ترس از چاق تر شدن یکی از بزرگترین چالش های افراد چاق است.
سالهای زیادی از عمرم با چاقی گذشت و در تمام این سالها ترازو و عددی که قرار است نشان دهد جز کابوس های ذهن من بود.
چرا از چاق تر شدن ترس داریم
از کودکی چاق بودم و دلایل منطقی و متعددی برای چاقی خودم داشتم از جمله اینکه چاقی من ارثی است، چاقی من بخاطر کم تحرکی است، من بخاطر پایین بودن سوخت و سازم چاق هستم و ….
نکته جالب اینکه من و همه افراد چاق دلایل چاق بودنشان را از دیگران شنیده اند و خودشان هیچ دلیل و منطقی برای آن ندارند. به این صورت که من با تحقیق یا بررسی به دلایل چاق بودنم نرسیده بودم فقط چون دیگران درباره چاقی من این نظر را داشتند من هم قبول کرده بودم.
اینکه چرا به سادگی و بدون فکر کردن به دلیل و منطق، دلایل چاق بودن خود را پذیرفته ایم بخاطر اهمیت و اعتباری است که برای حرف دیگران قائل هستیم و این کاملا طبیعی است.
وقتی خودمان برای چاق شدن اقدام نکرده ایم بنابراین طبیعی است که هر دلیلی به ما گفته شود را قبول می کنیم.
وقتی دلایل منطقی برای چاقی خود داشته باشیم از آنجا که نمی توانیم آن دلایل را خنثی کنیم بنابراین به صورت خودبخودی ترس از چاق تر شدن در ما ایجاد می شود.
من هر سال بزرگتر می شدم و بیشتر از سال قبل می شنیدم که چاقی من ارثی است، چاقی من بخاطر کم تحرکی و کلی دلیل دیگر است بنابراین از آنجا که من اقدام عملی یا قانع کننده ای برای برطرف کردن دلایل چاقی خودم انجام نداده بودم بنابراین طبیعی است که هر سال انتظار چاق تر شدن داشته باشم و دقیقا هم همین شرایط را تجربه می کردم و من سال به سال چاق تر می شدم.
اگر شما هم مانند من تجربه هر سال چاق تر شدن را داشته اید اکنون دلیل آن برای شما واضح شده است. بنابراین هرچه ما چاق تر شدیم به این دلیل نبوده است که استعداد چاقی ما رشد کرده یا توانایی ما برای مقابله با چاقی کمتر شده است بلکه به این دلیل ساده بوده است که ما نتوانسته ایم در مقابل دلایل منطقی چاق بودن خود دلایل منطقی برای لاغر بودن ایجاد کنیم.
به همین دلیل چاقی به شکل فزاینده در ذهن ما رشد و گسترش پیدا کرده و به مرور باعث چاق تر شدن ما شده است.
در لاغری با ذهن از چاق تر شدن خوشحال باشید
از آنجاکه روش لاغری با ذهن با همه روش های لاغری تفاوت دارد نه تنها از چاق تر شدن نباید ترس داشته باشید بلکه از چاق تر شدن باید خوشحال باشید.
لاغری با ذهن یک هنر است که باید آن را آموخت.
همانگونه که برای یادگیری هر هنری هرچه اطلاعات بیشتری درباره آن هنر داشته باشید به شکل بهتری می توانید آن را ارائه دهید، در هنر لاغری با ذهن نیز هرچه شما درباره عملکرد ذهن و چگونگی تاثیر آموزشی ذهنی بر جسم اطلاعات بیشتری داشته باشید به شکل بهتری می توانید در این مسیر حرکت کرده و نتایج عالی کسب کنید.
آموزش ذهنی و تاثیر بر جسم
برای درک بهتر آموزش لاغری با ذهن بهتر است درباره چگونگی آموزش ذهنی چاقی با ذهن و تاثیر آن بر جسم صحبت کنیم.
چرا که ممکن است برخی از خوانندگان این متن در حال حاظر چاق باشند پس درک تاثیر ذهن بر جسم برای لاغر شدن برای آنها اندکی مشکل است چون تجربه این آموزش و لمس نتیجه آن را ندارند.
اما همه ما درباره چاق و چاق تر شدن تجربیات زیادی داریم بنابراین توضیح آموزش ذهنی چگونه چاق شدن و تاثیر ذهن بر جسم در چاق شدن را به خوبی درک می کنیم.
چاقی با ذهن
همه انسانها در ابتدا متناسب بوده اند. حتی آنان که از نوزادی اضافه وزن داشته اند در مراحل رشد و تشکیل جنین متناسب بوده اند.
زندگی کردن در خانواده ای که اعضای آن چاق هستند سبب می شود که فرمول ها و آگاهی های چاق کننده از طریق صحبت کردن افراد خانواده با یکدیگر و همچنین دیدن رفتارهای آنان وارد ذهن فرد شود.
این آگاهی به دلیل بارها تکرار شدن سبب می شود که به مرور احساس فرد تغییر کند.
به این شکل که هربار درباره چاقی صحبتی می شنود احساس ترس و نگرانی از چاق شدن یا به شکل ساده تر انتظار چاق شدن در او شکل بگیرد.
ترکیب شنیده ها یا دیده ها با تغییر احساس سبب ایجاد فرمول های چاقی در ذهن می شود.
زمانی که فرمول های چاقی در ذهن فرد افزایش می یابند تبدیل به تصاویر چاق در ذهن فرد می شوند و انتظار چاق شدن در فرد شکل می گیرد.
این مراحل به شکل خودبخودی و بدون اطلاع فرد انجام میشود.
شنیدن درباره چاقی = ایجاد فرمول های چاقی ذهن = ایجاد تصاویر ذهنی چاق = انتظار چاق شدن = چاق شدن
این فرایند می تواند در چند سال انجام شود همچنین می تواند در چند ماه یا حتی چند هفته و در برخی موارد در چند دقیقه طی شود. بستگی به تمرکز فرد و شرایط دریافت آگاهی و اعتباری فردی است که درباره چاقی امکان چاق شدن صحبت می کند.
چاقی با ذهن چگونه است
انتظار چاق شدن سبب می شود که فرمول های چاق کننده در مغز فرد به دستورات عملی تبدیل شوند و به مرور رفتارهای فرد تغییر می کند و جسم او چاق و چاق تر شود.
دستورات مغزی علاوه بر تغییر رفتار فردی که ذهن چاق دارد سبب تغییر سلول سازی و عملکرد جسم فرد می شود و به مرور جسم فرد تغییر کرده و چاق می شود.
در مثالی دیگر ممکن است فرد در خانواده ای متناسب زندگی کرده باشد و هیچگونه افکار و فرمول های چاق کننده در ذهن نداشته باشد و هیچونه ترسی از چاق و چاق تر شدن نداشته باشد.
این فرد به دلایل مختلف ممکن است تمام مراحلی که فرد مثال قبلی در چند سال طی کرده بود را ظرف چند دقیقه طی کند و در ذهن او انتظار چاق شدن ایجاد شود.
برای مثال ممکن است فرد به هر دلیلی به پزشک مراجعه کند و پزشک برای حل مشکل فرد اقدام به تجویز دارو کند و ضمن شرح چگونگی مصرف دارو به فرد تذکر دهد که فلان دارو خاصیت چاق کنندگی دارد و باید مراقب چاق شدن باشد.
شنیدن این تذکر از پزشک که ذهن فرد شحص معتمدی است سبب می شود به راحتی ظرف چند لحظه بدون ایجاد فرمول های چاق کننده، انتظار چاق شدن ایجاد شود.
انتظار چاق شدن به صورت جهشی در ذهن فرد ایجاد می شود چرا که در حالت عادی ابتدا باید فرمول های چاق کننده از طریق تکرار هزاران بار آگاهی های چاق کننده در ذهن ایجاد شده و سپس انتظار چاقی در ذهن فرد ایجاد می شود اما در شرایط مثال زده شده انتظار چاق شدن به صورت جهشی بدون ایجاد فرمول های چاق کننده در ذهن فرد شکل می گیرد.
اولین نتیجه و نشانه ایجاد انتظار چاقی در فرد، ترس از چاق شدن است.
ترس از چاق شدن بعد از شروع مراحل چاق شدن به ترس از چاق تر شدن تبدیل می شود و این چرخه ادامه پیدا می کند و سبب افزایش وزن و سایز فرد طی سالهای متمادی می شود.
این طریق یادگیری چاقی در ذهن و تبدیل شدن افکار و فرمول های ذهنی به چاقی جسمی است.
لاغری با ذهن چگونه است
لاغری با ذهن دقیقا به شکل چاقی با ذهن صورت می گیرد با این تفاوت که به جای آگاهی و ورودی های چاق کننده، اطلاعات لاغر کننده از طریق فایل های آموزشی به ذهن داده می شود.
با تکرار کردن و انجام تمرینات آموزشی مراحل تثبیت و نفوذ آگاهی های لاغر کننده را انجام می دهیم و این آگاهی ها در ابتدا باعث تغییر احساس ما می شوند. به شکلی که دیگر از چاق تر شدن ترسی نداریم، امیدواری بیشتری برای لاغر شدن داریم و …
پس از تاثیر آگاهی های لاغری بر احساس، به مرور رفتارهای ما تغییر می کنند.
میل به خوردن های ما تغییر می کند، اشتهای ما تغییر می کند، حرص و ولع قبلی برای خوردن را نداریم و بسیاری تغییرات رفتاری ریز و درشت در ما ایجاد می شود.
پس از این مرحله نوبت به تاثیر آگاهی های لاغر کننده بر جسم می رسد و به مرور جسم ما تغییر می کند.
این پروسه برای همه افرادی که چاق هستند باید طی شود و برای همه یکسان است اما زمان طی شدن مراحل آن برای هر فرد متفاوت و مخصوص به خودش است.
ممکن است فردی در طی چند هفته این مراحل را طی کرده جسم او شروع به تغییر کردن کند، از طرفی ممکن است فردی چندین ماه از مطالب آموزشی استفاده کند و مراحل اولیه مثل تاثیر در احساس، افکار و رفتارهای فرد ایجاد شده باشد اما سبب تغییر جسمی و شروع لاغری نشده باشد.
عوامل مؤثر بر لاغری با ذهن
تاثیر آموزش های لاغری با ذهن به شکل جدی تحت تاثیر زندگی روزمره فرد است.
به این شکل که اگر فرد به آگاهی هایی که در طی زندگی روزمره به ذهن خود می دهد توجهی نداشته باشد و همواره اطلاعات و آگاهی وارد ذهن خود کند که نتیجه آن ایجاد احساس بد و ناامیدی در فرد باشد سبب می شود که آگاهی های لاغری با ذهن به راحتی نابود شوند و هیچ تاثیری در فرد نداشته باشند.
به همین دلیل علاوه بر اهمیت اشتیاق و استمرار در یادگیری لاغری با ذهن باید در کنترل ورودی های ذهن خود کوشا باشیم.
در فایل آموزشی از چاق تر شدن خوشحال باشید موضوعات بسیار مهمی مطرح شده است که علاوه بر مفید بودن برای افرادی که به در شروع مسیر لاغری با ذهن هستند مفید و تاثیرگذار است بلکه برای سایر دوستانی که مدتهاست در مسیر لاغری با ذهن هستند و نتایج عالی کسب کرده اند نیز بسیار مفید می باشد.
اطمینان دارم با دریافت آگاهی های ارائه شده در فایل آموزشی از چاق تر شدن خوشحال باشید و تکرار آن که سبب درک آگاهی در ذهن ناخودآگاه شما می شود روند حرکت شما در مسیر لاغری با ذهن تغییرات اساسی و مثبت خواهد داشت و نتایج شما بهتر خواهد شد.
✍️ تمرین آموزشی 📖
برای کسب نتیجه عالی در مسیر لاغری با ذهن لازم است اطلاعات کامل و جامع درباره چگونگی تاثیر ذهن بر جسم داشته باشید تا با آگاهی و چشم باز در مسیر لاغری با ذهن به حرکت خود ادامه دهید.
بنابراین توصیه می کنم ابتدا محتوای نوشتاری درباره چاق تر شدن مطالعه کنید و سپس ویدیوی آموزشی را تماشا کنید و بعد از آن به سوالات مطرح شده به شکل انشایی در بخش نظرات همین جلسه پاسخ دهید.
- با توجه به اینکه مدت هاست با چاقی زندگی میکنید درک شما از نقش ذهن در چاق تر شدن چیست؟ شرح دهید.
- در گذشته چه چیزهایی شنیده یا دیده اید که باعث ایجاد انتظار چاق شدن یا چاق تر شدن در شما شده است؟
- روش هایی که برای لاغر شدن استفاده کرده اید چه تاثیری بر ذهن شما برای لاغر شدن داشته است؟
- تلاش های قبلی شما برای لاغر شدن چگونه بر ذهن شما برای چاق تر شدن تاثیر داشته است؟
- لاغری با ذهن چگونه باعث تغییر فرمول های ذهنی و در نتیجه لاغر شدن شما می شود؟
- برداشت و درک خود را از محتوای آموزشی تصویری به صورت شرح انشایی بنویسید.
- از محتوای ویدیوی آموزشی برای خود تمرین ایجاد کرده و در بخش نظرات تمرینی که باید انجام دهید را بنویسید.
منتظر خواندن نوشته های شما هستم
همراه همیشگی شما: رضا عطارروشن
امتیاز 4.29 از 72 رای
با دیگران به اشتراک بگذارید تا امتیاز بگیرید!
سلام مژگانم روز ۷ م از ماه دوم در این بهشت آرامش
حالم خیلی خوبه و پر از آرامش و لذت درونی م
اولین جلسه شیمی درمانی م بود که یهو دکتر بعد تزریق کورتون برای تحمل درد بهم گفت که دخترم مراقب خودت باش این کورتون کمی چاقت میکنه
باور کنید هنوز حرف دکتر منعقد نشده بود که تو خودم احساس سنگینی و چاقی کردم به چند روز نکشید یهو از صدو پنج کیلو رسیدم به صدو بیست
وای الان که به گذشته نگاه میکنم تازه میفهمم قدرت کلمات و باور بهشون و تصور سازی چاق تر شدن رو
باور کنید اگه اون حرف رو نمیزد تو همون وزن قبلیم میموندم
از اولین روز که اومدم تو این بهشت اولین کاری که کردم پیجهای آشپزی و تحریک برانگیز و اخبار منفی و جنگ و سیاست رو آنفالو کردم شاید چند ساعت زمان برد ولی بعدش خیلی راحت شدم چون بعدش مدام اینستا پیجهای خوب و شاد رو بهم پیشنهاد فالو کردن میداد
بعدش از همان روز با ترازو وزنکشی که عامل حال بد من و بدتر شدن و اضطراب. و استرسم بود رو برای همیشه بوسیدم گذاشتم کنار
همون روز یه عکس خوشگل از یه اندام متناسب گذاشتم بک گراند گوشیم و هی نگاش کردم و خودمو تو همون لباس و اندام مدام تصور کردم صبح و شب
روزی یک دونه فایل در حالی که سوار دوچرخه ثابت تو خونه بودم گوش دادم و همونطور نگاهم تو آینه به خودم بود و مدام هر چی استاد میگفت من با دیدن خودم تصویر سازیش میکردم و از احساساتم بدون ترس و قضاوت دیگران تو سایت نوشتم
شاید هیچ وقت و هیچ جا به کسی نگفته بودم پدرومادر من از چاقی مردند شاید هیچ جا نگفته بودم تو جوونی مرتکب گناه شدم و توبه کردم و خیلی چیزهای دیگه ،ولی اینجا شروع کردم بدون ترس هر احساس و دردی که ریشه داشت تو بچگیم راحت بیانش کردم
با بیان هر درد کودکی م مثل حرف زدن با یه روانشناس من آروم و آرومتر شدم مخمخه های ذهنی من ساکت شد یهو افراد سمی دور و برم رو از خودم دور کردم و بخشیدم تا خودم راحت بشم و یهو ذهن من ساکت شد
کم کم نتایج لاغری من تو همون چند روز اول شروع شد انگار من آماده ی دریافت بودم مثل تشنه ای که له له آب میزنه و یهو به آب میرسه و فقط مینوشه تا سیراب بشه
من شاید زودتر از بقیه افراد هر روز متوجه تغییرات ظاهری و سایزیم میشدم و همین خودش اون شور و شوق رو در من برای یادگیری بیشتر میکرد
طوری شده هر روز تا چشمام رو باز میکنم اولا بخاطر خواب راحتم بواسطه ی تجسم قبل خواب ،خواب با کیفیت تری رو تجربه میکنم و صبح با لبخند و حس شکرگذاری پامیشم و مشتاقم که اول به گروه یه سر بزنم اون پنج تا سوال رو جواب بدم و بفرستم و بعد سریع برم سروقت فایل جدید و درس جدیدم که حدودا یک ساعتی طول میکشه و من همزمان باهاش همیشه دوچرخه میزنم چون اینجور بیشتر لذت میبرم و درس رو بهتر درک میکنم
من همیشه چه موقعی که چاق میشدم با لذت خوردم و چاق شدم چه الان که دارم لاغر میشم با لذت بعضی چیزها رو نمیخورم چون میلی ندارم پس در هر دو حال من لذت میبرم
الان بجای تمرکز رو کالری و چاق کنندگی مواد غذایی و اصلا فکر کردن به غذا تمام فکر و ذکرم در مورد تناسب اندامه از الان دنبال لباسهای ورزشی خوشگل برای اونموقع م میگردم دنبال تحقیق برای صعود قله دماوندم دنبال برد مسابقات بدمینتون هستم یعنی میخوام بگم ذهنم این لاغری رو پذیرفته و انتظاری جز لاغری ندارم
امروز از یکی از بچه های گروه شیک غذا خوردن رو یاد گرفتم امروز جمعه بود با خانواده رفته بودیم رستوران یهو یاد این شیک غذا خوردن افتادم و واقعا شیک و باکلاس غذا خوردم
یا یبار استاد شما گفتید به پسرتون دیکته رو خورد کردید و شش خط از هر درس گفتید و اونوقت پسرتون بدون غر زدن همه رو نوشت من این متد رو خیلی دارم تو انجام کارهای بظاهر سخت ازش تو زندگیم استفاده میکنم
یکی از بچه ها نقش بازی کردن رو بهم یاد داد
خلاصه بعضی نکته را دارم ازش استفاده میکنم و نتیجه خوبی داده
استاد من حدودا نه کیلو تو این ۳۸, روز کم کردم و سایز ۴۶ داره کم کم برام گشاد میشه
مژگانم ۴۳ ساله مادری شاد طبیعتگرد اهل رقص و انرژی مثبت و خوش شانس و عاشق همسر و پسرم
رفتن روترازو وسایزگرفتن یکی ازمهمترین عامل استرس زا وتکرارتوسط ذهن ناخوداگاه دست به دست داده ومارو چاق میکنه وهمین گفتن چاقی توسط پزشک زنان باعث چاقترشدن میشد زمانی لاغری باذهن شروع میشه اولش یکم چاق میشیم ولی بعدیادگیری به اندام متناسب میرسیم من همیشه لباس هایی روبایدتنم میکردم که خوشم نمیادچون چاق بودم ونمیتونستم سایزخودم بخرم وحسرت میخوردم ولی الان راحت لباس دلخواه میپوشم
سلام باتوجه به این فایل گذشته من متناسب بودم ولی واردسن ۱۴سالگی شدم دیدم روزبه روزچاقوچاقترمیشدم وخیلی بیش ازحدمیخوردم من خبرنداشتم تیرویددارم ازطریق ازمایش فهمیدم قرص دکترداد ولی ادامه ندادم شاید توروند چاقی تاثیرداشت ولی نه زیادومن همیشه ازچاقی رنج میبردم ونمیتونستم دست ازپرخوری بردارم ومن تصمیم گرفتم برم باشگاه ولی تاثیرانچنانی نداشت یارژیم مقطعی بود ولی بازم برمیگشت وزن من همیشه دوست داشتم بخورم وهنوزم هست ولی خفیف بادیدن خوراکی ها اصلا نمیتونستم دست بکشم تااونونمیخوردم ول نمیکردم میگفتم هرچی تو یخچال هست باید بخورم نمونه یابعدناهار باچایی شیرینی میخوردم غذامیدیدم دست وپاموگم میکردم به لطف خداوقرارگرفتن درمسیری لاغری باذهن اون ولع کم شده ولی باز ذهنم گاهی درگیرخوردن میشه ولی نه مثل گذشته انشالله لاغری باذهن روخوب یادبگیرم به لاغری دایمی برسم
بنام خدا
نکته طلایی ۱
از چاقتر شدن خوش حال باشید
این فایل را بارها گوش دادم و باز هم گوش میکنم چون به یاد خودم می افتم شاید خیلی اتفاق نیفته که ما تو زندگی روز مره یاد بچگی یا نوجوانی خودمان بیفتیم اما با گوش کردن فایل ها چون چاقی و منشا آن بر میگرده به خیلی سالها پیش حس خوبی داره من خودم وقتی داشتم فایل گوش می دادم یاد نوجوانی خودم بودم که چقدر لاغر بودم و چقدر از لاغری خودم رنج میبردم ووقتی دوستی هم سن خودم را میدیدم تپل حسرت میخوردم و از طرفی اطرافیان لاغری منو به رخم میکشیدن چون پوستم هم یکم تیره بود همیشه میگفتم اگه منم یکم چاق بشم پوستم باز میشه و خوشکل این را هم بارها شنیده بودم ذهن من از همون موقع داشت بستر را برا چاقی آماده میکرد اما من هنوز لاغر بودم تا اینکه به سن راهنمایی رسیدم و چاقی من شروع شد کم کم طوری که دوباره هیکلم از هم کلاسی هام درشت تر بود و من دوباره ناراحت این بودم وضع به همین منوال گذشت و من چاقی شکم و پهلو و سینه آوردم و هیچ کاری هم نمیدونستم بکنم چون فرمول های من عوض شده بودن و از لاغری به چاقی تبدیل شده بودن و روند چاقی من شروع شده بود و آموزش لاغری با ذهن کمک میکند که فرمول های قبلی لاغری را جای گزین فرمول چاقی کنیم و ما با فایل گوش کردن و نوشتن و تمرین انجام دادن میتوانیم لاغری را دوباره به جسم خودمون هدیه بدیم حتی اگر چاقتر شدیم چون در مسیر درست هستیم اول چاقی متوقف میشود و بعد روند لاغری شروع میشه و جسم ما چه بخواهیم چه نخواهیم لاغر میشویم .
استاد عزیزم الان که این فایل رو گوش میدم غروب سوم مهرماه ۱۴۰۳ است.
حس نگرانی داشتم بابت اینکه تغییر وزن نداشتم و توسط یکی از دوستان گروه خدا را شکر به اینجا هدایت شدم…
بسیار عالی بود.
پر از آگاهی های بی نظیر با زبان ساده و روان و سلیس .
شما در این فایل فرمودید که:
ما تا الان یاد گرفتیم که چاق باشیم حالا به دو صورت یاد گرفتیم یه عده از ما به مرور زمان یاد گرفتیم من خودم از اون دسته بودم که از بچگی حالا یه سری آموزشها رو گرفتم به صورت ناخودآگاه از اعضای خانواده و دوستان و جامعه یا حتی رسانهها…
تغییر چندانی نداشتم تا ۱۰ سالگیم ولی خب چیزی که بتونم بگم چاق شدم در واقع از سن نوجوانیم بود شاید ۱۴ ۱۵ سالگی یعنی سالها طول کشید تا خودش رو نشون بده…
و نوع دوم چاقی که فرمودین اون دسته از افرادی هستند که یک موضوعی رو میشنوند و بعد از اون مغزشون اونها رو به سمت چاقی هدایت میکنه مثل همون مثالی که زدید. که مثلاً همسرتون آدم متناسبی بودن اما بعد از شنیدن اینکه چطور اینقدر غذا میخوری ولی لاغری ؟؟؟
به مرور زمان به این باور رسیدن که باید چاق بشن یا افرادی که به پزشک مراجعه میکنند داروی خاصی مصرف میکنند درمان خاصی را دریافت میکنند و انتظار چاقی در اونها فعال میشه .
خب تمام اینها چیزهایی بود که من از فایلهای قبلی هم شنیده بودم و یاد گرفته بودم.
اما من توی این فایل یاد گرفتم که باید صبور باشم آرامش خودم رو حفظ کنم و حتی ممکنه که توی این پروسه برای مدتی افزایش وزن داشته باشم و تمام اینها طبیعیه و بخشی از این مسیریه که دارم طی میکنم.
شما از ما خواستید که سعی کنیم در معرض افکار منفی اخبار منفی نشخوارهای منفی نباشیم و گفتین که ممکنه تو زندگی اتفاقاتی پیش بیاد ولی خودمون با دست خودمون خودمون رو در معرض چیزهای بد و منفی قرار ندیم. 🚨🚨🚨
خود من از وقتی وارد سایت شدم دیگه دست از هرچی رژیم و پیج لاغری و جراحی ایناست کشیدم اما بازم گاهی وسوسه میشم پیج کسی که ازش رژیم گرفته بودم رو سری بزنم و ناخودآگاه میبینم که دوباره اون افکار داره بهم منتقل میشه که این غذا چاق کننده است این ورزش لاغر کننده است الان فلان چیز چاقت میکنه…و این افکار از همه طرف بهم حمله ور میشن…
یکی از چیزهایی که از فایل شما یاد گرفتم این بود که خب شما گفتین خودت رو دستی دستی در معرض چیزهای بد قرار نده.
دقیقاً من اینجوریم که خدا را شکر در حال حاضر مشکل خاصی تو زندگیم ندارم اما مدام خودم رو در معرض زندگی بلاگرها قرار میدم که چی دارند چی میپوشن چه جوری لاغر کردن چه سفرهایی میرن چه زندگیهایی دارند و خب چون خودم بچه کوچیک دارم مدام خودم رو با اونها مقایسه میکنم که چقدر خوب فرزند پروری میکنند…
تمام اینها در لحظه به من انرژی خوبی میده چون آرزوهای نداشته خودم رو توی اونها میبینم اما در واقع و در ناخودآگاه من احساس شکست و ناکامی و افسردگی داره میده و از همه مهمتر اینکه جلوی پیشرفت من رو میگیره من فقط فالوور پیشرفت دیگران شدم
یک زمانی من به چند تا زبان مسلط بودم که الان اصلاً فراموشم شده..😮💨
یک زمانی بسیار اهل مطالعه و خواندن کتاب بودم که کلاً گذاشتمش کنار و تمام مدت گوشی دستمه. 😮💨😮💨
حتی همین گوشی رو هم میشه خوب استفاده کرد مثلاً به نظر من اومدن توی این سایت واقعاً جز تایم بسیار خوب روزمره منه. ☺️
راستش شاید مستقیماً این حرفی که میزنم به لاغری ربط نداشته باشه ولی من با شنیدن این فایل تصمیم گرفتم که اون تایمی رو که هر روز میذارم میرم اینترنت وقت هدر میدم رو بذارم خونه رو تمیز کنم و با بچهام بگذرونم و بعد با فراغ بال و خیال راحت و آسودگی خیال بیام توی سایت و از مطالب بسیار خوب شما استفاده کنم.👏🏻
قسمت آخر فایل که گفتید چه کارهایی کردید واقعا برام تاثیرگذار بود…اینکه با همسرتون غذا پختین پیادهروی رفتید روی تردمیل رفتید قهوتون نوشیدید و بعد مشغول کارهای سایت شدید یعنی اصطلاح عامیانه اش اینکه به قول معروف شما سرتون به کار خودتون گرم بوده و این به نظر من یک موضوع بسیار بسیار مهم است
من صبح اینستا ظهر اینستا شب اینستا ویس دادن با دوستهام ناراحتی غر زدن… خبر داری چیییی شده…خبر داری فلانی چی گفته چیکار کرده در صورتی که واقعاً شان و شخصیت من خیلی بالاتر از اینه که انقدر وقتمو پای چیزهای خاله زنکی یا بیارزش یا وقت تلف کن هدر بدم…🚨🚨🚨😮💨
کلمهی آب ناپاک رو خوب گفتید…
به قول شما گاهی چیزی توی زندگی پیش میآد و خب زندگیه ولی شما دنبالش نیستید…گاهی خبر بدی پیش میاد اتفاق بدی پیش میاد اما اینکه خودت دستی دستی دنبالش باشی اون بده…
من فالور بدبختی خودم و دیگرانم…
حالا الان هم که آرامش دارم مدام مرور خاطرات بد یا نشخوارهای فکری و دعواهای ذهنی حال خودم را بد میکنم.
اینکه اینجا انقدر شفاف و صادقانه مینویسم هم به خاطر اینکه اگر دوستی پیام من رو دید همذات پنداری کنه و بدونه که کسی اینجا هست که درکش میکنه و از همه مهمتر اینکه میخوام وقتی یک سال دیگه دو سال دیگه به این کامنتها برمیگردم شاهد این باشم که چقدر شخصیت من رشد کرده. انشاءالله
به نام خداي بي نهايت بخشنده و مهربانم
سلامي گرم خدمت استاد عزيز
.
چقدررررررررر اين فايل خوبه
چقدر نكته داره…
استاد بي نهايت سپاسگذارم ازتون
نكته زياده من ميرم سراغ سوالات و اجازه ميدم نكات رو هضم كنم …
ذهن چاق، فقط منفي ميبينه ….ذهن چاق قدردان نعمات خداوند نيست بلكه دايم داره ناشكري ميكنه از نعمات خداوند….ذهن چاق به هدايت الهي ايمان نداره…ذهن چاق خودش رو بدبخت و بي پناه ميدونه….ذهن چاق خودش رو قرباني شرايط بيروني ميدونه….شرايطي مثل ژنتيك….سن…مواد غذايي…زايمان و غيره….ذهن چاق خودش رو هيچ كاره ميده و دنباله رو سياست هاي جامعه ست….ذهن چاق به خودش ظلم ميكنه و اون رو نسبت ميده به عوامل بيروني…خدا نخواسته من لاغر باشم…خدا ژنتيك ما رو اينطوري آفريده….و از اين دست مسايل
در گذشته شنيده بودم شيريني جات سريعا تبديل به چربي ميشن…كبد چرب ميشه….شنيده بودم برنج و نون باعث اضافه وزن هستن…شنيده بودم…سه وعده غذا باعث اضافه وزن ميشه…شنيده بودم كيك و سس مايونز كه اصلا سم هستن….شكلات كه كلا سم هست….ميوه هاي شيرين كلا فقط كارشون توليد قند هست….شنيده بودم لبنيات با چربي كامل مضر هستن…روغن حيواني مضر هست….شكر هرويين شيرين هست….
تمام روش ها من رو ديوانه كردن…انقدر از اين رژيم به اون رژيم شدم كه موهام ريخت…همه رژيم ها هم ميگفتن ريزش مو طبيعيه ….هيچ اعتماد به نفسي نداشتم …خودم رو برگي در آب ميديدم كه هر بار يك مواد غذايي منع ميشد با توجه به اطلاعات خودم….
نه تنها لاغري شيريني نداشتم…با زجر لاغر ميشدم ولي همون غذاي رژيمي رو هم با ترس ميخوردم….
اين آخريا كه كتوژنيك بودم…بيرون هم نميتونستم غذا بخورم چون كتوژنيك ميگه روغنها بايد روغنهاي سالم مثل روغن زيتون كره اصل…روغن نارگيل و اينا باشن…روغن هاي ديگه سم هستن و باعث استوپ كاهش وزن ميشه…واسه همين رستوران هم نميتونستم برم كه فقط استيك بخورم چون همش فكر ميكردم شايد با روغن آفتابگردون كه كتو ميگه خوب نيست ، سرخ كرده باشن…
مصيبتي داشتم
چون در تمام مدت
تاكيد ميكنم
در تمام مدت تمركز من روي چاق نشدن بود
من داشتم سيگنال چاقي رو مخابره ميكردم به جهان هستي و من چاق تر ميشدم …آخه مگه امكان داره بدن توي يه روز وزنش بره بالا مثلا اگر يه بستني ميخوري….ببين چقدر داشتم قوي تصوير سازي خلاق ميكردم كه من با يه بستني چاق تر ميشدم
لاغري با ذهن نقطه مقابل چاقي با ذهن هست
ما در اين روش و اين سايت داريم ياد ميگيريم فقط به چيزي كه ميخواهيم توجه كنيم …لذت هاي چيزي رو كه ميخواهيم رو هر روز نشون ذهنمون بديم….ما ياد ميگيريم به خود برترمون نشون بديم چي دوست داريم…ما كاري به چطور و چگونگي نداريم…ما فقط به تناسب اندام توجه ميكينم….باورهاي قبلي كه ما رو متناسب نكردن رو شيفت ديليت ميكنيم….يه قوطي رنگ سفيد دستمونه هي ديوارهاي سياه باور چاقي رو رنگ ميزنيم….
از زندگي لذت ميبريم…صبر داريم چون ميدونيم اضافه وزن ما يه شبيه نيومده كه يه شبه هم بره….
مثل تمام افراد موفق ، پشتكار و ديسيپلين رو تمرين ميكنيم….هر روز در مسير موفقيت ميمونيم تا به هدفمون برسيم….بعد از رسيدن به هدف تازه شروع كار هست…از اونجا به بعد در آغوش امن الهي شروع ميكنيم اينهدفعه دونه دونه آرزوهامون رو كه پشت سد چاقي مونده بود رو به ظهور ميرسونيم.
در اين مورد استاد خيلي خوب توضيح دادن كه ما قبل از اينكه شروع به اضافه وزن كنيم يه مدتي بود داشتيم آموزش ميديم و بعد از آموزش ديدن اضافه وزن خودش رو بصورت فيزيكي از ذهن جاري كرد بر بدن.
من برداشت خودم رو ميگم
بيشتر ما كنكور داديم و ميدونيم كه سوالات كنكور از درسهاي دبيرستان هست
در زماني كه ما داريم درس هاي دبيرستان رو ميخونيم اطلاع زيادي نداريم كه يه زماني قراره كنكور بديم و قراره سرونوشت ما رو (اصطلاحا) تعيين كنن
يواش يواش كه به سال هاي آخر دبيرستان و پيش دانشگاهي ميرسيم كه اضطراب ما بيشتر ميشه كه اگر خوب ياد نگيرم چي…اينهمه معلم داره روي اين نكته تاكيد ميكنه و ميگه اين كنكوريه…و اضطراب در ما شكل ميگيره كه وااااي چقدر سخته ….اگر قبول نشيم چي….
و ميرسه روز كنكور و هر كدوممون به هر نحوي پشت سر گذاشتيم
نمايان شدن چاقي از بعد از قبولي يا قبول نشدن در كنكور هست…
قبول بشم يه جور اضطراب داريم و همچنان وسواس داريم از يادگيري مطالب…
قبول نشيم ديگه ميشيم همون فردي كه بي مهابا داره ميخوره و ميگه دست من نبود كه من خونده بودم سوالا خيلي سخت بود…طراح سوال ديوانه بود ….
و ميگيم چاقي ما به عوامل بيروني ربط داره.
.
. يكي از نكات طلايي كه استاد گفتن در اين فايل :
سرعت بين ديدن و برداشتن كيك در فروشگاه در زمان اضافه وزن خيلي بيشتر…
عجول بودن براي برداشتن
بعد از فايل ديدن و در مسير لاغري با ذهن اين عجول بودن سرعتشون رو از دست ميدن آرام آرام
.
من به عينه در خودم دارم ميبينم اين تغيير رو….در لحظه بودن رو دارم درك ميكنم به این فکر ميكنم که آیا واقعا گرسنه هستم یا خیر. يا باورهاي كمبود كه هميشه ميگفت….بخر….انبار كن توي كابينت ها…رو بهشون مسلط تر شدم…ولي هنوز خيلي جا دارم براي بهتر شدن
من از تکنیکهای تمدد اعصاب مانند تصویرسازی هدایتشده خيلي استفاده ميكنم يكي ديگه از اين تكنيك ها براي من مديتيشن هم هست .
كه به مدیریت احساساتم در زمانهای استرسزا کمک ميکنند …مخصوصا که ممکن است گاهي دچار پرخوري عصبي شوم يا در مواقع شادي ، هدفم را فراموش كنم…در آن زمان ها به خودم ميام و چند تا نفس عميق ميكشم تا به خودم برگردم.
یکی دیگر از نکات کلیدی برای تفکر و زندگی مانند افراد لاغر این است که الگوهای افکار منفی خود را تغییر بدم….دوست متناسب من، اصلا مثل من درباره مواد غذايي منفي فكر نمي كند….اصلا درباره مواد غذايي فكر نمي كند
او انرژي خودش رو صرف تيپ خود ميكند….
استاد اشاره كردن كه همسرشون شنيداري چاق شدن…يك مطلبي ميخوندم كه ببينيد جز كدوم افراد هستيد براي چاقي و لاغري…تصويري هستيد يا حركت محور يا شنيداري….
در اون تمرين توضيح ميداد :
اگر فردی بصری هستید، برای مثال، لباس مورد علاقه خود را در جایی آویزان کنید که بتوانید هر روز آن را ببینید، سپس تصور کنید که این لباس چقدر به شما می آید. اگر فردی حرکت محور هستید، تصور کنید که چه حسی به شما دست می دهد که به راحتی از کنار صندلی های خالی ردیف تئاتر بگذرید، یا تصور کنید که بستن کمربند ایمنی در هواپیما آسان است…اگر شنيداري هستيد با خودتان صحبت كنيد …سناريويي از يك روز كه متناسب هستيد را براي خود تعريف كنيد…
.
.——————————
در اخر اينكه استاد جانم من يكي كه ديگه هيچ كجا نميرم
خانه اي امن براي مرهم زخم هاي اضافه وزنم پيدا كردم با استادي كه خودش زخم هاي خودش رو مرهم گذاشته حالا داره ياد منم ميده …با عشق…
به نام خدا سلام استاد گرامی و دوستان هم مسیرم باتوجه به اینکه مدتهاست با چاقی زندگی میکنید درک شما از نقش چاق تر شدن چیست با قرار گرفتن در مسیر لاغری با ذهن متوجه شدم درک من از چاق شدن این که از چاقتر شدن ترس داشتم ومانع ذهنی من این بود که غذاها چاق کننده و حرف دیگران باعث شد که من از خودم انتظار چاقی داشته باشیم. در گذشته چه چیزهایی شنیده یا دیده اید که باعث انتظار چاق شدن یا چاق تر شدن در شما شده است در گذشته با شنیدن حرف دیگران که مثل مادرت چاق میشی ودر من انتظار چاقی به وجود آمد وبعد آن که ازدواج کردم چاق تر شدم واینکه باردار بشی باید دوبرابر بخوری وچاق تر هم شدم وباید ورزش و رژیم بگیری واون کارم کردم بعدکه رهاش کردم من قبل شدم چون در ذهنم چاقی بود نه لاغری روشهایی که برای لاغرشدن استفاده کرده اید چه تاثیر بر ذهن شما برای لاغر شدن داشته است در روش هایی که قبلا استفاده میکردم برای لاغرشدن فقط خودمو گول میزدم که بااین روش در طی سه ماه لاغر میشوم این طور نبود چون در ذهن من چاقی وجود داشت از هر روش استفاده میکردم مثل خودم میشدم وتاثیر نداشت وذهن ما در برابرهر روش که انجام میدادیم مقاومت میکرد چون در ذهن ما موانع چاقی وجود دارد چون ذهن ما سختی رونمی پذیردلاغرباذهن چگونه باعث تغییر فرمول های ذهنی و در نتیجه لاغر شدن شما میشود باید در مسیر سایت تناسب فکری باشیم وباید هر روز استمرار داشته باشیم باتمرین کردن ونوشتن وعملکرد به آن باعث میشود که فرمول های جدید جایگزین شوند وافکار ونگرش ما تغییر کند موانع رو یکی یکی برطرف کنیم ودر نتیجه لاغری در ما نمایان میشودبرداشت درک خودرا از محتوای آموزشی تصویری به صورت انشاءبنويسيدبرداشت درك من ازاموزش لاغر باذهن این هست که دراین مسیر بااحساس خوب پیش برویم و نباید در طول روز به ورودی های منفی از خود دور کنیم چون در این مسیر باید استمرار داشته باشیم وپیش فرض بدن ما لاغری است واین بذزی که کاشته ایم نباید به آن آب ناپاک بپاشیم وبه خداوند ایمان داشته باشیم تا در این مسیر موفق شویم ممنونم استاد گرامی بابت آگاهی ارزشمندتون سپاس فراوان.
سلام استاد روزتون بخیر
من امروز متوجه شدم که نقش ذهن چاق در رفتارهای ما بسیار زیاد است.ان همه اطلاعات خواسته و نا خواسته غلطی که به ذهن من رفته وجا خوش کرده و من را وادار به تکرار عادت های غذایی غلط کرده است بسیار زیاد است و زمان میبرد تا من با وارد کردن اطلاعات درست و جلوگیری از اطلاعات غلط و تکرار عادت های غذایی درست بتوانم ذهن چاق را شکست بدهم و ذهن لاغر و متناسب را پیروز کنم.ومن اصلأ درگیر زمان نیستم و تصمیم دارم که تا آخر ادامه بدهم چون در این مسیر حالم خوب است.
من مدام آز اطرافیانم می شنیدم که چاقی ما ارثی است و بعد هم همه دکتر ها میگفتن باید فعالیت کنی و خانواده من میگفتن کم تحرکی برای همین چاق شدی در صورتی که اصلاً ورزش پیادهروی برای من ضرر داشت واین مسیر عذاب من بود.روشهای من قبلاً هیچ تأثیری در ولع من در خوردن نداشت.تازه وقتی لاغر می شدم ولع من بیشتر بود حالا که لاغر شدی حالا که ورزش کردی پس بخور آن هم با ولع.
من در لاغری با ذهن دارم اطلاعات درست را از فایلها و افراد متناسب دریافت میکنم و فیلم آشپزی و شیرینی پزی و اخبار ناگوار را دنبال نمی کنم تا حدی احساس می تغییر کرده و در رفتار من اثر گذاشته است به امید روزی که در جسم من هم دیده شود که حتما میشود و این هدیه خداوند مهربان به من هست.
سلام من بالاخره لاغر خواهم شد ولی با دیدن این فایل متوجه شدم عجله نباید بکنم چون در دهن من حجمی از اطلاعات قدیمی چاقی هست و من دارم اطلاعات لاغری را اندک اندک وارد می کنم وتا زمانی که این اطلاعات لاغری بتواند آن حجم اطلاعات چاقی را بپوشاند وازذهنم خارج کند به زمان نیازدارد پس باید با آرامش همچنان در مسیر باشم اطلاعات لاغری را وارد کنم واستمرار داشته باشم نا به هدفم برسم
سلام استاد روز بخیر.ممنونم باید این فایل و نوشته صفحه .خیلی سپاسگزارم .خدا قوت بهتون.
چندتا نکته برای خودم:
✓فهم چگونگی تاثییر ذهن بر جسم: مسیر رو بهتر میتونی طی کنی
✓تصویری همراه با احساس بد: منتقل میشه به ناخودآگاه
✓دیدن تصویری همراه با احساس شدید: توسط ناخوداگاه به صورت واقعیت دریافت و پذیرفته میشه
✓هر فکر و تصویر و ورودی که در شما احساس بوجود بیاره،اون تبدیل به واقعیت میشه
✓افکار لاغرکننده قوی تر هستند چون همسو با ذات واقعی شما هستند
✓اگاهانه ورودی خوب داشتن.کم کردن ورودی متفرقه.
✓کسی که لاغره اصلا به لاغری فکر نمیکنه،فقط به چاقی توجه نکرده.
✓الان ذهنم پر از تصاویر چاقیه و با اگاهی از چطور کارکرد ذهن این تصاویر وضوحشون کمتر میشه و زمان کمتری روشون تمرکز میکنم.
✓همه افراد چاق دلایل چاق بودنشان را از دیگران شنیده اند و خودشان هیچ دلیل و منطقی برای آن ندارند
✓از آنجا که من اقدام عملی یا قانع کننده ای برای برطرف کردن دلایل چاقی خودم انجام نداده بودم بنابراین طبیعی است که هر سال انتظار چاق تر شدن داشته باشم و دقیقا هم همین شرایط را تجربه می کردم
✓بنابراین هرچه ما چاق تر شدیم به این دلیل نبوده است که استعداد چاقی ما رشد کرده یا توانایی ما برای مقابله با چاقی کمتر شده است بلکه به این دلیل ساده بوده است که ما نتوانسته ایم در مقابل دلایل منطقی چاق بودن خود دلایل منطقی برای لاغر بودن ایجاد کنیم.
✓چاقی به شکل فزاینده در ذهن ما رشد و گسترش پیدا کرده و به مرور باعث چاق تر شدن ما شده است.
✓آگاهی به دلیل بارها تکرار شدن سبب می شود که به مرور احساس فرد تغییر کند.
✓ترکیب شنیده ها یا دیده ها با تغییر احساس سبب ایجاد فرمول های چاقی در ذهن می شود. زمانی که فرمول های چاقی در ذهن فرد افزایش می یابند تبدیل به تصاویر چاق در ذهن فرد می شوند و انتظار چاق شدن در فرد شکل می گیرد.
✓علاوه بر اهمیت اشتیاق و استمرار در یادگیری لاغری با ذهن باید در کنترل ورودی های ذهن خود کوشا باشیم.
۱-ذهنم انگار هر لحظه بغل گوشم داره میگه نکنه چاق تر شی.زندگیتو نگاه کن ،غذا و رفتارتو نگاه کن،فعالیتتو نگاه کن،حتما چاق میشی دختر.(جدیدا ذهنم به این مرحله از پرویی رسیده میگه نگاه کن ترس و نگرانیتو همین تجسم چاقی و ترس و نگرانیت چاقت میکنه.کلا دنبال چاق شدنه منه.)بعد یه تصویر واضح و رنگی بهم نشون میده از خودم درحالی که چاق تر شدم و بهم میگه ببین اگر تبدیل بشی به این میخای چیکار کنی؟اصلا میتونی بری بیرون از خونه؟همیشه از اینده نا معلوم میترسم و نگرانم در اون من چاق تر باشم.به چاق تر بودن خودم فکر میکنم و مشکلاتی که اون موقع خاهم داشت و احساساتی که خاهم داشت رو تجسم میکنم و راجبش فکر میکنم. همه اینها در چند ثانیه خودش اتفاق میفته و احساس منو بد میکنه.از بس که ذهنم حرفه ای شده در تجسم چاقی.
۲-وقتی درباره کالری مواد غذایی شنیدم و گفتن از میزان مشخصی بیشتر نباید کالری دریافت کنی انتظار داشتم چاق بشم.از اون طرف میگفتن برای لاغر شدن تنها راهش اینه کالری کمتری مصرف کنی.حالا در ذهن من غیر ممکنه کالریمو کم نکنم و بخام لاغر بشم.چطور ممکنه با کالری بیشتر از اون مقدار من لاغر بشم و چاقم نشم.وقتی شنیدم فست فود و غذای بیرون و شیرینی مضره و این مواد خوراکی به عنوان مواد خوراکی چاق کننده بهم معرفی شدن اونم نه از یک نفر از هرکسی که تازه باهاش اشنا میشدم در اینترنت یا کسی که ورزشکار بود یا با رژیم لاغر شده بود انتظار داشتم چاق بشم.وقتی گفتن برا لاغر شدن باید فست فود و شیرینی حذف کنی و نکردم انتظار داشتم چاق بشم.
من فکر نمیکردم کالری شماری مانع لاغری من باشه در ذهنم.امروز همین الان تاره متوجه شدم این موضوع از ۱۰سال پیش تا الان اینقدر قوی تو ذهن منه.چرا میترسیدم نون و برنج بخورم؟میترسیدم چندتا دونه خرما و میوه بخورم؟چون من زمانی، کالری همه چیز رو درمیوردم و اولین چیزی که رو بسته های مواد غذایی نگاه میکردم کالریشون بودو الان کالری همه چیز میدونم.الان یه مدته بخاطر لاغری با ذهن کالری بسته های غذایی رو چک نمیکنم.ولی الان به خاطر اطلاعات گذشته میدونم کالری که دریافت میکنم از اونچه گفته شده بود مورد نیاز بدنه بسیار بیشتره.
اگر واقعا کالری ادمو چاق میکرد این همه ادم تو دنیا باید همه سوپر چاق میبودن.
حالا فهمیدم چرا هر موقع کسیو میبینم راحت غذا میخوره تعجب میکنم.چون پیش خودم میگم چطور این همه کالری میخوره و چاق نمیشه.میدونی این چیزی که خوردی چقدر کالری داره؟ کلا هرچی میبینم یاد کالریش میفتم مخصوصا بعضی مواد خوراکی رو حتی اون صحنه ای که فرد گفت این چاق میکنه یا کالریش خیلیه هنوز تصویرش یادمه.
باید راه حلی پیدا کنم برا این مانع لاغری.
۳-روش های لاغری تنها تاثیری که در جهت لاغر شدن در ذهنم گذاشتن و تنها انتظاری که در ذهنن ایجاد کردن این بود که: مطابق دستور العمل من بری جلو لاغر میشی و اگر صد در صد به اون عمل میکردم انتظار داشتم لاغر بشم و اگر یک گرم بیشتر غذا میخوردم و برنامه جا به جا میشد منتظر بودم چاق بشم.
الان هم خندم میگیره هم دردناکه ولی یه مدت یه رژیمی براخودم تجویز کرده بودم در روز دوتا قهوه میخوردم چهارتا سیب.اگر یروز سایز یدونه سیب بزرگتر از دیروز بود انتظار داشتم چاق بشم و لاغر نشم.
۴-روش های قبلی منو اشنا کردن با میزان کالری و قند مواد غذایی و منم چون دانش اموز خوبی بودم همه رو با دقت یادگرفتم و الان همه اون کالریا و قندارو یادمه.فکر میکردم دیگه کالری شماری نمیکنم یا دیگه یه قند مواد غذایی کار ندارم اما الان فهمیدم این اطلاعات بدون اینکه بدونم با دیدن مواد غذایی خود به خود فعال میشن و من انتظارم از این مواد غذایی چاق شدنه برا همین میترسم.
با روش های قبلی یاد گرفتم اگر ورزش نکنم ،رژیم نگیرم،لیست سیاه مواد غذایی رو مصرف کنم چاق میشم و بعد از اتمام رژیم چون دقیقا همین ها سبک زندیگ من بودن اطمینان من از چاق تر شدن بعد رژیم بیشتر میشد.ترس و استرسم بیشتر میشد.
بعد رژیم ترس از چاق شدن و رنج چاقی خیلی بیشتر بود چون ۱_میترسیدم زحماتم به باد بره۲_لذت لاغری رو چشیده بودم میترسیدم دوباره برگردم به رنج چاقی۳_میترسیدم بقیه منو ببینن بگن شکست خورد رژیمت؟نتونستی ادامه بدی؟
۵-وقتی غذاهارو ربط ندی به چاق شدن،وقتی تو ذهنت بی تحرکیت باعث پایین اومدن سوخت و سازت نشه،وقتی چیزایی که برای تو چاق کنندست میبینی خیلیارو چاق نمیکنه و روش هایی که لاغر کنندست خیلیارو لاغر نکرد.میفهمی این فقط ذهنته که نتایج رقم میزنه.
همه اینها باعث کمرنگ شدن چاقی و ترس از چاق شدن و انتظار چاق شدن میشه و امید واری نسبت به لاغر شدن رو بیشتر.
وقتی اینقد به چاقی توجه نکنی از زندگیت میره بیرون.
اول موانع لاغری شناسایی میشن.میفهمم اینا جلوی لاغر شدن گرفتن.کم کم از اعتبار میفتن و کمتر مرور میشن.اطلاعات جدید وارد میشه و اطلاعات جدید ذهنمو پر میکنه و در ذهنم مرور میشه .اطلاعات جدید پر رنگ تر و موانع قبلی کمرنگ تر میشن.سرعت حرکت به سمت لاغری بیشتر میشه.
✓چربی سوزی و لاغر شدن رو ربط دادم به عملکردهای خاص و مشخصی.انتظار اینو ندارن بی دلیل لاغر شم و بدنم بره حالت چربی سوزی.انتظار ندارم وقتی غذا میخورم و نون و برنج و میوه میخورم لاغر بشم. لاغر شدن مسیرش از خوردن و زندگی عادی کلا جداعه.(اینم یه مانع دیگست)
لاغر شدن و چربی سوزی بدنم هیچ ربطی نداره به پر یا خالی بودن معده من.ربطی نداره به نوع و مقدار غذایی که خوردم. به اینکه با ورزش فشار میارم به بدنم یا نه.
تفاوت لاغر شدن با ذهن و با روش های اشتباه گذشته در همینه. اگر قرار بود مثل شیوه های قبلی عمل کنم و لاغر بشم که اسمش لاغری با ذهن نبود.یه رژیمی بود مثل روش های قبلی.
✓هر روز باید کار کنم روی موانع.یه روزه حل نمیشن.
سلام. اول بگم که استمرار دشتن در هر کاری مهم و واجب است پس اینکه من یه مدت متناسب شدم تمرین ها رو ول کنم نه تنها برگشت میکنم و دوباره باید از اول شروع کنم پس پیشنهاد اول در مسیر تناسب مثل استاد هر روز حضور فعال داشته باشید. وگرنه بعد از یه مدت دوباره مثل من باید دوباره شروع کنید وقتی یه مدت از لاغری با ذهن فاصله گرفتی حرفهای دیگران جای اون رو پر میکنن رژیم تاثیر غذا خوردن بستنی خوردن و انتظار تو از خوردن میشه چاقی مجدد. افکار ت رو دوباره متمرکز کن تو مثل دیکران نیستی تو قبلاً نتیجه گرفتی پس دوباره میتونی . از امروز تصمیم جدی گرفتم که در مورد چاقی با همسرم صحبت نکنم و اگر اون هم خواست چیزی بگه صحبت رو عوض کنم به بیماران که وزن زیاد کردن تذکر ندم اصلأ رفتارم رو باید کنترل کنم تغییر در دارو هاشون بدون اینکه به هشون توضیح بدم . چی بخور یا چی نخور برای چاقی رو دیگه نمیگم چون من باید اول در ذهن خودم این برام عادی بشه که خوردن مهم نیست این انتظار ما از نتیجه اونه که ما رو چاق کنه یا متناسب بمونیم چند نفر رو میشناسید که زیاد تر از شما میخورند ولی چاق نیستند یکی میگفت چون من ورزش میکنم پس هر چی بخورم مشکلی نداره و چون انتظار چاقی نداشت خوب چاق نمیشد ولی اگه خدای نکرده نتونه ورزش کنه دیگه این انتظار چاقی میاد سراغش . نیروی ذهن رو میبینید افکار باید تنظیم بشه در مسیر تغییر به سمت تناسب هستم . ممنونم استاد که هستید
به نام خدا
خداوند را شاکرم که من را در مسیر لاغری با ذهن قرار تا با یادگیری آن به سمت متناسب شدن دائم حرکت کنم.
ابتدا بگم دیشب که میخواستم برم هئیت، یه لباس پوشیدم که دو سالی میشد که نپوشیده بودمش. چون چسبون بود، قبلنا میترسیدم بپوشم. ولی دیشب اونو پوشیدم و کلی ذوق کردم. الان متوجه حرف های استاد میشم که میگه بدن انسان خودش از روز اول متناسب بوده. به ما ربطی نداره. خودش کار خودشو انجام میده. چون خداوند از ابتدا همه چیز رو در بدن قراره داده و اتوماتیک وار خودش انجام میده. شبیه زخم روی بدن که کم کم خودش خوب میشه و ما کاری انجام نمیدیم. لباسم خیلی خوب توی تنم بود. خیلی خوب سایز کم کردم. سایز با وزن فکر کنم متفاوته. نمیدونم یا شاید بدنم به سمت تناسب اندام حرکت کرده و عدد روی ترازو ملاک نیست.
این چند روز یه پرس غذا خیلی برای من زیاد بود. یه مقداری از اونو میخوردم. خیلی خوشحالم ولع ندارم و رفتار غذاییم خیلی خوب شده. بدون اینکه به خودم فشار بیارم به راحتی نمی خورم و میل ندارم. با اینکه شربت و شیر کاکائو همه جا بود، ولی من نخوردم. نسبت به قبل، اندازه میخورم. زمان خوردن نمی ترسم. ترس از چاق شدن ندارم. میدونم در مسیر درست گام برداشتم. آگاهی های جدید یادمیگیرم. نگرشم تغییر کرده.
به نام خدای مهربانم
سلام به استاد عزیزم و دوستان همراهم
گام ۲۲از چاق تر شدن خوشحال باشید
ترس از چاق تر شدن یکی از بزرگ ترین چالش های افراد چاق هستش
چرا از چاق تر شدن ترس دارم ؟ چون چاق بودن را برای خودم طبیعی میدونستم و چاقی رو برای خودم باورش کردم و کلی دلیل منطقی متعددی برای چاق تر شدنم در ناحیه شکم داشتم مثل چاقی شکمی بعد از سزارین در من شکل میگیره و بعدش عدم تحرک فیزیکی و چربی های من سفته وغذاها چاقی میارن و من اراده لاغر کردن هر جای بدنم لاغر بشه ولی شکم من زیاد تغییر نمی کنه……..این ها تمام دلایل چاقی من بوده که از دیگران شنیده بودم و حرف دیگران برام سند بود ومن هم قبول میکردم به خاطر اهمیت و اعتباری که برای حرف دیگران قائل هستم واین کاملا طبیعی که وقتی خودم اون برای چاقی اقدام نکردیم طبیعی هر دلیلی به ما گفته شود را قبول کنیم وقتی دلایل منطقی برای چاقی داریم وپس طبیعی از چاق تر شدن بترسیم وقتی دلایل چاقی رو قبول داشتم عملا کاری برای لاغری نمی کردم وانتظارم چاق تر شدن بود
اگر چاق تر میشدیم به دلیل استعداد چاقی و ناتوانی ما وبی ارادگی ما نبوده بلکه به دلیل این بود که ما در مقابل دلایل منطقی چاقی مون دلایل منطقی برای لاغربودن رو توجه نکرده بودیم وبلد نبودیم ودر جامعه اصلا به متناسبها توجه نمیکردیم چون دلیل منطقی ژنتیک چاقی ولاغری خیلی برامون قوی بود ومهم ترین دلیل چاقی مون می دونستیم
خدا تنها راه لاغر شدن از طریق لاغر شدن با ذهن هستش چون با دادن آگاهی های چاقی و منطقی کردن چاقی در ذهنمون چاق شدیم واکنون با دادن آگاهی های درست لاغری در خودمون و منطقی کردن آنها در ذهنمون باعث میشیم لاغر شدن رو در جسم مان خلق کنیم نه تنها از چاق تر شدن ترس ندارم بلکه از چاق تر شدن خوشحالم چون اون زمان که من لاغر بودم از چاق شدن ترسیدم ودر من تغییر احساسی ایجاد شد وبعد از چند سال در من چاقی خلق شد واکنون که چاق تر هستم با تغییر احساسم که امید دارم به لاغر شدنم از چاق تر شدنم خوشحالم چون دیده هایم رو باور ندارم بلکه دانسته ها مو باور دارم دانستم در چاقی من لاغری حیرت انگیزی هستش من باورلاغری رو قبول دارم اصلم رو قبول دارم
آگاهی چاقی به دلیل بارها تکرار کردن سبب شد به مرور احساسم رو تغییر دادومن چاق شدم و حالا از همین روش باورهای درست لاغری رو ساخته ام وبا تکرار این نگرش درست و تغییر در احساسم من به زودی لاغر میشم
من الان می دونم چطور چاق شدم واز اون مهم تر چه طور لاغر میشم می دونم با آموزش ذهنی فرمول های درست لاغری در من نفوذ می کنه ورفتارهای متناسب با تمرگز وتوجه من به لاغری رو از خودم به نمایش می ذارم و بعدش در جسم لاغری به خود به خود خلق میشه فقط من باید ورودهای جدید وهم راستا با خواستهام رو وارد ذهنم کنم
نحوه تبدیل آنچه که در ذهنم چطور باعث چاقی شده به
درک درست چطور آموزش ذهنی درجسم ماباعث چاقی شد بر می گرده
من هم از زمانی که لباس هام چسبان شده فهمیدم دارم چاق میشم واز یک روزی شروع شده ولی ذهن من از قبلا آگاهی هایی از چاق شدن وارد شده بود ونشانه ای نداشت وبعد یواش یواش ترس از چاق شدن در من ایجاد وبعد از مدتی ترس تبدیل شد به اقداماتی و شروع کردم برای جلوگیری از چاقی وچون در زمان لاغری از خودم تصویر چاقی در ذهنم ایجاد کرده بودم واحساس ترس در وجودم وارد شد بعدش کمی اضافه وزن داشتم خودمو توی آینه نگاه می کردم و حالتم بد میشد و تصویری که از خودم داشتم واحساس بد در من باعث شد تغییر احساس درمن ترس بیشتر و ناامیدی ایجادکرد ودر ذهن ناخودآگاهم این ترس ایجاد شده و هدفش چاق تر کردن من میشه ومن باخودآگاهم میام تلاش می کنم تا خوردنم رو کنترل کنم اما فایده ای نداره چون ذهن ناخودآگاه چاقی رو قبول کرده وقدرت خوداگاه من نمی تونه بر باور نا خودآگاه پیروز بشه
هر حرفی وهر تصویری و ببینی در شما باعث تغییر احساس بشه همون نا خودآگاه ما برامون خلق میکنه
مثال باورهای اشتباه نا خودآگاه ما تذکر پزشکان در باره چاق شدن از همه قدرتمندتر در ایجاد باور چاق شدن ویا به خاطر بارداری چاق شدن. کار پشت میز چاقی میاره وبی تحرکی چاقی میشه پس این ها درهر فردی تغییر احساس ایجاد کنه وباعث ترس و انتظار چاقی بشه چآق خواهد شد اگر اکنون متناسب
من با همین روش باورهای لاغری رو در ذهن نا خودآگاه خودم وارد می کنم ودر من تغییر احساس امید و انتظار لاغری ایجاد میشه ومن لاغر میشم
الان من در این سایت هستم ودارم اطالاعات وآگاههی های جدید وارد کرده در حالی که اکنون کمی چاق هستم
مثل روند یاد گیری چاقی هستش پس مطمئن هستم لاغر میشوم چون انتظارم عوض شده و لاغری رو در وجودم باور دارم
لاغر شدن همون چاق شدن در جهت مخالف چاقی
روند چاقی الان در من طبیعی هستش چو هنوز افکار لاغر کننده من آنقدر قوی نیستن که بیادبر افکار چاقی غلبه کنه باید آنقدر ادامه بدی تا آگاهی ها بر افکار چاقی فائق بشه تازه چاقی متوقف میشه وبعدش جسم شروع می کنه به لاغر شدن ودر این مسیر باید مراقب ورودی ها مون باشیم و مراقب احساسمون درطول روز باشیم
زهره تودر مسیر لاغری هستی شور وشوق داری ودر این مسیر هستی ولی هنوز چاقی ،مطمئن باش به زودی لاغر میشی چون مغر تو تحت فرمان ذهن نا خودآگاه هستش از نوع دستور ساخت سلولهای بدونه کد چاقی رو صادر می کنه و برای تو با کد درست خودش تکثیرمیشه ولاغری رو برات به ارمغان میاره
تاثیر این آموزش های درست به شکل جدی تحت تاثیر زندگی روز مره خودم هستش پس باید به آگاهی های که وارد ذهنم میکنم توجه و عمل کنم ودر زندگیم مراقب احساسم وآرامش باشم تا روند لاغریم به سرعت خوبی پیش بره
علاوه بر اهمیت اشتیاق واستمرار در این مسیر باید کنترل ورودی های ذهن خود کوشا باشم
تمام دوران چاقی من نقش اصلی رو ذهن من داشته ذهن بر اساس باورهای که من داشتم رو قبول کرده بود و براساس باور من و تغییر احساس من به جسم دستور واکنش دادوبه مغزم دستور گرسنگی و سیر نشدن و حرص وله برای خوردن وبه جسم هم دستور ذخیره چربی در جاهای از بدنم که باورش کرده بودم چاق میشه پس ذهنم به باورچاقی و انتظارم جواب داده بود
وبرای همین روش های معمول لاغری توان مبارزه با باورهای ذهن ناخودآگاه نداره من هرگز از رژیم وورزش لاغر نمیشم
مهمترین باور های چاقی در من از ازدواج و خوش بودن و زایمان سزارین وبی تحرکی وژن چاقی شکمی وچربی های سفت را باور کردم ودر من اضافه وزن ایجاد شد
من تنها روش لاغری با ذهن رو برای لاغری ماندگار قبول دارم
لاغر شدن آسون ترین کار دنیاست چون چاق شدن هم آسون تر ین کار دنیا برام بوده همه چیز از ذهنم شروع میشه
سپاس فراوان از استاد عزیزم 🙏
خدایا به امید تو 🙏🙏🙏🙏
۱.ورود آگاهی های منفی یا مثبت و بخصوص گوشزد کننده
۲.ترس از چیزی که وجود ندارد بخاطر ورود اطلاعات منفی و ایجاد تصویر از آینده ای که وجود نداره و طبق اون چیزی که وارد شده بخاطر تکرار زیاد و باور اشتباهی بنام حقیقت جامعه شروع به اقداماتی که جلوگیری کنم
۳.تغییر احساس
۴.تغییر عمل برای جلوگیری
شنیدن درباره چاقی = ایجاد فرمول های چاقی ذهن = ایجاد تصاویر ذهنی چاق = انتظار چاق شدن = چاق شدن
من لاغر بودم و تصویری از چاقی نداشتم یواش یواش یه زمزمه هایی شد
تو لاغری و طرز بیان به نحوی بود انگار من اشتباهم یه جای کارم میلنگه لاغری چیز خوبی نیست و جملات رایجی که از دید دیگران به لاغرها گفته میشه
یه چیزی بخور جون بگیری
استخونهات زده بیرون
می خوای درس بخونی غذا بخور بتونی
لاغری خوب نیست
تو ضعیفی
و مدام این حرفها تکرار میشد و یواش یواش تغییرات ایجاد شد ولی بازم خودم نفهمیدم چطوری چاق شدم
( و حرف شما استاد عزیز کاملا درسته که برای لاغری هم نباید متوجه بشید چطوری دارید لاغر میشید )
و حالا از اینور بوم داشتم میوفتادم
من چاق شدم
و توصیهایی که چاقی خوب نیست شروع شد
کمتر بخور
شام سبک بخور
بعد غذا نخواب
توصیه دیگران
برو ورزش
و هر وقت هم کمی لاغر میشدم چقدر تشویق
اونموقع نمیفهمیدم ولی الان که ذهن و بازیش و فرمول هاش را درک میکنم ذهنم هنگ کرده بود تا دیروز میگفتند چاق بشو حالا میگند چرا چاقی برو لاغر بشو
این وسط من در حال رفت و اومد بودم
تا به اینجا که با لاغری با ذهن آشنا شدم و الان حدود یک سال و نیم هست من کاملا متتاسب هستم و دوباره شروع شده همون حرفها و همون نگرشی که دیگران دوست دارند ادمها را بازیچه خودشون کنند
ولی این وسط یه چیزی تغییر کرده که اصل داستان هست و اون
من هستم
دیگه بحثی باهاشون ندارم فقط بهشون نگاه میکنم و لبخندی میزنم و میگم من برای همیشه متناسب هستم
سلام استاد. من هر موقع که حال روحیم کمی احساس ناراحتی و خستگی میکنم به فایلهای شما گوش میکنم انرژی میکیریم . نه فقط برای لاغری بلکه برای بهتر شدن کیفیت زندگی. به من میگن تو چاق نیستی ولی من به اندازه کافی رضایت از دور شکمم ندارم . دوباره برگشتم که با کمک شما به وزن ایدهآلم برسم. هورا خوشحالم که هستید
سلام و درود
به جمع شگفتی سازان خوش آمدید
با سلام ودرود خدمت استاد عزیز وهمراهانگرامی
اصلا به نظرم کلا ما همه چیز را از ذهن شروع میکنیم ودربیرون به صورت فیزیکی ظاهر میشه..پس ذهن نقش داره که من چاقتر شدم با شنیدن این فایل متوجه شدم من که قبل از ازدواج متناسب بودم ..شاید خانمای باردار رو دیدم که اکثرا چاق شدن وهمش همه میگفتن بارداری چند کیلو زیاد میشی..من دیگه به افرادی که نرمال اضافه میشدن نگاه نمیکردم وفقط به افرادی که خیلی تغییر کردن نگاه میکردم وچند کیلو اونجا اضافه شد ..تازه گفتن با شیر دهی کم میشه ..اونم کم نشد
تا بارداری بعدی که من بیشتر ترس از چاق شدن داشتم
والبته چند کیلو بیشتر چاق نشدم ..ولی همون رو خیلی تصور کردم وترس داشتم وبعد از این ترس شروع کروم رفتم باشگاه اونجا هم یه کم سایز کم میکردم دوباره به حالت عادی برمیگشتم..تا دباره روی همون ۵ کیلو تمرکز کردم وتصویر آدم چاق رو از خودم ایجاد کردم ومتنفر میشدم از اینکه دوستام سایز لباسشون کمه ومال من از همه بیشتره..بعدش دیگه دیگران میگفتن که وای چاقتر شدی ..ومن بیشتر نگران میشدم ..دباره میرفتم باشگاه
ونسبت به غذاها ترس داشتم مثل چربی وروغن وبرنج ونون..مثلا بادمجون زیاد درس نمیکردم چون روغن زیاد استفاده میشد..
واز خودم فقط انتظار چاق شدن داشتم ..وهر سال یه کیلو اضافه کردم ..ولی الان دوست دارم برعکس اون سالهام رفتار کنم ..اولاکه خودمو پذیرفتم ..بعدشم ورودیهای ذهنم رو با سایت لاغر ی با ذهن پر میکنم
وانتظار از خودم تغییر کرده ..حس خوبی دارم ..احساس گناه وتنبلی وبی اراده بودن ندارم ..مسیر رو فهمیدم..که به چه صورت ورودی چاق شدم..ودیدم که زمان زیادی برده تا به این شکل درومدم..میگم من اول ۴ الی ۵ کیلو اضافه داشتم ولی در طول چند سال دباره به من اضافه شد همون روزها که داشتم تلاش میکردم لاغر بشم
با ومنوش ورژیم وورزش..حالا میدونم که به راحتی ویک دو سه من لاغر نمیشم ..ودارم یادش میگیرم ودیگه کار ندارم ذهنم کی کامل یاد میگیره..مثل اینکه اومدم سر کلاس دارم زبان یاد میگیرم دیگه یکی زودتر یاد میگیره وناخوداگاه ش با خودآگاهش هماهنگ میشه یکی دیرتر ودنبال حال خوبم هستم ونتیجه هم میاد والان دیگه نسبت به مواد غدایی حس ترس ندار م
وبه اندازه ازشون استفاده میکنم
وخدا رو شکر میکنم
خدایا شکرت
ترس بسیار زیاد از نوع و مقدار ماده ی خوراکی تا به امروز انقدر روی ذهن من تاثیر گذاشته که به مرور چاق و چاق تر شدم. اوایل یادمه ترس از برنج و نون بود…دیرتر نگران بودم که مصرف لبنیات بدنم رو به سمت بلغمی شدن و چاق شدن سوق بده! در بازه هایی مصرف انواع روغن من رو می ترسوند و حالا که فکر می کنم می بینم که در هر دوره حتی قبل از روی ترازو رفتن انتظار چاقی داشتم!ذهنم مدام درگیر خوردن نخوردن بوده همیشه..درگیر چی رو خوردن و چقدر خوردن و خب در حالتهایی هم که چاق شدم دیگه خودمو ول کردم و فقط با یه عذاب وجدان در پس ذهنم با موضوع چاقی مواجه بودم…جالب اینه که طی سالیان شاید حتی میزان غذای مصرفی من کمتر شده باشه ولی انقدر ذهنم درگیر بخور نخور کم بخور وعده های بیشتر مقدار کمتر بوده که این الان برام واضحه که مساله فقط و فقط ذهنمه…یعنی ذهنم رفتار جدید برام رقم میزنه و خب رفتارها اکثرا اشتباه!
در گذشته چه چیزهایی شنیده یا دیده اید که باعث ایجاد انتظار چاق شدن یا چاق تر شدن در شما شده است؟
چیزهایی که در گذشته شنیده م طبیعی بودن چاقی در سن بلوغ بود..دقیقا همون موقع هم بود که از بسیار لاغر به یکباره خیلی چاق شدم!اولین بار توی مدرسه تصمیم گرفتم رژیم بگیرم و اولین بار بود که ذهنم درگیر مساله ی چاقی شده بود! لباسهای مدرسه هم به خصوص شلوارها برام تنگ شده بودند. برای لاغر شدن اول هیچ تلاشی نکرده بودم. اصلا حتی نفهمیده بودم که دارم چاق می شم.. فکر کنم زمانی که رفته بودم برای پرو مانتو شلوار مدرسه تازه اون وقع متوجه شدم که در آغاز سالهای بلوغم به وزنم اضافه شده ولی اونقدری روش حساس نبودم. تا این که این موضوع به یه پترن تکراری تبدیل شد…در مواقع زیادی پرخوری…بعد چاقی…بعد رژیم بعد دوباره لاغری و دوباره از اول…چون هر سری بعد از از دست دادن وزن بسیار حساس می شدم که دوباره برنگرده و خب عملا در طی ۲۰ سال گذشته ذهنم همیشه به طریقی درگیر موضوع چاقی بوده!
روش هایی که برای لاغر شدن استفاده کرده اید چه تاثیری بر ذهن شما برای لاغر شدن داشته است؟
این روشها چه ورزش سنگین چه رژیم های غذایی چه فستینگ انقدر دایمی بوده ن که مدام ذهن من رو نسبت به موضوع چاقی حساس کرده ن..همیشه و در همه حال دارم به چاقی فکر می کنم!
تلاش های قبلی شما برای لاغر شدن چگونه بر ذهن شما برای چاق تر شدن تاثیر داشته است؟
فکر میکنم همونجور که خودتون هم در ویدیو گفتید هر روش هر بار به نحوی به ما انگیزه می ده..فکوس ولی همچنان چاقیه..چون با خودش. ترس میاره و در واقع مشکلات اصلی که همون ترس از پرخوری ترس از چاقی ترس از بدتر شدن شرایط همیشه در پس ذهن ما مونده و در نتیجه بعد از مدتی وقتی ادامه دادن رژیم سخت و طاقت فرسا میشه همه چیز به حالت قبل یا بدتر از اون حالت برگشته!
لاغری با ذهن چگونه باعث تغییر فرمول های ذهنی و در نتیجه لاغر شدن شما می شود؟
مغز ما نمی تونه چیزی رو از دنیای خارج خلق کنه! هر چیزی که مغز پردازش و ذهن باور می کنه میشه واقعیت زندگی اطراف ما..این موضوع فقط فیزیکی نیست..بلکه من فهمیده م در روابط در شرایط زندگی در تمام مسایل هرچیز که ذهن باور کرده شرایط هم مطابق با اون شکل گرفته.. در نتیجه تغییر فرمولهای ذهنی فقط و فقط یه نتیجه می تونه داشته باشه و اونم لاغری و تناسب همیشگیه!
برداشت و درک خود را از محتوای آموزشی تصویری به صورت شرح انشایی بنویسید.
راستش با اینکه یک سالی هست که جسته گریخته به سایتتون سر می زدم این اولین باره که تازه دارم به عمق مساله پی می برم…انگار ذهنم به یه زمانی احتیاج داشت که بخواد گفته هاتون رو پردازش کنه. تا اینجا اونقدری به موضوع فکوس ذهنم رو مساله ی چاقی فکر نکرده بودم…قبلا سعی کرده بودم مقدار غذامو کاهش بدم ولی الان سعی میکنم به صدای بدنم گوش کنم و فقط وقتی غذا بخورم که گشنه هستم و به مقداری بخورم که بدنم نیاز داره..بخش زیادی از استرس های قدیمیم خودشون رو نشون می دن و اینبار بهتر می بینمشون.زودتر تشخیصشون م یدم و کلا ذهنم داره روی موضوع تناسب برنامه ریزی می شه. فکر میکنم با ادامه دادن این مراحل به زودی بدنم هم به سمت تغییر حرکت میکنه.
با سلام
آقای عطار روشن توی این چند وقتی که توی سایت هستم حرفاتون خیلی دلنشین بوده و نکته های زیادی ازتون یاد گرفتم ،با اجازه امروز میخوام من یه نکته بگم ،،چیزی که با تمام وجود توی زندگیم درکش کردم اینکه؛اینکه؛ خوش بحالت بار منفی زیادی داره ،،ظاهر این شبه جمله خیلی قشنگ و مثبت هست و ظاهراً راجع به خوشی حال هست اما به شدت بار منفی داره و اصلا و ابدا تحسین به حساب نمیاد!
وقتی یکی میگه خوش بحالت که لاغری !
خوش بحالت که چاقی!
خوش تیپی!
خوش بحالت که خونه بزرگی داری !
شوهرت یا زنت ازت حرف شنوی داره!
درسات خوبه!
بچه هات دور و برت هستن !
و خیلی چیزای دیگه،
همه اینا اگه دقت کنیم یه آه و افسوس و حسرت پشتش هست ،
و آه و افسوس کاملا منفی هست !
وقتی این جمله رو میگیم شاید منظوری نداشته باشیم و فقط بخواییم یه جوری از طرف مقابل تعریف و تمجید کنیم ،اما این راهش نیست!
این جمله رو نگید،بجاش بگید باریکلا،احسنت،ایولا ،خیلی جمله های دیگه هست که بتونیم حال خوبمون رو به دیگران انتقال بدیم و ازشون تعریف کنیم که با دل و جون میگی و با دل و جون پذیرفته میشه.
هیچ وقت شنیدن این جمله به من حس خوبی نداده،
مخصوصا وقتی بارها و بارها از دیگران می شنیدم حالم بدتر میشد،و موج منفی جمله منو گوشه گیر کرد، و این تو ذهنم می اومد که ببین تو با زندگی کردنت انگار داری فلانی رو ناراحت میکنی کاری کردی که فلانی از زندگی خودش ناراضی باشه ،و در این صورت یا با دستای خودت خودت رو از دیگران ترد میکنی ،یا هم که مثه اونا میشی که دیگه برای دیگران آه و افسوسی در پی نداشته باشی!
شک نکنید دلیل اینکه همسر شما هم به مرور چاق شدن بخاطر بار منفی جمله بوده و این که دیگه وقتش بوده که همرنگ جماعت بشن و ذهن ایشون این رو پذیرفته.
از هرچی بترسی به سرت میاد!
من اعتراف میکنم از چاق شدن می ترسیدم همینقدر که از لاغریم حال می کردم.
تو بارداری همش ترس داشتم ،بارداری اولم که به خیر گذشت، بارداری دومم هم میدونستم مثه اولیه،اما همش یه گوشه ذهنم یه ترسی بود ،یه انتظاری بود برای چاقی و آخرش هم چاق شدم.
یه همسایه داشتیم متناسب بود،اما عکسای بارداریش رو که بهم نشون داد تعجب کردم خیلی خیلی چاق شده بود .خواهرم با هر بارداری چند کیلو اضافه وزن بی بازگشت به سرش اومده بود،خیلیا بودن توی فامیل که دوران شیردهی به شدت لاغر شده بودن و بعد شیردهی بعضاً متناسب شده بودن و بعضی ها هم متاسفانه چاق شده بودن و اصطلاح استخون ترکوندن رو بهشون میدادم که فلانی با زایمان دیگه استخوان ترکونده و منم وقتی چاق شدم از زبون فامیل این جمله رو شنیدم در مورد خودم که خیلی هم جمله ناامیدکننده ای هست ،آخه چربی شاید آب بشه ولی استخون ترکیده شده که دیگه مثه اول نمیشه!🤭🤭🤭🤭
وقتی که من باور داشته باشم که کاری انجام شدنی هست و سعی کنم که انجامش بدم بلاخره اون کار انجام میشه! لاغری با ذهن هم همینطوری هست ،
تغییر ذهن باعث تغییر لایف استایل میشه ،و لایف استایلی که در مسیر لاغری باشه ،منو لاغر میکنه.
به نام خداوند همیشه خیر خواه ما ،
و درود خداوند رحمان و برکتو سلامتیو ثروت بر شما استاد گرامی و ارجمند همیشه جاری:
•با توجه به اینکه مدت هاست با چاقی زندگی میکنید درک شما از نقش ذهن در چاق تر شدن چیست؟ شرح دهید.من تا آگاه بودن و غافل و بی خبر از اینهمه یادگیری و آموزش گرفتن ناخواسته ضمیر ناخودآگاهم اینهمه سال از خانواده ام و بعد از ازدواجم
خانواده میگفت ازدواج کنی چاق میشوید حتما شک نکن،
و از روی البته نیت خیر و ناخواسته هم همسرم از روی اینکه من لذت میبردم از خوردن و شروع به زیاد خوردن در این رستوران اون رستوران کرده بودبم با هم و من چون نمیخوردم اما کم کم به خوردن افتاده بودم و همپای او شده بودم و منتهی ایشون ماشاالله قهرمان ملی هستن هر چند میدونم ورزش به اندام ایده آل ایشون ربطی ندارد هر چه هست ذهنی هست اما من افکار چاقی ندانسته داشتم ولی ایشون نه و من با تشویق همسرم روبرو میشدم و بهم همیشه میگن سلامتی باش و نوش جانت هر چند الان دیگه باز برا سلاکتیم میگن حالا نخور،به هر حال من اونموقع شروع به یادگیری ناخوادگاه چاقی کرده بودم و از خوشحالی همسرم یکجوریایی خوشحال میشدم که میدیدن من میخورم و من تشویق به خوردن برای دیدن چهره شاد همسرم از خوردن خودم و همپا همراه بودن با خوردنهای ورزشکاری همسرم که مسلما ایشون با من زمین تا آسمون نوع افکارش با من فرق میکرد،خلاثه دوهامل خانواده و ازدواج .
با توجه به اینکه مدت هاست با چاقی زندگی میکنید درک شما از نقش ذهن در چاق تر شدن چیست؟ شرح دهید
نقش ذهن خیلی در چاقی اثر دارد چون ذهن من همیشه چاقی را پذیرفته وخیلی سخت است که خواسته باشه به این راحتی لاغری را بپذیرد و من که 33 سال چاق بودم و همیشه اطرافیان خودم را هم چاق میبینم چطورذهن خودم را به سمت لاغری حرکت بدهم
لاغری با ذهن چگونه باعث تغییر فرمول های ذهنی و در نتیجه لاغر شدن شما می شود
لاغری با ذهن و تغیر فرمول ذهنی در ذهن من با گو ش دادن به فایل ها و دیدن اطرافیانی که از این روش و این سایت لاغر شدن و به اندام ایدهال خود رسیده اند
به نام خدالاغری با ذهن چگونه باعث تغییر فرمول های ذهنی و در نتیجه لاغر شدن شما می شود؟وقتی با اینن مسیر آشنا شدم اولین سوال توی ذهنم این بود که لاغری با ذهن چطوری رو جسمم تاثیر میزارهبعد متوجه شدم من ذهنم رو تربیت میکنم دیگه اینکه چقدر غذا بخورم و چقدر نخورم اتوماتیک انجام میشه میگفتم آخ جون روش راحت رو پیدا کردم ولی چون درک درستی از مسیر هنوز نداشتم بعد یه مدت تغییری توی جسمم ایجاد نشد و به این نتیجه رسیدم آهان درسته لاغریبا ذهن ولی منم باید یه کارایی بکنم و شروع کردم به ورزش و تونستم یه مقدار وزن کم کنم ولی بازم برگشت بعد از یک مدت ولی وقتی مثال چاقی رو زدید خیلی بهتر درک کردم چاقی من یک شبه نبودهحتی از وقتی ورودی ها به ذهنم داده میشد از یک ماه نتایج نیومد سالها طول کشید چرا چون در من داشت این باور شکل میگرفت که بعد ازدواج باید خیلی مراقب باشم مادرم هم لاغر بود و بعد ازدواج چاق شد و این خیلی زشتهآنقدر این جملات تو ذهنم تکرار میشد که نکنه منم مثل مادرم چاق بشم و این ترس آروم آروم داشت تو وجودم شکل میگرفت و تصویر چاق شدن در ذهنم شکل گرفت یه نکته خوبی که از استاد تو این فایل یاد گرفتم و ازشون ممنونم این بود که وقتی تصویر با تغییر احساس میشه خوراک ذهن ناخود آگاه میشه و اگر این تکرار شه میشا واقعیت زندگیم همین جمله خیلی از سوالاتم رو جواب داداینکه من چرا تصویر سازی میکنم ولی جواب نمیگیرم چون من باید با این تصویر در احساسم تغییری ایجاد شه سالها من تصویر سازی کنم ولی احساس نرسیدن داشته باشم فایده ای نداره من باید وقتی تصویر تناسب اندام رو میبینم یه احساس شوق وانگیزه و احساس رسیدن داشته باشم وقتی این تغییر احساس شکل میگیره و من اینو هر روز تکرار میکنم حتما به نتیجه میرسم البته این هم نیست که من بشینم فقط این کارو انجام بدم وقتی این کاررو خوب انجام بدم یه سری اقدامات عملی به من گفته میشه اونم بسته به شرایطم من فک میکردم مثلا یهو من میشم آدمی که اشتهاش کم میشه ریزه خواری اش برطرف میشه اینم بخاطر تبلیغاتی بود که کسانیکه لاغریبا ذهن کار میکنن میزارنو مدام نمونه هایی میزارن که مثلا تو سه هفته ریزه خواریشون به کل ترک شده و وقتی میدیدم من ریزه خواری ام ترک نشده احساسم بد میشد ولی وقتی استاد این موصوع رو باز کردن که من ورودی میدم یه حس در من ایجاد میکنه تو چاقی ترس و تو لاغری احساس شور و شوق و امید حالا اینا بعد یه مدت تبدیل میشه به عمل و من موقع خوردن دیگه احساس بد ندارم حس اینکه غذا ها منو چاق میکنه و سالها با غذا ها سر جنگ داشتم آروم آروم میبینم داره برطرف میشه ولی هنوز مثلا پرخوری من سرجاشه وقتی این افکار رو وارد ذهنم میکنم که هر وقت هر چقدر میل داشته باشی میتونی بخوری همه چیز فراوانی این یه حس آرامش بهم میده و در عمل با ولع چیزی رو نمیخورم وقتی این افکار رو در خودم میسازم که من ارزشمند و قرار نیست چون پول چیزیرو دادم و میل ندارم بخورم وقتی چیزی اضافه بود دیگه این حس رو ندارم که باید حتما خورده بشه چون پول دادم حیف چون من خودم و جسمم رو بیشتر از پولی که برای اون خوراکی دادم دوست دارم و همه چیز باید روندش رو طی کنه وقتی اینو درک میکنیم دیگه عجله نمیکنیم دیگه نگران نیستیم که یعنی لاعر میشم یا ن البته که به این مرحله رسیدن به نطرم تو چند هفته اتفاق نمیافته و بستگی داره به اینکه ما چقدر فایل گوش میکنیم و ورودی خوب میدیدمو استاد چقدر مثال که برای افگار چاقی و لاغری زدید که مثلا وزن افکار چاقی ۵ کیلو و من الان ۱۰۰ گرم افکار لاعری دادم نباید توقع داشته باشم کف ترازو برابر بشه تازه من اگر ۵ کیلو افکار لاعزی دادم اونوقت روند چاق شدن متوقف میشه و اگه به این کار ادامه بدم این افکار میتونن غلبه کنن ولی این کار باید تا آخر عمر باشه چون اون افکار هستن و اگه من رو خودن کار نکنم و مواطب ورودی هام نباشم انگار که دارم از وزنه های افکار لاغری برمیدارم و دوباره به حالت قبل برمیگردم وقتی آگاهانه افکار لاعر کننده رو وارد ذهنم میکنم و تکرار میکنم این کار رو و دونه دونه موارد رو شناسایی میکنم این آگاهی در من نفوذمیکنه و تعییر احساسی بوجود میاره و وقتی احساسم تغییر میکنه امیدم اضافه میشه و اینها در رفتارم خودش رو نشون میده و بعد در جسممو این خیلی امید بخش که قدرت افکار لاعری خیلی بیشتر و اینکه ما آگاهانه و پیوسته داریم این افکار رو میدیدم وقتی به افکار چاقی فک میکنم میبینم هر روز که مادرم هزار بار بهم نمیگفت بعد ازدواج چاق میشه به طور پراکنده میگفت و بخاطر همین چند سالی طول کشید تا این ورودی ها در من اثر کنهولی فککنید اگر تو مسیر چاقی هم مدام تکرار میکردیم و پیوسته این ورودی رو میدادیم حیلی زودتر چاق میشدیمپس کار ما خیلی راحت تر چون داریم مستمر کار میکنیم و آگاهانه و قدرت این افکار هم بیشتر و کار ما راحت ترفقط ما باید کنترل ورودی رو به نحو احسنت انجام بدیم و تکرارشون کنیم
به نام خداوند دانایم
سلام خدمت استاد ارجمند و دوستان همگام
حل تمرینات ترس از چاقتر شدن
سلام به استاد عزیز و همراهان لاغری با ذهن
رد پای من در گام از چاق تر شدن خوشحال باشید
چقدر فایلتون عالی بود استاد راستش من انقدر لذت بردم از این فایل و پر از نکات مهم رو ازش درک کردم که دو روز زمان گذاشتم برای این گام و نشستم تک تک جملاتتون بجز بعضی مثالها رو توی دفترم یادداشت کردم من وقتی همراه شنیدن مینویسم خیلی بهتر یادم میمونه و برام مرور میشه
وقتی شب قبل از خواب گوش دادم با ارامش و حال خوب خوابیدم و باعث شد فرداش کلی تغییر رو در خودم حس کنم خیلی خوشحالم بعد این مدت کوتاه دارم نشونه های تمرین هام رو میبینم
احساس خوبی داشتم و از صبح که بیدار شدم فقط وقتی احساس کردم بدنم نیاز به غذا داره استفاده کردم خداروشکر انواع و اقسام میوه و غذا توی یخچال پیدا میشه و من یادمه هر نیم ساعت یکبار باید حتما در یخچال رو باز میکردم که حتی اگه چیزی نخوام بخورم باد یخچال بهم بخوره اما تو این مدت و مخصوصا این یه چند روز اخیر هیچ دلیلی برای این کار نمیبینم و انجامش نمیدم نه اینکه بگم خودمو مجبور کردم ها نه اصلااا اصلا یادم نمیاد که همچین کاری بکنم حتی اگه خیلی بیکارم باشم نمیرم هر چیزی رو به اندازه میخورم اولش برام اینکه درک کنم کی استارت گرسنگیم میخوره و کی سیر میشم ولی الان با خودم میگم یکم بریز توی بشقابت بعدش اگه حس کردی هنوز میخوای برو بردار حتی میگم سارا هر چقدررر که دلت میخواد بخور ولی همیشه قدری بریز توی بشقابت که اضافه نیاد و اینکه اگه به نظرت کم بود و بیشتر خواستی برو برای خودت بازم بکش من از دور ریز غذا خوشم نمیاد واسه همون گفتم اینجوری خیلی بهتره دیگه ام با خودم کلنجار نمیرم که لقمه اخر که اضافه مونده و نمیخوام رو بخورم یه چیزی ام درمورد خودم فهمیدم اینه که خیلی تعارفی ام و حتی تو خونه ام با مامانم رو دربایستی دارم که فلان غذا رو سر وقت بخورم یا اینکه از غذام اضافه ای نیاد ولی خب تصمیم گرفتم با هر وعده غذایی بیشتر با خودم کنار بیام و کم کم این رودربایستی ام کنار بره چه تو خونه چه مهمونی و …
و اینکه از الان دارم حس میکنم لحظه ای رو که شکمم تخت شده حس خیلی خوبیه واقعا اولش ذهنم اصلا درک نمیکرد از بس از خودم تصویر لاغری ندیدم ذهنم میگفت اینا چیه که میخوای به خوردم بدی منم دیگه خیلی اصرار نمیکردم که با گوش دادن و دیدن فایلتون یه نکته طلایی رو فهمیدم که اون تغییر ناخوداگاه و روند تاثیر گذاری بود!!!
تغییر احساسی موجب تاثیر بر ناخوداگاه میشه
با درک این موضوع انگار نگاهم تغییر کرد از خوم پرسیدم چه احساسی داری؟؟
وقتی داری فایل گوش میدی و تمرین میکنی چه حسی بهت دست میده و اولین جواب ارامش بود و بعد از اون امید
با خودم گفتم تو وقتی چاق شدی و بقیه داشتن به حساب ابراز نگرانی و توجه میکردن و ترس و نگرانی رو حس کردی و از بابت تیکه هایی که از بعضیا میشنیدی ناراحت میشدی اون تغییر احساسی رو درک کردی ؟؟ احساس کردی دلت میخواد این روند ادامه پیدا نکنه؟؟ بله کاملا یادمه چه احساسی داشتم و با هربار تنگ شدن لباسام از خودم تعجب میکردم الان یادم میاد که چقدر اروم اروم لباسام دونه دونه دور انداخته میشدن و جایگزین جدید میومد داشتم با خودم فکر میکردم لاغر بشم لباس چی بپوشم؟؟ اما الان میگم تو ترس از چاقی داشتی اما فکر نمیکردی نگاهت تبدیل به نوع زندگیت بشه و لباساتم بدون اینکه برنامه ای داشته باشی تغییر کردن و جایگزین شدن پس نگران نباش این روند دلخواه تو خیلی دلپذیر تر خواهد بود و حتی تو انتخاب لباس مورد علاقه دستت ازادتر خواهد بود
مثلا وقتی غذامو به انداه میخورم و خیالم راحته که اگه نیاز داشتم باز هر چقدر میخوام میتونم بخورم هم احساس خیال راحت رو بهم میده هم خوشحالم که با روند طبیعی به لاغری همیشگی هم میرسم و با هر حال خوب واقعی و منطقیم تاثیر مستقیم به ذهنم دارم تا خواسته ام رو زندگی کنم
یا مثلا وقتی احساس سبکی میکنم باعث خوشحالیم میشه که تناسبم یه رویا نیست و میتونم برای همیشه حسش کنم اروم اروم
و یه موضوع دیگه که برام نکته طلایی هست اینه که سلول ها مدام در حال تغییر هستن و ما چندین بار بدنمون کاملا از سلول های جدید بازسازی شده و اینکه گفتین یه نفر چرا با اینکه چندین بار سلول هاش عوض شده هنوزم یه بیماری رو داره؟؟ و دلیلش همون ناخوداگاه ماست که با اطلاعات اشتباه کد اضافه ای داره که با هر بار تولید سلول جدید این سلول ها با فرمان مغز که از ذهن تاثیر گرفته به حالت قبلی کار میکنه
و ما حالا که داریم با دلایل منطقی و درست روی ناخوداگاه تاثیر میزاریم و باعث میشیم ارام ارام تغییر کنه سلول های جدید با کد اصلی خودش که تناسب اندام هست در بدن ما تولید میشه و با همین روند ما لاغر میشیم با روند سلول سازی با نوع اصلی خودش که ناخوداگاه هم باهاش همسو هست
من وقتی به این روند هم فکر میکنم و میبینم بدنمون با سیستم مغز کاملا اتوماتیک با برنامه ای که بهش داده میشه عمل میکنه واقعا احساس خوبی بهم دست میده و باعث میشه قدم هام رو در مسیر لاغری با عشق بردارم واقعا تضمینی از این بالاتر نیست که
با همون راهی که طی کردیم تا چاق بشیم همون راه رو در جهت لاغری بریم که بدون هیچ مسئله ای که باعث فشار اومدن بهمون بشه لاغر بشیم
و مثالی که از روند لاغر شدن گفتین رو هم خیلی دوست داشتم
اینکه ما مثلا 5 کیلو افکار چاق کننده داریم و تازه شروع میکنیم به یادگیری و درک کردن اطلاعات لاغرکننده و بعد 1 هفته مثلا 100 گرم افکار لاغر کننده داریم و و بعد از مدت چند هفته هی بیشتر و بیشتر میشه و ممکنه در این مدت به خاطر تاثیر افکار قبلی چاقتر بشیم ولی این چاقی دیگه نگرانی نداره چون میدونیم قرار چه سودی ببریم اخر مسیر و الان بدن به خاطر فرمولها هنوز واکنش نشون میده و این خبر خوبیه وقتی بدن براساس فرمولها جوا ب میده پس با تغییر دادنش حتما به جواب دلخواه میرسیم
و ما بعد از اینکه افکار لاغر کننده و چاق کننده امون مساوی شدن روند چاقیمون ایست میکنه و متوقف میشه یعنی اگرم تا اون مدت یکم بیشتر شده وزنمون از این به بعد دیگه ادامه دار نمیشه و همینجا استپ میکنه
حالا ما باز ادامه میدیم و ترازوی مقایسه افکار لاغری و چاقی اطلاعاتش تغییر میکنه یعنی چی؟؟ یعنی افکار لاغری پر رنگتر میشه توی ذهن و با راحتی بیشتری قدرتش رو نشون میده و از اون لحظه بدنمون تغییر میکنه و ارام ارام شروع میکنه به لاغر شدن
یکی از چیزای مهم که به افزایش یا کاهش روند لاغر شدن موثره نوع تمرین کردنمونه
مثلا من نزدیک به یکسال عضو این سایتم اما وقتی تمرین هام رو انجام ندم و از فایلها استفاده نکنم که فرمولهای ذهنم تحت تاثیر قرار نمیگیرن و دستورات قبلیشون رو اجرا میکنن و چیزی که برام موثره چجوری استفاده کردن از فایلهاست *
همونطو که توی قدم های اول و مقدمه استاد گفتن چجوری تمرین کنیم جواب خوبی از این دوره میگیریم تمرین کنیم جواب اصلی رو میگیریم ممکنه یه نفر به 50% این نکات عمل کنه ممکنه یه نفر 90% اش رو عملی کنه و ممکنه یه نفر به 10 % قناعت کنه خب اینجا دیگه هر کسی جواب عمل خودش رو میگیره یادمه دوستم همیشه میگفت سارا
همه چی به خودت بستگی داره
و خداروشکر من این روزها دارم جواب اطمینان به اون چیزی که ته قلبم من رو به اینجا میکشونه میگیرم من بارها شده توی مسیرم گیج بشم (جز مسیر لاغری )ولی جاهایی تو زندگی بوده که گیج شدم ولی همیشه قلبم بهم راه نجات و راه بهتر رو نشون میداد
نمیدونم دقیقا تو چه تاریخی قراره توی البوم شگفتی سازان عکس خودمو ببینم ولی از اینکه مطمئنم حتما میبینم خیلی خوشحالم و از خدا متشکرم متشکرم که نه تنها به خواسته قلبم پاسخ داد بلکه این بهترین جواب بود خداروشکر
درمورد ناخواگاه هم وقتی ناخوداگاه تغییر کنه خوداگاه برای مخالفت باهاش چه دیر یا زود کم میاره و اخرش نتیجه دلخواه با سد مقاوم ناخوداگاه نابود میشه و هر بار ناامیدی رو به بار میاره
بارها تلاش میکنیم با ورزش با پیاده روی با رژیم با دارو دمنوش و … که کلی ام اسیب بهمون میزنه ولی بازم بازم شکست میخوریم از قدرت ناخوداگاه خودمون
من هیچوقت یادم نمیاد با اطمینان کامل به اینجور روشها عمل کرده باشم و همیشه شکاک بودم و بعدشم که کلی تحقیق میکردم میدیدم طرف میگه اندازه یه فیتنس باید بدنسازی کار کنی و اندازه یه مدلینگ رژیم بگیری و… که اصلنم برام قابل درک نبود اینهمه سختی
وقتی میپرسیدین از کی چاق شدی من میگفتم حدودا کلاس 5-6 ام اما با اگاهی های این فایل فهمیدم از خیلی قبلتر یعنی از 7-8 سالگی این اطلاعات رو دریافت کردم اطلاعاتی از ارثی بودن چاقی بعد بلوغ و … که بعد از پنج شش سال روم تاثیر گذاشت و خیلی اروم روندش رو شروع کرد حسم میگه روند چاقی من خیلی خیلی اروم پیش رفت
اما استاد وقتی از افراد مورد اعتمادمون میگید من اینجا تاثیر اعتماد و زود باوری ناخوداگاهم متوجه میشم من توی اون سنین کودکی باخانواده عمه ام خیلی در ارتباط بودم و واقعا هم عمه ام رو دوست دارم و اون وقت ها هر چی میگفت برام اتمام حجت بود و احساس میکردم درسهای زندگی رو ازش میگیرم و همین باعث شده بود وقتی با اطرافیانش حرف از چاقی و لاغری و … میزدن منم گوش بدم همیشه میگفت سارا خیلی لاغری برای اینه که غذات رو هر وعده رو درست نمیخوری و هی ریزه خواری میکنی ولی الان با دریافت اگاهی جدید میگم احتمالا اونجا من هر وقت گرسنه ام میشده غذا میخوردم واسه همون به نظرشون ریزه خواری میومده یا اینکه حس میکردم ادم وقتی بخواد بزرگ بشه و مثل بقیه ادم بزرگا زندگی کنه باید قد و قواره اش به اونا بخوره واسه همون وقتی رشدم سرعتش بیشتر شد احساس خوبی داشتم و برام نشونه خوبی به نظر میومد اما الان نمنه های متناسب زیادی به چشمم میخوره که دارن زندگیشون رو خیلی خوب پیش میبرن و از زندگیشون لذت میبرن
راستی اینم بگم کم وقتی فایلتون رو خیلی خوب گوش دادم باعث شد وقتی با دوستم درمورد یکی از مسائل زندگیش صحبت میکردم و احساس سردرگمی میکرد بتونم تا حدی باهاش درمورد حلش صحبت کنم و اینکه خداروشکر اون کسی هست که با این مباحث اشناست و میتونه حرف من رو درک کنه و پیش زمینه اش رو داره من خیلی خوشحالم توی نین مواقعی که دارم روی یه موضوع فکر میکنم و چیزای جدید یادمیگیرم بتونم با بقیه تحلیلش کنم و تعمید بدم به موقعیت های دیگه زندگیم و ذهنم بازتر و نگاهم وسیعتر بشه خداروشکر که بدون اینکه برنامه ای داشته بام اتفاقات خوب برنامه ها یخوبی رو هم برام میچینه خداروشکر خداروشکر
از شما ام خیلی ممنونم بابت این دوره عالیتون و مباحث مهمی که گفتین تا ازشون بهره ببریم من به این دوره اتون اعتماد 100 % دارم و حسم میگه خودشه حتی بدنم و رفتارم و نشونه هایی که میبینم هم گواه بر این موضوع هستن خیلی ممنونم خداروشکر
به نام خدایی که در این نزدیکیست ❤️
سلام
مسیر لاغری من: نکته طلایی 1 : از چاق تر شدن خوشحال باشید
تمرین آموزشی ✍️
از گوش دادن به این فایل خیلی لذت بردم چون چیزهای جالبی گفته شد و چیزهای که شنیدم حس و حال مو خیلی خوب کرد و اشتیاقم برای ادامه دادن مسیر بیشتر شد
روند چاق شدن من به این شکل بود من تا قبل از ازدواج کاملا متناسب بودم و بسیار زیاد از زبون اطرافیان و به خصوص مادرم شنیده بودم که چاقی در خونواده ما ارثیه و همه دختر و پسرهای فامیل مون بعد از ازدواج چاق میشوند و زمانی که ازدواج کردم کم کم بدنم پر شد و میل و اشتهای من به مواد غذایی زیاد شده بود و از غذا ها و خوراکی هایی که در دوران مجردیم
بدم می یومد یا خیلی بی میل میخوردم بی اختیار بهشون علاقه پیدا کرده بودم و همه چیز میخوردم ، بعد از ظهر بعد از بیدار شدن از خواب سفره پهن میکردم و چای با کلی چیزهای شیرین و هر چی که تو یخچال داشتیم می آوردم و از همسرم میخواستم که با هم عصرونه بخوریم ، مدام در حال خوردن و ریزه خواری بودم و همه این رفتار ها مو طبیعی میدونستم و هر کس منو میدید میگفت که چاق شدی و منم میخندیدم راستش اون اوایل ازدواج از چاق شدنم بدم نمی یومد ولی با بارداری و زایمان چاقی من به اوج خودش رسید و من از وزن 60 کیلو به 90 کیلو رسیدم و تقریباً دیگه همه لباسام برام تنگ شده بودند و من دیگه از خودم بدم میومد دیگه راه رفتن و نشستن و بلند شدن برام سخت بود از خرید کردن متنفر بودم همیشه به دنبال راهی برای خلاصی از اضافه وزن و رهایی از چاقی بودم به هر دری میزدم و از هر روشی استفاده میکردم تا مقداری کاهش وزن داشته باشم ولی با همه این اوصاف انتظارم از خودم چاق تر شدن بود و همین اتفاق هم می افتاد و همیشه در حال چاق و چاقتر شدن بودم
تا اینکه به این مسیر زیبا هدایت شدم با گوش دادن به اولین فایل در لحظه هدایتم از طرف خداوند متعال به آرامش رسیدم قلبم آرامش پیدا کرد و در همون لحظه ایمان آوردم که تنها روش برای رسیدن به لاغری همین روشه و ذره ای شک به دلم راه پیدا نکرد
هر روز یک قدم به سمت مقصد در این مسیر بر میدارم و درست مثل زمان چاقیم که در حال دادن آگاهی های چاقی به ذهنم بودم الان در حال دادن آگاهی های لاغری به ذهنم هستم و ایمان دارم که این آگاهی ها به ذهنم نفوذ می کنند و مغزم دستورات لاغری صادر میکنه و من بالاخره لاغر میشم و شک ندارم که دیر یا زود متناسب شدن برای من اتفاق می افته چون همون طور که استاد گفتن لاغر شدن همون چاق شدنه و بر عکس فقط باید مخالف اون حرکت کنیم و من دارم همین کار را میکنم و جسمم در حال لاغر شدنه همون طور که قبلاً بهم میگفتن چاق تر شدی الان هر کس منو میبینه میگه لاغر شدی و من فقط لبخند میزنم و برای یک فرد چاق هیچ چیز لذت بخش تر از این نیست که بهت بگن لاغر شدی
دیدن و شنیدن و وارد کردن آگاهی به ذهن برای چاق و لاغر شدن کاملا درسته
همسر برادر من زمانی که عروس خانواده ما شد کاملا متناسب بود و حتی کاهش وزن داشت اون زمان 45 کیلو بود ولی خودش اصلا از اندامش راضی نبود و خیلی دوست داشت که یکمی بدنش پر بشه و حتی قرص اشتها مصرف میکرد که یکمی چاق بشه و جالبه که تا چند سال هیچ تغییری نکرد با اینکه خیلی غذا میخورد و به زور پر خوری میکرد تا زودتر نتیجه بگیره ولی وزنش ثابت بود تا اینکه باردار شد و زایمان کرد و چون اطرافیان زیاد بهش میگفتن که بچه دار بشی چاق میشی اونم خیلی خوشحال بود که بعد از زایمان چاق بشه و بالاخره این اتفاق افتاد و الان از وزن 45 کیلو به 60 کیلو رسیده و خیلی خوشحاله که چاق شده و هر کس که بهش میگه چاق شدی لبخند رضایت بخش میزنه و خدا میدونه که تا کجا میخواد پیش بره من اون زمان که در مسیر نبودم چون خودش دوست داشت که چاق بشه منم همیشه بهش میگفتم حیف اندامت نیست خدا از لاغری تو بده به ما عوضش از وزن ما کم کنه بده به تو تا تو هم مثل ما چاق بشی اونم همیشه میگفت ان شاالله
ولی الان که با عملکرد ذهن آشنا شدم خیلی برایش ناراحتم اتفاقا که چند وقت پیش خونه شون بودم یک شلوار واسه خودش خریده بود و آورد که به من نشون بده یهو چشمم به سایزش خورد دیدم که سایزش از 38 به 46 رسیده فقط نگاه کردم ولی اصلا بهش نگفتم که چاق تر شدی و یا مراقب خودت باش آخه با خودم گفتم نکنه با حرف زدنم باعث فرمول سازی چاقی در ذهنش بشم فقط از خداوند خواستم که خودش به این مسیر هدایتش کنه چون با اشتیاق و ذوق و شوقی که برای چاق شدن داره هر روز داره به وزنش اضافه میشه و این کاملا ثابت میکنه که چاق و لاغر شدن یک موضوع کاملا ذهنیه و هیچ ربطی به ارث و ژنتیک و مسایل بیرونی ندارن و چاق و لاغری هرکس یک موضوع کاملا شخصی و درونی و مربوط به خود اون فرد هستش.
خدایا شکرت به خاطر هدایتم به این مسیر زیبا
استاد ممنون به خاطر آگاهی های ارزشمندی که بیدریغ در اختیار من و دوستانم قرار میدین
بنام خدا
نقش ذهن در چاق تر شدن من :در تمام طول زندگی آگاهی های چاقی از طریق شنیدن وارد ذهنم میشد مثلا از وقتی که مدرسه رفتم تپل شدن من شروع شد و همیشه از فامیل میشنیدم که نگین شبیه عمه اش تپله و در سالهای اولیه دبستان چونکه اضافه وزن من از جانب دیگران تپل بودن و بانمک بودن تلقی میشد مسئله غیر طبیعی و زشتی برای من نبود همینطو در عالم کودکی باور کرده بودم که خب من شبیه عمه ام هستم دیگه😄و رفته رفته آگهی های بیشتری وارد ذهن من میشد و احساس و رفتار و در نتیجه جسم من تغییر میکرد
اولین بار که یک پزشک اطفال در ۹ سالگی به من تذکر داد که باید لاغر بشی به من گفت که تصمیم بگیر که کمتر غذا بخوری و این فرآیند از اون لحظه برای من سخت به نظر رسید چرا که فکر میکردم اگه کم بخورم که سیر نمیشم و لاغر شدن مساوی شد با تحرک بیشتر و خوردن کمتر و هله هوله نخوردن و …. که برای یه کودک خیلی سخته😁 از همه میشنیدم که خوشکلی درد سر داره و تا سختی نکشی که لاغر نمیشی و یا اینکه اکثر خوراکی های خوشمزه اچاق کننده مضره و نباید در مصرفش زیاده روی کنیم همه اینها یه نوع حس محدودیت در من به وجود می آورد و حس محدود شدن ولع من به خوردن رو زیاد میکرد و انگار مخصوصا و از لج هم که شده میخواستم زیاد بخورم🤦♀️
روش های مختلف لاغری هم این آگاهی رو به من داده بود که تا وقتی که طبق اصول رژیم پیش میرم و مثلا ۱۰ قاشق برنج میخورم لاغر میشم و در غیر اینصورت یا وزن کم نمیکنم و یا اونقدر که باید کم نمیکنم و اگه ورزش نکنم که دیگه خیلی کار سختتره
در لاغری باذهن اولا که با آرامش مسیر متناسب شدن شروع میشه نه با استرس اندازه گرفتن غذا و حذف خوراکی های پر کالری و ورزش روزانه و در زمانی که ما درحال گوش دادن به آموزش ها و انجام تمرین هستیم مرتب آگاهی های جدید وارد ذهن ما میشه و این آگاهی ها رفته رفته آگاهی های قبلی رو کمرنگ و کمرنگ تر میکنه تا جایی که به راحتی آگاهی های اشتباه قبلی رو نادیده میگیریم و تحت تاثیر آگاهی های جدی احساس و رفتار و عمل ما تغییر میکنه ودر نهایت جسم ما
برداشت من از محتوای آموزشی این جلسه اینه که اصلا نباید در این مسیر عجله کنیم و مدام چک کنیم که تغییر کردیم یا نه و فقط بایدبا آرامش به دریافت آگاهی های جدید ادامه بدیم و حتی اگه چاق تر شدیم نترسیم و بدونیم که روند تغییرات جسمی بالاخره شروع میشه اگه باور داشته باشیم و ادامه بدیم و نا امید نشیم با توکل به خداوند
تشکر از استادعطار روشن عزیز
به نام خدای مهربان
نکته طلایی 1 : از چاق تر شدن خوشحال باشد
ما برای چاق شدن یک مسیر رو شروع کردیم که ابتدای این مسیر از گفته ها و شنیده و دیده ها شروع شده ولی هنوز چاق نبودیم ولی به مرور زمان این گفته ها و شنیده ها تبدیل به ترس از چاقی شده که این ترس از چاقی باعث احساس بد در ما شده که اطلاعات همراه با احساس ، چه خوب چه بد واسه ضمیر ناخود آگاه ما فرقی نمیکنه و به طور مستقیم وارد ناخودآگاه میشه و باعث ایجاد انتظار و تصاویر چاقی میشه و تصاویر چاقی تبدیل به عمل میشن ودرنهایت درجسم ما خودش رو نشون میده و ما چاق میشیم ، این پروسه زمان بر و یک شبه اتفاق نیوفتاده و در طی زمان به وقوع پیوسته . حالا ما اگر میخوایم به لاغری ماندگار برسیم باید همون روالی که برای چاقی طی کردیم برای لاغری هم طی کنیم یعنی با بودن در سایت تناسب فکری و گوش دادن فایل ها و انجام دادن تمرینات و تکرارشون باعث ورود آگاهی به ذهنمون بشیم وقتی اطلاعات درمورد لاغری آسان رو به ذهنمون میدیم پس در نتیجه احساس مون خوب میشه و ما گفتیم که اطلاعات همراه با احساس چه خوب چه بد باعث ورود بدون چون و چرا به ضمیر ناخودآگاه میشه و بعد از اون انتظار لاغری و تصاویر لاغری به مرور زمان در ذرهن ما ایجاد میشه و این تصاویر به عملکرد ما و میل ما تبدیل میشه و درنهایت این تغییر عملکرد و میل ما جسم ما هم به مرور لاغر میشه همان طوری که پروسه چاقی ما زمان بر بوده و یک شبه نبوده پس لاغری هم یک شبه اتفاق نمیوفته و زمان بر خواهد بود حالا چقدر زمان ببره به عملکرد و تلاش ما ربط داره که چقدر در این مسیر استمرار داریم و برامون اهمیت داره و از ورود اطلاعات بیخود به ذهنمون جلوگیری کنیم یعنی ما علاوه بر استمرار در ورود آگاهی ها در مورد لاغری باید مراقب ورودی های دیگه ذهنمون باشیم چون وقتی ذهن منفی باف باشه تلاش مارو هم در مورد لاغری با ذهن خراب میکنه که استاد در این زمینه مثال خوبی زدن و گفتن که ذهن ما مثل یه زمین کشاورزی میمونه که ما بذر لاغری رو در اون کاشتیم و از طریق یه جوی پاک به اون آب میدیم ولی از طرف دیگه چند جوی ناپاک ددیگه رو هم وارد ذهنمون میکنیم معلومه که بذر ما به ثمر نمیشینه و شکوفا نمیشه پس باید مراقب ورودی های ذهنمون باشیم و هرچیزی رو به خورد مغزمون ندیم ،وقتی اطلاعات صحیح به مغزمون میدیم مثلا اطلاعات در مورد لاغری به مغزمون میدیم سلول های جدیدی که در بدن ما ساخته میشه با کد جدید ( لاغری ) ساخته میشن و دیگه کد قبلی ( چاق ) رو ندارن پس درنتیجه با سلول های جدید بدن ما لاغر میشه
به نام خدای مهربان🌸
سلام به استاد عزیز و دوستان گرامی سایت تناسب فکری🌺
گام ۲۱: از چاقتر شدن خوشحال باشید🦋
ترس از چاقتر شدن یکی از بزرگترین چالشهای افراد چاقه،خیلی از ما دلایل منطقی و متعددی رو برای چاقیمون داریم،اینکه چاقی ارثیه،به خاطر کم تحرکیه،به خاطر پایین بودن سوخت و سازه ،و این دلیلها رو هم از دیگران شنیدیم،
خودمون هیچ دلیل و منطقی برای چاقیمون نداریم،و فقط چون دیگران درباره چاقیمون این نظر رو داشتن، ما هم قبول کردیم،
اینکه چرا ما به سادگی و بدون فکر کردن به دلیل و منطق دلایل چاق بودنمون رو پذیرفتیم، به خاطر اهمیت و اعتباریه که برای حرف دیگران قائلیم و این کاملاً طبیعیه،
وقتی خودم برای چاق شدن اقدام نکردم، برای همین طبیعیه که هر دلیلی که بهم میگن رو قبول میکنم،پس وقتی دلایل منطقی برای چاقی خودم داشته باشم،از اونجایی که نمیتونم اون دلایل رو خنثی کنم،بنابراین به صورت خود به خودی ترس از چاقتر شدن در من ایجاد میشه.
پس هر چقدر که من چاقتر شدم،به این دلیل نبوده که استعداد چاقی من رشد کرده،یا توانایی من برای مقابله با چاقی کمتر شده،بلکه به این دلیل بوده که من نتونستم در مقابل دلایل منطقی چاق بودنم،دلایل منطقی برای لاغر بودنم ایجاد کنم،
برای همینه که چاقی به شکل فزاینده در ذهنم رشد و گسترش پیدا کرده و به مرور باعث چاقتر شدنم شده.
لاغری با ذهن یک هنره که باید اونو یاد بگیرم،همونطور که برای یادگیری هر هنری هرچه اطلاعات بیشتری درباره اون هنر داشته باشم به شکل بهتری میتونم اونو ارائه بدم،در هنر لاغری با ذهن هم، هر چقدر که بیشتر درباره عملکرد ذهن و چگونگی تاثیر آموزش ذهنی بر جسمم اطلاعات بیشتری داشته باشم،به شکل بهتری میتونم در این مسیر حرکت کنم و نتایج عالی کسب کنم.
باید بدونم که من در ابتدا متناسب بودم، و بعد زندگی کردن توی خانوادهای که اعضای اون چاقن، باعث شد که فرمولها و آگاهیهای چاق کننده از طریق صحبت کردن افراد خانواده با یکدیگر و همینطور دیدن رفتارهای اونا وارد ذهنم بشه،این آگاهی به دلیله بارها تکرار شدن باعث میشه که به مرور احساسم تغییر کنه،به این شکل که هر بار درباره چاقی صحبت میشنوم، احساس ترس و نگرانی از چاق شدن، یا به شکل سادهتر انتظار چاق شدن در من شکل بگیره.
ترکیب شنیدهها یا دیدهها با تغییر احساس،باعث ایجاد فرمولهای ذهن چاقی در ذهنم میشه،وقتی که فرمولهای چاقی در ذهن افزایش پیدا میکنه، تبدیل به تصاویر چاق در ذهنم میشه و انتظار چاق شدن در من شکل میگیره،و این مراحل به شکل خود به خودی و بدون اطلاع من انجام میشه،شنیدن درباره چاقی= ایجاد فرمولهای چاقی ذهن= ایجاد تصاویر ذهنی چاق= انتظار چاق شدن =چاق شدن.
این فرایند میتونه در طی چند سال انجام بشه،همچنین میتونه در چند ماه یا حتی چند هفته و در برخی موارد هم در چند دقیقه طی بشه،بستگی به تمرکزم و شرایط دریافت آگاهی و اعتبار فردیه که درباره چاقی و امکان چاق شدن صحبت میکنه.
چاقی با ذهن چگونه است؟؟انتظار چاق شدن باعث میشه که فرمولهای چاق کننده در مغز به دستورات عملی تبدیل بشن و به مرور رفتارهام تغییر میکنه و جسمم چاق و چاقتر میشه.
دستورات مغزی علاوه بر تغییر رفتارم،باعث تغییر سلول سازی و عملکرد جسم هم میشه و به مرور جسم هم تغییر میکنه و چاق میشه.
لاغری با ذهن دقیقاً به شکل چاقی با ذهنه،با این تفاوت که به جای آگاهی و ورودیهای چاق کننده، اطلاعات لاغر کننده از طریق فایلهای آموزشی به ذهنمون میدیم.
و میتونم با تکرار کردن و انجام تمرینات آموزشی مراحل تثبیت و نفوذ آگاهیهای لاغر کننده رو انجام بدم و این آگاهیها در ابتدا باعث تغییر احساسم میشن،به شکلی که دیگه از چاقتر شدن ترسی ندارم، و امیدواری بیشتری برای لاغر شدن دارم.
پس از تاثیر آگاهیهای لاغری بر احساس، به مرور رفتارهام هم تغییر میکنن،میل به خوردنهام تغییر میکنه،اشتهام تغییر میکنه،دیگه حرص و ولع قبلی برای خوردن رو ندارم و بسیاری تغییرات رفتاری ریز و درشت در من ایجاد میشه.
پس از این مرحله نوبت به تاثیر آگاهیهای لاغر کننده بر جسم میرسه و به مرور جسم هم تغییر میکنه،این پروسه برای همه افرادی که چاقن باید طی بشه،و برای همه یکسانه،اما زمان طی شدن مراحل اون برای هر فرد متفاوت و مخصوص به خودشه.
عوامل موثر بر لاغری با ذهن،
تاثیر آموزشهای لاغری با ذهن به شکل جدی تحت تاثیر زندگی روزمره منه،به این شکل که اگه به آگاهیهایی که در طی زندگی روزمره به ذهنم میدم توجهی نداشته باشم و همواره اطلاعات و آگاهی وارد ذهنم کنم که نتیجه اون ایجاد احساس بد و ناامیدی در من بشه،باعث میشه که آگاهیهای لاغری با ذهن به راحتی نابود بشن و هیچ تاثیری در من نداشته باشن،برای همین علاوه بر اهمیت اشتیاق و استمرار در یادگیری لاغری با ذهن،باید در کنترل ورودیهای ذهنم هم کوشا باشم.
هر چقدر بیشتر از نحوه آموزش ذهنی و چگونگی تاثیرش در جسمم اطلاع داشته باشم بهتر میتونم درک کنم که این مسیر رو چه جوری حرکت کنم،یعنی هر لحظه میدونم که دیگه کجای کارم.
پس باید بدونم که آموزش ذهنی اصلاً چیکار میکنه و موضوع مهمترش اینه که آموزش ذهنی به چه شکل در جسم من خودش رو نشون میده،وقتی این دوتا رو بدونم دیگه در مسیر لاغری با ذهن میتونم با شور و اشتیاق و انگیزه ادامه بدم.
پس باید بدونم که آموزش ذهنی چه جوری در من نفوذ میکنه و چطور به رفتارم و به جسم من تبدیل میشه،هر چقدر بتونم اینو درک کنم اون وقت در تموم جنبههای زندگیم هم میدونم که چطور باید زندگیم رو خلق کنم، میدونم که چطور باید با استفاده از ذهنم اون شرایطی که دوست دارم رو در زندگیم خلق کنم.
پس یکی از مهمترین مراحل لاغری با ذهن و کلاً آموزشهای ذهنی اینه که به این درک برسم که دارم با خودم چیکار میکنم و این آموزشهایی که میبینم این فایلهایی که گوش میدم و تمریناتی که انجام میدم چه نتیجهای در جسم من میذاره،چطور در جسمم قراره به نتیجه تبدیل بشه.
اول باید درباره چاقی بدونم و درک کنم چطور آموزش ذهنی من درباره چاقی به جسمم تبدیل شده.
اول از یه زمانی متوجه شدم که چاق شدم، مثلاً لباسهام برام تنگ شد و احساس کردم که دیگه لباسهام بهم چسبون شده،و یا اینکه دیگران هم بهم گفتن چاق شدی.
و این از یک روزی شروع شده،اما از خیلی روزای قبلتر ذهنم شروع میکرده به یادگیری و اضافه شدن فرمولهای چاق کننده،یعنی آگاهیهای مربوط به چاک کنندگی وارد ذهنم شده،هیچ نشانی از چاق شدن هم در من نداشته،یواش یواش اولین نشانههاش در من احساس ترس از چاقتر شدن بوده،از چاق شدن بوده،
پس اول هیچ نشانهای من نداشتم،اما آگاهیهای چاق کننده وارد ذهنم میشدن،اولین نشانههاش اینه که من ترس از چاق شدن در وجودم شکل میگیره و حسش میکنم که نکنه من چاق بشم.
یه مدتی هم میگذره بازم هنوز چاق نشدم،باز یه مدت میگذره ترس تبدیل میشه به عمل،یعنی من هنوز چاق نیستم، اما شروع میکنم جلوگیری از چاق شدن،و این میشه تلاش کردن برای جلوگیری از چاق شدن،یعنی در ذهنم بر اساس اطلاعاتی که وارد شده، تصویرهای چاق از خودم که اون زمان هنوز متناسب هستم شکل گرفته،و اون تصویر یواش یواش بعداً در جسمم تبدیل میشه به جسمم و به واقعیتم.
و در مراحل چاقتر شدن هم به همین شکله،مثلاً دو کیلو اضافه وزن پیدا کردم، ترسم بیشتر میشه،هی نگاه به خودم میکنم،بررسی میکنم،میرم روی ترازو،هی متر میگیرم،سایز لباسم رو بررسی میکنم،اینجا تصویر چاقی جدیدی در من به شکل جدیدی به وجود اومده که دارم این تصویر رو به خودم میدیم، به ذهنم میدم با چشمهام.
یعنی با چشمام خودم رو توی آینه نگاه میکنم، حالم بد میشه،یعنی تصویری که دارم میبینم از خودم، حالا چه با چشمم جسمم رو میبینم،چه ترازو رو دارم نگاه میکنم،عدد ترازو رو دارم میبینم،اون بلافاصله ترکیب میشه،
چون بلافاصله احساس بدی در من شکل میگیره،
وقتی تصویری که با چشمم میبینم، با احساس بد ادغام بشه، دقیقاً اون خوراک ذهن ناخودآگاهه،قشنگ میره میشینه در ذهن ناخودآگاه،
و چون که در من تغییر احساسی به وجود آورده، اهمیتی نداره برای ذهن ناخودآگاهم که آیا این تغییر احساسی یک احساس خوبه یا احساس بده،
پس وقتی تصویری از خودم میبینم و احساسم تغییر میکنه،نه به سمت خوب،فرقی برای ذهن ناخودآگاه نداره به سمت بد یا خوب باشه، وقتی احساسم تغییر میکنه،از دیدن خودم،از دیدن عدد روی ترازو، اون تصویر به عنوان واقعیتم در ذهن ناخودآگاهم ثبت میشه و از اون روز به بعد من ترسم بیشتر میشه از چاقتر شدن،
خب عملم چه تغییری میکنه؟؟تلاشم رو بیشتر میکنم برای اینکه جلوگیری کنم از چاقتر شدن.
اما از اونجایی که ذهن ناخودآگاه همواره در جهت گسترش من به سمت خواستههام حرکت میکنه،با اینکه تلاش میکنم چاقتر نشم،با اینکه خیلی دارم مراقبت میکنم،اما چاقتر میشم و این چرخه بارها و بارها تکرار میشه.
پس هر بار که من هی عدد ترازو رو میبینم حالم بد میشه،
هی تغییر احساسی در من شکل میگیره،عکسِ تصویر خودم در ذهنم ذخیره میشه،به عنوان تصویر جدید دیگه اونو میپذیرم،
و وقتی هم که دیگران حرفی میزنن درباره چاقیم و حالم تغییر میکنه، احساسم تغییر میکنه،اون حرف قبول میشه توسط ذهن ناخودآگاهم.
هر فکری، هر حرفی که میشنوم،هر تصویری که ببینم،اگر در من تغییر احساسی به وجود بیاره، به راحتی در ذهن ناخودآگاهم ذخیره میشه و اون فکر به واقعیت تبدیل میشه،این پروسه در چاق شدن و چاقتر شدن رو همهمون تجربش کردیم.
پس قبل از اینکه بدن شروع کنه به چاق شدن، در ذهن ما افکار مختلف وارد شده،اینقدر یه سری حرفها شنیدیم،یه سری تذکرها شنیدیم،یه سری ترسها در ما ایجاد شده که انتظار ما از خودمون چاقی شده.
ممکنه رفته باشی پزشک یه دارویی برای شما تجویز کرده که این دارو رو بخور،
ولی شاید یکی از عوارضش چاق شدن باشه مراقب باش،کافیه همین حرف رو از شخصی بشنوی که مورد قبولته، مثلاً یک پزشک.
برای همینه که خیلی از تبلیغات لاغری در رسانهها رو میان با یه روپوش پزشکی نشون میدن، فردی که روپوش پزشکی داره، اومده درباره این محصول حرف میزنه،چون در ذهن ناخودآگاه شما این روپوش پزشکی یعنی یکی که خیلی بلده،
یکی که مورد قبوله، یکی که مورد اعتماده، یکی که درباره سلامتی خیلی میدونه،دیدگاه شما درباره روپوش پزشکی، حالا به تن هر کسی کنن ،شما میگی این حرف درسته،
پس خیلی مهمه که شما حرف رو از کی میشنوی درباره چاق شدن که داره به شما یک تذکری میده،خیلیها به خاطر همین تذکر پزشکها چاق شدن.
خیلی از خانمها هستن به خاطر بارداریشون چاق شدن،هزاران بار شنیدن که یکی از عوارض باردار شدن چاق شدنه،در مورد کار، کار پشت میزی چاقی میاره،سن بره بالا چاق میشی،ازدواج کنی چاق میشی،و چقدر از این افکار در ذهن ما هست و وارد شده و همه اینها قبل از شروع چاق شدن ماست،
پس در مورد لاغر شدن هم روال همینه،
پس حالا که بعد از این همه سال تلاش کردم از روشهای مختلف، جلوی چاقتر شدنم رو بگیرم و نتیجه نگرفتم، و به مسیر لاغری با ذهن هدایت شدم و شروع کردم به گوش دادن فایلهای آموزشی.
این یعنی که من دارم آگاهی مربوط به لاغر شدن رو الان دارم به ذهنم میدم،
این در حالیه که من چاقم هنوز،تمریناتم رو انجام میدم در حالی که هنوز چاقم،در سایت مینویسم، نوشتههای دیگران رو میخونم، بارها گوش میدم،یک هفته، دو هفته، سه هفته،ولی هنوز چاقم،ولی بازم دارم اطلاعات و آگاهی جدید رو وارد ذهنم میکنم،
مثل کِی؟؟؟همون اوایل که متناسب بودم و آگاهی چاقی رو وارد ذهنم میکردم،
من که چاق نشده بودم که آگاهیش رو وارد میکردم، در حالی که متناسب بودم شروع کرده بودم به وارد کردن آگاهی،یک ماه، دو ماه،بستگی داره به اون منبعی که آگاهی رو بهم میده،اگه پراکنده از اطرافیان حرف بشنوم، فاصله شروع آگاهی در ذهنم با تبدیل شدن به جسم چاق، خیلی زمان بره.
اما اونایی که مثلاً رفتن پیش یه پزشک و پزشک بهشون تذکر داده که به خاطر این بیماری شما باید این دارو رو مصرف کنی و از عوارض این دارو چاق شدنه،اونا خیلی سریعتر چاق شدن،چرا؟؟چون دیگه از روزی که اولین قرص رو خوردن برای درمان اون بیماری، انتظار چاق شدن رو داشته، و در طی مدت کوتاهی اضافه وزن قابل توجهی این افراد اضافه میکنن،
چرا ؟؟چون اون فردی که بهشون گفته مراقب باش پزشک بوده،اینا یقین دارن به حرف پزشک و باورش کردن و نتیجهاش رو هم گرفتن.
پس برای لاغر شدن هم باید همین پروسه رو طی کنم،برای همینه که لاغر شدن همون چاق شدنه اما در جهت مخالف.
یعنی من الان چاقم،شروع میکنم به وارد کردن اطلاعات لاغر کننده،تمرین انجام میدم،
فایلها رو گوش میکنم،
بارها تکرار میکنم، در سایت مینویسم،اما هنوز چاقم،
حالا چه اتفاقی ممکنه بیفته؟؟ممکنه در هفتههای اول، دوم، سوم، چهارم، بستگی داره که این آگاهیها کِی بخواد غلبه کنه بر افکار قبلی من،
پس اینکه روند اضافه وزن قبلی من ادامه داشته باشه کاملاً طبیعیه،چرا طبیعیه؟؟مثلاً فکر کنم که من ۵ کیلوگرم افکار چاق کننده در ذهنم ذخیره شده در طی این سالهایی که قبل از چاقی و در سالهای چاقی در ذهنم ذخیره شده،حالا من شروع کردم دارم یواش یواش افکار لاغر کننده رو در ذهنم وارد میکنم،
یه هفته کار کردم ۱۰۰ گرم افکار لاغر کننده وارد کردم،نباید انتظارم این باشه که ۱۰۰ گرم بیاد جلوی ۵ کیلوگرم رو بگیره،خب نمیتونه،هفته دوم میشه ۲۰۰ گرم،هفته سوم ۴۰۰ گرم،هفته چهارم ۸۰۰ گرم،بعد میشه یک کیلو و این ادامه داره تا جایی که افکار لاغر کننده بتونن غلبه کنن بر افکار چاق کننده،تازه اون وقت چه اتفاقی میفته؟؟تازه اون وقت روند چاق شدنم متوقف میشه.
اصلاً نباید انتظار داشته باشم که حتی اگه یه هفته یا دو هفته کار کردم، انتظار لاغر شدن داشته باشم،
در آموزش ذهنی من با افکار سر و کار دارم،با آگاهی سر و کار دارم.
حالا اگه با هر اضافه وزنی که دارم،با هر مقدار وزنِ فرمول چاق کننده که در مسیر لاغری با ذهن قرار میگیرم، شروع کنم به استفاده کردن از محتوای آموزشی و در کنار اون بتونم خیلی راحتتر با چاقیم کنار بیام و بپذیرم چاقیم رو،چون بارِ چاقی باعث لیز خوردنم در مسیر لاغری با ذهن میشه،و اگه بتونم با چاقیم کنار بیام و خودم آگاهانه جلوگیری کنم از توجه کردن به موضوعات بیربط پیرامونم که ذهن اونها رو به سمت خودش جذب کنه،و سعی کنم بیشتر تمرکز کنم بر محتوای آموزشی لاغری با ذهن،سرعت بالا رفتن وزنِ افکار لاغر کننده در ذهنم، خیلی بیشتر از اون افرادی میشه که طی روزمره این همه آگاهیهای مختلف وارد ذهنشون میشه.
مثلاً اخبارها رو دنبال میکنن،هر روز به هر دلیلی حالشون کلی بده،با همسرشون دعوا دارن،از کلی آدم کینه دارن که هر روز دارن کلی از اون کینهها رو مرور میکنن حالشون بده،خلاصه کلی افکار درب و داغون توی ذهنشون هست و هر روز دارن اونا رو مرور میکنن،در کنار اونا هم دارن حالا یه ورودی هم از لاغری با ذهن میگیرن،اونا کارشون سختتره،چون ورودی لاغری با ذهن،آگاهی لاغری با ذهن یک آگاهیه که به راحتی منفی بافم، ذهن منفی نگرم میتونه بر اون غلبه کنه،بگه این اشتباهه،این چیه، و اصلاً منو به شک بندازه.
چرا ؟؟چون این همه آدم هستن که دارن تلاش میکنن برای لاغری از روشهای مختلف و من ممکنه بفهمم ببینم و هی شکم بیشتر بشه،باید بدونم که این آگاهی که من دارم به ذهنم میدم در ادامه تاثیرش رو میذاره،ولی چون خیلیها اینو نمیدونن در همون هفتههای اول میبینن یکم چاق شدن، میگن پس این روش هم فایده نداره،
پس اگه در مسیر لاغری با ذهن هستم و شور و اشتیاق دارم و متعهدانه دارم آموزشها رو دنبال میکنم و چاقتر شدم، خوشحال باشم از اینکه در مسیر درست دارم حرکت میکنم،چون این چاقیه همیشگی نیست،چاقتر شدنه همیشگی نیست.این بالاخره جلوش گرفته میشه،اینجوری نیست که من دارم اطلاعات درست به ذهنم میدم،وارد مغزم میکنم،ولی بخواد جسمم طبق روال قبلش ادامه بده.
جسم من تحت فرمانروایی مغز منه،تمام حرکاتی که من دارم انجام میدم، تحت فرمان مغز منه،مغز من داره دستور میده این دهان چه جوری باز و بسته بشه،دست من چیکار کنه،چشمهای من پلک بزنه،پس وقتی که مغز من تحت تاثیر فرمولهای ذهنی لاغری قرار بگیره، چه بخوام چه نخوام، فرمانهای لاغر کننده صادر میکنه،سلولهای جدیدی که در جسمم ایجاد میشه دارای حافظه چاقی نخواهند بود، اونها دیگه حافظهشون پاک شده از چاقی.
حافظه پیش فرضشون چیه؟؟همونیه که خداوند براشون قرار داده، تناسب اندام،سلول تحت فرمان خداوندِ،کدنویسی خداوند رو داره،و کدنویسی اش درسته،کدنویسی سلولهای جدید باید سالم باشه.
فردی میگه من ۱۰ ساله ناراحتی معده دارم،در ۱۰ سال، حداقل ۱۰ بار معده این فرد کامل تغییر کرده، کامل دوباره نو شده،چرا معده نو بازم درد میکنه و خرابه؟؟چون فرمان مغزه،چون این فرد در مغزش اطلاعاتی وارد کرده درباره بیماری معدهاش و پذیرفته این بیماری رو، و انتظارش اینه که همیشه این بیماری هست،بنابراین سلولهای جدید که ساخته میشن با یک کد اضافه،
یعنی خودِ سلول از طرف خداوند صحیح داره تکثیر میشه، اما یک کدِ اضافه توسط مغز شما در اون سلول هست که باید درد کنه،باید اینجا این مشکل داشته باشه،و اون با مشکل تکثیر میشه و میبینید که یک درد، ۱۰ ساله که همراه اونه،و یا چاقی ۲۰ ساله که همراه شماست،
پس وقتی آگاهی ذهنی لاغر کننده دریافت میکنم،وقتی در این مسیر استمرار دارم،وقتی اشتیاق دارم،وقتی موانع لاغر شدن رو رفع میکنم،اینا همه میشه ورودی صحیح،
بعد چه اتفاقی میفته؟؟یواش یواش این آگاهی در من نفوذ میکنه،و تغییراتی رو در من به وجود میاره،که اولین تغییرش، تغییر احساسیه،
یعنی از همون روزهای اول یک احساس عجیبی دارم که میتونم لاغر بشم،وقتی ترس از چاقی میاد و احساسم بد میشه اون ذخیره میشه،حالا وقتی آگاهی لاغر کننده رو دریافت میکنم و احساسم تغییر میکنه این تایید میشه،این در ذهن ناخودآگاهم ثبت میشه و من به راحتی میبینم احساسهای جدیدی رو دارم تجربه میکنم، ترس از چاقی دیگه ندارم،انگار بعد از مدتها به این نتیجه رسیدم که من میتونم بر این چاقی غلبه کنم.
و آگاهی در من نفوذ میکنه،یواش یواش در احساساتم،بعد از اون در رفتارهام،و بعد از اون در میل درونیم،و بعد از اون در جسمم تاثیر میذاره.
خیلی از افرادی که اضافه وزن داشتن،قبل از اینکه این آگاهیها رو بدونن،وقتی وارد فروشگاهی میشدن،چشم اونها به چیزهای مورد علاقهشون که میخورد دیگه سوالی مطرح نمیشد،هر چیزی رو که میدیدن به سرعت تصمیم به خریدن اون میگرفتن و اونو میخوردن،موقع دیدن اون مواد اصلاً سوالی نبود، شکی نبود، تصمیم دیگهای نبود،تا که میدیدن، میخریدن و میخوردن.هر غذایی رو میدیدن میخوردن،بعد از ناهار بازم سریع چیزی میخوردن، یعنی برای اونها دیدن خوردن بود، شنیدن خوردن بود، هر چیزی بود بلافاصله به عمل تبدیل میشد،ولی بعد از اینکه مدتها روی این مباحث کار کردن،این آگاهیها رو استفاده کردن،الان وقتی وارد فروشگاهی میشن،اون توجهه هست،از قبل بوده پاک نمیشه،توجهه هست،اما میبینن که فرمولهای لاغری که در ذهن اونا ایجاد شده بین توجه اونها و جلب توجه اونها به هر چیز مورد علاقشون و عمل اونها برای برداشتن اون خیلی تفاوت پیدا کرده با گذشته،دیگه سرعت عملی نیست،میلشون هم بهشون هی میگه بردار،اما اون که میگه برندار، حالا نیاز نداری، یا برای چی میخوای برداری،اون قویتره،و دیگه اون چیز رو برنمیدارن و فقط نگاه میکنن،دیگه اون ترسه نیست،و عملشون بسیار تفاوت پیدا کرده،بدون اینکه براشون سخت باشه.
افراد چاق میگن ما اراده نداریم برای لاغر شدن،چون هر چیزی میبینن مورد علاقهشونه میخورن،هر چیزی که میبینن برمیدارن،ذخیره میکنن،بیشتر از نیازشون میخرن،کمدها رو پر میکنن و میگن ما اراده لاغری نداریم،موضوع اراده نیست،موضوع اینه که فرمولهای ذهنی وقتی به تصاویر چاق تبدیل میشه،وقتی فرمانهای چاقی در مغز ما ایجاد میشه،مغز فرمان میده،جلب توجه میشه و فرمان میده برای خوردن،فرمان میده و ما سریع عمل میکنیم.
مثل اینه که یه بازی تنیس روی میز رو یاد گرفتی،وقتی یه مدت تمرین کنی، مغز خودش هی فرمان میده شما میری توپ رو میزنی،و هر چقدر تمرین کنی دیگه مغزت خیلی ریزه کاریهاش رو اتوماتیک انجام میده و شما یک بازیکن سطح بالاتر میشی،
در مورد چاقی هم همینه،هر چقدر فرد چاقتر میشه،مهارت مغزش در کنترل، در واکنش دادن به اون اطلاعاتی که دریافت میکنه،دیدن یک کیک بلافاصله فرمان برداشتنش رو صادر میکنه،در یک مهمونی هستی دیدن فلان غذا بلافاصله خوردن اون،استشمام یک بوی غذا بلافاصله خوردن اون،مهارت صدور فرمان چاقی، یا صدور اعمالی که در ما احساس چاقی ایجاد میکنه، خیلی حرفهای تره.
تبدیل شدن افکار، احساسات و تغییر اعمال به جسم یک پروسه زمان بره،ولی زمانش طولانی نیست،چرا؟؟چون افکار لاغر کننده قدرتمندترن،افکار لاغر کننده همسو با ذات وجود ماست،افکار لاغر کننده ما رو داره به سمت اون چیزی که خداوند در وجود ما قرار داده داره هدایت میکنه،بنابراین خیلی قدرتمندن،مثل اینه که اگر ما در هر اوضاع روحی بدی باشیم، بتونیم افکار خوب، افکار الهی، افکاری که منشا الهی داره رو با خودمون مرور کنیم،میبینیم چقدر سریع حالمون بهتر میشه،چون ذات الهی بر خیر و خوبیه،پس وقتی در مسیر لاغری قرار میگیریم خیلی قدرت این افکار لاغری بیشتره از اون افکار چاق کننده قبلی،
پس اصلاً نگران نباشم که ۲۰ سال چاق بودم،حالا باید ۲۰ سال هم تلاش کنم،این ۲۰ سال چاقی رو در یکی دو سال مسیر لاغری میتونم به راحتی همه اش رو به فراموشی بسپارم.
آموزش ذهنی چطور در من تبدیل میشه به احساس، تغییر رفتار، و تغییر جسم،؟؟
باید بدونم که برای افراد متفاوته، بستگی به این داره که من با چه تمرکزی دارم از این موضوعات استفاده میکنم، ورودیهای دیگه ام چی هستن،در طول روز چقدر توجهم به موضوعاتیه که احساس خوبی در من ایجاد نمیکنه.
وقتی که من چند تا ورودی منفی در روز داشته باشم،مثل اینه که مثلاً یک جوی باریک آب پاک و زلال دارم برای یک زمین کشاورزی که در اون نهال لاغری کاشتم، در اون بذر پاشیدم،یک جوی آب پاک دارم،یه ۱۰ تا هم جوی آب ناپاک دارم،اگه این جوی آب پاک همیشه هم حتی ازش آب پاک جاری بشه،اون ۱۰ تا جوی ناپاک به راحتی میاد این پاکی رو ناپاک میکنه و زمینم رو نابود میکنه.
بستر ذهن، مثل یک زمین کشاورزیه،بستر ذهن علاوه بر اینکه نیاز داره به آب مناسب، به آگاهی مناسب، به رفع موانع که همون علفهای هرزه که باید بچینم از توی زمین،این میشه رفع موانع لاغری،به همه اینا نیاز داره،باید مراقب باشم آب ناپاک واردش نکنم،
آب ناپاک چیه؟؟آگاهیهای ناراحت کننده و نگران کننده که ۹۹ درصد اون هم ربطی به من نداره، به دیگران ربط داره،مثلاً فلان بازیگر خودکشی کرد بریم پیگیری کنیم اخبارش رو ببینیم چی شد، فلان بیمارستان بستری شد،یعنی به راحتی اجازه میدم که آب ناپاک در ذهنم جاری بشه، در بستر ذهنم جاری بشه و نابود کنه اون تلاشی که برای خودم میکنم.
پس مهم نیست که چقدر در این مسیر هستم،مهم اینه که چه جور دارم عمل میکنم،
پس سعی کنم وارد کردن آگاهیهای مناسب به ذهنم و محافظت کردن از اون آگاهیها تصمیمِ اول هر روزم باشه و به هیچ بهونهای حرکت در مسیر لاغری و مرور کردن این آگاهیها رو تعطیل نکنم،
هر چیزی رو که توی زندگی پیش بیاد با آغوش باز بپذیرم وزندگی کنم،اگه تونستم حلش کنم،اگر هم نتونستم کاری بهش نداشته باشم و بسپارمش به خدا و بگم خدایا تو اینو برام حل کن.
اگر توی این مسیر دارم حرکت میکنم و نتیجهای نگرفتم، باید ببینم که چه جور دارم این فایلها رو گوش میکنم،
چه جور دارم به این آگاهی ها عمل میکنم،زندگیم چه جوریه، فضای فکریم، دنیایی که توش هستم چه جوریه که دارم این نتایج رو میگیرم،باید سعی کنم ورودی خوب بدم،تمرینات رو انجام بدم و مهمتر از اون، ببینم چه چیزهایی رو میتونم به خودم وارد نکنم که بیاد به عنوان آب ناپاک بخواد بستر ذهنم رو تحت تاثیر قرار بده و این افکار خوب رو خراب کنه،این روند رو باید ادامه بدم تا به نتیجه برسم،
و باید بدونم که تنها طریقی که میتونم لاغر بشم آموزش ذهنیه،لاغری با ذهنه،هیچ روش دیگهای نمیتونه باعث بشه که لاغر بشم.
تنها راه لاغر شدن آموزش لاغری با ذهنه، چرا؟؟چون من در زندگیم به هر مسئلهای بر بخورم فقط دو تا راه دارم،یا اون شرایطی که بهش برخوردم رو باید بتونم تغییر بدم،یا اگه نمیتونم، باید خودم رو تغییر بدم، هیچ راه دیگهای نداره، هیچ گزینه سومی نیست،در تمام طول عمرم در زندگیم در هر شرایطی هستم،حالا ممکنه در یک شرایطی باشم که خیلی اذیت کننده باشه،دو تا راه دارم،یا باید اون شرایط رو تغییر بدم،که در ۹۹ درصد موارد هم نمیتونم اون شرایط رو تغییر بدم،چون شرایط پیرامونمه،بیرون از منه،
و راه دوم اینه که خودم رو تغییر بدم،
در مبحث برخورد با موضوع لاغری، حتی دو تا راه هم ندارم،یه راه دارم،فقط باید خودم رو تغییر بدم،چون دیگه با رژیم و ورزش و فلان دارو و اون روش و این روش و ضربه و عبارت تاکیدی و تلقین،
اینا همه پیرامونمه،من نمیتونم بیام با اون پیرامونیها این درون رو تغییر بدم.
در لاغری با ذهن فقط یه راه دارم،در لاغر شدن یه راه دارم و اونم لاغری با ذهنه.
استاد عزیزم واقعاً از شما سپاسگزارم بابت این فایلهای پر از آگاهی و عالی و بینظیرتون🌸🌸🌸🌺🌺🌺🌺🌺🌺
در پناه خدای یکتا، شاد و سالم و سلامت و متناسب باشید🦋🦋🙏🙏🙏💖💖🌾🌾🌾🌼🪴
دوست عزیز نوشته شما عالیه ولی ای کاش متن تونو کمی کوتاه تر کنید چون خوندن متنای طولانی احساس آدم و از حالت خوب خارج میکنه و هی میخونی ، هی میخونی میبینی که هنوز نصف نشده و دیگه حوصله آدم سر میره و اشتیاق آدم واسه تا آخر خوندن متن تون کم میشه و یا حداقل من این طوریم بنابراین مجبور میشی که تا آخر نخونی اگه شما همین دیدگاه و تو سه مرحله ارسال کنید خیلی بهتره اتفاقا استاد تو یکی از فایل هاشون در مورد همین موضوع توضیح داده بودن و گفتن نیاز نیست که متنامون خیلی طولانی باشه همین که مطلب و فهمیده باشیم و ارسال کنیم کافیه هر کجا که هستید براتون آرزوی موفقیت دارم
سلام بر استاد عزیز و دوستان همراه
چقدر شگفت انگیزه که نیرویی به نام احساس در بدنمان قرار داده شده و با کمک آن نیرو میتوانیم بفهمیم که مسیرمون تو زندگی درسته یا غلطه و برگردیم .
وقتی در روند چاقی قرار میگرفتم بااینکه متناسب بودم اما ترس از چاقی بهم آلارم میداد که مسیرت اشتباهه افکارتو درست کن برگرد به سمت روند لاغری .
بارها وبارها بهم آلارمشو میداد اما من تنها کاری که بلد بودم رفتار غداییم رو تغییر میدادم و روی جسمم کار میکردم اما صدا وترس شدیدتر میشد منم فشار بیشتری به جسمم میاوردم وآخرش هیچی به هیچی جز درد ورنج چاقی .
الان که تونستم به لطف الهی و آموزشهای استاد روی محتویات ذهنم کار کردم صدای این آلارم کمتر وکمتر و کم کم محو شد انگیزه وامید به متناسب شدن در من بیشتر شد انتظارم شد لاغری و بعد مدتی تونستم رویای ام رو تحقق ببخشم .
با داشتن این الارم که بهمون میگه کجای کاریم دیگه نه نیازی به ترازو هست و نه دیدگاه اطرافیان .
منم بارها بارها به طرز وحشتناکی از طرف دوستان و اطرافیانم مورد انتقاد قرلر گرفتم که خیلی بد چاق میشی . و منم ترس تمام وجودم رو میگرفت و احساس درماندگی میکردم ولی یادم نمیره تازه چند ماه وارد دوره شده بودم که خواهرم باز این حرفهای تند بهم زد درحالیکه ادعای دلسوزی نسبت به هم داشت و اما واکنش من برعکس همیشه این شد که تو دلم گفتم بالاخره میبینی من متناسب میشم ومن تو مسیرم و دارم روی خودم کار میکنم و یه ذره احساسم بد نشد واما چند ماه بعد که منو دید بهم گفت چی کار کردی آب شدی رفت .
مرتب سوال میکرد چی کار کردی ؟ بااینکه به نظر خودم تغییری نداشتم اما احساسم خوب بود . اون روز بود که خستگی تمامی حرفهای اطرافیانم و استمرلر تو این مسیر از تنم در رفت و امیدم به ادامه دادن چندین برابر شد .
دیگه کسی چاق باشه لاغر باشه اصلا نظر نمیدم میگم خواسته خودشه خوب اگه واقعا بخاد خدا اونم رو هدایت میکنه .
اما اگه از من پرسیدن من سایت رو بهشون معرفی میکنم و اصراری هم ندارم که حتمن بااین مسیر پیش برن . چون خواهر کوچکم که از روزی که من وارد این سایت شدم وفایلها رو گوش میدادم کاملا آگاه بود وقتی بهش گفتم بیا باهم ادامه بدیم بهم گفت تو انجام بده اگه نتیجه گرفتی من دنبال میکنم .
الان منو میبینه تقریبا متناسبم اما بازم فکرش به کم کردن مواد غذایی و ورزش و … هست . اونی که دقیقا منو میبینه مثل بقیه غدا میخورم واهل ورزش نیستم .
حالا متوجه شدم اگه کسی آمادگی شنیدن این حرفها رو نداشته باشه فقط آب در هاون کوبیدن هست .و انرژی خودم تحلیل میره .
به نام خدای شادی آفرینم
سلام خدمت استاد ارجمند و دوستان همگام
از چاق شدن خود نترسید
اول باید بدونیم آموزش ذهنی چیه و چه کاری انجام میده، تا ما متوجه این موضوع نباشیم و به درک صحیحی از مسیر تناسب فکری نرسیم ، نشانه ها در جسم ما نمایان نمیشه ،از مهمترین مراحل تناسب فکری اینه که بدونیم داریم چه کار میکنیم و ادامه بدیم و خسته نشیم از ادامه دادن ،دنبال زمان خاص یا عدد خاص ترازو و متر نباشیم؛ باید بیاییم ،ببینیم هر روز نسبت به روز قبل چه پیشرفتهای ذهنی داشتیم ؟چه نگرشهایی در درون ما تغییر کرده ؟ و مرحله بعد عملی کردن اون آموزش های ذهنیه،دیگه اینجا کار به عمل برآید به سخن دانی نیست؛
اول از هر چیزی ما باید به خودمون یاد بدیم اجازه ندیم ورودی های منفی وارد ذهن ما بشه نباید بزاریم گفته های دیگران و نظراتشون درباره جسم ما احساسمون و بد کنه و ما رو به سمت بی راهه ببره ؛واقعا نمیدونم یه سری آدمها چی فکر میکنن مگه ما خودمون نمیفهمیم چاق یا لاغر شدیم چرا اینقدر بعضی ها به شعور ما توهین میکنن یا بهتره بگم چرا ما اجازه میدیم دیگران به شعور ما توهین کنند با این حرفها ،من که از حالا هر کس بخواد راجع به بدن زیبام نظر بده میگه ببخشید شما آیینه دستشویی مگه ؟باید آدمها یه جایی حد و مرز خودشون و بفهمن و پاشونو از گلیمشون درازتر نکنن
چون همه ما همینجوری چاق شدیم یعنی اطرافیان با اطلاعات اشتباه و باورهای غلطی که به ما دادن باعث شدن که این حرفها و نگرشها در ناخودآگاه ما تاثیر بزاره و کم کم در جسم ما نمایان بشه و تبدیل به چاقی بشه ؛
یا زمانهایی که با رفتن روی ترازو یا با اندازه گیری سایز لباسهامون و دیدن اعدادی که مورد علاقه ما نیست دچار احساس بد میشیم و همین تغییر احساسی در ذهن ناخودآگاه ما ثبت میشه و این اعداد رو به عنوان واقعیت خودمون میپذیریم و دیگه حالا جنگیدن ما برای چاقتر نشدن ادامه پیدا میکنه و این روند تغییر احساسی اینقدر ادامه پیدا میکنه تا روز به روز ما رو چاق و چاقتر میکنه و همه ما افراد چاق بارها این و تجربه کردیم ؛تجربه احساس بد از تنگ شدن لباسهامون یا اینکه انتظارمون برای لاغری میسر نشده به نسبت تلاشهایی که کردیم مثل رژیم و ورزشهای سنگین و با دیدن اون اعداد متر و ترازو دچار سرخوردگی و احساس بد میشیم و تصویر چاق از خودمون در ذهن ناخودآگاه ثبت میکنیم و ثبت این تصویر همانا و چاقتر شدن ما همان ؛
ما از وقتی در مسیر تناسب فکری قرار میگیریم و شروع میکنیم به تمرین و تکرار و اطلاعات درست و وارد ذهنمون میکنیم نباید انتظار داشته باشیم که زود به نتیجه تغییر جسم متناسب برسیم ما الان دیگه باید انتظار تناسب و داشته باشیم و باور کنیم حتما متناسب میشیم ؛
ولی نباید از خودمون انتظار بی جا داشته باشیم؛
نباید بگیم من دیگه نباید لغزش داشته باشم؛
نباید بگیم من باید سریع لاغر بشم؛
اینجا از عجله خبری نیست؛
اینجا باید تلاش کرد افکار لاغر کننده رو قوی کرد؛
باید افکار لاغر کننده قوی بشه تا زورش به افکار چاق کننده برسه تازه از وقتی افکار متناسب رشد کنه و قوی بشه روند چاقتر شدن متوقف میشه و حالا با عملیاتی شدن آموزشها کم کم روند تناسب اندام شروع میشه و اینجاست که دیگه تناسب اندام خودش و نشون میده؛
ذهن متناسب من الان یه دختر کوچولوی شیطون بلاست که من باید مراقبش باشم با کنترل ورودی های منفی که برای اون حکم ویروس و بیماری و داره نباید بزارم دختر کوچولوم مریض بشه من باید با آموزش و افکار درست و آگاهی های تناسب فکری که برای اون حکم غذا و ویتامین برای رشدش و داره به روند رشدش کمک کنم تا اون دختر ناز من قوی بشه و یه روزی پرنسس زیبایی بشه و بتونه روند چاقی منو متوقف کنه و فرمانهای لاغر کننده به جسم من بده من عاشق این دختر کوچولوی نازم هستم و باهاش نمیجنگم و به هم قول دادیم کمک کنیم به همدیگه تا به آرزوی خودمون برسیم که اون متناسب شدنه؛
من فقط باید با اشتیاق و استمرار موانع لاغری و شناسایی کنم ورودی های صحیح وارد کنم از چاقی نترسم جسمم و بپذیرم و حتی از چاقتر شدن هم وحشت زده نشم و یقین داشته باشم حتما حتما به نتیجه دلخواهم میرسم ؛من حتما متناسب میشم ؛من یقین دارم تنها راه تناسب مسیر تناسب فکریه؛
تا قبل از آشنایی با سایت تناسب فکری بواسطه نگرشهای اشتباه و افکار چاق کننده که در جامعه به وفور وجود داره ما به سمت اضافه وزن و چاقی رفتیم به همین راحتی ،ما با دیدن و شنیدن و ایجاد احساس ترس از چاقی در درون خودمون این احساسات و تبدیل به چاقی کردیم و وقتی اومدیم با روشهای متداول لاغری کمی از فشار روانی چاقی خلاص بشیم خود اون روشها اصلا مرزهای فشار و جابه جا کرده بودند ما با رژیمهای سخت و ورزشهای طاقت فرسا دنبال سریعترین راه برای لاغری بودیم و بعد با این همه فشار که به جسم و ذهنمون میآوردیم و عدد ترازو و متر که خلاف خواسته ما رو نشون میدادن حالا وارد فاز بعدی میشدیم و سرزنش خودمون و تنفر از جسم و ……همگی باعث چاقتر شدن ذهن ما شد الان ما خیلی کار داریم باید از کارهای بی فایده روزانمون کم کنیم و بیشتر تحت آموزشها باشیم تا فرمانهای چاقی و بیشتر بشناسیم و اجازه عمل به اون و ندیم اینقدر باید تمرین کنیم تا این آموزشها به یه مهارت در درون ما تبدیل بشه و ما رو به هدفمون نزدیکتر کنه من با تمام توانم در مسیر زیبای تناسب فکری حرکت میکنم و توجهم و از جسمم برداشتم و تمام تمرکز روی اصلاح باورها و آموزشهای ذهن متناسبمه و در این مسیر عجله ای وجود نداره به یاری خداوند طبق زمانبندی پروردگارم جلو میرم و یقین دارم زمانبندی خداوند کاملا درسته و هر چیزی در زمان خودش اتفاق میفته فقط باید صبور بود و به تلاش ادامه داد الهی به امید تو
دوست عزیز و یگانه خانم حیرت انگیز ، من بعد از خوندن دیدکاهت در گام ۲۲ شمارو فالو کردم ومی خوام تمام دیدگاهاتو بخونم … این دومین دیدگاه فنی از شما بود که خوندم شما با ۱۰ کیلو کاهش وزن در مدت فقط چهل روز شگفتی ساز شدی … و باعث خوشحالیه که با شما آشنا شدم و از خواندن دیدگاههای کامل و مفیدتون گامهای باقی مانده خودم رو سریعتر و با انگیزه تر برمی دارم تا یه روز با هم جشن متناسب شدن بگیریم اگر چه با احساس و افکار خوب و مثبت میشه که هر روز در این مسیر در جشن و شادی باشیم …
روی ماهت رو می بوسم و برات بهترینهارو آرزومندم ….
سلام خانم شهربانوی عزیز
باعث افتخار منه که عزیز بزرگواری چون شما رو به عنوان دوست در کنارم دارم من مطمئنم همگی ما روزی کنار هم جشن بزرگ تناسب میگیریم و خستگی تلاشهای بی دریغ استاد بزرگمون و با نتایج عالی در میاریم هر چند استاد اینقدر عاشق تدریس و آموختن هستن که خدا رو شکر خستگی ناپذیرند براشون از خداوند بهترینها رو میخوام همچنین برای دوستان خوب هم مسیرم
پاینده و مانا باشید
متشکرم عزیزم ، دقیقا همینطوره که می فرمایید …. دوست و همراه و هم مسیر شما تا آخر خط شهربانو
زنده و پاینده باشید دوست خوبم
سلام استاد صبح شما بخیر و شادی
اول از خدا سپاسگزارم که من را به این مسیر هدایت کرد و توانستم تا گام طلایی بیام ، استاد واقعا خوب اسمی برای این فایل گذاشتید گام طلایی از چاقی خود خوشحال باشید .
چون واقعا یکی از موانع لاغری همین سوال ذهن است که من آیا لاغر شدم یا چاق تر و همیشه چاق تر شدن را انتخاب می کردیم و چون احساس ما بد می شد ما به سمت چاق تر شدن پیش می رفتیم ولی الان با آگاه شدن از این موضوع که از چاق شدن خودمان خوشحال باشیم دیگه آن احساس بد را به خودمان نداریم ودر نتیجه ما به سوی لاغر شدن می رویم .
استاد عزیز از شما ممنون که چقدر دقیق موانع ذهن را شناسایی کردید من بارها این سوال برام پیش آمده و فکر کردم چاق تر شدم و احساسم بد شده و از الان از چاق تر شدن نمی ترسم و خوشحال هستم چقدر این فایلها به موقع هستند
وقتی شما گفتید که جسم شما تحت تاثیر فرمانروایی مغز شماست پس وقتی مغز تحت تاثیر فرمول لاغری قرار بگیرد فرمان لاغری ایجاد میشودو حافظه چاقی پاک شده و حافظه پیش فرض هم که خداوند سلولها را طوری آفریده که کد نویسی متناسب شدن را دارند عمل میکنه و چقدر عالی و با نظم خاص خداوند همخوانی دارد و جواب سوالها
۱_ با توجه به اینکه مدت هاست با چاقی زندگی میکنید درک شما از نقش ذهن در چاق شدن چیست؟ شرح دهید.
با قرار گرفتن در مسیر لاغری الان متوجه شدم که نقش ذهن چاق در چاق شدن من خیلی موًثر بوده در حالی که قبلا آن را ارثی می دانستم
۲_ در گذشته چه چیزهایی شنیده یا دیده اید که باعث ایجاد انتظار چاق شدن یا چاق تر شدن در شما شده است؟
شنیده بودم که چاقی ما ارثی است و اطرافیان مثل عمه و عموها را دیده بودم که همگی چاق هستند
۳_ روش هایی که برای لاغر شدن استفاده کرده اید چه تاثیری بر ذهن شما برای لاغر شدن داشته است؟ هیچ تاثیری بر ذهن نداشتند و برجسم ما تاثیر کمی داشتند که بعد از مدتی دوباره به وزن قبلی و حتی بیشتر از قبل برمی گشتیم
۴_تلاش های قبلی شما برای لاغر شدن چگونه بر ذهن شما برای چاق تر شدن تاثیر داشته است؟
به خاطر ترس از چاقی ما هر روز چاق تر می شویم
۵_ برداشت و درک خود را از محتوای آموزشی تصویری به صورت شرح انشایی بنویسید.
درک اینکه از چاقی خود خوشحال باشیم برای من خیلی مفید بود و یاد گرفتم که یکی از موانع چاقی غلبه بر ترس از چاقی است و این خیلی در ذهن ما شکل می گیرد واحساس بدی به ما میدهد که همین باعث چاق شدن ما می شود
سلام خدمت استاد عطار روشن
با حس و حال خوب بخونید. چون من حالم خیلی خوبه:)
در ابتدا از استاد عطار روشن تشکر می کنم. من روز به روز به رویای خودم نزدیک تر میشم…
امروز وقتی لباسهامو رو پوشیدم خیلی خوشحال شدم.کلییییی تغییر کردم در همین مدت. وقتی جلوی آینه میرم این تغییرات رو به خوبی مشاهده می کنم. نمیشه عجول بود باید صبر کرد ما یه شبِ چاق نشدیم و یه شبِ هم لاغر نمیشیم. از روز اول پر از حس خوب بودم و با حرفهای استاد مدام سرم رو به نشانه تایید تکون میدادم. ما با این حرفها زندگی کردیم…
من خیلی زودتر از بقیه به فکر سلامتی ام افتادم. قبل اینکه خیلی چاق بشم. همین یه کوچولو اضافه وزن برای من خیلی زیاد بود. فکرم خیلی چاق بود ولی الان فکرم لاغره و در مسیر لاغری قرار گرفتم.
با حرفهای استاد موافقم چون من هم در طول روز خیلی درگیر اتفاقات پیرامونم نیستم. نهایت فایل گوش بدم و تمرینات رو انجام بدم و بعد کارهای روزانه ام. تمام حرفهای شما رو به خوبی گوش میدم. نه دنبال اخبارم نه دنبال کارهای که فایده نداره. من همیشه زندگی ام به این شکل بوده حتی الان که ۳۹ سال سن دارم.
جالب اینجاست روزهای قبل هر زمان چشمم به خوراکی می افتاد توی ذهنم مرور میکردم بخورم یا نه.درگیری بود. ولی از دیروز احساس خفگی دارم و حس می کنم خیلیییییی سیرم. از گذاشتن حتی قند توی دهانم حالم بد میشه(تاثیر فایل هاست و جایگزین شدن فرمول های جدید ) قبلتر ها که خیلی مناسب بودم رفتارم به همین شکل بودم. زمانی که یه وعده غذا می خوردم تا وعده بعدی چیزی نمی خوردم اگه قبل شام یا ناهار یک عدد میوه میخوردم، به غذا میل نداشتم.اگه جایی مهمونی میرفتم، به صاحبخونه می گفتم من میوه نمی خورم چون می خوام شام بخورم!
داخل فایل شما مطالب خیلی مهمی بود. شما اگر در مورد چاقی می گفتین من مدام با حال و روز الانم مقایسه میکردم. حال روحیم واقعا خوبه، فایل های شما روی رفتارهای من تاثیر گذاشته و تغییرات رو در جسمم میبینم.
هیچ ترسی از غذا خوردن الان ندارم. قبلا با ترس و لرز غذا می خوردم. حتی زمانی که یه کوچولو وزن اضافه کردم هر روز می گفتم وای من این غذا رو بخورم حتما وزنم بالا میره. نگران لباسهام بودم.
الان ولی خوشحالم. هر چی لباسهام از حالت جذب خارج میشه من خوشحال تر میشم…..
اون زمان که من مناسب بودم همه میگفتن خوش به حالت چی کار میکنی لاغر هستی. من تا قبل کرونا مناسب بودم. ولی دوران قرنطینه مدام فکر میکردم چون توی خونه نشستم اضافه وزن پیدا می کنم (حرفهای بقیه روی من تاثیر گذاشت)و این اتفاق هم افتاد. در صورتی که دختر خاله و نوه خاله من هم زمان کرونا خونه بودن. پس چرا من چاق شدم؟
یه سری فرمول های توی ذهن من شکل گرفته و این مدت اون فرمول ها کم کم کمرنگ میشن و فرمول جدید اضافه میشه
همه ی ما قطعا به تناسب اندام میرسیم. چون در مسیر قرار گرفتیم. هیچ وقت نباید ترس داشت. باید توکل بر خدا کرد و تلاش هم باید داشته باشیم.
سلام اقایی عطار روشن
امروز ۱۸ بهمن ۱۴۰۱برگشت دوباره برای درک بهتر
دیدها + شنیدها+تغییراحساس = فرمول چاقی در ذهن
ریاد شدن فرمولهای چاقی= تصویر سازی چاقی
تصویر سازی چاقی+ دستورات عملی=تغییر رفتار
تغییر رفتار +تغییر سلولی = عمل کرد جسم
به مرور جسم تغییر کرده وجسم چاق میشه بعد ترس ازجاقی بشتر اتظار چاقی بشتر میشه واین چرخه خراب ادامه داره
دربعضی مواقع فرد هیچ کدام از کزینه های بالایی نداره ولی با ییحرف دکتر که بهش گفته با خوردن دارو چاق میشی فرمول ذهنی اون فرد جهشی عمل کرده وفردلتغ تبدیل به فرد چاق شده
برای لاغریی ما باید دور زده مسیر برگشتی عمل کنینم
اول اموزش ببینیم اگاهی درست به مغز بدیم از شنیدن حرفهای نا امید کننده پرهیز کنیم این کاررو استمرا داده
تصویر سازی لاغریی بسازیم دستوارت درست رو عملی کنیم
تغییر رفتاری داشته باشیم سلول بدون کد نویسی درست میشه درنتیجه جسم تغییر ارام ارام صورت کرفته وفرد لاغر شده واستمرا در اینکار نتیجه بهتری میگیریم.
ما هر کدام این وزنو تو مدت طولانی به دست اوردیم ولی برای کم کردنش عجله داریم پرسه اضافه وزن تویی چندین سال انجام شده ولی خوشبختانه کم کرونش وبرگشت ۱ یا ۲ سال میکشه پس راه برگشت سریعتر انحام میشه
امیدداشته باشید اگه متنی متوجه نشدید شجاعت به خرح داده برگشت کنید به عقب یاد نگرفته جلو نرید
خشت اول کر نهد معمار گچ تا ثریا می رود دیوار گچ
مابااشتباه به اینجارسیدیم پس برای برگشت توشه پر بار براداریم متوجه نشده جلو نریم این تجربه خودم اگه میخوایم یکی از همین شگفتی سازان باشیم
به امید خداوند ونتیجه هرچه بهتر
سلام و درود .
آموزش ذهنی به چه شکل خودشو در جسم نشون میده ؟
مهمترین درک اینه .
آگاهیهای مربوط به چاق شدن وارد ذهن شده . هیچ نشانه ای اولش نداریم بعد ترس میاد بعد تبدیل به عمل میشه
برای جلوگیری از چاق شدن اول باید جلوی این ورودیها رو بگیریم . چون تصویر چاقی رو با چشمت به خودت میدی . تصویر چاقی + احساس بد این تصویر ذخیره میشه و ترس بیشتر میشه . دیدن خودمون در آیینه یا وزن کردن یا سایز کردن و به هر نوعی توجه کردن به چاقی همه اطلاعات غلطی هستند که با احساس بد وارد ضمیر ناخوداگاه میشن و توجه مارو به سمت چاقی و ترس از چاق شدن میبرن . هر فکری که در ما تغییر احساس ایجاد کنه به راحتی در ذهن ناخوداگاه ذخیره میشه و تبدیل به واقعیت میشه.
لاغر شدن همون چاق شدنه منتها برعکسش . دقیقا این صحبتها همونیه که روز اول در مورد شیر لاغری و سگ چاقی بهم گفتین .
اون قدر اطلاعات آگاهی دهنده از طریق فایلهای آموزشی و تمرینات وارد ذهن من میشه که کم کم شیر لاغری در وجودم بزرگ و بزرگتر میشه و صداش بیشتر و بیشتر از سگ ولگرد چاقی میشه .
یه فرمول عالی هم گفتید برای تغییر نتیجه یا باید راه و شرایطتو تغییر بدی یا خودتو .
خب من برای لاغر شدن اول مسیرمو تغییر دادم و الان دارم خودمو تغییر میدم . چون ایمان پیدا کردم تنها راه لاغر شدن لاغری با ذهنه . اونم تنها توسط استاد عزیز جناب آقای استاد عطار روشن . به نظرم اینم خیلی مهمه که توسط چه استادی آموزش ببینیم من تغییر مسیر دادم . هیچ راهی رو برای لاغر شدن قبول ندارم و هیچ استادی رو هم جز شما در این راه قبول ندارم . تنها راه لاغر شدنم لاغری با ذهنه . تنها استادمم استاد عطار روشنه . فقطم یه دلیل داره چون این راه آسونه و این استاد کار بلده . چون خودش چاق بوده .
استادم و راهم منو متهم نمی کنن به جاش بهم قدرت تغییر میدن .
منو سرزنش نمی کنن به جاش بهم عشق و عزت نفس میدن .
جلوی خورد و خوراکمو نمیگیرن به جاش بهم قدرت انتخاب میدن .
به غذاها قدرت چاق کنندگی نمیدن به جاش بهم مدیریت رفتار می دن .
بهم اعمال زور و اجبار نمیکنن به جاش بهم حس آزادی و انتخاب میدن .
روی جسمم فشار ایجاد نمیکن به جاش به من یادمیدن چطور روی فکرم کار کنم که عملکردم رو راحت عالی کنم .
تنها راه من لاغری با ذهن و تنها استاد من استاد رضا عطار روشن هست .
نکته بعدی که در فایلتون توجهم رو جلب کرد صحبت کردن در مورد سلولها و بیماریها بود . خیلی خوب بود برای من . یه باوری که من قبلا داشتم میگفتم سلولهای بدن من چاقن بیمارن استعداد چاقی دارم . خب با داشتن این باور میل انجام رفتار متناسب کننده در من کم و کمتر میشد .
ولی الان در این فایل فهمیدم خداوند همواره داره بدن منو از نو خلق می کنه و سلولهای جدید در من ایجاد می کنه . من اگه بار چاقی و بیماری در ذهنم به خودم ندم خداوند سلولها رو در مسیر سلامت خلق می کنه نه در مسیر بیماری و چاقی .
پس چاقیربطی به استعداد نداره بلکه مربوط به پذیرش این باورهاست .
من لازمه تغییر کنم تا روند خلق سلولهام تغییر کنه .
یاد گرفتم اگه باورهای الهی در سرم ایجاد کنم قطعا عملکرد و جسمم تغییر خواهند کرد . خداوند تناسب اندام رو برای من میخواد . منو در مسیر کاهش وزن صحیح هدایت کرده . بهترین استاد رو بهم معرفی کرده و در این مدت این همه تغییر عالی کردم و ته دلم نسبت به این جملات ایمانم رو قویتر کرده . پس کم کم بیماری چاقی از تمام سلولهای من میره و سلولهای من سالم و متناسب خلق میشن .
من افکار بیمار کننده هم زیاد دارم .
مثلا باور دارم کبد چرب در خانواده ما ارثیه . باور دارم چربی خون ارثیه . باور دارم دیابت ارثیه . باور دارم سرطان ارثیه . باور دارم مشکلات هاضمه ارثیه .
ولی در این فایل فهمیدم تمام این بیماری ها هم یک انتخابه . وقتی باورشو در خودم تغییر بدم و در درجه اول بپذیرم که ارث من فقط چیزهای خوبه و طبیعت ، ژن معیوب رو از بین میبره و قابل انتقال به نسل بعد نیست و در درجه بعد اینها همش عادتی هستن و چون فکر و عملکردش در یک خانواده تکرار شدن تبدیل شدن به عادت . وگرنه ژنتیک هیچ نقشی نداره . چون ژن معیوب انتقال داده نمیشه و چیزی که از طریق ژن انتقال داده میشه فقط سلامتی بیشتر و چیزهای خوبه ، کم کم این آگاهیهای جدید و تکرارش و از اون طرف مرور نکردن آگاهیهای بیماری زا باعث میشه من مشتاقانه در این مسیر حرکت کنم و احساسم بد نشه ناامید نشم و ایمانم بیشتر و بیشتر باشه که وقتی من تغییر کنم قطعا سلامتی بر جسمم جاریه .
وقتی من باورهای بیماری زا رو دور بریزم و بگم تمام این بیماریها هم انتخاب خودمه چون باورشو پذیرفتم پس در نتیجه دیگه از این بیماریها حالم بد نمیشه ؛ با همشون به صلح میرسم و میگم انتخاب خودم بوده که در درجه اول باورشو پذیرفتم و در درجه بعد عملکردی در اون راستا داشتم و میل به تغییر به واسطه ی چنین باورهایی در من از بین رفته و در حقیقت خودم مسئول بیماریهام هستن .
چقدر پذیرش این دیدگاه حال منو خوب می کنه .
من وارد راه تناسب فکری شدم و پذیرفتم چیزی که بر جسم من همیشه در حال جریانه سلامتیه ، تناسب اندامه .
باورهای خودمو تغییر دادم و نکته ی مهمی که در این فایل یاد گرفتم دیگه نزارم اطلاعات خلاف مسیرم وارد ذهنم بشه . دیگه انتخابشون نکنم . گسترده شون نکنم . ایمان به چاقی و بیماری رو در خودم از بین ببرم و ایمان به سلامتی و تناسب اندام رو در خودم تقویت کنم .
در این فایل یاد گرفتم نه تنها به خودم آگاهیهای صحیح در مسیر لاغریم بدم بلکه در پی ورودیهای چاق کننده و بیمار کننده هم دیگه نباشم . دنبالشون نکنم . هی خودمو چکاب نکنم . هی ازشون صحبت نکنم . آگاهیهای چاق کننده و بیمار کننده رو در سرم مرور نکنم . اینا انتخاب منه . برعکس انتخاب کنم که آگاهیهای سلامتی و تناسب اندام به خودم بدم اونم نه از روش ودکترهای تغذیه یا مربوط به سلامتی . اونا اطلاعاتشون غلطه بلکه اطلاعات از طریق تناسب فکری و کلام استاد عزیز رضا عطار روشن .
اینجا حتی خیال منو نسبت به بیماریها راحت می کنه . وقتی من فکر و عملم صحیح باشه قطعا دلیلی برای بیمار شدن هم ندارم .
بهانه های بیمار شدن رو پاک کنم و با اطلاعات صحیحی که از طریق سایت تناسب فکری میگیرم اطلاعات صحیح وارد ذهنم کنم . این اطلاعات باعث میشه من بهتر عمل کنم و این آموزشها رو به عمل بیارم با احساس خوب حرکت کنم . با امید ، اشتیاق انگیزه حال خوب عشق لبخند و شادی و در نتیجه زبان بدنم رو هم بتونم تشخیص بدم و اعمال زور به بدنم نکنم .
نه با پرخوری بهش اعمال زور کنم نه با کم خوری . نیاز بدنم رو برای خوردن و نخوردن تشخیص بدم و از طرفی خوردن و نخوردن رو دیگه برابر با چاقی و لاغری ندونم بلکه عملکرد متناسب کننده رو عملکرد لاغری بدونم و اونم خوردن بر اساس نیاز بدن هست .
اما یه چیزی توی فایل منو قلقلک داد . با خودم می گم خب استاد روزی ۳ ساعت پیاده روی دارن . درسته که در طی این ۳ ساعت پیاده روی روزانه دارن فایل گوش میدن اما آیا پیاده روی جسمی تاثیری در لاغریشون نداره ؟ بعد خودم جواب خودمو دادم گفتم در طی اون ۳ ساعت ایشون در حال فایل گوش دادن هستند و دارن آگاهیهای لاغری وارد ذهنشون می کنند در نتیجه موقع پیاده روی حسشون خوبه . با آه و ناله پیاده روی نمی کنند با اعمال زور و فشار پیاده روی نمی کنند بلکه این پیاده روی یک روند دلخواه هست که گوش دادن به فایلهای آموزشی باعث تاثیرش میشه وگرنه که قبلا هم ایشون کلی پیاده روی های سنگین داشتن ولی اثر نکرده بود و لاغر نمیشدن یا خیلی کم لاغر میشدن . اول اینکه به خاطر وجود فرمولهای چاقی پیاده رویشون بیشتر اعمال زور و اجبار بوده و در درجه بعدی قابل استمرار نبوده . پس اگه پیاده روی یک امر مستمر در زندگیشونه چون زبان بدنشون بر این قرار گرفته که از پیاده روی به وسیله فایل لذت ببرن .
ولی من پیاده روی کردن هنوز برام سخته . البته حالا میتونم امتحان کنم که ببینم موقع پیاده روی اگه فایل گوش بدم آیا به رنج پیاده روی غلبه می کنه یا نه . البته شما در فایلهای روز اول دوره صدگام فرمودید من همیشه تو خونه هستم و فعالیت خاصی ندارم . یعنی شما پیاده روی نمی کنید ؛ اما همچنان دارید به ذهنتون آگاهیهای لاغری میدید . پس چیزی که شما رو لاغر نگهداشته همین اطلاعات هستند نه صرفا خود پیاده روی . گرچه در پیاده روی هم زبان بدن خودش به کمک میاد و خودمون دوست داریم که حالا پاشیم چند قدمی هم راه بریم و اگر در طول پیاده روی فایلها رو مرور کنیم خب قطعا این اطلاعات حواس مارو تحت تصرف خودش میگیره و اجازه نمیده مدام با خودمون اطلاعات رنج آور و سختی پیاده روی مرور کنیم .
در کل مسیر رو متوجه شدم و دارم برای خودم کم کم به عملکرد تبدیل می کنم . تا اینجا هم خیلی راضی بودم . من این مسیر رو رها نمی کنم چون راه دیگری برای لاغر شدن ندارم . هیچ راهی به جز راه لاغری با ذهن برای لاغر شدن نیست فقط باید به خودم فرصت بدم و این آگاهیها رو بیشتر مرور کنم و از طرفی اطلاعات غلط رو هم مرور نکنم جلوی شنیده ها و دیده ها رو بگیرم تا این اطلاعات در زمین ذهن من شروع کنند به پرورش و رشد .
ممنون بابت اینکه در هر فایل کلی نکات آموزشی برای بهتر عمل کردن به ما ارائه میدید .
سپاسگزارم استاد .
برقرار باشید .
سلام براستاد مهربانی
.فایل امروز حال هوای داشت که تمام اطلاعات اشتباه که در مغزه ذخیره میشه در زمان به کار میره برای چاقی .
یاد پندمادر بزرگم افتاد اون خدا بیامز میگفت هنر یاد بگیر انواع هنر بندازید تو صندوقچه اگه اوضاع مالی خوبی داشتید نخواستیدکه هچی ولی یی زمانی به کارتون میاد از صندوقچه تون وردارین مغز ما همین کار میکنه چیزهای دخیره شده قدیمی حدید در وقت معین به کار میره برای اضافه وزن
گفته ها شنیددها دیدهای دخیره کرده فومولی چاقی درست کرده وفرمان چاقی صادر میکنه ودرنتبحه ما چاق میشیم .
وفتی این اطلاعات جدید ودرست وارد مغز شده میشه متوای اموزشی صحیح وارد مغز شد تغییرات احساسی درما بوچود میاد که ما میتونیم لاغر بشیم این احساس جدید در مغز ضبط میشه احساسهای جدید تجربه میکنیم دیگه شجاع شده از چاقی ترسی نداریم امید به این احساس اضافه میشه اگاهی در مانفوذ میکنه بواش یواش اول احساس بعدش تو رفتار بعدش تو میل دروتی واخر در جسم تغیر ایحادمیشه واین مسیر باد مستمر باشه تا نتیجه نهایی داشته باشه
تویی قسمتی ازفایل شما مریضی معده وادامه داشت این مریضی روربط دادی به تکثیر سلول با کد اضاه که مااز طریق مغز به سلول اضافه میکنیم یی جرقه عجی تو ذهن من زد
چون من پا درد شدیدی دارم دیدم من منتظر بدتر شدن پا درد هستم پس من دارم سلول با کد اضافه درست میکنم سوال اینجاست چطور میشه این کد اضافیه از بین برد فایلی داری به من معرفی کنید تا من از این زمین گیر شدن نجات بده تشکر
چند روز پش با دختررفتیم بیرون حدود ۳ ساعتی ازغذا خورونم میگذست دامادم برای خودشون ومن خوردنی بگیره هر چی گفتمن گفتم میل ندارم اخساس کرد من دارم تعارف میکنم خلاصه به حرف من کمتر گرفت بهش گفتم از خوردنی که گرفته تعریف کنه من بینم چه رفتایی دارم درکما ل ناباوری خودم داماد تعریف میکردمن احساس وحشناک از سیری پیدا کردم هر جی دختر اسرا کرد بخورم گفتم فکر میکن یی دیگ غدذاخوردم ویگه اصلا جاندارم برای خودرن تعجب اور بود نه دهنم ااب افتاد نه دل خواست بخور م خیلی حس خوبی بود برای اولین بار اینطوری رفتا میکردم اگه قبل بود اگه جخالت مبکشیدم قبول نمی کردم ولی حتما دلم میخواست ودهان اب می افتاد وردهای جدید داره کم کم تاثیر میکنه
سلام و درود .
من فعلا متن این درس رو خوندم و دلم میخواد اول بنویسم . ان شاء الله فردا برداشتم رو از فایل می نویسم .
فعلا برداشتم رو از متن می نویسم .
خیلی آگاهی خوبی در متن بود .
ترس از چاقی باعث ایجاد انتظار چاقی در ما میشه . پس از چاق شدن نترسیم . بلکه فرمول جایگزینش این باشه که از چاق شدن خوشحال باشیم .
به نوعی این تمرین تقریبا مشابه صلح با پرخوریه که در تمرینات من اینو نخوردم بهش اشاره کردید .
یکی از فرمولهای ساخت شخصیت متناسب اینه که ما از چاقتر شدن خوشحال باشیم .
حالا به نظرم لازمه برای خودم شرح بدم که چرا این فرمول باعث لاغری میشه .
صلح با چاقی و احساس خوب به چاقی تعصب رو از بین میبره . خشم از چاقی رو از بین میبره .
در حقیقت نشون میده چاقی خودش روش درستیه .
کسی که بخواد چاق بشه اتفاقا چاقی که ما اون رو انتخاب کردیم یک روش درست برای چاق شدن بود .
یعنی چاقی یک راه و روشه که ما اون رو انتخاب می کنیم و وقتی این راه و روش مارو چاقتر کرده یعنی راه و روشی درست بوده . طبق آموزشهای شما به این کار نداریم که ما نتیجه چاقی رو نمیخوایم ما روندش رو که در نظر بگیریم میبینیم ما کاملا اصولی چاق شدیم و همین نشون میده اگه ما از همین روش برای لاغری استفاده کنیم قطعا به راحتی لاغر میشیم .
یادمه این اواخر ترس از چاقی خیلی وحشتناک به جونم افتاده بود حدودا دو سه ماه من بی نهایت ترس از چاقی در وجودم پدید اومده بود و همین انتظار چاقی رو در من ایجاد میکرد طوری که وقتی به مهمونی اون شب رفتم همه بهم گفتن چقدر چاق شدی . همون شب که من به اینجا هدایت شدم و امروز با انجام تمارین شما یه عده به من گفتن لاغر شدی .
خب تفاوت من با اون زمانم چیه .
اون زمان من از راه و روش چاقی استفاده می کردم و نتیجه برام شد چاقی و حالا من دارم مشابه همون راه چاقی لاغر میشم ( یادگیری فرمولها – به کار گیری فرمولها ) پس من از چاقتر شدن خوشحال میشم چون وقتی راه چاقتر شدن رو یاد گرفتم و طی کردم پس همونطور وقتی انتخابم رو تغییر بدم میتونم لاغری رو یاد بگیرم و طی کنم .
پس چاق تر شدن ترس نداره . اتفاقا میخواد بگه تو همونجور که چاق شدی پس لاغرم میشی .
باز از یه وجه دیگه میشه بهش نگاه کرد خوشحال شدن از چاقی باعث میشه ما نسبت به انداممون احساس خوبی داشته باشیم و احساس خوب ما انگیزه میشه برای ادامه دادن راه لاغری .
یه چیز دیگه هم میشه گفت . خوشحال شدن از چاقی باعث میشه من بدونم که خب چیزهای بیشتری هست که میتونم یاد بگیرم .
چون همونجور که بیشتر یادگرفتم که چاقتر بشم پس بیشترم یاد میگیرم تا لاغر بشم .
شاید به نوعی در نوشته ام ترس از چاقی باشه . پس باید بیشتر بنویسم تا بتونم حس اصلی لاغری در این نوشته رو پیدا کنم .
خب وقتی من از چاقی خوشحال بشم یفنی با اندام فعلیم در صلح و آرامشم . باهاش نمیجنگم . قبول می کنم که انتخاب خودم بوده . به انتخابم احترام میزارم و بعد به راحتی انتخابم رو تغییر میدم .
آها فهمیدم ترس از چاقی یعنی قدرت رو از خود گرفتن و چاقی رو یک امری خارج از تسلط خود دونسته . بزرگ کردن چاقیه و به نوعی ضعیف کردن شخصیت خودمون .
پس اینجا هم به فرمول (خودم ) و (انتخابهام ) رسیدم .
چاقی انتخاب من بوده . من با پذیرش چاقی قدرت رو به دست خودم میدم و میپذیرم من خودم چاقی رو انتخاب کردم چون زمانی باهاش حال کردم . چون زمانی ازش لذت میبردم . از یه زمانی به بعد دیگه از تکرارش لذت نبردم ولی تا یه زمانی من با چاقی خیلی حال کردم .
پس این چاقی چیزی بوده که خودم خواستم . وقتی مسئولیت چاقی رو بپذیرم باهاش به صلح میرسم . چاقی از خودش اراده ای نداره . یه چیز جانداری نیست . قدرتش دست منه . من بهش قدرت دادم و حالا کم کم یاد گرفتم دیگه بهش قدرت ندم . وقتی از چاقتر شدنم خوشحال بشم و جنگ و ترس و نفرت و عصبانیت رو کنار بزارم یعنی انتخاب رو به دست خودم میگیرم . چاقی یه عاملی بیرون از منه . درست مثل اشتها باید اون رو با انتخاب تغییر داد .
چاقی گناهی نداره . چاقی ساخته دست منه . انسان که از دست پرورده ی خودش نمیترسه . حالا شاید تصویر دلخواهش نبوده ولی زمانی میخواستش .
مثل یه نقاش . نقاشی بد میکشه اون نباید از تصویری که خلق بشه ناراحت بشه اتفاقا باید قدرت خودشو بیشتر ببینه که به به من عجب قدرتی در کشیدن این نقش زشت داشتم . حالا اگه بخوام خوب و قشنگ نقش دلخواهمو بکشم ببین چه استعدادی دارم .
چون این دوتا در یه سطحن و فقط اختیار و انتخاب ما باعث میشه ما یکی از این دو رو انتخاب کنیم .
پس از چاقیم خوشحال میشم چون قدرت منو به نمایش میزاره .
چون نشون میده من همونطور که میتونم به این راحتی چاق بشم میتونم به هنین راحتی هم لاغر بشم . فقط باید راهش رو تغییر بدم و از مسیر لاغری حرکت کنم اما دقیقا از همون سبک چاقی یعنی اول یاد بگیرم . بعد عمل کنم .
به همین راحتی .
پس فرمول امروز من جایگزین کردن فرمول لاغری خوشحال بودن از چاقی و به نوعی صلح با چاقی و باز گرفتن قدرت چاقی و دادن اون به دست خودم و قدرت انتخابم و رها کردن ترس از چاقی نفرت ، جنگ و عصبانی بودن و خشم از چاقی . اینا یعنی به شناخت نرسیدن اما خوشحال بودن از چاقی یعنی من یاد گرفتم لاغری رو و خیلی خوب دارم بهش عمل می کنم . این برداشت من از متن بود . به امید خدا چون این فایل خیلی پربار بود برداشتم از فایل رو فردا میزارم و قدم بعدی نمیرم .
چون نیاز دارم باز بیشتر در مورد این مبحث بنویسم . دقیقا مثل همون صلح با پرخوری که گفتین تا خوب این قدم رو انجام ندادید سراغ قدم بعدی نرید منم نیاز دارم این قدم رو بهتر یاد بیرم تا احساسم نسبت به چاقی کاملا خوب بشه .
البته خوب شده ها ولی خودم حس می کنم بیشتر باید مرورش کنم تا بیشتر درکش کنم . برای همین فردا رو هم با اجازتون به همین فایل اختصاص میدم . عجله نمیکنم و اجازه میدم اطلاعات یک مبحث آموزشی رو کاملا درک کنم و اگاهیشو دریافت کنم و بعد برم سراغ تمرین بعد .
فعلا شبتون بخیر خدانگهدار .
به نام خالق زیبایی ها سلام. نحوه عملکرد ذهن و ایجاد تغییرات و رفتارها و عادت های مختلف در ما به چه شکل هست ؟ استاد در مدت زمانی که داشتید توضیح میدادید وومثال میزدید دنبال نشانه ها در خودم بودم وقتی دقت کردم دیدم وقتی از دست چربی های اضافه به مقدار زیاد قبل از ورود به دوره ۱۰۰ گام رهاشده بودم همه میگفتند چه قدر خوب لاغر شدی چی کار کردی خودم نمیدونستم و کنجکاو بودم و از مدت ها قبل فرمول چاقی در من بود کم کم به رفتارهای خودم دقیق شدم تا بدونم چرا چیشد که به این که هستم رسیدم مادرم میگفت به خاطر پیاده روی هست خوب من از اون جایی که دنبال نتیجه بیشتر بودم پیاده روی بیشتر کردم تند تر راه رفتم اگه پیادهروی و تحرک نمیداشتم نگران میشدم که من چاق میشم حتی یه روز اگه نبود نگرانی بود خوب تو خونه ترازو نداشتیم برای این که بفهمم تغییر کردم یا نه دور کمرم اندازه میزدم اگه ۱ یا ۲ سانت تغییر بود خوش حال بودم از طرفی نگران که نکنه برگرده بعدشم که ترازو اومد تو خونه دیگه هیچی هر روز خودم میکشیدم در واقع از وقتی دیگران گفتن خیلی لاغر شدی چی شد لاغر شدی خوب آخه من ۷۸ بودم رسیدم ۶۲ ، من رفتم تو فکر که چه مسیرم که این طوری شد از طرفی حرف های افراد راجب علل مختلفی که برای چاقی میاوردن میشنیدم و شروع به مطالعه کردم کم کم روند تناسب من متوقف شد تا این که به لطف رب بار دیگه به سمت این سایت هدایت شدم و این مسیر صد گام تا متناسب شدن آغاز کردم به طور خلاصه به خواهم فرمول بگم اطلاعات من که از قبل راجب مسیر لاغری با ذهن داشتم باعث شد من متناسب بشم به نسبت قبلم بعدش به خاطر حرف اطرافیان و ورودی های دیگه که دادم در مورد لاغری شروع به انجام پیاده روی و ورزش های مختلف در خونه و خوردن فلان مواد غذایی بیشتر و …. کردم درواقع ترسم به عمل تبدیل شد و در نتیجه این روند متوقف شد . به عقب ترهم که نگاه میکنم بازم همین روند میبینم من یه دور از حالت چاقی به نا به دلایلی به لاغری برگشتم و همه میگفتند چی شد خوب نیست تو الان باید بیشتر بخوری نخوری ضرر میکنی و امثال این حرف ها هرجا میرفتم از فواید خوردن میگفتند و فرمول های چاقی با شدت بیشتر در ذهنم ذخیره میشد از اون لاغری اولیه دراومدم و اطرافیان گفتن بسه دیگه بیش تر از این چاق نشو همین که هستی عالیه هر بار این جمله رو میشنیدم و کم کم ترس چاق تر شدن تا به خودم اومدم دیدم لباس هام تنگ تر و تنگ تر میشند و اون جا بود فهمیدم دارم چاق میشم پس پیاده روی شروع کردم اما خسته شدم و ولش کردم و همین طوری چاق و چاق تر شدم تا دیگه یه تلنگر بهم خورد و به لطف خدا به سمت این سایت هدایت شدم اون موقع دنبال کوتاه ترین راه بودم تا سریع لاغر بشم به خاطر همین ۱۲ قدم شروع کردم و اما ادامه ندادم و مابقی داستان که در بالا شرح دادم . خیلی خوش حالم برای داشتن این جسم فوق العاده این که پیش فرضش متناسب بودن هست و من از این طرف ورودی درست و در جهت متناسب بودن میدم و از این طرف راه ورودی های منفی تا اون جایی که میتوانم میبندم تا نتایج چشم گیری در طول این مسیر زیبا کسب کنم خداجونم متشکرم متشکرم برای این جسم زیبا و قانون مند برای این که انقدر قوانین دقیق که شگفت انگیزان بسیاری با هر شرایط و سن و جنسیتی که داشتن نتایج شگفت آوری گرفتند و استاد در صدر این شگفت انگیزان هست خداجونم متشکرم متشکرم برای این همه زیبایی شکرت خدایا شکر .
استاد خیلی این فایل عالی بود متشکرم برای این فایل آگاهی دهنده و همین طور انگیزه بخش . همین طور تحسینتون میکنم که انقدر نسبت به کنترل ورودی هاتون متعهد هستید و عالی عمل میکنید . راستی همین الان یه کد اشتباه در ذهنم پیدا کردم استاد میخواستم نتایج بنویسم اما گفتم نه هنوز زوده بزار تثبیت بشه بعد در سایت بنویس در ظاهر خوب اما نگاه کردم دیدم ریشه در انتظار بازگشت به عادات چاقی داره به خاطر همین الان نتایجم با دوستانم میخواهم به اشتراک بزارم ۱. مسافرت رفته بودیم برای خرید خوراکی در راه مادرم میگفت چی میخوای هرچی میخوای بردار اما بر خلاف همیشه با این که عاشق کیک کاکائو یی هستم برنداشتم حتی دنبال چیپس و پفک و…. هم نرفتم تنها یک کاکائو برداشتم و گفتم کافیه از این مدل اتفاق ۲بار دیگه هم برام افتاد . ۲. جدیدا غذا که میخواهم بکشم برای خودم برخلاف همیشه که با خودم میگم نکنه کم باشه فکر میکنم و بعد میگم حالا اگه سیر نشدم دوباره میکشم اشکال نداره . ۳. دیگه به این که چقدر خوردم نکنه زیاد خورده باشم خیلی خیلی به ندرت فکر میکنم همیشه با خودم یادآور میکنم این بدن هوشمند اون مقدار که نیازش باشه میگه من میخورم در حد نیازش نه بیشتر یا کمتر . به خاطر همین نگران ضعیف شدنم نیستم . ۴. و هر روز دارم روی این باور کارمیکنم و حالم خیلی خیلی خوبه خیلی . یه مطلب دیگه که یادم اومد در مورد ارثی بودن حتی جنس مو هم ارثی نیست در مورد خودم می گم من موهام لخت بود دو سال پیش که الان مواج شده قبلا نرم و لطیف بود اما یه مدت زبر شده بود تا الان که نرم تر شده پس نمیشه رنگ مو و کم پشت و پرپشت بودن موها و ابرو هارو ارثی دونست چاقی که دیگه جای خودش داره حتی بیماری ها هم ارثی نیستند وقتی این تجربه از موهام با خودم مرور میکنم .به این نتایج میرسم
یاحق 🌺
“به نام خداوند بخشنده ی مهربان”
با سلام و درود به همه ی دوستان هم مسیر و استاد روشن ؛
نکته ی طلایی ۱: از چاق تر شدن خوشحال باشید!!!
از چاق تر شدن خوشحال باشید!!!یعنی چی؟!این همه تلاش می کنیم که یک ذره هم شده لاغر بشیم و وزن کم کنیم حالا استاد شما تو این فایل گفتید که از چاق تر شدن خوشحال باشیم!!دو روز هست که دارم به این فایل گوش میدم و دقت می کنم که بفهمم و درک کنم و همچنین بتونم بیام بنویسم چون من هم داشتم از ادامه ی راه دلسرد می شدم.نزدیک گام پانزدهم در جسمم احساس لاغر شدن داشتم اما الان احساس می کنم دارم چاق می شوم و دیروز رسیدم به این نکته ی طلایی.تعجب کردم چون درست سر به زنگار رسیدم به اینجا و با صحبت های شما دوباره مطمئن شدم به این روش.من که الان فعلا چاق هستم باید توجه کنم به این که چطور چاق شده ام چون این را کاملا می فهمم و درک می کنم و برای لاغر شدن باید عکس چاق شدن رفتار کنم.چاقی من و امثال من یکدفعه و در مدت کوتاهی رخ نداده است ما در طول سالهای متوالی با شنیده ها و دیده های خود از خانواده ، اطرافیان ، اجتماع، تلویزیون و…شروع به ثبت و ضبط داده های چاقی کرده ایم و کم کم آن را در ذهن نا خود آگاه خود تثبیت کرده ایم و به رفتار و عمل چاق کننده تبدیل کرده ایم.از یک زمانی به بعد از چاق شدن و چاق تر شدن احساس ترس کرده ایم و شروع به کارهایی برای جلوگیری از چاق تر شدن کرده ایم که این کارها باز هم ما را چاق تر کرده اند.مثلا در مورد خود من وقتی به عروسی یا مهمانی شام دعوت می شدم قبل از رفتن به مراسم من با فکر کردن به غذاها و خوراکی هایی که قرار بود بخورم همزمان با احساس لذت از خوردن آنها دچار عذاب وجدان هم می شدم چون با خودم فکر می کردم که حتما باز هم چاق تر می شوم و به وزنم اضافه خواهد شد و همان هم می شد.یا زمانی که من روی ترازو قرار می گرفتم با دیدن وزن جدید خود که بیشتر از قبل بود اکثر اوقات ، به شدت ناراحت می شدم و همین تغییر احساس در ذهن نا خود آگاه من ثبت می شد و جسم من هم در راستای همان احساس پیش می رفت و مرا چاق تر می کرد چون برای ذهن ناخودآگاه احساس خوب و بد تفاوتی ندارد بلکه این تغییر احساس است که برای او مهم است و به آن توجه دارد .وقتی من با داده های غلط و اشتباه چاقی به ذهن خودم و در پی آن عمل و رفتار چاق کننده موجب چاق شدن خودم می شدم پس الان هم می توانم با اطلاعات و داده های لاغری و ایجاد احساس خوب به ذهنم و کم کم تبدیل آنها به رفتار و عمل به راحتی لاغر شوم و به تناسب اندام برسم البته باید این را درک کرد و فهمید که برای جایگزینی افکار و داده های لاغری به ذهن با افکار و داده های چاقی و تبدیل آن به رفتار و عمل و همچنین مشاهده ی لاغری در جسم در هر فرد متفاوت است و به زمان لازم خود احتیاج دارد و نباید در این مسیر عجله داشته باشیم چون چگونگی و روش هر کسی برای ثابت کردن این افکار جدید در ذهن ناخود آگاهش با دیگری متفاوت است و فرق می کند.من مطمئن هستم که بهترین روش برای لاغری،روش لاغری با ذهن است و من با این روش حتما می توانم لاغر شوم.
با سلام و دورود
من بعد از تولد فرزند دوم تناسب اندام خوبی داشتم تا اینکه جاریم به همسایگی ما اومد . ایشون قدی کوتاهتر از من داشت و چاق بود و چون خیلی با هم صمیمی بودیم مدام با من درباره اینکه دوست داره لاغر بشه و کارهاش حرف میزد و این گفته ها به نگرانی من دامن می زد چون خودم هم قبلا تجربه چاقی رو داشتم از طرف دیگه نکته ای خیلی در روند بازگشت چاقی من تاثیر داشت این بود که تصویر تن ذهنی من متناسب با واقعیت جسمم نبود و خودم رو چاق تر از اونچه که بودم ارزیابی می کردم و به همین خاطر شروع کردم به تلاش برای لاغرتر شدن و مجموع این عوامل باعث شد به مرور در چرخه معیوب رژیم و شکستن آن بیفتم و وزنم به مرزی رسید سابق نداشت .
انچه که متوجه شدم این بود که ترس های غیر واقعی من و تصاویر غیر واقعی که از بدن متناسبم که داشتم و تلاش های غیر مستمر مرا وارد دنیای چاقی کرد .
من در هیچ روشی آرامشی را که در حال حاضر احساس میکنم نداشتم و صرفا همین آرامش برایم یک دنیا ارزش دارد.
سلام استاد عزیز و دوستان هم مسیر
واقعا عالی بود
تو این قسمت فایل گریه م گرفت
(وقتی مغز من تحت تاثیر فرمولهای لاغری قرار بگیره ،
مغزم فرمانهایی لاغر کننده صادر میکنه ، سلولهای جدیدی در ذهن ما ایجاد میشه ، این سلولهای جدید دارای حافظه ی چاقی نخواهند بود ، بلکه اونها حافظشون پاک شده از چاقی،همونیه که خداوند براشون قرار داده ، تناسب اندام، کد نویسی سلولهای جدید باید سالم باشه )
مثال کسی که معده ش ۱۰سال درد داره ،
مثال متناسب بودن همسرتون ،
واقعا کمک کرد خیلی مطالب رو بهتر درک کنم .
افکار لاغر کننده خیلی قدرتمندترند ، همسو با ذات وجود ماست ، افکار لاغر کننده ما رو به سمت اون چیزی که خداوند در نهاد ما قرار داده هدایت می کنند .
وقتی ما ورودی خوب بدیم به ذهنمون ، آب ناپاک( یا همون افکار منفی) نریزیم رو بذرمون ، تمرینات رو انجام بدیم قطعا نتیجه تناسب اندام ماست .
ممنونم استاد گرامی
راستی استاد یه سوال
وقتی حجم فایل اینقدر زیاد و سنگین باشه، اشکالی نداره یه روز فایل رو گوش بدم و روز بعدش مطلبش و نظر دوستان رو بخونم و دیدگاه بنویسم ؟
سلام و درود
مهم احساس خوب و درک مطلب می باشد.
به شکلی که احساس بهتری دارید انجام دهید.
متوجه شدم،ممنونم استاد عزیز
سلام استاد عزیز
من دیروز توجه نکردم که باید نکات طلایی هم گوش بدهم وامروز دیدگاهش را مینویسم
چیزی که من از نوشته ها وگوش دادن به فایل متوجه شدم
الان که دارم مروری بر گذشته خود میکنم من زمانی که متناسب بودم خیلی درست با خوراکیها وغذاها برخورد میکردم واز یه جایی من همراه مادرم بودم برای دکتر رفتن ودکتر میگفت برنج نخوره شیرینی نخوره وکلی توصیه های دیگر چون وزنش میره بالا ومن شدم مثل غورباقه ایی که میزارنش تو آب سرد ویواش یواش میپزه من هم به مرور چون درگیر رژیم مادرم بودم فرمولهای چاق کننده به دستورات عملی تبدیل شد واز اونطرف هم احساس ترس ونگرانی داشتم نکنه مثل مادرم چاق بشم واین شد وضعیت الانم البته این یکی از دلایل است وبه مرور متوجه میشم به چه دلایلی به این وضعیت رسیدم وفهمیدن همین دلایل هم برای افرادی مثل من خیلی کمک کننده هست هم دیگه خودمون را درمعرض چنین ورودیهای اشتباهی قرار نمیدهیم وهم عیب کارمون را متوجه میشیم ومیتونیم عیب را رفع کنیم مثل ماشینی که خراب میشه فقط کافیه عیبش پیدا بشه سریع تعمیر میشه
سپاس فراوان از شما
خدایا شکرت که لطف توست که هر روز آگاهتر میشم ودرمسیر درست تری قرار میگیرم
درود بر همراهان دوست داشتنی مسیر لاغری با ذهن
من زمانیکه مدرسه ابتدائی میرفتم مامان و داداشم هنگام خواب شب به من و خواهرم ک دوقلو هستیم میگفتن اسکلتا موقع خوابه برید بخوابید،یعنی خیلی لاغر بودیم مسخرمون میکردن،به مرور چاق شدیم و من الان ۲۴کیلو اضافه وزن دارم،خواستم ی توضیح کوچیک از روند چاقیم داده باشم،جندین بارم رژیم گرفتم نتیجه ایی حاصل نشد،اما به لطف خداوند نزدیک ۱ سالی هست که با مسیر لاغری با ذهن آشنا شدم،ولی ی دو ماهی هست که مسیر لاغری در من فعال شده،مثلا قدیما وقتی ک از کنار ی رستوران ی فست فودی رد میشدم اگر با همسرم بیرون میرفتیم و نمیخوردیم انقدر عصبی و ناراحت میشدم ک خودش میترسید ی چیزی به من بگه ک اون روی منو ببینه،باور کنید ی مدتیه که آزاد شدم از کنار شیرینی فروشی رد میشم،از جلو رستوران،فست فود عین خیالم نیست ک برم بخرم بعدش بخورم،ی نکته ی بسیار جالب قبلش از گفتنش عذرخواهی میکنم من یبوست داشتم و ی ۳ماهی بود ک شقاقم خیلی بد عذابم میدادم خونریزی شدید،میخواستم برم دست شویی تنم میلرزید،شوهرم بهم گفت ک تو ی مدتیه ک دیگه یبوست نداری خوب شدی آره؟یعنی خودم متوجه نشدم گفتم إ آره،خوب شدم،من ایمان راسخ دارم که تنها روش لاغری من لاغری با ذهن هستش و خدواند من رو به این مسیر دعوت و هدایتکرده،از شما استاد گرانقدار بی نهایت سپاسگذارم ک این روش رو در اختیار همگان قرار دادید،پاینده باشید
خدا یا هزاران سپاس که من رو به این مسیر هدایت کردی
با آرزوی موفقیت برای همه ی شما عزیزان
سلام خدمت استاد گرامی و دوستان خوبم .
من هم از وقتی که در این مسیرم دارم یاد میگیرم با ذهنم شرایط دلخواهم رو رقم بزنم در واقع من درک کردم با تبدیل آموزشها به عمل من میتونم لاغر بشم نه فقط گوش بدم و یا ببینم در واقع شنونده و بیننده بودن به تنهایی کافی نیست.
من قشنگ یادم میاد بعد از دوران نامزدی و شروع دوران عقدم من شروع به چاق شدن کردنم و اون اولش که یکم چاق شدم خیلی از طرف بقبه تحسین شدم ولی به مرور که چاقی من بیشتر شد همه بهم می.گفتن فلانی مواظب باش داری خیلی چاق میشی و منم ترسیدم و تلاش کردم برای چاق تر نشدن و تازه دوست داشتم که لاغر تر بشم و همین ترسی که من از چاقی داشتم و همین تغییر احساس،که داشتم کار من رو خرابتر کرده بود در واقع باعث شده بود که ذهن من بیشتر به سمت چاقی حرکت کنه و اما من میخواستم با اون چاقی بجنگم و لاغر تر بشم اما به خاطر عشقی که به لاعری داشتم تا حدی موفق میشدم و اما دوباره سریع برمیگشتم به جای اولم و چاقتر میشدم و من بیشترین علت چاقی خودم رو ربط میدم با شنیدن بارهای این جمله که آدم بعد از ازدواج چاق میشه و چون من بارها از زبان اطرافیانم این حرف رو میشنیدم و میدیدم که بعد از ازدواج چلق میشن منم باور کرده بودم که همینطور خواهم شد و شدم و خصوصا که اوایل کار با تشویق بقیه هم همراه شد که چقدر بهت میاد چقدر قشنگتر شدی چقدر لباس له تنت زیبا تر شده چقدر رنگ و روت بهتر شده و چون اون موقع ها هم اینقدر لاغری باب نبود خودمم از تپلی بودن خوشم میمود و هر کسی رو میدیم با اندام تپل و یا دست و پای تپل و صورت تپل خیلی خوشم میومد و دوست داشتم که چاقتر بشم که شدم تا جایی که دیگه این دفعه دوست نداشتم ولی مهم نبود ذهن من تعییر کرده بود و چاق شده بود و برای همین شروع کردم به رژیم گرفتن سرخود به همراه ورزش که متناسب تر هم شدم و چون میدیدم هر بار با رژیم و ورزش نتیجه ی خوب میگیرم اینم برام شد یه فرمول ذهنی دیگه در ذهن چاقم که من با کم خوری و ورزش میتونم لاغر بشم و اما متاسفانه همین باورم در ۶ و یا ۷ سال اخر قبل از اشنای باسایت توسط چندین پزشک با هم در من خراب شده بود که چون تو فلان دارو رو میخوری چاقتر میشی و باید حواست رو بدی و چون همزمان مصرف دو دارو با هم رو شروع کرده بودم که هر دو ی اونها از نظر پزشکان چاق کننده بود به شدت باورهای من رو خراب کردن و دیگه منی که همیشه با زور و سختی رژیم و رزش،متناسب میشدم دیگه از اون روز که اون حرفها رو شنیدم نه تنها وزن کم نمیکردم بلکه هر ماه وزنم داشت بالاتر میرفت در حالی که رزیمم رو سخت تر و ورزشم رو سنگین تر کرده بودم ولی جواب نمیداد و من خیلی ناراحت بودم و نمیدونستم چه کاری باید بکنم که حد اقل وزنم ثابت بمونه نمیخواستم لاغر بشم میخواستم حد اقل ثابت بمونم ولی فایده نداشت و منم که عاشق تناسب اندام بودم به خودم میگفتم چاره چیه هیچ کار دیگه نیست که انجام بدم خدایا خودت کمک کن میدیم که نسبت به اطرافیانم چیزی نمیخورم ولی هر روز چاقتر میشم برای همین تسلیم شدم تا با این راه اشنا شدم و تونستم اول جلوی افزایش وزن رو بگیرم و بعد از مدتی هم کاهش،سایز و وزن داشتم من الانم دارم مینوسم و میخونم و گوش،میدم در حالی که اضافه وزن دارم و با این کار من دارم به ذهنم آگاهی لاغری میدم و البته میدونم یکم طول میکشه تا این آگاهی ها به رفتارهای چاق کننده ی من که از قبل در ذهنم هستن غلبه کنن و بعد تازه روند چاق شدن من متوقف میشه و بعد من متناسب میشم .
اگاهی لاغری با ذهن یک آگا هی هست که به راحتی منفی باف میتونه شما رو به،شک بندازه که این راه به درد نمیخوره بابا ولش کن ولی من باید اینقدر تغییر کرده باشم که گول این نجواهای منفی رو نخوزم .
حالا اگر کسی مدتها هست در این مسیر هست و داره کنترل ورودی میکنه و آگاهی خوب میده و با شور و اشتیاق فایل گوش میده و دنبال میکنه و چاقتر هم شده اما نگران نیست و میگه من میتونم جلوش رو بگیرم خوشحال باش که اینطور فکر میکنی .چون این نشان از باور کردن این راه هست .
سلولهای جسمی من تحت تاثیر خداوند هستن و حافظه ی چاقی اونها با این روش پاک میشن و تحت تاثیر حافظه ی پیش فرض خودشون که تناسب هست قرار میگیرن و متناسب میشن . هر اندام من بعد از مدتی با سلولهای جدید دوباره ساخته میشه ولی ما آدمها اگر در مغزمون رفته باشه که فلان جای بدن من بیمار هست تا همیشه این فکر رو دارم چون در من حافظه ی من این بیمار بودن رفته و انتظار من از خودم اون بیماری هست در حالی که اون سلول هر از گاهی با کد صحیح و حافظه ی خالی به وجود میاد اما این کد اضافی ( وجود بیماری در من) چون وجود داره میبینیم که فلان بیماری مدتها هست با من هست وقتی آگاهی لاعر کننده دریافت میکنیم و وقتی در این مسیر هستم و اشتیاق دارم و تمام موانع رو از سر راه جسمم برمیدارم یواش یواش این آگاهی در من نفوذ میکنه و من تغییراتی رو در حالت روحی خودم میبینم که من میتونم لاغر بشم دقیقا من خودم در اوایل ورودم به سایت و حتی همین الانم همچنان همین حس رو داشتم و دارم که من میتونم لاغر بشم و چون میدیدم که استاد میگفتن هیچ عامل بیرونی قدرت چاق کردن و یا لاعر کردن ما رو ندارن من احساس قدرت بیشتری میکردم من احساس توانایی بیشتری میکردم برای لاعری و هنوزم همین حس رو دارم که من میتونم به اندام چند سال قبل خودم برگردم اونم به راحتی بدون هیچ کار خاصی و خلاصه من احساس آرامش کردم و بعد کم کم رفتارهای من و میل درونی من تغییر کرد و بعد جسم من تغییر کرد .
منم یادم میاد قبل از ازدواجم بسیار لاعر بودم و هر چهار فرزند مادر من متناسب بودن و اما خواهر بزرگتر من و همسر ایشون که به شدت لاغر بودن بعد از ازدواج به شدت چاق شدن و بارها میگفتن که ادم در این دوران چاق میشه و دست خودش نیست و خلاصه منم که ازدواج کردم چون این فرمول رو داشتم دقیقا چاق شدم و از طرفی خانواده ی همسرمم تقریبا همه شون همین حرف رو میزون که من قبل از ازدواج لاغر بودم ولی بعد از اون به خاطر ازدواج و بارداری و … چاق شدم تازه عکسهاس گذشته ی خودشون رو هم چند باری دیده بودم که چقدر این افراد لاغر بودن و حالا تپل شده بودن و خلاصه در ذهن من کلی تصویر چاقی حک شده بود و این فرمول ازدواج =چاقی خوب در ذهنم نشسته بود بماند که کلی فرمولهای دیگه بازم از خواهر بزرگترم و خواهران همسرم و حتی اطرافیانم در ذهنم نشسته بود که بارداری =چاقی و بازم چون عکس میدیم و خود خواهرم رو در بارداری از نزدیک شاهد هر بار چاق شدنش میبودم بازم این فرمول خوب در ذهن من رفته بود و من در هر دو بارداری چاقی وحشتناک زیادی رو تجربه کردم تا صد یا صد و سه کیلو من چاق می شدم که واقعا بعدش برام ازار دهنده بود اما بازم چون فرمول در ذهنم داشتم که رژیم و ورزش با هم =لاغری هست و چون بارها دیده بودم همون خواهر بسیار چاقم با ورزش،و رژیم سرخود تونسته کلی وزن زیاد کم کنه و بسیار بسیار لاغر بشه منم باور کردم که میتونم لاغر بشم و یا چون دوستان و یا اشنایان رو میدیم به شدت باور کرده بودم که میتونم من هم با این راه لاغر بشم و چون انتظارم از خودم بعد از رژیم و ورزش لاغری بود زود لاغر میشدم اما ماندگار نبود اما خواهرم دیگه لاغر ماند که ماند و هنوزم هست اما دیگه فرمولهای ذهنی من تغییر کرده بودن با دیدن دیگران و من همیشه در مسیر چاقی بودم و دیگه چاق شده بودم و حالا میخوام دوباره به همون صورت که چاق شدم لاغر بشم با دیدن استاد و دوستان شگفتی ساز و با گوش دادن به حرفهای اونها و خواندن .کامنت اونها من کم کم به وزن دلخواهم میرسم .
برای منم که مدتها هست در سایتم خوب خیلی اعمال من تغییر کردن قبلا هر خوراکی که میدیم باید میخوردم خصوصا اونهایی که کلی باهاشون خاطره داشتم مثل چیبس و پفک و کرانچی و یا فست فود که عاشق اینها بودم اما حالا خیلی وقتها هستن و میبینم اما اون میل و هوس به خوردن اونها رو مثل قبل ندارم اون حرص؛ ولع قبل رو ندارم قبلا وقتی که میدیم محال ممکن بود که نخورم باید میخوردم و اگر چند روز میگذشت و نمیخوردم باید میخریدم و میخوردم و اما حالا خیلی وقتها بوده که اونها جلوی من بودن و من سیر بودم و نخوردم و یا کم خوردم و ادامه ندادم به خوردنم و این تغییرات واقعا برای من ارزشمند هستن مثلا قبلا من کل ته دیگ برنج رو به تنهایی میخوردم و یا کل پاکت چیبس و پفک اونم چند بسته با هم رو به تنهایی میخوردم و یا فست فود با یکی راضی نبودم و سیر نمیشدم و چند تا با هم میخوردم اما حالا نمیتونم اون جوری مثل قبل بخورم حالم بد میشه برای همین خیلی وقتها میرم جایی سفارش فست فود میدم ولی یک سومش رو میخورم و یا اصلا نمیخورم چوون سیرم و ….یا میرم سوپری کلی هله هوله هست ولی من برنمیدارم چون احساس نیازی ندارم چون افکار لاغر کننده همسو با نهاد ما هست همسو با قدرت خداوند هست و خیلی قدرتمند تر هستن و خیلی از افکار چاقی قدرتشون بیشتر هست پس من خوشحالم و بازم امیدوارتر شدم که به زودی کل افکار چاقی فراموش،من میشن و من خیلی زود متناسب تر میشم
ذهن من مثل یک زمین کشاورزی هست همانطور که زمین نیاز داره به آب مناسب داره من هم نیاز دارم به اگاهی مناسب همانطور که اون زمین نیاز داره به از بین بردن علفهای هرز منم نیاز دارم به از بین بردن افکار نامناسب تا به نتیجه برسم .
من هم همیشه دارم به خودم ورودی و آگاهی دلخواهم رو میدم چطور ؟؟من همیشه حین انجام کارهای منزل هندزفری به گوشم هست و فایل گوش م دم و میدونم که هیچ م چیز انع این روند من نمیشه همین چند روز اخیر که کلاسهای بچه ها حضوری شده خوب من خودم کامل هر دوتاشون رو میبرم و میارم حالا یه وقتهایی دخترم با پدر دوستش میاد و در کنار اون کلاس انلاین پسرم هست تا ۵ عصر مشغولم باهاش و این روزها که فصل امتخانتشون هم هست و کلی رسیدگیها بیشتر شده و کل اشپزی و کارهای منزل از گردگیری و جمع و جور و همه چیز با خودم هست و کارهای دیگه هم هست که الان نمیشه تک به تک بگم بلخره همسرمم هستن یه انتظاراتی دارن و …..اما از خواب ظهرم شده میزنم از خواب شبم شده و یا تفریحم و یا تماسهای الکی میزنم و به عشق لاعری به این آگاهی ها گوش میدم و روی خودم کار میکنم و اتفاقا همین الان کلی کارهای خونه هست که انجام ندادم نوبت یه کلاس خاصی از دخترم بود که من باید همراهشون باشم و به همسرم گفتم من نمیام شما باهش برو چون کار دارم اتفاقا همسرم تاکید داشت که حالا که خسته ای بخواب ولی من فقط با این سایت و این آگاهی ها خستگیم در میره و لدت میبرم برای همین با ذوق و شوق دارم گوش میدم و وقتی تموم شده میرم سراغ کارهای خونه و …. حالا حتی اگر از این شرایطم پیچیده تر بشه بازم من در مسیر خواهم ماند و ادامه خواهم داد در حالی که من دوساله در این سایتم و روی خودم کار میکنم و هنوزم بعضی از اندامها ای من چاق هستن ولی من ناامید نیستم و با اطمینان صد در صد دارم جلو میرم و میدونم تنها راه لاغری ،لاغری با قدرت ذهن هست و هر راه دیگه ای به نظرم مسخره هست و برای همین هر گز من لیز نخواهم خورد .
سلام خدا قوت.
جناب عطار روشن،من سوال دارم.
استاد من از وسط کالری شماری با سایت شما آشنا شدم ( فعلا دارم از مسیر صد گام استفاده میکنم)،هنوز تو فاز انگیزه بالا بودم که کم میخوردم با خودم میگفتم هدفم زیباتره،هیکلم از این غذا مهمتره…و خلاصه سر گرم ترازوی آشپز خانه و ترازوی وزن کشی بودم.
حالا الان سر سفره مثلا میخوام یکم دیگه بخورم،ولی به خودم میگم اگر بخوری دل درد میگیری،این رفتار در شان تو نیست.یا میگم این غذا تو یخچال هست دیگه ،هر وقت خواستی برو بخور…بعد دیگه نمیخورم میرم کنار،تا چند دقیقه هم هنوز اون میل هست،بعد از یه ربع مثلا از بین میره.
میخواستم بپرسم این گفتگو ها درسته؟
یا نه من هنوز درست نفهمیدم؟؟
ولی مثلا بستنی تعارف کردن خوردم…گفتم من خیلی وقته بستنی نخوردم ،یدونه اشکال نداره.
یا مثلا یه شیرین عسل تو کمد بود،به خودم گفتم آخه شیرین عسل؟؟؟😐. لا اقل برو کیک بخور…
بعد همش میخوام برم رو ترازو…دو بار هم رفتم ولی دو هفته بینش فاصله بود،عرض روز نمیرم.بعد موقعی که دلم میخواد برم رو ترازو میگم نه نرو!
باید یهو به خودت بیای ببینی لباست گشاد شده…
ولی میگم بازم دوبار گول خوردم رفتم رو ترازو،بعدش هم مدام گفتم وزن یه عدده مهم نیست.مهم اینه که من رفتارم عوض شده!
حالا اینا اصلا تغییر رفتار حساب میشه؟؟
ممنون از وقتی که میگذارید.
سلام و درود
چیزی که واضحه اینه که خیلی خوب به احساس درونی خودت توجه میکنی و از اون مهمتر اینکه می تونی عمل کنی
فکر نکن اینکه میلت به خوردنه ولی احساس می کنی اگه نخوری بهتره و می تونی نخوری کار ساده ایه
در دنیای چاق ها نخوردن حتی در موقع سیری بیش از حد هم کار آسانی نیست ولی شما به خوبی داری با توجه به احساست درست رفتار کردن رو تمرین میکنی
همه چی خوبه فقط باید ادامه بدی
و سعی کن همیشه از رفتار و عملکرد خودت راضی باشی
موفق باشید
خیلی خیلی سپاسگذارم،اونقدر که بلد نیستم بنویسم.
ممنون که جواب سوال ها و تردید هامون رو میدید.
اون هم به قدری عالی که پر از احساس خوب میشیم.منو از بلاتکلیفی درآوردید و پر از انگیزه شدم.
باز هم سپاس…
سلام به همه و استاد نازنینم
اگه نوشته های منو دنبال کردید حتما دیدید بارها نوشتم هنوز نتونستم در مورد شیرینی کنترلی داشته باشم، میدونید تو این فایل چی فهمیدم؟ ؟؟؟ خدایا اصلا این همه مدت من اشتباه فهمیده بودم، من فکر میکردم هروقت دلم شیرینی میخواد باید بخرم چون اگه نخرم یعنی دارم جلوی خودمو میگیرم، بعد با خودم میگفتم خب میخرم ولی حواسمو جمع میکنم درست عمل کنم که هیچوقتم نتونستم درست عمل کنم، اتفاقا هربارم رفتم تو شیرینی فروشی حسم گفت نخر ولی اون حسی که میگفت بخر قوی تر بود، من فکر میکردم اگه دلم میخواد باید حتما بخرم وگرنه میشه رژیم ،واااااای چه اشتباهی، اصلا به این فکر نکردم اون فرمولایی که تو ذهنمه داره داد میکشه بخر نه اون فرمول درستی که با صدای آروم میگه نخر، اخه اصلا واقعا نیاز بدنم نبود و من هیچوقت نتدنستم درست عمل کنم بعد از خریدن، چرا؟؟؟ چون دست از سر شیرینی جات بر نمیدارم، مثل استاد که یه جایی گفتن عاشق بستنی بودن ولی انقدر بهش بی توجهی کردن الان دیگه علاقه چندانی بهش ندارن منم باید همین کارو بکنم، اگه جایی بودم که شیرینی بود خب اگه جا داشتم یکی میخورم ولی این کارو که 4 کیلو شیرینی در طول یک ماه بخرم و همشم بخورم این دیگه اشتباست، مگه من میوه رو اینجوری میخورم؟؟ ؟اصلا ذهنم میگه برو یک کیلو کیوی بخور؟ ؟؟چرا میگه برو یه کیلو شیرینی بخر و هر بار با ولع کلی خوردمش؟؟ چون شیرینی جزء لذتهای ذخیره شده تو ذهنمه ولی میوه نه،استاد ازتون ممنونم نمیدونم چی بگم واقعا راحتم کردین با این فایل
در مورد ورودی های ذهن هم من کلی هر روز فایل گوش میدم ولی از اونور اجازه میدم ذهنم وراجی کنه و حس بد بهم بده، هربار که اومدم برا ذهنم دلیل بیارم دیدم داره زورش بیشتر میشه و مدت بیشتری از روز تو حس بد موندم، من کلی فایل خوب گوش میدم متن میخونم از اونور به ذهنم هم اجازه حرف زدن میدم خب اون حرفاش هیچوقت راست نیست و همش حس بد ایجاد میکنه بنابراین تغییری تو زندگیم از یه جایی به بعد دیگه ندیدم، من متوجه شدم استاد به هیچی فکر نمیکنه، نگران بچه هاش نیست در عین حال که دوسشون داره، نگران خانوادش نیست چون هر کسی میتونه با تغییر فرکانسش به هرچی میخواد برسه و دلسوزی برای بقیه نه تنها کمکی به اون فرد نمیکنه بلکه یه جور فرکانس منفیه و باعث میشه خودت اتفاقای بد جذب کنی، فهمیدم استاد تمام وقت به فکر پیشرفت خودشه و لذت از زندگیش و گوشش و با فایلهای مورد علاقش فکر میکنه، وقتی ذهن ورودی خوب داشته باشه خروجیشم خوبه، من فهمیدم آقایون زندگی رو راحت تر میگیرن و متل ما زیاد تو کله شون نیستن مثل شوهرم که هیچ کدوم از چیزایی که برا من نگران کنندست برای اون مسخرست و اصلا یکبارم به ذهنش نمیاد، فهمیدم اگه دارم یه ورودی پاک میدم و چند تا ورودی ناگاک خروجیش پاک نمیشه باید حواسمو بیشتر جمع کنم که تو لحظه حال زندگی کنم و از زندگیم لذت ببرم، گذشته و آینده و تمام احساس هایی که حال مارو بد میکنه مال شیطانه، تنها لحظه ی حاله که مال خداست و توش فقط احساس ارامشه و بس، این فایل دو تا نکته عالی برای من داشت که خیلی بهم کمک کرد، ممنونم ازتون استاد نازنینم که همه ی حرفاتون طلاست
سلام و درود بر همه دوستان عزیز و سلام و درود بر استاد گرامی
چند روز غرق در این آگاهی هستم . و دارم مزه مزه اش میکنم.
یاد این شعر دل انگیز افتادم از حضرت حافظ
اگر غم لشکر انگیزد که خون عاشقان ریزد من و ساقی به هم سازیم و بنیادش براندازیم
فکر میکنم لشگر باورهای نادرست باید آماده باشند که برای همیشه دست از زندگی شیرین ما بکشند چون من با راهنمایی ارزنده استاد و هم افزایی دوستان آگاه دیگه بنیاد خیلی از غمها رو برمیاندازیم. غم چاقی، غم ناتوانی، غم ناامیدی و خلاصه شادی و احساس عالی و طعم خوب زندگی ،همیشه زندگی همراه ماست.
استاد بهتر از همه مستحضرید که کلید واژه( ترس )و (نترسیدن )یکی از مهمترین موضوع هاست که اساس تربیت نسلهای ما رو تشکیل میده. ما اموزش می بینیم که بزرگترین ارزوهامونو قربانی ترس کنیم . به زندگی خودم که نگاه میکنم بیشمار مواردی رو می بینم که در اون فرمان زندگیم دست ترس بوده همیشه نگاهم به عالیجناب ترس بوده که اون چه فرمایشی داره . برای پوشیدنم ، برای خوردنم برای انتخاب رشته ام برای انتخاب شغلم ، انتخاب همسرم ، انتخاب تک تک وسایلم و…..به خاطر این جناب ترس سالها نمیدونستم خودم واقعیم کجاست. تو دوران ابتدایی یک بار درس روباه و خروس را معلم گفت برم پای تخته بخوانم . من غرق در رویای خودم مثل زمانی که تو خونه بودم برای روباه و خروس صداگذاری کردم و درس رو خوندم اصلا متوجه نگاه و سکوت بچه ها نبودم وقتی خوندنم تموم شد نگاه متعجب بچه ها منو ترسوند و فهمیدم که چه کاری کردم البته معلم عزیزم تشویقم کرد ولی جناب ترس با نگاهش فهموند که نبینم کارهای غیر معمول بکنی نبینم دنبال روشهای تازه باشی .
و این چشم غره برام موند تا دبیرستان که برای اولین بار انشای طنز نوشتم اون بار هم بدون توجه به دیگران و جناب ترس نوشته خودم رو خوندم و به خاطر تشویق و بازخوردهای خوب این بار جناب ترس خودشو نشون نداد و برای همیشه از نوشته های من دست برداشت.
حالا با این فایل می فهمم که( نترسیدن )نصفه انجام هر کاریه، چه رانندگی، چه آموزش زبان، چه سرمایه گذاری، چه درمان چاقی ،با شجاعت داشتن و نترسیدن از جناب ترس نصف مسیر هموار میشه . نترسیدن اصلش از آگاهی میاد از اعتماد به توانایی خودمان .و چقدر جالب که ترس که برامون هیولایی بزرگه با کسب قدمهای اول آگاهی میزارن و میره .
با روشن کردن یک شمع ، تاریکی محو میشه
تاریکی چاقی که برامون بزرگه و وحشتناک با روشن کردن شمع اگاهی محو میشه برای همیشه مخصوصا با نترسیدن که نصفه آگاهی این مسیر هر.
استاد گرامی از شجاعت شما برای اینکه این شمع رو روشن کردید و به دست تک تک ما هم مشعل دادید سپاسگزارم .امیدوارم با گسترش روشنایی و آگاهی همه لذت شادی تناسب اندام را مزه مزه کنند.
سلام بر عالم و آدم
از چاق تر شدن خوشحال باشید!…
باید بگم خیلی متعجب شدم یعنی چی ؟من اومدم لاغر بشم و اصلا مگه میشه خوشحال شد؟به همین خاطر با توجه بیشتری این فایل رو دیدم .
اگر قرار باشه فقط از گفته های استاد تقلید کنیم یعنی گوش بدیم بنویسیم و ندونیم چه مراحلی داره روند آموزش هیچ فایده ای نداره بعد از مدتی خسته میشیم و مسیر را رها می کنیم .آموزشهای ذهنی تقلیدی نیستند تحقیقی هستند باید به درون خود سر زد
بنابراین اول باید عملکرد ذهن را نسبت به آموزشهای ذهنی بشناسیم و دوم اینکه آموزش های ذهنی چه طور روی جسم ما تأثیر میزارند؟!
از نظر اینکه ما خیلی تجربه ای از لاغری نداریم ولی در چاقی استاد هستیم و البته مسیر لاغری همون مسیر چاقی هست چاق شدن را مورد بررسی قرار میدیم تا درک بهتری از آموزشها پیدا کنیم و به قول معروف چم و خم راه را بشناسیم .
اولین نشونه های چاقی ما تنگ شدن لباسهامون بودند و افرادی که گفتند چاق شدی و سری بعد گفتند انگار چاقتر شدی !…و دلمون یهویی ریخت !…
در واقع ما متناسب بودیم یه روزی حداقل اون افرادی که کودکی چاقی هم داشتند قبل تولد در رحم مادرشون متناسب بودند و از یک جایی از دیده و شنیده هاشون آموزش چاقی را دریافت کردند که اصولا پدر یا مادر چاق بودند و این دیده و شنیده ها بارها تکرار میشه و از یه جایی تغییر احساس به وجود میاد یعنی دیده و شنیده با احساس ترکیب میشه و فرمول ذهنی را ایجاد میکنه و قشنگ میشینه تو ناخودآگاه و ازاونجایی که برای ذهن فرقی نمی کنه و عشق و تنفر یکی هست این فرمول ذخیره میشه و در مرحله بعدی در ذهن تصویر چاقی به وجود میاد و بعد از اون فرد انتظار چاقی از خودش داره و فرمان های مغز تغییر میکنه یعنی فرد رفتارهای چاقی پیدا می کنه و در نهایت در جسمش تغییر به وجود میاد و چاق میشه .تمام این مراحل طی مدتی از زمان ایجاد میشه و در تمام مراحل فرد متناسب بوده اما در نهایت چاق میشه اولین نشونه تنگ شدن لباسها هست و فرد باز با دیدن خود و شنیدن حرفهای اطرافیان تغییر احساسی پیدا میکنه و میترسه و میگه نکنه چاق تر بشم و تلاش میکنه جلوی روند این چاقی را بگیره و دائم داره بیشتر توجه میکنه به خودو وزن می کنه سایز می کنه متر میزنه روزه میگیره ورزش می کنه شام نمی خوره و هر بار تغییر احساسی ترس در اون بیشتر شده و اون چرخه آموزش داره تکرار میشه و فردی که فقط ۲کیلو اضافه وزن داشته در طی مدتی دچار ۴۰کیلو اضافه وزن میشه ؟!..
افراد متناسبی هم بودند که تحت تأثیر افرادی که خیلی بهشون اعتماد داشتند مثل پزشک تو دام چاقی افتادند همین کافی بود که پزشک بگه چاقی تیروئید یا چاقی در بارداری یا چاقی از عوارض داروی هورمونی یا افسردگی هست یا شما کم تحرکی و ..و به صورت جهشی این مراحل آموزش چاقی در ذهنشون تکمیل میشه و تغییر احساسی قوی ترس که در وجودشان به وجود میاد انتظار چاقی را تشکیل میده و بلافاصله شروع میشه چاق شدنشون ؟!!.
(نتیجه :باید خیلی مراقب احساسمون باشیم در تمام جنبه های زندگی و البته که نمیشه از چاقترشدن شوق و ذوق کرد مثل لاغر شدن ولی آگاهانه احساس را کنترل کردن در واقع یعنی پذیرش شرایط و امید به قدرت درونی برای تغییر نوعی صلح میتونه احساس خوبی ایجاد کنه )
اینطور تصور کنیم افکار چاقی به وزن ۵کیلوگرم تو ذهن ما هستند و ما داریم هر هفته با آموزشهای لاغری ۱۰۰گرم افکار لاغری در ذهنمون وارد می کنیم و هشت هفته شده ۸۰۰گرم افکار لاغری پس نباید انتظار داشته باشیم که افکار لاغری به افکار چاقی غلبه کنند چون باید قدرت بیشتری داشته باشند .و وقتی این افکار به تعادلی برسند تازه روند چاقی ما متوقف میشه و اگر تا آن روز ما چاق تر هم شدیم مسیرمون درسته ؟!..چون اینبار میدونیم عملکرد ذهنو و جلوش برای همیشه گرفته میشه .پس نباید انتظار داشته باشیم که طی چند ماه ما لاغربشیم و روند تغییر جسم در هر فردی متفاوته و خیلی بستگی داره به احساسی که از دریافت آموزشها در ذهنش به وجود می اید و البته احساس و حال خوب هرروزش از زندگی که به نوعی مراقبت از افکار لاغری است
ما شروع کردیم به آموزش دیدن لاغری ولی چاقیم تمرین مینویسیم دیدگاه میخونیم و تصویر شگفتی سازان را میبینیم اما هنوز چاقیم در ما کم کم تغییر احساسی (امید به لاغری و توانمندی و خودباوری )به وجود میاد ولی هنوز چاقیم بعد تصویر ذهنیمون تغییر میکنه و انتظارمون میشه از خودمون لاغری ولی هنوز چاقیم بعد این انتظار باعث تغییر جسم ما میشه و لاغر میشیم .حالا فردی که چاقی خودشو میپذیره و با اشتیاق و انگیزه وآگاهانه ورودی ذهنشو کنترل می کنه سرعت افزایش افکار لاغر کننده را در ذهن خودش افزایش میده زودتر نتیجه دریافت می کنه ولی افرادی که هرروز کلی حالشون بد میشه از شرایط پیرامونشون و در مورد چاقی صحبت می کنند و به نظرات دیگران اهمیت می دهند منفی باف ناامیدشون میکنه براشون شک میاره و به بیراهه می افتند پس خیلی مهمه در طول روز احساساتمون را کنترل کنیم تا تغییرات احساسی امید و توانمندی در ما به وجود بیاد که مرحله اول و مهم آموزش لاغری با ذهن است و آموزش ذهنی کاری به دنیای بیرون نداره که چی بخور چی نخور کی بخواب و فلان فقط با افکار و آگاهی کار داره .و اما عملکرد آموزشها روی جسم به اینصورت هست که تمام فرمانها از مغز صادر میشه به اندام ما و سلولهای بدن ما هوشمند هستند و حافظه سلولی دارند که به صورت پیش فرض سلامت و متناسب هستند اما در طول ۲۰سال چاقی مغز ما یک کدچاقی روی حافظه سلولی جسم ما گذاشته مثلا تکثیر سلولهای چربی و بسته به نوع فرمول ذهنی ما عمل کرده ولی الان که داریم آموزش جدید و لاغری به ذهنمون هرروز میدیم سلولهای جدید بدن ما سالم و متناسب هستند یعنی کدهای چاقی حذف می شوند و به صورت پیش فرض عمل می کنند و طبیعی و متناسب میشیم مثلا فردی که میگه ۱۰ساله مشکل معده دارم خودش خبر نداره۱۰بار تا حالا کلا معده اش نو شده ولی به خاطر اطلاعات بیماری که در ذهنش وجود داره به محض تکثیر و تولد سلولهای جدید مغز کد میزاره براشون یعنی حافظه اطلاعاتی بیماری بهشون میده که باید این قسمت درد بکنه و یا دچار مشکل باشه ….
Oh my godفوق العاده است عشق به هوشمندی کل و شعور سلولی💕
یک سری افراد متناسبی هم هستند که خانواده متناسبی هم داشتند ولی به محض معاشرت با افراد چاق آموزش چاقی دیده اند و به مرور زمان چون اطلاعی از عملکرد ذهن خود نداشتند در اونا تغییر احساسی به وجود آمده که شک کردند که نکنه چاق بشم و انتظارش را داشتند و بعد از مدتی مراحل آموزش تکمیل شده و به واقعیت پیوسته و چاق شدند مثل همسر عزیز استاد که تحسین می شدند که خوش به حالت تو راحتی هر چی بخوری !خوش به حالت لاغری؟هر چی دوست داری می خوری ؟کیک بخوری چاق نمیشی؟!ما اگر اینطور بخوریم چاق میشیم و ….ایشون تو دام چاقی افتادند و چقدر براشون سخت بوده با ۲۷کیلو اضافه وزن در صورتیکه خانوادگی متناسب بودند ؟…
نتیجه آموزشهای لاغری باعث تغییر در عملکرد ما می شوند همینطور که استاد فرمودند در زمان چاقی انقدر با تکرار رفتارهای چاقی ما مهارت کسب کرده بودیم که من خودم فقط ذوق داشتم برم فروشگاه از قبلش کلی فکر می کردم چی بخریم ؟و وقتی وارد فروگاه میشدم خوراکی ها مثل طلا و جواهرات برق می زدند گاهی انقدر سریع بر می داشتم که نکنه فرد دیگه ای این کیک را برداره برای من نمونه اگر پول بود از همه مدلها برای تست بر می داشتم عاشق قفسه تنقلات بودم و همش بدون فکر با ولع فقط سبد را پر می کردم و اگر پولش نمی رسید تو فکرم بود سری بعد حتما برم بردارم روزشماری می کردم خلاصه…. اما الان که حدود ۱۰ماهه تو سایت هستم میبینم دیگه شوق فروشگاه رفتن ندارم به همسرم میگم میشه خودت بری و من نیام اگر هم اصرار کنه اصلا سمت تنقلات نمی رم اگر بچه ها درخواست کنند یکی دوتا بر می دارم و الان متوجه شدم که کمی فکر می کنم که چرا بردارم ؟!..و همینطوره توجه هست و میل هم کمی اما یهو میزنه زیر دلم انگار نمی خوام دیگه و خدارا شاکرم حتما در لاغری هم حرفه ای میشم خوبیش اینه که افکار لاغری خیلی قدرتمند هستند چون همسو و هماهنگ با ذات الهی ما هستند و مثلا من ۲۷سال در چاقی و لاغری در رفت و آمد بودم اگر در این مسیر استمرار داشته باشم یکی دوساله سوئیچ چاقی را خاموش می کنم و مهارت لاغری ام زیاد میشه .و همیشه با آموزشهای لاغری زندگی میکنم
لاغری مثل یک نهال خوشگله سرسبز ه که در بستر ذهن منه و هرروز با فایلهای آموزشی مثل یک جوی باریک زلال دارم آبیاریش می کنم پس آب مناسب را داره باید مراقب باشم علف هرز نگیره خودش عالی روند رشد و تنومند شدنش را طی می کنه ولی حالا اگر ۱۰تا جوی ناپاک از حاشیه های زندگی وارد این بستر ذهن بشه اون نهر زلال هم ناپاک میشه و اصولا هیچ کدام این ورودی های ناپاک ربطی به خود ما هم ندارند آمار کرونا و مسائل اخبار و ناراحتی و توقع دیگران به ما مربوط نیستند و ما ناآگاهانه به خود ظلم میکنیم اگر در پیرامون خیلی نزدیک مثل خانواده در محل زندگیم مسئله ای باشه که بشه حل کرد حل می کنیم اگر نه می سپاریم به خدا …خدایا تمام امور زندگیم به تو می سپارم و آزاد می شوم
جمله های طلایی استاد
هیچ علاقه ای به این موضوعات ندارم و دنبال هم نمی کنم (عالی بود یعنی خیلی هم محترمانه )
اولین تصمیم زندگی هرروز من اینه که مراقب ورودی های ذهنم باشم
با هر اتفاق یا شرایطی که بر خورد می کنیم دو راه داریم شرایط را تغییر بدهیم و یا خود را تغییر بدهیم و در ۹۰ درصد موضوعات خودمون را باید تغییر بدهیم و من مأمور تغییر خویشتنم خیلی جای فکر و البته عمل داره .
من هم تجربه روزهایی را داشتم که درروز هیچ ورودی منفی نداشتم چه حس و حالی بود رها و سبک اصلا متعلق به اینجا نبودم در دام ذهن افتادم باید آگاهی رسانی کنی با مردم باشی و خودتو بشناسی جهنم را تجربه کردم نمی دونم شاید چون خیلی شاگردم خیلی …البته مزایای زیادی هم داشت برام اما مجاز اندر مجاز را تجربه کردم دقیقا مثل صحبت استاد اگر یکبار فقط تو مسیر مستقیم و پرنعمت باشی و حسش کنی و لذتشو ببری دیگه نمیتونی بیراهه و دره و جاده های پرپیچ و خم بری و فقط می خواستم بر گردم و الان اینجام دعاهام سریع مستجاب میشه خدایا شکرت .
این فایل بسیار فوق العاده است ارزش داره که بارها گوش داده بشه و دوست داشتم تکرار کنم امروز
سپاس از خدا و شکر وجود استاد و سپاس از این فرصت و مجال همراهی با دوستان هدفمند و متعهد
دوستون دارم هم فرکانسی های عزیزم همتون عشق هستید و انتخاب شده خداوند مسیرزندگیتون همیشه مستقیم و هموار و پرنعمت
سلام و درود بر استاد عزیز و دوستان متناسب 👋😍
از چاق تر شدن خود خوشحال باشید؟!🙄🤔
خیلی جا خوردم مگه داریم ؟!مگه میشه ؟مثلا اومدیم لاغر بشیم؟!…به خاطر همین فایل را دقیق گوش کردم و دیدم تا متوجه بشوم موضوع چیه ؟!
اول ما باید با عملکرد ذهن آشنا بشویم و بعد ببینیم چگونه آموزشها قراره بر جسم ما تأثیر بگذارند
و این خیلی مهمه که روند کار را بدونیم وگرنه میشه تقلیدی هرروز یک سری آگاهی دریافت می کنیم و نمی دویم چی به چیه ؟!🍃🌸خیلی هم عالی
بنابراین چون تجربه ای از لاغری نداریم و احتمالا برلی همین اینجا هستیم و در چاقی استاد بودیم روند چاقی رو مورد بررسی قرار می دهیم که بهتر موضوع آموزش و عملکرد ذهن را درک کنیم و از اونجایی که لاغری همون مسیر چاقیه می تونیم با آگاهی و توجه بهتری در مسیر لاغری حرکت کنیم ….
سلام
من با لاغری با ذهن یاد گرفتم ک خودمو دوباره خلق کنم و بشم اونی ک خودم دوس دارم
با لاغری با ذهن فرمول های ذهنمان عوض میکنیم
و فرمولهای صحیح رو وارد ذهنمان میکنیم
من ذهنم و مثل زمین کشاورزی تصور میکنم تک ب تک فرمولهای نهال های سالم وپاکم رو آبیاری میکنم میرسم مثل مادری ک ب بچش می رسه و کم کم تغییر میکنم فریبایی جدید و میبینم ک هم خودش هم ذهنش روحش جسمش میشن سالم و سلامت و شاد متناسب
امروز خیاطم گف چاق شدی ولی من ناراحت نشدم نمی گم شکه نشدم ولی گفتم ب جهنم من تو مسیر درست و صحیح هستم و مطمئنم ک لاغر خواهم شد
و این چاقی مهمون ناخوانده است قراره بده و جسم من ب پیش فرض وتناسبش می رسه
این منم ک دارم تلاش میکنم این من ک هر روز دارم های جدید ب ذهنم میدم دارم سعی میکنم ک ورودی منفی ندم حال خودمو و جسم خوب نگه دارم تا آگاهی هام ک همون کود های پای نهال هستن کار خودشون و بکن و نهال های من قوی قوی بشه
من خو دم اون زمان ک کنکور دارم با این فرمول ک گفتم نشستم چاق میشم تحرک ندارم باردار شدم گفتم باردار طبیعیه چاق شم ویتامین میخوردم رژیم قطع کردم و ورزش نمیکنم
حالا میبینم ک همش چرته
امروز ی فرمول کشف کردم ک اصلا توجهی بهش نداشتم
و اینک من رژیم نمیگیرم و چاق میشم یا رژیم قطع کردم و چاق میشم
ک گفتم الان استاد و بقیه دوستان رژیم قطع کردن و این مسیر شروع کردن و لاغر شدن ورزش قطع کردن و جواب گرفتن یا دختر خالم نداریم مگه رژیم دارن ک متناسب هستن
خدا جونم بیشتر کمکم کن
ممنون استاد برای این فایل زیبا و پراز اگاهی
به نام خدا
وقت بخیر عزیزان
تنها راه لاغری ، لاغر شدن با ذهن هستش واقعا نباید دست دست کنین اصلا من نمی دونم این چه کاریه که حتما باید پرس و جو کنه آدم . من وقتی به این مسیر هدایت شدم خودم بودم و خودم نه با کسی مشورت کرده بودم نه چیزی فقط وقتی نتیجه گرفتم از دوره رایگان معطل نکردم و دوره و تهیه کردم به کسی هم نگفتم اینو خریدم چون ذهن آدم و درگیر می کنن با این حرفاشون . منم اون موقع اتفاقا ذهنم درگیر مسایلی بود یه سری مسایل خانوادگی یعنی همچین ذهنم خالی خالی نبود ولی با این وجود شروع کردم سریع و خیلی با اشتیاق همش دوست داشتم ببینم امروز این فایلها چی می گن چیکار بکنیم خیلی شوق و شور داشتم همیشه هم با صدای بلند گوش می دادم
اتقاضا دیشب هم که خونه مامانم اینا بودم یه سری حرفهایی زده شد من به مامانم گفتم من دیگه ذهنمو در گیر مسایل بی خودی نمی کنم چون کارهای ذهنی می کنم .
همین مسایل خودمون و بتونیم حل کنیم بسه دیگه . ورودیهای بی خودی دیگه نمی خوام به ذهنم بدم .
این مثال خانمتون و که زدین استاد من هم خیلی شنیدم یکی که لاغره بهش می گن وای خوشبحالت هر چی می خوری چاق نمی شی و …. خیلی بده که اطرافیان این چیزها رو می گن ولی آدم نمی تونه هم کاری کنه به همین سادگی خانم شما باور کرد و کم کم فرمولهاشون عوض شدن و بعد از دو سال شروع به چاق شدن کردن عین بقیه ما که من بعد از زایمان هم چاقیم شروع شد ….اینها همه شنیده هایی بود که تصویر ذهنی من شده بود و منو به اون سمت سوق داد و من فکر می کردم دیگه راهی نیست و من تا آخر عمرم همین طوری هستم با اینکه به دفعات لاغر شدم .
این مثال هم خیلی جالب بود برای من که بدن همیشه در حال ترمیمه و سلولها باز سازی می شن …. ولی اون مثال معده درد که چند سال با اون فرده همون تاثیر ذهنشه وگرنه که روند طبیعیش به این صورت نیست در پروسه همه چی عوض می شه سلولها عوض می شن .
حالا منم دقیقا همینطوری ام یه وقتا که می ریم خرید با همسرم اون هی می گه می خوری اینو بردارم اونو بخریم من می گم برای من فرقی نداره مثلا اگه خودت می خوری اوکیه ولی قبلا من به قول شما سریع بر می داشتم الان هم وقتی خودم می رم طرف شیرینی ها چرخ می زنم نگاه می کنم یه وسوسه هم می شم بعد می گم نه بهتره برم
ولی به ندرت پیش میاد که خودم هله هوله بخرم دیگه ..
سلام به همه دوست همراه! در روش لاغری با ذهن نه تنها نباید از چاق تر شدن ترسید بلکه باید از آن خوشحال شویم! برای اینکه نتایج عالی از لاغری با ذهن به دست بیاوریم باید اطلاعات بیشتری درباره عملکرد ذهن و چگونگی تاثیر آموزش ذهن بر جسم کسب کنیم برای درک بهتر ابتدا عملکرد آموزش ذهنی و تاثیر ذهن بر جسم را در چاق شدن بررسی می کنیم همه انسانها در ابتدا متناسب بودند ولی بعد اطلاعات و فرمول های چاقی را از خانواده و اطرافیان دریافت کردند و چون این آگاهیها تکرار میشود، به مرور باعث تغییرات احساسات فرد میشود و احساس ترس و نگرانی از چاقی را در افراد به وجود می آورد و این ترکیب شنیدهها و دیدهها با تغییر احساس سبب ایجاد فرمول های چاقی در ذهن می شود سپس این فرمولها به تصاویر چاق در ذهن تبدیل میشود و انتظار چاق شدن در فرد شکل میگیرد و این تصاویر فرمان های مغزی را صادر و جسم به سمت چاقی تغییر می کند. ممکن است فرد این اطلاعات را از طریق خانواده دریافت نکرده باشد ولی مثلاً یک پزشک در مورد عوارض یک دارو به او هشدار بدهد که چاق کننده است و در او، ظرف چند لحظه انتظار چاق شدن شکل میگیرد و در این حالت انتظار چاق شدن به صورت جهشی و حتی بدون ایجاد فرمول های چاق کننده به وجود میآید. اولین نشانه و نتیجه ایجاد انتظارات چاقی در فرد، ترس از چاق شدن از است که به مرور به ترس از چاق تر شدن تبدیل میشود. لاغر شدن با ذهن هم دقیقا به همین شکل است ولی به جای اطلاعات چاق کننده اطلاعات لاغر کننده از طریق آموزش به ذهن داده می شود و با تکرار و انجام تمرینات این آگاهیها را به فرمول های ذهنی تبدیل میکنیم و دیگر ترس از چاق تر شدن نداریم و برعکس به لاغری امید بیشتری داریم. به مرور تاثیر فرمول های لاغری را روی ذهن و بدن خود مشاهده میکنیم و در رفتار غذایی مان تغییراتی ایجاد میشود اما در هر لحظه باید مواظب ورودی های ذهنی مان باشیم چرا که اطلاعات ناامیدکننده و اطلاعاتی که بر اساس فرمول های چاق کننده باشند به راحتی تأثیر فرمول های لاغری را از بین میبرد. تصویر چاقی و ترس از چاقی عاملی بوده است که باعث چاق تر شدن ما شده است. تصویری که با چشم میبینیم وقتی با احساس بدمان ادغام میشود خوراک ذهن است و چون ذهن توانایی شناسایی تنفر و علاقه را از هم ندارد تلاش میکند تا بدن ما را به آن تصویر برساند. هر حرفی که بشنویم و هر تصویری که ببینیم اگر باعث تغییر احساس ما شود باعث چاق تر شدن ما میشود. این که در ابتدای مسیر لاغری با ذهن همچنان روند چاق شدن ادامه داشته باشد طبیعی است همچون همچنان افکار چاق کننده در ذهن ما بر افکار لاغرکننده غلبه دارد و زمانیکه افکار لاغرکننده غلبه کند تازه روند چاقی ما متوقف میشود. ذهن ما منفی باف ما می تواند آگاهی های لاغر کننده را برایمان کمرنگ کند و نباید نمونه های تکذیب کننده را ببینیم یا اطلاعات ناامیدکننده را وارد ذهن کنیم. وقتی مغز فرمان لاغری صادر کند سلولهایی ایجاد میشوند که حافظه چاق کنندگی نداشته باشند. همانطور که در زمان چاقی با گذشت زمان و گسترش افکار چاقی مهارتمان برای چاق شدن بیشتر میشود در روند لاغری هم و هرچه آگاهی های بیشتری به ذهنمان بدهیم مهارتمان برای لاغری هم بیشتر میشود. بستر ذهن ما شبیه زمین کشاورزی است که باید مراقب باشیم بذر بی کیفیت، آب ناپاک و آفتها به آن نرسد. مثلا اخبار ناگوار و اطلاعات نامناسب را به ذهن مان وارد نکنیم و خودمان را در شرایط ناراحتکننده و سخت قرار ندهیم و سعی کنیم ورودی های خوب، مثبت و برانگیزاننده به ذهنمان بدهیم. در هر موقعیتی که برایمان پیش میآید دو راه بیشتر نداریم یا اینکه بتوانیم شرایط پیش آمده را تغییر دهیم که این همیشه امکان پذیر نیست و با سختی همراه است یا باید بتوانیم خودمان را تغییر دهیم. برای لاغری هم فقط یک راه وجود دارد و آن هم این است که خودمان را با لاغری با ذهن تغییر دهیم. در مورد خودم الان این تغییر را احساس می کنم که موقع خرید، خوراکی هایی که دوست دارم را کمتر میخرم یا اگر هم بخرم مدت زمان بیشتری طول میکشد تا آنها را مصرف کنم
درود و خداقوت
نکات طلایی1💫💫
1اموزش ذهنی چه مار میکنه
۲ اموزش ذهنی به چه شکل خودش رو در جسم ما نشون میده
باید درک کنیم که چه طور اموزش ذهنی اول در رفتار و بعد در جسم ما خودش رو نشون میده و این مهمه که به این درک برسیم که داریم چه کار میکنیم و قراره چه نتیجه ای رو برای ما به همراه داره
در مورد چاقی صحبت میکنیم چون تجربه چاقی رو داریم و چاقی بین ما مشترک است و چاق بودیم که این مسیر رو شروع کردیم .
اینکه من از کی متوحه شدم که دارم چاق میشوم .🤔
اینکه کی لباسام تنگ شده یا ظاهرم نشون میداد که چاق شدم
از خیلی قبلترش در ذهن من الگوهای چاقی شکل گرفتن و اگاهای های چاق کننده وارد ذهنم شده
واولینش ترس از چاقی بود و هیچ نشانی نداشته یواش یواش احساس ترس از چاق شدن در من شکل گرفت
و چون میترسیدم ترس تبدیل شد به عمل چاق نبودم ولی شروع کردم برای جلوگیری از چاق شدن و ذهن من بر این اساس تصویر چاق شکل گرفت و بعدا تبدیل شد به جسمم
و این ترس باعث شد که من مدام بررسی کنم مدام روی ترازو برم
مدام لقمه هامو بشمرم .مدام متر بگیرم و سایز بگیرم و اینه ها احساس بدی در من داشت و تصویر چاقی در ذهنم تبدیل شد به جسم چاق
تعغیر احساس در من شکل گرفت و این تعغیر در ذهن ناخوادگاه تاثیر میزا ه حالا هر احساسی چه احساس خوب چه احساس بد
هرچه این ترس بیشتر میشد جلوگیری من بیشتر میشد این احساس بد بیشتر میشد و تعغیر میکرد و مدام به وزن من اضافه میشد تعغیر احساس در ذهن نا خوادگاه من شکل میگرفت
هر فکری هر حرفی هر تصویری که در من تعغیر احساسی ایجاد کنه در ذهنم ثبت میشه و تبدیل به عمل میشه
دقیقا خود من توسط فردی پزشکی حاذق که جون منو نجات داد و بسیار بسیار قبولش داشتم پذیر فتم وقتی داشتم حرفای استاد رو میشنیدم قشنگ نکته به نکته برای خودم اتفاق افتاد
چون پزشکم تشخیص داد از اینجا به بعد به واسطه داروها و روال سبستم بدنیم به سمت پرخوری میرم و چاق میشم و اشتهای کاذب به وجود میاد من کانل پذیرفتم و این افکار از اونجا شکل گ فت
چون من تا قبل از اون فردی بسیار متناسب بودم
دقیقا لاغر شدن هم به همین صورته
خداروشکر که در این مسیر قرار گر فتم
خوب من الان شروع کردم یه دوره ولی چاقم فایل گوش میوم ولی چاقم دارم تمرین مینوسم نزدیک به ۲۰ تمرین ولی هنوزم چاقم دقیقا مثل روالی که چاق شدم
حالا پذیرفتن و قبول کردین میزان من به این محتوای اموزشی تاثیر داره که در طی چه مدتی من رو به متناسب شدن برسونه نیزان باور من بستگی داره کی به نتیجه مطلوب برسم
الان من اطلاعات لاغر کننده وارد ذهنم میکنم در صورتی که هنوز چاقم .وزمان میبره تا بعد از اطلاعت در من احسس تعغیر کنه و بعد تبدیل به عمل بشه و بعد جسمم نشون بده .باید ادامه بدم تا افکار لاغر کننده جایگیزین افکار چاق کننده شوند و غلبه کنن و تازه بعد از اون فقط چاق تر شدن من متوقف میشه و این یک پرسه است که زمان میبره
هرچی تمرکز من بر محتوای اموزشی بیشتر باشه تاثیر گذاری بیشتره و نباید توقع کنم که همون هفته های اول تاثیر بزاره باید متعهدانه و با تمرکز کامل و تمرین کردن محتوای اموزشی عمل کنم و جسم من تحت فرمان مغزمه و مهم اینه ذهنم تحت تاثیر فرمول های لاغری قرار بگیره به طور ناخوادگاه دستو رات لاغرکننده به جسمم میده اگه هم حتی در اوایل مسیر دیدم دارم چاق تر میشم بازهم باید خوشحال باشم
چون فعلا ذهنم داره تعغییر میکنه و حتما در اینده ذهن دستورات لاغری رو به سلولهای بدنم میده و اگرم هم چاقی من متوقف شده و لی لاغر نشدم این هم خبر خوبی چرا چون فرم لهای لاغری دارن غلبه میکنن به فرمولهای چاقی .
وقتی من باور کنم که در مسیر لاغری قدم برداشتم امید و انگیزه ایجاد میشه احساساتم بت صورت خوب و لذت بخش لاغری تعغیر میکنه بعد از احساس ذهن من فرمول های لاغری رو میپذیره و جسمم تحت فرمانم ذهنم قرار میگیره و اتفاق زیبایی متناسب شدن رو به وجود میاره
من باور دارم که در مسیر درستی قرار گرفتم
من از همین ابتدا دارم بر اساس محتوای اموزشی یه سری تعغیرات رو به وجود میارم ولی باید پروسه خودش رو بگذرونه تا جسمم در اینده این تعغیرات رو نشون بده 🤩🤩🤩
به امید متناسب شدن صحیح 💞💞
به نام خدا
سلام دوستان عزیز
دو روزی بود که به خاطر شکستن دست پسرم و درگیریهای بیمارستان و کارهای بعدش نتونستم فایل گوش بدم ولی همچنان در مورد تناسب توجه می کردم و فکرم مشغول بود وقتی که قرار بود بستری بشیم رفتیم ساندویچی و ساندویچ خوردیم من نصف آخر ساندویچم مونده بود احساس سیری می کردم و خواستم باز هم بخورم به خاطر این باور که تا آخر شب دیگه چیزی نیست بخورم تا فردا و و امکان داره دوباره گشنم بشه ولی فرشته مهربون به من گفت که اگر بخوری دل درد میگیری احساس ورم میکنی خیلی زشته من دوست ندارم این حالت زشت و دوباره تجربه کنم به همین خاطر نصف ساندویچ خودم و پسرم رو توی پلاستیک گذاشتم و بردم بیمارستان ولی یکی دو ساعت بعد به خاطر اینکه دیگه ساندویچ سرد نشه یا خراب نشه و نکنه من تا فردا صبح گشنم بشه به هرحال ساندویچ رو خوردم خیلی هم دلم درد گرفت خیلی حالم بد شد و عذاب وجدان داشتم و نقطه مقابل من یه خانوم خیلی متناسب هم تخت بغلی من پسرش بستری بود ایشون هم پسرش دست شکسته بود خیلی استرس داشت خیلی ناراحت بود ولی رفتارش با من خیلی متفاوت بود یک پرس غذا گرفته بودند برای پسرشون چون باید میرفت اطاق عمل و ساعتش گذشته بود نتونست بخوره و این غذا دست نخورده بود تا فردا صبح
فردا صبح خدماتی گفت که این غذا را میخورید یا بندازم سطل آشغال گفت نمیخورم و انداختن تو سطل.
نصف شب به اون خانم گفتم شما چیزی نخورید غذا رو باز کن بخور ولی میگفت نمیتونم غذا بخورم و اصلا اشتها ندارم.وقتی که این غذا را انداختن سطل آشغال برای من خیلی عجیب بود گفتم اصلا فکرشو نکردن واسه غذا پول دادن اسراف میشه یا که حداقل میذاشتن توی یخچال مثلاً فردا می بردن خونه میخوردن. بعدا دیدم که چقدر رفتارهای ما انسانهای متناسب و انسان های چاق با هم دیگه فرق میکنه شرایط یکی بود ولی رفتارها با هم متفاوت بودن من هم تو همون شرایط بودم و استرس داشتم و ناراحت بودم ولی من همش احساس گرسنگی می کردم همش میترسیدم که گشنم بشه و بعدا چیزی نباشه که بخورم ولی اون خانم در همان شرایط مشابه من اصلا احساس گرسنگی که نمی کرد و اصلا براش مهم نبود غذاخوردن و فقط صبح که شد صبحانه خورد
تفاوت رفتارهای ما توی یه شرایط مشابه برام خیلی جالب بود.
مورد بعدی صحبت های آخر استاد خیلی برام خوب و جالب بود که ما نمیتونیم شرایط پیرامون و محیطمون رو عوض کنیم و فقط تنها راهی که برای لاغر شدن داریم اینه که خودمون رو عوض کنیم و خودمون رو تغییر بدیم و تغییر رفتار و افکار به زمان نیاز دارد و تکرار تا وقتی که ملکه ذهن ما بشه و ما به طور ناخودآگاه و اتوماتیک رفتارها را انجام بدهیم و به شکل پیش فرض ذهن ما دربیاد.
الان احساس میکنم هنوز به این حالتها نرسیدم هنوز نیاز دارم فایل گوش کنم فکر کنم و درست رفتار کنم نمیدونم چرا همش توی این دو روزی که فایل گوش نکرده بودم احساس میکردم که رفتارهای اشتباهم زیاد شده شاید خنده دار باشه حتی حس می کردم دارم چاق میشم ولی میدونم تو مسیر درستی هستم و حالا حالاها باید تو مسیر باشم انقدر تکرار کنم تا این رفتارها خیلی عادی و نرمال و متناسب بشه.
به امید موفقیت خودم و همه عزیزان
سلام خدمت استاد بزرگوارم من امروز وقتی اومدم مثل همیشه فایل گوش بدم هر چه سعی می کردم نمی تونستم وارد بشم و کمی ناراحت شدم انگار گوش دادن به این فایل ها جزیی از زندگی من شده و با گوش دادن به این فایل ها به ارامش خاصی می رسم که انگار این ارامش را سالها بود گم کرده بودم و حالا تازه کشفش کردم من بعد از گوش دادن به این فایل ها ممکن ساعت ها روشون فکر کنم برای همین فکرم از روی خیلی از مسایل زندگی که باعث آزارم می شه برداشته شده ومن آنقدر پیگیری کردم تا بالاخره تونستم وارد بشم من هر روز یک آموزش مفید می بینم و وقتی می بینم این آموزش ها اینقدر مفید هستند با خودم می گم برای چی باید لیز بخورم از این مسیر و مسیر را رها کنم من عاشق این مسیر هستم در حالی که می بینم هر روز یک تغییر خوب در من به وجود میاد ومن خدا رو شاکرم که این مسیر را در برابر چشم هایم قرار داد من زندگی را اون طور که خودم واقعا می خوام درست میکنم واز آن لذت می برم و همه ی این ها را مدیون خدای خوبم هستم که عاشقانه دوستش دارم من از این به بعد با خودم عهد می بندم که از کنار مسایل منفی رد بشوم و مسایل مثبت را جذب کنم و همچنین خودم هم به اطرافیانم فاز مثبت بدم ممنونم بابت همه ی آموزش هاتون
سلام خدمت استاد عزیز و دوستان خوبم
من خیلی خوشحالم که در این مسیر هستم و هر روز با انگیزه و اشتیاق دارم ادامه میدم
من هم دقیقا دارم هر روز روی خودم کار میکنم در حالی که هنوز چاقی رو در اندام هایی از خودم میبینم اما ناامید نیستم و نمیشم و بازم دارم هر روز به خودم اگاهی جدید میدم و یا آگاهی های قبلی رو تکرار میکنم تا به اطلاعات چاقی من که از گذشته در ذهن خودم وارد کردم غلبه کنن و دیگه اون فرمولهای چاقی کمرنگ بشن چون من خودم این اواخر دوران چاقیم از چندین پزشک متخصص شنیده بودم با هم که کم کاری تیرویید تو رو چاق میکنه و یا این مشکل هورمونی و خوردن قرصهای هورمونی تو رو چاق میکنه و بارها اطرافیان و پزشکان به من گفته بودن و خودمم کلی فرمول چاقی از اطرافیان و خانواده و … از قبل در ذهنم داشتم و شنیده بودم که من رو به راحتی از تناسب خارج کرده بودن و چاق کرده بودند و دیگه این حرفها ی پزشکان باعث شده بود خیلی سریع من چاقتر بشم و تنها لطف خداوند بود که در همون چند ماه اول که این حرفها رو شنیدم و وزنم با سرعت زیادی داشت چاق میشد و ۱۳ کیلو در عرض چند ماه اضافه کردم با این سایت آشنا بشم و دیگه جلوی چاقی بیشتر رو بگیرم و گرنه خدا میدونست من الان در چه وضعی باید می بودم ؟؟
خلاصه من الان در این سایت هستم و هر روز آگاهی صحیح به خودم میدم که جایگزین اگاهی های غلط گذشته باشه اما مسدونم این اگاهی ها ی جدید و درست مراقبت میخواد و تکرار میخواد و صبوری میخواد تا نتیجه رو ببینیم و نباید عحله کنیم من خودم در وضعیتی هستم که تغییر احساسی و تعییر رفتاری و تغییر میلی زیادی داشتم و دارم و کلی تغییر جسمی هم داشتم ولی هنوز ایده ال نیستم اما بارها به خودم میگم ذهن من تغییر کرده و چه بخوام چه نخوام من لاغر میشم و سلولهای جدید من که تولید میشن سلولهای لاغر و سالمی خواهند بود چون من دارم هر روز روی خودم کار میکنم و اشتیاق و انگیزه دارم و موانع رو از ذهن خودم برمیدارم دارم و روی خودم کار میکنم و در مسیر درست هستم پس لاعری حق من هست .
و اما منم جا داره بگم بعد از ازدواج چاق شدم و تا قبل از ازدواج من و خواهرهام و بردار م متناسب بودیم و هیچ کدوم ما چاق که نبود یم هیچ تازه خیلی هم لاغر بودیم تا اینکه خواهرم ازدواج کرد و در حالی که خودش و همسرش بسیار لاغر بودن بعد از ازدواج یک دفعه خیلی شدید چاق شدن و بارها خودشون و اطرافیان به من میگفتن آدمها بعد از ازدواج چاق میشن و من هم دیده بودم و هم بارها شنیده بودم و در دهن من فرمولش ثبت شده بود و خودم هم زمانی که نامزد کردم خانواده ی همسرم هم دقیقا همین حرفها رو میزدن و من میشنیدم و بارها میگفتن و حتی عکس نشونم میدادن که ببین من در مجردی بسیار لاغر بودم تا ازدواج کردم اینطور چاق شدم و خلاصه کلی از این اطلاعات گرفتم و دیگه بیشتر در ذهنم حک شده بود که ادم بعد از ازدواج چاق میشه و پدر شوهر خدابیامرز من اصلا خوردن زیاد رو نشانه ی سلامتی میدونست و همیشه ما رو تشویق به خوردن میکرد و بماند که خودمم واقعا خوردنم بیشتر شده بود و تمام تفریحاتم در خوردن خلاصه میشد و من به سرعت چاق شدم و اون موقع نمیدونستم جریان چیه ؟؟ولی الان من میدونم که چطور فرمولهای ذهنی من دستکاری شده و چطور با بارها دیدن نمونه و الگو که بعد از ازدواج چاق شدن و با شنیدن این حرفها من به راحتی چاق شدم تا حایی که وزن بالاییی رو تجربه کردم حدودا ۸۰ کیلو در سال اول ازدواجم و اما به زور اون رو کم کردم ولی بلافاصله باردار شدم و تا مرز ۱۰۰ کیلو وزنم بالا رفت .
ولی از وقتی در این مسیرم و دارم حرکت میکنم مثل اون موقع ها قبل از ازدواجم که متناسب بودم رفتار میکنم همه چیز میخورم اما خیلی کم و در هر زمانی که بخوام میخورم و بدون هیچ سناریویی میخورم و با لدت میخورم چون در زمان متناسب بودنم هم دقیقا همینطور بودم همه چیز میخوردم و در هر زمانی حتی آخر شب میخوردم بدون هیچ ترس و نگرانی و …. ولی به اندازه نیازم و هیچ وقت هم چاق نبودم حتی پفک و فست فود هم میخوردم اما در مقدار کم و مورد نیاز بدنم و الانم دارم دوباره همون طور رفتار میکنم من الان هیچ محدودیتی ندارم ولی نمیتونم زیاد بخورم و زیاده روی کنم و یا هر چیزی در اطرافم بود بخورم اصلا دستورات مغزی من تغییر کرده من قبلا هر وقت به خانه ی مادرم میرفتم باید میخوردم بدون فکر کردن که گرسنه هستم یا نیستم ولی حالا میرم ولی اصلا دستور خوردنی نیست و میلم نمیکشه و نمیخورم و یا مثل دیشب که برم اونجا و ساندویچ سوسیس باشه و نخورم در گدشته محال ممکن بود ولی حالا خیلی راحت برام اجرا میشه بدون اینکه سختم باشه و یا زجر بکشم و من دیشب لب نزدم چون سیر بودم همین و وقتی اومدم خونه متوحه شدم چه کار با حالی کردم و خیلی از خودم بیشتر خوشم اومد و گفتم بازم عالی رفتار کردم و یا از اون بالاتر یه نصفه بسته کرانچی از پسرم مونده بود و گفت نمیخوام و چون منم سیر بودم اول کمی نگاهش کردم که بخورم و یکی به دهنم گداشتم اما دیدم لدتی به من نمیده و من سیرم و گفتم چه کاریه برش میدارم تا هر وقت که خواستم بخورم و خیلی راحت در اون پاکت کرانچی رو بستم و گذاشتم داخل کابینت و فردا صبح یک دره در حد رفع هوس خوردم و انگار بازم مثل قبل اشتیاق و میل نداشتم برای خوردن و دوباره گفتم ما بقیش رو بر میدارم هر وقت خواستم و دوباره امروز چند دونه دیگه خوردم و خلاصه اون نصف پاکت کرانچی ی کوچیک در دو روز تموم شد بدون اینکه احساس حرص،و ولع بکنم و بخوام زیاد بخورم در همین حد خوردم و تموم شد و انگار دیگه اون میل درونی من به کرانچی هم تغییر کرده و این گواه میده من در مسیر درستم و من به زودی جسمم تغییر خواهد کرد .
ذهن من همیشه نیاز به آگاهی درست دارد و باید علفهای هرز ذهن رو بچینیم و نزاریم رشد کنه من هر روز دارم روی خودم هم در زمینه ی لاغری و هم در بقیه ی جنبه ها کار میکنم و ورودی جدید میدم و کاری به اخبار و حوادث و بیماری و .. ندارم و من دقیقا با همین کارها بیشتر اوقات روز احساس خوبی دارم و اگر هم خوب نباشه اما بد هم نیست و نمیزارم احساسم بد باشه و اگر بد باشه سعی میکنم منشا ش رو پیدا کنم و با خودم حلش میکنم و نمیزارم از مسیر خارج بشم هر چند اطرافیان عیبم می کنن و می گن تو چرا اینطوری از هیچی اطلاعای نداره ولی من راه خودم رو میبرم و فقط اطلاعات درست به خودم میدم و با همین روند دارم زندگی میکنم و هر روز از روز قبل نتایج بهتری دارم و مطمعنم به زودی هم در سایت استاد شگفتی ساز میشم و هم در بقیه ی جنبه ها ی زندگیم شگفتی ساز میشم چون دارم به خودم ورودی خوب میدم و کنترل ذهن دارم .
من اطمینان دارم لاغری با ذهن بهترین روش برای لاغری هست و من هر روز در حال بررسی رفتار های چاقها و لاعرها هستم و در هر جمعی باشم کنجکاو این مقایسه هستم و به راحتی و به وضوح تمام آموزشها و حرفهای استاد رو در اون مقایسه ی رفتاری میبینم و بیشتر ایمان میارم که راهم درست هست و من سالها هست که از کلمه ی رژیم و اون محدودیتهاش فاصله گرفتم و واقعا به نظرم کار مسخره و کار غیر معقولی هست و من هر کس در اطرافم بخواد از این روشها مثل قرص و رزیم و ورزش،و دمنوش و …. لاغر بشه من واقعا تاسف میخورم که چقدر در مسیر غلط هست ولی هیچ چیز نمیگم چون خداوند خودش اگر بخواد هدایتش میکنه به این سایت تناسب فکری .
با سلام چقدر این فایل عالی بود ، چقدر مسیر لاغری با ذهن را برای من روشن و آشکار کرد
حالا خیلی بهتر میدونم که واسه لاغر شدنم چکار باید انجام بدم
تک تک گامهای قبل برام واضح تر شد و درکشون تا حد زیادی برام اسونتر
خبوقتی پرسه ی چاق شدنم را مورد بررسی قرار دادم و آن را برای لاغریم الگو قرار دادم دیدم برای اینکه انتظار لاغر شدن را در خودم بالا ببرم به دو مورد نیاز دارم
۱ اطلاعات صحیح لاغری ۲ تغییر احساسی
خب من در مورد اول با گوش دادن فایلا و خوندن مطالب و نظرات بچه ها در سایت در حال وارد کردن اطلاعات صحیح هستم
اما در مورد تغییر احساسی ، حس میکنم باید ذهن و مسیر چاق شدنم رو واکاوی کنم تا به درک بهتر این مورد هم برسم بخاطر همین به عقبتر برگردم و چگونه چاق شدنم را دوباره مورد بررسی بهتری قرار بدهم
من در خانواده ای به دنیا امدم که اکثر خانواده ی مادریم چاق بودند و خیلی طبیعی و ارام و بی دردسر این اطلاعات از دوره ی جنینی بر من اثر گذاشت و وقتی پا در این جهان هستی گذاشتم یه مقدار چاقتر از نوزادان دیگر بودم البته به گفته ی مادر م
اما خب از سن دو سالگی طبق پیش فرض الهی و طبیعی بدنم لاغر شدم تا سن ۱۱ سالگی و بلوغم که ذهنم فعال شد و کم کم متوجه شنیده ها ی چاق کننده شدم و این شنیده ها ارام ارام بصورت اطلاعات واردذهنم شد و از طرفی دیگر تغییرات احساسی در من به وجود آمد ، این تغییرات شامل ترس از چاق شدن بودن که وقتی خاله هایم را میدیدم که همگی چاق بودن و صحبتهای دوستان مادرم و میشنیدم که میگفتن دختر در سن بلوغش چاق میشه
هر لحظه بیشتر و بیشتر میشد و همین نگرانیها و ترسها باعث شد که به دنبال اطلاعات وو راه ههای غلط برای جلوگیری از چاق شدنم باشم و خلاصه که مجددا یکسری اطلاعات غلط لاغری هم بر اطلاعات قبلی اضافه شد و
فرمولهای چاقی شروع به ثبت در ذهن پاک من شدند
{{ اطلاعات چاقی و اطلاعات غلط لاغری + تغییرات احساسی ( ترس و نگرانی ) »»»»»»»»» شروع فرمول سازیهای چاقی }}
و هر چه این فرمولها اضافه شد تبدیل شد به تصاویر چاقی در ذهن و اینجا بود که رفته رفته انتظار چاقی در من پدیدار شد
و حالا دیگر همین انتظار باعث شد فرمولهای چاق کننده در مغز تبدیل به دستورات عملی بشوند وعلاوه بر تغییر رفتار من باعث تغییر سلول سازی و عملکرد جسم من هم بشود و چاقی من شروع شد
مراحل ذهنی که من هرگز ازشون خبر نداشتم
و فقط جسمم را می دیدم که هر روز چاق و چاقتر میشد و چقدر سختی و رژیم بهش دادم تا لاغرش کنم غافل از ان همه تغییرات که در مغزم رخ داده بود و کدهای نا صحیح بود که هر روز روی کدهای صحیح و پیش فرضم را می پوشاند ومن با اون همه تلاش باز هم چاق میشدم
به هر حال هرچه بود گذشت و به لطف خدای مهربان من به مسیر لاغری صحیح دعوت شدم و هر روز با شنیدن یک فایل یک روزنه ی امید در ذهنم باز میگردد
البته به شرط اینکه با فراغ بال و ذهنی آرام شروع به دادن اطلاعات کنم مراقب ورودیهایم باشم و تا میتوانم فکرم را معطوف به باورسازیهای صحیح کنم زیرا کسانی در این مسیر و گرفتن نتیجه موفقترند که بتوانند به جای تمرکز و توجه به مسائل متفرقه و شنیدن خبرهای ناخوشایند روی پاکسازی ذهنی کار کنند و اطلاعات و داده های خوب و صحیح وارد ذهن کنند
خب حالا که به پرسه ی چاق شدنم کاملا آگاه شدم وقتش رسیده تا آن را برای لاغر شدنم بکار بگیرم یعنی دادن اطلاعات صحیح ، و صد البته همین اطلاعات و آگاهیهای درست در بهتر شدن احساس من کمک کننده هستند وقتی متوجه میشوم که هدایت شده ی خداوندم کلی ارام میشوم و این اولین احساس نیکوست و قتی یقین قلبی پیدا میکنم که سیستم بدن من هم توانایی لاغر کردن مرا خودبخود و بدون هیچ عامل بیرونی دارند
وقتی نگاهم را به غذاها یکسان میکنم و فقط انها را یک برطرف کننده ی نیاز گرسنگی میدانم و یکی از نعمتهای خدا که برای بهتر شدن حال من افریده شده است
وقتی لاغر شدن را اینقدر آسان و قابل دسترس می بینم و با تمام وجود خودم را لایقش میدانم چرا آرام نباشم ؟ چرا امیدوار نباشم ؟ چرا حال و احساسم عالی نباشد ؟ وقتی سعی کنم با هر حرفی از دوست و آشنا مبنی بر چاق بودن و لاغر نشدنم فقط لبخند بزنم و هیچ تغییر احساسی در خودم ایجاد نکنم وقتی سعی کنم خودم را در آیینه فقط برای مرتب کردن نگاه کنم و فقط و فقط به خودم عشق بورزم وقتی ترازو را برای همیشه کنار بگذارم و به خودم و راهم یقین داشته باشم وقتی جلوی وروذیهای ذهنم را بگیرم و مشغول کار خودم باشم
خب کاملا معلومه روی سطح انرژی خوبی هستم و احساسم عالیست
حالا این داده های صحیح + احساسات بسیار عالی و نیکو میشود فرمولهای صحیح لاغری
افزایش این فرمولها میشود تصاویر لاغری در ذهن و انتظار لاغر شدن
و این انتظار لاغری سبب میشود که فرمولهای جدید در مغز به دستورات مغزی تبدیل شوند و بر تغییر رفتار من به شکل کاهش حس ولع ، کم شدن اشتها و کم شدن بهانه گیریهای ذهن برای پناه بردن به غذا در شرایط مختلف تبدیل شود
علاوه بر این باعث تغییر سلول سازی هم میشود
یعنی توقف تولید سلولهای چربی یعنی سلولهای جدید همه بر پایه ی داده های صحیح و دستورات صحیح و پیش فرض و الهی ساخته میشوند
اینجا یعنی شکستن پیله ی چاقی و پروانه شدن
سلام خدمت استاد عزیز و دوستان گرامی
داستان چاق شدن من به این شرح بود که از زمان تولد تا سن 14 سالگی متناسب متناسب بودم طوری که حسرت هیچی از لحاظ جسم واندام نداشتم
روحیه عالی ،احساس توانمندی عالی ،حال خوش ،بهترین وسالم ترین غذاها می خوردم و خوشکلترین لباس ها می پوشیدم همیشه به خاطر اینکه مجبور نبودم از بین لباس ها یکی رو انتخاب کنم و تنوع انتخاب داشتم خوشحال بودم.
یادمه کوچیک که بودم یکی از اقوام آپارتمان نشین بود و توی شهرش کار بافتنی انجام می داد و اکثر مواقع می آمد توی باغمون برای اینکه حال و هواش عوض بشه و همیشه هم مدل لباس هایی که جدید بود می بافت و سوغاتی برام می آورد و گاهی هم بهش سفارش می دادیم . به خاطر متناسب بودنم همیشه لباس هاش اندازه ام بود و کلی ذوق می کردم که اندازه تنم هست و تنگ وگشاد نیست. توی این همه سال یک بار نشد بافت هاش برام اندازه نشه.
ورودی سال سوم راهنمایی من متناسب با صورت کشیده و قد نسبتا بلند و خوش فرم ترین لباس مدرسه رو داشتم یک روز در مسیر بازگشت به خانه دختر همسایه مون بهم گفت بنازم به این اندام و دختر چقدر تو خوش فرمی ، اون روز کلی ذوق کردم و هیچ وقت این حرفش رو یادم نرفت. چون تا اون زمان نمی دونستم متناسب بودن حسرت دل خیلی ها بوده
همیشه شنیده بودم بچه توی سن بلوغ و رشد چاق میشه ، به خاطر ورودی های اشتباهی که از کودکی وارد ذهنم شده بود که بی تحرک بشم ،حتما چاق میشم باور نکردنی بود ورود به دوره دبیرستان با رشد و بلوغ و آغاز بی تحرکی من یکی شده بود و خیلی سریع باورها به مرحله عمل رسیدن و به واقعیت تبدیل شدن .
تابستان که مدارس تمومم شد و قرار بود برای سال اول دبیرستان برویم عکس بگیریم اصلا باورم نمی شد خیلی صورتم تپل و گرد شده بود اصلا از اون صورت کشیده و متناسب خبری نبود
فرم مدرسه هم عوض شده بود و باید مانتو جدید می دوختیم و موقع دوختن لباس مات و مبهوت شدم خیلی خیلی تپل شده بودم ، تازه متوجه چاقی خودم شدم و تقریبا به یقین رسیده بودم که اگه بی تحرک بشم حسابی چاق میشم .
سال ها طول کشید تا در ذهنم حک بشه که بی تحرکی مساوی هست با چاقی ، دوران رشد و بلوغ آدم رو چاق می کنه ، اما در عرض یک سال چقدر زود بر جسم من اثر گذاشت و نتیجه داد
تا قبل از آشنایی با سایت چون عامل چاقی خودم رو عدم تحرک و ارثی می دونستم به این باور رسیده بودم که غذاها هم بر سرعت دهی چاقی من اثر بخشی فراوانی دارند
از اونجایی که پدرو مادرم هم فشار خون داشتن و بحث ارثی بودن چاقی و بیماری هم توی خانواده ما مطرح بود خیلی رعایت می کردم
غذا کم نمک میخوردم. غذای شیرین از ترس اینکه قند خون بگیرم نمی خوردم. دور کیک و تنقلات خط کشیده بودم . نوشابه اصلا نمی خوردم .همراه چایی کم رنگم نصف یه حبه قند می خوردم .غذای چرب و فسفودی اصلا نمی خوردم .هیچ لذتی از غذا خوردن نمی بردم .
همیشه بابام می گفت دختر اصلا درست غذا نمی خوری من روزی ده تومنت میدم قشنگ غذا بخور.
در تمام این سال ها من به خاطر ترس از چاق شدن خودم رو از خیلی غذا ها محروم کردم و خیلی از غذا ها رو با ترس و لرز می خوردم و نمی دونستم همین ترس از چاق شدن حال منن رو بدتر می کنه
تا اینکه با قدرت بی نظیر ذهن آشنا شدم و فهمیدم که عامل اصلی چاق شدن من نه ارث هست و نه عدم تحرک و غذا و فقط و فقط باورهای اشتباه من رو از متناسب بودن به درجه چاقی رسونده و سال ها طول کشیده تا من چاق شدن رو باور کنم و ملکه ذهنم بشه .
خداوند ذهن رو آموزش پذیر خلق کرده و همون جوری که ذهن چاقی رو یاد گرفته میشه لاغری رو هم بهش یاد داد .
ذهن من بر اساس یک سری باورهای اشتباه پذیرفته بود که چاقی ارثیه ==خیلی راحت با آوردن نمونه بارز خلاف عقیده ام باور ارثی بودن منحل شد .
پذیرفته بود که عدم تحرک باعث چاقیه ==ده مورد بهش یاد آور شدم که تحرک ندارن و لاغرن .یک دلیل دیگه اش این بود که غذا ها باعث چاقی من شدن ==بهش یاد آور شدم که غذافقط یه عامل برای انرژی رساندن به جسم هست و ماموریتش اینه که در سلامت و رشدم من رو یاری کنه پس باید به اندازه نیاز غذا بخورم و حرص و وله خوردن غذا نداشته باشم و غذا باعث چاقی من نمیشه چطور خوردن غذا باعث چاقی میشه ؟ پس خیلی راحت میشه باورهای صحیح لاغری جایگزین فرمول اشتباه چاقی کنم .
اوایل که دوره رو شروع کرده بودم هنوز ترس از غذا خوردن توی وجودم بود همون جوری که قبل از آشنایی با سایت ترس از چاق شدن داشتم این بار انتظار لاغری داشتم و ترس از اینکه نکنه لاغر نشم و دوباره چاق بمونم
همین یک جمله که فرمودید از چاق تر شدن نترسید ==کلی حالم خوب کرد و دنیایی سرشار از امید و شادی به روی من باز شد .
گاهی یک جمله کافیه تا حالت رو خوب بکنه و ریشه باورهای اشتباهت خشک کنه و این جمله دقیقا از همون جمله ها بود که باعث شد == با آرامش غذا می خورم . همه چی به اندازه نیازم می خورم . حرص و وله خوردن ندارم . از چاق تر شدن نمی ترسم چون مسیرم درسته .
یقین پیدا کردم که اگه قراره برای همیشه لاغر بشم و لاغر بمونم == تنها و مطمئن ترین راه لاغری با ذهنه
چون من مسیر چاق شدنم خیلی راحت و بدون سختی بوده پس باید مسیر لاغریم هم راحت بدون دردسر باشه که لاغری با ذهن خیلی راحت و با لذت مسیر لاغری رو طی می کنم
من هیج وقت برای چاق شدن سر ساعت خاصی یه غذایی نخوردم که بخواهیم برای لاغر شدن سر ساعت خاصی یه غذایی بخورم
مسیر چاق شدنم به صورت ذهنی خیلی راحت بود و با لذت بوده پس لاغری با ذهن خیلی راحت و با لذت می تونه من رو به تناسب اندامم برسونه
سلام و درود دریا خانم عالی بود ساده و روان موفق باشید
سلام !وقتی فایل شمارو گوش کردم یاد آیه قرآنی جا الحق وذهق الباطل افتادم با آموزش اطلاعات ما بالا میره و احساس ما ورفتار وعمل ماودر نتیجه جسم ماهم تغییر پیدا میکنه .همه اینها به خاطر جایگزینی فرمولهای لاغری به جای فرمولهای چاقی انجام میشه.
واقعا که چاقی جز طبیعت مانیست باید بره ومتناسب شدن که جز طبیعت انسان هست باید جایگزین بشه
نه تنها جسم بلکه متناسب شدن در همه جنبه های زندگی.
ومن افتخار میکنم که با شما آشنا شدم وبنازم از این همه شعورو درک واگاهی که خداوند در وجود شما استاد گرامی به ودیعه نهاده و به این شکل ودر این زمان پراز دردسر خودشو به نمایش میزاره وبالفعل خودشو نشون میده!
تنتون سلامت ودر پناه حق!
سلام ب همسیرهای عزیزم
من از اینک تو این مسیر هستم لدت میبرم وخیلی خوشحالم ک خدا خواست هدایت شدم حسم خوبه حالم خوبه زندگی لذت بخشتر شده برام با مواد غذایی اشتی کردم حرص و ولع خیلی کمتر شده افراط کمتری دارم خلاصه خیلی این مسیر دوسدارم و عاشقشم چن پرا از حسم خوبه ایشالله جسمم این خوشحالی نشون میده از استاد عزیز ممنونم ب خاطر پستها و اطلاعات فراوانی ک ب مامیدن از خدا ممنونم ک هدایتم کرد
من حدود دوسال بود شدید گردن درد و دست درد داشتم انگار ک تو دستم قلب کار گداشته بودن دکتر رفتم خوب نشدم گفتن عصبیه ولی ار وقتی تو این مسیرم چن هفته ای میشه دردش نیس واقعا شادم و میبینم چقد درگیری ذهنی داشتم خدا خواست برا من
شکر میکنم ایشاللله ب زودی لباسهای رنگی میپوشم هر لباسی گ دوس دارم میپوشم از خدا میخوام بیشتر و بیشتر اگاهی کسب کنم و خودمو از قید و بند این دنیا رها کنم اروم اروم باشم
سپاس
سلام استاد یادم سالها پیش قرصی دکتر بهم داد که گفت ممکن سه کیلو اضافه وزن پیدا کنی و من در نتیحه مصرف تنها یک بسته سه کیلو اضافه کردم
به تازگی صفرام عمل کردم و کلی فرمول داشتم که میگفتم بعد عمل لاغر میشم ولی دکترم بعد عمل گفت مریضها بعد عمل صفرا چاق میشن
دکتر اشتباه کرد من لاغر میشم زیرا
در دوره تناسب فکری هستم
میتونم راحت تر فعالیت داشته باشم
گوارشم بهتر میشه
لاغر میشم چون الهام و فاطمه بعد عمل صفرا لاغر شدن
لاغر میشم چون باید وعده های کوچکتری دریافت کنم
استاد قبلا من به حدی ببرون شیرینی و کیک میخریدم که سعی میکردم قبل بیرون رفتن سیر باشم ولی الان اصلا نمیبینم خوراکیها رو
تو سوپری ها یک کوه چیپس و پفک خاک گرفته با طعم های جدید و عجیب و حال به هم زن من فقط چیپس ساده دوست دارم
کلوچه ها و کیک ها یی که دیگه اصلا برام جذاب نیست چون همشون روغن سوختس و من خودم گاهی بهترین کیکها رو میپزم
نوشیدنیهایی که پر از اسانس و قند صنعتی و حتی وقتی همسرم تو بیمارستان کلی برام خریده بود من فقط یدونه بعد عمل خوردم و بقیش اصلا نفهمیدم چی شد
نوشابه و دلستر برام غیر جذاب
هله هوله های ترش دیگه خیلی برام جذاب نیست خودم از یک جا لواشک میخرم که صد درصد طبیعی و گاها یادم میره که بخورم
بیشتر خرید من به سمت تغذیع سالم رفته و بستنی هم فرمولی در ذهنم پیدا کردم که من بستنی دوست ندارم
استاد یکی از همسایه هامون چاقن خانوادگی و من گاهی تو پارکینگ سبد خریدشون میبینم که پر از کیک و شیزینی سوسیس نوشابه و نانهای فانتزی شاید مثل قبل خودم
و یکی از همسایع هامون که همه متناسبن سبد خریدشون پر از سبزیجات و پلاستیک های پر از سبزی تو دست خانم همسایه همیشه تو ذهنم
استاد من خیلی مراقب ورودیهام هستم و لذت میبرم و اتفاقا الان که مواظب ورودیهامم بیشتر دستگیری میکنم ولی قبلا که همیشه پر از افکار منفی بودم عملا کاری هم برای کسی نمیکردم
خانمی برای نظافت میومد خونمون و مرتب از بیماریهای افراد مختلف میگفت یک روز مامانم گفت این دیگه نگو گفتم چرا گفت مگه اینجا بیمارستان و من با دلخوری دیگه نگفتمش چون در مورد ورودیها چیزی نمیدونستم البته مادرمم نمیدونست ولی قدیمیها به دلشون بد میومد و میگفتن همیشه باید قشنگ حرف زد و خیلی چیزها رو از ما پنهان میکردن و همیشه حرف پچ پچی داشتن ممنون استاد مثل همیشه عالی بود
🦋🦋🦋 به نام خداوند دریاچه ها که داده ظرافت به پروانه ها 🦋🦋🦋
سلام خدمت استاد بزرگوار و دوستان همراهم 💗💗💗
اولین نکته ی طلایی 😍😍😍
از چاق تر شدن خوشحال باشید!
عجب فایل فوق العاده و عالی بود واقعاً ممنونم استاد 🥰🥰🥰 اسم این فایل واقعاً برازنده شه من از وقتی بیدار شدم یکبار ویدیو رو دیدم و بعد از اون چندین بار فایل صوتی رو گوش دادم و بعد متن بالا رو خوندم که خیلی عالی بود 😍😍😍
و واقعاً این فایل جز اون فایلهاییه که دوست دارم هر روز گوش بدم 😊😊😊
برداشت من از فایل نکات طلایی :
ص
هر چقدر بیشتر از نحوه ی کار آموزش ذهنی و چگونگی تاثیرش در جسم آگاهی بدست بیاریم بهتر می تونیم درک کنیم که این مسیر رو چطوری باید حرکت کنیم
یعنی هر لحظه می دونیم کجای کاریم
دو تا موضوع رو باید بدونیم :
۲. و موضوع مهم تر اینه که آموزش ذهنی چگونه بر جسم ما خودشو نشون میده ؟
اینا رو باید بدونیم تا بتونیم با شور و اشتیاق و انگیزه ادامه بدیم
اگر ندونیم داریم چکار می کنیم خسته میشیم پس بنابراین باید بدونیم چکار داریم می کنیم و آموزش ذهنی چگونه در ما نفود می کنه و چطور به رفتار ما جسم ما تبدیل میشه !
چون خیلی تفاوت داره وقتی بدونیم داریم با خودمون چکار می کنیم و در این مسیر حرکت کنیم تا وقتی که نمی دونیم !
اگر این موضوع رو خوب درک کنیم در تمام جنبه های زندگی می دونیم که چطوری باید زندگیمون رو خلق کنیم 🥰🥰🥰
و چطور با استفاده از ذهن اون شرایطی که دوست داریم در زندگیمون خلق کنیم
بنابراین برای اینکه بهتر نتیجه بگیریم باید کاملاً به این درک برسیم که این آموزش هایی که داریم می بینیم چطور قراره روی ما تاثیر بگذاره و روی جسممون خودشو نشون بده !
برای اینکه روش لاغری با ذهن رو درک کنید بهتره که اول به یاد بیارید که چطوری چاق شدید !
همه ی ما استاد چاق شدن هستیم و خوب بلدیم که چاقتر بشیم !
زمانی که چاق شدید رو به خاطر بیارید 🧐🧐🧐
اون زمانی که هنوز چاق نشده بودید رو به یاد بیارید
از کی متوجه شدید دارید چاق میشید ؟ 🤔🤔🤔
اولین نشانه های چاقی رو کی در خودتون دیدید ؟
اطرافیان اولین بار کی بهت گفتن چاق شدی ؟ 😑😑😑
اما می خوایم برگردیم به خیلی قبل ترش یعنی زمانی که آگاهی های مربوط به چاق شدن رو در ذهنتون ذخیره می کردید ولی حتی خودتونم متوجه نبودید !
شما قبل از اینکه شروع به چاق شدن بکنید اول آگاهی ها و یا فرمول و یا باور های چاق کننده رو در ذهن خودتون ذخیره می کردید بدون اینکه خودتون بخواید یا خواسته باشید که این کار رو انجام بدید ! ممکنه حتی از چند سال قبلش داشتید این اطلاعات رو ذخیره می کردید !
1️⃣ بنابراین اول ما هیچ نشانه ای در چاقی در خودمون نمی دیدیم ولی آگاهی های چاق کننده وارد ذهنمون میشد
2️⃣ اولین نشانه ای که معمولاً قبل از چاق شدن در ما ایجاد شده ترس از چاق شدنه
که به خودمون میگیم نکنه من چاق بشم ؟
ولی اولش هیچ اتفاقی نمیفته و دوباره یک مدت می گذره که ترس تبدیل میشه به عمل !
ما چاق نیستیم ولی شروع می کنیم به جلوگیری از چاق شدن
و این میشه تلاش کردن برای جلوگیری از چاق شدن !
یعنی در ذهن ما زمانی که متناسب بودیم تصاویری از چاق شدن شکل گرفته و ذهن شما شروع کرده به چاق شدن بعداً در جسم ما تبدیل میشه به واقعیت و ظاهر شده !
و در مراحل چاق تر شدن هم به همین شکله شما اول ۲ کیلو چاق میشی و بعد ترست بیشتر میشه
هی میری روی ترازو
هی خودتو متر می کنی
هی سایز لباستو اندازه می گیری
هی خودتو توی آینه نگاه می کنی
هی تصویر چاقتری از خودت به ذهنت میدی
3️⃣ و بعد از اون دیگه ترس از چاقتر شدن بوده !
یعنی یا میری جلوی آینه و با دیدن خودت حالت بد میشه یا اون عدد ترازو رو می بینی و حالت بد میشه
و ذهن ما اینا رو کنار هم میذاره و متوجه میشه باید بیشتر تلاش کنه و شما رو چاقتر کنه وقتی تصویری که داری از خودت می بینی با احساس بد ادغام بشه دقیقاً خوراک ذهن ناخودآگاهه و قشنگ میره می شینه در ذهن ناخودآگاه !
چون که در شما تغییر احساسی به وجود آورده !
چون برای ذهن ناخودآگاه ما اهمیتی نداره که این تغییر احساسی ، یک احساس خوبه یا احساس بد فقط متوجه تغییر احساس میشه و می فهمه که باید ادامه بده و شما بیشترش رو می خواید ! تغییر احساس رو میگم
یعنی وقتی شما تصویری از خودت رو می بینی و احساست تغییر می کنه فرقی نمی کنه به سمت خوب باشه یا بد وقتی احساست تغییر می کنه از دیدن خودت یا از دیدن عدد روی ترازو اون تصویر در ذهن ناخودآگاه به عنوان واقعیت خودت ثبت میشه
و از اون روز به بعد ترس شما بیشتر میشه از چاقتر شدن !
حالا عملت چه تغییری می کنه ؟
تلاشت رو بیشتر می کنی برای اینکه جلوگیری کنی از چاق تر شدن !
اما از اونجایی که ذهن ناخودآگاه همواره در جهت گسترش شما به سمت خواسته هاتون حرکت می کنه می بینی با اینکه شما داری تلاش می کنه که چاقتر نشی
با اینکه خیلی داری مراقبت می کنی اما چاق تر میشی !
و این چرخه بارها و بارها تکرار میشه تا در فردی مثل من به ۴۰ کیلو اضافه وزن میرسه !
هر بار من عذد ترازو رو می بینم حالم بد میشه
هی تغییر احساسی در من شکل می گیره تصویر جدید خودم هی در ذهنم ذخیره میشه
وقتی اطرافیان حرفی میزنن از چاقیتون و وقتی حال شما و احساس شما تغییر می کنه
اون حرف قبول میشه توسط ذهن ناخودآگاه !
هر فکری ، هر حرفی که می شنوی ؟ هر تصویری که ببینی اگر در شما تغییر احساسی به وجود بیاره به راحتی در ذهن ناخودآگاه شما ذخیره میشه !
و اون فکر به واقعیت تبدیل میشه !
این پروسه دو در چاق شدن و چاق تر شدن همه مون تجربه اش کردیم
هر فردی که اضافه وزن داره این تجربه ها رو هم داره
پس قبل از اینکه بدن شما شروع کنه به چاق شدن در ذهن شما افکار مختلفی وارد شده
هر فرد یک سری حرفا شنیده یکسری تذکرات شنیده و یکسری ترس ها در شما ایجاد شده که انتظار شما از خودت چاقی شده !
مثلاً ممکنه شما رفته باشی پیش یک پزشک یکسری دارو برای شما تجویز کرده باشه
مثلاً برای اینکه به شما لطف کرده باشه اطلاعاتی راجع به داروها بهتون میده و تذکر میده که این دارو چاق کننده ست مواظب باش که چاقت نکنه !
و شما هم چون به حرف یک دکتر کاملاً اعتماد دارید فوراً باور می کنید که درست میگه و اون دارو چاق کننده ست !
برای همینم هست که خیلی از تبلیغات تلویزیون رو با روپوش دکتر تبلیغ می کنند چون اکثر افراد اون روپوش پزشکی از نظرشون یعنی آخر علم
یکی که خیلی بلده و حرفش مورد قبول و تایید همه ست ! یکی که در مورد سلامتی خیلی می دونه و مورد اعتماده ! خیلی راحت تر به حرف یک دکتر اعتماد می کنن تا یک شخصی که ندونن کیه که داره این تبلیغ رو می کنه !
در واقع دیدگاه شما در مورد روپوش پزشکیه حالا این روپوش رو تن هر کی کنن شما میگید این حرفش درسته !
پس خیلی مهمه که شما حرف رو از کی می شنوید درباره ی چاق شدن ! به شما یک تذکری میده خیلی از افراد به خاطر همین تذکر پزشکان چاق شدند که فلانی مراقب باش
خیلی از خانمها هستند که به خاطر بارداریاشون چاق شدند
❌ چون هزاران بار شنیدن بارداری باعث چاقی میشه و یکی از عوارض بارداری چاق شدنه
خیلی چیزها هست که بقیه راجع بهشون هشدار میدن و سالها تفکرشون این بوده و البته اونا هم از زمان کودکی این اطلاعات اشتباه رو از طریق خانواده و اطرافیان و رسانه و پزشکان جمع آوری کردند و در ذهنشون ذخیره کردند و فکر می کنن درست فکر می کنن مثل :
❌ سنت که بره بالا چاق میشی !
❌ اگر زیاد بشینی چاق میشی !
❌ کار پشت میزی باعث چاقی میشه !
❌ چاقی ارثیه !
❌ خوردن قرص های هرمونی سبب چاقی میشه !
❌ کم کاری تیروئید و کم خونی باعث چاقی میشه !
❌ داروهای تقویتی باعث چاقی میشه !
❌ ازدواج باعث چاقی میشه !
❌ خوردن غذاهایی مثل فست فود و نوشابه و سس مایونز و شیرینی و شکلات و روغن و برنج و نون و آرد و سیب زمینی و غذاهای سرخ کرده و قند و شکر و … چاق می کنه !
❌ خواب زیاد آدم رو چاق می کنه !
و خیلی افکار چاق کننده ی دیگه که قبل از چاق شدن در ذهن ما ذخیره شده و ما حق مسلم خودمون می دونستیم که چاق بشیم ! چون راه دیگه ای جز چاق شدن نداشتیم !
من خودم تمام این افکار سمی و اشتباه رو سالها در ذهنم داشتم و در مواقع لزوم ازشون استفاده کردم ! و باعث چاقی خودم شدم 😑😑😑
در مورد لاغر شدن هم به همین صورته !
حالا ما خوشبختانه از زمانی که از سمت خدا به سمت این دوره ی شگفت انگیز یعنی لاغری با ذهن هدایت شدیم داریم ذهنمون رو آموزش میدیم
و این در حالیه که هنوز چاق هستیم
تمریناتمون رو انجام میدیم و این در حالیه که ما هنوز چاق هستیم
در سایت می نویسیم ، فایل گوش می دیم ، نوشته های دیگران رو می خونیم
یک هفته گوش میدیم ، دو هفته گوش میدیم ، سه هفته گوش میدیم و این در حالیه که هنوز چاق هستیم
ولی داریم چی کار می کنیم ؟
داریم اطلاعات و آگاهی های جدید رو وارد ذهنمون می کنیم درست مثل همون اوایل که ما متناسب بودیم و اطلاعات و آگاهی های چاق کننده رو وارد ذهنمون کردیم و زمانی که این آگاهی ها رو وارد ذهنمون می کردیم
متناسب بودیم اما ما مدتها شروع کرده بودیم به وارد کردن آگاهی و اینا بستگی داشت به اون منبعی که ازش این آگاهی ها رو کسب می کردیم و پراکنده از اطرافیان این حرف ها رو شنیدیم و ورود این آگاهی ها تا تبدیل شدن به جسم چاق خیلی زمان می بره اما اونایی که رفتن پیش یک پزشک و پزشک بهش تذکر داده که به خاطر این بیماری شما باید این دارو رو مصرف کنی و از عوارض این دارو چاق شدنه !
درست مثل مادرشوهر خودم که کاملاً متناسب بود و حتی لاغر تر از حد معمول و وقتی به خاطر بیماری اعصاب پیش دکتر خیلی معروفی رفته بود که صد در صد بهش اعتماد داشت براش داروی اعصاب تجویز کرده بود و بهش تذکر داده بود که این دارو چاق می کنه مواظب باش خیلی چاقت نکنه !
و هر وقت کسی به مادرشوهرم می گفت تو که غذایی نمی خوری چرا چاقی ؟ می گفت من داروی اعصاب می خورم
مسئله ی عجیبی که وجود داشت این بود که می گفت من چاق نیستم اینا ورمه به خاطر عوارض داروی اعصابه و واقعاً هم وزنش خیلی کمتر از اون چیزی بود که نشون میداد !
و یک نکته ی جالب دیگه یادمه یکبار یکی از دوستای قدیمی مادرشوهرم که به دیدنش اومده بود گفت به خاطر قرص اعصاب پا ها و باسنش چاق شده !
مادرشوهرم بهش گفت قرص اعصاب اصلاً پا و باسن رو چاق نمی کنه فقط شکم و پهلو میاره اونم ورم میاره !
پس اعتقاد هر کسی هم برای چاق شدن با داروهای چاق کننده دخیله ! مادرشوهرم فکر می کرد فقط رو قسمت شکم و پهلو تاثیر میذاره و فقط همون قسمت بدنش چاق بود و پاهاش خیلی لاغر بود بود دوستش اعتقاد داشت پاها و باسنش چاق میشه و همون قسمت از بدنش چاق شده بود !
پس کسی که اون قرص خورده برای درمان بیماری انتظار اینو داشته که چاق میشه ! و در مدت کوتاهی این افراد وزن قابل توجهی رو اضافه می کنن !
چون اون فردی که بهشون گفته مراقب باش پزشک بوده و اونا یقین داشتن که این شخص درست میگه
برای لاغر شدن هم دقیقاً باید همین پروسه رو طی کنیم منتها در جهت عکسش یعنی شما چاق هستین
✅ و شروع می کنید به جمع آوری اطلاعات لاغر کننده
✅ تمرین انجام میدی
✅ فایل گوش میدی
✅ و بارها تکرار می کنی
✅ در سایت می نویسی
✅ نوشته ی بچه های سایت رو می خونی
اما هنوز چاق هستی !
ممکنه در هفته های اول تغییری نکنی یا حتی چاقتر بشی و چاق تر شدن شما کاملاً طبیعیه
چون اگر وزن باورهای چاق کننده رو ۵ کیلو در نظر بگیریم و مثلاً هفته ی اول شما نیم کیلو باور لاغر کننده وارد ذهنتون کرده باشید طبیعیه که باورهای چاق کننده خیلی بیشتره و دهن ما میره به سمت اون بیشتره ولی در هفته های بعد دوباره ۱۰۰ گرم ، ۲۰۰ گرم ، ۴۰۰ گرم و ۸۰۰ گرم و یک کیلو و … باور لاغر کننده وارد ذهن می کنید
و این باورها هی بیشتر و بیشتر میشه تا زمانی که بشه به اندازه ی باورهای چاق کننده در این زمانه که چاق شدن شما متوقف میشه و رسیدید به نوک قله ی کوه و از این به بعد میفتید توی سرازیری باورهای لاغر کننده و کاهش وزن و لاغری در جسم شما ظاهر میشه 🥰🥰🥰
مثالی دیگر :
اگر باورهای چاق کننده رو بزارید توی یک کفه ی ترازو و باورهای لاغر کننده رو بزاریم روی کفه ی دیگه ی ترازو ذهن ما میره به سمت اون کفه که سنگین تره
🔴 یعنی اگر کفه ی ترازوی باورهای چاق کننده سنگین تر باشه شما دوباره چاق تر میشید
🟡 اگر دو کفه ی ترازو روبروی هم بایسته یعنی باورهای چاق کننده و لاغر کننده ی شما به اندازه ی هم باشه وزنتون ثابت میشه و تغییری نمی کنید
🟣 اما اگر کفه ی ترازوی باور های لاغر کننده سنگین تر بشه شما لاغر میشید و این لاغری تا رسیدن به تناسب اندام ایده آلتون ادامه پیدا می کنه 😍😍😍
در آموزش ذهنی ما با افکار و آگاهی ها سر و کار داریم و هر فردی با هر تعداد باورهای چاق کننده شروع به اموزش ذهنی کنه می تونه خیلی راحت این افکار رو شناسایی کنه و تغییرشون بده
باید بتونید با چاقیتون کنار بیایید و سعی کنید بیشتر تمرکز کنید روی افکار لاغر کننده به این صورت سرعت بالا رفتن وزن فرمولهای لاغر کننده بیشتر و بیشتر میشه
ولی افرادی که ورودی های منفی بیشماری به دهنشون میدن و هر روز کلی ورودی های دیگه دارن
مثل دعوا با همسر
کینه از دیگران
این افراد کارشون سخت تره و دیر تر به نتیجه میرسن
پس باید کلاً سعی کنیم اجازه ندیم ورودی های منفی دیگه وارد ذهنمون بشه تا سرعت روند لاغریمون بیشتر بشه و زودتر به نتیجه برسیم
💝پس یادتون نره رمز موقیت در هر کاری ادامه دادنه💝
اگر در مسیر تناسب ذهنی هستی و شور و اشتیاق داری و متعهدانه داری آموزش ها رو دنبال می کنی ولی چاق شدی خوشحال باش چون این چاقی همیشگی نیست !
بالاخره جلوش گرفته میشه
جسم شما تحت فرمانروایی مغز شماست و مغز شما هم تحت تاثیر ذهن شماست
وقتی در ذهن شما باورهای لاغر کننده جایگزین باور های چاق کننده بشه اون سلولهای جدید که در بدن ما ساخته میشه دیگه باور چاقی نداره و سلولهای جدید سالم و متناسب هستند چون سیر طبیعی بدن ما لاغریه
سلوا سالم کد نویسی خداوند رو داره و به شکل صحیحه
مثلاً فردی که ناراحتی معده داره چون خودش داره کد بیماری به بدنش میده سلول های جدید که ساخته میشن با یک کد خراب از وجود بیماری دوباره ساخته میشه
و یک فرد به همین شکل یک بیماری رو با خودش سالیان سال داره چون وقتی سلولهای جدید در بدن ما ساخته میشن هم بیمار هستند
ولی وقتی به خودش کد سلامتی بده سلول های جدید سالم و سلامت هستند 😍😍😍
وقتی آگاهی های ذهنی لاغر کننده دریافت می کنیم
وقتی در این مسیر استمرار داریم
وقتی اشتیاق داریم
وقتی موانع لاغر شدن رو یکی یکی شناسایی می کنیم و رفع می کنیم همه شون میشه ورودی صحیح و بعد این آگاهی در ذهن ما نفوذ می کنه و تغییراتی رو در ما به وجود میاره
اولین تغییر ، تغییر احساسیه که ما از همون روزای اول یک احساسات عجیبی رو در خودمون حس می کنیم
و احساس می کنیم که می تونیم لاغر بشیم چون وقتی آگاهی لاغر کننده رو دریافت می کنیم و احساسمون تغییر می کنه این تایید میشه و در ذهن ناخودآگاه ثبت میشه و ما به راحتی می بینیم که احساسات جدیدی رو داریم تجربه می کنیم ! ما دیگه ترس از چاقی نداریم
و بعد از مدتها با خودمون میگیم انگار من می تونم لاغر بشم و وقتی تصویر شگفتی سازان این دوره رو می بینیم متوجه میشیم که ما هم می تونیم لاغر بشیم چون داریم اینهمه نمونه از بچه های سایت رو می بینیم که لاغر شدن و نتیجه گرفتن 😍😍😍
و به امید ما اضافه میشه
آگاهی در ما نفوذ می کنه و
و کم کم در احساسات ما
و بعد از اون در رفتارهای ما
و بعد از اون در میل درونی ما
و بعد از اون در جسم ما خودش رو نشون میده 😍😍😍
من از زمستان سال ۹۶ که وارد این دوره شدم اواخر دوره واقعاً حس می کردم تغییر کردم حتی همسرم هم بهم می گفت لاغر شدی و آسی خواهرم هم که با من شروع کرده بود
همش می گفت لاغر شدی ولی ذهن منفی باف من مرتب این وسط بهم انرژی منفی میداد و می گفت داری خودتو گول میزنی فرقی نکردی آسی که الکی برای دل خوشیت میگه لاغر شدی پس چرا بقیه نمیگن لاغر شدی ؟
تازه مگه تو روی ترازو رفتی که بفهمی لاغر شدی ؟ از طرفی هم خواهر کوچکترم نرگس هم که به شدت نا امید بود چون نتونسته بود طاقت بیاره و پای عهدش بایسته رفته بود روی ترازو و فهمیده بود چند کیلو زیاد کرده مرتب غر می زد و می گفت من چاقتر شدم و هر چی من و آسی خواستیم قانعش کنیم
که چاق شدن اولش طبیعیه چون هنوز فرمولهای چاق کننده ات بیشتره زیر بار نرفت تازه کلی انرژی منفی به من و آسی داد و گفت شما ها هم خودتونو مسخره کردید به نظر من که شما هم چاق تر شدید !
من گفتم نه من خودم حس می کنم لاغر تر شدم گفت اگه راست میگی و مطمئنی که بیشتر نشدی برو رو ترازو تازه خودتم امیدوارتر میشی که لاغر شدی گفتم نه من عهد بستم که دیگه ترازو نرم
شاید الان فقط سایزم کم شده باشه و هنوز وزنم تغییری نکرده باشه اونوقت نا امید میشم ولی نرگس از همون موقع دوره رو رها کرد و رفت سراغ رژیم و منم کم کم منفی باف درونم نجواهاش بیشتر شد
که نرگس راست میگه برو رو ترازو و خلاصه خیلی وسوسه ام می کرد ولی من باز جلوی خودم رو گرفتم که نرم از طرفی من واقعاً اشتهام کم شده بود و بارها متوجه شده بودم که انتخابم تغییر کرده ولی منفی باف اجازه نمی داد این تغییرات رو ببینم !
و حتی یک تغییر خیلی واضح در رفتارم به وجود اومده بود که اصلاً متوجه نشده بودم ! ! !
با گوش دادن به این فایل فوق العاده ارزشمند یکدفعه یادم افتاد که چه تغییر بزرگی در من به وجود اومده و من حتی بهش کوچکترین توجهی نکرده بودم !
یادم اومد که قبلاً هر وقت می خواستم برای خرید چیزی یا دکتر رفتن یا هر کار دیگه ای به بیرون برم مهمترین قسمت شادی و هیجانم مربوط میشد به اینکه قراره بریم بیرون که یک چیزی بخوریم
یا میرفتم رستوران و پیتزا یا ساندویچ می خوردم یا می رفتیم بستنی یا کیک و قهوه می خوردیم و یا پیراشکی شکلاتی می خوردیم و من بیرون رفتن دو به خاطر همین دوست داشتم
اما دقیقاً یادم نمیاد از کی این تغییر در من ایجاد شد که دیگه وقتی می رفتم بیرون حتی اگر خیلی خسته و گرسنه بودم دیگه نمی رفتم چیزی بخورم !
نه اینکه بخوام جلوی خودم رو بگیرم اصلاً میلی به خوردن چیزی اونم بیرون از خونه و به این شکل نداشتم ! و حتی از گاهی طبق عادت دیرینه ذهنم بهم یاد آوری می کرد
که می تونی بری فلان جا و فلان غذا یا خوراکی رو بخوری ولی سریع یا تهوع می گرفتم یا به خودم نهیب میزدم که نه و یه جورایی هم دیگه خجالت می کشیدم بدون همسرم برم رستوران یا کافی شاپ در حالی که قبلاً اصلاً به این مسئله فکر نمی کردم
و هر طور شده میرفتم حتی گاهی آسی رژیم داشت و من اینقدر بهش اصرار می کردم که میومد و با غرغر و نارضایتی می خورد یا فقط میومد می نشست چیزی نمی خورد و من می خوردم 😲😲😲 🙈🙈🙈
الان از فکر کردن بهش هم خجالت می کشم 😁😁😁
اما من سه روزه که روی این فایل موندم و مرتب به این موضوعات فکر می کردم و با خودم درگیر بودم و اتفاقاتی می افتاد که در این چند روز فایل من نیمه کاره مونده بود و گاهی به خودم میومدم و میدم ذهنم درگیر این فایله !
انگار نیاز داشتم بیشتر روی این فایل مکس کنم و خودم راضیم چون نتیجه اش خوب بود 😍😍😍 اول اینکه بگم چند روزه اشتهام به طور کاملاً ناخواسته و غیر ارادی کم شده و اینبار گاهی توجه می کنم و می بینم ساعت هاست چیزی نخوردم و دلم چیزی نمی خواد !
ولی امروز متوجه یک چیز عجیب شدم و خیلی ذوق کردم اینکه ظهر داشتم شام شبمون رو درست می کردم و وقتی رفتم سر فریزر که گوشت بردارم نگاهم افتاد به نون خامه ای و رولت که توی فریزر بود
و یک بسته که شامل ۸ تا دونه بود رو گذاشتم بیرون که یخش وا بره و بعدازظهر با چایی بخوریم اما هر بار که ذهنم بهم یاد آوری می کرد پاشو شیرینی رو بخور تهوع می گرفتم و دلم نمی خواست حتی چند بار شدیداً گرسنه بودم تا قبل شام ولی دلم نمی خواست چیزی بخورم
و شام هم خیلی کم خوردم و آخر شب دختر کوچکم اومد گفت گرسنه مه و من اولین چیزی که یادم اومد شیرینی بود و حتی فکر کردم که چون خودمم گرسنه بودم شیرینی با چای بخورم ولی وقتی در شیرینی رو باز کردم و توی بشقاب گذاشتم باز تهوع گرفتم و دلم نخواست حتی چای بخورم و شرینی رو دادم بچه ها خوردن
نیمه شب همسرم که گرسنه شده بود بهم گفت که براش ارده با شیره ی انگور بیارم و من معمولاً هر وقت برای همسرم آخر شب ارده شیره میاوردم خودم هم هوس می کردم که باهاش بخورم
اما امشب که به شدت دل ضعفه داشتم فقط دلم خواست یکم میوه بخورم فقط ۳ تا دونه توت فرنگی و دو تا تا گیلاس و یک آلبالو و یک قیصی خوردم و دیگه میلم نبود 😍😍😍 امشب هم متوجه کمی تغییر سایز در خودم شدم ولی اینبار عجله ندارم و فقط مطمئنم که به زودی لاغر میشم 🥰🥰🥰
سلام ب همه ی دوستان عزیز و همسیرم 🙂
استاد جان وقتتون بخیر ..نمیدونم از کجا بگم ولی من شروع میکنم ب نوشتن و هرچی ک خدای درونم گفت و شرح میدم فقط اینو میدونم ک باید بنویسم و شروع کنم
استادمن بارها ب شما پیام دادم از اولین روزی ک ب سایت هدایت شدم تا ب امروز ک چندماهی میگذره با عوض کردن حتی چندتا اکانت چونک بقول صبای عزیزم همیشه این من بودم ک ی کاری انجام میدادم ک لیز بخورم و رها کنم با توجه کردن ب حرفهای منفی دیگران ،توهین و تمسخرهاشون و این نبوده ک من فقط نگاه دیوار کنم و لیز بخورم ..خودم بااستفاده از افکارو باورهای منفی ک وارد ورودی ذهنم میکردم باعث حال بد و پریشونی و درنهایت نامیدی میشدم و رها میکردم …
🌺🌺🌺🌺🌺🌺
استاد جان یادتون هست چند روز پیش از تلگرام بهتون پیام دادم ک باینک در مسیرهستم باحال خوب و اشتباق اما چندروزیه دارم چاقتر میشم و دیگران ب شدت دارن اظهارو نظر میکنن از جمله همسرم 🙂 ک شما علاوه بر راهنمایی های عالیتون وسط حرفاتون کلمه ی ادامه بده بود ،،استاد جان بازم چند روزیه میگذره ازاون روز و من هی تقلا کردم ،هی این دست و اون دست کردم ،کلیپ های انگیزشی گوش میدادم و ی برنامه ریزی کرده بودم ک صبح زود بیدار بشم وکارامو کنم و بقیه تایم بیکاریمو توی سایت باشم ،کم کم داشت حالم خوب میشد و عادت میکردم ب برنامه ای ک برای خودم چیدم البته من دیدگاه هارو از جای جای سایت میخوندم ولی فعلا چیزی نمینوشتم ،،فقط میخاستم بعداز کارهای روزانه ام ببینم چقدر میتونم وقت بزارم ک اگ شروع کردم دیگ هی بلند نشم و استرس انجام کاری رو نداشته باشم ..خلاصه تا دیشب
ک من بااون دوستم ک قرار بود رفاقتی رقابت کنیم بهم پیام داد ساعت ۳ نصف شب ..ک نمیای ملاقاتم من عمل جراحی انجام دادم چون این دوستم پاهاش مشکل داره من فکرکردم ک پاهاش و عمل جراحی کرده خلاصه ازش پرسیدم و گفت ک ن عمل اسلیو انجام داده و دوروز توی سی سی یو بوده و حالش خیلی بد بوده
استادجان وقتیک پیامش رو خوندم نمیدونم چرا اشکم درومد نسبت ب حرفش …کلن خنثی بودم ن براش خوشحال بودم ن ناراحت ،،اما خودمو میدونم سرد بودم و واقعا ب هیچی هیچی فکر نمیکردم فقط ی موقع ب خودم اومدم ک دیدم پسرم با هق هق کردنای گریه من بیدار شده و داره دلداریم میده اصلا نمیتونستم حرف بزنم قدرت کلام نداشتم
نمیدونم شوک بودم ،یا حسادت کردم ،خودآگاهم ن اصلا حاضرم قسم بخورم ک لحظه ای بفکرمم خطور نکرد ک جاش باشم یا فکر عمل کردن بیفتم فقط نمیدونم گریه من برای چی بود ،،همسرمم بیدارشد و گفتم ستایش ک دوستم باشه عمل کرده این اشکهای من همینجوری مثل ابر بهار میومد..بخدا غصه نبود حسرت نبود ،،ک همسرم گفت بخاطر عمل دوستت اینجوری گریه میکنی ،تو ک اعتقادی نداشتی پس چیشد ،استاد جان اینم بگم ک به خدا قسم همون لحظه ک پیامشو خوندم حرفهای شما اومد تو ذهنم ک لاغر میشن بشن شما چند سال بعدشو ببین ،،
اینارو گفتم ک برسم ب اینک چرا دوباره هدایت شدم و خدا خودش منو رسوند ب این فایلمن دیشب بعداز صحبت کردن باهمسرم دوست داشتم فقط داد بزنم بالشتو گذاشتم دم دهانم ساعت نزدیکای ۴ بودک فقط داد میزدم خدااااااااااا اصلا نگا آسمونم نمیکردم فقط میگفتم تو ک همه جا هستی منو ازین حال درار،بهم قدرت ادامه دادن بده ،کمکم کن نزار حالم بد بشه ،،از اعماق قلبم ،خدارو صدا زدم با قلبی شکسته از افکارو باورهای غلط و اشتباه خودم ،نبخاطر دوستم ،
استاد چطوری بگم ک باور کنید وارد سایت شدم .احتمالا براتون پیش اومده ک گوشی هنگ میکنه چندتا ضربه بهش وارد میشه صفحه چند باری بالا وپایین میشه سر یک نقطه وایمیسه ،،
برای من اون اتفاق افتاد گوشیمو من تازه گرفتم اصلا هنگ نمیکنه ولی ب محض اینک وارد سایت شدم حالت هنگ شد رفت وایساد سر نکات طلایی همین فایلی ک هستم .و از اول تاجایی ک گوش دادم و اومدم دیدگاهی راجبش شرح بدم من باز هم گریه کردم ک جواب حرفای من هست و بخاطر ورودی های منفی و مخربی هست این لیز خوردنای پیاپی من ک خودم ب خودم میدم ،من هنوز نصف فایل هستم و خیلی مشتاق بودم ک بیام بگم ک من دوباره هدایت شدم ب صراط المستقیم اما این بار خیلی آگاهانه و واقعا حضور خدارو حس کردم ..درونم داره میجوشه ،گونه هام گل انداخته …😊
با نصف گوش دادن ب این فایل ارزشمند
میخام ایمان اینجوری برای خودم و برای شما تعریف کنم ک :ایمان یعنی اطمینان نسبت ب چیزی ک نیست ..
و من ازین جا ب بعد میخام اطمینان کنم ب چیزی ک نیست (لاغری) چون قابل لمس و دیدن نیست…فعلا و زمانی مشخص میشه این اطمینان من ک ادامه بدم بااشتیاق و استمرارم
🌺🌺🌺🌺🌺
استاد عزیزم هرچی تشکر کنم کمه. قابل قیاص نیست با زحمات ارزشمندشما🌹دمتون گرم و خداقوت ،مرسی ک هستید خداوند یارو یاورتون 🤍
سلام دوست عزیز وقتی داستان هدایتتون روگفتین اشک ها و هق هق های من هم شروع شد .. دقیقا میدونم چی مییگدی خدای مهربان و عزیزونزدیک ما بهترین کارساز هست و نزدیک نزدیک نزدیک ماست چقدرررر ما دوست داشتنی هستیم ک همیچنی خدایی ماروآفریده و البته همیشه هم در کنار ماست و هر لحظه ک بتونیم تسلیمش باشیم مشتاق هدایت ماست ممنونم ک با داستانتون هدایت های خدای عزیزم رو ب یاد آوردید ❤️❤️❤️❤️💋💋💋💋😭
سلام دوست متناسبم
چقدر با خواندن دیدگاه شما به خاص بودن و نگاه ویژه خداوند بر تمام کسانی که در این مسیر هستند و استوار و محکم می ایستند برایم واضح شد بله ایمان داشتن به چیزی که وجود ندارد (همان لاغری)قلب بزرگ و البته فهم زیادی میخواد چطور ما بدون اینکه خداوند و ببینیم عاشقش هستیم و اونو میپرستیم خوب از روی نشانه های وجود خداوند، در روش تناسب فکری هم ما از روی نشانه های تناسب که همون تغییر افکار و عادات بد چاق شونده هستند به تناسب فکری ایمان میاریم درباره دوستتون هم فقط اینو بگم که بودند افرادی در اطراف من که جراحی معده کردند ولی بدتر از قبل بعد چند سال چاق شدند چونکه ذهن بیماره و تا درمان نشه تا تناسب و یاد نگیره هر روشی کاملا بی فایده یا موقتی هستش شکر گذار خداوندم که ما رو در این مسیر رویایی قرار داده براتون آرزوی بهترینها رو دارم
پاینده و پیروز و استوار باشید
سلام همگی دوستان
نکته طلایی 1 از چاقتر شدن خوشحال باشید:
هرچقدر بیشتر از نحوه آموزش ذهنی و چگونگی تأثیر آن در جسم اطلاع داشته باشیم بهتر میتونیم درک کنیم که این مسیر را باید چطوری طی کنیم، یعنی هر لحظه میدونی کجای کاری، دوتا موضوعه یکی آموزش ذهنی چیکار میکنه؟ و آموزش ذهنی به چه شکل در جسم ما خودشو نشون میده؟
این دوتا را باید بدونید که در مسیر لاغری با ذهن بتونید با شور و اشتیاق و انگیزه ادامه بدید، اگر ندونید دارید چیکار میکنید خسته میشید!!!!
باید بدونی اموزش ذهنی چطور در شما نفوذ میکنه و چطور به رفتار و به جسم تو تبدیل میشه!! از مهمترین مراحل آموزش همینه که بدونی که داری با خودت چیکار میکنی و این اموزشات و تمرینات چه تاثیری دارن و چطور؟!
نحوه تبدیل آنچه در ذهن ذخیره میشه به جسم ؟ همه ما تجربه چاقی را داریم، از زمانی متوجه شدیم داریم چاق میشیم که کم کم لباس هامون تنگ شدن یا افرادی بهمون گفتن که فلانی چاق شدی از خیلی روزهای قبل تر ذهن شروع میکرده به یادگیری و اضافه کردن فرمول های چاق کننده یعنی آگاهی های مربوط به چاقی وارد ذهنتون شده و هیچ نشانی هم نداشته، آگاهی های مربوط به چاق شدن وارد ذهن شما شده و یواش یواش اولین نشانه هاش در شما احساس ترس از چاق شدن بوده پس اول هیچ نشانه ای نداشتی اما آگاهی های چاق کننده وارد ذهنت میشه و اولین نشانش ترس از چاق شدن را در وجودت حس میکنی که نکنه من چاق بشم یه مدت میگذره هنوزم چاق نشدی و ترس تبدیل میشه به عمل یعنی شما چاق نیستی اما شروع میکنی به جلوگیری از چاق شدن یعنی در ذهن شما بر اساس اطلاعاتی که وارد شده تصویرهای چاق از خودتون که اون زمان متناسبید شکل گرفته و اون تصویر یواش یواش بعدا در جسم شما تبدیل میشه به واقعیت و در مراحل چاقتر شدن هم به همین شکله، مثلا همون اول دو کیلو چاق شدی ترست بیشتر میشه هی نگاه خودت میکنی هی بررسی میکنی هی میری رو ترازو هی متر میگیری سایز لباست بررسی میکنی، هی داری تصویر چاقیت را به خودت میدی به ذهنت میدی با چشمای خودت یعنی با چشمت خودتو تو آینه نگاه میکنی بعد حالت بد میشه و چه دیدن عدد ترازو، اون بلافاصله ترکیب میشه چون احساس بدی در شما شکل میگیره وقتی تصویری که با چشمت میبینی با احساست ترکیب میشه دقیقا اون خوراک ذهن ناخودآگاهه و قشنگ در اون ثبت میشه، چون در شما تغییر احساسی به وجود آورده! اهمیتی نداره که این تغییر احساسی یک تغییر خوبه یا بد!
ذهن ناخودآگاه همواره در جهت خواسته ها حرکت میکنه پس وقتی این تصاویر در ذهن ثبت شدن میبینی که با اینکه تلاش میکنی چاقتر نشی و مراقبت میکنی اما چاقتر میشی و این چرخه بارها و بارها تکرار میشه تا به اضافه وزن بالایی برسه!!!
پس قبل از اینکه جسم شروع کنه به چاق شدن در ذهن شما افکار مختلفی وارد شده، انقدر یه سری حرفها شنیدی یه سری تذکرها شنیدی یه سری ترس ها در شما ایجاد شده که انتظار شما از خودت چاقی شده مثلا از پزشکی یکی از عوارض یک دارو را چاقی بیان کرده باشه دیگه حق مسلم میدونیم که چاق بشیم چون پزشک در ذهن یک فرد مورد قبول و مورد اعتماده! خیلی مهمه که حرف را از کی میشنویم!
در مورد لاغر شدن هم روال همینه، با گوش دادن فایل ها و آموزش ها آگاهی لازم مربوط به لاغر شدن را به ذهن میدیم و در حالیه که هنوز چاق هستیم بعد از یک،دو،سه هفته هم هنوز چاق هستی ولی داری اطلاعات و آگاهی های جدید را وارد ذهنت میکنی مثل همووووون اوایل که متناسب بودی و آگاهی چاقی را وارد ذهن میکردیم👍
اینکه روند اضافه وزن شما ادامه داشته باشه کاملا طبیعیه فکر کنید که مثلا ۵ کیلوگرم افکار چاق کننده در ذهن شما ذخیره شده و حالا شما شروع کردی داری یواش یواش افکار لاغر کننده را در ذهن خودت وارد میکنی، یه هفته کار کردی ۱۰۰ گرم افکار لاغر کننده وارد کردی آیا انتظارت اینه که صد گرم بیاد جلو پنج کیلوگرم را بگیره؟؟؟؟؟؟ خب نمیتونه!!! هفته دوم میشه ۲۰۰ گرم هفته سوم ۴۰۰ گرم و ادامه داره تا جایی که افکار لاغر کننده بتونن غلبه کنند بر افکار چاق کننده تازه اونوقت روند چاق شدن شما متوقف میشه👍👍 در آموزش ذهنی با افکار و آگاهی سر و کار داریم و با دو هفته فایل گوش دادن نباید انتظار لاغری داشت! و ذهن منفی باف هم همش ما را به شک می اندازه!
جسم شما تحت فرمانروایی مغز شماست، تمام حرکاتی که انجام میدین تحت فرمان مغز شماست مغز دستور میده، پس وقتی مغز شما تحت تاثیر فرمول های لاغری قرار بگیره چه بخوای چه نخوای فرمان های لاغر کننده صادر میکنه، سلول های جدیدی که در جسم شما ایجاد میشه دارای حافظه چاقی نخواهند بود بلکه حافظشون پاک شده از چاقی و حافظه پیش فرضشون همونیه که خداوند قرار داده: تناسب اندام👍 سلول کد نویسی خداوند را داره!!
مثال تناسب اندام همسر استاد و بعد از عروسی با چند بار شنیدن خوش بحالت راحت غذا میخوری و چاق نمیشی سبب شک و ایجاد ترس از چاقی شد و بعد از دوسال آرام آرام سبب چاقی او شد! روند لاغر شدن هم به همین شکله یهویی نمیشه👆
افکار مثبت خیلی زودتر تاثیر میذارن و قدرتمندتر هستن چون ذات الهی بر خیر و خوبی است و در مسیر لاغری قدرت افکار لاغری خیلی بیشتره و نگران نباشین که مثلا ۲۰ ساله چاق بودی الان هم باید ۲۰ سال تلاش کنی نه در یکی دو سال مسیر لاغری میتونی همش را به فراموشی بسپاری!!
تمرکز افراد توی این مسیر و ورودی های ذهنی، آگاهی های نگران کننده خیلی تاثیر در نتیجه دیدن دارن👍
استاد بعد از ۶ سال هنوز داره به ذهنش ورودیای خوب میده و فایل گوش میده و کارای مورد علاقشو میکنه و اولش هم ۱۵-۱۶ ماه هیچ نتیجه جسمی نداشته پس واقعاً نه عجله کن و نه انتظار داشته باش که با چندتا فایل تغییرات چشمگیر داشته باشی همینکه حست عالیه فوق العاده است و نتیجه هم به وقتش میاد!!
تنها روشی که میتونی لاغر بشی فقط همین روشه! موافقم چون راه هایی را حتی بعد از آشنایی با این مسیر رفتم ولی همشون بی فایده بود این تنهااااا مسیره👍🏅
شما در هر شرایطی هستین دوتا راه دارین یا باید شرایط را تغییر بدین که در ۹۹ درصد مواقع نمیتونید چون در بیرون از توعه و راه دوم اینه که خودت را تغییر بدی در مبحث برخورد با موضوع لاغری دو تا راه هم نداری فقط یک راه داری فقط باید خودت را تغییر بدی! با روشهای رژیم و ورزش و دارو و … همه پیرامونته تو نمیتونی با اون پیرامونیا درونت را تغییر بدی!!!!
مه تاب یه متناسب واقعی و صبور🥰✌️
با سلام استاد گرامی من الان که دارم مینویسم هنوز چند خط اول این متن رو خوندم وکلی فکر دارم انگار همین اول دوباره یک سرس از ایراداتم رو فهمیدم اسناد گفتند با شنیدن ودیدن وورودی هایی که در مورد چاقی وارد ذهنمون میشه اول احساسمون در مورد خودمون وبدنمون عوض میشه وما میاییم طبق اون احساس نادرست تصویر سازی میکنیم وخودمون رو بیشتر از اونچه هستیم مییبنیم بعصی وقتها وقتی این جوری میشیم فک میکنم که ایینه هم طبق فرمول نادرست لهنمون بهمون دروع میگه وبزر گنمایی میکنه اخه مثلا من یک چروک رو پیشونی ام دارم هر وقت خودم روش حساس شدم میرم جلو اییه اونو هر روز عمیق تر میبینم وفک میکنم هر کسی اول بامن برخورد میکنه داره اونو میبینه در صورتی که از اطرافیانم سوال میکنم میگن ما اصلا دقت نکردیم مگه چروک داری این همین قصیه چاقی ما ست که اول احساسمونو خراب میکنیم وطبق اون فرمول اشتباه وارد دهنمون میشه وبعد تصویر اشتباهی میسازیم وبعدش هم که عداب وجدان وترس از اینکه من چاق شدم یا دارم میشم ودر نهابت هم که چاقی روز افزون ودر قسمت بعدی گفتن بعداز این پروسه حتی تغییر سلولها رو هم داریم وای خدای من هی داره سوالهای دهنی ام جواب داده میشه پس اینکه میگن در دوره کودکی سلولهای چربی بدن کدوکت رو زیاد نکن به خاطر خوردن اون کدوک نیست بلکه باید مراقب باشیم چه صحبتی درمورد بدن اون کودک میکنیم واون چه چیزی از ما در مورد خودش میشنود یا اطلاعات نادرستی به دهنش در مورد موادغذایی ندیدم که مثلا من خودم چون دخترم کمی وزنش بیشتره هم بهش میگم که کره کمتر بخور چاقتر میشی وای با کودکم چه کردم خدایا مرا ببخش ولی جبران میکنم راستی همین اول یک خبر خوب بدم بعد از این تعریف بد از خودم دختر همین مدت که من شروع کروم حتی زکدتر از من داره لاعر میشه ویک جورهایی فک میکنم رو تمام اعضای خانواده تاثیر میزاره حالا دوباره برم روی بحث خودم پس من ابتدا به کودکم حس بد از خودش یا اون موادعدایی دادم واون خودش رو چاق تصور کرده یا با خوردن اون موادعذایی خودش رو چاق میبینه وبه این طریق سلولهای چربی در اون رشد میکنه واونم که دیگه انتظار چاق شدن رو داره وروز به روز چاقتر میشه ویا من خودم همیشه میگم من مسافرت میرم چاق میشم یا اگه باردار بشم چاق میشم در این موارد من چاقی جهشی دارم اخه دارم میگم هر موقع میرم مسافرت چاق میشم پس هر موقع دیگه راه میفتم از همون اول شروع میکنم به خوردن ودیگه اصلا تفریحم میسه خوردن ولذت بردن از خوردن بی موردم وبه خودم هم حق میدم که من باز بعداز مسافرت شروع میکنم در مسافرت هم میخورم واز خودم انتطار چاقی دارم وفرمولهای مربوط به این و قبل از سفر با ترس از مسافرت فعال میکنم ودر مسافرت هم فقط میخورم دقیقا دیگه فقط چاق میشم حالا برم فایل صوتی رو گوش کنم ببینم چی توی اون استاد گفتن که توی مطالب نوشتنی نبود استاد این فایل رو من توی یک جلسه دو دفعه گوش کردم میخوام بگم یک دفعه دیگه هم قبلا گوش کردم امروز که گوش کردم گفتم این مطالب امروز رو چرا اون دفعه نفهمیدم نمیدونم انگار فایلی جدید بود برام با یکدفعه هم نتونستم براتون دقیق بنویسم اخه من هر تکه از فایل رو هی گوش میدم هی فکر میکنم وبعد مینویسم امروز گفتم بزار تا اخر گوش کنم دوره دوم هی تکه تکه گوش کنم هی بنویسمحالا از اول فایل استاد فرمودندبیاین پروسه چاقی خودمون رو مرور کنیم راستی بیام پرو سه چاقی خودم رو مرور کنم واقعا من از کی چاق شدم تاریخش رو یادم نمیاد ولی عکسهام نشون میده که از بچگی توپر بودم ولی حالا فک میکنم از کی به چاقی ام حساس شدم یا برام مهم شد از وقتی که حرفهای بزرگترهامو شنیدم مثلا مامانم میگفتم تو چون چاقی لباسهات باید گشادتر باشهوخاله ها ودختر خاله هام من و چاق میدیدند وخدم از وقتی مثلا بیشتر دانشجو که شدم وبه بعد هم که ازدواج وبچه داری و همه اینها یک سری فرمول اشتباه داشتند وکه هممون تقریبا میدونیم پس پروسه چاقی من به این صورت شده که اول من شنیدم گه گفتند تو نسبت به فلانی که همسنته چاقتری وبعد که هی جلو ایینه میرفتم خودم رو چاقتر میدیدم وهی یواشکی توی خونه پدری رژیم میگرفتم ولی نه به صورتی که بعداز ازدواجم میگرفتم خلاصه اول شنیدم بعد دقیقا اولین باری که این حرف رو شنیدم با خاله هام مسافرت بودیم واون داشت توی جمع به مامانم میگفت که نه دختر تونسبت به دخترمن که همسنند چاقتر واون مثل تصویری باتمام جزییات توی دهنم هستش واونجا من راهنمایی فک کنم بودم واون خاطره هیچ وقت از رهنم بیرن نرفته وبگم که پیرامونش چقدر احساس بدی کزدم واز اون روز خودم رو چاقتر میدیم واستارتش خورده شد اخه همراه شد با احساسی که هنوز باهامه واین شد که تصویرم از خودم چاقتر شد وبعد هی رفتارم وبیشتر ترس از خوردن درمن زیادتر شد واسترس ونگرانی بعداز خوردن که هنوز که هنو من رو ول نکرده ودیگه هرچی سلول سالم که خداوند بهم لطف میکرد ودر بدن ساخته میشه یا میشده بلافاصله با کدگذاری اضافه اشتباه میشد سلول چاق کننده وهی با پیشرفت تکنولوژی که دسترسی به اخبار واطلاعات بیستر میشد من هی اطلاعات اشتباه بیستر وارد ذهنم میکردم وهی وردی های دهنی بیستری وارد میکردم وهمش با احساس بد وترس ونگرانی توام میشد وهی من الارقم فعالیتهای فیزیکی شدید ورزس وکلی هزینه چاق وچاقتر میشدم واون نتیجه ماندگار رو نمگرفتم حالا که راه ونقشه راه رو خوب بلدیم چرا برای لاعری انجام ندهیم خوب لاعری هم به همین صورته دیگه ابتدا باید هی ورودی دهنی درست در مورد لاعری به لهنمون بدیم وهی دادن این وردی ها رو استمرار داشته باشیم ودر نظر بگیریم که ما هنوز داریم ورودی به لهنمون میدیم ولی چاق هستیم وچه بسا چاقتر میشیم اخه ماکه هنوز اون باورهای استباه رو توی لهنمون از کار ننداختیم یا کمرنگ نکردیم فقط هنوز داریم اطلاعات میدیم وهی باید تکرار کنیم تا وزن اطلاعات داده شده درست بیشتر از اطلاعات نادرست بشه ووقتی کفه ترازو سنگین شد حالا دیگه تازه اونوقت باید وایستیم وتصویر سازی دهنی خوب بکنیم وناگفته نماند که این اطلاعات داده شده همواره باید با احساس خوب همراه بشه وبعدواینقدر تکرار کنیم که به عنوان باور درست در ذهنمون جا بگیره ووقتی باورمون عوصبشه دیگه کارتمومه واخه فرمولهای اشتباه از کار میفته ویا کمرنگ میشه واونجاست که دیگه کار به جسم میرسه ولی سرعتش بسیار زیاده که جبران تمام وقتهای گدشته رو میکنه ودیگه اونجاست که دفتر خاطرات دهنمون همهاش سرشار از خاطره خوب فرمولهای درسته وهرچی ورق میزنه دیگه میشه فرمول درست ودر نتیجه عمل درست ورفتار درست پس فقط باید صبر کنیم وادامه بدیدم واستمرار داشته باشیم وعمل کنیم وتوکل به الله بکنیم بقیه اش رو خدا زمانش که برسه حل میکنه با این کار ها به قول استاد تویدست نوشته هاشون که میگن توی دایره قدرت خدا قرار میگیری واقعا توی دایره قدرت خداوند قرار میگیری وتوی اون دایره همه چیز به طور خودکار در جهت درست انجام میشه توی لاعری پرسه راحتر انجام میشه چون تمام سلولهای ما ودهن ما اصلا به صورت لاعری تدوین میشن ما میام وکد اشتباه رو اول اصافه میکنیم پس روا طبیعی بدن ما لاعری هستش وخودش هم کمک میکنه فقط نباید ترسید ونگران بود وباید اعتماد کرد به خداوند بزرگ ودیگه ما انگار یک جورهایی کار رو به کاردانش سپردیم دیگه چه ترسی ونگرانی خداوند هیچ وقت زیر حرف وقول خودش نمیزنه توی همه جنبه های زندگیمون اگه بتونیم توی دایره خداوند قرار بگیریم کار به نحو احسن انجا م میشه میتونم بگم خدایا شکرت که هستی وهوای مارو داری با داشتن انسانهایی مثل استاد که به ما کمک میکنند خدایا شکرت فایل خیلی مطالب بیشتری داشت من خلاصه کردم .راستی در مورد برخورد با مواد عدایی بگم من هم خیلی خوب رفتار میکنم ومثل شما شدم وبخیال تنقلات شدم وبد بوده نبود نبوده تازه باشم هم تمایلی با خوردنشون نیست فقط استاد من یک موصوعی برا پیش اومده نمیدونم این جا مطرح کنم یا بیام توی واتساب بگم حالا میگم اگه دویت داشتید راهنمایی بفرمایید استاد من خوب فایلها رو گوش میدم وخیلی خیلی خوب میفهمم وترس از خوردن دیگه کمتر دارم باز الان فقط توی یک فایل شما فرمودی که قبل از اینکه بدنتون احساس پری بکنه دست از علا بکشید من دچار وسواس شدم واگه کمی بیشتر از اون مرحله بخورم باز این طوری عداب وجدان میگیرم من احساس سیری وپری روخوب میفههم شاید میگم اون قسمت فایل رو درست متوجه نشدم تازه وقتی هم که الان بیشتر میخورم به اندازه پیام سیری ام میرسم ولی میگم استاد گفته قبل از اون تموم کنید خودم میگم وسواس پیدا کردم یا این همون هنوز ترس از خوردنه هستش که به این صورت داره عمل میکنه این بارچون وقتی من تازه به حساب خودم زیاد میخورم احساس سنگینی نمیکنم ولی میگم کاش کمتر میخوردم واین کمی فشار بالای شکم نداشتم البته بگم من خیلی ایده ال طلبم وباید همه چیز رو به نحو احسن وتقریبا بدون خطا ودرست انجام بدم شاید برای اونه که وسواس دارم نمیدونم مدت یک هفته این جوری شدم فک میکنم دارم بدنمو باخوردن زیاد ادیت میکنم ومیگم من که توبه کردم چرا دوباره اشتباه میکنم وتا کی باید بدنم الیت کنم اینها فکرهایی که به دهنم میرسه ولی نمیزارم زیاد احساسم رو عوص کنه ولی بازم همون اول یک ترس وعلاب جدان بهم میده خودم فک میکنم همون باور مخفی ریسه دراره ترس از خوردن نمیدونممیسه بهم کمک کنید ممنونم
به نام خداوند جان و خرد
سلام و درود
با شنیدن هر فایل استاد و مثال هایی که از خودشون میزنن کلی انرژی میگیرم🙂
وقتی نتایج خودشون رو میگن و با خودم مقایسه میکنم کلییی حس خوب از خودم و راهم میگیرم🤩
وقتی میگفتن قبلا میرفتم فروشگاه و بدون فکر کردن کیک مورد علاقم رو برمیداشتم ولی الان قبلش فکر میکنم و بعد تصمیم میگیرم…به خودم میگفتم آره آره آره منم این رفتار برام شکل گرفته🥳🥳🥳🥳
قبلا وقتی از سر کار برمیگشتم میگفتم هوا گرمه،سر کار بودم و هزار تا بهونه دیگه…میرفتم خوراکی میخریدم و تا خونه میخوردم بدون اینکه فکر کنم،،،بدون اینکه ببینم گشنم هست یا نه…
ولی چند روز پیش که داشتم برمیگشتم و هوا به شدت گرم بود گفتم برم خوراکی بخرم و تا خونه بخورم…ولی به طور ناخودآگاه پیش خودم گفتم من که سیر سیرم،حتی تشنمم نیست،الان میرسم خونه دیگه و نرفتم🤩🥳🤩🥳🤩🥳
یا وقتی داشتم سیب زمینی سرخ میکردم،،،قبلا اصلا فکر نمیکردم،چیزی به عنوان فکر کردن وجود نداره برای سیب زمینی، ،،چیزی به عنوان سیری و گشنگی وجود نداره برای سیب زمینی🍟🍟🍟🍟میخوردم فقط😁ولی چند شب پیش یه ماهی تابه پر سرخ کردم و به طور ناخودآگاه تو ذهنم اومد من که سیرم و فقط چند تا دونه خوردم و بدون اینکه دلم بخواد اون شب اصلا سیب زمینی نخوردم🤩🥳🤩🥳🤩🥳🤩🥳
قبلا میرفتم بیرون یه کار دیگه انجام بدم از جلوی سوپر مارکت رد میشدم و اون چیپس و پفک هارو میدیدم برمیگشتم میخریدم بدون فکر…ولی الان هیچ گونه تمایلی ندارم🤩🥳🤩🥳🤩🥳
خدایا شکرت که موفقیت هامو بهم نشون میدی و من کلیییی انرژی میگیرم🤩🥳🤩🥳🤩🥳
وقتی رفتارت همون رفتاری میشه که استادت انحام میده یعنی روز به روز موفق و موفق تر میشی🌟💪🏻🌟💪🏻🌟💪🏻
❤️من هیچ وقت هیچ وقت از این مسیر خارج نمیشم❤️
❌من دیگه هیچ وقت روشهای قبلی رو تکرار نمیکنم❌
⛔روشهای قبلی همه غلط هستن🚫
💪🏻من نمیذارم هیچ چیزی منو از این راه منصرف کنه💪🏻
ما افرادی که اضافه وزن داریم هممون روشهای قبلی رو امتحان کردیم و هممون صد در صد میدونیم تمام روشهای قبلی با تمام درد و رنجی که دارن هیچ وقت نتیجه خیلییی فوری نداشتن…مثلا ما رژیم سخت میگیریم و در طی روز فقط آب میخوریم و ورزش سنگین میکنیم و دو یا سه سانس باشگاه میریم،،،هزار تا بلا سر خودمون میاریم،مشمبا میبندیم، قرص و دارو مصرف میکنیم و هزاران کار دیگه…..آیا با تمام این درد و رنج ها بعد یه هفته ده کیلو کم میکنیم؟؟؟؟؟؟نه من که به جرات میتونم بگم نه❌من که تا حالا ندیدم…و فقط عوارض و بیماری این کار هارو دیدم🙁حتی کسیو دیدم که با قرص هایی که میخورد و مثلا اشتهاشو کور کرده بود چند وقت بیمارستان بستری شده بود…
پس نباید تو روش لاغری با ذهن هیچ عجله ای کرد…ما مثالی نداریم که بگیم با روشهای دیگه خیلی زودتر و راحت تر و بهتر لاغر شدن پس چرا بعد یه هفته دو هفته فایل گوش دادن لاغر نشدم…
با صبر و استقامت و انتظار لاغری باید نتیجه رو ببینیم😍
مثل الان که من واقعا دارم نتایج رو میبینم🥳🤩🥳🤩
مثل الان که خودم به وضوح احساس میکنم چقدررررر رفتارم تغییر کرده🥳🤩🥳🤩🥳🤩
مثل الان که به وضوح میبینم که چقدرررر افکارم تغییر کرده🤩🥳🤩🥳🤩🥳
من هیچ وقت سراغ راهی که اذیتم کنه نمیرم من اشرف مخلوقات هستم و باید به سادگی و به زیبایی و عزتمندانه به خواستم برسم🌟🌟🌟
با اینکه الان با فایل نکات طلایی ۲۲ تا فایل لاغری رو گوش دادم ولی به وضوح میبینم که چقدرررر اون باور های چاق کننده ای که تو ۲۵ سال عمرم شنیدم رو شکستم💪🏻💪🏻💪🏻💪🏻💪🏻💪🏻
پس این مسیر رو ادامه به به زودی زود بهترین و عالی ترین نتیجه رو میگیرم🌟🌟🌟🌟🌟🌟🌟🌟🌟
همین الان هم تو رفتار و افکارم تغییر ایجاد شده و هم تو جسمم🤩🥳🤩🥳هم خودم احساس میکنم لاغر شدم و هم مادرم بهم گفت چقدر جمع شدی😍😍😍😍😍😍
وااااییییی چقدرررر خوشحاللللمممممم از نتایجممممم🤩🤩🤩🤩🤩🤩دلم میخواد جیغ بزنم از خوشحالی😍😍😍😍😍😍خداااااااااااایااااااا شکرت🌟🌟🌟🌟🌟🌟واقعا نمیدونم خوشحالمون از نتایجممممم چجوری بنویسم💪🏻💪🏻💪🏻💪🏻💪🏻💪🏻💪🏻💪🏻💪🏻اون امید و انگیزه ام که ایمان کامل دارم که من عالی ترین نتیجه رو میگیرم و تو کم ترین زمان به نتیجه رو میگیرم چجوری بیان کنم🙂🙂🙂🙂🙂
خیلی خیلی خیلی ایمان دارم که به زودی قشنگ ترین نتیجه رو میگیرم و همش خودم رو با اون اندام ایده آلم تجسم میکنم و وقتی میرم جلو آینه واقعا تغییرات رو و زیبا نگری خودم رو میبینم🌟😍💪🏻
من موفق ترین شگفتی ساز خواهم شد و لاغری آسان ترین کار دنیا هستش چون طبیعت بدن من لاغری هستش و بدن عزیزم و ذهن زیبای م و خالق بی همتای من مرا به سمت لاغری و تناسب اندام هر روز میبرن 💪🏻🌟😍🤩😇🥳
خدایا شکرت خدایا شکرت خدایا شکرت من به سادگی و به زیبایی و عزتمندانه به وزن دلخوام رسیدم🥰
خدایا شکرت خدایا شکرت خدایا شکرت بهترین استاد و بهترین آموزش ها و بهترین مسیر را سر راهم قرار دادی🥰
سلام🙂
واقعا چقدر عالی نحوه تاثیر آگاهی و آموزش رو بر جسم توضیح دادین بسیار ممنونم
نکته جالب توجه برای من تفاوت چاق شدن در افرادی که به مرور با ایجاد تصاویر ذهنی چاق شدن با افراد متناسبی که به طور جهشی تحت تاثیر حرف افراد متعمد مثل پزشکان چاق شدن بود و چقدر برام تاثیر کلام واضح شد و مسئولیت بیشتری رو حس کردم تا حداقل در روند چاق شدن افراددخالت کمتری داشته باشم وانصافا هم سعی کردم که در مورد اثر داروها یا بیماریها بر چاقی نظری ندم که چاقی رو در افراد تشدید کنه…. خدا رو شکر میکنم به خاطر دریافت این آگاهی🙏🙏🙏🙏
وقتی داشتین مراحل تبدیل آگاهی به فرمولها وتصاویر ذهنی و در نهایت تبدیل اون تصاویر به جسم چاق رو توضیح میدادین که الحق والانصاف عاااااالی بود خودم رو کاملا در اون حرفها میدیدم و انگار داشتین مراحل چاق شدن من رو میگفتین اینقدر که برای من شفاف و واضح شده بود
یکی از مراحل چاقی من بارداری بود که فعلا درباره اش نمیخوام صحبت کنم و در مورد مرحله بعدی که از ۷۰ به ۸۰ رسیدم در عرض یکسال شاید هم کمتر میخوام بگم.
بله من در خانواده ای بزرگ شدم که مادرم چاق بودن و پدر هم چاقی شکمی دارن و فامیل هم اکثرا اضافه وزن دارن
حتما بارها و بارها شنیده بودم که چاقی ما ارثی هست یا آب هم بخوریم چاق میشیم یا سن که بالا میره سوخت و ساز پایین میاد یا برنج و نون چاق میکنه و از این دست حرفها و بارها هم شاهد رژیم گرفتن مادرم و باشگاه رفتن و پیاده روی ایشون بودم و وزنی که کم شد و دوباره برمیگشت هزاران بار تذکرهای پدرم رو سر سفره غذا به مادرم شنیدم و ناراحت شدنهای مادرم رو دیدم که البته همچنان هم ادامه داره😶😶😶😶
کاملا یادمه که در اوایل اون سال یه لباس خوابی خواهر شوهرم برام دوخته بودن که ریون بود جنسش و من وقتی اونو میپوشیدم و جلو آینه رد میشدم حالم از اندامم بد میشد و تذکر همسرم مادرم و پدرم و منشی ام رو هم داشتم که داری چاق میشی و حواست به خودت باشه و…. کم کاری تیروئد هم در آزمایشها خودش رو نشون داد و یه علت دیگه برای چاقی ام پیدا شد و خلاصه مرتب رو هم روی ترازو میرفتم و با دیدن عدد بیشتر حالم بدتر میشد و همین تغییر احساسها حسابی روی ضمیر ناخودآگاه من تاثیر گذاشت و توجه من باعث میشد که ذهن ناخودآگاهم منو بیشتر و بیشتر به سمت چاقی ببره چون کار اون گسترش آنچه بهش توجه میکنی هست ومن مانتو هام رو بردم که درزهاش رو باز کنن چون به راحتی انتظار چاقی و چاقتر شدن در من شکل گرفته بود و خلاصه حجم غذام رو کم کردم و بشقاب میوه خوری برای خودم میذاشتم و شروع کردم پیاده روی بعد هم ورزش باشگاهی و به قول شما تلاش برای چاق نشدن و لاغر نشدن یادمه اولین بارها که در باشگاه وزن کردم ۸۱ کیلو بودم و حدود ۲،۳سالی که باشگاه رفتم وزنم یه بار به ۷۸ رسید ولی باز که خسته میشدم و رها میکردم دوباره اضافه میشدودر این مدت تا ۸۴ هم رسید و در واقع وزن کم نمیکردم فقط یکی دو سایز که دوباره برمیگشت
وقتی با سایت آشنا شدم اوایل حسابی ذوق زده و خوشحال بودم و فکر میکردم با ۱۲ جلسه رایگان من لاغر میشم حسم این بود که لاغر شدم ولی کسی چیزی نمیگفت
تا اینکه یه بار خودم رو وزن کردم و دیدم ۸۷ کیلو شدم خییییییییییلی ناراحت شدم که چرا دارم فایل گوش میدم و چاقتر شدم و…..تا بالاخره قانع شدم که به خاطر همین حس بد هست که استاد میگن وزن نکنید در واقع من با ۱۰۰ گرم فکر لاغر کننده میخواستم بر ۵ کیلو افکار چاق کننده غلبه کنم که در واقع امکانپذیر نبود ولی من اون موقع درکی از این روند نداشتم به مرور افکار لاغر کننده بر چاق کننده ها غالب شد و روند چاق شدن متوقف شد🙂🙂🙂🙂 و کم کم لاغر شدن شروع شد اونم به صورت گرم به گرم تا فعلا در نیمه راه هستم و رفتارها تغییر کرده و جسم هم در حال متناسب شدنه
الان دیگه از دیدم جسمم در آینه حسم بد نمیشه و اون لباس رو که میپوشم احساسم خوبه و کاملا این روندی که شما شرح دادین رو من طی کردم و کاملا برام ملموسه 🙂
کاملا درسته که سلولهای جدید ما تحت تاثیر مغز ما دیگه از کدهای چاقی پاک شدن و الان بر طبق اون طرح و نقشه الهی که خداوند در دی ان آ اونها قرار داده که تناسب هست عمل میکنن و تکثیر این سلولها هن سلولهای مشابه رو میسازه و اینه که لاغری با ذهن رو موندگار و همیشگی میکنه👌👌👌👌
سپاسگزارم به خاطر این فایل فوق العاده 🙏🙏🙏🙏🙏 برای من که مثل یه فیلم از زندگینامه چاقیم بود و اینقدر واضح و عالی همه چیز جایگزاری شده بود که شگفت زده شدم🙂
به نام خدایی که در این نزدیکیست 💖💖💖
سلام به همه دوستان هم مسیرم 🙋
مسیر لاغری من: نکات طلایی ۱ : از چاق تر شدن خوشحال باشید.
چه عبارت چالش برانگیزی خوندن این عبارت آدمو وادار به فکر کردن میکنه که چه جالب مگه میشه آدم تو این مسیر کلی سعی و تلاش میکنه که لاغر بشه بعد استاد که راهنمای مسیر هستند میگه از چاق تر شدن در این مسیر ناراحت نباش تازه خوشحال هم باش . من که وقتی یک فایلی رو گوش 👂 میکنم بعدش کلی در مورد چیزها یی که در اون فایل شنیدم فکر میکنم و ذهنم تا چند روز درگیر اون موضوع میشه و تقریباً شاید دو، سه روز طول بکشه تا اون موضوعات رو هضم کنم و بعد با آرامش و بدون عجله میام و تمرینمو اینجا مینویسم .✍️
من تا قبل از ازدواج متناسب بودم ولی در خانواده ای بودم که تقریباً بیشتر اعضای اون چاق بودند . یادمه اون زمان من اصلاً به چاقی و لاغری فکر نمی کردم و از هر نوع خوراکی و مواد غذایی که دوست داشتم 🥣🍛🥟🍕🍴 میخوردم واصلا زمان و مقدار خوردن برام مهم نبود ولی در خانواده خیلی شاهد رفتارهای چاق کننده بودم و به وفور می شنیدم که چاقی در خانواده و فامیل ما ارثیه و ما هر کاری هم بکنیم لاغر نمیشیم.وبه خاطر داشتن این باور مخرب همه افراد خانواده رفتارهای نادرست غذایی و چاق کننده داشتند و به هیچ وجه تکرار این افکار و رفتار های نادرست برای کسی عجیب نبود بلکه عادی و طبیعی بود اون زمان من فقط شنونده بودم و مکرر میدیدم که همه دختر و پسر های فامیل وقتی بزرگ میشدن و ازدواج💒💒 میکردن به سرعت چاق میشدن و این برای همه مون عادی و طبیعی بود و هنوزم هست. تا اینکه خودم ازدواج کردم 💒 کم کم احساس من تغییر کرد و میل و ولع من به مواد غذایی تغییرکرد وبا اینکه هنوز متناسب بودم ولی مدام به دنبال راهکارهای لاغری بودم. و انگار انتظار م از جسمم چاق شدن بود و روز به روز که چاق تر میشدم اصلا تعجب نمی کردم چون از بچگی کاملاً این موضوع در ذهنم نهادینه شده بود که چاقیه ما ارثیه و بعد از ازدواج همه دخترای فامیل چاق میشوند و چون با چشمم زیاد الگو دیده بودم دیگه چاقیمو پذیرفته بودم .وترس از چاق شدن در من به وجود آمده بود ومن به شدت به فکر لاغرشدن بودم واز انواع روش ها برای متناسب شدنم استفاده میکردم و در هر روش با هزاران سختی مدتی لاغر میشدم و بعد از رها کردن اون روش دوباره چاقیم بر میگشت واین چاق و لاغر شدن همیشه روی اعصابم بود و هر وقت که افراد متناسب رو میدیدم فکر میکردم که من آدم بی اراده ای هستم و اصلا فکر نمی کردم که مشکل از ذهن چاقمه والان که به این مسیر زیبا هدایت شدم در هر گام که یکی از دلایل اضافه وزنم برام روشن میشه متوجه میشم که چقدر افکار و رفتار های چاق کننده داشتم که همه شو تحت آموزش عزیزانم در خانواده👨👩👧👦👩👩👧 یاد گرفته بودم وذهن پاک و متناسبم آرام آرام تبدیل به ذهن چاق شد و سالها طول کشید تا با تکرار و تمرین آموزش های چاقی در زندگیم گرم به گرم به جسم متناسبم اضافه شد و بدون اینکه من زمان تعیین کرده باشم ویا عجله ای داشته باشم اولین نشانه و نتیجه ایجاد انتظار چاقی درون من که ترس از چاق شدن بود صورت گرفت و استارت چاق شدن من زده شدو جسم متناسب و نازنینم دچار اضافه وزن و چاقی شد و چقدر هم این تغییر وضعیت برام عادی و طبیعی بود. و حالا در این گام با 👂گوش دادن به این فایل خیلی خوشحال شدم🥰 و کلی احساسم خوب🤩 شده چون فهمیدم که لاغرشدن همون چاق شدنه فقط باید به جهت مخالفش عمل کنیم و فهمیدن این موضوع باعث شد که اشتیاق من برای ادامه مسیر بیشتر بشه درسته ، اون زمان که من داشتم در خانواده آگاهی های چاق کننده وارد ذهنم میکردم خیلی متناسب بودم حالا در روش ذهنی هم دارم همین کار رو انجام میدم درسته که هنوز به وزن ایدهآلم نرسیدم ولی هر روز دارم آگاهی و آموزش های لاغری وارد ذهنم میکنم ، فایل گوش 👂 میکنم و مطالب سایت و نظرات دوستان که باعث میشه ذهنم در فضای لاغری قرار بگیره میخونم و همه اینها باعث میشه که آموزش های ارزشمند در ذهنم نفوذ کنه و نهادینه بشه و استارت لاغری من زده بشه🌺🌺🌺 درسته که متناسب شدن در این روش زمان بره و به قول معروف دیر زود داره ولی سوخت و سوز نداره بالاخره هر کس تو این مسیر باشه و تلاش ذهنی داشته باشه نتیجه براش محفوظه همه ما افراد چاق ترس از چاق و چاقتر شدنو تجربه کردیم ، امید مونو واسه لاغرشدن از دست ✋ داده بودیم و به خاطر همین از انواع روش های مختلف برای لاشدن استفاده کردیم و نتیجه دلخواه مونو نگرفته بودیم و خداوند متعال که شاهد رنج و فشار و تلاش مون بود ما رو به این مسیر درست هدایت کرد🌹🌹🌹 حالا وظیفه من در این مسیر اینه که حواس مو خوب جمع کنم این جا که دیگه رژیم و محدودیت غذایی و تلاش جسمی وجود نداره که من خسته بشم و بهانه ای برای ادامه ندان داشته باشم اینجا یک فضای کاملا پاک و دوستانه و مملو از آرامش و امنیت و امید رسیدن به هدف با یک استاد دلسوز و مهربان که راهنمای همه مون برای رسیدن به هدف مون (, متناسب شدنه) وجود داره و هرچه هست تلاش ذهنیه پس خستگی نداره .💖💖💖
پس من پر توان 💪💪💪 ادامه میدم و در هر گام ذهنمو به چالش میکشم تا موانع لاغرشدن مو رفع کنم و آگاهی های لاغر کننده به ذهنم میدم تا در عمق جان و ذهنم نفوذ کنه و کمکم احساسم تغییر کنه وترس از چاق شدن جا شو به امید به لاغر شدن بده و من مطمئنم که استارت لاغر شدنم زده شده چون من کلی کاهش وزن و سایز دارم و عکس مو هم برای استاد فرستادم و امروز که وارد سایت شدم عکس مو تو آلبوم کنار عکس دوستان شگفتی سازم دیدم و از دیدن تغییراتم کلی خوشحال شدم و افتخار میکنم که منم یکی از شاگردان استاد گرامی هستم که تونستم با استفاده از آموزشهای ارزشمند ایشون شگفتی ساز بشم 🙏🙏🙏. ممنون استاد.
تو این مسیر باید مراقب ورودی های ذهن مون باشیم و به قول استاد بستر ذهن مون مثل زمین کشاورزی میمونه . ذهن ما هم نیاز به آب مناسب که همون آگاهی های مناسب ، رفع موانع که همون علف های هرز که باید از تو زمین برای پرورش بهتر محصول ،که همون بذر لاغری بچینیم ، که میشه رفع موانع لاغری. علاوه بر این ها باید مراقب باشیم که آب ناپاک که همون آگاهی های ناراحت کننده ست وارد بستر ذهن مون نکنیم که باعث نابودی بذر لاغرشدن مون که هنوز خیلی کوچک و شکننده ست بشه .و اصلا مهم نیست که چند وقته که تو این مسیر هستیم و داریم از آموزش ها استفاده میکنیم . مهم اینه که چطور داریم آگاهی ها و آموزشها رو دریافت میکنیم و چطور داریم در زندگی از اونا استفاده و بهشون عمل میکنیم. در روش ذهنی عمل کردن به آموزش ها نتیجه رو برامون رقم میزنه نه مدت زمانه بودن در مسیر .
با تشکر از زحمات استاد گرامی و آرزوی بهترین ها برای همه.🌹🌹🌹.
سلام و درود بر مشتاقان تناسب اندام
امروز میخوام به این فایل اینجوری نگاه کنم . نکته ای که در لابه لای فایل استاد بهش اشاره شد و خودش اینقدر مهم بود که به تنهایی میتونست یه فایل کامل باشه . ورودی افکار منفی به ذهن ممنوع.
من همش به دنبال افکار لاغری .باور لاغری و آگاهی لاغری بودم اما مسله به این مهمی برام مخفی بود .
همانطور که با مسولیت خودمان دروازه ذهنمان رو واسه هرکسی و هرچیزی باز میکنیم چه توقعی داریم زودتر به هدفمون برسیم .
اگه یه کم برای خودمان و آرمانهای خودمان ارزش قائل میشدیم حاضرنمیشدیم دروازه ذهنمان رو مثل دروازه کاروانسرا برای همه چی باز کنیم .
انتخابات . دلار. کرونا. تحریم . دعوا . کنکاش در موضوعات خانوادگی و…
مگه ما چه قدر دراین دنیا وقت داریم هی اشتباه کنیم و هی پشیمون بشیم و دوباره برگردیم و از نو شروع کنیم .
ما واسه اهداف بزرگتری خلق شدیم و اگه رسیدن به اهدافی که در قلبمون هست میسر نبود هرگز خداوند اون آرزو رو درقلبمون نمیزاشت.
حالا که ورودی افکار منفی و متفرقه ها که هیچکدوم به آرمانهای ما مربوط نمیشه رو به ذهنمان ببندیم دیگه راحت تر افکارها و باورها و آگاهیهای لاغر کننده در ذهنمان میشینه.
من الان دو روزه تصمیم گرفتم وقتی از خونه حرکت میکنم به سمت محل کارم زوم کنم ببینم چندتا فرد متناسب میتونم ببینم و خدا رو شکر کلی افراد رو دیدم در حالیکه تصورش رو هم نمی کردم داخل سرویس گرفته تا خیابان و ….
چون استاد فرمودند که آموزش همراه با عمل . و همینطور داخل محیط خونه . مرتب به رفتار غذایی نگاه میکنم باورم نمیشه هر روز دارم یه رفتار و عادت بد رو کشف میکنم . ناخنک زدن به غذاها درحین درست کردن .
حتی خاطره داشتن از غذا مثل هندونه برای من . تا قاچ قاچ کنم تندتند چندتا رو میخوردم بعد که کارم تموم شد یاد حرف استاد افتادم که گفتند ما انسانیم مثل انسان رفتار کنیم از خودم خجالت کشیدم این چه رفتاری بود مثل قحطی زده ها هندونه خوردم و داشتم فکر میکردم با هندونه من چه خاطره ای در ذهنم ایجاد کردم که اینجوری رفتار کردم .
آخه همش برمن مبرهن شد که خدایا من که کم میخورم و زود سیر میشم پس چطور باورم غلطه اما رفتار غذایی ام درسته .
حالا کم کم دارم رفتارغذایی غلطم رو کشف میکنم. من که همش رفتار غذایی رو در کم خوردن و پیغام سیری و گرسنگی میدونستم .
یا میوه ها رو میشورم تا شستنش تموم نشده من چندتا رو میخوردم. میدونم خیلی رفتار غذایی غلط دارم که هنوز کشفش نکردم😅
خوب همینا یعنی آموزش همراه عمل . من تا قبل این دوره این رفتارها رو طبیعی میدونستم اما الان دیگه نه ..
البته من از ۱۹ همین ماه دارم جدی فایلها رو گوش میدم و تمام تلاشم رو میکنم تا در زندگیم پیاده کنم .
پارسال دوره رو دیدم اما نمیدونم چرا فایلهای آموزشی رو ندیدم و دوره رو کلا فراموش کرده بودم .
من تازه دارم آگاهانه آگاهی رو وارد ذهنم میکنم هنوز وارد مرحله احساس لاغر شدن مرحله دوم هست نشدم . چون ما اول آگاهی چاقی رو وارد کردیم احساس چاق شدن در ما شکل گرفت و بعدش رفتار و بعدش چاق شدن .
پس الان هم آگاهی لاغر شدن بعد حس لاغر شدن بعد رفتار لاغرکننده بعد لاغری.
پس عجله ای نیست مرحله به مرحله . تا سلولهای چاق کننده وجودم پاک بشن و سلولهای متناسب جایگزین شن .
به امید موفقیت برای همه مشتاقان این راه .
من دوباره و از امروز در کنارتون شروع میکنم^^
اینبار تمام توانم اینه که هر روز هستم،و مطمعنا این توانمندی بیشتر و بیشتر و بیشتر هم میشه.
هم از خدا،هم از خودم و هم از شما همه ممنونم.
با سلام.این فایل نکات طلایی زیادی داره بله من هم قبلا از چاقی بیشتر میترسیدم و درواقع همه افراد چاق همچین حسی رو تجربه کردن اما چون این روش با روشهای دیگه خیلی تفاوت داره باعث میشه من نه تنها نترسم بلکه از چاقی خوشحال هم بشم.چون این چاقی موقتیه.چون فهمیدم که لاغری رو هم مثل سایر هنرهای دیگه باید آموزش ببینم.مثلا وقتی من اولاش میرفتم سر کار جدید نمیدونستم چجوری با رایانه کار کنم چجوری با کیبورد کار کنم وکند بودم اما به مرور ودر طی این سالها کار کردن خیلی حرفه ای شدم الان چندتا کار رو باهم انجام میدم و حتی چند باجه رو با وجود مشتریای زیاد خیلی خوب اداره میکنم و همکارام در برخورد با یه مشکلی سریع میان و از من کمک میخوان.پس این نشون میده که لاغری هم همین طور هرچقدر بیشتر ادامه واستمرار داشته باشی و تمرینات رو مرتب انجان بدی تو هم حرفه ای میشی فقط باید صبور باشی.در مسیر لاغری با ذهن هم هرچه بیشتر درباره عملکرد ذهن و چگونگی تاثیر گذاری اون بر روی جسمم اطلاعات بیشتری داشته باشم مسلما نتیجه عالی به همراه خواهم داشت.
مراحل آموزش ذهنی و نحوه تاثیر ذهن برجسم:البته باید بگم که اول باید از مراحل چاقی بگم چون ما قبلا چاق بودیم وقبول کردن ودرک این مساله برای ما راحت تره تا مراحل لاغری.
آدمها از ابتدا لاغر و متناسب بودن حتی اونهایی که از بچگی چاق بودن چون به هرحال در مراحل تشکیل جنین هم متناسب بودن.بعد میایم تو خونواده ای زندگی میکیم که افراد اون خونواده چاق هستند صحبت کردن اونها با یکدیگردرمورد چاقی و رفتاراشون باعث میشه آگاهی های چاق کننده وارد ذهن مابشه و و چون این آگاهی ها بارها و بارها تکرار میشه و سبب میشه به مرور احساس بد درما شکل بگیره و ما بترسیم از چاق شدن و چون حس ما تغییر میکنه این شنیده ها و دیده ها با احساس ما ترکیب میشه وسبب ایجاد فرمول های چاقی در ذهن ما می شود و وقتی این فرمولها در ذهن ما بیشتر میشه تبدیل میشه به تصاویر چاقی در ذهنمون و انتظار چاق شدن در ما شکل می گیره وفرمولهای چاق کننده در مغز به دستورات عملی تبدیل میشه وبه مرور رفتارهای ما تغییر پیدا میکنه دستورات مغزی هم علاوه بر تغییر دستورات مغزی سبب تغییر در سلول سازی و عملکرد جسم ما می شود و به مرور جسم ما هم تغییر می کند به همین راحتی ولی این پروسه زمان می بره.حالا این پروسه می تونه جهشی هم باش مثلا فرد در خونواده متناسب بزرگ شده و متناسب هم هست ولی در اثر یه بیماری رفته پیش دکتر و دکتر بهش گفته برای درمان بیماری این قرص روباید بخوری ویکی از عوارض این قرص این که باعث چاقیت میشه وچون دکتر درذهن ما آدم قابل اعتمادی هست این فرمول سریع جای می گیره و انتظار اون فرد میشه چاقی.اولین نشانه ایجاد انتظار چاقی در فرد ترس از چاق شدن است که به مرور که چاق شد میشه ترس از چاق ترشدن واین چرخه ادامه پیدا میکنه تا این که ما طی چندین سال چاق میشیم.لاغری باذهن هم دقیقا همین مراحل داره با این تفاوت که اونجا به جای اطلاعات چاق کننده ورودی لاغرکننده میده اونم از طریق فایلهای آموزشی که وارد ذهن ما میشن و با تکرار و انجام تمرینات مرحله تثبیت و نفوذآگاهی های لاغرکننده به ذهن انجام میشه که در ابتدا ایجاد احساس خوب میکنه یعنی اون احساس بد تبدیل به احساس خوب میشه به این شکل که دیگه ما ترسی نداریم از چاقی و امیدوار شدیم که ماهم می تونیم لاغر بشیم بعد تاثیر این آگاهی های لاغرکننده به مرور رفتار رو تغییر میده اشتهای ما کم میشه فکرمون همش پی خوردن نیست حرص و ولع قبل کمتر شده وبعدتاثیر این آگاهی ها بر جسم ما اتفاق میفته و به مرور جسم هم تغییر میکنه که من الان در این مرحه هستم خدارو شکر من الان خیلی تغییر کردم وخیلی وزن کم کردم ان شاءالله بزودی عکسمم میزام تو آلبوم شگفتی ها.طی کردن این پروسه برای همه مساویه اما زمان طی شدن برای هرفرد متفاوت هست خدارو شکر میکنم که از کارم باوجود تمام سختیش اومدم بیرون وبعد خدا منو به این مسیر هدایت کرد و من الان وقت بیشتری دارم که تمرینات رو انجام بدم تمرکزم خیلی بیشتر رو محتواهایی که استاد تو فایلا برامون میگن و الان اعتماد به نفسم بالا رفته که راحت میتونم دیدگاه بزارم به خودم برسم و خودمو دوست داشته باشم، بعدتا جایی که وقت کنم دیدگاه دیگران رو میخونم و نکاتی هم از اونجا یاد میگیرم خلاصه زندگیم داره دگرگون میشه چقدر احساس خوبیه که به هدف و خواسته چندین ساله ات برسی اونم به این راحتی و با هدایت ولطف خداوند من دست استاد عزیز رو میبوسم که چراغ راه ما شدن 😙😚😙💝💝💋💋خیلی ممنون.
سلام استاد و دوستان عزیز
ترس از چاقی: مهم ترین مانع برای من که اینهمه سال نزاشته به تناسب برگردیم همین ترس دائمی بوده چه ترس از خوردن و چه ترس از چاق تر شدن . هممون شنیدیم از هرچی بترسی سرت میاد !درواقع باترس از چاقی ما اونو گسترشش دادیم بزرگترش کردیم چون که اینهمه سال کانون توجهمون بوده اونم با قوی ترین حس که ترسه پس شدیدا توی ناخوداگاهمون نشسته و ما هربار دیدیم چاق و چاق تر شدیم حتی از یروز قبلمون ! یعنی ذهنمون انقدر قدرت پیدا کرده انقدر ماهر شده توی چاق کردن ما که اگه مثلا اوایل ماهی دوسه کیلو وزن اضافه میکردیم یا لباسمون یکمی تنگ میشد این اواخر دیگه بایکی دوروز غذا خوردن یا شیرینی خوردن حس میکردیم فورا چاق میشیم !
یعنی ما عوض اینکه به لاغری توجه کنیم داشتیم به طرز وحشتناکی به چاقی فکر میکردیم و پیش خودمونم خوشحال بودیم که من تمام تلاشمو میکنم برای لاغر شدن و دائم الرژیمم و ورزشی میکنم که تمام هیکلم میشه عرق اما….. غافل ازاینکه ما داشتیم عجیب با چاقی میجنگیدیم و بیشتر و بیشترش میکردیم . درست همون لحظه که شدیدا عرق میریختیم و از گرسنگی فشارمون می افتاده چون حالمون بد بوده ترس تو وجودم ن بوده که نکنه لاغر نشم نکنه اینجور بشه و اونجور نشه باسرعت هرچه تما م تر به سمت ناخواسته مون درحرکت بودیم .
بارها پیش اومده که افراد تصمیم گرفتن یه رفتار بدی رو مثلا در همسرشون تغییر بدن .اما هیچوقت موفق نشدن و حتی کار به جاهای باریک تر کشیده چرا ؟چون اون آدم بجای اینکه آرامشش رو حفظ کنه توجهش رو از رفتار بد اون شخص برداره بزاره روی نکات مثبتش اما مدام تو ذهنش اوننا رو مرور کرده بحث کرده تلاش کرده که تغییر بده همه چیو اما تا ازدرون دیدگاهشو ذهنیتشو تغییر نده هیچی درست نخواهد شد !
ولی مایی که دیگه بامسیر لاغری باذهن آشنا شدیم و یه راه مستقیم و درست و گرفتیم تا تهش هم میریم چون میدونیم تنها راه متناسب شدن همینه باید برای اینکه بهتر نتیجه بگیریم و خسته نشیم از چگونگی عملکرد ذهن اگاه بشیم . اینجوری بااطمینان قلبی و انگیزه بیشتری پیش میریم
👈ما چطوری چاق شدیم؟ اولش کلی حرف درمورد چاقی شنیدیم از اطرافیان و آشنا و رسانه و …..
انقدر این آگاهیا تکرار شده زیر گوشمون که کم کم هرجا بحث چاقی و شنیدیم دچار ترس و نگرانی شدیم .ترکیب اون حرفا ➕ احساس بد در ما فرمول های چاق کننده رو بوجود اورده 💡و این فرمول ها یا همون باورهامون انتظار ما رو از خودمون تغییر داده و تصاویر دنیمون هم به فرد چاق تغییر کرده و ما اصلا منتظر بودیم که چاق شیم کاملا واسمون طبیعی شده بود که چاق بشیم تکرار این وضعیت باعث دستورهای جدید مغزی و اعمال و رفتار چاق کننده میشه و بعد مدتی جسم ما تغییر کرده و تنگ شدن لباس ها گواه این قضیه بوده . دوباره حال بد و بدتر رفتار چاق کننده بیشتر و چاقی بیشتر !
یه شکل دیگه ای هم از تغییر فرمول ذهنی وجود داره که جهشی اتفاق می افته دیگه مراحل قبل و نداره و اون زمانیه که ما یه حرفی رو از فردی که خیلی قبولش داریم مثل پزشک میشنویم که میگه فلان دارو رو برات نوشتم اما مراقب باش چاق کننده اس!! که بعد مدتی بااینکه فرد خیلی هم مراقب غذاخوردنشه و کنترل میکنه همه چیو که چاق نشه اما دقیقا چاق میشه . 😔
این شناخت و آگاهی باعث میشه که از سردرگمی و بلاتکلیفی دربیایم و بدونیم چه اعمالی باید انجام بشه چیکار باید کنیم که لاغر و متناسب بشیم . حتی باید از چاق شدن خوشحال باشیم و بدونیم این وضعیت موفقتیه ناچاره که رد بشه و بره چون روند کار ذهن و فهمیدیم دیگه نگرانی چه معنی میده .ذهنی که تونسته مارو به اون راحتی به این شکل دربیاره اگه ازهمون مسیر بریم چیزی جز لاغری انتظارمون رو نمیکشه .😊 و ازونجا که میدونیم لاغری همون چاقیه منتهی در جهت عکس، ما اینبار آگاهیای لاغر کننده به ذهن میدیم بجای ترس از چاقی امید به لاغری درما بوجود میاد و .ترکیب این دو باهم فرمول لاغر کننده در ذهن بوجود میاره و دستور های جدید مغزی دیگه باعث ایجاد رفتارهای صحیح و متناسب کننده در مامیشه و با استمرار، جسم ما هم تغییر شکل میده و ما لاغر میشیم.✔😍
استاد عزیز متشکرم موفق و پیروز باشید🌸🌸🌸
عرض سلام و خسته نباشید جانانه به استاد عزیز و سایر دوستان.
دیدگاه من،از این فایل
واقعا ترس از چاق تر شدن یکی از موانع بسیار خطرناک است که نمیزاره ما لاغر شویم .من تا نوجوانی متناسب بودم و،تا جایی تقریبا تا سن ۲۰ هم یا ذره چاق شده بودم اما یادمه اطرافیان بهم می گفتند فلانی چاق شدی پهلو داری دیگه از اون موقع همیشه نگران چاقتر شدن بودم و این نگرانی هی تکرار میشد تا در احساس من تاثیر گذاشت و من پذیرفتم که باید چاق باشم .همه ی انسانها از همان اوایل لاغر بودند و بعد مثل من به یه طریقی با دیده ها و یا شنیده ها در معرض چاقی قرار گرفتند و بعد ترس از چاقتر شدن و بعد تاثیر در احساس آنها و هر روز چاقو و چاقتر اما با آموزش لاغری با ذهن ما میتوانیم برای همیشه از شر چاقی رهایی پیدا کنیم و این بر میگرده به طریقه یادگیری که باید بدانیم لاغری با ذهن چیه و چکار میکنه چون با تمام روشهایی که تا حالا همه ی ما رفتیم و نتیجه ای حاصل نشد تفاوت زیادی داره این دیگه تغییر افکار و رفتار ماست و بستگی داره که ما چطور انجام بدیم آیا فقط باید فایل گوش کنیم و یا بخوانیم و بنویسیم ؟نه تغییر افکار و نگرش ذهنییه باید با،دقت آنچه را که یاد میگیریم در زندگی عمل کنیم و طبق اونا نگرش خودمون را تغییر بدیم فرمول های ذهنی لاغری را جایگزین فرمول چاقی کنیم و کم کم تغییر در احساس ما وبعد در رفتار ما و در نتیجه در جسم ما دیده خواهد شد ممنون است فردی طی دو سه هفته این تغییرات درش به وجود بیاد مثل خود بنده ممکنه فردی یک الی ۲ سال تغییرات احساسی و رفتاری دارد اما جسم او هنوز سر جا شه این مهم نیست چون در نهایت لاغر خواهیم شد مهم اینکه مسیر درسته و با استمرار در این مسیر مطمئن هستم که همه موفق میشیم .اما یه نکته خیلی مهم که میتونه به پیشرفت ما در مسیر لاغری با ذهن کمک کنه باید مواظب ورودی های ذهن خودمون باشیم که در طول روز ما به چه چیزهایی فکر میکنیم زیرا افکار منفی احساس ما را خراب میکنند و مانع پیشرفت ما در لاغری با،ذهن میشوند پس در آگاهی دادن به ذهن خود و افکار مثبت کوشا باشیم و سریعتر در مسیر تغییر زندگی و لاغری با ذهن برسیم .ممنون از شما استاد عزیز .
سلام خدمت استاد عزیز و دوستان گرامی🌹نکات طلاییبرای لاغر شدن و لاغر ماندن ما باید با نحوه آموزش های ذهنی و چگونگی تاثیر آن بر جسم آشنا بشویم من تا کلاس سوم راهنمایی متناسب بودم و از اندام زیبای خودم لذت می بردم تا اونجایی که بعضی از دوستام میگفتن چه اندام متناسب و خوبی داری بهشون میگفتم به خاطر اینه که من توی باغم و تحرک دارم ولی شما ها نه همش توی خونه هستید .آخه بزرگترها همیشه به ما میگفتن یکی از علت های چاقی بی تحرکی هست در واقع ذهن من پذیرفته بود بی تحرک بشم باید منتظر چاق شدن باشم 😔از اونجایی که ما توی باغ کار کشاورزی داشتیم همیشه در جنب و جوش بودم و مدام در حال خوردن میوه جات و مغزی جات بودیم .اصلا ترس از غذاخوردن نداشتیم و توی خیال خودمونم فکر نمیکردیم که چاق بشیم . اما متاسفانه تابستان که شد ما دیگه خونه نشین و بی تحرک شدیم وقتی برای ثبت نام اول دبیرستان رفتم عکس بگیرم عکس صورتم با عکس سال قبل زمین تا آسمون فرق داشت خیلی حالم گرفته شد😔 از اونجا بود که متوجه شدم جسمم شروع به چاق شدن کرده البته انتظارشو داشتم چون مدت ها در ذهنم پذیرفته بودم بی تحرکی چاقی میاره😔 و رفته رفته شاهد چاق شدن خودم و اطرافیانم بودم 😔 دیگه غذا خوردن با ترس و لرز بود که مبادا چاق تر بشم موقع لباس دوختن همیشه به خیاط میگفتن گشاد بدوز که دو روز دیگه جا باز میکنه (یعنی چاق میشه).خلاصه این روند ادامه پیدا کرد تا حسابی چاق شدم 😔فرمایش شما استاد کاملا درسته آره ذهن نا خوداگاه من از طریق شنیده و دیدن نمونه های بارز شنیده ها پذیرفت که بی تحرکی منجر به چاقی میشه و این احساس بد چاق شدن اونقدر در ذهن من تاثیر داشت که منجر به رفتارهایی شد که نتیجه ای جز چاق شدن جسمم نداشت .الانم که به لطف خدا مسیر درست رو یاد گرفتم خیلی خوب دارم بر روی ذهنم کار میکنم من کلا اهل اخبار نگاه کردن نبودم از روزی که یکی از فایل هاتون در مورد اینکه اتفاق های بد رو دنبال نکنید گوش کردم تمام سعیم اینه که همیشه حال خوب داشته باشم و توی اتفاق های بد نمونم خدا خیرتون بده فایل های آموزشی شما بود که به من قوت داد و امید بخشم شد . و میدونم که لاغری با ذهن به زمان نیاز داره برای همین رفته رفته اطلاعات صحیح لاغری که به ذهنم وارد شده خیلی خوب بر روی رفتارم تاثیر گذاشته و دیگه حرص و وله خوردن ندارم با آرامش و بدون ترس غذا میخورم و مطمئنم که غذا منو چاق نمیکنه و تاثیر فوق العاده ای بر روی جسمم گذاشته تا اونجایی که هر کی منو میبینه میگه لاغر شدی خیلی باحاله وقتی این حرفو میشنوی روحت شاد میشه همون جوری که سال های زیادی میگفتن چاق شدی و حالمون رو داغون می کردن الان باگفتن لاغر شدی امید و انگیزه به ما می بخشن و باعث میشن خیلی محکم تر مسیر لاغری رو دنبال کنیم و من همچنان در مسیر هستم برای رسیدن به اندام ایده آل همیشگی 😊
سلام استاد….. دیدگاه دوستان عالی بود و برداشت هایی که از فایلتون داشتن خیلی خوب بود….. دقیقا استاد منم دوستی دارم که مثل همسر شما متناسب بود … یادمه تو یکی از فایل ها دیدگاه همین دوستمو گزاشتم. ازاینکه همه چ راحت میخورد و توجهی به جسمش نداشت، ماکلی بهش حسودی میکردیم و به زبون میاوردیم خشبحالت از اینکه راحت میخوری و چاق نمیشی. اما از بس رفتار وصحبت های ماکه چاق بودیم رو شنید و تکرار و تکرار شد در ذهنش، که اونم دچار بزرگی شکم و پهلوهاش شد.. که الان چن وقته دنبال لاغرکردنه. همیشم میگه چی بخورم اب شه. خلاصه که ذهن خیلی عجیبه و فقط باید وقتی فرمول جدید وارد ذهن میکنیم دیگه باتکرار به حال خودش بزاریم تا خوب ذخیره سازی کنه اطلاعات جدیدو، بعد فرمان به جسم بده و تغییرات ایجاد بشه. منم استاد تا قبل از درک اگاهی های لاغری باذهن، باهر چی که میدیدم و مورد علاقم بود، واکنشم فقط خوردن بود. نگاه نمیکردم ببینم اصلا اون لحظه اشتها دارم یا نه. فقط چون بیکار بودم دوست داشتم یه چیزی بخورم. و حتی با فکرکردن به خوراکی مورد علاقم، ترغیب میشدم همون لحظه بخرم وبخورم. الان وقتی غذای مورد علاقم جلو چشمم میاد اول به ذهنم رجوع میکنم. نگاه میکنم ببینم میل به خوردن دارم اشتها دارم یا نه فقط برای اینکه اون خوراکی و غذارو دوست دارم و خوشمزس میخوام بخورم؟!…… با ذهنم دوست شدم و موقع خوردن باهاش تو دلم صحبت میکنم. و اون هم فرمان فرمول های درستی که بهش دادم رو به من برمیگردونه……..عمرتون بابرکت… یاعلی
سلام به استاد و دوستان عزیز
واقعا یکی از بزرگترین چالش های افراد چاق، ترس از چاق تر شدن هست، من هم از وقتی که به چاقی خودم پی بردم مدام این ترس چاق تر شدن رو داشتم که با سرزنش اطرافیانم که همیشه میگفتن: “کمتر بخور، یه کم تحرک داشته باش” این ترس شدت میگرفت و من هم پیرو توصیه های اطرافیانم از روش های مختلف (رژیم، پیاده روی، طناب زدن و… ) واسه لاغر شدن استفاده کردم که همگی نتایج موقت داشتند و با رها کردن روش دوباره من به وزن و سایز قبلی برمیگشتم. خداروشکر در روش لاغری با ذهن متوجه شدم که در روند چاق شدن، اول ذهنم چاق شدن رو یاد گرفت و بعد این چاقی رو در جسمم اجرا کرد. و دلیل شکست خوردن من در روش های قبلی این بود که من فقط به جسمم فشار وارد میکردم و هیچ برنامه ای برای ذهنم نداشتم.
بنابراین اگه میخوام لاغر بشم باید همین مسیر رو در جهت عکسش انجام بدم. یعنی اول ذهنم لاغر شدن رو یاد بگیره بعد جسمم لاغر شدن رو تجربه کنه، که این خودش نیاز به فایل گوش دادن، تمرین انجام دادن، خوندن نوشته های دوستان داره، که از همه این ها مهم تر این هست که ما این آموزش ها رو در زندگیمون به “عمل” تبدیل کنیم تا جسم مون ترمیم بشه و به تناسب اندام دلخواهمون برسیم.
من خودم به شخصه توی این یکسال و چهارماه خیلی سعی کردم که تمرکزم روی فایل ها باشه، اما متاسفانه بعضی وقتا ذهنم درگیر یکسری موضوعات دیگه شد (قبول شدن در آزمون استخدامی، استرس مصاحبه، پرداخت بدهی هام، بورس، فوت پدرم و…) که نتونستم تمرکز کامل روی فایل ها داشته باشم. اما از این به بعد سعی میکنم علاوه بر اشتیاق و استمرار داشتن، تمرکز بهتری روی فایل ها داشته باشم و ورودی های ذهنم رو کنترل کنم. البته اینم بگم از پارسال تا حالا، فیلم و سریال و اخبار از زندگیم کامل حذف شدن، نشستن پای درد و دل های دوستان کامل حذف شدن، با کسی ارتباط خاصی ندارم، سرم به کار خودم هست. تنها آب ناپاکی که به من وارد میشه “دغدغه کار و برطرف شدن بدهی هام هست” که اگه خدا بخواد دو سه هفته دیگه مصاحبه استخدامی (برای یه شغل خوب با درآمد بالا) دارم. دیگه از این به بعد میخوام از راهکار استاد استفاده میکنم، موضوعاتی که میتونم حلش کنم به دنبال حل کردنش میرم، موضوعاتی هم که نمیتونم حلش کنم به خدا واگذار کنم، دیگه خودمو زندگیمو درگیرش نکنم.
در موضوع لاغر شدن هم یک راه دارم و اون این هستش که خودم رو تغییر بدم، حواسم به آگاهی هایی که وارد ذهنم میکنم باشه، نگذارم هیچ چیزی افکار خوب منو خراب کنه، آب ناپاک وارد زمین ذهنم نکنم.