0

گام ۲۷: تاثیر فرمول های ذهنی بر چاقی

فرمول های ذهنی
اندازه متن

تاثیر فرمول های ذهنی بر عملکرد ذهن مانند عینکی است که بر چشمان خود می زنیم.

فرمول های ذهنی در واقع نوع نگرش ما به خودمان و دنیای پیرامون را مشخص می کنند و در نهایت باعث شکل گیری انتظار در ما می شوند.

انتظار هم در نهایت شرایط زندگی ما را شکل می دهد.

تاثیر فرمول های ذهنی

حتما با عملکرد عینک آشنایی دارید.

اگر شما عینکی با شیشه های آبی رنگ بر چشمان خود بزنید همه دنیا را به شکلی می بینید که رنگ آبی آن غلیظ تر از دیگر رنگ هاست و اگر عینکی با شیشه های رنگ قرمز به چشمان خود بزنید دنیای قرمز رنگی را خواهید دید.

دلیل آن تغییر کردن رنگ دنیا نیست بلکه تاثیری است که شیشه های رنگی بر نوری که از دنیا به چشمان شما می رسد می گذارند.

تاثیر فرمول های ذهنی

وقتی نوری که به چشمان شما میرسد به واسطه شیشه های رنگی تغییر رنگ می دهد، تصویری که توسط شما دیده می شود غیرطبیعی و به رنگ آن شیشه خواهد بود.

تاثیر فرمول های ذهنی بر چاقی

برای مثال در ذهن فردی که فرمولچاقی من ارثی است ذخیره شده باشد، تجربه او در زندگی چاق شدن خواهد بود و هرچه برای لاغر شدن تلاش کند نتیجه ای نخواد داشت چون این فرمول های ذهنی است که نتیجه نهایی را رقم می زند نه تلاش جسمی فرد.

در مثال دیگر در ذهن همه افرد چاق فرمول “خوردن باعث چاقی می شه” ذخیره شده است.

این فرمول به تنهایی می تواند باعث چاق ماندن افراد تا روزی که زنده هستند شود همچنین به راحتی سبب افزایش وزن مداوم افراد می شود.

به تاثیری که شیشه رنگی عینک بر نگاه شما می گذارد فکر کنید، تاثیری که فرمول های ذهنی بر نتیجه زندگی شما می گذارند را بهتر درک می کنید.

همانطور که نگاه کردن به دریا با عینک شیشه رنگی باعث تغییر رنگ آب به رنگ شیشه عینک می شود، مواجه شدن با مواد غذایی زمانی که شما به واسطه فرمول ذهنی “خوردن باعث چاقی می شه” عقیده داشته باشید که غذا خوردن باعث چاقی شما خواهد شد حتما این شرایط را تجربه خواهید کرد.

زمانی که شما از عینک با شیشه رنگی استفاده می کنید، به هر سمتی نگاه کنید غلظت رنگ شیشه عینک در آن صحنه بر سایر رنگ ها غلبه می کند.

تعریف هایی که درباره مواد غذایی در ذهن خود داریم مانند همان شیشه های رنگی هستند با این تفاوت که به جای تاثیر بر بینایی ما تاثیر مستقیم بر جسم ما می گذارند.

فردی که عقیده دارد نان خاصیت چاق کنندگی دارد هر بار که نان مصرف می کند فرمول ذهنی “چاق شدن من طبیعی است” را پررنگ تر می کند. چرا که از قبل می داند نان خاصیت چاق کنندگی دارد و او دارد نان می خورد.

در واقع قبل از خوردن نان چاق تر شدن را می پذیرد و سپس نان می خورد.

نکته جالب توجه در آموزش های ذهنی استفاده از مثال و دلیل منطقی برای رد کردن فرمول های ذهنی اشتباه است.

در مثال خوردن نان حتما با من هم عقیده هستید که افراد زیادی هستند که علاقه شدیدی به خوردن نان دارند اما همیشه متناسب هستند.

این موضوع اثبات می کند که نان خوردن باعث چاق شدن افراد نمی شود اما فکر کردن به چاق کننده بودن نان می تواند منجر به چاق شدن افراد شود.

اگر از افراد متناسب درباره نان خوردن سوال کنید متوجه می شوید دیدگاه آنها درباره ویژگی های نان و استفاده کردن از نان با آنچه ما درباره نان می دانیم تفاوت زیادی دارد.

این تفاوت نگاه درباره تاثیر مواد غذایی در ذهن افراد چاق و متناسب مربوط به لیست بلندی از مواد غذایی می شود که در ذهن افراد چاق آن مواد غذایی چاق کننده هستند اما در ذهن افراد متناسب آن مواد غذایی باعث سیرشدن یا تامین انرژی یا لذت بردن از زندگی می شوند.

وقتی مواد غذایی برای فرد چاق و متناسب یکسان است پس چه چیزی باعث تفاوت در وضعیت جسمانی استفاده کنندگان از آن مواد غذایی می شود؟

تنها دلیل این تفاوت فرمول های ذهنی است که در ذهن افراد متناسب و چاق ذخیره شده است.

نکته قابل توجه درباره تاثیر فرمول های ذهنی این است که وقتی فرمول اشتباه در ذهن شما ایجاد می شود نه تنها زمانی که مشغول خوردن غذا هستید، افکار شما تحت تاثیر آن فرمول های قرار می گیرد بلکه حتی در زمانی که فقط نگاه شما به آن مواد غذایی می افتد افکاری در ذهن شما مرور می شود که نشات گرفته از همان فرمول های ذهنی است.

باورهای چاق کننده

تاثیر فرمول های ذهنی بر عملکرد

از دوران کودکی علاقه شدیدی به خوردن کلوچه با چای داشتم.

از آنجا که مادر من تبحر خاصی در پختن کلوچه های خانگی داشت همیشه چند نوع کلوچه در خانه ما وجود داشت و یکی از تفریحات لذتبخش من خوردن کلوچه با چای بود.

تصور کنید علاقه زیاد به خوردن کلوچه داشته باشید و از طرفی هزاران بار شنیده باشید که کلوچه چاق کننده است.

درباره کلوچه در ذهن من فرمول های ذهنی اشتباه ایجاد شده بود.

در دوران نوجوانی که درگیر چاقی شده بودم و برای لاغر شدن تلاش می کردم هربار که کلوچه می خوردم یقین داشتم که چاق خواهم شد.

در زمان استفاده از برنامه های رژیمی هرطور شده سعی می کردم کلوچه نخورم ولی به محض تمام شدن مدت رژیم یا رها کردن آن به دلیل فشار عصبی اولین چیزی که مشغول خوردنش می شدم کلوچه بود.

فرمول های ذهنی اشتباه که درباره کلوچه در ذهن من ایجاد شده بود سبب شده بود که حتی وقتی از جلو مغازه کلوچه فروشی رد می شدم و عطر و بوی کلوچه ها نظر من را جلب می کرد همزمان با فکر کردن به لذت خوردن کلوچه به چاق کننده بودن کلوچه فکر می کردم.

افکاری که در ذهن من مرور می شد تحت تاثیر فرمول های ذهنی اشتباهی بود که در ذهن من ذخیره شده بود.

نکته جالب توجه اینکه یکی از دوستانم که فرد متناسبی بودی مثل من عاشق کلوچه بود ولی هیچ وقت تصوری که من درباره تاثیر چاق کنندگی کلوچه داشتم را او نداشت.

البته نه تنها فرمول های ذهنی من و دوستم درباره تاثر چاق کنندگی کلوچه با هم تفاوت داشت بلکه نگاه ما درباره موقع خوردن کلوچه هم خیلی با هم تفاوت داشت.

در بیست و چند سال دوستی با این فرد متناسب هیچ وقت ندیده بودم که او کلوچه را بعد از ناهار و فقط به خاطر خوردن با چای بخورد اما سال ها من این کار را تکرار می کردم.

یا اگر به هر دلیل کلوچه می خورد دیگه هیچ غذایی نمی تونست بخوره و میگفت من کلوچه خوردم و سیر هستم و این در حالی بود که هیچ وقت من با خوردن کلوجه احساس سیری نمی کردم و اصلا کلوچه از نظر من غذا محسوب نمی شد. ی

ک خوراکی خوشمزه بود که برای لذت بردن از اوقات زندگی خورده میشد.

فرمول های ذهنی به این شکل باعث تغییر افکار و رفتار ما می شوند و ترکیب آنها با یکدیگر به شکل بسیار ساده ای باعث اضافه وزن می شوند.

تصور کنید من عقیده داشتم کلوچه غذا نیست و فقط یک خوراکی خوشمزه است که با چاق و برای تفریح کردن خورده میشه و از طرفی عقیده داشتم کلوچه خاصیت چاق کنندگی داره.

ترکیب این دو فرمول باعث بروز واکنش های رفتاری در من می شد که در حالتی که واقعا سیر بودم ولی باز کلوچه را با چای می خوردم و از طرفی هربار کلوچه می خوردم برای من چاق شدن طبیعی تر می شد.

نقش ذهن بر سایر جنبه های زندگی

فرمول های ذهنی در جنبه های مختلف زندگی ما تاثیرگذار هستند.

در کسب کار، در تحصیلات، در روابط و در بسیاری از موضوعات مختلف در ذهن ما به واسطه شنیده ها و دیده هایمان فرمول هایی ساخته شده است که در نهایت نتیجه زندگی ما در جنبه های مختلف را رقم می زنند.

فرمول ذهنی ” من آدم بدشانسی هستم “ سبب می شود که هرچه فرد سعی و تلاش می کند که موفقیتی کسب کند، نتیجه ای در بر نخواهد شد چرا که نتیجه نهایی را فرمول بدشانسی رقم می زند و جهان شرایطی را برای آن فرد ایجاد می کند که به بدشانس بودن خود بیشتر پی ببرد و به عبارتی بدشانسی را بیشتر تجربه کند.

فرمول های ذهنی چاق کننده ذهن ما سبب می شوند که ما در زندگی بیشتر تجربه چاقی را داشته باشیم.

دلیل اینکه افراد به مرور چاق تر می شوند اشتیاق جهان برای مواجه کردن آنها با محتوای ذهنی است که سبب تجربه شرایط زندگی (سلامتی و جسمی) فرد می شود.

در دوره ورود به سرزمین لاغرها تمام سعی من این است که ابتدا هنرجوها فرمول های ذهنی چاق کننده ذهن خود را شناسایی کنند، سپس فرمول های صحیح و متناسب کننده را چایگزین فرمول های قبلی کنند. به عبارت خیلی ساده عینک چاقی را از روی چشمان خود بردارند و عینک متناسب شدن را به جای آن روی چشمان خود قرار دهند.

با این کار آنها به مرور تناسب اندام را در زندگی تجربه خواهند کرد. اتفاقی که به لطف خدا برای من و همه دوستانی که با اشتیاق و علاقه مراحل دوره آمورشی را سپری کرده اند رخ داده است.

در این فایل به طور خیلی ساده و واضح تاثیر فرمول های ذهنی در نتیجه زندگی افراد را توضیح داده ام و پس از استفاده از این توضیحات به وضوح تاثیر فرمول های ذهنی در زندگی برای شما واضح خواهد شد.

این وضوح به شما کمک میکند تا در ادامه مسیر متناسب شدن توجه بیشتری به فرمول های ذهنی خود داشته باشید و به طور دقیق تری عملکرد این فرمول ها را تحت نظر داشته باشید و برای تغییر آنها اقدام کنید.

✍️ تمرین آموزشی 📖

بارها تاکید کرده ام که با رفع موانع ذهنی برای لاغر شدن می توانید لاغر شوید. بنابراین شناسایی موانع ذهنی اهمیت بسیار زیادی دارد.

موانع ذهنی بر اساس فرمول های ذهنی ایجاد می شوند بنابراین برای شناسایی موانع ذهنی باید مهارت شناسایی فرمول های ذهنی را کسب کنید. پس با دقت تمرینات مربوطه را انجام دهید.

ابتدا متن نوشتاری را مطالعه کنید، سپس ویدوی آموزشی را تماشا کنید و بعد از آن به سوالات مطرح شده به شکل انشایی شرح دهید.

  • درک و نگرش شما از فرمول های ذهنی چیست؟ شرح دهید.
  • مواردی از تاثیر فرمول های ذهنی در جنبه های مختلف زندگی تان را نام برده و شرح دهید.
  • تاثیر فرمول های ذهنی در روند چاق شدن خود را شرح دهید.
  • اگر از روش های مختلف برای لاغر شدن استفاده کرده اید تاثیر فرمول های ذهنی در نتیجه ای که کسب کردید را شرح دهید.
  • آیا استفاده از روش های قبلی برای لاغر شدن باعث تغییر فرمول های ذهنی شما شده اند؟
  • لاغری با ذهن چگونه می تواند باعث تغییر فرمول های ذهنی شما و تغییر نتیجه جسمی در شما خواهد شد؟
  • درک خود از توضیحات ویدیوی آموزشی را به صورت انشایی شرح دهید.
  • از محتوای ویدیوی آموزشی برای خود تمرین ایجاد کرده و در بخش نظرات تمرینی که باید انجام دهید را بنویسید.

منتظر خواندن نوشته های شما هستم

همراه همشگی شما: رضا عطارروشن

با دادن ستاره به این مطلب امتیاز بگیرید.

Rating 4.30 from 47 votes

https://tanasobefekri.net/?p=14080
برچسب ها:
135 نظر توسط کاربران ثبت شده است.

دیدگاهتان را بنویسید

اندازه متن دیدگاه ها
      آواتار حیرت انگیز
      1402/08/05 18:51
      مدت عضویت: 329 روز
      امتیاز کاربر: 706 سطح ۵: هنرجوی متوسطه
      دیدگاه فنی
      محتوای دیدگاه: 601 کلمه

      به نام خداوند نیرو دهنده ام 

      سلام خدمت استاد ارجمند و دوستان همگام 

      حل تمرینات فرمول‌های ذهنی 

      • درک و نگرش شما از فرمول های ذهنی چیست؟ شرح دهید.
      • فرمول‌های ذهنی همان داده ها و اطلاعاتی است که ما از طریق محیط پیرامون خودمان در ذهنمان ثبت کرده ایم و با تجربه کردن و انجام دادن این اطلاعات ثبت شده و بارها و بارها تکرار این اطلاعات آنها را به فرمولها و باورهای ذهنیمان تبدیل کرده ایم .
      • مواردی از تاثیر فرمول های ذهنی در جنبه های مختلف زندگی تان را نام برده و شرح دهید.
      • من با توجه به اطلاعاتی که درباره سختی آزمون وکالت در ذهنم ثبت کرده بودم با توجه به دیده ها و شنیده های خودم و تکرار بارها و بارهای این اطلاعات
      • آنها را در ذهنم به فرمول‌های قدرتمندی تبدیل کرده بودم که خودم را قادر به انجام دادن این آزمون نمیدیدم و حتی جرات روبرو شدن با این آزمون را هم نداشتم و اصلا شرکت نکردم و الان بسیار ناراحت و پشیمان هستم چون می‌توانستم الان وکیل باشم و لذتش را ببرم .
      • تاثیر فرمول های ذهنی در روند چاق شدن خود را شرح دهید.
      • فرمول‌های ذهنی تاثیر مستقیم در روند چاق شدن من داشته است .
      • مثلا یکی از فرمول‌های ذهنی من این بود که برای لاغر شدن باید سخت ورزش کنم و برای رهایی از چاقی شروع میکردم به انجام انواع و اقسام روش‌های ورزشی برای لاغر شدن و بعد هر بار ورزش بدلیل ضعف و باور اینکه خوب من حالا دیگر ورزش کرده ام و مقداری کالری سوزانده ام راحت مجوز پرخوری خودم را صادر میکردم و در نهایت وارد یک انتقام گیری از خوراکی ها میشدم و دق و دلیه آن رنجهای ورزش را با خوردن تلافی میکردم و هر روز یک گام به سمت چاقی بیشتر میرفتم .
      • ذهن من پر بود از فرمول و کد ذهنی اشتباه و تمام این فرمولها نتیجه نهایی زندگی من را رقم میزد .
      • اگر از روش های مختلف برای لاغر شدن استفاده کرده اید تاثیر فرمول های ذهنی در نتیجه ای که کسب کردید را شرح دهید.
      • استفاده از روش‌های لاغری در گذشته انجام می‌دادم چون در ذهن من این ثبت شده بود که من لاغر نمی‌شوم و از طرفی امتحان روش‌های مختلف این باور را در من قوی‌تر کرده بود من از هر روشی استفاده میکردم یا  نتیجه نمیگرفتم یا نتیجه برایم ماندگار نبود و به سرعت چاقتر از قبل میشدم
      • و الان فهمیدم علت تمام آن ناکامی ها با وجود سختی ها و تلاش‌های زیاد بخاطر فرمول های ذهنی اشتباه من بوده.
      • آیا استفاده از روش های قبلی برای لاغر شدن باعث تغییر فرمول های ذهنی شما شده اند؟
      • استفاده از روش‌های لاغری در گذشته خودشان باعث بوجود آمدن فرمولها و موانع چاقی بیشتری در درون من شدند و من به یک باور قدرتمند رسیدم که من لاغر بشو نیستم و این بدترین دستاورد این روش‌ها در زندگی ام بود.
      • لاغری با ذهن چگونه می تواند باعث تغییر فرمول های ذهنی شما و تغییر نتیجه جسمی در شما خواهد شد؟
      • لاغری با ذهن فرمول‌های اشتباه ذهن ما را شناسایی می‌کند و موانع ذهنی ما در جهت لاغری را شناسایی و رفع می‌کند و در نهایت جسم ما به صورت خود به خودی به سمت تناسب و لاغری هدایت می‌کند و خیلی ساده تر از آنچه ما تصور می‌کنیم ما لاغر و متناسب می‌شویم. و اصلا مهم نیست ما چقدر اضافه وزن داریم یا در چه سنی و چه شرایط زندگی باشیم فقط مهم این است که ذهنمان را در مسیر درست و اصولی لاغری قرار دهیم و نهایتا بهترین نتایج منتظر ما هستند و ما بزودی لاغری را در جسممان خواهیم دید.
      • خداوندا سپاسگزارم که به من پذیرشی دادی تا بیاموزم و به کار بگیرم 
      • خداوندا سپاسگزارم که هستی 
      • الهی به امید تو 
      برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید. ثبت امتیاز
      امتیاز: 4 از 1 رأی
      افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم
      آواتار tala.kh25@yahoo.com
      1402/06/05 14:35
      مدت عضویت: 1221 روز
      امتیاز کاربر: 4291 سطح ۳: کاربر پیشرفته
      دیدگاه فنی
      محتوای دیدگاه: 1,185 کلمه

      به نام خدا

      • درک و نگرش شما از فرمول های ذهنی چیست؟ شرح دهید.

      فرمول ذهنی یعنی برداشت و دیدگاهی که از همه چیز داریم. هر چیز می تونه بی نهایت معنی برای هر فردی داشته باشه و نکته ی جالب اینه که ذهن این برداشت ها رو به واقعیت تبدیل می کنه. 

      باید حواسم باشه هر لحظه در مورد هر چیز چه فکری می کنم.

      از جا می شه فهمید یه برداشت یک فرموله نه قانون ؟

      چون برعکسش دیده شده.

      • مواردی از تاثیر فرمول های ذهنی در جنبه های مختلف زندگی تان را نام برده و شرح دهید.

      تو سه موضوع :  اعتماد به نفس، افزایش درامد و لاغری

      تو زمینه ی اعتماد به نفس خیلی طرز فکرای اشتباه در مورد خودم داشتم و دارم. این همه ساله من اصلا احترامی از خانواده و اطرافیانم ندیدم اما یه مدت کوتاهه که دارم طرز فکرامو در مورد خودم عوض می کنم همین ادمای ثابت رفتارشون خیلی عوض شده احترام میذارن. حرفمو روش حساب می کنن و خیلی چیزای دیگه.

      این موضوع واسه منی که این همه ساله یه مدل باهام رفتار شده اما یکی دو ماهه دقیقا برعکسش برخورد میشه، خیلی اتفاق برجسته ایه و به راحتی نمیشه طبیعی و معمولی دونستش. دقیقا این مسیر هم عین لاغریه.

       افزایش درامد:

      قبلا مثل لاغری ایده هایی که بقیه می گفتن و یه ذهنم رسید و همه شون عملی بود هیچ کدوم فرمول نبودن، رو انجام دادم حتی تو شغلای مختلف ایده ها رو اجرا کردم اماااا نتیجه نداد. نه مشتری اومد هیچیییی

      من خیلی از لحاظ مالی فرمولام مخرب بود خب اظرافیانمم ادمایی بودن که مدام هی تزریق می کردن یعنی چون ادمای نامناسبی بودن راه حلای اشتباه بهم می دادن.

      خلاصه اینکه تلاش ها و به این در و اون در زدنام حالا می بینم خیلیییی برام خوب بوده. چون ثابت شد بهم که اونا جواب نمی دن. باعث شد عمیییقا ازشون دل بکنم و نتیجه دستم بود اخع. من رفتم ازمایششون کردم. فقط در حد حرف به درک اینکه نتیجه نمیدن نرسیده بودم.

      خلاصه اینکه بدون چون و چرا اومدم رو فرمولا کار کردم.

      دقیقااا مسیرش لاغری هست. اول مقاومت داشتم زمان برد تا حتی تعهد پیدا کنم به ادامه دادن. لیز خوردنم داشت اما در مجموع خوب عمل کردم.

      الان وضع مالیم بهتر شده راضی ام از جایگاهم. داره بهترم میشه و از همه مهم تر دقیقااااا همه ی هدفایی که قبلا داشتم مثل مشتری و سفارش زیاد داشتن و افزایش درامد، راحت تر شدن کسب درامد، . کار مورد علاقه ام همه با فرمولا اجرا شد. 

      این افزایشه باز هم باید ادامه داشته باشه هدفام بزرگ تر شده و انتظارتم بیشتر شده، امااااا چیزی که برام مهمه ارامشست اینکه لیز میخورم سریع میام چند روز مدام کار می کنم دوباره مشتریم و سفارشم زیاد میشه. 

      اینو بار ها و بار ها امتحان کردم. دیگه دستم اومده اگررررر اوضاع از دستم خارج شد چحوری بسازمش. 

      داشتم می گفتم افزایشه و میل به رشد بیشتر همیشه در من هست اما چیز که هست اینه از جایگاه الانم قلبی از درون راضی ام. دیدم به رشد بیشتر افزایش درامد این نیست که عههه من میخواممم بیشتر میخواممم اون حرص و حس بد. دیدم اینه اوضاعم خوبه دوس دارم بهتر بشه. همین دیدگاهه که باعث شده راضی بشم.

      لاغری:

      لاغری رو هم که توی کامنتای قبلیم گفتم. یبار خیلی وقت پیش بود ازش نتیجه گرفتم خیلی هم سریع لاغری اتفاق افتاد.

      همین الانم متعادل شدن اشتها، کمتر شدن ترس نسب به مواد غذایی، احساس توانایی لاغر شدن خیلیییی بهتر شده و هر بار تمرین می کنم باز هم می بینم بهتر شده…مطمئن تر شدم…

      سایزم کمتر شده. خودم متوجه نشدم هنوز اما اطرافیان می گن.

      اینه داستان فرمولا…

      وقتی تو هر زمینه ای نتیجه داده دیگه بیشتر بهم ثابت می شه فرمولا یک ایده و تئوری شخصی نیست بلکه حقیقته قانونه که خبر نداشتیم اما ازش استفاده می کردیم و زندگیمون طبق همون داره می چرخه.

       

      • تاثیر فرمول های ذهنی در روند چاق شدن خود را شرح دهید.

      راجع به این میشه توضیحات مختلفی داد اما از اونی می گم که خیلی دم دستی تره و چند دقیقه پش داشتم بهش فکر می گردم.

      البوم شگفتی سازا رو که نگاه می کنم بخصوص افرادی که خیلییی اضافه وزن داشتن، تونستن متناسب بشن.

      اینو که دیدم با خودم گفتم اصلا اهمیتی به استعداد نداره. اصلا ربطی به اب که دیگه از سر گذشت چه یک وجب چه دو وجب نداره. هر کسی با هر چقدررر ترس و ناامیدی و سال های زیادی که این افکارو هی با دیدن الگوها و برداشت ها تثبیت کرده تو ذهنش، شروع که کنه نتیجه می گیره.

      دیدین استاد تو زندگی هامون بعضی وقتا میگن دیگه تو خیلییی اوضاعت خرابه دست بشو نیست، تو دیگه خیلییی بار گناه داری دیگه بخشیده نمیشه، یا اطرافیان میگن تو خیلی کار بدی کردی امکان نداره ببخشیمت. تو اصلا تو ذهنت فرو نمیره ریاضی رو یادبگیر نیستی کلا تو نمیدونم از نیم کره ی فلان استفاده می کنه مغزت ادمای اونجوری ریاضیات رو یادنمیگرن و این مزخرفات که همه اش بوی ناتوانی میده و از دهن ادمای ناتوان هم در میاد. در صورتی که ادمای زیادی هستن توانایی یک کار رو نداشتن اما با تمرین و تکرار استاد شدن توش. مثل خود من یه سری هنر ها رو…یا بقیه…مگه کم همه مون شنیدیم تو لاغر بشو نیستی. همینی که هست. مگه کم دیدیم هر سال میگذره بدنمون هنووز چاقه و بیشتر شده که کمتر نشده؟ اما بچه های سایت لاغر شدن.

      تونستن. 

      وقتی تونستن که نشستن فرمول عوض کردن.

      • اگر از روش های مختلف برای لاغر شدن استفاده کرده اید تاثیر فرمول های ذهنی در نتیجه ای که کسب کردید را شرح دهید.

      تاثیر فرمول ها نرم نرمک اتفاق میوفته

      طبیعی اتفاق میوفته یعنی حس طبیعی بودن داری…نمیدونم چجوری بگم یعنی اولاش حتی فکر می کنی تغییری اتفاق نیوفته اما افتاده و به مرور پررنگ تر میشه.

      لاغری از طریق تغییر فرمولای ذهنی با لذته. بدون هیچ فشاری. دقیقا شبیه مسیر چاقیه.

      نتیجه اش پایداره.

      ارامش درونی و اعتماد به نفس ایجاد می کنه. مثلا عکس لاغری افراد سایت رو که نگاه می کنم جوری اروم هستن و لبخند ملیح دارن انگار از اول متناسب اند. طبیعیه براشون. هیجان زده نیستن یا بخوان کاری کنن که لاغر تر به نظر بیان. چون از قبل ذهنشون ذهن یه ادم لاغر شده. اوللل براشون طبیعی شده ذهنی لاغر شدن بعد جسم تغییر کرده.

      • آیا استفاده از روش های قبلی برای لاغر شدن باعث تغییر فرمول های ذهنی شما شده اند؟

      اصلااااا

      اونا حتی باعث میشدن فرمولای چاقی قوی تر بشن. هیچ کمکی به قوی کردن فرمول لاغری نمی کردن.

      فک کن استاد همه ی راه حلاشون نیت نیت لاغری بود اما همه بر اساس فرمولای چاقی داده شده بودن. وقتی باور داری غذا ها چاق می کنن و رژیم میدی، چطور ممکنه فرمول غذا ها اصلا تاثیری ندارن تو ذهن جا بیوفته؟ اصلا به تو فرصت میده که با ذهن باز بری با افراد لاغر صخبت کنی ببینی چه روشایی رو استفاده می کنن؟ والله اگه میرفتیم قشنگ دست فرمولای اشتباه رو می شد به حقیقت پر می بردیم.

      • لاغری با ذهن چگونه می تواند باعث تغییر فرمول های ذهنی شما و تغییر نتیجه جسمی در شما خواهد شد؟

      دقیقا همون مسیر چاق شدن تکرار میشه. اول فکرا و شنیده ها تغییر می کنه بعدم کم کم جسم تغییر می کنه. به همین راحتی.

      ما قبل این مسیرو از صفر اومدیم اما چون یه فرمولای دیگه بوده نتیجه یه چیز دیگه شده.

      برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید. ثبت امتیاز
      امتیاز: 10 از 2 رأی
      افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم
      آواتار حیرت انگیز
      1402/05/20 15:36
      مدت عضویت: 329 روز
      امتیاز کاربر: 706 سطح ۵: هنرجوی متوسطه
      دیدگاه فنی
      محتوای دیدگاه: 1,546 کلمه

      به نام خالق بی همتای مهربانم 

      سلام خدمت استاد ارجمند و دوستان همگام 

      فرمول‌های ذهنی 

      در نگاه اول باید ببینیم درکمون از فرمول ذهنی چیه؟

      من فکر میکنم فرمول ذهنی راه حل یا تکنیکی هست که ذهن برای حل مسائل پیرامون خودش طراحی کرده ، چون ما چیزهای زیادی در اطرافمون هست، اما همه اونها برامون اهمیت ندارن؛ ذهن ما میگرده چیزهایی که برامون اهمیت داره رو پیدا میکنه و برای درک بهتر اون شرایط یه فرمول می‌سازه .و چقدر استاد با مثال فیلتر و عینک این درس قشنگ برام جا افتاد و تلاش می‌کنم که دیگه عینک‌های ذهنی اشتباهم و بردارم و جهان و زیباتر و واقعی تر ببینم و لذت ببرم .فرمول‌های ذهنی همون عینک‌های و فیلترهای رنگی هستن که باعث میشن ما واقعیت‌ها رو نفهمیم مثلا یک فرمول ذهنی اینکه بعضی‌ها میگیم پرخوری عصبی داریم این ذهن ما دیگه تا عصبی میشه ناخودآگاه ما ، میره سراغ خوردن .

      خوب حالا درس امروز چیه؟

       اینه که بگردیم توی ذهن خودمون کنکاش کنیم ، ببینیم چه فرمول‌هایی ساختیم واسه خودمون، اونها رو پیدا کنیم و در پاکسازی یا اصلاح اونها قدم برداریم .

      هممون خوب میدونیم چقدر در گذشته ی خودمون تلاش کردیم برای لاغری اما آیا اون لاغری برامون موند؟

      البته که نه 

      چون فرمول‌های ذهنی اشتباه زیادی داشتیم و در مدت رژیم و ورزش آگاهانه داشتیم تلاش میکردیم اونها رو اجرا نکنیم ، ولی فرمولها سر جای خودشون بودن و فقط کافی بود رژیم و تموم کنیم و اون موقع بود که دوباره روز از نو و روزی از نو ،تکرار فرمول‌های اشتباه همانا و چاق شدن دو باره همان ؛

      اصلا ذهن فرمول‌ها رو ساخته تا راحت‌تر فرمان‌های مغزی صادر کنه، دقیقا عین فرمول‌های ریاضی  که جواب یک معادله پیچیده به جای حل طولانی سوال، فقط با یک فرمول ساده و کوچولو انجام میشه .

      پس من الان میخوام یه سری از فرمول‌های ذهنی خودم و بیان کنم که دارم تلاش می‌کنم در اصلاح اونها و یا کاملا پاکسازی اونها ،البته بدون اذیت کردن و فشار آوردن به دختر کوچولوی ذهنم چون قرار نیست اونو به یک دختر عقده ای و غر غر و تبدیل کنم بلکه برام مهمه اون مثه یه پرنسس زیبا و با وقار رشد کنه .

      در گذشته قبل از ورود به سرزمین تناسب فکری  فرمول‌های ذهنی داشتم که تا به الان در حال اصلاح اونها هستم و دست از تلاش نمیکشم به یاری خداوند یاریگرم. 

      @فرمول ذهنی سیر شدن @

       برای من اینطور تعریف شده بود =اینقدر بخور تا چیزی از اون نمونه هر چی میتونی بخور، تا نفست بالا نیاد شکمت درد بگیره،واقعا جا برای یه دونه برنج هم نداشته باشی  این یعنی سیری 

      بعد اصلاح این فرمول برای من =خوب به اندازه ای بخور که نیاز بدنته ،طوری غذا بخور احساس پری معده و سنگینی نکنی ،لازم نیست حجم غذات و کنترل کنی هر چقدر قبلا میکشیدم الانم همون اندازه میکشم چون چشمم میبینه و ذهنم می‌ترسه و احساس میکنه دوباره رژیم و قحطی در راهه ،نه من فقط به اندازه میخورم و اضافه غذام و برمیدارم هر وقت گرسنه شدم میخورم البته این استدلال منه نمیدونم درسته یا نه ؛ پس سیری ترکیدن شکم و معده نیست ،پس سیری تمام کردن تمام اون حجم از خوراکی نیست،سیری یعنی برای نیاز بدنم به اندازه بخورم شکمم سنگین نشه ،

      البته ممکنه بعضی وقتها لغزیده باشم اما وایسادم و ادامه دادم اینو گفتم که دوستانی که کامنت و میخونن اگر لغزش داشتن نا امید نشن و ادامه بدن .خدایا سپاسگزارم که از نعمتهات من و اطعام میکنی و من و از پرخوری و شکمپارگی نجات دادی تا جسمم که مکان حضور توست به جای پر شدنش با مواد خوراکی از عشق به تو پر بشه و با شیطان رجیم هم کاسه نباشم الهی شکرت .

      @فرمول ذهنی تفکیک و ترس از مواد غذایی @

      مدام در حال کالری شماری بودم حتی وقتهایی که رژیم نداشتم در اپلیکیشن مانکن ،کالری هام و حساب میکردم کلا بعد هر خوردن میرفتم و نامه اعمالم و می‌نوشتم و به شدت از بعضی خوراکی ها میترسیدم یا اصلا نمیخوردم که چاقتر نشم یا با ترس میخوردم و همش اضطراب چاقتر نشدن در من بود و من هر روز چاق و چاقتر میشدم .

      بعد از اصلاح فرمول تفکیک و ترس موادغذایی =خوب اول بگم چقدر زندگی قشنگ شده چه حس خوبی چه آرامشی حالا میدونم این مواد غذایی نیستن که باعث چاقی ما میشن این رفتار بد ما با مواد غذاییه که ما رو چاق میکنه ،

      دیگه واقعا از خوراکی ها نمی‌ترسم .هر وقت نیاز بدنم بود به اندازه میخورم مثلا نوشابه، خوب من قبلا هرگز از نوشابه نمیگذشتم چندین لیوان میخوردم اما الان میخورم ولی به اندازه مثلا یک چهارم لیوان اونم بخاطر اینکه مقاومت ذهنی نگیرم ،وگرنه به نظرم اصلا خوردنش لزومی نداره مثل خیلی خوراکی ها که اصلا نگرشم بهشون عوض شده و نیاز به مصرفشون ندارم در حالی که قبلا زیاد مصرف میکردم ازشون. ولی الان اول فکر میکنم واقعا لازمه برام یا نه ؟همین فکر کردن قبل مصرف مواد غذایی طبق صحبت‌های استاد،  من و به هیجان میاره که آفرین داری درست جلو میری .

      خدایا سپاسگزارم ازت که این همه نعمت آفریدی تا من بدون ترس از اونها بهره مند بشم، خدایا ازت ممنونم که من و به این مسیر هدایت کردی تا نعمتهایی که بهم عنایت کردی و بهتر ببینم الهی شکرت .

      @فرمول ذهنی هوس کردن @

      یعنی یک سره مثل یک آهنربا هوس خوردن داشتم، مدام دهنم می‌جنبید ، اگرم سیر بودم که کم پیش میومد سیری و درک کنم بهتر بگم اگرم احساس خفگی داشتم توی فکرم برنامه ریزی میکردم که فردا اون خوراکی و بگیرم و مصرف کنم یعنی یک هوس بی پایان به هیچ چیز خوراکی تو خونه رحم نمیکردم از رب انار بگیر تا پاشم برنج دوباره دم کنم، بشینم بخورم نگم براتون چقدر هوس داشتم و مدام در حال خوردن بودم و از هر چیزی اونقدر میخوردم که دیگه نتونم ازش بخورم و حالم به هم بخوره و کلی قاطی خوری داشتم .

      بعد اصلاح این فرمول=عجیبه واقعا معجزه است اصلا این کلمه هوس دیگه برام وجود نداره ،اول ها بود اما هر روز کمرنگ تر شد الان میبینم یخچال و کابینت‌ها پر از خوراکیه ولی من دوست ندارم برم سمتشون، هیچ هوسی، هیچ میلی براشون ندارم الان مثل اون موقع نیستم که یکسره دهنم بجنبه ، الان فقط وقتی گشنه واقعی میشم در حد رفع نیاز هر چی موجود باشه میخورم، برنامه ریزی خوردن نمیکنم ،یا هول بزنم الان این و درست کنم بخورم .خدایا سپاسگزارم که دیگه دارم با جسمم و روحم درست رفتار میکنم ،پروردگارا ممنونم که این همه نعمت بی پایان برایم آفریدی تا من برای نیاز جسمم از اونها بهره ببرم نه اینکه مدام در حال خوردن باشم و به جای رسیدن به کمال روز به روز از انسانیتم فاصله بگیرم ،خدایا ممنونم که من و هدایت کردی و کمکم دادی این رفتار و آنجا ندم یا به حداقل برسونمش خدایا شکرت.

      @فرمول ذهنی کم تحرکی باعث چاقی منه@   

      همش حالم بد بود در روزهای رژیم به سختی ورزش میکردم و روزهای عادی زندگی مدام اضطراب چاقتر شدن بدلیل ورزش نکردن داشتم میگفتم خوب کارهای خونه که تحرک محسوب نمیشه حالا من دوباره چاق میشم و ترس از چاقی مساوی بود با چاقی ،و من روز به روز چاقتر میشدم 

      بعد از اصلاح فرمول ورزش نکردن مساوی چاقیست=اول دوره استاد قشنگ فرمودن که حالا یه سه ماه رژیم و ورزش و رها کن نمیمیری که !!

      عالی بود این جمله من بهش عمل کردم واقعا نمردم تازه کلی کاهش وزن و سایزم داشتم، نه اینکه بگم بشینیم یه گوشه بخوریم و تکون نخوریم و فقط فایل گوش کنیم لاغر میشیم نه . نه این و نمیگم من اومدم باورها و نگرش‌ها و فرمول‌های ذهنیم و اصلاح کردم و دیدم ذهنم در جهت تناسب داره جلو میره ،بدون اینکه فشاری روش باشه و به طبع با ترک اون عادات بد تناسب جسمی ام هم شروع شد، من فقط بعضی روزها که حالم خوب بود میرقصیدم و کیف میکردم که البته  قبلا هم در روزگار چاقی انجامش میدادم ولی چاق بودم من فهمیدم توی این مدت کم که ورزش فقط باعث حس نشاط و سلامتی جسم و تناسب اندامها میشه و عرق ریختن و خودکشی با ورزش فقط باعث آب از دست دادنه نه لاغری 

      پس من الان هر روز برای حس شادابی و سلامتی و تناسب اندامهام ورزش مخصوص خودم و انجام میدم اونم نه باشگاه چون هنوز دلم نمیخواد برم باشگاه تو خونه خودم هر تایمی که دلم بخواد بدون محدودیت زمان و مکان و واقعا لذت میبرم و سرشار از زندگی میشم و من معتقدم (شادی نیازمند تحرکه )اگر میخوایم انسانهای شادی باشیم تحرکمون و بیشتر کنیم برقصیم ،ورزش کنیم ،هر چیزی که باهاش حالمون خوبه انجام بدیم و نزاریم حالمون بد بشه این یعنی زندگی ؛دیگه ورزش نکردن یعنی چاقی بیشتر و باور ندارم ،چون من توی این مدت ورزش نکردم ولی ده کیلو متناسبتر شدم این چیز کمی نیست .خدایا ازت ممنونم که بهم بدن سالم دادی تا بتونم کارهای روزمره ام و انجام بدم و بتونم ورزش کنم و شاد باشم خدایا سپاسگزارم که بهم آرامش و سلامتی  دادی  تا بتونم برای بهتر شدن جسمم و حال دلم تحرک داشته باشم و مادر شادی باشم تا فرزندان شادی هم داشته باشم خدایا شکرت .

      خوب فرمول‌های ذهنی من خیلی زیاد هستن و مجال نوشتن همه اونها نبود و من چندتاشون و بیان کردم ؛

      در آخر ،برای شما استاد بزرگوار و تمام دوستان هم مسیرم و خودم و عزیزانم و تمام انسانها و تمام کائنات بهترین‌های هستی رو خواستارم پاینده و مانا باشید

       الهی به امید تو 

      برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید. ثبت امتیاز
      امتیاز: 5 از 1 رأی
      افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم
      آواتار زهرا
      1402/04/17 09:03
      مدت عضویت: 378 روز
      امتیاز کاربر: 23310 سطح ۵: هنرجوی متوسطه
      دیدگاه فنی
      محتوای دیدگاه: 773 کلمه

      سلام استاد صبح شما بخیر وشادی

      خیلی خوشحالم که توانستم گام 27 را گوش بدهم و انشاالله فرمولهای ذهنی خود را مثل عینکی که عوض میکنیم عینک چاقی را کنار بگذارم و با عینک لاغری مسیر را ادامه بدهم 

      چقدر شفاف فرمودید که اصل و اساس لاغر شدن و لاغر نشدن ما در تاثیر  فرمولهای ذهنی چاقی بر لاغری است و اگر فرمولهای چاقی درذهن ما وجود داشته باشد هرچقدرهم که سعی کنیم لاغر بشویم این کار اتفاق نمیافتد پس باید فیلتر رنگی چاقی را برداریم تا دنیا را زیباتر و به روش متناسب شدن ببینیم 

      استاد من الان چند تا از فرمولهای چاقی که گفتید را یادم میاد که موانع چاقی هستند 

      1- چاقی ارثی است 

      2- خوردن باعث چاقی میشود 

      3-خوردن نان و برنج باعث چاقی میشود 

      4- خوردن چیزهای چرب و نشاسته دارباعث چاقی میشود 

      5- افراد چاق چیزهای شیرین دوست دارند و قند و شیرینی باعث چاقی میشود 

      6- ورزش نکردن باعث چاقی میشود 

      7- کم تحرکی و پشت میز نشستن باعث چاقی میشود 

      8- داشتن تیروید کم کار باعث چاقی و پرکار باعث لاغری میشود نظریه پزشک غدد این است و بارها به من متذکر شده 

      9- رژیم نگرفتن باعث چاقی میشود 

      10- تنفر از چاقی باعث چاقی بیشتر میشود 

      11- ترس از چاقی باعث چاق تر شدن میشود 

      12- توجه به حرف دیگران درمورد چاقی مارا چاق تر کرده 

      13- ترس از خوردن هرچیزی مارا چاق کرده 

      14- عدم پذیرش خودمان که ما مسئول چاقی خودمان هستیم باعث چاق تر شدن ما شده 

      15- وزن نکردن خودمان و کنترل نداشتن برای اضافه وزن باعث چاقی شده 

      16- توقف لاغری در بدن ما چاقها و استپ وزن 

      17-من اراده برای لاغری ندارم باعث چاق تر شدن من شده 

      18- تکرار کلمه من هرگز لاغر نمی شوم در ذهن خودم و درحضور دیگران 

      19- پیاده روی تند که فرد عرق کند باعث لاغری میشود 

      20- انواع بیماریها مثل دیابت – تیروئید – چربی – دیسک کمر – درد زانو همیشه با من است و در دوران کهولت انواع بیماری را دارم 

      استاد در تصویری که ذهن انسان کشیده اید و درصد فرمولها را نشان دادید صددرصد من این درصدها را تغییر خواهم داد  

      30% اراده لاغری ندارم                                                    10% اراده لاغر ی ندارم 

      60% چاقی من ارثی است                                                0% چاقی من ارثی است 

      10% میتوانم لاغر شوم                                                        90% میتوانم لاغر شوم 

      استاد عزیز از شما ممنونم که فرمولهای ذهنی ما را شناسایی کردید . 

      جواب سوالها 

      • درک و نگرش شما از فرمول های ذهنی چیست؟ شرح دهید. فرمولهای چاقی مثل یک سد بزرگ مانع ایجاد میکنند برای لاغری و احساس خوب و حال خوب مارا ازبین میبرند و انگیزه لاغری درما را کاهش میدهند 
      • مواردی از تاثیر فرمول های ذهنی در جنبه های مختلف زندگی تان را نام برده و شرح دهید.
      • این فرمولهای ذهنی بر جنبه های مختلف زندگی ما خیلی تاثیر دارند زیرا که خیلی از کارهای اشتباه ما از همین باورهای ذهنی صورت میپذیرد درحالی که ما نمیدانیم این باورها درست نیست 
      • تاثیر فرمول های ذهنی در روند چاق شدن خود را شرح دهید.
      • من از دوران کودکی چاق بودم به طوری که همه اطرافیان میگفتند من 5کیلو بودم هنگام تولد و فرمول ذهنی  چاقی ارثی است درمن به شدت قوی بود 
      • اگر از روش های مختلف برای لاغر شدن استفاده کرده اید تاثیر فرمول های ذهنی در نتیجه ای که کسب کردید را شرح دهید.

      من از رژیم و ورزش کردن برای لاغری استفاده کردم تا موقعی که سعی درانجام و با کنترل و به موقع بود جواب میداد و چون با سختی فراوان بود و حالم خوب نبود آن را رها میکردم و دوباره با فرمول ذهنی چاقی من ارثی است دوباره برمیگشتم به وزن قبلی

      • آیا استفاده از روش های قبلی برای لاغر شدن باعث تغییر فرمول های ذهنی شما شده اند؟خیر چون ما نمی دانستیم اینها فرمول ذهنی است 
      • لاغری با ذهن چگونه می تواند باعث تغییر فرمول های ذهنی شما و تغییر نتیجه جسمی در شما خواهد شد؟ وقتی اطمینان داشته باشیم که این باورها غلط هستند و خودمان در به وجود آوردن چاقی دخیل بودیم و هیچ کس دیگر هم نمیتواند به ما کمک کند که این باورها را قبول نکنیم بنابراین بعد از رد کردن این باورهای چاقی و قبول کردن باورهای لاغری به سوی لاغری میرویم 
      • درک خود از توضیحات ویدیوی آموزشی را به صورت انشایی شرح دهید. این فایل بسیار عالی و اموزنده بود و من توانستم 20مورد از فرمولهای ذهن چاق را شناسایی کنم 
      • از شما استاد عزیز ممنون و سپاسگزارم 
      برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید. ثبت امتیاز
      امتیاز: 9 از 2 رأی
      افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم
      امتیاز کاربر: 0
      دیدگاه فنی
      محتوای دیدگاه: 627 کلمه

      سلام و عرض ادب

      محضر شما بزرگوار

      انسانی شریف و پر مهر

      در ابتدا لازم می دانم

      ازهمه ی مهربونی های شما تشکر کنم.

      از اینکه وقت می گذارید

      و

      اینقدر باآرامش

      و

      چهره ی بشاش

      و

      بابیان ساده و دلنشین

      آنچه درست است را،توضیح می دهید

      و

      آگاهی های ما را ارتقاء می دهید

      و

      نگرش ما را به واقعیت های وجودی خودمان تغییر می دهید

      هر ویدئو را که با کمال میل می بینم

      و گوش می کنم

      بیشتر ترغیب می شوم به دنبال کردن

      مطالب سایت تناسب فکری،

      بطوریکه در دفتر برنامه ریزی ماهانه،

      صفحه ای را اختصاص دادم

      به ثبت گام ها

      و تیتر اختصاصی گام ها

      و

      در نهایت تیک زدن

      کادر مرتبط به آن روز ؛

      بخاطر

      انجام برنامه در زمان خودش ،

      و حتی

      در فرصت های که در طی روز

      پیش می آید

      فایل های قبل را ،

      به تکرار گوش می کنم

      و

      این تکرار ها تلنگرهایی درمانگر ؛

      هستند برای تغییرذهن.

      مدتیست که بطور اتفاقی

      باسایت تناسب فکری آشنا شدم

      و

      بطور پراکنده

      مطالب شما را گوش می کردم

      صحبت های شما ،

      برای من تامل برانگیز بود

      چقدر واقعیت داشتند

      چقدر واقعیت دارند

      من فردی بودم

      که همیشه تناسب اندام داشتم

      منتهی اطرافیان همیشه نظرشان

      براین بود که چون قد بلند هستم

      چند کیلو چاقتر شوم ؛  بهتر است!

      در صورتیکه من ؛ از تناسب اندام

      بسیار ایده آلی برخوردار بودم

      بطور متفرقه و معدودی

      از آشنایان و حتی افراد ناشناس

      مرا با این اصطلاح که

      تیپ اروپایی دارید

      خطاب می کردند

      ولی

      اینکه همیشه می شنیدم

      که لازم است

      چند کیلو چاقتر شوم

      چون قدبلند هستم

      ((  پررنگ تر بود  ))

      و

      من بعد از بارداری اول

      دچار اضافه وزن شدم

      که این اضافه وزن

      با وجودیکه زیاد نبود

      ولی مرا اذیت می کرد

      و

      دیگرغذاخوردن بدون نگرانی ؛

      برای من تمام شد

      همه ی موادغذایی برای من ؛

      ( لیبل )  چاق کنندگی داشت

      و

      همه ی آرامش من ؛ دچار اختلال شد

      رنگ لباس هایم همه مشکی شدند

      حتی طراحی لباسم را خودم می کردم

      تا باریک تر دیده شوم

      به این باور رسیده بودم

      که برای من در بازار 

      لباس پیدا نمی شود

      در صورتیکه به کرات شلوار جین را ،

      پای افراد چاقتر از خودم می دیدم

      کلا خجالت می کشیدم

      وارد مغازه ای شوم

      و

      درخواست لباس بدهم 

      در صورتیکه به واقع

      سایز من وجود داشت

      ولی من دیگر نمی توانستم قبول کنم

      بهترین کار مرتبط به رشته تحصیلی ام در بهترین مکان

      از جانب یک انسان بزرگوار درست شد و من با بهانه ی باطل ، قبول نکردم

      که سبب دلگیر شدن این بزرگوار شدم

      در کل از جمع و مهمانی ها کنار کشیدم

      و

      تنها دغدغه ی من اضافه وزنم بود

      بعد از بارداری دوم 

      دچار اضافه وزن مجدد شدم

      که در اصل به مدار چاقی رسیدم

      همسرم برای کمک به من

      برای رسیدن به آرامش 

      پیشرفته ترین دوچرخه ثابت

      آن زمان را خریدند.

      دوسال بعد برایم تردمیل خریدند.

      باشگاه می رفتم.

      زیر نظر متخصص تغذیه بودم.

      ۱۲ کیلو با رنج و ترس ،

      بخاطراهانت و رفتار نادرست پرستار ، وزنم را در مدت دوماه کم کردم

      که سه ماه بعد وزنم بیشتر از قبل شد

      نزد طب سوزنی بسیار معتبر رفتم.

      به تکرار

      به کارشناس تغذیه

      و

      متخصص تغذیه رجوع کردم،

      منتهی هیچ موثر واقع نشدند

      پایه ی همه ی راهکار هایشان ،

      کم خوردن

      و حذف بعضی از مواد غذایی بود

      و البته از هم مهمتر ،

      (( خوردن سالاد )) ،

      نیم ساعت قبل از وعده غذایی بود

      غیرمعقول ترین پیشنهادشان!!!

      چرا که طبع سالاد ، سرد است

      و

      شاید با خوردن سالاد ،

       در زمان کوتاهی

      حس سیری به ما دست بدهد

      ولی (( معده ی سرد )) ،

      زودتر گرسنه می شود

      و

      این سبب می شود

      بیشتر بخوریم

      حتی شده بعد از تحمل

      چند روز گرسنگی

      به کرات ، اغلب راه هایی

      که ادعای لاغری داشتند

      را انجام دادم

      تا حدودی موفق می شدم

      ولی موفقیتم پایدار نبود

      اکنون تصمیم به تغییر ذهن دارم

      و ترک هر نوع روش لاغری

      باوجودیکه من ،

      قبل از آشنایی با سایت تناسب فکری

       دوره ای را خریداری کردم که

      بسیارعلمی ، بسیار ارزشمند

      بسیار پرمحتوا ، بسیار آگاه کننده

      و بسیار قابل تحسین و تقدیر است

      که در خصوص آشنایی

      با

      چگونگی عملکرد بدن

      و نوع تغذیه است

      ولی ، دوره را بایگانی کردم

      و شروع کردم به گوش کردن 

      پادکست های سایت تناسب فکری 

      سایت تناسب فکری

      علاوه بر آگاهی های لازم

      درخصوص چگونگی لاغری

      با تغییر ذهن

      سبب حال خوب می شود

      و

      تکرار آن

      سبب تداوم این حال خوب است

      امیدوارم

      اعضای محترم سایت تناسب فکری

      و بنده ی حقیر

      به پاس زحمات شما

      و

      اینکه وقت گرانبهایتان را

      صرف تولیدچنین پادکست های پرمحتوا و ارزشمندی می کنید

      در ((  این باره  )) ، موفق ترین باشیم

       از مهرشما سپاسگزارم

      درپناه ایزدمنان

      همواره مانا و توانا باشید🌹

      •  
      برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید. ثبت امتیاز
      امتیاز: 0 از 0 رأی
      افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم
      آواتار گلی
      1402/01/01 17:28
      مدت عضویت: 429 روز
      امتیاز کاربر: 1130 سطح ۲: کاربر متوسطه
      دیدگاه فنی
      محتوای دیدگاه: 397 کلمه

      به نام خدا 

      سلام

      خدا رو شاکرم من را در مسیر لاغری با ذهن قرار داد تا به آرزوی خودم که تناسب اندام هست قدم بردارم.

      فیلتر چاقی یا عینک چاقی که توی ذهن ما به مرور زمان شکل گرفته نتیجه چند سال اشتباه فکر کردن ما بوده. نتیجه چند سال سرزنش های ما بوده بعد هر غذا. نتیجه چند سال حرفهای اطرافیان ما بوده ما رو با حرفهای اشتباه گمراه کردن. اطرافیانمون به ما برچسب زدن به ما گفتن تو به خانواده پدریت رفتی یا به خانواده مادریت رفتی. خیلییییییی اطرافم آدم های چاقی میببنم که دقیقا شبیه خانواده پدری یا مادری شدن.

      چند سال اشتباه رفتار کردیم. هر بار به ما گفتن اگه خونه نشین بشی چاق میشی. مگه غیر اینه که غذا برای بدن لازمه. چرا ما هر بار فکر میکردیم اون غذایی که می خوریم خیلی سریع ما رو چاق می کنه؟ تا الان ما چقدر گوشت گاو و گوسفند و مرغ و ماهی و برنج …. خوردیم. اگه قرار بود هر غذایی که می خوریم تبدیل به توده چربی بشه وزن ما غیر قابل تحمل بود ….یه مشت گردلی های بودیم روی زمین که قِل قِل می خوردیم….. ما با توجه به افکارمون چاق شدیم نه خوردن گشت گاو و گوسند….

      چند روزی یه سوال ذهن منو مشغول کرده که در طول این چند وقت (کمتر از دو ماه)روند لاغری من به آرامی پیش میره. بعد با خودم گفتم این چند کیلو اضافه وزن تو در این چند سال شکل گرفته. بهتره به زمان فکر نکنی و مطمئن باشی که وزن مورد نظرت میرسی. وقتی به زمان فکر کنی فرمول چاقی رو افزایش میدی. استرست بیشتر میشه… خودتو سرزنش نکن. مهم اینه الان فکرت چاق نیست بعد با خودم گفتم یادته چند روز پیش که رفتی لباس پرو کنی فروشنده گفت سایز کوچیک هامون مونده و تو فکر نمیکردی اون لباس اندازت باشه، ولی اندازت بود و تو کلی خوشحال شدی….. وقتی متن ها می خونم و فایل ها رو میبینم روز به روز خودمو به تناسب اندام نزدیک تر میبینم… مهم اینه الان حالم خوبه. مهم اینه خودمو بعد غذا خوردن سرزنش نمی کنم. مهم اینه با لذت غذا می خورم…

      یادمه  یه نفر ازاطرافیانم یک دارو مصرف میکردن و می گفت دکتر گفته با خوردن این دارو اشتهات زیاد میشه و چاق میشی بعد چند ماه چاق شد و بعد اینکه دارو رو قطع کرد دوباره لاغر شد. علت چاقی خودشو مصرف اون دارو می دونست..

      برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید. ثبت امتیاز
      امتیاز: 0 از 0 رأی
      افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم
      امتیاز کاربر: 0
      دیدگاه فنی
      محتوای دیدگاه: 1,212 کلمه

      به نام خالق زیبایی ها سلام فرمول های ذهنی چاقی .  یادمه قبلا یه قرصی میخوردم سالها پیش بعد فقط از عوارض این دارو نه از طریق حرف دکتر بلکه خواندن روی برگه داخل ش این ترس در من افتاد و هرکی میگفت چرا میگفتم از عوارض فلان دارو هست و حتی یادمه اون تایمی که بیمار بودم و به شدت ضعیف شده بودم مادرم در بیمارستان افرادی رو میدید که حالشون خوب شده از اون نوع بیماری و میگفت ببین فلانی و به منم نشون میداد که چقدر چاق شده چقدر حالش خوب شده و در ذهن من این فرمول پررنگ تر میشد که سلامتی = چاقی هم دوست داشتم خوب شم هم نمیخواستم اون شکلی شم و بازم ترس و اضطراب همراهش . درمورد ورزش کردن وقتی میخواستم برم پیاده روی برای لاغری یا بعد پیاده روی چند تا داراز و نشست و حرکت ورزشی برم سختم بود و به دنبال بهانه ای برای نرفتن بودم . اما این اواخر قبل دوره لاغری يه تایمی از این که برم پیاده روی لذت می‌بردم و کیف میکردم ولی از یه جایی به بعد که پیاده روی و ربط دادم به لاغری و به افراد میگفتم میخواهم از طریق ورزش لاغر بشم همش خودم چک میکردم که نتیجه داده یا نه یا ورزش که میکردم میگفتم چون عضلات م دردنگرفته نتیجه نمیده تاثیر نداره کلافه و خسته بی میل ورزش میکردم و بعد با ناراحتی رهاش میکردم . به دنبال انواع حرکات ورزشی برای شکم و پهلو بودم و حتی یه ماه کامل یه برنامه ورزشی روی گوشیم داشتم و انجام می‌دادم حتی این که میگند سه روز درهفته ورزش کنی و مابینش استراحت کنی و از افرادی که ورزش میکردن راجب نحوه صحیح حرکات و این که این استراحت منظورش چی هست و پیاده روی جزو استراحت میشه یانه آخه همه این ها رو می‌پرسیدم خلاصه در استراس و نگرانی بودم حتی راجب این که قبل ورزش غذا بخوریم یا بعدش بعد شنیده بودم از یه مستند در مورد ورزش از tv که یه آزمایش انجام دادن و نشان می‌داد به مدت یک یا چند ماه افرادی که قبل ورزش غذا می‌خورند و افرادی که بعد ورزش غذا می‌خورند و میزان استراحتشون و تاثیر ورزش بر مقدار کالری که کم کردن و بعد نتیجه آخری که گرفت این بود که بهتر خانم ها قبل ورزش غذا بخورند و آقایون بعد ورزش و این طوری نتیجه بهتری می‌گیرند حتی این کار هم کردم اما هیچ تغییر حاصل نشد در حد ۴ سانت تغییر سایز بعد برمیگشتم به حالت اول درسته من فراموش کرده بودم که ورزش باید برای خود ورزش انجام بدم برای لذتش برای حال خوب چون تو خونه برادر منم که اندام کاملا متناسب ی داره با عشق ورزش میکنه و عاشق پیاده روی های طولانی و میگه برای بدنم مفیده و همیشه میگه اگه میخوای سالم باشی و سنت رفت بالا بدنت قوی باشه باید ورزش کنی ساعت با شوق و ذوق فراوان میره باشگاه و وقتی برمیگرده با ذوق و اشتیاق ازرفعالیت هایی که انجام داده حرکات جدیدی که یاد گرفته میگه خلاصه که الان فهمیدم چقدر مهم که با چه فرمول های ذهنی با چه نیتی یه کار انجام میدیم در روند به شدت تاثیر گزار هستش و میدونم باید روی فرمول هام در رابطه با ورزش کار کنم انشالله در مکان مناسب در زمان مناسب هدایت میشم به خرید دوره ورزشی تا با فرمول های صحیح شروع به ورزش کردن کنم نه برای سریع تر لاغر شدن بلکه برای سلامتی و تندرستی و احساس خوب بیشتر .  . یه باور چاق کننده دیگه من نوع مواد غذایی در تناسب اندام تاثیر داره یا این باور که میوه و خرما و خوراکی و ماست و شیر سبزی و سالاد و سوپ   رو جزو غذا نمی دونیم و میگیم کی با این ها سیر میشه در حالی که این باور چاق کننده هستش افراد متناسب این طوری نیستند این جدیدا متوجه شدم با خودم میگفتم من که چیزی نخوردم چرا سیرم یعنی دارم کم میخورم بعد دیدم بابا من انرژی لازم به بدنم رساندم به خاطر همین الان نیازی ندارم حالا از طریق گونه های مختلف مواد . یه تجربه جالب من برای این که نقطه سیری د گرسنگی پیدا کنم نگران بودم و نمیدونستم دقیقا چی هست شکمم صدا می‌کرد و قبلش تقریبا نیم  ساعت قبلش من غذا خورده بودم به نسبت قبل کم تر احساس کردم شکمم تحت فشار بعد فکر کردم برای این که گشنمه رفتم اون مقداری که از بشقابم جا مونده بود خوردم و نان هم خوردم دیدم این فشار برطرف نشد اما استرسی که داشتم از این که نکنه من کم خوردم برطرف شد  چون دیدم اون صدای شکم برای گشنگی نیست و دیدم اون فشار شکم هم برای گشنگی نیست خلاصه اون جا بود که یه نکته رو فهمیدم  که باور من نسبت به نقطه سیری و گرسنگی اشتباه  و همین فرمول اشتباه در من احساس ترس و نگرانی ایجاد میکنه و من از این طرف نگران زیاد خوردن و پیدا کردن نقطه سیری از این طرف نکنه کم خوردم و خوب متوجه شدم که ترس و نگرانی من که همراه تصویر چاقی باعث میشه بدنم در جهت چاق شدن حرکت کنه اما الان با اطمینان غذام رو میخورم اما خیلی دوست دارم بدونم با این که غذا رو میخورم چرا شکمم صدا میکنه بعد غذا خوردن،  یه باور در این رابطه پیدا کردم من قبلا وقتی معدم خالی بود درد میگرفت وقتی هم که چیزی میخوردم صدا میکرد و یه حالتی میشد خلاصه برای این که درد نگیره همش باید یه چیز میزاشتم دهنم به توصیه دیگران  الان که دقت کردم دیدم این عادت از ۷ سال پیش در من و این واکنش های بدن من به فرمول هایی که هفت سال پیش خودم درست کردم وگرنه این بدن اون بدن ۷ سال پیش به هیچ وجه نیست  . خداروشکر حداقل الان نسبت به این صدا حس بدی ندارم و خوش حالم که به دل ترسم رفتم با این هدف که بفهمم دقیقا باید چی کار کنم و در برزخ خودم نماندم . خیلی لذت داره وقتی فرمول های اشتباه پیدا میکنی و هر روز روی خودت روی باورهات کار میکنی این که میدونم من لایق تناسب اندام هستم و این کار به راحتی انجام میشه و من باید موانع رو بردارم و با این کار خودم ذهنم بهتر و بیشتر میشناسم و در جنبه های دیگه زندگیم میتوانم استفاده کنم احساس فوق العاده ای من عاشق این جسمم جسمی که ساز و کارش تناسب اندام سلامتی داشتن پوستی نرم و صاف و شفاف و موهایی با بهترین جنس و عضلات ورزیده سیستم ایمنی قوی و ذهنی آزاد و رها . مریم تنها به خاطر فرمول های ذهنی غلط که اون استرس و نگرانی و خود کم بینی و….. رو به همراه داشتن این شکلی بودی اما الان تغییرات در تو ایجاد شده و تو نتایج میبینی همین که الان داری مینویسی تمرین رو همین که با لذت غذا میخوری همین که فهمیدی چاقی بیماری و بیماری هم یعنی سلول ها رو از تنظیم کارخانه اش تنظیم الهیش به خاطر فرمول های غلط خارج کردی و با برداشتن این فرمول ها دوباره میتوانی به حالت کارخانه و حقیق برگردونی و تو بینهایت توانا هستی و ارزشمند و لایق متناسب بودن همه این ها نتایج شگفت انگیزی هست پس خدایا بینهایت سپاس گزارم .  

      هر جا هستید در پناه الله مهربان شاد و پیروز باشید .

      برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید. ثبت امتیاز
      امتیاز: 0 از 0 رأی
      افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم
      آواتار عطا
      1401/11/18 15:11
      مدت عضویت: 480 روز
      امتیاز کاربر: 11065 سطح ۴: هنرجوی مبتدی
      دیدگاه فنی
      محتوای دیدگاه: 1,100 کلمه

      سلام و درود . 

      با فیلتر چاقی واقعیت لاغری رو نمیبینیم . 

      اگه الان جسمم چاق شده و دارم جسم چاقمو و پرخوریهامو رو میبینم چون فرمول چاقی در ذهنمه . این واقعی نیست . این فقط فیلتره . فقط کافیه فیلتر چاقی رو از چشات بر داری تا ببینی چطور توجه میره  سمت واقعیت . 

      واقعیت رفتار تو متناسب خوردنه . واقعیت جسم تو متناسب بودنه . 

      تو از متناسب رفتار کردن لذت میبری و این واقعیت توعه . 

      لذت از پرخوری واقعیت تو نیست فقط به خاطر فیلتر چاقیه . 

      حتی ناراحت شدن از پرخوری و  چاقی هم واقعیت تو نیست بلکه فقط  به خاطر فیلتر چاقیه . 

      این فیلترا رو بر دار . 

      لذت از پرخوری . نفرت از پرخوری . 

      حالا چی می مونه ؟ 

      هیچی . 

      رفتار چاقی تموم میشه . 

      وقتی فیلتر برداشته میشه  رفتار چاقی دیگه  تکرار نمیشه . 

      حالا چی میشه . 

      رفتار متناسب کننده خودشو نشون میده . 

      نقطه سیری و گرسنگی بدن  رو پیدا می کنی . 

      تو از رفتار متناسب کننده لذت میبری . 

      این فرمول اصلیه . 

      تو دوست داری رعتار متناسب کننده انجام بدی . 

      تو تمایلت اینه که رفتار متناسب کننده انجام بدی . اینه فرمول . 

      علاقه ی تو در جهت متناسب کردن خودته . 

      وقتی فیلتر چاقی رو برمیداری اینارو میبینی . 

      اندامی میبینی که داره تمام ذخائر خودشو تبدیل به انرژی می کنه . 

      اندامی میبینی که دیگه چربی ذخیره نمی کنه . 

      چربیهای اکسید شده رو میبینی نه چربیهای ذخیره شده رو .  فرایند ذخیره چربی موقته بدن نمیتونه چربی ذخیره کنه . چون اصلا این امکان نداره . غذا وقتی خورده میشه  مواد لازمش هضم میشه و بعد توسط بدن گرفته میشه و مابقی دفع میشه . خب اونایی که جذب شده از قسمتهای سبکش همون لحظه استفاده میشه برای  سلولها و مابقیش میره در سلولهای چربی  تا اکسید بشن .  چربی وقتی اکسید میشه تبدیل میشه به اکسیژن و کربن و آب . 

      اکسیژن به مصرف سلولها میره . دی اکسید کربن از طریق تنفس دفع میشه و آب هم قسمتی که لازمه جذب میشه تا سلولها ازش استفاده کنند و اصافیش دفع میشه و تمام . 

      کل فرایند اینه . اصلا چیزی ذخیره نمیشه . 

      این فیلتر چاقیه که واقعیت رو پنهان کرده و من الان روند طبیعت جسم رو بدون فیلتر چاقی دیدم . 

      تمام غذایی که ما میخوریم یا مصرف میشه و یا دفع میشه . چون چربیها ثابت نیستند . دائما در حال اکسید شدن هستن . برای همینه ما گرسنه میشیم . 

      یعنی گرسنگی فقط گرسنگی معده نیست گرسنگی یعنی سلولهای چربی انرژیهاشون رو به مصرف سلولها رسوندن . اکسید شدن . اکسیژنشون رفته برای بدن . دراکسی کربنش از طریق تنفس دفع شده . آبش هم به مصرف بدن رسیده و اضافه اش از طریق عرق و ادرار دفع شده و بازم انرژی میخوان تا زنده بودن بدن رو تامین کنند . 

      پس ما غذا میخوریم که زنده بمونیم . 

      علت اصلی خوردن غذا اینه . زنده بودن . علت بعدی سلامت بودنه . ما غذا میخوریم که بدنمون سالم کار کنه . 

      پس این فیلتر چاقیه که میگه  غذا تو رو چاق میکنه . تو پرخوری . تو به پرخوری علاقه داری . تو نمیتونی رو ترک کنی . اینا همه فیلتر چاقیه . 

      همه غذاها برای زنده موندن ما اومدن نه برای چاق کردن ما . 

      میخورم که زنده بمونم  . هدف از خوردن زنده موندنه نه چاق شدن . 

      نمیخورم که بازم زنده بمونم . چون هدف از نخوردنم اینه که به بدنم اجازه بدم در فرصت کافی تمام غذاها رو تبدیل به انرژی کنه . 

      حالا بدون فیلتر چاقی  چقدر طول میکشه که غذاها اکسید بشن ؟ 

      به اندازه ای که تو دوباره گرسنه میشی . غذای مورد نیازت همونقدریه که تو سیر میشی و بعد این سیری ادامه داره تا زمانی که همه سلولهای چربی اکسید بشن و به خون اعلام کنند که غذا میخوان و خون هم به معده اعلام می کنه که واکنش بده تا ما احساس گرسنگی رو از طریق هورمون گرلین احساس می کنیم . 

      و باز احساس سیری رو از طریق هورمون لپتین احساس می کنیم . 

      در حقیقت وقتی عینک چاقی رو برداریم هورمونهای گرسنگی و سیری ما به خوبی ترشح می کنند و بدن ما سالم میشه . 

      ولی پرخوری بدن رو بیمار می کنه و نشونه اشم اینه اصلا هورمونها دیگه کار نمی کنند یا بد کار می کنند برای همینه ما اصلا نقطه سیری و گرسنگی جسمی رو متوجه نمیشیم .و سیری و گرسنگی از نظر فیلتر چاقی یعنی ولع و سیری ناپذیری . 

      پس ما فیلتر چاقی رو که برداریم طبیعت بدن رو میبینیم . اون هرگز غذایی ذخیره نمیکنه اصلا نمیتونه اینکارو کنه . این فیلتر چاقیه که این ذخیره چربی رو بهش تحمیل می کنه . طبیعت بدن اینه که انرژی رو به مصرف سلولها برسونه . 

      چربی چیزی نیست جز اکسیژن آب و دی اکسید کربن . بدن چربیها رو تجزیه می کنه . طبیعت بدن سوزوندن چربیهاست . غیر ممکنه چربی در بدن بمونه . 

      این چربیهای بدن ما  مال همین الانه . همین روزهایت که ما این همه چربی تولید کردیم و طبیعت اینه به ترتیب همه ی این چربیها سوخته بشن اکسید بشن و به اون سه عنصر تبدیل بشن . 

      این چربیها دائما دارن از بین میرن و طبیعت بدن اینه که موقتا  چربیها رو نگه میداره و ما چون بیش از اندازه  غذا وارد بدن کردیم و یا فرمول چاقی داریم  فکر می کنیم بدن چربی سازی می کنه . یعنی بدن خودمون رو با فیلتر چاقی نیازمند به چربی سازی کردیم . وقتی فیلتر رو بر میداریم واقعیت خودشو نشون میده . 

      واقعیت بدن ما اینه که اون در جهت تناسب اندام و سلامتی و زنده بودن داره حرکت می کنه نه بر اساس بیماری ، چاقی و مرگ . 

      بدن ما یعنی کارخانه ی تولید انرژی . انباری هم اگه باشه انبار موقته و هیچی توی انبار نمیمونه چون فاسد میشه و بدن همه رو اکسید می کنه . یا میریزه دور یا چرخ کارخونه رو باهاش میچرخونه . 

      بدن چیزی به نام نگهداشت و ذخیره چربی در طی بیست سال سی سال نداره . همه این چربیها مال نهایت همین یکی دوهفته است . چون تا جاییکه در علوم تجربی میخوندیم عمر سلولها یک ماهه و در طی یکماه سلولها همه با سلولهای جدید تعویض میشن . 

      پس چطور ممکنه سلولهای چربی بیست سال سی سال بمونند  نه اونها هم با سلولهای چربی جوانتر تعویض میشن و چربیهای قدیمی ما در بدن نداریم . هر چربی هست مربوط به یکماه اخیره . 

      پس چاقی من کهنه نیست و اگه فیلتر رو بردارم دیگه تکرار نمیشه یت کمتر تکرار میشه و در نتیجه سلولهای چربی اکسید میشن و به اندازه نیاز طلب چربی می کنند . 

      اینا واقعیت جسمه بدون فیلتر چاقی . 

      چقدر عالی بود . چقدر چشمام باز شد . چه حقایقی رو دیدم . 

      اینه حقیقت بدن ما . استاد این بینش و نگرش جدید خیلی قدردانتونم . 

      برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید. ثبت امتیاز
      امتیاز: 10 از 2 رأی
      افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم
      آواتار مریم
      1401/11/08 16:45
      مدت عضویت: 535 روز
      امتیاز کاربر: 4810 سطح ۴: هنرجوی مبتدی
      دیدگاه فنی
      محتوای دیدگاه: 438 کلمه

                    “به نام و یاد پروردگار زیبایی ها”

      درود و سلام؛

      گام بیست و هفتم : تاثیر فرمول ذهنی در چاقی؛

      امروز ۸ بهمن ۱۴۰۱ با کمک و یاری خداوند رحمان توانستم گام بیست و هفتم از  مسیر لاغری با ذهن صد گام را بردارم.یکی از غذاهای مورد علاقه ی من پیتزا بوده و هست و قبل از وارد شدن به این مسیر هر زمان که من می خواستم پیتزا بخورم بسیار شاد و خوشحال بودم اما از طرفی هم فکر می کردم که چون پیتزا به دلیل مواد آن به خصوص پنیر پیتزا بسیار چاق کننده است پس از خوردن آن احساس چاقی بیشتری می کردم و چاق تر می شدم.این باور و فکر را در مورد خیلی از خوراکی ها و غذا ها داشتم مانند:برنج، نان،ماکارونی ، لازانیا ، خورشت فسنجان ، ته دیگ ،سالاد ماکارونی،سالاد الویه ، انواع نوشابه ، انواع سس ، انواع شیرینی و شکلات و بستنی و خیلی موارد دیگر که من دوست داشتم بخورم و همزمان با آن از خوردن آنها دچار عذاب وجدان می شدم و ترس از چاق تر شدن داشتم و به همین دلیل بلافاصله هم چاق می شدم.اما بعد از این که با مسیر لاغری با ذهن آشنا شدم به این درک رسیدم که چاقی و اضافه وزن من دلیل دیگری دارد و آن باورها و فرمول های چاق کننده ی موجود در ذهن ناخودآگاه من می باشد که مانند یک عینک رنگی،دید مرا مختل می کند و مانع دید حقیقی و واقعی من نسبت به اطراف و هر چیز دیگری در زندگی من می شود و من بر اساس همان فیلترها و باورهای نادرست نسبت به چاقی و لاغری برخورد می کردم و واکنش نشان می دادم که نتیجه ای جز اضافه وزن و چاقی بیشتر برای من نداشت.پس من الان می توانم و قادر هستم که این عینک زشت و نازیبا را از جلوی ذهن خودم بردارم تا بتوانم هر چیزی به صورت واقعی و حقیقی خودش ببینم و مانع آسیب رساندن بیشتر به خود شوم و از زندگی خود لذت ببرم بدون ترس از هر چیزی به خصوص چاقی .من کاملا آگاه شده ام که این باورهای ما هستند که زندگی ما را می سازند حالا اگر باورهای درستی داشته باشیم زندگی بهتر و شادتری داریم و اگر باورهای غلط و نادرست داشته باشیم زندگی برای ما سخت و طاقت فرسا خواهد بودو از آن لذت نمی بریم.‌پس باید در باورهای خود تجدید نظر کنیم و دقت داشته باشیم که به چه چیزی باور داریم تا به راحتی به خواسته های خود در هر زمینه ای به خصوص لاغری برسیم.لاغری و تناسب اندام راحت ترین و آسان ترین کار دنیاست.

        “یا حق”

      برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید. ثبت امتیاز
      امتیاز: 3 از 1 رأی
      افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم
      آواتار صبا
      1400/09/07 07:42
      مدت عضویت: 1320 روز
      امتیاز کاربر: 12556 سطح ۵: هنرجوی متوسطه
      دیدگاه فنی
      محتوای دیدگاه: 726 کلمه

      سلام

      این فایل فوق العاده بود ، خیلی از حرفاتون لذت بردم چون با یه مثال ساده کامل کامل هدف مطلب رو رسوندین واقعا چه ایده ی عالی ای .

      همه ی ما فرمول های زیادی توی سرمون داریم که با استفاده از اون فرمولا داریم رو زندگیمون فیلتر میزنیم ، یه چیز جالب در مورد فیلتر ها که ما توی عکاسی خوندیم اینه که فیلتر ها فقط به رنگ های هم خانواده ی خودشون اجازه ی ورود میدن و مثلا فیلتر قرمز به نارنجی و قرمز و زرد اجازه میده که دیده بشن و یه رنگی مثل سبز ، با فیلتر قرمز کاملا تیره و قهوه ای نشون داده میشه . این دقیقا همون فرمول های چاقیه وقتی ما فیلتر چاقی رو به ذهنمون زدیم ، پس هم خانواده های چاقی رو فقط تو زندگیمون میبینیم ، مثل پرخوری ، ترس از غذاها ، فکر کردن مدام به غذاها ، عادت های تکراری و غلط ، تنفر از بدنمون ، سرزنش خودمون ، دور شدن از خود واقعیمون و خدا و… 

      و فرمول های درست توی این فیلتر مثل به اندازه خوردن ، با خیال راحت خوردن ، دوست داشتن و احترام به خودمون ، لذت بردن از جسممون ، آسایش و راحتی ، آرامش ذهنی  ، شجاعت و… کاملا تاریک و تیره هستن .

      افلاطون یه نظریه ای داره به اسم نظریه ی مُثُل . یه مثالی میزنه میگه چند تا آدم نشستن توی یه غاری ، پشت به دریچه ی غار و روشون به دیواره ، یه آتشی پشت سر ایناست که این باعث میشه سایه ی چیزایی که پشتشون حرکت میکنه بیوفته روی دیوار رو به روشون و این آدمایی که پشت به دریچه ی غار نشستن فکر میکنن که این سایه ها اصل ماجران و همه ی صداهایی که میشنون و حرکت هایی که میبینن دقیقا همونیه که دارن روی دیوار میبینن چون هیچ وقت برنگشتن تا پشت سرشون رو ببینن و اصل رو درک کنن ، اونا به سایه ها بسنده کردن و هیچ وقت شجاعت اینو نداشتن که حقیقت یک پدیده رو دریافت کنن.

      اگه بخوایم این نظریه رو بیاریم توی چاقی و لاغری، این آدمایی که پشت به نور و رو به دیوار نشستن خیلی شبیه آدمای چاقین که پر از فرمول های چاقی و باور هایی متفاوت با اصل وجودیشونن و مطمعنا با خودشون میگن که قطعا همینه که داریم میبینیم و چیزی جز این نیست ، ما چاقیم ، ما کم تحرکیم ، ما مقاومت ذهنی داریم ، ما همش گرسنمونه و دلمون میخواد یه چیزی بخوریم ، ما کارمون جوریه که نمیتونیم هر روز فایلا رو گوش بدیم و هزاران فرمول مخرب دیگه…

      اما یه لحظه باید به خودمون بیایم ، یه لحظه به خودمون بگیم اگه این حقیقت نداشته باشه چی؟ اگه این باورا فقط سایه های روی دیوار باشن چی؟

      اصلا مهم‌نیست که همون لحظه رومونو بر گردونیم و پشت خودمونو ببینیم تا با حقیقت رو به رو شیم یا نه!  اصلا مهم نیست… این مهمه که حتی واسه ی یه لحظه هم که شده به این فکر کردیم که واقعیت ممکنه متفاوت با چیزی باشه که الان داریم تجربش میکنیم و حقیقت و اصل اون ماجرا یه چیز دیگه باشه . همین لحظست که ما چرایی برگشتن و به نور پیوستن رو پیدا میکنیم ، اونوقت میفهمیم چیزی که تا الان داشتیم فقط یه عکس بوده و زندگی واقعی چیزیه که بیرون غآر جریان داره.

      ما باید طعم این آزادی رو بچشیم ، نیاز نیست به جنگ چاقی بریم و سخت تلاش کنیم ، آب هیچ وقت راه سر بالا رو که براش پر از زحمته در پیش نمیگیره ، آب همیشه تو سرازیری حرکت میکنه و همیشه هم جریان داره ، از کوچیک ترین روزنه ها میگذره و راهشو ادامه میده ، برای همین انقدر تاثیر گذاره ، آهسته و پیوسته میره ولی کم کم سنگای سخت و تیز کنار رودخونه رو صیقل میده و صافشون میکنه .

      این یه استراتژیه جنگه ولی خوبیش به اینه که کسایی که با این استراتژی کار میکنن دیگه زحمت اضافه نمی کشن و با آسون ترین راه ها بزرگ ترین تغییر هارو انجام میدن ، ما برای حمله به کشور چاقی نیاز نیست به پایتختش حمله کنیم چون خیلی زود سرکوب میشیم ، تنها نیازه یه شهر کوچیکی رو توی این کشور پیدا کنیم که کمترین دفاع ازش میشه و آروم‌آروم از اون شهر شروع کنیم و به خودمون میایم و میبینیم که این کشورو فتح کردیم و الان کنترلش در دستان ماست.

      برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید. ثبت امتیاز
      امتیاز: 20 از 4 رأی
      افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم
      آواتار ملکه عشق
      1400/09/05 19:01
      مدت عضویت: 1227 روز
      امتیاز کاربر: 10303 سطح ۴: هنرجوی مبتدی
      دیدگاه فنی
      محتوای دیدگاه: 1,155 کلمه

      سلااام هم مسیری های متناسب و متعهدم 

      باورهای ما فیلترهای ذهنی ما هستند که جهان ما را خلق می کنند.

      در تمام سالهایی که اضافه وزن داشتیم و با روشهای مختلف می خواستیم از شر چاقی خلاص بشیم و هربار شکست می خوردیم چون فرمول ذهنی (فیلتررنگی )ما فیلتر چاق بوده و این همه تلاش بی نتیجه بوده است.

      در حقیقت دنیا جای خیلی قشنگیه پر از رنگ و بو و مزه و احساس فوق العاده و هر لحظه و هر کجای آن فوق العاده است ولی ما عینک شخصی بینی به چشم زدیم هر کدوم از ما عینکهای متفاوتی که شیشه های رنگی متفاوتی دارند داریم که در جنبه های مختلف زندگی بر چشم می زنیم و درواقع این عینکها فیلتر های ذهنی ما هستند خیلی کوچک هم هستند ولی نتیجه دید ما را گسترده و بزرگ جلوه می دهند خیلی هامون فکر می کردیم زندگی همینه که هست روابط یا شرایط مالی یا شرایط جسمی و سلامتی ….ولی در اصل طبیعت زندگی ما سلامتیه شادیه تناسبه روابط عالی و ثروتمندی و رفاهه ولی ما نسبت به آموزشهامون از کودکی و توجه به اون موضوعات تجربه هایی کسب کردیم که هربار با توجه کردن بیشتر این فیلترها را قویتر کردیم و الآن داره اتفاقات زندگی ما را تشکیل می ده بنابراین آموزش عملکرد ذهن ما و تأثیرش در زندگیمون از نون شبم واجب تره !….در واقع آموزشهای ذهنی در تمام جنبه های زندگی ما مؤثر هستند ما میتونیم از هر مشکلی که دردو رنج داریم فرمول ذهنی مربوط به اون مشکل را شناسایی کنیم و ببینیم چه رنگ فیلتری جلوی ذهنمون گذاشتیم و بعد فرمولهای صحیح را جایگزینش کنیم ..فرمولهای ذهنی با توجه ما  قویتر و گسترده تر می شوند مثلا فردی که فیلتر ذهنیش اینه که بستنی چاق می کنه قبل خوردن خودش فرمان چاقی را صادر کرده و اصلا مهم نیست بخوره یا نخوره یا چقدر بخوره درواقع دیدن بستنی و فکرو احساسی که نسبت به بستنی  داره فیلترذهنیشه باورشه و فرمول داره تقویت میشه خب باید اصلاح بشه !..،چه طوری ؟!فرد با نوشتن و تجزیه تحلیل از خودش سؤال میپرسه که چرا این فکر را داره و از کجا نشأت میگیره !؟جوابها:دکتر گفته …خانواده گفتند ..،فلانی چاقه بستنی دوست داره …فلانی لاغره میلی به بستنی نداره  و تمام این فکرها فقط نظر افراد بوده که ما قبول کردیم و باور کردیم خب نمی دونستیم اما الآن میتونیم ردش کنیم چرا!؟چون تنها قدرت از آن خداست و منم جزئی از او هستم پس بستنی قدرتی نداره ولی تصور من اشرف مخلوقات نسبت به هرچیزی یعنی قدرت خلق کنندگی و واقعیت موضوع !..،

      ما یه روزی تو یک ایستگاه متعادل بودیم بالاخره یا طبیعی و یا با همون رژیم ها اما گرم گرم اضافه وزن پیدا کردیم و اصلا فرقی نمی کنه چقدر باشه ممکنه یک نفر با ۵کیلو اضافه وزنش همون فشار روانی رو دریافت کنه که فرد دیگری با ۷۰کیلو اضافه وزنش داره دریافت می کنه و این هم یکی دیگه از حربه های شیطانه که میخواد ناامیدمون کنه میگه تو کجا و مقصد کجا !؟…ولی ما در مسیر آسونیم راحت و لذت بخش دیگه هیچ خبری از ورزشهای سخت و بالاجبار و محدودیتهای غذایی و خونه شین کردن خودمون نیست تازه هرروز یک قدم داریم برای رسیدن به خواستمون بر می داریم پس باید هرروز به پشت سرمون نگاه کنیم که چند قدم از گام اول دورتر شدیم و البته راه مستقیم همون راهی که با ایمان در آن حرکت می کنیم با هر تغییر جزیی در ذهنمون و اصلاح هر فرمول نتایج بزرگی در زندگیمون رخ می ده و هر چه مهارت شناسایی فرمول ها و جایگزینی فرمولهای صحیح و ثابت کردنشون در ذهنمون بیشتر میشه نتایج عالیتر می شوند این مسیر فقط درک می خواهد فکر می خواد برای اهل تفکر هست  در واقع ایمان به چیزی که نمیبینی ولی هست یعنی عینک آبی به چشمته واقعیت تصویر زیبای منظره را نمیبینی ولی می دونی که هست و به زودی عینک آبی کمرنگ میشه  و می افته …خب تو خونه ما هم پدرومادرم پزشک را انسان معتمدی که دانش فراوانی داره می دونستند حتی خیلی وقتها ما را مقایسه می کردند بچه های دکتر را ببین !؟..بچه های فلانی را هم دکتر شدند؟!..،الآن اگر دکتر شده بودی پول داشتی و جایگاه داشتی و آزادی داشتی و بارها شنیدم که گفتند زندگی تو همینه توقعت را بیار پایین ؟!…ولی دارم از خرابیها برج میسازم من هرگز نتونستم اون حرفها را بپذیرم و هدایت خداوند شامل حالم شد 

      دکتر به من می گفت هرچیزی از گلو بره پایین چاقت می کنه و البته که نمی شد غذا مصرف نکرد ولی با حرص و ترس استفاده می کردم ..یا فلان دارو باید تا آخر عمرخورده بشه !؟…🙄

      یا اینکه هرروز باید ورزش کنی ولی من به سختی و به زور این کاررا انجام  می دادم  در واقع بیشتر به چاق شدن توجه می کردم ولی هر کاری با احساس عالی و لذت بخش میتونه برای جسم و روح و ذهن ما مفید باشه و میتونه همکاری ذهن را همراهمون کنه چون ورزش کردن در ذهن ما به اجبار  بود و سختی بهمون می داد ذهنمون هم که اصلا با کار سخت موافق نیست همکاری نمی کرد و نتیجه می شد چاقی و رها کردن مسیر ولی اگر فرمولهای ذهنی اصلاح شوند به طوری که ورزش کردن برای احساس خوب و لذت و تفریح باشه میتونه اثرات عالی برامون داشته باشه 

      پسرخاله و دختر خاله من پزشک هستند وهردو چاق هستند و همیشه با اضافه وزنشون درگیر هستند و در حیطه پزشکی انواع و اقسام کارها را انجام دادند و نتیجه هم ماندگار نداشتند یعنی اگر علم انقدر پیشرفت کرده چرا برای خود دکترا هم نتیجه ماندگار نداره !؟..،

      شیطان قسم خورده که ما را گمراه کنه و ما فکر می کنیم یک اتفاق عجیبیه و ای دل غافل ما سالها و هر روزمون در گمراهی به سر میبردیم و تازه اسمش رو می گذاشتیم امتحان خدا !؟…گمراهی یعنی نتونی واقعیت را ببینی یعنی دنیا پر از فراوانی پول باشه ولی تو فقر و نداری ببینی یعنی فقط حریان سلامتی جاری باشه ولی من بیماری ببینم یعنی فقط عشق جاری باشه ولی من تنفر ببینم چقدر بده که ما عادت کردیم سختی را به جون بخریم و اسم ثواب و امتحان روش بزاریم و هر بار این موضوعات مثل سریال تکرار می شوند که نشانه های خدا هستند که بیا اصلاحش کن …،

      پایه اساس طبیعت آفرینش و جهان بر اساس عالیترینهاست و این افکار و باورها بسیار قدرتمند هستند و اگر من ۳۰سال به سختی در دردی و رنجی که خود برای خود  آفریدم زندگی کردم وقتی در مسیر صحیح قرار بگیرم طی یکی دوسال زندگیم متحول میشه و در عرصه های مختلف هم افرادی هستند که مثلا ۳۰سال سابقه گویندگی دارند ولی فردی جدید وارد این عرصه شده ولی به خاطر فرمولهای صحیح ذهنیش موفقیتهای بیشتری به دست آورده و این نشون میده جسم ما و ذهن ما و جهان ما همه مشتاقند که ما پادشاهی کنیم اصلا برای پادشاهی کردن خلق شدیم و این فوق العاده است .

      من شاهزاده پادشاهی هستم که فرمانروای کل عالمه 👑

      مسیرتون سبز 🌱

      برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید. ثبت امتیاز
      امتیاز: 10 از 2 رأی
      افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم
      آواتار فریده حسنی
      1400/09/04 18:12
      مدت عضویت: 1614 روز
      امتیاز کاربر: 23378 سطح ۵: هنرجوی متوسطه
      دیدگاه فنی
      محتوای دیدگاه: 1,388 کلمه

      روز ۴۹ تکرار 

      سلام وقت بخیر

      فرمول های ذهنی و تاثیر در چاقی

      فرمول های ذهنی در عملکرد ذهن مانند عینک عمل میکنن، چقدر این مطلبو الان خوب درک میکنم ،ما هر روزه و هر لحظه دنیارو با زاویه دید مخصوص به خودمون نگاه میکنیم

      نوع نگاه ما به غذاها اونها رو به دسته بندی های مختلف تقسیم میکنن ،اگر با عینک و لنز ترس نگاهشون کنیم یعنی در اعماق محتویات مغز ما ،بعضی از غذاها خطرناک و چاق کننده تعریف شدند و ما هم پذیرفتیم ، بعد از اون هر وقت خواستیم به اون غذاها نگاه کنیم اون لنز و عینک برای ما فعال شد

      ولی در اصل اون خوراکی ها مضر نبودن چرا که خیلی افراد اونهارو مصرف میکنن و ضرری نمیبینن ، در مغز افراد چاق فیلترها و لنزهای متنوع و زیادی وجود داره ،به اندازه ای که الگوها و خانواده تلاش کردند که به ما بفهمونن ما چاق آفریده شدیم و دلایل زیادی وجود داره برای چاقیمون،ما الان صاحب لنزهای بیشتری هستیم

      در واقع ما هر لحظه در امورات زندگی در حال عوض کردن عینک ها و لنزهامون  هستیم ،از صبح که از خواب بیدار میشیم با جهان بینی که در ما ضبط شده بیدار میشیم‌ و جهان ،مردم،خودمون،خانواده،خدا ،اتفاقات و موقعیت هارو اونجوری که فیلتر بندی شدن نگاه میکنیم

      ما نگرش های مختلفی داریم در مورد چاقی ،مثلا من اعتراف میکنم لنزهای بیشتری دارم و خدارو شکر میکنم در مدتی که در دوره ها هستم ،دونه دونه عینک های اعتقادیم داره از جلوی ذهنم برداشته میشه 

      هر چقدر لنزها کمتر بشه دید ما بیشتر خواهد شد ،جهانمون زیباتر میشه ،لاغر تر میشیم  آلودگی های مغزیمون کمتر میشه ،کانون توجهاتمون میره بسمت لاغر شدن ،حالمون بهتر میشه ،مغزمون سبکتر میشه ،درد ها و رنج هامون کمتر میشه و آرامش بیشتری خواهیم داشت 

      شناسایی و منهدم کردن  دونه دونه موانع (عینک های رنگی)کمک بزرگی میکنه تا دنیا رو بصورت حقیقی نگاه کنیم ،که به ذات الهی ما نزدیکتره 

      زمانیکه بدنیا اومدیم با شنیدن ها و دیدن هایی از طرف خانواده ،هر کدوم از اونها یک عینک روی دیدگان ما گذاشتن که تصور میکردن در ادامه مسیر برای ما مفیده و ما هم که اختیاری از خودمون نداشتیم  پر شدیم از لنزهای رنگی دیگران 

      و حالا باید همت و  غیرت داشته باشیم و یکی یکی عینک هارو برداریم و جهان زیبارو زیبا ببینیم ،اول باید متوجه بشیم‌ که اون دنیایی که دیگران برای ما توضیح دادن فقط و صرفا همون یک دنیا نیست  ،ما بینهایت دنیا داریم و هر کسی فراخور توجهاتش به دنیایی هدایت میشه

      مثل ما هنرجوهایی که در این سایت هستیم ،جهان بینی ما تقریبا شبیه به همه ،وگرنه چرا خواهر من ،دوست من یا اقوام من الان‌ اینجا نیستن ،یا چرا من در دنیای اونها نیستم ،چونکه جهان بینی من با بقیه فرق داره  هر چقدر عینک های رنگی از ما کمتر میشه مسیر ما هم از بقیه افراد جدا میشه ،انگار ریل عوض میکنیم 

      سالها فرمول ذهنی من این بود که تو نمیتونی لاغر بشی چونکه مدل بدنت و خلقتت اینجوریه ،من با این عینک به جهانم نگاه کردم ،جهانم بر اساس اون تفکرات شکل گرفت

      من حتی نمیتونستم به لاغر شدن فکر کنم چونکه نگهبانی جلوی خواسته های منو به مغزم میگرفت ،ازم مجوز میخواست ،منم مجوز نداشتم  رمز عبور نداشتم ولی تا دلم میخواست  مانع ورود داشتم 

      پس مغزم اولین تفکر من بسمت لاغر شدنو جلوی اولین گیت ،منهدم میکرد ، ولی من باز هم‌ کوتاه نمیومدم مجدد که میرفتم اینبار با فیلتر تو ارثی چاقی  دوباره نگهبان ازم رمز عبور میخواست ،من رمز عبور که نداشتم هیچ تازه مانع بسیار بزرگی به نام( ارث) هم داشتم ،پس مجدد دیپورت میشدم

      و این داستان سالها ادامه داشت و من از هر مسیری میرفتم که به حق های الهی م برسم ولی با درهای بسته روبرو میشدم ،در انتها متوجه شدم ،من مسموم هستم به سم های قوی که تا اونهارو شناسایی و پاک نکنم نمیتونم نفس راحت بکشم

      من متوجه شدم پر هستم از عینک های بد رنگ ،که جهانمو زشت میبینم و بر اساس اون عینک  ها در موقعیت های متفاوت وارد خواهم شد 

      حالا دارم لنزهارو برمیدارم و با هر بار برداشتن دنیا برای من زیباتر و شفاف تر میشه ،لایه به لایه ، هر بار که ویسی گوش میکنم قسمتی از خود قبلیمو که ازم دزدیده شده بودو پس میگیرم ،هر بار که کامنتی مینویسم یا میخونم قسمت دیگری از خودم بمن برگردونده میشه تا اونجوری که دلم میخواد بسازمش 

      وقتی من بدنیا اومدم آپشنی در من نصب شده بود که من بتونم با خوردن خوراکی ها انرژی مورد نیاز بدنمو بدست بیارم ،پس خوردن باید در من میبود ،حالا اون کد (خوردن باعث دریافت انرژی در من میشود ) در من تبدیل شد به ( خوردن باعث چاقی میشود) 

      کد گذاشته شد ،تمام سیستم بدنم بسمت اون کد گذاری تعبیه و تنظیم شد ،قراداد ها بسته شد ، من وارد دنیای مادی میشم و میخوام لاغر و متناسب باشم ولی نمیتونم ،به اطرافیانم میگم چرا نمیتونم اونا میگن چونکه تو پرخوری میکنی ،چونکه خوردن برای تو باعث چاقی میشه ،چونکه تو ارثی چاقی ووووو

      و اونها میگن و میگن و میگن و منهم باور میکنم و بعد از مدتی فکر میکنم من موجود به درد نخور اضافه ای هستم که اومدم هم خودمو آزار بدم هم خانواده مو 

      پذیرش من باعث شد که سالها با عینک های چاقی به جهان نگاه کنم و اصلا به این فکر نکردم که چرا من با بقیه فرق دارم ؟

      حالا نگاه میکنم میبینم افراد متناسب هم غذا میخورن پس غذاها چاق کننده نیستن من باید از زاویه دیگه ای نگاه کنم ،پس منهم میتونم لاغر بشم ،فهم و درک همین موضوع منو رها و خلاص میکنه از بندهاییکه سالها به دست و پاهای من بسته شده بود ، حالا میدونم برای منهم راهی هست که بتونم لاغر بشم 

      وای که چقدر دلم میخواست گاهی مثل بعضی افراد برنجو با نون میخوردم ولی بشدت میترسیدم چونکه از قبل بهم گفته بودن برنج خودش به تنهایی چاقت میکنه اگر با نون بخوری که منفجر میشی و من سالها با حسرت به یکی از دوستام نگاه میکردم که غذاشو کامل میخورد حتی عصرونه هم میخورد و من فقط بیننده بودم و روز به روز از خودم دورتر میشدم چونکه خودمو عامل تمام بدبیاری هام میدونستم

      تقریبا ۹۰ درصد خوراکی برای من چاق کننده تعریف شده بودن و من سالها در کنار اونها زندگی کردم که یا مصرفشون کردم یا نگاه حسرت باری بهشون داشتم که در هر دو صورت برای من چاق کننده بودن چه اون زمانیکه مصرفشون کردم چه زمانیکه بهشون فکر میکردم 

      یادمه  اون زمانها که تو رژیم هام بودم هر جایی میرفتم بهم شکلات تعارف میکردن نمیخوردم ولی نگهشون میداشتم بعدا که رژیمم تموم بشه بخورم ،تو یکی از رژیم هام که ۱ سال طول کشیده بود روزیکه رفتم شکلاتامو بخورم دیدم همشون سفت شدن و نتونستم بخورمشون ،یعنی تا این حد تو ولع و کمبود ذهنی بودم ولی الان چرا ولعی ندارم ؟

      اولین رژیمی که گرفتم رژیم پویا کاشانی بود که افتضاح بود انقدر گرسنگی کشیده بودم که یادمه یک شب که رفته بودیم بیرون تمام تابلوهای مغازه هارو پیتزا میخوندم انگار توهم زده بودم و بیشتر از ۱۵ روز نتونستم ادامش بدم

      فرمول های ذهنی مثل بمب عمل میکنن به محض برخورد باهاشون منفجر میشن ،حالا اگر چند جانبه باورسازی شده باشن که تخریب بیشتری به بار خواهند آورد 

      حالا در ذهن افراد چاق اگر فرمول های بیشتری هم باشه که چند جانبه ضربه خواهند خورد ،مثلا کسی که باور داره هر چی سنگه مال پای لنگه ،به همراه چاقی یه معجون حسابی ازش در میاد که این باورهای مخرب زنجیروار بهم وصل هستند و ریشه تمام باورهای مخرب در عزت نفس پایینه که ۱۰۰ درصد در افراد چاق زیاد دیده میشه

      خدارو شکر میکنم که در حال برداشتن عینک های چاقی هستم ،اینکه غذاها چاق کننده نیستن ، بی تحرکی چاق کننده نیست ،خوردن باعث چاقی نمیشه ،چاقی ارثی و ژنتیک نیست ووو 

      سپاسگذار خداوند هستم که هر روز با رد پای خودش با نشان دادن‌ شرایط و آدم ها داره به ما یادآوری میکنه که دنیا اون جوری که ما تصور کرده بودیم نیست اون عینک هایی که به ذهنمون زدیم دنیارو تیره و تاریک نشون میدن کافیه جلوی دید ما شفاف بشه تا جهان زیبا ،زیبایی هاشو برای من نشون بده 

      و منهم میپذیرم میتونم لاغر و متناسب باشم مثل همه افراد متناسب فقط کافیه مثل قبل فکر نکنم ،نترسم و حس لیاقت کنم بقیش خودبخود انجام میشه 

      ممنون برای اینهمه آگاهی ناب که با هر بار تکرارشون قسمت وسیعی از دید من تمیز میشه ،خدایا شکرت که همه چیز انقدر عالی و با کیفیته 

      برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید. ثبت امتیاز
      امتیاز: 15 از 3 رأی
      افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم
      آواتار فروغ ریاحی
      1400/06/09 17:20
      مدت عضویت: 1648 روز
      امتیاز کاربر: 27991 سطح ۶: هنرجوی پیشرفته
      دیدگاه فنی
      محتوای دیدگاه: 1,493 کلمه

      سلام خدمت استاد عزیز و دوستان خوبم 

       وقتی که استاد عزیز جریان این دوست خوبم رو در سرزمین لاغرها رو توضیح دادید که ۱۷۰ کیلو هست و باید ۱۰۰ کیلو اضافه رو کم کنه برای یه لحظه تکون خوردم و  خیلی محکمتر از قبل به خودم گفتم بابا فروغ تو که در مقابل این افراد چیز زیادی نباید کم کنی اصلا میتونم بگم  اضافه وزن تو هیچ چیز زیادی  نیست و خیلی راحت کم میشه   البته  اگر من در مسیر باشم و درست رفتار کنم روز به روز این گرمهای اضافه از من  جدا میشن و من به زودی به اون تناسب دلخواهم میرسم .اگر ایمان کنم و باور کنم و یک نگرش مثبت داشته باشم که من به آنچه که میخوام میرسم .

      و یه نکته ی جالب این هست من طی سالها به این اضافه وزن رسیدم و اما حالا در عرض یه مدت  زمان کم مثلا  یک یا  دوسال من دارم به تناسب دلخواهم میرسم در حالی که من همه چیز میخورم و در مهمانی ها و دورهمی ها شرکت میکنم و به اندازه نیاز میخورم و هیچ سختی و محدودیتی ندارم و من خیلی راحت دارم متناسب میشم .

      هیچ وقت برای اضافه وزنت دلیل نیار  آخه مهم این هست که میخوایی تغییر کنی و لاغر بشی و در دوره ها هستی پس تغییر میکنی و نتیجه میگیری اگر به افراد شگفتی ساز و استاد نگاه کنی این قضیه بیشتر برات جا میفته که میشه از این طریق به تناسب اندام دلخواه برسی .و با اطمینان بیشتر راهت رو ادامه میدی .

      تمام دوستانی که  در این مسیر هستن در گذشته بارها برای لاغری تلاش کردند و وزنهای خوبی هم کم کردن ولی ماندگار نبوده برای اونها مثلا خودم  با رژیم و ورزش در کنار هم تا ۳۰ کیلو  وزن کم کردم  ولی ماندگار نبود .چون در ذهن من فرمولهای چاقی زیادی بود که در نهایت جسم من رو به سمت چاقی میبرد و این فرمولهای چاقی رو میتونیم  به یک عینکهای رنگی تشبیه کنیم که ذهن ما اون عینک رو  بر چشماش زده پس در نهایت دنیا رو همون رنگ میبینه 

      اگر فرمول دهنی من این باشه که چاقی  من به خاطر اشتها و  خوردن فلان دارو و کم تحرکی و مواد غدایی چرب و نشاسته ای و .. .. هست دیگه مهم نیست چقدر تلاش میکنم  نتیجه ی نهایی رو اون فرمول های ذهنی برام  رقم میزنه که شما باید تا ابد چاق باشید.

       حالا  فرمول ذهنی چی بود ؟همینه مثل یک فیلتر رنگی هست و قتی در ذهن شما یک فرمول چاق کننده باشه   مثل این میمونه که  این فیلتر  رنگی رو روی لنز دوریین برازیم  و ما  همه چیر رو به رنگ دیگه میبینم و اگر ما در ذهنمون این فرمولها رو داشته باشیم  هر چقدر ما تلاش کنیم هیچ اهمیتی نداره و نتیجه رو اون فرمولها رقم میزنه .

      و در تمام جنبه های زندگی  همین طور هست باورهای ما نتیجه ها رو برای ما رقم میزنن مثلا اگر فردی  باورش این باشه درس خوندن فایده نداره و اون شخص رو به جایی نمیرسونه حالا اگر  این فرد درس  هم بخونه فایده ای نداره و از طریق تحصیلات به جایی نمیرسه . و یا فردی که باور داشته باشه دختر خوب برای ازدواج نیست هر چقدر با دقت همسرش رو انتخاب  کنه فایده نداره در نهایت نتیجه ی زندگیش مناسب نخواهد بود چون جهان بر اساس اون باورها به اون فرد پاسخ میده و اون باورها مثل همون فیلترهای رنگی هستن که استاد بر لنز دوربین گذاشتن .

       و ما باید  در این دوره ها تنها کاری که بکنیم این  باشه که باورهای مخرب و منفی  رو بشناسیم و اونها رو تغییر بدیم به فرمولهای درست  و  صحیح رو جایگزین اونها کنیم تا نتیجه ی نهایی تغییر کنه  .

      وقتی اون فرمولهای چاقی رو در ذهنمون کمرنگ کنیم و برداریم مثل این هست که عینک چاقی  رو از روی چشمهامون یا ذهنمون برداشتیم و بعد ذهنمون لاغری رو میبینه و جسم ما به سمت تتاسب حرکت میکنه چون ما اون لنزهای رنگی رو برمیداریم و ذهن اون واقعیت زندگی رو میبینه و در تمام این مدت که من برای لاغری  تلاش کردم و نتوستم موفق بشم چون باورهای چاقی که همون فرمولهای چاقی باشن در ذهنم داشتم  یا همون لنزهای رنگی  بر روی چشمم داشتم و واقعیت رو نمیدیدم  و گرنه تلاش من تلاش کمی نبوده من خیلی ورزشهای سنگین کردم خیلی محدودیت داشتم خیلی رژیم سخت داشتم و با تعهد سالها ادامه دادم و اما ماه به ماه لاغری از من دور تر میشد چون باورهای چاق داشتم که درنهایت اونها   نتیجه رو برای من رقم میزدن  .

      و باید حواسمون باشه همانطور که در فایل قبلی هم گفتیم  ورزش هیچ تاثیری در تناسب ما نداره مگر با فرمولهای جدیدما به تناسب برسیم چون ذهن ما مملو از فرمولهای چاقی هست و نتیجه ی مناسب رو کسب  نمیکنیم و چقدر ما ورزش کردیم و چون نتیجه ی دلخواه رو نگرفتیم دیگه ورزش هم برای ما کسل کننده و خسته کننده   شده بود .

      من جز افرادی بودم که در کنار باور مخرب اشتها دارم تونستم یا رزیم و ورزش خودم رو عالی لاعر کنم و به وزن ۵۹ کیلو خودم رو برسونم و با زجر و سختی در این وزن باشم  اما   هنوز خیلی نگذشته بود  که من  در تناسب کامل خودم بودم  اما به  خاطر دادن آزمایشی متوجه شدم کم کاری تیرویید دارم و یه مشکل هورمونی دارم که باید برای هر دو قرص استفاده کنم و بیش از چند بار از چندین دکتر متخصص،و دکتر تغذیه ی خودم شنیدم که هر دو عامل چاقی برای تو هستن و باید مراقب باشی که چاق نشی و من با وجود همون خوردن و ورزش ولی با کلی ترس و باور منفی جدید روز به روز چاقتر میشدم و لاغری  هم  از من دور تر میشد من همش  میگفتم چرا اینطورم ؟؟،اطرافیان خودم میگفتن چون این مشکل رو داری طبیعی که چاق بشی و من همیشه در حال جنگیدن با چاقی خودم بودم و اما نتیجه برعکس بود و من چاقتر میشدم چرا چون سه تا دکتر با هم دوتا متخصص،و یکی هم دکتر تغذیه ی خودم  به من گفته بودن  که تو چاق میشی و من باور کرده بودم و هر کاری هم میکردم فایده نداشت و نتیجه رو همین باور من برای من رقم میزد و من هر ماه وزنم داشت بالاتر میرفت تا به وزن ۷۳ رسیدم  و  من در اوج   ناامیدی با این راه آشنا شدم و خیلی راحت تونستم  جلوی چاقی خودم رو بگیرم و برعکس روز به روز لاعر تر شدم و الان فاصله ی زیادی با تتاسب ندارم و به زودی من یک متناسب فوق العاده میشم .

      وقتی فرمولها ی ذهنی صحیح باشه خیلی بیشتر از ورزش نتیجه میگیریم و این یک علم ثابت شده هست که وقتی ذهن رو برای چیزی آماده کنیم خیلی بهتر از اون چیز نتیجه میگیریم و ما خیلی وقتها دیدیم یک فردی در یک زمینه  ا ی مثل خوانندگی و یا بازیگری در مدت زمان خیلی کم کلی شهرت پیدا میکنه و نتیجه میگیره در حالی که از کلی فرد که سالها هست در اون زمینه دارن تلاش میکنن بیشتر نتیجه میگیرن چون اون فرد  با تمرکز و باورهای صحیح وارد اون کار میشن  و چون فرمولها صحیح هست نتیجه از تلاش خیلی فراتر میشه و تمام دوستانی که در این مسیر هستن چون باورهای درست دارن و درست فکر میکنن در عرض چند ماه نتایج عالی کسب میکنن ممکنه چند ماه اول نتایج بالایی کسب نکن چون در مسیر تغییر کردن هستن ولی وقتی تغییر کردن دیگه نتیجه های بزرگتر میاد چون ما داریم مسیر بیشتری رو با فرمول و باورهای درست طی میکنیم .

      من باید باور کنم میتونم تعییر کنم من توانایی تعییر کردن دارم و میتونم در تناسب زندگی کنم و از زندگیم بیشتر لذت ببرم و من میتونم دوباره به تناسب دلخواهم برسم و به وزن دلخواهم برسم .

      باور درست من =من  با به اندازه خوردن به جسمم فرصت ترمییم میدم و اون هر روز چند گرم از اضافه های من رو  کم میکنه و من هر روز به تناسب نزدیکتر میشم 

      باور درست =چون روند طبیعی جسم به سمت تناسب هست  جسمم خیلی مشتاق هست که من رو به اون سمت ببره و هر روز همین کار رو با اشتیاق برای من  میکنه .

      باور درست =من به اندازه خوردن روبا آموزشها  پیدا کردم و هر روز دارم اون رو اجراا میکنم پس چه بخوام چه نخوام به لاغری میرسم حالا اگر خطایی هم باشه مهم نیست چون تعداد  رفتارهای غلط من خیلی کمتر از رفتارهای درست من هست .

      باور درست = خداوند در این مسیر همراه من هست  چون خودش من رو به این رااه هدایت کرده و انتخابم کرده پس  قطعا کمکم  خواهد تا به زودی لاغر بشم و الگوی خیلیها برای تناسب بشم   خدا  خودش، در قران گفته من اجابت میکنم دعای دعا کننده رو پس  خدایا من رو به راه درست هدایت کن  تا دوباره طعم تناسب و لاعری رو  در زندگی تجربه کنم و از زندگی بیشتر لدت ببرم و خودم و خودت رو بیشتر و بهتر پیدا کنم .

       خدا جونم سپاسگزارم که همیشه کنارم هستی ❤

      برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید. ثبت امتیاز
      امتیاز: 25 از 5 رأی
      افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم
      آواتار darya.69.ft
      1400/06/04 00:54
      مدت عضویت: 1516 روز
      امتیاز کاربر: 713 سطح ۳: کاربر پیشرفته
      دیدگاه فنی
      محتوای دیدگاه: 1,090 کلمه

      سلام خدمت استاد عزیز و دوستان گرامی

      مهم نیست چقدر تا وزن ایده آلمون فاصله هست

      به خاطر اینکه ذهن ما راحت طلب هست و راحتی رو دوست داره و سال ها با خیال راحت تحت فرمان آموزش های بزرگترها قرار گرفته و پذیرفته روند چاق شدنش عادی هست و با همین دنده حرکت کرده و با سرعت بالا به سمت مقصد چاقی  پیش رفته .

      تا اینکه متوجه تغییر جسمی خودم با بقیه شدیم و شروع به رژیم های مختلف گرفتیم و هیچ کدوم تاثیر دلخواه روی ما نذاشت و متوجه شدیم که مشکل از روشهای لاغریه نه توانایی ما .فهمیدیم مشکل باورهای ذهنی اشتباهی هست که از کوچیکی به خورد ما دادن و ما ملکه ذهنمون شد .

      از حربه شیطانه که وقتی بخواهیم از جایی که هستیم به سمت اون چیزی که دلمون  میخاد حرکت کنیم  اون مسیر رو برای ما طولانی می کنه تا انگیزه ی انجام دادنش از بین بره و دور از دسترس بشه و ما نا امید بشیم و خودمون رو ناتوان در انجام اون کار بدونیم.

      بحث لاغری با ذهنم دقیقا همون مسیر صافی  هست که چون ذهنمون باورش نکرده که مسیر راحت و همواری  هست مدام ساز مخالف میزنه و در صدد این هست که نگذاره راه رو طی کنیم.

      مهم نیست ما چند کیلو اضافه وزن داریم مهم اینه ما  یک روز در وضع ایده آل بودیم  طی چندین سال ،  گرم به گرم به وزنمون اضاف کردیم ما  خودمون  این اوضاع رو برای خودمون به وجود آوردیم پس‌ می توانیم دوباره به وضع اول خودمون برگردیم.

      رسیدن به وضعیت ایده آل  خیلی سریع تر از رسیدن به وضع غیر ایده آله  هست.

       

      اگه به حال  و روز خودمون یک نگاهی بکنیم متوجه میشیم  که سالها طول کشیده تا ما به این اضافه وزن برسیم و الان طی چندین ماه  خیلی راحت در حال کم کردن وزن خودمون هستیم.

      فقط یک باور قوی لازمه که من به اون چیزی که میخوام میرسم  که لاغر شدن رو باور کنیم

      رسیدن به لاغری خیلی سریع تر میشه اگه من باورهای چاقیم  رو اصلاح کنم و باورهای صحیح لاغری جایگزینش کنم که غذا فقط کارش تامین انرژی لازم بدن ما هست و ما باید به اندازه ی نیازمون از هر چی می خواهیم بخوریم .باید همت کنیم و وارد سرزمین لاغر ها بشیم.

      مهم نیست چن ساله چاقیم و چطوری چاق شدیم و چه بهونه هایی ‌برای چاق شدن خودمون داریم .

      مهم اینه از کی بخواهیم نتیجه  رو عوض کنیم و ذهنمون رو وارد مسیر لاغری کنیم

      مهم باور کردن  این نکته هست که  میشه از طریق ذهن لاغر بشیم

      دیدن عکس افرادی که با قدرت ذهن لاغر شدن  باعث روحیه میشه و اشتیاق افراد زیاد میشه  و امید به لاغری افراد زیاده

      اصل و اساس لاغر شدن و لاغر نشدن که با آگاهی به  این نکته به نتیجه میرسیم و با بی اطلاعی از این علم از نتیجه ی دلخواه محروم میشیم

      گاهی واقعیت امر چیز دیگری هست ولی فرمول ذهنی  ما چیز دیگری هست و مهم اینه که  نتیجه نهایی کار ما فرمول ذهنی رقم میزنه.

      در حوالی ما یک مادر بزرگی زندگی می کرد که به پا درد مبتلا شده بود و خیلی از این  پا دردی که داشت اذیت میشد خیلی هم پماد و دارو استفاده میکرد ولی در نهایت باز پا درد همراه همیشگیش بود .از قضای روزگار نوه اش پزشکی قبول شد و این بنده خدا توی ذهنش اینجور تداعی کرده بود که چون نوه ام دکتری قبول شده پس میتونه من رو درمان کنه .رو به نوه اش میکنه و میگه ننه یه پمادی بساز تا پا دردم خوب بشه .نوه دو ترم از دانشگاهش  بیشتر‌نرفته بود و حیرون که خدا چکار کنم ‌ .خلاصه اینکه وعده پماد ساختن رو به مادر بزرگش داد و راهی دانشگاه شد و آخر هفته با یک پماد برگشت و به مادر بزرگش داد و گفت: خودم ساختم و اینو بزنی دیگه خوب خوب میشی .مادر بزرگه هم زد و خوب خوب شد و دیگه هیچوقت از پا دردش شکایت نکرد .

      ماجرا جالب شد و از نوه اش پرسیدن چی به مادر بزرگت دادی به ما هم بده تا استفاده کنیم نوه گفت: یکم خمیر دندون با روغن زیتون قاطی کردم و دادم به مادر بزرگم .پماد من دردش رو خوب نکرد.‌ بلکه قدرت ایمانش به اینکه من میتونم حالش رو خوب کنم دردهاش تسکین داد.

      حالا ماجرای چاقی ما هم همین طوره  

      شرایط خودمون  میگیم که من خیلی تلاش کردیم و خیلی ورزش کردیم ما رژیم گرفتیم و وزن کم کردیم و عمل جراحی کردیم و وزن کم کردیم و دوباره برگشته تلاش مهم نیست

      وقتی باورت اینه که چاقی ارثیه فرمول ذهنی پس هرچند تلاش کنیم چاقی ما تغییر پیدا نمیکنه و نتیجه نهایی فرمول های ذهنیمون تعیین میکنه.

      هر چقدر تلاش کنیم واقعیت این نیست که ما میبینیم اما این باور ما هست که منکر واقعیت میشه و  کل نتیجه رو عوض میکنه .

      در تمام جنبه های زندگیمون اگه باورهامون اصلاح کنیم و باور صحیح وارد کنیم  مسیرمون آسان و لذت بخش میشه .

      جهان براساس فرمول ذهنی به آدم پاسخ میده .هر چقدر مثبت نگر باشیم اتفاق های مثبت جذب میشه و برعکس.

      توی مثال استاد طبیعت ذهن اینه که رنگ درخت سبزه طبق واقعیت فکر ما باید سبز باشه اما به خاطر فیلتری رنگی که همون  فرمول ذهنی هست  منکر واقعیت میشه و رنگ رو فیروزه ای میبینه .

      ما هم تا وقتی عینک چاقی رو روی چشم و ذهن باشه نتیجه هم میشه چاقی اما وقتی عینک برداریم خیلی راحت به سمت متناسب شدن حرکت می کنیم و قادر به دیدن  زیبایی زندگی می شویم .

       

      خیلی ها  اضافه وزن دارن و رو به ورزش می آورند و  بعد ولش میکنن چون خسته  میشن .به خاطر فرمولیه که توی ذهنشون عوض شده و لاغر شدن رو توی ورزش می دونند.

       تا وقتی فرمول ذهنیمون عوض نکنیم ورزش نتیجه دلخواه نمیده .

      خیلی ها دوساله کار میکنن و بهتر از افرادی که ۲۰ ساله کار می کنند پیشرفت میکنن  و موفق هستن  توی همه ی رشته ها موسیقی بازیگری و خوانندگی و….

      دلیل موفقیت شون اینه که با فرمول صحیح وارد کار می شوند

      فرمول صحیح میتونه تلاش ۲۰ ساله کم رنگ بکنه و تلاش اون ۲ ساله فراتر از حد انتظار میشه

      در مسیر لاغری صحیح فکر کردن و عمل کردن یاد بگیریم تا به نتیجه ای فراتر از حد انتظار برسیم.

      شاید اول یکم حرکت کند باشه اما وقتی با فرمول های صحیح ایجاد و ادامه می دهیم نتیجه ۱۰ برابر میشه .

      آموزش ذهنی مون مستمره  حرکت مداوم نیست و هر چی پیش برویم نتیجه بهتر و بهتر میشه

      تا زمانی که فرمول ذهنی اشتباهه  ما نتیجه نمیگیریم .هر وقت باور کنیم ما میتوانیم  و به خودمون ایمان بیاوریم و  یاد بگیریم چطور با قدرت ذهن  لاغر میشیم خیلی سریع لاغر میشیم .

       

      برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید. ثبت امتیاز
      امتیاز: 5 از 1 رأی
      افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم
      آواتار fatmhadly85@gmail.com
      1400/05/31 23:14
      مدت عضویت: 1184 روز
      امتیاز کاربر: 5462 سطح ۳: کاربر پیشرفته
      دیدگاه فنی
      محتوای دیدگاه: 1,108 کلمه

      به نام خدایی که در این نزدیکیست 💖💖💖

      باسلام به همه دوستان هم مسیرم 🙋

      مسیر لاغری من :گام بیست و هفتم (فرمول های ذهنی و تاثیر آن در چاقی)

      فرمول های ذهنی کنترل کننده افکار و رفتار ما هستند . و چاقی ما به دلیل ایجاد شدن فرمول های نادرست ذهنی ماست . فرمول هایی که باعث تغییر واکنش های رفتاری و، وضعیت جسمانی ما شدند.

      درسته که مسیر لاغری با ذهن خیلی لذت بخش و آسونه ولی باید حواس مون جمع باشه چون شیطان هم بیکار نمیشینه که ما به آرزوها و اهداف مون راحت و آسون و از مسیر درست برسیم اون دشمن قسم خورده ما انسان‌ها ست و نهایت تلاش شو میکنه تا ما رو از مسیر درست گمراه کنه و ، وقتی که ما مسیر درست و پیدا کردیم و تصمیم به حرکت و تغییر کردن داریم شیطان هم تلاش میکنه که این فاصله و مسیر رو برامون خیلی طولانی و دور از دسترس و دست نیافتنی نشون بده و این از حربه های شیطان  پس در این مسیر مراقب باشیم و گول نجواهای منفی باف ذهن مونو نخوریم . من یک زمانی متناسب بودم و قدر تناسب اندام مو نمیدونستم و وایمان داشتم که بلاخره چاق میشم در واقع شکر گزار نعمت تناسب اندامم نبودم و خودمو لایق اون نمیدونستم  و بلاخره چاق شدم  و این اضافه وزنم و خودم طی چند سال به دست آوردم پس چیزی رو که یک زمانی داشتم دوباره میتونم به دستش بیارم . فقط یک ایمان ، باور میخواد و من ایمان دارم که من توانمندی رسیدن به هدفم و دارم من ایمان دارم که به مسیر درست هدایت شدم مهم نیست که من چند کیلو اضافه وزن دارم مهم اینه که من خودم و در مسیر درست پیدا کردم و نگرش مو نسب به محیط اطرافم و باور هام تغییر دادم من به توانمند بودن جسمم ایمان دارم ، میدانم که سرعت ترمیم بدنم خیلی بیشتر از تخریب اونه . خداوند منو متناسب زیبا آفریده . مشکل از جسمم نبوده که من این همه سال به جسمم فشار میاوردم و اونو تحت فشار و رنج و محدودیت قرار میدادم غافل از اینکه مشکل از ذهنم و فرمول های نادرست اون بوده و این همه سال در ذهنم نهادینه شده و ریشه دوانده و تبدیل به درخت چاقی شده حالا که فهمیدم دیگه نباید آب پای این درخت بریزم و با توجه به جسم و چاقی و گوش کردن به نجواهای منفی ذهنم به اون نور و خاک برسانم بلکه باید با پایبند بودن به تعهدم و بودن در مسیر و تمرین و تکرار و گوش دادن و عمل به آموزش ها و صبوری و ایمان داشتن به توانایی خودم ، گوش دادن به نجواهای فرشته درونم و پذیرفتن مسئولیت چاقی و لاغریم بذری رو که در بستر ذهنم کاشتم تبدیل به درخت تنومند کنم تا نتیجه اون در جسمم دیده بشه . اگه من این همه سال برای رسیدن به لاغری از روش های مختلف استفاده کردم و در آخر به نتیجه دلخواه نرسیدم بخاطر فرمول های نادرست و اشتباهی بوده که در ذهنم داشتم چون نه تنها در جنبه تناسب اندام بلکه در تمام جنبه های مختلف زندگی نتیجه نهایی و فرمول های ذهنی چه درست چه غلط رقم میزنه نه تلاش من و داشتن این فرمول های نادرست باعث شد جسم من با وجود اون همه تلاش به شکل چاق بمونه و ، وقتی که داشتم فایل و گوش میکردم با خودم گفتم منم این همه سال این همه فرمول های ذهنی نادرست و مثل همون فیلتر هایی که استاد روی لنز دوربین قرار می‌دادند و همه جا قرمز یا آبی میشد در صورتیکه اون صحنه سبز بود ولی اصلا مهم نبود که واقعیت اون صحنه چه رنگیه ما با گذاشتن اون فیلترها اون رنگهای مجازی رو می‌دیدیم و من دیدم که اون فیلترها به اون کوچکی چقدر نتیجه رو تغییر دادند و دیدن این صحنه خیلی منو ، وادار به فکر کردن ، کرد . منم این همه سال داشتم همین کار رو میکردم و چقدر رنج بیهوده به خودم دادم خدا رو شکر که به مسیر درست هدایت شدم و فهمیدم که خداوند چقدر عادل و مهربان و بخشنده ست این من بودم که با نادانی این قدر از مسیر درست دور بودم خدایا در همه حال شکرت. واقیعت جسم من چاق و داشتن اضافه وزن نیست من عینک چاقی رو از چشمانم برداشتم و عینک لاغری و زدم .خدایا چقدر جسم من   متناسب و زیباست خوب که به جسمم دقت میکنم حتی یک گرم اضافه وزن در اون نمی بینم . من خودم باعث شده بودم که جسمم به شکلی که دوست نداشتم دربیاید الان وظیفه من شناسایی فرمول های نادرست و تغییر دادن اوناست و وبا جایگزین کردن فرمول های درست در ذهنم واقعیت جسمم نمایان میشه درسته که زمان بره ولی شدنیه.قانون برای همه یکسان عمل میکنه اگه من با وجود اون همه تلاش نتیجه دلخواه مو نمیگرفتم چون بر خلاف قوانین عمل میکردم . من از زمانی که به این مسیر زیبا هدایت شدم احساس میکنم که تازه متولد شدم و تازه دارم درست زندگی کردن و یاد میگیرم حس اون کودکی و دارم که تازه داره راه رفتن و یاد میگیره میخواد بلند شه سر پا  هی میوفته دوباره  بلند میشه و اینقدر تمرین می‌کنه تا راه رفتن و یاد بگیره منم تازه چشم و گوشم باز شده میخوام این قدر تکرار و تمرین کنم تا درست زندگی کردن و یاد بگیرم و تا زمانی که زنده ام در این مسیر زیبا می‌مونم . چند روز پیش تلویزیون داشت برنامه پخش میکرد و یک بازیگر معروف (مهران غفوریان )تو برنامه شون دعوت کرده بودند ایشون خیلی چاق بودند و الان مدتیه که خیلی لاغر شدن مجری از شون پرسید که چه کار کردند و چه رژیمی گرفتن که این قدر لاغر شدن و ایشون گفتند که رژیم من اینه من همیشه گشنمه هیچ وقت سیر نیستم ،همیشه چشمم عقب غذاست یک لحظه خیلی دلم براشون سوخت و با خودم گفتم این آدم اگه همین فردا رژیم شو ، ول کنه دوباره چاق میشه حتی شاید بیشتر از وزن قبلیش و با شنیدن حرف های ایشون ایمانم بیشتر شد که چاقی و لاغری فقط و فقط مربوط به ذهن و فرمول های موجود در ذهن هر فردیه و هیچ ربطی به جسم و تلاش فیزیکی نداره و خداروشکر که من در این مسیر حتی یک لحظه هم گرسنگی نکشیدم بر عکس همیشه احساس سیری دارم و حال دلم خیلی خوبه تازه بدون اینکه متوجه بشم کلی کاهش سایز و وزن دارم و کلی از بیماری‌ هام از بین رفتن . لاغر شدن آسون ترین کار دنیاست ومن ایمان دارم که من توانمندم و متناسب میشم و متناسب می‌مانم .

      با تشکر از زحمات بیدریغ استاد گرامی.🌷🌷🌷🙏

      با آرزوی بهترین ها برای همه.🌹

      برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید. ثبت امتیاز
      امتیاز: 12 از 3 رأی
      افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم
      آواتار mah.sana.motalebi.khah@gmail.com
      1400/04/20 18:22
      مدت عضویت: 1036 روز
      امتیاز کاربر: 81
      دیدگاه فنی
      محتوای دیدگاه: 899 کلمه

      به نام خداوند جان و خرد

      سلام و درود

      فرمول های ذهنی و تاثیر آن بر تمام جنبه های زندگی…

      ❤️ای نسخهٔ نامهٔ الهی که توئیای آینهٔ جمال شاهی که توئیبیرون ز تو نیست هرچه در عالم هستدر خود بطلب هر آنچه خواهی که توئی❤️

      این چند بیت شعر گویای تمام مطالب هستش…که هر چی هست در درون ما،توی ذهن ما هستش و ما هر چه تلاش کنیم و بیرون دنبال چیزی باشیم به نتیجه نمیرسیم…

      رژیم های سخت،ورزش های سخت،قرص و دارو و عمل و…کارهایی هست که بیرون خودمون انجام میدیم برای لاغر شدن…

      هیچ وقت درون خودمون دنبال لاغر شدن نبودیم…

      لاغر شدن رو به غذا نخوردن،به ورزش سنگین انجام دادن می‌دیدیم و این بیرون از خودمون گشتن بود…

      چاق بودن خودمون رو تقصیر زمین و زمان می‌انداختیم و این بیرون خودمون گشتن بود…

      هیچ وقت به این فکر نمی‌کردیم که چرا یکی متناسبه یکی نه…هیچ نشستیم منطقی درموردش فکر کنیم…یه زمانی هم این فکر میومد تو ذهنمون با عوامل بیرونی خودمون رو قانع می‌کردیم…

      هیچ وقت فکر نکردیم این غذایی که ما داریم میخوریم تمام انسان ها میخورن چرا یه عده لاغرن یه عده چاق و اگرم فکر می‌کردیم سریع می‌انداختیم تقصیر غذا که پر کالری هستش،روغنش زیاده و هزاران دلیل‌…

      به این نگاه نمی‌کردیم ما چه دیدی به غذا داریم…

      به چه دلیلی غذا میخوریم…

      به رفتار و افکار خودمون توجه نمی‌کردیم…

      توجهمون جلب شده بود رو عوامل بیرونی…

      هیچ وقت به این فکر نکردیم که چرا یه آدم متناسب  خیلی راحت میگه من این غذا رو دوست ندارم و نمیخوره،،،چرا ما نمیتونیم تشخیص بدیم کدوم غذا رو دوست داریم کدوم رو دوست نداریم…

      هیچ وقت به این فکر نکردیم که چرا یه آدم متناسب خیلی راحت غذا هم تو بشقابش باشه ولی سیر بشه دیگه نمیخوره ولی ما باید ته بشقاب رو دربیاریم…

      یادمه چند سال پیش یه دوره همی داشتیم و عصرونه رفتیم نان بربری تازه با پنیر و گوجه خیار گرفتیم و دور هم نشستیم به خوردن…یه نفر برای همه مون لقمه می‌گرفت و میداد دستش…یکی از اون افراد اون جمع متناسب تر از بقیه بود،تمام لقمه اش رو خورد و دقیقا دو تا گاز مونده بود تموم بشه آورد داد به مامانش و گفت من نمی‌خورم دیگه و با تمام مسخره هایی که شد که این دیگه چیه بخور و…نخورد و رفت کنار نشست ولیییی افراد دیگه با عنوان های مختلف که دور همیم،حیفه،نون تازس تا ته لقمه هاشون رو خوردن…

      الان که توجه میکنم تفاوت رفتار یه آدم متناسب و چاق رو میفهمم…الان درک میکنم که همون دوتا گاز مازاد بدن انسان هستش،،،و یه آدم متناسب هیچ وقت سراغش نمیره و یه آدم چاق اون دوتا گاز مازاد رو میزنه…

      تازه توی ذهن آدم چاق پر از ترس و نگرانی و تصور ذهنی چاقی هستش…

      چرا هیچ وقت فکر نکردیم که تو درون ما یه چیزی وجود داره که ما چاقیم🤔🤔🤔

      رفتار خودمون رو نگاه نمی‌کنیم که داریم کاری میکنیم که از پرخوری نمیتونیم نفس بکشیم…

      بعد میگیم فلانی ارثی لاغره ما ارثی چاقیم🙄🙄🙄

      هیچ چیزی بیرون ما وجود نداره هر چیزی هست در درون ما و توی ذهن ما هستش…

      این فرمول‌های ذهن ما هستن که مارو هدایت میکنن…

      این فرمول‌های ذهن ما هستن که با این که میدونیم یه غذا مونده هستش و هیچ کس نمیخوره،ما میخوریم…

      این فرمول ذهن ما هستش که وقتی میریم مهمونی انگار رفتیم جنگ و داریم غنیمت جنگی جمع میکنیم و چند برابر خونه خودمون میخوریم…

      این فرمول‌های ذهن ما هستن با اینکه غذا خوردیم و به میزان زیاد هم خوردیم ولی همینکه از سرسفره پامیشیم احساس گرسنگی داریم…

      این فرمول‌های ذهن ما هستن که مارو هدایت میکنن به سمت مواد غذایی و تا یه ماده غذایی میبینیم هول میشیم و جوری میخوریم که نفسمون بند میاد و غذارو نجویده میدیم پایین…

      این باورها تو تمام مسائل زندگی مارو هدایت میکنن…کسی که باور داره میتونه هر کاری رو انجام بده واقعا میتونه…و کسی که باور داره نمیتونه واقعا نمیتونه و فقط درجا میزنه تو زندگی…

      الان داستان همینه ما وقتی باور چاقی داشته باشیم هر چقدر هم تلاش کنیم رژیم بگیریم،ورزش کنیم فقط و فقط درجا می‌زنیم و هیچ پیشرفتی نمی‌کنیم…

      ولی خدارو صدهزار مرتبه شکرررر خداوند ذهن انسان رو انقد قدرتمند آفریده که اگه انسان بخواد راهی رو که کل عمرش اومده و فرمول‌های ذهنی خودش رو هر روز ثبیت  کرده با تلاش و اشتیاق و استقامت و عمل خیلی خیلی خیلیییییی کمتر از اون میتونه عوض کنه و به خواسته خودش برسه…

      فرمول‌های چاقی  و تاثیرش در چاقی؟واقعا چقدرررر تاثیر داره؟؟؟

      اگه ذهنی نیست پس چرا یه عده لاغرن یه عده چاق؟؟؟

      مگه مواد غذایی باهم فرق داره؟

      مگه ورزش کردن ها با هم فرق داره؟

      چی باهم فرق داره که یه عده غذا میخورن تازه چند برابر یه آدم چاق ولیییی همیشه و تا آخر عمر لاغر هستن؟

      این ذهن ما هستش که با هم فرق داره…

      درون ما فرق داره…

      بیرون هر چی هست یکی هستش،مواد غذایی یکی هستش،تحرک ها یکی هستش و…

      فرمول‌های ذهنی،باور هامون،تصویرهای ذهنیمون،حرف هامون،عمل هامون همه در راستای چاق شدن هستن…

      ما هر چی بیرون داریم اول در درونمون بوده بعد به بیرون رسیده…

      یه نگاه اجمالی به مدل غذا خوردنمون بندازیم…غذا رو میخوریم تموم میشه به جای اینکه بگیم خدایا شکرت میگیم واااای چاق میشم کالریش  زیاد بود و هزاران حرف دیگه…خوب ما داریم چاقی رو به واقعیت تبدیل میکنیم…

      ما انتظار چاق شدن داریم…

      با یکم تمرین با یکم ثابت قدم بودن با یکم عملکرد انتظار خودمون رو به لاغری تبدیل میکنیم…

      فرمول هامون رو به لاغری تبدیل میکنیم….

      مثل همین الان که تا اینجای مسیر پیش اومدیم نتیجه های بی نظیری رو خلق کردیم…

      پس هر چقدررررر بیشتر ثابت قدم باشیم نتیجه بیشتر و بیشتر و نمایان تر میشه و ما تا آخر عمر از همه چی لذت میبریم😍😍😍

      برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید. ثبت امتیاز
      امتیاز: 8 از 2 رأی
      افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم
      آواتار saberizahra80
      1400/04/16 10:29
      مدت عضویت: 1599 روز
      امتیاز کاربر: 3426 سطح ۳: کاربر پیشرفته
      دیدگاه فنی
      محتوای دیدگاه: 668 کلمه

      سلام🙂

      امروز برام واضح شد وقتی اساتید موفقیت میگن دنیایی که هر فردی داره تجربه میکنه متفاوت از دنیای دیگرانه و همه هم دارن واقعیت رو میگن

       و این جمله که انسان ماشین اثبات باورهاشه

      فرقی نمیکنه چه تلاشی داریم انجام میدیم فرقی نمیکنه چقدر زمان میذاریم فرقی نمیکنه کدوم شهر و کدوم کشور هستیم فرقی نمیکنه چند سالمونه در نهایت نتیجه رو باورهای ما رقم میزنن

      باورها مثل عینک مثل لنز و مثل فیلتری هستن که حقیقت رو متفاوت جلوه میدن و بستگی داره من چه فیلتری زده باشم واقعیت دنیای من با شما متفاوته

      اینجاست که حرف و نظر ادمها میتونه روی زندگی ما تاثیر بذاره چون اون فرد داره از پشت عینک باورهای خودش دنیا رو میبینه و هر آنچه میگه از زاویه دید خودش هست 

      و دقیقا همینجاست که باید هوشیار باشیم هر حرفی رو نشنویم هر تصویری رو نبینیم

      اینجاست که باید برای ورودی ذهنمون فیلتر بذاریم

      اینجاست که نقش رسانه ها در سرنوشت ما خودش رو نشون میده

      چی داریم وارد ذهنمون میکنیم وقتی دنیایی که رسانه ها معرفی میکنن یه دنیای پر از جنگ و خشونت و بیماری و فقر و بی رحمی هست اونوقت من چطور میتونم با دیدن تصاویر این دنیا و شنیدن درباره این مسائل باور کنم که دنیایی که خدا آفریده پر از زیبایی و صلح و فراوانیه🤨🤨🤨🤨

      برای همه قسمتهای زندگیمون ما یه عالمه باور داریم در مورد چاقی هم اینطوره….

      و درنهایت این باوره که نتیجه جسمی ما رو مشخص میکنه 

      وقتی من باور دارم چاقی من ارثی هست دیگه هر تلاشی برای لاغر شدن انجام بدم سالها باشگاه برم سالها توی بشقاب میوه خوری غذا بخورم ……‌باز هم نتیجه جسم چاق منه چون من با اون کارها نتونستم ژنم رو تغییر بدم که….😬پس تلاش فیزیکی من مهم نیست و تا زمانی که این باور تغییر نکنه جسم من به سمت چاقی حرکت میکنه😑😑😑

      وقتی باور دارم برنج ،نان،ماکارونی، شیرینی،شکلات،سیب زمینی ،فست فودها ….‌ چاق میکنن هر بار که از اونا مصرف میکنم یا حتی وقتی فقط چشمم به اونا میخورن افکار چاق کنندگی اونها رو مرور میکنم پس چاقتر میشم😮😮😮😮

      یه جمله ای که خیلی توی فایل نوشتاری برام جذاب بود این بود که باور چاق کنندگی نان باعث پر رنگ شدن باور “چاق شدن من طبیعی است”میشه دقیقا مثل وقتی که فیلتر زرد بذاریم روی چشممون و اونوقت یه قسمتهایی از تصویری که میبینیم زردتر و پر رنگتره😶😶😶😶😶

      پس باورهای ما حتی باعث تقویت همدیگه هم میشن و باورهای ریشه ای ما سختتر تغییر میکنن

      الان درک میکنیم که چرا همه ما داریم از یه نوع غذا میخوریم ولی من چاقم و دوستم لاغره👌👌👌

      من درباره خوردن نوع خوردن نوع خوراکی  ژنتیکم  متابولیسم بدنم و……هزاران فرمول ذخیره شده دارم که او نداره پس نتیجه جسم من چاقیه ولی او تناسبه👌👌👌

      اینجاست که به اهمیت تغییر ذهن پی میبریم 

      اینجاست که میفهمیم تنها راه لاغری صحیح و ماندگار تغییر ذهنه

      اینجاست که میفهمیم هییییییچ رژیمی فایده نداره

      ساعتها باشگاه رفتن بی فایده است

      ساعتها پیاده روی مسخره است

      اعمال جراحی کاملا بی نتیجه است 

      دمنوشها ،قرصها وگنهای لاغری ،ژلهای لاغر کننده یه شوخی بیشتر نیستن😏😏😏😏

      تنها راه لاغرشدن در مسیر تناسب فکری موندنه و چقدر این عنوان پر مفهوم و زیباست 👌👌👌تا زمانی که فکر ما متناسب نشه جسم ما هم متناسب نمیشه😏😏😏

      ودر کدوم یک از روشهای دیگه ذهن رو به تناسب میرسونیم….هیچ کدوم👌👌 و این دلیل موندگار نبودن لاغری با بقیه روشهاست

      تناسب ابتدا باید از ذهن شروع بشه تا زمانی که ذهن تغییر نکنه جسم تغییر نخواهد کرد و تنها راه نغییر ذهن یادگیری است که بصورت شناسایی باورهای چاق کننده و جایگزینی اونا با باورهای لاغر کننده صورت میگیره و آنقدر این روند باید تکرار بشه تا شبکه سیناپسی جدیدی که ساختیم قوی و محکم بشه تا به جای شبکه قبلی عمل کنه و فرمانهای مغز متفاوت بشه و ما رفتارهای متفاوتی رو در رابطه با غذاها نشون بدیم این روند در افراد مختلف با هم تفاوت داره بسته به حجم باورهای قبلی و بسته به درگیریهای ذهنی هر انسان ،وتمرکزی که بر آموزش لاغری داریم زمانها فرق میکنه ولی نتیجه برای همه هست وهرکس وارد این سرزمین شد در نهایت به تناسب اندام مورد نظرش میرسه به شرطی که تا آرزوش رو کسب نکنه کوتاه نیاد👌👌👌

      برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید. ثبت امتیاز
      امتیاز: 0 از 0 رأی
      افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم
      آواتار فاطمه سادات
      فاطمه سادات
      1400/01/05 07:15
      امتیاز کاربر: 0

      نشان های دریافت شده

      فرمول های ذهنی
      دیدگاه فنی
      محتوای دیدگاه: 1,689 کلمه

      سلام .
      گام ۲۷: فرمولهای ذهنی و تاثیر آن بر چاقی
      برداشت من از این گام مربوط میشود به فرمول ذهنی زمان مصرف مواد غذایی .
      علاوه براینکه خوردن مرا چاق می کند .
      چگونه خوردن مرا چاق می کند .
      چقدر خوردن مرا چاق می کند .
      چه نوع خوردن مواد غذایی مرا چاق میکند
      چه زمان خوردن مرا چاق می کند نیز جزء فرمولهای ذهنی ماست .
      مثلا ما اذعان داریم اگر در مواقع سیری غذا بخوریم مارا چاق میکند اگه حتی فقط این یک عینک چاقی رو داشته باشیم خیلی راحت باز چاق شدن بعد از خوردن در هنگام سیری را تجربه می کنیم . مگر اینکه تصمیم بگیریم آگاهانه هنگام سیری چیزی نخوریم ‌که البته چون این رفتار راحتتره میشه با رفتار صحیح تاثیر این نوع نگرش رو تا حدی خنثی کرد .
      ولی احساس می کنم بیشتر باید این فرمول رو تجزیه و تحلیل کنم و این عینک رو هم بردارم .
      من از رفتار اشتباه غذایی حالم بد میشه . وقتی سیرم یه چیزی بخورم حالم بد میشه . اولویت در وجود من حال خوبمه . دلم میخواد حال خوبم با من باشه . من از وقتی با تناسب فکری آشنا شدم چیزی که باعث شده من در این راه استمرار داشته باشم حال خوبمه . حال سبک بودن .
      من واقعا دیگه دوست ندارم بخورم . نه به خاطر پیوندش با چاق شدن در ذهنم . به خاطر سنگین شدنش . به خاطر فشاری که بهم میاد . به خاطر اینکه خوردن حال منو بد میکنه و حال بدم باعث ایجاد درد در اندامهام میشه . درد زانو . درد دندان . درد شکم . حال بد و افکار بدم در بدنم احساس درد میاره .

      من درد رو به خاطر انتخاب حال بدم در وجودم حس میکنم و برام یه نشونست که بگه حالتو خوب کن فکرتو آروم کن .

      من زیاده خوردن رو به خاطر احساس بدی که بعد از سیری همراهمه دوست ندارم . شاید قبلها خودم رو در این احساس اسیر میدیدم ولی واقعا الان اونقدر در دنیای لاغری لذت دیدم که واقعا به جرات میتونم بگم من دیگه دنیای چاقی و پرخوری و حال بد و سنگینش رو دوست ندارم .

      من دیگه دوست ندارم زیاده بخورم .چقدر این حسمو دوست دارم ‌. لذت نمیبرم از زیاده خوری . زیاده خوردن حالم رو بد می کنه و من اونقدر در این راه حال خوب رو تجربه کردم که واقعا دیگه دوست ندارم با زیاده خوردن حال خوب خودمو تبدیل به حال بد کنم . من وقتی پیاده روی میکنم اونقدر لذت میبرم و از اون حال سبکم اونقدر شادمیشم که دلم میخواد همیشه این حال خوب رو موقع پیاده روی داشته باشم . من پیاده روی رو به خاطر حال خوبی که بهم میده دوست دارم .

      لاغر شدن در ذهن من برابر احساس سبکی و حفظ حال خوب هست . حسی که وقتی توی خیابون راه میرم دیگه نفس نفس نمیزنم و به راحتی راه میرم .

      من از لاغر شدنم به خاطر حال خوبم لذت میبرم و چاق شدنم رو به خاطر حال بد و سنگینی و راه نرفتن و لذت نبردنم دوسش ندارم .
      من دلم نمیخواد با چاق شدن و پرخوری و بی زمان خوری و …. به خودم آسیب بزنم .
      جالبه من یه فرمول توی ذهنم ساختم
      من هر وقت که دلم میخواد به هر اندازه که دلم میخواد از هرچی که دلم میخواد و با هر شکل و نوع خوردن (تند و کند) که دلم بخواد میخورم و لاغر میشم .
      هر وقت که از این عینک به جهان نگاه می کنم جمله دلم میخواد به من احساس آزادی میده و این احساس آزادی من و از چی بخورم ها و چه زمان بخورمها و چقدر بخورمها و …. رها می کنه و راه منو برای ثبت فرمولهای دیگه ی لاغر شدن باز می کنه .
      هر وقت از این فرمول استفاده می کنم اصلا دیگه دلم نمیخواد چیزی بخورم فارغ از اینکه اون خوردنه در ذهن من چاقی تعریف شده باشه یا لاغری اصلا دوسش ندارم بخورم .
      من حال بد بعد از پرخوری رو دوست ندارم .
      من حال بد و بیخوابی بعد از پرخوری رو دوست ندارم .
      اون سنگین شدن معده و فشار شکم که به شلوارم فشار میاره که مجبور میشم دکمه اش رو باز کنم تا شکمم آزاد بشه دوست ندارم خدای من چقدر این صحنه ها رنج اوره . چقدر دلم به حال خودم و جسمم میسوزه وقتی خودم این بلارو سر خودم میارم . واقعا اون خوردن چه لذتی به من میده ؟؟؟ حالا دنیا هم با خودم بگم خوردن و چگونه خوردن و این حرفها برای من آزاده ولی وقتی رنجم میده انتخابش نمی کنم .
      چقدر ما جرات پیدا کردیم به راحتی بگیم دوست ندارم . اون زمان که اسیر چاقی بودیم تا می گفتیم بابا این وضعیت رو دوست ندارم هزار تا فکر می اومد توی سرمون که برو بابا تو کی هستی که اصلا دوست داشته باشی یا نداشته باشی . تو اصلا نمیتونی از چاقی رها بشی . تو سرنوشتت چاقیه و هزااااارتا عینک سیاه دیگه . ولی حالا به راحتی میگیم من دوست ندارم پرخوری کنم و ذهنم خیلی راحت میپذیره تازه بهم کمک میکنه اون حسهای بد رو دیگه تجربه نکنم .
      واقعا چقدر این دوست داشتن زیباست .
      من خودم رو دوست دارم . بدنم رو دوست دارم . من حال خوبم رو دوست دارم . وقتی میتونم با انتخابهام به راحتی به حال خوبم برسم چرا باید خوردن رو انتخاب کنم .
      اینجا اصلا بحث من در مورد خوردن و چاق شدن نیستا . در مورد خود خوردن هست اینکه واقعا من از زیاده روی در خوردن رنج می کشم . اینکه من واقعا از احساس سنگین شدن و فشار شکمم رنج می کشم . اینکه دلم نمیخواد چنین تجارب رنج اوری رو هی تکرار کنم .
      من لاغری رو اگه دوس دارم به خاطر همین حس سبکبالیشه . به خاطر حس فرز بودنمه . به خاطر حس تند راه رفتن و سریع نشست و برخاستمه .

      چاقی رو دوست ندارم . چاقی رنجم میده . احساسم بد میشه . خوردن زیاد هم دقیقا همین حس رو بهم میده . به نظر من چاق شدن نمایشگر حس سنگینی خوردن هست . برای اینکه ما زیاده روی اونقدر حالمون بد میشه این حال بد هی انباشته میشه و این حال بدمون مارو چاق می کنه .
      خوردن زیاد حس سنگینی در ما ایجاد می کنه و این حس سنگینی هی تکرار میشه هی حالمون بدتر میشه . نمایشگر این حال بد چاقی بیرونیه .
      اگه عینک چاقی رو از چشممون برداریم اون وقت میبینیم چاقی در جای خودش یه نعمته . اومده بهمون بگه بابا حالت بده . دنیات سیاهه . رنج آوره . بردار این عینک رو حالت رو خوب کن . حال درونت رو خوب کن . اندامت داره حال درونت رو نشون میده . واسه همینه وقتی نگاه به آدمای چاق می کنیم حالمون بد میشه چون حال بد اونها از اندام و افکارشون به ما انعکاس داده میشه .
      در حالیکه لاغر شدن پاداشه . پاداش یعنی نتیجه ی استمرار حال خوب . حال خوب یعنی استمرار رفتار خوب و رفتار خوب یعنی استمرار فرمولهای خوب . چرا از دیدن اندام آدمای لاغر شاد میشیم چون حال خوبشون رو دریافت می کنیم . چون ضمیر ناخوداگاه ما حال خوب رو درک می کنه .
      اون رو دریافت میکنه .
      البته اگه کسی خودشو برای لاغر شدن ناتوان ببینه نمیتونه از اندام متناسب بیرونی لذت ببره از اون رنج می کشه و بهش حسادت می کنه و با اینکار حال بد خودشو بدتر می کنه و چاقی خودش رو روز افزونتر می کنه .
      نباید دلمون برای افراد چاق بسوزه . چون تنها دلیل چاقی اونها حال بدیه که دارن . اونها حال بد رو دائما انتخاب می کنند و اگه بدونند تنها و تنها دلیل چاق شدن انتخاب حال بد هست حال بد رو انتخاب نمیکنند .
      در حالیکه اگه تنها دلیل لاغر شدن ، بیشتر کردن حال خوبه من به جرات اون رو انتخاب می کنم حالا فارغ از سایر نتایج لذتبخشی که لاغر شدن برام به همراه داره . هرچقدر حال خوبمون رو بیشتر در وجودمون گسترش بدیم احساس سبکی بیشتری می کنیم . احساس لذت احساس رها بودن از بار سنگینی خوردن یا حال بد یا اضافه وزن .

      یه فرد لاغر واقعا رهاست . واقعا احساس آزادی داره . این احساس آزادی واقعا قابل درکه . من این احساس آزادی رو دوست دارم . من میخوام حالم خوب باشه همین و چون میدونم زیاده خوردن حال منو بد می کنه و روزگارم رو سیاه میکنه و این یک مثل نیست من با زیاده خوردن عینکم سیاه میشه و دنیام رو به معنای واقعی سیاه میبینم . وقتی چشمام رو میبندم آنچه میبینم سیاهی و حال بده . دیگه زیباییهای دنیای درون و بیرونم رو نمیبینم پس چرا باید انتخابش کنم .

      پس به راحتی این عینک رو از چشمام برمیدارم تا چشمان زیبای تناسب بین خودم دنیای زیبام رو زیباتر ببینه . وای که چه لذتی داره دیدن دنیای تناسب .وای که چه لذتی داره انتخاب دنیای تناسب . وای که چه لذتی داره وصل شدن به اصل افرینش که بر اون مبنا خلق شدیم و اجازه میدیم در وجودمون جاری بشه و چه لذتی داره درک این جاری شدن . استاد ازتون ممنونم . واقعا نمیدونم چقدر ازتون تشکر کنم بابت آشنا کردن ما با این دنیای عالی . بابت آشنا کردنمون با اصل وجودمون . استاد زیبابینیتون روزافزون . دنیای زیباتون زیباتر و دنیای شادتون شادتر و شادتر و شادتر .‌
      من در این تمرین عینک فرمولهایی که دنیام رو سیاه میکرد از دیدگانم دراوردم و دنیا رو با چشمان زیبابین خودم دیدم . وای که چه حال خوبیه دارم . من این حال رو میخوام . من طالب این سبکبالی و لذت هستم . من طالب رها بودن هستم . هرچقدر سبکتر بشم حالم بهتره . هرچقدر حالم بهتره سبکترم . وای که سبک بودن چه دنیای لذتبخشیه . وای که حال خوب داشتن چه نعمت بزرگیه و این نگاه چقدر زیباست . وای که انتخاب حال خوب چقدر لذتبخشه و انتخاب این نوع نگرش چقدر به انسان آرامش میده .

      من عینک چاقی رو از دیدگانم برمیدارم چون واقعا دنیا رو با این عینک تیره و تار میبینم و با چشمان طبیعی و تناسب بین که خدا به هممون داده دنیام رو با دستای خودم میسازم .چقدر این دنیای تناسب زیباست .
      خدایا سپاسگزارم .
      استاد سپاسگزارم .
      فاطمه سپاسگزارم .

      امتیاز: 24 از 5 رأی
      افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم
      آواتار فروغ ریاحی
      1399/12/02 20:30
      مدت عضویت: 1648 روز
      امتیاز کاربر: 27991 سطح ۶: هنرجوی پیشرفته
      دیدگاه فنی
      محتوای دیدگاه: 2,402 کلمه

      من تمام تمرکزم روی آموزشها هست و گام به گام به سمت خلق خواشته ام قدم برمیدارم .
      و من میخوام یه زندگی جدید رو تجربه کنم و کاری به شرایط جسمی الانم ندارم که چقدر من با شرایط ایده آل فاصله دارم در صورتی که خیلیها همش به کل اضافه وزن فکر میکنن که وای من ۵۰ کیلو اضافه وزن دارم و حالا چطور کمش کنم؟؟؟ و این از حربه های شیطان هست که میخواد ما رو ناامید کنه و هدف رو برای ما سخت و بزرگ کنه .(اما من هر روز به خودم میگم میخوام هفته ای ۱۰۰گرم کم کنم و در ماه میشه ۴۰۰ گرم و ماه بعد میخواهم هفته ای ۲۰۰ گرم کم کنم و در ماه میشه ۸۰۰ گرم و ماه بعد میخوام هفته ای ۲۵۰ گرم کم کنم و در ماه میشه یک کیلو اینجور هدفم رو ریز میکنم تا برای ذهنم وخودم آسان بشه ولی هر ماه کمی بیشترش میکنم تا روند جسمم کند نباشه وقتی ذهنت یه عددی رو پذیرفت و براش عادی شد کم کم باید بیشترش کنیم و اصلا به کل اضافه وزنت توجه نکن به این توجه کن که میخواهی هفته ای ۲۰۰ گرم کم کنی )

      همه ی ما باید فکر کنیم ما یه روزی در شرایط ایده ال وزنی بودیم ولی خودمون وزنمون رو گرم به گرم زیادش کردیم و چاقی رو ایجاد کردیم و باید امیدوار باشیم که دوباره ایده آل میشیم و سرعت ایده ال شدن در بدن ما و زندگی ما چندین برایر زمانی هست که ما چاق شدیم (من هم در دوران قبل از ازدواجم وزن ۵۹ یا نهایت ۶۰ کیلو بودم شایدم اوایل دوره نوجوانی خیلی کمتر بودم و اما این اواخر در وزن ۵۹ کیلو بودم و اما خودم با باورهای غلط که ازدواج =چاقی هست اون رو از دست دادم و اما دوباره در سال ۹۳ تونستم با رژیم و ورزش شدید به دستش بیارم اما جون ذهنم مملو از افکار و باورهای غلط بود دوباره از دستش دادم و اما ایندفعه از راه صحیح به دستش میارم و همیشه هم متناسب میمونم و لذتش رو میبرم پس وزن ۵۹ کیلو و سایز ۳۸اصلا چیز محالی برام نیست قبلا مال من بوده ولی از دستش دادم چون راهم و افکارم غلط بوده و دوباره به دستش میارم )

      . و مدت زمانی که ما صرف میکنیم که از این راه ذهنی لاغر بشیم خیلی کمتر از مدت زمانی هست که ما چاق شدیم
      مثلا استاد در سی و پنج سال چاق شد ولی در دوسال به راحتی لاغر شد و خیلیها تعجب میکنن ولی باید هر کس که میخواد وارد این سرزمین بشه هر روز یک گام برداره تا لاغری رو تجربه کنه .(من هر روز دارم در این مسیر حرکت میکنم تا نتیجه رو ببینم دیدگاه های من گواه این حرفم هستن )
      تمام افرادی که به این سایت هدایت میشن قطعا لاغر میشن پس اصلا نباید به اضافه وزنشون توجه کنن و یا اینکه چرا چاق شدن ؟؟(من هم فقط انتظار لاغری از جسمم دارم و از جسمی که الان دارم نهایت لذت رو میبرم و اصلا کاری ندارم چه قرص و یا چه ِدارویی میخورم و یا چند کیلو اضافه دارم و وزنم چقدر هست و … فقط و فقط به لاغری که ایده ال هست و دوستش دارم توجه میکنم و به لاغری خودم توجه میکنم مثلا به انگشترم که داخل انگشت من دور میخوره توجه میکنم که اگر دستم خیس باشه از انگشتم میفته و خیلی لذت بخش هست و هر جا انسان متناسبی دیدم تحسینش میکنم و و مطمعنم بهش میرسم و از اینی که الان هستم بازم متناسبتر میشم )

      پس گام اول باور کردن مسیر هست که میشه نتیجه بگیریم (من هم باور دارم لاغر میشم چون دارم لاغری رو آموزش میبینم و یاد میگیریم و میبینم که رفتارهام تغییر کرده و از درون متناسب شدم پس قطعا از بیرون که جسم من هست هم تغییر خواهم کرد )
      دوستانی که وارد سایت میشن با دیدن شگفتی سازان میتونن بیشتر امید و انگیزه و اشتیاق پیدا کنن برای ادامه ی راه و دیگه نجواهای منفی خیلی کمرنگ میشه .
      (منم قبلا خیلی استاد رو و دوستان شگفتی ساز رو نگاه میکردم و امید پیدا میکردم ولی حقیتا حالا که یک سال و چند ماهی میشه در سایتم و خودم تونستم مقدار زیادی نتیجه بگیریم دیگه خیلی برام شفاف شده که میتونم به بقیه راهم برم و به وزن دلخواهم برسم و هر کس از اطرافیان من رو میبینیه میگه چقدر لاغری شدی و بیشتر مطمعن میشم که اشتباه نمیکنم و از روی لباس و مانتو هام متوجه میشم که برام گشاد شدن و از همه مهم تر اول زمستان برای خرید پالتو و لباس و بوت رفته بودم که دیدیم فقط به من سایز یک و لارج و سایز مانکن رو حتی میدادن و اینقدر ذوق کردم و خرید کردم که همون شب به استاد پیام دادم که خیلی از لحاظ جسمی تغییر کردم و ایمانم به این راه و خودم و خودم و خودم چندین برابر شد که میتونم میتونم فقط باید ادامه بدم پس جدیدا بیشترین انگیزه و امید رو از خودم میگیریم که چون تونستم تا حالا کم کنم پس دوباره هم میتونم کم کنم و هنوزم متناسبتر میشم و هر چند از دیدن هر دوستی که شگفتی ساز بشه کلی لدت میبرم و اشتیاق من رو برای لاغری بیشتر میکنه )

      خیلیها میگن ما بارها با ورزش و رژیم لاغر شدیم ولی نتیجه ماندگار نبوده .پس نتیجه رو چی رقم میز ینه ؟؟نتیجه رو اون فرمولها ی ذهنی و کدهاو باورها رقم میزنن .

      مثال استاد برای درک بهتر این فرمولهای ذهنی :اگر ما یه عینک با شیشه های آبی بزنیم تمام دنیای اطرافمون رو آبی میبینیم و یا گذاشتن یه فیلتر آبی روی لنز موبایل باعث میشه که تمام تصاویر رنگش آبی بشه که واقعیت تصاویر این رنگی نیست ولی این عینک و فیلتر آبی مثل همون فرمولها و کدها و باورهای چاقی هستن که باعث میشه نتیجه ی نهایی رو رقم بزنن و تغییر بدن .
      فرمول ذهنی :چاقی من ارثی هست و نتیجه =چاقی هست .
      و هر چقدر ما تلاش کنیم برای لاغر شدن هیچ اهمیتی نداره و نتیجه رو اون فرمول رقم میرنه و این حرفها در تمام جنبه های زندگی هست مثلا کسی که فرمول ذهنی و باور داشته باشه :درس خوندن آدم رو به جایی نمیرسونه حتی اگر دکتری بگیره ولی بازم این فرد از طریق درس به جایی نمیرسه و در نهایت نتیجه ی زندگی اون فرد مناسب نیست چون جهان بر اساس فرمولهای هر فرد به اون فرد پاسخ میده عین اون فیلتر که استاد روی لنز دوربین گداشت و نتیجه رو عوض میکنه و ممکنه طبیعی نباشه ولی مهم نیست چون فرمول غلط داری نتیجه هم تغییر میکنه .پس منم ممکنه سالها رژیم بگیریم و برامون طبیعی نباشه چاقی ولی مهم نیست چون نتیجه رو فرمولها رقم میزنه .(من هم خیلی از این فرمولهای غلط داشتم که چاقی من به خاطر اشتهای زیاد هست و یا چاقی من به خاطر غذا ها و بی تحرکی من هست و یا چاقی من به خاطر قرص هورمونی من هست و یا چاقی من به خاطر کم کاری تیرویید من هست و دیگه هر چقدر تلاش میکردم به زور در یه مقطعی لاغر میشدم و دوباره چاق میشدم چون با ذهن چاق داشتم زندگی میکردم یعنی ذهنی که عینک چاقی بر چشمم داشت ودر واقع پر از فرمولهای چاقی بوده )

      وقتی اون عینک چاقی روی ذهنت باشه بازم شما چاقی رو میبینین و نتیجه چاقی میشه و اگر عینک رو برداری ذهنت لاغری رو میبینه و لاغر میشی چرا؟؟ چون اون لنزهای رنگی رو برداشتی و واقعیت رو میبینی پس باید فرمولهای غلط رو برداریم (من خودم یه باور غلط داشتم که نتیجه اش چاقی زیاد و همیشگی در من بود که فکر میکردم من یه چیزی درونم هست به نام اشتهای زیاد که من رو وادار به خوردن میکنه که من دارم اما بقیه ی لاغرها ندارن و اشتهای زیادم باعث میشه که همیشه من غذا بخورم و این دست خودم نیست و همیشه گرسنه هستم و احتیاج به غذا دارم و باید کلی چیز کم کالری مثل میوه و سبزیجات و سالاد و … دم دستم باشه که سریع بخورم چون اگر خیلی گرسنه ماندم و چیزی نخوردم بعدش خیلی زیاد میخورم و دیگه نمیتونم خودم رو کنترل کنم )

      پس اون فرمولهای چاقی حتی نتیجه ی ورزش ما رو تغییر میده و ورزش تاثیر آن چنانی نداره چون ذهن ما مملو از فرمولهای چاق کننده هست و نمیزاره ما لاغر بشیم .پس همین فرمولها مثل فیلترهایی هست که روی لنز گذاشتیم ( منم ذهنم خیلی چاق بوده و نمیزاشت که من لاغر بشم و اصلا هیچ وقت من از ورزش به تنهایی نتیجه نگرفتم و در کنارش باید حتما رژیم میگرفتم که نتیجه میداد و اما در این اواخر من با ورزش همش اضافه می کردم در حالی که مرتب سر ساعت هفته ای سه بار باشگاه میرفتم و ۷ سال پشت سر هم باشگاه رفتم ولی نتیجه ی لاغری نمیداد اما خواهرم که چند ماهی اومد و دیگه ادامه نداد رفت حتی لاغرتر از قبلش هم شد بدون رژیم و ورزش اما من با اون همه فشار و سختی هر روز چاقتر میشدم و همیشه میگفتم چرا ؟؟ ولی حالا خوب میدونم چون تو جهم به چاقی بوده چون ترس از چاقی داشتم چون ذهنم چاق بوده چون ذهنم پر از فرمولهای غلط بوده چون تنفر از چاقی داشتم و ورزش باعث تشدید تمام این موارد شده بود و در کنار همه ی اینها زانو درد و کمر درد شدید هم گرفتم چون ورزش سنگین میکردم که ضربان قلبم بره بالا و عرق کنم و اما نتیجه هیچ وقت برای من با ورزش ایده آل نشد مگر اینکه پیش دکتر تغذیه میرفتم ویه رژیم سخت میگرفتم که به محض تموم شدن دوباره چاق میشدم و بسیار ناراحت و خسته بودم تا با این مسیر آشنا شدم . )

      و اما حرف پزشک چقدر روی ما تاثیر میزاره وبارها شده ما در وضعیت خوبی بودیم ولی تجویز یه دارو باعث شد که ما خیلی چاقتر از گدشته بشیم و فقط به حرف اون دکتر بوده و باور ما این بوده چون دکتر گفته پس تیرویید باعث چاقی ما میشه و ما با یه حرف فرمولهای ذهنی خودمون رو تغییر دادیم و ما چاق شدیم (بازم من مصداق همین حرفها بودم چون من با رژیم دکتر تعذیه عالی کم کردم و تونستم ۳۵ کیلو کم کنم و شدم ۵۹ کیلو که اما در ماه اخر رژیمم بودم که با ازمایش متوجه شدم من کم کاری تیرویید و مشکل هورمونی دارم پس به دکتر مراجعه کردم و هم زمان سه دکتر به من گفتن بله با خوردن این قرصها یه مقدار اضافه وزن پیدا میکنی و انگار من دیگه روند کاهش وزنم استپ شد و بلعکس هر ماه چاقتر شدم و چقدر ناراحت بودم و غصه میخوردم ولی اطرافیانم میگفتن چاقی توطبیعیه دیگه بپذیر و خودت رو ناراحت نکن و من چقدر در اینترنت تحقیق کردم چقدر از منشی دکتر تغذیه پرسیدیم که واقعا وزنم اضافه میشه ؟؟ .ولی جواب همه مثبت بود و من در در ته قلبم به دنبال راهی بودم در حالی که خیلی برای رهایی از چاقی تلاش میکردم اما نتیجه چاقی بیشتر بود چون پدیرفته بودم چاقی خودم رو تازه کنار این باورهای غلط کلی باور غلط هم از گذشته داشتم که همه ی اینها با هم من رو چاق میکردن )
      پس هر چقدر تلاش کنی هیچ نتیجه ای نداره چون فرمولهای ذهنی شما اشتباه هست .
      وقتی ما فرمولهای ذهنی خودمون رو تغییر بدیم و ذهن رو تغییر بدیم و برای نتیجه آماده کنیم خیلی نتیجه های بهتر و عالیتری میگیریم و نتایجی که این افراد میگیرین خیلی عالیتر هست چون ذهن و روح در هماهنگی کامل هستن و نتیجه فوقالعاده میشه .
      فرمولهای ذهنی جدید میتونن تلاشهای دوساله ی یه فرد رو به نتیجه بر سونن و فرمولهای غلط یه فرد میتونن نتیجه ی در طی ۲۰ سال یا حتی بیشتر رقم بزنن.
      هر چقدر مسیر رو با فرمولهای صحیح طی کنید نتیجه رو زودتر میبینید پس اول باید فرمولهای ذهنی تغییر کنه تا نتیجه ی قابل لمس رو ببینید و هر چقدر جلو برید نتیجه بزرگتر و بزرگتر میشه .
      بخدا لاغر شدن خیلی اسان هست حتی خیلیا باور نمیکنن
      ولی برو جلو واینقدر با فکر و منطقت به اون فکر نکن و بزار نتیجه به تو نشون بده که این مسیر درسته یا نه اما چون فرمولهای ذهنی تو غلط هستن پس مغز تو خطا میده که نمیشه و همچین راهی درست نیست و شیطان درون هم همیشه میگه نمیشه و تو نمیتونی و هیچ وقت نمیگه فرمولهای ذهنی تو اشتباه هستن نه نمیگه و به جاش میگه تو نمیتونی و راه غلطه و یا اد امه نده و نمیخواد وضعیت ما بهتر بشه چون قسم خورده آب خوش از گلوی ما پایین نره و اما خداو ند در قرآن گفته تو بر بنده های من هیچ تسلطی نداری و هر کس من رو باور کنه زندگی خیلی خوبی داره و این نشان از ایمان به خودمون هست وما میتونیم لذت بیشتری از زندگیمون ببریم (و من هم به خودم ایمان دارم که میتونم موفق بشم و آینده ی خوبی دارم و کلی موفقیت و نعمتها رو قراره از خدای خودم دریافت کنم و به من داده میشه مطمعنم به من داده میشه به شرطی که همیشه در مسیر باشم و روی خودم کار کنم تا با الهامات و ایده ی الهی پیشرفت کنم )

      برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید. ثبت امتیاز
      امتیاز: 0 از 0 رأی
      افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم
      مشاهده پاسخ ها
        آواتار فاطمه سادات
        فاطمه سادات
        1400/01/04 07:14
        امتیاز کاربر: 0

        نشان های دریافت شده

        فرمول های ذهنی
        دیدگاه فنی
        همیاری
        محتوای دیدگاه: 1,348 کلمه

        (درک و شرح عالی، ذکر مثال برای درک بهتر، منطقی کردن لاغر شدن، زیبا نویسی)
        .
        سلام فروغ جان . ممنون از متن عالیتون .
        قسمت اول نوشته ی شما توجهم رو جلب کرد .
        خیلی جالب بود که گفتید هدفمون رو ریز ریز کنیم مثلا بگیم هفته ای ۱۰۰ گرم و بعد هفته ی بعد بگیم ۲۰۰ گرم و بعد کم کم زیادترش کنیم .
        جدیدا من هر وقت تصمیم آگاهانه میگیرم برای کاهش وزن مقاومت در وجودم ایجاد میشه . جستجو کردم و سعی کردم فرمولش رو در ذهنم پیدا کنم متوجه شدم وقتی میگم کاهش وزن انگار که وزن الان من اضافه است و من میخوام کمش کنم در حالیکه برای ذهن ما وزن ما همیشه در شرایط ایده آله . یعنی چه من ۹۰ کیلو باشم و چه ۷۰ کیلو باشم این وزن بر اساس فرمولهای ذهن من بهترین و ایده ال ترین وزن هست . وقتی میگم کاهش وزن باز هم توجهم میره سمت جسم و میخوام چاقی رو به واسطه ی تلاش از جسمم برطرف کنم .
        ولی وقتی فرمول ذهنم تغییر کنه این کاهش وزن خودبخود اتفاق می افته .
        مثلا ما برای چاق شدن هیچ وقت با خودمون نگفتیم خب من میخوام این هفته ۱۰۰ گرم اضافه کنم هفته ی بعدش ۲۰۰ گرم و …. ما فرمولهایی رو در سرمون ایجاد کردیم بدن ما مطابق فرمولها شکل گرفت و خودبخود گرم به گرم اضافه شد تا مطابق فرمولهای ذهنیمون باشه .

        به نظرم اصلا به کاهش وزن نباید فکر کرد . بلکه باید بگردیم ببینیم چه فرمولی در ذهن داریم که مثلا هنوز شکم داره تشکیل میشه . هنوز چربیهایی که به نظر ما زائده داره تشکیل میشه .
        مثلا من یکی از فرمولهای نگهدارنده ی شکمم بارداری هست . چون بارداری در ذهن همه ی ما مساوی با بزرگ شدن شکم هست و من سالهاست که چنین ذهنیتی در سرم دارم و قصد باردار شدن دارم و این فرمول رو تغییر ندادم این فرمول ذهنی باعث میشه همه جای من لاغر بشه ولی شکمم بزرگ بمونه . تازه فقطم این نیست . یه فرمول دیگه دارم میگم چربی شکم خیلی سخت تر از جاهای دیگه آب میشه .
        خب طبق آموزش های استاد این فرمولها دست به دست هم میدن و سلولهای جدید بر اساس این فرمولها ساخته میشن واسه همین دو فرمول و اگه بگردم حتما فرمولهای دیگه هم هست این فرمولها باعث شده سلولها در هنگام ساخته شدن طبق همون الگوی قدیمی ساخته بشن .
        حتی دی ان ای ما بر اساس ذهنیت ما ساخته میشه . چون دی ان ای مولکول درشتیست که از اتم تشکیل شده و اتم هم از هسته و هسته ی اتم کانون انرژیست و این انرژی با افکار و رفتار و عادات (ذهنیت) ما شکل میگیره و خاصیت جذب و دفع داره و سبب میشه مطابق عادات و رفتارهای ما ملکولهایی جذب دی ان ای بشن و ژنتیک مارو تغییر بدن . واسه همینه دو تا خواهر دوقلوی همسان که ژنتیک یکسانی دارند هرکدوم علائق مختلفی دارند و رفتارهاشون مطابق ذهنیتهایی که هرکدوم برای خودشون ساختن باعث میشه شغلهای متفاوتی انتخاب کنند یا تصمیمات مختلفی برای زندگی بگیرند و روحیات و خلقیات و حتی کم کم اندام ظاهریشونم با هم متفاوت باشه ‌.
        ما دوست داریم کاهش وزن پیدا کنیم ولی ذهن ما دوست نداره از وضعیت خودش تکون بخوره چون ذهن ما تعادل مارو در هر شرایطی طبق فرمولهایی که درونش وجود داره حفظ می کنه .
        ما باید فرمول رو شناسایی کنیم و منطقی کنیم و تغییرش بدیم و فرمولهای جدید رو براش شاهد پیدا کنیم و تاییدش کنیم تا کم کم فرمولهای ذهنی ما تغییر کنند . به میزانی که فرمولهای ما تغییر میکنند کاهش وزن ما هم اتفاق می افته . در حقیقت برای ذهن کاهش وزن نیست . چون اگه کاهش وزن باشه اون میخواد کاهش وزن رو جبران کنه و به تعادل برسونه ولی وقتی فرمولها تغییر کنند شرایط جسمی بیرونی و فرمولهای ذهنی تطابقشون از بین میره . تازه ذهن یه کار دیگه هم میکنه برای اینکه تعادل رو حفظ کنه اون ابتدا فرمولهای جدید رو حذف میکنه چون پاک کردن فرمولهای جدیدی که هنوز ریشه نکردن خیلی راحته تا دوباره طبق همون فرمولهای قبلی ریشه دار پیش بره ولی وقتی ما در انجام و تایید فرمولهای جدید و ریشه دار کردنشون استمرار داشته باشیم به مرور ذهنیت جدید ذهنیت قدیم رو پاک می کنه و ذهن شرایط بدنی ما رو طبق الگوهای جدید شکل میده .
        البته استاد فرمودند کاهش وزن رو برای ذهنتون طبیعی کنید .
        با منطقی کردن و تاییدش .
        وقتی فرمولها تغییر کنند طبیعیه که ما کاهش وزن داشته باشیم .
        چرا ما سینما رفتن رو به چاق شدن نسبت نمیدیم؟
        چون توی ذهنمون فرمولی نیست . با خودمون میگیم خب چه ربطی داره ما سینما بریم چاق بشیم . مگر اینکه اونجا زیاد بخوریم چاق بشیم . یعنی باز پیوند خوردن رو برقرار می کنیم تا مثلا سینما رفتن عاملی بشه برای چاق شدن و فرمولش شکل بگیره . ولی اگه خوردن رو ازش برداریم بین سینما رفتن و چاق شدن هیچ پیوندی نمیبینیم
        ریشه ای ترین فرمول در ما باور (خوردن مرا چاق می کند) است
        اینکه چطور این فرمول در ما شکل گرفته واقعا نیاز به بررسی داره .
        ما زمانیکه کوچیک بودیم ارتباط بین خوردن و چاقی توسط ذهنیت والدینمون به ما انتقال داده شد .
        هر وقت موقع غذامون بود بهمون گفتن بخور اگه نخوری بزرگ نمیشیا بخور بزار قوی بشی . غذاتو نخوری مریض میشیا و اینارو بارها و بارها تکرار کردند و ذهن متناسب اون زمان ما این پیوندها رو پذیرفت برای خودش منطقی کرد تاییدشون کرد و همه ی اینا ناخوداگاه اتفاق افتاد .
        یا مثلا ببین فلانی غذاشو تا ته خورده تپل شده خوشگل شده سفید شده .
        یا بخور جون نداری .
        آها سحرهای ماه رمضون بخور مامان بتونی روزه بگیری تا شب جون داشته باشی .
        یعنی خوردن شد زندگی ما و چاق شدن موهبتی محسوب میشد که نشان از سلامتی میداد . هر چی بچه درشت تر بود یعنی اون مادر خیلی عالی به بچه اش رسیدگی کرده واااای خدای من ما کلی فرمول داریم که ذهنیت ما رو شکل داده اینا رو ما سالها تکرار کردیم و هربار قویتر و قویتر شده .
        حالا فقط باید توجه و تمرکزمون رو ازشون برداریم و توجه و تمرکزمون رو بزاریم روی فرمولهای جدیدی که پیوند خوردن و چاق شدن رو قطع می کنند .
        مثلا فرمولهای جدید خوردن ورودیست مثل سایر ورودیها تا زمانیکه ذهنیت ما مثل ذهنیت قبلیست لازم است کنترل ورودی انجام شود ‌. همانطور که از شنیدن اخبار بد پرهیز می کنیم تا ذهنیت ما مطابق ذهنیت اصلیمون بشه و فرمولهای غم افرین و رنج افرین و فقر گستر و بیماری گستر از وجودمون پاک بشن ورودی غذا هم باید کنترل بشه و غذایی که احساسمون رو بد می کنه به خودمون ندیم . البته این یه پیشنهاده ممکنه با مقاومت ذهن روبرو بشه ولی ما با ذهنیت چاق مخصوصا با خوردن و یا خود مواد غذایی مسلما بازم چاق میشیم . ما حتی با نگاه کردن به غذا هم چاق میشیم چون حتی اگه نخوریم ذهن تصویر اون غذا رو میبینه و هورمونها رو ترشح می کنه و به اصطلاح دهنمون آب میفته با دیدن غذاهای رنگارنگ و چون فرمولهای خوردن باز شروع به کار می کنند و خوردن هم که مرا چاق می کند پس در نتیجه ما به غذا نگاه هم میکنیم چاق میشیم یعنی این همه باز از همون انشعابات ریشه ای هست که در ذهن منطقی شده .
        خبر خوش اینه ما اگه فقط این انشعابات رو از بین ببریم و بهش بی توجه بشیم و سعی کنیم در زندگی روزمره ازشون استفاده نکنیم حتی نیازی نیست فرمول جدید لاغری بسازیم فرمولهایی صحیح در ما جاری هستن و وقتی ما جلوی تخریب رو بگیریم ترمیم کم کم تمام اضافه وزن رو جبران می کنه . ترمیم طبق الگوهای متناسب کننده و متعادل کننده اتفاق میفته و وقتی فرمولهای چاقی در افکار و رفتار تکرار نشن و خودمون رو ریست از کارخانه کنیم کم کم طبیعت اصلی ذهن بیماری چاقی رو از بدن پاک می کنه .

        امتیاز: 0 از 0 رأی
        افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم