدن خودت یا از دیدن عدد روی ترازو اون تصویر در ذهن ناخودآگاه به عنوان واقعیت خودت ثبت میشه 

       و از اون روز به بعد ترس شما بیشتر میشه از چاقتر شدن ! 

      حالا عملت چه تغییری می کنه ؟ 

      تلاشت رو بیشتر می کنی برای اینکه جلوگیری کنی از چاق تر شدن ! 

      اما از اونجایی که ذهن ناخودآگاه همواره در جهت گسترش شما به سمت خواسته هاتون حرکت می کنه می بینی با اینکه شما داری تلاش می کنه که چاقتر نشی 

      با اینکه خیلی داری مراقبت می کنی اما چاق تر میشی ! 

      و این چرخه بارها و بارها تکرار میشه تا در فردی مثل من به ۴۰ کیلو اضافه وزن میرسه ! 

      هر بار من عذد ترازو رو می بینم حالم بد میشه 

      هی تغییر احساسی در من شکل می گیره تصویر جدید خودم هی در ذهنم ذخیره میشه 

      وقتی اطرافیان حرفی میزنن از چاقیتون و وقتی حال شما و احساس شما تغییر می کنه 

      اون حرف قبول میشه توسط ذهن ناخودآگاه ! 

      هر فکری ، هر حرفی که می شنوی ؟ هر تصویری که ببینی اگر در شما تغییر احساسی به وجود بیاره به راحتی در ذهن ناخودآگاه شما ذخیره میشه ! 

      و اون فکر به واقعیت تبدیل میشه ! 

      این پروسه دو در چاق شدن و چاق تر شدن همه مون تجربه اش کردیم 

      هر فردی که اضافه وزن داره این تجربه ها رو هم داره 

      پس قبل از اینکه بدن شما شروع کنه به چاق شدن در ذهن شما افکار مختلفی وارد شده 

      هر فرد یک سری حرفا شنیده یکسری تذکرات شنیده و یکسری ترس ها در شما ایجاد شده که انتظار شما از خودت چاقی شده ! 

      مثلاً ممکنه شما رفته باشی پیش یک پزشک یکسری دارو برای شما تجویز کرده باشه

       مثلاً برای اینکه به شما لطف کرده باشه اطلاعاتی راجع به داروها بهتون میده و تذکر میده که این دارو چاق کننده ست مواظب باش که چاقت نکنه ! 

      و شما هم چون به حرف یک دکتر کاملاً اعتماد دارید فوراً باور می کنید که درست میگه و اون دارو چاق کننده ست ! 

      برای همینم هست که خیلی از تبلیغات تلویزیون رو با روپوش دکتر تبلیغ می کنند چون اکثر افراد اون روپوش پزشکی از نظرشون یعنی آخر علم 

      یکی که خیلی بلده و حرفش مورد قبول و تایید همه ست ! یکی که در مورد سلامتی خیلی می دونه و مورد اعتماده !  خیلی راحت تر به حرف یک دکتر اعتماد می کنن تا یک شخصی که ندونن کیه که داره این تبلیغ رو می کنه ! 

      در واقع دیدگاه شما در مورد روپوش پزشکیه حالا این روپوش رو تن هر کی کنن شما میگید این حرفش درسته ! 

      پس خیلی مهمه که شما حرف رو از کی می شنوید درباره ی چاق شدن ! به شما یک تذکری میده خیلی از افراد به خاطر همین تذکر پزشکان چاق شدند که فلانی مراقب باش 

      خیلی از خانمها هستند که به خاطر بارداریاشون چاق شدند 

      ❌ چون هزاران بار شنیدن بارداری باعث چاقی میشه و یکی از عوارض بارداری چاق شدنه 

      خیلی چیزها هست که بقیه راجع بهشون هشدار میدن و سالها تفکرشون این بوده و البته اونا هم از زمان کودکی این اطلاعات اشتباه رو از طریق خانواده و اطرافیان و رسانه و پزشکان جمع آوری کردند و در ذهنشون ذخیره کردند و فکر می کنن درست فکر می کنن مثل : 

      ❌ سنت که بره بالا چاق میشی ! 

      ❌ اگر زیاد بشینی چاق میشی ! 

      ❌ کار پشت میزی باعث چاقی میشه ! 

      ❌ چاقی ارثیه ! 

      ❌ خوردن قرص های هرمونی سبب چاقی میشه ! 

      ❌ کم کاری تیروئید و کم خونی باعث چاقی میشه ! 

      ❌ داروهای تقویتی باعث چاقی میشه ! 

      ❌ ازدواج باعث چاقی میشه ! 

      ❌ خوردن غذاهایی مثل فست فود و نوشابه و سس مایونز و شیرینی و شکلات و روغن و برنج و نون و آرد و سیب زمینی و غذاهای سرخ کرده و قند و شکر و … چاق می کنه ! 

      ❌ خواب زیاد آدم رو چاق می کنه ! 

      و خیلی افکار چاق کننده ی دیگه که قبل از چاق شدن در ذهن ما ذخیره شده و ما حق مسلم خودمون می دونستیم که چاق بشیم ! چون راه دیگه ای جز چاق شدن نداشتیم ! 

      من خودم تمام این افکار سمی و اشتباه رو سالها در ذهنم داشتم و در مواقع لزوم ازشون استفاده کردم ! و باعث چاقی خودم شدم 😑😑😑 

      در مورد لاغر شدن هم به همین صورته ! 

      حالا ما خوشبختانه از زمانی که از سمت خدا به سمت این دوره ی شگفت انگیز یعنی لاغری با ذهن هدایت شدیم داریم ذهنمون رو آموزش میدیم 

      و این در حالیه که هنوز چاق هستیم 

      تمریناتمون رو انجام میدیم و این در حالیه که ما هنوز چاق هستیم 

      در سایت می نویسیم ، فایل گوش می دیم ، نوشته های دیگران رو می خونیم 

      یک هفته گوش میدیم ، دو هفته گوش میدیم ، سه هفته گوش میدیم و این در حالیه که هنوز چاق هستیم 

      ولی داریم چی کار می کنیم ؟ 

      داریم اطلاعات و آگاهی های جدید رو وارد ذهنمون می کنیم درست مثل همون اوایل که ما متناسب بودیم و اطلاعات و آگاهی های چاق کننده رو وارد ذهنمون کردیم و زمانی که این آگاهی ها رو وارد ذهنمون می کردیم 

      متناسب بودیم اما ما مدتها شروع کرده بودیم به وارد کردن آگاهی و اینا بستگی داشت به اون منبعی که ازش این آگاهی ها رو کسب می کردیم و پراکنده از اطرافیان این حرف ها رو شنیدیم و ورود این آگاهی ها تا تبدیل شدن به جسم چاق خیلی زمان می بره اما اونایی که رفتن پیش یک پزشک و پزشک بهش تذکر داده که به خاطر این بیماری شما باید این دارو رو مصرف کنی و از عوارض این دارو چاق شدنه ! 

      درست مثل مادرشوهر خودم که کاملاً متناسب بود و حتی لاغر تر از حد معمول و وقتی به خاطر بیماری اعصاب پیش دکتر خیلی معروفی رفته بود که صد در صد بهش اعتماد داشت براش داروی اعصاب تجویز کرده بود و بهش تذکر داده بود که این دارو چاق می کنه مواظب باش خیلی چاقت نکنه !

       و هر وقت کسی به مادرشوهرم می گفت تو که غذایی نمی خوری چرا چاقی ؟ می گفت من داروی اعصاب می خورم 

      مسئله ی عجیبی که وجود داشت این بود که می گفت من چاق نیستم اینا ورمه به خاطر عوارض داروی اعصابه و واقعاً هم وزنش خیلی کمتر از اون چیزی بود که نشون میداد ! 

      و یک نکته ی جالب دیگه یادمه یکبار یکی از دوستای قدیمی مادرشوهرم که به دیدنش اومده بود گفت به خاطر قرص اعصاب پا ها و باسنش چاق شده ! 

      مادرشوهرم بهش گفت قرص اعصاب اصلاً پا و باسن رو چاق نمی کنه فقط شکم و پهلو میاره اونم ورم میاره ! 

      پس اعتقاد هر کسی هم برای چاق شدن با داروهای چاق کننده دخیله ! مادرشوهرم فکر می کرد فقط رو قسمت شکم و پهلو تاثیر میذاره و فقط همون قسمت بدنش چاق بود و پاهاش خیلی لاغر بود بود دوستش اعتقاد داشت پاها و باسنش چاق میشه و همون قسمت از بدنش چاق شده بود ! 

      پس کسی که اون قرص خورده برای درمان بیماری انتظار اینو داشته که چاق میشه ! و در مدت کوتاهی این افراد وزن قابل توجهی رو اضافه می کنن ! 

      چون اون فردی که بهشون گفته مراقب باش پزشک بوده و اونا یقین داشتن که این شخص درست میگه 

      برای لاغر شدن هم دقیقاً باید همین پروسه رو طی کنیم منتها در جهت عکسش یعنی شما چاق هستین 

      ✅ و شروع می کنید به جمع آوری اطلاعات لاغر کننده 

      ✅ تمرین انجام میدی 

      ✅ فایل گوش میدی 

      ✅ و بارها تکرار می کنی 

      ✅ در سایت می نویسی 

      ✅ نوشته ی بچه های سایت رو می خونی 

      اما هنوز چاق هستی ! 

      ممکنه در هفته های اول تغییری نکنی یا حتی چاقتر بشی و چاق تر شدن شما کاملاً طبیعیه 

      چون اگر وزن باورهای چاق کننده رو ۵ کیلو در نظر بگیریم و مثلاً هفته ی اول شما نیم کیلو باور لاغر کننده وارد ذهنتون کرده باشید طبیعیه که باورهای چاق کننده خیلی بیشتره و دهن ما میره به سمت اون بیشتره ولی در هفته های بعد دوباره ۱۰۰ گرم ، ۲۰۰ گرم ، ۴۰۰ گرم و ۸۰۰ گرم و یک کیلو و … باور لاغر کننده وارد ذهن می کنید

       و این باورها هی بیشتر و بیشتر میشه تا زمانی که بشه به اندازه ی باورهای چاق کننده در این زمانه که چاق شدن شما متوقف میشه و رسیدید به نوک قله ی کوه و از این به بعد میفتید توی سرازیری باورهای لاغر کننده و کاهش وزن و لاغری در جسم شما ظاهر میشه 🥰🥰🥰 

      مثالی دیگر :

       اگر باورهای چاق کننده رو بزارید توی یک کفه ی ترازو و باورهای لاغر کننده رو بزاریم روی کفه ی دیگه ی ترازو ذهن ما میره به سمت اون کفه که سنگین تره 

      🔴 یعنی اگر کفه ی ترازوی باورهای چاق کننده سنگین تر باشه شما دوباره چاق تر میشید 

      🟡 اگر دو کفه ی ترازو روبروی هم بایسته یعنی باورهای چاق کننده و لاغر کننده ی شما به اندازه ی هم باشه وزنتون ثابت میشه و تغییری نمی کنید 

      🟣 اما اگر کفه ی ترازوی باور های لاغر کننده سنگین تر بشه شما لاغر میشید و این لاغری تا رسیدن به تناسب اندام ایده آلتون ادامه پیدا می کنه 😍😍😍 

      در آموزش ذهنی ما با افکار و آگاهی ها سر و کار داریم و هر فردی با هر تعداد باورهای چاق کننده شروع به اموزش ذهنی کنه می تونه خیلی راحت این افکار رو شناسایی کنه و تغییرشون بده 

      باید بتونید با چاقیتون کنار بیایید و سعی کنید بیشتر تمرکز کنید روی افکار لاغر کننده به این صورت سرعت بالا رفتن وزن فرمولهای لاغر کننده بیشتر و بیشتر میشه 

      ولی افرادی که ورودی های منفی بیشماری به دهنشون میدن و هر روز کلی ورودی های دیگه دارن 

      مثل دعوا با همسر 

      کینه از دیگران 

      این افراد کارشون سخت تره و دیر تر به نتیجه میرسن 

      پس باید کلاً سعی کنیم اجازه ندیم ورودی های منفی دیگه وارد ذهنمون بشه تا سرعت روند لاغریمون بیشتر بشه و زودتر به نتیجه برسیم 

      💝پس یادتون نره رمز موقیت در هر کاری ادامه دادنه💝

      اگر در مسیر تناسب ذهنی هستی و شور و اشتیاق داری و متعهدانه داری آموزش ها رو دنبال می کنی ولی چاق شدی خوشحال باش چون این چاقی همیشگی نیست ! 

      بالاخره جلوش گرفته میشه 

      جسم شما تحت فرمانروایی مغز شماست و مغز شما هم تحت تاثیر ذهن شماست 

      وقتی در ذهن شما باورهای لاغر کننده جایگزین باور های چاق کننده بشه اون سلولهای جدید که در بدن ما ساخته میشه دیگه باور چاقی نداره و سلولهای جدید سالم و متناسب  هستند چون سیر طبیعی بدن ما لاغریه 

      سلوا سالم کد نویسی خداوند رو داره و به شکل صحیحه 

      مثلاً فردی که ناراحتی معده داره چون خودش داره کد بیماری به بدنش میده سلول های جدید که ساخته میشن با یک کد خراب از وجود بیماری دوباره ساخته میشه 

      و یک فرد به همین شکل یک بیماری رو با خودش سالیان سال داره چون وقتی سلولهای جدید در بدن ما ساخته میشن هم بیمار هستند 

      ولی وقتی به خودش کد سلامتی بده سلول های جدید سالم و سلامت هستند 😍😍😍 

      وقتی آگاهی های ذهنی لاغر کننده دریافت می کنیم

      وقتی در این مسیر استمرار داریم 

      وقتی اشتیاق داریم 

      وقتی موانع لاغر شدن رو یکی یکی شناسایی می کنیم و رفع می کنیم همه شون میشه ورودی صحیح و بعد این آگاهی   در ذهن ما نفوذ می کنه و تغییراتی رو در ما به وجود میاره 

      اولین تغییر ، تغییر احساسیه که ما از همون روزای اول یک احساسات عجیبی رو در خودمون حس می کنیم 

      و احساس می کنیم که می تونیم لاغر بشیم چون وقتی آگاهی لاغر کننده رو دریافت می کنیم و احساسمون تغییر می کنه این تایید میشه و در ذهن ناخودآگاه ثبت میشه و ما به راحتی می بینیم که احساسات جدیدی رو داریم تجربه می کنیم ! ما دیگه ترس از چاقی نداریم 

      و بعد از مدتها با خودمون میگیم انگار من می تونم لاغر بشم و وقتی تصویر شگفتی سازان این دوره رو می بینیم متوجه میشیم که ما هم می تونیم لاغر بشیم چون داریم اینهمه نمونه از بچه های سایت رو می بینیم که لاغر شدن و نتیجه گرفتن 😍😍😍 

      و به امید ما اضافه میشه 

      آگاهی در ما نفوذ می کنه و 

      و کم کم در احساسات ما 

      و بعد از اون در رفتارهای ما 

      و بعد از اون در میل درونی ما 

      و بعد از اون در جسم ما خودش رو نشون میده 😍😍😍 

      من از زمستان سال ۹۶ که وارد این دوره شدم اواخر دوره واقعاً حس می کردم تغییر کردم حتی همسرم هم بهم می گفت لاغر شدی و آسی خواهرم هم که با من شروع کرده بود

       همش می گفت لاغر شدی ولی ذهن منفی باف من مرتب این وسط بهم انرژی منفی میداد و می گفت داری خودتو گول میزنی فرقی نکردی آسی که الکی برای دل خوشیت میگه لاغر شدی پس چرا بقیه نمیگن لاغر شدی ؟ 

      تازه مگه تو روی ترازو رفتی که بفهمی لاغر شدی ؟ از طرفی هم خواهر کوچکترم نرگس هم که به شدت نا امید بود چون نتونسته بود طاقت بیاره و پای عهدش بایسته رفته بود روی ترازو و فهمیده بود چند کیلو زیاد کرده مرتب غر می زد و می گفت من چاقتر شدم و هر چی من و آسی خواستیم قانعش کنیم 

      که چاق شدن اولش طبیعیه چون هنوز فرمولهای چاق کننده ات بیشتره زیر بار نرفت تازه کلی انرژی منفی به من و آسی داد و گفت شما ها هم خودتونو مسخره کردید به نظر من که شما هم چاق تر شدید ! 

      من گفتم نه من خودم حس می کنم لاغر تر شدم گفت اگه راست میگی و مطمئنی که بیشتر نشدی برو رو ترازو تازه خودتم امیدوارتر میشی که لاغر شدی گفتم نه من عهد بستم که دیگه ترازو نرم 

      شاید الان فقط سایزم کم شده باشه و هنوز وزنم تغییری نکرده باشه اونوقت نا امید میشم ولی نرگس از همون موقع دوره رو رها کرد و رفت سراغ رژیم و منم کم کم منفی باف درونم نجواهاش بیشتر شد 

      که نرگس راست میگه برو رو ترازو و خلاصه خیلی وسوسه ام می کرد ولی من باز جلوی خودم رو گرفتم که نرم از طرفی من واقعاً اشتهام کم شده بود و بارها متوجه شده بودم که انتخابم تغییر کرده ولی منفی باف اجازه نمی داد این تغییرات رو ببینم ! 

      و حتی یک تغییر خیلی واضح در رفتارم به وجود اومده بود که اصلاً متوجه نشده بودم ! ! ! 

      با گوش دادن به این فایل فوق العاده ارزشمند یکدفعه یادم افتاد که چه تغییر بزرگی در من به وجود اومده و من حتی بهش کوچکترین توجهی نکرده بودم ! 

      یادم اومد که قبلاً هر وقت می خواستم برای خرید چیزی یا دکتر رفتن یا هر کار دیگه ای به بیرون برم مهمترین قسمت شادی و هیجانم مربوط میشد به اینکه قراره بریم بیرون که یک چیزی بخوریم 

      یا میرفتم رستوران و پیتزا یا ساندویچ می خوردم یا می رفتیم بستنی یا کیک و قهوه می خوردیم و یا پیراشکی شکلاتی می خوردیم و من بیرون رفتن دو به خاطر همین دوست داشتم 

       اما دقیقاً یادم نمیاد از کی این تغییر در من ایجاد شد که دیگه وقتی می رفتم بیرون حتی اگر خیلی خسته و گرسنه بودم دیگه نمی رفتم چیزی بخورم ! 

      نه اینکه بخوام جلوی خودم رو بگیرم اصلاً میلی به خوردن چیزی اونم بیرون از خونه و به این شکل نداشتم ! و حتی از گاهی طبق عادت دیرینه ذهنم بهم یاد آوری می کرد 

      که می تونی بری فلان جا و فلان غذا یا خوراکی رو بخوری ولی سریع یا تهوع می گرفتم یا به خودم نهیب میزدم که نه و یه جورایی هم دیگه خجالت می کشیدم بدون همسرم برم رستوران یا کافی شاپ در حالی که قبلاً اصلاً به این مسئله فکر نمی کردم 

      و هر طور شده میرفتم حتی گاهی آسی رژیم داشت و من اینقدر بهش اصرار می کردم که میومد و با غرغر و نارضایتی می خورد یا فقط میومد می نشست چیزی نمی خورد و من می خوردم 😲😲😲 🙈🙈🙈 

      الان از فکر کردن بهش هم خجالت می کشم 😁😁😁 

      اما من سه روزه که روی این فایل موندم و مرتب به این موضوعات فکر می کردم و با خودم درگیر بودم و اتفاقاتی می افتاد که در این چند روز فایل من نیمه کاره مونده بود و گاهی به خودم میومدم و میدم ذهنم درگیر این فایله ! 

      انگار نیاز داشتم بیشتر روی این فایل مکس کنم و خودم راضیم چون نتیجه اش خوب بود 😍😍😍 اول اینکه بگم چند روزه اشتهام به طور کاملاً ناخواسته و غیر ارادی کم شده و اینبار گاهی توجه می کنم و می بینم ساعت هاست چیزی نخوردم و دلم چیزی نمی خواد ! 

      ولی امروز متوجه یک چیز عجیب شدم و خیلی ذوق کردم اینکه ظهر داشتم شام شبمون رو درست می کردم و وقتی رفتم سر فریزر که گوشت بردارم نگاهم افتاد به نون خامه ای و رولت که توی فریزر بود 

      و یک بسته که شامل ۸ تا دونه بود رو گذاشتم بیرون که یخش وا بره و بعدازظهر با چایی بخوریم اما هر بار که ذهنم بهم یاد آوری می کرد پاشو شیرینی رو بخور تهوع می گرفتم و دلم نمی خواست حتی چند بار شدیداً گرسنه بودم تا قبل شام ولی دلم نمی خواست چیزی بخورم 

      و شام هم خیلی کم خوردم و آخر شب دختر کوچکم اومد گفت گرسنه مه و من اولین چیزی که یادم اومد شیرینی بود و حتی فکر کردم که چون خودمم گرسنه بودم شیرینی با چای بخورم ولی وقتی در شیرینی رو باز کردم و توی بشقاب گذاشتم باز تهوع گرفتم و دلم نخواست حتی چای بخورم و شرینی رو دادم بچه ها خوردن 

      نیمه شب همسرم که گرسنه شده بود بهم گفت که براش ارده با شیره ی انگور بیارم و من معمولاً هر وقت برای همسرم آخر شب ارده شیره میاوردم خودم هم هوس می کردم که باهاش بخورم 

      اما امشب که به شدت دل ضعفه داشتم فقط دلم خواست یکم میوه بخورم فقط ۳ تا دونه توت فرنگی و دو تا تا گیلاس و یک آلبالو و یک قیصی خوردم و دیگه میلم نبود 😍😍😍 امشب هم متوجه کمی تغییر سایز در خودم شدم ولی اینبار عجله ندارم و فقط مطمئنم که به زودی لاغر میشم 🥰🥰🥰 

      برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید. ثبت امتیاز
      امتیاز: 15 از 3 رأی
      افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم
      آواتار مه تاب
      1400/04/12 20:41
      مدت عضویت: 1061 روز
      امتیاز کاربر: 354 سطح ۱: کاربر مبتدی
      دیدگاه فنی
      محتوای دیدگاه: 1,107 کلمه

      سلام همگی دوستان

      نکته طلایی 1 از چاقتر شدن خوشحال باشید:

      هرچقدر بیشتر از نحوه آموزش ذهنی و چگونگی تأثیر آن در جسم اطلاع داشته باشیم بهتر میتونیم درک کنیم که این مسیر را باید چطوری طی کنیم، یعنی هر لحظه میدونی کجای کاری، دوتا موضوعه یکی آموزش ذهنی چیکار میکنه؟ و آموزش ذهنی به چه شکل در جسم ما خودشو نشون میده؟

      این دوتا را باید بدونید که در مسیر لاغری با ذهن بتونید با شور و اشتیاق و انگیزه ادامه بدید، اگر ندونید دارید چیکار میکنید خسته میشید!!!!

      باید بدونی اموزش ذهنی چطور در شما نفوذ میکنه و چطور به رفتار و به جسم تو تبدیل میشه!! از مهمترین مراحل آموزش همینه که بدونی که داری با خودت چیکار میکنی و این اموزشات و تمرینات چه تاثیری دارن و چطور؟!

      نحوه تبدیل آنچه در ذهن ذخیره میشه به جسم ؟ همه ما تجربه چاقی را داریم، از زمانی متوجه شدیم داریم چاق میشیم که کم کم لباس هامون تنگ شدن یا افرادی بهمون گفتن که فلانی چاق شدی از خیلی روزهای قبل تر ذهن شروع میکرده به یادگیری و اضافه کردن فرمول های چاق کننده یعنی آگاهی های مربوط به چاقی وارد ذهنتون شده و هیچ نشانی هم نداشته، آگاهی های مربوط به چاق شدن وارد ذهن شما شده و یواش یواش اولین نشانه هاش در شما احساس ترس از چاق شدن بوده پس اول هیچ نشانه ای نداشتی اما آگاهی های چاق کننده وارد ذهنت میشه و اولین نشانش ترس از چاق شدن را در وجودت حس میکنی که نکنه من چاق بشم یه مدت میگذره هنوزم چاق نشدی و ترس تبدیل میشه به عمل یعنی شما چاق نیستی اما شروع میکنی به جلوگیری از چاق شدن یعنی در ذهن شما بر اساس اطلاعاتی که وارد شده تصویرهای چاق از خودتون که اون زمان متناسبید شکل گرفته و اون تصویر یواش یواش بعدا در جسم شما تبدیل میشه به واقعیت و در مراحل چاقتر شدن هم به همین شکله، مثلا همون اول دو کیلو چاق شدی ترست بیشتر میشه هی نگاه خودت میکنی هی بررسی میکنی هی میری رو ترازو هی متر میگیری سایز لباست بررسی میکنی، هی داری تصویر چاقیت را به خودت میدی به ذهنت میدی با چشمای خودت یعنی با چشمت خودتو تو آینه نگاه میکنی بعد حالت بد میشه و چه دیدن عدد ترازو، اون بلافاصله ترکیب میشه چون احساس بدی در شما شکل میگیره وقتی تصویری که با چشمت میبینی با احساست ترکیب میشه دقیقا اون خوراک ذهن ناخودآگاهه و قشنگ در اون ثبت میشه، چون در شما تغییر احساسی به وجود آورده! اهمیتی نداره که این تغییر احساسی یک تغییر خوبه یا بد!

      ذهن ناخودآگاه همواره در جهت خواسته ها حرکت میکنه پس وقتی این تصاویر در ذهن ثبت شدن میبینی که با اینکه تلاش می‌کنی چاقتر نشی و مراقبت میکنی اما چاقتر میشی و این چرخه بارها و بارها تکرار میشه تا به اضافه وزن بالایی برسه!!!

      پس قبل از اینکه جسم شروع کنه به چاق شدن در ذهن شما افکار مختلفی وارد شده، انقدر یه سری حرفها شنیدی یه سری تذکرها شنیدی یه سری ترس ها در شما ایجاد شده که انتظار شما از خودت چاقی شده مثلا از پزشکی یکی از عوارض یک دارو را چاقی بیان کرده باشه دیگه حق مسلم میدونیم که چاق بشیم چون پزشک در ذهن یک فرد مورد قبول و مورد اعتماده! خیلی مهمه که حرف را از کی میشنویم!

      در مورد لاغر شدن هم روال همینه، با گوش دادن فایل ها و آموزش ها آگاهی لازم مربوط به لاغر شدن را به ذهن میدیم و در حالیه که هنوز چاق هستیم بعد از یک،دو،سه هفته هم هنوز چاق هستی ولی داری اطلاعات و آگاهی های جدید را وارد ذهنت میکنی مثل همووووون اوایل که متناسب بودی و آگاهی چاقی را وارد ذهن میکردیم👍

      اینکه روند اضافه وزن شما ادامه داشته باشه کاملا طبیعیه فکر کنید که مثلا ۵ کیلوگرم افکار چاق کننده در ذهن شما ذخیره شده و حالا شما شروع کردی داری یواش یواش افکار لاغر کننده را در ذهن خودت وارد میکنی، یه هفته کار کردی ۱۰۰ گرم افکار لاغر کننده وارد کردی آیا انتظارت اینه که صد گرم بیاد جلو پنج کیلوگرم را بگیره؟؟؟؟؟؟ خب نمیتونه!!! هفته دوم میشه ۲۰۰ گرم هفته سوم ۴۰۰ گرم و ادامه داره تا جایی که افکار لاغر کننده بتونن غلبه کنند بر افکار چاق کننده تازه اونوقت روند چاق شدن شما متوقف میشه👍👍 در آموزش ذهنی با افکار و آگاهی سر و کار داریم و با دو هفته فایل گوش دادن نباید انتظار لاغری داشت! و ذهن منفی باف هم همش ما را به شک می اندازه!

      جسم شما تحت فرمانروایی مغز شماست، تمام حرکاتی که انجام میدین تحت فرمان مغز شماست مغز دستور میده، پس وقتی مغز شما تحت تاثیر فرمول های لاغری قرار بگیره چه بخوای چه نخوای فرمان های لاغر کننده صادر میکنه، سلول های جدیدی که در جسم شما ایجاد میشه دارای حافظه چاقی نخواهند بود بلکه حافظشون پاک شده از چاقی و حافظه پیش فرضشون همونیه که خداوند قرار داده: تناسب اندام👍 سلول کد نویسی خداوند را داره!!

      مثال تناسب اندام همسر استاد و بعد از عروسی با چند بار شنیدن خوش بحالت راحت غذا میخوری و چاق نمیشی سبب شک و ایجاد ترس از چاقی شد و بعد از دوسال آرام آرام سبب چاقی او شد! روند لاغر شدن هم به همین شکله یهویی نمیشه👆

      افکار مثبت خیلی زودتر تاثیر میذارن و قدرتمندتر هستن چون ذات الهی بر خیر و خوبی است و در مسیر لاغری قدرت افکار لاغری خیلی بیشتره و نگران نباشین که مثلا ۲۰ ساله چاق بودی الان هم باید ۲۰ سال تلاش کنی نه در یکی دو سال مسیر لاغری میتونی همش را به فراموشی بسپاری!!

      تمرکز افراد توی این مسیر و ورودی های ذهنی، آگاهی های نگران کننده خیلی تاثیر در نتیجه دیدن دارن👍

      استاد بعد از ۶ سال هنوز داره به ذهنش ورودیای خوب میده و فایل گوش میده و کارای مورد علاقشو میکنه و اولش هم ۱۵-۱۶ ماه هیچ نتیجه جسمی نداشته پس واقعاً نه عجله کن و نه انتظار داشته باش که با چندتا فایل تغییرات چشمگیر داشته باشی همینکه حست عالیه فوق العاده است و نتیجه هم به وقتش میاد!!

      تنها روشی که میتونی لاغر بشی فقط همین روشه! موافقم چون راه هایی را حتی بعد از آشنایی با این مسیر رفتم ولی همشون بی فایده بود این تنهااااا مسیره👍🏅

      شما در هر شرایطی هستین دوتا راه دارین یا باید شرایط را تغییر بدین که در ۹۹ درصد مواقع نمیتونید چون در بیرون از توعه و راه دوم اینه که خودت را تغییر بدی در مبحث برخورد با موضوع لاغری دو تا راه هم نداری فقط یک راه داری فقط باید خودت را تغییر بدی! با روشهای رژیم و ورزش و دارو و … همه پیرامونته تو نمیتونی با اون پیرامونیا درونت را تغییر بدی!!!!

      مه تاب یه متناسب واقعی و صبور🥰✌️

      برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید. ثبت امتیاز
      امتیاز: 10 از 2 رأی
      افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم
      آواتار mah.sana.motalebi.khah@gmail.com
      1400/04/11 08:43
      مدت عضویت: 1036 روز
      امتیاز کاربر: 81
      دیدگاه فنی
      محتوای دیدگاه: 750 کلمه

      به نام خداوند جان و خرد

      سلام و درود

      با شنیدن هر فایل استاد و مثال هایی که از خودشون میزنن کلی انرژی میگیرم🙂

      وقتی نتایج خودشون رو میگن و با خودم مقایسه میکنم کلییی حس خوب از خودم و راهم میگیرم🤩

      وقتی میگفتن قبلا میرفتم فروشگاه و بدون فکر کردن کیک مورد علاقم رو برمیداشتم‌ ولی الان قبلش فکر میکنم و بعد تصمیم  میگیرم…به خودم میگفتم آره آره آره منم این رفتار برام شکل گرفته🥳🥳🥳🥳

      قبلا وقتی از سر کار برمیگشتم میگفتم هوا گرمه،سر کار بودم و هزار تا بهونه دیگه…میرفتم خوراکی میخریدم و تا خونه میخوردم بدون اینکه فکر کنم،،،بدون اینکه ببینم گشنم هست یا نه…

      ولی چند روز پیش که داشتم برمیگشتم و هوا به شدت گرم بود گفتم برم خوراکی بخرم و تا خونه بخورم…ولی به طور ناخودآگاه پیش خودم گفتم من که سیر سیرم،حتی تشنمم نیست،الان میرسم خونه دیگه و نرفتم🤩🥳🤩🥳🤩🥳

      یا وقتی داشتم سیب زمینی  سرخ میکردم،،،قبلا اصلا فکر نمیکردم،چیزی به عنوان فکر کردن وجود نداره برای سیب زمینی، ،،چیزی به عنوان سیری و گشنگی وجود نداره برای سیب زمینی🍟🍟🍟🍟میخوردم فقط😁ولی چند شب پیش یه ماهی تابه پر سرخ کردم و به طور ناخودآگاه تو ذهنم اومد من که سیرم و فقط چند تا دونه خوردم و بدون اینکه دلم بخواد اون شب اصلا سیب زمینی  نخوردم🤩🥳🤩🥳🤩🥳🤩🥳

      قبلا میرفتم بیرون یه کار دیگه انجام بدم از جلوی سوپر مارکت رد میشدم و اون چیپس و پفک هارو میدیدم برمیگشتم  میخریدم بدون فکر…ولی الان هیچ گونه تمایلی ندارم🤩🥳🤩🥳🤩🥳

      خدایا شکرت  که موفقیت هامو بهم نشون میدی و من کلیییی انرژی میگیرم🤩🥳🤩🥳🤩🥳

      وقتی رفتارت همون رفتاری میشه که استادت انحام میده یعنی روز به روز موفق و موفق تر میشی🌟💪🏻🌟💪🏻🌟💪🏻

      ❤️من هیچ وقت هیچ وقت  از این مسیر خارج نمیشم❤️

      ❌من دیگه هیچ وقت روش‌های قبلی رو تکرار نمیکنم❌

      ⛔روش‌های قبلی همه غلط هستن🚫

      💪🏻من نمی‌ذارم هیچ چیزی منو از این راه منصرف کنه💪🏻

      ما افرادی که اضافه وزن داریم هممون روش‌های قبلی رو امتحان کردیم و هممون صد در صد میدونیم تمام روش‌های قبلی با تمام درد و رنجی که دارن هیچ وقت نتیجه خیلییی فوری نداشتن…مثلا ما رژیم سخت میگیریم و در طی روز فقط آب میخوریم و ورزش سنگین میکنیم و دو یا سه سانس باشگاه میریم،،،هزار تا بلا سر خودمون میاریم،مشمبا می‌بندیم، قرص و دارو مصرف میکنیم و هزاران کار دیگه…..آیا با تمام این درد و رنج ها بعد یه هفته ده کیلو کم میکنیم؟؟؟؟؟؟نه من که به جرات میتونم بگم نه❌من که تا حالا ندیدم…و فقط عوارض و بیماری این کار هارو دیدم🙁حتی کسیو دیدم که با قرص هایی که می‌خورد و مثلا اشتهاشو کور کرده بود چند وقت بیمارستان بستری شده بود…

      پس نباید تو روش لاغری با ذهن هیچ عجله ای کرد…ما مثالی نداریم که بگیم با روش‌های دیگه خیلی زودتر و راحت تر و بهتر لاغر شدن پس چرا بعد یه هفته دو هفته  فایل گوش دادن لاغر نشدم…

      با صبر و استقامت و انتظار لاغری باید نتیجه رو ببینیم😍

      مثل الان که من واقعا دارم نتایج رو میبینم🥳🤩🥳🤩

      مثل الان که خودم به وضوح احساس میکنم چقدررررر رفتارم تغییر کرده🥳🤩🥳🤩🥳🤩

      مثل الان که به وضوح میبینم که چقدرررر افکارم تغییر کرده🤩🥳🤩🥳🤩🥳

      من هیچ وقت سراغ راهی که اذیتم کنه نمیرم من اشرف مخلوقات هستم و باید به سادگی و به زیبایی و عزتمندانه به خواستم برسم🌟🌟🌟

      با اینکه الان با فایل نکات طلایی ۲۲ تا فایل لاغری رو گوش دادم ولی به وضوح میبینم که چقدرررر  اون باور های چاق کننده ای که تو ۲۵ سال عمرم شنیدم رو شکستم💪🏻💪🏻💪🏻💪🏻💪🏻💪🏻

      پس این مسیر رو ادامه به به زودی زود بهترین و عالی ترین نتیجه رو میگیرم🌟🌟🌟🌟🌟🌟🌟🌟🌟

      همین الان هم تو رفتار و افکارم تغییر ایجاد شده و هم تو جسمم🤩🥳🤩🥳هم خودم احساس میکنم لاغر شدم و هم مادرم بهم گفت چقدر جمع شدی😍😍😍😍😍😍

      وااااییییی چقدرررر خوشحاللللمممممم از نتایجممممم🤩🤩🤩🤩🤩🤩دلم میخواد جیغ بزنم از خوشحالی😍😍😍😍😍😍خداااااااااااایااااااا شکرت🌟🌟🌟🌟🌟🌟واقعا نمیدونم خوشحالمون از نتایجممممم چجوری بنویسم💪🏻💪🏻💪🏻💪🏻💪🏻💪🏻💪🏻💪🏻💪🏻اون امید و انگیزه ام که ایمان کامل دارم که من عالی ترین نتیجه رو میگیرم و تو کم ترین زمان به نتیجه رو میگیرم چجوری بیان کنم🙂🙂🙂🙂🙂

      خیلی خیلی خیلی ایمان دارم که به زودی قشنگ ترین نتیجه رو میگیرم و همش خودم رو با اون اندام ایده آلم تجسم میکنم و وقتی میرم جلو آینه واقعا تغییرات رو و زیبا نگری خودم رو میبینم🌟😍💪🏻

      من موفق ترین شگفتی ساز خواهم شد و لاغری آسان ترین کار دنیا هستش چون طبیعت بدن من لاغری هستش و بدن عزیزم و ذهن زیبای م و خالق بی همتای من مرا به سمت لاغری و تناسب اندام هر روز میبرن 💪🏻🌟😍🤩😇🥳

      خدایا شکرت خدایا شکرت خدایا شکرت من به سادگی و به زیبایی و عزتمندانه به وزن دلخوام رسیدم🥰

      خدایا شکرت خدایا شکرت خدایا شکرت بهترین استاد و بهترین آموزش ها و بهترین مسیر را سر راهم قرار دادی🥰

      برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید. ثبت امتیاز
      امتیاز: 5 از 1 رأی
      افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم
      آواتار fatmhadly85@gmail.com
      1400/03/29 22:34
      مدت عضویت: 1183 روز
      امتیاز کاربر: 5422 سطح ۳: کاربر پیشرفته
      دیدگاه فنی
      محتوای دیدگاه: 1,213 کلمه

      به نام خدایی که در این نزدیکیست 💖💖💖

      سلام به همه دوستان هم مسیرم 🙋

      مسیر لاغری من: نکات طلایی ۱  : از چاق تر شدن خوشحال باشید.

      چه عبارت چالش برانگیزی خوندن این عبارت آدمو وادار به فکر کردن میکنه که چه جالب مگه میشه آدم تو این مسیر کلی سعی و تلاش میکنه که لاغر بشه بعد استاد که راهنمای مسیر هستند میگه از چاق تر شدن در این مسیر ناراحت نباش تازه خوشحال هم باش . من که وقتی یک فایلی رو گوش 👂 میکنم بعدش کلی در مورد چیزها یی که در اون فایل شنیدم فکر میکنم و ذهنم تا چند روز درگیر اون موضوع میشه و تقریباً شاید دو، سه روز طول بکشه تا اون موضوعات رو هضم کنم و بعد با آرامش و بدون عجله میام و تمرینمو اینجا می‌نویسم .✍️

      من تا قبل از ازدواج متناسب بودم ولی در خانواده ای بودم که تقریباً بیشتر اعضای اون چاق بودند . یادمه اون زمان من اصلاً به چاقی و لاغری فکر نمی کردم و از هر نوع خوراکی و مواد غذایی که دوست داشتم 🥣🍛🥟🍕🍴 میخوردم واصلا زمان و مقدار خوردن برام مهم نبود ولی در خانواده خیلی شاهد رفتارهای چاق کننده بودم و به وفور می شنیدم که چاقی در خانواده و فامیل ما ارثیه و ما هر کاری هم بکنیم لاغر نمی‌شیم.وبه خاطر داشتن این باور مخرب همه افراد خانواده رفتارهای نادرست غذایی و چاق کننده داشتند و به هیچ وجه تکرار این افکار و رفتار های نادرست برای کسی عجیب نبود بلکه عادی و طبیعی بود اون زمان من فقط شنونده بودم و مکرر میدیدم که همه دختر و پسر های فامیل وقتی بزرگ میشدن و ازدواج💒💒 میکردن به سرعت چاق میشدن و این برای همه مون عادی و طبیعی بود و هنوزم هست. تا اینکه خودم ازدواج کردم 💒 کم کم احساس من تغییر کرد و میل و ولع من به مواد غذایی تغییرکرد وبا اینکه هنوز متناسب بودم ولی مدام به دنبال راهکارهای لاغری بودم. و انگار انتظار م از جسمم چاق شدن بود و روز به روز که چاق تر میشدم اصلا تعجب نمی کردم چون از بچگی کاملاً این موضوع در ذهنم نهادینه شده بود که چاقیه ما ارثیه و بعد از ازدواج همه دخترای فامیل چاق می‌شوند و چون با چشمم زیاد الگو دیده بودم دیگه  چاقیمو پذیرفته بودم .وترس  از چاق شدن در من به وجود آمده بود ومن به شدت به فکر لاغرشدن بودم واز انواع روش ها برای متناسب شدنم استفاده میکردم و در هر روش با هزاران سختی مدتی لاغر میشدم و بعد از رها کردن اون روش دوباره چاقیم بر میگشت واین چاق و لاغر شدن همیشه روی اعصابم بود و هر وقت که افراد متناسب رو می‌دیدم فکر میکردم که من آدم بی اراده ای هستم و اصلا فکر نمی کردم که مشکل از ذهن چاقمه والان که به این مسیر زیبا هدایت شدم در هر گام که یکی از دلایل اضافه وزنم برام روشن میشه متوجه میشم که چقدر افکار و رفتار های چاق کننده داشتم که همه شو تحت آموزش عزیزانم در خانواده👨‍👩‍👧‍👦👩‍👩‍👧 یاد گرفته بودم  وذهن پاک و متناسبم آرام آرام تبدیل به ذهن چاق شد و سالها طول کشید تا با تکرار و تمرین آموزش های چاقی در زندگیم گرم به گرم به جسم متناسبم اضافه شد و بدون اینکه من زمان تعیین کرده باشم ویا عجله ای داشته باشم اولین نشانه و نتیجه ایجاد انتظار چاقی درون من که ترس از چاق شدن بود صورت گرفت و استارت چاق شدن من زده شدو جسم متناسب و نازنینم دچار اضافه وزن و چاقی شد و چقدر هم این تغییر وضعیت برام عادی و طبیعی بود. و حالا در این گام با 👂گوش دادن به این فایل خیلی خوشحال شدم🥰 و کلی احساسم خوب🤩 شده چون فهمیدم که لاغرشدن همون چاق شدنه فقط باید به جهت مخالفش عمل کنیم و فهمیدن این موضوع باعث شد که اشتیاق من برای ادامه مسیر بیشتر بشه درسته ، اون زمان که من داشتم در خانواده آگاهی های چاق کننده وارد ذهنم میکردم خیلی متناسب بودم حالا در روش ذهنی هم دارم همین کار رو انجام میدم درسته که هنوز به وزن ایده‌آلم نرسیدم ولی هر روز دارم آگاهی و آموزش های لاغری وارد ذهنم میکنم ، فایل گوش 👂 میکنم و مطالب سایت و نظرات دوستان که باعث میشه ذهنم در فضای لاغری قرار بگیره میخونم و همه اینها باعث میشه که آموزش های ارزشمند در ذهنم نفوذ کنه و نهادینه بشه و استارت لاغری من زده بشه🌺🌺🌺 درسته که متناسب شدن در این روش زمان بره و به قول معروف دیر زود داره ولی سوخت و سوز نداره بالاخره هر کس تو این مسیر باشه و تلاش ذهنی داشته باشه نتیجه براش محفوظه همه ما افراد چاق ترس از چاق و چاق‌تر شدنو تجربه کردیم ، امید مونو واسه لاغرشدن از دست ✋ داده بودیم و به خاطر همین از انواع روش های مختلف برای لاشدن استفاده کردیم و نتیجه دلخواه مونو نگرفته بودیم و خداوند متعال که شاهد رنج و فشار و تلاش مون بود ما رو به این مسیر درست هدایت کرد🌹🌹🌹 حالا وظیفه من در این مسیر اینه که حواس مو خوب جمع کنم این جا که دیگه رژیم و محدودیت غذایی و تلاش جسمی وجود نداره که من خسته بشم و بهانه ای برای ادامه ندان داشته باشم اینجا یک فضای کاملا پاک و دوستانه و مملو از آرامش و امنیت و امید رسیدن به هدف با یک استاد دلسوز و مهربان که راهنمای همه مون برای رسیدن به هدف مون (, متناسب شدنه) وجود داره و هرچه هست تلاش ذهنیه پس خستگی نداره .💖💖💖

      پس من پر توان 💪💪💪 ادامه میدم و در هر گام ذهنمو به چالش میکشم تا موانع لاغرشدن مو رفع کنم و آگاهی های لاغر کننده به ذهنم میدم تا در عمق جان و ذهنم نفوذ کنه و کم‌کم احساسم تغییر کنه وترس از چاق شدن جا شو به امید به لاغر شدن بده و من مطمئنم که استارت لاغر شدنم زده شده چون من کلی کاهش وزن و سایز دارم و عکس مو هم برای استاد فرستادم و امروز  که وارد سایت شدم عکس مو تو آلبوم کنار عکس دوستان شگفتی سازم دیدم و  از دیدن تغییراتم کلی خوشحال شدم و افتخار می‌کنم که منم یکی از شاگردان استاد گرامی هستم که تونستم با استفاده از آموزشهای ارزشمند ایشون شگفتی ساز بشم 🙏🙏🙏. ممنون استاد.

      تو این مسیر باید مراقب ورودی های ذهن مون باشیم و به قول استاد بستر ذهن مون مثل زمین کشاورزی میمونه . ذهن ما هم نیاز به آب مناسب که همون آگاهی های مناسب ، رفع موانع که همون علف های هرز که باید از تو زمین برای پرورش بهتر محصول ،که همون بذر لاغری بچینیم ، که میشه رفع موانع لاغری. علاوه بر این ها باید مراقب باشیم که آب ناپاک که همون آگاهی های ناراحت کننده ست وارد بستر ذهن مون نکنیم که باعث نابودی بذر لاغرشدن مون که هنوز خیلی کوچک و شکننده ست بشه .و اصلا مهم نیست که چند وقته که تو این مسیر هستیم و داریم از آموزش ها استفاده میکنیم . مهم اینه که چطور داریم آگاهی ها و آموزشها رو دریافت میکنیم و چطور داریم در زندگی از اونا استفاده و بهشون عمل میکنیم. در روش ذهنی عمل کردن به آموزش ها نتیجه رو برامون رقم میزنه نه مدت زمانه بودن در مسیر .

      با تشکر از زحمات استاد گرامی و آرزوی بهترین ها برای همه.🌹🌹🌹.

      برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید. ثبت امتیاز
      امتیاز: 18 از 4 رأی
      افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم
      آواتار فاطمه سادات
      1400/02/05 17:42
      مدت عضویت: 1695 روز
      امتیاز کاربر: 3766 سطح ۴: هنرجوی مبتدی

      نشان های دریافت شده

      سطح مبتدی
      دیدگاه فنی
      محتوای دیدگاه: 1,223 کلمه

      سلام . 

      برداشت من از این فایل 

      من مدتهاست که باخودم میگم این فایل رو گوش کنم اما امروز به سمتش هدایت شدم . امروز دو بار من هدایت شدم به سایت . یه بار صبح بود اومدم برم گام ۵۱ رو گوش بدم ندای درونم گفت استاد در فایل ۵۰ برات پاسخ گذاشته و من به فایل ۵۰ رفتم و دیدم بله . یه آگاهی عالی اونجا بهم هدیه دادید . 

      الان هم میخواستم برم فایل ۵۱ رو گوش کنم باز هم ندای درونم بهم گفت امروز وقتشه فایل نکات طلایی ۱ رو گوش کنی . 

      آگاهیهای خوبی گرفتم و فهمیدم واقعا زمان گوش دادن این فایل الان بود . 

      ترس از چاق شدن چاقتر شدن رو برای ما به ارمغان میاره . از چاقی نباید بترسیم . هروقت احساس چاقی کردیم بدونیم یه ورودی غلط توسط ما پذیرفته شده و این ورودی باعث میشه مسیر ذهن من به جای لاغری در چاق تر شدن من بره . 

      من امروزم رو میگم که احساس چاقی در وجودم اومده بود و دلم میخواد بعد از نوشتن این تمرین این احساس تغییر کنه و دوباره به سمت احساس و انتظار لاغری حرکت کنه . 

      یه نکته ی مهم در کنترل ورودیها به ذهنم میاد که بگم خیلی از ما جلوی ورودی ذهنمون در نمیزاریم . 

      در حالیکه خداوند جلوی چشم ما پلک گذاشته که ما به راحتی این ورودی رو کنترل کنیم و  در قرآن هم در سوره نور سفارش داریم که خداوند هم به مومنین و هم به مومنات میفرماید قُلْ لِلْمُؤْمِنِینَ یغُضُّوا مِنْ أَبْصارِهِمْ)[1]؛

      «به مؤمنان بگو: چشم های خود را فرو گیرند».

      (وَ قُلْ لِلْمُؤْمِناتِ یغْضُضْنَ مِنْ أَبْصارِهِنَّ)[2]؛

      «و به زنان با ایمان بگو: چشم های خود را  فرو گیرند».

       در همه ی تفاسیر این ایات رو نسبت به زن و مرد نامحرم بیان کرده در حالیکه وقتی انسان متحول میشه و درک صحیحتری از آیات پیدا می کنه میبینه منظور از نامحرمات همون ورودیهایی هستند که به  ذهن خاصیت تخریب کنندگی می دن و احساس انسان رو تغییر میدن . 

      ما با وردیهامون به ذهن قدرت چاق کنندگی و تخریب دادیم و خیلی مهمه ورودیهای خودمون رو که مهمتر از همه چشم هست از آب ناپاک و آگاهیهای چاق کننده پاک کنیم . 

      نگاه تاثیرش از شنیدن بیشتره و ما باید چشمان خودمون رو به محارم باز کنیم . محارم چی هستند . محارم ورودیهایی هستند که در ما احساس خوب ایجاد می کنند . در ما احساس امید توانمندی نشاط شادی راحتی و …. ایجاد می کنند . در این صورت واقعا که حرمتها چقدر متفاوت میشه و حتی گاهی ممکنه نزدیکترین افراد هم به ما نامحرم بشن چون ورودی به ما میدن کهباعث تغییر احساس ما میشه . 

      اما به نظر من چشم فرو بستن از اینها فقط کنترل ورودیها نیست . 

      فکر ما بزرگترین ورودی ذهن ماست . 

      فکر ماست که بعد از دیدن یا شنیدن مشغول اون آگاهی میشه و اونقدر این آگاهیها رو مرور میکنه تا تبدیل به احساس بشه و این احساس روی ذهن تاثیر میزاره . 

      به نظر من فکر من حتی قویتر از ورودی چشم و گوش و سایر حواس هست . یعنی یه جورایی فکر ما دروازه ی بین دیده ها و شنیده های ما و ذهن ماست . یعنی هم توسط محتویات ذهن ، فکر ما ایجاد میشه و هم توسط ورودیهای چشم و گوش ما . به این تریتب ما آگاهیها رو  ابتدا مدتی در فکرمون  تجزیه و تحلیل میکنیم و بعد به مرور زمان وارد ذهن میشه و بعد دوباره از ان سو ذهن طبق این آگاهیها افکار ناخوداگاه مارو ایجاد می کنه که باز خودش یه نوع ورودی میشه برای ذهن 

      ما در مورد فکر خیلی کم میدونیم . خیلی وقتها ما ورودیها رو هم توسط افکار خودمون وارونه می کنیم . یعنی چیزی که ما شنیدیم لزوما آگاهی منفی نبوده اما ما اونقدر اون رو در فکر  تجزیه تحلیل می کنیم تا تخریبش کنیم و ورودی مخرب به ضمیرمون انتقال بدیم . 

      همونطورم برعکسش وقتی یه ورودی منفی به ما وارد میشه ما این قدرت رو داریم که نزاریم مستقیم وارد ذهن بشه . اونقدر بهش فکر کنیم تا ازش یه احساس خوب بکشیم بیرون و ورودی منفی رو برای خودمون با احساس مثبت بفرستیم داخل . 

      این کار تمرین میخواد . بستن چشم و گوش راحتتره ولی باید روی فکرمونم کار کنیم تا ورودیها رو تبدیل به شر نکنه بلکه تبدیل به خیر کنه . 

      ما در ابتدا برای ایجاد این عادت ممکنه مقاومت کنیم ولی باید بتونیم چون خیلی وقتها مخصوصا در این روزها ما داریم اطلاعات صحیح وارد می کنیم ولی ذهن چاق ما اون رو تبدیل میکنه . 

      ما باید از این قدرت افکار به نفع خودمون استفاده کنیم و از اتفاق و ورودی نادلخواه یک الگوی صحیح برای خودمون ایجاد کنیم و اون رو به ذهن بدیم تا این الگو رو برا روزمره ازش استفاده کنه . 

      من امروز احساس چاقی داشتم . خب امروز دوبار من هدایت شدم . یکی توسط گام ۵۰ که فرمودیداینکه فقط روی یه کار تمرکز دارم خیلی خوبه و مابقیشخودبخود اصلاح میشه . 

      یکی هم فایل از چاق شدن خود خوشحال باشید . 

      احساس چاقی به خاطر ترس از چاقی ایجاد میشه . 

      هر چی بیشتر از چاقی بترسیم یعنی احساس بد نسبت به شرایط الان خودمون درسر داریم و احساس خلاء نسبت به لاغری در ما ایجاد میشه و این احساس بد باعث میشه مغناطیس ما دفع لاغری باشه . یعنی نعمت لاغری ازمون دور میشه و باز احساس چاقی بیشتر و بیشتر میشه . 

      من در این فایل فهمیدم که باید همواره روی احساسم نسبت به چاقی کار کنم که بهش حس بد نداشته باشم . احساس بد چاقی در نبود احساس خوب تناسب در ما ایجاد میشه در حالیکه تناسب همیشه با ما هست و همین حالا هم نیروی متناسب کننده ی وجودم داره منو هدایت می کنه تا مغناطیسم (احساسم) با لاغری همسو بشه و در چرخه ی تناسب حرکت کنم . 

      اما نکات دیگه ی این فایل آموزشی راهکار چگونگی تاثیر ذهن بر جسم هست . 

      مرحله ۱ 🌷اطلاعات لاغر کننده از طریق فایل های آموزشی به ذهن داده می شود.

      مرحله ۲ 🌷با تکرار کردن و انجام تمرینات آموزشی مراحل تثبیت و نفوذ آگاهی های لاغر کننده را انجام می دهیم 

      مرحله ۳ 🌷این آگاهی ها در ابتدا باعث تغییر احساس ما می شوند. به شکلی که دیگر از چاق تر شدن ترسی نداریم، امیدواری بیشتری برای لاغر شدن داریم و …

      مرحله ۴ 🌷پس از تاثیر آگاهی های لاغری بر احساس، به مرور رفتارهای ما تغییر می کنند.

      میل به خوردن های ما تغییر می کند، اشتهای ما تغییر میکند، حرص و ولع قبلی برای خوردن را نداریم و بسیاری تغییرات رفتاری ریز و درشت در ما ایجاد می شود.

      مرحله ۵ 🌷پس از این مرحله نوبت به تاثیر آگاهی های لاغر کننده بر جسم می رسد و به مرور جسم ما تغییر می کند.

      اینها مراحل تاثیر ورودیهای لاغر کننده بر جسم است . ضمن اینکه همراه با این مسیر همچنان ما چاق هستیم و ذهن چاق داره اب چاقی رو هم تولید میکنه و هم با کنترل نکردن ورودیها از بیرون وارد میکنیم و در حالت بدتر حتی آب پاک و ورودیهای پاک رو هم تبدیل به چاقی میکنیم . 

      حالا باید این حالت تبدیل رو برای لاغری هم به کار بگیریم . باید قدرت افکارمون رو از چاقی به لاغری تبدیل کنیم . خوشحال شدن از چاقی یکی از این ورودیهای عالیست که احساس بد ترس از چاقی رو تبدیل به احساس خوب میکنه و با خوب شدن احساس ما روند لاغری دوباره در ما جاری و ساری میشه . 

      خدایا سپاسگزارم 

      استاد ازتون ممنونم 

      فاطمه بابت ۲ با هدایتت در امروز ازت ممنونم . 

      برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید. ثبت امتیاز
      امتیاز: 13 از 3 رأی
      افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم
      آواتار faridehhasani5455
      1400/01/27 23:21
      مدت عضویت: 1614 روز
      امتیاز کاربر: 23378 سطح ۵: هنرجوی متوسطه
      دیدگاه فنی
      محتوای دیدگاه: 1,330 کلمه

      نکات طلایی سلام وقت بخیراز چاق تر شدن خوشحال باشیدیکی از بزرگترین چالش های افراد چاق ،ترس از چاق تر شدن است و همین  ترس 👉 باعث یه عالمه مشکلات برای من شده بود و هنوزم کامل رفع نشده و میدونم‌ زمان میبره که کامل از بین بره لاغری با ذهن یک هنر است که باید آن را آموخت و من خوشحال و راضی هستم از عملکردهام ،از اینکه ۱سال پیش تصمیم متفاوتی گرفتم ،انتخاب متفاوت ،نتایج متفاوت هم خواهد داشت ،در حال حاضر نقشه های ذهنی جدید ،دارن درست میشن ،سیم کشی های نورونی در من بوجود اومده ،فقط به استمرار نیاز داره تا محکم و قوی بشن و منو به مسیرهای تناسب بیشتر هدایت کنهمنکه از بچگی یه نمادی از چاقی بودم که خانواده م‌ مدام در مورد چاقی با من صحبت کردن،اوایل که از ویژگی های خوب اون و بعد از عوارضش گفتن ،پس ذهن من مدام‌ در معرض شنیدن و دیدن و احساس کردن بوده و باورهای چاقی ،سفت و سخت به ذهنم چسبیده ،احساس ترس از چاقتر شدن ،از کودکی در من شکل گرفته ،به اندازه ای که پدر ومادر و اطرافیانم مدام سرزنشم کردن و حس های بد در من شکل گرفت ،چاق بودن در من قویتر و محکمتر شد ،احساس کمبود ،کم بودن،زشت بودن،گنده بودن،دوست نداشتنی بودن،بی اعتمادبنفس شدن،بدتیپ شدن،تنفر ووووووو در من باعث شد من روز به روز از خودم دورو و دورتر بشم و باور کنم من دختر ارزشمندی نیستم ،چیزهاییکه برای من ارزش تعریف شد در من وجود نداشت و هر بار که من احساس کم بودن به جهان را ارسال کردم در مسیرهای شکست بیشتر قرار گرفتمدر دوران رژیم های سختم ،متخصصین تغذیه هام برام قرص های مولتی ویتامین تجویز میکردن و خودشون هم تاکید میکردن که این قرص ها چاق کننده هستن و منم که سالها در رژیم و خوردن اون قرص ها بودم ،،،،،جالبه به اطرافیانم مدام گوشزد میکردم که من بخاطر این قرصها چاقتر میشم و همیشه نقل مجلس هامون حرف زدن از بدن ،چاقی ،شل شدن بدن در حین رژیم ،توصیه های عالمانه به هم ،دلسوزی برای هم ،دادن پیشنهاد های متفاوت به همدیگه ، یکی از کارهاییکه با اطرافیانم زیاد انجام میدادیم ،این بود که در مورد مدل افتضاح بدنمون با هم صحبت میکردیم ،مثلا میگفتیم ،بازوهای چاقمون به عمه رفته ،پاهای چاقمون به فلانی رفته ،بدن شلمون دیگه درست نمیشه ،چاقی پاهامون ارثیه پس لاغر نمیشه ووووو  و هر روز این صحبت ها ادامه داشت و خبر نداشتیم که در حال ساختن مسیرهای چاقی بیشتری هستیم و با بودن در اون مدل زندگی و تفکرات ،انتظار چاقتر شدن در ما شکل گرفته‌ لاغری با ذهن دقیقا شکل چاقی کار میکنه ولی در جهت برعکسش ،با فایل گوش کردن ،آگاهی های لاغری در ما دانلود میشه ،با نوشتن تمرینات و خوندن کامنت های دوستان ،باورسازی ما قویتر میشه ،در اصل بودن گوش و چشم و حواس ما در باورسازی های جدید کمک میکنه که سلول سازی جدیدی در ما برنامه ریزی بشه ،و بعد از شروع فرمول سازی های جدید ، سلول ها رفتارهای متفاوت تری انجام میدن و مغز دستورات لاغری بجای چاقیو صادر میکنه که منجر به عملکردهای بیرونی ما میشه ،یعنی وقتی من سیر هستم یه صدایی مدام بهم فرمان نمیده برو یه چیزی بخور ،ولع خوردن از بین میره ،ترس ها کمتر میشه ،آرامش بیشتری خواهیم داشت و بودن تمام این آیتم ها ،باورهای لاغر شونده رو میسازه و ما بسمت تناسب اندام حرکت خواهیم کرد و با بودنمون در مسیر لاغرتر خواهیم شدبدلیل اینکه از قبل در دوره های ذهنی بودم و آشنایی کامل با مطالب داشتم‌، درک لاغری با ذهن برام راحتر بود و با بودن در مسیر ، فهم دانسته ها وعمل بهشون ،بیشتر متوجه عملکرد ذهن و بدنم شدم و هرچقدر تمرین کردم  ،نگرشم ، نسبت به بدنم و خودم تغییر کردمن از بدنیا اومدنم توپر بودم ،دوران کودکی تپلیو گذروندم،من از کشیدن لپم توسط عموهام و اطرافیانم‌ که لقب لپی رو به من داده بودن متوجه شدم دختر  تپل با نمکی هستم‌ ،کلی تشویق میشدم،مورد محبت قرار میگرفتم ،از اون دوران ،چیز خاصی یادم نمیاد تا اینکه در ۱۰ سالگی که در مدرسه وزن کشی شدیم و من ۵۰ کیلو بودم و خانواده متوجه شدن ،دیگه دردسرهای من شروع شد،، ،سرزنش های پدرم ،اطرافیانم و رژیم‌ هایی که داشتم و اذیت میشدم ،فهمیدم من از مسیر درست خارج شدم و یه چیزی درست نیست و هر دفعه که سایز من بزرگتر میشد حالم بدتر و افسرده تر میشدم ،خودمو قبول نداشتم و لایق چیزی نمیدونستم‌ از اون به بعد توصیه های اطرافیانم شروع شد ،شام‌ نخور چاق میشی،برنج و نون ممنوع مخصوصا در وعده شام ،شیرینی و چربی جات ممنوع،بی تحرکی ممنوع ووووو هر لحظه ذهن من در پی جمع آوری اطلاعاتی در مورد چاقی بیشتر بود و من احساس خطر میکردم ، یادمه اگر پدرم منو در حال شام خوردن میدید یا هر خوراکی دیگه ای ،سرزنش هاش شروع میشد و با دعوا اجازه نمیداد چیزی بخورم و اون لحظات احساس شکست و کم بودن داشتم و اون ترس ها در من بزرگتر شد ،ترس بزرگی به نام  (  چاق  تر  شدن )الان که دارم این کامنتو مینویسم ،متوجه شدم ،مادرم داره تن خواهر زاده م که ۴ سالشه و یکمی تپله ،لباس میکنه و مدام بهش میگه تو چرا انقدر چاق شدی ؟ خواهر زاده م هم با همون بچگی بهش میگه نه من چاق نشدم ،خب همینجوری منم چاقتر شدم ،مرتب بهم گفتن،تازه مادرم الان ،خیلی بهتر از اون زمان ها شده ،ببین اون روزا چه ها که با من نکرده😁 و میبینم که مدام به همین بچه میگه ،،تو خیلی خوش خوراکی ،تو خیلی خوراکی میخوری ،تو خیلی شکمویی و مطمئن هستم خواهر زاده چاقتر میشه بنظر من کار ذهن ناخوداگاه درست بوده ،چونکه با مغز احساسی ما کار میکنه و آیا ما در تمام اون دوران که ترسیده بودیم، سرزنش میشدیم،رژیم بودیم ،تحقیر و مسخره میشدیم،چاق و زشت شده بودیم ،احساسی بجز ترس و ناامیدی هم میتونستیم داشته باشیم؟ معلومه که حالمون خوب نبوده و مرتب داشتیم اعلام میکردیم‌ که ما کم هستیم ،ما چاق هستیم،ما بدتیپ هستیم و در انتها تصویر یک دختر چاق در ذهن من ساخته شد که سالها عذابم داده ،مثل زمانیکه از یک عکسی فتوکپی میگرفتیم و ما سالها از خودمون یک تصویر چاق کپی کردیم ،دلمون میخواسته لاغر باشیم ولی دستگاه فتوکپی ذهنمون ،فقط میتونسته عکس چاق تحویل بده و چه جنگ درونی و بیرونی عمیقیو گذروندیممن اعتراف میکنم که در این ۱۴ ماه که وارد دوره ها شدم ،مشغولیات ذهنی بسیار زیادی داشتم ،خانواده،بچه ها،دوره های دیگم،مسایل زندگی در روابط ،مالی ،روحی ،ذهنی وووووو  و از زمانیکه استاد در یک فایلی گفتن که هر چقدر ذهنتون آزاد باشه ،آگاهی ها بهتر در ما ته نشین و درک میشه ،حجم مشغولیاتمو کم و کمتر کردم و مطمئنم اصل تمرکز من در دوره هام از اسفند ۹۹ بوده که تونستم با قدرت بیشتر و متمرکزتر ادامه بدم و میدونم که نتایج عالی از این به بعد بیشتر خواهد شد در همه جنبه های زندگیمحس خوبیه که بدونیم سرشت و طبیعت ما تناسب اندامه و حافظه سلولی ما متناسب بوده  ولی بر اثر آلودگی هایی که بر ما وارد شده ،ما چاق شدیم و حالا با پاک شدن اون فرمول ها ،ما به طبیعت خودمون برمیگردیم ،متناسب بودن حق الهی و طبیعی ماستیکی از دستاوردهای دوره های ذهنی اینه که باعث میشه ما به رفتارهامون،افکارمون،گفتارمون و اعمالمون تفکر کنیم،یعنی قبل از اینکه حرفیو بزنیم،کاریو انجام بدیم،چیزیو بخوریم ،علت انجام اون کارهارو از خودمون میپرسیم ،یعنی به افکارمون تفکر میکنیم و آگاهیماخبار و تلوزیون و شبکه های مجازی از طرف من دنبال نمیشه ،آب ناپاک فقط از طریق خانواده و مسائلشون به من وارد میشه،مثلا مسئله ای برای دخترانم بوجود میاد که ذهنمودرگیر میکنه ،یا مسائل شبیه به اینها ،با کسی رفت و آمد خاصی ندارم و کاری به دیگران ندارم و میدونم و باور دارم در مسیر لاغری با ذهن ،وقتیکه فرمول های جدید دانلود بشن و شخصیت من تغییر کنه ،من به دنیای دیگه ای شیفت میکنم که در اون دنیا ،همه چیزهای خوب هست و منهم از اونها بهره مند خواهم شد ممنونم استاد از فایل های عالی و پر از آگاهیتون🌹 

      برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید. ثبت امتیاز
      امتیاز: 15 از 3 رأی
      افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم
      آواتار Salimeh
      1400/01/24 12:43
      مدت عضویت: 1254 روز
      امتیاز کاربر: 1015 سطح ۲: کاربر متوسطه
      دیدگاه فنی
      محتوای دیدگاه: 1,110 کلمه

      بنام حق❤

      سلام به استاد عزیز و تمامی دوستان هم مسیرم🌹

       

      میخوام تجربیات شخصیم رو با دوستان به اشتراک بگذارم تا هم حال خودم خوب تر بشه و هم اینکه شاید توی حال و احساس و نظر و تصمیم عزیزی تاثیر مثبت داشته باشه…..🙏🌹

       

      😳 از ۱۱ بهمن که بطور جدی این مسیر رو شروع کردم و توی این مسیر هستم و با وجود شور و اشتیاق اولیه و استمرار هر روزه و انجام و نوشتن دیدگاه و تمرینات به نحوه احسن طوری که همیشه استاد مدل طلایی،فنی یا همیار لاغری اعطا میکنند حدود ۱ کیلو افزایش وزن داشتم❗❗❗😳😳😳😳😳

      چرا و علت و اشکال و ایراد چی و کجا بوده⁉️🤔

      خیلیییییییی فایل خوب و به موقعی بود واسم مثل همیشه و خیلی برام آموزنده و مفید بود و بهم کمک کرد که بتونم قدم هام محکم تر از قبل بردارم و به مسیرم ادامه بدم، میگم به موقع بود از این جانب که

      ⚠️ ۳شب پیش دوستمون(زن و شوهری و با یه بچه) که همسایه طبقه بالایی ما هستند اومدند خونه ما، کلی حرف راجب چاقی و لاغری و شیرینی و آجیل چاق کننده و عید چاق تر میشیم و… و گفتند ترازو بیار و همه خودشون کشیدند اما من چونکه اول مسیر ۱۱بهمن به خودم قول داده بودم وزن نکنم، وزن نکردم، شوهرم گفت من ۶کیلو چاق شدم و مقایسه ها و…◀️ ورودی منفی

       

       ⚠️ پریروز  به همراه مادرش به منزل ما آمدند، میتونم به جرات بگم ۸۰ درصد از حرف هایی که مادرش زد در این رابطه بحث چاقی و لاغری و روش های لاغری و پیاده روی و رژیم و ماه رمضان نزدیکه هر سال برعکس چاق تر میشم، تو از بعد زایمان تا الان خیلی لاغرتر شدی و تو فلان و دخترم خیلی رژیم گرفت پوست و صورتش خراب شد، حالا هم هیچی نمیخوره و اینجوری و…و در نهایت آخرش ازم خواست ترازوم بیارم و وزن کنند هم خودش و هم دخترش وزن گردند و هر دو گفتند چند کیلویی چاق شدیم و هر چی کم کرده بودیم برگشت و… ازم خواستند وزن کنم، یاد قولم افتادم و گفتم نه ◀️ ورودی منفی

       

      ⚠️ عصرش با دختر ۸ساله ام که لاغر و متناسب هست رفتیم حمام، شروع کرد به پرسیدن در مورد چاقی و لاغری، تو چرا اینقدر چاق هستی و….◀️ ورودی منفی

       

      ⚠️ پریشب شوهرم که خودش شام درست کرده بود وقتی بهش گفتم بیا شام بخوریم گفت نه من توی عمرم همچین وزنی نبودم و دیگه تصمیم گرفتم رژیم بگیرم و شام نخورم، و نمیخوام◀️ ورودی منفی

       

      ⚠️ دیروز صبح با یکی از دوستام که مثل خودم تپل هست داشتم چت میکردم که شروع کرد به بحث چاقی و لاغری که خیلی بی اراده شدم و چاق شدم و نفسم بالا نمیاد و….◀️ ورودی منفی

       

      ⚠️دیروز عصر با مادرم داشتیم صحبت میکردیم اونم شروع کرد به اینکه چاق شدم، دو تا از خواهرات شروع کردند رژیم کانادایی دارند میگیرند، تو تردمیل داری چرا نمیزنی، ماه رمضان داره میاد حالا فلان و ترازوت کجاست و…◀️ ورودی منفی

       

      ⚠️ و نهایتا من دیشب قولی که به خودم رو دادم رو شکستم (البته بگما منی که روزی چند بار میرفتم روی ترازو روزی چند بار، از ۱۱ بهمن تا دیشب نرفته بودم اصلا)رفتم روی ترازو با کمال تعجب و ناباورانه دیدم از تاریخ ۱۱ بهمن که دوره رو شروع کردم تا دیشب هیچی وزن کم نکردم بلکه حدود ۱کیلو وزن اضافه کردم❗◀️ ورودی منفی

      خیلی احساسم و حالم بد شد😢

      پیش خودم گفتم حدودا ۲ و نیم توی این مسیر هستم، شور و شوق و اشتیاقم مثل روزهای اول هست، تمام فایل ها رو به دقت گوش میدم و تمریناتم رو سعی میکنم عالی انجام بدم، دیدگاه های دوستان رو بخونم، اما اشکال و ایراد کار کجاست که من کاهش وزنی که نداشتم هیچ، ۱ کیلو افزایش وزن داشتم❗❗❗🤔

       سریع یاد این فایل استاد افتادم که 🔅از چاق تر شدن خوشحال باشید🔅 که گوش ندادم بدم،گفتم باید برم گوش بدم و مطمئنم جواب این سوالاتم و درگیری ذهنی ام رو میگیرم💯

      بعدش شروع کردم به دقت به گوش دادن این فایل🦻

      بله چیزی که مطمئن بودم جوابم رو توی این فایل خواهم گرفت،همین هم شد

      توی این مدت و این مسیر اشکالات و ایرادتی در خودم دیدم

      درسته که همون شور و استیاق روزهای اول رو دارم، درسته که کلی تغییرات روحی داشتم، درسته که احساساتم خیلی خوب شده، درسته که فایل هام دقیق گوش میدم و دیدگاه های دوستان رو میخونم و خودم هم دیدگاه مینویسم و تمرینات انجام میدم، اما اینا یه بخش کار هست،یه روی سکه هست

      حالا من چقدر سعی کردم و میکنم اینا رو توی زندگی روزه مره ام به عمل تبدیل کنم و به کار بگیرم⁉️🤔

      و اینکه چقدر حواسم به ورودی های منفی هست⁉️🤔

      بله درسته همونجوری که استاد عرض کردند

      رود کوچک تمییز من هر روز جاری بوده ولی از اون طرف هم هر روز چندین و چند  رودهای کثیف با قدرت و استمرار جاری بودند

      مگه یه دست صدا داره⁉️

      مثل یه تراز میماند یعنی مثل یه کفه ترازو، کدوم کفه ترازو من سنگین تر بوده⁉️🤔 ورودی های درست و مثبت یا ورودی های اشتباه و منفی⁉️

      این قصه ایی که تعریف کردم فقط برای ۲_۳ روز من اونم فقط در مورد چاقی و لاغری رو گفتم، چقدر ورودی های منفی دیگه، ترس از شکست و استرس نمره نیوردن امتحان زبان، آینده، بچه ها و کار و شرایط مالی، شرایط کرونا و… چقدر و چقدر و چقدر ورودی های منفی دیگه نه تنها در مورد خودم بلکه در مورد زندگی خانواده ام،لطرافیانم،مردم کشورم و جامعه و…. وارد ذهنم کردم…

       

      ✅ چاقی و لاغری جدایی از وجود ما، ذهن ما،افکار ما و زندگی ما نیست، بخش جدا و تفکیک شده ایی نیست و جزیی از ماست، نباید این فکر بکنم حالا من استرس آینده بچه ام رو دارم یا نگران شرایط کرونا هستم چه ربطی به چاقی و لاغری من داره

      هر چیزی که احساس مون، حال مون رو بد کنه حالا در مورد هر کسی و هر چیزی میخواد باشه، میشه ورودی منفی

      و تاثیر گذار هست💯

       

      استاد عزیز، اعتراف میکنم که وقتی دیشب عدد تراز و ۱کیلو افزایش وزنم رو دیدم احساس و حالم بد شد ولی اصلللللللللا به این روش هیچ شکی نکردم و نگفتم اشکال و ایراد از این روش هست، چرا که شما و خیلی از دوستان از این روش استفاده کردند و نتیجه گرفتند و جزو شگفتی سازان شدند، بلکه گفتم اشکال و ایراد حتمااااااا از من هست که باید بگردم و پیداش کنم و برطرفش کنم

      اصلا ناامید و زده و خسته نشدم اصلللللللللا

      این فایل تون بهم کمک کرد تا متوجه اشکالات و ایرادات کارم بشم و سعی در برطرف کردنش کنم، و ازتون بینهایت ممنونم

      با قدرت بیشتر، با درک بهتر، با انگیزه و شور و اشتیاق بیشتر ، و مصمم تر به مسیرم ادامه میدم، و به هیچ وجه ول کن نیستم، اینقدر ادامه میدم تا به نتیجه دلخواه و هدف موردنظر برسم…

       

      با آرزوی تناسب افکار و اندام برای تمامی دوستان عزیز🫀💪🧠

       

       

      برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید. ثبت امتیاز
      امتیاز: 20 از 4 رأی
      افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم
      آواتار shahrbanou1346
      1400/01/17 20:59
      مدت عضویت: 1388 روز
      امتیاز کاربر: 22276 سطح ۶: هنرجوی پیشرفته
      دیدگاه فنی
      محتوای دیدگاه: 1,807 کلمه

      به نام خدا 

      نکاتی درباره بحث انتظار و تاثیرآن بر لاغری

      بعد از اتمام تمرینهای ۱۳ گام تا سیزده به در تصمیم گرفتم هر چه سریعتر به ا دامه تمرینات هفته اول  دوره ورود به سرزمین لاغرها برگردم اما دراینستا گرام به پیش آگهی جدیدترین لایو استاد  به نام اگر چاقتر شدید خوشحال باشید برخورد کردم که البته از ساعت انجامش گذشته بود و من‌موفق  نشدم در این لایو شرکت داشته باشم وخوشبختانه  ویدیوی این لایو در سایت گذاشته شد  نام عجیبی که روی این فایل گذاشته شده بود کنجکاو شدم ببینم ‌چه توضیحی براش داده شده ……

      متنشو که‌خوندم  دیدم انصافا آگاهی های ارزنده ای در اون گنجانده شده و نمیشه بی خیال از کنارش گذشت و نظر نداد و ننوشت ….

      هنوز فایل تصویری یا صوتی رو ندیده و نشنیده بودم فقط متنو خوندم و در دیدگاه برداشت خودمو نوشتم که با تشویق بسیار عالی استاد مواجه شدم  از شوق این تشویق که حالمو عالی دگرگون کرد دو بار دیگه متنی که خودم در سایت در دیدگاه نوشته بودمو خوندم و مطالبی به ذهنم رسید درباره بحث انتظار که دلم خواست با استاد عزیز و دوستان همراه به اشتراک بذارم  امیدوارم مورد توجه قرار بگیره …..قصد دارم بعد از درج نظرم در سایت برم تمرینات پنج شنبه جمعه هفته اول  دوره ی گام اول رو تکمیل کنم و انشا الله وارد هفته دوم تمرینات بشم و به شدت ذوق دارم که زودتر واردش بشم و باز هم جسم و جانم مملو از آگاهی ناب دیگه ای  بشه و باز هم بهتر و مصمم تر به راهم ادامه بدم‌

      و حالا بحث انتظار

      می خوام در مورد بیمار متناسبی  بنویسم که با اخطار پزشک دچار ترس از چاقی و انتظار برای اون‌ به شکل جهشی به چاقی مبتلا میشه و بعد نتیجه بگیرم از تاثیرات انتظار در جهش برای لاغر شدن

      شخص متناسبی رو در نظر می گیریم که بیمار شده و به پزشکان متعددی مراجعه و داروهاشونو مصرف کرده ولی نتیجه نگرفته ….بعد از کلی صرف وقت و پول و انرژی و خسته از رفتن از این مطب به اون مطب پرسان پرسان برای یافتن پزشکی فوق تخصص بالاخره از روی یک‌آگهی پزشک فوق العاده رو پیدا می کنه که بهش میگن تخصصشو از یکی از دانشگاههای معتبر اروپا گرفته ……

      نور امید در قلبش تابیدن می گیره و با یک دنیا امید و انتظار برای بهبودی  راهی مطب میشه با رضایت و خوشحالی حق ویزیت می پردازه و پزشک رو ملاقات می کنه …..

      پزشک‌بعد از معاینه و دیدن عکسها و آزمایشات بیمار براش یکسری داروهای خاص تجویز می کنه و ضمن راهنمایی بیمار برای چگونگی مصرف داروها بهش میگه مواظب این یه قلم‌دارو باش  مراقب باش چاق نشی چون این یه قلم که اصلا هم نمیشه از لیست داروهات حذفش کنم خاصیت چاق کنندگی داره و تا مدتها باید مصرف کنی و نباید حذفش کنی ولی خوب این‌چاق کنندگی از عوارضشه و نمیشه کاریش کرد فقط شما مراقب خودت باش

      گفتن این توصیه به این بیمار که بسیار هم هیکل متناسبی داره تاثیر خودشو می ذاره و بیمار  بلافاصله این حرفو باور می کنه ….و با نگرانی از دکتر می خواد داروی دیگه ای بهش بده که این اثرو نداشته باشه …ولی دکتر میگه این دارو اصلشه مشابه نداره  باید هر روز یکی ازش بخوری

      بذر چاقی این فرد همینجا در عمق ناخودآگاه این شخص کاشته میشه ….. این فرد با وجود اینکه خیلی امید داره که با داروهای این پزشک‌مورد اعتماد و فوق تخصص کاملا بهبود پیدا کنه ولی ترس از چاقی به جونش افتاده ولی چاره ای هم نداره که اون قرص خاص رو مصرف کنه

      دو هفته میگذره و این شخص ضمن احساس ترس بدی که از چاقی پیدا کرده هر روز که یکی از اون قرصا می خوره  انتظار چاق شدنش در وجودش بالا می گیره ……حتی اینقدر نگران بالا رفتن وزنش میشه که ترازوی وزن کشی تهیه می کنه و هر روز با نگرانی میره روی ترازو که تغییرات وزنی خودشو زیر نظر بگیره …. این رفتارش  از نظر شاهدان سوال برانگیز میشه  ازش می پرسن تو که لاغری هیچوقت هم‌چاق نبودی چرا همه اش نگران وزنت شدی  و مرتب خودتو وزن می کنی ……میگه دکتر گفته فلان قرصی که خیلی برای بهبودت ضروریه عوارض چاقی داره  می ترسم‌چاق بشم‌………

      همینکه دیگران به حالش خبردار میشن بهش میگن بابا اصل سلامتیته  آره فلانی که از این قرصا بهش داده بودن خیلی چاق شد ولی در عوض مریضیش خوب شد 
      حالا  تو هم بی خیال وزنت باش 
      مهم اینکه دوباره سالم بشی 
      ولی چون از چاقی بدش می آد حاضر نیست دست از نگرانی برداره   
      و باز هم ترس و انتظار ادامه پیدا می کنه …. کم‌کم‌متوجه میشه رفتاراش تغییر کرده ….مثلا اشتهاش به غذا بیشتر شده و دیگه‌نمی تونه‌مثل سابق کم بخوره  و هر چی سعی می کنه کمتر بخوره نمی تونه و اذیت میشه و به دام پرخوری ناخواسته میفته  …..تا بالاخره بعد از یه مدت کوتاه مثلا یکی دو ماه بعد میره روی ترازو و عقربه نشون‌ می ده که بله ۳ کیلو به وزنش اضافه شده ……آه از نهادش در می آد که   از اون‌چیزی که می ترسید به سرش اومده ……دیگه شکش به یقین تبدیل میشه که بله درسته اون قرصا چاق کننده اس

      و حالا پروسه بعدی  ترس فرسایشی از چاقتر شدن رهاش نمی کنه ….طفلی  هراسان و نگران میره باشگاه ثبت نام‌می کنه  و از بهترین‌پزشکان تغذیه و رژیم  برنامه غذایی می گیره  که بلکه نذاره وزنش بیشتر بشه بلکه این اضافه وزن به طور کلی برطرف بشه …..ولی افاقه نمی کنه و روز بروز چاقتر میشه ….

      دیگه‌نمی دونه که از کجا خورد و داره از کجا می خوره

      نمی دونه که طی این‌مدت بذر چاقی که در مطب  دکترش در عمق ناخودآگاهش نشست با این ترسها و نگرانی ها  با این  انتظار برای چاق شدن و با اون ابراز نگرانیش پیش دیگران و شنیدن حرفای اونا آبیاری کرده تقویتش کرده و جوانه زده و به سرعت در حال رشد کردنه

      این آدمی بود که هیچی راجع به چاقی و چطوری چاق شدن نمی دونست  چیزی راجع به اشتها و پرخوری نمی دونست اصلا ترازو و وزن کشی براش مفهوم نداشت ولی  انگار از اون ترس و انتظار طوفانی در زندگی و جسم و جانش افتاد و همه چیز یکشبه در عرض چند دقیقه زیر و رو شد و تمام تلاشهاشو برای لاغر شدن مجدد خنثی کرد

      این شخص با وجود عدم‌ آمادگی ذهنی  به طور مطلق در عرض چند ماه به سرزمین چاقها  قدم گذاشت و چه سرزمین بی خیری 😔😔😔😔😔😔

      دوستان نازنینم  ما ماههاست که در حال گوش دادن به فایهای صوتی و نگاه کردن مدل تصویری این فایلها و نوشتن نظرات خود و خواندن نظرات دوستانمون هستیم ولی باید در نظر داشته باشیم  بحث انتظار فوق العاده نیرومنده …….همانطوری که در ایجاد چاقی جهشی نقش فعال بازی می کنه  می تونه در لاغر شدن افراد هم‌ اثر فوق العاده داشته باشه

      بحث انتظار زیر مجموعه های مهمی رو ساپورت می کنه که در بحث لاغر شدن باید توجه ویژه و فوق العاده ای بهش بشه …زیرمجموعه های احساس توانمندی و احساس لیاقت برای لاغر شدن .

      همچنین نترسیدن از تغییرات لاغری در بدن و زندگیمون و پذیرش این تغییرات و پاک کردن ذهن از منفی بافی هامون راجع به لاغری و لاغرها  و  از همه مهمتر توجه نکردن به این‌جسم‌چاق فعلی   از موارد مهم موفقیت در لاغری با ذهنه

      خوب فکر کنیم  چرا از لاغر شدن در عمق ناخودآگاهمون ترس وجود داره …البته با فکر کردن و کاوش درباره چرایی این احساس گاهی به چیزای خنده دار و بی اساس می رسیم مثلا کاشی عمل می آد که طرف از اینکه با برنج نون نخوره  یا شکلات مورد علاقه اشو کنار بذاره یا اینکه چشمش گود نیفته یا پوستش شل نشه و دلایلی از این قبیل می ترسه لاغر شه …..یا در عمق ناخودآگاهش اینه من نمی تونم لاغر بشم …احساس توانمندی نمی کنه که راجع به همین احساس استاد عزیز فایل مفصلی در اوایل دوره ورود به سرزمین لاغرها داره به نام لاغر شدن شجاعت لازم داره ….که با گوش دادنش  براحتی میشه اعتماد بنفس پیدا کنیم و خودمونو توانمند احساس کنیم و دست از این عدم توانایی برداریم……..
      یا اینکه خیلی زیاد به چاقی فعلیمون توجه می کنیم و خودمونو برای زودتر نتیجه گرفتن تحت فشار می ذاریم …….این کار اشتباه محضه ….باید قبول کنیم این چاقی نتیجه  سالها افکار و باورها ی چاق کننده اس نمیشه چند شبه نابودش کرد ….این کارمای اون افکار باور و رفتارهای خاص چاق کننده اس ….از حالا به بعد داریم روی افکار صحیح کار می کنیم داریم باورهای لاغر کننده به ذهن می دیم داریم روی رفتار صحیح و غلط کار می کنیم و به ذهن یاد می دیم رفتار صحیح کدومه تا براش الگو بکشه فرمول بسازه واون قبلی هارو کنار بذاره بایگانی کنه  و بعد که این افکار و باورها بر اثر تکرار و عمل به آموزه ها تثبیت شد احساساتمون‌ تغییر کرد رفتارها تغییر می کنه و با مداومت به رفتار صحیح  تغییرات سلولی و فیزیکی برای لاغر شدن آغاز میشه ….اما چیزی که به این پروسه سرعت فوق العاده می ده انتظار از خود داشتن برای لاغر شدنه

      یه مثالی بزنم برای روشن شدن اهمیت انتظار

      حتما گاهی از زبان مادر یا پدری شنیدید که میگن  همه بچه هام یه طرف  این دخترم مثلا میترا یه طرف دیگه  اصلا این دختر  از مهر عاطفه زرنگی دانایی هنر مسیول بودن دلسوز بودن   همه چی تمومه …یعنی میترا رو از بقیه بچه هاش جدا می کنه از نظر توجه ویژه و خاص خودش 

      حالا میگیم همه الگوها و فرمولهای لاغری با ذهن یه طرف این بحث انتظار یه طرف دیگه

      به جایگاه ویژه ی منتظر لاغر شدن توجه کنیم

      اگر متوجه اهمیتش نشیم  حالا حالاها از مسیر تناسب فکری نتیجه نمی گیریم

      من با نوشتن این دیدگاه اینطوری انتظار و منتظر شدن برای لاغری رو از نظر ذهنی منطقیش کردم   : 👇👇👇👇👇

      از داستان بیمار شدن شخص متناسب و مراجعه به مطب و دستورات پزشک و اخطار ضمنی ایشون برای عوارض چاقی داروهایی که تجویز کرده وشروع پروسه چاقی در این فرد این نتیجه ارو گرفتم :

      خیلی از ماها از اول چاق نبودیم بلکه بسیار متناسب بودیم اما با  طی شدن‌پروسه چاقی ذهنی به چاقی جسمی رسیدیم ….. و با انواع روشهای مزخرف و بیهوده  برای لاغر شدن اقدام کردیم و همه هم اعتراف کردیم که نتیجه نگرفتیم یا گرفتیم اما پایدار نبود …..حالا اگر تمام این روشهایی که با شجاعت و تصمیم و اراده رفتیم و تجربه کردیم  و نتیجه نگرفتیم و سرخورده شدیم را در حکم‌‌داروهای تقلبی بدونیم که توسط انواع و اقسام پزشکان و کارشناسان رژیم و تغذیه برای ما تجویز شدن …..پس ما در حقیقت بیمارانی بودیم که برای درمان خود به بیراهه رفتیم ….و خدا  ماهارو  توانمند دید  لایق دید برای لاغری  ما که عاشقان واقعی تناسب اندام بودیم رو انتخاب کرد  و به مطب پزشک‌حاذقی هدایت کرد که انصافا در ایران و کل دنیا بی نظیرن ……ما از هر روش دیگه دست برداشتیم  و تسلیم شدیم  و دست از تلاشهای بی نتیجه برداشتیم و از خودش که دانا و توانای مطلقه کمک خواستیم  و ما به اینجا هدایت شدیم  ….  
      من‌با خودم میگم  خدا تو رو به اینجا نیاورده که با اهمالکاری و شک و تردید امیدتو از دست بدی و عقب نشینی کنی واین آخرین فرصت برای استفاده از درست ترین‌مسیر رو از دست بدی ….خدا تورو هم لایق دونسته هم توانمند  پس تو الان اینجایی ….ببین استادت که در جایگاه یک پزشک روان شناس با درجه فوق تخصصه چی داره بهت میگه چه نسخه هایی برات پیچیده  عمل کن ناسپاسی نکن از نعمتی که خدا در دسترست قرار داده

      از خودم می پرسم‌ آیا تو به اندازه ی همون بیمار که با اخطار ضمنی دکتر مورد اعتمادش با ترس و لرز منتظر چاقی خودش شد و چاق شد  آیا تو نه با ترس بلکه با ذوق و شوق و حال خوب  منتظر لاغر شدن هستی ؟؟؟

      من خودمو در حکم بیمار نا امیدی می بینم که برای درمان به مطب هر پزشک و کارشناسی رفته و از راه و روش و توصیه هاشون هیچ نتیجه ای نگرفته و حالا به لطف پروردگار همه چیز برای درمان و موفقیتم فراهمه …..هزینه های لازم  کارشناس فوق العاده کاهش وزن به روش علمی و امتحان پس داده   این همه نسخه های درجه یک در قالب  فایلها مقالات نکته ها متنها بروز رسانی های فوق العاده و به موقع پشتیبانی کم‌نظیر نسبت به هنر جو  صدها شگفتی ساز این دوره های ارزشمند که به همراه استاد نمونه های عینی موفقیت از این مسیرن‌  و از همه مهمتر خود تو با این همه توانمندی و لیاقت  آیا  می خوای بگی بازم منتظر تناسب اندامت نیستی ؟؟؟ وای بر تو اگر این فرصت رو از دست بدی 🙈🙈🙈🙈🙈🙈🙈

      من به این روش کاهش وزن ایمان دارم 
      و سراغ هیچکدوم از روشهای شکست خورده ی قبلی نخواهم رفت و از تبلیغات وسوسه کننده ی رسانه ها و ماهواره ها دوری می کنم …و سعی می کنم با تمام وجود انتظارمو برای متناسب شدن از اینراه تقویت و بیشتر کنم ….ما هر کدوم یک لشگر یک نفره ایم‌ و اومدیم به میدون برای پیروزی   این مفهومو استاد در یکی از فایلها کامل توضیح دادن و بناست امشب از روی اون نکته برداری کنم و بعد در سایت هم بنویسم

      ما با عمل به دستورات فوق العاده جناب استاد چه در دوره های رایگان و چه دوره هایی که خریداری می کنیم منتظر لاغر شدنیم داریم جاده های خاکی و سنگلاخ چاقی رو صاف  و شن ریزی می کنیم و آماده می کنیم به جاده ای اسفالته و راحت در سرزمین لاغرها تبدیلش کنیم

      هر روز باید خوشحالتر و امیدوارتر و منتظرتر باشیم برای رسیدن به مقصود ….هر روز یک قدم به هدف نزدیک میشیم هیچ شکستی در کار نیست هیچ پشیمانی در کار نیست  ما با فاکتور انتظار ساخت الگوها و فرمولهای ذهنی لاغری رو دور می زنیم و با یک راه میانبر فوق العاده به تناسب ایده آل خواهیم رسید

      من با این نظرات و حرفایی که زدم قصد اینو ندارم که بگم من دیگه استاد انتظار و توانمندی و لیاقت شدم دارم دوستانمو نصیحت می کنم ….نه  اصلا اینطور نیست من فقط یک‌هنر جوی مشتاقم و دلم به پشتیبانی های استادم خوشه ..دلگرمم به تشویقای  عالی ایشون ….. روح بلند و مقاوم ایشون  به شدت مورد احترامه و نظراتشون و دستوراتشون برام وحی منزله با ذوق و شوق ادامه می دم تا آخر مسیری که انتخاب کردم ….در ایستگاه آخر با موفقیت از قطار تناسب  فکری پیاده میشم همونجایی که استاد گرانقدر و دوستان نازنین شگفتی سازم منتظر منن و من با کمال افتخار تمام قد در مقابلشون سر تعظیم فرود می آرم و از شادی اشگ شوق می ریزم و برای ورودم به سرزمین لاغرها جشن می گیرم و از خدای مهربانم که لطف کرد و زندگی دوباره ای به من بخشید سپاسگزار خواهم بود ….

      برای خودم و دوستان همراه و هم مسیر امید موفقیت دارم و برای استاد عزیزم آرزوی سلامتی مطلق و عمر بلند و با عزت خواهانم …..

      خانم شهربانو ۵۳ از تهران ۱۷ فروردین ۱۴۰۰

      برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید. ثبت امتیاز
      امتیاز: 9 از 3 رأی
      افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم
      آواتار shahrbanou1346
      1400/01/16 21:34
      مدت عضویت: 1388 روز
      امتیاز کاربر: 22276 سطح ۶: هنرجوی پیشرفته
      دیدگاه فنی
      محتوای دیدگاه: 1,362 کلمه

      برداشت از متن فایل مهم استاد با عنوان از چاقتر شدن خود خوشحال باشید….
      با دیدن نام این فایل سوالی در ذهنم شکل گرفت که چرا باید در مسیر لاغری با ذهن اگر به جای لاغر شدن وزنمون اضافه شد  باید خوشحال باشیم ….؟؟؟؟ و  با گوش دادن و خواندن متن این جوابو به این سوال دادم …..👈👈👈👈👈

      ترس از چاقتر شدن بزرگترین چالش افراد چاق است .
      در روش لاغری با ذهن اگر چاقتر شدیم نباید بترسیم و ناراحت شویم برعکس خوشحال باشیم
      چون ما در حال وارد کردن آگاهی های صحیح  به ذهنمون هستیم که اگر استمرار داشته باشن ذوق و شوق داشته باشیم شک نداشته باشیم و از ورودی های متفرقه خصوصا اونایی که حس و حالمونو بد می کنه جلوگیری کنیم و بیشتر اوقات خودمونو به ورود و تثبیت آگاهی های جدید و صحیح اختصاص بدیم و احسای ترس از غذا خوردن و چاقتر شدن جاشو به احساس امید و توانایی برای لاغر شدن بده   روند چاقی متوقف خواهد شد ….که این حالت توقف  یک‌نشانه ی خیلی خوبه که با ادامه تمرینها و احساس امید و انتظار روند لاغرشدن به تدریج خودشو نشون خواهد داد ….

      استاد به نظرتون  به سوال جواب صحیح دادم ؟

      حالا ادامه برداشت :

      لاغری با ذهن هنری است آموختنی که هر چه اطلاعاتمان درباره نحوه شکل گیری آن کامل شود به نحو بهتری آنرا می آموزیم و نتیجه قابل مشاهده از آن را می توانیم ببینیم‌

      اطلاعات بیشتر در باره عملکرد ذهن و چگونگی تاثیر این اطلاعات و آگاهی بر جسم‌ مساویست با کسب نتیجه عالی

      برای درک بهتر این موضوع چگونگی آموزش ذهنی چاق شدن و تاثیر آن بر جسم را بررسی می کنیم‌

      چرا که ما همه درمورد چاق شدن تجربیات زیادی داریم‌ و تاثیر ذهن بر چاق شدن را بخوبی درک می کنیم

      سوال :
      افراد لاغری که در خانواده ی چاق زندگی می کرده اند  چگونه چاق شده اند ؟؟؟

      جواب :
      وقتی که ابتدا فرمولها و آگاهی های چاق کننده از طریق صحبت کردن افراد خانواده با هم و دیدن رفتارهای آنان وارد ذهن فرد میشه و بارها تکرار میشن به تدریج احساس فرد را تغییر می دهند  ….اگر این فرد لاغر چاقی را دوست نداشته باشد و نخواهد آنرا تجربه کند احساس ترس از چاق شدن در او شکل می گیره و چاقی این فرد در آینده (دور یا نزدیک )  پایه ریزی میشه …..چرا ؟؟؟؟ چون ترکیب شنیده ها و دیده ها با تغییر در احساس در ذهن ناخودآگاه به شکل فرمولی چاق کننده ثبت و ضبط میشه …..اگر چیزی درباره چاقی بشنویم و یا ببینیم ولی در احساس ما تغییری ایجاد نکند مورد توجه ناخودآگاه قرار نخواهد گرفت و بالطبع ثبت و ضبط نیز نخواهد شد ….

      سوال 
      بعد از ثبت شدن این فرمول چاقی  چه مدت طول می کشه تا فرد چاق بشه ؟

      جواب :
      زمانی که فرمولهای چاق کننده در ذهن فرد افزایش یابد تبدیل به تصاویر چاق از فرد می شود وسپس انتظار چاق شدن در او شکل می گیرد این انتظار پیدا کردن از خود برای چاق شدن  سبب می شود که فرمولهای چاق کننده در مغز فرد به دستورات عملی تبدیل شوند دستوراتی عملی  در زمینه رفتاری و در زمینه تغییرات سلولی …..یعنی هم رفتارهای خاص چاق کننده در فرد به ظهور می رسد هم سلولهای چربی ساز فعال می شوند و شروع به ذخیره انرژی های دریافتی می کنند و فرد می بیند که لباسهاش به تنش چسبانتر شده انگار که چاق شده باشد …..و از حالا به بعد احساس فرسایشی ترس از چاقتر شدن و خود را در تصویری چاقتر تجسم‌کردن به سراغ فرد می آید که زمینه ی چاقی های بیشتر را فراهم‌می کند …..یعنی ترس از چاقتر شدن کلید بدتر شدن اوضاع می شود …..برای همینه که در مسیر لاغری با ذهن ابتدا  باید به جایی برسیم که بتوانیم‌ این ترس را  خنثی کنیم که خوشبختانه  خیلی زود این‌اتفاق می افتد …..

      همانطور که بحث انتظار در چاق شدن به شدت تاثیرگذار است فاکتور مهمی است در لاغر شدن از طریق ذهنی

      می خوایم فردی را در نظر بگیریم که در خانواده ی متناسب زندگی می کنه و هیچگونه ترس از چاقی یا هیچگونه افکار و فرمولهای چاق کننده در ذهن ندارد اما این فرد می تواند با اخطار یک پزشک به سرعت چاق شود ….چگونه امکانش هست ؟

      در نظر می گیریم این فرد متناسب به یک بیماری مبتلا شود به پزشک حاذقی مراجعه می کند که برای معالجه این فرد داروهایی تجویز می کند و در ضمن راهنمایی بیمار برای چگونگی مصرف داروها به او‌می گوید عوارض  یکی از قرصهایش  چاق شدنه و باید مراقب خودش باشد …..به محض شنیدن این‌جمله از زبان این پزشک فرد بلافاصله ترس از چاقی پیدا می کند …..با نگرانی از دکتر می پرسد که نمیشه این قرصو نخورم ؟ یا به جاش داروی دیگه ای بهم بدید که این اثرو نداشته باشه ؟ 
      و لی دکتر آب پاکی رو روی دستش می ریزه و میگه به هیچ وجه ….

      شما باید برای معالجه صد در صدی از همین قرص هر روز مصرف کنی …
      بیمار بخت برگشته با یک دنیا ترس و نگرانی به منزل می آید و شروع به مصرف قرصها می کند 
      و هر روزی که‌میگذره  با مصرف هر یکدونه از این قرصها ضمن احساس ترس از چاق شدن انتظارش برای چاق شدن بیشتر و بیشتر میشه …..وسرانجام  خیلی زود متوجه میشه که بله دو سه کیلو چاق شده و فلان لباس بهش تنگ شده و این آغاز ماجرای چاقتر شدنه این فرده  خصوصا اگر از بد شانسی دکترش گفته باشه شما باید تا آخر عمرت از این قرصا مصرف کنی …و مریض بیچاره چاره ای جز اطاعت نداره …..و روزبروز چاقتر هم میشه …

      گاهی ترسها راه چاره دارند و میشه با فکر و مدیریت صحیح برطرف بشن ….مثلا کودکی هنگام عبور از خیابانی شلوغ و پر تردد منتظر میشه که بتونه در فرصت‌مناسب از خیابان رد بشه یه شخص بزرگتری بهش می رسه میگه حواستو جمع کن خیابون شلوغ و خطرناکه احتیاط کن عجله نکن تا بسلامت رد بشی و آسیب نبینی 

      این بچه اگر سر به هوا نباشه برای احترام به اون شخص و همچنین احساس ترسی که از صحبتای اون شخص پیدا کرده  سعی می کنه با نهایت احتیاط از خیابان رد بشه و ترسش از بین می ره و آسیبی هم‌نمی بینه

      اما ترسی مثل ترس از چاقنر شدن  اگر با روش صحیح از بین نره قطعا باعث چاقی فرد میشه …چون این ترس انتظار شخص برای چاق شدن رو مهیا می کنه …..که در بالا چگونگی اونو توضیح دادیم‌

      چاق شدنی که به دلیل اخطار پزشک از مصرف دارویی خاص برای شخص ایجاد میشه  از نوع چاقی جهشی محسوب میشه ……این نوع از چاق شدن نیازی به ایجاد فرمول و الگو از قبل در ذهن فرد نداره  و در حقیقت فاکتوری که این چاقی رو کلید می زنه و به سرعت اتفاق میفته  فاکتور منتظر شدنه ….

      پدیده ی انتظار می تونه مقدم بر الگو سازی وساخت فرمول در ذهن برای چاقی و لاغری باشه …..یک راه میانبر محسوب میشه که الگوها و فرمولهارا دور می زند و اعجازگونه ‌چاقی یا لاغری را در فرد شکل می دهد

      پس چاق شدن دو نوعه فرمول چاقی نوع اول اینطوری میشه :
      ورود آگاهی های چاق کننده + تکرار و تثبیت در ذهن نتیجه می ده احساس ترس از چاق شدن سپس نتیجه می ده تصویرهای چاق در ذهن  سپس نتیجه میده انتظار برای چاق شدن  سپس  میل به تغییر  رفتارها و سپس عملی شدن رفتارهای چاق کننده  و سپس تکرار این رفتارها  نتیجه می ده === چاقی

      چاقی نوع دوم جهشی شکل می گیره ….

      به دنبال اخطار یک فردی که از نظر یک شخص متناسب  هم مورد اعتماده هم خیلی داناست احساس ترس همراه با انتظار برای چاق شدن‌ رو بوجود می آره و به دنبالش بدون ساخته شدن فرمولهای چاقی در ذهن ، فرد مستعد تغییر رفتار و تغییر در سیستم سلولی بدنش میشه و به سرعت چاق میشه و به دنبال دیده شدن اولین علایم‌چاقی  احساس ترس از چاقتر شدن  به گسترش سلولهای چاق شونده منجر میشه

      حالا می خوایم از همین راه که‌چاق شدیم برگردیم در سمت مخالف و لاغر بشیم …..همون راهی رو باید بریم که برای چاقی رفتیم منتها برعکس

      فرمول لاغرشدن با ذهن به این صورته :

      یک _ ورود آگاهی های لاغر کننده
      دو _تکرار و تکرار این آگاهی ها که منجر به تغییر احساس در فرد میشه تغییر در احساس یعنی احساس ترس جاشو به احساس امید و توانایی برای لاغر شدن  میده ….حالا این آگاهی جدید که با تغییر در احساس همراه و ترکیب شده  به عنوان فرمولهای لاغر کننده در ذهن تثبیت میشه  تا این مرحله هنوز چاقیم‌ و لاغر نشدیم 
      سه _ در مرحله سوم به دنبال تغییر در احساس در رفتارها و افکارها تغییراتی رخ می ده ….که نشانه های خوبی هستن برای لاغر شدن ……مادر این مرحله وهنوز چاقیم ..ولی حس و حالمون خوبه  رفتارهامون به شکل ناخودآگاه تغییر کرده اگر در این مرحله ذوق و شوق ادامه پیدا کنه و فاکتور انتظار برای لاغر شدن بیاد وارد میدون بشه   تغییرات در سطح سلولی و فیزیک بدن  شروع  میشه و فرد احساس می کنه لاغر تر شده ….حالا اگر تمرینات و ورود آگاهی ها ادامه پیدا کنه و فرد همچنان منتظر و امیدوار باقی بمونه  لاغری متوقف نمیشه و همچنان ادامه پیدا می کنه تا به وزن ایده آل برسیم

      من خیلی دلم می خواد که لاغری جهشی برام اتفاق بیفته .من نیاز دارم که استاد خودمو به مانند اون‌پزشکی بدونم که با یک اخطار یک‌جمله ای فرد رو به شکل جهشی به سمت چاقی هل داد  ….. وقتی استاد در دیدگاههایی که می ذارم با دادن مدالهای طلا و گاهی جملاتی امید بخش منو تشویق به ادامه ی راه می کنه منو به یاد همین پزشک‌معتمد و آگاه میندازه  که در مسیر لاغری با ذهن هم استاد منن هم پزشک روان شناس و آگاه  که اگر از مسیر منحرف بشم اخطار می ده و دستمو می گیره و به مسیر اصلی می آره و هر وقت درست انجام وظیفه کنم منو به شگفتی ساز شدن امیدوار می کنه و مثل همون پزشک میگه داروی تو همینه که برات تهیه و تدوین کردم اگر بخوبی و درست ازش استفاده کنی قطعا به نتیجه می رسی  منتها اینجا دیگه ترسی وجود نداره لاغر شدن که ترس نداره همه اش نور و عشق و شادمانیه ….پس اگر به دستورات و تمرینات دل بدم و نترسم و شک نکنم و انتظارمو علیرغم‌ وجود موانع بسیار زیاد لاغری بیشتر و بیشتر کنم  چیزی جر تناسب اندام برام‌متصور نخواهد بود…

      .فاکتور انتظار برای لاغر شدن می تونه به شکل جهشی فرد رو لاغر کنه ……

      استاد امیدوارم برداشت درستی از این فایل بسیار مهم و ارزشمندتون کرده باشم …. ممنونم از زحمات شبانه روزی شما برای انتقال این آگاهی های ناب و تاثیرگذار 🙏🙏🙏🙏🙏👌👌👌👌👌👌👌👌❣❣❣❣❣❣❣

      برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید. ثبت امتیاز
      امتیاز: 10 از 2 رأی
      افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم
      امتیاز کاربر: 0
      دیدگاه فنی
      محتوای دیدگاه: 1,089 کلمه

      به نام الله
      سلام
      با ظهور تکنولوژی زندگی ما انسانها دچار تغییرات بزرگی شده و این پدیده مزایای بسیار زیادی همراه خود داشته نمونه اش آشنایی ما با دوره تناسب فکر که به یمن همین تکنولوژی نصیب ما شده که با استادی گه هرگز از نزدیک ندیدیم آشنا شده و قدم در این مسیر طلایی بگذاریم
      اما از معایب آن می‌توان به انتشار اخبار بد و خوب اشاره کرد که ما دائم در آن سرگردانیم اگر بخوام خودم رو چند سال پیش به تصویر بکشم شبیهه ادمی گرفتار در طوفان و تندباد که قدرت تشخیص درست از غلط رو از دست داده بودم هجمه اینهمه خبر و اطلاعات در زندگی امروزه ما واقعا وحشتناکه و من اثرات اون در توجه کردن به این خبرها در زندگی ام دیدم
      من دو سال پیش با یک دوره پرورش افکار آشنا شدم و احساس میکنم وقتی که کمی از لحاظ روحی به ثبات رسیدم آشنایی با این دوره نصیبم شد که موهبتی بزرگ بود
      در حین گوش دادن به صحبت‌های استاد تمام‌ مسیر من در دوره تا اینجا که در تکرار روز بیستم هستم عین فیلم برام به نمایش دراومد
      داشتم فکر میکردم من از اول دوره تا امروز چه تغییرات بزرگی رو در خودم دیدم و خدا رو شکر تعییرات جسمی رو در خودم دیدم پس در مسیر درست هستم
      تا اونجایی که من اطلاع دارم دوره دوازده هفته ای بود و بعدها استاد اون رو طولانی تر کردن ولی هنوز هم در انتهای سه ماهه اول من به اگاهی هایی دست پیدا میکنم که انگار کشف بزرگی در من رخ داده و گره بزرگی از این کلاف سر درگم باز شده
      در همه فایلهای با ارزش دوره چیزی که بیشترین تاثیر روی من داشته باورهای نگهبان بود اونا جایی جاخوش کردن و طوری افسار ذهن ما رو در دست گرفتن که وقتی مچشون رو میگیریم تازه میفهمیم ما کجا گیر کرده بودیم
      خدا میدونه از اون زمانی که در بچگی ما در حال ساخت باورهای چاق کننده بودیم و به اون شاخ و برگ میدادیم و تا زمان ظهور نشونه هلی چاقی در بدنمون چقدر طول کشیده پس چطور انتظار میره که در یک دوره کوتاه از دستشون خلاص بشیم
      دیروز فایلی گوش میکردم که استاد داشتن در مورد عمل خوردن صحبت میکردن که ما فکر می‌کنیم باید حتما میوه و سبزی و سالاد بخوریم که سالم بمونیم و من دقیقا این کار رو انجام میدادم هر روز حجم بزرگی از سالاد داشتم اونم برای سیر شدن و ترس از گرسنه موندن بعد از غذا من فقط در حال افزایش عمل خوردن بودم و به شکر خدا مدتهاست این عادت رو کنار گذاشتم اونم آگاهانه همین امروز یه خیار و گوجه برداشتم کا سالاد درست کنم بعد از خورم پرسیدم چرا فهمیدم چون همسرم برای ناهار دیر کرده و من گرسنه هم شده میخوام سالاد درست کنم که عمل خوردن رو انجام بدم و خوردن وعده اصلی رو موکول کنم به اومدن همسرم و آگاهانه این کار رو انجام ندادم
      مسئله دیگه ای که استاد در این فایل بهش اشاره کردن بحث احساس و ورودی های ذهن ما هست برای من شخصا این دوره دوره تناسب اندام نیست این دوره زندگی سازه
      ما هر روز در میثاق نامه میخوایم که به انضباط فکری دست پیدا کنیم
      خوب یعنی جی؟
      انضباط فکری یه نعمته یه موهبت بزرگ و نه فقط در اثر تکرار و تمرین بدست میاد انضباط فکری یعنی تعیین چارجوب فکری برای خودت که فکر من دروازه ورودی هر فکر هرز و بیجایی نیست که من باید به جادوی کلام ایمان داشته باشم من باید مراقب افکار و گفته هام باشم و احساسم رو اسیر تندبادهای اون بیرون نکنم وگرنه اثراتش رو در بدن و زندگی ام خواهم دید
      دوستان عزیزم تناسب فکر و تناسب اندام به هیچ عنوان از هم جدا نیستند
      من مطمئنم دوستانی که به تناسب رسیدند و تونستند اون رو حفظ کنند امروز جز برگزیدگان خداوند هستند اونهاخصائل منفی رو از خودشون دور کردن وگرنه هرگز به این تناسب نمی‌رسیدند پس اگر میخوایم به تناسب اندام دست پیدا کنیم باید احساسمون در مورد همه جیز خوب باشه مگه ما همون ادمهایی نیستیم که جون عصبی نیشدیم بیشتر میخوردیم هر چیزی ممکن بود مارو عصبی کنه و منجر میشد به پرخوری پس چطور ممکنه ما با اون حجم از احساسات منفی انتظار تناسب داشته باشیم
      استاد عزیز من از اینکه از این اطلاعات اگاهانه استفاده میکنم لذت میبرم من در زندگی ام در مواجهه با اطلاعات زیادی بودم و همیشه به دنبال یادگیری ولی اولین باره از یادگیری ام لذت میبرم چون مو به مو اون رو در زندگی ام اجرا میکنم و از لینکه میبینم این اگاهی در جایی از زندگی ام کاربرد داشته خوشحال میشم
      من اثر این آگاهانه استفاده کردن از اطلاعاتم رو به عینه در دو هفته تعطیلات عید دیدم
      در هفته اول به منزل مادرم رفتم اونجا به فایلها گوش میکردم ولی از اونجایی که راحت نبودم و اونجا شلوغ بود احساسات منفی بر من غالب شد و کاملا متوجه میشدم که دارم خلاف یادگیری ام رفتار میکنم جالبه که هر جا تخلف میکردم میدونستم و ا این دونستن خوشحال بودم چون قبلش اصلا نمیفهمیدم چرا اینطور رفتار میکنم
      هفته دوم به منزل خودم برگشتم و دوباره روال عادی رو از سر گرفتم‌و حالم بهتر شد اخر هفته مهمان داشتم ولی نتونستم به دلخواهم به فایلها گوش کنم‌ مهماندار و آشپزی و شیطنت بچه ها خسته ام کرد و دقیقا با ظهور این احساسات منفی من رفتارهای قدیمی از خودم نشون دادم و اتفاقا مهمان هایی داشتم که یکیش متناسب بود واون یکی نه با توجه به رفتارشون متوجه شدم چقدر متفاوت هستند و راز تناسب اون شخص دقیقا به خاطر رفتارهای درستش بود نه شانس و اقبال و ژنتیک
      هدف من از مطرح کردن این حرفها دو چیز بود
      اول اینکه فهميدم احساسات من نقش بزرگی در حفظ اطلاعات و اگاهی ام داره چون الان اول کار هستم هنوز این یادگیری در من کاملا نهادینه نشده و خیلی راحت با ورودی های منفی ممکنه راه خطا بره
      دوم اینکه من متوجه تعییرات اگاهانه هستم و اونها رو با دقت رصد میکنم درسته که هنوز به نتیجه دلخواهم نرسیدم ولی یاد گرفتم عجله نکنم و اطلاعاتم رو به صورت کاربردی در زندگی واقعی ام اجرایی کنم در این دور روز خوشبختانه بیشتر به اون فرد متناسب توجه کردن و از الگوی غذا خوردن اون پیروی کردم جیزی که دقیقا در میثاق نامه ذکر شده و من اون رو عملی در زندگی هم پیاده کردم
      بسیار خوشحالم که در این مسیر سبز و طلایی رو به جلود در حرکتم قدر این مسیر رو میدونم و ارزش تک تک اموزشها و فایلها رو باعمق وجودم درک میکنم
      سپاسگزارم استاد .

      برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید. ثبت امتیاز
      امتیاز: 10 از 2 رأی
      افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم