0

گام ۱۴: می خورم چاق میشم، نمی خورم لاغر نمیشم!

می خورم چاق میشم
اندازه متن

در ذهن همه ما خوردن با چاق شدن ارتباط مستقیم دارد. همچنین نخوردن را عامل چاق تر نشدن می دانیم.

به همین دلیل متعجب هستیم که چرا می خورم چاق میشم، اما نمی خورم لاغر نمیشم؟!

نکته جالب اینکه در هر دو مورد تمرکز ما بر چاقی است.

عامل لاغر شدن را پیدا کنید

افراد چاق زیادی در جهان هستند که تصور می کنند برای لاغر شدن باید مقدار کمتری غذا بخورند یا از یه نوع خاص فقط بخورند و همچنین هر روز ورزش کنند تا لاغر شوند این در حالی است ک میلیارها انسان متناسب هر روز ورزش نمی کنند یا بر اساس دستور العمل های نوشته شده غذا نمی خورند.

بنابراین غذا و ورزش کردن عامل لاغر شدن نیست که البته همه ما این عقیده را هم داریم چون بارها رژیم گرفتیم و به اندازه کافی ورزش هم کرده ایم اما لاغر نشدیم یا اگر هم مقداری لاغر شدیم خیلی سریعتر از زمانی که صرف لاغر کردن کردیم دوباره چاق شدیم.

پس برای لاغر شدن باید به دنبال عامل و دلیل دیگری باشیم که تا کنون بهش توجه نکردیم. به عبارتی باید عامل لاغر شدن را کشف کنیم.

چه چیزی عامل لاغر شدن است؟

سال های زیادی از عمرم را درگیر اضافه وزن و تلاش برای لاغر شدن بودم. سابقه 35 ساله من در چاقی سبب شد تا تمام جنبه های زندگی من تحت تاثیر چاقی قرار بگیرد.

در آن سال ها بارها شنیده بودم که خوردن باعث چاقی می شود و بارها از اطرافیانم شنیده بودم که هرچی می خورم چاق میشم ولی وقتی نمی خورم لاغر نمیشم.

هربار که برای لاغر شدن اقدام می کردم اولین راهکاری که به نظرم می رسید رژیم گرفتن بود.

  • برای مدتی سعی می کردم غذای سرخ کردنی نخورم
  • مقدار نان را به حداقل می رساندم
  • برنج را حداکثر 8 تا 10 قاشق می خوردم
  • بیشتر سعی می کردم با خوردن سالاد و سبزیجات مقداری از وزن و سایز خودم را کم کنم.

هربار که توسط دیگران به خاطر چاقی مورد نصیحت قرار می گرفتم، اولین راهکار آنها این بود که کمتر غذا بخورم و راهکار دوم هر روز یک ساعت ورزش کنم.

کمتر خوردن و بیشتر فعالیت کردن نسخه ای است که بارها برای همه افراد چاق در جهان صادر شده است اما نتیجه ای از این نسخه تکراری به دست نیامده است.

متاسفانه متولیان لاغر شدن افراد چاق انسانهایی هستند که خودشان لاغر هستند و هیچ درک و شناختی از چاقی ندارند بنابراین تنها راهکاری که به نظرشان می رسد کنترل غذا خوردن یا تعیین مقدار و نوع مواد غذایی است.

به همین دلیل است که سالهای زیادی است انواع برنامه های رژیمی برای کمک به لاغر شدن افراد چاق ایجاد شده است که ماهیت همه آنها رژیم گرفتن است اما به شکل های بی نهایت متنوع این برنامه را ارئه می کنند.

نکته اصلی و مهم این است که فرد چاق با رژیم گرفتن نمی تواند لاغر شود چون حتی اگر غذایی که برای او تعیین شده است را بخورد اما در ذهنت تمایل و علاقه به خوردن غذایی دارد که دوست دارد بخورد اما اجازه خوردن ندارد.

از آنجا که ذهن ما اصل را از بدل تشخیص نمی دهد بنابراین فکر کردن به غذایی که حتی خورده نمی شود می تواند فرد را در معرض چاقی قرار دهد چون ذهن ما نمی فهمد که این فکری که در حال مرور کردن آن هستیم فقط یک فکر است و غذایی خورده نشده است.

چون در ذهن افراد چاق خوردن برابر با چاقی محسوب می شود وقتی به خوردن یک غذا فکر می کنید برای ذهن شما این افکار به منزله خوردن است و خوردن هم در ذهنتان برابر با چاقی است پس فرایند چاق تر شدن تنها با فکر می تواند انجام شود. به همین دلیل است که بسیاری از افراد چاق عقیده دارند چرا می خورم چاق میشم اما نمی خورم لاغر نمیشم؟!

اگر به روند گذشته خود فکر کنید این موضوع برای شما واضح می شود که چگونه با قدرت ذهنتان چاق شده اید.

همه افراد چاق این تجربه را دارند که در شرایطی که برنامه غذایی آنها تغییر نکرده است چاق تر می شدند یعنی برای من به این شکل نبود که به مرور غذا خوردن من بیشتر شده یا تنوع غذایی من گسترده تر شود بلکه با همان غذایی همیشگی به همان مقدار و تنوع من به مرور چاق تر می شدم. به همین دلیل من عقیده پیدا کرده بودم که آب می خورم چاق میشم.

چه چیزی باعث چاق تر شدن من می شد؟

من که نه مقدار غذایم را بیشتر کرده بودم و نه تنوع سفره غذای خانه ما بیشتر شده بود پس چرا هر سال چاق تر می شدم؟

قدرت ذهن و تمرکز بر چاقی و احساس ترس از چاق تر شدن و تنفر از چاقی و همه افکار مشابه باعث چاق تر شدن من می شد بدون اینکه مقدار یا تنوع غذایی من تغییر کنه.

تکرار تعدادی فکر برای مدت طولانی برای چاق تر شدن کافی است.

قدرت غذا یا قدرت ذهن
لاغری با ذهن

چرا غذا می خورم چاق میشم

بسیاری از افراد چاق عقیده دارند که غذاها عامل چاقی آنها هستند. من هم عقیده داشتم هر چی می خورم چاق میشم در صورتی که انسانهای متناسب زیادی از همین مواد غذایی می خورند اما لاغر هستند.

همیشه برایم سوال بود:

چرا غذایی که دیگران را چاق نمی کند به راحتی مرا چاق می کند؟

چرا من هرچی می خورم چاق می شم اما دیگران هرچی می خورن لاغر هستند؟!‌ از طرفی چرا نخوردن های من باعث لاغری من نمی شود! اما بارها از افراد متناسب شنیده بودم که بخاطر فقط دو سه روز بهم خوردن نظم غذا خوردنشان لاغر شده اند.

به این عبارت دقت کنید:

به همان سرعتی که من چاق تر می شدم افراد متناسب لاغر تر می شدند و به همان کندی که من لاغر می شدم آنها به وزن و سایز قبلی خود بر می گشتند.

واقعا چرا؟ چرا این همه تفاوت بین دو انسان باید وجود داشته باشد؟

معجزه لاغری

معجزه لاغری با ذهن

به لطف خدا با قرار گرفتن در مسیر لاغری با ذهن به مرور پاسخ همه سوالات و ابهامات ذهنی ام درباره چاقی و لاغری را پیدا کردم و آن چیزی نبود جز قدرت ذهن.

تنها تفاوت من با افراد متناسب در محتویات ذهنی ام بود.

دیدگاه و نگرش من درباره چاقی با افراد متناسب تفاوت داشت و همین عامل کافی بود تا آنها از هر غذایی که دوست دارند می خوردند و همیشه متناسب بودند اما من بارها بخاطر فقط چند تکه خوردن پیتزا چاق تر شده بودم!

شاید شما هم مثل من بارها بخاطر خوردن فلان غذا احساس چاق تر شدن کرده اید.

  • بخاطر یک شب شام خوردن در مهمانی احساس چاق تر شدن کرده اید.
  • بخاطر خوردن یک بستنی یا چند برش پیتزا احساس خطر چاق تر شدن کرده باشید.

آنچه ما احساس می کنیم ارتباطی به ماده غذایی ندارد بلکه بخاطر نگرش و تعریفی است که از آن ماده غذایی در مغز ما ذخیره شده است.

توجه به این نکته بسیار مهم و تاثیرگذار است.

اطلاعات مربوط به مواد غذایی در مغز ما ذخیره شده اند.

هر بار که آن اطلاعات را مرور می کنید و به احساس چاق تر شدن می رسید در واقع تصویری مجازی در ذهن خود ایجاد می کنید که چاق تر شده اید.

همانگونه که یک نقاش با نگاه کردن به یک صحنه آن را روی بوم نقاشی می کند. مغز هم با توجه کردن به آنچه در ذهن نقش می بنند به شکل دادن جسم می پردازد.

به عبارت خیلی ساده تر، اطلاعات مغزی به صورت تصاویر مجازی در ذهن ایجاد می شوند، سپس مغز آن تصاویر را به واقعیت زندگی ما تبدیل می کند.

درک تفاوت بین ذهن و فکر سبب می شود تا در مسیر لاغری با ذهن نتیجه عالی کسب کنیم.

رفتارهای ما توسط مغز برنامه ریزی می شود اما مغز تحت تاثیر ذهن است.

به همین دلیل است که اگر ما تصمیم بگیریم تغییری در برنامه غذایی یا مقدار خوردن خود ایجاد کنیم آن تصمیم بعنوان دستوری در مغز ایجاد می شود و سپس به رفتار و عمل ما تبدیل می شود.

این تغییر که به صورت دستی توسط ما اعمال شده است تاثیری بر ذهن ما ندارد و باعث تغییر تصاویر مجازی ذهن ما نمی شود به همین دلیل است که رژیم گرفتن باعث لاغری همیشگی ما نمی شود.

اعصاب خوردی رژیم گرفتن
لاغری با ذهن

نتیجه رژیم گرفتن چیست

همه ما تجربه رژیم گرفتن را داریم. خیلی وقت ها در زمانی که در رژیم هستیم اما همچنان عقیده داریم که غذا می خورم چاق میشم چون در ذهن ما دیگر مقدار غذا اهمیت ندارد بلکه عمل خوردن مهم و چاق کننده شده است.

در مدت رژیم ما خیلی از مواد غذایی که قبلا می خوردیم را دیگر نمی خوریم اما به همان اندازه که خوردن آن مواد غذایی باعث چاقی ما می شود نخوردن آنها باعث لاغری ما نمی شود.

علت این تفاوت در عملکرد مواد غذایی در بدن ما به محتویات ذهنی ما درباره خوردن و نخوردن غذاها ارتباط دارد.

در ذهن همه افراد چاق خوردن یک غذا می تواند باعث چاق تر شدن آنها شود. همچنین آنها اعتقاد دارند که نخوردن یک غذا می تواند مانع چاق تر شدن آنها شود.

یعنی در هر دو حالت خوردن و نخوردن توجه و تمرکز روی چاق شدن و نشدن است.

در این بین هیچ ردپا یا اثری از لاغری مشاهده نمی شود.

شاید به ظاهر ما برخی مواد غذایی را نمی خوریم که لاغر شویم اما در واقع هدف ما از نخوردن، چاق تر نشدن است نه لاغر شدن.

این موضوع را می توان با توجه کردن به دلیل نخوردن های خودمان به راحتی متوجه شویم.

اگر هربار که به هر دلیلی غذایی را نمی خوریم از خودمان سوال می کردیم چرا من این غذا را نمی خورم؟

به وضوح مشخص می شد که تقریبا در همه موارد دلیل ما برای نخوردن هر غذایی ترس از چاق تر شدن بوده است نه لاغر شدن.

فکر اصلی که در پس همه نخوردن های ما وجود دارد چاق تر نشدن است نه لاغر شدن.

حتی شاید بارها شما تصمیم گرفته اید از طریق اجرای فلان برنامه رژیمی لاغر شوید و اتفاقا به خوبی آن برنامه را اجرا کرده باشید اما به این نکته توجه کنید:

  • دلیل اینکه لیستی از غذاها مجاز برای خوردن تنظیم می شود چیست؟
  • دلیل اینکه مقدار خوردن در هر وعده غذایی با قاشق یا ترازو تعیین می شود چیست؟

به وضوح مشخص است که دلیل اصلی این است که خوردن غذاهای دیگر یا مقدار بیشتر از آنچه تعیین شده است باعث چاق تر شدن ما می شود.

واضح است که در برنامه های رژیمی نیز تمرکز بر روی چاق تر نشدن است.

“دقت کنید”

درست است که برنامه رژیمی تنظیم شده به منظور لاغر شدن است اما از آنجایی که لیست غذاهای مجاز برای خوردن بسیار کمتر از غذاهای غیرمجاز است پس به این معناست که در ذهن ما یا فرد تنظیم کننده برنامه رژیمی احتمال چاق شدن افراد بسیار بیشتر از لاغر شدن آنان است چون تنوع غذاهای چاق کننده به مراتب بیشتر از غذاهای لاغر کننده هستند.

این طرز برخورد و تجربه هایی که ما از تلاش های خود برای لاغر شدن داریم واضح می کند که همواره تمرکز ما بر روی چاقی بوده است و به همین دلیل هیچوقت لاغر نشده ایم.

اهمیت درک تفاوت بین نگرش ما درباره چاقی و لاغری و عملکرد ما برای لاغر شدن سبب شد که تجربه خود در مسیر لاغری با ذهن را با دوستانم از طریق این فایل آموزشی به اشتراک بگذارم.

اطمینان دارم دیدن بارها این فایل آموزشی سبب تغییر در نگرش شما نسبت به موضوع چاقی و لاغری خواهد شد و نتیجه تغییر نگرش شما تغییر جسم شما خواهد بود. چه بخواهید چه نخواهید.

✍️ تمرین آموزشی 📖

برای درک محتوایی آموزشی چرا می خورم چاق میشم اما نمی خورم لاغر نمیشم بعد از خواندن نوشته و تماشای ویدیوی آموزشی درک خود از آگاهی دریافت شده را به صورت شرح انشایی بنویسید و دقت کنید در نوشته خود به سوالات زیر پاسخ دهید.

  • تفاوت نگرش ترس از چاق تر نشدن و لاغر شدن را بنویسید.

اگر به تلاش های قبلی خود فکر کنید متوجه می شوید که در ابتدا هدف شما برای شروع به رژیم گرفتن یا ورزش کردن لاغر شدن بوده است اما نگرش و تفکر اصلی شما در هر روز از مدت رژیم یا برنامه ورزشی تلاش برای چاق تر نشدن بوده است.

چرا که اگر غذایی را نمی خوردید به این دلیل بود که اگر می خوردید لاغر نمی شدید یا چاق میشدید.

اگر ورزش می کردید به این دلیل بود که عقیده داشتید اگر ورزش نکنید لاغر نمیشی یا چاق میشی.

به همین دلیل به محض رها کردن رژیم یا ورزش نکردن دوباره چاق می شدیم چون دلیل و عامل چاق نشدن خود را رها کرده بودیم. با توجه به درکی که از این مطلب دارید بنویسید که:

  • تلاش های قبلی شما برای لاغر شدن با ذوق و شوق لاغر شدن بوده است یا ترس از چاق تر نشدن یا چاق ماندن؟

فکر کردن به متناسب بودن به ایجاد تصاویر جدید ذهنی لاغر شدن کمک میکند بنابراین سعی کنید تصور کنید شما در وضعیت متناسب هستید و با بودن در وضعیت متناسب به سوال زیر پاسخ دهید.

  • نگرش من درباره مواد غذایی در وضعیت متناسب چگونه خواهد بود.
  • نگرش من درباره ورزش کردن در وضعیت متناسب چگونه خواهد بود.
  • نگرش من درباره قدرت چاقی غذاها در وضعیت متناسب چگونه خواهد بود.
  • نگرش من درباره همیشه متناسب بودن در وضعیت متناسب چگونه خواهد بود.
  • از محتوای ویدیوی آموزشی برای خود تمرین ایجاد کرده و در بخش نظرات تمرینی که باید انجام دهید را بنویسید.

منتظر خواندن نوشته های شما هستم

همراه همیشگی شما: رضا عطارروشن

با دادن ستاره به این مطلب امتیاز بگیرید.

Rating 4.07 from 57 votes

https://tanasobefekri.net/?p=23967
برچسب ها:
63 نظر توسط کاربران ثبت شده است.

دیدگاهتان را بنویسید

اندازه متن دیدگاه ها
      آواتار Reza
      1403/01/28 16:13
      مدت عضویت: 427 روز
      امتیاز کاربر: 17846 سطح ۶: هنرجوی پیشرفته
      مدال طلایی
      محتوای دیدگاه: 403 کلمه

      خدایا تنها تو را میپرستم و تنها از تو یاری میجویم

      خدایا تو هدایتم کن تا بتوانم بنویسم

      چقدر عالی توضیح دادید که به اون فکری توجه کنیم که باعث انجام کاری میشه

      زمان های زیادی در رژیم بودم و از مواد غذایی برای لاغری و چاقی استفاده میکردم میخوردم چاق میشدم نمیخوردم بازم چاق میشدم چون توی فکرم مدام داشتم نقشه خوردن را میکشیدم حدود ۶ ماه در رژیم شدید خودم را قرار دادم و تنها روز ازادم جمعه ها بود ولی همون روز ازاد هم از ترس اینکه چی بخورم که تموم زحمت اون یک هفته را به باد ندهد بازم رعایت میکردم حدود چند ماهی به همین سبک گذشت تا جایی که خسته شده بودم از رژیم ولی دنبال بهانه ای برای خوردن میگشتم و وقتی هم چیزی بخواهی راهش هم پیدا میکنی شنیدم که هفته ای یکبار استراحت خوبه چون باعث شوک میشه و بدن گول میخوره و چربی سوزی بیشتر و اون یک روز هم هیچ چیزی نمیخوردم فقط خودم را مجاز کرده بودم کمی نون خشک میتونم بخورم اون هم طبق بند و تبصره و اینکه صبحانه املت با روغن کم درست کنم که یک طعم و مزه ای هم بگیره و یا نهار ساندویچ بخورم ولی همین هم پر از عذاب وجدان برام بود چون شنیده بودم که این همه رژیم میگریم یه روز اگه ادامه ندی هر چی رشته ای پنبه میشه 

      از طرفی این میل به خوردن اینقدر زیاد بود و از طرفی هم ترس و ناراحتی از خوردن که هر چه تلاش کردم از بین میره 

      در طول روز واقعا گشنه ام میشد ولی شروع به خام خواری میکردم 

      یه جوری کرفس میخوردم که هر کسی میدید میگفت چطوری میتونی این همه کرفس بخوری و من با افتخار میگفتم تو رژیم هستم و جزیی از وعده غذایی ام هست و تازه بیشتر هم توهم بهم داده میشد که با ولع بیشتری استفاده کنم چون میدیدم دیگران نمیتونند ولی من چقدر با اراده ام و میتونم 

      ولی حال بعد از گذشت این چند سال میبینم هر کاری میکردم داشتم تلاش میکردم از ترس چاقی و از ترس اینکه لاغریم را از دست ندهم ولی فایده ای نداشت چون افکارم تغییر نکرده بود در جمع همه در حال خوردن و من با افسوس و حسرت نگاه میکردم ولی برای اینکه کم نیارم اون غذای رژیمی خودم را استفاده میکردم 

      به قول شما استاد فکر پشت پرده چیست 

      بجای اینکه در عمل انجام شده خودم را قرار دهم بهتره کمی با خودم خلوت کنم و بدانم برای چی میخوام لاغر بشم 

      هدفم چیه  

      برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید. ثبت امتیاز
      امتیاز: 0 از 0 رأی
      افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم
      آواتار مهلا
      1402/11/15 10:26
      مدت عضویت: 245 روز
      امتیاز کاربر: 6475 سطح ۳: کاربر پیشرفته
      مدال طلایی
      محتوای دیدگاه: 440 کلمه

      باسلام 

      .خوردن فقط برای کسب انرژی لازم و برای زنده موندن ما در ما بوجود آمده،مثل ضربان قلب که برای زنده موندن ما طراحی شده ،مثه پلک زدن ،مثل تنفس.

      اما تفاوت اینها با خوردن در غیر ارادی بودنشون هست،این که ما نمی‌توانیم تصمیم بگیریم نفس نکشیم پلک نزنیم غیر ممکنه،

       خوردن ارادی هست، اما هضم غذا و احساس گرسنگی و سیری ارادی نیست و ما نمی‌توانیم در هضم غذا و احساس گرسنگی و تشنگی دخالتی بکنیم مگر بوسیله خوردن !

      باید  ما به بدنمون اجازه بدیم با احساس سیری هم مثه پلک رفتار بکنه و همینطور که ما در پلک زدن دخالتی نداریم اجازه ندیم در حس سیری بدن هم دخالت کنیم،ما با زیاد خوردن و یا کم خوردن در این احساس سیری دخالت می کنیم و می‌خواهیم این احساس رو کنترل کنیم،غافل از اینکه فقط خوردن به اراده ماست و ما باید کنترلش کنیم و احساس سیری و گرسنگی دست ما نیست .

      ما باید بتونیم در این احساس دخالتی نکنیم و بلافاصله بعد از رسیدن به حس سیری دست از غذا بکشیم و یا تا زمانی که گرسنه هستیم به خوردن ادامه بدیم و مابقیش رو بذاریم به عهده بدن !

      و با زیاد خوردن و کم خوردن کار بدنمون رو مختل نکنیم.

      پس من از این لحظه به بعد سعی میکنم نسبت خوردن هم بی تفاوت باشم، همون‌طور که نسبت به کارهای غیر ارادی بدنم بی تفاوت هستم .و فقط زمانی که گرسنه میشم یا سیر میشم به خوردن و نخوردن فکر کنم .

      البته فکر نکردن و بی تفاوتی نسبت به کاری که تصمیم میگیری بهش بی تفاوت باشی خیلی کار سختی هست،و احتیاج به تمرین زیادی داره، 

      وقتی در مورد نگرش خوردن و چاق شدن تو این فایل خوندم یادم اومد که در مورد قانون جذب و کارایی ذهن یه جا شنیدم که با ده ثانیه تمرکز و فکر کردن به قره‌قروت بزاق دهان ترشح میشه بدون اینکه قره ثروتی در کار باشه!

      اما اگه ده بار بگیم قره قوروت یا بنویسیم قره قوروت اتفاقی نمیافته،مگه اینکه خوردن اون رو تصور کنیم و روی مزه ش تمرکز کنیم .

      رابطه خوردن و چاقی هم به همین صورته وقتی غذا میخوریم بعدش اگه مدام به این فکر کنیم که این غذا باعث چاقی میشه و آنقدری فکر ما واقعی باشه که احساس عذاب وجدان هم بکنیم ،قطعا چاق می‌مونیم در مورد لاغری هم به همین صورت اگر ما معتقد شده باشیم که این غذا برای دریافت انرژی هست نه چاق شدن و ما لاغر می موندیم و لاغر میشیم .

      پس فقط به حرف نیست که با گفتن ده بار یا نوشتن ده بار «من لاغر میشوم»لاغر بشیم .

      اصل اون نگرش و دیدگاه هست که روی مغز و ذهن تاثیر می‌ذاره نه تکرار چند تا واژه ساده 

      برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید. ثبت امتیاز
      امتیاز: 0 از 0 رأی
      افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم
      آواتار حیرت انگیز
      1402/08/17 09:35
      مدت عضویت: 334 روز
      امتیاز کاربر: 706 سطح ۵: هنرجوی متوسطه
      مدال طلایی
      محتوای دیدگاه: 686 کلمه

      به نام خداوند فکورم 

      سلام خدمت استاد ارجمند و دوستان همگام 

      حل تمرینات میخورم چاق میشم اما نمی‌خورم لاغر نمیشم 

      • تفاوت نگرش ترس از چاق تر نشدن و لاغر شدن را بنویسید.

      خیلی خوب میدانم که در تمام دورانی که از روش‌های مختلف لاغری تلاش میکردم تا وزنم کمی پایین بیاید هرگز انتظارم لاغری نبود فقط داشتم مبارزه میکردم که از آن وضعیت چاقتر نشوم .یک نبرد نابرابر با ذهنم و جسمم به راه انداخته بودم و در تمام مدت نگرش من فقط چاقی و یا حتی چاقی بیشتر بود و به هر دری میزدم فقط جهت همین چاقتر نشدن بود.

      • تلاش های قبلی شما برای لاغر شدن با ذوق و شوق لاغر شدن بوده است یا ترس از چاق تر نشدن یا چاق ماندن؟

      تمام تلاش‌های قبلی من برای جلوگیری از چاقتر نشدن بود .چون من پذیرفته بودم که من لاغر شدنی نیستم و هر تلاشی میکردم که لاغر شوم یا حداقل جلوی روند چاقی ام را بگیرم کارساز نبود ،کم کم به این باور قوی رسیدم که من دارای اختلالی هستم که هیچ ترفندی جلوی رشد چاقی من را نمی‌تواند بگیرد .اما نتیجه تمام آزمایشات خبر از سلامتی و طبیعی بودن جسم من میداد به حمدالله. 

      ولی سوال همیشگی من این بود پس چرا چاقی ام متوقف نمیشود؟؟؟؟!!!!

      و همیشه ترس از چاق ماندن و یا چاقتر شدن به شدت آزارم میداد.

      • نگرش من درباره مواد غذایی در وضعیت متناسب چگونه خواهد بود.
      • من در وضعیت متناسب قطعا نگرشم به مواد غذایی بسیار متفاوت تر از زمان چاقی خواهد بود،هر چند که به شکر هدایتم به مسیر تناسب فکری در جاده تناسب در حرکت هستم و مقداری از نگرش‌های تغییر کرده است ولی باز هم جای کار زیادی دارم .
      • و اما پاسخ سوال 
      • یک شخص متناسب هیچ ترسی از خوراکی ها ندارد ،آنها را تفکیک نمی‌کند به آنها برچسب چاق کنندگی یا لاغر کنندگی نمی‌زند،بدون محدودیت از هر چه میل داشته باشد به قدر نیاز بدنش میخورد 
      • او به خوبی زبان بدنش را یاد گرفته 
      • پرخوری نمی‌کند و به اندازه نیاز جسمش غذا می‌خورد 
      • مدام هوس خوردن ندارد و …..
      • نگرش من درباره ورزش کردن در وضعیت متناسب چگونه خواهد بود.
      • یک شخص متناسب ورزش را فقط برای سلامتی ارگانهای بدنش انجام میدهد و اصلا به ورزش با نگاه چربی سوزی و لاغری نمی نگرد .به نظر او ورزش کردن مثل یک مکمل اسا جهت افزایش طول عمر بیشتر و سلامتی بدن نه یک کارخانه ی چربی سوزی و لاغری 
      • او از ورزش کردن لذت می‌برد و احساس خوبی دارد و اصلا به زور و رنج ورزش نمی‌کند.
      • نگرش من درباره قدرت چاقی غذاها در وضعیت متناسب چگونه خواهد بود.
      • یک فرد متناسب غذاها و مواد خوراکی را نعمتهایی از سوی خداوند می‌داند که برای لذت بردن او خلق شده و رفع نیازهای بدنش .
      • او به غذاها قدرت نمی‌دهد به آنها برچسب چاق کنندگی و لاغر کنندگی نمی‌زند و تمام غذاها برای او یکسان هستند 
      • نگرش من درباره همیشه متناسب بودن در وضعیت متناسب چگونه خواهد بود.
      • من با متناسب کردن ذهنم به راحتی میتوانم در تناسب اندام همیشگی قرار بگیرم و از این تناسب دائمی بسیار لذت ببرم نه اینکه مثل یویو مدام درحال چاق و لاغر شدن باشم .
      • من یقین دارم در روش لاغری با ذهن می‌توانم به آن لاغری همیشگی که آرزویی بیش در گذشته نبوده به راحتی برسم و آن را از حالت آرزوی دور و دراز و دست نیافتنی تبدیل به یک خواسته دست یافتنی و آسان کنم و ایمان دارم خداوند باری تعالی و تمام ذرات کائنات و جهان هستی من را در این زمینه یاری می‌کنند 
      • من یاد گرفتم که با معجزه شکرگزاری به غذاها و نعمتهای خداوند نگاه کنم و قبل از خوردن هر نعمتی ابتدا سپاسگزاری کنم و به آن خوراکی انرژی مضاعفی بدهم در جهت لاغر کردن خودم .
      • من می‌خواهم حتی از انرژی خوراکی ها هم برای هدف لاغری ام استفاده کنم .
      • من انرژی خودم و کائنات و خوراکی ها را همسو در جهت لاغری ام میکنم .
      • خدای مهربانم سپاسگزارم برای تمام آنچه برای خوردن و آشامیدن من آفریدی 
      • خدای خوبم سپاسگزارم که سلامت هستم و می‌توانم از تمام خوراکی هایی که برایم خلق کرده ای بخورم و لذت ببرم 
      • خدای بی نظیرم یاری ام کن تا بتوانم به خوراکی ها انرژی لاغری بدهم و از این انرژی لاغری جهت لاغر کردن خودم بهره ببرم 
      • الهی به امید تو 
      برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید. ثبت امتیاز
      امتیاز: 8 از 2 رأی
      افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم
      آواتار negarmalekzade2377@gmail.com
      1402/05/28 23:44
      مدت عضویت: 1032 روز
      امتیاز کاربر: 3627 سطح ۳: کاربر پیشرفته
      مدال طلایی
      محتوای دیدگاه: 3,884 کلمه

      به نام خدای مهربان🌺

      سلام به استاد عزیز و دوستان گرامی درسایت تناسب فکری🙋🏻‍♀️💖

      گام چهاردهم: میخورم چاق میشم،اما نمیخورم لاغر نمیشم.

      توی ذهن همه ما خوردن با چاق شدن ارتباط مستقیم داره،همینطور نخوردن رو هم عامل چاق‌تر نشدن می‌دونیم،اونوقت  تعجب می‌کنیم که چرا نمی‌خوریم، ولی چاق میشیم،اما نمیخوریم هم لاغر نمیشم،خیلی موقع‌ها فکر می‌کنیم که برای لاغر شدن باید مقدار کمتری غذا بخوریم، یا از یه نوع خاصی فقط بخوریم،همینطور ورزش هم بکنیم تا لاغر بشیم، و این در حالیه که میلیاردها انسان متناسب هر روز ورزش نمی‌کنن، یا بر اساس دستورالعمل‌های نوشته شده غذا نمیخورن،پس غذا و ورزش کردن عامل لاغر شدن نیست.

      کمتر خوردن و بیشتر فعالیت کردننسخه ای هست که بارها برای افراد چاق در جهان صادر شده، اما نتیجه‌ای از این نسخه تکراری به دست نیومده،متولیان این روشها افرادی هستن که خودشون لاغرن و هیچ درک و شناختی از چاقی ندارن،بنابراین تنها راهکاری که به نظرشون میرسه کنترل غذا خوردن، یا تعیین مقدار و نوع مواد غذاییه،نکته اصلی و مهم اینه که من با رژیم گرفتن نمیتونم لاغر بشم،چون حتی اگه غذایی که برام تعیین کردن رو بخورم، ولی توی ذهنم همش تمایل دارم  غذایی رو بخورم که دوست دارم اما اجازه خوردنش رو ندارم،و از اونجایی هم که ذهنم اصل رو از بدل تشخیص نمیده،بنابراین فکر کردن به غذایی که حتی خورده نمیشه، می‌تونه منو در معرض چاقی قرار بده،چون ذهنم نمیفهمه که این فکری که در حال مرور کردن اون هستم فقط یک فکره،و غذایی خورده نشده،و چون توی ذهنم خوردن رو برابر با چاقی  میدونم،وقتی که دارم به خوردن یه غذا فکر میکنم، برای ذهنم این افکار به منزله خوردنه،و خوردن هم توی ذهنم برابر با چاقیه،پس  این فرایند چاق‌تر شدن تنها با فکر میتونه انجام بشه،برای همینه که همش این فکر برام میومد که چرا میخورم چاق میشم،اما نمی‌خورم لاغر نمیشم.

      پس با فهمیدن این آگاهی‌ها، اگه به روند گذشته خودم فکر کنم این موضوع برام واضح میشه که چگونه با قدرت ذهنم چاق شدم،برای همین بود که حتی توی شرایطی هم که برنامه غذاییم تغییر نمیکرد چاق‌تر میشدم،و برای همینه که افراد چاق هم با اینکه خوردنشون بیشتر نشده،

       تنوع غذاییشون بیشتر نشده،

       بلکه با همون غذای همیشگی و با همون مقدار و تنوع غذا میخوردن  وبه مرور چاق‌تر شدن،و این باعث شده بود که فکر کنن حتی آب هم می‌خورن چاق میشن.

      پس چه چیزی باعث چاق‌تر شدن من میشد؟؟قدرت ذهن و تمرکز بر چاقی و احساس ترس از چاق‌تر شدن و تنفر از چاقی و همه افکار مشابه باعث چاق‌تر شدن من میشدن،بدون اینکه مقدار یا تنوع غذایی من تغییر کنه،باید بدونم تکرار کردن تعدادی فکر برای مدت طولانی، برای چاق‌تر شدن کافیه.

      بسیاری از افراد چاق عقیده دارن که غذاها باعث چاقی اونا میشن و هرچی می‌خورن چاق میشن،در صورتی که انسان‌های متناسب زیادی از همین مواد غذایی می‌خورن اما لاغرن، و این افراد چاق نخوردن‌های اونا باعث لاغریشون نشده،اما بارها افراد متناسب رو دیدیم که به خاطر فقط دو سه روز به هم خوردن نظم غذا خوردنشون، لاغر شدن،و به همون سرعتی که ما چاق‌تر میشدیم، افراد متناسب لاغرتر میشدن و به همون کندی که ما لاغر میشدیم،اونا به وزن و سایز قبلی خودشون برمی‌گشتن،پس تنها تفاوت من با افراد متناسب در محتویات ذهنی ماست،دیدگاه و نگرش من درباره چاقی با افراد متناسب تفاوت داره،و همین عامل کافیه تا اونا از هر غذایی که دوست دارن بخورن و همیشه متناسب باشن،اما من بارها به خاطر فقط چند تکه خوردن پیتزا چاق‌تر شدم،یا به خاطر خوردن فلان ماده غذایی احساس چاق‌تر شدن کردم،به خاطر یه شب شام خوردن توی مهمونی احساس چاق‌تر شدن کردم،به خاطر خوردن یه بستنی یا چند برش پیتزا احساس خطر چاق‌تر شدن کردم.

      پس باید بدونم که اونچه که احساس می‌کنم ارتباطی به ماده غذایی نداره،بلکه به خاطر نگرش و تعریفی هست که از اون ماده غذایی در مغزم ذخیره شده،

      توجه به این نکته بسیار مهم و تاثیرگذاره،اطلاعات مربوط به مواد غذایی توی مغزم ذخیره شدن،هر بار که اون اطلاعات رو مرور می‌کنم و به احساس چاق‌تر شدن می‌رسم،در واقع تصویری مجازی در ذهنم ایجاد می‌کنم که چاق‌تر شدم،همونطور که یه نقاش با نگاه کردن به یه صحنه اونو روی بوم نقاشی میکنه،مغز هم با توجه کردن به اونچه در ذهن نقش میبنده،به شکل دادن جسم میپردازه.

      اطلاعات مغزی به صورت تصاویر مجازی توی ذهن ایجاد میشن،اون وقت مغز اون تصاویر رو به واقعیت زندگیم تبدیل می‌کنه،درک تفاوت بین ذهن و فکر باعث میشه تا در مسیر لاغری با ذهن نتیجه عالی کسب کنم،رفتارهای من توسط مغز برنامه‌ریزی میشه،اما مغز تحت تاثیر ذهنه،برای همینه که اگه تصمیم بگیرم تغییری توی برنامه غذایی یا مقدار خوردنم ایجاد کنم، اون تصمیم به عنوان دستوری در مغز ایجاد میشه و سپس به رفتار و عملم تبدیل میشه و این تغییر که به صورت دستی توسط من اعمال شده،تاثیری بر ذهنم نداره و باعث تغییر تصاویر مجازی ذهنم نمیشه،برای همینه که رژیم گرفتن باعث لاغری همیشگی من نمیشد.

      اون زمان‌هایی که دارم رژیم میگیرم،ولی همچنان عقیده من اینه که غذا هم میخورم چاق میشم،ذهن من که دیگه مقدار غذا براش اهمیتی نداره،بلکه عملِ خوردن مهم و چاق کنندهشده،توی مدت رژیم که میخواستم خیلی از مواد غذایی که قبلاً می‌خوردم رو دیگه نخورم،باید بدونم به همون اندازه که خوردن اون ماده غذایی باعث چاقی من میشه، نخوردن اونا که باعث لاغری من نمیشن،

      و علت این تفاوت در عملکرد مواد غذایی توی بدن به محتویات ذهنم درباره خوردن و نخوردن غذاها ارتباط داره،

      در ذهن ما اینه که خوردن غذا میتونه باعث چاق‌تر شدن  بشه،بازم فکر میکنیم که نخوردن یک غذا میتونه مانع چاق‌تر شدنمون بشه،یعنی در هر دو حالت خوردن و نخوردن، توجه و تمرکز ما روی چاق شدن و نشدنه،

      شاید به ظاهر  برخی مواد غذایی رو نمیخوریم که لاغر بشیم،اما در واقع هدفمون از نخوردن چاق‌تر نشدنه،نه لاغر شدن،این موضوع رو میتونم با توجه کردن به دلیل نخوردن‌هام به راحتی متوجه بشم، اگه هر بار به هر دلیلی غذایی رو نخوردم، از خودم سوال کنم که چرا من این غذا رو نمی‌خورم،اون وقت به وضوح مشخص میشه که در همه موارد دلیلم برای نخوردن هر غذایی ترس از چاق‌تر شدنم بوده نه لاغر شدن،

      فکر اصلی که در پسِ همه نخوردن‌هام وجود داره، چاق‌تر نشدنه،  نه لاغر شدن.

      شاید بارها تصمیم گرفته باشیم که از طریق اجرای فلان برنامه رژیمی لاغر بشیم و اتفاقاً به خوبی اون برنامه رو اجرا کرده باشیم،اما باید به این نکته توجه کنیم دلیل اینکه لیستی از اون غذاها مجاز برای خوردن تنظیم میشه چیه؟؟دلیل اینکه مقدار خوردن در هر وعده غذایی با قاشق، یا ترازو تعیین میشهچیه؟؟ دلیل اصلی اینه که خوردن غذاهای دیگه یا مقدار بیشتر از اونچه تعیین کردن، باعث چاق‌تر شدن ما میشه،پس معلومه که در برنامه‌های رژیمی هم تمرکز بر روی چاق‌تر نشدنه،درسته که برنامه رژیمی که تنظیم کردن منظورشون لاغر شدنه،اما از اونجایی که لیست غذاهای مجاز برای خوردن خیلی کمتر از غذاهای غیر مجازه،پس به این معناست که توی ذهن ما یا فرد تنظیم کننده برنامه رژیمی،احتمال چاق شدن افراد بسیار بیشتر از لاغر شدن اون‌هاست،چون تنوع غذاهای چاق کننده به مراتب بیشتر از غذاهای لاغر کننده هستن،این طرز برخورد و تجربه‌هایی که ما از تلاش‌های خودمون برای لاغر شدن داریم مشخص میکنه که همواره تمرکزمون بر روی چاقی بوده و برای همینه که هیچ وقت لاغر نشدیم.

      اگه به تلاش‌های قبلی خودم فکر کنم متوجه میشم که در ابتدا هدفم برای شروع رژیم گرفتن یا ورزش کردن لاغر شدن بوده،اما نگرش و تفکر اصلی من در هر روز از مدت رژیم یا برنامه ورزشی، تلاش برای چاق‌تر نشدن بوده،چرا که اگه غذایی رو نمی‌خوردم به این دلیل بود که اگه میخوردم لاغر نمیشدم،یا چاق میشدم،اگه ورزش می‌کردم به این دلیل بود که عقیده داشتم اگه ورزش نکنم لاغر نمیشم، یا چاق می‌شم.برای همینه که به محض رها کردن رژیم یا ورزش نکردن، دوباره چاق میشدیم، چون دلیل و عامل چاق نشدن خودمون رو رها کرده بودیم.

      توی خیلی از برنامه‌های رژیمی که استفاده می‌کردیم، طبق برنامه‌ها نوشته شده بود که باید از چه غذایی به چه مقداری مصرف کنیم،و همیشه هم یه فضای آزاد رو در نظر می‌گرفتن،مثلاً میگفتن سالاد آزاده،و چون فکر می‌کردیم سالاد آزاده،اینقدر این چیزا رو می‌خوردیم که بتونیم یه جورایی جبران اون مقدار کمتر غذایی که می‌خوردیم رو کرده باشیم،این کار باعث چاقی بیشتر ما میشه،چون در مدتی که داریم رژیم می‌گیریم و سالاد آزاد شده بود،اون حرص و ولع ما برای خوردن سالاد حتی با اینکه میگفتن کالریش صفرِ،ولی وقتی که ما مقدار بیشتری و حجم بیشتری از اون غذا رو بخوریم،با این خیال که کالریش صفرِ وتاثیری در ما نمی‌ذاره،به محض اینکه نمی‌تونستیم رژیممون رو ادامه بدیم و کنار میذاشتیم،اون عادت پرخوری بیشتر هم به ما اضافه شده بود،و ما هم اینقدر توی اون مدت رژیم که  سالاد مصرف کرده بودیم به خیال اینکه سالاد آزاده،باعث میشه که اون رفتار اشتباه در ما شکل بگیره،اون رفتار اشتباه که طی چندین هفته در ما ایجاد شده بود، که خوردنِ بیشتر بود، بعد از آزاد شدن رژیم باعث میشه که روی غذاهای دیگه اعمالش کنیم و خیلی راحت بعد از اینکه رژیم رو کنار میذاریم در مدت خیلی کوتاهی چاق‌تر از قبل میشیم،و این جمله‌ای که سالاد آزاده  هر چقدر که دوست داری  بخور،این فرمول‌های ذهنی رو خراب‌تر از قبل می‌کنه،چاق‌تر از قبل می‌کنه،چون مقدار رو زیاد میکنه،حرص و ولع رو بیشتر می‌کنه،و ما به خیال اینکه سالاد آزاده و کالری نداره هر چقدر که می‌خواستیم می‌خوردیم،بعد از اون مدتی که از برنامه رژیمی بیرون میومدیم، همون رفتار رو اعمال می‌کنیم روی غذاهای دیگه و اوضاع خیلی بدتر از قبل میشه.

      خیلی موقع‌ها شده که یه غذایی رو خوردیم و همش گفتیم که وای من این غذا رو خوردم حالا منو چاق میکنه،حالا یا به خودمون میگیم یا همش به دیگران میگیم، و صد بار با خودمون اینو مرور می‌کنیم که من این غذا رو خوردم حالا چاق میشم، چرا اینو خوردم،و توی ذهن خودمون اون غذایی رو که خوردیم ارتباطش میدیم به چاق‌تر شدن،

      مورد مشابه اون هم  یه غذایی رو نخوردیم و دلیل نخوردنمون این بوده که چاق‌تر نشم،یعنی چه خورده باشیم، چه نخورده باشیم،دلیلش برای ذهنمون چاق شدنه،

      یه وقتایی ما می‌خوریم و نگرانیم و می‌ترسیم از اینکه وای من اینو خوردم چاقتر میشم،خیلی وقتا هم نمیخوریم و خوشحالیم به خاطر این که خوب شد من اینو نخوردم که چاق‌تر نشم،ولی در هر دو مورد تمرکز بر روی چاقیه و نتیجه‌ای هم نداره ،خیلیا هستن که خیلی از مواد غذایی رو نمی‌خورن لاغر هم نمیشن،چرا؟؟چون عقیده‌شون اینه که من اینو نمی‌خورم که چاق نشم،در ذهنشون این فرمول نیست که من می‌خوام درست رفتار کنم که لاغر بشم،یا من به اندازه می‌خورم که متناسب بمونم،و فرمول توی ذهنشون اینه که من نمی‌خورم که چاق نشم،ولی بازم لاغر نمیشن.

      باید بدونم که اینجا موضوع تغییر جملات نیست،باید سعی کنم به یک نگرش بالاتر از این دست پیدا کنم که هدف تغییر جملات نیست.

      مثلا خیلی وقت‌ها غذایی رو میخورم نگران اینم که وای من اینو خوردم چاق میشم،و خیلی وقت‌ها هم یه غذایی رو نمی‌خورم به خاطر اینکه چاق‌تر نشم،نتیجه هر دوش در نهایت یا چاق‌تر شدنه،یا همون حالت موندنه،به لاغری ختم نمیشه،و به این شکل نیست که من الان بخوام این جمله رو عوض کنم بگم اِ اینجوریه،پس من هر وقت حالا چیزی رو نخوردم، به خودم میگم من اینو  نخوردم لاغر میشم،اصلاً اینجوری نیست که مثلاً فکر کنم یک جمله رو عوض می‌کنم دیگه واقعاً همه چی تغییر می‌کنه،به این شکل نیست،باید توجه کنم که نگرش من در مورد چاقی چیه،نه اینکه بگم من جمله رو تغییر بدم، دیگه شرایط تغییر می‌کنه.

      ذهن ناخودآگاه من به این شکل نیست که با عبارت‌ها بتونم تغییرش بدم،اون چیزی که من به زبان میارم یا با خودم فکر می‌کنم، نتیجه اون نگرشیه که من نسبت به خودم دارم،یعنی وقتی من یه غذایی رو می‌خورم و نگران اینم که من چاق‌تر می‌شم،در واقع من دارم نگرشم نسبت به خودم رو مرور می‌کنم،یعنی من انتظارم از خودم چیه؟؟چاق‌تر شدن،و حتی توی همه اون دفعاتی هم که یه سری چیزها رو نمی‌خوردم و خوشحال بودم که اینا رو نخوردم که چاق‌تر نشم،

       بازم دارم نگرش خودم رو مرور می‌کنم،که انتظارم از خودم چیه؟؟اینه که من دارم تلاشم رو می‌کنم چاق‌تر نشم،اصلاً موضوع در هر دو حالتش لاغری نیست.

      پس باید نگرش خودم رو تغییر بدم، نه اینکه بخوام جمله رو عوض کنم،جملاتی که به کار می‌برم یا افکاری که مرور می‌کنم نتیجه اون نگرشیه که من نسبت به خودم و موضوع چاقی دارم،اون نگرشه باید تغییر کنه،اون نگرش هم با چهار تا نوشتن جمله و عبارت تاکیدی گفتن تغییر نمیکنه.

      حالا اون نگرشه چه جور تغییر میکنه؟؟با استمرار داشتن در مسیر لاغری با ذهن،

      استمرار داشتن چیه؟؟گوش دادن فایل‌های تناسب فکری،  با گوش دادن این فایل‌ها، چه بخوام، چه نخوام یه تضادهایی توی ذهنم ایجاد میشه و هر چقدر که اینا رو گوش کنم، نگرشم درباره موضوع چاقی و لاغری کلی تغییر میکنه و اینو میگن تغییر نگرش،چه بخوام چه نخوام نظرم عوض میشه،

      و بعد از فهمیدن این آگاهی‌ها اگه توی جمعی صحبتی از چاقی ارثی شد، بدون اینکه بخوام وارد بحث بشم دیگه خودم میدونم که این حرف‌ها نیست،این داستان‌ها نیست و موضوع چیز دیگه‌ایه،به این میگن تغییر نگرش،نه اینکه جملاتم عوض بشه.

      تغییر نگرش نسبت به موضوع لاغری هیچ راهی نداره جز اینکه خودم رو ببندم به این آگاهی‌ها، تکرار کنم، گوش کنم، و درباره‌شون فکر کنم.

      خیلی از افراد چاق که می‌خواستن رژیم بگیرن و لاغر بشن، هر چند سالی که داره میگذره، اون‌ها خیلی بیشتر از خوردن‌هاشون، نخوردن،ولی لاغر هم نشدن،چون اگر هم نمی‌خوردن به این دلیل بود که چاق‌تر نشن.

      خیلی از افراد بودن که سال‌ها تلاش کردن تا از طریق ورزش لاغر بشن و نتیجه هم نگرفتن،الان هم که در مسیر لاغری با ذهن هستن این فکر داره اذیتشون میکنه که باید چیکار کنن،؟؟آخه چه جوریه،؟؟ مگه میشه ورزش نکنم و لاغر بشم؟؟این افکار درونی از کجا داره در ذهن این فرد مرور میشه؟؟از نگرشش نسبت به موضوع لاغری، چون این نگرش در این فرد ایجاد شده که لاغر شدن فقط از طریق ورزش کردن به دست میاد و حالا که ورزش نمیکنهاذیته،چون اون فکرش اینه که من ورزش نمیکنم، پس لاغر هم نمیشم،و اون فکر مانع میشه،و چون ورزش هم نمیکنه انتظار لاغری هم نداره،

      پس باید سعی کنم که توجهم به نگرشم درباره موضوع چاقی و لاغری باشه،نه فقط به جملات،نه اینکه فقط فکر کنم که غذاها مقصر اضافه وزنم  هستن،پس حالا این غذاها رو نخورم.

      استاد میگه هر چیزی که از من میشنوید درباره نخوردن یا خوردن،اینا مربوط به اون بخش اضافه بر نیازه،ما اصلاً کاری به بخش مورد نیاز نداریم، بخش مورد نیاز تماماً آزاده،شما از هر ماده غذایی که دوست دارید مصرف کنید،تاکید من و تمرکز من بر روی اون بخش فراتر از نیازه،اونو می‌خوایم درست کنیم،نه اون بخشی که مورد نیازه،

      خیلی ها که لاغری با ذهن رو دارن کار می‌کنن، کلاً می‌زنن یه جور رژیم برای خودشون درست می‌کنن،اینا از صبح تا شب هیچی نمی‌خورن، بعد میگن من دارم لاغری با ذهن کار می‌کنم، 

      موضوع این نیست که شما چیزی نخوری، وقتی شما نگرشت درباره موضوع لاغری تغییر کنه خود به خود تمایلات شما تغییر می‌کنه،نمی‌دونید چطور،ولی تغییر می‌کنه.

      می‌تونم از چالش تغییر عادت برای تغییر دادن هر عادتی که مد نظرم هست استفاده کنم و هیچ ارتباطی هم به چاقی و لاغری نداره،.می‌تونم با هوشیاری از اون توضیحات برای هر جنبه از زندگیم استفاده کنم و به راحتی عادتی که شاید سال‌ها سعی کردم که تغییرش بدم اما موفق نشدم رو می‌تونم با انجام تمرینات این دوره به راحتی تغییرش بدم،چرا اینجوریه؟؟چون من همزمان دارم روی ذهن و عملکردم در اون چالش کار می‌کنم،نه فقط ذهن،نه فقط عملکرد،چون زمانی که رژیم می‌گیرم فقط عملکرد رو می‌خوام تغییر بدم و هیچ نتیجه‌ای هم نمی‌گیرم،ولی در این چالش روی هر دو کار می‌کنیم، ذهن و عملکرد،اینا هر دو با همدیگه پیش میره،بیشتر روی ذهن کار می‌کنم، خود به خود هم عملکردم یواش یواش تغییر می‌کنه،

       پس خیلی مهمه که در موضوع لاغری با ذهن، توجه داشته باشم به نگرشی که نسبت به عملکرد خودم دارم،خیلی وقت‌ها یه چیزایی رو نمی‌خورم و نگران اینم که من اینو خوردم چاق‌تر می‌شم،یه وقت‌هایی هم یه چیزایی رو نمی‌خورم و شاید هم خوشحال باشم که من اینو نخوردم چاق‌تر نمی‌شم،ولی چون در هر دو روش ترس وجود داره،چه بخورم، چه نخورم، ترس وجود داره، همون ترسِ کار رو درست می‌کنه و نمیذاره.

      هر چقدر هم که بخوام چیزی رو نخورم چون نگرشم اینه که من اینو نخوردم که چاق‌تر نشم،و خوشحالم از اینکه اونو نخوردم که چاق‌تر نشم،اینجا باید ببینم که خوشحالیم از چیه؟؟

       وقتی که می‌خوام چیزی رو نخورم،به این فکر کنم که چرا من اینو نمی‌خوام بخورم،اون چراهه داره کار رو درست می‌کنه،نه عمل من،نه تصمیم من.

      برای مثالش هم استاد توضیح میده که یه نفر رفته بوده پیاده‌روی، به یک کافه میرسه که قهوه‌های خیلی خوشمزه و شیرینی‌های خیلی خوشمزه داره، که این‌ها خاطرات این فرد از اون کافه است،

      از کجا میدونه این کافه مثلاً چی داره، شیرینی خوشمزه داره؟؟چون قبلاً مراجعه کرده، مصرف کرده و احساس خوب و خاطره خوبی در ذهنش از اون کافه ایجاد شده،و تا اینجا میاد خاطرات خودش رو مرور می‌کنه نسبت به اون کافه،

      بعد از جلوی اون کافه رد میشه، میگه که خیلی دوست داشتم که برم یه قهوه با شیرینی بخورم،اما چون از قبل تصمیم گرفته بودم که امروز برای صبحانه مقداری نون و کالباس و پنیر بخورم به خاطر همین نرفتم کافه و قهوه و شیرینی رو نخوردم،اومدم خونه و یه مقدار نون برای خودم جدا کردم و تصمیم گرفتم که این نون رو هم با همون کالباس و پنیر بخورم،و اتفاقاً وقتی اون مقدار نون رو خوردم بازم گرسنه بودم و بیشتر از اون چیزی که تصمیم گرفته بودم ،خوردم و بعدش هم احساس خوبی نداشتم که چرا من زیاده روی کردم،و استاد هم بهش گفته بود که اگر اون شیرینی و قهوه رو اول صبح خورده بودی که دوست داشتی بری بخوری،بعدش این خلع رو نمیومدی روی نون و پنیر و کالباس جبران کنی،چون وقتی شما یه چیزی رو دوست داری بخوری و نمی‌خوری،میای اون چیزی رو که دوست نداری بخوری رو می‌خوری،و چون هیچ لذتی هم نمی‌بری و انگار یک اجباره،شما بیشتر از اون چیزی که باید بخوری هم می‌خوری و حواست هم نیست و بعدش هم عذاب وجدان می‌گیری که چرا من اینو خوردم،پس همیشه توجه داشته باشید،اون چیزی رو که دوست دارید بخورید،با احساس خوب بخورید،

      و باید اینو توجه کنیم که خوردن صبحانه رو نیاز داشته،این فرد نیاز داشته که صبحانه بخوره، حالا ساعت چندش رو نمی‌دونیم، اما نیاز داشته صبحانه بخوره و دوست داشته اون قهوه با اون شیرینی که دوست داره رو بخوره،  این بهش حال خوبی میداده، اما اونو نخورده و تصمیم می‌گیره که اون چیزی رو که از قبل مشخص کرده که من امروز باید نون و پنیر و کالباس بخورم،و این بزرگترین اشتباهه که شما بخوایی تصمیم بگیری.

      بارها گفتم که از قبل تعیین نکنید که من چه چیزی باید بخورم، چی رو نباید بخورم، اجازه بدید اینقدر به خودتون مسلط باشید، اینقدر به خودتون اعتماد داشته باشید، که من هر وقتی گرسنه شدم تصمیم می‌گیرم چه چیزی بخورم،چرا باید  از قبل تعیین کنی؟؟شما برای کدام نیاز بدنتون از قبل تعیین می‌کنید که من چه رفتاری باید داشته باشم؟؟برای تنفس کردن از قبل تعیین می‌کنی که مثلاً من امروز می‌خوام برم پیاده‌روی؟ من امروز می‌خوام برم کوه، باید به این شکل نفس بکشم؟؟کی تعیین کرده که من باید چه جوری نفس بکشم؟؟شما کجا تعیین کردی که من باید چقدر آب بخورم؟؟من باید چقدر پلک بزنم؟؟من باید ضربان قلبم چه جوری باشه؟؟ بالاخره شما یه روزایی ممکنه یه فعالیت‌هایی انجام بدی که ضربان قلبت بالا بره،شما تعیین می‌کنی؟؟شما از قبل تصمیم گرفتی که من در فلان زمان باید ضربان قلبم بره بالا؟؟اما چه جوریه که برای خوردن، ما همیشه از قبل تصمیم می‌گیریم، فکر می‌کنیم که من باید چی بخورم، چه جوری بخورم،من تصمیم می‌گیرم فردا اینجوری بخورم،

      اصلاً سعی کنید به خوردن فکر نکنید، اجازه بدید هر وقتی گشنتون شد، هر وقتی قرار به خوردن بود،اصلاً کار هم ندارم گشنتون باشه،هر وقتی قرار به خوردن بود،اون وقت شما تصمیم بگیر چه رفتاری داشته باشی،نیاز نیست از قبل برای خوردن تصمیم گیری کنید،زرنگ باشید،به فکر اصلی توجه کنید،به فکری که پشت عملتونه توجه کنید،نه به عملتون.

      اگه قهوه و شیرینی صبح رو نمی‌خوری،چرا نمی‌خوری؟؟ببین چه فکری داری که نمی‌خوری؟؟چه ترسی داری که نمی‌خوری؟؟اونو درست کن،یا مثلاً اگه امشب مهمونی هستی امشب جایی دعوتی اگه از قبلش فکر می‌کنی که من امشب تصمیم می‌گیرم که فلان جور رفتار کنم،یا من باید اینجوری باشم،یا من رفتم از این غذا نمی‌خورم،یا من اینجوری می‌خورم،یا من اصلاً غذای خودم رو با خودم می‌برم،ببین چرا تو داری اینجوری فکر می‌کنی؟؟ اون فکر اصلیه داره کار رو درست می‌کنه، تغییرات رو در شما ایجاد می‌کنه،نه عمل آخر شما،عمل نهایی شما هیچ تاثیری در تغییر شما نداره،اون فکر اصلی رو باید درست کنی،خیلی موضوع مهمیه،دوست دارم یه جورایی بیایی پشت صحنه رو ببینی،پشت صحنه خودت رو ببینی،پشت صحنه رفتارهات رو تحلیل کنی،نه رفتارت رو،رفتار که نتیجه آخرشه،نمایش آخرشه،تمام افکار گذشته ات و اون فرمول‌های ذهنیت میشه رفتار،شما هر چقدر تلاش کنی رفتارهات رو تغییر بدی نتیجه نمی‌گیری،علت رفتار رو باید تغییر بدی،اگر می‌خوای نتیجه بگیری به رفتارت توجه نکن،فکر نکن به اینکه من چی بخورم،چطور بخورم،

      چرا اینجوری فکر می‌کنی؟؟چرا فکر می‌کنی باید یه جوری بخوری؟؟ چرا فکر می‌کنی باید مثلاً مقدارش رو تعیین کنی؟؟یا تصمیم بگیری که من باید چه جوری بخورم؟؟چطور بخورم؟؟اینا همه اصلاً از کجا میاد؟؟از همین برنامه‌های رژیمی میاد که همیشه دارن فریاد می‌زنن که برنامه باید چه جوری باشه، کالری باید منفی باشه، ورودی باید کمتر از خروجی باشه، عددها رو میگن،به خاطر اینهاست.

      هیچ فرد متناسبی رو شما نمی‌بینید از قبل به اینکه چی بخورم،یا موقع خوردن به این فکر کنه که مثلاً اینو بخورم چی میشه،نخورم چی میشه،هرچی دوست داشته باشه می‌خوره،اصلاً از این افکار نداره،ما گرفتار افکاریم،وگرنه رفتارهای ما خیلی هم تفاوتی با آدم‌های متناسب نداره،خیلی از شما اضافه وزنتون به خاطر رفتارهای شما نیست.

      خیلی از افراد چاق اگر بخواهیم از لحاظ مقدار و توجه به خوردن حساب کنیم، صدها برابر افراد متناسب دقت می‌کنن در خوردن، در مقدار،که چی بخورم، چی نخورم، چه جوری بخورم،اما نتیجه نهایی اینه که فرد متناسب همیشه متناسبه،فرد چاق همیشه چاقه،با اینکه اینقدر داره توجه میکنه که چی بخورم، چی نخورم، چطوری بخورم،این کالریش چیه، کربوهیدراته،این پروتئینه،این فلانه،اینقدر اینا رو در نظر می‌گیره،ولی برو افراد متناسب رو ببین،اصلاً از این داستان‌ها اونا ندارن،تفاوت ما در طرز فکر ماست،باید به فکرِ پشت قضیه نگاه کنید،نه به اون عمل آخر.

      مثلاً خیلی وقت‌ها یه چیزایی رو می‌خوریم نگران اینیم که این چیز منو چاق می‌کنه،این خوردن این پیتزا، این یه دونه سمبوسه، این منو چاق می‌کنه،با اون زمان‌ها که ما این همه یه سری چیزا رو نمی‌خوردیم که نکنه منو چاق کنه، 

      باید بتونیم فکر پشتش رو درست کنیم،

       اینا رفتار شماست،هر چقدر اینا رو دستکاری کنی نتیجه نمی‌گیری،به اون فکری که باعث این رفتار میشه،به اون فکری که پشت این رفتاره،توجه کنید،اونو باید تغییر بدید،

      و تغییر دادن اون هم با تغییر جملات و عبارت‌های تاکیدی و نوشتن و تکرار کردن صورت نمی‌گیره ،فقط با دنبال کردن آموزش‌ها ،فقط با استفاده از این فایل‌ها،هر فایلی رو که گوش می‌کنیم خود به خود در ذهنمون یه سری تضادها به وجود میاد،یه سری رفتارهای گذشته برامون عجیب و غریب میشه،به اشتباه بودنش پی می‌بریم ،و در ادامه مسیر توی زندگی به شرایطی برمیخوریم که خیلی راحت تشخیص میدیم که رفتارمون اینجا اشتباه بوده،این فکر من اشتباه بوده،این فکر همون فکره که استاد توی اون فایله گفت که من دارم اشتباه فکر می‌کنم.

      و وقتی که توی جمعی قرار بگیری، متوجه‌ای که وقتی اونا حرف می‌زنن درباره چاقیشون، درباره رفتارهاشون، درباره مواد غذایی،شما خودت متوجه‌ای که چقدر نگرشت داره تفاوت پیدا می‌کنه با اون افراد،و مطمئنی که داستان اینا نیست،داستان این چیزی نیست که شما فکر می‌کنی،اینو میگن تغییر نگرش.

      و وقتی که دارید این فایل‌ها رو نگاه می‌کنید،این تغییر نگرش ایجاد میشه،فقط باید ادامه بدید،این مسیر رو ادامه بدید تا این نگرش بیشتر تغییر کنه،نگاهت رو از جسمت بردار،نرو هی توی آینه خودت رو چک کن،وزن نکن،متر نزن،سایز نگیر،فقط ادامه بده،هدف اینه که نگرشمون رو تغییر بدیم،نه اینکه فقط چهار تا جمله رو عوض کنیم.

      سپاسگزارم از شما استاد عزیز🌺🌺🌼🌼🙋🏻‍♀️🙋🏻‍♀️💖💖💖

      برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید. ثبت امتیاز
      امتیاز: 0 از 0 رأی
      افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم
      آواتار متناسب شاد
      1402/05/24 15:26
      مدت عضویت: 1443 روز
      امتیاز کاربر: 6727 سطح ۳: کاربر پیشرفته
      مدال طلایی
      محتوای دیدگاه: 437 کلمه

      سلام بر استاد عزیز و دوستان همراه

      وقتی ویس رو گوش دادم متوجه شدم چه رفتارهای اشتباهی داشتم که توجه منو به چاقی بیشتر میکرد و من به زعم خودم فکر میکردم که چقدر رفتارم تحسین برانگیزه که این عمل رو انجام ندادم .

      من و دوستم اون موقع که هنوز انقدر چاقیم خودش رونشون نمیداد اکثر اوقات که بیرون می رفتیم و می گشتیم حتما ذرت مکزیکی هم می خوردیم چون حس خوبی به هردومون میداد و یکی از عادتهای ما حین بازار رفتن وگشتن شده بود و حتما هم می بایستی می رفتیم یه جایی همیشگی که ذرتش عالی درست میشد و مزه اش تا چند روز زیر زبانمون بود آنقدر اون آقاهه خوشمزه درست میکرد که بااینکه مسیرمون نبود ولی حتما میرفتیم اونجا .

      بعد مدتی که چاقیم خودش رو نشان داد وترس از غذاخوردن پیدا کرده بودم یکی از غذاهای ممنوعه من همین ذرت مکزیکی بود که چون باورداشتم پنیرپیتزا وسس ومخلفاتش همه چاق کنندست و من دیگه باید ازش بگذرم .

      بارها شده بود دلم هوس میکرد و دوستم بهم پیشنهاد میداد حالا بریم یکی بخوریم چی میشه . اما من علیرغم میل باطنی ام نمی خوردم .

      الان که متوجه شدم چه من میخوردم وچه نمیخوردم در هرصورت داشتم توجه میکردم به چاقی . چقدر من به خودم ظلم کردم  و فکر میکردم چه کار بزرگی کردم .

      یا بارها شده بود شام ماکارونی داشتیم ومن به بهانه های مختلف که اون سیر نمیکنه جلوی خودم رو میگرفتم و نون وپنیر چیزی میخوردم .وبازم به خودم افتخار میکردم .

      خدای من . من چندین سال تمام الویه رو بدون سس میخوردم الویه ای که خوشمزگیش به سس اش هست وچقدر به خودم افتخار میکردم .

      ورفتارهای اینجوری .

      الان استاد داره میگه چه این غذاها رو میخوردی وچه نمیخوردی داشتی به چاقی توجه میکردی ورفتلرمهم نیست ونگرش پشت این رفتار مهمه .

      چقدر خوبه که دراین مسیر عالی قرلرگرفتم که خوردن ونخوردنی وجود نداره . من میتونم هرغذایی که دلم خاست راحت وبدون ترس برای نیاز بدنم بخورم .وخودم رو شکنجه روحی نکنم و دنیا رو برای خودم جهنم نکنم .

      البته درسته که تغییر نگرش یک شبه اتفاق نمی افته و باید مرتب روی خودم کارکنم تا ترسها کلا ریشه کن بشه و رفتارهام شبیه متناسبها.

      کدوم فرد متناسب غذاهاش رو محدودکرده متناسب شده .یا خودش رو درگیر ورزش و… کرده .

      بلکه افکار درست داشته واون افکار درست رفتار درست و جسم متناسب رو براش به وحود آورده 

      منم یادمیگیرم افکارم رو شبیه افکار فرد متناسب کنم تا جسمم متناسب بشه . و بااستمرار تو این مسیر زیبا وآسان  به آسانی ممکن خواهد بود 

      خدا روشکر میکنم بابت هدایتم به این سایت الهی و تشکر از استاد عزیز بابت انتشار این آگاهیهای ناب .

      برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید. ثبت امتیاز
      امتیاز: 3 از 1 رأی
      افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم
      آواتار مصی کوثری
      1402/04/11 16:11
      مدت عضویت: 334 روز
      امتیاز کاربر: 706 سطح ۵: هنرجوی متوسطه
      مدال طلایی
      محتوای دیدگاه: 431 کلمه

      به نام خداوند زیباییها 

      سلام استاد عزیزم و دوستان همگام 

      سالهای زیادی که با روش‌های نادرست و من در آوردی خودم برای کسب نتیجه لاغری با روح و جسمم وارد یه نبرد جانانه میشدم تماما ذهنم چاق بود اکثر اوقات چون از لاغر شدن نا امید شده بودم حالا دیگه رژیم و کنترل میکردم تا چاقتر نشم در تمام اون احوالات همیشه ذهن من دنبال چاقی و کسب نتیجه بوده دنبال این بودم دیگران تاییدم کنند مرتب وزن و سایز میگرفتم یا لباس‌های زمانهای لاغریم و تست میکردم ببینم چقدر دیگه مونده تا مثل آخرین بار لاغر شدنم بشم تمام  حواسم به خوردن  و غذاها بود میرفتم تو اینستا و … پختن غذاهای مختلف و یاد میگرفتم یا اصلا غذا خوردن مستر تسترها رو نگاه میکردم وای واقعا چه رفتارهای غلطی داشتم از خوراکی ها وحشت داشتم نه که نخورم میخوردم ولی با ترس چاقی بعضی چیزها رو هم درست نمیکردم چون فکر میکردم چاقتر میشم مثلا کتلت توی خونه ما جز غذاهای ترسناک بود چون چرب بود من نقطه گشنگی و سیری نداشتم اصلا گشنه نمی‌شدم چون مدام در حال خوردن بودم ،احساس سیری هم برای من معنایی نداشت چون میخوردم تا یا تموم بشه اون ماده غذایی یا دیگه در حال انفجار باشم و غذا و خوراکی که میدیدم تا اونو نمی‌خوردم آروم و قرار نداشتم هر روز بیشتر از روز قبل از خودم و لاغر شدنم نا امید تر میشدم و مدام خودم و با جملات اشتباه گول میزدم با افکار غلط دنبال پنهان کردن اشتباهاتم بودم تا اینکه به لطف خداوند با این سایت هدایت شدم با گوش دادن با فایلها و خوندن کامنتها کلی نگرشهام تغییر کرد و کم کم این تغییر نگرش وارد رفتارم شد و جسمم داره شگفت انگیز تغییر میکنه تغییر نگرش ما درباره چاقی این نیست که چیزی نخوریم بلکه باید از هر چیزی که دوست داریم خودمون و محروم نکنیم و فقط به قدر رفع حوس و قطعا نیاز جسممون استفاده کنیم لاغری با ذهن نه معنی اش اینه تو مدام بگی اینو نمیخورم چون عله اونو نمیخورم چون بله و برای خودت رژیم اختراع کنی ویا 

      یا فکر کنیم حالا هر چی بخوایم بدون استرس بخوریم و حالا چنتا فایلم گوش بدیم و دیگه لاغر میشیم نه لاغری با ذهن یعنی درست فکر کردن و درست تر رفتار کردن  من قطعا در  اول راهم و سعی میکنم بیشتر اوقاتم و توی سایت باشم تا فضای ذهن چاقم نگرشهام و رفتارم و تحت الشعاع قرار نده من یقین دارم تنها راه قطعی و درست رسیدن به آرزوی تناسب اندامم همین مسیر تناسب فکریه پس پیش به سوی موفقیت خدایا پناهم باش مثل همیشه عمرم 

      برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید. ثبت امتیاز
      امتیاز: 5 از 1 رأی
      افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم
      آواتار زهرا
      1402/03/29 11:08
      مدت عضویت: 384 روز
      امتیاز کاربر: 23540 سطح ۵: هنرجوی متوسطه
      مدال طلایی
      محتوای دیدگاه: 446 کلمه

      خدارا شاکرم که توانستم گام چهادرهم از زمین لاغرها را گوش کتم و چقدر استاد دقیق به نکاتی توجه کردند که واقعا ما افراد چاق ذهنمان با آنها درگیر است و اصلا به آنها توجه نمیکنیم . مثل نداشتن کالری برای سالاد و زیاد خوردن برای جلوگیری از خوردن غذاهای کالری دار که نمیدانستیم همین باعث افزایش پرخوری در افراد چاق میشود .

      دقیقا وقتی گفتید که باید نگرش خود را با تمرین و استمرار و گوش دادن به فایلها تغییر بدهیم این هم برای من جالب بود.به عنوان مثال اگر این فایل را گوش نداده بودم که یک نفر از دوستان ورزش میکرده و الان که انجام نمیده درذهنش هست که با ورزش نکردن لاغر نمیشه و این نگرش باعث میشده که فرد لاغر نشه 

      و همچنین در این فایل متوجه شدم که بدن ما به دو صورت عمل میکند 

      1- بخش مورد نیاز بدن = با لذت خوردن و بدون استرس                  

      2- بخش اضافی بر بدن = وقتی که بدن علامت سیری را داد که ما آن اضافه را نخوریم و ما توجهی نکردیم و بعد از پرخوری خود را سرزنش کردیم پس باید نگرش خودمان را تغییر بدهیم 

      و یا وقتی استاد گفتند که ذهن و عملکرد باید با هم باشند ما باید بیشتر روی ذهنمان کار کنیم تا عملکرد خودش اصلاح بشه برایم خیلی جالب بود 

      و یا باید رفتارمان را تغییر بدهیم و همچنین علت  تغییر رفتارمان را پیدا کنیم مثلا اگر ما از خوردن چیزی ترس داریم علت آن را پیدا کنیم و برای رفع آن تلاش کنیم .

       من از تاریخ 1402/03/08 متعهد شدم هرروز یک فایل را گوش دهم و نکات آن را یادداشت برداری و در بخش نظریات هم نظر خودم را تایپ کنم . دیروز در یک مراسمی چند نفر از خانمهای فامیل من را دیدند همگی به اتفاق گفتند چقدر لاغر شدی و این انگیزه برای من بود و اول از همه هم میپرسند چه رژیمی و چند کیلو و درچه مدت لاغر شدی وقتی من بهشون گفتم رژیمی  در کارنیست و نه ورزش میکنم و همه چیز میخورم و اصلا روی ترازو نمیروم و فقط تمرینات ذهنی داره بقول استاد که گفتند اطرافیان ما را مسخره میکنند گفتند اینها همش الکیه کم خوردی لاغر شدی و وقتی گفتم سایت داره و فایلها رایگان بیشتر تعجب کردند و حرفم را با تعجب تایید کردند و همان جا خدا را شکر کردم که به قول استاد ما از طرف خداوند برگزیده شدیم که دراین مسیر قرار بگیرم و هرکس که برگزیده نشده باشد اصلا در این مسیر قرار نخواهد گرفت . 

      از استاد عزیز ممنون و سپاسگزارم که فایلهای بسیار ارزشمند و مفید و با نکات بسیار ریز برای ما قرار میدهند . بازم ممنون

      برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید. ثبت امتیاز
      امتیاز: 4 از 1 رأی
      افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم
      امتیاز کاربر: 0
      مدال طلایی
      محتوای دیدگاه: 516 کلمه

      سلام به استاد عزیزم 

      من الان هرچی بخورم اصلااا به کالریش فکرم نمیکنم و این یک رفتار جدید

      اتفاقا خواهرم جدیدا از رژیم و لاغری رو میگف ک دوستش گرفته و لاغر شده حالا اینکه لاغر تا کی قراره لاغر بمونه خدا عالم…

      خلاصه میگف منم قراره رژیم اونو بگیرم استفاده کنم ازش 

      همون لحظه اومد تو ذهنم م واقعا من دیگه به رژیم غذایی هیچ اعتقادی ندارم و چقد مسخرس برام 

      منی ک قبلا ذهنم کالری شمار بودا  

      خخخ 

      و خیلی از این رفتار و از وضعیت جدیدی ک توش قرار گرفتم راضیم 

      این جاده لاغری این جاده شکست ترس هام و این لذت غذا خوردن و لذت بردن از زندگی 

      منو همسرم کلا زیاد نمیریم بیرون یا کلا سفارش نمیدیم ک پیک برامون غذای فسفودی بیاره 

      نکه بدمون بیاد نه کی از فسفود بدش میاد ولی باشه میخوریم نبودم نبود خیلی تک و توک پیش میاد سفارش بدیم یا بیرون برا خرید رفته باشیم غذای فسفودی بخوریم 

      ن اینکه ب خاطر این باشه ک برچسب چاقی دارن 

      کلا نمیریم زیاد سمتش ب صورت ناخودآگاه مصرف نوشابه ام همینطوره مهمونی ب مهمونی اونم فاصله زمانی زیاد 

      و این رفتار ب بچمم قطعا انتقال داده میشه بچه هرچی ما بخوریم میخوره دیگه حالا شاید بچه ها بیشتر پیتزا دوس داشته باشن 

      فقط موندم گیر کردم تو این ورزش

        نمیدونم چرا از ذهنم پاک نمیشه و چطور این قضیه رو حلش کنم برا خودم 

      از ی طرف همسرم ناراحت میشه نرم باشگاه از ی طرفم دوس دارم برم انرژی میگیرم حس خوبی میده بهم 

      ولی ولی اماا 

      داشتم با خودم فکر میکردم میگفتم ی روز باشگاه ی روز با دوستم میرم بدمینتون بازی میکنم پس من اگه اینطوری پیش برم حتما شکمم تخته تخت دیگه اخرشه دیگه این همهه قراره کالری بسوزونم 

      😂😂🤣🤣🤣 

      نمیدونم شاید ورزش کردن و سخت هم ورزش کردن و عرق ریختن برام لذت بخشه 

      و اینکه ب ذهنم یه جوابی میدم اینکه تحرک دارم به به چقد خوبه 

      😂😂😅 

      شاید لاغری رو دارم برا خودم سختش میکنم 

      یا نگاه من وقتی ک‌ نمیرم باشگاه ب انداممه بیشتر زوم میکنم روش ☹️

      مشکل من اینه میدونم راه چیه 

      شمام الگوی منی تو بی تحرکی لاغرم هستین 

      ولی نمیتونم انگار این یکی رو پیاده کنم تو ذهنم یا افکار شوهرم نمیزاره

      بهم اعتماد نداره یا کلا ب کارای ذهنی هیچ علاقه ای نداره باورم نداره

      حالا من دارم به این فکر میکنم که اگه ی روزایی باشه که من بخوام ورزش نکنم مثل دوران بارداری 

      دیگه همسرم نمیتونه بگه برو ورزش که چون دلیل موجه دارم ک نکنه بچه بیوفته فلان … 

       خب اون موقع میتونم بهتر لاغری با ذهن رو پیاده کنم 

      خب چند روز پیش ی کامنتی گذاشته بودم مبنی بر اینکه احساس میکنم دوباره دارم برمیگردم ب حالت قبل و یادم رفته بود انگار که باید تو این مسیر صبور باشم و اصلا عجله نکنم برا تغییر سایز ،ک داشتمشم 

      من حس میکنم تو قسمت شکم دو قدم الی چهار قدم فاصله دارم با شکم تختی داشتن برا همین شکممو میدم تو میگم خدایا فقط مشکل همین یه خردستا 😂😂

      و باید تو گوش دادن فایل ها بیشتر اراده نشون بدم و علاقه نشون بدم و یا ساعت و وقتی رو تعیین کنم برا گوش دادن ب فایل ها 

      امیدوارم ب زودی با خودم کنار بیام

      مرسی ک از وقتی ک برا ما میزارین استاد عزیزم

      برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید. ثبت امتیاز
      امتیاز: 0 از 0 رأی
      افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم
      آواتار ریحانه دوست محمدی
      1399/12/04 15:48
      مدت عضویت: 1234 روز
      امتیاز کاربر: 425 سطح ۱: کاربر مبتدی
      مدال طلایی
      محتوای دیدگاه: 791 کلمه

      سلام استاد… من دقیقا این فایل رو سه چهار ماه قبل نگاه کردم و اون موقع همسرم فایل های شمارو برام روی فلش دانلود میکرد و من توی تی وی روزها نگاه میکردم. ولی هیچ دیدگاهی نمیزاشتم و حتی مطالب قبل از فایل هارو هم نمیخوندم… خیلی فایل به این طریق دیدم تا اینکه یه روز یه فایل ازتون دیدم که نگاه کردن، نوشتن و گوش کردن هرسه همزمان معجزه میکنه. ازاون روز تصمیم جدی گرفتم که گام به گام از سایت و مطالبش استفاده کنم و پیش برم و هرفایل رو مطالبشو بخونم، دیدگاه دوستانو مرور کنم و خودم هم دیدگاه بزارم… و شروع کردم دوباره به تماشای فایل های رایگان و یکی یکی و به ترتیب نگاه کردم و دیدگاه گزاشتم… و الان سه ماهه دارم کلی اگاهی جدید کسب میکنم، و وقت مفیدمو که چهار ماه قبل به بطالت میگزروندم، دارم الان ازش به نحو احسن استفاده میکنم. و عجله ای هم برای تموم کردن فایل ها ندارم.. هرروز اختصاص دادم به یکی دوتا فایل انگیزشی برای تغییر زندگی و لاغری… خداروشکر که کلی نتیجه مثبت گرفتم از همه لحاظ.. از لحاظ روحی. جسمی. ذهنی و فکری کلی تغییر کردم و حالم صدبرابر از قبل بهترشده …الان دیدن دوباره این فایل خیلی برام تازه گی داشت و انگار اولین باربود دارم گوش میکنم. و کلی اگاهی ها دوباره در ذهنم مرور شد و در خاطرم و ذهنم ثبت شد. من هم دقیقا همین رفتار رو داشتم که خیلی وقت ها عادت کرده بودم نون پنیر میخوردم. و شرایط چون جوری بود که همسرم تا ساعت 5سرکاره،از ناهار خبری نبود و به محض رسیدن همسرم، ما شام و ناهارمون یکی میشد. من طبق عادت چن وقت نون پنیر میخوردم و خیلی دوست داشتم و کنترل شده هم میخوردم اما اثری از لاغری نبود. چون پشت خوردن نون پنیر، ترسم از بیشتر خوردنش بود و چاق تر شدن. و جالب اینه که تافردا شب همون ساعت من غذا نمیخوردم اما عادت به خوردن تنقلات داشتم. و هرجا مینشستم به همه میگفتم من بانون پنیر چاقم اگه غذا بخورم خدامیدونه چی بشم..حتی گاهی با اکراه مجبور بودم غذایی که دوست ندارم و میلی به خوردنش ندارم رو بخورم و اتفاقا بیشتر از همیشه میخوردم، چون خلا غذای مورد علاقم مثل پیتزا و فست فودرو، باخوردن زیاد نون پنیر یا تخم مرغ پر میکردم.. همه ی این طرز تفکر اشتباهم، سال های سال با کوله بار چربی و سنگینی وزن به همراه داشت. که خداروشکر الان از شر این تفکرات غلط خلاص شدم و کلی تفکر تازه و جدید و البته درست رو در ذهنم پرورش دادم و ازشون استفاده میکنم. خیلی موضوع جالبی هست که بهتون بگم، یه دوستی دارم که خیلی متناسبه و هم قد خودمم هست. چون اطرافیانم هم چاق هستن هروقت دورهم جمع میشدیم، طبق معمول از چاقی و رژیم و لاغری و ترس از خوردنامون حرف میزدیم و همیشه میگفتیم به دوستم که تو بااینکه مثل گاو میخوری ولی چاق نمیشی، ولی مااین همه کنترل شده غذا میخوریم از تو چاق تریم.وکلی بهش حسودی میکردیم بخاطر قد بلند و اندام متناسبش و اون به من میگفت چون من اهل تنقلات نیستم و فقط غذا میخورم چاق نمیشم. و دلایل خودشو داشت برای تناسب اندامش… اینقدر این دورهمی ها و صحبت ها در گروه چتمون تکرار میشد تااینکه همین هفته پیش که بعد از چن ماه دورهمی داشتیم، متوجه شدم همون دوستم که بین ما ازهمه متناسب تروخوش اندام تر بود و اضافه وزنی نداشت، شکمش خیلی بزرگ شده و الان درگیر کوچیک کردن شکمشه بااینکه هیچ تغییری در خوردن دوستم اتفاق نیفتاده و طبق قبل غذا میخوره … ومن برعکس اون کلی تغییر جسمی داشتم، خیلی جالبه که فرمول های ذهنی غلط ما در اون زمان، در ذهن دوستم اینقدربه طور ناخودآگاه مرور ‌شده و با هربار دورهمی و چت گروهی که باهم داشتیم،ذهنش درگیر شده بااین فرمول ها. که اون بااینکه هیچ وقت 30سال چاق نمیشد، الان شکم کرده و چاقیش تجمع کرده در قسمت شکمش و ازاین موضوع الان رنج میبره و دنبال راه حله اب کردن شکمشه…فرمول چاقی خیلی خطرناکه و در معرض هر فرد لاغری قرار بگیره و مرور بشه در ذهنش، اونو به طور ناگهانی چاق میکنه، حتی اگه اون فرد هیچ وقت چاقی رو تجربه نکرده باشه. همونطور که فرمول های لاغری اگه در فرد چاق که هیچ امیدی به لاغری نداره، مرور بشه و ثبت بشه در ذهنش، فرد چاق به طور شگفت انگیزی لاغر میشه، طوری که اصلا متوجه لاغر شدنش و تغییر جسمش نمیشه و یهویی متوجه میشه که شگفتی ساز شده….. خداروشکر میکنم منم دراین سه ماه هرروز کلی فرمول لاغری در ذهنم مرور میکنم و دارم ازشون نهایت استفاده رو میکنم. اما خدا به دوستم رحم کنه که چاقیش تاکجا ادامه خواهد داشت و خودش هم خبر نداره…. عمرتون بابرکت استاد…. یاعلی

      برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید. ثبت امتیاز
      امتیاز: 16 از 4 رأی
      افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم
      امتیاز کاربر: 453 سطح ۱: کاربر مبتدی
      مدال طلایی
      محتوای دیدگاه: 562 کلمه

      سلام وقت بخیر 🌷
      این فایل بسیار فوق العاده بود ،نظرات دوستان رو خوندم که بتونم ازشون بهره بیشتری ببرم‌ واقعا اگر برای هر کاری قبلش لااقل یک دقیقه فکر آگاهانه بشه شاید کمتر اشتباه کنیم معمولا ما آدمها فکر کردن رو بیشتر برای کارهای خیلی مهم زندگیمون میگذاریم واینو نمیدونیم که برای کوچکترین کارها فکر کردن میتونه چقدرزندگی رو راحت کنه ، به شرط اینکه افکار درستی داشته باشیم همین موضوع در ظاهر ساده خوردن که مشکلات خیلی بزرگی برای ما افراد چاق بدنبال داشته اگر قبل از عمل خوردن اون فکر پشت خوردن درست باشه هیچوقت ما به همچین مشکلاتی برخورد نمیکردیم من تقریبا از ۲۰ سال قبل در باره یه خانم شنیدم که با هم اشنایی دوری داریم ،بامراجعه به دکتر تغذیه وگرفتن رژیم مقدار زیادی وزن کم کرده بود ،همه درباره تغییرات ظاهریش صحبت میکردن ومن از اونجا توجهم به اندامم جلب شد و تا حالا دیگه به معنای واقعی یه آب خوش از گلوم پایین نرفت ترس از خوردن مدام همراهم بود که چرا اینو خوردم وهمیشه به زور جلو خودم رو میگرفتم که خوراکی مورد علاقم رو نخورم ومقدار نخوردهام خیلی بیشتر از خوردنهام بود در این سالها شاید مهمترین مسئله زندگیم چاقیم‌بود وحالا که به اون سالها فکر میکنم چقدر بی نتیجه زندگی رو به خودم حروم کرده بودم وبه طبع درروندزندگی اطرافیانم هم تاثیر گذاشته بودم مثلا هر روز به دنبال خرید وسایل سالاد وسبزی خوردن بودم وچقدر با حسرت به سفره وغذایی نگاه میکردم که خودم پخته بودم ولی مجبور به خوردن سالاد بودم ویا اینکه اگر چند لقمه ای هم غذا میخوردم اینقدر باهاش سبزی خوردن میخوردم که سیر بشم تا مدتها از سالاد وسبزی خوردن متنفر میشدم وهمه این افکار نادرست واون خاطرات بد رو به دلیل نا اگاهی خودم میدونم وخودم رو سرزنش نمیکنم از وقتی با دوره اشنا شدم لذت بردن از غذاها رو درک کردم وبا این فایل زیبا بیشتر فهمیدم که استاد چی میگن وکلمه به کلمه ش راه رو برام‌هموارتر کرد که فکر پشت هر عمل مهم نه خود عمل به تنهایی،اگر فقط عمل به تنهایی باشه وتوجه به افکار نباشه در بهترین حالت اضافه نشدن وزن ودر همون اندام موندن رو بدنبال داره یه مثال میزنم که تاثیر افکار رو برای خودم روشنتر کنم یکی از دوستانم اضافه وزن زیادی پیدا کرده بود دلیلش رو پیاده روی نکردن میدونست بعد از اینکه مدتی پیاده روی های زیادی انجام میداد وزنش به میزان قابل توجهی کم شد وبر این عقیده بود که خوردن باعث چاقی نمیشه و خوردنش هم همیشه زیاده البته نمیخوام بگم که این افکار درسته چون این دوستم هم باید مدام ورزش وپیاده روی کنه واگر روزی نتونه پیاده روی انجام بده مطمئنا باز دچار اضافه وزن خواهد شد پس تنها راه موندگار لاغری با ذهن هست ،خوشحالم که تونستم تا حدود زیادی افکار درست رو جایگزین افکار نادرست کردم وقتی که به اندازه نیازم بخورم وغذاها رو تفکیک نکنم که کدوم چاق کننده تره واز قبل برای خوردن نقشه نکشم ومواظب افکارم باشم وبه جای انجام کارهای بیهوده وقتم رو با گوش کردن به فایلها بگذرونم مطمئنا نتایج فوق العاده ای رو کسب میکنم همونطور که تا حالا نتایج فکری ورفتاری بسیار خوبی رو کسب کردم خدارو سپاسگزارم که در بدترین شرایط فکری وجسمی من رو هدایت کرد واز استاد عزیزم متشکرم که با اموزشهای عالی من روآگاه کردن 💖💖💖💖💖🌷🌷🌷🌷🌷

      برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید. ثبت امتیاز
      امتیاز: 15 از 3 رأی
      افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم