0

گام ۶۰: محتاج لاغر شدن نباشید، لاغر می شوید!

محتاج لاغر شدن
اندازه متن

دوست داشتن با محتاج بودن تفاوت بسیاری دارد، اگر دوست دارید لاغر شوید، در مسیر لاغری با ذهن حتما لاغر می شوید. اما اگر محتاج لاغر شدن باشید به هیچ طریقی لاغر نمی شوید. پس بهتر است محتاج لاغر شدن باشید.

دوست دارید لاغر شوید یا محتاج لاغر شدن هستید؟

شاید به نظر شما این سوال درست نباشد یا اینکه فکر کنید مگر فرقی می کند دوست دارم لاغر شوم یا محتاج لاغر شدن باشم!

ممکن است از نظر ظاهری این دو عبارت با هم تفاوتی نداشته باشند اما از نظر فرمول های ذهنی و محتویات ذهن ناخودآگاه و نتیجه ای که در واکنش های احساسی ما می گذارند بسیار متفاوت هستند.

از آنجایی که ناخودآگاه نقش تعیین کننده در تک تک موضوعات زندگی ما دارد بنابراین بسیار مهم است که تفاوت بین آنچه در سطح فکر ما وجود دارد با آنچه در ناخودآگاه ما ثبت شده است را بدانیم تا به مرور با هماهنگ کردن خواسته ما در سطح فکر با ضمیر ناخودآگاه مسیر رسیدن به هدف را لذتبخش و کوتاه تر کنیم.

دوست داشتن لاغر شدن

ویژگی های دوست داشتن لاغر شدن

دوست داشتن اشتیاق ایجاد می کند، انگیزه بوجود می آورد، احساس خوب به ارمغان می آورد و سبب می شود تصاویر آرامش بخش از لاغری شدن در ذهن ایجاد شود.

فردی که دوست دارد لاغر شود و در مسیر لاغری با ذهن حرکت می کند هر روز به اشتیاق یادگیری و برداشتن یک گام دیگر به سمت لاغر شدن روز خود را شروع می کند.

او سعی می کند از آنچه موجب آزار و پریشانی افکارش می شود دور باشد و اوقات خود را صرف یادگیری و عمل به آموزش های لاغری با ذهن کند.

فردی که دوست دارد لاغر شود اگرچه چاق است اما به اشتیاق لاغر شدن، به ذوق اینکه بعد از مدت ها تلاش برای لاغر شدن از مسیرهای اشتباه، اکنون در مسیر صحیح لاغر شدن قرار گرفته است خوشحال است و رنج و سختی چاقی را نادیده می گیرد.

او به امید تحقق رویای لاغری و تجربه شرایطی کاملا متفاوت زندگی را ادامه می دهد.

ویژگی های محتاج لاغری بودن

فردی که محتاج لاغر شدن باشد همیشه احساس نگرانی می کند که آیا لاغر می شود یا نه.

او هر روز خود را با دقت زیر نظر می گیرد تا مطمئن شود که آیا در حال لاغر شدن است یا خیر.

فردی که محتاج لاغر شدن باشد نیاز دارد تا به هر شکل ممکن مقداری لاغر شود تا بتواند مقداری از مشکلات چاقی را با آن مقدار لاغر شدن رفع کند.

محتاج بودن همراه با احساس ترس، نگرانی و اضطراب است اما دوست داشتن همراه با احساس خوب، اطمینان و انگیزه است.

اینکه دوست داشته باشیم لاغر شویم یا محتاج لاغر شدن باشیم نتایج بسیار متفاوتی ایجاد می کند.

فردی که دوست دارد لاغر شود همواره احساس خوب، ذوق و شوق و انگیزه بالا برای یادگیری و عمل کردن به آموخته های خود را دارد و بدون توجه به چاقی یا انتظار لاغری کشیدن هر روز با انگیزه سراغ تمرینات دوره آموزشی می آید و برای موضوعی که امروز قرار است یاد بگیرد اشتیاق دارد.

اما فردی که محتاج لاغر شدن باشد همیشه احساس ترس و نگرانی از لاغر نشدن دارد، خیلی راحت دچار شک و تردید می شود.

هر روز منتظر است تا نشانه های لاغر شدن را ببیند یا از زبان دیگران بشنود و هر روز که سراغ محتوایی دوره آموزشی خود می آید به این نیت است که باید هر طوری که شده تمریناتم را انجام بدم شاید من هم لاغر بشم.

نتیجه هنرجوی لاغری با ذهن

“من فکر میکنم به خاطر محتاج لاغر شدن بودن لاغر نمیشم.

دوست دارم لاغر شوم تا در چشم دیگران زیبا دیده شوم.

من تا حالا سعی کردم حس محتاج لاغر شدن رو از خودم دور کنم. مقاطعی خیلی خوب عمل می کنم ولی باز هم این حس محتاج بودن گریبان من رو می گیره و نمی زاره مسیرم را با حال خوب طی کنم.

باید بیشتر خودمو جستجو کنم ببینم چرا می خوام لاغر بشم؟

چند روزی هست من در دوره بارداری شرکت کردم وقتی این فایل را گوش دادم متوجه شدم من برای بارداری محتاج لاغر شدن هستم برای همین نه لاغر شدم نه باردار.

چندین ساله دوستان و آشنایان ازم می پرسند دخترت بزرگ شده بچه دوم بیار دیگه وقتشه منم در جوابشون میگم اول باید لاغر بشم بعد، هنوز چاقم با چاقی نمی تونم یا اگر هم به دیگران نمی گفتم همش تو ذهنم این دلیل رو مرور میکردم من برای بارداری مجدد لاغری را اورژانسی تشخیص داده بودم. من محتاج لاغر شدن هستم.

برای همین سالهاست من لاغر نشدم و چون لاغر نشدم، پس بارداری هم اتفاق نمی افته.

این احساس محتاج لاغر شدن بودن برای بارداری همواره بهم استرس داده. نکنه باردار بشی با اندام چاق! این یکی از موانع من برای لاغری بوده که کشف کردم.

استاد در پاسخ کامنت من در دوره بارداری گفتن که در نوشته شما رازی هست که براتون واضح میشه نمیدونم شاید این راز شرکت در دوره بارداری بوده.

دوستان عزیزم من سه جلسه دوره بارداری گوش دادم خیلی عالیه آنقدر حالم خوبه چند روزه به نظرم خیلی رشد کردم و رفتارم عالی شده خیالم تخت شده دیگه نگران بارداری نیستم دوره بارداری فوق العاده هست با اینکه سه جلسه گوش دادم حسم به بارداری عالیه عالی تا جایی که عاشق بارداری شدم و دوست دارم باردار بشم اگر قصد بارداری اول یا دوم دارین حتما بخرید.

لاغری در بارداری

استاد واقعا عالی مطالب بارداری را بیان میکنن اگر دوره بارداری بخرین دیگه نیاز به دوا و دکتر وسونوگرافی و انومالی نداری هزینه اینها توی جیبت می مونه اگر دوره رو قبل بارداری خوب کار کنی بارداری لذت بخش، آسان، طبیعی و راحت خواهی داشت بعد زایمان هم افسردگی نمی گیری راحت به بچه ت میرسی به خونه زندگیت می رسی، خیلی خوشحالم خیلی خدا رو شکر میکنم که خدا منو به بهترین مسیرها هدایت میکنه.

دومین دلیل برای اینکه میخوام لاغر بشم فکر میکنم برای جلب توجه بقیه، برای تحسین بقیه، برای خودنمایی که ببینید منم لاغر شدم، ببینید من اندام زیبایی دارم.

اره میگم میخوام برای خودم لاغر بشم ولی نه دلیل لاغریم اینه که از چربی اضافه، از شکم بزرگ رها بشم تا به بقیه اندامم رو نشون بدم و به اندامم افتخار کنم.

نمی خوام فیلم بازی کنم باید خودم رو بکاوم حتی لباس زیبا و رنگی و اندامی رو هم برای جلب توجه بقیه میخوام.

میخوام بقیه از اندامم تعریف کنن بگن وای چه اندامی.

راستش عقده خودنمایی دارم رک میگم منم دوست دارم بتونم لباس نیمه برهنه بپوشم واز شکم و چربی اضافه بدنم خجالت نکشم.

میخوام بدنم لاغر بشه تا بتونم لباس باز بپوشم و این حسرت تو دلم مونده.

دوست دارم راحت برم باشگاه ولی از شکمم خجالت میکشم.

من عاشق ورزشم از اولم بودم حالا بازم دوست دارم برم ولی چند روزه فکرم درگیره چه لباسی بپوشم شکمم زیاد برآمده نباشه و اینها همش توجه به چاقی و محتاج لاغر شدن است.

ناراحتی از اینکه تغییر جسمی زیادی نداشتی نه ماهه شروع کردی هرچی دوست داشتی با لذت خوردی خیلی تغییرات روحی و ذهنی و رفتاری داشتی جسمتم داره روند لاغری رو شروع میکنه دیگه چه دردته.

الهام نه ماهه چاق نشدی

امسال بهترین سال عمرت بوده خیلی پیشرفت داشتی همه جوانب زندگیت رشد داشته، روابطت، اعتماد به نفست، ایمانت حالت خداشناسیت، برکت و رزق تو زندگیت.

چهار دوره جذب کردی ورود به سرزمین لاغرها، لاغری و آرامش در بارداری، خلق آرزوها  1و 2 بدون اینکه از همسرت پول بگیری، بدون اینکه همسرت بدونه، بدون کار، بدون شغل اصلا نفهمیدی این پولها از کجا اومد واقعا از کجا اومد؟!

فکر کردی هیچ کاری نکردی هیچ کار فیزیکی نکردی خدا بهت رسوند از جایی که فکرشم نمی کردی بدون مقاومت بتونی دوره رو راحت تهیه کنی بدون حساب کتاب بدون ترس با اشتیاق با علاقه پول خرج دوره ها کنی اینها همش نتایج بزرگ هست قدرشو بدون الهام شکرگزار باش.

چرا ناراحتی چرا فقط به لاغری چسبیدی

نه تو به چاقی چسبیدی

چاقیتو رها کن، بهش گیر نده، باهاش دوست شو تا یقه تو رو ول کنه.

تا زمانی که به چاقی بچسبی و محتاج لاغر شدن باشی چاقی یقه تو ول نمیکنه اینو تو مغزت فرو کن.

یادت نره زندگی تو بکن این همه سال چاق بودی دوسال سه سال چهار سال هم روش به تغییراتت توجه کن اونها رو تو ذهنت بزرگ بکن موفقیت هاتو جشن بگیر نزار شیطان ذهنت تو رو از مسیر قشنگی که توش هستی خارج کنه و نا امیدت کنه از راه به درت کنه تو رو ناراحت کنه.

خوب زندگی کن محتاج لاغر شدن نباش، وابسته به لاغری نباش، حسرت لاغری نداشته باش ذهنتو آرام کن به ذهنت سکوت یاد بده. آرام باشی چاقی بساط شو جمع میکنه خودش میره. فقط آرام باش فکرهای بیخودو رها کن .”

در فایل آموزشی محتاج لاغر شدن نباشید به طور مفصل درباره این موضوع بسیار مهم و تاثیرگذار توضیح داده ام که اطمینان دارم استفاده از این آگاهی برای عزیزانی که تصمیم گرفته اند از مسیر لاغر با ذهن رویای خودشون رو تجربه کنند مفید و تاثیرگذار خواهد بود.

با آرزوی روزهایی سرشار از شادی و موفقیت برای تک تک شما همراهان

نوشته الهام عزیز در بخش نظرات

✍️ تمرین آموزشی 📖

برای انجام عالی تمرین مربوط به محتاج لاغر شدن نباشید توصیه می شود ابتدا توضیحات نوشتاری را به دقت مطالعه کنید، سپس ویدیوی آموزشی را با تمرکز بالا تماشا کنید و بعد از آن به سوالات مطرح شده در به صورت شرح انشایی در بخش نظرات پاسخ دهید و هرچقدر زمان آزاد داشتید نوشته های دوستان خود را در بخش نظرات مطالعه کنید تا ذهن خود را در فضای لاغر شدن قرار دهید.

  • شما دوست دارید لاغر شوید یا محتاج لاغر شدن هستید؟‌ شرح دهید.
  • در سال های گذشته که برای لاغر شدن اقدام می کردید به خاطر دوست داشتن لاغر شدن بود یا محتاج لاغر شدن بودید؟
  • چرا استفاده از روش های لاغری انسان را بیشتر از قبل محتاج لاغر شدن می کند؟! شرح دهید.
  • با توجه به توضیحات نوشتاری احساس شما در زمان استفاده از روش های قبلی برای لاغری چه بوده است؟‌ شرح دهید
  • احساس شما در گذشته برای لاغر شدن بر مبنای دوست داشتن لاغر شدن بوده است یا محتاج لاغر شدن بودن؟! شرح دهید.
  • از زمانی که با سایت تناسب فکری آشنا شده اید احساس شما نسبت به لاغر شدن چه تغییراتی داشته است؟ شرح دهید
  • به نظر شما چرا تا وقتی محتاج لاغر شدن باشید روند لاغر شدن سخت و طولانی خواهد شد؟
  • لاغری با ذهن چگونه به شما کمک می کند که محتاج لاغر شدن را به دوست داشتن لاغر شدن تغییر دهید؟ شرح دهید.
  • از محتوای ویدیوی آموزشی برای خود تمرین ایجاد کرده و در بخش نظرات تمرینی که باید انجام دهید را بنویسید.

منتظر خواندن نوشته های شما هستم

همراه همشگی شما: رضا عطارروشن

با دادن ستاره به این مطلب امتیاز بگیرید.

امتیاز 4.05 از 39 رای

https://tanasobefekri.net/?p=15293
برچسب ها:
133 نظر توسط کاربران ثبت شده است.

دیدگاهتان را بنویسید

اندازه متن دیدگاه ها
      آواتار تینا.عالی
      1402/11/26 17:20
      مدت عضویت: 149 روز
      امتیاز کاربر: 12043 سطح ۴: هنرجوی مبتدی
      دیدگاه فنی
      محتوای دیدگاه: 2,711 کلمه

      بنام خداوند مهربانم و همیشه حاضر و مهربانم و حامی و عاشق پیشرفت ما،

      درود ذهنت برکت نعمت ثروت سلامتی و هر چه نیکی خیر و کمال هست از سوی خداوند هر لحظه روان و جاری به زندگی شما استاد عالیقدر و گرامی،

      استاد درک‌کردم و یاد گرفتم در برابر خواسته هامون نباید این حسها را داشته باشیم 

      اینها همان ترمزهای بین ما و خواسته هامون هست:

      حسرت و حسادت، ضعف و 

      حس در تایید دیگران باشیم  ،در رقابتو مقایسه بد بودن و کمبود ،

      حس وابستگی و محتاجی و نیازمندی و التماس و حقارت ذلت و منت کسی یا تحقیر و خود کم بینی و  کوچک‌بینی و حس ناتوانی بدبختی و سختی و دوری از نعمتهای خداوند، حس ناکافی بودن کم داشتن و حرص و طمع

      بی لیاقتی و ناشایستگی،

      حس در انتظار بودن با سختی با آه و ناله و فقدان چیزی و نبودن اون چیز ، 

      حس ناامیدی و افسردگی و تلاطم و ناراحتی و نا آرامی برای داشتن هر چه زودتر اون چیز که نکنه تموم بشه اون چیز، 

      و حس متشنج و‌متلاطم داشتن، 

       و یا حس ذلالت و خفت و منت حس تملق و چاپلوسی ،

      برای رسیدن به خواسته ها این حسها نباید باشن در درون ما،

      ایناهمون شناسایی ترمزهای رسیدن برای رسیدن ما به خواسته هامون هستن  و 

      کلا عاملهای شرک ورزیدن به غیر قدرت خدا هستن و حتی اعتماد نکردن به درون قدرتمندی که خداوند برای خلق هر چیزی کامل و عالی به ما عطا کرده در درون مانهاده،

      من فقط با اعتقادو اطمینان به یکتایی قدرت مطلق خداوندم و با اعتماد به قدرت درونی که  من را بی نیاز و کامل عطا کرده و فقط نیازمند خودش هستم 

      و با عملگرا بودن و تعهد و یقین و با استقلال کامل و با حس غنی بودن و سرشار بودن و کامل بودن و با لیاقت و سخاوت و شایستگی و رهایی بخشش و گذشت و مودبانه و محترمانه و با قدردانی و شکرگزاری و طبق سنت الهی پروردگارم با تواضع و خاضعانه و خاشعانه و تسلیم و رضا بودن در برابر خداوند حقم ،و متصل به ذات منبع بینهایت ثروتمند و بی نیاز و کامل خداوند ،

      و  با حس خوب و ایمان و اطمینان و اعتماد و ارزشوالایی که خداوند بعد از خودش به من کامل عطا فرموده اند،به این عقیده کامل که ،

       من صاحب اون چیز از قبل بودم و هستم و همه چیز برای من از قبل محیا بوده ،

      و فقط با احترام و قدردانی از خدا و با احترام و اجازه خدا آن چیز را فقط  صدایش میکنم  چون خودش حاضر از قبل بوده و به سمت من می آید و آمده  ،.

      و خدا خودش اونو از قبل برای من آفریده و بهتر میدونسته نیاز من چی بوده و خدا عاشق من،

       فقط میخواد تنها از خودش با قدردانی و احترام و تواضع و اعتماد به قدرتش بخواهم، و بعد اعتماد به قدرت درونی خودم که بهم عطا کرده و بی نیاز از عالمم غیر خودش و رعایت قوانین الهی اش من  به آن خواستم برسم ، 

       منتهی با :

      حس خوب و ایمان به قدرت خداوند و قدرتی که در من نهاده مثل خودش خالق باشم نه از روی بی عزتی و احتیاج و بدبختی و نیازمندی حسرت حسادت کمبود و وابستگی و انتظار سخت به اون چیز و بردگی و خفت و منت و قبول ذلت به هر قیمتی برای اون چیز نه اصلا ،

      بلکه:

      به اذن الله خدا میخواهد با حفظ احترام وقدردانی  به خودش حتی حفظ ارزش من بعد از خودش و

      حفظ عزت خودش و  بعد من و 

      شایستگی و لیاقت خودش و بعد من ،

       به آسانی با لذتی که خدای مهربانم میخواد من این حس رو تجربه کنم آن چیز به من عطا شود و شده،.

      چون خدا  دوستم داره دوست داره حال من خوب باشه و مدام بخندم رشد کنم و در این حس خوب بمانم تا خلق عالی و بهتری برای زندگیم کنم،،

      با خودش عاشقی و معشوقی کنم و بهش ایمان و باور داشته باشم هر چند او از این حسای من و  پرستش من هم بی نیاز،(الله و الصمد )

      این آگاهی از طرف خدا ازطریق فایل آموزشی شما ،

      تمام سیستم زندگی منو،

      امروز پنج شنبه بیست و ششم بهمن ۱۴۰۲،

      از زمین به آسمون عوض کرد  و  تمام جهانو به آسانی یک پلک زدن انگار گذاشت کف دستم،

      من از آگاهی های که بهم رسید انگار کلید اسرار رسیدن به خواسته هام با عزت و درستی و راحتی بهم عطا شد،

      از این فایل زیبای شما به این آگاهی ها رسیدم که،

      و باز تکرار میکنم:

      به غیر از عشق به خداوند و رو به سوی خدا داشتن به چیز دیگه ای حب نداشته باشیم شرک نورزیم،

      حسرت نوعی شرک وکمبود و شک‌به کامل بودن و غنی بودن و ثروتمند بودن در هر زمینه ای به خداوند هست وشک به قدرتی که به درون ما کاملا داده .

      و استاد:

      (این داستان حضرت سلیمان همیشه برام سئوال و قفل بود که امروز کلیدش در ذهنم داده شد، 

      به این شرح بود که :

      حضرت سلیمان ع گله اسبی دید بعد از اسبی خیلی خوششون  اومد و چند لحظه ای در عشق آن اسب محو و  مبهوت شدن ،

      بعد از اینکه به خودشون اومدن از خدا عذر خواستن؟! گفتن خداوندا مراببخش از تو چند لحظه غافل شدم چون باید فقط  تورا تحسین میکردم چون تو خالق آنی که صاحب کل زیبایی ها هستی و اسب را افریدی و اولین و اخرین عشق تویی اصل و خالق تویی زیبایی تویی کمال تویی ببخش خدایا که از تو غافل شدم.)

      من امروز از باز گشایی رمز این داستان ساده که قبلا شنیده بودم اما درکش نکرده بودم فهمیدم و درس گرفتم و درک کردم که :

      شریک قائل نشو شرک نورز و کافر نشو غیر خدا رو قدرت نبین ،

      یعنی فقط همان قدرت و عشق اصلی و کامل خدا برات کافی و 

      حالا این معجزه و لطف خدا در ما:

      که همون قدرت خلق و عشق اصلی و کامل را خداوند از وجود خودش در ما نهاده،

      که با تکیه در حقیقت به خودش هست و ما بنده و افریده به دست او و متعلق به او هستیم و مارو نمونه ای از خودش آفریده در خلق کردن مثل خودش به ما قدرت داده بعد از خودش و طبق قوانین الهی خودش با اطمینان باید خلق کنیم و بخواهیم با حفظ عزتمان و مودبانه و قدردانی از خداوند مهربان که چنین قدرت و عزتی برای ما خواسته ،خدایا شکرت ،

      وچقدر زیباست :

      از دیگر مزایای شرک نورزیدن اینکه :

      وقتی خدا و بعد از خدا به اذن الله :

      خودت را صاحب قدرت و خلق و کامل ببینی چون خدا بهت عطا کرده این نعمت خلق کردن به طور کامل با حفظ عزتت را،

      و اینطوری در نتیجه: 

      تو حست بهتر میشه و آرامش میگیری و بی نیاز خودتو میبینی و فقط محتاج خداوند 

      و از قدرت خلقت و خالق بودن کوچک خودت  مانند خدا، با عزت و با اطمینان و آسان و  با ایمان و باور کاملی استفاده می‌کنی و خلق می‌کنی ،

      و چرا خداوند دوست داره همیشه حال ما خوب باش؟؟

       حال خوب باعث خلق خوب ما میشود حس خوب مثل بی‌نیازی کمال و قدرت و اطمینان و ایمان به قدرت خداوند برای استفاده عالی از قدرت درونی که برای  خلق کردن خدا به ما داده میاره ،

      او به ما چنین قدرتی داده تا ما همین حسها رو بگیریم و باهاشون بصورت چوب جادویی خلق زندگی بهتری کنیم برای خودمون،

      با عزت نفس با حس خوب با قدرتمندی با شایستگی و لیاقت با قدردانی و احترام به گوهر وجود درونی که به ما عطا کرده در حقیقت میشه کلشاخترام به خلقت خداوند منان،

      و به قول حضرت علی ع :

      ما وجودمان به چیزی غیر از بهشت نمی ارزد ،

      چو غیر این باش،حس بد شرک،

      و مثل زنجیره حسهای بد دیگه دنبالش میاد مثل:

      بی عزتی بی احترامی ، ذلت خواری و منت دیگران تازه دیگرانی که ناقص هستند و منت هم سرت میزارن و حتی حس بد خفت و تحقیرو حقارت بهت میدن و  التماس و اینکه محتاجیم به دیگران و طلب خواسته عشق و نیاز و  کمال  از غیر خدا که صد در صد ناقص هستن و مدار و فرکانس عزت مارو پایین میاره 

      حالا این حسها چه در برابر فردی یا افرادی باش چه در برابر نیاز ما و چیزی و وسیله ای باش فرقی نمیکنه ، 

      حس حسرت و سختی و دوری و وابستگی حسادت کمبود و نقص و انتظار و نا امیدی و نیازمندی برای انسان خفت میاره و ما رو به شک و تردید و ناباوری و بی ایمانی میکشونه و نعمت حاضر از قبل آماده خدا را از ما دور می‌کنه و مشرک و کافر می‌کنه ،

      نباید جز خدا ته دلت عشق به هیچ چیزی باش نه اینکه عشق نورزی محبت نکنی یا دوست نداشته باشی و لذت نبری و شادی نکنی ازاد و مستقل و قوی نباشی نه اصلا نعمتها نهایتا برای همین ایجاد حسهای لذت  و آزادی و  پیشرفت هستن ،

      در حقیقت خداوند مهربان  میخواهد به ما بگه تو در همه حال کاملترین نعمت و زیبایی همان عشق و قدرت خلق کوچک مثل منو داری منی که همیشه  عاشقتم و هم معشوقتم ،تو بی نقصی و بی نیازی و کامل و قدرتمند و آسان افریده شدی،

      و تنها و والاترین و کاملترین عشق اصلی ته دلت فقط خداوند باید باش تا مبادا شریکی براش قائل بشی و من از وجود خودم به تو هم دادم هیچی رو از بیرون از کسی طلب می‌کنی نکن خودت را کامل آفریدم ای بنده گلم از خودم و خودت فقط بخواه باحس قدرت و  غنی بودن با ارامش باوصل بودن به ذات بی نهایت ذات الهی،

      خداوند میخواد فقط مابه خدا که کامل هست و بعد از خودش به خودمون که کامل آفریده شده ایم با حس خوب اطمینان به خدا و قدرت و عدالت بی نقص خالق  بودن خدا و بعد قدرتی که از او هم در ما هست تکیه کنیم با حس عالی غنی بودن و حاضر بودن و اطمینان همه چیز از قبل.

      مطمئنا خدا از قبل به فکر خواسته های ما بوده،

      و حتی به فکر حفظ عزت و ارزش ما بوده او دوست ندارد ما حقارت و ذلت یا سختی بکشیم خداوند ما خداوندی سلامت وشاد و زیبا  و راحت و ثروتنمند و بی نیاز و غنی و آزادیست ، 

      بخاطره همین میخواد با رعایت قوانین هستی اش و طبق اصول و قوانین :

      مودبانه و با قدردانی 

       و با اطمینان به قدرتش و عدالتش و مهربانیش 

       وبا اعتماد به رحمتش و عظمت بی پایانش و غنی بودن بی نهایت و مطلقش

       به آسانی خواسته خود را فقط برایش بفرستیم،

      و مطمئن باشیم کمال را فقط در درون خودمون به ما عطا کرده که از قبل حاضر بوده و هست،

      و بعد به راحتی و آرامش و اطمینان که از قبل خواستمون برامون برآورده شده، و با خوشحالی به زندگیمون ادامه بدیم و پیشرفت کنیم. 

      از خداوند طلب ایمان رشد و صداقت راستی و آگاهی دارم تا آخرین نفس،

       فقط از خداوند مهربان غنی بی نیاز طلب یاری می‌جویم و 

       انشاالله ایمانمان به قدرتش همچون یقین ابراهیم ع همچون پایداری یوسف ع صبر ایوب ع بردباری نوح ع همچون استقامت محمد ع و قدرتمندی علی ع و دیگر  بزرگان الگو و خردمند و با ایمان و منطبق با قوانین هستی کند و اعتقادمان راسخ به قدرت الهی  باشد و در این راه مستمر بمانیم تا آخرین نفسمان،

      و نه تنها لاغری بلکه در همه مراحل موفقیت و پیشرفت زندگی را بهانه زیبای برای عشق کردن با خداوند و لذت بردن بدانیم آنقدر جدی نگیریم که یادمون بره عشق با خداوند با قدرت و عظمت خودشو در درمان که نهادینه کرده راه برویم زندگی کنیم و به آسانی زندگی را مانند  نفس کشیدنمان و راه رفتن نشستن برخاستن دیدن شنیدن ومانند هزار کار دیگه به راحتی با باور و اطمینان با عشق  و خیال راحت زندگی کنیم، 

      چون همه چیز را از قبل به ما عطا کرده فقط و و ظیفه ما اینه که پایداری کنیم و لذت ببریم و آسان بگیریم و ادامه دهیم و 

      به خودمان یادآوری کنیم که  لذت بردن را فراموش نکنیم و باورمون را قدرت دهیم که از یک منبع بی نیاز آفریده شده ایم  و او کمبود نداشته که مارا نیازمند بیافریند و از نیازمندی ما لذت ببرد نه،

       او میخواهد ما جهان درون خود را کشف کنیم و از درون خودمون به قدرتی خودمون و اون قدرت منبع لایتنهی و  بی نیاز و ابدی که همه او قدرتمندی ابدیست بپیوندیم 

      و حتما ما بعد از او قدرتمند ابدی و کاملی هستیم،

       خداوندا لیاقت بندگی و تواضع و تسلیم بودن و صبرو استقامت و لیاقت عشق بازی با خودت را از طریق زندگی که به ما دادی بیاموز و در ما یادآوری کن و زنده نگه دار و ما را با خودت و قوانینت در حالی که در این دنیا هستیم  آگاه و هماهنگ وبا ایمان و با اطمینان و با یقین و متعهد و عملگرا و  یکی کن الهی آمین،

       شکر خداوندم هزاران بار در هر لحظه تا بی نهایت ،

      و ممنونم از استاد درس زندگی به ما میدهید نه فقط لاغری واقعا ،

      • به اذن الله بعد از خدا ،لاغری با ذهن به من آموخت و می آموزد :
      • و این مطلب را در من روشن کردکه،
      •  خودم هم منبع هستم لاغری باید دنبال من بیاید و از من شروع کند نه من دنبال لاغری .

      همه چیزمان  را باید از خدا  طلب کرد، منتهی نه از روی حسرت و نیاز و وابستگی  و درماندگی بلکه اون چیز به اذن الله از روی قدرت و با حفظ عزت و ارزش من و لیاقت من باید  برای پیشرفت من باشد، 

      و فقط وسیله ای برای  گسترش خوبی از طریق من بر روی زمین باید طلب شود نه از روی فلاکت و بدبختی و احتیاج من به اون وسیله یا خواسته .

      • شما دوست دارید لاغر شوید یا محتاج لاغر شدن هستید؟‌ شرح دهید.
      • دیگر نیازی به لاغری ندارم طبیعت من به من عطا کرده از قبل سلامتی و لاغری را تنها خواستار و محتاج خشنودی خداوند خودم را میدانم هر چند او از آن هم بی نیاز هست و فقط عشق و آزادی و پیشرفت و باور و اطمینان و راحتی و صداقت و تواضع و احترام و رعایت قوانینش را از من میخواهد. 
      •  
      • در سال های گذشته که برای لاغر شدن اقدام می کردید به خاطر دوست داشتن لاغر شدن بود یا محتاج لاغر شدن بودید؟
      • بخاطره هر دو .البته دوست داشتن را با محتاج بودن یکی میدونستم .
      •  
      • چرا استفاده از روش های لاغری انسان را بیشتر از قبل محتاج لاغر شدن می کند؟! شرح دهید.
      • چون کمبود بزرگی را در ما از ترس و کمبود ،ناکافی بودن  سخت بودن شک و تردید و ناتوانی و عدم لیاقت در ما ایجاد میکند .
      •  
      • با توجه به توضیحات نوشتاری احساس شما در زمان استفاده از روش های قبلی برای لاغری چه بوده است؟‌ شرح دهید ضعف نیاز بدبختی گرفتاری در چرخه باطل و خفگی ذلت و ناتوانی،
      •  
      • احساس شما در گذشته برای لاغر شدن بر مبنای دوست داشتن لاغر شدن بوده است یا محتاج لاغر شدن بودن؟! شرح دهید.نیاز میدیم و برای رقابت و تایید و اثبات خودم بوده برای شغلم و در فامیل .
      •  
      • از زمانی که با سایت تناسب فکری آشنا شده اید احساس شما نسبت به لاغر شدن چه تغییراتی داشته است؟ شرح دهید،
      • وای اصلا آنقدر با خودم دوست شدم و خودمو دارم میشناسم احساسم فراتر از لاغری به خدا داره میرسه مراحل بالاتر عروج و رسیدن به موفقیت‌های زندگیم،حس توانایی قدرت بی نیازی س رسار بودن کامل بودن خودم و رهایی خلاصی آزادی لذت سبکبالی دوستی مجدد با خدا و توانایی هام و عزتم و لیاقتم.
      •   
      • به نظر شما چرا تا وقتی محتاج لاغر شدن باشید روند لاغر شدن سخت و طولانی خواهد شد؟ در پی هر چی بدوم ازما فرار میکند چون ح آلت شرک و نیازمندی در من ایجاد کرده و از من دور میشه حالت خفگی دادن و‌محدودیت و التماس با فرکانس پایین به اون چیز میدهیم و برای قدرت خداوند شریک قائل میشیم و از اونجایی که همه چیز آگاه و زنده هست چون داریم شریک خدا قرارش میدهیم همه چیز از ما فرار میکنند تا مارا با قدرت مطلق خدا و عزت و و لیاقت و قدرت خودمون آشنا و بیدار  کنند.
      • همه چیز را باید طلب کرد منتهی نه از روی حسرت و نیاز و وابستگی  و درماندگی بلکه اون چیز به اذن الله برای پیشرفت من و فقط وسیله ای برای  گسترش خوبی از طریق من بر روی زمین باید طلب شود .نه از روی فلاکت و بدبختی و احتیاج من به اون وسیله یا خواسته .
      •  
      • لاغری با ذهن چگونه به شما کمک می کند که محتاج لاغر شدن را به دوست داشتن لاغر شدن تغییر دهید؟ شرح دهید. 
      • به اذن الله بعد از خدا ،
      • این مطلب را در من روشن کرد خودم هم منبع هستم لاغری باید دنبال من بیاید و از من شروع کند نه من دنبال لاغری .
      • از محتوای ویدیوی آموزشی برای خود تمرین ایجاد کرده و در بخش نظرات تمرینی که باید انجام دهید را بنویسید.مرور نکات آموزشی نوشته شده .
      برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید. ثبت امتیاز
      امتیاز: 0 از 0 رأی
      افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم
      آواتار حیرت انگیز
      1402/07/20 17:26
      مدت عضویت: 343 روز
      امتیاز کاربر: 706 سطح ۵: هنرجوی متوسطه
      دیدگاه فنی
      محتوای دیدگاه: 797 کلمه

      به نام خداوند معجزه گرم 

      سلام خدمت استاد ارجمند و دوستان همگام 

      حل تمرینات محتاج لاغری نباشید 

      • شما دوست دارید لاغر شوید یا محتاج لاغر شدن هستید؟‌ شرح دهید.
      • من در گذشته به شدت محتاج لاغر شدن بودم و انجام هر کاری را نیازمند لاغر شدن خودم می‌دانستم و اصلا از زندگی لذت نمیبردم با اینکه خداوند نعمتهای بی شماری به من عطا کرده اما من هیچ وقت راضی نبودم و مدام گلایه به خدا میکردم که چرا مرا چاق خلق کرده ای ؟این چه سرنوشتی است ؟و اصلا انگار کور بودم و درک هیچ کدام از نعمتهای بی نظیری که خداوند بهم عنایت کرده بود و نداشتم 
      • در سال های گذشته که برای لاغر شدن اقدام می کردید به خاطر دوست داشتن لاغر شدن بود یا محتاج لاغر شدن بودید؟
      • تا قبل این فایل فکر میکردم بخاطر عشق به لاغری از روش‌های مختلف استفاده میکرده ام ،اما امروز با این آگاهی که مواجه شدم فهمیدم واقعا محتاج لاغری بوده ام و بخاطر همین نیازمندی به هر دری میزدم تا لاغر شوم 
      • چرا استفاده از روش های لاغری انسان را بیشتر از قبل محتاج لاغر شدن می کند؟! شرح دهید.
      • روش‌های لاغری گذشته همگی انگار یک جور لجبازی برای برآورده نشدن نیازمان بوده و انگار با انجام هر کدام از آن روش‌ها ما بارها و بارها در ذهن ناخودآگاهمان رسیدن به لاغری را غیر ممکن تر و دست نیافتنی تر میکردیم و هر بار که از روش جدیدی شروع میکردیم برای لاغر شدن ذهن ناخودآگاه ما را با یک کدنویسی مواجهه می‌کرد که این کار سخت و نشدنی است مثل داشتن الماس و ما احساس نیازمان بیشتر و بیشتر می‌شد 
      • گویا به فردی که بسیار تشنه است به جای آب برای رفع عطشش آب نمک بدهی و او را تشنه تر کنی 
      • با توجه به توضیحات نوشتاری احساس شما در زمان استفاده از روش های قبلی برای لاغری چه بوده است؟‌ شرح دهید
      • من از همان شروع روش‌های لاغری مطمئن بودم نهایتا کمی لاغر تر میشوم و اصلا رسیدن به عدد وزنی مورد علاقه ام را کاملا غیر ممکن و نشدنی میدیدم و به خودم میگفتم یه کم لاغر بشم بسه دیگه ۶۰ کیلو شدن پیشکش 
      • و از همون اول شکست و قبول کرده بودم و خودم و مغلوب میدیدم که حالا چون رسیدن به وزن دلخواهم غیر ممکنه به همون کم بسنده کنم و راضی باشم 
      • احساس شما در گذشته برای لاغر شدن بر مبنای دوست داشتن لاغر شدن بوده است یا محتاج لاغر شدن بودن؟! شرح دهید.
      • در گذشته احساس من این بود که من باید لاغر شوم و هر کاری که میخواستم بکنم را موکول میکردم به بعد لاغر شدنم و واقعا محتاج و گدای لاغری بودم و از هر طریقی این گدایی را انجام می‌دادم و اصلا عزت نفس نداشتم و قدرتی در خودم نمیدیدم و همیشه احساس ناتوانی و عجز در برابر چاقی داشتم 
      • از زمانی که با سایت تناسب فکری آشنا شده اید احساس شما نسبت به لاغر شدن چه تغییراتی داشته است؟ شرح دهید
      • از زمانی که به لطف خداوند لطیفم با سایت تناسب فکری آشنا شدم احساس من به لاغری خیلی تغییر کرده ،الان من چاقی را قدرتمند نمی‌دانم بلکه میدانم قدرت خدای راهنمای من وقدرتی که خداوند در درون من و ذهنم گذاشته  بسیار بالاتر از قدرت چاقی است و من به کمک خداوند و آموزش‌های استاد هر روز یک قدم به لاغری ام نزدیک میشوم ؛لاغری دیگر برای من یک آرزو نیست که برای رسیدن به آن آرزو نیازمند ابزارها و روش‌ها باشم و من دیگر حتی کوچکترین جنگی با چاقی ندارم که نیازمند ادوات جنگی باشم من اول با خودم به صلح رسیده ام و بعد با چاقی در کمال صلح مذاکره میکنم و او خودش از جسم من به صورت خودبه خودی خارج می‌شود و لاغری در من اتفاق می افتد ؛جسم من پایتختش لاغری است 
      • به نظر شما چرا تا وقتی محتاج لاغر شدن باشید روند لاغر شدن سخت و طولانی خواهد شد؟
      • تجربه ثابت کرده که انسان به هر چیزی محتاج شود چون در ذهنش رسیدن به آن خواسته سخت و دست نیافتنی می‌شود پس هر چقدر احساس نیاز بیشتر نرسیدن به خواسته غیر ممکن تر میشود این یک قانون است مثل سایر قوانین موجود در جهان هستی  
      •  
      • لاغری با ذهن چگونه به شما کمک می کند که محتاج لاغر شدن را به دوست داشتن لاغر شدن تغییر دهید؟ شرح دهید.
      • لاغری با ذهن به ما یاد می‌دهد که لاغری را چیز دست نیافتنی و غیر ممکن ندانیم ،او به ما می‌آموزد که لاغری طبیعت جسم ماست و حق مسلم ماست و چیزی است که متعلق به ماست و مت قبلا صاحب آن بوده ایم و دور از انتظار نیست فقط کافیست به کمک یادگیری فرمول‌های صحیح محتویات ذهنی خود را بروز رسانی کنیم و در مسیر بازگشت قرار بگیریم تا به صحت و سلامت بدون تحمل رنج و سختی به ایستگاه لاغری که روزی در آن قرار داشته ایم برسیم 
      • خدایا سپاسگزارم برای نعمتهای بیشمارت 
      • خدایا ما را در زمره شکرگزارانت قرار بده 
      برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید. ثبت امتیاز
      امتیاز: 5 از 1 رأی
      افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم
      آواتار حیرت انگیز
      1402/07/20 16:45
      مدت عضویت: 343 روز
      امتیاز کاربر: 706 سطح ۵: هنرجوی متوسطه
      دیدگاه فنی
      محتوای دیدگاه: 1,551 کلمه

      به نام خداوندی که برآورده می‌کند

      سلام خدمت استاد ارجمند و دوستان همگام 

      محتاج لاغر شدن نباشید 

      خداوندا بی نهایت سپاسگزارم که امروز مرا با آگاهی دیگر از جهان زیبای آفرینش ات آشنا کردی 

      محتاج بودن یعنی چه؟

      یعنی انسان برای زنده بودن و زندگی کردنش نیازمند به چیزی یا کسی باشه 

      آیا من محتاج لاغری هستم ؟

      منم قبل ورودم به مسیر تناسب فکری به شدت محتاج لاغری بودم و دلیل خیلی از نتوانستن هام و چاقی خودم میدونستم 

      لیست مختصری از برخی نیازهای من به لاغر شدن در گذشته

      خجالت میکشم برم تو اجتماع پس نیاز دارم لاغر بشم 

      از کنایه و نگاه و قضاوت اجتماع بدم میاد و میترسم پس نیاز دارم لاغر بشم 

      روحم و جسمم پر از بیماریه پس نیاز دارم لاغر بشم 

      لباس دلخواهم و نمیتونم بپوشم پس نیاز دارم لاغر بشم 

      از خودم متنفرم از جسم چاقم متنفرم پس نیاز دارم لاغر بشم

      زشت شدم و خودم و تو آیینه نمیبینم عکس نمیگیرم پس نیاز دارم لاغر بشم 

      و……………..پس نیاز دارم لاغر بشم 

      مصی فقط نگاه کن اگه بخوای بنویسی چقدر نیاز به لاغر شدن داشتی تا صبح باید بنویسی چقدر محتاج و بدبخت بودی ،کائنات حق داشته از دست احساس نیاز ها و گدایی های تو خسته بشه و جوابت و نده و تو رو به خواسته ات نرسونه

       وقتی نیازمند هر چیز و هر کسی باشی ،اولین اتفاقی که می افته حقیر میشی کوچیک میکنی خودتو، حتی برای اینکه  به اون نیازت دست پیدا کنی به التماس میفتی، به گدایی می افتی ،خودت و خار میکنی، بی ارزش میکنی 

      یادمه یه روز همسایه ما اومد در خونه ما رو زد 

      گفت :سلام چنتا سیب زمینی داری نیاز دارم ؟

      گفتم بله و با احترام بهش دادم 

      چند دقیقه بعد دوباره اومد در زد 

      گفت :پیازم نیاز دارم شما داری بهم بدی ؟

      گفتم بله و باز بهش دادم 

      دوباره اومد در زد

      گفت :گوشت چرخ کرده داری نیاز دارم ؟

      گفتم بله و یه بسته بهش دادم 

      چند دقیقه بعد دوباره در زد 

      گفت: تخم مرغم نیاز دارم داری ؟

      اومدم بهش بدم که یهو پدرم گفت :دخترم این میخواد کتلت امشبش و با تو راه بندازه ؟!!!!!و من کلی به حرف بابا جونیم خندیدم ،گفتم راست میگی !!!!

      بابا جونیم گفت :بگو ندارم و بهش نده خیلی پر رو هستش ،عادت میکنه و اینجور آدمها خودشون و شریک مال مردم میدونن و گویا وظیفه ات هستش این همه بهش چیز دادی یه تشکر نکرد تازه دنبال بقیه نیازهاشه که بهش بدی و بابا جون نده بهش 

      من رفتم جلوی در و گفتم ندارم و بهش ندادم با اینکه داشتم ؛

      احساس کردم پر رو هستش که چندین بار اومده دنبال وسایل مختلف خوب نیاز داری بخر؛

       نمیتونی بری بیرون خرید کنی ،اینترنتی بخر؛

       اصلا نیازهات و یکدفعه بگو چرا هی میری دوباره میای ؟واقعا بابام راست میگه یه تشکرم نکرد !!!

      این یه مثال ساده بود برای اینکه بفهمم این همه سال چرا خداوند و کائنات لاغری و یه سری آرزوهای منو بهم ندادن 

      من یه آرزویی دارم که بیست ساله دارم اونو از خداوند میخوام چون برآورده شدن اون  واقعا معجزه است و از بشر ساخته نیست و از لحاظ علم بشری یک اتفاق غیر ممکنه ولی من میدونم برای خداوند هیچ غیر ممکنی معنا نداره

      چون خداوند اصلا نیاز به عالم ماده نداره 

      فقط کافیه بگه موجود باش سریع موجود میشه

       اما هنوز این معجزه برام اتفاق نیفتاده دلیلشم اینه که من شکر گزار نبودم و پر رو بودم.

       اما الان که علت و فهمیدم یقین دارم خداوند اون معجزه بزرگ و برای من ایجاد میکنه و من به اون آرزوی بیست ساله ام با معجزه شکر گزاری به سرعت میرسم و میدونم در حال اتفاق افتادنه و بهم نزدیکه 

      خدایا ممنونم که علت و بهم نشون دادی 

      خدایا لیاقت رسیدن به اون آرزو رو بهم عنایت کن 

      خدایا منو ببخش که شکر گزار نعمتهای فراوانی که بهم عنایت کردی نبودم خدایا منو ببخش 

      خدایا منو در شمار کسانی قرار بده که بی حساب بهشون روزی میدی 

      خدایا منو در شمار کسانی قرار بده که لیاقت معجزاتت و دارن خدایا معجزه ات و بهم هدیه بده قول میدم قدردانش باشم 

      استاد چه راز بزرگی و امروز بهم یاد دادید اشکم در اومده 

      من علت تمام نشدنهام و کشف کردم 

      مصی جون خلاصه کائنات هم دقیقا عین خودته  ،هر بار اومدی کاری کنی گفتی بهش لاغری بهم میدی 

      گفت برو مهمونی گفتی یه لاغری نیاز دارم داری؟

      گفت برو مسافرت گفتی یه لاغری نیاز دارم میدی؟

      گفت برو لباس بخر گفتی یه لاغری نیاز دارم میدی؟ 

      خلاصه اون از سر لطف و مهربونی هر چی بهت پیشنهاد داد تو ازش لاغری و گدایی کردی تو با نیاز به لاغری با گدایی کردن لاغری خودتو تحقیر کردی ،خودت و کوچیک کردی کائنات احساس کرد تو پر رو هستی، که جواب هر خوبی و لطف اونو، با نیازت به لاغری میدی

       کائنات گفت :این پر رو و قدر نشناسه هیچ کدوم از نعمتهای خداوند و نمیبینه و شاکرم نیست که هیچ تازه  بیشترش رو هم میخواد با پر رویی و طلبکارانه خیلی  هم لجبازی میکنه برای نیاز  لاغری اش 

      پس لاغری میخوای ؟

      بهت نمیدم، نه که ندارم؛ دارم ،مثل همون تخم مرغ که خودت داشتی ولی دیدی طرف پر رو و فرصت طلبه بهش ندادی، منم لاغری دارم ولی بهت نمیدم ؛

      همش تقصیر خودمه  چون خودمو محتاج و بدبخت کرده بودم و قدر نعمات فراوانی که داشتم و نمیدونستم 

      شکر نعمت نعمتت افزون کند کفر نعمت از کفت بیرون کند 

      شاید مصی  اگر اون روز همسایه ات میومد یکبار میگفت سلام من یه درخواست دارم میخوام چیزی درست کنم این وسایل و ندارم بی زحمت شما داری بهم قرض بدی لطفا ؟

      تو حتما درخواست اونو کامل انجام میدادی و حتی میگفتی قرض نیست برای خودت، بازم چیزی خواستی بگو 

      آره ما سالها هر چی خداوند بهمون نعمت داد  و ندیدیم گفتیم نه اول لاغری 

      عین یه بچه نق نقو و غر غرو اون نعمت و گرفتیم و بعدش کلی غر غر کردیم که من لاغری من لاغری و وقتی خداوند گفت لذت ببر از نعمتهایی که بهت دادم ما باهاش بیشتر لج کردیم و اومدیم از طریق روش‌های مختلف لاغری تلاش کردیم برای لاغری انگار گفتیم عه لاغری میخوام نمیدی خوب نده خودم به دستش میارم روتم کم میکنم 

      و همین کفر نعمتهای پیاپی باعث شد ما نه به لاغری برسیم نه به خیلی از آرزوهامون 

      راستش بیست ساله من به آرزویی که گفتم نرسیدم اما خیلی خیلی نعمتهای مشابه و حتی بهتر و بیشتر از اون خداوند بهم داده ولی من کور بودم طلبکار و پر رو بودم و شکر گزار نبودم پس من خودم لیاقت داشتن اون معجزه رو از خودم گرفتم وگرنه خداوند بسیار بسیار مهربان و رحیمه 

      من امروز یاد گرفتم اگر نیاز داشته باشی و محتاج باشی چون در سطح ناخودآگاهت رسیدن به اون نیاز غیر ممکنه و نشدنیه پس اون اتفاق برات نمی افته 

      من بیست سال گمان کردم خواسته من فقط با معجزه برآورده میشه آخه غیر ممکنه اتفاق بیفته و چون وقوع معجزه در جهان از نگاه من کم و محدود بود و برای دیدن معجزه حتما باید لایق بود و این لیاقت و در خودم نمیدیدم پس بهش نرسیدم 

      اما با آگاهی بی نظیر امروزم من یقین دارم من قدرت این که به خواسته بیست ساله ام برسم و دارم و خداوند منو در مدار اون قرار میده 

      من از وقتی در مسیر هدایت الهی قرار گرفتم خیلی از چیزهایی که برای لذت بردن و رسیدن بهشون گمان میکردم اول باید لاغر باشم و به دست آوردم و الان با وجود چاقی دارم  ازشون لذت میبرم  و به خیلی چیزها رسیدم آرامش ،اعتماد به نفس،پی بردن به ارزش‌های وجودی خودم و……..و تمام اینها بخاطر آموزش‌ها بوده من اینجا فقط لاغری بدست نیاوردم 

      در هر گامی رازی بر من هویدا شد برای بهتر زندگی کردن ،برای انسان بهتری بودن و شناخت من به خودم و خداوند بی همتایم و جهان هستی ،کاملا تغییر کردم و زندگی ام بسیار شگفت انگیز در حال تغییرات مثبت فراوانه 

      خدای من خدای فراوانی و نعمته  

      در جهان هستی ما هر خواسته ای داشته باشیم با استفاده از فرمول‌های جذابی که در حال یادگیری آن هستیم به راحتی به درخواستمان می رسیم 

      آموزشگاه موسیقی دختران من در یک خیابان شلوغ و پر رفت و آمد است و همیشه جای پارک پیدا کردن سخت و تقریبا غیر ممکن است و من هر بار مجبورم برای پیدا کردن جای پارک کلی بگردم و نهایت کلی دورتر از آموزشگاه پارک کنم .

       من دومین بار است که به کمک فکر و تصویر سازی ذهنی در همان نقطه ای که دوست داشته ام پارک کرده ام ،امروز هم وقتی حرکت کردم در ذهنم دقیقا جلوی در آموزشگاه جای پارک تصور کردم و بعد گفتم میخواهم این فرمول را امتحان کنم من به دو جای پارک فکر میکنم و تصور می‌کنم یکی جلوی درب آموزشگاه یکی روبروی آموزشگاه 

      به شکل باور نکردنی هر دو جایی که تصور کرده بودم خالی بود و من انتخاب کردم کجا پارک کنم 

      هفته گذشته مدل دیگر این فرمول را امتحان کردم گفتم من میروم آنجا چند لحظه منتظر می‌مانم و جای پارک مناسب برایم خالی می‌شود و واقعا هم همانطور شد 

      پس فرمول زیبای پندار نیک گفتار نیک رفتار نیک کاملا صحیح و حتمی است 

      من لاغری را برای خودم کوچیک میکنم و با صلح بدون ابزار و بدون جنگ بدستش میارم من خودم و می‌پذیرم و نیازم و به علاقه تبدیل میکنم 

      من یک انسان کاملم نباید چاقی مانع رضایت من از خودم و زندگیم بشه تصمیم دارم متناسب شدن و تجربه کنم

       شد شد نشد نشد ولش کن

      من قدردان تمام نعماتی که خداوند بهم داده هستم و قدر این هدایت الهی به مسیر تناسب فکری رو هم به خوبی میدونم برای همین هر روز با اشتیاق و علاقه و عشق میام تو سایت و یادمیگیرم و تمرین میکنم این یه جور شکرگزاری منه برای داشتن این نعمت بزرگ 

      الهی به امید تو 

      برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید. ثبت امتیاز
      امتیاز: 0 از 0 رأی
      افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم
      امتیاز کاربر: 0
      دیدگاه فنی
      محتوای دیدگاه: 464 کلمه

      به نام خدا سلام خدمت استاد بزرگوار و دوستان عزیزم .خیلی از عبارات رو وقتی با هم مقایسه کنیم در ظاهر تفاوتی در آنها نمی‌بینیم اما همین عبارات به ظاهر یکسان احساسات متفاوتی در ما ایجاد میکنند که زمین تا آسمان باهم فرق میکنند و میدونیم که احساسات هستند که شرایط زندگی ما رو رغم میزنن. عبارت دوست داشتن لاغر شدن و نیاز داشتن به لاغر شدن دو واکنش احساسی مختلف در ما ایجاد میکنند که نتایج متفاوتی در زندگی ما رقم میزنند . در این گام فوق العاده با ارزش می آموزم که عبارت نیاز دارم لاغر شوم نقطه ی مقابل عبارت دوست دارم لاغر شوم هست و ما را از رسیدن به لاغری دور میکند نه فقط لاغری بلکه ما اگر خودمان را محتاج موضوعی بدانیم چون انتظار نداریم که اون موضوع یا خواسته رو داشته باشیم و باورمون این باشه  که اون دور از دسترس ماست پس صد در صد شرایط زندگی ما طبق انتظارمون پیش میره پس ما باید دقت کنیم چیزی رو که در موردش فکری داریم آیا منطبق بر باور و انتظارمون که در ناخودآگاهمون ثبت شده ، هست یا نه؟ تا بتونیم به طرز عالی با استفاده از این مهارت به خواسته هامون برسیم.حالا ببینیم کسی که دوست داره لاغر بشه چه ویژگی هایی داره؟ از کجا بدونم من دوست دارم لاغر بشم یا نیاز مند لاغریم ؟ من اشتیاق دارم به ادامه ی مسیر، لذت میبرم از بودن در سایت واز نوشتن در سایت احساس خوبی دارم و بینهایت خوشحالم که تغییرات جزیی در جسمم میبینم . من طبق آموزشها سعی میکنم مراقب ورودیهای ذهنم باشم افکار منفی رو از ذهنم دور کنم نعمت های بیشمار خداوند رو به یاد بیارم تا خوشبختی رو همراه با این سایت تجربه کنم .اما کسی که محتاج لاغری هست چون در اعماق ذهنش باور نداره که به اون هدف خواهد رسید همیشه نگرانه که نکنه به هدفم نرسم این فرد همیشه به جسم چاق خودش توجه میکنه وشاید تو دلش حسرت لاغری رو بخوره من در اوایل آشنایی با سایت این طور بودم. شدیدا احتیاج داشتم لاغر بشم از نظر روحی حال خوبی نداشتم عجله داشتم که لاغربشم . اما بعد از مدتی، بودن در سایت و استفاده از محتوای الهی سایت کم کم دیگه عجله ام برای لاغری کم شد چون دیگه راهشو پیدا کرده بودم و از طرفی چیز های خیلی باارزش تر در این سایت پیدا کرده بودم که ترجیح دادم ابتدا اونهارو استفاده کنم ( دوره ی بی نظیر زندگی با طعم خدا) و سپس لاغری رو ادامه بدم. در اون دوره یاد گرفتم باید از همینی که هست راضی باشم و لذت ببرم تا بتونم بقیه ی نعمتهای الهی رو هم تجربه کنم این یه فرمول همه جانبه هست .این آموزش ها رو کم اهمیت ندونیم و سعی کنیم به اونها عمل کنیم .

      برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید. ثبت امتیاز
      امتیاز: 5 از 1 رأی
      افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم
      آواتار شهربانو باقری
      1402/05/04 18:31
      مدت عضویت: 1403 روز
      امتیاز کاربر: 22276 سطح ۶: هنرجوی پیشرفته
      دیدگاه فنی
      محتوای دیدگاه: 1,024 کلمه

      سلام و درود ▪︎

      گام  ۶۰    ▪︎

      محتاج لاغر شدن  نباشید لاغر می شوید ▪︎

      _______________________________________________

      در این فایل  می خوایم به چرایی این  قانون ذهنی برای  لاغر شدن  پی ببریم   …قانونی که میگه اگه دوست داشته باشم  لاغر بشم ،میشم اما  اگر محتاجش باشم به هیچ طریقی  نمیشم ▪︎ 

      _________________________________________________

      برای اینکه  بدونم من جزء کدوم گروهم  خیلی مهمه که  بدونم  خصوصیات  فکری رفتاری  اونی که میگه دوست دارم لاغر بشم  چیه  اونی که محتاجشه چیه ؟

        چرا این آگاهی و شناخت مهمه  ؟  

      ممکنه  از نظر ظاهری این دو عبارت با هم تفاوتی نداشته باشن اما از نظر فرمول های ذهنی و محتویات ذهن ناخودآگاه و نتیجه ای که در واکنش های احساسی ما می گذارن بسیار متفاوتن ▪︎.

      بخش ناخودآگاه  مغز انسان  نقش تعیین کننده در تک تک موضوعات زندگیش  داره بنابراین بسیار مهمه  که تفاوت بین چیزی که  در سطح فکر ما وجود داره با چیزی که  در ناخودآگاه ما ثبت شده  رو بدونیم  تا  کم کم  با هماهنگ کردن خواسته  و هدفی که   در سطح فکر داریم با ضمیر ناخودآگاه ،   مسیر رسیدن به هدف رو  خوشایند  و کوتاه  کنیم.▪︎

      ویژگی های دوست داشتن لاغر شدن

      دوست داشتن اشتیاق و  انگیزه با احساس خوب  بوجود می آره ،  باعث ایجاد  تصاویر آرامش بخش از لاغر شدن در ذهن  میشه ▪︎ 

      فردی که دوست داره  لاغر بشه و در مسیر لاغری ذهنی  حرکت می کنه هر روز به اشتیاق یادگیری و برداشتن یک گام دیگه به سمت لاغر شدن روز  خودشو  شروع می کنه ▪︎

      و سعی می کنه از چیزی که  باعث  به همریختگی  افکارش می شه  دور باشه  و  وقتش رو صرف یادگیری و عمل به آموزش های لاغری با ذهن کنه ▪︎

      فردی که دوست داره لاغر بشه  با وجود چاق بودن برای  لاغر شدن مشتاقه ، به ذوق اینکه بعد از مدت ها تلاش برای لاغر شدن از مسیرهای اشتباه،  حالا  در مسیر صحیح  قرار گرفته  خوشحاله و رنج و سختی چاقی رو نادیده می گیره ▪︎ و با توجه به اندامهای چاقش  حس و حالشو بد نمی کنه ▪︎ دچار  نا امیدی نمیشه  ▪︎

      به تحقق رویای لاغری  امیدواره و برای تجربه شرایطی کاملا متفاوت  در زندگی ادامه می ده ▪︎ 

      _________________________________________________

      و  اما  ویژگی های محتاج لاغری بودن

      فردی که محتاج لاغر شدنه  همیشه  نگرانه اینه که آیا لاغر می شه  یا نه.؟

      هر روز خودشو  با دقت زیر نظر می گیره  تا مطمئن بشه  که آیا داره  لاغر میشه  یا خیر ؟

      فردی که محتاج لاغر شدنه  خیلی احتیاج داره که  هر جوری شده مقداری لاغر شه  تا بتونه  کمی از مشکلات چاقی رو  برطرف کنه ▪︎

      محتاج بودن  با احساس ترس، نگرانی و اضطراب  همراهه  برخلاف  دوست داشتن که  همراه با احساس خوب، اطمینان و انگیزه اس ▪︎

      نتیجه می گیریم   دوست داشته باشیم لاغربشیم  یا محتاجش  باشیم  از نظر نتیجه ای که به ما داده میشه خیلی متفاوت خواهد بود ▪︎ 

      فردی که دوست داره لاغر بشه  با احساس خوب، ذوق و شوق و انگیزه بالا برای یادگیری و عمل کردن به آموزشها  بی توجه به چاقی و  بدون‌ انتظار لاغری کشیدن از خودش  در حال فعالیته ▪︎  

      اما فردمحتاج  همیشه احساس ترس و نگرانی از لاغر نشدن داره ، خیلی راحت دچار شک و تردید می شه ▪︎ 

      هر روز منتظره  تا نشانه های لاغر شدن رو ببینه یا از زبان دیگران بشنوه که لاغر شدنشو تایید کنن  و هر روز که سراغ محتوای دوره آموزشی خ می آد  این نیت رو داره  که باید هر طور که شده تمریناتمو  انجام بدم شاید منم لاغر بشم.▪︎ 

      حالا  بخوبی  متوجه شدم که  نباید محتاج لاغریم باشم‌  و اگر بخوام نتیجه بگیرم باید فقط دوست داشته باشم‌که لاغر بشم نه اینکه محتاجش باشم ▪︎ 

      ___________________________________________________________

      اگر بخوام  محتوای آموزشی رو برا خودم منطقی کنم باید مثالی بزنم ▪︎

      اگر بر فرض  مدتها مستاجر باشم  و بخاطرش خیلی رنج کشیده باشم  ،هر سال خونه عوض کرده باشم و مشکلات  اثاث کشی و انواع صاحب خونه های بی انصاف و سختگیر رو تجربه کرده باشم   اما هر لحظه آرزوی  خونه دار شدن منو رها نکرده باشه و برای رسیدن به این آرزو  خیلی دنبال  مسکن‌مناسب رفته باشم اما به دلیل گرونی و کافی نبودن پول و سرمایه نتونسته باشم  خونه دار بشم  در این صورت من محتاج  خونه خریدنم  ….

      شرایط طوریه که  دایم در حال استرس ، نگرانی و اضطرابم   آیا بالاخره خونه دار میشم یا نه ؟ برا پولش چکار کنم ؟ آیا می تونم از فلان کار  به اندازه کافی پول جور کنم یا نه ؟  دائم در حال گریه و زاری و نذر و نیازم  که به این آرزو برسم ▪︎ حال روحی خوبی ندارم  مطمئن نیستم که  بتونم خونه مناسبی بخرم  .عصبی  و کلافه ام  و ممکنه به دلیل شرایط بد روحی  بیمار هم بشم و شرایط جسمی  بدی هم  پیدا کنم ….  در این شرایط  و  بودن در احساسات ناخوشایند  هر روز  از هدفم دورتر میشم و شاید تا آخر عمر  مستاجر بمونم ▪︎ 

      اما اگه  با وجود خونه استیجاری  شکر گذار وضعیتی که هستم باشم  و نیمه پر لیوان رو ببینم  و برداشت بدی از شرایط مسکن نداشته باشم ، نا امید نباشم و به لطف و عنایت خدا امید داشته باشم که  هم مسکن مناسب  پیدا می کنم هم پولشو خدا برام جور می کنه  ▪︎ از مستاجر بودنم احساس حقارت نکنم  و دائم پیش این و اون از مشکلاتش نگم    دائم خوشحال باشم و بگم نه اوضاع اینطور نمی مونه  بگم‌ بالاخره منم خونه دار میشم  خودمو لایق صاحب خونه شدن بدونم  و در کنار همه اینا  از هر فرصتی برای پس انداز استفاده کنم   ، امید داشته باشم  و در احساس خوب خودمو نگه دارم طولی نمی کشه که  خونه دار میشم و به آرزوم  می رسم … اینا یعنی اینکه من محتاج مالکیت مسکن نیستم بلکه  دوست دارم مالک بشم و لذتشو ببرم اما به شرایط فعلیم  نچسبم ، ناراحت نباشم‌  و بدونم که این شرایط ماندگار نیست ، گذراست میگذره و من بالاخره به مالکیت مسکن دلخواه خواهم رسید …

      مثالی از این بهتر به ذهنم نرسید …  برام منطقیه که  در عین محتاج لاغری نبودن  و انتظار توام با احساس بد شک و تردید و دو دلی  نداشتن  میشه  از خودم  انتظار لاغری داشته باشم .یعنی ایمان داشته باشم  از مسیر صحیح  حتما و حتما به وزن و   سایز دلخواه  خودم خواهم رسید و در این راستا برای یادگیری اصول لاغری ذهنی همت داشته باشم و  خوب یاد بگیرم و خوب عمل کنم …. 

      برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید. ثبت امتیاز
      امتیاز: 0 از 0 رأی
      افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم
      آواتار فهيمه
      1402/01/08 19:56
      مدت عضویت: 445 روز
      امتیاز کاربر: 6215 سطح ۳: کاربر پیشرفته
      دیدگاه فنی
      محتوای دیدگاه: 1,227 کلمه

      سلام استا عطار عزيز

      خواسته ام اينه كه لاغر بشم يا نياز دارم كه لاغر بشم

      خواسته ام اينه كه ثروتمند بشم يا نياز دارم كه ثروتمند بشم 

      . به همين ترتيب…

      جواب من به دو بخش قبل و بعد از آشنايي با اين سايت تقسيم ميشه….تا قبل از آشنايي با اين سايت نياز من لاغري بود واي الان خواسته من لاغري هست

      نكته: بعضي وقتا ما يه چيزي رو ديديم و گفتيم چه خوب ميشه اينو داشت باشم…و اينو گفتيمو رفتيم 

      و بعد از مدتي اون چيز رو داشتيم

      نتيجه: چيزي كه بهش نياز داشته باشيم رو بهش نميرسيم ولي اون چيزي رو بهش ميرسيم كه خواسته اش رو داشته باشيم

      نمونه اش براي من دوربين هاي گوپرو بود…چند باري بيرون ديدم وگفتم عهه چه خوبه فيلم گرفتن باهاش …توي طبيعت راه ميري و اين رو ميبندي روي سرت و راه ميري اونم واسه خودش فيلم ميگيره 

      و ازش رد شدم 

      تا ديدم همسرم چند ماه پيش خريدش برام در حاليكه من يادم رفته بود 

      چرا نتيجه نميگيريم از سعي و تلاشمون براي لاغري ؟ چون نياز داريم لاغر بشيم…فقط و فقط دليلش اينه كه اونا نياز دارن به لاغري

      اگر در ذهن من نياز داشته باشم كه لاغر بشم كار خيلي سخت ميشه

      وقتي نياز داريم به لاغر شدن …در واقع نياز اوليه ما لاغر شدن هست…در اين حالت ما انتظار داريم و  لاغر نخواهيم شد…وقتي حرف زدنمون طوريه كه نياز داريم كه لاغر بشيم ، لاغر نخواهيم شد….

      من كه بي شمار اين رو تجربه كردم در زندگيم …با هر رژيمي با هر باشگاهي من فرياد ميزدم كه نياز دارم لاغر بشم 

      و خوب نتيجه اش رو همه ما ميدونيم

      من خيلي از كارهام رو منتج كرده بودم به لاغري

      انقدر توي ذهنم بافته بودم روياي لاغري رو كه كل بخش هاي زندگيم يه جورايي متوقف شده بود

      تا جاييكه خودم وايسادم جلوي خودم و گفتم راهي نداري جز اينكه لاغر بشي…چون زمان همينجوري داره ميگذره و من هم كه تا لاغر نشم كار جدي اي رو شروع نميكنم و قدم جدي اي براي اهدافم برنميدارم..و اين شد كه گشتم و اين سايت رو پيدا كردم

      تناسب  يك نياز براي يك رابطه خوب

      نياز دارم متناسب بشم كه با اعتماد به نفس در جامعه حاضر بشم

      استاد من خيلي زياد درباره منيت خونده بودم و اطلاعاتي كسب كرده بودم

      هميشه هم سعي داشتم در رفتارم منيت رو بشناسم

      چون در چيزهايي كه خونده بودم ميگفتن ما جدا از منيت هستيم ما خود خداييم و تمام حس هايي كه ما در زندگي ميخواهيم بهشون دست پيدا كنيم منيت محسوب ميشم…و زماني ما به شعف دائم ميرسيم كه يك قدم با منيت فاصله بگيريم و بفهميم كه ما منيتمون نيستيم

      مثلا منيت من ميخواست كه من لاغر بشم تا اعتماد به نفس داشته باشم 

      و اين حس اعتماد به نفس، منيت من بود

      من با اين آموزش شما كاملا برام روش شد كه من الان بايد يك قدم فاصله بگيرم از اين نيازم كه اعتماد به نفس هست…و بگم اعتماد به نفس خوبه ، ولي نياز من نيست…من بدون اين حسي كه لاغر بشم و اعتماد به نفس داشته باشم ميتونم اعتماد به نفس رو در خودم جستجو كنم …به اين ترتيب كه من اشرف مخلوقاتم و همينجوري كاملم 

      اين حالت زماني رخ ميده كه من خودم رو از منيت جدا بدونم 

      در تمام زنديگم من فكر ميكردم من اعتماد به نفس رو ميخوام و ندارمش چرا ؟

      چون چاقم 

      و الان كه فهميدم اين منيت بوده .و .خلع سلاحش كردم

      از نيازي كه ربطش ميديم به لاغري بايد بفهميم كه ما نيازمند لاغري هستيم يا اينكه ميگيم نه من دوست دارم يه جور ديگه تجربه كنم

      الان باز برميگردم به بحث اعتماد به نفس و لاغري….من دوست دارم لاغر بشم كه در اون حالت يك جنبه ديگه اي از اعتماد به نفس رو هم تجربه كنم

      ببينم اعتماد به نفس در قالب لاغري شيرين تر هست يا اعتماد به نفس در قالب اشرف مخلوقات بودن

      من ذهنم رو با سوالهاي واقعي خلع سلاح ميكنم

       خوب ذهن من خاموش ميشه با اين سوال

      من متوجه شدم كه دائما بايد با سوال و جواب هاي منطقي ذهن رو خاموش كنم

      و هر بار با يك سوال جديد و بايك جواب جديد سرو كله اش پيدا ميشه 

      و من بايد قوي تر از قبل باشم

      اگر نياز داريم لاغر بشيم داريم كار رو سخت ميكنيم 

      وقتي بخوام ارداه ام رو نشون بدم بايد خودمو به چالش بكشم ….بعد متوجه شدم كه مگه مريضم خودمو به چالش بكشم

      من هم كاملا ميدونم كه آدمي نيستم كه كارها رو بخوام سخت انجام بدم 

      در كل راحت طلبم 

      با آموزش هايي كه ديدم هم متوجه شدم جهان بر اساس راحتي و ساده گي هست

      واسه همينم يادگيري با روش هاي ذهني برام خيلي راحت تر از روش هاي ديگه هستش 

      چيزيكه من متوجه شدم از اين مبحث اين بود كه در حال حاضر خودم رو كامل ببينيم…خودم رو ناقص نبينم …و چاقي نبايد مانع از احساس خوبم بشه

      من بايد ، نيازم رو به تجربه تبديل كنم نيازم رو به علاقه تبديل كنم

      بايد پيدا كنم توي زندگيم كه يه چيزي رو يه بار دوست داشتم يه جا ديدم و گفتم و كه چه خوبه داشته باشمش و رفتم و روش واينستادم …نيازمند نبودم بهش….با پيدا كردن اين اتفاقات در زندگيم ميتونم بفهمم قانون چطور كار ميكنه

      درباره با خدا هم اين صدق ميكنه  ذهن اول مياد ميگه نيست…ولي بايد اين باور رو تغيير بدم به اينكه علاقه داشته باشم به خدا نه كه بگم خدا باشه فلان مشكلم حل ميشه 

      من ديروز داشتم با خواهرم درباره شما حرف ميزدم و شما رو بهش معرفي ميكردم 

      و بهش گفتم ايشون داره به من ياد ميده كه اصلا خدا كيه 

      چه جوري ميشه باهاش ارتباط برقرار كرد 

      چه جوري ميشه روي شون خدا نشست

      چه جوري ميشه دسترسي داشته باشي به ميداني انرژي بي نهايت خداوند

      و به خواهرم گفتم كه من تازه يكماه هست كه دارم خدا رو ميشناسم …طوري كه ساكت شدم…دارم به بي نيازي ميرسم

      مثل  ظرفي كه آب توش پر ميشه و ديگه جا براي چيزي نيست توش، دارم به اون حالت ميرسم

      در صورتيكه من قبلا هي داشتم تلاش ميكردم تا با متد هاي مختلف به اهدافم برسم

      ولي الان رسيدم سر خط و فهميدم تلاش هام همه اش از سر نياز بوده 

      در صورتيكه من اصلا در بيرون از خودم نيازي به چيزي ندارم

      خداوند همه چيز رو برام از قبل آماده كرده 

      من بايد باور كنم كه همه چي دارم

      من كاملم

      من بايد اجازه بدم به اراده خداوند

      من بايد ايمان داشته باشم 

      من بايد توكل كنم

      استاد عطار روشن من يك ماه پيش كه وارد سايت شدم فكر ميكردم بايد اول لاغر بشم بعد برسم به بقيه اهدافم …فكر ميكردم چون چاقي شادي من رو گرفته بنابراين بايد اول اون برطرف بشه تا من شاد تر بشم و انرژيم بيشتر بشه

      ولي الان با اين فايل متوجه شدم  يكماه پيش من نيازمند لاغري بودم و بقيه كارهام رو موكول كرده بودم به بعد از لاغري

      البته كه از همون هفته اول يا دو سه روز اول متوجه شدم يواش يواش استرسم كم و كمتر شد از چاقي و متعجب بودم كه چطور انقدر زود داره تغييرات ذهني در من اتفاق ميوفته

      اين فايل شما انقدر آگاهي داشت كه ميتونم هر بار براي هر مشكلي برگردم بهش و مطالبي كه گفتيد رو مطابقت بدم با مشكلم و فرمول اصلي رو جايگزين كنم با چيزي كه ميخوام و خواسته ام هست و استمرار داشته باشم روش و حالم خوب باشه و شاهد اتفاقات شگفت انگيز باشه

      استاد عطار عزيز، اينكه هدفتون اينه كه ماهايي كه داريم از اين برنامه هاي شما استفاده ميكنيم در تمام جنبه هاي زندگيمون توانمند بشيم …ميخوام بگم به هدفتون رسيديد و اگر بچه هايي كه اينجا جمع شديم با قلبمون چيزهايي كه ميگيد رو بشنويم در تمام جنبه هاي زندگي موفق خواهيم شد

      بي نهايت از اين فايل ارزشمند سپاسگذارم

      برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید. ثبت امتیاز
      امتیاز: 5 از 1 رأی
      افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم
      آواتار عطا
      1402/01/07 10:31
      مدت عضویت: 495 روز
      امتیاز کاربر: 11065 سطح ۴: هنرجوی مبتدی
      دیدگاه فنی
      محتوای دیدگاه: 918 کلمه

      سلام و درود .

      محتاج لاغر شدن نباشیم .

      ما زمانی محتاج لاغر شدن میشیم که باور داشته باشیم وجود نداره . وقتی در ارتعاش منفی باشیم و نبینیم لاغری رو چیزی که جذبمون میشه نبودن لاغریه . چون نمیبینیمش دچار فقر لاغری میشیم و فقدان لاغری یعنی چاقی . پس نیازمند میشیم و احتیاج پیدا می کنیم به لاغری . در حالیکه لاغری همیشه هست . 

      لاغری رو فقط باید باور داشت . برای لاغری اصلا لازم نیست کاری انجام بدیم . 

      اشتباه ما اینه فکر می کنیم باید برای لاغری کاری انجام بدیم . این باور اشتباه باعث میشه باور نکنیم که لاغری خود به خود داره اتفاق میفته . فکر می کنیم وقتی غذا زیاد  میخوریم و کمتر فعالیت می کنیم یعنی از مدار لاغری خارج شدیم و دیگه لاغر شدن اتفاق نمی افته . در حالیکه لاغر شدن در همه زمانها اتفاق می افته . لاغر شدن لحظه ای متوقف نمیشه . دائما ما داریم لاغر میشیم چون دائما داریم نفس می کشیم . تا زمانیکه نفس کشیدن ما هست لاغر شدن ما هم هست . تا زمانیکه گردش خون ما هست لاغر شدن ما هم هست . اما چاق شدن فقط زمانهایی هست که ما باورش کردیم و معمولا  بعد از پرخوری و کم تحرکی  ایجاد میشه . چون باور داریم دقیقا در این دو زمان ما داریم چاق میشیم .  در حالیکه حتی در زمان پرخوری بدن داره لاغر میشه چون ما همون وقتم داریم نفس می کشیم . چون گوارش همون وقتم داره انجام چون  همون وقتم خون داره جذب و دفع انجام میدن . چون در همه ی زمانها بدن داره کار می کنه و انرژی مصرف می کنه . 

      وقتی ما خوابیم بازم داریم نفس می کشیم غذا در معده مون داره هضم میشه و باز هم فرایند لاغر شدن بدن داره اتفاق می افته . 

      میخوام اینو بگم فرایند لاغری دائما داره اتفاق می افته ولی فرایند چاقی فقط بعضی وقتها رخ میده . اونم چون توجه ما از لاغری برداشته میشه . به نظر من هیچ مانعی در راه لاغر شدن ما نیست . وقتی ما لاغری رو در هر زمانی ببینیم دیگه بهش محتاج نیستیم  . بلکه احساس بی نیازی می کنیم و در نتیجه بدن راحتتر کار می کنه و مواد زائد رو دفع می کنه . سلولهای سالم چاق نمیشن . سلولهای ناسالم چاق میشن . ما با افکار خودمون سلول ناسالم خلق می کنیم . وقتی به لاغری محتاج میشیم حس کمبود می کنیم و این حس کمبود باعث جذب کمبود بیشتر میشه . بدن این حس رو میگیره و اونم حس کمبود می کنه و در نتیجه چربیها رو نگه میداره . چربی ها همون انرژیهای ازاد نشده هستند . ما با احساس کمبود که از احتیاج به لاغری و ندیدن لاغری در ما پدید اومده  سلولهامون رو محتاج به ذخیره انرژی کردیم . پس بدن احساس نیاز میکنه و نیاز ما به مصرف مواد غذایی زیادتر میشه . 

      اگه دقت کرده باشیم یه فرد چاق نیازش خیلی بیشتر از یه فرد لاغره . 

      چون دائما با همییییین باور به خودش حس نیاز میده . اون به لاغری محتاجه .  و بدن فرکانس احتیاج رو دریافت می کنه و انرژی رو حبس می کنه . 

      این انرژی دائما در حال اومدنه ما نه فقط از طریق غذا که از همه طریق انرژی رو دریافت می کنیم . ما کمبود انرژی نداریم  لاغری انرژیه . 

      اتفاقا بدن ما از ذخیره انرژی لاغریه که چاق شده . اون انرژی لاغری رها نمی کنه چون ما لاغری رو رها نکردیم . 

      وای خدا چجوری چیزی رو که از این فایل درک کردم بنویسم . 

      من دایما باید لاغری رو ببینم ببینم که هست به خودم حس کمبود لاغری ندم . حس کمبود لاغری انرژی رو نگه میداره . لاغری دائما بر من جاریه . لاغری انرژیه وقتی من احساس کمبود نسبت به لاغری داشته باشم و بهش نیازمند باشم بدن من این ارتعاش رو دریافت می کنه و میلش به دریافت انرژی ببشتر میشه . 

      تمام غداها انرژی دارن . این انرژی لاغر کننده است . بدن به خاطر کمبود انرژی لاغری این انرژیها رو نگه میداره . برای همینه حتی نگهداشتن چربیها هم مارو لاغر می کنه چون برای نگه داشتن چربی نیرو و انرژی بیشتر میخواد پس بدن بازم احساس نیاز بیشتر می کنه و بیشتر انرژی رو نگه میداره و ما خودمون رو چاق می کنیم و انرژیها رو ذخیره می کنیم چون حس نیاز داریم . ما تا جاییکه میتونیم باید حس نیاز به لاغری رو باید از خودمون دور کنیم . انرژی لاغری همیشه هست . ما نیازی نداریم به هیچ عنوان . ما با این حس ارتعاشی  به بدن میفرستیم که اونم حس بی نیازی کنه و آروم اروم انرژیهاشو ازاد می کنه . 

      بله رمز لاغری دقیقا همینه . ما باید لاغر شدن رو رها کنیم تا بدن هم انرژیهارو رها کنه و  احساس نیازش به انباشت انرژی کم بشه . اینجوری ناخوداگاه میل ما به دریافت انرژی کم میشه و ولع ما و حس سیری ناپذیری ما نسبت به مواد غدایی خیلی راحت از بین میره . 

      وای خدای من امروز به چه درکی رسیدم . خیلی خوشحالم از اینکه این درس رو انقدر عالی درک کردم . خدایا شکرت . 

      لاغری همیشه هست و من از این به بعد دیگه لاغر شدن رو رها می کنم و حتی اگه تمرین هم انجام میدم به خاطر لاغر شدن نیست . چون لاغر شدن خودش خودبه خود رخ میده نیازی به هیچ کاری نداره . من فقط با انجام تمریناتم نگرشم رو به فرایند لاغر شدن تغییر میدم و اون رو بیشتر و بیشتر یاد میگیرم تا درکم بالاتر بره . خدارو شکر . 

      برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید. ثبت امتیاز
      امتیاز: 10 از 2 رأی
      افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم
      آواتار صالحه
      1401/12/22 14:17
      مدت عضویت: 475 روز
      امتیاز کاربر: 35091 سطح ۶: هنرجوی پیشرفته
      دیدگاه فنی
      محتوای دیدگاه: 737 کلمه

                سلام صبح بی نیازی به لاغریی مبارک باشه 

      چون هدیت خودم در این مسیر کار خدا میدونم و خودم کاری نمیدونم باره فیل از دیدن فایل اون روز یی اتفاقی برام پیش میاد که کاملا مربوط به فایل همون روز است شب گذشته داشتم پوستم لمس میکردم وبرای یی ماه گذشته این کارو باره انجام دادم هر دفعه یی حسی جدید درمن ایجاد میشد رور گذشته حتی فایل که دیدم تمام کمال با درک متوجه نشدم ولی دوبار که دیدم بهتر متو جه شدم یی حسی به میگفت تمامش برای توی بادقت بیشترز امروز هم فایل تکرار کردم بهتر متوجه بشم یی داشتم با دخترم صبحت میکردم درمورد خرید یی حسی قشنگی تو حرف داشتم تمام فکرم یی لحظه در خرید کردن درسال اینده ودیدن نتیجه این دوره بود 

      شب گذشته با حس ابنگه خیلی چاقی بعد نبوده چرا من داشتم باهش مبارزه میکردم وچرا خودم این همه با چاقی دشمن میدونست جرا ازش اینقد منتفر بودم جسم بیچاره مت که خیلی خوب عمل کرده من اشتباه کردم چرا از اون انتاق میگیرم 

      خواب برد توی خواب دیدم چندین نفر تو صف عمل معده هستیم همه مثل بیدمیلرزید  خانم  دکتر  امد گفت کی میخواد عملش زوددتر انجام بشه من با کمال تعجب گفتم  من  دستمو بلند کردم باورم نمیشه ترس عمل معده درمن اصلا وجود نداشت خیلی باشجاعت گفتم من  با پای خودم روی تخت عمل خوابیدم به خودم گفتم دردخواهی  داشت اصلا مهم نیست دیگه به اندازه ترس نیست  

      مرگ یی بار شیون یی بار به هوش که امد دیدم عمل نکردم 

      به دکتر شکایت کردم که چرا من عمل نکردید من گه خودم خواستم من که دیگه نترسیدم  گفت احتاجی نیست داری لاغر میش کمی پوست که اونم  یی کمی سوزندم تا بهت  جمع بشه  درست میشه ادامه بده لاغر میشی 

      صبح از خواب بیدار شدم یادم رفته بدم داشتمم کارمو می کردم این فا یل شروع کردم تاره یاد امد که چرا من این خواب دیدم 

      با دین این فایل من روزهایی اول که وارد شدم بخاطر ترس از عمل معده کران نجات امدم تا فایل ۱۵ فقط این در نظرم بود تمام که من باید لاغر بشم وتمام با شروع نوشتن تازه درهای دیگه به روم باز شد من کجااینجا کجا من چی میخوام اینجا جی میخواد به من یاد بده یواش یواش تمام فکرم دگرکون شداصلا موضوع کاملا عوض شد ترس رفت جاشو داد به عشق من عاشق لاغریی شدم من باورم نمیشه که چه فکری داستم برای ورد ۱۸۰ درجه عوض شود خواستم اون روز وردمن مجتاج لاغریی بودم ولی امروز پی عاشق لاغریی هستم .

      لاغریی برام  مهم نیست اصلا مهم نیست من اگاهیم زیادشده خواستم احتیاح  بود ولی حالا یادگیری شمادر من تحولی ایجاد کردید که حتی تو خواب هم نمیدیدم حتی عمل کردن برام راحت راحت کردید اگه خدا خواستو کمک کردمن لاغر شدم که کمک خداست اگه نه حتی عمل برام اسون شد دیگه ترس ندارم در من شجاعت روبر شدن با خطر بوجود امده 

      وحشتی بود عظیم حالا مثل اب خوردن میدونم کلی از اینجا ومسیر یاد گرفتم که در سرم جی میگزره چطور بهش برخور کنم   خارج نمی شم این مسیر بقدری برام شیرین دلچسب وخواستنی شده که دلم نمیاد ترکش کنم من ادمه میدم تاجای که بتونم ادامه میدم این دریا پایانی نداره اخرش به  ااقیانوس میرسه من تا جای که خدا بخواد هستم اگه اون نخواد چون من  خواستم   خدا هدایت کرد چون قلبم مملو از دوست داستن خداوند هست ای مهربانم هرچی توبخوای من نه نمی گم .من  خواستم تو  من اجابت کردی  بارهامن امتحان کردی انشالله رو سفید شده باشم 

      من درس امروزبا گوشه ذهنم نگه می دارم تا خدا چی بحواد 

      من دیگه محتاج لا غریی هم نیستم  محتاج لاغریی نیستم اگه شد چه بهتر اگه نشد تلاشم کردم برای بهتر زندگی  کردن 

      من زنده هستم این مهمه تا نفس میگشم باید یاد بگیرم تابهتر زندگی کنم اگاهنه زندگی کردن لذتش خیلی یشتر  از بی اگاهی هست یاد گرفتم خیلی بهتراز بی اطلاعی هست 

      تو مسیر که هستم میوش احساس رهایی از هر فکر اشتباه وبی فایده هست وروی به ذهن دادن اون اگاهنه باشه یاد کیر برای خودیاد گیری باشه نه برای نتیجه نتیجه هر چب میخوادباشه مهم اموزس دیدن ودرس انجام دادن حالا بهتر متوجه شدن ودرست فهمیدن میوه این مدت بودن دراین مسیر هست چیز ی که من دریافت گردم به مراتب از کاری که کردم خیلی خیلی بیشتر هست من کاری خیلی زیادی انجام ندادم ولی دریافتیم خیلی زیاد هست نا ابنجا 

      خداوند پشت پناه همه باشه در پناه حق یا حق 

      برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید. ثبت امتیاز
      امتیاز: 5 از 1 رأی
      افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم
      آواتار مریم
      1401/12/16 13:09
      مدت عضویت: 550 روز
      امتیاز کاربر: 4810 سطح ۴: هنرجوی مبتدی
      دیدگاه فنی
      محتوای دیدگاه: 917 کلمه

        “به نام خداوندی که نهایت زیبایی و عشق است ”

      درود و سلام ؛

      گام شصتم : محتاج لاغری نباشید !!!

      خدا جانم ، پروردگار مهربانم ، سپاس می گویم تو را که همواره یاری میدهی مرا تا در این مسیر پر از آگاهی های ناب بمانم و ادامه دهم.امروز سه شنبه ۱۶ اسفند ۱۴۰۱ به لطف خدا توانستم گام شصتم را بردارم ، خدایا شکرت .

      محتاج لاغر شدن نباشید !!! استاد گرامی در این گام واقعا غافل گیر شدم از این آگاهی که کسب کردم ، ممنون بابت آگاهی ناب و به موقع شما .چند وقتی است که با خودم فکر می کنم که چرا من الان در مسیر درست قرار دارم و هر روز با شور و اشتیاق ( البته این اواخر شاید با کمی حالت نگرانی و نا امیدی ) یک گام را بر می دارم و تمرینات آن را انجام می دهم پس چرا لاغر نمی شوم ؟!!! امروز با آگاهی های این گام به درک درستی از باورهای موجود در ذهنم دست پیدا کردم.

      حالا از خودم می خواهم بپرسم که مریم جان ، تو چرا می خواهی لاغر شوی ؟! آیا به لاغر شدن احتیاج داری یا دوست داری و خواستار این هستی که لاغر شوی ؟! شاید در ابتدا با مطرح شدن این سوال ها با خود فکر کنیم که این دو سوال با هم  تفاوتی ندارند اما زمانی که به این سوالات توجه کنیم و دقت داشته باشیم ،کاملا متوجه می شویم که دو سوال متفاوت می باشند.محتاج بودن یعنی به چیزی که نداریم و فاقد آن هستیم و آن چیز کم است و یا نیست ، نیازمندیم و احتیاج داریم و با سختی و فشار به خود می خواهیم آن را به دست آوریم اما خواستن یا دوست داشتن چیزی به این معنی می باشد که آن چیز همیشه به وفور وجود دارد و تنها کافی است من آن را بخواهم و آن را به راحتی و آسانی به دست بیاورم و با شور و شوق خواهان آن باشم .من در اوایل شروع دوره و در ادامه ی آن فکر می کردم که دوست دارم لاغر شوم فقط برای خودم و داشتن اندامی زیبا و متناسب اما با این گام متوجه شدم که من کم کم در طول دوره از خواسته ی حقیقی خود که لاغر شدن فقط برای حس خوبی که به من می دهد ، دور شده ام و این باور در ذهنم وجود داشته است که اولا به تمامی اطرافیان خود ثابت کنم که من هم می توانم و این اراده را دارم که به راحتی لاغر شوم با یک روش متفاوت از روش های دیگر و بعد از آن با اندام جدید خود در واقع به اطرافیان خود پز بدهم و با پوشیدن لباس هایی که سال هاست حسرت پوشیدن آنها را دارم عرضه اندام کنم و این پیام را به همه بدهم که بالاخره من هم توانستم غول چاقی را شکست بدهم و به زمین بکوبم و خودی نشان بدهم و ثابت کنم که تمامی روش های دیگر برای لاغر شدن کاملا اشتباه و نادرست است پس با این توضیحات به این نتیجه می رسم که من محتاج لاغر شدن هستم نه خواستار آن !!! و احتیاج نشان از نیازمند بودن من دارد و اینکه من این باور را دارم که لاغری در من وجود ندارد و من نمی توانم لاغر و متناسب شوم به همین دلیل است که در این مدت من لاغر نشده ام چون قضاوت و فکر و نظر دیگران بیشتر از حس و حال خوبی که از لاغری به دست می آورم و برای من لذت بخش تر است مهم بوده و اهمیت داشته است .الان که دارم می نویسم به این فکر می کنم که من با وجود چاقی و اضافه وزن مشکل خاصی در انجام کارهایم نداشته ام و با وجود این وضعیت باز هم از خیلی چیزهای خوب که در زندگی من وجود دارد لذت برده ام و مهم تر از اینکه زنده هستم و می توانم هر چیزی را آموزش ببینم و یاد بگیرم دقیقا مثل همین الان که در حال یادگیری صحیح لاغر شدن هستم پس من دیگر دلیلی ندارم که به لاغر شدن محتاج باشم و نیاز مند آن بلکه من از حالت متناسب بودن خوشم می آید و لذت می برم که این حالت را نیز یک بار دیگر تجربه کنم حالتی که به صورت پیش فرض در من وجود دارد و از شرایطی که برای من به وجود می آورد استفاده کنم و لذت ببرم.از این حرف استاد خیلی خوشم آمد که گفتند من تلاش خود را می کنم شد شد نشد نشد دنیا که به آخر نرسیده است و من خدا را شکر زنده هستم و همین مهم و با اهمیت است.حالا من هم به خودم می گویم که مریم جان تو لاغر ی و تناسب اندام را دوست داری و خواهان آن هستی و در مسیر درست قرار داری و تلاش خود را می کنی و هیچ احتیاجی به لاغری نداری یعنی لاغری در وجودت هست و تو به راحتی می توانی به آن دسترسی داشته باشی و هم اینکه حس و حال خودت از هر چیز ی و هر کسی مهم تر و با ارزش تر است پس با این وجود آرام باش و ذهنت را آرام نگه دار که این ذهن بسیار استعداد دارد که تو را با افکار منفی نگران و نا امید کند اما تو آگاه باش و آرام بمان و لاغر شدن را کامل رها کن و به چاقی توجه نداشته باش ، تو تلاش و کوشش خود را در این مسیر انجام می دهی شد شد ، نشد نشد ، تمام ختم کلام.

      “ یا حق ”

      برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید. ثبت امتیاز
      امتیاز: 0 از 0 رأی
      افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم
      آواتار فریده حسنی
      1400/10/23 01:08
      مدت عضویت: 1629 روز
      امتیاز کاربر: 23378 سطح ۵: هنرجوی متوسطه
      دیدگاه فنی
      محتوای دیدگاه: 1,753 کلمه

      روز ۶۷ تکرار 

      محتاج لاغر شدن نباشید

      سلام و وقت بخیر به استاد گرامی و دوستان متفاوت و بینظیرم ،خدارو شکر میکنم که امروز هم میتونم ببینم ،بنویسم و خوشحال باشم ،خدایا شکرت که همه چیز عالیه 

      قبلا من کاملا محتاج لاغر شدن بودم ،اونم بخاطر دردسرهایی بود که در مسیر چاق شدن باهاشون روبرو شده بودم ،دلم نمیخواست چاق باشم‌ و نمیتونستم بصورت دائمی لاغریو تجربه کنم 

      همیشه به دنبال راه و روشی بودم که بتونم لاغر بشم با اینکه مطمئن بودم همشون موقتی هستن‌ و تصور میکردم من توانایی لاغر شدنو ندارم و باور کرده بودم گزینه و آپشن لاغری در من بوجود نیومده و بجاش تا دلم میخواست باور کرده بودم‌ که آپشن های چاقی در من فراوونه 

      پس من محتاج لاغر شدن بودم و با تمام سلول هام دوست داشتم‌ از چاقی فرار کنم و حق هم داشتم‌ ،مموری بدی داشتم و امیدی به فرداهای بهتر هم در من وجود نداشت 

      طبیعی بود که‌ توجهم روی لاغر نشدن باشه و در پی اون‌  احساسات ،دلم خوش بود که میتونستم گاهی با رژیم و ورزش وزنمو کم کنم و چند صباحی خوش باشم 

      امروز که رفته بودم آرایشگاهی که دخترم کار میکنه باز هم بین خانم ها بحث شیرین لاغری داغ بود ،خانمی از متدی با دستگاه صحبت میکرد و داشت پیشنهادش میداد به خانم دیگه ای 

      منم فقط نگاهشون کردم و تو دلم به خودم افتخار کردم که در مسیر صحیح هستم و بدون اتلاف وقت تو این مراکز لاغری تو اون مراکز لاغری ،خیلی با احترام تو خونم میشینم و سواد تناسب اندام رو آموزش میبینم‌، چه چیزی قشنگتر از این ؟

      اتفاقا امروز که دخترم منو بعد از ۱۰ روز دید ،گفت مامان تو بازم جمع تر شدی ،داری سایز من میشی ،البته خودم متوجه‌ نمیشم ولی دیروز هم تو کلاس رقص ،یکی از دوستانم بهم‌ گفت 

      بلخره ما در مسیر لاغری هستیم ،ناخوداگاهمون که ساخته بشه بخواییم‌ نخواییم‌ لاغر شدن ،نتیجشه ،شاید ما متوجه نشیم درونمون چی میگذره ولی بلخره این تمرینات اثر گذاره و توی هر کاری که استمرار داشته باشی نتیجه میگیری 

      امروز که داشتم میرفتم آرایشگاه و با خودم صحبت میکردم و یه خونه در حال تعمیرو نگاه میکردم ،به خودم گفتم فریده شرایط الان تو در هر زمینه ای که داری تمرین میکنی ،شکل این‌خونه ی در حال تعمیره ،ببین این خونه در حال تخریبه ( تخریب و شناسایی موانع ) اول باید تخریب کنی بعد بسازی

      تو با اون شخصیت پر از فرمول های مخرب نمیتونستی ساختمان نو بسازی ،نمیتونستی زندگی جدیدی بنا کنی ،نمیتونی خود قدیمتو با خودت ببری تو دنیای جدیدت ،دنیای لاغری هیچ ربطی به دنیای چاقی نداره ،۲ تا لاین کاملا جدا و دور از هم هستن

      الان‌ توی تخریبی و در کنارش داری آجر به آجر ،خشت به خشت ساختمان جدیدتو میسازی ،اگر محیط و فضای ساختمون بهم ریخته س ،نگران نشو ،درست میشه ،همه چیز عوض میشه و وقتی نوسازی تکمیل شد ،صاحب یک خونه جدید خواهی شد با متریال و برند های عالی 

      فرق دوست داشتن لاغری با محتاج بودن از زمین تا آسمونه ،قبلا و تا حدودی هنوز هم ته مانده های افکار قدیمم ،منو میبرد  به سمت محتاج بودن لاغری و الان تا حدود زیادی ،دوست داشتن و اشتیاقم برای لاغری بیشتر شده 

      با انجام تمریناتی که در این ۲ سال داشتم و با شناخت خودم ،به این‌ نتیجه دارم میرسم که لاغر بودن بیس وجود من و ماست و چیز دور از دسترسی  نیست که فقط در دسترس بعضی افراد باشه و منم میتونم براحتی لاغر باشم و خوشحال 

      مثل وقتیکه کیفمون در اتاق در بسته ای باشه ،وقتی مطمئن هستیم که اونجاست ،میریم در اتاقو باز میکنیم و کیفو برمیداریم ،الان هم مطمئن شدیم که لاغری برای ما هم هست ،فقط کافیه بریم‌ تو اتاق تا بهش تبدیل بشیم و از درونمون نمایان بشه 

      الان با تمام‌ وجودم دوست دارم لاغر بشم ،خیلی احتیاج بهش ندارم چونکه به راهم مطمئنم و شیرینی مسیرش همینه که مطمئنی که داری درست میری و بلخره بخوای نخوای به مقصد میرسی 

      محتاج بودن مال وقتی بود که اصلا راه چاره ای برای مسئلم پیدا نمیکردم و چنگ مینداختم به این رژیمو و اون ورزش که شاید نقطه امیدی برام باز بشه 

      همونطور که ولع ها از وجودم پر کشید و رفت ،حس نیاز هم داره میره و نفس های آخرشو میزنه ،چونکه تو این مدت  به لاغر شدن ریشه ای دست پیدا کردم ،پس احتیاجش در من کمرنگ شد ،دیگه میدونم هست و به زودی کمال و تمام در من نمایان میشه 

      کتمام نمیکنم که تا چند وقت پیش هم گاهی از خودم سئوال میپرسیدم که چرا تا الان به سایز ایده آلم نرسیدم ولی یه مدتیه که خیلی بهش فکر نمیکنم و متوجه میشم‌ داره حس اطمینان در من بیشتر شکل میگیره ،میدونم محتویات درب و داغونی در مورد چاقی در مغزم بوده که نیازه پاکسازی بشه و جاشون افکار و عقاید لاغر کننده بیاد که خدارو شکر میکنم داره باورهای جدیدم قویتر و محکمتر میشن 

      امروز که توی آرایشگاه بودم یکی از پرسنل به اون یکی پرسنل گفت فلانی تو هم لاغرتر شدی ولی اون خانم بشدت مخالفت کرد و گفت من دارم روز به روز چاقتر میشم چرا چرت و پرت میگی ،با اینکه اون خانم لاغر و متناسب بود ولی بشدت از چاق شدن میترسید که اینها نشانه های فرمول های چاق کننده خاموش در وجود این‌افراد هستن و من به خوبی درک میکنم که در درون افکار این افراد چقدر ترس وجود داره 

      احتیاج داشتن به هر چیزی نشان دهنده کمبود و حس نیاز شدید به اون خواسته است ،وقتی با زجه میگم که میخوام لاغر باشم ،یعنی لاغر نیستم و انرژی من نیازمند هستم از من ساطع میشه و حس نیازمندی ،نتیجه نیازمندی بیشتر در بر خواهد داشت 

      وقتی من محتاج مستقل شدن در منزلم هستم و با حس بد و نیاز میخوام‌ که زندگی مستقلی داشته باشم ،انرژی که از من ساطع میشه منو میبره تو مسیرهای نیازمندی بیشتر ،وقتی حالم بد میشه و دلم‌ میخواد بسرعت از موقعیت الان خونم فرار کنم در واقع من دنبال خواستم نیستم و دنبال فرار از یک موضوع یا شرایطی هستم هر چند حال و هوام خوب نیست ولی باید بتونم از نیاز به بی نیازی برسم تا رسیدن به استقلال خونم برام راحتر محیا بشه 

      و اگر ادامه بدم همیشه در این حالت گریز و فرار گیر خواهم کرد ،چونکه محتاج و نیازمند اون موضوع هستم ولی اگر بیام‌ به دور از همه ناراحتی هاییکه برام بوجود میاد ،بخوام که برای لذت بردن بیشتر از زندگیم ،بخوام که مستقل بشم و واقعا بیام هدف گذاری کنم که اگر من از نقطه A به نقطه B برسم میتونم چقدر شادابتر و امن تر و لذت بخش تر زندگی کنم ،میتونم راحتر به خواستم برسم

      یعنی برای ناخوداگاه من رسیدن به نقطه B هنوز جالب و لذت بخش و امن تعریف نشده و ذهنم  راضی نیست که از منطقه امنش در بیاد ،پس من باید بتونم از نقطه هدف براش مدام  تعریف کنم تا خام لذت های اون نقطه بشه و چونکه اون راه حل هارو بلده ،به سریعترین راه های ممکن منو میبره میرسونه به نقطه B 

      پس بجای نیازمند بودن به لاغر شدن ،لذت رسیدن به لاغریو بهش بگیم و بگیم ،که وقتیکه لاغر باشیم چقدر حالمون بهتره ،امن تر هستیم ،سالمتر و شادابتریم ،لذت های فراوانی در لاغری هست ،لباس های زیبایی که میتونیم انتخاب کنیم ،مکان هاییکه میتونیم استفاده کنیم 

      اعتماد بنفسی که میگیریم و میتونیم کارهای بزرگتر هم انجام بدیم‌، حس ارزشمندی و لیاقت که بالاتر میره ، آرامش و آسایشی که خواهیم داشت ،روابط موثرتری که بوجود میاد و خیلی از حال های خوبی که تجربه میکنیم بخاطر لاغر شدنه 

      شنیدی ذهن جانم ؟ حس کردی که چقدر میتونه لذت بخش باشه ؟ حالا دلت میخواد با لاغر شدن بهت توجه بشه یا با چاق و زشت بودن ؟ مسلما با لاغر بودن زیباتر خواهی بود و الگوی خیلی ها خواهی شد 

      همینطور در همه جنبه های زندگی ،اگر به دنبال لذت های رسیدن به خونه مستقل و استقلال مالی باشیم ،ذهن جان ،مارو میبره به همون طرف ،باید تعریف هارو براش تغییر بدیم که سلامت بودن ،شاد بودن ،متناسب بودن ،ثروتمند بودن و داشتن خواسته ها میتونه زیباتر باشه 

      اینکه ما لاغر شدنو ربط میدیم به عوامل و لذت های بیرونی باعث میشه که ما دیرتر به خواستمون برسیم ،مثلا قبلا دوست داشتم لاغر بشم تا به همه ثابت کنم که منم تونستم لاغر بشم ،یا دوست داشتم در ارتباطاتم بهتر نشون داده بشم و دلایل زیادی بود

      و الان این دلایل کمرنگتر شده ،نمیگم کامل از بین رفته چونکه انسان ها همیشه دوست دارن بهشون توجه بشه و این ذات انسانه ، ولی میتونیم کنترلش کنیم و انقدر حال خوب خودمونو وصل نکنیم به نظر دیگران و کمتر ازشون تاثیر بگیریم که اینهاییکه دارم مینویسم خیلی مهم هستن ولی نمیگم من دارم خوب عمل میکنم ،نه ،منم مینویسم تا برام تکرار بشه که انقدر از بیرونم تاثیر نگیرم که اگر ادامه بدم به این عملم ،حتما آسیب های بیشتری خواهم خورد 

      حالا که فکر میکنم متوجه میشم منم خیلی به این موضوع اراده اعتقاد داشتم و با افتخار به همه میگفتم من اراده زیادی دارم و همه چیزو برای خودم سخت میکردم و گاهی هم به سختی به خواسته هام رسیدم 

      حالا میخوام تمام اراده مو بذارم زمین و اعتراف کنم من هیچ اراده ای ندارم و میخوام براحتی به لاغری برسم ،میخوام براحتی به خونم برسم و به هدف هام دست پیدا کنم ،رسیدن به هدف برای من سخت تعریف شده و الان این قانونه قدیمیو نقض میکنم 

      حالا باید حس نیازو به علاقه تبدیل کنیم و این باورو در خودمون بسازیم که من خدارو شکر زنده م ،سلامتم و دارم زندگیمو میکنم ،در مسیر صحیح هم که هستم ،بلخره لاغر هم میشم ،من کار خودمو انجام میدم ،بدنم هم کار خودشو انجام میده که اگر آرام باشم و دخالت نکنم خودبخود به هدفم خواهم رسید 

      من الان تو خونه خودم هستم ،خدارو شکر بی خونه نموندم ولی دلم میخواد یه مدل زندگی دیگه ای هم تجربه کنم ،میخوام تغییر کنم و تغییر بدم سبک زندگیمو و میدونم به زودی در خونه جدید خودم ،چیزهای جالبی خواهم دید که همگیشون باعث رشد و ارتقاء من خواهند بود 

      حس نیازمندی یعنی چیزی که وجود نداره ،من نیازمند لاغری هستم ،پس لاغری نیست که من در به در دنبالشم ،چیزی هم که نباشه و  نیست ،چجوری بدستش بیارم ؟

      وقتی بی خیال لاغری یا هر خواسته ای میشیم و باورشو میسازیم که حالا لاغر بشیم که چه بهتر و اگر نشدیم که داریم زندگیمونو  میکنیم ،این باور در ما آرامشی بوجود میاره و حساسیتمونو کم میکنه و باعث میشه قدرت بیاد در ما و پر انرژی تر به مسیرمون ادامه بدیم که نتایج عالی در امتداد ساخت همین باوره 

      خدارو شکر میکنم برای اینهمه آگاهی و امیدوارم بتونم در شرایط خاص در عمل ازشون استفاده کنم و فقط در حد دانسته نباشه

      برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید. ثبت امتیاز
      امتیاز: 0 از 0 رأی
      افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم
      آواتار ملکه عشق
      1400/10/10 21:34
      مدت عضویت: 1242 روز
      امتیاز کاربر: 10303 سطح ۴: هنرجوی مبتدی
      دیدگاه فنی
      محتوای دیدگاه: 1,142 کلمه

      سلام و درود بر استاد عزیز و هم فرکانسی های عاااشق یادگیری🤓 

      محتاج لاغر شدن نباشید!…

      همه ما در زندگیمون خواسته یا هدف یا رویا هایی داشتیم که اتفاقا به یک سری از خواسته هامون هم خیلی راحت رسیدیم ولی اونهایی که خیلی برامون مهم بودند بهشون نرسیدیم !..دلیلش چی میتونه باشه !؟

      آیا ما علاقه داریم به خواسته هامون برسیم یا اینکه ما نیاز داریم به خواسته ای برسیم !؟…

      نیاز داشتن یعنی محتاج بودن یعنی یک احساس حقارت و ضعف و نتیجه ای که در ناخودگاهمون از بار احساسی این کلمات ایجاد میشه یعنی مظلومیت و نشد کار یعنی نیست نگرد نمیشه !✨

      کلمات در سطح فکر ما ممکنه به یک معنی باشند ولی هر کدام بار احساسی دارند که در ناخودآگاه ما تأثیر می گذارند و نتیجه اصلی کار را احساس و انتظار ما رقم می زنه !؟..

      وقتی خواسته ای را از کائنات تقاضا می کنیم همسو با قوانین جهان هستی هستیم و البته آیه شریفه قرآن :سخرلکم السموات و الارض (هر آنچه در آسمان و زمین است را رام شما کردیم )یعنی من ایمان و باور قلبی دارم که فرمان بدهم بشو می شود و این عزت و قدرت از اقتدار روح الهی درونم هست که با شناخت بهتر نسبت به خودمون اطمینان قلبی برامون حاصل میشه …ولی وقتی نیازمندیم یا محتاجیم در واقع خودمون را داریم تحقیر می کنیم و این در شأن و جایگاه یک اشرف مخلوقات نیست و اولین نشونه تخطی کردن از قانون احساس بد داشتنه ترس و نگرانی و احساس ضعف ….و نیاز به معنای کمبود هست و البته که الشیطان یعدکم الفقر (شیطان همیشه در ذهن ما کمبود و نداری و نیستی را نجوا می کند )یعنی اینکه من باید لاغر باشم تا شاد باشم !؟من باید لاغر باشم تا زیبا باشم !؟من باید لاغر باشم تا دوست داشتنی باشم !؟من باید لاغر باشم تا اعتماد به نفس داشته باشم؟! و در واقع این تفکر یعنی رهروی راه شیطان شدن و ای دل غافل ثانیه ثانیه های زندگی رفتند و من از لذت و تجربه و درک حضور در لحظه حال جا ماندم !…

      از خودمون بپرسیم برای چی می خواهم لاغر بشوم !؟…

      اگر جواب این باشه که برای خودنمایی و یا فخرفروشی و یا رضایت همسر و یا از دست ندادن فردی می خوام لاغر باشم یعنی نیازمند به چاقی هستم و این خود شرک هست یعنی ای لاغری بیا به من خوشبختی عطا کن نباشی همسرم از دستم میره نباشی میمیرم نباشی زندگی زندگی نمیشه !؟…و ……

      خب منم مثل خیلی از افراد چاق اوایل فقط می خواستم خودم را به دیگران ثابت کنم که این توانمندی را دارم و ثابت کنم این آموزه ها و ایمان قلبی ام و راه و روشم درست هست ….و الآن هم نمی تونم بگم صددرصد تفکرم خالصانه است ولی به لطف و عنایت یکدانه ام تفکرم حقیقی تر شده من الان یه حسی دارم لاغری درون من یک جوانه ایست که می خواهد دانه را بشکافد برون شود و قد علم کند🌱از خواب بیدار شود و نفسی عمیق بکشد و بدرخشد🌻

      علاقه داشتن به خواسته هامون یعنی تجربه کردن یعنی چشیدن طعم های بیشتر و یک نوع اطمینان قلبی و شوق و انگیزه همراهش هست و یه جورهایی انگار خیلی داشتنش آسونه و در دسترسه یعنی زندگی من الآن فوق العاده است و دارم زندگی می کنم و لذت می برم و حالا میخوام این مورد را هم تجربه کنم و شد شد نشد نشد …مثل همون وقتهایی که یک لباس خوشگل میبینم و در حالیکه می دونم کمد لباس من پر از لباس هست اما دوست دارم این لباس جدید را هم داشته باشم و خیلی راحت از کنارش رد میشم و جالبه بعد از مدتی به طریقی شگفت انگیز اون لباس را جذب می کنم و خیلی چیزها الآن که فکر می کنم من فقط دلم خواسته و دنبالش نرفتم ولی خودش در مسیرم قرار گرفته …

      یعنی عمق این حرف برمی گرده به رضایت و تسلیم یعنی من حواسم به داشته هام هست و بنده شاکری هستم و دارم زندگی میکنم و باور دارم خدا حواسش به من هست و به اراده او وطریق او و زمان او به خواسته ام میرسم و فقط وظیفه من اینه که خودم را بهتر بشناسم تا بتوانم با حقیقت درونی ام ارتباط بهتری برقرار کنم و آرام باشم و شیوه درست زندگی کردن را یاد بگیرم .

      خب به لطف خداوند من الآن (نسبت به شد شد یا نشد نشد )مقاومتی نداشتم چون فکر می کنم اینبار با تکرار دوره مسیر لاغری با ذهن  با چاقی به صلح بیشتری رسیدم بعد از ۲۵سال محروم کردن خودم رفتم آموزش شنا ثبت نام کردم و خیلی لذت می برم با اشتیاق فراوان می روم و فقط لذت می برم یا پشت دوربین حاضر شدم و صحبت کردم و لباسهای رنگ شاد خریدم و به لطف خداوند آروم آروم قدرت و زندگی خودم را از چاقی دارم پس می گیرم و در چنین صورتی که بتوانم چاقی را مانع در هیچ کاری ندونم دیگه میگم شد شد نشد نشد و آموزشهای ذهنی سایت  را به خاطر لذت نوشتن و یادگیری مطالب و البته مرور و تکرار قوانین جهان هستی که در تمام جنبه های زندگی ام کاربردی هستند ادامه می دهم ….

      منم همیشه در سالهایی که گذشت اراده ام را به کار می گرفتم و همیشه افتخار من بود که با اراده هستم در همه کارهام  ….و در تمام اون کار ها که اتفاقا موفق هم بودم خیلی سختی و درد می کشیدم  که الآن با گفته های استاد عزیز خوب متوجه شدم که هر چقدر من می خواستم به کائنات ثابت کنم خیلی با اراده هستم سختی کار و چالش مسیر برام بیشتر می شد و تحت فشار های فیزیکی و بی خوابی و بهم ریختگی ذهن و روان کارها انجام می شد و یه وقتی به خود آمدم دیدم من برده شدم و باز خدا مرا از اسارت و بردگی کارفرما آزاد کرد .

      من همینجا دو دستم را به نشانه تسلیم بالا می برم و می گویم اراده فقط از آن خداست و اراده خداوند در امورات زندگیم حکمفرماست ….

      بنابراین به این نتیجه رسیدیم که هر کجای مسیر زندگی ما داریم حرص می خوریم که خواستمون چی شد پس !؟چرا نمیشه !؟یعنی ما داریم تلاش مضاعف می کنیم یا اراده به کار گرفتیم و داریم نیروی مقاومت بیشتری به خواسته وارد می کنیم و یا اینکه محتاج خواسته شده ایم و این باور یا انتظار در ناخودآگاه ما ز یک موضوع بسیار ساده و مخفی است که داره نتیجه را رقم میزنه خیلی باید در موردش فکر کنیم و تمرین نوشتاری داشته باشیم تا با تخلیه افکارمون بتونیم بررسی لازم را انجام بدیم …

      به امید عشق و آسونی( الهی که بتونیم لحظه های زندگی را بچشیم و از آموزشها و شناختی که نسبت به قوانین جهان هستی پیدا می کنیم متحیر عظمت و شکوه این عالم بشیم و سفر به عرش کنیم و اهل دل باشیم و رهااا و آزاد )🦋✨

      سپاس از استادپر مهر  و انرژی عالیتون 

      همواره در مسیر لاغری آرام و شادمان باشید🍃🌸

      برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید. ثبت امتیاز
      امتیاز: 5 از 1 رأی
      افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم
      آواتار فروغ ریاحی
      1400/07/25 18:50
      مدت عضویت: 1663 روز
      امتیاز کاربر: 28481 سطح ۶: هنرجوی پیشرفته
      دیدگاه فنی
      محتوای دیدگاه: 1,205 کلمه

      سلام خدمت استاد گرامی و دوستان خوبم 

      من هم واقعا از درک این قوانین  ثابت جهان در تمام جنبه ها و حتی در لاغری لذت میبرم که خواستم لاغری هست یا نیاز دارم که لاغر بشم ؟؟ خیلی وقتها خواستم هست که لاغر بشم  اما یه جاهایی هم هست که نیاز دارم به لاغری ولی میدونم به این شکل لاغری به سمت من  نمیاد و این جا هست که  باید حواسم رو بدم از مسیر خارج نشم و حالم رو بد نکنم  چون اگر به لاغری نیاز داشته باشم  لاغر نمیشم منم جز افرادی هستم که  چون مدتها هست در سایتم پس هر روز قدم برمیدارم و سعی و مشارکت در انجام تمرینات دارم  و  نتیجه هم به مقدار زیادی گرفتم  و الانم اندام بدی ندارم اما بازم میخوام  تمرینات رو انجام بدم که لاغری رو بهتر یاد بگیریم و در واقع روی خودم کار کردم که  خودم رو محتاج و نیازمند به لاغری نشون نمیدم البته این مهارت رو در اثر تمرین کردن و مدتها در سایت  بودن تا حدودی تونستم کسب کنم .

      من وقتی نیاز دارم به لاغری در واقع باور دارم که نمیتونم لاغر بشم من در این مورد خیلی بهتر شدم چون قبلا وقتی فرد لاغری رو میدیم حسرت میخوروم و به خودم و به اون شخص بارها میگفتم خوش به حالت که لاغری  طوری که انگار خودم توانایی لاغر شدن رو ندارم و من نمیتونم و من محتاج لاعری هستم  اما حالا چون مدتها هست در سایت هستم هر وقت فرد متناسبی رو میبینم تحسینش میکنم و میگم چه خوب اگر این شخص تونسته پس منم میتونم مثل همون دوست شگفتی ساز که دیروز عکسش منتشر شد و بسیار لاغر و جمع و جور شده بودن من اصلا حسادت نکردم و یا خودم رو ناتوان ندیدم و گفتم منم  میتونم به زودی به این جسم برسم ته تهش  به خودم گفتم خوب اگر اون چند لقمه ی اضافی رو که  در هر   وعده به زور میخورم  رو دیگه نخورم و افکار مثبت تری داشته باشم و ترس از هیچ مواد غذایی رو  نداشته باشم منم سریع به وزن دلخواهم میرسم و اصلا باور ناتوانی  در لاغری ندارم فقط یه صدایی بهم گفت بهتر به اموزشها عمل کن تا تو هم زودتر شگفتی ساز بشی و منم با دیدن دوست عزیزم بیشتر انگیزه  گرفتم که بهتر رفتار کنم و فکر کنم تا زودتر به نتیجه ی دلخواهم برسم ..

      منم حقیقتا  همچین فکرهایی داشتم  که ای کاش زودتر لاغر بشم که خوشتیپ تر بشم از فلانی لاغر تر بشم  همه بگن عجب اندام ظریف و زیبایی و … اما خیلی وقت هست یاد گرفتم که به خاطر هیچ کس لاغر نشم مگه چه تاثیری دررزندگی شخص  دیگه میزاره تمام اون تناسب به خودم برمیگرده از سبکیش،و آزادیش و حال روحی خوبش و حال جسمی عالیش و لباسهای رنگی پوشیدنش و هر چیز دیگه که  بگی برای خود خودم هست و دیگه کمتر اون افکار رو مرور میکنم اما شاید هنوزم  ممکنه  گاهی  از این افکار داشته باشم که میخوام لاعر بشم تا فلان جا بدرخشم تا فلان شخص تعربفم بده تا …و اینها همون نیاز داشتن به لاغری  هست و کار رو برای من سخت میکنه .

      من  لاغری  رو فقط باید به صورت یه خواسته ی در ذهنم داشته باشم که خیلی طبیعی و راحت به دستش میارم و  من بارها  به خودم میگم بدون هیچ سختی و محدودیت و اراده ی خاصی لاغری رو به دست میارم خیلی راحت ، خیلی راحت من به دستش میارم همانطور که خیلی راحت   نفس میکشم نه از ترس نبودن هوا  من بیشتر نفس نمیکشم نه از ترس اینکه چون خستم و یا مریضم و یا .. من بیشتر نفس نمیکشم خیلی راحت دارم این نیازم رو جواب میدم و در واقع در بدنم اتوماتیک داره اجرا میشه باید نیاز خوردنم هم خیلی راحت باید  جواب داده بشه بدون هیچ ترس و نگرانی و زیاده روی و دررواقع اتوماتیک  باید انجام بشه  و بدون هیچ اراده ی خاصی در من به وجود بیاد و من خیلی وقته  دیگه محتاج لاعری نیستم و التماس به لاغری نمیکنم که در بدن من به وجود بیاد از کجا میگم ؟چون با خودم اوکی هستم و راحت هستم و دارم زندگی میکنم و لذت میبرم حالا اگر به لاغری بیشتر هم رسیدم که چه بهتر بیشتر از خودم و زندگیم لذت میبرم پس نیاز به لاغر شدن ندارم چون خدا رو شکر خیلی وضعیت جسمی بدی رو  که ندارم ته تهش شاید ۶ کیلو دیگه باید کم کنم (شاید دقیق نمیدونم شایدم کمتر )  پس بارها میگم من الان انسان کاملی هستم و از زندگی و از خودم  رضایت دارم و حالا دوست دادم تا اخر این صد گام یه تجربه ی جدیدتری داشته باشم حالا شد که  شد اگر هم نشد که نشد   مهم نیست (اما اینقدر باور کردم که  از این طریق میتونم لاعر بشم  که حتی با این جمله هم که بالا گفتم نشد هم نشد  مقاومت دارم که چرا نشه ؟؟اخه طبق این اموزشها هر کس در مسیر آموزشها  باشه به مرور متناسبترمیشه   چون  بهتر رفتار و فکر میکنه و در نهایت جسم بهتری هم  خواهد داشت و لذت بیشتری از خودم خواهم برد )اخه اینها قانونن و هرکس طبق قانون عمل کنه حتما نتیجه میگیره و عیر از این نیست پس من لاغر میشم و انتظارم از خودم لاغری هست حالا عجله ندارم ولی مطمعنم که لاغری به من هدیه داده میشه و در نهایت در زمان درستش به من داده میشه .

      من نیازمند لاغر شدن نیستم شد شد و نشد هم نشد ( بازم با این جمله مقاومت دارم ) من که دارم زندگی میکنم و از خودم لذت میبرم و از جسمم لذت میبرم حالا لاغرتر بشم تجربه ی بهتزی خواهم داشت و برای همین من در این مسیر هستم و احساس قدرت و توانایی دارم که میتونم لاغر بشم و احساس توانمندی دارم در حل کردن مساله ی چاقی،در جسم خودم و این  قضیه رو که تونستم حل کنم به بقیه مشکلاتم هم عالی رسیدگی میکنم و فردی موفق تر خواهم شد .

      در باور  الان من این هست که لاعر شدن  به فراونی و زیاد  در اطراف من وجود داره این همه آدم لاغر در اطراف من هستن که خیلی راحت و ساده متناسب هستن حالا منم  میخوام یکی مثل اونها باشم و این که  چیز سختی نیست من میخوام مثل دخترم لاغر و زیبا اندام  لاغر  باشم و یا مثل خواهر خودم که بسیار ظریف و جمع و جور هست  لاغر باشم  یا مثل دوستم که بسیار لاغر و زیبا هست  لاغر بشم و  تمام این افراد لاغر در محدودیت و سختی نیستن و بدون هیچ رژیم و ورزشی لاغرن و   منم میخوام  لاغر بشم و این اصلا کار سختی نیست فقط کافیه لاعری رو یاد بگیریم و به جسم خودم و معده ی خودم احترام بزارم و درست رفتار کنم اخه این جسم من فوق العاده ارزشمند هست  چون این  جسم من محل سکونت خدا هست و خدا در اون حضور داره پس مواظبش هستم و بهتر باهاش رفتار میکنم تا همیشه شاد و  سلامت  و متناسب باشم  پس هیچ کمبودی در کار  نیست .

      چه اهمیتی داره من لاغر بشم اما فردا بمیرم پس ارزش نداره مهم زنده بودن من هست و من  باید از زندگیم و زنده بودنم لذت ببرم و حالم رو خوب کنم و قدر دان هر لحظه از عمرم باشم .

      برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید. ثبت امتیاز
      امتیاز: 10 از 2 رأی
      افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم
      آواتار saberizahra80
      1400/05/24 09:57
      مدت عضویت: 1614 روز
      امتیاز کاربر: 3426 سطح ۳: کاربر پیشرفته
      دیدگاه فنی
      محتوای دیدگاه: 1,059 کلمه

      سلام🙂

      یه چند وقتی هست که فکرم درگیر اینه که من که دارم اینهمه روی ذهنم کار میکنم برای رشد و پیشرفت کسب و کارم پس چرا درجا میزنم یا عقب میرم (البته در نظر خودم اینطوره که میزان رشد و موفقیت من با میزان سعی و تلاش من برای کار کردن روی موضوعات ذهنی همخوانی نداره)و حتی درگیر شدم با این فکر که اینهمه افراد دور و بر محل کار من هستن با شغلهای مختلف که احتمالا هیچ اسمی از قانون جذب و موضوعات ذهنی نشنیدن ولی کارشون خیلی هم پر رونقه ولی مال من که اینطور نیست و شاید بارها به نظرم رسیده که منم تمام این موضوعات رو ول کنم و برگردم به عادتها و زندگی قبل از آشنایی با این قوانین …

      چون وقتی شما در این آموزه ها یاد میگیرید که مسئولیت تمام و کمال آنچه در زندگی دارین تجربه میکنید رو به عهده بگیرید و از فرافکنی دست بردارید و مسائل رو به گردن اقتصاد و سیاست و تورم و‌… نندازین و شروع میکنین کار کردن روی خودتون و واقعا هم یه نتایجی رو میبینید ولی یه زمانی هم میرسه مثل الان من که به نظر خودتون خیلی هم خوب دارین روی موضوعات موفقیت و ثروت و لاغری کار میکنین ولی نتیجه اصلا با تلاش شما همخوانی نداره و اینجا اتفاقا هی از خودتون میپرسین چرا ؟؟؟؟پس چرا نتیجه نمیده؟؟؟؟؟من که دیگه همه تلاشم رو دارم میکنم؟؟؟؟؟ و ناخودآگاه مقصر رو خودتون میدونین چون بارها شنیدین که مسئولش خودت هستی و جالبه دیگه اون باورهای قبلی رو که بقیه دارن که شرایط همه خوب نیست و به خاطر کرونا و تحریم و تورم و سیاست و… رو هم باور نداری و با خودت میگی این حرفا دیگه مال من نیست من دیگه اینها رو قبول ندارم چون من دارم روی خودم کار میکنم و اوضاع باااااااید برای من متفاوت از بقیه میبود…ولی چرا نیست؟؟؟؟ چرا فلانی که خیلی کمتر برای خودش وقت میذاره بهتر داره نتیجه میگیره؟؟؟؟ چرا فلانی که همیشه داره اخبار منفی رو میشنوه بهتر درامد داره؟؟؟؟ چرا فلانی …..‌و از این دست حرفهای ذهن منفی باف

      یعنی وقتی روی خودت کار نمیکنی یه حرفایی رو از این ذهنت (به تعبیر قرآن شیطان)میشنوی و فرافکنی میکنی ولی وقتی هم روی خودت کار میکنی و نتیجه دلخواه نیست هم باز یه مدل دیگه ازش میشنوی!!!!!!!!

      وقتی  این فایل رو گوش دادم موضوع خیلی برام واضح شد با اینکه بار سوم هست که این فایل رو میشنوم ولی باز هم فراموش کرده بودم که چرا رسیدن به بعضی خواسته ها اینقدر راحته بعضیهاش اینقدر سخته…؟؟؟؟!!!!

      باور کنید نوشتن درباره دیدگاه خووم هم چندان کار راحتی نبود ولی میدونستم باید این کار رو انجام بدم تا محتویات ذهن خودم رو بهتر کشف کنم همون موضوعاتی که مدتهاست باهاش درگیرم….

      همین دیشب اتفاقا وقتی همسرم گفتن فردا غذای نذری برامون میارن گفتم اتفاقا چند شب پیش هوس غذای نذری کرده بودم و برام جای سوال بود که چقدر راحت اجابت شده….

      در موضوع ثروت من چندین ساله که دارم برای هدف ثروتمند شدن ردی خودم کار میکنم ولی نتیجه اصلا با تلاش ذهنی من(به نظر خودم)همخوانی نداره و ته ذهنم خودم رو آدم موفقی نمیدونستم و واقعا بابتش ناراحتم و انگار یه جورایی دارم التماس خدا رو میکنم که کسب و کارم رو رونق بده و من رو ثروتمند و موفق کنه….

      در موضوع چاقی هم هنوز درگیرم و همیشه میخوام کا روند لاغر شدنم سرعت بیشتری داشته باشه و دوس دارم کسی که مدتی هست منو ندیده بهم بگه لاغر تر شدی انگار ولی این اتفاق نمی افته و من درگیر منفی بافم میشم یه مدت هرچند کوتاه…

      حتی یه بار میخواستم به شما پیام بدم که چرا ما خودمون احساس لاغری میکنیم ولی کسی بهمون چیزی نمیگه؟؟؟؟؟ ؟؟؟؟این احساس توهمه یا بقیه متوجه تغییرات ظریف ما نیستن؟؟؟؟؟ 

      امروز فهمیدم که هم در موضوع لاغری و هم در موضوع ثروت من یه ترمز و یه مانع ساختم در ذهنم و اونم نیاز داشتنه…نیاز داشتن به لاغری و نیاز داشتن به موفقیت و ثروت….

      در واقع من با کار کردن روی ذهنم انتظارم رو از موفقیت و لاغری تبدیل به منتظر بودن برای لاغری و ثروت کرده بودم  این موضوع خیلی ظریفه …. من با کارکردن روی ذهنم منتظر موفقیت در لاغری و ثروت بودم ولی همین موضوع با ایجاد مانع عجله کردن و نیاز داشتن باعث به تاخیر افتادن اجابت خواسته من میشد ….

      بارها به این جمله شما فکر کردم”شد شد نشد هم نشد”

      و متوجه شدم که من اصلا نمیتونم به این نشدن فکر کنم به زور هم شده میخوام بدستش بیارم چون خودم رو لایقش میدونم چون استعداد و تواناییش رو در خودم میبینم چون برای زمان خودم ارزش قائلم و برای کار کردن روی موضوعات ذهنی وقت میذارم چون بارها به خودم گفتم “اگه من نه پس کی؟؟؟؟؟؟” 

      حالا درک میکنم که اتفاقا باعث شدم احساس بد در خودم به وجود بیارم با مقصر دونستن خودم ،با لذت نبردن از آنچه که هستم، از افتخار نکردن به آنچه تاکنون بدست اورده ام، با نبودنم در لحظه حال ،با نیاز مند بودن به نتیجه و دستاورد …. و همین خودش باعث شده مانع بشم در برابر جاری شدن لاغری و موفقیت در جسمم و در زندگیم ….

      البته که این اصلا اشکالی نداره که ما اینهمه خواسته های نامحدود داریم چون ما از منبع نامحدود اومدیم و محدودیت در ما جایی نداره ولی همین حواستنهای نامحدود باعث شده از هدف اصلی بودن در این دنیا که لذت بردن هست غافل بشیم ….. همواره میخوایم بدست بیاریم و راضی نیستیم از خودمون و نتایج زندگیمون….و این یعنی ساکن لحظه حال نیستیم لحظه ای که در اون در آرامش و لذت هستیم و همواره با فکر کردن به گذشته و آینده از اون فرار میکنیم ما داریم از خودمون فرار میکنیم از لحظات و ثانیه ها داریم فرار میکنیم همیشه میخوایم این لحظه بگذره چون لحظه بعدی رو بهتر میدونیم در صورتیکه تا از این لحظخ لدت نبریم لحظه بعدی هم همین خواهد بود….

      ممنون از آگاهی نابی که در اختیار ما گذاشتین …

      با اینکه نوشتن و اعتراف به این مانع ابتدا کار مشکلی به نظر میرسید ولی الان که با کنکاش ذهن خودم این مانع رو کشف کردم خیلی آروم و خوشحالم چون مدتها بود که ذهنم درگیر این سوال بود که پس چرا نتیجه نمیگیرم؟؟؟؟ 

      برای منکه همیشه ظاهر موفق خودم رو حفظ کردم اعتراف کردن به این حرفها کار چندان راحتی نبود ولی همین هم یه پیشرفته و یه مرحله از تکامل هست که بپذیرم که کامل نیستم و در مرحله ای از رشد و خودشناسی هستم…🙂

      برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید. ثبت امتیاز
      امتیاز: 20 از 4 رأی
      افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم
      آواتار shahrbanou1346
      1400/05/09 08:44
      مدت عضویت: 1403 روز
      امتیاز کاربر: 22276 سطح ۶: هنرجوی پیشرفته
      دیدگاه فنی
      محتوای دیدگاه: 650 کلمه

          سلام و عرض ادب محظر استاد گرامی و دوستان همراه ،

      هر روزی که‌میگذره  به این اطمینان می رسم که مهمترین  و اصلی ترین عامل در موفقیت ما در شروع لاغری و کاهش وزن در این‌ مسیر ،اینه که به اطمینان برسیم .اطمینان از اینکه مسیرمون درسته و هر روز با یادگیری و آموزش اصول ذهنی لاغر شدن ،داریم گام به گام به مقصد ،می رسیم .

      از خودم می پرسم : آیا تونستی مثل کسی باشی که  می خواد  مثلا ازتهران به مقصد شیراز مسافرت کنه .به هر دلیلی بخواد به اون شهر بره چون اطمینان داره راننده بخوبی به مسیر آگاهه و قبلا هم این مسیرو رفته و به شیراز رسیده ،پس راهو بلده .پس با یک‌حالتی از اطمینان سوار وسیله نقلیه ای میشه که می دونه همچین راننده ای داره .

      آیا این آدم که با این اطمینان داره در جاده تهران شیراز حرکت می کنه ،آیا اصلا استرسی داره یا نگرانه  یا هر بار با ترس و نگرانی به تابلوها و علایم‌دقت می کنه  ببینه راهو دارن درست میرن یا نه ؟ 

      خوب معلومه که نه .چون هم راننده آگاه و بلدیه هم ماشینی که توش نشسته راحته ،آب و غذا و میوه هم که همراهشونه ،هر جا خسته بشن متوقف میشن ،غذایی می خورن ،استراحتی می کنن و راه میفتن  با یک دل و فکر و ذهن آرام و پر از اطمینان که بالاخره دیر یا زود به شیراز می رسن .تازه هر تابلویی هم که می بینن خوشحالتر میشن که‌هم راهو دارن درست میرن و هم دارن نزدیکتر میشن .

      به خودم میگم آیا تو مثل این مسافر که‌ مثال زدیم  در این‌مسیری که هستی ،آرامش و اطمینان داری که‌لاغر میشی یا نه ؟ 

      اگر اطمینان و آرامش نداری  پس داری اشتباه میری .و به مقصدت نمی رسی  .چرا نمی رسم  ؟  اگر مسافر تهران ،شیراز  شک کنه به اینکه راننده  داره درست میره یا نه و دچار ترس و استرس بشه آیا تاثیری در نرسیدن داره ؟ در جواب میگم نه تاثیری نداره  چون مسیر تهران ،شیراز فیزیکیه نه ذهنی  .مسافر ،اگر بترسه و شک کنه و دچار استرس و اضطراب از نرسیدن بشه در عوض راننده که  مهارت داره و راهو یا قبلا رفته و بلده و می دونه از کجاها بره یا اینکه  با جی پی اس داره میره و کوچکترین  شکی به رسیدن به مقصد نداره  و بالاخره  با وجود شک و تردید و ترس مسافر اون راننده ماشین و مسافر  رو سالم به مقصد می رسونه .

      اما در مسیر لاغری با ذهن ،اوضاع خیلی فرق می کنه ،در این مسیر راننده خودمم ، نقشه مسیر را از کسی  گرفتم که این راهو رفته و به مقصد تناسب اندام رسیده خودش از کسی نقشه راهو نگرفته بود با آزمون و خطا ولی با ایمان به پیروزی جلو رفته ،راهو پیدا کرده  ،نقشه اشو کامل کشیده داده دست‌من گفته از این راه برو ،حتی گفته در کجا به چه علایمی می رسی .اگر من طبق همین نقشه جلو برم  و شک نکنم و دچار استرس نشم حتما به تناسب اندام دلخواهم می رسم .فرق این‌مسیر با مسیر تهران سیراز اینه که  این مسیر باید ذهنی طی بشه ولی اون مسیر فیزیکیه .

      من در این‌مسیر خودم تنهام ،راننده خودمم و اینکه با چه افکاری و رفتاری دارم‌جلو  میرم مهمه .جی پی اس منم احساسمه  اگر  آرام و شاد باشم و هیچگونه‌ احساس فشار و سختی و رنج و شک و تردید و ترس و اضطراب نداشته باشم و فقط استمرار داشته باشم و از مسیری که میرم لذت ببرم و عجله نکنم و درست طبق دستور و نقشه عمل و رفتار کنم  قطعا لاغری و تناسب رو تجربه خواهم کرد .

      پس من باید روی اطمینانم در این‌مسیر  خیلی کار کنم این اطمینانه که‌منو در این‌مسیر شاد و مصمم نگه می داره و دیر یا زود به مقصد می رسونه .و اطمینان داشتن یعنی احساس درست و خوب داشتن .احساس حرف اول و آخرو در این مسیر می زنه .

      پس پیش به سوی احساس خوب و عالی .

      برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید. ثبت امتیاز
      امتیاز: 0 از 0 رأی
      افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم
      امتیاز کاربر: 0
      دیدگاه فنی
      محتوای دیدگاه: 1,091 کلمه

      سلام دوستان واستاد گرامی گام ۶۰ وامروزم ی موضوع مهم وجالب دیگه که هم در مورد لاغری میشه ازش استفاده کنیم هم در تمام جهات زندگی خیلی از این فایلها خوشم میاد خیلی لذت بخشن چون در همه موارد میشه ازشون استفاده کرد ما در زندگیمون ی سری خواسته داریم حالا بهش هر چی که میگن رویا اررو ولاغری هم یکی از اون خواسته هامونه وهمین طور در تمام جنبه های زندگیمون ی سری خواسته داریم که نکته مهمتر اینکه ما به بعضی از خواسته هامون میرسیم به بعضی ها نمیرسیم دلیلش چیه که نمیرسیم برای منم سوال که چرا به ارزوهام نمیرسم وبیشترش نرسیدم حالا اون موقعا ماه رمضان بود وقتی از مدرسه تعطیل میشدیم تو راهنمائ دیگه افطار میشد تو راه که میومدی بوی انواع غذا میومد منم میگفتم مثلا چه بوی کتلتی چه خوبه که برم خونه مامانم کتلت درست کرده باشه در همین حد وی دوره از زندگیم رفتم عظیمه استاد داشتم تمرین مینوشتم دستم خورد وتمرینم رفت دوباره که اومد نصف بیشترش نیست ودوباره مینویسم اگه اینجوری شد برای دفعات بعدی چکار کنم ممنونم وخونه اجاره کردیم خونه ش حرف نداشت اونچیزی بود که میخواستم اونجا فرش مبل تلوزیون هم خریدیم ولی دیگه تکرار نشد بگذریم حالا چرا علتش چیه اینکه خیلی از کلمات به هم شبیه هستند واز نظر معنا با هم یکی هستند ولی در نا خداگاه ما اونها با هم تفاوت دارن ونکته جالبش اینکه تاثیر اونها هم متفاوتهوومن بسیار سپاسگزارم بابت اینکه شما موضوعاتی رو انتخاب میکنید که ما با عمل به اونها در تمام جهات زندگیمون تغییر کنیم ومهم نیست هدفمون چی بوده مهم تغییر در تمام اموره وسوال استاد اینکه شما خواستتون اینکه لاغر بشین یا نیاز دارین که لاغر بشین بهنظر منچونکه  ما همگی نیاز داریم که لاغر بشیم که خواسته مون اینکه لاغر بشیم به نظر من تفاوت داره با هم وقتی میگیم خواسته مون یعنی اینکه دوست داریم لاغر بشیم حالا میدونیم که دیر یا زود کم زیادش حالا ی ضره این کر واون ور مطمئنیم که لاغر میشیم ولی وقتی پای نیاز میاد وسط موضوع فرق میکنه یعنی ما شدیدا نیاز به لاغری داریم یعنی اگه نباشه میمیریم یعنی زندگی بدون لاغری امکان پذیر نیست خوب اینا با هم متفاوتن وسوال مشابه خواستتون اینکه ثروتمند بشین یا نیاز دارین خواستتون اینکه خونه وماشین داشته اشین یا نیاز دارین و…در زندگی به بعضی از خواسته هامون رسیدیم به بعضیهاش نرسیدیم وبعضی از خواسته ها هستن که وارد زندگیمون میشن ولی بعضی ها هستند هر چی تلاش کنی وارد زندگیت نمیشنداینا دوچیز متفاوتن اگر خواستت این باشه که لاغر بشی خوب میشی اما اگه نیاز به لاغر شدن داشته باشی نمیشی بعضی از دوستان هستند که خیلی خوب تمرین مینویسن فایل چند بار گوش میدن نظر دوستان میخونن وبه عمل تبدیل میکنن ولی چون نیاز به لاغری دارنواما نتیجه که باید نمیگیرن دلیلش اینکه اونا خیلی نیاز دارن که لاغر بشن ونمیشن اما ی سری از دوستان هستند که نیاز ندارند همین جوریم خوبن فقط میخوان راحت باشن میخوان ی تجربه جدید کسب کنن اونا لاغر میشن چون نیاز ندارن شد شد نشدم نشد اگر در ذهنت شما نیاز به لاغری داشته باشی لاغر نمیشی یا سخت لاغر میشی وقتی ما نیاز داریم به لاغری یا هر چیز دیگه پول خونه ماشین درواقع فکر اولیه ما چی میگه دوست داری لاغر بشی نیاز داری لاغر بشی ولی فکر اولیه میگه لاغردنخواهی شد لاغری سختهووقتی واکنشت وقتی حرف زدنت جوریکه نیاز داری لاغر بشی در نا خوداگهات کد نویسی طوریکه نمیتونی لاغر بشی نمیتونی خونه دار بشی نمیتونی ثروتمند بشی وچطور میتونی این نیاز در خودت تشخیص بدی بعضی از خانمها تناسب نیاز دارن بخاطر که همسرشون دوست داره بعضی ها بخاطر حرف وحدیثهای که شنیدن میخوان‌بعضی ها میخوان پوز فلانی به خاک بزننو…باید بگی نه همه چیز خوب وعالیه فقط میخوام متناسب بشم تجربه کنم زندگی با طعم تناسب اندامو من نیازم برای لاغری بخاطر این چیزا نیست بخاطر وجود خودم میخوام لاغر بشم که لذت متناسب بودن ببرم بخاطر خودنمایی وپوز زدن نیست بخاطر ارامش گرفتن بخاطر تجربه دوباره متناسب شدن بخاطر ازادی بخاطر خودم من برای خودم نیاز دارم اگه نیاز داری کارت سخت میشه اینم مثل اون ارادهست وقتی اراده داری باید با نقطه مقابلش مبارزه کنس هی شکست بخوری هی پاشی تا ثابت کنی من با اراده هستم مثل ی مرد اراده رو میذارم زمین ودیگه کاری به کارش ندارم من ی ادم تنبلم من میخوام خیلی راحت باشم من اصلا اراده ندارم اراده یعنی چی اراده برای خداست واین موضوع هم مثل نیازه وقتی که ما نیاز داریم لاغری یعنی اوضاع نا خداگاه ما خرابه بنابر این سعی کنیم که نیاز به لاغری نداشته باشیم خیلی سخته ولی استاد ودوستان شگفتی ساز تونستن ما هم میتونیم  چطور میتونیم نیاز نداشته باشیم مهم اینکه به این باور برسی من در شرایط فعلی زنده هستم زندگی میکنم همه چیز عالیه خوبم ومیخوام تجربه کنم متناسب شدنو اینجوری نیاز به علاقه وتجربه تبدیل میکنی من الان انسانی کامل هستم نباید چاقیم مانع رضایتم بشه از زدگیم بشه من راضیم از خودم از زندگیم واز امروز تصمیم گرفتم که متناسب شدنو تجربه کنم وقتی نیازت به چیزی لاغری پول خونه نباشه پس چی میشه شما هدایت میشی به مسیرهای ساده افکارت تغییر میکنه وقتی فکرت عوص بشه عملت عوص میشه تا وقتی نیاز به لاغری یا هر چیز دیگه داری فکرت اینکه لاغری نیست پول نیست خونه نیست من گرفتار چاقیم بدبختم کرده چاقی اگر این نگاه داشته باشی چاقی بزرگ وسنگین میشه وتو کوچیک وحقیر میشی ودر نتیجه چاقی پیروز میدون میشه پس دقت کنیم از الان روی دیدگاهمون که کار کنیم که نیازمند لاغر شدن نیستم عادی باشیم شد شد نشدم نشد باشه من وظیفه دارم زندگی کنم من الان خوبم همه چیز عالیه دارم زندگی میکم‌لاغر شدم که ی تجربه جدید کسب میکنم پس ایناوچکار میکننه ذهنتو اروم میکنه اینا باعث میشه تمام قدرت از چاقی گرفته بشه وبه من داده بشه تا من احساس قدرت کنم ومن خیلی خوشحالم که شما دوست دارید ما توانمند باشیم ودر حل تمام مسائل زندگیمون خود کفا باشیم با کمک‌شما دوست عزیزمون ومن هیچ وقت محبتهای شما رو فراموش نمیکنم وتا زنده هستم دعا گوتونم وقتی تو ذهنت نیاز داری لاغر بشی یعنی چی یعنی لاعرشدن نیست وقتی نیاز داشته باشی سخت بهش میرسی وبیاید لاغری رو ساده کنیم نباید لاغری برات نیاز باشه پس سادش میکنیم من میخوام لاغر بشم حالا تصمیم دارم لاغر بشم خواسته ام اینکه لاغر بشم شد شد نشد نشد زندگی که هست زنده که هستم مهم زنده بودنه بقیه تو حاشیه هستن ولاغری رو هم از اصل برمیدارم وتو حاشیه میذارمش خییلی سخته حتی گفتنش ولی با تمرین وتکرار درست میشه 

      برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید. ثبت امتیاز
      امتیاز: 19 از 4 رأی
      افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم
      آواتار فروغ ریاحی
      1400/01/12 01:28
      مدت عضویت: 1663 روز
      امتیاز کاربر: 28481 سطح ۶: هنرجوی پیشرفته
      دیدگاه فنی
      محتوای دیدگاه: 3,004 کلمه

      ما در زندگی یه سری خواسته ها داریم که به اونها آروز و یا رویا هم میگیم
      ما در زندگی به یه سری از خو استه ها رسیدیم اما به بعضیا نرسیدیم چرا ؟علتش چیه ؟چون یه سری کلمات شبیه هم هستن اما در ناخودآگاه متفاوت هستن و تاثیراتشون هم متفاوت هست .
      ما باید اگاه باشیم قوانین برای همه ی موضوعات به یک شکل عمل میکنه و یکسان هست .پس شما خواسته ات این هست که لاغر بشی یا نیاز داری که لاغر بشی ؟؟
      خواسته ات این هست که ثروتمند باشی یا نیاز داری که ثروتمند بشی؟؟
      خواسته ات این هست که روابط عالی داشته باشی یا نیاز داری که روابط عالی داشته باشی؟؟
      خیلی وقتاا بوده یه خواسته ای در ذهنت بوده و گفتی چه خوب هست اگه داشته باشم و رد شدی و رفتی اما اون بعد ازیه مدت داخل زندگیت اومده اما اگر به چیزی بچسبی و همش بهش فکر کنی به اون نمیرسی .( من از وقتی این فایل رو فهمیدیم همش سعی کردم بهش عمل کنم و گفتم من نیاز به لاغری ندارم چون من الان خوبم اندامم خوبه و خودمن رو دوست دارم فقط باید کمی ایده آلتر بشم اونم بدون زجر و سختی و وسواسی و چسبیدن به خواسته که هر روز برم داخل آیینه و خودم رو نگاه کنم و یا از ترس چاقی نخورم و زجر بکشم و یا اینکه خودم رو وزنم کنم و … و اما بعضی وقتها هم گفتم خوب میخوام لاغر بشم که فلانی بدونه این دورها تاثیر دارن و یا گفتم میخوام لاغر بشم تا در فلان لباس زیبا باشم و در اون جمع عالی باشم و یا گفتم من میخوام لاغر بشم در حالی که همه چیز بخورم و بقیه بگن از چه راهی تو لاغر شدی و آدرس سایت رو بدم و یه لاغر شگفتی ساز و تاثیر گذار باشم و …)

      حالا اگر خواسته ات لاغری باشه بهش میرسی اما اگر به لاغری نیاز داشته باشی بهش نمیرسی .
      خیلی از دوستان تمرینها رو خوب انجام میدن و مینویسن اما تتیجه اشون به اندازه سعی و تلاشون نیست چون نیاز دارن که لاغر بشن و لی یه افرادی هستن که میگن ما خوبیم و اوکی هستیم فقط میخواییم کمی لاغر تر بشیم که به مشکل بر نخوریم .(من خودم بارها گفتم میخوام لاغر تر بشم که ایده ال تر بشم و عالی بشم و گرنه حالا هم اندامم خیلی خوبه و من راضیم و من خودم رو دوست دارم و جسمم رو دوست دارم و تمام نافرمیهای جسمم رو دوست دارم حتی دیروز یه مهمون داشتم خواستم بپرسم ازش فلانی لاغرتر شدم ولی دوباره گفتم نه این چه سوالی هست بگه نه و یا بگه ار ه چه به درد من میخوره مهم این هست که خودم از خودم راضی باشم و لذت ببرم و هیچ نپرسیدیم و اونم هیچ نگفت و اما من عاشقانه راهم ر و ادامه میدم و یا امروز شخصی بعد از مدتها من رو دید و گفت چقدر لاِغر شدی بسه ولی من اصلا کاری به نظر هیچ کس ندارم و خودم بازم دوست دارم متناسبتر بشم پس با لذت مسیرم رو ا دامه میدم )

      پروسه ی لاغری به این شکل هست که :
      فکر لاغری تبدیل میشه به گفتار لاغری و و گفتارلاغری تبدیل میشه به رفتارهای لاغری و در نهایت جسم لاغر میشه
      وقتی ما نیاز داریم به لاغر شدن همون اول پروسه به مشکل بر میخوریم چون فکر اولیه این هست که ما نمیتونیم لاغر بشیم و یا انتظار داریم که لاغر نخواهیم شد و وقتی حرف زدن ما طوری هست که ما نیاز داریم لاغر بشیم من لاغر نمیشم.(من قبلا که در رژیم و ورزش بودم بارها گفتم میخوام لاعر بشم چون نیاز دارم بهش برای ادامه ی زندگیم برای سلامتی جسمم و برای حال خوبم برای لذت بردن از خودم و جسمم و زندگیم و واقعا کار به جای رسیده بود که نه از ورزش نه از خودم و نه از زندگیم و نه از لباسهام هیچ لدتی نمیبردم و کار هم سختتر شده بود اما حالا میگم من لاغری رو میخوام تجربه کنم به عنوان سبک جدیدی از زندگی که مثل اونها غذا بخوریم و رفتار کنیم و سبک باشم و هر لباسی رو بپوشم و تجربه های جدید داشته باشم )

      این نیاز رو چطور تشخیص بدیم :
      این تناسب رو بعضیا نیاز میدونن برای یک رابطه ی خوب و یا نیاز دارن متناسب بشن که با اعتماد به نفس در جامعه حاضر بشن .(منم قبلا در هر جمعی با اندامم اعتماد به نفس نداشتم حاصر بشم و یا هر لباسی رو بپوشم و حالا خیلی بهتر شدم اما هنوزم هر از گاهی یه افکاری دارم که من هم دوست دارم لاغر بشم که به دوستم بگم ببین منم چه اندام خوبی دارم و یا دوست دارم لاعر بشم که به بقیه بگم من هم اندام زیبایی دارم با وجود دو بچه که دارم اما خوش اندام هستم ولی هر وقت از این افکار داشتم و یا خواهم داشت به خودم باید بگم آخه لاغری من و اندام من چه به درد کسی و یا زندگی کسی میخوره این اندام مخصوص من هست و در زندگی من تاثیر میزاره و من اگر لاعر بشم خودم سبکتر میشم خودم خوش لباس ترمیشم خودم حال روحیم بهتر میشه خودم سلامت تر میشم و به دنبال راضی کردن بقیه از خودم نباشم )

      هر وقت نیاز داشتی به لاغری بگو به خودت که نه من انسان کاملی هستم و همه چیزم خوب هست و میخوام لاغری رو تجربه کنم با سبک جدید زندگی و لباس پوشیدن (واقعا حتی با گفتن این جمله ها حالم بهتر میشه استرسم کمتر میشه و آرامشم بیشتر میشه و انگار برای خودم زندگی میکنم و اصلا به دنبال راصی کردن هیچ کس از خودم نیستم و اصلا مردم کین ؟ من برای خودم زندگی میکنم من واقعا از این جمله خوشم میاد و این رو آویزه ی گوشم میکنم .که من انسان کاملی هستم و همه چیز عالیه و فقط میخوام به سبک جدیدی زندگی کنم و لاعری رو تجربه کنم )

      اما اگر بگی من لاغر بشم که دهن مردم رو ببندم چشم فلانی رو در بیارم این میشه نیاز به لاغری
      ( من میخوام لاغر بشم برای خودم برای تجربه ی آزادی و یک زندگی بدون محدودیت در کمال آزادی در تمام جنبه ها چون من این مدل زندگی رو میپسندم من میخوام یه جسم سالم و سلامت و متناسب داشته باشم اصلا میخوام هیچ کاری به مردم نداشته باشم هر کس هر چیزی میخواد بگه شاید باور نکیند ولی چند روز پیش دخترم گفت مامان انگار چاقتر شدی فقط خندیدیم واصلا نترسیدیم گفتم این نظر دخترم هست من که خودم راضیم و با خودم حال میکنم و از درون احساس متناسب بودن میکنم و دیروز که مهمون داشتم شیطون بهم گفت که بهش بگو لاغر نشدم ؟ اما اینقدر مطمعنم که لاعرشدم و میشم که گفتم اصلا برام مهم نیست چی میگه و نپرسیدیم و راه خودم رو ادامه دادم )

      مثل اراده هست برای لاغری که غلط بوده وقتی ما برای کاری اراده داریم که اون کار سخت باشه و هی شکست بخوریم اما دوباره بلند بشیم و هی بخوریم زمین اما بلند بشیم و این کار سخت اراده میخواد و اما ما برای لاغری اراده نمیخواییم اراده مال خدا هست و بگو من آدم تنبلی هستم و بدون اراده وارد دورها بشو و هر وقت اراده رو بردی داخل دوره ها ی لاغری کار خودت رو سخت میکنی و خودت رو به چالش میکشی که وارد سختی ها بشی (منم اآدم بدون اراده ای بر عکس گدشته هام هستم که میخوام لاعر بشم اخه لاعری کار سختی نیست لاغری بسیار اسان هست مگر من برای چاقی اراده کردم ؟نه خیلی راحت و خود به خود من چاق شدم و حالا هم خیلی راحت من باید لاغر بشم اما طبق پروسه اول از فکر و بعد در حرف و بعد در عمل و رفتارها و بعد در جسم من خیلی راحت لاغر میشم مثل این همه ادم لاغر که در اطراف من هستن و بدون زجر و سختی و خیلی راحت لاغر هستن و اصلا اراده ای ندارن )

      اگر نیاز داری به لاغر شدن تو در فکر ناخود اگاهت هست که تو محتاج لاغر شدن هستی و انگار التماس میکنی که لاغر بشی و این اوج بدختی انسان هست و نشون میده که اوضاع خراب هست و کار رو سخت میکنه .(منم قبلا التماس میکردم به مربی ورزشیم به دکتر تغدیه ام به اطرافیانم که چیکار کنم که لاغر بشم و بارها میگفتم ارزوی من این هست که لاعر بشم و لاعر بمونم حتی گاهی اوقات میگفتم تنها مشکل من همین چاق شدن من و لاغر نماندن من هست و اما حالا اینقدر در ذهنم طبیعی هست که لاغر بشم که گاهی اوقات فراموش میکنم برای چی وارد این مسیر شدم و میخوام در دورهای دیگه هم شرکت کنم و در کنار اون مسیر لاغری به اونها هم بپردازم و حقیقتا چند باری هم همین کار رو کردم چون میگم‌من که به لاغری میرسم میخوام به چیزهای دیگه هم برسم و لاغری حق من هست و سهم من از زندگی هست )

      به لاغری نیاز نداشته باشین و بگو من در شرایط فعلی زنده هستم و همه چیز خوبه و فقط بگو من میخوام لاغری رو تجربه کنم
      و نیاز ندلشته باش لاغر بشی تا حالت خوب باشه و اینها کار رو سخت میکنن (من واقعا الان دارم لذت میبرن از این مسیر و ارامشش،و ازادی و حال خوبش و تمام کارهاش و عاشق این سبک زندگی و این سبک خوردن هستم و حالا لاغری هم اومد اومد نیومد من همچنان ادامه میدم چون واقعا راضیم و دارم لذت میبرم و اصلا دوست ندارم برگردم به اون فشار و زجرهای اون دوران و محدودیتاش و اون همه التماس کردنها و … من انسان کاملی هستم که دارم زندگی میکنم حالا اگر شد که چه بهتر نشد هم زندم و نفس میکشم و جسمم رو هم دوست و عاشقانه دوستش دارم و بهترین لباسها رو میپوشم و بهترین غذاها رو میخوزم و .. )

      اما اگر بگی من در این شرایط جسمی با وزن .. انسان کاملی هستم و حالم خوبه این دید و فکر عالی هست و اما نباید هیچ وقت چاقی من مانع خوشبختی و حال خوب من باشه و من میخو ام متناسب شدن ر و تجربه کنم و بگو شد شد نشد نشد و چیر مهمی نیست این طور کار راحت میشه (من دارم از زندگی خودم و جسمم لدت میبرم و برام مهم نیست بقیه چه افکاری در مورد من دارن فقط من خودم برای خودم مهم هستم و دوست دارم به بهترینا برسم و یک جسم ۵۹ کیلویی برای چندمین بار تجربه کنم همین برای من مهم هست شاید خیلیا بگن همین اللن هم خوبی و یا صورتت خیلی لاغر شده و دیگه لاعر نشو اما من فقط خودم برای خودم مهم هستم و میخوام ایده آل باشم )

      خیلی چیزها اومده در زندگی ما که فقط دوست داشتیم و گفتیم و رد شدیم و اومده داخل زندگی ما .(من خیلی چیزها اینطور شده اخرین موردش هم میز تی وی هست که جدیدا خریدم من یک سال قبل اون رو دیدیم داخل مغازه و گفتم چقدر شیک و زیبا هست و با دکوراسیون من جور میشه و خیلی خوشم اومده بود و امسال که کاغد دیواری کردم به همسرم گفتم بریم یه میز جدید هم بخریم و بلخره خریدمش و وارد زندگیم شد و خیلی از این دست خریدها داشتم )

      وقتی بگی لاغری نیست من گرفتار چاقی هستم و اون من رو بدخت کرده و اون من رو داغون کرده اینطور تو حقیرتر و چاقی رو قویتر میکنی و شکست میخوری (من الان میگم یه مهمان ناخوانده دارم در جسمم به اسم چاقی که به زودی میره و من اصلا ناراحت نیستم و جسم مهمان من داره هر روز ضعیفتر میشه تا از بین بره قبلا ۱۲کیلو بوده و اما حالا ۵ یا ۶ کیلو آخرش مونده که این هم به زودی میره از جسم من و من قویتر هستم و من قدرت دارم و اون روشکست میدم چون اون مهمان ناخوانده فقط ۶کیلو و یا کمی کمتر چربی هست اما من یه انسان هستم با قدرت ذهن قوی که خداوند گفته تو اشرف مخلوقات هستی و تو بینهایت قدرت و توان داری پس من موفق میشم )

      دعا کردن هم یه نوع نیازمندی هست که درذهن اینطور معنی میشه که اون خواسته وجود نداره و نیست که اومدم با دعا کردن و یا گریه کردن و التماس کردن به دستش بیارم و برای ذهن رسیدن به اون چیز و یا اون خواسته غیر ممکن میشه .
      من نیازمند لاغر شدن نباید باشم لاغری باید عادی باشه شد شد نشد هم نشد مثل اینکه یه کفش میخواییم بخریمم حالا شد و خریدم که چه بهتر و اگر هم نشد که مهم نبست پابرهنه که نیستم و کفش حالا دارم (نمیدونم در این حد برای لاعری راحت فکر میکنم یا نه ؟؟ ولی دیگه مثل قبلا خودم هم نیستم مطمعنم از اینکه امروز حتی یکی اشاره میکرد انگار شکمت تو این لباس بیرون زده ولی من میگفتم مهم نیست در مسیر لاغر شدن هستم و به زودی اینم از بین میره و من به یک جسم لاغر و تراشیده میرسم و اصلا نه نگران شدم نه ترسیدم نه ناراحت شدم ولی در حد ی که استاد گفتن نمیدونم ولی میدونم دیگه حرص وزنم رو نمیزنم استرس ندارم که این ماه وزنم چطور و دیگه از هیچ ایام خاصی نمیترسم مثل عید نوروز و ماه رمصان که چاقتر میشم و دیگه از هیچ غدای خاصی نمیترسم و ته ذهنم میگم من لاغر میشم و به جسم ایده ال خودم میرسم )

      ذهنت رو آروم کن که محتاج لاغری نیستم و قدرت رو از چاقی بگیر و به خودت منتقل کن تا خودت احساس قدرت کنی(من از وقتی که وارد این دوره ها شدم احساس قدرت کردم و دیگه برای لاغری خودکشی نمیکنم زجر نمیکشم و یا خودم رو اذیت نمیکنم و میگم من با قدرت ذهنم که درون من هست لاغر میشم همانطور که تا حالا شدم همچنان ادامه میدم و به لاغری عالی میرسم و از چاقی ترس ندارم و همین کار من باعث میشه قدرت رو از چاقی بگیریم و همش دارم به لاغری توجه میکنم و همین کار باعث میشه قدرت لاغری رو در خودم بیشتر کنم اما قبلا به اشتباه زیاد به چاقی توجه میکردم با رژیم و ورزش و وزن کردن و محدودیتها و نخوردنها و داخل آینه رفتنها و دررمورد چاقیم با بقیه حرف زدن و …. و به اون قدرت رو میدادم و چاقتر هم میشدم اما حالا بر عکس فکر میکنم و حرف میزنم و رفتار مبکنم تا در نهایت قدرت رو به لاغری بدم )

      هر کس بگه من میخوام فقط لاغر بشم یعنی در ذهنش لاغری یک وزنه ی سنگین هست که میگه من باید لاغر بشم و اول اون مشکل رو حل کنم و همین نمیزاره شما لاغر بشین و علط هست (پس باید به عنوان یک کار که شدنی و حتمنی هست به اون نگاه کنیم و بگیم من که حتما لاغر میشم و به وزن دلخواهم میرسم و لاعری برای من طبیعی هست و من به زودی در جسم جدید ۵۹ کیلو قرار میگیرم و با اطمینان قدم برداره تا موفق بشه )

      نیاز در ناخودآگاه به این معنا هست که در ذهن من به شدت نیست و من بهش احتیاح دارم
      چرا الماس گرون هست چون کم هست و اما متقاصی زیاد هست پس باید الماس زیاد بشه و متقاصی کم بشه تا ارزون بشه .(ما به هر چیز احساس نیاز کردیم یعنی اون چیز کم هست و وجود نداره و قطعا ذهن ما هم می گه رسیدن به همچین چیزی محال هست و از رسیدن به اون خواسته ما رو منصرف میکنه )

      انتظار ی که دیگران از شما دارن رو به صفر برسونید مثلا :
      من لاغر بشم تا حال بقیه رو که گفتن نمیتونی تو لاغر بشی رو بگیریم و یا من لاغر بشم تا رابطه ام با همسرم خوب بشه و … نباید لاغر شدن رو نیاز داشته باشی برای رسیدن به چیز دیگه نه بگو من زنده هستم و نفس میکشم و این مهمترین موضوع زندگی من هست و بقیه حاشیه هست مثلا لاغری رو بزار داخل حاشیه و ببینید چقدر زندگی آسون میشه( ذهن هیچ وقت هیچ کاری رو و خواسته ای رو که در افکارمون داریم به خاطر کسی دیگه برامون مهیا نمیکنه و این ذهن خودمون هست و فقط به دنبال خدمت به خودمون هست نه هیچ کس دیگه پس بهش بگو لاعری رو میخوام که خودم سلامت تر باشم ویا لاغری رو میخوام که در بهترین حالت روحی و جسمی باشم و یا بگو لاغری رو میخوام که احساس سبکی و آزادی کنم و یا بگو لاغری رو میخو ام که خوشتیپ تر باشم و لباسهای رنگ شاد و به روز بپوشم و بگو لاغری رو .میخوام که …. و در نهایت به خودت بگو من الان با خودم و این جسم و اندامم در صلح هستم و خودم رو بسیار دوست دارم و از اینکه زنده هستم و سلامت هستم و دارم هر روز به بهترین شکل اوقاتم رو میگذرونم لذت میبرم و عالیه و فقط میخوام لاعری در جسم ۵۹ کیلو رو هم تجربه کنم برای چندمین بار حالا شد که بهتر اگر هم نشد مهم نیست چون زندم و زندگی میکنم چی از این مهمتر در زندگی من و برای من همین کافی هست )

      برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید. ثبت امتیاز
      امتیاز: 10 از 2 رأی
      افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم
      آواتار saberizahra80
      1400/01/03 07:58
      مدت عضویت: 1614 روز
      امتیاز کاربر: 3426 سطح ۳: کاربر پیشرفته
      دیدگاه فنی
      محتوای دیدگاه: 888 کلمه

      سلام🙂

      همه ما در زندگی درخواستهایی داریم رویاها و ارزوهامون… همون چیزهایی که فعلا در زندگیمون نداریم

      و خیلی دوس داریم که داشته باشیم

      ولی به بعضیهاشون خیلی راحت میرسیم به بعضیها هم نمیرسیم حالا علت چیه؟

      👈وقتی قوانین رو که یاد بگیریم به راحتی همه جنبه های زندگیمون تغییرات دیده میشه چون ذهن هماهنگ میشه

      👈پس هوشیار باشین و قوانین رو درک کنید تا خوشبختی رو تجربه کنید

      خوب در موضوع لاغری به این فکر کن که دوست داری لاغر بشی یا نیاز داری لاغر بشی؟

      بعضی خواسته ها فقط یه بار از ذهن رد میشه و خیلی راحت وارد زندگیت شده🤩

      بعضیها هم سالهاس که بهش فکر میکنی و….ولی هنوزم نداری🤔

      در مورد لاغری هم اگه دوس داری لاغر بشی لاغر میشی ولی اگه نیاز داری لاغر بشی لاغر نمیشی😏

      خیلی ها در همین دوره هم با وجودیکه فایلها رو عالی انجام میدن تمرینات رو مینویسن و فعالن ولی لاغر نمیشن ….. چرا؟چون نیاااااز دارن به لاغر شدن😮

      خوب هر موضوعی برای اینکه وارد زندگی ما بشه از ۳ مرحله عبور میکنه

       
      فکر ……گفتار…….. عمل

      وقتی نیاز داری به لاغر شدن فکر اولیه و اصلی (همون باور) اینه که لاغر نمیشی

      پس همین گفتگوی ذهنی در کلامت هم ظاهر میشه و بارها به خدت میگی منکه میدونم هر کاری بکنم لاغر نمیشم یا اینکه میگی من آبم بخورم چاق میشم یا اینکه لاغر شدن سخته ژنتیک ما اینه چاق باشیم و….

      و اونوقت به مرور رفتارهای غذاییت تغییر میکنه و تکرار رفتارهای اشتباه میشه یه جسم چاق😶

      حالا چطور تشخیص بدیم که نیاز داریم لاغر بشیم یا دوس داریم لاغر بشیم؟ خوب فکر کنید ببینید لاغر شدن رو برای چی میخواید مثلا بعضی خانمها تناسب رو برای رابطه خوب با همسرشون ضروری میدونن

      از نیازی که ربطش میدی به لاغری متوجه میشی که دوس داری لاغر بشی یا نیاز داری👌👌👌

      اگه منتظری لاغر بشی برای اینکه جلوی بقیه عالی باشی یا بزنی تو دهن بقیه یا منتظر تایید گرفتن از دیگران هستی یا میخوای لاغر بشی حرف و حدیثها کم بشه یا تو رو ولت کنن اینقدر تذکر بهت ندن و……. اینا یعنی نیاز😏

      در مورد اراده هم چون احساس میکنی که باید اراده داشته باشی و مبارزه کنی 

      در صورتیکه اراده مال خداس بابا بی خیال تو خودت رو رها کن و لذت ببر

      در واقع نیاز بعنی در ناخودآگاه اوضاع خرابه

      و از اونجاییکه ناخودآگاه نتایج زندگی ما رو رقم میزنه پس هر چیزی کا به عنوان باور در ناخودآگاه ذخیره شده رو ما تجربه میکنیم نیاز نشوندهنده فاصله باور ما با تجربه اون خواسته اس ….هرچه نیاز بیشتر یعنی باور اولیه محدودتر

      خوب حالا چطور نیاز نداشته باشیم به لاغری؟

      خوب در واقع باید لاغری رو در راستای لذت بردن از زندگی قرار بدی مثلا با خودت بگو من با شرایط فعلیم اوکی هستم و لاغر هم بشم بیشتر لذت میبرم

      باید بگی من خودم راضیم از خودم از زندگیم لاغر هم بشم راضی تر میشم👈 اونوقت نیاز به علاقه تبدیل میشه👉

      براتون مثل چیزی بشه که یه بار از ذهنتون گذشته و بهش نچسبیدی اونوقت خیلی راحتوارد زندگیتون میشه

      وقتی داری هی چاقی رو بزرگ میکنی در واقع داری خودت رو کوچیک میکنی👌👌👌

      در رابطه با خدا هم اگه در خواست از خدا داریم فکر اولیه اینه که نیست

      👈 پس تغییر دیدگاه این باشه که من میخوام لاغر بشم شد شد نشد هم نشد😁😎😉

      یعنی لذت از زندگی رو به بعد از لاغر شدن موکول نکن 👌👌

      اینجوری ذهنت آروم میشه و قدرت از چاقی گرفته میشه و به خودت داده میشه🤩🤩

      خوب من وقتی فایل رو گوش کردم با خودم فکر کردم که من نیاز دارم لاغر بشم یا دوس دارم؟

      با اطمینان باید بگم که من الان دوس دارم لاغر بشم

      چون با دیدن جسم خودم در آینه احساسم بد نمیشه منتظر تایید دیگران نیستم اصلا حرف نگاه و نظرشون برام کم اهمیت شده

      کسی متوجه بشه که جمع و جورتر شدم لبخند میزنم و تشکر میکنم کسی هم متوجه نشه ناراحت نمیشم دیگه از کسی نمیپرسم فلانی من لاغر تر نشدم؟ دیدن افراد متناسب اعضابم رو خورد نمیکنه

      موقع غذا خوردن لذت غذا رو درک میکنم و نگران اینه چی خوردم و چقدر خوردم نیستم

      به تغییرات رفتاریم توجه میکنم

      توی عکسهام به تغییرات جسمیم توجه میکنم و کیف میکنم

      از زندگیم لذت میبرم و چاقی و نافرمی بدنم حالم رو بد نمیکنه میدونم که توی مسیرم و لاغری کم کم در جسم من خودش رو نشون میده چون دارم برای خودم وقت میذارم و هر روز فایل گوش میدم و برای ساعتی از روز ذهنم رو مشغول اموزش لاغری میکنم پس ذهن رو دارم هماهنگ میکنمو وقتی ذهن هماهنگ بشه همه چی متناسب میشه😎😎😎🤩🤩🤩

      باید افرادی که در این دوره هستن هنر حل مساله رو یاد بگیرن😏

      هدف اینه که انسانهای توانمند تری بشیم😎

      نیاز در ناخودآگاه به این معنا است که لاغری وجود نداره و اصلا هم امکان نداره پس من شدیدا نیاز دارم به لآغری

      الان چرا الماس گرونه؟ چون فعلا دسترسی به الماس کمه اگه شرایطی بیاد که الماس زیاد بشه دیگه اینقدر ارزش نداره

      در ذهنتون لاغری رو ساده کنید باید انتظار دیگران رو از خودتون کم کنید

      نباید لاغر شدن براتون نیازی بشی برای رسیدن به موضوعی دیگه👌👌

      👈👈 مهمترین موضوع زندگی ما  زنده بودنه بقیه حاشیه است 👉👉

      اونوقت ببین چقدر همه چی آسونتر میشه

      وقتی در حل مسائل زندگی توانمند بشین اونوقت چرخ زندگیتون خیلی روانتر میچرخه

      برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید. ثبت امتیاز
      امتیاز: 5 از 1 رأی
      افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم
      آواتار ☺️s-moazamiy0🤗
      1400/01/02 14:50
      مدت عضویت: 1220 روز
      امتیاز کاربر: 734 سطح ۲: کاربر متوسطه
      دیدگاه فنی
      محتوای دیدگاه: 1,061 کلمه

      سلام سلام🤩🤩 وقتتون بخیر🙏
      واااای این فایل چقدر خوب و عالی و فوق العاده بود مثل همه ی فایل های آموزشی دیگ …چقدر بجا منحصربفرد بودوهست و خواهد بود…
      فایل ۶۰از مسیر لاغری من 😊😍 (محتاج لاغر شدن نباشید)🙏
      🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺
      نیاز داشتن در تمام مراحل زندگی ی نوع کمبوده ، ی نوع نداشتنی ک هیچ وقت امیدی نیست برای بدست اوردنش ، ی حسرته ک من کجا اون کجا ، حالا یا پولش نیست ، یا موقعیتش نیست ، یا ما خودمون رو لایق اون نیاز خواستن نمیدونیم…واصلا بهش فکر نمیکنیم ، ما فقط آرزو ش رو میکنیم ولی دیگران بدستش میارن ،،چون ما هیچ تلاشی برای بدست آوردن اون نیازمون نمیکنیم ،،،
      مثل نیاز (محتاج )لاغر شدن:وقتیک ما نیاز داشته باشیم برای لاغر شدن هیچ وقت امیدی نداریم ک بهش برسیم ، ب خودمون ، تواناییمون ، مسیرمون اعتماد و اطمینان نداریم ، همه کاری میکنیم برای لاغر شدنمون اما نتیجه ای نمیگیریم چون این نیاز رو برای خودمون نمیخاییم برای رو کم کنی دیگران میخاییم ، میخاییم بهشون ثابت کنیم ک ما هم تونستیم و دهنشون رو ببیندیم ، میخاییم ک همسرمون رو رازی نگهداریم ، میخاییم تو مراسمی ک درآینده دعوت میشیم همه با دست نشونمون بدن بگن واووووووو ترکونده ،چ لاغر شده ،چ جمع شده ، چ استایلی ، چ خوش لباس …. این خودش ۲تا مانع است برای لاغر نشدنمون …بکیش ک نیازمونه ،محتاجیم بهش و این محتاج بودن در ذهن ناخودآگاهمون سخته ، رنجه ، آرامششو بهم میزنیم با ترس نرسیدن ب لاغر شدن ، بااطمینان نداشتن ب مسیر،با ترس اگ نشه چی ،باترس چی جواب دیگران رو بدم ،باهروز رفتن تو آینه خودمون رو برانداز کردن ، با عجله کردنمون ک چیشد پس،من ک فایلامو گوش میدم ، شرح عالی میدم ، مدال میگیرم ،تشویق و انرژی دوستانم رو دارم پ کو ،کجاست ،چیکار کنم دیگ ،و یه مانع دیگ دیگرانه ک ما باز همه چی رو برای دیگران میخاییم ک دیگران مارو تایید کنن ،بپسندن،،،در حالیک مهم ماییم ، حال ما ،لذت ما ،آرامش ما ،سلامتی ما،،در حالیک این مانع ها در ذهن ناخودآگاهمون فرمول لاغر شدن سخته ایجاد میشه و برچسب ما نمیتونیم لاغر بشیم رو ذهن منفی بافمون هی تکرار میکنه تو ذهنمون..واگ قلق اهمیت ندادن بهشو بلد نباشیم ممکنه ک از مسیرمون لیز بخوریم یا خدای نکرده خارج بشیم…🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺
      اون زمانهایی ک ما برای لاغر شدنمون ورزش انجام میدادیم ورژیم های سخت و مختلف میگرفتیم درسته برای لاغر شدن بود در حالیک توجهمون روی چاقی و چاقتر شدن بوده ..ولی اون زمان هم ک نیاز داشتیم برای لاغر شدن اگ کاری رو انجام میدادیم میخاستیم فقط ب بقیه بفهمونیم ک ببین من بیکار ننشیتم ،من اراده دارم ،وحتی مسیر غلط و اشتباهشم برامون مهم نبود چون میدونستیم ک بالاخره دیر یا زود ما ب همون جای اولمون برمیگردیم…وما همیشه حسرت لاغر شدن داشتیم ،بانامیدی کارهایی رو برای لاغر شدن انجام میدادیم،میدونستیم ک بی فایده و بی نتیجه اس ولی باز ب خودمون رنج و عذاب میدادیم ،،،
      🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺
      خب من تا قبل از گوش دادن و دیدن این فایل حتی تا وسطای فایل آموزشی استاد عزیزم فکر میکردم ک من میخام ک لاغر بشم و نیاز من نیست ، اما از ی جای ب بعد حرفای استاد دیدم ک عه🤭🤭😐😐☹️☹️🙄🙄🙄😲😲😯😯😮😮😮من در ذهن ناخودآگاهم ب وضوح مشخصه ک من نیاز دارم ک لاغر بشم ،باینک تغییرات خوبی داشتم فکری ،غذایی ،جسمی ن عالی ولی راضیم..و اوضاع ذهنم بقول استاد خرابه ..من دراین مدتی ک دراین مسیرم و گاهی درک شرح عالی دادم ،گاهی مدال گرفتم ،گاهی تشویق شدم ،میگم ک نتیجه ام گرفتم اما این نیاز من بوده ک من لاغر بشم ک همسرم باور کنه مثل من این مسیر و تا محصولات رسیدن ب آرزوها رو برای خودش بخره ، میخاستم لاغر بشم تا وقتیک ب خونه پدرو مادرم رفتم وقتی اقوام منو دیدن نشناسنم بگن سمی چقدرلاغرررر شدی ، من حتی امسال سال۱۴۰۰توایام عید مسافرت نرفتم ونمیرم چون نخاستم درگیر عیدی و مسافرت بشم و بیشتر دوست داشتم عید امسالمو بیشتر بافایل ها بگذرونم چون هم حالمو خوب میکنه ،هم انرژی میگیرم هم خیلی خوش میگذره،، من میخاستم لاغر بشم ک جلوی مریم ک عمل اسلیو انجام داده کم نیارم بگم تو عمل کردی و همیشه ترس از خوردن داری .اما من بدون عمل لاغر شدم و هیچ وقت ترسی نخاهم داشت از خوردن ها و نخوردنها،،میخاستم لاغر بشم ک تو ایام عید لباسایی رو ک بهم تنگ بودن رو بپوشم و جلب توجه کنم …و خیلییی دیگ از دلیل های مسخره ای ک هیچکدومشون رو برای اصل خودم نمیخاستم…درسته من قبلا تو دیدگاههای قبلی نوشتم ک دوستدارم لاغر بشم …دروغم نگفتم اما اینها هم توش دخیل بوده …و چون آگاهی نداشتم ازین خواسته ی غلط ک مانع رسیدن من ب هدفمه همیشه فکر میکردم ک درسته ،،در حالی ک نبوده..
      اما خداروشکر ک هنوزم دیر نیست ،،هرموقع ماهی رو از آب بگیریم تازه س…و من از امروز دیگ نیازی ب لاغر شدن ندارم محتاجش نیستم..
      میخام این نیاز رو تبدیل کنم ب تغییر نگرش نمیتونم فراموشش کنم ،یا پاکش کنم این نیاز همیشه هست ،ممکنه باز ی جاهایی گریبان گیرم بشه و لیز بخورم پس خیلی باید هواسمو جمع کنم …
      نیازمو تغییر میدم ب دوستداشتن ، ب شوق ،اشتیاق ،من هروز میخام با گوش دادن ب فایل ها و دیدن و شنیدنشون خوندن دیدگاههای دوستان ی درس جدید اززندگی و ی تجربه کسب کنم برای بهتر کردن زندگیم ،،میخام افکارمو بروز کنم ،میخام افکار کهنه و پوسیده رو شناسایی کنم و بجاش فرمول و افکارهای جدید و آپدیت رو جایگزین کنم برای بهترکردن روند زندگی کردن و لذت بردن ازش و آرامش داشتن…
      این وسط مسطا ها هم اگ لاغر شدم چ بهتر نشدمم چیزی از دست ندادم بلکه خیلیییی چیزهای مهمو مفید تری رو کشف کردم،یاد گرفتم ودرآینده زندگی خودم ازش استفاده میکنم و ب فرزندم آموزش میدم ک زندگی عالی رو تجربه کنه بادید و افکار بهترتری نسبت ب زندگی های امروزی ک پراز تنش و حال و احوال و اخبار بده ،،،
      ما انسانیم و در حال زندگی کردن ..پس نمیشه بخاطر نیازهامون ادامه زندگی رو تعطیل کنیم وبخاطر نیاز های ک با خال بد و نامیدی لذتی از حال امروز زندگیمون نبریم ..دبرس باشیم عاجز..
      ما تا همین الانشم عالیم ، حذابیم ،دوست داشتنیم برای پدرومادرمون ،همسرمون ،فرزندمون ،.وجودمون..امیدی هست برای عزیزانمون…پس امید خودمونم باشیم ،عاشق خودمون باشیم ،برای خودمون ارزش و احترام قایل بشیم ، اززندگی هامون چ کم چ زیاد ،لذت ببریم…
      و همیشه یادمون باشه ک سر هر کوچه خدا هست ،خدا هست ،خدا هست…
      ب امید موفقیت همه ی دوستان عزیز و همسیر🤩🌹🙏

      .

      برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید. ثبت امتیاز
      امتیاز: 5 از 1 رأی
      افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم
      آواتار سهیلا عظیمی ویشته
      1399/11/17 10:52
      مدت عضویت: 1722 روز
      امتیاز کاربر: 15658 سطح ۵: هنرجوی متوسطه
      دیدگاه فنی
      محتوای دیدگاه: 760 کلمه

      نیاز لاغری یا خواسته لاغری کدوم درسته ؟؟؟؟؟؟؟؟؟
      این موضوع خواسته یا نیاز داشتن در تمام موارد زندگی وجود داره اگر به تفاوت این دو مورد پی ببریم میتوانیم به علت رسیدن ویا علت نرسیدن به هدف امون پی ببریم
      وقتی عامل نیاز را در ذهن امون ایجاد میکنیم چه وقتی است یعنی ما چه احساسی داریم که احساس نیاز داشتن را داریم ؟
      زمانی که حس کمبود داشته باشیم وانتظارمون از برآورده نشدن هدف امون باشه وناامید باشیم واز همه مهمتر اطمینان به مسیر مون نداشته باشیم

      خواستن ودوست داشتن چه کمکی در رسیدن به هدفمون میکنه ؟؟؟
      وقتی هدفی را در ذهن امون طراحی میکنیم اگر دوستش داشته باشیم وازته دل بخواهیم به نتیجه خوب برسیم اولین چیزی که مد نظر ذهن میتونه باشه این است که اطمینان به مسیر درست رفتن را داره یعنی مطمعنه که مسیر درسته وبا عشق واشتیاق مسیر را دنبال میکنه به نتیجه فکر نمیکنه چون مطعنه که نتیجه رسیدن به هدف در انتظارشه
      حالا بیایم این پروسه را ببریم در مورد لاغری با ذهن وتفاوت نیاز به لاغری داشتن وخواسته لاغری داشتن را مورد بررسی قرار بدیم
      خواسته امون اینه که لاغر بشیم یا دوست داریم که لاغر بشیم البته این مورد مثالهای زیادی در جنبه های دیگر زندگی هم دارد در مورد لاغر شدن وقتی احساس مبکنیم نیاز داریم احساس نگرانی در ما شکل میگیره حس عجله کردن برای گرفتن نتیجه که خیالمون راحت بشه حس ترس نرسیدن به نتیجه حس این که جواب اطرافیان را چی بدن ودر ذهن وقتی حس نیاز بوجود بیاد کار لاغر شدن سخت میشود و فکری که در ذهن صورت میگیره اینه که ما نمیتونیم لاغر بشویم چون نیاز داری لاغر بشی ولی دررناخودآگاه میگه نمیتونی لاغر بشی چرا چون پیش خودمون میگیم من نیاز دارم لاغر بشم تا همه از من تعریف کنند من نیلز دارم لاغر بشم تا روابطم خوب بشه من نیاز دارم لاغر بشم تا اطرافیان انگشت به دهن بمونند وشگفت زده شوند واین نیاز داشتن یعنی اطمینان نداشتن به مسیر لاغر شدن بیایم ی سری بزنیم به گذشته اون زمان که رژیم های سخت میگرفتیم ویا با ورزشهای سخت خودمون را خسته میکردیم واقعا اون موقع چه حسی داشتیم حس نیاز داشتن به لاغری برای خودمون نه رژیم میگرفتیم نه ورزش را برای خودمون انجام میدایم فقط بخاطر این که به دیگران نشون بدیم چقدر ما بااراده هستیم ونیاز به لاغر شدن ما را وادار میکرد اون همه کارهای سخت وبی فایده را انجام بدیم به مسیرمون هم اعتمادی نداشتیم چون میدونستیم بعد از رها کردن باز به حالت اول برمیگردیم تمام این پروسه که گفتم ناشی از داشتن نیاز به لاغری بود وقتی نیاز داشته باشی وذهن ناخودآگاه فکر اولیه اش این که نمیتونی لاغر بشی باید فکر اولیه این باشه که من نیاز به لاغر شدن ندارم بلکه دوست دارم که لاغر شوم تا تجربه جدید وبهتری در زندگی داشته باشم چون در هر شرایطی ما باید از خودمون راضی باشیم و لاغر شدن را مهم برای ذهن جلوه ندهیم وفقط دوست داشته باشیم واشتیاق به تجربه جدید داشته باشیم این طوری ذهن قانع میشه که باید اون چیزی را که دوست داری در زندگی ات پدید بیاره و ناخودآگاه نقشه ذهنی را میکشه که به سمت لاغری پیش بره وذهن آرام میگیره وآرامش پیدا میکنه وقدرت در دست خودمان قرار میگیره وبه سمت لاغر شدن میتوانیم حرکت کنیم درتمام مسایل زندگی این فرمول کاربرد داره یاد بگیریم حس نیاز را به اشتیاق در ذهن تبدیل کنیم وقتی نیاز داشته باشیم چون آن را نداریم حس نیاز میکنبم ولی وقتی اشتیاق داشته باشیم میدونیم که آن هدف وجود داره فقط کافیه بهش برسیم وقتی نیاز باشه فکر میکنیم سخته رسیدن ولی وقتی اشتیاق وخواستن باشه میدونبم هست آسانه رسیدن به هدف مهمترین موضوع در زندگی انسان زنده بودن است وباقی آن حاشیه است حالا برای آسان کردن لاغری میگیم لاغری وجود داره و خواسته و اشتیاق من لاغری است وانتظار من از خودم لاغر شدنه
      موفقیت استاد گرامی ودوستان عزیزم آرزو دارم

      برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید. ثبت امتیاز
      امتیاز: 0 از 0 رأی
      افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم