0

گام ۶: با رژیم لاغری می توان لاغر شد؟

رژیم لاغری
اندازه متن

رژیم لاغری گرفتن بیشترین اقدامی است که افراد چاق برای لاغر شدن انجام می دهند.

همه افراد چاق در زندگی برای یک بار هم که شده از رژیم لاغری برای کاهش وزن استفاده کرده اند و طعــم تلــخ آن را چشیده اند.

از آنجایی که خودم و همه افرادی که در این سالها عضو سایت تناسب فکری شده اند برای لاغر شدن از رژیم لاغری استفاده کرده اند و نتیجه دائمی نگرفته اند، در این مطلب آموزشی درباره رژیم لاغری و تاثیر آن در لاغر شدن توضیح داده می شود.

رژیم لاغری و تاثیر آن بر لاغری

اگر از هر انسانی در دنیا سوال کنید به نظر شما چطور باید لاغر شد؟ احتمالا جواب خواهد داد باید از برنامه رژیمی به همراه ورزش کردن استفاده کرد.

اهمیتی ندارد از یک فرد چاق یا لاغر این سوال را بپرسید، در هر صورت حتما پاسخ او شامل استفاده از رژیم غذایی و برنامه ورزشی خواهد بود.

دلیل اهمیت استفاده از برنامه رژیم لاغری به همراه برنامه ورزشی به دلیل تمرکز احتمالا صدها یا حتی هزاران ساله مردم دنیا بر این روش برای لاغر شدن بوده است.

البته از حق نگذریم به نظر منطقی هم می آید که فردی که چاق است برای لاغر شدن باید میزان خوراک خود را کاهش و همچنین میزان فعالیت خود را افزایش دهد تا بتواند به تناسب اندام دست پیدا کند.

این نگرش نشات گرفته از یک دیدگاه و باور قوی دیگری است که در ذهن بشر برای چاق شدن شکل گرفته است و آن ارتباط بین چاقی و خوردن غذاست.

از آنجا که در ذهن بیشتر انسانها مهمترین دلیل چاقی خوردن غذاست پس چندان هم غیرمنطقی نیست که بهترین روش لاغری در ذهن آنها استفاده از برنامه های رژیمی باشد.

چرا لاغر نمی شم؟

چرا لاغر نمی شوم؟!

ریشه بسیاری از دلایلی که نمی توانیم لاغر شویم، نگرش و افکاری است که نسبت به کلمه رژیم لاغری داریم.

همه افرادی که اضافه وزن دارند و برای لاغر شدن از برنامه های رژیمی استفاده کرده اند اطمینان دارند که از این طریق نمی توان لاغر شدن اما نگرش و باوری که در سطح جهانی برای رهایی از چاقی وجود دارد سبب می شود که بارها برای لاغر شدن از رژیم های غذایی محتلف استفاده کنند.

قدم اول برای لاغر شدن پذیرش این موضوع است که با استفاده از رژیم لاغری نمی توان لاغر شد و تا ابد لاغر ماند.

نکته قابل توجه درباره پذیرش این موضوع این است که زمانی می توانید مطمئن شوید که به این نگرش باور دارید که هرگز برای لاغر شدن به فکر استفاده از رژیم لاغری نباشید.

مهمتر از آن باید به رفتار و عملکرد خود در زندگی روزمره توجه کنید و بررسی کنید که آیا برخورد شما با مواد غذایی و موضوع خوردن به صورت رفتارهای مرسوم در ٰرژیم های غذایی است یا خیر.

اگر از افراد چاق درباره توانایی خود در لاغر شدن سوال کنید اکثر آنها عقیده دارند توانایی لاغر شدن را دارند اما توانایی نگه داری از مقدار کاهش یافته را ندارند.

این اتفاق زمانی رخ می دهد که در ذهن ما فرمول (لاغری = رژیم لاغری) ثبت شده باشد. به این ترتیب ما تا زمانی که از برنامه های رژیمی استفاده می کنیم با هر ضرب و زوری قادر به مراقبت از لاغری خود خواهیم بود اما به محض خارج شدن از برنامه رژیمی به سرعت برق و باد مقدار کاهش یافته به حالت قبل برگشته و ما دوباره چاق می شویم.

بنابراین به شما دوست خوبم که به هر علتی دوست داری مقداری از وزن خود را کاهش دهید و شرایط جسم تازه ای برای خود خلق کنید و زندگی جدیدی را ادامه دهید توصیه می کنم از امروز به هیچ وجه به دنبال امتحان کردن رژیم های لاغری مختلف نباشید چون علاوه بر اینکه نتیجه ای برای شما به همراه نمی آورد بلکه باعث ناامیدی شما برای لاغر شدن می شود.

در این فایل آموزشی توضیحاتی درباره رژیم لاغری و نتایج مخرب آن که تجربیات سال های چاقی خودم و کار کردن با افراد چاق بسیاری بوده است را به اطلاع شما می رسانم.

نوشته تاثیرگذار نگار عزیز در بخش نظرات

شناسایی  باورهای مخفی چاقی و اصلاح آنها 😍

کلمه وحشتناک و محدود کننده (رژیم لاغری) احساس اسارت و دردو رنج به همراه دارد.

در تمام سالهایی که از رژیم لاغری برای کاهش وزن استفاده می کردم این باور غلط در ذهنم به وجود آمد که تنها راه لاغر شدن رژیم گرفتن است.

اگر قرار باشه با این باور در مسیر لاغری با ذهن حرکت کنم از اضافه های وزنم کم نمیشه چون طبق فرمول ذهنی (دستورالعمل صادر شده جهت کاهش وزن هست و ذهن سعی می کنه منو هدایت کنه که باز رژیم لاغری بگیرم و دلیلش همینه که سناریو میچینه و به شکلهای مختلف منو با پیشنهادهای رژیمی مختلف روبرو میکنه !…🤔)

جهت اطلاع دوستان!… هر بار که رژیم لاغری گرفتیم ما تصمیم داشتیم خودمون رو محدود کنیم ولی جنگی در ذهن داشتیم که بخورم حالا از فردا! چرا نخورم؟ کمتر بخورم؟! جایگزین کنم!

این جنگ و جدال باعث می شد بالاخره ذهن پیروز بشه و ما شکست بخوریم و هر بار بیشتر نا امید شدیم و به طوریکه در تصمیم گیری سست شدیم و به خود ثابت کردیم ما ضعیف هستیم و انسانی که دائما در تصمیمش شکست بخوره به خودش و شخصیت و توانمندی و قدرتش ضربه محکمی می زنه تا جایی که اراده برای شروعی و تغییری جدید نداره.

بنابراین رژیم لاغری و روش های لاغر شدن خیلی بیشتر از آنچه فکر کنیم برای ما هشدار دهنده و مضر و خطرناکه و حصاریست که من قدرتمند را می بلعد

به لطف خداوند من به این باور رسیدم که تنها راه ماندگار لاغری استفاده از روش لاغری با ذهن است🌟

 وقتی فشار رژیم لاغری از روی ذهن برداشته بشه به طور ناخودآگاه با لذت غذا می خوریم و حرص و ولع و ترس ما نسبت به خوردن کمتر میشه بنابراین تمایل به مصرف غذا در ما به اندازه نیاز بدنمون میشه و این عالیه 😍 و به خاطر احساس آزادی و شادی است که درما به خاطر بینش و نگرش درستمون ایجاد شده است .

چاقی ما به خاطر خوردن غذا نیست بلکه به خاطر عادت و رفتار غذایی اشتباهمون است .

رژیم لاغری
ترس از خوردن

باور ترس از خوردن باید متزلزل شود و ریشه هایش قطع کردد. 

در طی سالها به اشتباه ذهن ما آموزش دیده است که غذاها چاق می کنند به ما گفتند نخور و یاچی بخور و چی نخور تمام محرومیت غذایی در رژیم ها برای سلامتی و کاهش وزن در ذهن ما ترس از مواد غذایی به وجود آورده است به طوریکه شیرینیجات و سرخ کردنی را جز غذاهایی می دانیم که قدرت چاق کنندگی دارند.

ولی تمام مواد غذایی نعمت خدا هستند و برای نیاز بدن ما و لذت بردن خلق شده اند و این ما هستیم که قدرت خودمون رو به غذاها داده ایم اگر اینطور بود بسیار افراد متناسبی دیده ایم که هر طور و هر مقدار بخواهند می خورند پس تفاوت در نگرش و فرمول ذهنی فرد چاق با متناسب هست. حالا که متوجه شدیم این باور ریشه عمیق در ما داره با آگاهی و مرحله ای ریشه هاشو قطع می کنیم.

🌸اولین قدم اینه که با ترس غذا نخوریم این یک گام مهم و اساسیه (از غذا نترس قدرت تویی) 

🌸دومین قدم اینه که موفقیت و شکستهامون رو در طول روز از بابت به موقع  و به اندازه خوردن ثبت کنیم تا پرخوری هامون  و آشغالخوریهامون را بتوانیم شناسایی کنیم .

شناسایی پیغام سیری ذهن

افراد چاق این پیغام را دریافت نمی کنند مگر بعداز فشار و درد در ناحیه شکم 

پیغام بدن از دو طریق شکل می گیره 

احساس درونی مثل ناراحتی و شادی و دلتنگی که اگر ادامه دار بشه در بدن واکنش می ده مثل گریه کردن و دیگری از طریق عصبها وقتی دستمون با چاقو میبره درد را تجربه می کنیم.

احساس گرسنگی اگر ادامه دار بشه و غذا نخوریم تبدیل به واکنشهایی در بدن میشه مثل صدای غار و قور شکم  یا مورمورشدن بدن یا لرزش بدن و ضعف و سستی

حالا اگر نقطه سیری درک و احساس نشه تبدیل میشه به تهوع و شکم درد و ناراحتی بعد از اون

🌟گرسنگی و سیری نباید از عوامل بیرونی پاسخ داده بشه بلکه با احساس درونی باید درک بشه.. 

برای درک احساس گرسنگی و نقطه سیری باید توجه به احساسمون داشته باشیم و تمرکز و توجه کنیم تا به صورت اتوماتیک ذهنمون یاد بگیره و دستور به مغز صادر کنه که به طور ناخودآگاه دست از غذا بکشیم

 (((همین یکدونه تمرین تمام صدگامه))))👌👌👌

بنابراین حداقل یک هفته این تمرین را انجام می دهیم با اولین حس گرسنگی غذا نمی خوریم بلکه اجازه می دهیم این حس تبدیل به واکنش بدنی بشه و این حس بسیار بسیار بسیار لذت بخشه 😇 برای فردی که تا به حال این حس را تجربه نکرده و همیشه از روی عادت غذاخورده.

 برای درک نقطه سیری به اندازه ای غذا مصرف می کنیم که واکنش بدنی قطع بشه و توجه به این احساس هم بسیار لذت بخشه و تکرار و تمرین می خواهد …به نظرم یک ماه با عشق این تمرین انجام بشه خیلی از مسیر رفتیم   😊

حالا ممکنه منفی باف بگه تو که رژیمی و کم خوردی و زیاد خوردی و شب شد و غذا ماند و زشته ها و ما را بندازه تو وسواس که نکنه زیاد شد و چی شد اصلا بهش توجه نکنیم چون تمام تغییرات رفتاری و عملکرد ما به طور ناخودآگاه صورت گرفته و این پیام خوش آشنایی است با خود. به به 😇

باید برای این تغییر ناخودآگاه الگو غذایی و احساس خوب روحی و عملکرد ذهن سپاسگزار باشیم و به بدن هوشمندمون احترام بگذاریم صلح و آشتی بعد از مدتها چقدر بدنمون سخاوتمنده و زود می پذیره بنابراین از خوردن هر چقدر که حسمون میگه لذت میبریم.

فکر کردن به خوردن هم یا چقدر خوردن چاق کننده است و اصلا حجمش مهم نیست پس باید بر این ترس غلبه کنیم 💪🏻💪🏻

فکر کردن به مسیر آسون لاغری و احساس خوب و رهایی و آزادیمون باعث تغییر بینش ما میشه که در نهایت در جسم خودشو نشون میده خدایا شکرت.

من یه خودم قول می دهم که به مدت یک هفته این احساس گرسنگی و سیری گمشده را پیدا کنم و حس کنم و لمس کنم و تجربه کنم.

پارسال این تجربه را تا مدتها داشتم البته یه وقتی هم پرخوری می کردم اما یاد حرف استاد می افتادم میگفتم دوباره تصمیم میگیرم و حالمو خوب می کردم خیلی بهم نتیجه داد ولی این بار بهتر درک کردم صحبتهایی شنیدم که انگار بار اول بود .

یک نتیجه کلی گرفتم وقتی می خواهیم عوامل بیرونی رو تغییر دهیم انگار از چند طرف داره به ما حمله میشه و در قفس می افتیم و محدود می شیم ولی وقتی از درون و افکار تغییرات ایجاد می شه حس می کنم قدرت منم فقط من در مرکزیت و دستورات من اعمال میشه و من مسلطم بر شرایط چقدر فوق العاده🦋 

و با خود زمزمه می کنم تنها قدرتی که تکان می دهد وهرگز تکان نمی خورد قدرت خداست و من جزئی از او هستم .👸🏻

  • من امروز توانستم لقمه اضافه دخترم را بندازم سطل زباله 😊
  • من امروز توانستم وقتی دختر۴ساله ام گفت سیر شده ام به گفته اش احترام بگذارم و اصرار نکنم😊
  • من امروز توانستم بر حسب ساعت غذا نخورم😊
  • من امروز توانستم یکبار از خو بپرسم واقعا گرسنه ای؟
  • من امروز توانستم به وقت چک کردن بدنم در آینه خودم را بغل کنم واز فکر رها شوم😊
  • من امروز توانستم قبل از درد شکم دست از غذا بکشم 😊
  • من امروز توانستم به وقت گرسنگی میوه مصرف کنم😊
  • من امروز توانستم بدون تفاوت قایل شدن بین خوراکی ها صبحانه کره عسل مصرف کنم .

وااای خدای من حالم خیلی خوبه مسیر مستقیم و هموار و پرنعمت اصلا تو فکر چاقی لاغری نیستم حالم خوبه شادم😇 

ممنون استاد جان حتما با این اموزشها روزهای عالیتری را خواهم دید …

همه چیز آرومه من چقدر خوشحالم 

خدایا عاشقتم ❤️دیوونتم خودت میدونی بزن قدش🙌❤️❤️❤️

📻 رادیو لاغری

(قوانین و نحوه ارسال)

منتظر خواندن نوشته های شما هستم

همراه همشگی شما: رضا عطارروشن

با دادن ستاره به این مطلب امتیاز بگیرید.

امتیاز 4.04 از 164 رای

https://tanasobefekri.net/?p=10012
343 نظر توسط کاربران ثبت شده است.
اندازه متن بخش نوشتن دیدگاه:

دیدگاهتان را بنویسید

اندازه متن دیدگاه ها
      امتیاز کاربر: 4755 سطح ۳: کاربر پیشرفته
      محتوای دیدگاه: 276 کلمه

      سلام به همگی

      خوب اولین چیزی که تو رژیم گرفتن های ما معلوم بود این بود که ما می‌خواهیم این رژیم رو رها کنیم حالا این بماند با خودمون می‌گفتیم بعد از اتمام رژیم مواظبیم و دیگه نمیزاریم چاق بشیم ولی این اصلا شدنی نبود من چند هفته پیش با دوستم صحبت می‌کردم گفت رژیم کتو رو دارم انجام میدم و ۴ کیلو کم شدم حالا این دوست من خیلی اضافه وزن نداره در حد هفت هشت کیلو هست خواستم برای شام دعوتشون کنم خونمون گفت حالا نه بزار ببینم این رژیمم به کجا میکشه می‌آییم خونتون از طرز حرف زدنش معلوم بود که میخواد رژیم و بزاره کنار دیروز زنگ زد که بیاد خونمون گفتم با رژیم چی کار کردی گفت هیچی دیگه انجام نمیدم ولی الان خیلی مراقبم تو دلم گفتم باشه مراقب باش ببینم تا کجا میتونی مراقب باشی خیلی دلم میخواد به این آدمها کمک کنم ولی متاسفانه فایده نداره 

      موضوع دیگه که برای من جالبه این هست که من رفلاکس معده دارم همیشه میدونستم که حلوا، شیر برنج، شله زرد و چای بعد از غذا و خیلی مواد غذایی دیگه به من نمیسازه و نباید بخورم ولی نمیتونستم رعایت کنم همیشه میخوردم و حالم بد میشد و کلی خودم رو سرزنش میکردم اما فایده نداشت من الان واقعا نمیدونم چه اتفاقی در من افتاده که دیگه اصلا حلوا نمی‌خورم هر وقت بعد از غذا میخوام چای بخورم یکی تو ذهنم نمیزاره و هی میگی زوده بخوری وقتی میخورم میبینم چند ساعت گذشته و من حال معده ام خیلی خوبه 

      واقعا ذهن خیلی قدرتمنده خوشحالم که تونستم با این سایت و استاد آشنا بشم و این تجربه های قشنگ رو داشته باشم خدایا شکرت ۲۲۰

      برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید. ثبت امتیاز
      امتیاز: 0 از 0 رأی
      افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم
      آواتار مریم نیکروان
      1403/08/19 17:41
      مدت عضویت: 115 روز
      امتیاز کاربر: 3570 سطح ۳: کاربر پیشرفته
      محتوای دیدگاه: 148 کلمه

      سلام همه مادرگذشته ازرژیم برالاغرشدن‌ استفاده میکردیم مقطعی بودوبخوادکامل جوابگوبدن باشه اصلا بقوا استادمثال قطعه ماشین روزدن دراین فایل درموردرژیم هم اینجوررژیم به همه بدنها جواب نمیده وحرکت نهایی وتاثرنتیجه بخش روانسان نمیدونن ودچارشک وتردیدمیشویم رژیم یعنی تغییرتنوع موادغذایی ومیزان مصرف بماکمک کنه مغزانسان مرکز فرماندهی بدن هست رفتارغذایی یامیل درونی بقول افرادچاق اشتها مغزما تعیین میکند ممکنه توفکرخوردن پیتزا نبودیم ولی درمهمانی بماتعارف میکنن ونا یهوتصمیم میگیریم پیتزابخوریم درواقع مغزما این فرمان روصادرمیکنه ولی صدورفدمان درفردلاغر یجوردرچاق ها جوردیگه ربطی به ارث وزنتیک نداره مغز فردچاق رفتار روتحلیل میکنه درمورد هرچیزی که میخوره وهی مرورمیکنیم دردهن درواقع یجورفعالیت مغزی ودهنی هست تصویرسازی درذهن هست مغزهمه ایناروبعنوان ارزووعلاقت رو اجرامیکنه افرادمتناسب بع اون غذافکرنمیکنن وترسی ندارن همیشه متناسب هست بهترین روش باذهن به صلح رسیدن وارام بدون عجله عادت روترک کردن برالاغری نیازداریم بفرمان مغز نگرش درموردغذاتغییر کند بعدجسم شروع میکنه به تغییر مغز براساس شنیدها ودیدها تغییرمیکنه 

      برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید. ثبت امتیاز
      امتیاز: 0 از 0 رأی
      افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم
      آواتار زهرا آقچه لو
      1403/08/14 09:27
      مدت عضویت: 173 روز
      امتیاز کاربر: 5650 سطح ۳: کاربر پیشرفته
      محتوای دیدگاه: 231 کلمه

      بسم الله الرحمن الرحیم.

      با سلام.

      وقتی نگرش های ما تغییر کند،رفتارهای ما هم تغییر میکند.

      این جمله طلایی هست،فقط همین جمله را تحلیل کنیم.

      اصلا نگرش چیست و چگونه بوجود می آید:نگرش مجموعه ای از افکار ما نسبت به یک موضوع هست که با شنیدن و دیدن و خواندن و صحبت کردنهای مکرر درمورد آن در ذهن ما وارد شده و ذهن ما افکار را دور بر همون محور میچرخونه. وقتی تمام توجه ما به سمت چاقی هست پس ذهن ما افکار و موقعیت هایی را جذب میکند که چاقی ما را تشدید کند.

      حالا ما میخواهیم این نگرش ها را عوض کنیم، همانطور که گفتم با تکرار خیلی زیاد از طریق حواس سه گانه به ذهن اطلاعات داده شده پس باید نگرش جدید هم بارها بارها تکرار شود از طریق دیدن خواندن و نوشتن بارها بارها در آن آموزش دید و اطلاعات کسب کرد تا بتوان نگرش جدید را جایگزین نگرش قدیمی کرد. مثل کسب یک هنر هست هرچقدر بیشتر بریم جلو حرفه ای تر میشویم. 

      رفتار:مجموعه عملکرد ما از طریق نگرشی که داریم را رفتار میگویند،خب رفتار ما براساس نگرشها بوجود اومده ما نگرشهای چاق کننده داشتیم پس رفتار چاق کننده هم از خود بروز داده ایم. پس با دادن اطلاعات صحیح به مغز با مرور و استمرار و تکرار نگرش های صحیح را بوجود می آوریم خود به خود رفتارها و عملکرد ما طبق اون نگرش انجام میشود. نگرش های لاغری=رفتارهای لاغر کننده.

      برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید. ثبت امتیاز
      امتیاز: 0 از 0 رأی
      افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم
      آواتار نرگس کشاورز
      1403/07/23 18:13
      مدت عضویت: 51 روز
      امتیاز کاربر: 1440 سطح ۳: کاربر پیشرفته
      دیدگاه فنی
      محتوای دیدگاه: 477 کلمه

      درباره ی روش های لاغری که من خدای روش لاغری ام اینقدر من کاهش و افزایش وزن داشتم از انواع روش های عجیب غریب استفاده کردم که واقعا خسته شده بودم . 

      رژیم کالری شمار  رژیم کتوژنیک- رژیم خام گیاه خواری_  رژیم های اختراعی خودم _ و هزاران روش وحشتناک که وقتی بهشون فک میکنم حالم بد میشه واقعا هرگز به سراغ رژیم نخواهم رفت 

      چون هیچ تاثیری ندیدم ازش که ماندگار باشه با فشار و زور استرس و محرومیت و حسرت مگه میشه سالم لاغر شد اگر هم وزن بیاد پایین پشتش یک روحیه ی داغون و له و لورده هست با کلی ترس ( ترس از چاقی ، از غذاها، از قحطی )

      از همون اول که رژیم رو رها میکردم من باور داشتم که هنوز هم چاقم هنوزم باید وزن کم کنم جدید جدی ۶۵ کیلو بودم بازم همین باور من بود چون من رژیم گرفته بودم با باور هام که کاری نداشتم نگرش من به خودم غذا ها و ..‌. تغییری نکرده بود.

       اصلا و به هیچ عنوان رفتار های من تو رژیم و بعد رژیم زمین تا آسمان فرق داشت به محض تموم شدن رژیم میگفتم از این بخورم که قبلا نخوردم و از اون بخورم بیشتر برنج بردارم رژیم ندارم که از یه طرف ترس و اضطراب چاق شدن دوباره عذاب وجدان احساس گناه وای عجب شلم شوربایی بود .

       حین رژیم حسرت میخوردم که مث بقیه بتونم از هرچی دلم میخواد بخورم ذهنم میگفت بخور اینقد بخور که بترکی ولی رفتارم مقاومت بود هی خودمو غیرتی میکردم این چه وضعیه یا امید میدادم من میتونم جلوی خودمو بگیرم کاری نداره .

      از احساسم موقع رژیم نگم مشغولیت ذهنی به غذا مداوم داشتم  حسرت  ولع _ ترس عذاب قحطی زجر و ….جالبه تمام این حس ها روزانه پنج بار و گاهی بین این پنج بار همراه من بود سه بار برای وعده های اصلی دوبارم میان وعده موقع خواب بعد از بیدار شدن و کلا هر زمان همراهم بودن . 😊

      نتایج هم که معلومه اگر خوب بودن الان با ۹۵ کیلو اینجا نبودم این اواخر من رژیم میگرفتم یک هفته ده روز بعدش خود به خود انگیزه خودمو از دست میدادم و دوباره برمیگشتم به روال قبل اصلا نمیدونم چرا به پوچی رسیده بودم تو رژیم اصلا انگار انگیزه ی ادامه دادنم رو از دست داده بودم 

      جالبه تو روش ذهنی احساسم لذت هست و شاید تا قبل از دیدن این ویدیو  کمی تردید داشتم اما بعد از این مطمئن تر شدم وقتی خاطرات قبلم رو مرور میکنم میفهمم چقدر مسیرم درسته این دفعه من هر صبح که بیدار میشم با ذوق فقط میخوام ببینم گام بعدی چیه و همینطور الی اخر 

      یه بزرگی میگفتن شما مسیر درست رو همیشه از حسی که بهش دارین تشخیص بدین مسیر درست همیشه لذت بخش و شادی بخشه مثل همین لاغری با ذهن 

      با تشکر فراوان از استاد عزیزم برای راه اندازی این مجموعه فوق العاده است و هر روز بهتر از دیروز

      برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید. ثبت امتیاز
      امتیاز: 10 از 2 رأی مشاهده امتیاز دهندگان
      افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم
      آواتار نرگس کشاورز
      1403/07/23 16:19
      مدت عضویت: 51 روز
      امتیاز کاربر: 1440 سطح ۳: کاربر پیشرفته
      دیدگاه فنی
      محتوای دیدگاه: 779 کلمه

      من بار ها رژیم گرفتم بار ها ورزش کردم و بار ها ۱۶ کیلو و ۱۸ کیلو ۲۰ کیلو ۵ کیلو و …. تونستم با رژیم و ورزش کم کنم . از رژیم کالری شمار کتوژنیک و خام گیاه خواری و اینا خواستم و استفاده کردم ولی واقعا هرگز تاثیرش ماندگار نبود که اگر بود من اینجا نبودم به محض رها کردن رژیم از یک لقمه شروع میشد و الی اخر تمام وزنی که کم کرده بودم بر میگشت . 

      خب اولین بار دوم دبیرستان فهمیدم که با رژیم و ورزش میشه لاغر شد از همونجا من به این نتیجه رسیدم که نون چاق کننده است باید کم باشه و من باید کم بخورم و زیاد تحرک داشته باشم تا لاغر بمونم . خب یه جایی ادم خسته میشه مسیر هم که سخته و خلاصه هرگز نشد تا ابد رژیم بگیرم .

      هر وقت رژیم رو ول میکردم شاد تر بودم میگفتم وای قبلش رژیم بودم از این شیرینی از این حلوا از این غذا برنج و نون و سرخ کردنی و اینا نتونستم بخورم حالا که رژیم نیستم محدودیتی نیست پس میخورم و بقیه اش رو هم همه میدونن….

      خود کلمه رژیم برای من تداعی کننده ی محدودیت گرسنگی ،محرومیت، عذاب ،کنترل کردن خود ،  سرکوب کردن احساس گرسنگی هست .

      نشانه ی توجه نکردن به خودم و احساساتم هست . 

      رها کردن رژیم برای من تداعی کننده ی ترس از چاقی عذاب وجدان و احساس گناه برای لقمه هایی که میخورم و واقعا اسارت هست . 

      رژیم ها باعث شدن من از مواد عذایی بترسم حس بدی به خودم و عملکردم داشته باشه و هر بار شکست بعد از موفیقت برای من مثل مرگ بود مثل احساس بی عرضگی و ناتوانی در برابر چاقی بود . هر بار حس کردم که حتما مشکلی دارم یه چیزیم هست یا این جمله که چاقی مادر همه ی بیماری هاست چقدر ترسناک بود . میخواستم درستش کنم اما نشد . 

      توی لاغری با ذهن هیچ محدودیتی وجود نداره و به ما میگه مواد غذایی گناهی ندارن ما بهشون برچسب زدیم ما بهشون قدرت و مجوز دادیم که داخل بدنمون چطور عمل کنند. من باید معتقد باشم که غذاها بی گناهن .واقعا هم منطقی فکر کنیم همینطوره چقدر زیادن نمونه ی انسان های بسیار متناسب از همه ی خوراکی ها میخورن و بیشتر هم میخورن اما لاغرن و اگر این قوانین که نان و فلان و … چاق کننده ان اگر صادق هست چرا روی اینها اثری نداره دو تا احتمال داره یا اینکه درسته یا اینکه نادرسته و میبینیم که توی بعضی ها چاق کننده و در بعضی هیچ اثری نداره . وقتی عمیق تر روی افراد مطالعه میشه متوجه میشیم که ذهنیت اونها به اون ماده ی غذایی و برچسب هایی که بهش زدن باعث چاقی شده و اون فرد متناسب هیچ برچسبی به اون ماده ی غذایی نزده . 

      لاغری با ذهن خوبیش اینه که ریشه ای درمان میکنه و موضوع رو حل میکنه .  این که از هرچیزی میتونی مصرف کنی بدن و ذهن ما رو از اون حالت تدافعی رژیم و قحطی و ولع که فک میکنه باید برای بقای خودش بجنگه در میاره . اونو آزاد میذاره خبری از ولع نیست خبری از پرخوری نیست چون میدونه مواد غذایی همیشه در دسترس هست و هر بار گرسنه بشه میتونه ازشون به قدر نیازش بخوره . 

      برای درمان ترس هامون از مواد غذایی به نظرم این کار ها مفید هستن : 

      ۱_ اولا تمام صفحات پیج هایی رو که در این مورد اطلاعات میدن رو بلاک کنیم چون اطلاعات نادرست میدن و روی همه ی انسان ها مواد غذایی یک تاثیر مشابه نمیذارن

      ۲_ مدام به خودمون یاد آوری کنیم هر بار که ذهنا ترسیدیم بگیم که غذاها بی گناهن قدرت رو من به غذاها دادم و خودم گرفتم ازشون 

      ۳_ بگیم که مواد غذایی توی بدن من یا مصرف میشن یا اینکه دفع میشن فقط همین دو حالت

      ۴_ بگردیم دنبال دلایل و اشخاصی که این قانون رو نقض میکنند مثلا ببین فلانی دوبرابر من از این غذا ها میخوره اما همچنان متناسبه پس نشون میده که ذهنیتش اینه و همین نتیجه رو میگیره پس اون صفحات و اون پیام هایی که به من داده شده چرت هست و خیلی سطحی هستن .

      این ایده ی پیام سیری و گرسنگی خیلی چالش خوبیه و من با خودم عهد میبندم که اجراش کنم یعنی تا شکمم غار و غور نکرده یا نشانه ای واقعی بدنی برای گرسنگی ندیدم اقدام نکنم 

      برای سیری هم تا زمان سیری میخورم و به محض سیری بلند میشم از سر سفره 

      و اروم اروم من این حس ها رو خواهم شناخت و میتونم باهاشون هماهنگ بشم 

      به خودم این اطمینان رو میدم که هر وقت گرسنه بشم با خیال راحت و لذت تا زمان سیری میتونم غذا بخورم و همین اطمینان تمام ولع من رو درمان کرده .

      برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید. ثبت امتیاز
      امتیاز: 10 از 2 رأی مشاهده امتیاز دهندگان
      افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم
      آواتار زهرا آقچه لو
      1403/07/18 10:54
      مدت عضویت: 173 روز
      امتیاز کاربر: 5650 سطح ۳: کاربر پیشرفته
      محتوای دیدگاه: 225 کلمه

      بسم الله الرحمن الرحیم.

      سلام خدمت استاد عزیز و همه دوستان.

      چقدر زیبا در این فایل نحوه عملکرد مغز و ذهن را توضیح دادید. مغز ما به دو صورت عمل میکند:

      ۱,تحلیل آنچه انجام میدهیم نسبت به اطلاعاتی که وارد مغز کردیم:مثلا پیتزا خوردن به چاقی

      ۲,دستوراتی که صادر میکند برای واکنش نشون دادن در برابر مواد غذایی:مثلا سیر هستیم و با یک جعبه شیرینی مواجه میشویم.

      یاد گرفتیم عوامل بیرونی مثل رژیم گرفتن و ورزش کردن تاثیری در فرمولهای مغزی ما ندارند و با این کار فقط داریم با مغز جنگ میکنیم و همیشه مغز پیروز میدان هست. ما دچار واکنش های عصبی میشیم و در نهایت شکست میخوریم.

      یاد گرفتیم به اندازه ای که فرمولهای مغزی ما تغییر کند جسم ما نیز تغییر میکند هر انتظاری داشته باشیم همون پیش می آید. 

      رژیم هایی که من گرفتم:دکتر تغذیه:خب بله اون زمان خوب بود ولی تا کی میتونستم قرص بخورم و ورزش کنم و خرج دکتر تغذیه کنم تا متناسب بمونم و به محض رها کردن باز هم چون انتظار چاقی داشتم دوباره چاق شدم.

      رژیم کیتو:خب فقط گوشت،ضد کربن هیدرات. تا کی میتونستم در مقابل مواد غذایی ایستادگی کنم،مسافرت نمیتونستم دائم گوشت بپزم و… خب بعد از رها کردن آن هم من انتظار چاقی داشتم و طبیعتا چاق شدم ولی الان دیگه انتظار چاقی کمتری دارم نسبت به گذشته و طبیعتا کمترم چاق میشوم در حقیقت دارم لاغر میشم.

      با سپاس فراوان.

      برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید. ثبت امتیاز
      امتیاز: 0 از 0 رأی
      افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم
      آواتار مژگان نوحی
      1403/07/02 12:27
      مدت عضویت: 78 روز
      امتیاز کاربر: 4470 سطح ۳: کاربر پیشرفته
      دیدگاه فنی
      محتوای دیدگاه: 801 کلمه

      سلام مژگانم از کرج روز ۱۹ دهم در این بهشت دلنشین

      من قبلاً یبار نون و برنج و ماکارونی و سیب زمینی رو به مدت دوماه کامل قطع کردم و پانزده کیلو لاغر شدم و تقریبا متناسب شده بودم از نظر دیگران ولی خودم اصلا ذهنم فکرم خودم رو متناسب نمی‌دید و میدونستم چاق خواهم شد و از فردای روزی که رژیم رو رها کردم و شروع کردم به خوردن نون و برنج ،خوب میدونستم چاق میشم و به سرعتم چاق شدم و حتی بالاتر از ۱۵ کیلو ایندفعه اضافه کردم چون نمی‌تونستم تا آخر عمرم نون و برنج نخورم 

      ما هفت روز هفته ناهار مون با برنج بود و واقعا من داشتم اذیت میشدم و بزور و با قدرت اراده جلوی خودمو همون دوماه گرفته بودم ولی خوب ذهن من گرسنه بود و من به شدت ولع نون و برنج گرفته بودم 

      یبارم رژیم کتو از سایت نی نی سایت گرفتم و خیلی خوبم نتیجه داد مو به مو اجرا کردم و یکماه ده کیلو لاغر کردم ولی رژیم کتو رژیم سخت و گرونیه من پول نداشتم هی برای خودم گوشت جدا بخرم کباب کنم خالی خالی بخورم 

      و بلافاصله که رژیم رو رها کردم بیشتر از ده کیلو برگشت 

      رژیم دکتر کرمانی گرفتم چند ماهی هم با کالری شماری و عمل به اون برگه رژیم به زور لاغر کردم ولی ته ذهنم اینکه یکی بهم دستور میداد چی رو چه مقدار بخورم خشمگین بودم مثلا بهشون گفتم من بستنی دوست دارم برام روزی صد گرم اندازه یک لیوان کوچک بستنی وانیلی نوشته بود یا مثلا پنج تا خرما حق داشتم بخورم چون شیرینی دوست داشتم خلاصه با اون هم با اینکه هم پول میدادم هم یکی اونجا نشسته بود بدون حرف زدن با من منو دوهفته یکبار وزن میکرد و یک برگه شبیه برگه ی قبلی بهم میداد کلافه م کرده بود و ته ذهنم میدونستم این راهش نیست ولی خوب چیکار کنم اونموقع عقلم به لاغری با ذهن نمی‌رسید و اصلا یک چنین چیزی اون موقع وجود نداشت بعد یه مدت که پول نداشتم برم دکتر تغذیه اون وزنم هم برگشت و من خسته تر از همیشه شده بودم 

      یه مدت هم تصمیم گرفتم همه چی بخورم ولی خودمو با ورزش خفه کنم برای همین چهار ساعت صبحا میرفتم باغ فاتح کرج بدمینتون بازی میکردم خیس عرق میشدم و بعدازظهر هم میرفتم ایروبیک و بدنسازی با دستگاه ولی هر چی دوست داشتم می‌خوردم و از رژیم خاصی خبری نبود تا زمانی که ورزش میکردم همه چی اکی بود و من داشتم متناسب میشدم ولی دیگه هوا گرم شد ما خونه مون رو عوض کردیم و من به پارک دور شدم نتونستم برم بدمینتون و شهریه باشگاه گرون شد زیرزمین بود تهویه نداشت و من خونه نشین شدم و چاق تر از قبل شدم و هر چی کم کرده بودم برگشت 

      خلاصه بگم خیلی خیلی روشها رو حتی گفتم با قرص ادیوس برای لاغری یه مدت لاغر کردم کلی پول میدادم بابتش ولی بعدش سرطان گرفتم که شاید بخاطر مصرف همین انواع قرصهای لاغری بود که داخلش شیشه داشت من بی‌خواب میشدم دهانم همش خشک میشد و …

      در همه ی روش‌هایی که در بالا گفتم من لاغر میشدم بعد یه مدت سختی کشیدن و اراده داشتن ولی به محض رسیدن به یه تناسبی خسته میشدم و دیگه ذهنم اینهمه جنگ و درگیری جسم و ذهنم رو نمیتونست تحمل کنه چون مغزم فرمان به خوردن میداد و من همش با لباس رزم جنگی میگفتم نه تو نباید به حرف ذهنت گوش کنی 

      و هر باری هم که لاغر میشدم میدونستم نمی‌تونم این لاغری رو حفظ کنم چون برنامه ای برای حفظ اون تناسب نداشتم و تا ابد هم تصمیم نداشتم که اون شرایط سخت رو ادامه بدم پس همون موقع هم میدونستم بزودی چاق میشم و چاق هم میشدم 

      و چقدر من تو این چاق و لاغر شدن ها اذیت شدم چقدر روحم جسمم اذیت شد 

      ولی الان نمی‌دونید چقدر من خوشحالم چقدر ذوق دارم چقدر آرامش نصیب این روح تشنه و جسم خسته ی من شده 

      روزی نیست که برای شادی اموات آقای روشن و سلامتی خودشون و خانواده شون دعا نکنم 🌱🙏

      واقعا مثل پیامبر چراغ راه من شدند وقتی تو تاریکی و ناامیدی خسته غمگین داشتم زار زار اشک میریختم و بخدا گله میکردم که خدایا چرا من رو چاق آفریدی 

      اونقدر از عوارض چاقی و خود چاقی متنفر بودم میدونستم که پدرو مادرم بخاطر اضافه وزن کوفتی شون مردند میدونستم خواهرام برادرم همه دارند ازین اضافه وزن رنج میبرند و کلی بیماری گرفتند 

      من نمی‌خواستم مثل اونا بشم و هر چی دست و پا میزدم که از این اضافه وزنه رها بشم بیشتر غرق میشدم 

      خلاصه الان ۱۹ روزه که من با این سایت تناسب فکری آشنا شدم تقریبا شش کیلو با عشق با لذت با آرامش بدون رژیم کوفتی بدون سختی ورزش لاغر کردم 

      خدایا شکرت و می‌دونم این لاغری دیگه همون لاغری و تناسب اندام جاودانگی من میشه و من لباسهای چاقیم رو می‌بخشم به دیگران یا تنگشون میکنم 🌱🙏

      برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید. ثبت امتیاز
      امتیاز: 24 از 5 رأی مشاهده امتیاز دهندگان
      افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم
      مشاهده پاسخ ها
        امتیاز کاربر: 6196 سطح ۳: کاربر پیشرفته
        محتوای دیدگاه: 22 کلمه

        سلام و درود
        از خوندن نتایج شما لذت بردم
        خدا رو شکر
        مبارکتون باشه
        با همین اشتیاق و انگیزه ادامه بدید
        منتظر خبرهای عالی شما هستم👌

        برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید. ثبت امتیاز
        امتیاز: 0 از 0 رأی
        افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم
          آواتار مژگان نوحی
          1403/07/03 19:35
          مدت عضویت: 78 روز
          امتیاز کاربر: 4470 سطح ۳: کاربر پیشرفته
          محتوای دیدگاه: 26 کلمه

          سلام ممنونم استاد روشن عزیز 

          جواب دادن شما به پیام من مایه دلگرمی و خوشحالی منه

          احساس میکنم همیشه در کنارم تا رسیدن به شگفتی سازان هستید 🙏🌱

          برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید. ثبت امتیاز
          امتیاز: 0 از 0 رأی
          افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم
      آواتار فاطمه گلی
      1403/06/28 06:20
      مدت عضویت: 74 روز
      امتیاز کاربر: 725 سطح ۲: کاربر متوسطه
      دیدگاه فنی
      محتوای دیدگاه: 674 کلمه

      گام ۶: با رژیم لاغری می توان لاغر شد؟

      به نام خدا.

      بگذارید همین اولِ متنی، آب پاکی را روی دستتان بریزم و بگویم:« نه خیر جانم! نمی شود!». 

       با تیکه بر رژیم لاغری،نمی شود لاغر شد! حالا مسئله اینجاست که چرا؟ 

      چون برای ما چاق ها در اصل اسمش رژیم لاغری است ولی باز هم باعث تشدید چاقی مان و باور های چاق کننده مان می شود؛ چون و زیرا به دلایل زیر! 

      ۱. مدام فکر می‌کنیم پس کی رژیم غذایی تمام می شود و لاغر می شوم؛ پس در واقع ما همیشه به طور موقتی قصد کاهش کیلو های اضافی بدنمان را داشتیم در حالیکه لاغری و تناسب اندام و سلامتی یک سبک زندگی سلامت و متناسب است.

      ۲.احساس محرومیت از غذا و احساسات منفی! من که خودم به شخصه هر وقت اسم رژیم کاهش وزن به میان آمده، مدام، اکثر‍ِ اوقاتِ فراغتِ روزم را پای یخچال می گذارنم یعنی بدتر ذهنم متوجه غذاهایی می شود که بدون رژیم اصلا  به آن ها توجهی  نداشتم؛ چون مدام حواسم هست چاق نشوم در واقع حواسم جمعِ چاقی است نه لاغری!

      ۳. توجه به اینکه چقدر چاقم و بعد از رژیم لاغر می شوم یا خیر! که در واقع توجه به این موضوع از بیخ و بن غلط است، هر گاه که ما به چاقی توجه داشته باشیم چه خوب چه بد در واقع توجه ما بر چاقی است و از آنجایی که حس ما به چاقی بد است مدام و دوباره و دوباره ، خواه ناخواه موجب جذب چاقی بیشتر و تشدید باورهای چاق کننده می شویم.

      ۴. من که خودم هر وقت رژیم می گیرم، می ترسم! حالا شاید برایتان سوال باشد که چرا؟چون از حق نگذریم با هر بار رژیم کاهش وزن گرفتن وزنم به سرعت پایین می آید و با آن همه باور چاق کننده ای که در ذهنم دارم، ذهنم اصلا حتی اگر رژیم هم کارساز واقع شده باشد، پذیرای کاهش وزنم نیست و با خودم می گویم نکند خطرناک باشد! نکند وزنم یکدفعه ای کلی پایین بیاید! و…و…

      و حالا بخش جذاب ماجرا راهکارها:

      ۱.لاغری و تناسب اندام و سلامتی مستلزم یک عمر سبک غذایی سلامت و متناسب است، یادمان باشد سلامت بودن غذا اتفاقا یعنی غذاهای خوشمزه و انرژی بخش و طراوت بخش که به اندازه میل کنیم.

      ۲.به جای رژیم محدودی گرفتن، سبک غذاییمان را اصلاح کنیم در غیر اینصورت همیشه حواسمان جلب محرومیت غذایی می شود مثلا می گوییم خوب حالا قند نباید بخورم و با گفتن همین جمله است که مدام بیشتر توجهمان جلب هر چه مواد قندی است می شود!( حداقل ما چاق ها! تا به امروز!) پس بهتر است رژیم غذایی از نوع محرومیت برای خود تعریف نکنیم و سبک غذایی مان را اصلاح کنیم چه بسا که وقتی سبک غذایی مان را اصلاح می کنیم و آزادیم در انتخاب غذاها اصلا قند انتخاب ما نباشد یا کمتر باشد!  چون توجه کرده ایم که خود به خود احساس شادی و انرژی مثلا بعد از صرف یک بشقاب  سالاد احساس بهتری و پایدار تری داشته یا چه بسا که فقط با یک عدد شیرینی احساس رضایت بخشی داشته باشیم و لازم نباشد که ۱۰ عدد برداریم چون دیگر حس نیازی به شیرینی نمی بینیم!

      ۳.فکر کنم راهکار این مورد را در همان مورد سه نوشته ام، توجه نکردن به چاقی! در واقع هر چقدر به چاقی توجه کنیم بیشتر باورهای چاق کننده مان تشدید می شود پس بیاید از امروز به هر چه که به تناسب اندام مرتبط است توجه کنیم مثل لباس ها و اندام های متناسب ، تجسم خودمان در لباس های مورد علاقه مان و احساسِ خوب تناسب اندام و‌ سلامتی مان.

      ۴. به نظرم بهترین راه برای حذف ترس از لاغر شدن این است که رژیم نگیریم! به جای رژیم گرفتن، سبک غذایی و سبک زندگی مان را اصلاح کنیم که وزنمان و جسممان با سرعتی که برایمان ترس ندارد متناسب شود؛ اینطوری دیگر احساس خلا و کمبود نمی کنیم و به این باور می رسیم که اصلا بدن من به این وزن اضافه نیازی ندارد و می توانم متناسب و لاغر باشم و همزمان سلامت هم باشم. یعنی لاغری با سلامتی رابطه ی مستقیم دارد نه رابطه ی عکس!

      ممنون و متشکرم.

      برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید. ثبت امتیاز
      امتیاز: 10 از 2 رأی مشاهده امتیاز دهندگان
      افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم
      آواتار Zahra
      1403/06/25 10:17
      مدت عضویت: 470 روز
      امتیاز کاربر: 8755 سطح ۵: هنرجوی متوسطه
      مدال طلایی
      محتوای دیدگاه: 476 کلمه

      به نام خداوند مهربان

      سلام به همه دوستان

      کلمه رژیم کلمه‌ی که با شنیدنش خاطرات رنج و عذابی که سالها برای داشتن تناسب اندام به ذهن و جسمم وارد کردم من گاهی آنچنان رژیم‌های سختی می‌گرفتم که خودم رو از خوردن تقریبا خیلی از مواد غذایی محروم می کردم که شب فشارم میافتد و نیاز به تزریق سرم داشتم.

      یادم میاد که برای خودم یک رژیم سختی برنامه ریزی کرده بودم و همراه رژیم یک ورزش سخت هم انجام میدادم یک روز که با شکم گشنه داشتم حرکات ورزشی رو انجام میدادم یهو فشارم افتاد چشمهام سیاهی رفت تو مغزم فقط صدای سوت بود دست و پاهام رو نمی تونستم تکونی بدم قدرت حرف زدن رو نداشتم خدا رو شکر همسرم خونه بود و منو تو اون حالت دید یه قاشق عسل بهم داد که اون باعث نجات من شد از اون به بعد دیگه رژیم رو گذاشتم اما مدام فکرم مشغول بود که باید رژیم بگیرم وگرنه هر روز چاق میشم.

      اما از زمانی که با مسیر لاغری با ذهن آشنا شدم وقتی به غذا خوردن همسرم و پسرم نگاه میکنم می بینم زمانی که گرسنه هستن غذا رو از نظر ذهن و فکر من خیلی می خورند و گاهی با نون بیشتر از یک بشقاب برنج میخورن اما من وقتی ازشون می پرسم که فکر نمیکنید وقتی برنج و نون رو با هم بخورید چاق میشد هر دو بهم گفتن که وقتی گرسنه هستیم یعنی بدن نیاز داره پس باید بخوریم.

       یا به هر غذایی ولع ندارن غذا باید باب میلشون باشه تا بخورند ولی من به همه غذاها ولع دارم و ولع رو بیشتر مدیون رژیم می‌دونم چون زمانی که من رژیم بودم و کسی غذایی رو میخورد که تو رژیم من نبود تو فکرم برای خوردن اون نقشه می‌کشیدم که بزار لاغر بشم ولی امان از روزی که اون غذا رو می‌خوردم فکر اینکه وای چقدر چاق شدم مثلاً الان دیگه یه کیلو چاق شدم در حال که مثلاً اون غذایی که خوردم خودش یه کیلو نبوده چطور بدن من اون رو به یک کیلو تبدیل می‌کنه.

       یا وقتی همسرم و پسرم وقتی که سیر میشن دیگه هر چقدر غذا تو بشقابشون مونده باشه هر چقدر خوشمزه باشه یا پولش رو دادم یا اسراف میشه غذا رو میارن میمونه من این غذا تو بشقاب موندن برام آروز شده که چطور غذا رو تو بشقاب میذارن میمونه حالا میفهم اینها فرمان مغزی هست که تو ذهن من حک شده پس من باید نگرش خودم رو به موادغذایی تغییر بدم تا بتونم در مقابل غذاها برخورد درستی داشته باشم 

      این نکته رو باید قاب کنم بزنم دیوار که واکنش مغز رو نمیتونم با برنامه ریزی بیرونی مثل رژیم نمی تونم وادار کنم که کاری رو انجام بده 

      اول تغییر نگرش بعد تغییر فرمانهایی مغزی انجام میشه و این کار نیاز به تمرین و استمرار داره مثل آموزش هرکار دیگه ای که تا حالا داشتیم مثل آموزش به غیر از زبان مادری هست.

      برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید. ثبت امتیاز
      امتیاز: 10 از 2 رأی مشاهده امتیاز دهندگان
      افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم
      آواتار مریم الهی نیا
      1403/06/18 09:21
      مدت عضویت: 76 روز
      امتیاز کاربر: 560 سطح ۲: کاربر متوسطه
      محتوای دیدگاه: 41 کلمه

      سلام 

      من بارها رژیم گرفتم یادم یک بار نتیجه گرفتم ولی دوباره به وزن اول برگشتم 

      همیشه هر چیزی می‌خوردم در ذهن می گفتم که این  غذا مرا چاق می‌کنه و فرمول مغزی من روی چاقی بود وعلت این بوده نه غذا خوردن 

      برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید. ثبت امتیاز
      امتیاز: 0 از 0 رأی
      افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم
      آواتار لیلا
      1403/06/13 20:26
      مدت عضویت: 110 روز
      امتیاز کاربر: 18401 سطح ۵: هنرجوی متوسطه
      محتوای دیدگاه: 239 کلمه

      رژیم یکی از برنامه های تناسب اندام بود که من هم مثل بقیه افراد چاق چندین بار در زندگی تجربه کردم ولی فهمیدم این کار هم برای من نتیجه ای نداشت .

      هربار یک نفر باید برای من تعیین میکرد که چقدر بخورم کی بخورم .

      در هر بار رژیم گرفتن با هزار بدبختی مقداری از وزنم کم میشد ولی به محض رها کردن دوباره همان آش و همان کاسه و من باز دنبال روشی دیگر بودم تا بتونم نتیجه دلخواهم رو به دست بیارم.

      در تمام روزهای رژیم من هر روز لحظه شماری میکردم که رژیم تموم بشه و من بتونم هر چقد میخوام بخورم.

       ولی این برنامه برای من نمیتونست کاری کنه چون از روی اجبار بود وبه جای اینکه به من حس خوب بده حال منو میگرفت.

      رژیم به من میگفت بخور و کی بخور  بدون اینکه بدونه آیا من واقعا گرسنه هستم یا نه . هر بار که سر سفره مینشستم خیلی دلم میخواست هر چقد دلم میخواد و از هر چی میخوام بخورم ولی اختیار من دست رژیم بود واو تصمیم میگرفت.

      گذشت تا من قدم در راه لاغری با ذهن گذاشتم و فهمیدم این ذهن  ناخودآگاه منه که باید طوری برنامه ریزی بشه که به طور خودکار کار خوردن منو به دست بگیره .

      حالا فهمیدم که نقطه سیری و گرسنگی خودم بشناسم و با تکرار و تمرین خوب اون رو یاد بگیرم تا بتونم ناخوداگاه بدون دخالت نیروی خارجی غذا بخورم و متعادل باشم

      ممنون از اطلاعات خوبتون استاد عزیز

      برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید. ثبت امتیاز
      امتیاز: 0 از 0 رأی
      افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم
      آواتار مریم نیکروان
      1403/06/12 19:01
      مدت عضویت: 115 روز
      امتیاز کاربر: 3570 سطح ۳: کاربر پیشرفته
      محتوای دیدگاه: 122 کلمه

      سلام من سال ها دنبال روشی بودم تابتونم جلوی پرخوری هاموبگیرم بگفته استاداصلاچشام سیرنبودبادیدن هرموادغذایی انگار هوسم بیشترمیشد دوست داشتم فقط بخورم انگاراین خوردن ها بهم لذت میداد من روزبه روزچاق وچاقترمیشدم باشگاه میرفتم ولی تنبل بودم دوست داشتم سریع ورزش کنم زودتمام بشه برم خونه بخورم یاهمیشه بدنم خسته ومن کسل بودم همش حس مریض بودن داشت انگارحس سیری رونمیفهمیدم رژیم ازدکارگرفتم انجام میدادم اکثراوقات خراب میکردم بیشترازبرنامه میخوردم وعذاب وجدان میگرفتم همیشه میگفتم من لاغرنمیشم نقطه سیری روتشخیص نمیدادم انگارفرمانی به مغزم صادرنمیشدولی به لطف خدا اشنایی بالاغری خیلی خوشحالم ازدست غول چراغ جادومثل رژیم راحت شدم غذاخوردنم اگاهانه شده وهیچ ترس ولعی ندارم دیگه پرخوری ندارم همچی میخورم بالذت وزندگی برام لذت بخش شده اعتمادبنفسم بالارفته انگارقدرتم بیشترشده خدایاشکرت

      برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید. ثبت امتیاز
      امتیاز: 0 از 0 رأی
      افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم
      آواتار مریم حیدری
      1403/06/11 13:02
      مدت عضویت: 1384 روز
      امتیاز کاربر: 14888 سطح ۵: هنرجوی متوسطه
      محتوای دیدگاه: 216 کلمه

      بنام خدا 

      سلام وقت بخیر 

      گام 6صد گام 

      تا قبل ورودم به سایت تناسب فکری مادر همه ی روش‌هایی که برا لاغری استفاده میکردم رژیم بود من همیشه تو رژیم بودم چون علاوه بر سایر عوامل که فکر میکردم چاقم کردن مواد غذایی بلد همه بود و رژیم میگرفتم کم هم میکردم ولی تا یکم رژیم و رها میکردم خودم هم میگفتم وای من این غذا را خوردم ۲ کیلو اضافه میکنم و همین طور میشد وضع من همین جور ادامه داشت تا با سایت تناسب فکری آشنا شدم و فهمیدم داستان چاقی من یه چیز دیگه هست مغزی هستش مغز دستور خوردن میده اصلا از رژیم های من کاری ساخته نیست مغز من محدویت نمیخواد هر مواد غذایی را که میدیدم حتی اگه سیر بودم اون دستور می‌داد که بخور ومنم میخوردم و هی چاقتر میشدم مغز که نمی‌دونست جریان چیه وقتی من میدیدم مواد غذایی را و ترس داشتم اون از افکار من دستور میگرفت و مرا ترغیب به خوردن می‌کرد . 

      اما الان که وارد سایت شدم دارم زبان لاغری را به مغزم یاد میدهم که مواد غذایی چاق نمیکنه و از خوردن نمیترسم مصرف مکمل چاق نمیکنه 

      ارث عامل چاقی نیست و خیلی فرمول های دیگه ووقتی مغز زبان لاغری را یاد بگیره جسم من هم یواش یواش لاغر خواهد شد ‌

      با آرزوی موفقیت برای همه دوستان 

      برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید. ثبت امتیاز
      امتیاز: 0 از 0 رأی
      افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم
      آواتار مری خانمی
      1403/06/10 09:31
      مدت عضویت: 87 روز
      امتیاز کاربر: 2755 سطح ۳: کاربر پیشرفته
      محتوای دیدگاه: 38 کلمه

      روی این گام‌ می‌خوام یک هفته بمونم. یعنی همین تمرین رو انجام بدم که:

      «موفقیت و شکستهامون رو در طول روز از بابت به موقع و به اندازه خوردن ثبت کنیم.» 

      و

      اینکه دنبال درونی  احساس سیری و گرسنگی باشم .

      برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید. ثبت امتیاز
      امتیاز: 0 از 0 رأی
      افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم
      آواتار مهدیه
      1403/06/07 14:20
      مدت عضویت: 667 روز
      امتیاز کاربر: 9905 سطح ۴: هنرجوی مبتدی
      محتوای دیدگاه: 47 کلمه

      و خدایی که در این نزدیکی ست.امروز ب این نتیجه رسیدم ک من تحت آموزش ها تونستم چاق بشم مثه آموزش دیدن برای انگلیسی صحبت کردنه،وقتی بخوام چیزی رو یاد بگیرم باید آموزش و تکرار و انجام دادنش رو داشته باشم تا بتونم ب اون هدف برسم.

      برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید. ثبت امتیاز
      امتیاز: 5 از 1 رأی مشاهده امتیاز دهندگان
      افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم
      آواتار فهيمه
      1403/06/06 03:08
      مدت عضویت: 636 روز
      امتیاز کاربر: 9360 سطح ۴: هنرجوی مبتدی
      دیدگاه فنی
      محتوای دیدگاه: 977 کلمه

      به نام خداي هدايتگرم 

      با رژیم لاغری می توان لاغر شد؟

      سلامي گرم به استاد عطار روشن گرامي

      من از اين فايل ارزشمند چيزهاي زيادي ياد گرفتم و معماهايي براي من حل شد

      نكته اول اينكه از آنجايي كه ذهن ما همه كاره ست ،

      پس من اومدم براي خودم يه تشبيه ساختم از ذهن و ورودي هاي ذهن چون غذاي ذهن ورودي هاشه

      و اون تشبيه اينه :

      كمان،  چله كمان،  و هدف

      كمان همون مغز من هست

      چله كمان همون اطلاعات ورودي به مغز من هست و هدف هم كاملا مرتبط هست به همون اطلاعاتي كه بهش دادم و انتظارم از اون اطلاعات هست

      وقتي من توي كمان مغزم ميام ميگم كه كالري ها فلان ، چاقي ارثيه ، چاقي مربوط به سن هست …چاقي مربوط ميشه به شيرينيجات ، كرب و هيدرات ها فلانن

      و هي دارم چله كمان رو بيشتر ميكشم ، تيري كه توي كمان گذاشتم و هي دارم چله رو پر قدرت تر ميكنم با اطلاعاتي كه بهش ميدم چرا بايد انتظار داشته باشم تير من به لاغري اصابت كنه

      خوب مشخصه كه با اون حجم از فشاري كه دارم به چله ميارم با اطلاعات چاقي ، تير من قطع به يقين به چاقي اصابت ميكنه

      اين خيلي واضح شد براي من و كلا تمام عواملي كه توي ذهنم بود بي آبرو تر از قبل شد و هر بار با حل كردن يه فايل توي سرم ، لخت و عريان تر ميشن اين باورها

      الان بيشتر قانون ذهن و ورودي هاش رو درباره تمام موضوع ها درك كردم استاد سپاس از شما

      نكته مهم بعدي كه يه پله قبل از نكته اول هست 

      اونم باز دو بخش داره ورودي هاي مغز ما

      مرحله قبل از اينكه اصلا ما كمان رو برداريم و هدفي رو تعيين كنيم بايد بريم سراغ ورودي ها 

      ورودي ها يا از طرف خانواده جامعه فرهنگ و چندين عامل ديگه وارد مغز ما ميشن كه خوب همون عوامل هم نتيجه دلخواه رو از ورودي ما ميگيرن 

      يا اينكه ما اينجا هدفمند تر  و باهوشتر عمل كنيم و بياييم خودمون اون ورودي هايي رو انتخاب كنيم و وارد مغزمون كه ، از اون ورودي ها نتيجه اي رو كه ميخواهيم بگيريم نه اينكه بشيم عروسك خيمه شب بازي جامعه 

      نكته مهم بعدي حالا كه من انقدر خوراك به ذهنم دادم اونم داره مثل بچه خوب كارشو به درستي انجام ميده 

      حالا كه آگاه شدم به اينكه اين اضافه وزن من حاصل يه روز دو روز و يك سال دو سال نيست 

      چرا بايد انتظار داشته باشم الان كه ميخوام آگاهانه اطلاعات دلخواهم رو يا درباره چاقي لاغري يا در باره پول يا درباره روابط واردش كنم ، ذهن من همون ماه اول جواب بده و به من بگه باشه عزيزم من تمام اون فايل گنده اي كه درباره چاقي ساخته بودي رو ميزارم كنار و مياد به اين فايل لاغري كه دو صفحه اطلاعات توشه و خودتم هنوز باورش نداري عمل ميكنم

      خنده دار نيس اين طرز فكر ما ؟؟!!!

      پس اينجا مشخص شد بايد زمان بديم به تغييرات 

      حالا نكته مهم بعدي اينجا رو ميشه كه كليد طلايي ماست 

      آيا ما وقتي از اول تا آخر كه مثلا خورشت قرمه سبزي ميپزيم هي نگرانيم كه كي ميپزه؟

      آيا ما هي ميريم در قابلمه رو باز ميكنيم و ميگيم اي بابا هنوز نپخته 

      آيا اگر كسي بياد و ما رو به شك بندازه و بگه مطمِني اين قورمه سبزيه بار گذاشتي نكنه قيمه باشه !!! آيا ما اونجا به شك مي افتيم كه نكنه قيمه بار گذاشتيم و خودمون خبر نداريم 

      نه 

      ما اين كارار و نمي كينم 

      ما چون ميدونيم چي توي قابلمه ريختيم و چون طبق فرمولي كه ميدونيم زمان پخت قرمه سبزي چقدر هست ، ديگه نه عجله ميكنيم و نه شك ميكنيم 

      قرمه سبزي رو بار ميزاريم و ميريم به بقيه كارهامون ميرسيم و لذت ميبريم سر وقتش قرمه سبزي ما هم جا افتاده و تمام

      حالا يه نكته ديگه اين وسط براي من حل شد

      اگر من از قدم اول تا آخر يه كاري رو خودم انجام بدم در مثال قرمه سبزي 

      آيا آخرش از روي دستور پخت خودم نت برداري ميكنم و ميگم نكنه يادم بره و دفعه بعدي بلد نباشم اين قرمه سبزي رو بپزم 

      نه 

      ما اين كارو نمي كنيم 

      چون به خودمون اطمينان داريم چون به اندازه كافي اعتماد به نفس داريم در پخت قرمه سبزي و كوه هم مار تكون نميده 

      حالا ربطش به اضافه وزن چيه

      استاد  توضيح داد ما حتي بعد از اينكه لاغر شديم لباس هاي زمان اضافه وزن رو نگه ميداريم چون باور نداريم به خودمون و ميگيم شايد چاق شديم دوباره 

      چرا اين فكرو ميكنيم چون خودمون با اطمينان او اطلاعات رو انتخاب نكرديم كه داريم وارد مغزمون ميكينم ….يكي گفته شيريني جات چاق ميكنه ما ازش قبول كرديم

      يكي گفته سن فلان ما ازش قبول كرديم

      ولي درباره قرمه سبزي ما تك به تك مواد اوليه رو با شناخت كامل انتخاب كرديم 

      به هميمن دليل براي دفعه هاي بعدي هم شك نميكنيم به اينكه شايد يادم بره 

      با اين روش لاغري با ذهن كه يكي يكي باورهاي قبلي رو بي آبرو ميكني و بي سند بودنشون رو ميپذيريم 

      ديگه راحت لباس هاي زمان اضافه وزن رو ميسپاري به خاطره ها 

      چون ميدوني چي توي اين سرت جا سازي كردي 

      ميدوني چه اطلاعاتي توي چله كمان گذاشتي و با اطمينان چله رو ميكشي

      و تمام اين تئوري اينطوري كار ميكنه كه از وسط جايي كه تير رو از چله رها كردي ديگه نميتوني تغيير ش بدي

      بايد از قبل هدف رو انتخاب ميكردي 

      زاويه اي كه بايد وايميستادي ، درجه كشش چله ، و اصلا با چه كماني چه چيزي شكار كني ، كمان بزرگ براي هدف بزگ كمان كوچك براي بچه خرگوشه كمان بزگ براي شكار شير ( همه اينا همون اطلاعاتي هست كه قبل از اينكه هدفي رو مشخصي كني و تير رو د ركمان بزاري بايد مشخص شده باشه ) 

      نميشه با يه كمان كوچك و يك تير كوچك رفت به شكار شير

      از قبل روشن كن چي ميخواهي شكار كني و بر اساس اون كمان و تيرت رو آماده كن

      اين تمام اون چيزي بود كه من لازم دارم براي لاغري با ذهن

      انتخاب كن با اطلاعات جامعه و براي اهداف جامعه ميخواهي زندگي كني 

      يا با اطلاعات خودت و براي اهداف خودت

      استاد  سپاس بي كران

      برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید. ثبت امتیاز
      امتیاز: 10 از 2 رأی مشاهده امتیاز دهندگان
      افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم
      مشاهده پاسخ ها
        آواتار مژگان نوحی
        1403/07/02 13:56
        مدت عضویت: 78 روز
        امتیاز کاربر: 4470 سطح ۳: کاربر پیشرفته
        محتوای دیدگاه: 87 کلمه

        وااای فهیمه جان باور کن کلی کیف کردم لذت بردم از خواندن مطالبت چقدر خوب توضیح دادی چقدر به دلم نشست دمت گرم بازم برامون بنویس خیلی خوب مثال تیروکمان و چله رو توضیح دادی 

        با تمام وجودم حرفاتو درک کردم و منم مثل تو تو همین مسیر درست بلطف خدا قرار گرفتم و دارم حالشو میبرم و هر روز بدون عذاب لاغر میشم 

        خدایی چه کیفی میده قبلا چقدر ناآگاه بودیم خدایی و چقدر سختی به خودمون دادیم 

        خدایا شکرت 🙏 🌱 بخاطر این آگاهی با لذت و جاودان

        برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید. ثبت امتیاز
        امتیاز: 5 از 1 رأی مشاهده امتیاز دهندگان
        افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم
          آواتار فهيمه
          1403/07/03 10:04
          مدت عضویت: 636 روز
          امتیاز کاربر: 9360 سطح ۴: هنرجوی مبتدی
          همیاری
          محتوای دیدگاه: 96 کلمه

          سلام و درود مژگان جانم

          ممنون كه كامنت من رو خوندي و لطف داري به من

          خودمم وقتي به اين درك رسيدم درباره باورها يه عالمه از گره هاي ذهنيم باز شد…و فهميدم استاد چي ميگه…و كل لاغري با ذهن رو درك كردم…تا قبلش هر چي توي كمان گذاشتيم به همون هدفي خورده كه بايد ميخورده …از الان به بعد بايد با اهداف جديد تيرهاي جديد در كمان بزاريم… دو مرحله مهم داره انتخاب اهداف

          ساختن باورهايي قدرتمند در زمينه اهدافمون…هر چي باورها قوي تر باشن قدرت ارسال تير بيشتر هست بنابراين زودتر به هدف اصابت ميكنه

          موفق باشي عزيزم

          برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید. ثبت امتیاز
          امتیاز: 5 از 1 رأی مشاهده امتیاز دهندگان
          افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم
      آواتار لیلا کشاورز
      1403/06/01 15:40
      مدت عضویت: 95 روز
      امتیاز کاربر: 4860 سطح ۳: کاربر پیشرفته
      محتوای دیدگاه: 86 کلمه

      ما میخواهیم رژیم بگیریم و لاغر بشیم در حالی که ذهنمون سالها تحت آموزش چاقی قرار گرفته. هنوز برای لاغر شدن آماده نیست، پی هر چقدر مغز ما با تمرین های از الان به بعد لاغر بشه، جسم هم لاغر میشه. 

      من غیر از یک ببار که به خاطر آموزش شنا وزن کم کردم، هیچ وقت وزنم رو به پایین نبوده و خدا رو شکر خیلی وارد رژیم خاصی نشدم ولی با رژیم های (کم خوری ها) مقطعی و پیاده روی سنگین هیچ از وزنم کم نشده.

      برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید. ثبت امتیاز
      امتیاز: 3 از 1 رأی مشاهده امتیاز دهندگان
      افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم
      آواتار لیلا کشاورز
      1403/06/01 13:16
      مدت عضویت: 95 روز
      امتیاز کاربر: 4860 سطح ۳: کاربر پیشرفته
      محتوای دیدگاه: 94 کلمه

      سلام به همه

      جالب بود

      توی رژیم می‌خوایم به بدنمون بگیم چه غذایی را چه مقدار و چه وقت بخوریم، میخواهیم از بیرون برنامه بدیم به رفتار جسممون. در حالی که فرمان از مغز صادر میشه، پس وقتی رژیم بگیریم باید جلوی فرمان مغز بایستیم و مقاومت کنیم که همیشه منجر به پیروزی مغزه.

      پس به جای رژیم میریم سراغ متقاعد کردن مغز، اون هم از راه منطقی کردن این که اون چیزهایی که باعث میکردی باعث چاقیه واقعی نیست.

      تصویر سازی درست کن و نگرش مغزت رو تغییر بده تا فرمانهایی منجر به متناسب شدن صادر کنه.

      برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید. ثبت امتیاز
      امتیاز: 3 از 1 رأی مشاهده امتیاز دهندگان
      افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم
      آواتار مینا
      1403/05/12 12:21
      مدت عضویت: 210 روز
      امتیاز کاربر: 3910 سطح ۳: کاربر پیشرفته
      محتوای دیدگاه: 145 کلمه

      سلام استاد امیدوارم همیشه شاد و پیروز باشید 

      صحبت های نگار خانم عالی بود 

      من هم موقع رژیم واقعا سختی می کشیدم و دنبال راهی بودم که هم رژیم را رعایت کنم هم صدای مغزم را ساکت کنم.در رژیم من همه خوراکی بود ولی میزان و زمان داشت وسواس من روی میزان آن بود ووقتی غذا می‌خوردم حتی یک قاشق بیشتر من را روی چاقی متمرکز میکرد وقتی متناسب شدم مغزم مدام می‌گفت حالا که اندازه نمی‌گیری چاق میشی حالا که لاغر شدی زشت شدی واین برگشت من به چاقی را سریع تر کرد.در رژیم بدنم متناسب شد ولی مغزم چاق بود و حالا کاملا به این اطمینان رسیدم که این روش ها جواب نمی دهد بلکه فقط لاغری با ذهن بدن و مغز من را متناسب نگه می دارد و تلاش می کنم فرمول مغز را تغییر بدم واز کلک های مغز چاق نجات پیدا کنم.

      برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید. ثبت امتیاز
      امتیاز: 3 از 1 رأی مشاهده امتیاز دهندگان
      افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم
      آواتار 💖نرگس💖
      1403/05/06 10:51
      مدت عضویت: 222 روز
      امتیاز کاربر: 4460 سطح ۳: کاربر پیشرفته
      دیدگاه فنی
      محتوای دیدگاه: 745 کلمه

                   به نام الله مهربانم

      سلام

      الحمدلله رب العالمین

      که یک روز دیگر هم به من فرصت زیستن در این کره خاکی را داد

      یک روز دیگه برای تغییر کردن و رسیدن به اوج را به من هدیه داد

      اول از تجربه خودم درباره رژیم‌ها میگم و بعد سناریویی که باید انجام بدم رو میگم

      تجربه کلی من از رژیم‌ها چی بود؟!

      زمانی که محدودیت داشتم نه تنها این رفتار بعد از رژیم برای من باقی نموند بلکه همون موقع هم با هزار سختی و رنج و عذاب خودم را محدود می‌کردم

      طوری شده بود که از چیزهایی که واقعاً قبل از رژیم هم خوشم نمی‌اومد در هنگام رژیم دلم از اون‌ها می‌خواست

      مثلاً من علاقه اصلاً به تیتاپ ندارم

      اصلاً از اینجور چیزا خوشم نمیاد

      اما توی رژیم وقتی چشمم به این چیزا می‌افتاد اصلاً یه جوری می‌شدم منی که اصلاً از این مدل کیک‌ها خوشم نمیاد

      همونطور که استاد گفتن رژیم گرفتن مثل این می‌مونه که لباس جنگ پوشیدی و داری با ذهنت می‌جنگی

      ذهن ما و فرمول‌های ذهنی ما به دو صورت کار می‌کنند

      اول تحلیل اون اطلاعاتی که به ذهن دادی و بعد نتیجه اون‌ها رو ربط دادن به اون تصویر ذهنی

      این رو خوب می‌فهمیم

      بارها یک بیسکویت یک کیک خوردیم که  همون موقعی که داشتیم می‌خوردیم یا همون موقعی که داشتیم بهش فکر می‌کردیم که بریم اون رو بخوریم نتیجه اون رو چاقی می‌دونستیم

      چیزی که اصلاً در ذهن افراد لاغر وجود نداره و اون‌ها یک جور دیگه‌ای تحلیل می‌کنند و نتیجه میدن به خوردنشون

      و کار دوم ذهن ما اینه که

      طبق همون پردازش اطلاعات و تصویر ذهنی تو دستوراتی رو صادر می‌کنه که تو به غذا واکنش نشون بدی

      بارها شده گشنه نبودیم و یک خوردنی رو دیدیم و تحریک شدیم به خوردن آن

      همین چند دقیقه پیش داشتم به خوردن بیسکویت فکر می‌کردم

      فهمیدم که من وقتی به اون فکر می‌کنم احساس چاقی می‌کنم

      و بعد تحریک میشم به خوردن اون

      بعد که برادرم گفت گرسنه هستم و رفتم براشون بیسکویت بردم با دیدن اون‌ها تحریک شدم و منم خوردم

      این نشون میده که همه چیز از ذهن ما شروع میشه

      و فکری که در ذهن تو مرور می‌شه بر تصویر ذهنی خودت و احساست و در آخر روی جسم تو تاثیر می‌گذارد

      اگر می‌خواهیم غییر کنیم و دیگه این تحریک‌ها رو نبینیم و مانند افراد لاغر زندگی کنیم رژیم راه درستی نیست

      ما هممون می‌دونیم که بلافاصله بعد از رها کردن رژیم احساس چاقی می‌کردیم و فکر می‌کردیم که حتماً باید زجر بکشیم تا لاغری خودمون رو حفظ کنیم

      من اینطور بودم و اگر توی همون رژیم هم دست از پا خطا می‌کردم بلافاصله انتظار من از خودم چاقی می‌شد و این شاید به واقعیت هم تبدیل می‌شد

      خلاصه کلام اینکه یک رفتار بیرونی نمی‌تونه فرمول‌های ذهنی ما رو عوض کنه

      همونطور که با فرمول‌ها و اطلاعاتی که از چشم و گوش به مغزمون دادیم و در خودمون فکر و احساس چاقی رو به وجود آوردیم و خیلی راحت چاق شدیم دقیقاً به همون صورت باید لاغر بشیم چون ما قبل از اینکه چاق بشیم و این استارت چاقی در ذهن ما زده بشه لاغر بودیم و در اون موقع نه رژیم بودیم

      و نه کار دیگه‌ای انجام می‌دادیم

      من دیگه سمت رژیم نمی‌گیرم چون نمی‌خوام با ذهن عزیزم درگیر بشم من فقط ‌ می‌تونم با اطلاعات درست به اون دادن بهش کمک کنم و اون هم دستور عالی لاغر شدن رو به مغز من بده و مغز من که فرمانده کل بدن هست و من نمی‌تونم روی حرفش حرف بزنم و حتی اگه با جنگ بر اون بلند بشم اون پیروز میدانه چون بالاخره من کم میارم

      این دستور را به جسم من بده و جسم من بدون هیچ زجر لاغر بشه

      اگر می‌خوایم فرمول‌های ذهنی رو تغییر بدیم نیاز به زمان داره و این کار با رژیم و هر روش دیگه‌ای شدنی نیست

      همانطور که با خوردن یک قرص و یه روش که به جسم ما فشار بیاره نمی‌تونیم زبان انگلیسی را یاد بگیریم

      اصلا این خیلی خنده داره که بخوایم با فشار جسمی یک چیزی رو یاد بگیریم یک چیزی که با ذهن یادگیری اش صورت می‌گیره

      این کار شدنیه

      اگه الله با ما باشه و به او توکل کنیم این کار حتماً و حتماً شدنیه

      او ما رو هدایت کرده پس به همان توکل می‌کنیم و اطلاعات صحیح رو ه مغز خود می‌دهیم

      و من سناریوی این بخش رو در دفترم نوشتم کارهای لذت بخشی که خانم نگار عزیز گفته بودند انشاالله که بتونم عالی انجامشون بدم

      استاد واقعا ممنونم از توضیحات عالی شما و خدا قوت هم به شما هم به خانم نگار عزیز با این نوشته جذابشون

      امیدوارم که روزی در این سایت پر بشه از موفقیت‌های افراد کوچیک و بزرگ انشاالله

      الحمدالله

      به امید اون روز

      یا حق مدد

      برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید. ثبت امتیاز
      امتیاز: 3 از 1 رأی مشاهده امتیاز دهندگان
      افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم
      آواتار حیرت انگیز
      1403/05/01 02:01
      مدت عضویت: 534 روز
      امتیاز کاربر: 2666 سطح ۶: هنرجوی پیشرفته
      دیدگاه فنی
      محتوای دیدگاه: 484 کلمه

      به نام خدای بی همتایم 

      سلام خدمت استاد ارجمند و همه دوستان 

      با رژیم لاغری می‌توان لاغر شد ؟!!

      اگر با رژیم لاغری یا هر کدام از روش‌های لاغری می‌توانستند افراد چاق لاغر شوند و لاغر بمانند الان هیچ فرد چاقی در جهان وجود نداشت .

      همه رژیم‌های لاغری در اصل توهین مستقیم به افراد چاق است تا کمک کردن به آنها.

      چرا که این رژیم‌ها به فرد چاق می‌گویند تو خودت عرضه نداری ،شعور نداری که چه چیزی را چه مقدار و چه زمانی بخوری .

      و اعتماد به نفس و عزت نفس افراد چاق را از آنها می‌گیرند، تمام این رژیم‌ها نتیجه شان یکسان است ،و هر کدام از افرادی که اضافه وزن دارند بارها و بارها از انواع مختلف این رژیم‌ها استفاده کرده اند .

      با حضور در سایت تناسب فکری و بالارفتن آگاهی ام دیگر به هیچ روش و شیوه ای از لاغری فکر هم نمیکنم و دلایل منطقی و اصولی و ریشه چاقی ام را متوجه شده ام .

      چاقی من از ذهنم آغاز شده و برای درمان آن باید ابتدا محتویات ذهنم را اصلاح کنم .

      میل درونی من را مغز من طراحی می‌کند، فرمان خوردن من را مغز من صادر می‌کند. 

      مغز من فرمانده کل بدن من است .

      تفاوت من با دیگران یا حتی متناسبها در تفاوت فرامین مغزی ماست .

      من با ترس‌ها با نگرانی هام از خوردن ،با تفکیک مواد غذایی ،با بال و پر دادن به باورهای اشتباه ،با توجه به نگرش‌های چاق کننده ،کاری کرده ام که توجه مغزم به سمت چاقی برود 

      برای مغز من فرقی ندارد، من به چه چیزی توجه میکنم ،من به هر چیزی توجه کنم مغز من اون رو رویای من فرض میکنه و تصویر سازی میکنه و تمام تلاشش و میکنه که من و به اون اندام برسونه .

      زمانی که رژیم میگرفتم داشتم علیه مغزم میجنگیدم ،من با اراده ام نمیخواستم بخورم ولی مغزم دستور خوردن صادر می‌کرد. و بالاخره در این جنگ من مغلوب میشدم و مغز من پیروز میشد .و من رژیم و رها میکردم .

      تا زمانی که از تمام روش‌های کم خوری و ورزش و ،سایر روش‌های لاغری به طور قطع و حتم ،قطع امید نکنیم ،تا وقتی که شک و دو دلی خودمون و نسبت به مسیر تناسب فکری برطرف نکنیم ،هیچ تکرار و تمرینی و هیچ آموزشی تاثیرگذار نیست .

      عاشق اون قسمت از گفته های استاد هستم که گفتند سه ماه رژیم و این روش‌ها رو ول کنید نمیمیرید که 

      من خدا رو شکر در درون خودم هیچ شک و دو دلی ندارم و تصمیم قاطع خودم و گرفتم و به ادامه دادن مسیر تناسب فکری ام ایمان دارم و در پیمودن مسیرم بسیار مصمم هستم و همه اینها از لطف خداوند مهربانم است .الهی شکرت .

      ای خدای بزرگم از تو برای نعمات امروزم سپاسگزارم 

      ای خدای بی پناهان از تو می‌خواهم پناهم بدهی و تنهایم نگذاری 

      ای پروردگار حمایت کننده ام از تو می‌خواهم یاری ام کنی تا موفق شوم انسان بهتری باشم 

      استاد بزرگ برای آموزش امروز ممنونم در پناه خداوند متعال باشید 

      الهی به امید تو 

      برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید. ثبت امتیاز
      امتیاز: 0 از 0 رأی
      افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم
      آواتار Marjan
      1403/04/26 08:27
      مدت عضویت: 402 روز
      امتیاز کاربر: 3755 سطح ۳: کاربر پیشرفته
      دیدگاه فنی
      محتوای دیدگاه: 621 کلمه

      سلام استاد روزتون بخیر باشه. سپاسگزارم بابت فایل فوق العادتون. خدا قوت.

      چندتا خلاصه نکته برا خودم:

      ✓شک و تردید خاصیت مغز انسانه

      شک و تردید باعث میشه یک مسیر رو شروع نکنیم یا شروع کنیم ولی ادامه ندیم

      ایجاد شک و تردید نسبت به مسیر همیشگی و قبلی باعث میشه اون رو ادامه ندیم.

      ✓من باور کردم که نمیدونم چه ماده غذایی رو و به چه میزان باید بخورم.چه وقت باید بخورم.چطور باید بخورم.باور کردم که احتیاج دارم کسی کمکم کنه و بهم بگه چی بخورم چی نخورم. چقدر بخورم. دیگه برام سوال شده اخرش باید چیکار کنم.چطور رفتار کنم.

      ✓اشتها و میل درونی و رفتار غذایی مارو مغز ما تعیین میکنه.

      ✓تفاوت مغز ها: مغز یک فردی که دچار اضافه وزن میشه اینطوریه که تحلیل میکنه و ربط میده رفتار اون فرد رو به چاق شدن

      ۱-نگرشمون نسبت به مواد غذایی باید تغییر کنه۲-تغییر فرمول های ذهنیمون نسبت به واکنش رفتاری به مواد غذایی باید تغییر کنه

      ✓همیشه به چاق تر بودن فکر کردیم و تصویر سازی کردیم.اونچه فکر میکنیم و تصویرسازی میکنیم تو ذهنمون انجام میشه و مغزما با نگاه کردن به ذهنمون متوجه خواست و علاقه ما میشه و همون رو اجرا میکنه.

      ✓فرایند چاقی از جایی شروع میشه که چاقی رو حس میکنیم و نگران میشیم بابت چاق شدن. فکر میکنیم به چاقی و نکنه چاق بشم.

      ✓با تکرار اطلاعات، مغز دستورهارو تغییر میده.

      ✓مغز ما برای فرمان دادن تحت تاثییر ذهن قرار میگیره و متناسب با اون کار میکنه.

      ✓عادت ذهنی که دستور چاق تر شدن رو به مغزمون میده: غذا میخوری و اون رو تبدیل میکنی به وضعیت چاقی و به اون ربطش میدی و به چاقی فکر میکنی. افراد متناسب هرگز به این موضوع فکر نمیکنند.

      ✓اطلاعات ورودیمون باید تغییر کنه. دیده ها شنیده ها تصاویر ذهنی نجواهای ذهنی. اون حرفایی که درون خودت به خودت میزنی.

      ✓انتظار لاغر شدن.انتظار چاق شدن.

      •بعد رژیم گرفتن رفتار و عادت هام تغییر نکردن فقط ذهنیتم و احساسم و رفتارم نسبت به غذاها بدتر شد.

      •بعد از رژیم گرفتن احساسم به خودم بهتر نشد ،که مثلا خودمو تشویق کنم و به خودم بگم که چقدر منظم بودم متعهد بودم با اراده بودم و چقدر نتیجه عالی گرفتم.فقط احساسم به خودم و جسمم بدتر شد، که چرا وقتی رژیم ول میکنم چاق میشم،که چرا نمیتونم این رژیم هارو تا ابد ادامه بدم. حتی خیلی اوقات کلی عصبانی میشدم از خودم و زمین و زمان که متعهد و خوب پیش میرم اما این وسط مدام مریض میشم و نمیتونم رعایت کنم رژیم رو‌ تا مدتی یا نمیتونم ورزش کنم. درکنار اینا باید به زندگی روزانم و قدمایی که برا هدافایی که داشتم نیاز بود میرسیدم و انرژی کافی نداشتم. ازین بابت هم کلی ناراحت بودم که حتی انرژی کارای روزانمو ندارم ولی رژیمم رو هم نمیتونم بزارم کنار. از یه جایی به بعد هم میترسیدم رژیمم رو بزارم کنار ،میترسیدم بابت اون افراط توی خوردن.وقتی رژیم رو شل میکردم و روز اول تبدیل میشد به پرخوری یا ذره ای تغییر توی بدنم میدیدم کلا بیخیال رها کردن رژیم میشدم و ادامش میدادم.

      •حالا که فکرشو میکنم با تمام اسیبای جسمی و ذهنی و روحی که خوردم چقدر قوی و متعهد رژیمم ادامه دادم .وقتی رژیم داشتم فکر میکردم خوشحالم و حالم خوبه ولی واقعا شاد نبودم یک عالمه حال بد درونی و بیرونی تجربه کردم.

      همین الان یک عالمه مشکل دارم با غذا با بدنم.انگار مسیر رو پیدا کردم ولی هنوز سردرگمم. 

      •رژیم انتظارم رو از خودم این طور ساخت که: اگر امروز رژیم نباشم فردا بدنی کاملا متفاوت دارم و چاق میشم.خب الان هنوز این انتظار منو عذاب میده.انتظار واقعا وحشتناکیه.

      •تجربم درمورد رژیم به طور خلاصه اینه که به جایی رسیدم میگم واقعا کاش اصلا لازم نبود غذا خورد.کاش گشنم نمیشد.حس میکنم کلا انگار کلمه غذا تبدیل شده به مشکل تو زندگیم و اگر این حذف بشه مشکل هم از زندگیم حذف میشه و بارم سبک میشه.

      برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید. ثبت امتیاز
      امتیاز: 0 از 0 رأی
      افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم
      آواتار نادیا همتی
      1403/04/17 16:22
      مدت عضویت: 192 روز
      امتیاز کاربر: 3485 سطح ۳: کاربر پیشرفته
      محتوای دیدگاه: 71 کلمه

      با سلام به نام الله یکتا 

      باید بدانیم با رژیم نمیشود تا ابد لاغر ماند 

      نباید از غذا خوردن بترسیم باید پیام سیری رو‌درک‌کنیم و متوجه ان باشیم باقی مانده غذای کسی رو‌نخوریم به خوراکی ها برچسب لاغر کننده یا چاق کننده نزنیم همه برکت خداست باید برای بدن مون احترام قائل باشیم خوراکی بی کیفیت نخوریم به اندازه خوراکی بخوریم 

      عاشق همین که هستیم باشیم و‌خودمون رو همه جوری زیبا و محترم ببینیم 

      برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید. ثبت امتیاز
      امتیاز: 0 از 0 رأی
      افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم
      آواتار گلی
      1403/03/30 15:53
      مدت عضویت: 635 روز
      امتیاز کاربر: 5660 سطح ۳: کاربر پیشرفته
      دیدگاه فنی
      محتوای دیدگاه: 435 کلمه

      به نام خدا

      خداوند را سپاسگزارم که مرا در مسیر لاغری قرار داد تا با کمک لاغری با ذهن به رویای لاغر شدن دست پیدا کنم

      سلام

      همین ابتدا بگم، در طول این چند روز یه سری تغییرات در بدنم و احساسم بوجود اومده. این اتفاقات خوب رو مدیون جناب استاد رضا عطار روشن هستم.

      از وقتی وارد این مسیر شدم، هر روز یه مطلب جدید و گاها چند مطلب جدید از طریق همین سایت و دوستان یاد گرفتم. لاغری با ذهن خوبه. اگه ما میگیم خوبه، چون جسم و روحمون در عذاب نیست. اذیت نمیشیم. بلکه از مسیر لذت هم میبریم.

      رژیم های لاغری واقعا وحشت ناک بود. هیچ وقت دوست ندارم سمت رژیم لاغری برم و جسمم رو تحت فشار قرار بدم. یادمه چند بار پ، همون روز اول رژیم رو کنار گذاشتم. چون با یک وعده نخوردن، ولع ام برای خوراکی ها بیشتر شده بود. نتونستم تحمل کنم. ولی لاغری با ذهن به من کمک کرد بدون اینکه خودمو تحت فشار قرار بدم، اون خوراکی رو نخورم. یا اگر نیاز بدنم یود، کم بخورم و اندازه بخورم….. گاهی اوقات که رژیم ها رو تا پایان که می رفتیم، می دونستیم برمیگردیم. چون میدونستیم پایدار نیست. چون قرار بود دوباره شبیه قبل بخودریم 

      بدن ما در طول این چند سال، رفتارها و عادتهای اشتباهی رو ثبت و ذخیره کرده. برای همین با رژیم ما نمی تونیم دست از غذا بکشیم. یه سری عادتها اشتباه که در طول این سال ذخیره شده، خود به خود از بین نمیره. بلکه با کمک آموختن زبان لاغری، می تونیم این عادتهای اشتباه رو هر روز کم رنگ و کم رنگ تر کنیم.

      یادمه زمانی که متناسب بودم، غذا اندازه میخوردم. شبیه خیلی از متناسب ها که رفتار غذایی درست دارن. ولی از یه جاهایی به بعد چاق شدم و روز به روز ولع من بیشتر شد. بعد رژیم ها ولع ام بیشتر میشید. برای همین بود، که بعد رژیم، همه چی بعد چند هفته، به حالت قبلی برمیگشت و بعد چند وقت وزنم بیشتر از قبل میشد. بدن از قحطی نجات پیدا کرده بود. 

      از تمام روش های گذشته برای لاغری متنفرم. چون با انجام هر کدوم، رفتار غذایی من در مقابل مواد غذایی تغییر کرد. ولع ام بیشتر شد و تبدیل به یه آدم پر خور شدم. افرادی که چاق هستن، هیچ وقت گرسنه نمیمونن. چون هر زمان دلشون خواسته باشه میخورن. نمی تونن جلوی خودشون رو در مقابل خوراکی ها بگیرن. ولی این مدت کم متوجه شدم، باید صبر کنم گرسنه بشم. با اولین نشانه سر وقت غذا نمیرم. صبر میکنم. وقتی که واقعا احتیاج داشتم با صدای شکمم، مواد غذایی سالم میخورم و هر زمان ناخودآگاهم فرمان سیری داد، قطع می کنم.

      برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید. ثبت امتیاز
      امتیاز: 10 از 2 رأی مشاهده امتیاز دهندگان
      افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم
      آواتار servehchopani_1
      1403/03/27 23:30
      مدت عضویت: 1626 روز
      امتیاز کاربر: 11373 سطح ۴: هنرجوی مبتدی
      محتوای دیدگاه: 130 کلمه

      به نام خداوند مهربان سلام استاد گرامی ودوستان سایت تناسب فکری   گام ششم:با رژیم لاغری می توان لاغر شد. من از ژریم های زیادی استفاده کردم  حتی به دکتر تغذیه رفتم وبه دارو ودمنوش ولی هیچ نتیجه ای نگرفتم چون در ذهنم ریشه چاقی داشتم نه لاغری با رژیم گرفتن مادرقطعی به سر می‌بریم وبدن ولعش به مواد غذایی بیشتر میشه وترس ما از مواد غذایی ومارابه سمت چاقی بیشتر مابه موادغذایی قدرت میدیم درجای که مواد غذایی هیچ قدرتی ندارند این ماهستیم باتکرار این عادت  رفتارمون ذهنمون برنامه ریزی میشه وبا تغییر این فرمول های ذهنی وبا تکرار کردن گوش دادن ودیدن عجله نکردن واستمرار داشتن ذهنمون متناسب میشه وانشالله با یار خداوند دراین مسیر شگفت انگیز به رویای لاغری میرسم ممنونم استاد گرامی بابت آگاهی ناب تون. 

      برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید. ثبت امتیاز
      امتیاز: 0 از 0 رأی
      افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم
      آواتار yas
      1403/03/07 19:19
      مدت عضویت: 279 روز
      امتیاز کاربر: 210 سطح ۳: کاربر پیشرفته
      دیدگاه فنی
      محتوای دیدگاه: 631 کلمه

      به نام خداوند آسمان آبی

      این گام تعجب کردم چرا تمرینی مثل گام های قبل ندارد وقتی ویدیو را نگاه کردم متوجه شدم این به عهده خودمه که بنویسم هر آنچه در این راه دیدم و بنویسم تجربه های خودم بنویسم شاید زیاد و طولانی بشه اما اینجا شده پناهگاه من برای نوشتن.

      در 8 سالگی با فشار مادرم رژیم گرفتم اتفاقا وزن خوبی کم کردم همه تشویقم کردند منم بچه بودم زیاد متوجه نبودم و رعایت میکردم اما بعد از 2 ماه رهاش کردم در سن 15سالگی با فشار مادرم که میگفت دفعه قبل بچه بودی الان بزرگتر شدی میفهمی و میتونی همت کنی و یهو کم کنی فقط هفته اول خوب پیش رفت با اینکه ورزش هم میکردم اما وزن اضافه کردم وقتی 16 سالگی کارشناس تغذیه ام عوض کردم فکر میکردم تعویضش باعث میشه برنامه بهتر باشه و منم اراده ام قوی کنم میتونم اینبار لاغر بشم ورزش نکردم اما از حق نگذریم لاغر شدم و فکر میکردم هرچقدر کمتر بخورم زودتر لاغر میشم یک هفته لب به خوراکی قندی و چرب و نمکی نزدم یعنی خوراکی های ساده هم کمتر از آدم معمولی مصرف میکردم اما بعد از یک هفته دوام نیاورم رژیمم شکستم و به خوراکی حمله کردم وقتی فهمیدم استوپ وزن شدم از همه جا نا امید شدم و بطور عصبی غذا میخوردم مدام با خودم تکرار کردم من خیلی اراده ام ضعیفه من نمیتونم من یه بازنده ام رژیمم را بازم رها کردم و طی 2سال علاوه بر 20کیلوگرم اضافه وزنم 16کیلوگرم دیگر هم اضافه کردم اینها فقط گوشه ای از خاطرات آن دوسال منم است که احساسات بدی که در آن دوسال داشتم قابل توصیف نیست با هزاران مشقت گذشت تا تابستان پارسال که رژیمی جدید کارشناس جدید و اراده ای تازه نفس و تصمیمی جدی که دو نوع رشته ورزشی ، پیاده روی روزانه و رژیم غذایی سختگیرانه اوایل کاهش وزن خوبی داشتم و هربار که برای معاینه میرفتم همه تشویقم میکردند منم خوشحال برمیگشتم ادامه میدادم اما بعد از چندماه رژیم خسته شده بودم ریزش مو شدید گهگاهی تا مرز بیهوش شدن میرفتم بعد از مدتی به همه چی حمله میکردم کافی بود یک قاشق بیشتر میخوردم ذهنم بیخیال ماجرا نمی شد مدام با خودم تکرار میکردم نکنه چاق بشم ، اینو خوردم ؟ دیگه چاق شدم چون خارج از برنامه شورع کرده بودم به خوراکی و غذا خوردن پس برنامه های کالری شمار نصب کردم یا ورزش هام بیشتر کردم وزن اضافه کردم نمیخواستم تسلیم بشم مثل دفعات قبلی هروز قول میدادم لب به چیزی نزنم یا ورزش هایم را بیشتر کنم اما همه را میشکستم و بیشتر از قبل نا امید تر و عذاب وجدان و گناه داشتم هروز تعهد میبستم اما شکست در پی شکست که ناگهان با تناسب فکری آشنا شدم (در داستان هدایت من نوشتم)  من وقتی مطالب مطالعه کردم گوش دادم متوجه شدم تمام مدت در تلاش برای چاقی بودم روزای اول که فکر نمیکردم راست باشه و بعد از یک ماه نمیخواستم قید رژیم را بزنم اما وقتی کمی بیشتر مطالعه کردم و گوش دادم متوجه شدم آن چیزی که من میخوام اینجاست ، هرچقدر بخوام خودم را متقاعد کنم که نه راه قبلی بهتره فقط یک تعصب بیخود است آن راه برای کوتاه مدت پاسخگوست برای منی که میخواهم تا همیشه لاغر و متناسب بمانم این راه همان است هنوزم شک دارم به راهم اما این شک باعث نمیشه از این راه دست بکشم این شک میگه آیا لاغر میشی ؟ یعنی میتونی؟ یعنی میشه؟ باید به همان ذهن یا مربی چاقی بگم بله که میشه اگر من باور داشته باشم که من لیاقت لاغری دارم لیاقت متناسب شدن دارم و هروز گوش بدم و استمرار داشته باشم بالاخره آن قطار با تمام واگن هایش حتی آخرین واگن وارد مسیر لاغری می شود و جسم من تا همیشه از چاقی رها میشود و متناسب میمانم.

      برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید. ثبت امتیاز
      امتیاز: 5 از 1 رأی مشاهده امتیاز دهندگان
      افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم
      آواتار مریم
      1403/02/29 18:57
      مدت عضویت: 638 روز
      امتیاز کاربر: 1695 سطح ۳: کاربر پیشرفته
      دیدگاه فنی
      محتوای دیدگاه: 404 کلمه

      بزرگی هست در عالم خدا نام که دل با یاد او می گیرد آرام

      سلام خدمت استاد عزیز و دوستان هم مسیر .

      با رژیم لاغری می توان لاغر شد 

      اگه با رژیم و ورزش میشد لاغر شد برای همیشه که

      الان نه این سایت بود و نه این همه دوستان هم مسیر 

      چاق بودن به نظرمن اعتماد به نفس و عزت نفس ادم

      رو نابود می کنه ،اینا به کنار چاق بودن ما رو ادمایی 

      نا سپاس و گلایه مند و میسازه که از دست خدا و بنده و

      زمین آسمان همه گلایه داریم،چاقی و رژیم غذایی 

      یه باور تو نمی تونی قوی در من  ساخته بود که فقط

      خودم میدونم چه بلایی سرم آورده ،چقدر قشنگ توضیح 

      دادید استاد و چقدر قشنگ بود دیدگاه خانم نگار چقدر 

      دوست داشتم دیدگاهشون رو دوبار خوندمش .

      خواهر من مربی باشگاه بدنسازی هستش،همیشه ام 

      تو جمعامون ،ایشون صحبت می کنن میگه که تو کتابای

      که خونده مدرک مربی گریش رو گرفته نوشته، کاهش 

      ورودی موارد خوراکی به بدن مساوی هست با لاغری 

      فلان چیز برای بدن مث سم میمونه ،بهمان چیز مث اسید 

      میمونه ،وای حالم بد میشه در موردش فک کنم زندگی با 

      رژیم غذایی گرفتن خر است واقعا لاغری با ذهن نعمتی 

      هست که خداوند هر کسی هدایت نمی کنه ،یکی ازدوستان

      دوران دبیرستان خانوادگی چاق بودن و الانم هستن دوستم 

      یه خواهری داشت متولد سال ۸۰ بود عمل معده انجام داد

      کاملا اندامشون متناسب بود من چند بار دیدمش ،توی ماه 

      رمضون روزه ام گرفته بودنباید روزه می گرفت 

      توی عمل معده اخه انرژی خیلی کمی به بدن میرسه 

      یعنی نمی تونن غذا بخورن.

      باز گوش نداده بود روزه شو گرفته بود ،یه روزی حالش خیلی

      بد میشه تو خونه میبرنش بیمارستان ،فشارش خیلی پایین 

      اومده بود رفته بود تو کما بعد چند ساعت به رحمت خدا 

      رفتن ،یکی از فامیلاشون تعریف میکرد ،میگفت با اینکه 

      عمل کرده بود رژیمم میگرفت ،میگفت هر چی بهش 

      میگفتیم بابا تو خوبی دیگه اصلا چاق نیستی ،میگف گوش

      نمیداد میگف نه من هنوز چاقم ،با این حال که عمل معده 

      انجام داده بود باز رژیم میگرفت ،وقتی اینو برام تعریف کردن 

      حرف هایی شما توی ذهنم می اومد ،که این فرد در درون 

      چاق بوده ،اون ترس از چاق شدن داشته ،ترس از خوردن 

      داشته ،انشالله روحش در ارامش باشه ،اینا رو گفتم که هم 

      برای خودم تکرار بشه هم برای دوستانی که کامنت منو 

      میخونن تجربه ی بشه که با عمل و رژیم هیچکی لاغر 

      نشده این دوستمون با اینکه کاملا متناسب شده بود 

      ولی باز از درون حس کرده که چاقه اون نجواهایی منفی 

      و داشته فشار اونا روش بوده ،و خودش رو چاق میدیده 

      با اینکه متناسب شده بود ظاهرش.

      به امید موفقیت همه دوستان عزیزم.

      برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید. ثبت امتیاز
      امتیاز: 14 از 3 رأی مشاهده امتیاز دهندگان
      افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم
      آواتار فریبا
      1403/01/25 20:45
      مدت عضویت: 761 روز
      امتیاز کاربر: 21420 سطح ۵: هنرجوی متوسطه
      مدال طلایی
      محتوای دیدگاه: 273 کلمه

      سلام

      رژیم های لاغری پر از محدودیت هس چر از ممنوعیت پراز ناتوانی پراز حس نشدن 

      من با رژیمها خودم رو نابود کردم 

      عزت نفسم اعتماد بنفسم روحمو وجودمو 

      حس ناتوانی نتونستن نمیتونی در درونم بیداد میکرد ن حوصله زندگی داشتم ن میل ورغبتی ب ادامه دادن بهترین لحظات عمرمو پاش ریختم 

      اما پشیمان نیستم  الان من اگاهی و مسیری ک هستم بخاطر همین ها بود بخاطر چاقی 

      من نابود نمیشدم دوباره نمیساختم 

      چاقی منو دوباره داره میسازه 

      وممنونم 

      من با لاغری با ذهن با تغییر باورها ب این ایمان رسیدم ک میشه من میتونم اونجوری ک میخوام باشم میتونم اونجوری ک دوس دارم تجربه کنم

      واینجاشاید سخت باشه ولی شگفت انگیزه وقدرت انسان رو نشون میده زیبایی ها دیده میشه 

        ا  من میتونم من میتونم دوباره بسازم ذهنمو وجودمو جسممو وزیبا ببینم زیبا فک کنم 

      وقتی میرم خونه پدر مادرم میبینم ک چقدر پدرم دیدگاهش منفیه چقدر نسبت ب همه چی اون منفی  اون طرف رنج اورش رو میبینه و میبیننم ک چقدر فرق کردم گاهی رنج اوره ک ببینم عزیزانم از این نگرشها تو عذابند 

      وهمه اینها تمرین میخواد ومن باید مادرخودم بشم معلم خودم بشم و برم جلو گاهی سختگیزانه تر گاهی محکمتر واین ب نفع منه ک شل نگیرم جدی بگیرم و پیش برم این میشه ک من تربیت وبرنامه ریزی میشم دوباره و نتیجه برا من مشاهده میشه اما دهن میگه ول کن دفعه بعد دفعه بعد خب تو از نتیجه دور دور تر مبشی باید بدونی فریبا جانم ک این مسیر رو متعهدانه و استمرار جلو بری تحت هر شرایطی واین میشه ی جسم جدید ی تجربه های جدید رو تجربه میکنی شاید اولش سخت بتشه اما بدون بعدش راحت راحت افسار ذهن رو دستت میگیری و لدتشو میبری 

      برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید. ثبت امتیاز
      امتیاز: 9 از 2 رأی مشاهده امتیاز دهندگان
      افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم
      آواتار Reza
      1403/01/20 21:47
      مدت عضویت: 627 روز
      امتیاز کاربر: 23126 سطح ۶: هنرجوی پیشرفته
      مدال طلایی
      محتوای دیدگاه: 484 کلمه

      جمله طلایی

      به هر اندازه ذهن من لاغر بشه من لاغر میشم 

      به هر اندازه تعریف هایی که در مورد چاقی و لاغری در ذهنم دارم را بشناسم میتونم لاغر بشوم 

       به هر اندازه که بدانم برای چی میخوام لاغر بشوم از لاغریم لذت میبرم و به سمت لاغری حرکت میکنم 

      من بر اساس ورودیهام براساس تعریف هام چاق شدم 

      ذهن من اینقدر چاق بود که یکبار با رژیم و ورزش حسابی لاغر شده بودم ولی هر وقت خودم را توی آینه میدیم چاقی را به چشمم میومد 

      نمیتونستم قبول کنم من لاغر میمانم و حتی لاغری هستم خودم را چاق میدیدم و مدام از خودم ایراد می گرفتم 

      میدانستم تا زمانی که در رژیم باشم و ورزش کنم میتونم لاغر باشم 

      نمی دانستم برای چی چاق هستم حتی برادرم هم همین طور بود اون هم براساس ورودی هاش چاق شد چون تا سن ۲۰ سالگی اش بسیار لاغر و متناسب بود 

      پس کاملا ایمان اوردم و قبول کردم که باید چاق باشم 

      اما چرا 

      بخاطر تعریف هایی که از چاقی برای من شده بود 

      ولی تعریف چاقی برای من زیبا نبود 

      چاقی برای من سرتاسر عیب بود 

      پس چرا چاق شدم 

      برای اینکه تایید بشم 

      برای اینکه مورد قبول واقع بشم 

      برای رضایت خانواده 

      اینجا میشه از زاویه ای دیگه دید 

      اینکه از همون اول میدانستیم که چاقی خوب نیست ولی تلاش کردیم چاق بشیم 

      پس اینجا بزرگترین دلیل حرکتمون به سوی چاقی پیدا کردیم کسب رضایت دیگران از خودمون که مورد تایید واقع بشیم 

      پس الان میشه خیلی راحت تر لاغر شد با کسب رضایت خودمون برای لاغری

       برای تناسب اندام 

      برای لذت بردن از زندگی 

      زمانی که شروع کردیم به چاقی فرقی نمیکرد چی میخوریم چقدر میخوریم و چه زمانی میخوریم هدف چاق شدن بود که نشان بدهیم دستورات انجام شد 

      الان هم همان موقعیت البته برعکس 

      وقتی امروز صبح صبحانه برنامه ریزی کرده بودم که شکلات با پنیر اسنک کنم و بخورم ولی هر کاری کردم هر چقدر بهش فکر کردم هر جور با خودم گفتم حالا یکمی تا طعم و مزه اش تغییر کنه اینجوری دوست داشتی و خوشمزه تره ولی ذهن تغییر کرده بود حتی یک وسوسه ریز و کوچک هم نبود اصلا بهش توجه نکرد حتی تهدید هم کرد

       پس ذهنیت تغییر کرده

       هیچ انگی به هیچ ماده غذایی نمیزنه به هیچ چیزی ایراد نمیگیره به اندازه نیاز داره مصرف میکنه 

      موقع نهار،شام یا هر وعده غذایی دیگه یاد گرفته تا نقطه سیری و حتی ذهنم داره تلاش میکنه و داره یاد میگیره زودتر و بهینه تر اعلام کنه 

      خودش اعلام میکنه حالتو بد نکن اضافه نخور کافیه انرژی مورد نظر رسیده و انچه نیاز هست

       این یعنی ذهنیت تغییر کرده این یعنی اینکه ذهن من بازم لاغر تر شده ذهنم متناسب شده 

       این یعنی اینکه به دنبال درست رفتار کردن هستم 

      هنوز هم براساس یکسری تعریف ها دارم فکر میکنم و رفتار میکنم ولی خیلی عالی دارم رفتار میکنم 

      حالا با کدوم رژیم و ورزشی میتونستم اینقدر آسوده باشم و از لاغریم لذت ببرم و زندگی را زندگی کنم 

      اینکه هر روز در مسیر هستم اینکه هر روز دارم سوخت ذهن را میرسونم 

      من ذهنم را تغذیه میکنم و هر آنچه که میخواهم به من داده میشود

      خداوندا سپاسگذارتم 

      برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید. ثبت امتیاز
      امتیاز: 13 از 3 رأی مشاهده امتیاز دهندگان
      افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم
      آواتار abirozeh
      1402/12/06 13:25
      مدت عضویت: 1705 روز
      امتیاز کاربر: 3634 سطح ۳: کاربر پیشرفته
      محتوای دیدگاه: 112 کلمه

      با سلام ودرود…من اولا که وقتی میرفتم سراق رژیم وورزش..مخصوصا رژیم..سریع به حالت کارخونه وتنظیمات قبلم برگشتم یعنی دوهفته شاید سه هفته بیشتر نتونستم دوام بیارم..ولش کردم ورژیمهای گیاهخواری وبدون روغن ورزش کردن پشت سر هم وورزش ودوتا دکتر تغذیه رفتم..ورژیم اونها رو امتحان کردم..هر که رفته بود رژیم پیش یه دکتری که می‌گفت بهتره منم رفتم ولی دباره برگشته واز اولشم بیشتر

      ولی الان متوجه شدم که از بیرون نمیشه اتفاقی رو تغیر داد…وخدا رو شکر که اینو فهمیدم ودر مسیر درست افتادم ..والان میدونم که کنترل کردن توسط مغز صورت میگیره وفرمانده اونه ..پس نگرشهام رو درس میکنم تا فرمانده دستورات جدید وبهترین برا من بده چون بدن ما هوشمنده …

      برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید. ثبت امتیاز
      امتیاز: 8 از 2 رأی مشاهده امتیاز دهندگان
      افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم
      امتیاز کاربر: 0
      مدال طلایی
      محتوای دیدگاه: 249 کلمه

      بنام خدای بخشنده مهربانم 

      سلام استاد عزیز 

      منم مثل همه دوستان و استاد خیلی از روش های لاغری استفاده کردم و موفقیت همیشه مال من بود تا این که لباس میخریدم و به یک ماه نمی‌رسید دوباره لباس به تنگ میشد و مجبور میشدم لباس‌های قبلی رو بپوشم 

      روحیم میرخت بهم افسرده میشدم اما مسیری جز رژیم و ورزش و تحرک نداشتم یعنی کسی  راهی جز این نمی‌دونست 

      نگاه های اطرافیان رو نمیشد تحمل کرد اینو همه ما میدونم وقتی سر میز غذا که میشینیم شاید کمتر از،همه هم بخوریم و شاید به خاطر نگاه های دیگران مراعات کنیم کم بخوریم اما تو نگاه دیگران اونجوری که ما تو ذهنمون میگذره  که وای الان داره نگاهمون میکنن که چاقه باز داره مثل چی میخوره 

      من و شما با این نگاه و صدای ذهنمون آشنایم 🫥😔

      هم اون مهمونی هم غذا کوفتمون میشد .

      آخر شب که بر می‌گشتیم از مهمونی به خونه آنقدر به خودم ناسزا میگفتم که حد نداره تو ذهنم هزار راه حل میومد نخوردن و رژیم و قرص های چربی سوز و طبیب گیاهی و قرص بلغم و….. غافل از این که کار کار ذهن و مغز بود 

      و از،وقتی سایت رو پیدا کردم همه چی میخورم و زمان و اندازه غذا هم برام مهم نیست. و تو این چند وقتی که زیادم نیست اینجا هستم احساس سبک بودن هم از،نظر،جسم وهم روحی میکنم .

      لاغر شدن آسان‌ترین کار دنیاست فقط باید فرمول های و نگرش های ذهنی و مغزمون رو تغییر بدیم .

      خداروشکر میکنم بابته هدایت من به این سایت 

      ممنون از استاد عزیز 🌹

      برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید. ثبت امتیاز
      امتیاز: 3 از 1 رأی مشاهده امتیاز دهندگان
      افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم
      آواتار زهره
      1402/11/12 17:16
      مدت عضویت: 500 روز
      امتیاز کاربر: 10070 سطح ۵: هنرجوی متوسطه
      دیدگاه فنی
      محتوای دیدگاه: 762 کلمه

      به نام خداوند خلق کننده ذهن که ازاین طریق می تونم 

      لاغربشم 

      سلام به استاد و عزیز و دوستان هم مسیر ✋

                       بارژیم غذای می تونیم لاغر شویم 

      واقعا برای لاغری همیشه شنیدیم کم تر بخور بیشتر بدو

      ولی هرگز بارزیم نمیشه لاغر شد و لاغر موند 

      چه چیزی رفتار من در مقابل غذا تعیین می کنه معلوم رفتار من  تحت فرمان مغز واکنش میده 

      و میل درونی یااشتهای ما رو مغز ما تعیین می کنه فرمان بیشتر  خوردن رو مغزم تعیین می کنه مثلا من از پله بالا میرم ناخودآگاه ضربان قلبم بالامیره این قلب تحت فرمان  مغز هست 

      پس در صادر شدن فرمان مغز در هنگام روبه رو شدن با غذا،با افراد لاغر و چاق فرق داره چون تفاوت در فرمان های مغزی اس 

      اول این که مغز افراد چاق تحلیل می کنه غذا رو به چاقی نترس ایجاد میشه و تکرار میشه چون فکر کردن به چاق تر شدن در ذهن انجام میشه مغز میاد اون به عنوان آرزو در نظر گرفته ورفتار شخص رو همسو می کنه با آرزو و توجه اون  تغییر میده به  سمت چاقی 

      پس مغز ماتحت تاثیر ذهن هست 

      افراد لاغر هرگز به چاقی فکر نمی کنه ورفتاری همسو با لاغری دارن 

      دومین کار مغز دستوراتی می ده به دوباره خوردن

       مثلاسیر هستی جا میری  با بوی غذا و  تعارف کردن شروع به خوردن می کنی این دستور مغز هست و نا خودآگاه در تو واکنش به خوردن میده حالا چرا این کار می کنه چون از قبل حرف ها و نصیحت های فراوانی شنیده وباورش کرده

      مثلا پولش دادم باید تا آخر بخورم باعث ضرر خودم نشه 

      تعارف کردن زشت .نذری ثواب داره .دیگه ممکن از این خبرا نباشه ،بخور گرون معلوم نیست کی دوباره گیرد بیاد ،بخور خیلی مفید ،میوه آب بخور ،خیلی خوش رنگ رو بخور این بار مزش،فوق العاده شده وغیره واین نگرش در ما باعث واکنش مغزی برای خوردن میشه در کسری از ثانیه چشم و می افته دستمان به خوردن میره 

      ولی افراد متناسب وقتی سیر هستن اصلا با دیدن وتعارف کردن نمی خورن چون در مغزشون نگرش درست هست وقتی سیر میشن از گلوشون  چیزی پایین نمی ره وتعارف کردن دیگران رو به راحتی رد میکنن چون این عمل زشت نمی دونن بلکه آزادی در انتخاب میدونن واز اصرار کردن برای خوردن بدشون میاد انگار  دارن بهشون زور می گن وآنها اصلا نمی خورن چون نمی تونن بخورن مغز دستور خوردن نمیده براشون

       پول دادن به چیزی رو ملاک زیاد خوردن نمی دونن چون باور کمبود ندارن باوراسراف ندارن بلکه باور فروانی دارن باقی موندن غذارو مساوی با کفر نمی دونن واز غذا فقط برای رفع گرسنگی ولذت سیر شدن می دونن نه مثل چاقها که غذا رو برای لذت بردن می خورن نقطه گرسنگی وسیری ندارن و همش می خورن تا بی کار نباشن چون نگرش شون برای بودن در دنیا رو بر لذت بردن از خوردن می دونن واین باعث میشه رفتار وعادتهای چاقی بیشتری از خود نشون بدن 

      خوردن یک فرمان مغزی که از نگرش،ما نشات میگیره 

      ۱.آنچه که می خوریم به هر چیز تصور کنیم همان برایمان رخ میدهدفرد چاق با هر بار خوردن تصور چاق تر شدن داشته باشد چاق میشود و فرد لاغر با هر بار خوردن تصور چاقی،ندارد اصلا تصور چاقی،به ذهنش خطور نمی کند چون فکری در این باره ندارد 

      پس برای لاغر شدن نیاز به تغیر دادن فرمان مغزی دارم 

      باید نگرشم درباره مواد غذایی و فرمولهای ذهنی تغییر کنه وبعد واکنشهای غذایی تغییرمی کنه 

      بعد خود به خود فرمان مغزی تغییر می کنه وبعد جسمم تغییر می کنه 

      آموزش مغزی یک پرسه مدت داره و زمان بر هست 

      ولی برنامه رژیمی عملا در مقابل مغز مقابله میکنه ودر جنگ هستن مغز فرمان خوردن میده ولی اراده من نمی خواد بخوره وبعد مدت زمان کوتاهی مغز بر اراده پیروز میشه 

      باید مغزموبرنامه ریزی کنم تاواکنش های لاغری داشته باشم 

      با ایجاد و پیدا کردن نمونهای مخالف با باورهای چاقی

       مثل

       عدم تحرک دلیل چاقی نیست بلکه خیلیها بی تحرک هستن و لاغر 

      یا مواد غذایی خاصی رو دلیل چاقی ندانیم مثل افرادی که همون غذاها رو می خورن و لاغر هستن وغیره 

      برای تغییر نگرش،از چاقی به لاغری باید در این سایت بود و درک کرد و باور درست رو ساخت تا واکنش،مغزم به سمت لاغری بشه 

      تمام رژیم ها بدونه نتیجه بودن با تجربه احساس بد ناامیدی همرا ه بودن احساس می کردم اراده ندارم ویا بدن من هرگز لاغر نمیشه این حس ناتوانی خیلی باعث افسردگی میشد و حالا فهمیدم من توانا هستم مسیر لاغری،درست نبوده واکنون احساس امید دارم انتظارم لاغر شدنم هست به آسونی خدایا شکرت

       موقع رژیم خیلی دوست داشتم همون غذاهای که اطرافیان می خورن رو بخورم و برام سخت بود تحمل نخوردن 

      حالا بدونه رژیم به راحتی لاغر میشم

      خدایا به امید تو 

      سپاس فراوان از استاد عزیزم🙏🥰

      برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید. ثبت امتیاز
      امتیاز: 5 از 1 رأی مشاهده امتیاز دهندگان
      افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم
      آواتار فهیمه حیاتی
      1402/10/25 17:40
      مدت عضویت: 470 روز
      امتیاز کاربر: 8365 سطح ۴: هنرجوی مبتدی
      دیدگاه فنی
      محتوای دیدگاه: 585 کلمه

      به نام خدای هستی بخش

      به نظر من تمام افراد چاق برای یکبار هم که شده رژیم گرفتن رو امتحان کردن و از چند وچون اون باخبر هستن . من در گذشته زمانی که چاقی باعث آزار و اذیتم میشد و این آزار واذیت شامل آزار و اذیت جسمی و روحی میشد به طور مثال از لحاظ جسمی به مشکل برمیخوردم مثلا موقع نسشتن و بلند شدن یا احساس کمردرد و پادرد و یا گفته و توصیه های دیگران منو از لحاظ روحی تحت فشار قرار میداد تصمیم میگرفتم که رژیم بگیرم با وجود اینکه سابقه رژیم گرفتن و نتیجه نگرفتن داشتم ولی انگار چاره ای جز رژیم گرفتن نبود چون زمین و زمان میگفتن برای لاغری باید کم بخوری و تحرکت رو بالا ببری و هیچ راه دیگه ای برای متناسب شدن وجود نداشت .پس من هم هروقت مشکل چاقی برام بولد تر میشد به طور ناخودآگاه تصمیم میگرفتم که رژیم بگیرم و اصلا به این قضیه فک نمیکردم که اگه رژیم تاثیرگذار بود دفعه های قبلی نتیجه میگرفتم . خلاصه روزای اول با اراده ی فولادی شروع میکردم و هزاران قول به خودم میدادم و میگفتم این دفعه با دفعه های قبلی فرق میکنه و لاغر میشم . رژیم رو شروع میکردم و روزهای اول با تمام وجود دقیقا مشابه دستور رژیم عمل میکردم و خدایی خیلی خوب هم وزن کم میکردم ولی به مرور زمان و به محض رسیدن به هفته دوم و سوم جنگ اعصاب من شروع میشد وزنم استپ میکردم و دیگه نمیتونستم رژیم رو مثل روزای اول سفت و سخت ادامه بدم و گاهی این وسط بیشتر مقدار تعیین شده استفاده میکردم و گاهی به خاطر بودن در مراسم خاصی کلا پرخوری میکردم و هم دوس داشتم پرخوری کنم و رژیم و رعایت نکنم و هم احساس عذاب وجدان بخاطر ترک رژیمم داشتم و این کشمش باعث جنگ روانی در وجود من میشد و واقعا اعصابم بهم میریخت و در چنین مواقعی بجای اینکه به روشم برای لاغر شدن شک کنم به خودم شک میکردم و خودم رو آدم بی عرضه و بی اراده ای میدونستم که نمیتونه رژیم رو ادامه بده و همیشه به حال افراد متناسب غبطه میخوردم چون در نظر من اونها افراد بااراده ای بودن و میتونستن همیشه جلوی خوردن خودشون رو بگیرن و متناسب باشن چون در نظر من متناسب بودن مساوی بود با کم خوردن و دائم در رژیم بودن ویا میگفتم ژنتیک شون لاغریه و خدا اینجوری براشون خواسته و اصلا به این فک نمیکردم که دائم در ژریم بودن رو هیچ کس نمیتونه تحمل کنه چون ذهن همه انسان ها محدودیت و تحریم رو دوس نداره  چون کلا نمیدونستم که ذهن در چاقی لاغری میتونه تاثیر داشته باشه و بیشتر اونو به اراده فرد برای مراقب خوردن بودن ربط میدادم و همه افراد چاق این اراده رو ندارن پس در نتیجه چاق هستن و غافل از اینکه اصلا ربطی به اراده نداره اگه به اراده باشه که چاق ها بااراده ترین آدم های رو زمینن که بارها شکست میخورن ولی همچنان ادامه میدن خود من چندین بار زمین خوردم ولی باز بلند شدم و ادامه دادم پس به اراده نیست و مشکل از جایی دیگه ست از ذهن و فرمول های ذهنیه وقتی فرمول های ذهنی رو سروسامون بدیم و در جهت متناسب بودن تغییرشون بدیم اصلا دیگه نیازی به اراده و سختی کشیدن نیست بدون هیچ دردسری مثل افراد متناسب برای همیشه متناسب میمونیم فقط این  تغییرفرمول های ذهنی نیاز به آموزش داره و آموزش هم زمان بر، پس باید صبور باشیم و اجازه بدیم که مراحل اون طی بشه . 

      برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید. ثبت امتیاز
      امتیاز: 20 از 4 رأی مشاهده امتیاز دهندگان
      افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم
      امتیاز کاربر: 0
      محتوای دیدگاه: 152 کلمه

      درود خدا بر شما استاد گرامی 

      استاد دو سال تمام هر لحظه من رژیمو شروع میکردم شکست میخورم انگار نه انگار چقدر به قول معروف ببخشید جوون کندم تا لاغر باشم از پیاده روی های که بدتر از افراد عادی ورزشهایی چه ورزشهایی سخت‌تر از خود آدمهای حرفه ای و رژیم‌های سخت‌تر از روزه دارها نوع غذاهایی که محدود بدون تنوع همه رو انجام میدادم کم‌میشدم دوباره رفتار غذایی من بر میگشت خدا شاهده چقدر شکست خوردم ،بله احساس بد و نتیجه بد تجزیه تحلیل بد و بعد اتمام هر ورزشی سریع گراسنگیم هزار برابر و دوباره فراموش کردن تصمیماتم خیلی بود و  هزاران‌بار کمه بگم هر چیزی دلم میخواست به اندازه زیاد می‌خوردم  حتی از همون  مواد رژیمی محدود زیاد می‌خوردم  ،،دقیقا همین چیزهایی که فرمودید رو هزاران بار انجام داده مغزم اما متاسف برای خودم بودم برای اون نگرشهام و …

      خدایا ازت ممنونم از خداوند بزرگ و شما استاد عزیز .

      برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید. ثبت امتیاز
      امتیاز: 0 از 0 رأی
      افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم
      آواتار زهرا
      1402/09/23 10:35
      مدت عضویت: 584 روز
      امتیاز کاربر: 15622 سطح ۶: هنرجوی پیشرفته
      دیدگاه فنی
      محتوای دیدگاه: 1,470 کلمه

      سلام استاد 

      خداراشاکرم که درتاریخ 1402/9/23 این فایل را گوش دادم 

      رژیم گرفتن دردنیا با شکلهای مختلفی هم برای لاغرها و هم چاقها تهیه شده است و خیلی ها نتیجه نگرفتند . رژیم گرفتن همانطورکه برای افراد چاق سخت است برای افراد لاغر هم سخت است چون رژیم یک برنامه بیرونی است و با انجام دادن یک برنامه بیرونی نمیتوانیم فرمانهای مغز را تغییر دهیم چون فرمانهای مغز با دیدن و شنیدن و درنتیجه تبدیل به یک باور تغییر خواهد کردو یک پروسه تکرار شونده در خوردن هر وعده غذایی است .

      پس ما باید یاد بگیریم که با این روش رژیم گرفتن ما هرگز لاغر نخواهیم شد. قبل از انجام دادن هرروشی این فکر را برای خودمان تکرار کنیم این رژیم گرفتن چه کاری برای من انجام میدهد ؟به نظر من باید بدانیم رژیم 2 کار برای انجام میدهد 

      1- با انجام دادن این رژیم من لاغر میشوم 

      2- یابا انجام دادن این رژیم من لاغر نخواهم شد 

      که درهردو صورت ما باید اطمینان و اعتماد این کاررا انجام دهیم و چون افراد چاق درذهن خود باورهایی دارند که بسیار قوی هستند که آنها هیچ وقت به وزن ایده ال خود نخواهند رسید بنابراین دراین مسیر دچار شک و تردید شده و نتیجه خوبی از رژیم گرفتن ندارند و آن را رها میکنند.

      رژیم چیست ؟ یک برنامه ی غذایی است که قراراست به ما کمک کند که ازطریق تغییر تنوع خوردن مواد غذایی از جمله – میزان آن -زمان خوردن – نوع مواد غذایی – مقدار وزن آن ما کم کم اضافه وزن خود را کاهش دهیم و تغییر وواکنش ما را نسبت به مواد غذایی تغییر کند 

      آیا ما خودمان میتوانیم کارهایی که توسط مغز و فرمانهای آن انجام میشود را 1- ببینیم و 2- آنها را تغییر دهیم مثل پلک زدن – نفس کشیدن – گردش خون – حرکت اعضای بدن واشتها- تغییر رفتار غذایی – میل به خوردن و نخوردن …. دقیقا درست است جواب همه ی ما انسانها یک کلمه است ؟ خیر ما هرگز نمیتوانیم فرمانهای مغزی را تغییر دهیم چون فرمانها از مغز انسان دستور میگیرند نه از برنامه غذایی بیرونی که دیگران برای ما نوشتند و انسان را مجبور میکنند با احساس بد و از روی فشار عصبی و ناراحتی انجام دهد که دقیقا کاری که با احساس بد خواسته باشی انجام بدهی نتیجه خوبی نخواهد داشت .ما با دیدن و شنیدن فقط میتوانیم فرمانهای مغزی را تغییر دهیم پس همانطور که طی سالیان قبل با دیدن و شنیدن در مورد مزایای چاقی ، چاقی را اموزش دیدیم الان با بودن دراین سایت با دیدن و شنیدن فرمولهای لاغری را یاد میگیریم و با تکرار وتمرین کردن در رفتار و عملکرد کم کم جسم ما هم لاغر خواهد شد .

      چطور وقتی دریک مهمانی هستیم و غذایی را می آورند اول اشتها نداریم ولی به محض دیدن غذا و بوی آن احساس گشنگی زیاد درما ایجاد میشود حتی اگر سیر باشیم و وقتی تعارف کردند برمیداریم و میخوریم وافراد متناسب دراین مهمانی به راحتی میگویند میل ندارم و سیرم حتی با اصرار هم واقعا نمیخورند تفاوت این دو گروه درچیست ؟ آیا مغز آنها فرق میکند ، آیا سوخت و ساز دربدن انها فرق میکند ، آیا آنها تحرک بیشتری دارند قطعا خیر تنها تفاوت افراد متناسب با چاقها تغییر درنگرش آنها و باور نسبت به چاق و لاغر بودن درآنها است و تفاوت افراد لاغر و چاق تفاوت درفرمانهای مغزی است که درآن لحظه با آن مواجه میشوند چون درمغز افراد چاق تفهیم شده هرچیزی که ما بخوریم یعنی چاقی بیشتر و درذهن افراد لاغر اصلا چاقی معنایی ندارد چون فکر کردن اصلا شکل ندارد و با فکر کردن زیاد کم کم ذهن آن را تصویر سازی میکند و آن را به عنوان یک علاقمندی شما درنظر میگیرد و شما را کم کم به سمت چاقی سوق میدهد و باورهایی که سالیان سال درمغز آن را تقویت کردیم که من ارثی چاثم – من با کم تحرکی چاق میشوم – با خوردن نان و برنج من چاق میشوم را مغز تحت تاثیر ذهن قرار میدهد و این کار انجام میشود 

      مغز دراولین قدم فکر شمارا مورد پردازش قرار میدهد که شما الان درمورد چه موضوعی فکر میکنید در قبل ازغذاخوردن – حین غذاخوردن و بعد ازغذا خوردن اگر به فکر این باشیم که خوردن فلان مواد غذایی من را چاق خواهد کرد حتی اگر مقدار خیلی ناچیز از ان را بخوریم چون با نگرش چاقی بوده است قطعا مارا چاق خواهد کرد دومین قدم واکنش شما نسبت به دیدن مواد غذایی است که درشما تغییر میکند چون درهنگام سیری با دیدن غذایی و فرمان خوردن از مغز درکسری از ثانیه ولع خوردن درما شکل خواهد گرفت و ما هیچ مقاومتی دربرابر این خرس زمستانی که بیدار شده است نداریم و باید تسلیم فرمان مغز فقط بخوریم وبعد از خوردن خود را سرزنش کنیم حتی اگر درحین خوردن غذا هم به ما یادآوری کند ما هیچ گونه مقاومتی نمیتوانیم انجام دهیم چون از قبل تسلیم شدیم و بارها باخود تصمیم گرفتیم که این بار رعایت خواهم کرد ولی هیچ وقت درخت اگر و این بار به بار ننشست و میوه نداد و باعث شد اعتماد به نفس خودمان هم پایین بیاید که دیدی تو عرضه نداری – دیگران توانستند و توهرگز نمیتوانی و باور و انتظار چاق شدن هرروز درما تقویت خواهد شد .

      برای لاغر شدن ما نیاز داریم که فرمانهای مغزی خود را تغییر دهیم چون باید نگرش ما نسبت به خوردن و دیدن مواد غذایی تغییر کند و کم کم واکنشها خودش تغییر خواهد کرد . آموزش ذهن و مغز پروسه زمان برو تکرار شونده است هرگز مغز را نمیتوان با یک رژیم غذایی تغییر داد پس رژیم گرفتن یک کار بیهوده ای خواهد بود چون فرمانهای مغزی یک دستور است و بر ما پیروز خواهد شد و کم کم یک فشار عصبی دربدن ما شکل میگیرد که با رها کردن رژیم ولع خوردن درما بیشتر شده و سریع ما دوباره اضافه وزن قبلی را برمیگردانیم حتی گاهی اوقات با سرعت و وزن بیشتری 

      پس ما باید ابتدا یاد بگیریم که با استمرار دراین سایت و تکرار اموزش فرمانهای ذهنی کم کم فرمانهای چاقی را درذهن کم رنگ کرده و فرمولهای لاغری را تقویت کنیم و باورها و فرمولهای اشتباه درذهن در مورد چاقی قدرت خودش را ازدست میدهد وکم کم دیگر در ذهن تکرار نمی شود و فرمانی از مغز بابت چاق شدن صادر نمیشود 

      چاقی و لاغری خیلی شباهت دارد به یاد گرفتن زبانها درخانواده وقتی ما درهر کشوری زندگی کنیم زبان مادری را به خوبی می اموزیم و یاد گرفتن هرزبان دیگری برای ما سخت خواهد بود ولی با آموزش و تمرین و گاهی بودن درمحیطی که با زبان دیگری صحبت میکنند مهارت آموزش زبان دیگر را به خوبی یاد میگیریم .

      پس ما چاقی را به عنوان زبان مادری خود تلقی کنیم و زبان لاغری به عنوان آموزش برای یاد گرفتن زبان دیگر پس اول با آموزش و استمرار و تکرار و تمرین این کارهم را به خوبی زبان لاغری را یاد خواهیم گرفت فقط نباید عجله کنیم و با صبر و استقامت این مسیر برای ما هموار و آسان خواهد شد .

      رژیم گرفتن باعث میشود ما نسبت به خوردن هرگونه مواد غذایی ترس از چاق شدن داشته باشیم و با رها کردن رژیم این باورکه فلان غذای برای افراد چاق مضر است و افراد چاق را چاق تر میکند در ذهن تقویت میشود چون ابتدا از طرف شخص متخصص مثل استادان تغذیه این حرف تایید شده است و دررژیمها خیلی کمتر از این موارد استفاده میکنند چون قدرت چاق شدن دراین مواد غذایی بیشتر از دیگر مواد غذایی است و همچنین تجربه خود و دیگران افراد چاق مهر تایید می شود برای اینکار

      پس خدارا شکر وقتی دراین سایت یاد گرفتید که خیلی از افراد هم با رژیم لاغر نشدند و فقط من نبودم که اراده نداشتم و مسیر رژیم کاملا اشتباهه باعث افزایش انگیزه و اعتماد به نفس درمن خواهد شد . 

      اولین قدم: اینه که با ترس غذا نخوریم این یک گام مهم و اساسیه در چاق نشدن من است  چون من با فکر قدرت چاق بودن و یا نبودن را به غذا میدهم و چقدر عالی است که الان قدرت دردست من است نه فرمانهای مغزی 

      دومین قدم : شکستهای قبلی را برای خودم شکست ندادم چون مسیر را اشتباه رفته بودم و با انگیزه و اعتماد به روش لاغری با ذهن مسیر را ادامه دهم 

      سومین قدم : گرسنگی و سیری نباید از عوامل بیرونی مثل برنامه رژیمی پاسخ داده بشه بلکه با احساس درونی باید درک بشه تا نقطه سیری دربدن کشف بشود 

      هر بار قبل از خوردن غذایی به خود بگوییم من باید توجه کنم قبل از درد شکم با احساسم نقطه سیری دربدنم را پیدا کنم درهر فردی متفاوت است یکی با احساس بد – یکی با حالت تهوع و…. و سعی کنم با اموزشها کم کم مثل افراد متناسب غذا را با لذت و به اندازه بخورم پس من بدون رژیم و با احساس خوب خود بخود لاغر خواهم شد و این تمرین را بارها تکرار کنم

      لاغر شدن با تناسب ذهن آسانترین کار دنیاست 

      برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید. ثبت امتیاز
      امتیاز: 5 از 1 رأی مشاهده امتیاز دهندگان
      افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم
      آواتار افسر
      1402/08/26 15:57
      مدت عضویت: 466 روز
      امتیاز کاربر: 2985 سطح ۳: کاربر پیشرفته
      محتوای دیدگاه: 111 کلمه

      با عرض سلام خدمت استاد عزیز من قبلا با رژیم دکتر عزیزی رژیم گرفتم ولی رژیم آن سخت نبود زیاد و با آن رژیم هم لاغر شدم ولی چون من ترس از چاقی دوباره داشتم نتوانستم روی وزن خودثابت باشم ودوباره چاق شدم و هر وقت غذا میخورم باز هم به خودم می‌گویم تمام کن اگر بیشتر بخوری باز چاق میشی ومن امیدوارم با ذهن بد خودم مبارزه کنم تا لیاقت لاغر شدن را داشته باشم  و بتوانم به وزن ایده‌آل خودم برسم والان فکر میکنم نسبتا بهتر شده ام ولی به تمرین زیاد نیاز دارم انشاالله با ادامه دادن در این مسیر لاغری با ذهن بتوانم به خوبی پیش بروم 

      برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید. ثبت امتیاز
      امتیاز: 0 از 0 رأی
      افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم
      امتیاز کاربر: 0
      محتوای دیدگاه: 84 کلمه

      به نام خدای مهربانم 

      سلام به استاد مهربانم

      چقد قشنگ توضیح دادین توی فایل واقعا من هر چی می خوام بخورم به کالری فکر می کنم ویعنی دارم باز خودمو بیشتر لایق چاقی می کنم یعنی ه9چمش با خودم میگم برنج درست نکنم چاق میشم ماکارانی هم که چاق میکنه خوراک هم که سیب زمینی داره چاق م می‌کنه بعضی وقتها میگم آخه خیلی از غذاها همشون منو چاق میکنن یعنی من دارم به بدنم همش چاقی رو هدیه میدم وای من چه میکنم با خودم 

      برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید. ثبت امتیاز
      امتیاز: 4 از 1 رأی مشاهده امتیاز دهندگان
      افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم
      آواتار Susan behrad
      1402/07/26 17:10
      مدت عضویت: 1331 روز
      امتیاز کاربر: 7060 سطح ۴: هنرجوی مبتدی
      دیدگاه فنی
      محتوای دیدگاه: 1,141 کلمه

      بنام خداوندمهربان و پروردگارعالمیان 

      سلام به استادگرامی ومهربانم وهمراهان وهم مسیرهای گرامی آموزش لاغری باذهن 

      مسیر لاغری من گام ۶

      با رژيم لاغری می توان لاغر شد 

      همیشه بیشترین اقداماتی که برای لاغریمان انجام دادیم گرفتن رژیم‌های لاغری بود 

      همه چاقها برای لاغرشدنشان فکر و ذکرشان این بود که رژيم بگیرند. ورزش کنند تا بتوانند کمی از وزن وسایزشان را کم کنند که من خودم یکی از اون ها بودم که همیشه سفت و سخت رژیم‌هایم را انجام می دادم و این رژيم گرفتن هایمان چه سخت و دشوار وچه راحت واسون همیشه تلخ ترین طعم در زندگیمان بود 

      حتی حالا هم از شنیدن اسم رژيم برایمان آزار دهنده هستش 

      همه ما که اینجا هستیم حتی استاد عزیزمان که این سایت را ایجاد کرده اند برای لاغرشدنمان از این رژیم ها استفاده کردیم و هیچوقت نتیجه دائمی و ماندگاری را کسب نکردیم 

      ما هر موقع صحبت از لاغر شدن و متناسب شدن می کردیم توصیه همه برایمان این بود که باید رژيم غذایی بگیرید و فعالیت ورزشی داشته باشید 

      اما حالا بودنمان در این سایت برایمان آموزش می دهد که ما نمی توانیم با استفاده از رژيم لاغری، لاغر شویم و برایمان ماندگاری و دائمی شود ما باید همیشه این را بپذیریم و اطمينان و باور داشته باشیم که هیچوقت برای لاغرشدنمان فکر اینکه باید رژيم بگيريم نباشیم فقط باید به رفتارهایمان وعملکرد خودمان در زندگی روزمره مان توجه کنیم 

      من از سال ۱۳۹۹/۱۱/۲۷در این سایت زیبا وشگفت انگیز هستم و از همون روزهای اول تعهد

      دادم که دیگه اصلآ سراغ هیچ رژیمی نروم و مهم تر از اون حتی فکرشان را هم نکنم 

      چون من یاد گرفتم که فقط روی 

      نگرش و رفتارهایم عمل کنم نه برروی رژیم‌های بیهوده و بی اساس. 

      ما همیشه طبق برنامه های رژیمی که بهمون می دادند عمل می کردیم. بايد غذایمان را اندازه گیری می کردیم یا با قاشق یا با ترازو. بايد کالری شماری می‌کردیم. 

      ما باید با برنامه ای که برایمان تنظیم می کردند غذایمان را می خوردیم 

      من همیشه هم در حال رژيم گرفتن بودم و هم در حال وزن کردن خودم بودم اون هم نه یک بار نه دو بار بلکه چندین بار خودم را وزن می کردم و این عادت یک عادت خیلی اشتباهی بود 

      وقتی اقدام به رژيم گرفتن می‌کردم همیشه فکرمیکردم که باید با رژيم گرفتن وورزش و پیاده روی هم انجام دهم و همیشه یادم هست که صبح ها در خانه و عصرها از ساعت ۶عصر تا ساعت ۹شب پیاده روی می کردم ولی حالا تفاوت گرفتن رژيم با بودن دراین سایت برایمان آشکار شده که ما اصلآ نمی خواد که غذایمان را اندازه گیری کنیم. کالری شماری کنیم. کی بخوریم. چی بخوریم. چقدر بخوریم. 

      ما تنها باید به بدنمان توجه کنیم تا نقطه سیری و گرسنگی خودمان را متوجه شویم 

      ما باید خودمان بفهمیم که کی گرسنه می شویم غذایمان را بخوریم و وقتی سیر شدیم دست از غذاخوردن بکشیم 

      من از زمانی که وارد این مسیر شدم با خانواده سر سفره می‌نشینم و با لذت در کنارشان غذایم را میل می کنم و هیچوقت غذایم را از آنها جدا نکردم و این برایم لذت‌بخش‌تر است درست است که بعضی مواقع نمی خورم چون در اون موقع گرسنه نیستم و نمی خورم نه اینکه با اونها نخورم

      وحالا من به اندازه ای غذایم را میخورم که حس سیری میکنم و اون نیاز جسمی ام را برطرف کنم 

      بعضی مواقع میشه که اون فرمولهای قبلی بالا می آیند و نجواهایی شروع به گفتن می کنند که بخور خوشمزه است. بخور که تمام میشه. ولی داره کم کم کمرنگتر میشه و خیلی زود خودم رو جمع وجور می کنم و به مسیرم ادامه می دهم و اینقدر غذا مصرف می کنم که همیشه احساس سبکی می کنم و اون فشار شکمی سراغم نمی آید و هیچگاه حالم بد نمی شود 

      ما باید فرمولهای ذهنیمان راشناسایی کنیم و تغییرشان دهیم و هیچ چیزی در بیرون مان وجود ندارد که ما بتوانیم فرمولهای ذهنیمان را تغییر دهیم همه چیز در درون ما نهفته است 

      ما باید همیشه بتوانیم این را بفهمیم که کی گرسنه هستیم و کی سیرمیشویم و این رو ذهن ناخوداگاهمان خیلی خوب می فهمد کافیه که ما به واکنشهای بدنمان توجه کنیم 

      ما همیشه با رژيم گرفتن هایمان خودمان را در سختی و دشواری قرار می دادیم وبه جسممان فشار وارد می کردیم 

      و هیچگاه نفهمیدیم که رژيم گرفتن نمی تواند فرمولهای ذهنیمان را تغییر دهد و این را هم نفهمیدیم که رژيم گرفتن هردفعه وزنمان را افزایش می دهد و ما را سنگین تر و ناامیدتر می کند 

      چون همیشه ما بودیم که تصمیم می گرفتيم که باید رژيم بگيريم و ورزش کنیم در واقع ما داشتیم از عوامل بیرونی استفاده می کردیم و به جسممان فشار وارد می کردیم و با سختی ودشواری چند کیلو از وزن وسایزمان کم بشه ولی ذهن ناخوداگاهمان نمی دانست که ما چکار می کنیم و همیشه این ذهن خودآگاهمان بودکه بر ما پیروز می شد چون اون دستور می داد بخور و ما نافرمانی می کردیم و جلوی خودمان را می گرفتیم و از خوردن امتناع می کردیم و وقتی خسته می شدیم رژيم را رها می کردیم و ذهن ناخوداگاهمان هم با خیال راحت کار خودش راانجام می داد و ما را به وزن قبلیمان بر می گرداند 

      ما هیچوقت از هیچ رژیمی فایده ای ندیدیم و همیشه شکست خوردیم اما چون هممون عاشق لاغرشدن بودیم نمی توانستیم از رژيم گرفتن وورزش کردن دست برداریم و همیشه ادامه می دادیم و همیشه با یک روش جدید وبا یک اسم جدید وارد رژيم گرفتن میشدیم و می گفتیم اون قبلی فایده نداشت اما اين دفعه کار تمامه 

      من آخرین روشم خامگیاه خواری بودومن توانسته بودم که خودم را از ۹۳کیلوبه۶۳کیلوبرسانم و نزدیک به دو سال ونیم طول کشید و همیشه باخودم فکرمیکردم که این دیگه آخرشه من دیگه لاغر میشم وتمام 

      حالا بماند که چه عذاب‌هایی را متحمل شدم و چه زجر هایی کشیدم دو ماه فقط برون ریزی داشتم درسته خیلی خوب لاغر شده بودم اما انگار چند سال پیرتر شده بودم چون خیلی اندامم و صورتم افتضاح شده بود 

      وحالا من خیلی عالی دارم دراین مسیر حرکت میکنم و پیشرفت خوبی دارم و خدایم را شکر می کنم که توانستم که روش و مسیرم را پیداکنم و خیلی با آرامشی که پیدا کردم به راهم ادامه می دهم و دو سال و نیم است که در این مسیرزیباقرارگرفتم واقعاکلی تغییرات زیادی در افکار و رفتارم داشتم و هر روز که میگذره من به خواسته ام نزدیک ونزدیکتر می شوم و اطمينان دارم و مطمئن هستم که با ادامه دادنم به وزن ایده آلم برسم نه فقط به وزنم بلکه در تمام جنبه های زندگیم به ایده آل ترین خودم برسم 

      به امیدواری اول خداوندمهربان و دوم استادگرامیمان و سوم پشتکاری خودمان به خواسته هایمان برسیم چون فقط با یادگیری ذهن می‌توانیم به هر خواسته وارزویمان برسیم همه چیز در درونمان نهاده شده است نه در بیرون ما 

      ما فقط با ذهن. با افکار درست. وبا رفتار صحیح خودمان می توانیم به هر آن چیزی که خواسته وارزویمان است برسیم 

      خيلی عاشقانه دوستتان دارم 

      و تا نوشتن دیدگاه جلسه بعدی همه را به خداوندمهربان و یکتا می سپارم

      شاد و سلامت وموفق باشید

      برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید. ثبت امتیاز
      امتیاز: 5 از 1 رأی مشاهده امتیاز دهندگان
      افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم
      آواتار زینب
      1402/07/16 22:10
      مدت عضویت: 536 روز
      امتیاز کاربر: 6985 سطح ۳: کاربر پیشرفته
      دیدگاه فنی
      محتوای دیدگاه: 631 کلمه

      به نام خداسلام به استاد عزیزم و دوستان به اندازه ای که مغز شما لاغر بشه انتظارات شما لاعر میشه  و شما لاغر میشی پس ریشه ی اصلی کار کردن رو باورهاتا وقتی درست نشن چیزی تغییر نمیکنه آمروز هم به لطف خدا جواب یکی از سوالاتم رو گرفتم شنیده بودم عذا ها باعث چاق شدن ما نمیشن و اینکه اگه تو باور کردی برنج باعث چاقی میشه پس همینم میشه میگفتم خوب ذهن من از کجا میفهمه اینی که خوردم برنج یا مثلا چطوری یه سری فرمان ها میده که من به چاقی برسم بر طبق باورهاموقتی استاد گفتن تو وقتی ذهنیتت نسبت به نون اینه که باعث چاقی میشه پس تصویرش میاد تو ذهنت و تحلیل میکنی و ربطش میدی به چاقی و ذهن دیگه از اونجا فرمان ها رو میده چند مدت پیش میرفتم پیاده روی و هر روز نان تازه میگرفتم و بعد پیاده روی یه صبحانه مفصل میخوردم و فرداش هم ورزش میکردم و غذام هم به خیال خودم کم کرده بودم اما بعد یه ماه دیدم دو کیلو وزنم رفته بود بالا خیلی ناراحت شدم گفتم جطور ممکنه روزی یه ساعت پیاده روی ورزش و تحرک بالا پس چرا من  کم که نکردم اضافه هم کردم بعد مادرم یه بار که ازم پرسید دیگه نمیری پیاده روی گفتم نه بابا نون تازه میگرفتم میخوردم حسابی چاق شدم ما همون صبحانه باید نون بیات باشه تا کم بخوریم یهو یه صدای درونم گفت گره زدی نتیجه ات رو به عوامل بیرونی نون نیست که باعث چاقی تو شده افکار تو نسبت به نکن هست که باعث چاقی تو شده و چقدر من اینو با  خودم اون روزا تکرار میکردم یعنی میخوردم ولی نگرانی بعدش که ای وای چقدر نون خوردم و همه ی اینا از عوارض رژیم کالری شماری بود آنقدر که کالری مواد عذایی رو تکرار میکردم تو ذهنم رفته والا قبلا اصلا نمیدونستم نون بربری چقدر کالری داره و باورم این بود نون اصلا چاق نمیکنه اون موقع ها نسبت به برنج این دیدگاه رو داشتم که چاق میکنه ولی میگفتم نون چاق نمیکنه تا اینکه انق ر از اطرافیان و پزشک ها شنیدم که اتفاقا نون خیلی هم چاق کننده است از برنج بدتر و وقتی کالری اش رو فهمیدم که دیگه واویلا حسم نسبت به همون نونی که قبلا با خیال راحت میخوردم خیلی بد شد ازش میترسیدم اگر زیاد میخوردم میگفتم وای خدا به دادبرسسه در مورد پیتزا و نوشابه و سس وماکارانی و اینا که بماند ولی از وقتی این دیدگاه رو تکرار میکنم که غذا نیست که باعث چاقی من شده افکارم هستن و نکته ی مهمش اینه من این افکار رو میتونم تغییر بدم خیلی حسم بهتر شده التبه که هنوز باید خیلی روش کار کنم و اونجا که گفتید یه پروسه هست کار کردن رو مغز خیالم بیشتر راحت میشه که من باید فقط ادامه بدم اگر من این نگرش ها رو تغییر بدم فرمان هم تغییر میکنه و دیگه قرار نیست من اذیت بسم خیلی راحت و خود به خود همه چیز تغییر میکنه کار من کار کردن رو این فرمول های ذهنی چاقی و تبدیل کردنشون به لاغری هست زمانی که رژیم میگرفتم نسبت به مواد عذایی حس بدی داشتم تقسیمشون کرده بودم به دو دسته مفید و مضرمفید های از نطر من بدمزه و مضر های خوشمزه و چقدر برام سخت بود ترک کردن و نخوردنشونیادمه وقتی ماجرا پندمیک پیش اومد گفتم معلوم نیست زنده بمونم بزار لذت ببرم و شروع میکردیم هر روز به پخت کیک های مختلف پیتزاها رنگارنگسیب زمینی های سرخ کرده و قارچ وپنیر و طوری می‌خوردیم که تو چند ماه 8 کیلو وزنم اضافه شدو هر بار حس عداب وجدان با تصویر هایی که از این غذاها داشتم که چاق کننده هستن  فرمان های ذهنی دریافت میکردم که بیشتر سمتشان میرفتم ولی حالا اینجام که ذهنم رو تربیت کنم تا فرمان هایی مطابق خواسته من بده دارم تلاش میکنم به همه غذا ها حس خوب داشته باشم با این نگاه که در بدن من به لطف الله تبدیل به نور و عشق میشن

      برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید. ثبت امتیاز
      امتیاز: 5 از 1 رأی مشاهده امتیاز دهندگان
      افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم
      آواتار فروغ ریاحی
      1402/07/11 11:30
      مدت عضویت: 1854 روز
      امتیاز کاربر: 34346 سطح ۶: هنرجوی پیشرفته
      دیدگاه فنی
      محتوای دیدگاه: 2,136 کلمه

      به نام خدای مهربانم که هر لحظه هادی و حامی من هست .

      سلام ،وقت همگی بخیر 

      من در بهترین حالت خودم شاد و پرانرژی و با انگیزه ی فراوان در مسیر تغییر کردن هستم و با حال خوب  به دنبال تحقق  رویاهام و اهدافم در این دنیای مادی هستم .

      رژیم برای من در گذشته تنها راه قابل قبولی بود که میتونستم  لاغر بشم و اگر در کنار اون ورزش  هم میرفتم دیگه برام   چه بهتر بود و باورم این بود که این دو کار با هم باعث میشه من   بهتر  هم لاغر بشم و انصافا هم از این راه بارها عالی  نتیجه گرفتم که چند باری در سایت توضیح دادم  و  اما قبلا هم در سایت  گفتم مشکل من این بود که من نمیتونستم اون وزنهای کم شده رو نگهداری کنم بعنی به محض رسیدن به وزن دلخواهم  نمیدونم چی میشد که کم کم وزنم برمیگشت البته حالا دیگه میدونم چی میشد بدن من  به خاطر اون همه رژیم سنگین دچار قحطی میشد بدن من حرص و ولع پیدا میکرد بدن من دیگه نمیتونست با ذهنم مبارزه کنه و کم میوردم  و دوباره به فرمانهای مغزی چاقی برمیگشتم و به اونها پاسخ میدادم .

      یادم میاد من بارها در دوران چاقی رژیم گرفتم و همیشه خودم هر چی صلاح میدونستم  که چاق کننده هست نمیخوردم و کم خوری میکردم و لاعر میشدم اما دو بار اخر که خیلی چاق شده بودم یک بار در دوران بارداری و یگ بار در  دوران شیردهی بعد از زایمانم  به توصیه ی یکی از پزشکان تصمیم گرفتم از کارشناس تغدیه استفاده کنم تا راحت تر لاعر بشم و یادم میاد من از  بس چاق بودم از جسمم و از  غذا خوردن تنفر داشتم و با رژیم های اون فرد چقدر هر ماه لاغر تر میشدم و در مدت زمان کوتاهی وزنی حدودا سی یا سی و خورده ای کم کردم و چقدر باشگاه و در اون مطب پیش همه تشویق شدم اما خب چی اون کارشناس من رو  در تنوع غذاها و مقدار غذاها و زمان غذا خوردن به شدت محدود کرده بود .و اما حالا متوجه میشم با اون کار کارشناس تغذیه چقدر خودم رو نابود کردم چون به طور غیر مستقیم من به خودم میگفتم من بلد نیستم چه مقدار غدایی از چه نوعی در چه زمانی باید بخورم و یکی دیگه باید برای من اینها رو تعریف کنه تا من اجرا کنم و  چقدر با این راه  نادرست من به اعتماد به نفسم و به عزت نفسم و توانمندی هام و به خود باوریهام  ضربه زدم .

       اما من الان  دیگه آگاهم که  تمام فعالیتهای بدن تحت کنترل  مغز ما در بدن اجرا میشه و این خوردنم یکی از همین فعالیتهاس که تحت کنترل معز ما هست و خوردن  چیزی دیگه نیست بابا این  خوردن هم یک فعالیت مثل بقیه ی فعالیتها  در جسم من  مثل پلک زدن و گردش خون و سلول سازی و … در بدن هست پس باید به جسم خودم اعتماد کنم نه به هیچ کس دیگه و اگر الان به من بگن مثل گذشته دوباره بیا در این راه رژیم  بگیر هرگز قبول نمیکنم و به این کارها خندم میگیره چون جسم من خودش  هوشمند هست و اون  هر وقت نیازبه غدا د اشته باشه یا نداشته باشه به من اعلام میکنه و من باید اون علایم رو بشناسم و  درست به اون  نیاز جسم پاسخ بدم و اما حالا چطوره همین مغز در در بدن یک انسان باعث تناسب اون میشه و در بدن یک انسان دیگه باعث چاقی میشه ؟؟

      شاید در گذشته میگفتیم نه بدن این افراد چاق فرق داره  یا اینکه این چاقی ژنتیک هست و یا اینکه چاقی به خاطر مواد عدایی هست و یا به خاطر اشتهاهست که در جسم چاق ها هست و در جسم لاغر ها نیست و….

      اما خیر تفاوت چاق ها و لاغرها در فرمانهای مغزی اونها  هست .

      ذهن فرد چاق کلی فرمول چاقی داره و اما فرد لاغر هیچ فرمول چاقی نداره مثلا به هر دو فرد پیتزا بده فرد لاغر با خیال راحت به اندازه میخوره  و تموم اما فرد چاق کلی افکار نادرست داره که الان چاق میشم و چون غذا سنگین هست نباید بخورم و با ترس و نگرانی یکم میخوره اما چاقتر میشه و مغز ما هم چون میبینه در ذهن  فرد چاق افکار چاقی مرور میشه و اون فرد  داره به چاقی توجه میکنه  چاقی رو برای اون فرد به ارمغان میاره چون برای مغز ما فرقی نداره ما از اون چیزی که بهش توجه میکنیم  خوشمون میاد یا بدمون میاد اون هر چیزی رو که ما بهش توجه میکنیم برامون براورده میکنه .در حالی که هیچ فرد لاغری این افکار رو مرور نمیکنه و اما اگاه باشیم که  تمام افراد  چاق موقع خوردن و بعد از خوردن ترس از چاقی دارن  و معز  اونها این رویا رو به واقعیت تبدیل میکنه .

      .

      و اما ذهن چاق چون  توسط دوستان. و خانواده و …دست کاری شده خیلی  از فرمولهای چاقی  رو یاد گرفته  و با  برخورد به هر مواد غدایی تحریک به خوردن میشه و اما لاغرها در هر شرایطی نمیخورن و خیلی راحت میگن ما مسیر هستیم و عدا نمیخورن و خیلی وقتها میگن اصلا  غذا از گلوی ما پایین نمیره و ما چقدر در گذشته این حرفها برامون عجیب بود و درکشون نمیکردیم و این تفاوت رفتار به خاطر تفاوت ذهن های ما هست .

      من خودم در گذشته  چقدر فرمول چاقی داشتم مثلا 

      چون اومدم مهمانی هر انچه در توانم هست باید بخورم

      چون اسراف نشه باید تا ته غدا رو بخورم 

      چون پولش رو دادم باید تا تهش رو بخورم 

      جون اومدم تولد و پول دادم باید هر چی به من داده میشه بخورم که تلافی بشه 

      چون …

      اینقدر از این فرمولها در ذهن من ذخیره بود که بدون اینکه من  کاری  کنم در موقعیتهای این چنینی  خود به خود شروع به خوردن میکردم و همیشه رژیم من رو همین فرمولها ی چاقی خراب میکردن پس جلوی فرمانهای مغزی رو نمیشه گرفت مثل این هست که من بخوام بدوم اما ضربان قلبم بالا نره همیشه ادم خندش میگیره پس خوردن یک فعالیت مغزی هست .

      من باید روی مغز و ذهن خودم کار کنم تا در خیلی  از جنبه ها مثل ترس از خوردن. و تفکیک مواد عذایی و … بازم  بهتر بشم  و فرمولهای چاقی در ذهن من  هنوزم کمرنگ تر  بشن 

      یک فرد چاق خوردن رو ربط میده به چاقی و اما بعضی  افراد چاق و یا لاغر  کنار این ربط دادن غدا به  چاقی به بیماری هم  اون رو ربط میدن اتفاقا من چند روز پیش داشتم با  شخصی که بسیار لاغر هست صبحت میکردم و خیلی واضح متوجه شدم که این شخص  وقتی یکم شیرینی و یا عذای چرب میخوره میگه الان سرم گیج میره و حالم بد میشه و نمیتونم بخورم هر وقت میخواد  چیز شیرین یا چرب  بخوره  سریع ربطش  میده به سر گیجه و چربی خون و  نمیخوره یعنی در ذهنش فکر چاقی نیست از ترس چاقی نیست که نمیخوره بلکه از ترس حال بد و سر گیجه هست که نمیخوره و کاملا این قضیه برای من روشن شده و اما دیشب در تولد یکی از فامیل های نزدیک بودیم  چندین فرد تپل  بودند که با هم  رژیم داشتن و  همش به هم میگفتن این رو نخور چاق میشی و یا بهم تدکر میدادن این رو  میتونی بخوری چون کالری نداره و مرتب حواسشون به همه چیز بود اما خود من با اموزشها ملاکم  فقط سیری و گرسنگی در جسمم بود یعنی  برای شام که ساندویچ بود چون واقعا گرسنه بودم در حدی که  قار و قور شکمی داشتم  به اندازه نیازم ساندویچ خوردم و چون سیر شدم دیگه برنداشتم و اما  برای  انواع دسرها  چون سبر بودم خیلی راحت  از اونها میگذشتم مثلا  کیک نخواستم نخوردم پفیلا نخواستم نخوردم میوه نخواستم نخوردم پفک چند دونه کم بردم و دیدم سیرم نخوردم واقعا برام جالب بود همش به خاطر این دوره های استاد هست  که من بدون اینکه نیاز به دکتری یا رژیمی باشه خودم با توجه به نیاز جسمم انتخاب میکردم و میخوردم و از همه ی اون افراد رزیمی و خیلی ها هم لاغر تر بودم اما بقیه ی چاق ها طبق برگه و اون محدودیتاشون غدا میخوردن و بسیار هم از بقبه و گذشته ی خودشون که من یادم هست  چاقتر بودم  .

      من در جمع دیشب کاملا رفتار متناسب ها رو زیر نظر داشتم واقعا مغز چاق ها و لاغر ها متفاوت بود لاغرها  با دل راحت  به مقدار مورد نیاز خوردن و چقدر  رفتارهاشون درست و هم جهت با تناسب  بودن اما چاق ها ی جمع کلی فرمول چاقی داشتن و بعضی از اونها  رفتارهای نادرست هم داشتن پس ما باید رفتارها و  نگرشهای درست داشته باشیم یعنی ذهن ما باید اموزش ببینه تا از سمت چاقی به لاغری حزکت کنه .

      وقتی مغزی همیشه داره فرمانها ی چاقی رو تکرار میکنه در نهایت پیروز میشه پس اگر بارها و بارها رژیم بگیریم همون فرمان ها ی چاقی میتونن  ما رو   دوباره چاق کنن.و نتیجه برای  ما ماندگار نیست .

      من خودم  یادم میاد در دوران رژیم از غذای  معمولی  سفره خوردن ترس داشتم و نمیخواستم بخورم چون اون غذا  برای من مساوی بود  با چاق شدن و هر وقت به هر دلیلی برام  جور نمیشد عذای رژیمی بخورم به خاطر این باورم  سریع چاق میشدم  برای همین در گذشته  سر موقع که گرسنه میشدم عذای رزیمی بد مزه که دوستش نداشتم به  اما مجاز بودم  که بخورم به زور میخوردم یعنی  هم شام هم ناهار  هم صبحانه  اینطور بودم که بگم من رژیم دارم اما بعدش  وسوسه میشدم و میرفتم سراغ غدای معمولی بقیه و  از اونها مقداری میخوردم مثلا هررشب شام رژیمی  رو میخوردم اما اگر بعدش  میرفتم جایی و چیزی بود که دوست داشتم و  میدیدم سریع اون رو هم  میخوردم و اما  اون اواخر  دیگه به خودم میگفتم چه کاریه خب دیگه  شام رژیمی رو نخور و خودت رو راحت کن .

       ذهن  چاق ما با رژیم دادن و گرفتن برنامه ی غذایی فرمولهاش تعییر نمیکنن ما باید مغز رو برای لاغری اموزش بدیم و اون رو  برنامه ریزی کنیم برای لاغری مثل اون موقع که برای چاقی همین کارها رو میکردیم .

      من باید اگاه باشم که چاقی من به خاطر مواد غدایی و فعالیتم نیست باید به خودم بگم ببین خیلی افراد هستن که مثل من از همین مواد عدایی میخورن و هیچ تحرکی هم ندارن اما بسیار لاغرن  و با این تغییر نگرش ها هست که  فرمانهای مغزی من هم تغییر میکنه اما  تا وقتی نگرش من این هست که نون و برنج باعث چاقی میشه معز ما این حرفها رو تشخیص نمیده و اون فقط کاری به توجه ما داره پس هر وقت اون هارو خوردید  و احساس چاقی کردید و واقعا هم چاق میشید اما افراد لاغر این تفکرها رو که ندارن وو این تحلیل ها در مورد مواد غذایی رو  هم  که ندارن و چاق هم نمیشن نمونه اش همسر متناسب خودم که به شدت به خوردن نون و شیرینی علاقه داده و وحشتناک هر دو رو میخوره و بسیار راحت هم میخوره و اما اصلا چاق هم نیست اما دیشب  تمام افراد چاق اطرافم بارها میگفتن ما نون و شیرینی و برنج و بستنی و این جیزا رو حذف کردیم و بسیار هم  لاغر شدیم .اما هین افراد نمیدونن دارن مغرشون رو چاق میکنن و  این چقدر تاثیر بدی در ذهن اونها برای همیشه میزاره .

       ما چاقی رو یاد گرفتیم و ما باید لاغری رو هم یاد بگیریم  دقیقا مثل یک شخص که بخواد زبان دیگه مثل انگلیسی رو یاد بگیره .چقدر فردی که در خانواده انگلیسی زبان به دنیا بیاد یاد گرفتن زبان براش راحتتره نسبت به فردی که در همچین خانواده ای نیست و اما حالا برای چاقی هم همین هست  اون فردی که در خانواده ی چاق به دنیا میاد یادگیری زبان لاغری سخت تر از فردی هست که در خانواده ی لاغر به دنیا میاد نمونه اش رو هم زیاد دیدم .و اما برعکسش هم هست برای اون افراد لاغر در خانواده لاغر  که دوست داره چاق بشه یادگیری چاقی سخت هست و نمیتونه .چاق بشه 

      من باید انتطارم از خودم لاغری باشه و ذهنم رو اموزش بدم و همیشه استمرار داشته باشم تا به لاغری برسم .

      من کسی بودم که به محض رژیم گرفتن لاغر میشدم و اما وقتی رژیم نداشتم  میگفتم دیگه چاق میشم چون ذهنم هنوز چاق بود پس هر چقدر  رژیم بگیرم و قرص بخورم و ورزش کنم فایده نداره چون ذهنم چاق هست .پس دیگه اون احساس خود تخریبی که من توانایی لاغر شدن رو ندارم دیگه ندارم و بارها میگم من بسیار توانا بودم و هستم و فقط روش من  غلط بوده  که من نتونستم برای همیشه لاغر بشم .

      من همیشه در زمان رژیمم  ..اون برنامه غدایی رو  به عشق لاغری با هر سختی بود   کامل اجراش میکردم و به تناسب دلخواهم تا حدودی هم میرسیدم  اما به محض رسیدن به هدفم یه سوال بزرگ در ذهنم بود که تا کی باید در رژیم باشم ؟؟ یعنی تا اخر عمرم ؟؟ من هم دلم فلان غداها رو میخواد و کلی ناراحت بودم و حرص وولع خوردن  خیلی از غداها و مواد غذایی رو داشتم  .

      برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید. ثبت امتیاز
      امتیاز: 5 از 1 رأی مشاهده امتیاز دهندگان
      افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم
      امتیاز کاربر: 0
      دیدگاه فنی
      محتوای دیدگاه: 1,302 کلمه

      بنام خدا سلام خدمت استاد عزیز.

      تمام کسانی که الان توی این سایت هستند چه اونایی که نتیجه گرفتند چه اونایی که نتیجه نگرفتن رفتند و برگشتن چه اونایی مثل من که اومدن نتیجه هم گرفتن و بعد از مدتی فاصله گرفتن و برگشتن همشون از یک کلمه فراری بودن اونم رژیم بوده و چون نتونستند تغییری توی جسم خودشون از تغییر رژیم گرفتن ایجاد کنند تصمیم گرفتن به روش درست گوش بدن یادش بگیرند و متوجه شدن که کاری از رژیم لاغری ساخته نیست و اونایی که این روش رو باور نکردن و نمی‌کنند و میگن الکی و ببخشید چرت و پرته دروغه تا آخر عمر چاق میمونن و با عذاب زندگی میکنند.

      واقعا خیلی با این حرفتون که گفتید کسانی که رژیم گرفتن رو برای ما در نظر گرفتن به زمان خوردن چی خوردن و چقدر خوردن رو تعیین میکنند یعنی چون ما بلد نیستیم و نمیدونیم کی بخوریم و چی بخوریم چاق شدیم موافقم و با گوشت و پوست استخوان تجربش کردم توی این چندین سال رژیم گرفتن همیشه سعی کردم طبق برنامه ای که بهم دادن مو به مو عمل کنم در همون اولش هم با ناامیدی که من ژن چاقی دارم و بعد از رها کردن یا اتمام دوره برمیگردم به همون چاق سابق یا باید تا آخر عمرم رژیم بگیرم انرژی رو ازم می‌گرفت اما چون تصمیم گرفته بودم لاغر کنم طبق حرفای اون دکتر یا اون متخصص ورزش و تغذیه عمل میکردم استاد یادم میاد یه وزنه برای اندازه گرفتن غذاهام خصوصا نون گرفته بودم و مثلا ۶۰ گرم نان با ۴۰ گرم پنیر با دو عدد گردو رو اندازه میگرفتم و باید حتما ساعت ۸ صبح می‌خوردم مصلا ساعت ۱۰ سیب بخورم و ۱۲ ناهار و برام عذاب بود آخه من همیشه ساعت ۸ صبح خواب بودم تازه ۹ و نیم بیدار میشدم طبق معمول صبحانه بخورم و من دیگه ساعت ۱۲ گرسنه نبودم برای ناهار یا مثلا من باید ساعت ۷ شب شام خورده باشم و ساعت ۱۰ شب خواب باشم و من برای نتیجه گرفتن ساعت خواب و بیدار شدنم هم طبق این برنامه گذاشته بودم و نهایت بعد از یک ماه دو کیلو کم میکردم ولی خودم توقع داشتم با این همه زجری که کشیدم و گذشتن از خیلی غذاها الان باید کلی چربی آب کرده باشم و چون چیزی کم نشده بود یا با بی انگیزگی ادامه میدادم یا رهاش میکردم و وقتی همون چند کیلویی که کم کرده بودم برمیگشت شایدم بیشتر خودمو تا می‌تونستم فحش میدادم که خاک تو سرت که نتونستی تحمل کنی و باز چاق شدی من یک زمانی در تلگرام وارد یه کانالی شدم که نوشته بود با حیوانات مهربان باشید و دیدم که گروه رژیم خام گیاه خواری بود برای حمایت از حیوانات و توی اون کانال لینک گروه گذاشته بودن و وارد شدم و دیدم که گروهی بود بیشتر از هزار نفر عضو که اکثرا چاق بودن و لاغر شده بودن مثلاً ۲۰ کیلو ۳۰ کیلو حتی ۴۰ کیلو و خیلی هم به ظاهر راضی بودم و من تصمیم گرفتم امتحانش کنم و از یک ادمین گروه‌ برای یک دوره برنامه گرفتم به عنوان رژیم خام گیاه خواری و اسمشو گذاشته بودن چالش ۴۰ روزه و ۴۰ روز انجام دادم و استاد در نهایت ناباوری بعد از این مدت که هیچ نوع مواد پختی یا حیوانی نخورده بودم همش ببخشید مثل یه گوسفند چیزای خام و سبزیجات خورده بودم و چقدرررر را گرسنگی رو تحمل کرده بودم حتی نیم کیلو هم کم نکرده بودم و اونقدر اون روز گریه کردم که انگار دنیا روی سرم خراب شده بود و باااااااازم مقصر خودم رو میدونستم و میگفتم این برنامه عالی بود همه حتی تا ۴۰ کیلو کم کردن ولی من بی عرضه یک کیلو هم نتونسته بودم کم کنم و بابام بهم گفت بابا عزیزم خودتو اذیت نکن تو ژن چاقی داری دیگه نمیتونی و مامانم که دید افسرده شده بودم از این وضعیت گفت برو باشگاه و در باشگاه. بهم گفتن که تو وزنت استپ کرده و یه برنامه ورزشی و غذایی خیلی سختی به من داد که هیچ فرقی با بقیه رژیم هام نداشت اونم تا یک ماه انجام دادم و فقططططططططط یک کیلو کم کردم و بازم اینم رها کردم و هرباری که برای هر رژیمی شکست می‌خوردم نسبت به دفعه قبل کاهش وزنم کمتر میشد استرسم بیشتر و احساسم داغون تر😥😥

      یه زمانی من دانشجو بودم و رژیم من درآوردی گرفتم که شبها غذام لوبیا گرم و عدس و ماست و خرما بود اونم با دو کف دست نان ناهار ۶ قاشق سر خالی و من وقتی برای فرجه های امتحان خونه میرفتم و مادرم غذا برام میکشید دعواش میکردم که ای بابا نریز خودم باید با اندازه غذا بخورم و حدودا با این رژیمی که برای اولین بار طاقت آورده بودم ۱۶ کیلو کم کردم و دوسال ماندگار بود و زمانی که از دانشگاه فارغ تحصیل شدم و حسابی خسته شده بودم از این رژیم مسخره کم‌کم سست شده بودم و چون مادرم دیگه برام غذا نمی‌کشید تا خودم اندازه بگیرم جوری قاشقم رو پر میکردم که ۱۲ تا قاشق میشد به جای ۶ تا و وقتی داداشم مسخره ام میکرد که رژیمت رو ول کردی میگفتم نه بابا یه خورده قاشقم رو پر تر کردم همونه و ذره ذره رهاش کردم و در نهایت مغزی که هی می‌گفت بخور بخور پیتزا نخوردی ساندویچ نخوردی نون خامه ای نخوردی فلان تنفلات که مدام میخوردی نخوردی شروع کن به خوردن و من میخوردم پیروز شده بود و جسم من شروع به برگشتن کرد و سرزنش های خودم به کنار حرفای اطرافیان و خانواده فشار بیشتری بهم می‌آورد و من تا این روزها متوجه این نبودم که وقتی خودت نمیتونی از پس خودت بربیای و اونو به دست بقیه میسپاری که بهت بگن چقدر بخور نتیجه اش میشه همین اندامی که الان دارم و اینکه گفتید خیلی ها دوست دارند یکی دو کیلو اضافه کنند گوشتی به تنشون بشینه و چاق باشند و نمیتونستد و کاملا دیدم داداش خودم ۲۵ ساله که هم‌چنان داره تلاش می‌کنه چاق بشه و من تمام این سال ها تلاش می‌کردم لاغر بشم و وقتی می‌خواستیم مامانم رو اذیت کنیم می‌خندیدم که ما چطور هم خون هستیم یکی میناله از چاقی یکی از لاغری اونم دو نفر که از یک خانواده سر یک سفره بزرگ شدن و تنها جواب مادرم ژن داشتن پ نداشتن بود که ما رو قانع میکرد چقدر خوبه این حرفایی که هیچوقت نمیتونستم بزنم و الان دارم به زبان میارم و از ذهنم بیرون میاد و در این صفحه چت جایگزین میشه و باری از درون ذهنم خالی میشه من شاید الان هنوز نتونسته باشم به طور جدی پیغام سیری رو درک کنم اما توی همین مدت مثل سال قبلی که وارد این مسیر شدم حسش میکنم که وقتی مثلا نصف نون خوردم و حسابی سیر شدم دیگه از غذا دست بکشم و چشمش دنبال این نباشه که غذای همسرم اضافه بیاد و من بخورمش دیگه قصد گول زدن خودمو ندارم و یه چیزی که متوجه شدم من هر زمانی که حس میکنم خییییلی دیگه گرسنگی داره بهم فشار میاره و ذهنم بهم میگه پاشو غذا بخور به سمت غذا میرم و تنها اندازه ای میخورم که سیر بشم نه اندازه ای که فشار شکم رو احساس کنم چند روزه که به فشار شکم نرسیدم چند روزه که ترسم کمتر شده اما هنوزم اون ترس توی وجودم هست ولی بخوام کلی بگم خیلی کم شده و حرص و ولع قبل رو ندارم مثلا دیروز وارد فروشگاه شدیم با همسرم اما مثل سابق سمت تنقلات نرفتم فقط همسرم دوتا دونه بیسکوییت برداشت که یکیشو با چایی خورد منم دو سه تا دونشو خوردم و یکیش رو داخل کمد گذاشتیم و خیلی حس رضایت به خودم داشتم.

      و در آخر کلامم این حس عالیه که سعی میکنم رفتارهای اشتباهم رو بشناسم و تکرارش نکنم و نتیجه اش به جای عذاب و ترس میشه کاهش وزن بدون هیچ زحمتی و سپاسگزاری بیشتر و قوی تر نسبت به خدای مهربونم.

      برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید. ثبت امتیاز
      امتیاز: 0 از 0 رأی
      افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم
      آواتار سحر
      1402/06/02 17:48
      مدت عضویت: 530 روز
      امتیاز کاربر: 12562 سطح ۶: هنرجوی پیشرفته
      دیدگاه فنی
      محتوای دیدگاه: 886 کلمه

      سلام به استاد گرامی و دوستات عزیزم 

      من از دوره نوجوانی که رسما متوجه اضافه وزنم شدم از طریق دیده ها و شنیده ها یقین داشتم که فقط از طریق رژیم و ورزش میشه لاغر شد و من از دوره نوجوانی شروع به انجام تمرینات ورزشی کردم و رژیم های سرخود،اولش بله من به امید لاغر شدن و تناسب اندام با اشتیاق سعی میکردم که نخورم در عین حال که سعی میکردم اون مواد خوراکی که تصور چاق کنندگی در مورد اونا دارم رو نخورم اما همون لحظه به شدت دوست داشتم که بخورم و فقط داشتم آگاهانه جلوی خودم رو میگرفتم.و همییشه برای خوردن اون خوراکی های ممنوعه اشتیاق داشتم.اوایلش میتونستم جلوی خودم رو بگیرم اما در طولانی مدت از این کنترل کردن در مورد خوردن خسته شدم و برای من تبدیل به نشتی انرژی بزرگی شد و بخش عظیمی از تمرکز و انرژی منو میگرفت چون اقدامات آگاهانه همیشه نیاز به انرژی و تمرکز بالایی دارن و من در این پروسه بخش زیادی از انرژی و تمرکز خودم رو صرف کردمو من در زمان رژیم از ۲ موقعیت رنج میکشیدم و حسرت میخوردم یکی اینکه جلوی خودم رو میگرفتم که خیلی از خوراکی ها رو نخورم و میزان خوراکم رو کم میکردم که همزمان حسرت خوردن اون خوراکی ممنوعه رو داشتم هم باید انرژی و تمرکز صرف این اقدام آگاهانه کنم و هم اینکه به همه افراد متناسبی که برای خوردو خوراکشون اصلا انرژی و تمرکز صرف نمیکنن حسرت میخوردم و در عذاب بودم.و در اواخر متوجه میشدم من دقیقا همون خوراکی هایی که قبل از رژیم اهمیتی بهشون نمیدادم و شاید ماهی یک بار طبق میل خودم میخوردم و هوس نمیکردم که همیشه بخورم وقتی که از خوردنشون به واسطه رژیم منع شدم‌اتفاقا انگار اون زمان ذهنم متوجه وجودشون شد و بخشی از تمرکز منو بردن سمت خودشون و خوراکی که قبلا نسبت بهش حرص و ولع نداشتم الان به دلیل ممنوعیت شدیدا ولع پیدا کردم و این یکی از آثار مخرب رژیم غذایی بود.که من نسبت به خوراکی های ممنوعه بشدت حرص و ولع پیدا کردم حتی اگر اون خوراکی قبل از رژیم مورد علاقه چندان من نبود!

      و دیگه اینکه در تمام مدتی که رژیم بودم وقتی لاغر میشدم همون موقع اصلااا لذتی از اندامم نمی بردم چون اونو از دست دادنی و موقت میدیدم و تمام فکر و تمرکزم میرفت سمت آینده نیومده و ترس از چاق شدن مجدد در واقع من حسرت لاغری که الان بدست اومده رو داشتم و همه ما اطلاع داریم حسرت داشتن یکی از موانع بزرگ ذهنیه.من عملا روی این اندامی که در زمان رژیم لاغر و زیبا شده بود هیچ توجه و تمرکزی نداشتم! و نتیجه میگیریم که در رژیم های غذایی ما اصلا توجهی به لاغری نداریم بلکه توجه ما به چاقی شدت میگیره و تصویر چاقی ذهنمون بیشتر از قبل شدت میگیره و پررنگ تر میشه.و من یادم میاد وقتی در زمان رژیم سرخود خودم لاغر شده بودم توی سالن اداره ایستاده بودم و بخاطر خستگی دستم رو به کمرم گرفتم و متوجه لاغری دور کمرم شده بودم همون لحظه ترس و استرس شدید گرفتم که خدایا منک نمیتونم این حجم از لاغری رو برای همیشه نگه دارم و تمام فرمول های چاق کننده یکی یکی اومد جلوی چشمم و ذهنم بهم یادآوری میکرد که این لاغری دائمی نیست چون قراره موقع ازدواج،بارداری،زایمان،میانسالی و یائسگی چاق بش(تشدید فرمول های چاق کننده) و من بشدت مستاصل شده بودم؛ بیشتر از قبل نسبت به غذاها حساس شده بودم و به دلیل سرچ کردن در مورد رژیم ها و ورود آگاهی ها در مورد قدرت چاق کنندگی غذاها،نسبت به هر ماده خوراکی ۲ نوع نگرش به طور همزمان داشتم یکی اینکه انواع خوراکی ها چه تاثیری در سلامتی و بیماری دارن و دوم تا چه میزان قدرت چاق کنندگی دارن و به همین دلیل نتیجه میگرفتم که نخورم یعنی خودم رو منع میکردم و منع کردن باعث شد ذهنم در این مواقع مثل حالتی رفتار کنه که با دوران جنگ و قحطی و کمبود مواجه شده و مغزم بیشتر از قبل فرمان خوردن میداد و در این بحبوحه من خسته از رژیم و محدودکردن خودم شده بودم و نتیجه این اتفاقات بی رمقی،استیصال،ناکامی،ترس و استرس و عدم آرامش و بهم خوردن خوابم بود شب ها اییینقد فکر خوراکی ها ذهنم رو مشغول میکرد و حرص و ولع در من ایجاد کرده بود که تا ساعت ۴یا ۵ نمیتونستم به خواب برم و روز که میشد به دلیل اینکه میدونستم وااای باز روز شروع شد و قراره تمام طول زمان بیداری فکر ها پشت سر هم و مداوم و بی وقفه در ذهنم تکرار بشه دلم نمیخواست بیدار بشم و عملا تا ۱۲ یا ۱ ظهر خواب میموندن و تاثیرشو بلاخره در کسب و کارم گذاشت و درآمد من چندین ماه به صفر رسبده بود.چون صد در صد توجه و تمرکزم صرف این جنگ روانی و ذهنی شده بودو بیشتر از همیشه ناامید و خسته! در یک کلام رژیم غذایی یعنی اعلام جنگ ۲۴ساعته و بی وقفه علیه خودمون و نتیجه اش نابودی زندگی و آرامشه 

      این صحبت هارو در پایان این فایل بعنوان تمرین در دفترم نوشته بودم اما قلبم بهم گفت که باید بنویسم تا بخودم یادآوری کنم که آموزش لاغری با ذهن چقدرر ارزشمنده که همممه جوانب زندگی مارو تحت تاثیر قرار میده و از استاد عزیزم تشکر میکنم بابت عشقی که برای اموزش ها میذارن و این فایل های ارزشمند رومن و دوستانم هدیه میدن🙏🏻🌹

      برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید. ثبت امتیاز
      امتیاز: 5 از 1 رأی مشاهده امتیاز دهندگان
      افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم
      آواتار negarmalekzade2377@gmail.com
      1402/05/20 17:26
      مدت عضویت: 1233 روز
      امتیاز کاربر: 3747 سطح ۳: کاربر پیشرفته
      دیدگاه فنی
      محتوای دیدگاه: 1,748 کلمه

      به نام خدای مهربان🌺

      گام ششم🦋

      اگه از هر انسانی بپرسیم که چطور باید لاغر شد، جوابش استفاده از برنامه رژیمی به همراه ورزش کردنه،این نگرش نشئت گرفته از یک دیدگاه و باور قوی دیگه‌ای هست که در ذهن افراد برای چاق شدن شکل گرفته و اون ارتباط بین چاقی و خوردن غذاست.ریشه بسیاری از دلایلی که نمی‌تونم لاغر بشم نگرش و فکرهایی هست که نسبت به کلمه رژیم لاغری دارم،قدم اول برای لاغر شدن اینه که بپذیرم، با استفاده از رژیم لاغری نمی‌تونم لاغر بشم و تا ابد لاغر بمونم،موقعی می‌تونم مطمئن بشم، به این نگرش باور دارم که هرگز برای لاغر شدن به فکر استفاده از رژیم لاغری نباشم،و مهمتر از اون باید به رفتار و عملکردم در زندگی روزمره توجه کنم و بررسی کنم که آیا برخوردی که با مواد غذایی دارم،  به صورت رفتارهای مرسوم در رژیم‌های غذایی هست یا نه،

      پس اگه می‌خوام شرایط جسم تازه‌ای برای خودم خلق کنم و زندگی جدیدی رو ادامه بدم، باید به هیچ وجه به دنبال امتحان کردن رژیم‌های لاغری مختلف نباشم،چون علاوه بر اینکه نتیجه‌ای برام نداره، بلکه باعث ناامیدی من برای لاغر شدن می‌شه.

      اگه باورم این باشه که تنها راه لاغر شدن رژیم گرفتنه و با این باور توی مسیر لاغری با ذهن حرکت کنم، لاغر نمیشم،

       چون این فرمول دیگه توی ذهنم ثبت شده و ذهن هم سعی می‌کنه منو هدایت کنه که باز رژیم لاغری بگیرم،و همیشه به شکل‌های مختلف منو با رژیم‌ها و پیشنهادهای مختلف رژیم گرفتن روبرو می‌کنه.

      هر بار با رژیم گرفتن، می‌خواستم  غذا خوردنم رو محدود کنم،با این کار، جنگی بین ذهنم داشتم که حالا بخورم از فردا دیگه نمی‌خورم،این جنگ و جدال باعث میشد که بالاخره ذهنم پیروز بشه و من شکست بخورم و هر بار هم بیشتر ناامید بشم،و این باعث میشد توی تصمیم گیری‌ها سست بشم و به خودم ثابت میشد که من ضعیفم، انسانی‌ام که دائماً توی تصمیمات شکست می‌خوره و باعث می‌شد که دیگه اراده و شروعی برای تغییر جدید نداشته باشم،وقتی که فشار رژیم لاغری رو از روی ذهنم بردارم، به طور ناخودآگاه با لذت غذا می‌خورم،حرص و ولعم و ترسم نسبت به خوردن کمتر می‌شه،تمایلم به مصرف غذا در من به اندازه نیاز بدنم میشه،

      چاقی من به خاطر خوردن غذا نیست، بلکه به خاطر عادت‌ها و رفتارهای غذایی اشتباه منه،باور ترس از خوردن باید متزلزل بشه و ریشه‌هاش قطع بشه.

      در طی سال‌ها ذهنم به اشتباه آموزش دیده که غذاها چاق می‌کنن،بهم گفتن نخور، یا چی بخور، یا چی نخور، تموم این محرومیت‌های غذایی توی رژیم‌ها، برای سلامتی و کاهش وزن توی ذهنم ترس از مواد غذایی رو به وجود آورده،طوری که الان شیرینی‌جات، سرخ کردنی‌ها و تموم کربوهیدرات‌ها رو غذاهایی می‌دونم که قدرت چاق کنندگی دارن،ولی باید بدونم که مواد غذایی نعمت خدا هستن برای نیاز بدنم،و این منم که قدرت رو به غذاها دادم، 

       خیلی از افراد متناسب هستن که هر طور و هر مقدار که بخوان می‌خورن،پس تفاوت در نگرش و فرمولهای ذهنی من با افراد متناسبه،

      اولین قدم اینه که با ترس غذا نخورم، از غذاها نترسم،

      شناسایی پیغام سیری:ذهن افراد چاق این پیغام رو دریافت نمی‌کنن مگر بعد از فشار و درد در ناحیه شکم،پیغام بدن از دو طریق شکل می‌گیره، احساس درونی،مثل ناراحتی، شادی، دلتنگی، که اگه ادامه‌دار بشه در بدن واکنش میده.مثل گریه کردن،و دیگری از طریق عصب‌ها،وقتی دستمون با چاقو می‌بره درد رو تجربه می‌کنیم،احساس گرسنگی هم اگه ادامه‌دار بشه و غذا نخوریم، تبدیل به واکنش‌هایی توی بدنمون میشه،مثل صدای قار و غور شکم، یا مورمور شدن بدن، یا لرزش بدن و ضعف و سستی.اگه نقطه سیری درک و احساس نشه تبدیل میشه به تهوع و شکم درد و ناراحتی بعد از اون.گرسنگی و سیری نباید از عوامل بیرونی پاسخ داده بشه، بلکه با احساس درونی باید درک بشه،برای درک احساس گرسنگی و نقطه سیری باید توجه به احساسم داشته باشم، و تمرکز و توجه کنم تا به صورت اتوماتیک ذهنم یاد بگیره و دستور به مغز بده که به طور ناخودآگاه دست از غذا بکشم.

      هر مشکلی که افراد چاق برای کاهش وزن دارن، به خاطر این کلمه ویرانگر رژیم هستش، که حتی تلفظ اون هم به ما احساس خوبی نمیده،چون بارها در جنگ این کلمه قرار گرفتیم و اکثر موقع‌ها هم شکست خوردیم.

      بارها تصمیم گرفتیم رژیم بگیریم، با سختی و رنج خودمون رو محروم کردیم، محدود کردیم از غذاها،غذاهای خاصی با اندازه معینی خوردیم، ولی همیشه توی ذهنمون غوغا بود که حالا برو بخور، این مقدار کمه، یکم بیشتر بردار، امروز رژیم رو ول کن، این غذا حیفه، حالا یکم بیشتر بخور فردا جبران می‌کنی، و هزار جور فکر و خیال میومد که ما رژیم رو می‌شکستیم و تجربه تلخی از شکستن رژیم داریم،

      برای همین رژیم گرفتن تاثیر خیلی بدی روی ما گذاشته و باید سعی کنیم به لاغری بدون رژیم دست پیدا کنیم،چون به محض اینکه کلمه رژیم بیاد وسط، خود به خود احساس شکست در ما ایجاد می‌شه،احساس مواجه شدن با یک دیوار بلند، یک مانع، یک حریف قَدَر که می‌خواد بازم ما رو شکست بده.

      وقتی که فشار رژیم رو از روی ذهنم بردارم و ذهن اداره امور رو به دست بگیره، ناخودآگاه گرایشم به خوردن کمتر میشه،و این کمتر شدن غذا به خاطر ذوق و شوق و احساس خوب داشتن منه،نه به خاطر رژیم،چون توی تمام این مراحل احساس خوب و شادی در من وجود داشت.

      چاقی به خاطر عادت‌ها و رفتارهای اشتباه غذایی من بوده که منو به این شکل درآورده،و من باید این عادت‌ها رو تغییر بدم.تا قبل از این دوره می‌خواستم از طریق کنترل و ایجاد محدودیت برای خودم، مصرف غذام رو کاهش بدم و همیشه هم ناموفق بودم،ولی توی این دوره اول ذهنم به آرامش برای مصرف مواد غذایی دست پیدا می‌کنه و بعد چون از خوردن لذت  میبره مقدار مصرف رو کمتر می‌کنه،و این با رژیم گرفتن تفاوت داره.و اصلاً روی این موضوع حساس نباشم که چون من الان باید کمتر بخورم، یا شاید من دارم کمتر می‌خورم،پس دارم رژیم می‌گیرم.

      ما هیچ کدوممون یادمون نمیاد که چطور و از چه زمانی تصمیم گرفتیم چاق بشیم، و چه کارهایی رو انجام دادیم که الان چاق شدیم،پس لاغری هم باید به همین شکل باشه،من نباید تصمیم بگیرم که غذای خودم رو کم کنم،باید ذهن این تصمیم رو بگیره و در این صورتِ که تغییرات در من موندگار میشه.

      خوردن منو چاق نمی‌کنه،اشتباه خوردن منو چاق می‌کنه،غذا برای من و افراد متناسب یه جور عمل می‌کنه و اینکه چرا در من تاثیر چاق کنندگی داره و در اون‌ها نه،به خاطر فرمول‌ها و نگرشِ اشتباهیه که در ذهنم هست.

      خیلی اهمیت داره که بر ترس از خوردن غلبه کنم،غلبه بر این ترس، یعنی رهایی از چاق شدن،یعنی اعتماد کردن به بدنم،احترام گذاشتن به ذهن خودم، و تشکر کردن از نعمت‌های خدا.

      اگه ترس از خوردن داشته باشم اصلاً مقدارش مهم نیست، هر مقداری که بخورم تاثیر منفی می‌ذاره.

      پیغام‌های بدن به دو شکل به ما منتقل می‌شن،یکی از طریق احساس و دیگری از طریق اعصاب،وقتی که خوشحالیم توی بدنمون انرژی خاصی رو احساس می‌کنیم،وقتی هم ناراحتیم در بدنمون احساس خستگی و بی‌حالی می‌کنیم،وقتی که دلتنگ میشیم، یک احساس علاقه در ما برای دیدن اون فرد شکل می‌گیره،در تمام این موارد ما یک احساسی رو درک می‌کنیم که کاملاً درونیه و واکنشی روی بدن ما نداره،ولی وقتی که پامون جایی میخوره، دردی رو در بدن تجربه می‌کنیم، و این از نوع تحریک عصبی صورت می‌گیره،همه احساسات در مرحله اول، فقط یک درک کاملاً درونی ان،ولی اگه ادامه پیدا کنن، به شکل یک واکنش در بدن نمایان میشن،مثلاً ما اگه خیلی احساس تنهایی داشته باشیم، جایی از بدنمون درد نمی‌گیره،ولی اگه ادامه پیدا کنه، ممکنه گریه کنیم، و این تبدیل احساس به واکنش در بدنه،اگه خیلی هم خوشحال باشیم، بازم ممکنه گریه کنیم و این طبیعیه،ما اگه احساس گرسنگی کنیم و چیزی نخوریم این احساس تبدیل میشه به ضعف و بعد سستی در بدن،و ما وقتی احساس سیری رو درک نکنیم تبدیل می‌شه به احساس تهوع و بعد فشار در شکم و ناراحتی‌هایی که بعدش به وجود میاد.

      پس احساس سیری یک درک درونیه که باید با تکرار و تمرین و توجه کردن بهش، کاری کنیم که بدنمون دیگه خود به خود استپ کنه و نخوره،تشخیص احساس سیری و گرسنگی رو نباید بر اساس عوامل بیرونی تنظیم کنم، وگرنه مشکل ساز میشه.برای اینکه احساس گرسنگی رو تجربه کنم و اونو شناسایی کنم،سعی کنیم تا وقتی واقعاً گرسنم نشده چیزی نخورم،یعنی اجازه بدم احساس گرسنگی در من یه مقدار پیشرفت کنه و به حالت واکنش بدنی تبدیل بشه،مثلاً در شکم سر و صدا ایجاد بشه، یا هر حالت مشابهی که واقعاً نشون بده بدنم نیاز به مصرف غذا داره.

      افرادی که اضافه وزن دارن، معمولاً احساس گرسنگی رو درک و تجربه نمی‌کنن،چون طبق عادت دارن غذا می‌خورن،و چون زمان‌های خوردن اونا نزدیک به هم هست،قبل از اینکه حس گرسنگی در اونا ایجاد بشه اونا یه چیزی می‌خورن و عملاً هیچ وقت احساس گرسنگی رو درک نمی‌کنن،و اونایی هم که میگن من احساس ضعف دارم و می‌خورم،اینا بیشتر احساس ضعف ذهنیه،واقعی نیست،یک تصورِ،یک عادتِ،پس سعی کنم که به خودم اجازه بدم که احساس گرسنگی رو تجربه کنم،یعنی حس کنم این گرسنگی در من ایجاد شده، و واقعاً در بدنم یک واکنشی به وجود بیاد،اون وقت می‌فهمم که گرسنه‌ام و اقدام به خوردن کنم،برای درک پیغام سیری هر وقت اون احساس، اون واکنش گرسنگی برطرف شد دیگه خوردن رو ادامه ندم،مثلاً اگه بعد از احساس گرسنگی در شکم خودم سر و صدایی رو شنیدم، یا درک کردم، به اندازه‌ای غذا مصرف کنم که اون سر و صدا برطرف بشه،اون حالت برطرف بشه، و دیگه نخورم.

      پس نیاز نیست که لقمه‌های خودم رو بشمارم،و یاد بگیرم که بدون توجه به مقدار غذا خوردن، این تجربه سیری رو درک کنم.

      پس دیگه لقمه‌ هام  رو نشمارم، وزن نکنم، بررسی نکنم، که آیا به اندازه خوردم، بیشتر خوردم، باید اضافه‌تر بخورم،این استرس‌ها می‌تونه نتایج بدی رو برام به همراه داشته باشه،سعی کنم از طریق احساس خودم پیش برم و این موضوع رو کنترل کنم،احساسم بهترین میزان می‌تونه برام باشه.

      پس اگه غذا خوردم و بعد از خوردن احساس خوبی نداشتم، اصلاً به خودم سخت نگیرم و ناراحت نباشم،بلکه تصمیم بگیرم که دفعه بعد، طوری رفتار کنم که احساس خوبی داشته باشم، و برنامم این باشه که همیشه از خوردن احساس خوبی رو تجربه کنم،و اگه بعد از خوردن هر غذایی، احساس خوب داشتم، اصلاً نگران نباشم و به نجواهای ذهنم هم کار نداشته باشم، بهشون اهمیت ندم، اگه ذهنم گفت نه تو زیاد خوردی، تو پیغام سیری رو دریافت نکردی، اصلاً اهمیت ندم،اون احساس اولیه خیلی مهمه،احساسم باید بهترین راهنمای من باشه، بهترین هدایتگر من باشه برای لاغر شدن.

      پس سعی کنم ترس از خوردن رو از بین ببرم و با لذت غذا بخورم،و وقتی که الگوی ناخودآگاهم تغییر کرد، و خود به خود رفتار غذاییم تغییر کرد، برای این تغییر احترام قائل باشم و اون مقداری رو که مصرف میکنم بدون ترس باشه،

      سپاسگزارم از شما استاد عزیز💖🌾🪴

      برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید. ثبت امتیاز
      امتیاز: 0 از 0 رأی
      افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم
      آواتار negarmalekzade2377@gmail.com
      1402/05/19 21:34
      مدت عضویت: 1233 روز
      امتیاز کاربر: 3747 سطح ۳: کاربر پیشرفته
      دیدگاه فنی
      محتوای دیدگاه: 2,467 کلمه

      به نام خدای مهربان🌺

       سلام به استاد عزیز و همراهان گرامی سایت تناسب فکری.

       گام ششم: با رژیم لاغری می‌توان لاغر شد؟؟

      همون قدر که افراد چاق از رژیم گرفتن برای لاغری استفاده کردن و نتیجه نگرفتن، 

       به همون اندازه هم یه سری شرکت‌ها، محققین، موسسات، تحقیق کردن برای اینکه بتونن روش بهتری برای رژیم گرفتن ارائه بدن که نتیجه بخش باشه،

      اما اینکه انسان‌ها نتونستن از طریق رژیم گرفتن هم مشکل چاقیشون رو برطرف کنن، باید یه جرقه‌ای در ذهنمون ایجاد کنه که این راه لاغر شدن نیست.

      وقتی که می‌خوام از یه روش یا از یه وسیله‌ای برای حل یه مسئله یا مشکلی استفاده کنم، باید ببینم که اون روش، یا اون وسیله، قراره چی رو تغییر بده،مثلاً توی خودرو یه وسیله‌ای از اون خراب شده، میام یه قطعه نو جایگزینش می‌کنم و دوباره خودرو به کار خودش ادامه میده، یعنی اون قطعه جدید همون کار قطعه قبلی رو انجام میده،ولی اگه بخوام روی خودرو یه قطعه‌ای رو سوار کنم که مال خودش نباشه، یا به یه شکل متفاوت یه کار دیگه‌ای رو انجام میده، در  عملکرد ماشین اختلال ایجاد می‌کنیم.پس نمیشه که یک قطعه دیگه‌ای، از یه خودروی دیگه رو روی ماشین نصب کنم، حتماً باید مشابه همون قطعه باشه تا بتونه به کار خودش ادامه بده،

      در مورد ذهن انسان هم به همین شکله، در مورد رفتارهای انسان هم به همین شکل باید عمل کنیم برای تغییر دادن یک شرایط،برای تغییر دادن یک ویژگی خودمون،

      حالا این ویژگی می‌تونه شخصیتی باشه، می‌تونه جسمی باشه،مثل چاقی.

      پس باید بدونم که رژیم گرفتن قراره چه کاری برام انجام بده،اگه اینو بدونم دیگه شک و شبهه‌ای باقی نمی‌مونه،یا مطمئن میشم که از طریق رژیم گرفتن به خواستم می‌رسم که لاغریه،یا مطمئن میشم که امکان نداره از طریق رژیم گرفتن به خواستم برسم.

      رژیم یا برنامه غذایی قراره بهم کمک کنه که از طریق تغییر تنوع مواد غذایی که مصرف می‌کنم و میزانش و احتمالاً زمان مصرفش،  بهم کمک کنه که لاغر بشم،

      یعنی یک برنامه رژیمی، شامل نوع ماده غذایی هست که من مجازم در طول روز مصرف کنم،مقدار داره، زمان داره، که در چه زمان‌هایی ازش مصرف کنم،میان وعده داره و این برنامه غذایی قراره که با راهکارهایی که  بهم میده در قالب یک برنامه رژیمی، بهم کمک کنه که لاغر بشم،از چه طریق؟؟؟از طریق تغییر واکنشم به مواد غذایی،

      حالا من در حالت غیر رژیم چه جوری رفتار می‌کردم،؟؟؟از هر ماده غذایی که دوست داشتم می‌خوردم،به هر مقداری که دوست داشتم می‌خوردم،و هر زمانی که دوست داشتم می‌خوردم،

      ولی الان این برنامه رژیمی برای من مشخص می‌کنه که چه مقدار، از چه نوع ماده غذایی و چه زمانی باید مصرف بشه،

      یعنی اون فردی که این برنامه رو ارائه داده، دیدگاه و نظرش اینه که منِ استفاده کننده، یا منِ چاق نمی‌دونم که چه زمانی از روز باید غذا بخورم، چه مقدار باید بخورم، چه چیزی رو باید بخورم، و حالا قراره از طریق این برنامه رژیمی بهم آموزش بده که باید چطور رفتار کنم که لاغر بشم‌.

      نکته اصلی اینه که چه چیزی باعث میشه که رفتار من در مقابل مواد غذایی، انتخاب من از تنوع مواد غذایی، و زمان مصرف غذا در من تعیین بشه؟؟؟اینو چه چیزی در من تعیین می‌کنه؟؟مغز من داره این کارها رو انجام میده، مغز فرماندهی تمام سیستم بدن رو به عهده داره،حرکت‌هام، تنفسم، پلک زدنم، سلول سازی، گردش خون، همه چیز تحت فرمان مغز داره انجام می‌شه،پس باید بدونم رفتار غذایی من، اون میل درونی  که  بهش میگم اشتها،اونو هم مغز من داره تعیین می‌کنه.

      مثلاً خیلی وقت‌ها پیش اومده که با یک ماده غذایی مواجه شدم، تا چند ثانیه قبل هیچ برنامه‌ای، هیچ میل درونی و هیچ فکری درباره خوردنش نداشتم، و اصلاً توی فکر خوردنش هم نبودم، یه کسی میاد اونو به من تعارف میکنه و اصرار میکنه که بخورم و منم همون لحظه تصمیم میگیرم که اونو بخورم،این فرمان رو کی صادر می‌کنه؟؟مغز من صادر کرد،اگه خودم می‌خواستم این کارو بکنم خب قبلش اقدام می‌کردم برای خریدن و خوردنش، یا تهیه کردنش،اینکه در اون لحظه اقدام کردم به خوردن، به محض روبرو شدن با هر ماده غذایی، این فرمان خوردن رو مغزم صادر کرده،مثل فرمان بالا رفتن ضربان قلبم،مگه من تعیین می‌کنم که کِی ضربان قلبم بالا بره، کِی پایین بیاد؟؟از پله‌های خونه که بالا میرم، از کوه بالا میرم، یه مسیر سربالایی رو میرم و احساس می‌کنم که ضربان قلبم تندتر شده، این تصمیم رو مگه من گرفتم، مگه من به قلبم فرمان دادم که ضربانم رو بیشتر کنه، یا اینکه بهش گفتم من نیاز دارم به گردش خون بالاتر،؟؟این کارو مغز داره انجام میده،تنوع در تنفسم رو مغز داره انجام میده، پلک زدن رو مغز داره مدیریت می‌کنه، پس خوردنم رو هم مغز داره مدیریت می‌کنه،مغز مرکز فرماندهی جسم منِ

      حالا این مغز چطوره که در افراد متناسب داره جوری رفتار می‌کنه، جوری فرمان میده که نتیجه نهایی زندگیشون تناسب اندامه، 

      اما در من  داره جوری فرماندهی می‌کنه و دستور میده که نتیجه‌اش اضافه وزنه؟؟چطور میشه که یه مغز، در دو نفر، در دو انسان به این شکل متفاوت فرمان بده و دو نتیجه کاملاً متفاوت رو رقم بزنه،؟؟

      این تفاوتی که بین افراد چاق و متناسب هست فقط به خاطر تفاوت در فرمان‌های مغزشونه،این فرمان‌های مغزی داره به چه شکل عمل می‌کنه که باعث تفاوت نتیجه در بدن دو تا فرد می‌شه؟؟اولین و تاثیرگذارترین تفاوت مغز یک فرد متناسب و چاق اینه که مغز افراد چاق تحلیل می‌کنه رفتار فرد رو به یک نتیجه خاص،به چاقی.

      مثلاً اگه یه پیتزا خوردم، شیرینی، برنج، نون، کباب، آبگوشت، کله پاچه، یا هر چیزی رو که خوردم، و اونو توی ذهنم مرور کردم نتیجه این خوردن رو به چاقی،

      این یک فعالیت ذهنی مغزیه،یعنی یه بخشیش در ذهنه که من می‌تونم به هر چیزی فکر کنم،ذهن بی‌نهایته، بدون شکله،من در هر لحظه می‌تونم به هر چیزی فکر کنم،مثلاً همین الان می‌تونم به یه شرایط دیگه فکر کنم،می‌تونم به بودن توی یه شهر دیگه فکر کنم،می‌تونم به لاغر بودن فکر کنم،یا اینکه همیشه به چاق‌تر بودنم فکر کردم،این اتفاق فکر کردن در ذهن داره رخ میده، چون بی‌شکله،و فکر کردن به چاق‌تر شدن و نگرانی بابت چاق‌تر شدن که نکنه چاق بشم، نکنه چاق‌تر بشم، رو همه مون تجربه کردیم،و این فرایند فکری، این تصویرسازی، توی ذهن انجام می‌شه،حالا مغز چیکار می‌کنه؟؟این تصویرسازی که من در ذهنم انجام دادم رو به عنوان خواسته من، به عنوان آرزوی من، به عنوان علاقه من، تشخیص میده و فرمان‌ها رو جوری تغییر میده که نتیجه‌اش چیزی می‌شه که خودم می‌خوام.

      خیلی از افراد هم بودن که می‌گفتن تا چند سال قبل ما کاملاً متناسب بودیم، اما از یه روزی به بعد، به یه دلیل خاصی، حس چاقی در ما ایجاد شد، نگران شدیم که نکنه چاق بشیم،یه فردی یه حرفی بهمون زد، یه پزشکی یه حرفی بهمون زد، یه فکری در ما ایجاد شد که نکنه ازدواج کنم چاق بشم،و همش نگران چاق شدن بودیم و به نکنه چاق بشم فکر کردیم.و یواش یواش اینقدر این فکر تکرار شده در ذهنشون که مغز تصمیمات جدید می‌گیره و فرمان‌های جدید صادر می‌کنه  برای اینکه جسم اون فرد رو تغییر بده به وضعیت چاق.پس مغز من تحت تاثیر ذهن قرار می‌گیره برای صدور فرمان‌ها.و اولین کار و مهم‌ترین کاری که انجام میده پردازش اطلاعاتیه که خودم بهش دادم،مثلاً یه غذایی رو خوردم، اونو تبدیل  می‌کنم به وضعیت چاق توی ذهنم،بهش فکر می‌کنم،کاری که افراد متناسب هیچ وقت انجامش نمیدن،اگه از هر فرد متناسبی بپرسم این پیتزا رو خوردی چه احساسی داری،میگه لذت بردم، یا خوشمزه بود، یا نبود، یا پیتزای فلان جا بهتر بود،هیچ وقت نمیگه که من این پیتزا رو خوردم وای می‌ترسم نکنه چاق بشم،ولی من اگه خودم رو بررسی کنم می‌بینم که هر بار که خواستم پیتزا بخورم، اصلاً قبل از اینکه بخورم، موقع خوردن، بعد از خوردن، ترس از چاق‌تر شدن داشتم و مغزم این رویا رو به واقعیت تبدیل می‌کنه.پس این یه کاری هست که مغز انجام میده.

      دومین کاری که داره انجام میده دستوراتی هستن که بهم میده برای واکنش دادن نسبت به مواد غذایی.مثلاً اینکه من سیرم، بعد با یه جعبه شیرینی مواجه میشم، بدون اینکه تصمیم به خوردن داشته باشم، شروع می‌کنم چند تا از اون شیرینی رو خوردن،یا اینکه سیرم، به یه جایی وارد می‌شم، بوی غذا بهم می‌رسه، در کسری از ثانیه احساس گرسنگی می‌کنم و اقدام می‌کنم به خوردن.

      ولی افراد متناسب وقتی که با یک ماده غذایی، یا با یک شیرینی که بهشون تعارف کردن، اصلاً اقدام به خوردن نکردن، و خیلی راحت تونستن بگن من میل ندارم.حتی با اینکه بهشون هم اصرار کردن ولی اونا گفتن که نمی‌تونم بخورم،از گلوم پایین نمیره.این تفاوت فرمانیه که مغز فرد داره صادر می‌کنه و نتیجه‌اش هم که مشخصه.پس دومین کاری که مغز انجام میده، واکنشی رو در من ایجاد می‌کنه نسبت به مواد غذایی،نسبت به شرایطی که من در اون قرار می‌گیرم،نسبت به محیط پیرامونم،یک واکنشی رو نشون میده از خودش،  

      چطور نشون میده؟؟از کجا اطلاعاتش رو گرفته که واکنش نشون میده؟؟از هزاران جمله و نصیحت و حرف‌هایی که من در گذشته شنیدم، یک فرمول‌هایی رو در ذهنم ایجاد کرده.

      مثلاً پولش رو دادم چرا نخورم، می‌خورم. حالا این یه بار اشکالی نداره،دیگه بهم تعارف کردن،زشته تعارف کردن من دستش رو رد کنم، نه می‌خورم، حالا اینکه چیزی نیست، یه لقمه است،اینکه میوه آبه،و مغز هم از این‌ها استفاده می‌کنه برای فرمان دادن،بدون اینکه بتونم جلوی خودم رو بگیرم فرمان‌ها صادر می‌شه و منم عمل می‌کنم

      مثل خیلی موقع‌ها که تصمیم گرفتم نه دیگه من از امروز پرخوری نمی‌کنم،دیگه فلان چیز رو نمی‌خورم،دیگه رعایت می‌کنم کمتر بخورم،اما چند ساعت بعد، نیم ساعت بعد، با سفره غذا مواجه شدم و فراموش کردم که چه تصمیمی داشتم،حتی خیلی موقع‌ها هم در هنگام خوردن هم یادم بوده که چه تصمیمی گرفته بودم که دیگه پرخوری نکنم، کمتر غذا بخورم، اما نتونسته بودم جلوی خودمو بگیرم و همیشه بعد از خوردن به یاد تصمیماتم میفتادم و دچار عذاب وجدان می‌شدم،پس نمی‌تونم جلوی فرمان مغزی رو بگیرم،مثل اینکه بخوام بدووام، ولی نذارم ضربان قلبم بره بالا،یا اینکه بخوام فعالیتم رو بالا ببرم، بدون اینکه میزان تنفسم تغییر کنه،اصلاً نمیشه،این فرمان مغزیه، بدن اجراش می‌کنه، خوردن هم یه فرمان مغزیه، بدن اجراش می‌کنه،پس مغز من به دو شکل داره فرمان میده،یکی تحلیل اون چیزی که خوردم به اون چیزی که تصور کردم،مثلاً توی ذهنم تحلیل کردم خوردن پیتزا به چاقی،خوردن نوشابه به چاقی،خوردن هر چیزی به یه چیز دیگه،هر نگرشی رو مغز تبدیل می‌کنه به واقعیت، نه فقط به چاقی.حالا افراد چاق بیشترین تحلیل ذهنی مغزیشون روی چاقیه،

      پس برای لاغر شدن نیاز دارم به تغییر مغزم، و فرمان‌های مغزم،باید نگرشم در مورد مواد غذایی تغییر کنه، باید فرمول‌های ذهنیم درباره واکنش به مواد غذایی تغییر کنه،اونوقت خود به خود واکنش مغزی، و فرمان‌های مغزیم هم تغییر می‌کنه و جسمم هم تغییر می‌کنه و متناسب می‌شم.آموزش مغز یه پروسه مدت‌دار و یک فرایند زمان بر هست و تکرار شونده،هرگز نمیتونم مغز رو به واسطه یک برنامه رژیمی تغییر بدم،وقتی که دارم از یک برنامه رژیمی استفاده می‌کنم عملاً دارم در مقابل مغزم مقاومت می‌کنم و در واقع لباس جنگ پوشیدم،مثلاً مغزم فرمان میده بخور، منم میگم نه،من بر اساس این برنامه غذایی، فقط اینا رو می‌تونم بخورم،و توی روزهای اول هم  همیشه موفقم،اما از اونجایی که مغزم همیشه داره کار خودشو انجام میده و همیشه داره فرمان‌ها رو تکرار می‌کنه، در نهایت بر من غلبه می‌کنه، بر اراده من غلبه می‌کنه،که من تصمیم گرفته بودم بر اساس این موارد فقط زندگی کنم، یا اینجوری بخورم، این مقدار بخورم، این زمان بخورم،این یه تصمیمِ، این اراده منه،اما فرمان مغزی که تصمیم نیست، فرمان مغزی هر زمان که در اون شرایط قرار بگیرم، مغز من فرمان میده و چون همیشه داره اون کارو انجام میده، بالاخره بر من پیروز می‌شه.

      مثل اون زمان‌هایی که رژیم می‌گرفتم، روزای اول رو با اشتیاق ادامه می‌دادم، بعد چند روز که می‌گذشت یواش یواش فشار عصبی بهم می‌اومد،وقتی که مغزم فرمان بده و من نخوام عمل کنم، یک تداخل به وجود میاد بین مغز و عمل،بین فرمان مغزی و عملی که من انجام میدم،وقتی هم تداخل به وجود بیاد،فشار عصبی در من به وجود میاره و از اونجایی که مغز همیشه داره این کارو تکرار می‌کنه و مرکز درد هم در خود مغزه و دسترسی بهش داره، اینقدر می‌تونه درد رو اضافه کنه تا من دیگه  بگم نمی‌خوام و رژیم رو ولش کنم.

      پس با رژیم گرفتن، با دادن یک برنامه از بیرون به مغز، نمی‌تونم مغزم رو تغییر بدم که بیاد فرمان‌های متفاوت صادر کنه، و من در بلند مدت متناسب بشم.طریقه یادگیری و تغییر کردنش بر اساس شنیده‌ها و دیده‌هامه،نه بر اساس یک برنامه بیرونی.پس همونطور که مغزم رو برنامه‌ریزی کردم برای واکنش دادن به مواد غذایی برای تبدیل کردن اطلاعاتی که از خوردن می‌گیره به چاقی،الان هم باید مغزم رو برنامه‌ریزی کنم برای واکنش‌هایی که نتیجه‌اش تناسب اندام باشه.

      الان دارم با این مطالب آگاهی‌های جدیدی رو به مغزم میدم،اون موقع که باورم این بود که چاقی ژنتیکیه، چاقی به خاطر کم تحرکی منه، چاقی به خاطر کار پشت میزیه، چاقی به خاطر خواب زیاده،تا وقتی که اون عقاید رو داشتم خب نتیجه‌اش می‌شد چاقی و چاق‌تر شدن،اما الان که متوجه شدم که چاقی من به خاطر کم تحرکی نیست،خیلی از آدم‌ها رو پیدا می‌کنم که اونا هم تحرک خاصی ندارن ولی متناسبن،اونا هم کار پشت میزی دارن، ولی متناسبن،وقتی که اینا رو پیدا می‌کنم، متوجه می‌شم که نگرش من اشتباه بوده،وقتی هم که نگرش‌هام تغییر کنه، فرمان‌های مغزیم هم تغییر می‌کنه،تا وقتی که نگرشم اینه که مثلاً خوردن نون باعث چاقی میشه،هر بار که نون بخورم مغز من که نون رو تشخیص نمیده،از کجا متوجه میشه نونِ،از اون چیزی که من می‌بینم و بهش فکر می‌کنم که این نونه و نون باعث چاقی میشه.مغز هم این اطلاعات رو دریافت می‌کنه،

      وگرنه مغز من که نون رو از ماست تشخیص نمیده،اینو خودم دارم انجامش میدم،ولی چون نمی‌دونم،هر بار که نون مصرف می‌کنم،اونو توی ذهنم ربطش دادم به چاقی،و یک رویای چاقی رو در مغزم ساختم و تقویتش کردم،کاری که یه فرد متناسب اصلا انجام نمیده،حالا وقتی که اینو متوجه بشم و از آموزش‌ها استفاده کنم،یواش یواش موقع غذا خوردن این تحلیل‌ها رو دیگه انجام نمیدم و به مرور مغزم رویای چاقی رو کمرنگ و کمرنگ می‌کنه و دیگه فرمان‌هاش هم یواش یواش تغییر می‌کنه.

      این یک پروسه است،نمیشه با یک آمپول، با یک برنامه رژیمی، با یک قرص، مغز رو تغییر بدم،مثل آموزش زبانِ،من نمی‌تونم به کسی آمپول زبان انگلیسی رو بزنم و فردا اون مسلط بشه، پس این یک برنامه‌ریزی مغزیه،تغییر دادنش هم نیاز به آموزش داره،نیاز به زمان، تمرین و تکرار داره و با این آموزش‌ها به مرور نگرش مغزیم تغییر می‌کنه، واکنش‌هام، رفتارهام، انتظارم تغییر می‌کنه و  اون وقت جسمم هم تغییر می‌کنه،وقتی مغزم رو تحت آموزش لاغری قرار بدم، چه بخوام چه نخوام تغییر می‌کنم،فقط نیاز داره به استمرار، نیاز داره به تکرار کردن و دنبال کردن.

      به اندازه‌ای که مغزم لاغر بشه و انتظار لاغری در من ایجاد کنه من لاغر می‌شم.

       نه به اندازه‌ای که بدوو ام،

       یا رژیم بگیرم، 

      یا به خودم زجر بدم، 

      یا دارو بخورم،

       یا دمنوش بخورم،

       یا  یه چیزی به خودم بمالم،اینا تاثیری روی مغز نمی‌ذاره،چطور ممکنه مغزم  که چاقه و فرمان‌های چاقی صادر می‌کنه،  بخوام از طریق اعمال یک کِرِم تهیه شده از گیاه‌های استوایی بخوام لاغر بشم،یا مغزم رو بخوام تغییر بدم،یا یک دارو بخواد مغزم رو تغییر بده،اصلاً نمی‌شه،این یک آموزشه،

      بینهایت از شما سپاسگزارم استاد عزیزم💖💖💖🌺🌺

      برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید. ثبت امتیاز
      امتیاز: 0 از 0 رأی
      افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم
      مشاهده پاسخ ها
        امتیاز کاربر: 6196 سطح ۳: کاربر پیشرفته
        محتوای دیدگاه: 17 کلمه

        سلام و درود
        این طریق انجام تمرینات فوق العاده است
        تبریک میگم و منتظر خبرهای عالی شما هستم👌

        برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید. ثبت امتیاز
        امتیاز: 0 از 0 رأی
        افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم
      آواتار متناسب شاد
      1402/05/17 15:48
      مدت عضویت: 1643 روز
      امتیاز کاربر: 4097 سطح ۴: هنرجوی مبتدی
      دیدگاه فنی
      محتوای دیدگاه: 517 کلمه

      سلام بر استاد عزیز ودوستان همراه

      ترس از مواد غذایی

      اون موقع هایی که تقریبا میشه گفت من متناسب بودم و هیچی از چاقی نمی فهمیدم همکاری داشتم که وزن بسیاربالایی داشت و وقتی باهم صبونه میخوردیم به اندازه یک کفه دست نون میگرفت با کمی پنیر صبونه میخورد موقع ناهار هم همینطور . ومیگفت دکتر تغذیه اش گفته نون وبرنج فرقی ندارن هر دو خاصیت چاق کننده دارند .

      و حدود یکسالی همکار بودیم و مرتب موقع صبحانه یا ناهار خواه ناخواه حواسم میرفت پیشش ‌ گرسنه اش بود وبا اون جسم فربه یه تکه نان دستش . همش هم میگفت کاری نمیونم بکنم نژادمون کرد هست و سرنوشت ما چاقی است وفقط کمی کنترل میکنم .

      گاها دلم براش میسوخت و همش هم بامن حس خوبی نداشت نمیدونم شاید فکرمیکرد من چون متناسبم بهش فخر میفروشم .ازاین فکرهایی که افرادچاق معمولا نسبت به افراد لاغر دارند و مرتب از من ایراد میگرفت و من سکوت میکردم .

      بعد مدتی که یکبار یکی از همکارام بهم گفت یه کم چاق شدی من سریع اونچه تو رزومه چاقی تو ذهنم بود برنج و نون بود وسریع اونها رو تو وعده هام کم کردم .

      وضع بدتر شد من حریص تر میشدم و موقع صبونه میگفتم اشکال نداره بزار صبونه سیر بشم ناهار کمتر میخورم .

      اما موقع صرف ناهار وضع بدتر میشد و نون بربری رو از وسط باز میکردم  تا یشتر باهاش خورشت بخورم .

      چقدر تو در ودیوار بودم آخرش از قیافه افتادم و هیچی به هیچی . نگرانیم بیشتر شد چون مرتب از چاق تر شدن میترسیدم . و بدتر گرسنگیم بیشتر میشد .

      الان به خودم میگم اگه برنج چاق کنندست افرادی دور بر خودن میشناسم که پدرشون کشاورزه و موقع محرم که باهم روی یه سفره نشستیم تا برنج رو آوردن یه نگاهی به برنج کردن و رزومه کل برنج رو درآوردن ومیگفتند این برنجش مثلا طارم نیست طارم اینه نمیدونم فجر اینه . دوبارکشت اینجوریه .

      وهمش اون چندتا خواهر مهمونی هستند وغذاشون اردک محلی و برنج طارم . اما متناسب .

      اگه برنج میخاست چاق کنه ولله اونها می بایست چاق می بودند .

      مادرم که اعتقاد داره برنج باید حتما آبکش بشه و پلو کته رو چاق کننده میدونه و مضر برای بدن .

      و اگه نان چاق کننده هست پس چرا تو خونمون داداشم متناسبه اون هم همین غذاهای ما رو میخوره . یا تو یه خانواده میبینیم تعدادی متناسبند وتعدادی چاق .

      پس غذاها نقشی در چاق کنندگی ما ندارد بلکه نحوه رفتار ما با موادغذایی است  که باعث چاقی میشود .

      روشهای مختلف لاغری فقط شکنجه بود هم به جسمم و هم روحم  . و جز سرزنش وعذاب وجدان و ترس و نگرانی وسختی و درد وبیماری ونهایت چاقی بیشتر نتیجه ای نداشت .

      ما با کانون توجهاتمون و باورهامون چاق شدیم پس با همین کانون توجهاتمون و باورهامون میتونیم متناسب شویم و متناسب شدن خیلی راحت تر از چاق شدن هست چون پیش فرض ماست و لازم نیست بجنگیم تا به دستش بیاریم وفقط کافیه یه سری کارهایی که میکردم مثل روشهای مختلف لاغری وتفکیک غذاها رو انجام ندم و باورهای مناسب به ذهنم بدم تا نهال متناسب شدن رشد کنه و بزرگ بشه و منم به رویای خودم برسم .

      برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید. ثبت امتیاز
      امتیاز: 15 از 3 رأی مشاهده امتیاز دهندگان
      افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم
      امتیاز کاربر: 0
      محتوای دیدگاه: 62 کلمه

      سلام و درود نه هیچوقت انتظار همیشه لاغر موندن رو بعد رژیم هام نداشتم و به قول استاد عطارروشن فقط با مغزم تو جنگ بودم که بابا من خیلی چیزا رو دوست ندارم ولی من رژیم بودمو میخواستم به زور مغزمو وادار منم به اینکه به جا شام سالاد بخور

      به امید تمام کردم این دوره و رسیدن هممون به مقصد تناسب اندام🌹

      برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید. ثبت امتیاز
      امتیاز: 0 از 0 رأی
      افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم
      آواتار tala.kh25@yahoo.com
      1402/04/30 06:20
      مدت عضویت: 1427 روز
      امتیاز کاربر: 4421 سطح ۳: کاربر پیشرفته
      دیدگاه فنی
      محتوای دیدگاه: 1,712 کلمه

      به نام خدا

      رژیم :

      روش های لاغری اعتقاد دارن تو نمیدونی چی باید بخوری، چقدر بخوری و چه زمانی بخوری

      مغز :

      تعیین می کنه چی بخورم، چه زمان و به چه میزانی بخورم(در ادامه تحقیق توپی کردن که اثباتش میکنه)

      مغز کلا دستور میده بدن چکار بکنه: سلول سازی و …

      خب در این جا میخوام برم سرچ کنم ببینم مغز دیگه چه کارایی انجام میده؟

      یا خدا استاد اینو ببین منبعم ویکی پدیاست ها:

        این عضو، اکثر فعالیت‌های بدن، همچون پردازش، یکپارچه سازی و هماهنگ‌کردن اطلاعات دریافتی از اعضای حسی را کنترل کرده و با ارسال دستورالعمل‌هایی به سایر نقاط بدن، تصمیم‌سازی می‌کند
        مغز انسان از ۸۶ میلیارد سلول عصبی تشکیل شده‌است؛ این سیستم به وسیله ارتباط میان بخش‌های مختلف بدن مانند دستگاه گردش خون، دستگاه گوارش، سیستم ایمنی و … باعث ایجاد هماهنگی در فعالیت‌های بدن می‌شود.[۷۲] مدارهای حرکتی دستورات را به ماهیچهها برده و رفلکس‌های سادهٔ ارادی را ایجاد می‌کند؛ مدارات حسی پیام‌ها را از گیرنده‌های حسی دریافت و به سمت مغز هدایت می‌کند تا پاسخ مناسبی به این پدیده‌ها داده شود. همچنین فعالیت‌های شناختی مانند حافظه، تصمیم‌گیری و ادراک توسط کورتکس پردازش و فعالیت‌های پیچیده مانند زبان و برنامه‌ریزی را ایجاد می‌کند
        خدای من اینجای رووو….دقیقا چیزی که گفتین اینکه رفتارا دست مغزه واسه همین نمیتونیم کنترلش کنیم دسته میره سمت غذااا…دوستان ساده و روانش نکردم چون هم مستند باشه و دور از برداشت شخصی هم اینکه فهمیدنش سخت نیست:

        کنترل حرکات بدن[ویرایش]
        لوب پیشانی در استدلال، حرکت ارادی، احساس و زبان نقش دارد. این لوب قشر حرکتی[اظ]، قشر پیش پیشانی و منطقه بروکا را نیز شامل می‌شود. قشر حرکتی مسئول ایجاد، تعادل و هماهنگی حرکات در بدن است؛ قشر پیش پیشانی، مسئول عملکردهای شناختی سطح بالا و پیچیده‌است و منطقه بروکا برای فرایندهای مرتبط با زبان ضروریست[۷۵] و آسیب به آن می‌تواند بیماری‌هایی مانند آفازی بروکا را ایجاد کند.[۷۶] مغز به وسیله ارتباط با مخچه پیام‌های ارادی و نیمه ارادی را از طریق اعصاب مغزی به نورون‌های حرکتی بدن منتقل و به وسیله مجرای نخاعی پیام‌های حرکتی را از مغز، به دیگر بخش‌های بدن و اندام‌ها ارسال می‌کند.[۷۷] اعصاب اطراف جمجمه نیز حرکات مربوط به چشم، دهان و صورت را بدون واسطه تنظیم و هماهنگ می‌کند.[۷۸]
        تنظیم[ویرایش]
        عملکردهای خودمختار مغز شامل تنظیم یا کنترل ریتمیک ضربان قلب و تعداد تنفس و حفظ هموستازی است.[۹۲]

        فشار خون و ضربان قلب تحت تأثیر مرکز وازوموتور بصل النخاع است که باعث می‌شود سرخرگ‌ها و سیاهرگ‌ها در حالت استراحت تا حدودی منقبض شوند.

        مغز سرعت تنفس را عمدتاً توسط مراکز تنفسی در مدولا و پونز کنترل می‌کند.
        نکته : استاد همین تنفسم با فکر میتونه تغییر کنه. نمیخوام این برداشت هام باعث بشه انتظار داشته باشم همه چیز با فکر انجام میشه و هیییییچ کار عملی که لازمه مکملش باشه تا نتیجه بگیریم رو انجام ندم و اصلا بی ارزش بدونم دیگه، اما به این نتیجه رسیدم تا چه حد فکر تاثیر داره بر همین تنفس که یه رفتار غیر ارادی و پیش فرض هست. تاثیر گذاشتن بر یه رفتار مثل ضربان قلب که خودبخود بخوام نخوام انجام میشه در مقایسه با رفتاری که اختیاریه و سطحی تر خیلی فرق میکنه هاااا…این قدرت افکار رو نشون میده.

        میخواستم اثباتش رو بگم. من چندین بار شده حتی همین چند شب پیش یه تصویر بود نمیدونم نوشته رو دیدم یهو به وضوح(برخلاف همیشه که دقت نمیکنم) متوجه شدم ضربان قلبم بسیار زیاد شد. حتی موقعیتی بوده که پای تصویر هم در میون نبوده و چشمامو قبل خواب بستم همینجوری داشتم به چیزی فکر می کردم دیدم سرعت تنفسم رفت بالا…

        نکته اش برای من اینه پس فقط برم عشق و حال دیگه…خخ یعنی با لذت مطالب و فایل ها رو گوش بدم و بدن خیلیییی قدرتمنده و خودش رفتاراشو، مغز دستوراشو به اندام ها و بافت ها با چیزایی که مدام دارم بهشون هر روز فکر میکنم هماهنگ میکنه.

        استاد اینجا رو…ایجاد عواطف…همون احساس نیاز، شادی و ولع و…اینا رو داره مغز ایجاد میکنه:

        برخی از تحقیقات هیچ مدرکی برای مکان‌های خاص در مغز مربوط به احساسات پیدا نکردند، اما در عوض مدارهایی را درگیر در فرآیندهای عاطفی عمومی یافتند. به نظر می‌رسد آمیگدال، قشر چشمخانه‌ای‌پیشانی (اوربیتوفرونتال)، قشر اینسولا میانی و قدامی و قشر پیش پیشانی جانبی در ایجاد احساسات دخیل هستند.

      استاد مورد بعدی متابولیسمه…دلم نیومد متنش رو کوتاه کنم بس که همه اش نکته داشت برام. اولا که باور متابولیسمو خوب و مناسب رو تو ذهنم کاشت. نوشته مغز فقططططط 2 درصد از وزن بدن رو تشکیل میده اما 20 درصد انرژی بدنو استفاده میکنه نسبت خیلیییی زیادیه هااا. با این توصیف اصلا نمیشه گفت یه نفر متابولیسمش پایینه! یعنی دلم میخواد با دمپایی بزنم به این جمله.

      یه نکته ی دیگه هم داره اینکه نقش گلوکز برای فعالیت ها به عبارتی درست انجام دادن وظایفش…حالا اگه گلوکز رو مواد غذایی در نظر بگیریم(همینطور هم هست چون از مواد غذایی دریافت میشه) این ثابت میکنه چقدرررر مواد غذایی ارزشمندن واسه بدن. و اصلا نیاز داره بهشون مغز بدون اونا نمیتونه…دیگه احمقانه ست فکر کنم باعث چاقی میشن. احمقانه ست بخوام منع کنم خودمو…پس خودمو به یه ماکارونی خوشمزه دعوت میکنم. چرا ماکارونی؟ چون خیلی شنیدم میگن بدردنخوره و فقط چاق کننده ست!

      وظایف مغز هنوزززز ادامه داره اما تا همینجاش کافیه و باید برم بخش های دیگه ی سایت رو هم مطالعه کنم و وقت کم میارم.

      چطور یک مغز به بدن یک فرد متناسب اینطور دستور میده و در بدن یک فرد چاق یک دستور دیگه؟

      نکته : مغز قابل برنامه ریزیه خداروشکر

      ژن دلیل این رفتار متفاوت نیست چون بکل ژن چاقی وجود نداره( استاد ذهنم با یه نفر لاغر در خانواده ی چاق قانع نمیشه تا اینکه کامنت یکی از بچهخ ها رو خوندم که اگر اشتباه نکنم به پایان نامه شون اشاره کردن و گفتن واسه تحقیق باید درست درمون و ریشه دار دلیل برای ادعا هاشون داشته باشن. اها فکر کنم رشته شونم مربوط به ژنتیک بود. خلاصه گفتن اصلا ژنی به نام چاقی وجود نداره و ژن خصوصیاتی داره که در افراد چاق دیده نمیشه مثلا اصلااا تغییر نمیکنه یا غیر فعال نمیشه. بنابراین مثلا شما چاق بودین و لاغر شدین. بخصوص که بیشتر افراد فامیلتون اضافه وزن داشتن و پذیرفته شده بوده که ژن چاقی دارین. اما بدن تغییر کرده. یا برعکس افرادی که متناسب بودن و حالا چاق شدن. اینم ثابت میکنه چاقی ژن نداره چون ژن اینطور نیست که بخواد یه مدت غیر فعال باشه و بعد فعال شه. کاشششش این پیام دوستمون رو میشد پین کرد همه ببینن. یعنی یه تنه دست و پای منطقو بدجور بست.

      خب ادامه ی فایل…

      تفاوت در افراد چاق و لاغر فقط بخاطر فرمان های مغزی هست

      اولین تفاوت : مغز فرد چاق از همه چیز یک برداشت مشخص و خاص میکنه. یعنی یک تحلیل مشخص و خاص نسبت به اتفاقات. به عبارتی یک عینک رنگی میزنه و همه چیز رو همونجوری سبز میبینه در صورتی که بدون عینک و در واقعیت رنگ واقعی چیز دیگه است

      چطور تونستم همچنین دیدگاه هایی داشته باشم در صورتی که خیلی هاشون ثابت نشده هستند؟

      چون من ازادم و میتونم یه اتفاق رو هر جوری برداشت کنم.

      حالا مغز چکار میکنه؟

      ازین به بعد هر دستوری که لازمه میده تا اون دیدگاه ها اجرا بشن.

      الگو : افرادی که تا مدتی پیش متناسب بودن و از مقطعی به بعد چاق شدن

      دومین کاری که مغز انجام میده:

      واکنش نسبت به مواد غذایی 

      اینکه سیری و بوی غذا بهت میرسه و میخوری

      الگوی اثبات: 

      افرادی هستند که وارد چنین فضایی شدن و هر چقدر خوراکی تعارف کردن بهشون اما نخوردن.

      اینو من دیدم طرف با اینکه بشدت مودب بود و میدونست احتمالا دستشون رو رد کنه ناراحت شن یا میدونست برای اون تدارک دیدن اما خیلی مودبانه رد کرد و اگر باز اصرار میکردن بسیار مودبانه بیشتر دلیل میاورد که چرا برنمیداره

      این دستورات از کجا نشات میگیره؟

      حرف هایی قبلا شنیدیم 

      نکته : جلوی فرمان مغزی رو نمیشه گرفت

      این سبب شده خوردن های زیاد از حد رو نادیده بگیرم و بعد از حسابی سیر شدن یادم بیاد عه قرار بوده رژیم داشته باشم.

      خیلی خوبه که نمیشه جلوی فرمان های مغزی رو گرفت! چون من میشینم ورودی های درست میدم دیگه بخوام نخوام نتیجه اتفاق می افته

      نکته : 

      چه جالبه که برای برنامه ریزی کردن ذهن دستم بازه و هر فکری بخوام میتونم به ذهنم بدم اما بعد از تکرارشون دیگه به رفتارم و نتایج کنترلی ندارم. تغییر بدون زجر کشیدن(برعکس رژیم)

      نکته:

      اموزش مغز زمان می بره و باید ادامه دار باشه. مغز زمان میخواد تا اموزش ها رو بپذیره

      نکته ی خنده دار:

      با این توصیفات مغز با خوردن و تحرک برنامه ریزیش تغییر نمیکنه!

      تنها راه تغییرش تحلیل کردن های متفاوته.

      نکته برای اثبات قدرت ذهن و اینکه همیشه بر رفتار(رژیم ها و تحرکات) غلبه میکنه :

      با اینکه یه رفتار با اینکه در ابتدا مقاومت داریم اما بعد از مدتی با انجام دادن به عادت تبدیل میشه اما چرا خوردن یه مدت رژیم سبزیجات هیچوقت به عادت تبدیل نشد؟ چرا به مرور هزارتا دلیل تو ذهنمون میومد که از زیرش در بریم؟

      دلیلای منطقی و فوق االعاده ها 

      چرا بعد از مدتی اینقدر دیگه صبرمون جواب نمیده با پرخاشگری میذاریمش کنار میگیم نخواستیم اصلا

      استاد فان: وای خدااا امپول زبان انگلیسی!!!! خخخخ

      تمرین :

      تاثیر برنامه های رژیمی در تغییر نگرشتون؟

      رژیم ها نگرشم رو تغییر نداد(حالا به هر سمتی میخواد باشه) اما بشدددت تثبیت کرد همون باورایی که از قبل داشتم رو. مثلا موقعی که ول میکردم رژیمو میدیدم سریع دوباره به حالت اول برمیگردم میگفتم ببین چقدر کنترل نکردن غذا تاثیر داره تو چاقی

      چقدر تونسته نظرتون رو نسبت به مواد غذایی تغییر بده؟

      بالا اشاره کردم

      بعد از اتمام رژیم چه احساسی داشتی؟

      بشدت منتظر برگشتن اضافه وزن بودم. این احساسو داشتم که الان هر طوری شده اگه چربی سازی طول بکشه با اب اوردن با هرچی دوباره بدنم به سایز قبلی بر میگرده. فقط اینکار حتما انجام میشه.

      بشدت عذاب وجدان و خودسرزنشی که چرا وقتی راهش اینه ول کردی؟ و اون افکار منفی که خودتون بارها اشاره کردین و نمیخوام بگم

      ایا بعد از اتمام رژیم رفتار غذایی برای همیشه تغییر کرد؟

      قطعا خیر…در طول رژیم هم بارها با توجیحات منطقی یا حتی ناخوداگاه میدیدم کم کم دارم قانون شکنی میکنم. روزای اول خوب متعهد بودم اما بعد یه مدت ذهنم از طرق مختلف وارد میشد…اینکه اراده نداری اینم ول میکنی، اینکه اینکارا فایده ای نداره و تو برای همیشه اضافه وزن داری.

      وضعیت روحیت هنگام رژیم

      یه شوق فیک و مصنوعی…انگار همزمان دو احساس شادی و ناراحتی رو داشتم.شادی بخاطر اینکه شااااید اینبار جواب بده. شادی بخاطر اینکه دارم یه حرکتی میزم…ناراحتی درونی بحاطر محدودیت…هیچ انسانی ذاتا با محدودیت میانه ی خوبی نداره و روحیه اش رو شدیدا تخریب میکنه…نه فقط غذا ها…فکر کن بخوای تو یه اتاق کوچیک زندگی کنی…یا…

      استاد فان : هنوز مغز شما چاقههه!! وای خدا خخخ عاشق تیکه کلاماتونم 

      برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید. ثبت امتیاز
      امتیاز: 10 از 2 رأی مشاهده امتیاز دهندگان
      افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم
      آواتار مصی
      1402/03/28 15:03
      مدت عضویت: 534 روز
      امتیاز کاربر: 2666 سطح ۶: هنرجوی پیشرفته
      دیدگاه فنی
      محتوای دیدگاه: 624 کلمه

      سلام خدمت استاد عزیز و دوستان همگام

      منم بارهاو بارها رژیم گرفتم و مقادیر بالایی از وزنم و کم کردم و همش برگشت کلی ورزش کردم کلی قرص و دارو خریدم کلی وسایل ورزشی و لاغری گرفتم اما همه اینا به سرعت جای خودش و به چاقی میداد من یکسال رژیم خام گیاهخواری بودم و خیلی خیلی لاغر شده بودم جوری که پدر خودم میگفت نکنه قرص لاغری خوردی و معتاد شدی ولی من قرص نخورده بودم فقط رژیم بودم و در اون مدت خیلی اوایلش سخت بود و بعد یکسال وزنم کم کم برگشت و دوباره شدم همون آدم چاق قبل دوباره رژیم گرفتم لاغر شدم باز ول کردم چاق شدم باز انواع و اقسام رژیم‌های معروف و من در آوردی خودم اما چه فایده همگی فقط رنج به همراه داشتن و رها کردن رژیم همانا و چاق شدن بیشتر از قبل همانا

      آخرین بار رژیم کتوژنیک گرفتم چند ماه پیش که در عرض یکماه تمام موهام و ناخنهام شروع کرد به خرد شدن اینقدر ناخنهام نازک شده بود و شکننده دستهام زشت شده بود موهام نابود شده بود رهاش کردم و همون چند کیلویی که کم کرده بودم در عرض چند روز برگشت من همیشه میگفتم ولش کن بخور هر چقدر دوست داری بخور دوباره رژیم میگیری لاغر میشی دیگه اما افسوس که این اواخر بسیار به سختی وزن کم میکردم یعنی طی سال‌های اخیر من با رژیم های سخت و ساعتها ورزش ماهی چند صد گرم کم میکردم و تنها با دو روز رژیم نگرفتن چند کیلو اضافه میکردم این روند منو به شدت عصبی و شاکی کرده بود و افسرده شدم جوری که دیگه خودم و تو آیینه نگا نمیکردم برای خودم لباس نمیخریدم از خودم خجالت میکشیدم جایی نمی‌رفتم ورزش که عاشقشم انجام نمی‌دادم کلا تبدیل شده بودم به یه آدم عصبی و پرخاشگر که همش میگفت مریضم و یه جا دراز کشیده بود دیگه سرکارم نمی‌رفتم همش بهانه می‌آوردم مریضم حالم خوب نیست انواع آزمایش‌ها و سونو ها رو دادم خانواده نگران بودن که من چمه و تلاش میکردن من خوب بشم ولی من هر روز حالم بدتر میشد الکی گریه میکردم تب و لرزه‌ای بی دلیل میگرفتم و جوری که یک سال حالم وحشتناک بود تا اینکه آخرین دکتر که رفتم دکتر غدد بود اون فهمید حال بد من بخاطر روحمه و گفت علت این احوالات چاقی و افسردگی از دست دادن زندگی شاد قبل چاقیشه چون من خیلی تلاش میکردم جوری که همه بهم میگفتم ای بابا تو یه بار میبینیمت چاقی دفع بعد می‌میبینیمت لاغری پوستت خراب میشه چرا تعادل نداری همه سرزنشم میکردن این دکتر بعد یه سال دکتر های مختلف و رفتن درد منو فهمید دردی که خودمم فراموشش کرده بودم بهم دارو داد درسته داروها به شدت بدنم و داغون کرد ولی حداقلش برای من این بود من فهمیدم ریشه تمام مشکلاتم کجاست و از اون موقع تلاش میکردم هر جور شده حتی با رژیم نزارم اونقدر چاق بشم که حالم بد باشه تا جایی جلو رفتم که با سایت آشنا شدم راستش دنبال جراحی لاغری بودم که رسیدم به این خانه ی آرامش الان آرومم تلاش می‌کنم رفتارهای غلط قبلیم و انجام ندم دارم سعی میکنم کسی میگه بیا بخور بگم ممنونم الان میل ندارم گرسنه شدم میخورم دارم یاد میگیرم و دارم شگفت انگیز تغییر میکنم الهی شکرت برای این هدایت من با حوصله جلو میرم و تا گامی رو یاد نگرفتم نمیرم گام بعد دیگه عجله ندارم دیگه وزن نمیکنم سایز نمیگیرم الان فقط دارم یاد میگیرم سبک رفتاری ام تغییر کنه دارم عادات بدم و کم کم کمرنگ میکنم خدایا کمکم کن.

      انشالله بعد صدگام دوره ها رو میخرم و توی این مدرسه جذاب در مسیر درست تناسب فکری برای داشتن فکری متناسب تلاش می‌کنم من در مسیر درست قرار دارم ممنون استاد خوبی ها ممنونم

      برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید. ثبت امتیاز
      امتیاز: 0 از 0 رأی
      افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم
      آواتار Labkhande zemestan
      1402/03/03 10:37
      مدت عضویت: 1446 روز
      امتیاز کاربر: 11422 سطح ۴: هنرجوی مبتدی
      دیدگاه فنی
      محتوای دیدگاه: 1,350 کلمه

      سلام و عرض ادب حضور عزیزان هم مسیرم 

      رژیم :

      کلمه ی وحشتناکی ک حتی شنیدنش هم کلی ناراحتی و‌حس  بد برام داشت ، چون شروع محدودیت و‌ممنوعیت و کلی وزن گیری و‌اندازه گیری رو در ذهنم مرور میکرد، سالها فکر میکردم تنها راه لاغر شدن رژیم‌گرفتنه ، و همیشه فکر میکزدم رژیم هایی ک از دکترهایی ک مشهورن و بقیه کلی ازشون تعریف میکنن و یا مربی باشگاه هایی ک تعداد زیادی تایید میکنن و نتیجه گرفتن خیلی کارایی داره و‌یا وقتی رژیمی زو از اینترنت سرچ میکردم میرفتم قسمت نظرات رو‌میخوندم و‌مطمئن میشدم ک این رو چند نفر تاثیر داشته ، همیشه فکر میکردم ک من بلد نیستم چطوری غذا بخورم ، کی غذا بخورم و یا از چ چیزهایی بخورم ک لاغر بشم ، حتی زمان هایی ک از لحاظ جسم چاق محسوب نمیشدم ولی ذهن بسیار چاقی داشتم ک مدام منو از جاقی میترسوند و‌مدام دنبال چیزی بودم ک استفاده کنم تا نکنه ک چاق بشم و اولین راهکار این بود ک برم ی رژیم هایی رو پیدا کنم ک مقدار و نوع و اندازه غذارو برام تعیین کنه تا نکنه ک ی وقت من اشتباهی زیاد بخورم و یا چیزی بخورم ک‌منو‌چاق کنه ، بارها از دکترهای تغذیه رژیم هایی میگرفتم و‌کلی هزینه میکردم ، حتی کتاب رژیم دکتر کرمانی رو‌تهیه کرده بودم چون فکر‌میکردم من غذا خوردن بلد نیستم و نمیدونم ک چطوری و ب چ مقدار بخورم و باید یکی باشه ک‌کمکم کنه ، هر بارم مقداری وزن کم میکردم ولی ماندگار نبود، و در دوران رژیم با فشار عصبی خیلی شدیدی برخورد میکردم ک هر چقدر ک رژیم محدودیتش زیاد بود و یا زمان طولانی داشت من بهم ریخته تر و عصبی تر میشدم و اونوقتا دلیلشو نمیدونسم و توی این سایت متوجه شدم ک در ذهن من جنگی بپا میشده ، من کلی نگرش و‌باور و‌دیگاه برای خوردن مواد غذایی داشتم و مغز ک کنترل رو‌ب دست داره دستور خوردن میداد و من ب واسطه رژیم ممانعت میکردم و تحت فشار خودمو کنترل میکردم ک نخورم و یا مقدار کمتری بخورم و همین کشمکش باعث میشد ک من حالت عصبی داشته باشم ؛ و هر بار ک با رژیم مقداری وزن خودمو پایین میاوردم و بعد مدت زمان کوتاهی باز برمیگشتم سرجای قبلی ، باور لاغر نشدن در من قوی تر میشد اینکه ک یا باید همیشه در رژیم باشم یا من توانایی لاغر شدن رو‌ندارم ،من متوجه شده بودم ک با استفاده از رژیم لاغری نمیتوان لاغر شد و تا ابدلاغر ماند ، بارها رژیم گرفتن و ازرژیم های مختلف استفاده کردن و‌دوباره ب وزن قبل برگشتن این رو ب من ثابت کرده بود ک راهش این نیست ولی راه دیگه ای بلد نبودم ؛ و در ذهن منم فرمول لاغری مساوی رژیم گرفتن و ممنوعیت غذایی بود و تا وقتی ک حس میکردم ک رژیم رو‌درست اجرا میکنم تا حدودی لاغر میشدم ولی تا یه بار خطا میکردم کلی عذاب وجدان و نجوا ذهنی داشتم ک درست عمل نکردی و باعث‌میشه چاق بشی و لاغر نمیشی ؛هیچوقت با هیچ رژیمی تغییر نگرش در خوردن در من بوجود نیومد و رفتار غذایی من تغییر نکرد بلکه حتی نسبت ب غذا حریص تر هم‌میشدم و مپام منتظر این بودم ک رژیم تموم شه تا من خلاص شم راحت بتونم باز ب خوردن ادامه بدم ، با رژیم هیچ فرمولی در من تغییر نمیکرد و فقط ی باز دارنده موقت بود و باور اینکه این لاغری ماندگار نیست و قراره من خیلی زود با نداشتن رژیم‌دوبارهذچاق بشم چون هیچ نگرش و‌فرمولی نسبت ب مواد غذایی در ذهن من تغییر نکرده بود و من فقط شیرفلکه رو برای یه مدت بسته بودم و با تموم شدن رژیم و باز شدن راه برای خوردن و‌یا همون باز شدن شیر فلکه باز هم‌همون اش بود و همون کاسه ؛

      من سالها اطلاعاتی در مورد مواد غذایی ب ذهنم دادم و اونهارو انالیز میکردم  و بهشون قدرت چاق کنندگی میدادم و یا اونهارو خوشمزه و خوش عطر و غیره میدونستم و باهمین پارامترها ب مغزم نشون میدادم ک  مجوز مصرف زیاد و بیش از حد نیاز بدن رو بده ، میل ب مواد غذایی رو‌مغز تعیین میکنه اونم از اطلاعاتی ک من قبلا بهش دادم مثلا خوشمزه است ، دیگه ازش نیست ، خوش عطره ، خوش رنگه ، اصراف میشه ، پول دادم براش یا بهم‌تارف میشه زشته برندارم ، تبرکه و کلی از این اطلاعات ک باعث صادر شدن فرمان و‌دستور خوردن اون ماده میشه و وقتی ک رژیم میگرفتم این دستور و فرمان ها بودن ولی من میخواستم بواسطه رژیم جلوشو بگیرم و ممانعت کنم و فشار زیادی صرف میشد و کشمکشی ک حالت عصبی و ناراحت ب مغز میدادو حتی وقتی در رژیم سخت قرار میگرفتم  مغز فک میکرد ک‌در قحطی مواد غذایی قرار داره و باید راهکاری برای فرار از این شرایط پیدا کنه و دستور توقف کارکرد  اعضای غیر ضروری رو میداد و همین ها هم باعث میشد ک کلی اسیب جسمی وارد بشه و هر چقد ک رژیم طولانی مدت میشد اسیب ها هم‌ب جسم بیشتر میشد مثل ریزش مو ، اختلال در کار کلیه و یبوست های مزمن و حاد در دستگاه گوارش و افتادگی پوست و چروک شدن و خیلی اسیبهای دیگه ؛

      با رژیم نمیشه لاغر شد رژیم فقط ی فشار بیرونیه، باید لاغری رو یاد گرف ، باید مغز و ذهن رو  با فرمول های جدید و نگرش های جدید نسبت ب موادغذایی،  همسو کرد ، اینجوری میشه ک حتی میل ب غذها هم‌تغییر میکنه هیچکس نتونسته تا اخر عمر رژیم لاغری داشته باشه با رژیم لاغری نمیشه لاغر موند و لاغر زندگی کرد چون چاقی از مغزه و‌لاغری هم باید از مغز باشه؛

      میل ب  خوردن از واکنش مغز بوجود میاد واکنش ی فرد با ذهن متناسب و لاغر ب غذای اضافه از نیاز جسمش نخوردنه ، چون‌هیچ‌ نگرش و باوری ب اینکه از این غذای خوشمزه باید زیاد خورد و یاداصراف و پول دادن و تارف شده و غیره در مغزش نیست ولی واکنش ی فرد با ذهن چاق ب غذای اضافه برنیاز جسمش خیلی راحت خوردنه حتی تا فشار شکم و درد چون در ذهنش پر از باورهای چاقی هستش ک اونو وادار ب واکنش خوردن میکنه ؛ و خوردن اصافه و زیادهم ک فرمولش مساوی چاقیه و همونم برای جسم‌پیش میاد..

      در مسیر تناسب ذهن یادگرفتم ک لاغری خیلی اسونه و راحته و وقتی ذهن ک‌ مرکز کنترل جسمه اموزش ببینه و من نگرش و باورها و فرمول های لاغری رو یاد بگیریم مغز هم دستورات و فرمان جدید رو صادر میکنه ، همان طور ک سالها من اموزش چاقی دیدم و‌کلی باور و نگرش چاقی داشتم و همون ها هم فرمان خوردن رو ب من میداد خیلی جاها من میگفتم ک نمیخوام مثلا امروژ شام یا ناهار بخورم یا از این خوراکی بخورم ولی ب خودم‌میومدم و میدیدم ک اون‌ خوراکی و غذا رو تا اخرش خوردم و مغزم دستور و فرمانش جدای از تصمیم من بوده بخاطر اطلاعات و فرمول های ک قبلا بارها بهش دادم و اون اطلاعات و‌فرمول ها نتیجه اش فرمان خوردن بوده ؛ من در مسیر یاد گیری ذهنی اون فرمول های چاقی رو شناسایی میکنم تا جایی ک بتونم مخالف اونها رو‌پیدا میکنم و 

      یا نگرش و فرمول جدید ب مغزم میدم و اونقد تکرار میکنم تا تبدیل ب باور بشه ، و باور جدید و‌نگرش جدید ک لاغری هستن وقتی ک تکرار میشه معز هم بر اساس اونها فرمان های جدیدی رو صادر میکنه من هر بار ک این فایل ها رو تکرار کردم اگاهی های جدیدی رو دریافت کردم و یا باورها و فرمول های چاقی بیشتری رو شناساسیی کردم و همین استمرار داشتن و تکرار کردن برای ذهنم ب مرور داره اگاهی های جدید تثبیت میشه و از فرمول و‌نگرش جدید ک مساوی است با لاغری استفاده میکنه و‌منو خیلی راحت و اسون ب سمت لاغری ک طبیعت جسممه میره ، من سالها چاقی رو‌تکرار کردم و فرمان های مغزی من بر اساس همون تکرار ها بوجود اومده و الانم باید بارها و بارها اگاهی و اطلاعات لاغری رو تکرار کنم واونوقته ک ناخوداگاه فرمان های مغزی تغییر میکنه و دیگه رفتار تغییر میکنه و همه ی این تغییرها در حسم مشاهده میشه 

      خدایا شکرت و هزاران‌سپاس از این مسیر زیباو پر از اگاهی  ک هدایم کردی ب سمتش 

      برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید. ثبت امتیاز
      امتیاز: 0 از 0 رأی
      افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم
      آواتار moradisomaih20@gmail.com
      1402/02/17 23:48
      مدت عضویت: 930 روز
      امتیاز کاربر: 1008 سطح ۲: کاربر متوسطه
      دیدگاه فنی
      محتوای دیدگاه: 414 کلمه

      سلام به استاد عطار روشن و تمامی دوستان همراه 

      خیلی خوبه که بادیدن و گوش دادن چند بار این گام فهمیدم که مغز فرمانشو از ذهن میگیره و جسم هم فرمانشو از مغز 

      این خوبه که فهمیدم وقتایی که غذا میخورم و رفتار پر خوریم و رفتارهای پر خوریم و که با وجود اینکه سیر هستم بازهم دستور خوردن به من میده مربوط به ذهن (ضمیر ناخودآگاه )که توی مغزم برنامه ریزیش شکل گرفته صادر میشه 

      ،

      بله تا وقتی که خبر از این اصل نداشتم همیشه واسه ام سوال بود که چرا با اینکه سیر میشم ولی دوباره به خوردن ادامه میدم و یه چیزی نا خودآگاه منو به سمت خوردن بیشتر هدایت میکنه 

      بله وقتی شروع به خوردن میکنم چند وقته قشنگ میفهمم سیر شدم دیگه بدنم نیازی نداره اما یه نجواهیی مثل این نجوا(بخور خوشمزس ، درسته جسمت سیر شده ولی از طعم غذا و خوراکی سیر نشدی پس به خوردن ادامه بده ، یا این مورد که میگه یه لقمه اس چیزی نیس بخورش )

      بله دقیقا میپذیرم که ذهنم این برنامه ریزیو توی مغزم ایجاد کرده و من برنامه ریزی شدم و الان باید قدم به قدم برنامه ریزی ذهنیمو تغییر بدم تا ناخودآگاه وقتی سیر میشم دیگه این نجواهای ذهن چاق مرور نشه 

      ،

      خب در مورد رژیم لاغری بخوام بگم بله منم مثل خیلیا با رژیم کم خوری و وورزش تونستم چند کیلو از وزن جسممو تغییر بدن اما با رها کردنش به دلیل خستگی جسمی و فشار محدودیت غذا ی که روی روانم تاثیر بدی میزاشت و حس ناراحتی و افسردگی و حسرت و …به من القا میکرد باعث میشد به این روش های لاغری ادامه ندم ، و ذهنم همچنان چاق بود و من دوباره وزن اضافه میکردم ، 

      قبول دارم تا وقتی ضمیر ناخودآگاهم تغییر نکنه و قدرت درونی لاغری همیشگیمو به عوامل بیرونی وابسته کنه وبده 

      من همیشه شکست میخورم مثل گذشته 

      پس با قدرت به این گام های لاغری باذهن ادامه میدم تا از درون و ضمیرناخودآگاهم تغییر کنه برنامه جدید به مغزم بده و به راحتی جسمم برای همیشه لاغر و خوش اندام بشه

      خدایا شکرت که توی این مسیر هستم 

      دوستان گلم وقتی یاد روز اولی که دیگه بریده بودم از این وضعیت چاقی و اضافه وزن و گریه کردم هر وقت میخوام ناامید بشم از این مسیر ، 

      نه ناامید نمیشم بلکه مصمم تر ادامه میدم 

      این با این من هستم که شگفتی ساز میشم خدایا ممنونم 

      استاد ممنونم که این فایلهای بسیار ارزشمندو توی سایتت واسه ما قرار دادی تا به خواست درونیمون که لیاقتشو داشتیم به راحتی برسیم و شگفتی ساز خودمون باشیم

      برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید. ثبت امتیاز
      امتیاز: 0 از 0 رأی
      افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم
      آواتار mohsenzadehyazdi@gmail.com
      1402/01/28 01:17
      مدت عضویت: 1219 روز
      امتیاز کاربر: 1134 سطح ۲: کاربر متوسطه
      محتوای دیدگاه: 127 کلمه

      سلام و درود خدمت استاد عزیز و دوستان

      در رابطه با سوالاتی که ازمون پرسیدید باید بگم که من هر موقع از رژیم های ساختگی خودم استفاده کردم یا بعضا چند مورد که معتبر نبودن شکست خوردم

      یکبار با کالری شماری و یک بار هم  از طریق برنامه غذایی یک کلینیک تغذیه که دکتر اتفاقا به باور های ذهنی چاقی و پاکسازی اونا تاکیید داشتند موفق شدم و بدنم رو متناسب کردم.

      خدا روشکر موفق بودم همینطور خودم رو نگه دارم یه جورایی عادات غذاییم تغییر کرده بود اما یک باور غلط منو دوباره چاق کرد. من خوب بود تا اینکه باردار شدم 

      تو هر دوتا از حاملگی هام نزدیک به ۳۰کیلو اضافه شدم 

      و دوباره روز ازنو روزی از نو

      حالا ک مطالب رو گوش دادم فهمیدم مشکل کار از چی بوده

      برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید. ثبت امتیاز
      امتیاز: 3 از 1 رأی مشاهده امتیاز دهندگان
      افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم
      امتیاز کاربر: 0
      محتوای دیدگاه: 259 کلمه

      سلام خدمت استاد عطار روشن عزیز و دوستان هم مسیر.

      استاد گرامی من در دوره تکرار صد گام هستم و نتایج بسیار بسیار عالی گرفتم که در ایام عید هرکسی منو میدید اولین سوالی که میپرسید چقدر لاغر شدی چیکار کردی که لاغر شدی رژیم گرفتی و من جوابی نداشتم بدم و با چیز سطحی جوابش رو رد کردم اما استاد چیزی که منو اذیت می‌کنه و با دیدن گام ششم دوباره برگشتم به دیدگاه نوشتن و امیدوارم با دیدنش راهنمایی بفرمایید من در ایام عید حتی یک سانت هم اضافه نکردم اما یک سانت هم کاهش نداشتم این خیلی منو آزار میده دوباره حس و حالم بد شده ترس هام یه خورده برگشته و در این فایل دیدم شما گفتید اگر هنوز ترس و انتظار چاق شدن دارید یعنی ذهن شما همچنان چاق باقی مانده و این روحیه منو خراب کرده من هنوز به وزن و سایز دلخواهم نرسیدم با وجود این همه کاهش سایز دوباره شروع کردم به دوره تکرار مسیر لاغری من و هر گامی رو که گوش میدم دوباره حالم خوب میشه اما می‌خوام راهنمایی بفرمایید که آیا با دوره تکرار دوباره من به روال قبل با اون حس و حال خوب باز می‌گردم یا خیر چون من از شهریور ماه تا به امروز 4 سایز کم کردم یعنی اینجور بگم که دور کمر من از 99 به 83 رسیده و تا رسیدن به سایز دلخواهم آنچنان زیاد نیست اما ذهن من به هم ریخته آیا این نگران کننده هست یا بازم ادامه بدم درست میشه.ممنون ازتون عالی هستید و آرزوی سلامت براتون دارم تا ابد.

      برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید. ثبت امتیاز
      امتیاز: 3 از 1 رأی مشاهده امتیاز دهندگان
      افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم
      مشاهده پاسخ ها
        امتیاز کاربر: 6196 سطح ۳: کاربر پیشرفته
        محتوای دیدگاه: 85 کلمه

        سلام و درود
        خوشحالم احساس بهتری داری😊 و نتایج عالی گرفتی
        این مشخص میکنه که عالی عمل کردید
        مبارکتون باشه
        مشکل اصلی اینه شروع کردی به بررسی کردن
        به نظر من خوب شد که متوقف شد 😊 چون اگه به همین روال به ایده آل می رسیدی احتمالا دیگه اینجا نمی موندی و رها می کردی
        پس خیلی هم بد نیست که به هر دلیل الان اینجایی و داری تکرار میکنی
        استفاده از محتوا رو با این نگرش انجام بده که انگار مرتبه اول است که داری استفاده میکنی
        موفق باشید

        برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید. ثبت امتیاز
        امتیاز: 0 از 0 رأی
        افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم
          امتیاز کاربر: 0
          محتوای دیدگاه: 110 کلمه

          سلام ممنون ازتون بابت پاسخ و تحسین شما استاد دلسوز و مهربان که واقعاً لایق استاد بودن هستید چرا چون چیزی که خودتون زحمت کشیدین تا به این چیزی که هستید رسیدین و موفق شدین تعداد زیاد و موثر از اون فایلها رو در سایت به صورت رایگان گذاشتید که خیلی از دوستان هم مسیر استفاده کنند و دعای خیر همه ما تا ابد با شما خواهد بود بله خودم هم بعدا که فکر کردم گفتم چه بهتر که حس و حالم و ترسم برگشت که دوباره به سایت برگشتم و درکنار شما بمونم و استاد من قصد بارداری دارم و میخوام دوره بارداری رو تهیه کنم به زودی انشاالله😍🙏

          برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید. ثبت امتیاز
          امتیاز: 0 از 0 رأی
          افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم
            امتیاز کاربر: 6196 سطح ۳: کاربر پیشرفته
            محتوای دیدگاه: 17 کلمه

            سلام و درود
            خوشحالم احساس بهتری داری😊
            انشاالله تجربه لذتبخش از مراحل دریافت هدیه الهی خواهید داشت

            برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید. ثبت امتیاز
            امتیاز: 0 از 0 رأی
            افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم
      امتیاز کاربر: 0
      مدال طلایی
      محتوای دیدگاه: 342 کلمه

      سلام و روز بخیر ب استاد عزیز و همراهان گرامی وخوش اندام…

      استاد از وقتی ک گفتید حتی بعد از سیربودن اگه کسی تعارف کنه ب یه فرد چاق باز هم میخوره واین خوردن دستور مغزه ن نیاز بدن…یه چیز در ذهنم جرقه زد ک ای داد چرا این موضوع تاحالا ب ذهن من نرسیده ک همه چیز تحت تاثیره ذهنه!!!!؟؟؟

      دقیقا مثل ترس از خطر ک بدن سریع واکنش نشون میده…موقع ناراحتی یا شادی و غیره….همه ی اینا تحت تاثیر مغزه خب چرا خوردن تحت تاثیر مغز نباشه…

      واقعا درسته ک میگن بعضی وقتها یه جمله یه کلمه ادمو می‌بره ب فکر عمیق….

      وای استاد نمیدونید چقدر دلم میخاد این فایل هارو تند تند گوش بدم وبرسم ب تهش دلم میخاد ناگفته ها برام گویا بشه اما من ب خودم قول دادم عجله نکنم صبور باشم و ب همه ی گفته های شما ذره ذره عمل کنم تا ب امید خدا نتیجه بگیرم….

      واقعا ک ذهن وفکرو باور ب این راحتیا و زمان کوتاه شکل نگرفته ک ب این راحتیا و مدت کم ب ذهن لاغر تبدیل بشه من ب خودم ب ذهنم ب جسمم زمان میدم وبا کمک هم میرسیم ب اون بالاها ب اون نقطه ای ک ب خودم افتخار کنم و از خودم لذت ببرم….

      ناگفته نمونه استاد من الانم خودمو دوست دارم و ب خودم اعتماد دارم و دوست دارم این عشق و اعتماد ب خودم صدبرابر بشه و میدونم اگه استمرار و تکرار داشته باشم حتمااااا بهش میرسم…..

      استاد بی صبرانه دلم میخاد ب جایی برسم ک باورهام تغییر کنه از خدا برای خودم و همه ی دوستانم ک تو این مسیر زیبا و خدایی هستن میخام ک بهمون صبرو استمرار بده و با دستان پر قدرتش مارو هدایت کنه….

      استاد من چند روزه ک وارد سایت شدم تمرینی هم عنوان نشده ک من بخام انجامش بدم فقط عاشق گوش دادن ب فایل های شماشدم و مرتب گوش میدم اما میلم ب غذا کمتر شده ب راحتی میتونم از کنار شیرینی بگذرم اون هم تو ایام نوروز ک هرجا نگاه می‌کنی شیرینی هست و این اولین نشانه ی قدم درسته …..

      ممنونم استاد مهربونم ….

      برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید. ثبت امتیاز
      امتیاز: 3 از 1 رأی مشاهده امتیاز دهندگان
      افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم
      آواتار فهيمه
      1401/12/23 23:26
      مدت عضویت: 636 روز
      امتیاز کاربر: 9360 سطح ۴: هنرجوی مبتدی
      دیدگاه فنی
      محتوای دیدگاه: 465 کلمه

      سلام خدمت استادم

      من آخرين رژيمي كه گرفتم رژيم كتوژنيك بود

      در شروع رژيم خيلي حالم خوب خيلي وزنم كم شد اما بعد از دو ماه خيلي عصبي شدم و احساس ميكردم خيلي زياد محروم شدم از همه چي در زندگي 

      نميدونم از رژيم كتو اطلاع داريد يا خير ، تقريبا تمام مواد غذايي توش ممنوع هست..(منظورم كتوژنيك واقعي هست)

      در اوايل رژيم اصلا فكر نميكردم كه دوباره برگردم به وضعيت چاقي و خيلي از اين موضوع خوشحال بودم

      ولي از اونجايي كه الان فهميدم دستورات چاقي توي ذهن من بوده در حين رژيم كتو ، من دائما براي خودم با همون مواد غذايي مجاز در كتو چيزهاي خيلي متنوعي درست ميكردم و از همون مجاز ها زياد ميخوردم 

      نگو كه در ذهن من برنامه ديگري در حال اجرا بوده است

      تا جايي كه ديگه اون مجاز ها در كتو براي من كافي نيود مخصوصا كه مسافرت ميرفتم عذاب عليم بود برام 

      كلي عصبي شدم و كلي ريزش مو  گرفتم وقتي ديگه ريزش مو گرفتم گفتم اصلا نميخواد عطاش رو به لقاش بخشيدم 

      الان كه اين فايل رو ديدم متوجه شدم كه جنگ بين ذهن و اراده در من بوده و در نهايت ذهن من برنده شده و اين جنگ منجر به بهم ريختگي عصبي در من شد و نتيجه اش شد ريزش مو

      بعد از رژيم بسيار سريع وزنم برگشت…چون الان ميفهمم كه خوب هيچ تغييري در باورهاي ذهني شكل نداده بودم 

      حتي شرايط با قبل از كتو بدتر هم شده الان

      اينطوري كه توي كتو ميگن كربو هيدرات و شكر و چربي بدن رو داغون ميكنه و اصلا كرب و هيدرات و شكر نبايد خورده بشه

      من قبل از اين رژيم اين باور رو نداشتم كه تركيب كربو هيدرات و شكر و روغن چه تاثيراتي ميتونه روي بدن بزاره ولي الان چون اون باورها در من ايجاد شده ، اين تركيبات رو كه با هم مصرف ميكنم ته ذهنم ميگم وااااي دارم چه ميكنم با بدنم 

      يا در كتو ميگن ميوه ها سرشار از شكر هستن و كلا دست كاري شده ژنتيكشون و شما فقط شكر ميخوري

      و الان با اينكه ميوه ميخرم و ميخورم اما در ذهنم هست كه فقط دارم شكر ميخورم 

      الان ميگم كه رژيم كتو خوبه براي سالي دو ماه فقط چون به معناي واقعي بدن رو برميگردونه به تنظيمات كارخانه و كلا هر بيماري در بدن باشه پر ميكشه

      ولي چيزي نيست كه بخواد لايف استايل شخص باشه و شخص بخواد خودشو هميشه محروم كنه كه سلامت باشه 

      الان فكر ميكنم اگر ميتونم با ذهنم هر كاري بكنم چرا كاري نكنم كه هميشه هر چيزي رو در حد نياز بدنم بخورم و هميشه متناسب باشم 

      چه كاريه كه تمام عمر توي هر سوپر ماركتي ميرم فك كنم همه اين مواد غذايي ها براي بدنم سم هستند …خوب اين چه زندگي هست…

      به آرزوي رسيدن به روزي كه مثل يكي از دوستانم كه هميشه هر چي تعارفش ميكنم ميگه نه نميتونم حالم بد ميشه …منم برسم به اون جايگاه

      برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید. ثبت امتیاز
      امتیاز: 7 از 2 رأی مشاهده امتیاز دهندگان
      افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم
      آواتار سارا پوراشرف
      1401/12/10 01:52
      مدت عضویت: 653 روز
      امتیاز کاربر: 3270 سطح ۳: کاربر پیشرفته
      مدال طلایی
      محتوای دیدگاه: 425 کلمه

      سلام به استاد عزیز و عاشقان لاغری با ذهن 

      من قبلا یکی دو بار رژیم گرفتم ولی در آخر همه رو رها کردم چون ن اونقدر از وزنم کم میشد ن تو همون وزن میموندم   جالبه وقتی رژیم میگرفتم خیلی بیشتر ولع خوردن داشتم یعنی دلم میخواست سفره رو یه جا بخورم ولی زور میزدم که دستم به غذا نره😂😂

      اما از وقتی حسم رو تغییر دادم کم کم میلم به غذا رفت  یعنی چی   یعنی هستن مواد غذایی ای که دوست داشته باشم و خوشم بیاد ولی نمیتونم رو هم رو هم بخورم  

      من یه چند وقتی هست ولع خوردنم به شدت کاهش پیدا کرده 

      یعنی واقعا مهم نیست جلوم چیه من همونقدر که کافیه و بدنم میگه همینقدر بسه میتونم بخورم 

      اوایل که اشتهام کم شد و درک کردم که ما غده اشتها نداریم و این فقط هوسه  و به قول مامانا چشممون گرسنه اس و گرنه سیریم  و از قیافه اون ماده غذایی خوشمون اومده 

      راستش من این تغییرات رو خیلی چیز بزرگی نمیدیدم ولی الان که فکر میکنم من چقدر عوض شدم 

      (اینم بگم که قبل از آشنایی با سایت شما ناخودآگاه دلم کم کم هوس به مواده غذایی در من کاهش پیدا کرد و با آشنا شون با سایتتون انگیزه لاغری و تناسب اندام هم در من شکل گرفت )

      تغییراتی که این روزها دارم 

      اصلا نمیتونم یه لقمه اضافه یا حتی آب اضافه بخورم 

      قشنگ میفهمم که الان این چیزی که جلومه چقدرش برام کفایت میکنه و بقیه اش اضافه اس حتی امشب مامانم برام چای آورد نتونستم بخورم چای خب آخه میگیم همون آبه دیگه و چیز خاصی نداره ولی وقتی میبینم مورد نیاز بدنم نیست هیچ کشش و علاقه ای در من ایجاد نمیکنه

      یا اگه غذام اضافه بمونه نمی‌خورم خیلی راحت

      یا میوه ها و شکلات و… قبلا گرسنه ام می‌کرد که خب این یه باور غلط در من بود اما الان اتفاقا برای بدنم احساس سبکی و سیری و راحتی میاره 

      وقتی میگین مگه یه آدم خوش نمیدونه کی غذا بخوره که برای رژیمش ساعت تعیین میکنن ک فلان وقت غذا بخور یا نخور؟!

      و من حالا میبینم که اصلا لازم نیست تایم خاصی باشه من هر وقت ضعف کنم و معدم اعلام گرسنگی کنه به اندازه لازم میخورم   و همین باعث شده منظم بشم و صورتمم خیلی عالی و بهتر شده نسبت با قبل و من حس میکنم همین سبکی و شادابی و استفاده صحیح از مواد غذایی این نتیجه رو برام به عمل اورده 

      من خیلی خوشحالم که در مسیر تناسب اندامم و هر لحظه از این مسیر لذت میبرم و ذوق زده ام برای لحظه ای که عکسم بیاد جزو آلبوم شگفتی سازان😍😍😍😍😍

      برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید. ثبت امتیاز
      امتیاز: 14 از 3 رأی مشاهده امتیاز دهندگان
      افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم
      امتیاز کاربر: 0
      مدال طلایی
      محتوای دیدگاه: 659 کلمه
      1. به نام خدای مهربان
      2. سلامو صد سلام به استاد عزیز و دوسداشتنی و همه دوستای گلم 
      3. خب بریم سراغ سوالات استاد عزیزم 
      4. سوال اول چه تجربه ای از رژیم داشتم 
      5. من در کل عمر از زندگیم تا سن ۳۱سالگی فقط ی بار رژیم گرفتم اونم رژیم خودسرانه نه تحت نظر دکتر 
      6. چون فک میکردم خانوادم منو دکتر تغذیه نمی‌برند ب خاطر مسائل مالی از طرفیم اون قدم چ نبودم ک بخوام بترکم ک مجبور بشن کاری بکنن برام 
      7. من خودم تصمیم گرفتم و تنهایی رفتم ب جنگ چربی ها و قندها 
      8. انگار ک دشمن من باشن انقد حرفای بد و زننده شنیده بودم خونده بودم ک اصلا فکرشم نمیکردم بابا اینا نیاز بدنم هست خودمو بسته بودم به چای سبز غذاهای آبپز برنجمو ک متاسفانه کلا قطع کرده بودم خلاصه مثلا خودم شده بودم دکتر خودم 😂😅
      9. خب تجربه من از رژیم خیلی شیرین بود چرا چون لاغر شده بودم اراده ام رو نشون  داده بودم همه به به چه چه میکردن ولی اخرش ریزش مو و معده درد گرفتم حالا دیگه همه میگفتن اشتباه کردم 
      10. اشتباهی ک هنوزم ولم نکرده 
      11. تجربه آخر من از رژیم دیگه شیرین نبود و تلخ بود و ناراحت کننده برای همین همون ی بار بود 
      12. بعدش ک ول کردم چون افکار منفی ک روغن بد قند بد دوباره برگشت ولی میخوردم طبق حرف استادم میخوردمو فکر میکردم بله چون میخورم پس بایدم چ بشم 
      13. پس همینطور مسیر چ رو اومدم بالا و حالا بعد شش سالی برگشتم ب وزن قبلیم 

      تنها فایده رژیم من کم شدن حجم غذام بود، و نکته! همین جاست همه توجه کنن 

       غذام کم بود 

      ولی چه فایده ک ذهنم میگف بله غذات کمه چه فایده وقتی روغن داره قند داره بهم میخندید این ذهن نجواگر یعنی زینب خانم اگه غذات کمه بازم بی فایدس 

      خلاصه غذام کم شد این شدن عادت غذایی من  خواهر زادم همیشه میگف تو اندازه بچه کوچیکا برنج میکشی چجوری سیرمیشی و فلان 

      موند ازدواج کردم خانواده همسرم همش میگفتن بابا تو چرا انقد کم میخوری بعدم میگفتن زینب انقد کم میخوره نمیدونیم چرا چ میشه🫤 

      بله همه میدیدن غذام کم ولی چ فایده ک ذهنم میگف روغن داره قندم داره پس بی فایدس طوری شده بود ک من تو ذهنم ب صورت لیزری غذارو ک نگا میکردم بیسکویتی ک میخوردم ب جای غذا چربی و قند میدیدم 

      بله ذهن من کاملا وسواس گونه رفتار میکرد و از لحاظ روحی منو شکست میداد😟

      بله مشکل از ذهنم بود و نه از خورد و خوراک من این ذهن نجواگر ک همه جا ب انسان ضربه میزنه 

      1. من کلا ب لباسام دقت نمیکردم یعنی لباسام تازه شاید اندازم شده بود یا لباسی ک میخریدم خب تو اون سایز لاغریم بود نمیرفتم ک گشاد بخرم 

      این بود بحث رژیم من 

      خب حالا دیگه بیخیال شدم عذاب وجدانی زیادی ندارم موقع خوردن قند یا چربی بلکه لذت جایگزین اون شده  بیشتر توجه میکنم به احساس سیری 

      من باور کردم ک لاغری آسان ترین کار دنیاست و اندام رویایی خودمو در ذهنم تجسم میکنم و براش غش و ضعف میرم آخه چی از کمر باریک بودن و شکم تخت و سبکی کل بدن قشنگ تره من میمیرم برا اندام زیبا 

      من به ساااااادگی لاغر میشم به زودی عجله ام نمیکنم 

      به جسمم احترام میزارم دوستش دارم و بهش عشق میدم میگم تو قشنگترم میشی 

      اصن ی لذتی داره لاغری و ک نگو و نپرس بی نظیره ی انرژی مثبتی تو لاغری هست ک فقط مایی ک قبلا توپولی بودیم میفهمیمش 

      خب بریم سراغ الهامی ک جدیدا ب من شده 

      با بدنت ارتباط برقرار کن هر خواسته ای ک داری رو ازش بخواه 

      بدن من ! 

      ذهن من کاملا هوشمنده 

      خوب میدونه ک در نهایت آرامش میشه لاغر شد و به زیباترین اندام رسید 

      بدن من ! 

      قلب من خودش رو از صمیم قلب دوست داره و ب خاطر این زیبایی همیشه شکرگزاره 

      ای بدن خوش استیل و ای زینب  خوشتیپ من تو رو خیلی دوست دارم از این به بعد تو همیشه غرق در لذت بیشتر از این زندگی هستی 

      الهی شکر برای وجود استاد عزیزم ک یکی از دستان خداوند ک باعث شدن من و امثال من با جسم خودمون آشتی کنیم و بقیه عمرمون رو در صلح با خودمون باشیم 

      الهی به امید تو😍😍🥰🥰 

      برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید. ثبت امتیاز
      امتیاز: 10 از 2 رأی مشاهده امتیاز دهندگان
      افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم
      مشاهده پاسخ ها
        آواتار moradisomaih20@gmail.com
        1402/02/18 01:21
        مدت عضویت: 930 روز
        امتیاز کاربر: 1008 سطح ۲: کاربر متوسطه
        محتوای دیدگاه: 47 کلمه

        سلام زینب جان وقتی دیدگاهتو خوندم فوق العاده عالی بود و دوست داشتم حس میکنم روی ذهنم تاثیر مثبت داشته ، ‌بخصوص وقتی که نوشتی دیگه به مواد خوراکی قند و چربی توجه نمیکنی موقع خوردن بلکه به سیر شدن بدنت توجه میکنی حس خوبی گرفتم دوستم 

        برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید. ثبت امتیاز
        امتیاز: 0 از 0 رأی
        افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم
      آواتار صالحه
      1401/11/17 21:00
      مدت عضویت: 666 روز
      امتیاز کاربر: 52321 سطح ۶: هنرجوی پیشرفته
      محتوای دیدگاه: 204 کلمه

      سلام سب شما بخیر 

      لمروز ۱۷ بهمن ماه ۱۴۰۱

      گام ششم 

      وفتی ما چاق شدیم زمانی بود که ما متنا سبب بودیم ما ارام ارم به این وضعیت رسیدیم اون زمان ماباورمون نمیشود به این شگل و زن برسیم  پس ما متونیم لاغربشیم.

      وفتی ما نفس میکشیم وفتی ضربان قلب ما میزنه همه فرمان مغز این فرمان از طرف مغز انجام میشه .

      مغز فرد لاغر با فرد چاق  هیچ فرق9ی نداره .

      تفاوت ایندو گروه در فرمولهای ذخیره شده در مغز هستش .

      چاقی ژنتیکی نیست .

      مغز فرد چاق تحلیل میکنه  رفتاربرای چاقی در ذهن مرور  میشه نتیجه چاقی اشت .

      فکرکردنددر  مغزانجام میشه  مغز خواسته تکرار میکنه  ومغزفرمانهای جدید صادر میکنه برای چاقی واین مثله درافراد لاغر انجام نمیشه

      دستورمغز برای خوردن وشرایط توش قرارمیگیره بعداز خوردن غذاب وجدان میگیریم

      .تحلیل ادمهای چاق درباره خورد ن غذاخیلی فرق داره فرد چاق ازنوشابه خوردن وتصور چاقی داره درصورتی که فرد لاغر 

      اون ربط میده به پوکی استخوان .

      برای لاغریی بایدفرمانهای مغز تغییر کنه  در نتیجه ذهن فرمانهای جدید دربرخورد با غذا انجام میده جسم مانیزتغییر  میکنه

      اموزش مغز زمان طولانی انجام میشه مغز برنامه ریزی میکنبم برای لاغریی .

      نگرش ماعوض میشه  وفرمانهای مغز عوض میشه وفرمانهای

      لاغریی میده   وفرددر زمان طولانی واستمرار درمسیر باعث 

      لا غریی میشه .

      اینکا بایددرزمان زیاد باید انجام بشه تانتیجه دائمی میشه

      برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید. ثبت امتیاز
      امتیاز: 0 از 0 رأی
      افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم
      آواتار عطا
      1401/10/23 12:23
      مدت عضویت: 685 روز
      امتیاز کاربر: 12490 سطح ۵: هنرجوی متوسطه
      دیدگاه فنی
      محتوای دیدگاه: 915 کلمه

      بسم الله الرحمن الرحیم

      سلام . 

      این فایل آموزشی خیلی خوب بود . یعنی من کاملا مطلب برام جاافتاد که لاغری با ذهن یعنی چی . فرمولای ذهنی چطور تبدیل به فرمانهای مغزی میشن و تولید واکنش می کنند . و تحلیل ما در مورد غذاها چطور باعث میشه انتظار چاقی در ما شکل بگیره . 

      خب فرمولهای ذهنی همون جملات تاکیدی هستن که ما بارها از اونا استفاده کردیم و دیگه برای ما تبدیل شدن به عادت ذهنی که خیلیهاش رو شما گفتید . 

      من دیروز اولش فایلهای لیاقت رو اصلا نفهمیدم ولی بارها گوش دادمش تا بالاخره متوجه شدم که یکی از بزرگترین فرمولهای لاغری جایگزین کردن احساس لیاقت لاغری به جای سرزنش و حقارت از چاقیه . من به دوطریق میتونم این احساس لیاقت رو در خودم زیاد کنم . دیروز گفتید احساس لیاقت درونی و بیرونی و  امروز گفتید ۱- تجزیه و تحلیل از غذاها ۲- فرمانهای مغزی که تبدیل به واکنش نسبت به مواد غذایی میشه . 

      یعنی ما اولا باید تمرین کنیم قدرت چاق کنندگی رو از غذاها بگیریم و دوما تمرین کنیم فرمولهایی به خودمون بدیم که تبدیل بشن به فرمانهای مغزی که واکنش ما نسبت به مواد غذایی ،  زیاده خوردن یا اضافه خوردن نباشه . 

      خب من الان خیلی خوشحالم فایلهای صدگام داره تحلیلهای ذهن منو نسبت به غذاها تغییر میده و فایلهای تغییر عادت واکنش منو نسبت به مواد غذایی تغییر میده و به این ترتیب  من از دو طریق درونی و بیرونی انتظار لاغر شدن رو دارم تجربه می کنم . فعلا دوست دارم تمرکزمو بزارم روی همین دو سری فایل . تا خوب درکشون کنم . خب من نسبت به هفته ی پیش حالم خیلی بهتر شده و منی که همیشه از خودم انتظار چاقتر شدن داشتم این روزها واقعا انتظار لاغری در من شکل گرفته . دیگه دارم برای روزهای لاغرم برنامه میریزم .وقتی بدنم ۳۰ کیلو سبکتر بشه من چقدر راحتتر میتونم کارامو انجام بدم . چقدر سبکتر میشم .اصلا تصورشم حال منو خوب می کنه . چقدر لباس میتونم برای خودم بخرم . این روزا وقتی از جلو ویترینها عبور می کنم با شادی بهشون نگاه می کنم میگم من دیگه دارم بهتون میرسم و شما رو به تن میکنم . دیگه خودمو یه آدم تنبل که همش از دیگران میخواست کاراشو انجام بدن نمیبینم . زندگی در چاقی خیلی سخته . کلا نمیزاره طعم زندگی رو بچشیم . حالا این همه سختی زندگی چاقی به کنار رژیم گرفتنم   میاد و جهنم زندگی یه فرد چاق رو تکمیل می کنه . یه فرد چاق هیچ امیدی به زندگی نداره . تنها امیدش خوردن غذاهای خوشمزست که اونم با رژیم گرفتن تبدیل میشه به یک جهنم دائمی و ذهن ما هم با نتیجه نگرفتن همیشه ازش فرار کرده . به نظرم اینکه ما از رژیمها شکست خوردیم در حقیقت نوعی پیروزی بوده که ما از اون روشها قطع امید کنیم و دنبال راه چاره بگردیم و خدا هم مارو به اینجا هدایت کرده . به نظر من لاغر شدن انسان چاق کارش از لاغر شدنِ انسان چاقی که رژیم گرفته راحتتره . حتی لاغر شدن در انسان چاقی که رژیم گرفته ولی شکست خورده راحتتر از انسان چاقی که رژیم گرفته و چندین کیلو کاهش وزن داشته .  چون انسان چاق بدون رژیم یا شکست خورده  دیگه فرمول رژیم و ورزش رو توی ذهنش نداره که مانع لاغریش از طریق ذهن بشه . پاکسازی این فرمول و جایگزین کردن لاغری با ذهن به نظر من خیلی فرمول مهمیه که  انسانهای رژیم گرفته ای که به ضرب و زور خودشون رو لاغر کردن  و به اصطلاح موفق هم بودن اینجا واقعا براشون سخته وخیلی باید تمرین کنند تا این فرمول چاق کننده رو کنار بزارن . 

      ولی بالاخره همه خدا دارن و بالاخره راه راست به همه نشون داده میشه . من از اینکه راه راست رو پیدا کردم خیلی خوشحالم . تنها دغدغه ام برای رسیدن به موفقیت پرخوری بود که اونم درک کردم پرخوری یک واکنشه به خودی خود ازش بدم نیاد و اولا تحلیلم و نسبت بهش تغییر  بدم و دوما با تغییر عادت این عادت رو آروم و آهسته کنار بزارم و به جاش با یک دنیا شادی در مورد لاغری روبرو بشم  . پرخوری و اضافه خوری مقدار غذاییه که ما با خوردنش ناراحت میشیم . مخصوصا بعد از خوردن . البته موقع خوردن هم میفهمیم . چون وجدانمون خیلی بیداره . قشنگ میفهمیم وقتی داریم اضافه میخوریم چقدر احساس حقارت بهمون دست میده . ولی من از دیروز فهمیدم که انسان حقیری نیستم . من عزت مندم  دوست دارم در احساس لیاقت زندگی کنم نه احساس حقارت . همین یه فرمول به من خیلی کمک میکنه برای ترک عادتم . چون دیگه به پرخوری به چشم لذت نگاه نمیکنم بلکه به چشم حقارت نگاه می کنم . در حالیکه من انسان شایسته ای هستم که خدا منو به اینجا هدایت کرده و تا حالا چندین مدال از استاد عطار روشن گرفتم . در همین یک هفته کلی انتظار لاغر شدن در من شکل گرفته و کلی آرزوی لاغر شدن رو دارم در خودم عملی میبینم . دیگه وقتی به لاغر شدن فکر می کنم به شکل حسرت و آرزو نیست . من با لاغری با ذهن تونستم رویای فراموش شده ام رو دوباره زنده کنم و تنها کاری که لازمه انجام بدم اینه که تمرینام رو به خوبی انجام بدم تا فرمولهای ذهنی لاغری برام تبدیل به شیری بشه که هیچ سگی نتونه تحت قلمروش ادعای سلطان بودن بکنه . شیر من به دنیا اومده و من اون رو با آموزشهای شما پرورش میدم و تبدیلش می کنم به سلطان وجودم . 

      برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید. ثبت امتیاز
      امتیاز: 13 از 3 رأی مشاهده امتیاز دهندگان
      افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم
      آواتار عطا
      1401/10/23 09:58
      مدت عضویت: 685 روز
      امتیاز کاربر: 12490 سطح ۵: هنرجوی متوسطه
      دیدگاه فنی
      محتوای دیدگاه: 694 کلمه

      بسم الله الرحمن الرحیم . 

      قدم اول برای لاغر شدن پذیرش این موضوع است که با استفاده از رژیم لاغری نمی توان لاغر شد و تا ابد لاغر ماند.

      من این موضوع را میپذیرم . خیلی وقتها که نتونستم لاغر بشم وقتی ام که با جدیت ادامه دادم بیش از یکی دوماه دوام نیاوردم و در بهترین شرایط آرام آرام همش برگشت . 

      نکته قابل توجه درباره پذیرش این موضوع این است که زمانی می توانید مطمئن شوید که به این نگرش باور دارید که هرگز برای لاغر شدن به فکر استفاده از رژیم لاغری نباشید و حتی مهمتر از آن باید به رفتار و عملکرد خود در زندگی روزمره توجه کنید .

      من از امروز پذیرفتم و تعهد می دهم که دیگر به رژیم گرفتن نه فکر کنم و نه تصمیمی برای انجام آن بگیرم و رفتار و عملکرد روزانه ی خودم را تنها بر اساس نیاز جسمم تشخیص دهم نه رژیم ها . 

      فکر و بررسی کنید که آیا برخورد شما با مواد غذایی و موضوع خوردن به صورت رفتارهای مرسوم در ٰرژیم های غذایی است یا خیر

      رفتار مرسوم در رژیم غذایی یعنی 

      ۱- اندازه کردن مقدار غذا حالا یا با وزنه گرمی یا قاشقی یا کالری شمردن . 

      ۲- خوردن طبق یه برنامه خاص از مواد غذایی خاص که خارج از برنامه ی خانوادست . 

      ۳- هفته ای یکبار خود را وزن کردن 

      ۴-  حدودا نیم تا یک ساعت پیاده روی روزانه

      خب اینها برنامه رژیمی هست که معمولا افراد استفاده می کنند . 

      خب ما چطور مثل این نباشیم .

      یعنی غذاها رو اندازه گیری نکنیم . 

      به جای اون به نقطه سیری و گرسنگی خودمون توجه کنیم . 

      غذاها رو وزن نکنیم  کالری نشمریم . قاشقها رو نشمریم فقط از درون بفهمیم کی سیر شدیم و دست از غذا بکشیم . 

      برنامه خود را از خانواده جدا نکنیم .

      مقدار غذای خود را کم نکنیم بلکه به اندازه ای که سیر میشیم و نیاز جسممون برطرف میشه بخوریم . 

      مقدار غذای زیادتر وارد شکممون نکنیم که به بدنمون فشار بیاد و حالمون بد بشه . 

      فرمولهای ذهنی رو با توجه به نیاز بدن خودمون بسازیم نه موارد بیرونی . 

      فکر می کنم لاغری با ذهن اینو میخواد بگه که فرمولهای ذهنی خودتو مطابق با شرایط بدن خودت انتخاب کن . ما باید زبان بدن خودمون رو یاد بگیریم و بفهمیم کی جسممون گرسنه است و کی سیره یا الکی خودمون رو خسته نکنیم . نیاز به خواب و استراحت هم جزئی از زندگیه . بدن ما خودش میگه کی پاشو فعالیت کن کی بخواب کی بخور کی نخور .چرا فکر می کنیم وقتی فعالیت می کنیم کالری میسوزونیم در حالیکه ما در تمام لحظات داریم کالری میسوزونیم . حتی لحظات خواب .هر ۸ ساعت خواب حدودا ۵۰۰ کالری میسوزونه . در حالیکه ما نهایتا یک ساعت بتونیم پیاده روی کنیم و فقط ۲۰۰ کالری میسوزونیم و فقط خودمون رو خسته میکنیم .  به نظرم باید به بدن آگاهی برسیم . 

      نوشته ی خانوم نگار بسیار عالی بود و واقعا به دلم نشست . خیلی خوب راهنمایی کرده بودند . اینکه ما باید قدرت تشخیص رو از درون خودمون بفهمیم نه ساعت نه اندازه بیرونی نه گفته های دیگران .

      باید بتونیم نقطه گرسنگی و جسمی بدن خودمون رو پیدا کنیم . راستش من تا حالا به این موضوع فکر نکرده بودم . خیلی برام جالب بود . 

      نوشته های دوستان رو هم چندتاشو خوندم یه نکته جالبی که به نظرم تشبیه رژیم به گرفتن دستمون جلوی شلنگی که آبش بازه و لاغری با ذهن به  فلکه آب بود . 

      رژیم یعنی به زور جلوی یه روندی رو گرفتن ولی لاغری با ذهن یعنی چاقی رو از سر منشاء اون بستن . 

      یه نکته ی دیگه برام جالبه اینکه بیشتر نوشته ها برای خانوماست . اما نوشته ای از آقا تاحالا نخوندم . البته من تازه واردم . شاید اگه بیشتر بخونم به نوشته آقایون هم برخورد کنم .  چاقی در آقایون خیلی زیادتره . به نظرم ما بیشتر از خانوما نیاز داریم این مفاهیم رو درک کنیم . اما خانوما بیشتر از آقایون برای خودشون ارزش قائلند . جا داره امروز هم که روز مادر و روز زن هست به تمام بانوان مخصوصا بانوان نویسنده در این سایت که برای خودشون انقدر ارزش میزارن تا خودشون رو تغییر بدن تبریک بگم . کاش ما آقایون هم از این خانومای توانا یاد بگیریم . 

      برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید. ثبت امتیاز
      امتیاز: 33 از 7 رأی مشاهده امتیاز دهندگان
      افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم
      آواتار moradisomaih20@gmail.com
      1401/10/19 08:09
      مدت عضویت: 930 روز
      امتیاز کاربر: 1008 سطح ۲: کاربر متوسطه
      محتوای دیدگاه: 278 کلمه

      سلام به استاد و. دوستان

      دقیقااز هر روشی که برای لاغر شدن استفاده میکردم بعد کنار گذاشتن اون روش هنوزم باور اینکه دوباره چاق میشم در. من بود ،یعنی کلا وابسته به چیزی بیرون از خودم بودم برای لاغر شدن،یعنی جسمم رو ناتوان در لاغر شدن و لاغر موندن خود میدونستم، یعنی لاغریو طبیعت بدن خودم نمیدونستم، و فکر و باور داشتم خب حالا که به بدنم سختی نمیدم مثلا ورزش نمیکنم چاق میشم، کم خوری نمیکنم چاق میشم 

      خوش بختانه خیلی از باورهای مخربم به واسطه همین سایت حذف شد ، اما هنوزم یه باور مخرب درونم دارم اینکه پر خوری در حد سیری ودرد شکم و عامل اضافه وزن دوباره جسمم میدونم یعنی رفتار غذایی بیش از نیاز سیریمو 

      حس ناتوانی و عدم مقاومت هم دارم که نخورم بیشتر از نیازم چون موقع خوردن این حس میاد سراغم غذا خوشمزه اس ، حیفه ، و یه ترس عمیق تر که احتمالا میگه نخوری تموم میشه بیخیال بخور انقدر بخور که اشباه بشی از این طعم 

      منم که گوش به فرمان این افکار هستم و میخورم و باور چاق شدن بخاطر این رفتار که نا صحیح میدونمش باعث شد طول ۳ چهار ماه ۵ کیلو اضافه کنم 

      دلم میخواد باورمو درست کنم کم رفتار خوردنمم درست بشه  

      بخصوص وقتی رفتار خوردن افراد متناسبو میبینم چقدر کم میخورن و چقدر زود از خوردن دست میکشن و میگن سیر شدیم بیشتر باور میکنم علت چاقی من بیش از نیاز بدونم میخورم بخاطر طعم غذا هست که چاق شدم ،

      اما همین الان ضمیر ناخودآگاهم گفت جسمت کارشو فعالیتشو درست انجام میده که نزاشته خیلی هم چاق بشه چون میدونه چاقی طبیعتش نیست و غذا برای سوخت و ساز و سلامتی و زنده بودنش لازم داره، 

      برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید. ثبت امتیاز
      امتیاز: 0 از 0 رأی
      افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم
      آواتار سولیکا
      1401/10/14 19:27
      مدت عضویت: 1365 روز
      امتیاز کاربر: 10935 سطح ۴: هنرجوی مبتدی
      دیدگاه فنی
      محتوای دیدگاه: 734 کلمه

      سلام به همه عاشقان مسیر لاغری با ذهن 

      جلسه امروز هم مثل همیشه فوق العاده و پر از انرژی برای من بود.میخوام تجربه رژیم گرفتن رو براتون بگم منم یادم میاد قبلاً که با رژیم  من درآوردی خودم ۱۱کیلو لاغر شدم و اندام دلخواهمو به دست آورده بودم و تابستونی که رفتم برای فروشندگی که اونجا کلی مانتو داشت اونم با کلی تنوع رنگ من با اینکه لاغر شده بودم بازم انتظار چاقی از خودم داشتم و من در طی اون۳ماهی که اونجا بودم حتی یه مانتو هم برای خودم نخریدم نمی‌گم دوست نداشتم نه چرا دوست داشتم چون هربار که یه بسته جدید میاوردن کلی مانتو رنگارنگ قشنگ میاوردن من دلم میخواست ولی چون انتظارم این بود که دوباره بازم چاق میشم مانتو نمیخریدم و فکر میکردم خوب وقتی چاق بشم و این مانتو اندازم نشه ناراحت هم میشم خوب چه فایده داره پولمو هدر بدم حتی همکاران هم بهم میگفتن تو که لاغری چرا مانتو نمیخری یه همکار داشتم که خیلی چاق بود و اون حسرت میکشید و می‌گفت که اگه من جای تو بودم کلی مانتو می‌خریدم و پولمو صرف خرید مانتو میکردم البته خوب انتظار اونم به جا بود چون وقتی خودش دیگه پذیرفته بود که دیگه چاق میمونه و امیدی به لاغری نداشت پس می‌گفت هر مانتویی که سایزش بشه رو باید بخره چون ممکنه سایزش دیگه تموم بشه و وقتی از اونجا اومدم بیرون و یه مدت طول کشید و من دوباره چاق شدم این دفعه اصلا دلم نمی‌خواست برم بیرون چه برسه به اینکه بخوام مانتو یا لباس بخرم و وقتی دوستم منو دید تعجب میکرد که تو چرا انقدر چاق شدی و منم تو دلم میگفتم خوب وقتی دیگه رژیم نمی‌گیرم خوب معلوم بود که چاق میشم دوباره.حتی این باورم داشتم که الان لباس سایز من پیدا نمیشه چون قدم هم کوتاه بود دیگه بدتر یادمه با دوستان رفتیم که مانتو انتخاب کنن برام چون اونا معتقد بودن که تو خسیسی و برای خودت مانتو پالتو نمیخری یه بار که رفتیم بیرون هر تولیدی میرفتیم اصلا سایز من پیدا نمیشد و اگه هم پیدا میشد یا سرآستین اش آنقدر بزرگ بود که حالا باید یه پولی بدم که اونا رو درست کنم یا آنقدر برام بلند بود که موقع دیدنم تو آینه متنفر میشدم از خودم البته بیشتر. برای همین هیچی نخریدم و من به دوستام گفتم دیدی مانتو برای من پیدا نمیشه و فکر کنم ۴ساعت کشید که مانتو ببینیم پس من خسیس نیستم و اونها هم قبول کردن.پس این شد نگرش من در مورد رژیم گرفتن وقتی مغزت چاق باشه انتظار لاغری نباید داشته باشی به نظر من رژیم گرفتن مثل این میمونه که تو شیلنگ آب رو در دستت گرفتی و داره آب ازش میاد بیرون و تو با انگشتت نمیزاری که آب بیاد بیرون یعنی بهش فشار میاری و وقتی خسته میشی خوب انگشتتو که بر میداری دوباره آب می‌ریزه بیرون رژیم گرفتن هم همین طوره به جسمت فشار میاری با رژیم گرفتن در حالی که مغزت فرمان خوردن میده و خوب چون رژیم هم مقطعی هست خوب فرمان مغز که مدام داره تکرار میشه بر تو غلبه می‌کنه در نتیجه تو به دلیل فشار عصبی رژیم رو رها میکنی و چون باورت اینکه خوب من که رژیم نمی‌گیرم در نتیجه چاق میشم و طولی نمی‌کشه که به وضعیت قبل از رژیمت بر میگردی و در مورد شیلنگ هم باید منبع رو پیدا کنی که همون فلکه آب هست وقتی اونو قطع کنی خوب دیگه آبی از شیلنگ خارج نمیشه در ما هم همین طور هست وقتی منبع ما که مغز هست رو آموزش بدی با دیدن و شنیدن و تمرین درنتیجه مغز که مرکز کنترل جسم هست فرمان های جدید و لاغر کننده صادر می‌کنه و واکنش ما در برابر مواد غذایی تغییر می‌کنه که نهایت میرسه به جسم متناسب و این کل فرایند مغز ماست البته بگم که این پروسه زمان بر هست و مثل آمپول نیست که بزنی یهو جسمت عوض بشه حتی برای یادگیری یک زبان دیگه هم نمیشه آمپول زد و بعد یه مدت کوتاه مثلاً انگلیسی حرف زد باید پرو سه اش طی بشه تا ما بتونیم راحت انگلیسی حرف بزنیم.من الان انتظارم از خودم لاغری هست چون دارم حرفهای استاد رو می‌شنوم دیدگاه میبینم و میخونم و دارم دیدگاه هم می‌نویسم و نتیجه آن میشه جسمی که می‌خوام اصلا لاغری منتظر من میشه که بهش برسم یعنی آماده است که من بهش برسم و این مسیر زمان بر هست ولی موندگار که این برام خیلی مهمه.

      برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید. ثبت امتیاز
      امتیاز: 13 از 3 رأی مشاهده امتیاز دهندگان
      افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم
      امتیاز کاربر: 0
      محتوای دیدگاه: 738 کلمه

      به نام رب هدایتگر بی همتا سلام . راستش من شکر خدا درگیر رژیم غذایی آنچنانی نشدم چرا که از اولش به رژیم اعتقاد نداشتم چون با محدودیت ممیتوانستم کنار بیام حتی یه یا دو دفع که شروع کردم هم ن چند روز اول بود بعد ولش کردم آخه مادر دیده بودم که رژیم میگیره و چه جوری از اون طرف از نظر روحی اذیت میشه دیده بودم که بعد این که دیگه رژیم ودکتر رفتن رها میکنه با این که اندامش عالی میشه اما دوباره به حالت اول برمیگرده در واقع با رژیم نمیشه برای همیشه زندگی کرد . امت با تمام این صحبت ها ریشه این باور ترس از مواد غذایی در وجودم دیدم مثل ترس از شیرینی و نان و برنج بعد با خودم فکر کردم دیدم اصلا خمین مادرم تا قبل از این که چاق بشه و بخواهد رژیم بگیره هم لاغر بوده هم این که برنج و شیرینی و نان هم می‌خورده و نان که یه عادت قدیمی در وجودش یا اصلا اکثر مردم یزد بچه ها و دختر ها و پسر ها رو که وقتی میرم یزد میبینم لاغر هستند در حالی که غذای اصلی این مردم نان هست و شیرینی و نبات بخش ثابت زندگیشون یکی از اقوام با این که شیرینی و قند نمیخوره اما چاق خوب آبشون که دیگه باید لاغر باشه پس چرا نیست چون شیرینی جات عامل چاقی نیست . درسته زیادش مرض قند میاره اما چاقی نه و همین نان هم باعث چاقی نیست برادر خودم همش با هر غذایی نان میخوره یا اقوام میبینم نان می‌خورند اما چاق نیستند پس نان هم عامل چاقی نیست.  برنج هم باز نمونش در فامیل بسیار که اونم   برنج هندی میبینم می‌خورند اما همچنان لاغر اند پس برنج عامل چاقی نیست . خلاصه همه این ها از ترس من میخواهم متناسب باشم که فکرم آزاد باشه از خوردن و باعشق و لذت درست مثل افراد متناسب غذابخورم و چی بهتر از این که از همین حالا شروع کنم با لذت خوردن و لذت و شادی به تعویق نندازم . بهد خواندن کامنت زیبا دوست عزیز که به عنوان متن نوشته شده بود به این نتیجه رسیدم که مهمترین مسئله این که من زبان بدنم یادبگیرم بفهمم واقعا این جسم من چی می‌خواهد و به حرفش گوش کنم این جسم زنده و هر روز و و هر هفته و هر ماه و هر سال داره خودش بازیابی میکنه پس من باید یه فرصت به این جسمم و به خودم بدهم تا بتوانه توانایی هاش بهم نشان بده تا ببینم اونقدر قدرت مند هست اون قدر پیشرفته هست که خودش آنچه رو که نیاز داره بهم میگه و فراهم میکنه مثلا وقتی تشنه ایم دهنمون خشک میشه و می‌فهمیم تشنه ایم آب میخوریم یا وقتی به خواب نیاز داریم چشمامون سنگین میشه و احساس می‌کنیم انرژیمون کمتر شده پس میخوابیم سیر و گرسنگی هم همین طور هست اما متاسفانه ما این دو حس ازبس بهش توجه نکردیم فراموش کردیم اما خوش بختانه اینجاییم تا دوباره به یاد بیاریمشون تا هم بدن متناسب و سالمی داشته باشیم که به خوبی که به خوبی کارمیکنه هم این که از زندگی لذت ببریم هیچ چیز در این جهان بد نیست همه چیز به نوع نگاه ما بستگی داره همین و بس پس من همین جا قول میدم به بدنم به حرفش توجه کنم و سعی کنم درکش کنم تا ببینم دقیقا چی میخواهد و به چی نیاز داره چرا که این جسم لایق توجه و قدر دانی هست من عاشق جسمم هستم چون از لحظه تولد تا هم اکنون در کنار من بوده و نیاز های من براورده کرده بدون این که من سختی بکشم مثل تنفس . ضربان قلب . انقباض و انبساط ماهیچه ها . دیدن و شنیدن و صحبت کردن . هضم و جذب مواد مورد نیاز و…… یک عالمه کار دیگه این جسم توان مند تر از اون چیزی که ما فکرش میکنیم فقط بیاد باورش کنیم و به حرفش گوش کنیم و بیاد داشته باشیم زبان بدن احساس هست . فقط کافی لزوم باشین و ترس از هورمون دور نگه داریم اون موقع که صداش درسا مثل افراد متناسب می‌شنویم.  خداجونم متشکرم متشکرم برای این بدن شگفت انگیزه و پیشرفته که به من هدیه دادی تا در این کره خاکی به راحتی زندگی کنم و لذت ببرم متشکرم عشق بی‌همتای من دوست دارم بی انتها . در پناه رب العالمین متناسب تر و تندرست تر و ثروتمند تر از اکنون باشید .                   یا حق

      برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید. ثبت امتیاز
      امتیاز: 0 از 0 رأی
      افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم
      امتیاز کاربر: 0
      دیدگاه فنی
      محتوای دیدگاه: 402 کلمه

                  “به نام خداوند راهنما و هستی بخش”

      با سلام به استاد گرامی و همه ی دوستان؛

      گام ششم:با رژیم لاغری می توان لاغر شد؟!

      من وقتی اسم رژیم غذایی رو می شنوم احساس بدی به هم دست میدهد و کاملا عصبی می شوم چون رژیم گرفتن یاد آور زجر و سختی و خود را محروم کردن از لذت خوردن خیلی خوراکی های خوشمزه است که دوست داری بخوری،اما با رژیم گرفتن به خودت فشار میاوری که نباید این را بخوری، فلان ساعت باید فلان چیز را بخوری و یا از هر چیزی به اندازه ی تعیین شده باید بخوری و این باید و نبایدها چقدر به انسان فشار عصبی وارد می کند و در آخر نیز نتیجه ای که  می خواهی به دست نمی آوری و بدتر احساس بی اراده بودن و شکست می کنی و آن را به تمام امور زندگی خودت تعمیم میدهی و به نا امیدی میرسی.پس با رژیم لاغری نمی توان لاغر شد و اگر لاغر هم شویم تا زمان ادامه دادن به رژیم است و در صورت ادامه ندادن به آن دوباره چاق می شوی و شاید بیشتر از قبل.من به هیچ وجه به رژیم لاغری اعتقادی ندارم پس من چگونه لاغر شوم؟جواب این سوال این است که من باید ابتدا ذهنیت خودم را نسبت به انواع خوراکی ها و غذاها تغییر بدهم و قدرت چاق شدن توسط آنها را ، از آنها بگیرم و این قدرت را به خودم برگردانم و همین اینکه باید عادت‌های بد غذایی خودم را شناسایی بکنم تا بتوانم عادت های صحیح و درست را جایگزین بکنم.عادت های  بد مانند این که سر ساعت مقرر صبحانه،نهار یا شام بخورم هر چند گرسنه نباشم در صورتی که باید بر اساس گرسنگی و احساس ضعفی که دارم  غذا بخورم،یا اینکه به علائم بدنم دقت کنم تا متوجه شوم که چه زمانی احساس سیری می کنم و قبل از اینکه دچار شکم درد،حالت تهوع و علائم دیگر شوم به طور خودکار دست از خوردن بکشم و این بهترین عادتی است که می توانم در درون خودم نهادینه کنم.و هم اینکه اگر به خوردن چیزی بی میل بودم خیلی راحت بگوئیم که میل ندارم و آن را نخورم.پس من با تمرین عادت های خوب غذایی و تغییر نگرشم نسبت به غذاها،می توانم به راحتی لاغر شوم بدون زور و اجبار و تحمل فشار با رژیم های متفاوت و بی فایده نسبت به خود.لاغری با ذهن راحت ترین و آسان ترین کار دنیا است.

      برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید. ثبت امتیاز
      امتیاز: 1 از 1 رأی مشاهده امتیاز دهندگان
      افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم
      آواتار عاطفه ♥ عادله
      1401/10/02 16:03
      مدت عضویت: 1023 روز
      امتیاز کاربر: 6096 سطح ۳: کاربر پیشرفته
      دیدگاه فنی
      محتوای دیدگاه: 704 کلمه

      برای دیدن این فایل بینظیر خداوند بزرگ رو بینهایت شکرگزار و سپاسگزارم

      استاد جانم هر کلمه این فایل سرشار از آگاهی و زیبایی بود 

      با شنیدن هر فایلی من در شگفتم که قرار کدوم جنبه از ذهن من رمزگشایی شه …

      پس تشویق ها و مشوقان کودکی من یا اطرافیان ابتدا مارو به چاقی تشویق کردن و یکسری باور در ما به وجود آوردن و چون رسیدن به اونها لذت بخش (مثل اگه بخوری قوی میشی، دختری خوشگل و جذاب که گوشت داشته باشه، اگه تپل باشی در برابر مریضی ها مقاومی…)،، وقتی که این ایستگاه داده هاش به یک حدی رسید ما چاق شدیم، چون برای چاق شدن خوردیم

      حالا که در این مرحله چاق شدیم اومدن خطرهای چاق شدن رو گفتن، اینسری، پای رسانه ها، دکتر تغذیه، حرفهای مردم و علی الخصوص حرف خانواده کم کم به میون اومد… و ترس از چاق تر شدن کار ما رو سختر و سختر کرد و شکست ها علاوه بر ترس مداوم، تنفر هم در ما شکل گرفت که باعث شد انتظار چاق تر شدن در ما شکل بگیره.. براش بارها و بارها هر وقت که بیدار بودیم نقشه ذهنی درست کردیم، با ترسمون همش خودمون رو چاقتر تصور کردیم ، میلیون ها بار خودمون رو سرزنش و تحقیر کردیم، همه جا در مورد چاقی صحبت کردیم… متوجه نشدیم که ذهن بین نخواستن و خواستن فرقی قائل نیست..‌ یعنی خنثی هستش و براش مهم نیست که بارها چاقی رو گفتی نمیخوای… چون همه جا اسم چاقی اومد ذهن اون رو خواسته تو فرض کرد و تمام فرمان‌های مغزی با خواسته(چاقی) همراه و همسو شد… وقتی دکتر تغذیه رفتم و سالها رفتم و بارها رسانه ها رو گوش کردم، میلیاردها بار به مغزم گفتم که مواد غذایی چاق کننده هستن و این بزرگترین مانع من برای لاغریه و من دارم روی این باورم کار میکنم که بتونم ترسی که از مواد غذایی رو که به واسطه دکتر تغذیه در وجودم به وجود آوردم رو ازبین ببرم. و درک میکنم که چه ریشه وحشتناکی در من کاشته شده و فکر می‌کنیم که تحرک باعث لاغری میشه و ن چقدر و چه کارهای عجیب و غریبی کردم، در روزهای داغ تابستان نایلون می‌بستم و باشگاه میرفتم و چند ساعتی بدنسازی میکردم به قدری که واقعا نایی نداشتم و بیهوش میشدم از خستگی و چن دقیقه ای استراحت میکردم و کیلومترها پیاده روی میکردم و بعدش که خونه اومدم ژل می‌مالید و میرقصیدم جوری که الان اثراتش به صورت بیرون زدگی مهره های کمرم در اومده .. این تاوان راه اشتباه رفتن بود.. چقدر دکتر تغذیه رفتم و انواع رژیم ها رو رفتم و چقد روی اون ترازو رفتن ترسناک بود… هیچکدوم از رژیم ها در هر دوره ای که گرفته میشدن ضمن اینکه در حد چندکیلو کاهش وزن تاثیر داشتن ماندگار نبودن چون جسم داشت تغییر میکرد ذهن که با فشار تغییر نمیکنه، ذهن با دلایل منطقی و برهان تغییر میکنه با الگوهای درست تغییر میکنه. امروز که داشتم با خواهرم صحبت می‌کردم بهش توضیح دادم که الان من اگر اضافه بر نیازم بخورم میترسم و خواهرم گفت تو هنوز هم ترس از مواد غذایی داری و گفتن که بدن من تا الان چندین تن رو دفع کرده برای ۲۰ کیلو چربی فقط ذهن تو مانعش میشه نباید ترسید چون مواد غذایی چاق کننده نیستن و ما باید درست ازشون استفاده کنیم، البته برای این ترسم از مواد غذایی هم راه حل وجود داره، الگوهایی رو پیدا کنیم  افرادی که همه چی میخورن و تحرک معمولی روزانه دارن ولی مناسبن. باید لیاقت لاغری و توانمندی در لاغر شدن و متناسب ماندن رو در خودمون افزایش بدیم، توانمند بودن بدن رو در لاغر شدن درک کنیم و باور کنیم که بدن ما بسیار شگفت انگیز و میل شدید به طبیعی بودن  داره و طبیعی بدن ما هم متناسب بودنه . این پروسه که من بیام از طریق ذهن فرمانها و فرمول‌های مغزی رو تغییر بدم  زمان‌بر هستن و بستگی به مقدار باور من داره که این هم بستگی به ورودی های ذهنی من داره، که چه اطلاعاتی در طول روز بهش میدم و هر چقد مغز رو با اطلاعات درست درگیر کنم به مقداریکه در معرض اطلاعات درست باشم (تو سایت بودن، کامنت گذاشتن، کامنت بچه هارو خوندن، تو دوره ها شرکت کردن)قطعا به نتیجه نزدیکتر میشم. 

      به امید متناسب شدنمون که دیر نیست

      عادله.

      برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید. ثبت امتیاز
      امتیاز: 13 از 3 رأی مشاهده امتیاز دهندگان
      افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم
      امتیاز کاربر: 0
      محتوای دیدگاه: 218 کلمه

      من در طول دو سالی که اضافه وزن پیدا کردم به خاطر ترس از رژیم اصلا سراغش نمی‌رفتم و خودمو خیلی سرزنش میکردم. ولی وقتی دیدم فایده نداره دوجلسه دکتر تغذیه رفتم که با دارو لاغر بشم . و تو همون دوره هم اصلا نمی‌تونستم برنامه غذایی شو رعایت کنم . وقتی دیدم فایده نداره دیگه ادامه ندادم . من بعضی وقتا میشد اصلا احساس سیری نمی‌کردم . هیچ اشتهایی به خوردن نداشتم ولی ضعف داشتم و اجباری میخوردم و میخوردم تا به زور احساس سیری کنم .تا سیر نمی‌شدم هم بدنم انگار مثل بچه ای که جیغ و داد کنه بهانه می‌گرفت و دست از سرم بر نمی‌داشت و بی جون میشدم. فکر کردم معده ام مشکل داره رفتم دکتر گوارش آندوسکوپی دادم گفت معده ات ورم داره . یه ماه داروهاشو خوردم ولی اصلا تاثیری نداشت و من همچنان بی میل غذا میخورم  . الان که میبینم بقیه هم اینجوری ان میفهمم که مشکل تو ذهنمه که باید اصلاح بشه. البته من تو نظرات ندیدم کسی اشتها نداشته باشه و به زور بخوره … اکثرا دوست دارن بخورن… اکثر غذاهایی که قبلاً دوست داشتم الان دیگه دوست ندارم بخورم و خیلی محدود شدم . واقعا استاد کسی بوده مثل من؟ 

      یه بارم از برنامه سیبیتا استفاده کردم چیزای خوبی یاد گرفتم ولی اونم نتیجه ای نداد …

      برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید. ثبت امتیاز
      امتیاز: 0 از 0 رأی
      افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم
      امتیاز کاربر: 0
      مدال طلایی
      محتوای دیدگاه: 457 کلمه

      سلام استاد مهربان و دلسوز و دوستان متناسب 🥰.

      با رژیم گرفتن نمیشه لاغر شد چون الان دیگه میتونم براش دلایل قانع کننده ای بیارم که این همه سال یکبار هم نتونستم با ذهن خودم ارتباط برقرار کنم و الان داره خود به خود در افکارم تاثیر خوب میذاره که وقتی تو میتونی ذهن خودتو کنترل کنی تا جسمت لاغر بشه وقتی اینقدر خوب داری آگاه میشی نسبت به درونت و ذهن ناخودآگاه خودت دلیلی نمیبینی حتی به رژیم غذایی هم فکر کنی چه برسه انجامش بدی و من از این بابت خیلی خوشحالم چون با اینکه هنوز تغییری در جسمم ندیدم اما افکارم عوض شده ولع خوردنم عوض شده همین دیشب مهمونی بودیم من هر زمان تو جمع شلوغ بودم اگه غذای شام برنج بود چنان استرسی می‌گرفتم که ای وای الان چاق تر میشم چه کنم و از این داستانها دیشب موقع اینکه همسرم خواست برام برنج بریزه داخل بشقاب دوتا کفگیر کوچیک ریخت گفت یعنی سیر میشی همون اولش گفتم خیلی گرسنه هستم اما همینم زیاده تا آخرم بخورم باید بعد از معده سنگین دور خودم بپیچم با اینکه نسبت به این همه سال شاید نصف بشقاب هم به نظر نمیومد اما در دید من انگار خیلی بود بخاطر همین با آروم خوردن و بدون استرس همونو خوردم ولی چون تصورش رو داشتم معدم سنگین شد و بهم یه علامت داد که آفرین حتی نصف بشقاب هم دیگه برای تو زیاده تو داری تغییر میکنی اونم بدون اینکه به خودت محدودیت بدی اما نوشابه داخل سفره بود همه یکی دوتا لیوان خوردن اما من خیلی قاطع گفتم نمیخوام هرچی هم اصرار کردن نخوردم چون واقعا دلم نخواست نه به چاق تر شدن فکر کردم نه به پوکی استخوان و عوارض دیگه ای فقط میل نداشتم چون همون نصف بشقاب هم از نظر خودم زیاد بود و با اینکه غذامو آهسته هم خوردم ولی سنگین شدم اما به مرحله به قول استاد خفگی نرسیدم فقط کمی بیشتر سیر شدم به همین دلیل خیلی قاطع میگم که از رژیم لاغری کاری ساخته نیست من خودم شخصی هستم که از 14 سالگی هرررررررر نوع رژیم شناختم تست کردم و اگه حتی یکی از رژیم های من بعد از اتمام برنامه رژیمی یک سال تموم منو لاغر مناسبت نگه داشته بود من اینو قبول میکردم که از رژیم کاری برمیاد برای جسمم ولی حتی به 6 ماه هم نرسید بعد از رژیم ها یک کیلو اضافه نکرده باشم پس مطمئنم همه کسانی که با این سایت آشنا شدن چه رایگان چه پیشرفته و خرید محصولات و پا به پای گام ها و تمرین های استاد پیش رفتن اینو میدونن تا وقتی ذهنی داری که بهش لاغری رو یاد بدی و آگاهش کنی از اطرافش نیازی به نه رژیم نه ورزش و هیچ چیزی که از روی اجبار باشه نداری…سپاس

      برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید. ثبت امتیاز
      امتیاز: 9 از 2 رأی مشاهده امتیاز دهندگان
      افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم
      آواتار maryam1398rahimi
      1401/05/21 20:06
      مدت عضویت: 1728 روز
      امتیاز کاربر: 13074 سطح ۴: هنرجوی مبتدی
      دیدگاه فنی
      محتوای دیدگاه: 867 کلمه

      با سلام خدمت دوستان متناسبم و استاد عزیزم

      با رزیم لاغری می توان  لاغر شد؟

      خیر

       خب چرا نمیشه؟

       چون همه ی ما این دوران رو سپری کردیم و فشار سخت اون روزها رو چشیدیم و جه کارا ‌که با خودمون نکردیم 

      و همه ی ما تجربه ی رزیم رو داشتیم که با رزیم میخاستیم وزن خودمون رو کم کنیم 

      اما نمیدونستیم که داریم چیکار میکنیم می اومدیم خلاف ذهن عمل میکردیم 

      اون و تو بد شرایطی قرار می‌دادیم تو  رنج و سختی خودمون قرار می‌دادیم 

      که بیایم وزنی از خودمون رو زمین بزاریم و سبک بشیم 

      در حالی که نمیدونستیم داریم این وزن و دوبرابر میکنیم و سنگین تر 

      چون هر بار که ما آگاهانه تصمیم می‌گرفتیم این اضافه بدنمون رو کم کنیم داشتیم به جسممون فشار می آوردیم که به زور و سختی و بدبختی چند کیلو وزن کم کنیم   اما اون ناخودآگاه که خبر نداشت داریم چیکار میکنیم و باورهای اشتباهی بود تو ناخوداگاهمون 

      ما داشتیم به جسممون فشار می آوردیم و بگی نگی چند کیلو وزن کم میکردیم

      چون رها میکردیم چون خسته می‌شدیم از این همه رنج و سختی و آخرش ما رها میکردیم و بعد از رهایی اون وزن کم شده به مرور و مرور اضافه میشد و یا شاید هم دوبرابر میشد و چاقتر از قبل می‌شدیم و سرانجامی در برنداشت با رزیم گرفتن 

      بارها شاهد بودیم می دیدیم که این فایده نداره ادامه نده پیاده شو از قطار رزیم 

      ولی کی بود که باور کنه 

      یعنی بهمون قبولانده بودن که تنها راه لاغری فقط نخوردنه رزیم ورزشه تحرک داشتنه پیاده رویه الخصوص خوردن خیلی دقت داشتن تو خوردن 

      و همین تاکید کردن‌های زیاده اون موقع هس که ما خیلی از خوردن می ترسیم 

      و میگفتن اگه میخاهی متناسب بشی رزیم بگیر بیا فلانی هم گرفته نتیجه دیده ما فقط نتیحه میدیدیم و به بعد از اون کاری نداشتیم که برگشت خورده وزنش 

      و همیشه دنبال این بودیم که ببینم چه رزیمی بهتره که انجام بدیم 

      ما با رزیم گرفتن نه تنها لاعر نمی‌شدیم که هیج بلکه چاقتر هم می‌شدیم بلکه اون باور رو تنومند تر میکردیم که چاقی ما ارثیه کاری به هیج چیزی نداره 

      اونایی که متناسبن شانس خودشونه لاعرها خدا خواسته اینجور باشن خدا دوستشون داشته 

      ما که باید دیگه این سختی ها رو تحمل کنیم شانسمونه خدا ما رو اینجوری خلق کرده 

      ما به خانواده مادریم رفتیم 

      همیشه میگفتیم ما فقط جاقی به ارث بردیم از مادرمون 

      مردم چه جیزای به ارث میبرن (پول ثروت) ما فقط چاقی

      و اون باور رو قوی تر میکردیم تو ذهنمون که ول کن لاغری بشین چاقی تون کاری به هیچی نداره ژنتیکی چاقی به مادرت کشیدی هر کی هرچی هست هست و همین باورها در ذهنمون داشتیم که نتونستیم به اون ایده آل برسیم 

      چون این باورها از زمانی که من جاق شدم شنیدم و بارها و بارها تکرار  و تثبیت شده در ناخودآگاهم و خیلی محکم و قوی هستش این باورها 

      بخاطر این باورهای اشتباه بود که با رها کردن رزیم اون وزنه برگشت می‌خورد 

      چون ناخودآگاه به راه خودش ادامه می‌داد.

       تو اون مدت هم فشار جسمی بوده که وزن کم میکردیم 

      بدن ما توانایی وزن کم کردن رو داره اونم نه یک کیلو بلکه تا جایی که بخواهی میتونی وزن کم کنی کافیه باورهانون رو شناسایی کنیم و رفتارهای درست رو جایگزین این باورها کنیم 

      چون بدن ما از اول متناسب بوده و باید به اون روال اولش برگرده 

      این جسمی که الان داریم نتیجه ی باورهای اشتیاه ذهنیمونه هر کی در هر شرایطی هس نتیجه ی ذهن خودشه 

      خیلی خوشحالم که در حال پیشرفتم در این زمینه و رها نمیکنم این دوره ها رو و روی خودم کار میکنم که این باورها رو شناسایی کنم و جایگزین میکنم تا به متناسب شدن برسم به ۵۳کیلو گرم 

      از تغییرات من 👇

      چند شب قبل رفتم تو فروشگاه با همسرم بودیم همسرم بهم گقت چیزی نمیخاهی برات بخرم 

      تو فکر بودم کاشکی هم یه جی میخریدم و با هم هستیم تا لذت ببرم از خوردنه 

      و گشنه هم بودم که یهو تصمیمم عوض شد که نه این اشغال ها جیه بخورم بریم خونه گشنمه یه چی میخورم 

      و خودم و اون موقع تحسین کردم افرین مریم چه رفتار زیبایی 

      تونستی چیزی نخری افرین و بعدش اومدم خونه میوه خوردم سیر شدم 

      موفقیت خودم رو تحسین کردم و ثبتش کردم در ذهنم که ببین تونستی چیزی نخری و از با هم بودن  لذت ببریم 

      و یکی دیگه از تغییراتم 

      اینه که وقتی میرم دور یخچال میگم کاشکی یه چی میخوردم و بعد با خودم میگم چرا به خودم ضربه بزنم من که چیزی دلم نمیخاد فقط میخام اوقاتم و پر کنم با خوردن😒

       به جاش آب بخور و یه لیوان آب میخورم اینا خیلی ارزشمند هستن برای من و خودم و تحسین میکنم 

      و امروز که فرزندانم داشتن غذا میخوردن خیلی کم غذا خورد و گقت دیگه نمیخام و من اصراری به خوردنشون نکردم چون فهمیدم خیلی زیبا پیغام سیری رو دریافت کردند  لذت بردم از این رفتارشون 

      و پسرم خیلی اندام عالی داره 

      من همیشه شاهد این پیغام هاشون هستم که چقدر عالی دریافت می‌کنند دیشب هم داشت ساندویج می‌خورد یه تکه اش و نخورد سریع گذاشت کنار 

      گفتم بخور گفت سیرم 

      چقدر زیبا و قشنگ و عالی این پیغام ها رو دریافت می‌کنند لذت میبرم ان شاالله ما هم به زودی زود شاهد این پیغا  ها میشیم و بصورت اتوماتیک این پیغام ها رو دریافت میکنیم 

      خلاصه :

      لاغری ما فقط و فقط از طریق ذهن امکان پذیر هستش و ما باید با کار کردن روی خودمون به اون تناسب دلخواهمون دست پیدا کنیم 👌👌👌😍😍😍

      برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید. ثبت امتیاز
      امتیاز: 4 از 1 رأی مشاهده امتیاز دهندگان
      افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم
      آواتار ghaderianashmill@gmail.com
      1401/05/21 15:58
      مدت عضویت: 1023 روز
      امتیاز کاربر: 54155 سطح ۶: هنرجوی پیشرفته
      محتوای دیدگاه: 182 کلمه

      سلام استاد گرامی و دوستان هم مسیر 

      من هم مثل بسیاری از شما دوستان لحظات سخت رژیم گرفتن رو در طول زندگیم بارها تجربه کردم،

      همیشه از ترس چاق شدن و چاقتر شدن ورزش کردم و خودم رو خیلی اذیت کردم

      و بعد از مدت کوتاهی به حالت اولیه برگشتم.

      با توجه به مطالب استاد درک کردم که باید ما از درون خودمون رو تغییر بدیم نه از بیرون،

      ما باید روی ذهنمون کار کنیم نه روی جسم،

      باید شناسایی کنیم تمام افکار اشتباهی که در طول این چند سال باعث چاقی ما شده است،

      و کمرنگ و کمرنگتر شوند،

      افکار جدید ،باورهای جدید وارد ذهنمون بکنیم،

      پس  رفتارها و عادتهای متفاوتی در ما ظاهر میشوند و پس از آن کم کم جسم ما نیز شروع به تغییر خواهد کرد .

      یاد گرفتم : این اتفاقات فکرکردن و تصویرسازی در ذهن رخ میده ،

      و مغز میاد اون تصویر سازی در ذهن رو به عنوان خواسته ی من ، آرزوی من، تشخیص میده و فرمانها رو جوری صادر میکنه که نتیجه ش اون چیزی میشه که بهش فکر کردم .

      مغز ما برای صدور فرمان تحت تاثیر ذهن قرار میگیره .

      ممنونم استاد گرامی .

      برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید. ثبت امتیاز
      امتیاز: 4 از 1 رأی مشاهده امتیاز دهندگان
      افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم
      آواتار فروغ ریاحی
      1401/05/18 17:39
      مدت عضویت: 1854 روز
      امتیاز کاربر: 34346 سطح ۶: هنرجوی پیشرفته
      دیدگاه فنی
      محتوای دیدگاه: 1,456 کلمه

      سلام و درود بر تمامی اهالی سایت تناسب فکری 

      رژیم گرفتن در گذشته برای من تنها  پلی‌ بود که من رو به آرزوم که لاغری بود میرسوند و من در اکثر مواقع  با تمام توانم رژیم میگرفتم و ورزش میکردم که به جسم دلخواهم برسم و با تمام سختیهاش خیلی هم عالی عمل میکردم اما از یه جایی به بعد که نزدیک وزن دلخواهم میشدم و یا به اون وزن می‌رسیدم دیگه ادامه دادن رژیم برام سخت میشد ومن میخواستم  مثل بقیه بخورم و یا بهتر بگم مثل گذشتم ی خودم دوباره پرخوری کنم و واقعا این جور مواقع بود که  خودم از خودم شکست می‌خوردم و من دوباره  در زمان خیلی کم به حالت قبل رژیمم بر میگشتم و بارها میگفتم من نمیتونم برای همیشه لاغر باشم و اگرمیخوام همیشه لاغر باشم باید همیشه هم رژیم و ورزش داشته باشم که برام  سخت هست .

      اما حالا که آگاه شدم متوجه میشم که چقدر کار خنده داری میکردم چون تمام فعالیتهای بدن من تحت کنترل مغز  هست و این خوردن هم یه فعالیتی هست که تحت کنترل مغز هست و من باید از منشأ این مشکل رو حل کنم همانطور که من ضربان قلبم و تنفسم و پلک زدنم و … خیلی اتوماتیک  هست باید خوردن من هم اتوماتیک انجام بشه که در لاغرها همین اتفاق داره میوفته یعنی خوردن به صورت اتوماتیک در بدن اجرا میشه اما در چاق ها این دستور داره با دخالت ذهن به صورت دستی انجام میشه و نتیجه اش میشه چاقی پس ذهن ما چاقی رو یادگرفته از اطرافیان از خانواده از دوست از آشناها و حالا داره اجراش می‌کنه و اما اگر ما از نتیجه اش راضی نیستیم پس  بیایین به ذهن دوباره لاغری رو یاد بگیریم تا به نتیجه ی دلخواه برسیم .

      چند نمونه از افکار های چاقی که من  در گذشته از اطرافیان یاد گرفته بودم 

      مواد غذایی مختلف در بدن تاثیرات متفاوت دارن و من باید بعضیا رو نخورم یا کم بخورم که چربی در بدن من جمع نشه 

      من باید در ساعت خاصی غذا بخورم که اون غذا تبدیل به چربی در جسم من نشه 

      من باید کلی تحرک داشته باشم که چربی درجسمم ذخیره نشه .

      اما افراد لاغر اصلا از این افکار. ندارن خیلی راحت هر ر وقت گرسنه باشن از اون غذا برمیدارن و میخورن و اصلا نه تفکیک مواد غذایی دارن نه کاری به زمان دارن نه کاری به فعالیت بدنیشون دارن 

      من قبلا که در رژیم بودم و همیشه هم اضافه وزن داشتم خیلی وقتها میشد که  من سیر بودم ولی وقتی  با یک غذایی و یا خوراکی  مواجه میشدم در خانه ی مادرم و یا تفریح و مهمانی و  یا موقع غذا خوردن بقیه خیلی راحت شروع به خوردن می کردم اما یه فرد لاغر هرگز همچین کاری نمیکنه اگر سیر باشه به راحتی میگه من سیر هستم و میل ندارم و نمیخوره اما خود من هنوزم شده گاهی اوقات به بهانه های مختلف غذا وارد بدنم میکنم مثلا 

      بزار بخورم همین یه امشبه 

      بزار بخورم چون خوشمزس 

      بزار بخورم چون بهش علاقه دارم 

      بزار بخورم چون اومدم مهمونی 

      بزارم بخورم چون پولش رو دادم 

      بزار بخورم چون  بی کالری مثل آب 

      بزار بخورم چون مقوی ،چون گیرم نمیاد ،چون می‌خوام خوش بگذرونم ،چون می‌خوام تفریح کنم ،میخوام احترام بزارم ،میخوام اسراف نشه ،میخوام بخورم چون غذا زیاد هست و …

      و در این جور مواقع هیچ کس حریف من نمیشد و من به راحتی زیاده روی میکردم در حالیکه میدونستم دارم کار اشتباه میکنم اما کسی نمیتونست جلوی دستور مغزی من رو بگیره و من به راحتی پر خوری میکردم .

      نگرش  افراد چاق و لاغر به غذاها خیلی متفاوت هست مثلا یه فرد چاق میگه خوردن نوشابه = چاقی اما یه فرد لاغر خوردن نوشابه =پوکی. استخوان  و نتیجه درجسم متفاوت میشه پس باید نگرش ما در مورد غذایی تغییر کنه و فرمول‌های ذهنی ما تغییر کنه و  بعد خود به خود واکنش ذهنی ما تغییر کنه و بعد جسم ما تغییر می کنه .

      و این تغییر فرمولهای  ذهنی با رژیم امکان ندارد و نه تنها امکان نداره بلکه حرص و ولع ما در خوردن بیشتر میشه و فشار عصبی در مغز ما بیشتر میشه و …. تا جاییکه دیگه بعد از مدتی ما رژیم رو رها میکردیم  پس با فشار آوردن از بیرون ما نمی‌توانیم برای همیشه  متناسب بشیم شاید مقطعی  بشه ولی برای همیشه امکان نداره 

      من زمانی که وارد این مسیر شدم پذیرفتم که تمام دلایل من برای چاقی بیخود و الکی هستن مثلا 

      من سالها میگفتم چاقی  من به خاطر ازدواج من هست اما چه ربطی داره کلی آدم میشناسم که ازدواج کردن و همچنان لاغر هستن مثل دوستم مثل خانم  همسایه مون مثل خواهرم و خواهر همسرم 

      من سالها میگفتم من به خاطر دو زایمانم طبیعی که سایز بزرگی داشته باشم اما حالا میگم چه ربطی داره دوستم و خواهر همسرم و بازم خانم همسایه ما با وجود دو زایمان بسیار لاغر و متناسب هستن .

      سالها میگفتم چاقی من به خاطر خوردن مواد غذایی چرب و پر کالری و نشاسته ای  و شیرین هستن اما چه ربطی داره دختر خودم که بسیار لاغر هست هر چی بخواد میخوره اما لاغرها 

      .سالها میگفتم چاقی من به خاطر کم تحرکی هست اما چه ربطی داره دختر خودم دقیقا از وقتی کرونا شد و من وارد این مسیر شدم و ایشون حتی یه مدرسه رفتن هم نداشت و همش  دراز کش روی تخت خواب بود وزن بسیار زیادی کم کرد وخیلی لاغر شدچون من دیگه ایشون رو مجبور به پرخوری نکردم .

      سالها میگفتم چاقی من به خاطر اشتهای زیادم هست اما حالا آگاهم  اشتها یی در ما وجود ندارد اون در ذهن من لونه داره من به جای اشتها دارم باید بگم حق انتخاب دارم .

      سالها میگفتم چاقی من به خاطر دارو هست اما خیلی از اشناهای من همین دارو رو مصرف کردن و بسیار لاغر هستن

      و ازوقتی نگرشهای من تغییر کرد دیگه انگار من حرص و ولع  خوردن نداشتم و دیگه تمایلی به پرخوری نداشتم و خیلی به اندازه تر خوردم و حتی  همین تغییر نگرشها در مواد غذایی باعث میشه که من چاق نشم مثلا برای مواد غذایی نباید کلی حرف و حدیث داشته باشم که این خوراکی  چون چرب و یا شیرین و یا چون  پر کالری  و … هست   باعث چاقی من میشه چون ذهن من بر اساس همین ورودیها که در ذهنم از طریق اطرافیان کسب کردم داره جسم من رو رقم میزنم وگرنه برای ذهن هیچ فرقی نداره که من یه خیار میخورم یا یه بستنی میخورم اون به اندازه خوردن من براش مهم است اگر بیشتر بخورم تبدیل به چاقی در جسمم میشه اگر به اندازه  بخورم بسیار لاغر و خوش‌اندام خواهم بود پس بارها باید بگم موادغذایی هیچ  فرقی با هم ندارن و اونها قدرت چاقی من رو ندارن این من هستم که با رفتارهای نادرستم چاقی رو به جسم خودم هدیه میدم 

      پس برنامه ریزی مغزی نیاز به آموزش داره که من دارم در این مسیر اونها رو یاد میگیرم 

      من چندین بار در زمانهای مختلف رژیم میگرفتم و ورزش میکردم و لاغر هم میشدم اما همیشه ترس داشتم که اگر این ورزش نباشه و این رژیم نباشه من چقدر چاق خ‌واهم شد و زجر خواهم کشید و من در این پنج سال آخر وابستگی شدید  به این دو داشتم و میترسیدم که رها کنم و اوضاع بدتر بشه و من همیشه  با تمام توانم شروع میکردم اما در حین  رژیم خسته میشدم اما به عشق لاغری ادامه میدادم و همینکه نزدیک وزن دلخواهم میشدم دوست داشتم به سبک گذشته بخورم و یه چند روی هم این کار رو میکردم و چون وزنم سریع می‌رفت بالا دوباره شروع میکردم به رژیم گرفتن ولی خسته میشدم دلم میخواست مثل بقیه غذا بخورم و یا  ازاد باشم و همیشه به حسرت به لاغرها و نگاه میکردم که خوش به حالتون هر چی شما بخوابین میخورین و لاغر هم هستین و همیشه میگفتم چرا من نمیتونم ؟ خلاصه اینکه جرات ترک کردن اونها رو نداشتم  در حالی که میدونستم ورزش بدون رژیم فایده نداره اما من همش میگفتم نه باید برم ورزش که شاید حد اقل کمی از این مواد غذایی که در روز مصرف میکنم رو بسوزنم و جلوی چاقی بیشتر رو بگیرم خلاصه اینکه همیشه  درحال جنگ با خودم بودم و خیلی وقتها شکست می‌خوردم و یه جاهایی هم پیروز میشدم اما در کل  این اواخر به خاطر باورهای نادرستم که از پزشکان گرفته بودم به جایی رسیده بودم که واضحا  رژیم و ورزش هم به دادم نمی‌رسید من ته رژیم و ورزش سنگین بودم تا جایی که کمر درد شدید و زانو درد بسیار شدید گرفتم و برای هر دو مشکلم یه ماه در خانه استراحت کردم اما حاضر نبودم ورزش نرم که مبادا چاقتر بشم و اونجا بود که گفتم پس مشکل من چی هست و دقیقا زمانی که وارد این راه شدم متوجه شدم مشکل از ذهن من هست و نیاز به انجام هیچ کار سخت و طاقت فرسایی نیست فقط کافیه رفتارم و نگرشم تغییر کنه تا من به وزن دلخواهم برسم .

      برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید. ثبت امتیاز
      امتیاز: 5 از 2 رأی مشاهده امتیاز دهندگان
      افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم
      آواتار Labkhande zemestan
      1401/03/13 07:50
      مدت عضویت: 1446 روز
      امتیاز کاربر: 11422 سطح ۴: هنرجوی مبتدی
      دیدگاه فنی
      محتوای دیدگاه: 1,105 کلمه

       ب نام خدا 

      سلام خدمت دوستان گرامی و استاد عزیز 

      دیروز نتونستم دیدگاهمو کامل و ثبت کنم امروز ک چش وا کردم اولین کارم انجام تکلیفم دیروزم شد چون ب این باور رسیدم ک نوشتن چقد میتونه تاثیر گذار باشه و خیلی وقتا بعدا میام دبدگاه خودمو  میخونم و میگم ببینم  ذهنم اون لحظه چیا بوده ومن مکتوب کردم 

      رژیم کلمه ای ک از شنیدنش انگار چهار ستون ادم ب لرزه در میاد ،و چقدسختیها وزجر هارو ذهن مرور میکنه، رژیم یعنی محدودیت ،نخوردن چیزایی ک دوست داری، سر دردها ، ضعف ها ،خجالت کشیدن در جمع ها ،عصبی شدن ها ،تنفر وقهر از خود ک چرا باید اینجوری باشی، خوردن چیزایی ک دوست نداری ،اخه تاکی میشد این وضعیت روتحمل کرد ،وقتی با این همه محدودیت وفشار ذهنم اشوب شده داغون شده وآواری از حس و حال بد در من ایجاد شده چطورمیتونم نتیجه خوب بگیرم، وقتی موافقت ذهنمو جلب نکردم وفقط  دارم با رژیم باهاش میجنگم و بهش زور میگم ومیخوام ب زور بگم ک خلاف باورهات ونگرش هات میخوام عمل کنم ،ب زور می‌خوام گشنه نگه دارم  و در حالی ک در ذهنم کلی باور چاق دارم ک میگه بخور گشنه ای ضعف میکنی ،بخور خوشمزه اس دیگه ازش بعدا نیست ،بخور گناه داره حیف و میل میشه ومدام اینها در ذهنم مرور میشه ومن میخوام با جنگوفشار بهش ب زوربگم ن جلوتو میگیرم،تا کجامیتونم باهاش بجنگم، ذهنم سالها چاقیو یاد گرفته ب زور نمیتونه باور هاشو کنار بزاره ،فقط و فقط با صلح و اموزش لاغریه ک میتونم  موافقت ذهنمو برای لاغری بدست بیارم اونوقته دیگه نیازی ب زور نداره وخود ذهن منو ب مسیر لاغری میبره، وقتی من بزرگترین علت چاقیمو غذا خوردن میدونم و همیشه میترسم از غذا،تا کی میتونم رژیم بگیرم و ب زور جلوی خیلی از غذاهارو ک بدنم ازشون انرژی میگیره رو متوقف کنم،اینجوری بیشتر اسیب میزنم ب بدنم ، من با رژیم ب بدنم گفتم ک تو نمیتونی ،بلدنیستی وتوانایی لاغر شدن رو نداری بس من باید جلوتو بگیرم،در حالی ک قانون جهان غیر از اینه،وقتی این همه ادم میخورن ولی متناسب هم هستن بس جسم منم همین طوریه وگرنه ک دور از عدل الهی بود،وقتی من با دستای خودم غذای اضافه و اشغال رو واردبدنم کردم وقتی چیزایی ک نیاز نداشتم تا فشار شکم و درد و تهوع خوردم بس چطواز خودم انتظار لاغری وتناسب وعدل خداروبخوام ، خدا ب من اختیار داده من با اختیار خودم تصمیم ب اضافه خوری کردم و از اون هم ترسبدم و نتیجه اش شده چاقی و الان با همون اختیار تصمیم میگیرم ک به واکنش بدن فوق هوشمندم توجه کنم ،بدن من هم مثل هر انسان متناسب الارم های سیری و گرسنگی روداره و میتونه این پیغام هاروب من برسونه ،اگه من صبر کنم میتونم صداشو بشنوم میتونم پیغاماشودریافت کنم ، قبلا ک این فایل روگوش دادم این کارو عملی انجام دادم وچ حس خوبی داره حس انتخاب ،این دیگه زور ب بدن نیس رژیم نیس ،من انتخاب میکنم ب پیغام بدنم اهمیت بدم منتظر میمونم تا بهم بگه نیاز ب تامین انرژی داره ووقتی چیزی میخورم ب مقدار ونوع غذا کاری ندارم و توجه میکنم ک بدنم کی میگه بسه من دیگه نیاز ندارم دیگه حس ضعف ندارم دیگه قاروقور نمیکنم واز همین مقدار میتونم کلی انرژی بگیرم واونجاست ک من ب انتخاب و اختیار خودم دست از اضافه خوری برمیدارم و از تجربه  اشغال وارد نکردن ب بدن وسبکی لذت میبرم، طبیعت بدنم من متناسب شدنه وقتی من پیغام هاشو دریافت کنم و عمل کنم جسمم ب بهترین شکل کار خودشو میتونه انجام بده بدون اینکه نیاز ب تلاش خاصی داشته باشه خودش متناسب میشه ، مهمترین دستاورد عملی کردن این فایل و اموزش اینه ک دیگه ولع خوردن نداری چون ب ذهنت اطمینان میدی ک هر وقت ک نیاز داشتی من تامین میکنم و قرار نیست ک محدودیت بدم قرار نیس اذیت بشم ب وقت وموقعش همه چی در اختیارم هست و میتونم استفاده کنم ،اونوقته ک حس ارامش میادو این حس ارامش مهمترین گام برای متناسب شدن وب سر انجام رسوندن هر خواسته وکاریه، من قبلا اغلب اوقات فقط برای لذت وتفریح میخوردم یا وقتی عصبانی وناراحت بودم مثلا از حرص برای اروم شدن،برای تمام خوردن ها بهونه داشتم، ولی الان میخوام مدام از خودم بپرسم دلیل غذا خوردنت چیه ؟؟؟الان برای چی میخوای این مواد غذایی روب بدنت برسونی ؟؟؟ مگر نه اینکه غذا خوردن فقط وفقط یک دلیل داره و اونم تامین انرژی بدن برای ادامه مسیر زندگی، ب ماشین برای چی بنزین میزنیم ؟برای اینکه تبدیل ب انرژی بشه ومارو تا مقصد برسونه ,مواد غذایی هم فقط وفقط همین حکم رودارن ن بیشتر ،من برای چی الان میخوام غذا مصرف کنم ؟ایا الارم من برای خالی بودن معدم روشن شده؟؟؟ ایا چراغی روشن شده ک ب من نشون بده الان نیاز دارم ک چیزی بخورم؟؟؟ ی ماشین ک ساخت دست بشره میتونه با چراغ و الارم نشون بده ک الان نیاز هست ک بهش سوخت برسه .هر چند این نیازش بیشتر باشه چراغ هم چشمکش تند تر میشه،منی ک ساخت دست الهی هستم مگه میشه ک الارمی نداشته باشم وخودم همش در گیر این باشم ک الان گشنمه اینو بخورم نکنه گشتم بشه .متوجه نشم و مدام درگیر این باشم ک چیو برای چ ساعنی اماده کنم وکنار بزارم ک ممکنه گشنم باشه و زود احتیاج داشته باشم ،بابا ی ماشینم وقتی میخواد بنزینش تموم بشه واز اولین الارم تا اون اخرش کلی زمان میبره ومیتونه مسیر بره ،بس من چرا بخودم اینو تلقین کردم ک ی ذره دلم چیزی خواس یعنی گرسنم بس زودی بدوام وبخورم تا ضعف نکرده، ضعف اصلا چی هست ؟؟؟؟این همه ادم های متناسب یهو میشنوی میگن اره امروز مشغول کاری بودم هیچ وق نکردم یا یادم نشده چیزی بخورم،بس اینها چرا صدبار در طول روزضعف نکردن بعد منی ک ذهن چاق دارم ومدام توجهم ب ساعت ووقت غذاست نیم ساعت از ظهر بگذره ب خودم میگم دارم ضعف میکنم ،در حالی ک من ضعف ندارم من ذهن چاقی دارم ک مدام میخواد طبق باورهای چاقش عمل کنه،والان ک دارم لاغری رویاد میگیرم یکی از قدم هاشم اینه ک من ب بدنم ب جسمم اعتماد کامل میکنم ومیگم ک جسم عزیزم من میدونم ک توکامل افریده شده ای ومیتونی پیغامهاتو ب من برسونی بس ذهن عزیزم من منتظر میمونم تا تو بهم علامت بدی واونوقت هیچ محدودیت و ممانعتی در کار نیست تا باز تو کمکم کنی وپیغام سیریتو بهم بدی ،تا من لذت گرسنگی و سیری رو تجربه کنم وچقد لذت بخشه دریافت این حس ها اونم ن با فشار ودرد بلکه با حس لذت بخش.

      خدایا هزاران بار شکرت ک فرصت  چشیدن لذت این حس هارو بهم دادی ومنو ب مسیری هدایت کردی ک اگاهم کرده ک چ بدن هوشمندوکاملی روبهم هدیه دادی خدایا بی نهایت سپااااس 

      برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید. ثبت امتیاز
      امتیاز: 33 از 7 رأی مشاهده امتیاز دهندگان
      افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم
      آواتار متناسب شاد
      1401/02/27 19:08
      مدت عضویت: 1643 روز
      امتیاز کاربر: 4097 سطح ۴: هنرجوی مبتدی
      محتوای دیدگاه: 471 کلمه

      سلام

      خدا روشکر که همون روزهای اول تونستم براین مسله خوردن غلبه کنم وبدون ترس غذا بخورم ‌ چون دقیقا متوجه شدم چیزی دلم بخاد ونخورم بدنم سریع شروع به ذخیره کردنش میکنه .

      اما چندتا باور اشتباه درمورد یه سری از غذاها داشتم که بها دادن بیش ازاندازه به آن غذاها بود واونها را آرام آرام دارم درذهنم حلش میکنم .مثل گوشت وکباب و..‌.

      وهمینطور نقطه گرسنگی وسیری رو هم بااین فرمول پیدا کردم وبا این قضیه هم مشکلی ندارم .

      فقط تنها مسله ای که روند لاغری منو کند کرد این بود که امسال چون ساعت یک ساعت جلو کشیده شد و من به طبع بایستی یک ساعت زودتر بیداربشم و آماده شم برای رفتن به محل کارم .

      واین باعث شد که صورتم یه مقدار افت کنه وزیر چشمام گود بیافته و.. . ومنی که در روند لاغری بودم از مادرم هر روز میشنیدم که بسه دیگه لاغر نشو صورتت زشت شده ومن تعجب میکردم من که رژیم ندارم چرا نزدیک به ۱۰ کیلو کم کردم اینطوری نشدم .

      وازبس به این روش لاغری مطمن بودم چند روز تمام مرتب کارم این بود بیام فرمول غلط ذهنی رو پیدا کنم که متوجه شدم بله یه باوری داشتم که کم خوابی باعث پریدگی رنگ وروی صورت میشه ومن چون این دوماهی بافشار و به زور درحالیکه خواب آلود بودم بیدارمیشدم ومیرفتم محل کارم این باور کهنه قدیمی اجراشد و قیافم به هم ریخت .

      واومدم کلی آدم از دوربریام برای ذهنم مثال زدم که نگاه صبح زود بیدارشدن باعث خرابی صورت نمیشه و … . و هر روز دارم روش کار میکنم و این باعث شد که اتوماتیک وار شبها زودتر بخوابم .

      و باعث شد که برای ذهنم منطقی کنم که دیدی لاغرشدن ربطی به قیافه نداره و تو این مسیر متناسب شدن رو همچنان باعشق مثل قبل پیش برو .

      من اگه اطمینان ازاین روش نداشتم وبه این ایمان نمیرسیدم تحت فشار وسرزنش خانواده قرار میگرفتم وپروسه زیبای لاغریم متوقف میشد .

      دوستان بایستی خیلی مراقب باشیم که اگه جایی پروسه لاغریمون دچارمشکل شد آنقدر به این دوره اطمینان داشته باشیم که بیایم دنبال علت باشیم نه کنارگذاشتن دوره ورها کردن آن .

      الان ترس ازلاغرشدن درمن باشناسایی این فرمول کمرنگ شده ومن همچنان باعشق این مسیر رو ادامه میدم .

      مگه استاد میدونه که من درگذشته چه باورهایی درمورد چه مسایل زندگیم داشتم که بتونه بهم راهکار بده .

      اگرچه ایشون تا اونجاییکه امکان داره راهکار میدن . بقیش به عهده خودمونه .

      اگرچه مطرح کردن این موضوع زیاد ارتباطی با فایل امروز نداشت ولی چون خودم تو پروسه متناسب شدن بعد کاهش وزن ۱۰ کیلو وبیشتر بهش برخوردم ونزدیک بود برام مانع ایجاد کنه خاستم باهاتون به اشتراک بزارم هم برای خودم نکته مهمی داشت وهم برای انتشار این تجربه .

      وچقدربایستی حواسمون باشه که چه مانع های مخفی وجود داره که حتی دقیقه ۹۰ هم ممکنه گل بخوریم و بازنده بشیم .

      خدایا شکرت بابت الهامات بی نظیرت

      تشکر ازاستاد عالیقدر.

      برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید. ثبت امتیاز
      امتیاز: 10 از 2 رأی مشاهده امتیاز دهندگان
      افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم
      آواتار asmagazban
      1400/12/12 17:53
      مدت عضویت: 1510 روز
      امتیاز کاربر: 6989 سطح ۶: هنرجوی پیشرفته
      مدال طلایی
      محتوای دیدگاه: 407 کلمه

      هم مسیر بودن و درمدارخواسته  بودن یعنی بودن برای هدف   

      چاقی و لاغری هر کدومشون به نوعی یک انتخابه اما این به وسیله ی ذهن ناخودآگاه شکل میگیره با اراده یابی اراده بودن درصورتیکه وقتی تصمیم میگیرم که از اراده ی فکری خودم به تنهایی دست بکشم و به اراده‌ی خدا بپیوندم  اون زمان هست که در مسیر خواستم قرار میگیرم  ذهن من پرشده از افکار احساسات و رفتارهایی که منیت رو پرورش داده همون ها ییکه  دیگران برام تعیین کردن ومن  ازشون یادگرفتم وحالا تبدیل به  الگوهای ثابت رفتاریم شدن چاق شدن من هم به همین شکل بود با الگو برداری از مادرم با درخواست های من که در بچگی صورت گرفته مثلا یه شعری بود همیشه می‌خوندم تپلو یم تپلو  صورتم مثل هلو قد و بالا م کوتاهه چشم وابروم سیاهه  وکلی چیزهای قشنگی بود که به چاقیم نسبت داده می شد واین هم مسیر چاقی روهموارتر میکرد  اما من  درسن هفت سالگی اطلاعی از ش نداشتم و ادامه داشت  فیلم هاو سریال هایی می‌دیدم که آدمها برای محبوب دیگران شدن چه کارها که نمیکردن و من هم درحال الگوبرداری بودم ازخانواده  اطرافیان و از تلویزیون و… وقتی خواستم که رژیم بگیرم  و لاغربشم اون داده های ذهنی روفراموش  کرده بودم که ذخیره شده در عمق درونم ومن هم فکرمیکردم که دارم مسی درست رومیرم  الان تازه بعداز اینکه داره زمان میگذره دارم درک میکنم که سیری واقعی یعنی چی ولع خوردن یعنی چی گرسنگی واقعی یعنی چی اون زندگی که من داشتم وی بودوهمین زندگی که حالا دارم یعنی چی همه چیز درونیه تازه دارم یاد میگیرم که به ذهنم اعتماد کنم به اون بخشی که بهم اطمینان میده که میتونم لاغربشم دارم یاد میگیرم چه زمانی سیرم چه زمانی واقعا گرسنمه ودارم می فهمم چه کارهایی هستن که باید اصلاح بشن شخصیتم تغیرکرده بهم گفتن  لاغرشدی اما رابطم با درونم باید تغییرکنه باید باصلح باشه باید طوری زندگی کنم در رابطه با رفتارم حالم بدنشه چون خودمم که دارم انتخاب میکنم که چه رفتاری روتکرارکنم آگاهانه یانا گاهانه خودم بهتر میدونم که چطور دارم رفتارمبکنم وچه نشخوار هایی توذهنم هست که باید شروع کنم به درست کردنش به این هم رسیدم که اگه رفتارمو تغییرندم فقط افکارمون تغییر بدم این یعنی اینکه به مسیرم ایمان ندارم  واگر بخوام هردو روباهم عمل کنم به نتیجه میرسم.واین به لطف حضور داشتن درمسیراگاهی هست که خدا سر راهم قرار داد تابا کسانی آشنا بشم که بتونم درمسیرباقی بمونم شکروجودتون وشکر حضورش که همیشه ودرهوه جا هست.🙏🌹🙏❤️

      برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید. ثبت امتیاز
      امتیاز: 10 از 2 رأی مشاهده امتیاز دهندگان
      افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم
      آواتار متناسب شاد
      1400/12/10 19:30
      مدت عضویت: 1643 روز
      امتیاز کاربر: 4097 سطح ۴: هنرجوی مبتدی
      محتوای دیدگاه: 220 کلمه

      سلام

      لاغری با رژیم چیست؟

      یک نوع محدودیت هست درغذا خوردن . که نتیجه ماندگار  ندارد . وحرص و ولع خوردن رو درما زیاد میکنه .

      اینکه فرد دیگری برای ما تعیین تکلیف کنه چه غذایی رو بخوریم و چه مقدار بخوریم و کی بخوریم .

      نگرش اشتباه دراین سبک لاغری

      موادغذایی خاصیت چاق کنندگی داره

      و بعد خوردن احساس بدی داریم چه کم بخوریم و چه زیاده روی کنیم .

      درست رفتار کردن با مواد غذایی چیست؟ 

      یک نوع آزادی هست در غذا خوردن .که نتیجه ماندگار دارد

      اینکه خودمان برای غذا خوردنمان تصمیم بگیریم که چه غذایی رو بخوریم وچه مقدار بخوریم وکی بخوریم . 

      نگرش درست چیه؟

      موادغذایی خاصیت چاق کنندگی ندارن بلکه رفتارما دربرخورد با مواد غذایی خاصیت چاق کنندگی ما را دارد.

      وبعد خوردن مواد غذایی احساس خوبی داریم یعنی درست رفتار کردیم .

      من خودم گاها اتفاق میافته که بعضی وقتها یک ظرف کوچک غذا میخورم سیرمیشم . گاهی هم یک ظرف بزرگ و گاهی اصلا میلم نمیکشه و غذا نمیخورم .

       و هر سه بار  احساس خوبی دارم چون اختیار خوردنم دست خودم هست وکسی برام تعیین تکلیف نمیکنه که غذاها رو تفکیک کنم به کم کالری و پرکالری .و تازه هر مقدار از هرغذایی که دلم بخاد  که احساس خوبی بهم بده میخورم درحد سیری .

      وچقدر هم لذت بخش هست . که گاها درحد یکی دولقمه دربشقاب میمونه و اونها رو دور میریزی و نمیخوری .

      برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید. ثبت امتیاز
      امتیاز: 5 از 1 رأی مشاهده امتیاز دهندگان
      افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم
      آواتار rashin.hassas@gmail.com
      1400/12/08 16:18
      مدت عضویت: 1062 روز
      امتیاز کاربر: 236 سطح ۱: کاربر مبتدی
      محتوای دیدگاه: 226 کلمه

      واما گام ششم

                  رژیم

      این یک کلمه محدود کننده اونقدر برای ما چاق ها عوارض داشته که نمیشه شمرد

      اول از همه اعتماد به نفس آدمو از بین میبره و همش فکر میکنی چقدر بی اراده ای

      چیزی که آزاردهنده تر از خود رژیم هست ترس از بازگشت وزن کاهش یافته هست

      من خودم خیلی خوب با رژیم کنار میومدم بیشترین کاهش وزنم حدود ۲۵ کیلو بعد زایمان پسرم در دوران شیر دهی بود بقول خودم کاملا اصولی کاهش داشتم مثلا بعدشم تثبیت گرفتم ولی بعد از مدتی افزایش وزن داشتم یعنی هرچه رشتم بنبه شد

      از اینکه همش باید جلوی خودمو میگرفتم و دربرابر خوردن مقاومت میکردم خسته خسته بودم 

      الان که با راهکار اصلی لاغری آشنا شدم مطمنم که میتونم از یه لاغری بی دردسر  همراه با آرامش نهایت لذتو ببرم

      از امروز بیشتر از پیش به زمان گرسنگی واقعی و سیری توجه میکنم و روال زندگیم قرار میدم این روشو

      دیگه از سرزنش و سرکوفت زدن به خودم و بدنم نازنینم دست برداشتم 

      از بدنم معذرت میخوام که این مدت هرچی و هر مقدار نا متعارف بهش وارد کردم  و باعث آزارش شدم 

      باعث شدم بار بیشتر از تحملشو باخودش حمل کنه وزنه های سنگینی بهش آویزون کردم که الان دونه دونه اونارو زمین میزارم و از احساس سبکی لذت میبرم

      من ایمان دارم که روش لاغری با ذهن تنهاترین روش لاغری هس 

      با تمام توان پیش بسوی تناسب اندام

      برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید. ثبت امتیاز
      امتیاز: 8 از 2 رأی مشاهده امتیاز دهندگان
      افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم
      آواتار ghaderianashmill@gmail.com
      1400/11/29 14:28
      مدت عضویت: 1023 روز
      امتیاز کاربر: 54155 سطح ۶: هنرجوی پیشرفته
      محتوای دیدگاه: 123 کلمه

      سلام استاد عزیز و دوستان همراه
      قبل اینکه بنویسم در مورد گام ششم
      مطالب خیلی ها رو خوندم جالب بود،
      میخواستم بگم این حالت ۱هفته رو من تجربه کردم چون ۲شنبه ها و ۵شنبه ها روزه میگیرم خیلی حس خوبی هستش کاملا گشنه میشم و هرخوردنیی ارزش دیگه ای پیدا میکنه،
      باعث میشه روزهایی که روزه نیستم خوردن اینقدر اهمیت نداشته باشه،
      هدف اصلی من اون احساس آرامش و حس معنوی خوبی هست که موقع روزه پیدا میکنم،
      خیلی وقته میخوام از استاد بپرسم که اشکالی نداره چون هدف من از این ۲روز در هفته روزه بودن، رژیم نیست،
      لطف کنید نظرتون رو بهم بگید؟؟
      اما این تمرین یه هفته ای رو هم اجرا میکنم مطمئنم خیلی کمک کننده هستش.
      ممنونم استاد عزیز از مطالب باارزشتون
      روز خوبی داشته باشید :))

      برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید. ثبت امتیاز
      امتیاز: 0 از 0 رأی
      افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم
      مشاهده پاسخ ها
        امتیاز کاربر: 6196 سطح ۳: کاربر پیشرفته
        محتوای دیدگاه: 20 کلمه

        سلام و درود
        هر اقدامی که به شما احساس بهتر بده مانعی نداره
        تجربه کردن باعث بهبود عملکرد و افزایش مهارت میشه

        برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید. ثبت امتیاز
        امتیاز: 0 از 0 رأی
        افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم
      آواتار جاودانگی
      1400/11/23 17:14
      مدت عضویت: 1631 روز
      امتیاز کاربر: 590 سطح ۲: کاربر متوسطه
      مدال طلایی
      محتوای دیدگاه: 1,056 کلمه

      سلام خدمت استاد و دوستان متناسب 

      گام ششم:آیا با رژیم لاغری میتوان لاغرشد؟

      خب جواب این سوال و که هممون میدونیم و خیلی قاطعانه جوابمون خیر هستش .حتی دوستانی که نتایج خوبی هم گرفته باشن و به فرض 20کیلو هم کم کرده باشن اما به محض رها کردن رژیم کل اون وزن برگشته شایدم بیشتر و همراه وزنشون خیلی چیزای دیگه هم ازدست دادن .مثل آرامش اعصاب احساس توانمندی و …. 

      باهربار رژیم گرفتن و رهاکردن ما فقط و فقط خودمونو سرزنش میکردیم که تو ایراد داری که نتیجه ماندگار نمیگیری ببین فلانی و فلانی تونستن .درحالیکه اصلا نمیدونستیم تو ذهن اون آدم چی میگذشته ،شاید اون کلا عمر چاقیش 5سال بوده و سرجمع دوتادونه فرمول چاقی داشته ،اما ما اون رو نمیدیدیم فقط کار به نتیجه جسمی داشتیم . 

      چقدر ضربه خوردیم از این قضاوت کردنای سطحی . خدادوشکر که الان دیگه اینطوری فکر نمیکنیم . 

      اصلا رژیم یعنی چی؟یعنی من به بدنمم این حس و القا میکنم که تو ناتوانی تو عرضه نداری منو متناسب کنی فقط بلدی هرچی میخورم و چربی کنی .من باید بهت فشار بیارم بدترین رژیمارو بهت تحمیل کنم تا یه تکونی بخودت بدی. درحالیکه اون بنده خدا داره سخت ترین کارای ممکن رو بی سر صدا سالیان سال برام انجام میده ها اما من اونارو درنظر نمیگیرم تمام فکر و ذکرم اینه چرا لاغر نمیشم.

      اون روز یه جا میخوندم که در طول روز یک انسان حدود 200 هزار بار تنفس میکنه . حالا اگه  همین کارو قرار باشه آگاهانه انجامش بدیم انقدر تبصره و ماده و …. بهش اضافه میکنیم که سر یه هفته نشده بیخیال تنفس کردن میشیم . اما این جسم قدرتمند ما داره یواشکی خودش تمام اینارو مثل آب خوردن انجام میده .

      یا قلبمون تواینهمه سال بدون لحظه ای توقف شبانه روزی داره میتپه اگه اینکارم به عهده ما بود و خودآگاه باید انجام میشد فکر کنم نسل بشر همون سالای اول منقرض میشد !چون انقد ر سخت و پیچیدش میکردیم که انجامش از عهده خارج میشد دیگه . 

      کل بدن ما  خیلی قدرتمندانه و شگفت انگیز  دارن به بهترین شکل ممکن کارشونو درست و بی نقص انجام میدن .اونوقت چطوره که فقط یه لاعری براش سخت و نشدنیه؟

      مورد دیگه ای که خیلی کار و برامون سخت کرده نحوه برخوردمون با تمام مواد خوراکیه . یعنی حتی آب خوردن  رو هم بردیم تو دسته مواد چاق کننده !!!

      برای شخص من بجز کاهو و گوجه خیار و سبزی خوردن و گوشت سفید آب پز ،تمام مواد غذایی ترسناک و چاق کننده بود. واقعا میترسیدم که لب بزنم و چاق بشم . 

      هروقت شیرینی یا کیکی که خامه زیاد داشت میدیدیم حالم انقد گرفته میشد که هنوزم یادم میفته یطوری میشم . کل اون ساعتی که تو مهمونی یا تولد بودم گفتگوی ذهنی داشتم فقط میگفتم خدایا زود تموم شه من برگردم خونه انقدر که بهم میریخت اعصابم .چون یا نمیخوردم اون کیک و یا کافی بود یه تکه شو بخورم دیگه ول کن خودم نبودم .

      یا یه کسی پیش من باِلذت ته دیگ روغنی میخورد یا سرخ کردنی ،انقدر حالم بد میشد که چرا اون آزاده هر چیزی حتی روغن بچکه از غذاش بخوره اما من باوجود رژیم و ورزش بازم اضافه وزن دارم و اون کاملا لاغره .

      برای رفع این باور که خوردن باعث چاقیه و من باید مراعات کنم تو خوردنم و همیشه رژیم باشم شروع کردم به مثال پیدا کردن ،تو نزدیکای خودم فقط تونستم 50 شصت مورد پیدا کنم که شاید دوبرابر من میخورن از تمام غذاها اما از اول لاغر بودن تا الان .تکون نخورده اندامشون .

      دیگه بدن من مگه چقدر فرق داره بابقیه .بایکیشون دوتا سه تا اصلا ده تاشون فرق داره یعنی دیگه با 60 تا ادم دیگه من تفاوت دارم ؟؟؟؟؟مگه میشه همچین چیزی آخه . غذاها که عملکردشون یکیه پس چی باعث اینهمه تفاوته . به جز ذهنمون چیزی دیگه ای میمونه واقعا؟صدرصد ذهنیت من نگرش من بااونهمه آدم فرق داره نه جسمم . جسم همه ما شبیه همه اونا دست و پادادن چشم و گوش و قلب و مغژ دارن منم دارم . پس ایراد  کار تو ذهنه ماست.

      حالا که اینارو درک کردیم باید اینو قبول کنیم که یه جاهایی هم واقعا صحیح عمل نکردیم که دراین وزن و سایزیم .درسته  99 درصد مسائلمون نشات گرفته از باورهامونه ولی یکدرصد که مربوط به عملکرده رو هم ما درست عمل نکردیم .یعنی 99 درصد باور اشتباه  با یک درصد عمل اشتباه و ترکیب کردیم معلوما نتیجه چی میشه .

      ما طی سالهایی که اضافه وزن داشتیم اصلا زمان سری و گرسنگی واقعی و نمیدونستیم . حتی سرمون هم درد میکرد فکر میکردیم حتما نیاز بدنمونه یه شکلات بخوریم فشارمون تنظیم بشه . درحالیکه سیره سیر بودیم و بدن هیچ تمایلی به خوردن نداشته اما ذهن چون دستور دهنده هست و طبق فرمولای خودمون هم دستور صادر میکنه از هرفرصتی برای بیشتر چاق کردن ما دریغ نمیکنه .

      بهترین تمرین برای رفع این حالت اینه که اجازه بدیم احساس گرسنگی دربدن تبدیل به واکنش فیزیکی و جسمی بشه . یعنی تا یکم گرسنه بودیم سریع نریم پای غذا .صبر کنیم تا مثلا قار و قور شکم رو بشنویم یا واقعا احساس ضعف و کش اومدن معده رو درک کنیم بعد باِلذت بریم و از هرغذایی که هست بخوریم و وقتی اون حالته اولیه رفع شد دست بکشیم از غذا .

      و چون بعد چند روز کاملا احساس سبکی و توانمندی در صحیح غذا خوردن بهمون دست میده ذهن هم یاد میگیره که درست غذاخوردن اینه و لذت بخشه و هیچ محدودیتی هم توش نیست . پس دیگه دم به دقیقه دستور خوردن نمیده چون لدت واقعی رو یادش دادیم دیگه حتی بدش میاد ازاون خوردن های بی مورد و همراه بافشار و درد معده . اون حالت قبلی دیگه میره درقسمت رنج و خوردن صحیح میاد تو قسمت لذت .

      اینجوری هم بار سنگین رژیم و از روی دوشش برداشتیم ،هم به جسممون احترام گداشتیم و آزاد گذاشتیمش مثل تمام متناسبا رفتار میکنیم ،و هم درست و به اندازه خوردن رو برای همیشه یاد گرفتیم .اینطوری که رفتار کنیم چون احساسمون عالیه صدرصد درمسیر متناسب شدنیم .ملاک باید احساسمون باشه .

      استاد من دوره اول که شروع کردم به این تمرین یکبار برای همیشه یادگرفتم چطور غذا بخورم که هم ازاد باشم در انتخاب موادغذایی ،هم بالذت و خیال راحت باشه غذاخوردنم و هم  ترس و عذاب وجدان  وفشار شکم و درد معده برای همیشه از زندگیم رفت . و به دنبالش جمع و جور تر شدن رو تجربه کردم . واقعا ازتون سپاسگزارم این تمرین خیلی مفید و نتیجه بخشه🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹

      برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید. ثبت امتیاز
      امتیاز: 9 از 2 رأی مشاهده امتیاز دهندگان
      افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم
      مشاهده پاسخ ها
        آواتار عاطفه ♥ عادله
        1401/10/02 21:47
        مدت عضویت: 1023 روز
        امتیاز کاربر: 6096 سطح ۳: کاربر پیشرفته
        محتوای دیدگاه: 26 کلمه

        سلام وقت بخیر دوست عزیزم

        دیدگاهتون عالی بود و من از خوندنش لذت بردم

        سپاسگزارم از قلم شیواتون 

        انشالله همیشه شاد در مسیر تغییر کردن و متناسب شدن باشید.🌹🌹🌺

        برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید. ثبت امتیاز
        امتیاز: 0 از 0 رأی
        افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم
      آواتار Marjannoori1363@gmail.com
      1400/11/15 21:46
      مدت عضویت: 1028 روز
      امتیاز کاربر: 350 سطح ۱: کاربر مبتدی
      محتوای دیدگاه: 117 کلمه

      سلام استاد عزیز 

      من امروز گام ششم را برداشتم ومتوجه شدم من توانایی کنترل در خوردنم را ندارم وطبق عادت دستور میاد الان باید بخوری من هم میخورم وفکر میکنم سالهاست احساس گرسنگی را تجربه نکرده ام وهمیشه قبل از گرسنگی غذا خورده ام واز همین لحظه میخواهم هر بار که می‌خواهم چیزی بخورم از خودم سوال کنم که چرا میخواهم بخورم آیا گرسنه ام وبعد اگر گرسنه بودم غذا بخورم وبعد تا پیغام سیری که برطرف شدن گرسنگی است را دریافت کردم دیگه نخورم خیلی باید احساس خوبی باشه حتما تجربه اش میکنم 

      ومطمئن هستم با اصلاح این عادت‌های اشتباه به تناسب اندام میرسم 

      استاد بزرگوار شما خیلی به من کمک کردید از شما بینهایت سپاسگزارم 

      خدایا متشکرم دوستت دارم 

      برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید. ثبت امتیاز
      امتیاز: 0 از 0 رأی
      افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم
      آواتار sareh.taherii123@gmail.com
      1400/10/30 11:49
      مدت عضویت: 1042 روز
      امتیاز کاربر: 292 سطح ۱: کاربر مبتدی
      مدال طلایی
      محتوای دیدگاه: 470 کلمه

                               به نام خدای مهربانم

      سلام استاد عزیز!

      به لطف خداوند مهربانم و شما ارز ششمین گام رو برداشتم با احساسی خوب و خوشایند! 

      من خداوند رو شاکرم که در ششمین گام شاهد این تغییر در رفتار و ظاهر تناسب اندامیم بودم ‌اینقدر زود تغییرات در من توانست شکل بگیرد شایدبخاطر باورهای قوی که دارم باشه و از خدای عزیزم به خاطراتی نعمت سپاسگزارم.

      استاد عزیز من به فایل صوتی شما عمیقا گوش کردم و شما دقیقا درست همه رفتارهای اشتباه مابرای غذا خوردن رو‌ مثال زدین! چون برای خودم من بارها بارها پیش اومده که اصلا نمیدونستم گشنه هستم یا نه!؟ اما طبق عادت فقط میخواستم چیزی بخورم ا!!اصلافرصت پیام گشنگی رو نمیذاشتم مغزم بده خودم زودتر میخوردم از هرچیزی که فکر کنید!! اما در این شش روز  من سعی کردم اول باورهای ذهنی خودم رو تغییر بدم!! مثلا برای خوردن ناهار اصلا گشنم نبود ولی هی به ساعت نگاه میکردم که من باید الان ناهار بخورم!! بعد با خودم صحبت میکردم! «تو که آزادی تو خوردن ! و هرچی میخوای میتونی بخوری! اما آیا الان احساس گشنگی داری؟! اگه داری برو بخور ! »ولی یه ذره که به احساس درونم فکر میکردم می دیدم در آن زمان واقعا گشنه نیستم فقط روی عادت میخوام چیزی بخورم!! و من در این شش روز واقعا صبر کردم زمانی که گشته شدم بخورم الی زمانی که دلم چیزی خواست بخورم مثل بادوم ، میوه در درون خودم میخواستم طبق عادتیکه سالهاداشتم با خودم مبارزه کنم که نه بسه نباید بخوری! اما برای اینکه با این احساس به خودم و به ذهنم فرمان اجبار و رژیم رو ندم به خودم اجازه میدادم که بخورم تا ذهنم روزها کنم کادر فشار نیست و آزادو رها هستش! و چیزی به عنوان رژیم وجود نداره!! و به نظرم من دارم یه باور درست رو به ذهنم یاد میدم که دیگه ولع کاذب نداشته باشه!! 

      مثلا من مدتها بود  میخواستم تن ماهی بخورم! همیشه به کالریش نگاه میکردم پشیمون میشدم! 

      دیروز در کابنیت روباز کردم تصمیم گرفتم تن ماهی بخورم با برداشتن تن ماهی اومدم به کالریش نگاه کنم  یهو به خودم گفتم «هرچقدر که کالایش می‌خواد باشه مگه تو چاقی؟ تو میتونی تا زمانی که سیر بشی از این به اندازه بخوری!  » و من شاید باوراتون نشه به اندازه نیازم با لذت از غذایی که دوست داشتم لذت بردم !! هیچکس این احساس منو نمیتونه متوجه شه که شرایط من رو سالها داشته !! محدودیت!!! اجبار!!! فشار!!! رژیم!!! چاق شدن!!! اینها کلماتی که همیشه منو عذاب داده!  و من شش روز معنی واقعی زندگی کردن با لذت رو فهمیدم…

      و من از شما واقعا ممنونم . دعای من برای شما اینه که مشکل سایتتون حل بشه وهزاران نفر مثل من که در شرایط سختی هستند به این باور برسند و با شما همگام شن! 

      با سپاس از زحمات بی دریغ شما

      برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید. ثبت امتیاز
      امتیاز: 14 از 3 رأی مشاهده امتیاز دهندگان
      افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم
      آواتار somayehassanzade@gmail.com
      1400/10/27 18:41
      مدت عضویت: 1048 روز
      امتیاز کاربر: 8399 سطح ۴: هنرجوی مبتدی
      محتوای دیدگاه: 66 کلمه

      با رژیم ذهن خودمون رو محدود میکنیم.و مرتباعینیه زندانی در راه گول زدن و فرار کردن هست.

      باید از رفتارهای اشتباه و استرس زا دوری کنم.کرتباوهر روز و یا روزی دوبار وزن کردن باعث اضطراب و عدم تمرکز در راه کاهش وزن میشه.

      برای غذا خوردن به علایم زیستی بدنم گوش میدم و سعی میکنم فقط در هنگام گرسنگی واقعی مقدار غذای مورد نیاز بدن رو دریافت کنم

      برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید. ثبت امتیاز
      امتیاز: 0 از 0 رأی
      افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم
      آواتار msh
      1400/10/18 09:02
      مدت عضویت: 1195 روز
      امتیاز کاربر: 337 سطح ۱: کاربر مبتدی
      دیدگاه فنی
      محتوای دیدگاه: 627 کلمه

      سلام درود 

      گام شیشم در مسیر لاغری من 

      اول از هر چیزی می‌خوام تشکر کنم از استاد عزیزم بابت این فایل عالی گران بها که اگه همه ما به همین یک اصل توجه کنیم همین تمرین انجام بدیم خیلی راحت ساده اسان متناسب خواهیم شد 

      من هر وقت به این فایل رسیدم انجام دادم دقیقا دو سه روز اول ۲کیلو کم کردم ولی یک اشتباه میکردم که الان متوجه شده ام و اشتباه من این بود رفتار مواد غذایم که عوض میشد احساس سبکی که میکردم فوری خودم وزن میکردم و باز به نحوه ای به چاقی خودم توجه میکردم و باز ترس از اینکه دارم بیشتر میخورم نکنه دارم بیشتر میخورم ای وای امروز زیاد خوردم من به استپ وزنی میرسوند 

      و این بنظر خودم بزرگترین اشتباه من بود و الان فهمیدم استپ وزنی من بخاطر چی هست 

      وفهمیدم ترس از خوردن چقدر ریشه دارد در ذهن من با اینکه اول دوره مینوشتم خوردن باعث چاقی نمیشود ولی خودم عمیقأ از خوردن زیاد خوردن ترس داشتم 

      الان فهمیدم که مواد غذایی نیست که من چاق میکنه خوردن چاقی نمیاره چون تمام افراد متناسب هم غذا میخوردن فضائی که نیستن دلیل اصلی چاقی خودم در ترس از خوردن می‌دونم در رفتار اشتباهم در خوردن میدونم

       

      رفتار غلط مواد غذایی باعث چاقی می‌شود نه خود غذا 

      حالا رفتار اشتباهی من در خوردن چی بوده که باعث چاقی من میشده : 

      1. میترسیدم از خوردن و هر غذایی در ذهنم به غذای چاق کننده و لاغر کننده ثبت کرده بودم و هر موقع مثلا برنج می‌خوردم چون در ذهن من چاق کننده ثبت شده بود و هنگامی می‌خوردم چه کم چه زیاد میترسیدم و خودم سرزنش میکردم که دارم چاق میشم وای امشب برنج خوردن حتما چاق میشم 
      2. پرخوری کردن حرص زدن واسه زیاد خوردن چون میترسیدم سیر نشم بقیه بخورن من گرسنه بمونم 
      3. تعریف صحیحی از گرسنگی سیری نداشتن در همه حالات مراجعه میکردم به خوردن سرم درد میکرد میگفتم حتما گرسنه ام باید بخورم عصر میشد میگفتم عصرونه بخورم تا شب گشنه میمونم ناراحت بودم میگفتم یه چیزی بخورم تشنه بودم میگفتم غذا بخورم چون واقعا نمی‌دونستم گرسنگی یعنی چی چون از کودکی من تشویق کرده بودن به خوردن در هر شرایطی معنی صحیح سیری هم نمی‌فهمیدم و تا جایی که تو طرفم غذا بود می‌خوردم و حتی مال دیگرانم می‌خوردم و اگه می‌دیدم غذا کم است نان هم باغذا می‌خوردم تا جایی که نفس نمی‌تونستم بکشم و شکمم سنگین میشد اون موقع میگفتم سیر شدم و این بخاطر عدم اطلاع از تعریف گرسنگی وسیری بوده 

      به خودم ارزش نمیذاشتم و هر چیزی که بهم تعارف میکردن دست رد نمیزدم حتی اگه در حالت خفگی بوده باشم 

      واین رفتارهای اشتباه مواد غذایی باعث چاقی من شده و الان خیلی راحت درک میکنم و واقعا فهمیدم که رفتار من باعث چاقی من شده ترسم باعث چاقی من شده تعریف اشتباه از گرسنگی سیری باعث چاقی من شده نهه خود مواد غذایی  

      و الان فهمیدم چرا افراد لاغر بیشتر از من میخوردن ولی متناسب هستند همیشه چون این افراد براساس نیاز بدنشان غذا میخوردن با احساس عالی واسه رفع گرسنگی همین 

      من هم تعهد میدهم دیگر اشتباهات قبلا رو تکرار نکنم و بعد چند روز خودم وزن نکنم توجه به چاقی خودم نکنم و این تمرین فوق العاده یک هفته مرتب انجام بدهم و ذهنم که عادت کرد خودش ادامه میده این رفتار صحیح جایگزین رفتار اشتباه قبلا من میشه و ترسم از مواد غذایی از بین میره چون دارم صحیح عمل میکنم و احساس خوبی دارم واسه همین مطمعنم نتیجه میگیرم و این بار از استپ وزنی خودم رد میشم 

      تا گرسنه نشم که به واکنش در بدنم تبدیل بشه مث غار غور شکم احساس ضعف لب به غذا نمیزنم و بعد که شروع کردم به خوردن با لذت میخورم و تا جایی که این واکنش احساس ضعف از بین بره ادامه میدم و این رفتار صحیح هست که تمام افراد متناسب انجام میدهند 

      برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید. ثبت امتیاز
      امتیاز: 14 از 3 رأی مشاهده امتیاز دهندگان
      افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم
      آواتار متعهد بمان
      1400/09/06 11:40
      مدت عضویت: 1908 روز
      امتیاز کاربر: 6383 سطح ۳: کاربر پیشرفته
      محتوای دیدگاه: 246 کلمه

      سلام

      چقد من این فایل و دوست دارم، همه نکات لازم برای لاغری رو تو همین یه دونه فایل گفته، ترس از غذا، همون مشکلیه که هنوز در من هست، فکر میکنم باید 3 قاشق برنج بخورم و نون و خیلی خیلی کم بخورم تا لاغر بشم، یعنی همین روش پیغام گرسنگی و سیری رو هم باز ناخوداگاه سعی میکردم بیشتر گوشت بخورم کمتر برنج، ببینید دیگه چقد این ترس ریشه داره در ما، وقتی 15،16 سال در حال رژیم بودم و با رژیم و کم خوری لاغر میشدم نباید توقع داشته باشم با دوبار گوش دادن و انجام فایل این باور در من از بین بره این نیاز به تمرین هر روزه و مستمر داره انقد که جزیی از شخصیتم بشه 

      به این منظور

      1_ نه یه هفته و یه ماه، فقط امروز بزارم کامل گرسنه بشم و بعد اندازه ای بخورم که اون حس رفع بشه و فردا رو فقط برای فردا و… 

      2_ هر بار بنویسم که درست انجامش دادم از عملکردم راضی بودم یا نه و یه تیک جلوی عملکردم بزنم و این باعث میشه موفقیتم رو ببینم و یادم بیاد که من میتونم و اون آدم قبلی نیستم که تصمیم میگرفت و عمل نمیکرد 

      3_ اون مقداری که اضافی بود رو بریزم تو لیست آشغال هام و خوشحال باشم وارد بدنم نکردم

      4_توجهم به چی خوردم و چقد خوردم نباشه به پیغام گرسنگی و سیری باشه (این خیلی نیاز به تکرار داره) 

      5_حالم با خودم خوب باشه که این باعث عملکرد بهتر جسمم میشه

      بریم برای یه روز عالی…. 

      برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید. ثبت امتیاز
      امتیاز: 5 از 1 رأی مشاهده امتیاز دهندگان
      افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم
      آواتار parham.63@yahoo.com
      1400/08/12 22:38
      مدت عضویت: 1433 روز
      امتیاز کاربر: 10363 سطح ۴: هنرجوی مبتدی
      دیدگاه فنی
      محتوای دیدگاه: 1,271 کلمه

      سلام و درود بر استاد گرامی و هم مسیری های متعهد 

      شناسایی  باورهای مخفی چاقی و اصلاح آنها 😍

      کلمه وحشتناک و محدود کننده(رژیم)احساس اسارت و دردو رنج به همراه دارد.

      در تمام سالهایی که از رژیمهای محدود کننده غذایی برای کاهش وزن استفاده می کردم این باور غلط در ذهنم به وجود آمد که تنها راه لاغر شدن رژیم گرفتن است !…و اگر قرار باشه با این باور در مسیر لاغری با ذهن حرکت کنم از اضافه های وزنم کم نمیشه چون طبق فرمول ذهنی (دستورالعمل صادر شده جهت کاهش وزن هست و ذهن سعی می کنه منو هدایت کنه که باز رژیم غذایی بگیرم و دلیلش همینه که سناریو میچینه و به شکلهای مختلف منو با پیشنهادهای رژیمی مختلف روبرو میکنه !…🤔)جهت اطلاع دوستان!… هر بار که رژیم گرفتیم ما تصمیم داشتیم خودمون رو محدود کنیم ولی جنگی در ذهن داشتیم که بخورم حالا از فردا !چرا نخورم ؟کمتر بخورم؟! جایگزین کنم !و این جنگ و جدال باعث می شد بالاخره ذهن پیروز بشه و ما شکست بخوریم هربار بیشتر ناامید شدیم و به طوریکه در تصمیم گیری سست شدیم و به خود ثابت کردیم ما ضعیف هستیم و انسانی که دائما در تصمیمش شکست بخوره به خودش و شخصیت و توانمندی و قدرتش ضربه محکمی می زنه تا جایی که اراده برای شروعی و تغییری جدید نداره بنابراین رژیم خیلی بیشتر از آنچه فکر کنیم برای ما هشدار دهنده و مضر و خطرناکه و حصاریست که من قدرتمند را می بلعد !…

      🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃

      به لطف خداوند من به این باور رسیدم که تنها راه ماندگار لاغری استفاده از روش لاغری با ذهن است🌟

       وقتی فشار رژیم از روی ذهن برداشته بشه به طور ناخودآگاه با لذت غذا می خوریم و حرص و ولع و ترس ما نسبت به خوردن کمتر میشه بنابراین تمایل به مصرف غذا در ما به اندازه نیاز بدنمون میشه و این عالیه😍و به خاطر احساس آزادی و شادی است که درما به خاطر بینش و نگرش درستمون ایجاد شده است .

      چاقی ما به خاطر خوردن غذا نیست بلکه به خاطر عادت و رفتار غذایی اشتباهمون است .

      باور ترس از خوردن باید متزلزل شود و ریشه هایش قطع کردد. 

      در طی سالها به اشتباه ذهن ما آموزش دیده است که غذاها چاق می کنند به ما گفتند نخور و یاچی بخور و چی نخور تمام محرومیت غذایی در رژیم ها برای سلامتی و کاهش وزن در ذهن ما ترس از مواد غذایی به وجود آورده است به طوریکه شیرینیجات و سرخ کردنی را جز غذاهایی می دانیم که قدرت چاق کنندگی دارند ولی تمام مواد غذایی نعمت خدا هستند و برای نیاز بدن ما و لذت بردن خلق شده اند و این ما هستیم که قدرت خودمون رو به غذاها داده ایم اگر اینطور بود بسیار افراد متناسبی دیده ایم که هر طور و هر مقدار بخواهند می خورند پس تفاوت در نگرش و فرمول ذهنی فرد چاق با متناسب هست.حالا که متوجه شدیم این باور ریشه عمیق در ما داره با آگاهی و مرحله ای ریشه هاشو قطع می کنیم 

      🌸اولین قدم اینه که با ترس غذا نخوریم این یک گام مهم و اساسیه(از غذا نترس قدرت تویی) 

      🌸دومین قدم اینه که موفقیت و شکستهامون رو در طول روز از بابت به موقع  و به اندازه خوردن ثبت کنیم تا پرخوری هامون  و آشغالخوریهامون را بتوانیم شناسایی کنیم .

      🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃

      شناسایی پیغام سیری ذهن به موقع  

      افراد چاق این پیغام را دریافت نمی کنند مگر بعداز فشار و درد در ناحیه شکم 

      پیغام بدن از دوطریق شکل می گیره 

      احساس درونی مثل ناراحتی و شادی و دلتنگی که اگر ادامه دار بشه در بدن واکنش می ده مثل گریه کردن و دیگری از طریق عصبها وقتی دستمون با چاقو میبره درد را تجربه می کنیم 

      احساس گرسنگی اگر ادامه دار بشه و غذا نخوریم تبدیل به واکنشهایی در بدن میشه مثل صدای غاروقور شکم  یا مورمورشدن بدن یا لرزش بدن و ضعف و سستی

      حالا اگر نقطه سیری درک و احساس نشه تبدیل میشه به تهوع و شکم درد و ناراحتی بعد از اون

       

      🌟گرسنگی و سیری نباید از عوامل بیرونی پاسخ داده بشه بلکه با احساس درونی باید درک بشه.. 

      برای درک احساس گرسنگی و نقطه سیری باید توجه به احساسمون داشته باشیم و تمرکز و توجه کنیم تا به صورت اتوماتیک ذهنمون یاد بگیره و دستور به مغز صادر کنه که به طور ناخودآگاه دست از غذا بکشیم

       (((همین یکدونه تمرین تمام صدگامه))))👌👌👌

      بنابراین حداقل یک هفته این تمرین را انجام می دهیم با اولین حس گرسنگی غذا نمی خوریم بلکه اجازه می دهیم این حس تبدیل به واکنش بدنی بشه و این حس بسیار بسیار بسیار لذت بخشه😇برای فردی که تا به حال این حس را تجربه نکرده و همیشه از روی عادت غذاخورده و برای درک نقطه سیری به اندازه ای غذامصرف می کنیم که واکنش بدنی قطع بشه و توجه به این احساس هم بسیار لذت بخشه و تکرار و تمرین می خواهد …به نظرم یک ماه با عشق این تمرین انجام بشه خیلی از مسیر رفتیم   😊

      حالا ممکنه منفی باف بگه تو که رژیمی و کم خوردیو زیاد خوردی و شب شد و غذا ماندو زشته ها و ما را بندازه تو وسواس که نکنه زیاد شد و چی شد اصلا بهش توجه نکنیم چون تمام تغییرات رفتاری و عملکرد ما به طور ناخودآگاه صورت گرفته و این پیام خوش آشنایی است با خود. به به😇

      باید برای این تغییر ناخودآگاه الگو غذایی و احساس خوب روحی وعملکرد ذهن سپاسگزار باشیم و به بدن هوشمندمون احترام بگذاریم صلح و آشتی بعد از مدتها چقدر بدنمون سخاوتمنده و زود می پذیره بنابراین از خوردن هر چقدر که حسمون میگه لذت میبریم .

      فکر کردن به خوردن هم یا چقدر خوردن چاق کننده است و اصلا حجمش مهم نیست پس باید بر این ترس غلبه کنیم 💪🏻💪🏻

      فکر کردن به مسیر آسون لاغری و احساس خوب و رهایی و آزادیمون باعث تغییر بینش ما میشه که در نهایت در جسم خودشو نشون میده خدایا شکرت .

      🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃

      من آرزو تاریخ ۸/۱۲قول می دهم که به مدت یک هفته این احساس گرسنگی و سیری گمشده را پیدا کنم و حس کنم و لمس کنم و تجربه کنم .

      پارسال این تجربه را تا مدتها داشتم البته یه وقتی هم پرخوری می کردم اما یاد حرف استاد می افتادم میگفتم دوباره تصمیم میگیرم و حالمو خوب می کردم خیلی بهم نتیجه داد ولی این بار بهتر درک کردم صحبتهایی شنیدم که انگار بار اول بود .

      یک نتیجه کلی گرفتم وقتی می خواهیم عوامل بیرونی رو تغییر دهیم انگار از چند طرف داره به ما حمله میشه و در قفس می افتیم و محدود می شیم ولی وقتی از درون و افکار تغییرات ایجاد می شه حس می کنم قدرت منم فقط من در مرکزیت و دستورات من اعمال میشه و من مسلطم بر شرایط چقدر فوق العاده🦋 

      و با خود زمزمه می کنم تنها قدرتی که تکان می دهد وهرگز تکان نمی خورد قدرت خداست و من جزئی از او هستم .👸🏻

      من امروز توانستم لقمه اضافه دخترم را بندازم سطل زباله 😊

      من امروز توانستم وقتی دختر۴ساله ام گفت سیر شده ام به گفته اش احترام بگذارم و اصرار نکنم😊

      من امروز توانستم بر حسب ساعت غذا نخورم😊

      من امروز توانستم یکبار از خو بپرسم واقعا گرسنه ای؟

      من امروز توانستم به وقت چک کردن بدنم در آینه خودم را بغل کنم واز فکر رها شوم😊

      من امروز توانستم قبل از درد شکم دست از غذا بکشم 😊

      من امروز توانستم به وقت گرسنگی میوه مصرف کنم😊

      من امروز توانستم بدون تفاوت قایل شدن بین خوراکی ها صبحانه کره عسل مصرف کنم .

      وااای خدای من حالم خیلی خوبه مسیر مستقیم و هموار و پرنعمت اصلا تو فکر چاقی لاغری نیستم حالم خوبه شادم😇 

      ممنون استاد جان حتما با این اموزشها روزهای عالیتری را خواهم دید …

      همه چیز آرومه من چقدر خوشحالم 

      خدایا عاشقتم ❤️دیوونتم خودت میدونی بزن قدش🙌❤️❤️❤️

      الهی حال دل همتون دریایی باشه پر از صدفهای خوشگل پر از دلفینهای پرانرژی پر از آرامش و عشق

      🍃🌺🍃🌺🍃🌺🦋🦋🦋 

      برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید. ثبت امتیاز
      امتیاز: 35 از 7 رأی مشاهده امتیاز دهندگان
      افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم
      مشاهده پاسخ ها
        آواتار عاطفه ♥ عادله
        1401/10/02 22:40
        مدت عضویت: 1023 روز
        امتیاز کاربر: 6096 سطح ۳: کاربر پیشرفته
        محتوای دیدگاه: 78 کلمه

        دوست عزیزم سلام وقت بخیر

        دیدگاهتون عالی بود و بسیار کاربردی، سپاسگزارم از قلم شیواتون، دوست عزیزم شما دفتری تهیه کردی که در طول روز موفقیتها و شکستهاتون رو از بابت درست خوردن(هنگام گرسنگی خوردن و هنگام سیری دست کشیدن) رو ثبت میکنین؟؟

        آیا ثبت شکستها خودشون مانع نیستن؟؟

        من اینارو میپرسم چون تو چندتا دیدگاه خوندم که بعضی از دوستان اینکارو میکردن و راضی بودن، من هم مطمئنم که روش درستی خواهد بود چون نوشتن خیلی کمک میکنه. ممنونم ازتون🌹🌺

        برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید. ثبت امتیاز
        امتیاز: 0 از 0 رأی
        افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم
      آواتار s99malekan
      1400/08/03 11:19
      مدت عضویت: 1547 روز
      امتیاز کاربر: 7610 سطح ۴: هنرجوی مبتدی
      محتوای دیدگاه: 130 کلمه

      سلام به استاد گلم. استاد نازنینم.خدا رو شکر میکنم که شما رو آفرید تا بیاین و فرشته نجات ما باشین.‌شاهکار خلق کردی بزرگوار.‌این حرفاتونو باید اب طلا گرفت.‌استاد نازنینم قسم میخورم تا آخر عمرم اینجا با شما بمونم.‌باور کنید جمله جمله شما مرهمی میشه روی جراحت های قلبم….

      آره آره آره.بخدا تموم رمز و راز موفقیت شما و بقیه همینه.‌این که فقط موقع گرسنگی بخوریم و موقع سیری دست از غذا بکشیم….

      هنوزم یکم اختلال در کارم ایجاد میشه ولی اونقد تکرار میکنم و بهش فکر میکنم که ناخودآگاه من بشه.من یه بار قبلنا این فایلارو گوش  کرده بودما ولی درکم پایین بود. مثل الان نمیفهمیدم.‌الان میفهمم از چی حرف میزنین.‌از نا چی میخواین.‌دلم میخواد دستتونو ببوسم برادر بزرگوارم

      خدا برای همه ما و همه چاق های مهربون زنده و سالم نگهتون داره

      برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید. ثبت امتیاز
      امتیاز: 9 از 2 رأی مشاهده امتیاز دهندگان
      افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم
      آواتار negarmalekzade2377@gmail.com
      1400/07/28 18:54
      مدت عضویت: 1233 روز
      امتیاز کاربر: 3747 سطح ۳: کاربر پیشرفته
      دیدگاه فنی
      محتوای دیدگاه: 2,810 کلمه

      سلام استاد عزیز ودوستان سایت

      آیا با رژیم لاغری میتوان لاغر شد؟؟(گام ششم)🥳

      این روزها به باوری رسیدم که خیلی مخفیه ولی بسیار تاثیرگذاره که خیلی از افراد با اینکه تلاش‌های ذهنی انجام میدن و تمرین انجام میدن ولی باز به نتیجه نرسیدن😯

       در تبلیغات اعلام کردم که لاغری بدون رژیم و خیلی روی این موضوع تأکید دارم و هر مشکلی که افراد چاق برای کاهش وزن دارن به خاطر این کلمه ویرانگره اصلاً تلفظ این کلمه هم احساس خوبی به آدم نمیده فرقی هم نداره که چاق باشی یا لاغر چون افراد متناسب هم وقتی مشکلی براشون پیش میاد مثلاً پزشک میگه این رژیم غذایی رو باید استفاده کنی تا بیماری شما روند بهبودی سریعتری به خودش بگیره احساس بدی در آنها به وجود میاد ولی برای افراد چاق تلفظ این کلمه هم خیلی دردناک و سخته🥴

       چون بارها و بارها در جنگ این کلمه قرار گرفتیم و اتفاقاً اکثر مواقع هم شکست خوردیم همه ما بارها در زندگی تصمیم گرفتیم که رژیم بگیریم با سختی و رنج زیادی خودمون رو محروم کردیم و محدود کردیم غذاهای خاصی با اندازه معینی ولی در ذهنمون غوغا به پا بوده که برو بخور این مقدار کمه یکم بیشتر بردار ولکن رژیم رو امروز این غذا حیفه حالا یکم بیشتر بخور فردا جبران کن و هزار جور فکر و خیال میومد که ما رژیم را بشکنیم و خیلی هامون این کار را کردیم و تجربه تلخی از شکستن رژیم رو داریم و در واقع ما رژیم رو نشکستیم و اراده و تصمیم خودمون رو شکستیم 🤔

      و وقتی فردی بارها تصمیم خودش رو زیر پا بذاره یواش یواش به فردی ضعیف و سست اراده تبدیل میشه دیگه همه تصمیم هایش براش اهمیتی نداره و اگه موقعیتش پیش بیاد هر تصمیمی را به راحتی لغو می کنه و تاثیری که رژیم روی ما گذاشته خیلی شدید تر از چیزیه که فکرش را می کنیم و من به همین دلیل از روز اول تاکید کردم که به لاغری بدون رژیم باید دست پیدا کنیم چون به محض اینکه کلمه رژیم بیاد وسط خود به خود احساس شکست درما ایجاد میشه احساس مواجه شدن با یک دیوار بلند یک مانع یک حریف قَدَر که میخواد بازهم ما رو شکست بده 

      خیلی از افراد تفاوت بین رفتار صحیح غذایی رو با رژیم توجه نمی کنند چیزی که در روزهای اول به وضوح خودش رو نشون میده رهایی از احساس رژیم هستش که خیلی هم لذت‌بخشه افراد پس از سال‌ها فرصتی پیدا می‌کنند تا بر رژیم و تاثیرات روحی بد اون غلبه کنند خودشون رو رها می‌کنن ذهن رو رها می‌کنن و با خیال راحت و آسوده غذای خودشان را مصرف می‌کنن🥰

       و این قدم اول برای رسیدن به لاغریه واقعا ما به این سبک از غذا خوردن با احساس آسودگی نیاز داریم چند روز میگذره و این دوستان احساس می‌کنند تمایلشان به غذا کمتر شده دیگه حرص و ولع ندارن دیگه چشمشون به ظرف دیگران نیست که اگه غذایی اضافه مون اونو بردارند و بخورند دیگه علاقه‌ای ندارند حتی با چای چندتا شکلات بخورند دیگه تمایل ندارند بعد از غذا حتماً دسر روزانه خودشان را بخورند و این قدم دوم برای رسیدن به لاغری از طریق ذهنه👌♥️🎀

       چون شما فشار رژیم را از روی ذهن خودت برداشتی و ذهن داره اداره امور را به دست میگیره و شما ناخداگاه گرایشت به خوردن کمتر شده این تجربیات در همه افراد یکسان نیست بستگی به مقاومت ذهنی شما داره ولی به هر حال هم همه یه جورایی یه همچین تجربه هایی دارن یه مدت میگذره و افراد در خوردنشون تغییر ایجاد میشه و مقدار کمتری نسبت به قبل غذا مصرف می کنند مخصوصاً از هفته سوم به بعد که شناسایی باورهای افراد لاغر را انجام دادیم و تمرین مبارزه با اشغال خوری را اجرا کردیم میزان مصرف غذای اضافه در افراد تا حدود زیادی کمتر میشه و این کمتر شدن از روی ذوق و شوق و ذوق و احساس خوب داشتنه نه به خاطر رژیم چون در تمام این مراحل احساس شادی در شما وجود داشت 🤩🤗🏵

      به این موضوع دقت کنید زمانی که ما چاق بودیم هر کسی دلایلی برای چاقی خودش داشت ولی در نهایت چاقی همه ما به خاطر عادت ها و رفتارهای اشتباه غذایی بوده که ما را به این شکل در آورده و ما باید این عادتها را تغییر بدهیم 

      تا قبل از این دوره ما می‌خواستیم از طریق کنترل و ایجاد محدودیت برای خودمون مصرف غذایی مون رو کاهش بدیم و همیشه هم ناموفق بودیم ولی در این دوره اول ذهن شما به آرامش برای مصرف مواد غذایی دست پیدا کرد و بعد چون از خوردن لذت برد مقدار مصرف را کمتر کرد و شما تمایل داشتید مصرف خودتون رو کاهش بدید و این با رژیم گرفتن تفاوت داره🙃

       حساس نباشید روی این مسئله که چون من الان باید کمتر بخورم یا شاید من دارم کمتر می خورم پس دارم رژیم میگیرم این رو بپذیرید که غذای مصرفی شما بیشتر از حد معمول بوده وگرنه به این مشکل دچار نمیشدید ولی روش کم کردن اون مهمه

       هیچ کدوم از شما یادتون نمیاد چطور و از چه زمانی تصمیم به چاقی گرفتید و چه کارهایی را مرتکب شدید که الان چاق شدید پس لاغری هم باید به این شکل باشه و شما نباید تصمیم بگیری غذای خودت رو کم کنی باید ذهن این تصمیم رو بگیره و در این صورته که تغییرات در شما ماندگار خواهد شد به دلیل اینکه ذهن شما همزمان با شما در حال تلاش برای منصرف کردن شما از تصمیم و مسیری است که در پیش گرفتی بنابراین تلاش خودش را انجام میده که شما را منصرف کنه و اون دست میزاره روی نقطه ضعف شما. ضعفی که به دلیل ریشه داشتن در وجود شما برای ذهنتون هنوز قابل دسترسِ

       این ضعف مدتها طول میکشه تا به صورت کامل از بین بره و ذهن ما چون اینو میدونه دست میزاره روی این نقطه ضعف ما و آن نقطه ضعف ما چیزی نیست جز ترس از خوردن همه ما سال‌هاست از خوردن وحشت داشتیم هر غذایی را می‌خواستیم بخوریم براش درجه میزان چاق کننده گی در نظر می‌گرفتیم و عادت کردیم که همیشه بگیم این ما رو چاق میکنه اون ما رو چاق میکنه و هر رژیمی به ما داده شده برای اعمال بر روی غذا بوده و ما باید در بین غذا از بین بد و بدتر  اون بد را انتخاب می کردیم و می خوردیم و این طرز برخورد با غذا باعث ایجاد ترسی ریشه‌ای و عمیق در وجود ما شده که به راحتی قابل برطرف‌کردن نیست😯

       ولی این نوید را به شما می‌دهم که درسته که به راحتی نمی شه  برطرفش کرد ولی خوبیش اینه که بالاخره میشه برطرف شد وما این توانایی رو داریم که از این مرحله هم عبور کنیم این مسئله از همون اول برای من واضح بود ولی به خاطر قدرتی که باور ترس از خوردن در ما داره نمیشه یهویی بهش حمله کرد چون مطمئنا ما شکست می‌خوریم بنابراین باید به صورت مرحله‌ای این باور را اصلاح کنیم

       در دوره اول بارها گفتیم که خوردن مارو چاق نمی کنه بلکه اشتباه خوردن ما رو چاق میکنه و کلی دلیل آوردیم که غذا برای ما و افراد متناسب یک جور عمل میکنه ولی چرا در ما تأثیر چاق کنندگی داره و در آنها خیر🤔

       و کلی نمونه پیدا کردیم که زیاد می خوردند ولی چاق نبودن و یواش یواش ستون‌های محکم این باور را متزلزل کردیم و کم‌کم ریشه‌های این باور رو طی چند مرحله قطع کردیم و حمله بی سر و صدایی به این باور کردیم چیزی که مهمه اینه که هنوز این باور ترس از خوردن ریشه داره و میتونه تاثیر گذار باشه🪴

       همه افرادی که مصرف مواد غذایی شان کم شده و چیزی از وزنشون کم نشده حتی چاق تر شدن اسیر این باورند افرادی که تا یه جایی کم کردن ولی به نظر خودشان بدنشون استپ کرده باز اسیر همین باورند 

      همه اسیر باقیمانده‌های ریشه‌های این باور هستند که خوردن باعث چاقی میشه چرا با اطمینان میگم چون بعضی از شما هنوز قادر به شناسایی صحیح پیغام سیری ذهن خودتون نیستید و درتشخیص میزان خوردن خودتون دچار استرس می شید نمیدونید به اندازه خوردید زیاد خوردید کم خوردید  این تشخیص براتون سخته بعضی ها هنوز وسواس دارند که قاشق‌های خودشون رو می شمارند و این از نشانه‌های این باوره ترس از خوردن هستش😯

       دوستان خیلی اهمیت داره ما بر این ترسمون غلبه کنیم غلبه بر این ترس یعنی رهایی از چاق شدن غلبه بر این ترس یعنی اعتماد کردن به بدن خودمون احترام گذاشتن به ذهن خودمون و تشکر کردن از نعمت‌های خداوند🙃

       امروز می خوام یه قدم دیگه برای کمرنگ تر شدن این باور برداریم و خیلی میتونه مهم باشه و مطمئنم احساس خوبی در شما شکل میگیره چیزی که مسلمه اینه که آیا ما پیغام سیری رو دریافت می کنیم یا نه و آیا این دریافت به موقع است یا بعد از زیاده‌روی ما دریافت میشه این استرس در سوالات دوستان وجود داره که نمیدونم درست عمل می کنم یا نه و احساس می‌کنم دقت برای شناسایی پیغام سیری برای بعضی ها استرس ایجاد میکنه این موضوع می تونه نتیجه عکسی رو برای شما داشته باشه یعنی لاغر که نمی شید هیچی مجدداً ممکنه چاق بشید🥴

       چون اگر شما ترس داشته باشی از خوردن اصلاً مقدارش مهم نیست هر مقداری که بخوری تاثیر منفی میذاره دوستان توضیحی برای نحوه صحیح دریافت پیغام سیری میدم امیدوارم در جهت کاهش استرس شما مفید باشه پیغام های بدن به دو شکل به ما منتقل میشن یکی از طریق احساس و دیگری از طریق اعصاب شما وقتی خوشحالی در بدنت انرژی خاصی را احساس می کنه وقتی ناراحتی در بدنت حساس خستگی و بیحالی می کنی وقتی دلت تنگ میشه یک احساس علاقه در شما برای دیدن فردی شکل می گیره و وقتی دلت هوای مادرت رو میکنه یک احساسی در شما شکل میگیره در تمام این موارد شما یک احساس رو درک می کنید که کاملاً درونیه و واکنشی روی بدن شما نداره ولی وقتی پات به میز جلوی مبل میخوره شما دردی رو در بدن تجربه می‌کنی و این از نوع تحریک عصبی صورت میگیره همه احساسات در مراحل اولیه فقط یک درک کاملاً درونی هستند ولی اگه ادامه پیدا کنن به شکل یک واکنش در بدن شما نمایان میشه مثلاً شما اگه خیلی احساس تنهایی داشته باشی جایی از بدن درد نمی گیره ولی اگه ادامه پیدا کنه شما ممکنه گریه کنی و این تبدیل احساس به واکنش در بدنه.شما اگه خیلی خوشحال باشی بازم ممکنه گریه کنی و این طبیعیه شما وقتی احساس گرسنگی می کنی و چیزی نخوری  این احساس تبدیل میشه به ضعف و بعد سستی در بدن و شما وقتی احساس سیری رو درک نکنید تبدیل میشه به احساس تهوع و بعد فشار در شکم و ناراحتی هایی که بعدش به وجود میاد این ها مثال هایی از تبدیل احساس به واکنش در بدن ما🙃

       پس توجه کنید احساس سیری یک درک درونیه که باید با تمرین و تکرار و توجه به اون اینقدر قوی بشه که به راحتی تشخیص داده بشه و به اون عمل بشه یعنی بدنت دیگه خود به خود استپ بکنه و نخوره از امروز روشی رو به شما معرفی می کنم که درک این احساس رو ساده تر میکنه و مهمترین تأثیر آن بر طرف کردن استرس در شماست تشخیص احساس گرسنگی و سیری نباید بر اساس عوامل بیرونی تنظیم بشه وگرنه مشکل ساز میشه برای اینکه احساس گرسنگی را تجربه کنید و اون رو شناسایی کنی از امروز سعی کنید برای چند روز فقط تا وقتی واقعاً گرسنت نشده چیزی نخورید یعنی اجازه بدید احساس گرسنگی در شما یه مقدار پیشرفت کنه و به حالت واکنش بدنی تبدیل بشه مثلاً در شکمت سر و صدا ایجاد بشه یا هر حالت مشابهی که واقعاً نشون میده بدنت نیاز به مصرف غذا داره درک این تجربه خیلی لذت بخشه چون افرادی که اضافه وزن دارند معمولا احساس گرسنگی را درک و تجربه نکردن چون طبق عادت غذا می‌خورند و چون زمان های خوردن آنها نزدیک به همه قبل از اینکه حس گرسنگی در آنها ایجاد بشه اون ها ی چیزی می خورند و عملاً هیچ وقت احساس گرسنگی را درک نمی‌کنن و آنهایی هم که میگن من احساس ضعف دارم و می خورم اینها بیشتر احساس ضعف ذهنیه واقعی نیست یک تصوره یک عادته پس سعی کنید حداقل برای یک هفته به خودتون اجازه بدید که احساس گرسنگی را تجربه کنید یعنی حس کنید این گرسنگی در شما ایجاد شده و واقعاً در بدنتان یک واکنشی به وجود میاد اون وقته که شما درک می کنید که گرسنه هستید و اونوقت اقدام به خوردن کنید و برای درک پیغام سیری هر وقت  اون احساس اون واکنش گرسنگی برطرف شد دیگه خوردن را ادامه ندید مثلاً اگر بعد از احساس گرسنگی در شکم خودتون سر و صدایی رو شنیدید یا درک کردین به اندازه ای غذا مصرف کنید که اون سر و صدا برطرف بشه اون حالت برطرف بشه دیگه نخورید🪴

       به این ترتیب شما نیاز نیست لقمه های خودت رو بشماری و یاد میگیری که بدون توجه به مقدار غذا خوردن این تجربه سیری رو درک کنید 🥳

      درک احساس گرسنگی و برطرف کردن گرسنگی خیلی لذت بخش و از تجربه این حالت لذت می‌برید و دوم اینکه وقتی خودت  مطمئنی مقدار غذای مصرفی شما کمتر شده مطمئن باشید در مسیر متناسب شدن قرار گرفتید و دیگه برای مقداری که مصرف می کنید استرس نداشته باشید اصلاً مهم نیست که واقعاً به مقدار لازم خوردید یا نه مهم اینه که مطمئن باشید کمتر خوردید و این اتفاق خیلی خوبیه

       دیگه لقمه‌های خودت رو نشمار وزن نکن بررسی نکن که آیا به اندازه خوردم بیشتر خوردم باید اضافه تر بخورم این استرس میتونه نتایج بدی رو به همراه داشته باشه سعی کنید از طریق احساس خودتون پیش برید و این موضوع رو کنترل کنید 

      احساس بهترین میزان میتونه برای شما باشه اگه امروز غذا خوردی و بعد از خوردن احساس خوبی نداشتی اصلاً به خودت سخت نگیر و ناراحت نباش بلکه تصمیم بگیر که دفعه بعد طوری رفتار می کنم که احساس خوبی داشته باشم فرصت هست فکر نکن دیگه الان این دفعه اگه زیاد خوردی دیگه واویلا همه وزن هایی که کم شده بر میگرده 😥

      و برنامه تون این باشه که همیشه از خوردن احساس خوبی را تجربه کنید و مطمئن باشید احساس رو نمیشه گول زد یعنی اگر شما بعد از خوردن هر غذایی احساس خوب داشتید اصلاً نگران نباشید و به نجواهای ذهنیتون کار نداشته باشید به آنها اهمیت ندید اگه ذهنت گفت نه بابا تو زیاد خوردی تو پیغام سیری رو دریافت نکردی اصلا اهمیت ندید اون احساس اولیه خیلی مهمه 🤩

      احساس شما باید بهترین راهنمای شما باشه بهترین هدایت گر شما باشه برای لاغر شدن. تنها طبق احساس خودتون بخورید اگر فکر می‌کنید در شناسایی احساس خودتون دچار مشکل هستید از تمرینی که گفتم استفاده کنید برای یک هفته اجازه بدید واقعاً احساس گرسنگی را تجربه کنید و بعد یه مقداری بخوری که اون احساس برطرف بشه مثلا وقتی احساس گرسنگی کردید و در بدن خودتون احساس ضعف کردید و بدن شما واکنش نشان داد نه اینکه فکر کنید خوب الان دیگه گرسنه هستم و باید بخورم صبر کنید تا در بدن خودتون واکنش ببینید مثل سر و صدای شکم یا مورمور شدن شکم👌

       خلاصه خودتون متوجه میشید که چه چیزی رو میگم و اونوقت به اندازه‌ای بخورید که اون حالت برطرف بشه به این شکل ذهن شما یاد میگیره سیری یعنی چی و دیگه شما را مجبور به خوردن بیش از حد نیاز نمیکنه در این حالت از لقمه هایی که می خورید نهایت لذت رو ببرید و بدون هرگونه استرسی بخورید چون دیگه واقعا دارید طبق احساس و نیاز بدن خودت می خوری و این هیچ جای نگرانی نیست 🎉

      بازم تکرار می کنم دوستانی که پیام میدن تغییراتی در نحوه غذا خوردن آنها ایجاد شده که دیگه کنترلی نیست بلکه خود به خودی هست علاقه به پرخوری و زیاد خوردن و همه چیز خوردن ندارن شما خیلی خوب عمل کردین ولی این ترس از خوردن، همون مقداری که میخوری داره برات مشکل به وجود میاره وقتی شما سال‌ها از خوردن ترس داشتی الان هرچی خوردنت رو کمتر کنی با اون مقداری که میخوری مشکل داره چون از خوردن میترسی و در این حالت شما توجه ات به عمل خوردنه نه مقدار خوردن

       بنابراین سعی کنید ترس را از بین ببرید شما در مسیر خیلی خوبی قرار گرفتید و همه شما نشانه های روحی و جسمی دریافت کردید پس  بیشتر به این روش اعتماد کنید به خودتون بیشتر اعتماد کنید و حالا که الگوی ناخودآگاه شما تغییر کرده و شما خود به خود رفتار غذاییت تغییر کرده برای این تغییر احترام قائل باشید و آن مقداری را که مصرف می‌کنید بدون ترس باشه 🤗

      و مطمئن باشید که ذهن شما، شما را از پرخوری به این مرحله رسونده اگه نیاز باشه باز هم خوردن شما را تغییر میده

       از این تمرین حداقل برای یک هفته استفاده کنید تا تجربه گرسنگی و رفع گرسنگی را درک کنید😋 

       خیلی از افراد چاق متاسفانه بیشتر از اینکه بخورن به خوردن فکر می‌کنند و این فکر باعث عدم کنترل شون برخوردن اونها میشه این هم جزء باورهای مخفی و بسیار تاثیرگذاره همین ارتباط داشتن و توجه کردن به لاغری شما را در مسیر نگه خواهد داشت و تکرار عادت توجه به لاغری سبب تغییر رفتار و عادت های شما میشه🌺🌺⚘⚘

      برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید. ثبت امتیاز
      امتیاز: 8 از 2 رأی مشاهده امتیاز دهندگان
      افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم
      مشاهده پاسخ ها
        آواتار s99malekan
        1400/08/02 21:11
        مدت عضویت: 1547 روز
        امتیاز کاربر: 7610 سطح ۴: هنرجوی مبتدی
        محتوای دیدگاه: 22 کلمه

        سلام دوست عزیز.نیست که من از خوندن بیشتر لذت میبرم و بهترم یاد میگیرم از این کارت خیلی لذت بردم. مرسی گلم

        برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید. ثبت امتیاز
        امتیاز: 5 از 1 رأی مشاهده امتیاز دهندگان
        افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم
      آواتار آزیتا
      1400/07/28 16:49
      مدت عضویت: 1897 روز
      امتیاز کاربر: 6948 سطح ۳: کاربر پیشرفته
      محتوای دیدگاه: 456 کلمه

      گام ششم

      آیابارژیم لاغری می توان لاغرشد؟؟

      کلمه ی رژیم برای من واقعا معنای وحشتناکی داره چون در طول این سال ها زیاد با این کلمه سرو کار داشتم هر وقت می خواستم یه چیزی بخورم زود یادم میومد که رژیم دارم و اونوقت از اون لحظه اون جشن و شادی یا مهمانی هیچ لذتی نمی بردم. 

      حتی وقتی می گفتم یه روز که چیزی نمیشه حالا بخور بعدا رژیمو ادامه بده ولی وقتی این کارو می کردم باز هم بعدش ناراحتی و عذاب وجدان داشتم و مرتب خودمو سرزنش می کردم که نتونستم خودمو کنترل کنم.

      وقتی با دوره لاغری ذهنی آشنا شدم و اولین بار این حرف ها را می شنیدم خیلی برام تازگی داشت مگه میشه خورد و لاغر موند این همه سال من رژیم گرفتم و نخوردم پس این چاقی از کجا اومده؟؟

      الان دیگه می دونم تمام چاقی من به خاطر باورهای نادرستم بود، من در مصرف مواد غذایی هیچ لذتی نمی بردم،حس و حالم خوب نبود تحت فشار فقط رعایت می کردم و ذهنم را دچار محدودیت می کردم و سعی داشتم کنترلش کنم اما در طی دوره با تمرینات مختلف یاد گرفتم که ذهنم را بدون تحت فشار قرار دادن در شرایطی قرار بدم که خیلی راحت در موقعیت های مختلف خودش بتونه به میزان مورد نیاز بدنم مصرف کنه.

      خیلی مواقع مسیر را اشتباه می رفتم و فکر می کردم اینم همون رژیمه ولی خوب که به دوران رژیم فکر می کردم می دیدم من موقعی که رژیم داشتم همیشه در حال بررسی مواد غذایی و کالری شماری و میزان چاق کنندگی غذاها بودم ولی الان این رفتار ها رو ندارم.الان می دونم که خوردن آدمو چاق نمی کنه بلکه اون احساس و باوری که از خوردن غذا ها به من دست میده باعث چاق شدن من میشه.

      با این که دو سال هست که توی مسیر هستم اما باز هم گاهی دچار اشتباه میشم لحظاتی یادم میره و با ترس بعضی خوراکی ها رو میخورم و تو ذهنم یه نیم نگاهی به کالری مواد دارم این یعنی اشتباه این مثل همون رژیم میمونه

      خوشحالم که امروز این فایل رو گوش دادم و باز هم برام تکرار شد این که هیچ ترسی از خوردن نداشته باشم وقتی همه ی افراد خانواده من از یک سفره غذا می خوریم و چه بسا بچه های من در طول روز خیلی خوراکی های دیگه میخورن ولی من نمی خورم اونا متناسب هستن و هیچ ترسی از خوردنشون ندارن و لذت هم می برن پس خوردن غذاعامل چاقی نیست و همه چی به اون احساس و باور ذهنی ما بر می گرده.

      از امروز سعی می کنم باز هم حواسم را جمع این مورد کنم و تا وقتی گرسنه نشدم به هیچ دلیل دیگه ای دست به خوردن بی مورد نزنم تا بتونم باز هم در مسیر تناسب اندام حرکت کنم.

      برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید. ثبت امتیاز
      امتیاز: 0 از 0 رأی
      افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم
      آواتار asmagazban
      1400/07/25 19:04
      مدت عضویت: 1510 روز
      امتیاز کاربر: 6989 سطح ۶: هنرجوی پیشرفته
      محتوای دیدگاه: 876 کلمه

      بنام خدا& 🌹 این فایل هربار که می‌شنیدمش  همیشه  بعدش استپ میکردم نمی‌دونم دلیل چی بود شاید به  خاطر این بود که من هم دقیقاً مثل ادمهای دیگه میخواستم ازطریق رژیم گرفتن لاغربشم وازاونجایی که بلد نبودم پیغام سیری و گرسنگی  رو درک  وتجر به  کنم به خاطر همین ناقابل ششم مسیرلاغری من رو رهامیکردم . واقعیت این بود که من هنوز هم بلد نبودم  که پیغام سیری و گرسنگی بدنمو درک کنم و این روزها درسته که چندبار امتحانش کردم ولی اینکه نتیجه نگرفتم دلیلش خودم بودم چون سعی  نکردم خودمو درست بشناسم ولی الان همین لحظه به خودم گفتم باید ادامه بدم یه حسی یه حالتی یه نیرویی  منوبه این واداشت که بیام وبا اینکه تمرین  عملی که استاد گذاشته بود درست انجام ندادم اما بیام و فایل ششم تمرینشو توی  سایت بنویسم . این روزها وقتی  غذامیخورم به خودم میگم این همه اضافه خوردن هیچ نفعی نداره درسته که دستام می‌ره براخوردن بعضی موقع ها خودم  هستم که به این حرفا اهمیت نمی‌دم امااز امروز تصمیم گرفتم  که به این صداها اهمیت بدم اینکه توذهنم این حرف میاد که سیری زیاد. اوج سیری حالت زننده است  وتصویر سیری زیادتو ذهنم  میاد که باعث میشه دوست نداشته باشم تجریش کنم و اتفاق هایی داره تو ذهنم  میفته ومن نخواستم فقط تا شنیدن  فایل ششم  پیش برم تصمیم گرفتم که ادامه بدم و ببینم  چی پیش میاد نمی‌دونم کم کم دارم حالت هایی رو تجربه  میکنم که هیچ وقت نبودم یه بارنشسته بودم سر سفره ی صبحانه وغذا اش می‌خوردم یهو به خودم اومدم که دارم لقمه هامو بزرگ  بر میدارم  وتند غذامیخورم همون لقمه های اول بودبعدیهو یه  تصویری تو ذهنم اومد که انگار مادرم داره بهم یاد میده غذابخورم نمی‌دونم مادرم بودیاهر کی بود من تونستم تواون لحظه باتصویر ذهنیم ارتباط برقرار کنم و تو واقعیت توی ذهن  اروم ،اروم غذابخورم وبعداون  نصف یاحتی بیشتراز نصف چون من طبق اون لحظه واون لذت فقط دویا سه لقمه خوردم اما با لذت  اونورهاکردم به فایل ششم که رسیدم دوباره داشتم لیز میخوردم که گفتم نه  اینبار. نه .  نبایدرهاکنم باید ببینم چی میشه این بارنباید بهانه ای وجود داشته باشه برای لاغرشدن اینبار دیگه باید ادامه بدم و ذهنم اتفاقا تا همین چند ساعت پیش پر بود از افکاری که فقط حالموبد میکرد اماوقتی داشتم عکسهای که توی تلگرام بودویا می میرم. یالاغر میشم رومید یدم گفتم حتما باید ادامه بدم ومگه من قراره فقط تا صدگاموانجام بدم مگه قرار نیست لاغر بمونم پس باید انجامش بدم و تکرارش کنم شرایط و لحظه هاچی هستن کجاهستم   مهم نیست باید انجام بدم تا خودم زندگیموخلق کنم خواست خودمو به وجود بیارم  وشخصیتمو تغییربدم من باید یادبگیرم که تمرین کنم واستمرار داشته باشم و نباید عجله کنم و بایدمتعهد باشم  واینکه ادامه بدم تا بالاخره لاغربشم ومیشم  اما چون  

      زمان میخوادوسالهادرگیر چاقی بودم گاهی درکش برام سخت میشه و گاهی منطقی پس باید برام منطقی بشه که بایدصبر کنم و تمرین کنم و تجربه کنم گاهی وقتی مید یدم که بچه ها لاغرشدن میگفتم من چرا هنوزنتیجه نگرفتم اماامروز به خودم اومدم ودرک کردم که من زمان لازم و کافی روباید فقط برای خودم اختصاص بدم بایدواقعا چیزی که میخوام رو زندگی کنم و هیچوقت تناسب اندام باعجله و محدودیت غذایی و ورزش کردن ماندگار نیست چون درونی نیست و درون من باید اول تربیت بشه از پایگاه اصلی وبعد تمام درونم و سرانجام به بیرون نشات پیدا میکنه .سیری یک عامل کاملا درونیه و نباید شناختش ازطریق عوامل بیرونی شکل بگیره و گرسنگی هم همینطور گرسنگی احسا سیه که وقتی نیاز به غذا پیدامیکنم بدنم   به صورت فیزیکی اونو نشون میده مثل نیازهای روزمره  ایکه دارم و بعد هم احساس سیری کاملادرونی باید باشه  واگه به حالت فیزیکی برسه  کاملا مشکل ساز میشه وغیر طبیعی تلقی میشه .اماباید این کار توسط ذهن پذیرفته بشه به خاطر این که سال‌ها باکد های اشتباه برنامه ریزی شده واین چیزی نیست که یهویی بشه تغییر ش داد و میزان غذا هم باید به وسیله‌ی ذهن مقدارش کم بشه نه دستی و فیزیکی مثل محدودیت های غذایی. 

      معلمی داشتم که می‌گفت هرچقدر علم پیشرفت کنه ادمها مریض تر میشن و مریضی ها پیشرفته تر میشن الان درک میکنم چرا چاق وچاقتر شدم چون بابت هرلقمه ای که می‌خوردم ترس داشتم واین ترس هم به خاطر اطلاعات زیادی بود که درباره‌ی غذا داشتم و درباره ی خوردن هرچقدر علم پیشرفت کرد ترس من و ادمهای دیگه که مثل من هستن از خوردن بیشتروبیشترشد تاجایی که گاهی وقتا تصمیم میگرفتیم نخوریم.واین همون چیزی هست که استاد گفت ترس از خوردن  و رژیم هم همین کارو میکرد وقتی بهش فکرمیکردم انگار که یه دیوار خیلی بلند یک  مانع بزرگ  روتصور میکنیم درمورد ارتباطمونم  باخیلی ازآدما  هم به همین شکل هست وحتی در رابطه  با شناخت خودم من هم وقتی به این فکر میکنم که بایدخودمو بشناسم  باز احساس میکنم که دارم بابک مانع روبرو میشم برای همین هم همیشه شناخت خودم رو رهاکردم  ولی باتوجه به اینکه درمسیر ذهنی قرارگرفتم تصمیم گرفتم که برای خودم خاطرات خوب رقم بزنم طوریکه وقتی دفتری که دارم درباره ی لاغری و خاطرات چاقی و لاغری وتضادها ومشکلاتی که برام پیش میادرو زمانی باز کردم و شروع کردم به ورق زدن وتغییرکرده بودم به خودم افتخار کنم .از اینکه ادامه دادم و زندگی کردم برای خودم وخواستمو ساختم  وبه وجوداوردمش  وزندگی هم چنان ادامه دارد……

      برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید. ثبت امتیاز
      امتیاز: 0 از 0 رأی
      افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم
      آواتار scarlet
      1400/07/14 22:15
      مدت عضویت: 1304 روز
      امتیاز کاربر: 151 سطح ۱: کاربر مبتدی
      محتوای دیدگاه: 119 کلمه

      سلام خدمت دوستان و استاد عزیز.گام ششم در مسیر لاغری هستم.امروز قراره که توی این مسیر کلمه ی رژیم رو از ذهنم پاک کنم.کلمه ی رژیم گرفتن باعث میشه که مدام درجا بزنیم و نتونیم لاغر بشیم.باید از خوردن نترسم.نترسم که چون چاق میشم غذا نخورم.من امر‌ز یاد گرفتم که موقعی غذا بخورم که احساس گرسنگی دارم.قبلن طوری غذا میخوردم که ذهنم باید آرووم میشد.مثلن با یه چایی سه چهار تا شکلات میخوردم.باید یاد بگیرم که غذا اگرم موند حیف نمیشه.حیف این بدنه منه که باید رنج بکشه.من باید واسه خودم و بدنم ارزش قائل بشم و هر آت و آشغالی رو نخورم.اینطوری به ذهنم آموزش میدم تا ولعش رو نسبت به غذا کم کنه.امیدوارم توو مسیر موفق شم‌.

      برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید. ثبت امتیاز
      امتیاز: 0 از 0 رأی
      افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم
      امتیاز کاربر: 18100 سطح ۵: هنرجوی متوسطه
      محتوای دیدگاه: 448 کلمه

      به نام خدا

      وقت بخیر عزیزان

      من هم دیگه وقتی از این رژیم‌ها ناامید شده بودم به این راه هدایت شدم یعنی وقتی کسی حرفی از رژیم می زد من اصلا نمی خواستم دیگه چون انگار یه حسی می گفت بهم که اینا فایده نداره همه بی خودیه هیج وقت لاغر نمی شه آدم با این رژیم‌ها.

      امروز رفتم پلوی مامانم  تا از در رفتم  تو گفت چقدر کوچولو شدی  گفتم که شما که منو تازه دیدی از بس که همیشه چیز کلفت و گشاد می پوشی الان بیشتر معلوم شده البته شلوارم خیلی گشاد بود ولی بلوزم اندازه خلاصه ولی مثل اولا دیگه خیلی هیجان زده نمی شم ولی اومدم خونه سریع توی حیاط یه عکس تمام قد گرفتم .

      منم خیلی موقع ها درگیر این مسله سیری و گرسنگی هستم و این یاداوری خوبی بود برام یه وقتا که خودم هستم قشنگ صبر می کنم تا گرسنم بشه و بعد غذا می خورم ولی یه وقتها هم دست خودم نیست ساعت غذا خوردن آدم جایی می ره بیشتر ولی همون مقداری هم که می خورم بدون ترس می خورم حالا شما گفتین این ترس هم می تونه جزو باورهای مخفی آدم باشه یه مثلا آدم وزنش یه مقدار اومده پایین بعد استپ می کنه ولی من خیلی روی این موضوع دارم کار می کنم ترس از غذا ها 

      مامانم داشتن می گفتن که امروز کمی میوه که خوردن خیلی احساس کردن شکمشون نفخ کرده ولی من خدا رو شکر از بعد از دوره خدا رو شکر خدا رو شکر دیگه این حالت برام پیش نیومده .

      به قول شما ترس از خوردن یه باور مخفته اصلا هم به این ربطی نداره که چقدر می خوری غذا چه کم غذا بخوری چه زیاد اثر منفیشو می زاره .وای من چقدر از غذاهای بیرون وحشت داشتم اصلا همیشه آخر هفته که می شد خوشحال می شدم که خوب می ریم بیرون غذا می خوریم و من نباید غذا درست کنم و از یه طرف هم ناراحت می شدم که من با این غذاها چند پوندی اضافه می شم و باید یه هفته جون بکنم …..

      خلاصه الان خیالم راحته از این چیزها یه همسایه دارن مامانم اینا این خانم همیشه منو مثال می زنن برای دختراشون که می خوان لاغر بشن منم آدرس سایت و بهشون داده بودم ولی امروز مامانم می گفتن دختره چند هزار دلار داده بود از این برنامه های آن لاین و لاغر کرده بود ولی الان دوباره چاق تر شده بعد هیم مامانش می گفته بهش پونه جون اینطور پونه جون….

      خلاصه اینجوریاست آدم وقتی یاد بگیره هنر لاغری و دیگه ذهنش فراموش نمی کنه حتی اگر مثل من مدتی هم دور شده باشه باز اوکی هست و ادامه می ده  هی ادامه می ده خدا رو صد هزار مرتبه شکر

      برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید. ثبت امتیاز
      امتیاز: 5 از 1 رأی مشاهده امتیاز دهندگان
      افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم
      آواتار Armita Sediqi
      1400/07/04 17:58
      مدت عضویت: 1163 روز
      امتیاز کاربر: 1413 سطح ۳: کاربر پیشرفته
      دیدگاه فنی
      محتوای دیدگاه: 1,412 کلمه

      گام ششم #رژیم_آری_یا_خیر؟

      امروز درباره باور مخفی رژیم صحبت میکنیم.

      من اصلا چرا هنوز به رژیم فکر میکنم؟ چون احساس میکنم فقط از همین طریق میشه لاغر شد و هر فرد چاقی رو که لاغر میبینم فقط دو نتیجه میگیرم ۱.بیماری       ۲.رژیم و ورزش

      برای کسی که درد کشیده و هر بار رژیم گرفته نتیجه نگرفته تکرار هر بار کلمه رژیم حالش رو بدتر میکنه کلمه رژیم به من احساس ترس و تحمل یک دوران سخت و طاقت فرسا میده 

      من از رژیم نمیترسیدم بلکه از روزهای بعد رژیم میترسیدم که چطور قراره وزنی که کم کردم رو نگه دارم؟!روزهای رژیم بسیار خوش بود چون میدونس که دارم لاغر میشم اما بعدش کار حضرت فیل بود.

      من چون اولین و اخرین باری که رژیم گرفتم رژیم کتوژنیک بود هیچوقت ناامید نشدم و برعکس چون عاشق اندام لاغر بودم با امید و انگیزه ادامه دادم و در ذهنم هیچوقت نگفتم حالا امروز رو بخور فردا رژیم بگیر.در هر شرایطی رژیمم رو حفظ کردم اما همیشه این فکر در ذهنم بود که وقتی رژیمم تموم شد یک روز برم کلی تنقلات بخرم بزارم توی کمد لباس هام و اروم اروم بخورم تا عقده این دو ماه رو خالی کنم!و همیشه این فکر که اون زمان فکر میکردم فقط یکباره همراه من بود..همین فکر و خیال باعث شد بعد رژیم با اینکه در سایت بودم و قوانین رو میدونستم این کار رو نه یک بار،بلکه بارها انجام بدم و پرخوری من هر روز بیشتر بشه..چرا؟ چون بارها اون روز رو در ذهنم مجسم کرده بودم و همین پرخوری باعث شد به هوای اینکه لاغری با ذهنه هر اشغالی رو بخورم.

      همه بعد رژیم دردِ شکم ناشی از پرخوری سراغشون اومده.نمیدونی چرا داری رفتار زشت رو انجام میدی و نمیدونی چرا پول هنگفت میدی تا فقط در حد ۱۰ رقیقه بخوری…دست خودت نیست..چون فرمولات هنوز چاقه..

      به قول استاد ” من رژیم رو نشکستم،من اراده و تصمیم خودم رو شکستم” و احتمال اینکه من بعد رژیم حس میکنم اراده هیچ کاری رو ندارم همینه…

      چرا از اول استاد گفت لاغری بدون رژیم؟! چون برای منی که فقط یک بار رژیم گرفتم انقدر حس تنفر نسبت به این موضوع وجود داره.چه برسه به دوستان که سالهای ساله رژیم گرفتن و نتیجه نداده و حتی چاق تر هم شدن!

      میدونید…اگر از من بخوان چند جمله راجع به رژیم بنویسم فقط این در ذهنم میاد که ..

      رژیم =لاغری(با سختی و رنج) و تصاویری از آشپزی نه گفتن و گفت و گوهای چاق کننده ذهن زیر آبی رفتن و خنده های مصنوعی در جمع،در حالی که ذهنت میگه تو چرا نمیتونی بخوری؟ اونو ببین هرچی میتونه میخوره چاقم نمیشه و…..ناشکری:”)

      حالا دارم کمابیش درک میکنم که رفتار درست غذایی به منزله رژیم نیست..قطعا رفتار غذایی من مشکل داشته که به این وزن و سایز رسیدم ..و هرکس رژیم میگیره دلش میخواد رفتارش رو تغییر بده اما فقط برای مدت کوتاهی با فشار روحی زیاد میتونه اینکارو بکنه و بعد هم رها میکنه

      هر فردی که اضافه وزن داره علل الخصوص من به غذا خوردن با خیال راحت و ارامش نیاز داریم..نیاز داریم که از بند ترس ها جدا بشیم و هر چیزی که خانواده میخوره به اندازه نیاز بخوریم  و فقط لذت ببریم..

      بدونیم که چیزی در بدن ما جذب نمیشه.هر غذایی که وارد بدنم میشه برای رفع نیاز بدنمه و اگر اضافی هم باشه دفع میشه!..به همین راااحتی! به شرطی که آگاهانه بخورم و اضافی تر از نیاز بدنم نخورم

      چرا کم کم گرایش من به غذا خوردن کم میشه؟! چون فشار رژیم رو از روی ذهنم برمیدارم….بهش یاد اوری میکنم که این رفتار درست غذاییه نه رژیم…و کم کم ذهن اداره امور رو به دست میگیره..و فرمان هایی به مغز میده که باعث جلوگیری از خوردن اضافه توسط دستی که به سمت لقمه میره میشه…

      وقتی وارد سایت شدم،هزاران دلیل برای اضافه های بدنم داشتم! اما حالا میدونم دو دلیل دارهرفتار غذایی اشتباه و فرمول های چاقیاین دو حل بشه ۵۰ درصد راه رو رفتم

      باید ذهنم کاملا این رو بپذیره که رژیم نمیگیرهاخه در کدوم رژیم ارامش ذهنی،علاقه،لذت وجود داره؟رژیم همش عجله برای لاغری و خوردن فقط برای اینکه روزها تموم بشه و بعدش بیاده…

      من به هرحال باید مقدار غذایی خودم رو کم کنم.حالا به چه شکل کم کنم مهمه!! 

      همیشه فکر میکنم چرا ذهنم انقدر من رو برای خوردن قلقلک میده! خب من که سیرم و نیاز ندارم چرا اینجوری میکنه؟ اما حالا فهمیدم که فقط قصد داره دست روی نقطه ضعفم : ترس از خوردن بزاره و از همین طریق من رو اذیت کنه

      من از دو یا سه سال پیش اگاه شدم که فلان غذا چاق میکنه و…و عادت کردم بگم این قرص باعث چاقیه.این مواد غذایی چاق میکنه. و و و و…

      یعنی همش برمیگرده به مسئولیت پذیری هااا…! اینکه تو قبول کنی مسئول  چاقیت هستی..زمانی که قبول کنی هرچیزی رو نمیخوری..

      خودِ من! همش میگم چون رژیم داشتم الان پرخوری میکنم در صورتی که من سایت رو داشتم که با فایل هاش مثل کوه پشتم بود .اما خوردنِ خودم رو تقصیر رژیمی انداختم که مال چهار ماه پیش بوده و پرونده‌اش بسته شده لازمه بگم ارمیتا! بسه! بهانه نیار! از بهانه هات یک هیچ جلو باش..بسه..

      به این سایت و روش تمرکز میکنم و فکر میکنم از اول توی همین وزن و سایز بودم که تصمیم گرفتم لاغر بشم .اونوقته که روند هر روز چاق شدنم متوقف میشه .

      این روزهای جدید لاغری توعه و تو به راحتی میتونی لاغر و خوش تیپ بشی (متعادل هم بشی که از همه مهم تره)

      خوردن من رو چاق نمیکنه،اشتباه خوردن من رو چاق کردهچون غذایی که من میخورم با غذایی که بابابزرگ(همیشه متناسب) میخوره یکیه.اما چرا فکر میکنم اون غذا من رو چاق میکنه؟ ولی روی بدن بابابزرگ تاثیری نداره؟چون رفتار بابایی در مقابله با غذا اینه که حتی اگر یک لقمه از غذاش مونده باشه و سیر باشه دیگه دست از خوردن میکشه.براش فرقی نداره غذا چلوگوشت باشه یا میوه و سالاد! همیشه ته بشقابش کمی از غذاش میمونه و اضافی وارد بدنش نمیکنه چون میدونه که هرچقدم اضافی بخوره چاق نمیشه! پس دردِ شکم نمیکشه و لازم نمیبینه زیاد بخوره  

      اینکه من لاغر نشدم چاق ترم شدم دلیلش اینه هنوز باور مخرب چاقی=خوردن در ذهن من وجود داره چون من تحت تاثیر اگاهی های هستم که از محیط پیرامونم میگیرم..

      غلبه بر هرررررر ترسی باعث رهایی از اون موضوع میشه مثلا من قبلا از سوسک و مارمولک و ملخ میترسیدم.اما امسال تصمیم گرفتم اگر اونارو دیدم برم توی دل ترس هام و باهاشون مقابله کنم جالبه!!!!! حتی یکککک مورد ندیدم…حتی یکیییییی..اصلا انگار نابود شده بودن!! 

      و حالا مطمئنم که غلبه بر ترس از خوردن باعث رهایی از چاقی میشه و وقتی بخوام برم توی دل ترس هام از منطقه امنم بیرون بیام راه ها برام باز میشه!

      غلبه بر ترس از خوردن باعث احترام گذاشتن به سیستم بدن و تشکر کردن از نعمت های خداونده..

      من اگر ترس از خوردن داشته باشم هرچقدر بخورم چاق میشم!! چون بدنم هوشمنده و احساس اولیه من براش مهمه!

      و حالا تمرین جذاب این هفتهههه..

      پیغام های بدن به دو شکل وارد بدنم میشن:۱.احساس۲.اعصاب

      وقتی خوشحالم احساس انرژی و نشاط بالایی دارم(اگر ادامه پیدا کنه باعث میشه من برقصم یا از خوشحالی داد بزنم)

      وقتی ناراحتم و دلتنگم احساس افسردگی و انرژی کمی دارم (اگر ادامه دار باشه موجب گریه من میشه)

      وقتی سرم به میز میخوره احساس درد میکنم (اگر درد شدید بشه ممکنه اشک بریزم یا بگم اخ)

      و در این موارد یک احساس که هنوز تبدیل به واکنش نشده  ولی کم کم نشانه هاش میاد و بدنم واکنش میده

      این مورد درباره خوردن هم صدق میکنه

      زمانی که احساس گرسنگی میکنم ((پیام حسی) رو دریافت میکنم و حالا اگر چیزی نخورم تبدیل به ضعف و سستی بدنم میشه(پیام عصبی)

      و امااااا موضوع مهم این جلسه!اگر من احساس سیری رو تجربه نکنم(پیام حسی) بعدا تبدیل میشه به درد شکم و احساس حالت تهوع و کش اومدن معده (پیام عصبی)

      احساس سیری یک حس درونیه که باید پیدا بشه تمرین و تکرار بشه و در نهایت تبدیل به تجربه بشه..! وقتی من احساس سیری رو دریافت کنم خود به خود بدنم استپ میکنه و بیشتر از نیازش نمیخوره

      تمرین: به مدت یک هفته تا زمانی که احساس گرسنگی من تبدیل به واکنش در بدنم نشده چیزی نمیخورم و زمانی که اون حالتِ سر و صدا شکم قطع شد دست از خوردن بکشم 

      باز هم میگم به شکل منطقی باید بپذیرم این رژیم نیست این یک تمرین برای تجربه حس سیری و گرسنگی به شکل درسته و همچین رفتار غذایی مناسب..و نکته امید دهنده اینه که وقتی کمتر از قبل بخوری میفهمی در مسیر لاغر شدنی..مهم نیست بدونی چند لقمه خوردی..&..مهم اینه بدونی کمتر خوردی..&برنامه ام هم اینه از لقمه به لقمه ام لذت ببرم.چون دیگه مطمئنم هر لقمه ای که میخورم بر اساس نیاز و احساس بدنمه..نه بیشتر نه کمتر..به همون اندازه که نفس کشیدن،تپش قلب و خوابیدن حق منه؛ خوردن هم حق مسلم منه..

      استاد.سپاس.هزار بار سپاس.چه فایلی.چه نکاتی به به.. 

      برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید. ثبت امتیاز
      امتیاز: 10 از 2 رأی مشاهده امتیاز دهندگان
      افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم
      آواتار tala.kh25@yahoo.com
      1400/06/31 06:55
      مدت عضویت: 1427 روز
      امتیاز کاربر: 4421 سطح ۳: کاربر پیشرفته
      مدال طلایی
      محتوای دیدگاه: 474 کلمه

      سلام♥️
      تو ذهنم جا میندازم قراره بدون رژیم لاغربشم.قراره هرغذایی دوس داشتم بخورم به هرمقداری که سیرشدم و لاغرشم.
      باورام رو که تغییر بدم خودبخود غذا خوردنم به اندازه میشه و نیازی نیست که اگاهانه مشخص کنم چقدر باید غذا بخورم.
      اصلا میزان خوردنم رو باکسی مقایسه نمیکنم.
      اگه تو مسیر اشتهام کم شه خیالم راحته که اگاهانه خودم رو وادار به کم خوردن نمیکنم بلکه بدم شعور داره دستور درست رو میده و اشتهام رو کنترل میکنه.
      استاد من اشتهام وقتی کمتر میشد فکرمیکردم دارم رژیم میگیرم هشم درگیر این بود الان دارم کم میخورم یازیاد؟بعد به این نتیجه میرسیدم که اگه غذاها چاق نمیکنه پس بیشترم خوردی اشکال نداره بعدش میخوردم تا به حالت خفگی برسم.
      پس جمله رو کامل میکنم.خوردن منو چاق نمیکنه اشتباه خوردن منو چاق میکنه.اشتباه خوردن یعنی وقتی سیر باشم هم بخورم.که روش تشخیص دادن گرسنگی واقعی رو استاد عزیزگفتن.
      دوروزه دارم صبرمیکنم که شکمم به سروصدابیوفته و خیلی گرسنه شم بعدبخورم اما اصلا اینطور نمیشد!ساعت ها از وقت ناهار میگذشت و به اون حالت نمیرسیدم.انرژی هم داشتما…خیلی دفعات غذاخوردنم و حجم کم شده.مقاومت ذهنمم خیلی کمه اما هست…مثلا میگه شب شد ناهارتم نخوردی.پاشو بدنت ضعف نکنه کارم میکنی ها…

      مرحله به مرحله تکاملی این باورو کم رنگ میکنم.
      همیشه یاداوری میکنم به خودم که خوردن باعث چاقی نمیشه خوردن غذاها تاثیری روی شکل بدنم نداره.غذاها نعمت های خداوند هستن کلی سود به بدنم میرسونن منو توزحمت و سختی نمی اندازن و شکل بدنمو تغییرنمیدن.
      به بدنم احترام میذارم بدنم میدونه چقدر نیازداره و بهم میگه.پس آرام غذا میخورم تا متوجه پیغام سیری بشم.حواسم به سیری هست اگرم یوقت تو مسیر بیشتر خوردم ایچ اشکالی نداره من باید به تودم اجازه بدم کم کم مهارت پیدا کنم تو کنترل رفتارم.فرصت برای یادگیریش هست.
      وقتی احساسم تکرار میشه در بدن به یه واکنش فیزیکی تبدیل میشه.احساس گرسنگی=با مورمورشدن شکم یا سروصداش.
      من باید هرموقع واکنش فیزیکی دیدم بفهمم گرسنمه نه یه احساس درونی.شاید توهم باشه و خیال کنم گرسنمه
      تمرین این جلسه رو تکرارکردم خیلی سبکم عذاب وجدانم کمتر شده حتی در وقتم صرفه جویی شده و یه کاره اضافه(خوردن)که واقعا نیازی هم نبوده رو انجام نمیدم.احساس ازادی بیشتری میکنم که مجبور نیستم حتماساعت فلان بشینم سرسفره هی صدام بزنن ناهارسردشدمنم رودرواسی کنم بگم اومدم.
      دواین یکی دوروز نه گفتنم بهترشده
      رفتارای اشتباهم که بخاطرفقر این آگاهی بود و رفع شده:
      ۱.خوشم نمیادمحل کارچیزی بخورم حتی چای.واسه همین صبح ها بااینکه گرسنه نبودم صبحانه میخوردم که توتایم کاری گرسنه ام نشه!خیلی بدم میومد ازینکار.الان اینکارو نمیکنم اتفاقا اونجاهم گرسنگی شدید ندارم حتی شکمم قاروقورنمیکنه.قبلا دغدغه هرروزم بود که چرا بااینکه صبحونه میخوردم ساعتای ۱۰ صبح اینقدر گرسنه ام میشه که دلم دردمیگیره واقعا بی حال میشم که نمیتونم کارمو بکنم.خداروشکر این مساله رفع شد.مرسی خدا مرسی استاد.

      ۲.هروعده غذاییم بااجبار بود چون خانواده اون تایم غذامیخوردن منم مجبوربودم بخورم.یعنی خودمو مجبورمیکردم دیگه.
      خداروشکر اینقدر سریع دارم رشد میکنم.
      مرسی خدا♥️ مرسی استادواقعا ممنون که این اگاهی ناب رو به اشتراک گذاشتین واقعا جاش خالی بود♥️ مرسی دوستان💕

      برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید. ثبت امتیاز
      امتیاز: 13 از 3 رأی مشاهده امتیاز دهندگان
      افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم
      آواتار Jazab
      1400/06/23 00:24
      مدت عضویت: 1195 روز
      امتیاز کاربر: 337 سطح ۱: کاربر مبتدی
      مدال طلایی
      محتوای دیدگاه: 690 کلمه

      سلام به استاد عزیزم دوستان هم مسیرم

      گام شیشم در مسیر لاغری من 

      من از زمانی چاق شدم و دانبال لاغری بودم همیشه بهم خانوادم گفتن کم بخور لاغر میشی و من فک میکردم حتما غذاها چاق کننده هستند که باید نخورم رژیم بگیرم تا لاغر بشم واسه همین همیشه ترس از خوردن داشتم و قبل خوردن تصورات شکل میگرفت که اره اگه این شیرینی یا غذا بخورم حتما چاق میشم و خیلی راحت پذیرفته بودمه باور کرده بودم که بهله خوردن مساوی چاق شدن بیشتر 

      و خیلی ترس داشتم از خوردن و زمانی که رژیم شروع میکردمه یکم هفته ای ادامه میدادم چون منتظر نتیجه بودم و خیلی داشت بهم سخت میگذشت تو این مدت رژیم و بعد مدتی رها میکردم چون ذهن اموزش چاقی دیده بود و دستورات چاقی میداد و به خوردن بیشتر تشویق میکرد ولی من میخواستم با زور اجبار جلو خوردن خودم بگیرم واسه همین شکست میخوردم و وقتی شکست میخوردم میگفتم من توانایی لاغر شدن ندارم نمیتونم سرزنش ها ترس پشیمونی بعد خوردن ها شروع میشد 

      اما از وقتی هدایت شدم به این مسیر دریافتم که اصلاغذا چاق کننده نیست و وقتی این فهمیدم فک کردم هرچقدر میتونم میخورم ولی دیگه چاق نمیشم و همین کار کردم خیلی میخوردم میگفتم استاد گفته غذا چاق کننده که نیست و بعد که میرفتم وزن میکردم میدیدم عه چاق ترم شدم و فک کردم چرا پس من لاغر نشدم 

      و از وقتی وارد مسیر لاغری من شدم و استاد این صد گام اماده کرد خیلی اطلاعاتم زیاد شد فهمیدم خوردن یعنی در حد نیاز غذا چاق کننده نیست درصورتی درست استفاده کنیم در حد نیاز و وقتی این برنامه یک هفته ای اجرا میکردم از همان زمانی که مینوشتم من امروز میخوام شروع کنم از همان زمان احساسم عالی بود و وقتی گرسنه ام میشد صدای شکمم در میومد خیلی خوشحال میشدم چون تا به حال گرسنگی تجربه نکرده بودم و وقتی گرسنگی تجربه میکردم و بعد شروع میکردم به خوردن خیلی لذت میبردم و من عاشق این تمرین هستم و هر وقت اجرا کردم بی دریغ طی چند روز وزن کم کردم احساس رهایی ازادی ارامش قدرت میکردم وقتی این تمرین اجرامیکردم و واقعا از،خوردنم نهایت لذت میبردم و برای بار،اولم بود که اینجوری لذت میبردم از خوردن ولی بعد یک هفته که تمرین رها میکردم کم کم دیگه لذت نمیبردم از خوردن و باز درگیری ذهنی در مورد جنبه ها مختلف میومد و دیگه باز برمیگشتم سر روال قبلم 

      من عاشق این تمرین هستم استاد وقتی این تمرین انجام میدم کلا خیلی انرژی میگیرم از همه چی لذت میبردم مخصوصا خوردن و با عشق میخوردم با خیال راحت اسوده و خیلی احساس خوبی عالی داشتم و احساس سبکی لاغری میکردم و واقعا شاید من فقط،سه چهار روز یا یک هفته این تمرین انجام میدادم ولی دقیقا سه چهار کیلو کم میکردم واقعا بارها اجرا کردم نتیجه اش دیدم 

      و من فک میکنم مهمترین مانع ذهنی من واسه لاغر نشدن ترس از خوردن است و وقتی با ارامش خیال راحت غذا میخورم خیلی لذت میبرم و متناسب میشم کلا از همان زمان احساس رهایی ازادی قدرت میکنم و من میخوام این بار این تمرین یکماه ادامه بدم تا در ذهنم حک بشه و دیگه خیلی راحت گرسنگی سیری بفهمم و بدون ترس بخورم و سرنیاز بخورم نه سر عادت و مطمعنم تو این یکماه خیلی لذت میبرم و نتایج فوق العاده ای کسب میکنم 

      امروز ۲۳شهریور ماه تعهد میدهم به صورت یکماه این تمرین فوق للعاده استاد انجام بدم و تا وقتی گرسنه نشدم واکنش جسمی ندیدم مث سرصدا شکم مور مور کردن شروع نکنم به خوردن غذا و وقتی این علائم رفع شد دست بکشم از خوردن و احساسم نشان میدهد درست عمل کردم یا نهه و دیگه کاری به نجواها ذهنی ام نداشته باشم و این تمرین بصورت یکماه مدام انجام بدم و مطمعنم عکسم تو لیست البوم شگفتی سازان ثبت میشه چون خودم بارها این تمرین در حد چندروز انجام دادم و دیدم نتایج فوق العادشه واولین نتیجه اش احساس خوش حال خوب سبکی ازادی است که واقعا من به شخصه خیلی لذت میبرم از،این تمرین واقعا فوق العاده است و از استاد عزیزم نهایت تشکر دارم بابت این تمرین عالی وفوق العاده پر از حال خوب انرژی لذت 

      شاد شادشاد باشید 

      برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید. ثبت امتیاز
      امتیاز: 13 از 3 رأی مشاهده امتیاز دهندگان
      افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم
      آواتار roshaam2002@gmail.com
      1400/06/22 19:55
      مدت عضویت: 1178 روز
      امتیاز کاربر: 431 سطح ۱: کاربر مبتدی
      دیدگاه فنی
      محتوای دیدگاه: 2,389 کلمه

      باسلام 

      گام 6 (تکرار1)

      از طریق رژیم غذایی نمیشه متناسب شد وبرای همیشه  متناسب موند . چون که موضوع مهم  در کاهش وزن بر گشت نشدن وزنیه که به سختی با رژیم کم کردیم و اتفاقا دیدیم که با رژ یم  های غذایی ، هرچی که کم کرده بودیم ، برگشت و اگه نتیجه گرفته بودیم که اصلا اینجا نبودیم .

      بنابراین رژیم های غذایی علاوه براینکه نتیجه ای نداشتن بلکه باعث ناامیدی ما برای لاغرشدن نیز شدن .

      پس لاغری بدون رژیم !

      و من هم با اینکه هنوز میزان غدام کمتر نشده ، ولیی بازهم  نسبت به قبل خیلی تغییر کرده و خیلییی کم شده خدارو شکر. اما حس میکنم که لاغر تر شدم و حتی بعضی وقتا حس میکنم که سایزمم کم شده ! 

      معمولا منشا همه مشکلات افراد چاق رژیمه !

      و حتی شنیدن کلمه رژیم هم حس بدی در ما ایجاد میکنه 

      مثلا  من خودم هر هروقت که این کلمه رو میشنوم از هرجایی ، از هرکسی و…. یاد وضعیت جسمی چاقم میفتم و اون تلاش هایی که داشتم برای لاغر شدن انجام میدادم.

      یاد اون موقع هایی میفتم که به تعارف ها و غذاها نه میگفتم ولیی دلم میخواست بخورمشون وباید جلوی خودمو میگرفتم ( این برام خیلییی عذاب اور بود ، خیلی)

      و…

      درکل این کلمه با خودش برای هرکسی ، خاطراتی رو به همراه داره که هیچکس از اون خاطراتش ، خوشحال نیست! 

      یکی از باورهای مخفی که در ذهن ناخوداگاه افراد چاق وجود داره و خیلی موثره ، ترس از غذاخوردنه.

      بارهااا خودمون و محدود کردیم به خوردن بعضی غذاها و به مقدار خاص ویا کم ولی در ذهنمون غوغا بود که اون غذارو بخوریم و با خودمون جنگ داشتیم ، همیشه هم شکست میخوردیم بارها وسوسه شدیم که بخوریم و جلوی خودمون ومیگرفتیم و یا بالاخره راضی میشدیم که بخوریم و رژیم خودمون و میشکستیم .

      و در واقع ما رژیممون و نمیشکستیم بلکه اراده و تصمیم خودمون و شکستیم و شخصی که بارها تصمیم خودشو زیرپا بزاره به شخصی ضعیف و سست اراده تبدیل میشه و همه تصمیماتش براش بی معنی میشه و میتونه براحتی هرتصمیمی رو لغو کنه !

      تاثیر رژیم خیلی شدید تر از این ها بوده . بنابراین شنیدن و یا مواجه شدن با کلمه رژیم خودبه خود به احساس ترس در ما منجر میشه.یک مانع بزرگ ، که قراره بازهم ازش شکست بخوریمL

      در واقع  رفتار درست غذایی  با رژیم گرفتن ، کاملا متفاوت است .

      غدا آدم و چاق نمیکنه و از غذاخوردن نباید ترسید ، بلکه با لذت و آرامش و به میزان نیاز بدن باید از غذا استفاده کرد .

      رهایی از احساس رژیم خیلی لذت بخشه ، چون ذهن رها میشه و با خیال راحت غذا رو مصرف میکنیم .

      و کم کم تمایل به غذا خوردن  تغییر میکنه دیگه اون حرص و ولع  برای غداخوردن وجود نداره و…….

      در واقع وقتی که فشار رژیم از روی ما برداشته میشه و ذهن اداره امور و به دست میگیره ،تمایلات به غداخوردن نغییر میکنه.

      و این تغییر از احساس خوب وذوق داشتنه نه رژیم ! در واقع ذهن چون از بند رژیم  ازاد شد و به حس ارامش در مصرف مواد غذایی رسید و چون از غداخوردن لذت برد ، مقدار غذاخوردن و کم کرد .در صورتی که ما تمایل داشتیم با محدود کردن خودمون مقدار مصرفمون رو کاهش بدیم و این با رژیم گرفتن تفاوت داره .

      چاقی ما به دلیل  رفتار ها و عادت های اشتباه غذایی ما بوده که مارو به این شکل دراورد  همیشه ما سعی داشتیم با کنترل و محدودیت خودمون مصرف غذایمونو تغییر بدیم و همیشه هم ناموفق بودیم . 

      پس اینکه اگه ما داریم کمتر میخوریم ، به این معنی نیست که داریم رژیم میگیریم!

      غذای مصرفی ما بیشتر از حد معمول بوده و گرنه ما به این شکل نمیشدیم !و روش کم کردن اون مهمه .

      دقیقا! ما هیچکدوممون یادمون نمیاد که از چه زمانی تصمیم گرفتیم که چاق بشیم و چه کارهایی برای چاق شدن انجام داده بودیم!

      بنابراین لاغری هم باید همینگونه باشه و ما نباید تصمیم بگیریم که خودمون غذای خودمون رو کم کنیم !بلکه باید ذهن تصمیم بگیره، در این صورت تغییرات ماندگار خواهد شد.

      چون که در ر وش های قبلی ذهن ما همزمان در حال تلاش کردن برای منصرف کردن ما ازتصمیم و مسیر پیش گرفته شده برای لاغری بود ، و نقطه ضعف مارو مورد هدف قرار میده.

      ضعفی که به دلیل ریشه دار بودن در ما هنوز قابل دسترسه ذهن ماست!و این ضعف هم مدت ها طول میکشه که به طور کامل از بین بره و ذهن چون این و میدونه ، اونو مورد هدف قرار میده و نقطه ضعف ما هم  ترس از خوردن بود !

       همه ما از غذا خوردن وحشت داشتیم ، برای هر غذایی میزان چاق کنندگی در نظر گرفته بودیم و دقیقا هم عادت داشتیم که بگیم ، فلان غذا مارو چاق میکنه و..

      و رژیم هم همیشه برای اعمال بر روی غذاها بوده !

      ترس برخورد با غذاها ، ترسی ریشه ای وعمیق در وجود ما شده که درسته به راحتی برطرف نمیشه و زمان میبره ولی مهم اینه که بالاخره برطرف میشه و ما توانایی اینو داریم و بالاخره از این مرحله هم عبور میکنیم .

      و این نیز بگذرد

      دقیقا هم واضحه که اینکه غذاها چاق نمیکنه حقیقت داره ولی بخاطر قدرتی که در ما داره ، نمیشه یکهو بهش حجوم برد چون شکست میخوریم .

      دقیقا من که سال گذشته با قدرت ذهن خودم اشنا شدم و اونو بکار گرفتم ، میدونستم که میشه با این قدرت لاغر هم شد اما نمیدونستم که چطوری باید بکارش بگیرم و دقیقا هم میدونستم که غداخوردن عامل چاقی انسان ها نیست چون نمونه هاشو به وضوح دیده بودم. و اون موقغ میخواستم 5 کیلو دیگه هم کم کنم و نمیخواستم دیگه رژیم بگیرم و شروع کردم با خیال راحت غذاخوردن و از هرچی که دلم میخواست میخوردم و به هر اندازه ای هم که راضی میشدم مصرف میکردم  و به خودمم تلقین میکردم و گوش زد هم میکردم که غذاها چاقت نمیکنن و نوش جونت بخور و…. و خیال میکردم که همونطوری من دارم لاغر میشم ، ولی وقتی که رفتم رو ترازو دیدم کم نکردم هیچ 8 کیلو هم اضافه کردم و الان باید 13 کیلو کم کنم ، جا خوردم و دوباره از طریق رژیم و ورزش اقدام کردم به لاغرشدن و….

      در نهایت مسیله این بود که من درست میگفتم ، غذاها چاق نمیکنن ولی این باور در ناخوداگاه  من ریشه داشت و من خوداگاه باور کرده بودم و زمان میبرد نا نغییر کنه و باید بیشتر روش کار میکردم و من فقط همون و باور کرده بودم ! و …..

      و یهو بهش حمله کرده بودم و شکست هم خوردم !

      ما اولین حمله رو با ایجاد باور اینکه غذاها ماروچاق نمیکنن بلکه رفتار ما با غذاها نتیجه رو برای ما رقم میزنه و با اوردن نمونه و اینکه گفتیم غذاها برای ما و افراد متناسب یک قدرت دارن و افراد متناسب هم از اون غذاها استفاده میکنن و بازهم متناسبند و اینکه دیدیم خیلی از افراد متناسبی وجود دارن که از ما ها بیشتر میخورن و ولی بازهم لاغرن و….. این باور و در خودمون عمیق تر کردیم و ستون باور قبلی رو  متزلزل کردیم و تا حدودی ریشه های باور قبلیمونو قطع کردیم م و بی سروصدا و به ارامی اولین حمله خودمونو به این باور کردیم. 

      بنابراین هنوز این باور ترس از خوردن ریشه داره و میتونه تاثیر بزاره .پس تمام کسانی که مصرفشون کم شده ولی چیزی از وزنشون کم نشده و بلکه اضافه تر هم شده ، اسیر این باورند . اشخاصی هم که تا یجایی کم کردن و به قول خودشون استپ کردن هم همینطور.

      همه اسیر این باور ریشه  دار هستند که خوردن باعث چاقی میشه !

      چون بعضی از افر اد هنوز قادر به شناسایی احساس سیری در خودشان نیستند !

      بنابراین غلبه براین ترس ، یعنی رهایی از چاقی ، اعتماد کردن به بدن خودمون و اعتماد کردن به ذهن خودمون و تشکر کردن از نعمت های خداوند ، خیلییی اهمیت داره که ترسمونو رها کنیم ! چون مهم نیست که ما چقدر بخوریم ، وقتی از غذاخوردن ترس داشته باشیم ، هرمقداری که بخوریم ، بازهم اثر منفی میزاره !

      پیغام سیری چگونه است؟

      پیغام های بدن به دوشکل به ما منتقل میشن :

      1-احساس : مثلا زمانی که ما خوشحالیم ، بدن ما احساس خاصی رو احساس میکنه و یا وقتی ناراحتیم یک احساسه دیگه داریم مثلا احساس خستگی و بی حالی میکنیم .وقتی دلمون تنگ میشه ؛ حس دیدن یکی در ما شکل میگیره و…….. در تمام این موارد ما یک احساس  رو درک میکنیم ، که کاملا درونیه و روی بدن ما واکنشی نداره .

      2-اعصاب : مثلا وقتی پامون یا سرمون به یچایی برخورد میکنه ما دردمون میگیره و این از نوع تحریک عصبی  صورت میگیره.

      * همه ی احساسات در مراحل اولیه ، یک درک کاملا درونی اند ولی در صورت ادامه داشتن ، میتونه به شکل یک واکنش در بدن ما نمایان بشه*

      مثلا ما اگه خیلی ناراحت باشیم ، جایی از بدنمون درد نمیگیره .اما اگه ادامه پیدا کنه ممکنه گریه کنیم و این تبدیل احساس به واکنش در بدنه ! اگه خیلی خوش حال هم باشیم هم ممکنه گریه کنیم و این طبیعیه .

      پس ما وقتی گرسنه باشیم ، در ما تبدیل میشه به احساس ضعف و بعد سستی و بی حالی در بدن و اگر هم احساس سیری رو درک نکنیم  در بدن تبدیل به احساس تهوع و فشار در شکم و نفخ و ….. 

      تشخیص احساس گرسنگی و سیری نباید بر اساس عوامل بیرونی تنظیم بشه وگرنه مشکل ساز میشه .

      استاد عزیز من که همونطور تو دیدگاه های قبلی که نوشته بودم اشاره کردم که دارم این گام هارو تکرار میکنم و به تازگی تصمیم گرفتم که تو سایت بنویسم و الان خودم گام 35 هستم . و یکبار این گام 6 رو انجام داده بودم و تمرین هاشو در دفتر نوشته بودم ولییی نتونستم اصلا به این چیزی که در فایل گفته شده بود ، عمل کنم و هرچقدر که تلاش کردم بعد از اینکه سیر شدم خودم خوداگاه سفره رو رها کنم ، نشد و بدتر با من لج میکرد و من مجبور بودم که غذای تو بشقابمو کاملا تموم کنم و دیگه به خودم فشار نیاوردم و روش حساس نشدم  ولی بر اساس حس گرسنگیم غذا خوردم و در حال حاظر میخورم ولی نمیتونم که وقتی حس گرسنگیم برطرف شد دیگه نخورم و ااگه بازهم ادامه میدم چون که بازم گرسنمه در صورتی که اون گرسنگی اصلی برطرف شده . و معمولا تا جایی ادامه میدم که نزدیک به حس پری هستم ، یعنی کاملاا هم فشار و حس نکردم ، رها میکنم .

      و توانایی کنترل اشتهام و نمیتونم بعضی وقتا داشته باشم و فکر میکنم که همه ی افرادی که اضافه وزن دارند ، اینگونه هستند؟!

      البته همیشه اینطوری نیستم گاها پیش میاد 

      و واقعااا حس خیلی فوق العاده ایهه که گرسنت باشه و بعد غذابخوری ، اصلاا بهت میجسبه ، من همینطوریم دقیقاا اکثر اوقات بر اساس گرسنگیم غذامیخورم. اغلب هم پیش میاد که مثلا همینطوری الکی غذا بخورم واونم مواقعیه که حوصلم سر میره یا کاری برای انجام دادن ندارم .ولییی اصلا تو گرسنت باشه  غذا بخوری ، تا اینکه همینطوری غذابخوری یچیییز دیگس 

      چون من هردوتاشو تجربه کردم ، و معمولا مواقعی که دیگهه خیلیییی گرسنگی بکشم و بعد که غذا میخوردم از خوشحالی و اون حس خوب گریه میکردم ! نخندین بهم 

      و مادرمم تعجب میکرد انگار که مثلا دو روزه غذانخورده بودم . 

      مثلا سال پیش که سر کار میرفتم و هر دوشیفت و کار میکردم و هیچی هم نمیتونستم بخورم! شاید تو محل کارم کل روز و ی چایی یا نسکافه یا یک قرص بیسکوییت ساقه طلایی میخوردم البته اگه خلوت بود و گاهی اوقات هم اصلا چیزی نمیخوردم و وقتی میرفتم خونه  از خستگی کار و خستگی گرسنگی میرفتم که شام بخورم اون غذا رو که تو دهنم میذاشتم و معدمم که کاملا خالی بود و تمام این گرمی غذا رو تا مسیر رسیدن به معدم حس میکردم و وقتی اولین لقمه به شکمم میرسید، گریه میکردم!! از اون حس خوبیی که داشتم 

      و یا همین پریشب که تا صبح بیدار بودم داشتم تمرینامو مینوشتم و خیلییی گرسنم بود ولی نمیتونستم برم چیزی بخورم ، چون همه خواب بودن و اذیت میشدن و صبح ها ازاونجایی که من همیشه اولین نفر صبح زود پامیشم و صبحانه رو اماده میکنم تا به درسا و کارام برسم ، اونشب فقط نیم ساعت خوابیدم تا یزره گرسنگیم و برطرف کنم و صبحم که غذا خوردم و اولین لقمه رو دهنم گذلشتم ، بغضم گرفت و اشک تو چشمام جمع شد .🥲

      من اینطوریم دیگه !😅

      و واقعا درک احساس گرسنگی و برطرف کردن گرسنگی خیلی لذت بخشه !

      و وقتی خودمون مطمعن باشیم که مقدار غذای مصرفیمون کمتر شده ، مطمعنیم که در مسیر درست قرار گرفتیم . و دیگه نیاز نیست که استرس داشته باشیم.

      مهم نیست که اصلا چقدر خورده باشیم و یا به اندازه مصرف خورده باشیم ، مهم اینه که مطمعن باشیم که  کمتر خوردیم .

      باید سعی کنیم که از طریق احساس خودمون پیش بریم و این موضوع رو کنترل کنیم ، احساس ما باید بهترین راهنمای ما باشه 

      و اگه بعد از غذاخوردن احساس خوبی نداشتیم ، ناراحت نشیم و خودمونو سرزنش نکنیم ، بلکه سعی کنیم دوباره از اول تلاش کنیم ، هنوز فرصت هست و ما زنده هستیم ، چیزی خراب نشده و دنیا به پایان نرسیده!

      و باید همیشه از خوردن احساس خوبی رو دریافت کنیم و احساس رو هیچوقت نمیشه گول زد .

      بنابراین اگه بعد از خوردن غذایی احساس خوب داشتیم ، اصلا به نجوای ذهنیمون کار نداشته باشیم و اهمیت ندیم ، که گفت نه بابا زیاد خوردی و…. اهمیت ندیم ، اون احساس اول ما مهمه .

      تنها طبق احساس غذا بخوریم ، مثلا وقتی در بدنمون احساس گرسنگی کردیم و بدن ما واکنش  نشون داد بخوریم .

      باید واکنش رو ببینیم و بعد  بخوریم و به اندازه ای بخوریم که اون واکنش ها برطرف بشه و از غذامون با نهایت لذت و بدون استرس بخوریم چون داریم طبق احساسمون میخوریم و هیچ جای نگرانی نیست.

      بنابراین وقتی که ما از خوردن بترسیم توجهمون به  عمل خوردن  هست نه مقدار خوردن و ما هرچقد بخوریم چاق میشیم .

      به خودمون بیشتر اعتماد کنیم و به تغییراتمون اطمینان کنیم 

      بیشتر افراد چاق بیشتر از اینکه بخورن ، به خوردن فکر میکنن و این فکر کردن باعث عدم کنترلشون برخوردن انها میشه .

      و ارتباط داشتن و توجه کردن به لاغری مارا در مسیر نگه میداره و تکرار عادت توجه به لاغری سبب ایجاد تغییر رفتار و عادت های ما میشه .

      خیلییی نسبت به این مسیر امیدوارم و حس درونیم بهم میگه که فقط برو جلو و اعتماد داشنه باش و صبور باش و اون اطمینانی که نتیجه برام اتفاق می افته در ته وجودم هست و مطمعنم که در این مسیر نتیجه رو درو میکنم .

      شاد و پیروز و متناسب باشید .

      برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید. ثبت امتیاز
      امتیاز: 5 از 1 رأی مشاهده امتیاز دهندگان
      افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم
      آواتار marzieh753@gmail.com
      1400/06/20 14:31
      مدت عضویت: 1223 روز
      امتیاز کاربر: 6512 سطح ۳: کاربر پیشرفته
      مدال طلایی
      محتوای دیدگاه: 443 کلمه

      سلام به همه دوستان همراه! رژیم گرفتن در ذهن افراد چاق صحیح ترین طریق لاغری هست و اگر این فرمول اشتباه را در ذهن خود اصلاح نکنید هرچقدر در مسیر لاغری با ذهن تلاش کنید موفق به کاهش وزن و سایز نخواهید شد. معضل بسیاری از افراد چاق عدم توانایی کنترل اشتهای خودشان هست، حتی تلفظ کلمه رژیم دردناک و سخت است. هر وقت رژیم گرفتیم و نتیجه نگرفتیم، احساس شکست کردیم و چون رژیم را رها کردیم به دفعات پس رها کردن برایمان عادت می‌شود و می‌توانیم هر تصمیم مهم دیگری را هم رها کنیم. در اولین گام باید از خوراکی ها نترسیم و از احساس رژيم رهایی پیدا کنیم و این اولین قدم برای رسیدن به لاغری هست. در قدم دوم تمایلات تغییر می کند و ناخودآگاه گرایش به خوردن کمتر می‌شود و این البته بستگی به مقاومت ذهنی افراد دارد. در نهایت چاقی همه ما بخاطر یک سری عادت‌ها و رفتارهای غلط غذایی بوده و باید اول ذهن را برای مصرف مواد غذایی کمتر آماده کرد که به هیچ وجه نباید آن را با رژیم گرفتن اشتباه بگیریم، برای لاغری نباید تصمیم بگیریم غذای خود را کم کنیم بلکه باید ذهن این تصمیم را بگیرد، نقطه ضعف ما چیزی جز ترس از خوردن نیست ولی بالاخره می‌توان این نقطه ضعف را اصلاح کرد. خوردن ما را چاق نمی کند، اشتباه خوردن ما را چاق می کند و دلیلش هم این است که غذا برای ما و افراد متناسب یک جور عمل می کند. تشخیص نقطه سیری برای ذهن شما هنوز سخت است و این نشانه باورهای ترس از خوردن است. غلبه بر این ترس یعنی رهایی از چاقی و احترام گذاشتن به بدن خودمان. 

      آیا ما پیغام سیری را دریافت می کنیم یا بعد از زیاده روی دريافت مي کنيم؟ نباید استرس داشته باشیم چون در این صورت مقدار غذایی که میخوریم مهم نیست به هر میزان که مصرف کنیم باعث چاقی ما می‌شود. پیغامهای بدن از طریق احساس و اعصاب به ما می‌رسد، همه احساسات در مرحله اولیه درک درونی هستند ولی اگر ادامه داشته باشند به واکنش بدن می انجامد. احساس گرسنگی و سیری نباید بر اساس عوامل بیرونی تعیین شود. براي تشخیص احساس گرسنگی به مدت یک هفته تا وقتی که واقعا گرسنه نشده اید چیزی نخورید و به علائم عصبی بدن دقت کنید، برای تشخیص احساس سیری هروقت واکنش گرسنگی برطرف شد دیگر ادامه ندهید مثلا اگر بخاطر گرسنگی شکم شما سر و صدا می کند وقتی این صدا قطع شد دیگر نخوردید. هروقت متوجه شدید مقدار کمتری غذا می‌خورید، مطمئن باشید در مسیر لاغری هستید. مقدار غذای مصرفی باید بدون ترس باشد، متاسفانه خیلی از افراد چاق بیشتر از خوردن به خود خوردن فکر می کنند. 

      برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید. ثبت امتیاز
      امتیاز: 5 از 1 رأی مشاهده امتیاز دهندگان
      افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم
      آواتار مسیر خدا
      1400/06/07 13:43
      مدت عضویت: 1908 روز
      امتیاز کاربر: 6383 سطح ۳: کاربر پیشرفته
      محتوای دیدگاه: 362 کلمه

      سلام

      استاد انقدر خوشحال شدم موضوع فایل امروز راجع به ترس از خوردن بوده، چون همونجور که تو کامنتهای قبلی نوشتم من با اینکه وزن و سایز کم کردم ولی هنوز از خوردن میترسم، یعنی مطمینم به اندازه خوردم ولی ذهنم انقد از همون مقداری که خوردم بهم حس بد و استرس میده غذا کوفتم میشه، و اصلا نمیفهمیدم که چرا در من انقد ریشه داره، حالا فهمیدم که دلیلش رژیم هام بوده، هیچکس نگفته بود اگه به اندازه بخوری چاق نمیشی فقط گفتن شکر نخور، مصرف روغن و حد اقل کن برنج 2 بار در هفته، بجاش سالاد بخور، خب وقتی 17 سال اینارو شنیدم چطور باید از خودم توقع داشته باشم صبحانه حلوا شکری بخورم و نترسم حتی یه قاشقا ولی خیلی میترسم از همون اندازشم، همش دنبال اینم یا صبحانه نخورم یا میوه بخورم، اگه چند تا لقمه نون بخورم ذهنم به شدت بهم استرس وارد میکنه، انقد تو رژیم ها ذهنم خراب شده که نگو، هیچکسی نگفت بابا اگه گشنت نبود چیزی نخور، همش میگفتن ناهار باید بین 1 تا 2 خورده بشه، شام هم قبل از 8،یعنی اگه شامم میفتاد بعد 8 همون چند تا لقمه رو با حس بد میخوردم، ذهنم به حدی چاق شده بود داشتم ناهار میپختما فکرم به شام بود، یا ناهارمو تازه خورده بودم منتظر بودم یکم از فشارش کم بشه برم خوراکی بخورم، میگفتم خب دیگه 2 ساعت گذشت الان حتما گرسنمه باید یه چیزی بخورم، دیگه خودمم به این نتیجه رسیدم که باید ترس از خوردن رو در خودم درست کنم که فایل امروز و گوش دادم، استاد ممنونم ازت چقد به موقع بود، چقدرم خوشحال شدم بابت چالش یک هفته ای، فرصت خوبیه برای غلبه بر این ترسم تا به لطف خدا از این باور مخرب رها بشم و طعم لذت بخش خوردن رو بچشم

      برای پاسخ به سوال هم من هیچوقت با رژیم لاغر نشدم، لاغری من همیشه دوران محدودی داشت و بلافاصله چاقی من شروع میشد، من ذهن چاقی داشتم که کارشو بی سر و صدا و بدون عجله شروع میکرد و همیشه هم موفق میشد، رژیم ها هرگز نتونستن من و به یک شخصیت متناسب تبدیل کنن، و روش ذهنی تنها راه رسیدن به تناسب و خوشبختی است

      برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید. ثبت امتیاز
      امتیاز: 5 از 1 رأی مشاهده امتیاز دهندگان
      افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم
      آواتار hosynzadh66@gmail.com
      1400/06/05 00:07
      مدت عضویت: 1190 روز
      امتیاز کاربر: 181 سطح ۱: کاربر مبتدی
      محتوای دیدگاه: 227 کلمه

      گام ۶

      سلام به استاد عزیزم 

      واقعا حالم خوبه  زندگی یعنی همین روزا  ممن یه آرامش دارم 

      واقعا هر روز دوست دارم ببینم تمرین جلسه بعد چیه بالاخره رسیدم به یه تمرین 

      واقعا تمام حرفاتون برام متوجه میشم من شش روزه این گام برداشتم واقعا با لذت بودن ترس غذا میخورم 

      از حرفای این گام متوجه شدم مسیرم درسته چون هم اشتها کمتر شده هم احساس خوبه و خودمو لایق میدونم 

      راه میرم میگم من چقدر خوشتیپ شدم 

      اما تمرین پیغام سیری و گرسنگی چقدر جالب 

      من واقعا بقول استاد چون فاصله وعده کم احساس گرسنگی نمی کنیم واقعا من تا حالا صدای غر غر شکم تا حالا نشنیدم ولی منو مسخره نکنید کاملا جدی میگم 

      امروز صبح این فایل گوش کردم و نتونستم نظر بدم دیدگاه دوستان خوندم یه دوستی نوشته بود من چهار ساعت روزه نخوردن میگیرم من از ساعت دو که نهار خوردم گفتم همین کار میکنم الان ساعت ۱۲ شبه من هیچی نخوردم واقعا فقط اب چایی خوردم منتظر پیغام گرسنگی ام 

      واقعا یه احساس سرزنش بهم دست داد که گرسنه نبودی و غذا خوردی وای چکار اشتباه 

      اولین پیغام گرسنگی تو نظرات فردا مینویسم 

       و پیغام سیری حتما  میخوام درک کنم واحساس کنم 

      خیلی  لذت بخشه  و از الان خوشحالم 

      و تعهد میدم تا یه هفته این تمرین تمرین و تکرار کنم تا تسلط کامل داشته باشم بر احساساتم  

      به احتمال بزرگترین و اولین قدم  

      شاد و متناسب باشید 

      و همیشه رویای لاغری در ذهن شما باشه

      برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید. ثبت امتیاز
      امتیاز: 0 از 0 رأی
      افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم
      آواتار پروانه
      1400/05/28 16:36
      مدت عضویت: 1754 روز
      امتیاز کاربر: 1130 سطح ۲: کاربر متوسطه
      مدال طلایی
      محتوای دیدگاه: 1,288 کلمه

      قدم ششم : سلام بر همگی هر بار که از اجرای برنامه رژیمی نتیجه نمیگیریم تصور می‌کنیم عرضه یا توانایی لاغر شدن نداریم چون نتوانسته ایم طبق برنامه عمل کنیم . دلیل چاق شدن خیلی از افراد استفاده از رژیم لاغری هست . آیا با رژیم لاغری میتوان لاغر شد ؟ ما باید به این‌نتیجه برسیم که بدون رژیم و محدودیت غذایی می‌توان لاغر شد و از اون مهم تر برای همیشه متناسب موند . چیزی که خیلی مهمه اینکه وزنی که کم کرده ایم و سختی کشیده ایم و تلاش کرده ایم برگشت نداشته باشه و برای همیشه لاغر بمونیم . رژیم باعث ناامیدی ما از لاغری میشه . من اینجا متوجه یک سری از باورهای مخفی در ذهنم شدم اینکه من که نمیتونم وزنم رو که کم کردم نگه دارم و چرا باید به خودم سختی رژیم بدم و یا از اون بدتر من هر دفعه که وزن کم کردم در طول زندگیم من بعدش برگشتم و حدالاقل ده کیلو بالاتر و این خیلی حس خطرناکی در من ایجاد کرده و مقاومت ایجاد کرده که من میتونم خیلی خوب هر زمان که اراده کنم و بخوام لاغر بشم ولی این به ضرر منه من اگه لاغر نکنم حدالاقل چاق تر بعدا نمیشم و حدالاقل وزنم ثابته و این باعث ترس من از لاغری شده و ترس از اینکه نکنه زود سیر بشم و نتونم بیشتر بخورم و درنهایت خیلی زود لاغر شم و هر چی زودتر چاقی بعدش هم بیشتر در نهایت دوباره و دوباره و دوباره این من هستم که شکست میخورم و چرا این حس رو ایجاد کنم . امروز فهمیدم بزرگترین باور من این باید بشه که من شادی تناسب متعادل شدن و حس خوب دائمی پیدا میکنم در این روش و من برای همیشه متناسب میشم و این راه لاغری ماندگاره و من این حس ترس که بعدا قراره از دست بدم و دوباره به جای اول با شرایط سخت تر برگردم تو همه چی همراه من هست و الان متوجه میشم که از کجا در من ریشه کرده و باعث تلاش نکردن من و ول کردن من شده .چون همیشه از کلمه رژیم شکست خوردیم و تبدیل به فردی بی اراده و سست شدیم که خیلی راحت تصمیم های خودش رو زیر پا میزاره و در نتیجه تاثیری که رژیم روی ما میزاره خیلی خیلی عمیق تر از چیزی هست که فکر می‌کنیم. نکته این هست که الان ما رژیم نیستیم و داریم رفتار غذایی خودمون رو صحیح میکنیم و رژیمی در کار نیست چون تا اسم رژیم میاد در ذهن ما یعنی شکست و یعنی در مقابل فردی قدر هستیم که ما رو حتما شکست میده و ما هم یه فردی سست اراده و ضعیفی هستیم که حتما شکست میخوریم و این تصور خودمون به همه جنبه های زندگیمون تعمیم داده شده چون ذهن ما یکی هست و در همه جنبه ها داره به نا فرمان میده و نمیتونه تفکیک کنه ، در نتیجه رهایی از اسم رژیم خیلی لذت بخش خواهد بود و آرامش خواهد آوردو ذهن حس راحتی میکنه و این اولین قدم راحتی هست و اینکه غذا رو با آرامش و راحتی و لذت میخوری و حرص و ولع نداری و چشمت به غذای دیگری نیست و لازم نیست شیرینی سالاد و دسر بخوری و این قدم دوم در لاغری هست و کنترل به دست ذهن هست و کمتر خوردن و کمتر آشغال خوری از روی اشتیاق و ذوق هست نه برای رژیم و مدت محدود .چاقی همه ما به خاطر عادت ها و رفتا های غذایی بوده که ما این مدت داشتیم و ما رو به این شکل دراورده و ما باید این عادت ها رو تغییر بدهیم . قبلا میخواستیم با محدودیت ماده غذایی این عادت ها رو تغییر بدهیم و مصرف رو کم کنیم ولی هیچگاه موفق نبودیم ولی در این روش ابتدا بدن ما برای مصرف غذایی آرامش پیدا میکنه و از خوردن لذت میبره و خودش مصرف خودش رو کاهش میده و ما هستیم که تمایل داریم مصرف خودمون رو کاهش بدهیم و این خیلی خیلی فرق داره با رژیم . ما نباید تصمیم بگیریم مواد غذایی خودمون رو کاهش دهیم ذهن نا هست که باید تصمیم بگیره و در این صورت هست که تغییرات در ما ماندگار خواهد شد . در رژیم ذهن در جهت مخالف هست و دست میزاره ردی نقطه ضعف ما و ضعفی گه به خاطر ریشه داشتن برای ذهن ما هنوز قابل دسترس هست . ترس از خوردن و ترس از لاغری که هر دو در طی رژیم و شکست از اون ایجاد شده. ما ترس از خوردن داریم و اون بر میگرده به اینکه شناسایی صحیح پیغام سیری نداریم یا سیر هستیم یا در حال خفگی . غلبه بر این ترس یعنی رهایی از چاقی و یعنی احترام به ذهن و اعتناد به بدن خودمون و تشکر از نعمت های خدا . این‌جاست تمرین یک هفته ای داریم . آیا ما پیغام سیری رو دریافت میکنیم ؟ آیا این پیغام به موقع هست یا بعد از زیاده روی و حس خفگی دریافت میکنیم ؟ پیغام‌های بدن از دو راه وارد بدن میشوند ۱. حسی ۲. عصبی تمامی احساسات در ابتدا حسی درونی هست و بعد که ادامه دار شد تبدیل به حس عصبی که واکنش بیرونی هست میشه مثل گریه کردن . احساس گرسنگی و سیری یه حس درونی هست و باید بهش توجه و تکرار و استمرار بشه تا بتونه به راحتی تشخیص داده بشه و به اون عمل بشه. مهمترین فایده ی این راه برطرف کردن استرس در ماهست . تمرین : تا زمانیکه گرسنه نشده اید نخورید بزارید حس گرسنگی رو تجربه کنید و قشنگ تبدیل به واکنش عصبی و جسمی بشه و بعد بخورید تا زمانیکه این حس بر طرف شد عمل کردن به این نکته خیلی لذت بخشه. افرادی که اضافه کردند خیلی احساس گرسنگی رو تجربه نکردند و زمان های خوردن خیلی به هم نزدیک هست و تا قبل از اینکه احساس گرسنگی کنند می‌خورند. یک هفته احساس گرسنگی و غذا به اندازه برطرف شدن این حس تجربه کنید . درک گرسنگی و سیری خیلی لذت بخشه و من یک هفته میخوام تجربه اش کنم . سعی کنید با احساس خودتان پیش بروید و ذهن خودتان رو کنترل کنید و خیلی فکر های زیادی کرد که داری خیلی کم میخوری و بعدا بر میگرده و جبران میکنی و … باعث میشه که از کارتون منصرف بشید در نتیجه ذهن خودتان رو کنترل کنید که این ترس ها نتیجه رو رقم می‌زند. اگر احساس خوبی نداشتی به خودت سخت نگیر و بزار دفعه ی بعدی بهتر عمل کن و فرصت زیاده . حالا جالبه که تو تا زمانیکه این رژیم رو رها میکنی میبینی ترس از لاغری داری خیلی زیاااااد و فکر میکنی که لاغری محدوده و دوباره عمر شادیت کوتاهه و شکست میخوری و ترس از خوردن هم زیاد خوردن و هم کم خوردن که نکنه من دارم کم میخورم دارم رژیم میگیرم و تشویق به خوردن . به احساست گوش کن نه حرفهای ذهنت و احساست هیچگاه دروغ نمیگه و تورو گول نمیزنه . و به ذهنت و حرفهایی که میزنه اصلا اهمیت نده یگ هفته اصلا اصلا به حرفهای ذهنت که دست رو باورهای مخفی تو میزاره گوش نده و با احساست زندگی کن . تو در واقع توجهت به عمل خوردن هست که نیاز بدن هست نه چقدر خوردن و … شما در مسیر خوبی هستید بیشتر به خودتان اعتماد کنید و خودتان را رها کنید و به خودتان احترام بزارید که خودش توانایی تحلیل و کنترل داره هی باز دارنده و ترسو عمل نکن . همین ذهنی که مارا هدایت کرده تا اینجا چاق کرده توانایی داره در جهت جدید آگاهی‌ها عمل کنه .و همچنین ترس از برگشت نداشته باشیم و خودمون رو رها کنیم چون همین تکرار کردن ها و توجه به لاغری مارو همیشه در مسیر نگه خواهد داشت و سبب رفتار و تغییر عادت ما میشه و ملکه میشه برامون و زندگی جدیدی رخ میده .

      برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید. ثبت امتیاز
      امتیاز: 10 از 2 رأی مشاهده امتیاز دهندگان
      افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم
      آواتار آرمیتا صدیقی
      1400/05/23 22:17
      مدت عضویت: 1219 روز
      امتیاز کاربر: 292 سطح ۱: کاربر مبتدی
      دیدگاه فنی
      محتوای دیدگاه: 994 کلمه

      به نام خدای مهربان سلام به استاد مهربان و دوستان قشنگم

      رسیدم به گام ششم و بالاخره یک تمرین خوشگل برامون در نظر گرفته شد.وقتی پایان فایل شنیدم که قراره یک تمرین یک هفته ای داشته باشیم گفتم آخییییش.بالاخره تمرین!! انگاری به تمرین حسابی نیاز داشتم.اما ناگفته نماند که خودِ فایل چقدر پر بار بود..

      اول حرفی جدا از همه چیز بزنم امروز داشتم فکر میکردم و خودم رو با ارمینای سال پیش مقایسه میکردم

      سال پیش این موقع، هم از لحاظ جسمی و هم ذهنی چاق بودم چون فکر میکردم تابستونه و من عاشق بستنی ام هر روز بستنی میخوردم و لذت میبردمبا چاییم اب نبات یا شکلات میخوردم_درصورتی که از اب نبات متنفر بودم ولی میخوردمغذاهای مونده و میوه های خراب رو میخوردم و اصلا هم حس بدی نداشتم وقتی میرفتم خرید حتما باید یک چیزی میخوردم و میومدم خونه.اگر پدرم چیزی نمیخرید ناراحت میشدم و قهر میکردم که چرا برام چیزی نخریدی عاشق تنقلات بودم و پول زیادی برای خرید اونها میدادم اصلا احساس گرسنگی رو تجربه نمیکردم،تا یکم شکمم ار حالت افنجار پایین میومد فکر میکردم گشنمه و حسابی میشستم میخوردم.صبحانه ناهار شام رو زمانی میخوردم که اصلا گشنم نبود میوه،تنقلات،نوشیدنی و غذای اصلی برای من تفکیک شده بود.میگفتم خب حالا که غذا کم خوردم میوه یا شربت بخورم چیزی نمیشه که!

      اما همین چیزی نمیشه ها منو به این حالت رسوند.ولی حالا اینجام.با بغض. که دیگه خودم رو درمان کنم جسمم چاق نیست،ذهنم از چاقی بیش از حد دیگه نمیتونه نفس بکشه ذهنم از بس چاقی رو با خودش حمل کرده از خودش بیشتر از همه خجالت میکشه ذهنم خسته شده از پرخوری و حالت انفجاربغض میکنم،چون با شنیدن دوباره این فایل فهمیدم باید زمان بیشتری روی خودم بزارم تا درمان بشم چون یادمه ۱۲ جلسه لاغری با ذهن رو روزی ۶ ساعت کار میکردم و نتیجه عالی توی همون چند روز گرفتم هم ار لحاظ شادی و هم از لحاظ جسمی ولی حالا…..عیبی نداره! همه چیز داره یادم میاد.از کار های بیهودم میزنم و روی این سایت کار میکنمچون الان بیشتر از هر چیز دیگه به این درمان احتیاج دارم و میخوام بیشتر تمرکز و فوکوسم روی این سایت باشه..

      برمیگردم به فایل:حالا فهمیدم دلیل لاغر نشدن و اضافه کردن من توی یک دورانی چی بود!! ذهنم گولم زده بود و فکر میکرد باز رژیم دارمچون کم تر از قبل میخوردم و سیر میشدم تعجب میکرد و میگفت نهههه.خیلی کم خوردی.باز رژیمی؟ ولش کنننن بیا یکم دیگه بخور_حالا دوستت تعارف کرده چی میشه مگه؟! لقمه اخرتو بخور قشنگم نزار توی معدت بمونه و هزاران چرت و پرت و مزخرف دیگه که تا حالا بهم کمک که نکرده هییییچ باعث اضافی های بدنمم شده!! و دوست دارم که این وضعیت رو تغییر بدم دوست دارم ذهن خوشگلم_ارمیتای درونم بپذیره که من بیش از حد نیازم میخوردم که به این شکل و جسم الان در اومدموگرنه که:_ جسمم دوست نداشت اضافه بشه_دوست نداشت تَرَک بخوره و از حالت طبیعی در بیاد._خوشش نمیومد اضافی با خودش حمل کنه_ناراحت میشد وقتی لباس ها بهش میچسبیدن

      و اون دوست داشت باهام حرف بزنه.بگه عزیزم..با من خوب رفتار کن..من‌ که کاری باهات ندارم..چرا اضافی غذاهارو میریزی توی معدت که من چاق بشم..نکن..نکن عزیزم نکن..پوستم درد میکنه..کِش میاد..

      هیچ وقت صدای جسم نازنینمو نشنیدمهیچ وقت “نخواستم” به حرفش گوش کنم ببینم اون چی میخواد؟!ازم میخواد با ارامش رفتار کنم زیاد به اضافی هاش توجه نکنم چون خجالت میکشهصبر بیشتری به خرج بدم و راه راست رو ادامه بدم باور کنم که همین الانم خیلی لاغر و خوشتیپمو اینجام که لاغر تر و خوشتیپ تر بشم ^^

      تاثیرات بدی که رژیم روی من گذاشته هنوز ادامه داره  از لحاظ روحی خیلی ضربه خوردم،سنی که باید عشق میکردم و لذت میبردم رو درگیر جسمم بودم تا به زور و زحمت لاغرش کنم همش نگران اضافه کردن وزن و سایزمم. موهام داره روز ره روز میریزه ویتامین های بدنم خیلی کم شده اونم توی چه سنی؟؟؟ ((۱۶))……سنی که باید بچگی کنم،خوشحالی کنم،به فکر ایندم باشم،سر تا پا شادی و انرژی باشم رو صرف چه چیز هایی کرده بودم؟!اشپزی،غذا و سفره جدا…همه چیز جدااا..

      من از این فایل یک درس جامع گرفتم:

      زیاده روی در هر چیزی موجب ناراحتی و اتفاقات ناگوار میشودمثال:

      وقتی اضافی تر از خطوط دفترت بنویسی از خط مزنه بیرون و دفترت زشت میشه وقتی زیاده از حد سرعتت در رانندگی بالا باشه باعث تصادف و مرگ میشه وقتی مواد مخدر یا سیگار رو زیاد مصرف کنی باعث سرطان ریه و هزاران بیماری دیگه میشه وقتی قرص مقدار بالا مصرف کنی حالت بد میشه

      و همچنین مهم تر از همه :وقتی بیش از حدِ نیازِ بدنتغذا بخوری بدنتاضافه میکنهچون به بیشتر از اوننیاز نداره..

      میدونین همین ترس از خوردن باعث اضافه تر شدنم شد چون ترس از هر چیزی باعث به وجود اومدن همون چیز در زندگی مون میشه..مثلا ترس از فقر

      ،بیماری،کمبود،روابط بد،شرایط اقتصادی و چاقی باعث به وجود اومدن همون در زندگیست..

      ذهن من از خوردن میترسه چون معلمانش خیلی شیک بالای سرش بودن و دائم داشتن میگفتن: نه نه اینو نخور چاق میکنه_عزیزم اینو زیاد بخور لاغر میکنه_نه نه همراه با غذا اب نخوریا بدبخت میشی معدت گشاد میشه و….هنوزم از خوردن میترسم؛زمانی میفهمم که این باور ریشه عمیقی در من داره که صبح ها دنبال صبحانه سبک و کم هستم از ماکارونی،برنج ،شکر و شیرینی میترسم و اصلا از ذهنم استفاده نمیکنم و هنوز گول میخورمبا خودم هیچوقت فکر نکنم که بابا غذا چاق نمیکنهههه!!! رفتار اشتباه غذایی چاق میکنهیکم فکر کن ببین واقعا  بدیهی نیست که توی چیزی زیاده روی کنی و به مشکل بخوری؟!خب بدیهیه دیگهههه!!!پس ناراحته چی هستی..حلش میکنیم

      در دوره ۱۲ جلسه واقعیت قشنگی رو گفتین

      ادم های متناسب دو حالت دارن: سیری و گرسنگی ادم های چاق دو حالت دلرن: سیری و حالت انفجار

      بله…وقتی به گذشته خودم نگاه میکنم میبینم که جسمم حق داشته اضافه کنه؛چون همیشه یا سیر بودم یا داشتم میترکیدم هیچوقت به ذهنم خطور نکرده بود که تمرین کنم و احساس سیری و گرسنگی رو تجربه کنم اما خوشحالم که اینجام و با این تمرین فوق العاده به مدت یک هفته قراره سیری و گرسنگی رو بسیار قشنگ تجربه کنماما این به معنای رژیم نیست!بلکه فقز یک تمرینه تمرینی کخ باعث احساس قشنگ و خوب در من میشه احساسی که داره بهت میگه راهو درست میری..ادامه بده..صراط مستقیم رو رها نکن..توی مسیر باش..دیدگاه بخون..گوش بده..بنویس..تجسم کن..۵۵ کیلو بودن رو زندگی کن..کم کم ذهنت باور میکنه،جسمت هم باور میکنه که میتونه لاغر بشه و در نتیجه ((لاغری ماندگار))

      برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید. ثبت امتیاز
      امتیاز: 5 از 1 رأی مشاهده امتیاز دهندگان
      افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم
      آواتار maryam1398rahimi
      1400/05/23 15:59
      مدت عضویت: 1728 روز
      امتیاز کاربر: 13074 سطح ۴: هنرجوی مبتدی
      مدال طلایی
      محتوای دیدگاه: 837 کلمه

                                           به نام حق

      با سلام به دوستان سایت تناسب فکری و استاد پر انرژی و عزیز 

      ایا با رژیم لاغری میتوان لاغر شد ؟خیر

      گام ششم:

      مدتها در پی رژیم بودیم و برای مدتی وزنی کم میشد اما بعد از رهایی از این رژیم ها دوباره به وزن قبل و شاید هم بیشتر از قبل برمیگشتم  

      و هر وقت تصمیم میگرفتم رژیم بگیرم در برخورد با جشنی تولدی یا مهمونی قرار میگرفتم که میگفتم حالا که من رژیمم 

      نمیتونم از این همه خوراکی لذت ببرم چشمم دنیالشون بود و ناراحت میشدم که نمیتونم بخورم 

       وقتی دوستان یا اطرافیان میفهمیدن من رژیمم بهم میگفتن بخور حالا ان شاالله از فردا شروع کن یک روز یا یک شب هزار شب که نمیشه 

      و اون روز یا اون شب رژیم و میشکستم 

      خیلی سخت میگذشت برام در این مدتی که رژیم بودم 

      و نمیتونستم از اون مواد غذایی که دوست داشتم بخورم  و بعد از رهایی از رژیم حرص و وله ام بیشتر شده بود و هجوم میبردم به چیزای که نمیتونستم بخورم اونم به مقدار زیاد 

      محدودیت باعث میشد بعد از رژیم هجوم ببرم به خوردن زیاد 

      از کلمه ی رژیم دیگه متنفر شده بودم وقتی میگفتن رژیم بدنم می الرزید 

      چون خیلی برام سخت میگذشت 

      نمیتونستم ادامه بدم نمیتونستم تو محدودیت باشم همیشه نصف راه رو میرفتم و با یک بار دو بار که بهم تعارف میکردن که این بار و بخور حالا از دفعه ی بعد همون کافی بود به مرور کم کم خوردنی هام شروغ میشد تا اینکه دیگه فراموش میکردم رژیمم 

      هیچ وقت نمیتونستم برای مدت زیادی رژیم باشم و دیگه خسته شده یودم و میدونستم فایده نداره و باز برمیگشتم  سرجای اول 

      سخت نمیکرفتم و رها میکردم 

      بدترین زمان زمان های بود که رزیم بودم جون همش چشمم به خوراکی ها بود و خودم و سرزنش میکردم و گریه ام میگرفت برای خودم که چرا من جاقم چرا نمیشه لاغر شد 

      و رژیم منو یاد چه جیزی می اندازه 

      یاد محدودیت ،سختی،زجر ،گریه،نداشتن اراده ،گرسنگی ،خوردن ،

      و ازش متنفرم

      اما در این روش ذهنی خبری از محدودیت نیس خبری از نخوردن نیس خبری از ناراحتی نیس برعکس رژیمه 🙏🏻یعنی هر بلایی در رژیم سرمون می اومده الان در این روش عکسش عمل میکنه 

      محدودیت=ازادی        نخوردن =به اندازه کافی خوردن 

      گریه =شادی.     اعتماد به نفس نداشتن =اعتماد داشتن 

      احساس بد=احساس خوب             غمگین بودن =شاد بودن 

      گرسنه سر رو زمین گذاشتن =به اندازه ی کافی خوردن و با خیال راحت و اسوده خوابیدن 

      از خودت متنفر بودن =عاشق خودت بودن 

      خسته شدن از رژیم =استمرار داشتن برای ادامه مسیر اونم نه یک سال نه دو سال بلکه ۴/۵سال و بازم استمرار برای ادامه ی مسیر 

      در این مدت که به این روش هستم این حقیقت رو پذیرفتم که با رژیم نمیشه لاغر شد و لاغر موند بلکه با رژیم میشه چاق شد و چاق موند 

      فقط از طریق ذهن میشه لاغر شد ما باید باورهای اشتباه ذهنمون رو جایگزین باورهای صحیح کنیم و باورهای صحیح رو پرورش بدیم ما نباید از خوردن بترسیم و همه ی کسانی که در این راه استپ کردند بخاطر اون باورهای مخفی که در ذهنشون هس 

      خودم من هم در این مسیر قرار کرفته بودم 

      که وزنم استپ کرده بود چون موقع خوردن نمیفهمیدم به اندازه کافی خوردم نمیدونستم زیاد خوردم کم خوردم 

      و میترسیدم که نکنه زیاد خورده باشم 

      و متوجه شدم که دچار این باور ترس از خوردن شده بودم و از امروز این تکنیک رو شروع کردم خیلی عالی جواب میده تا زمانی که گرسنه نشدم غذا نمیخورم و تا حدی میخورم که اون گرسنگیه اون حالت  غر غر کردن شکم رفع بشه و بعد از خوردن خیلی حالم خوبه احساس خوبی دارم از خودم خدا رو شکر 

      خدا مهربونم چه حس خوبیه این مدل غذا خوردن 

      و بعذ از غذا اصلا حرص و وله ندارم برای خوردن زیاد و وقتی بلند میشم از خوردن میفهمم چقدر به اندازه خوردم اخه تا موقعی که سر سفره هستی فکر میکنی بازم میخای با خودت میگی کمه 

      تو یه ادم بزرگی هستی یعنی همین قدر غذا میخوری تازه من باردار هم هستم نیاز نیس که بشینم سهم دو نفر بخورم 

      به اندازه ی نیازم میخورم 

      بازم خدا رو شکر که وزنم ثابت مونده در این روش شاید به ایده الم نرسیدم   ولی چاق هم نشدم با اینکه در محدودیت نیستی و از هر جیزی به اندازه ی نیاز بدنت میخوری و لذت میبری 

      شادی ،احساس خوبی داری من خیلی خوشحالم در این مسیر زیبا قرار گرفتم 

      منفی باف هم هست ولی خیلی صداش ضعیف شده و من بیشتر به الهه ی مهربونم که صداش خیلی واضح هس گوش میکنم 

      منفی باف میگه تا  کی میخواهی ادامه بدی ول کن بسه هر روز فایل گوش میدی خسته نمیشی 

      ولی یه صدای دیگه منو یاد قبل از این دوره ها می اندازه مگه میخاهی حالت بد باشه از خودت متنفر باشی 

      همیشه فکرهای منفی بیاد سراغت 

      بزار  این بگه  این کارش همینه 

      تو راه خودت ادامه بده مریم تو حالت توی این دوره ها خوبه 

      چرا بخواهی حال خوبت رو رها کنی و باز برگردی تو اون دوران سخت و محدودیت 

      ب🙏🏻🙏🏻🙏🏻🙏🏻

      خدایا سپاسگزارم بابت این اگاهی های عالی 🌹🌹🌹🙏🏻🙏🏻🙏🏻و استاد عزیزم ممنونم بابت این تکنیک عالی 🌹🌹

      برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید. ثبت امتیاز
      امتیاز: 5 از 1 رأی مشاهده امتیاز دهندگان
      افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم
      آواتار mzt.zahra.malakouti.ir
      1400/05/20 16:15
      مدت عضویت: 1628 روز
      امتیاز کاربر: 1610 سطح ۴: هنرجوی مبتدی
      محتوای دیدگاه: 267 کلمه

      سلام و درود بر استاد عزیز

      عااااااالی

       این فایل فوق العاده بود انقدر که سه بار گوش کردم پاشنه آشیل خودم رو تو لاغر نشدن پیدا کردم من دوره را چند وقت شروع کردم و سایز و وزن هم کم کردم ولی استوپ کرده بودم احساس میکردم امکان نداره من به ۵۷ کیلو برسم من فقط تونستم همین قدر لاغر بشم با خودم می گفتم من هنوز زیاد غذا میخورم خودم رو با زن داداشم که در دوره شرکت کرده بود و خیلی لاغر شده بود مقایسه میکردم و میگفتم اون خیلی خیلی کم غذا میخوره و اینقدر لاغر شده ولی من لاغر نمیشم من موقع غذا خوردن تمام فکر و تمرکزم روی  غذا خوردنه اینکه احساس سیری کردم بسته بازم باید بخورم الان چقدر خوردم به اندازه بود یا زیاد بود و همش هم بعد از غذا دستم روی معده‌ام و میگم وای ترکیدم خیلی غذا خوردم در صورتی که نسبت به قبل از شرکت در دوره یک سوم اون موقع ها غذا میخورم درست گفتین  من به شدت ترس از خوردن دارم اینکه اگه غذا بخوریم چاق میشیم و اگه غذا نخوریم لاغرمیشیم خیلی احساس خوبی پیدا کردم چه باور جالبی رو در ناخودآگاه ذهنم پیدا کردم ترس از خوردن

       من الان به شدت وسواس پیدا کردم و هر چیزی رو برمیدارم میخورم فکر می کنم زیاد نباشه این الان نیازمه یعنی گشنم بود و حتی از تمرین همین گام هم ترسیدم گفتم یعنی کی متوجه میشم که اون حالت برطرف شده و این یعنی نخوردن یعنی رژیم مقاومت ذهنیم تو این مورد خیلی زیاده ولی سعی می کنم تمرین رو انجام بدم ببینم چی میشه 

      به امید موفقیت

      برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید. ثبت امتیاز
      امتیاز: 0 از 0 رأی
      افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم
      آواتار Fateme Bologh
      1400/05/18 16:33
      مدت عضویت: 1905 روز
      امتیاز کاربر: 223 سطح ۱: کاربر مبتدی
      محتوای دیدگاه: 308 کلمه

      درود و خدا قوت 

      گام ششم : 

      خود کلمه رژیم کلمه ای است که بار منفی داره از استفاده و شنیدن کلمه رژیم هیچ وقت هیچکس احساس خوبی بهش دست نمیده حتی افرادی که متناسب هستند ‌حتی افرادی که رژیم درمانی دارن  .

      قدم اول برای لاغریبا احساس خوب غذا خوردن .حرصو ولع نداشتن .تمایل نداشتن به انواع  غذاها نباید ترس از غذا خوردن داشته باشی .ذهنت رو رها کردن فشار رژیم رو ازخود برداشتن چاقی ما برای عادتهای و رفتارهای غذای اشتباه بوده نه خود مواد غذایی .ذهن من باید ارامش پیدا کنه و ذهنم همیشه دستور خوردن نده به هر بهانه ای بخور بخور بخور کنه حتما زیادی خوردن باعث افزایش وزن من هست ولی چه جوری غذارو کم کردن خیلی مهمه من باید به جای برسم ذهنم خودش غذارو کم کنه  نه خودم با فشاررژیم به ذهنم دستور بدم که کمتر بخور  نقط ضعف من  از چاقی ترس از خوردن است .تحلیل غذا ها کالری شمردن شمردن تعداد قاشق ها باعث ایجاد ترس ما از غذا خوردن شده و این باعث چاقی ماشده .باور ترس از خوردن رو باید حذف کنم .در دوره اول گفتیم خوردن مارو چاق نمیکنه  بلکه روش خوردنم اشتباه  است .در مرحله دوم تمرین امروز که خیلی قدم مهمی است .ایا ما پیغام سیری رو دریافت میکنم ؟ ایا در زمان مناسب دریافت میکنم  بدون استرس ؟ پیام ها در بدن ما به دو شکل  احساس و درد به ما میرسه .احساس سیری یه احساس که باید بدن من درک کنه 

      احساس گرسنگی و احساس سیری رو باید  بدن من به درستی درک کنه 

      احساس گرسنگی باید به حدی برسه که بدن من واکنش نشون بده درک پیغام گرسنگی و سیری را باید تمرین کنم .و این درک بسیار لذت بخش است و وقتی لذت میبریم  در مسیر لاغری قرار میگیرم اخساس بهترین میزان برای من است .احساس گرسنگی احساس سیری الگوی ناخواگاه من تعغیر میکند 

      برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید. ثبت امتیاز
      امتیاز: 0 از 0 رأی
      افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم
      آواتار shahrbanou1346
      1400/05/18 10:10
      مدت عضویت: 1594 روز
      امتیاز کاربر: 27156 سطح ۶: هنرجوی پیشرفته
      محتوای دیدگاه: 728 کلمه

      سلام استاد ،سلام دوستای خوبم ،

      یه چند دقیقه ای هست که بیدار شدم .و دارم به یک موضوعی فکر می کنم و اونم چگونگی بهتر توصیه و پیشنهاد استادگرامی هست راجع به خوردن بعد از تبدیل شدن احساس گرسنگی به واکنش بدنی مثلا قار و قور شکم بعدم که شروع به خوردن کردیم به اندازه ای بخوریم که این حالت برطرف شده باشه و دیگه بیشتر نخوریم .

      خواستم نظرمو که در این مورد به ذهنم رسید عرض کنم .

      ما چون عادت کردیم به محض کوچکترین احساس گرسنگی فوری اقدام به خوردن کنیم شاید برامون سخت باشه که صبوری کنیم و تا احساس واکنش بدن از خوردن هر چیزی خودداری کنیم .

      ولی وقتی  فکر می کنم می بینم‌ما که این حالتهای ریزه خواری رو داریم و کم صبری از خود نشون می دیم همانهایی هستیم که هر سال یکماه یا کمتر روزه می گیریم به فرمان خدای متعال .شاید یکی از دلایل واجب شدن روزه  تمرین برای صبر و تحمل و بعد اجرای صبر برای جاهایی که نیاز به صبر کردن داریم . ولی خوب در روزه داری هم مثل خیلی کارهای صحیح دیگه که به رفتارهای اشتباه آلوده کردیم مرتکب رفتارهای اشتباه شدیم و باعث شده اکثرن از فواید روزه داری فقط رنج گرسنگی نصیبمون بشه .اما در واقع روزه گرفتن  برای ایجاد رنج برای انسان نبوده .و ما باید از این فرصت استفاده های عالی کنیم تا باعث ایجاد تحول مثبت در زندگی هامون بشه . 

      چطوره که ما وقتی نیت روزه می کنیم ،ساعات طولانی تا اذان مغرب گرسنگی رو تحمل می کنیم به امید ثواب و پاداشهای الهی  اما  وقتی  بخاطر لاغر شدن که یک راه و روش خداییه و عین ثواب و عبادت ،می خوایم یه قدم مثبت برای خودمون برداریم  همه اش از واژه نمی تونم استفاده می کنیم .که این کلمه ،از شیطان‌منفی باف به ما القا میشه که موفق نشیم و چاق باقی بمونیم .چاقی عین راه شیطان و جهنمه و باید بتونیم در راه لاغر شدن همت بیشتر و اراده قوی را به کار بگیریم .

      من پیشنهاد می کنم برای اجرای هر چه بهتر که استاد در این جلسه به ما دادن وقتی مثلا ناهارمونو خوردیم نیت روزه ی چهار ساعته کنیم و تا پایان این مدت لب به غذا و هیچ خوراکی جز آب نزنیم .بعد از طی شدن این زمان اقدام به خوردن کنیم به اندازه ای که حالت ضعف و قارو قور شکممون بیفته دیگه نخوریم .پیشنهاد دیگه ام اینه بعد از اقدام به خوردن یه مقدار که خوردیم واکنش بدنی از بین رفت که اینو بخوبی احساس هم می کنیم .عین حالت بعد از افطاردر ماه رمضان .حالا یه فاصله ۱۰ تا ۲۰ دقیقه بدیم  اگر بعد از این‌فاصله کوتاه بازم احساس اذیت از گرسنگی هستیم یه مقدار دیگه بخوریم تا به احساس بهتری برسیم و‌من پیشنهاد دوم خودمو بارها  انجام دادم و نتیجه اش برای درک احساس سیری کامل با غذای کمتر عالی بوده .

      اما اینکه نیت روزه ۴ ساعته کنیم همین امروز بعد از بیدار شدن از خواب به ذهنم رسید.چون از دیروز صبح این سوال توی ذهنم بود که این پیشنهاد استاد رو چه جوری به نحو بهتری میشه اجرا کرد و نتیجه گرفت .جوابی که امروز صبح به ذهنم رسیده از فرشته درونم الهه می دونم که تازگی با توضیحات فایل ۳۸ باهاش آشناتر شدم من اطمینان دارم که اگر به همین شیوه که به ذهنم رسیده عمل کنم بزودی شاهد شروع کاهش وزنم خواهم بود .چرا که از طرفی  هم دارم روی موانع دیگر ذهنیم کار می کنم هم دیگه مث سابق فکر نمی کنم که غذاها چاق می کنن و برعکس فکر می کنم هیچ خوراک و غذایی قدرت چاق کنندگی منو نداره. هم اینکه پاشنه آشیل لاغر شدن بعد از رفع موانع ذهنی دیگه که مهمترن همین سیر شدن با غذای کمتره .یا به قول خیلی ها کاهش اشتها و میل غذا و لاغر شدن .   من از امروز به این شیوه عمل می کنم تا یک عادت صحیح لاغری رو در خودم ایجاد کنم و بعد در همین فایل می آم ونتیجه ارو خدمت استاد و دوستان گرامی اعلام می کنم ………در آخر صحبتم از  فرشته درونم الهه تشکر می کنم که با این پیشنهادنیت روزه ۴ ساعته بعد از هر وعده غذایی منو به سمت تناسب اندام که سالهاست تبدیل به یک آرزو شده هدایت وحمایت می کنه …..برای خودم و دوستانم آرزوی موفقیت دارم .   استاد نظرتون‌چیه در این مورد ؟     خیلی متشکرم

      برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید. ثبت امتیاز
      امتیاز: 0 از 0 رأی
      افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم
      مشاهده پاسخ ها
        امتیاز کاربر: 6196 سطح ۳: کاربر پیشرفته
        محتوای دیدگاه: 26 کلمه

        سلام و درود
        من این طریق عمل نکردم و به این طریق آموزش ندادم
        ولی شما هر ایده ای داری اجرا کنید و نتیجه اش رو تجربه کنید

        برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید. ثبت امتیاز
        امتیاز: 0 از 0 رأی
        افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم
          آواتار shahrbanou1346
          1400/05/18 20:38
          مدت عضویت: 1594 روز
          امتیاز کاربر: 27156 سطح ۶: هنرجوی پیشرفته
          محتوای دیدگاه: 356 کلمه

          سلام و درود به جناب عطار روشن 

          ——————————

          قبل از اینکه  دوره ی گام اول رو خریداری کنم ،در یکی از لایوهای اینستای شما شنیدم که گفتید : من هر ۴ ساعت غذا می خورم .و این توی ذهنم به شکل یه الگو مونده .

          قبلا هم یکی دوبار موفق شدم که فاصله ۴ ساعت رو رعایت کنم ولی نه مث امروز که نیت روزه به مدت ۴ ساعت کردم .

          امروز  ساعت ۱۰ و نیم‌بعد از خوردن صبحانه دلخواهم نیت روزه کردم که تا ساعت ۲ و نیم چیزی جز آب نخورم  .و نخوردم .اتفاقا ساعت ۱۱ و نیم‌ برای خرید بیرون رفتم کلی هم پیاده رفتم و برگشتم خونه . وقتی برگشتم کلی آب به سر و صورتم زدم تا خنک شدم خیلی دلم خواست چیزی بخورم ولی به خودم گفتم تو روزه ای یادت باشه فقط آب بخور .رفتم یک لیوان آب خنک  خوردم .و مشغول  تهیه ناهار شدم .ولی حس آدمای روزه دار داشتم که با چه ذوق و شوقی واسه خودشون افطاری درست می کنن .

          جدن حس خوبی داشتم .ساعت یک سر و صدای  شکمم بلند شد .ولی فقط آب خوردم و لذت بردم از احساس مسلط بودن به اوضاع .و اینکه در این لحظه  بنده شکم نباشم و بهش یاد بدم صبر کنه .

          قبل اینکه ساعت  دو نیم بشه کتری آبجوش گذاشتم و یه مقداری میوه آماده کردم  .

          ساعت مقرر مث روزه دارا که افطار می کنن یه فنجون آبجوش خوردم و میوه  ،یک ربع بعد ناهار خوردم ،چقدر بهم چسبید ،سعی کردم به خاطر  شدت گرسنگی مجبور به زیاد خوری نشم .موفق شدم . ۴ ساعت بعدی از سه شروع شد تا هفت غروب .  در این بین چیزی جز آب نخوردم .باز ۷ به همین شکل شام خوردم .الان یه حس خوبی دارم و خوشحالم……. اگر تا ۱۲ شب بیدار بمونم حتما  یه مقدار غذا می خورم بعد استراحت می کنم . البته نه به اندازه وعده ی شام .

          این روش را تا ۲۱ روز یعنی تا ۸ شهریور ادامه می دم . 

          هدفم اینه ذهنم  احساس گرسنگی سیری رو بخوبی یاد  بگیره و همینطور یاد بگیره با غذای کمتری هم میشه سیر شد .

          ممنون از اینکه توجه فرمودید و نظر گذاشتید 💖 

          برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید. ثبت امتیاز
          امتیاز: 0 از 0 رأی
          افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم
            امتیاز کاربر: 6196 سطح ۳: کاربر پیشرفته
            محتوای دیدگاه: 12 کلمه

            سلام و درود
            خیلی عالیه که نتیجه تمریناتت رو به اشتراک می ذاری

            برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید. ثبت امتیاز
            امتیاز: 0 از 0 رأی
            افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم
              آواتار shahrbanou1346
              1400/05/18 23:25
              مدت عضویت: 1594 روز
              امتیاز کاربر: 27156 سطح ۶: هنرجوی پیشرفته
              محتوای دیدگاه: 31 کلمه

              استاد خوبم سلام مجدد .وقت بخیر ،از این عالی تر توجه شما به هنرآموزان و شاگردانتونه که فوق العاده  تاثیر می ذاره در ایجاد دلگرمی به جهت ادامه مسیر .

              پاینده باشید 

              برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید. ثبت امتیاز
              امتیاز: 0 از 0 رأی
              افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم
      آواتار فروغ ریاحی
      1400/05/17 17:14
      مدت عضویت: 1854 روز
      امتیاز کاربر: 34346 سطح ۶: هنرجوی پیشرفته
      دیدگاه فنی
      محتوای دیدگاه: 2,476 کلمه

      به نام خداوند مهربان 

      سلام خدمت استاد گرامی و دوستان خوبم .

      اگر مدتها هست که  در این راه هستید ولی هنوز نتیجه نگرفتید و بر عکس چاق تر هم شدید به خاطر وجود یک سری باورهای  غلط مخفی  هست که بسیار تاثیر گذار در روند لاغری ما هست .

       کلمه ی رژیم  بسیار حالت بدی به آدم میده  و ما همیشه در طول رژیم محدود بودیم که نباید بخوریم و لی ذهن ما همیشه ما رو تشویق به خوردن کرده که بخور فقط یه امشب هست یا بخور دیگه گیرت نمیاد ووووو باعث میشه ما خیلی راحت اراده و تصمیم خودمون رو بشکنیم و بخوریم و برای همین وقتی اسم رژیم میاد ما احساس،شکست و ناتوانی در ذهنمون میاد .که خیلی احساس بدی هست .

      اما در این روش  ذهنی هیچ خبری  از محدودیت نیست و برای مایی که سالها گرفتار رژیم بودیم این دوره رو فرصتی برایی رهایی از محدودیت می بینیم و  اون اوایل دوره با خیال راحت و لذت غدا  به اندازه که بخواییم میخوریم و واقعا ما به این آسودگی و به این آرامش   هنگام   غذا خوردن نیاز داریم و ممکنه افراد بعد از چند روز دیگه اون حرص،و ولع رو نداشته باشن و دیگه چشمشون به دنبال خوردن غدای اضافه از روی سفره و .. نباشن  و دیگه به دنبال خوردن کلی شیرینی با چایی نیستن چون ما فشار رو از روی ذهن برداشتیم و ناخود آگاه گرایشمون به خوردن کمتر میشه  و حالا این بستگی به مقاوت ذهن افراد داره و افراد واقعا بعد از یک مدت که  از بودن در دوره ها گذشت میبینن که  از قبلا خودشون چقدر  کمتر غدا میخورن .

      ما همیشه که در رژیم بودیم میخواستیم از طریق کنترل  غذا و محدودیت به لاغری برسیم و همیشه هم ناموفق بودیم اما در این دوره ذهن شما  چون اول به آرامش  رسید و بعد به لذت در خوردن مواد غذایی رسید پس تونست خوردن رو کمتر بکنه  و  دیگه شما تمایل دارید  کمتر بخورید  و این با رژیم فرق داره و نگو چون من دارم  کمتر میخورم پس من رژیمم  نه مطمعن باش چون قبلا زیاد خوردی چاق بودی و این روش کمتر خوردن مهم هست که از چه راهی کمتر بخوری .

       در لاغری ما نباید تصمیم بگیریم که کم بخوریم ذهن باید تصمیم بگیره و در شما ماندگار خواهد شد .

      ذهن ما دست میزاره روی نقطه ضعف ما که اونم چیزی نیست جز ترس از خوردن .همه ی ما سالها از خوردن وحشت داشتیم و برای هر غذایی میزان چاق کنندگی در نظر گرفتیم و گفتیم این غدا ما رو چاق میکنه و اون بیشتر چاق میکنه  و اما ما توانایی داریم این مساله رو  (ترس از خوردن )حل کنیم و از این عبور کنیم .

      در دوره ی اول یه حمله به این باور غلط داشتیم که خوردن ما رو چاق نمیکنه بلکه اشتباه خوردن ما رو چاق میکنه و کلی دلیل آوردیم که  همه ی  غذا ها در ما و متناسبها یک جور عمل میکنه ولی چرا اونها لاغرن و ما چاقیم و یواش یواش ستونهای این باور رو متزلزل کردیم و به این ترتیب حمله ی بی سر و صدا یی به این باور داشتیم .

      هنوز این باور ترس از خوردن  در بعضی از شما ریشه داره و تاثیر گذار هست که خوردن باعث چاقی میشه و در واقع چون پیغام سیری رو درست تشخیص نمیدید نمیدونید به اندازه خوردید و یا زیاد خوردید و یا کم خوردید بعضیا هنوز وسواس در خوردن  هستن  و قاشقها  رو میشمارن  ولی باید بر این ترس غلبه کنیم تا  رهایی از چاقی  رو داشته باشیم و باید با  غلبه برراین ترس  اعتماد به خودمون و ذهنمون  داشته باشیم و تشکر از خداوند و  نمعتاش  داشته باشیم 

      حالا یک قدم دیگه  در این مسیر میخواهیم برداریم  اینکه پیغام سیری رو دریافت میکنیم یا نه ؟ و بعضیا به خاطر وسواس،شدن در گرفتن این  پیغام سیری نتیجه  ی مطلوب نمیده  در واقع انگار برای بعضیا این موضوع استرس ایجاد میکنه و نتیجه عکس میده یعنی لاغر  که نمیشه هیچی و ممکنه چاق هم بشه  چون ترس از خوردن تاثیر منفی میزاره .

      پس بدونید پیغام های بدن از دو طریق در بدن  ما اعمال میشن یا از طریق  اعصاب و یا از طریق احساس ما وقتی ناراحتیم در بدن احساس خستگی و بی حالی میکنیم وقتی دلت تنگ هستیم  احساس علاقه در ما برای دیدن اون فرد شکل میگیره  در تمام این موارد ما یه تغییر احساس رو درک کردیم و کاملا درونی هست و تغییر روی جسم شما فعلا نداره ولی وقتی پای شما به میز میخوره  دردی در بدن شما صورت میگیره که اون تحریک عصبی در شما به وجود میاره .

      همه ی احساسها اول  یک  پیغام درونی  هستن و بعد به جسمی تبدیل میشن و من وقتی خوشحالم اول خیلی حالم خوبه و لی اگر  خوشحالی خیلی بیشتر بشه ممکنه از شدت خوشحالی گریه هم کنید و این تبدیل واکنش احساسی به جسمی هست وقتی من گرسنه هستم اول یه احساس درونی هست ولی اگر توجه نکنم تبدیل میشه به ضعف و سستی در بدن و اگر احساس سیری رو درک نکنید تبدیل میشه به تهوع و درد در شکم و مشکلات بعدی که  اینها نشونه هایی از تبدیل احساس به درک درونی هست پس باید اینقدر بدن من در تشخیص این احساس سیری قوی بشه که دیگه خود به خود به اون حد شکم درد نخوره .

      درک این احساس سیری رو با یک تکنیک ساده میخواییم بیان کنیم درک این  احساس،سیری و گرسنگی نباید بر اساس عوامل بیرونی باشه و گرنه مشکل ساز میشه بنابراین برای شناسایی این احساس برای چند روز فقط تا وقتی واقعا گرسنه نشدید چیزی نخورید و در واقع  صبر کنید تا این احساس گرسنگی تبدیل به واکنش جسمی بشه مثلا قار و  قور شکم و یا سر و صدای شکم و یا هر حالت مشابه که نشون بده بدنت  نیاز به غدا داره درک این موضوع خیلی خوشایند هست چون چاقها این رو درک نکردن و بر اساس عادت غذا میخورن  و چون زمان خوردن اونها نزدیگ بهم هست قبل از اینکه گرسنه بشن چیزی میخورن  عملا اون رو درک نمیکنن و هر کس بگه احساس ضعف داره اون ذهنی و  عادت هست 

      پس اجازه بدید برای یک هفته این احساس گرسنگی رو تجربه کنید و بعد اقدام به خوردن کنید .

      یعنی اگر در بدنت  سر و صدای گرسنگی بود به اندازه ای مصرف کنید که اون صدا برطرف بشه و اون حالت دیگه نباشه و دیگه نخورید پس نیاز نیست لقمه ها رو بشمارید و این درک احساس سیری و گرسنگی بسیار لذت بخش هست و وقتی مطمعنی مقدار غدا خوردن شما کمتر شده مطمعن باش در مسیر متناسب شدن هستی و استرس نداشته باش که حالا به اندازره خوردم یا نه و فقط مطمعن باش کمتر خوردی این خوبه و لقمه های خودت رو نشمار و بررسی نکن  که ایا به اندازه خوردم نخوروم و یا زیاد خوردم و این کار نتایج بدی به همراه داره سعی کنید از طریق احساس خودت رو جلو  ببر و احساس بهترین چیز برای تشخیص هست اگر امروز غدا خوردی و اما احساس  خوبی نداشتی به خودت سخت نگیر و بگو دفعه ی بعد  کمتر میخورم و حالا فرصت هست و فکر نکن اگر این دفعه زیاد خوردی دیگه کار خراب شده و نه برنامه ات این باشه احساس خوبی رو تجربه کنی و اگر بعد از عذا احساست خوب بود دیگه کاری به نجواهای ذهنی نداشته باش و اگر گفت توخوب نخوردی اصلا بهش توجه نکن و گوش نده اون احساس اولی مهم هست و احساس من باید بالاترین راهنمای من  برای لاعری باشه برای یک هفته اجازه بده واقعا گرسنه بشی و بعد به اندازه ای بخور که اون احساس واقعا برطرف بشه اگر احساس گزسنگی و ضعف کردید و بدن شما واکنش بده اون وقت به اندازه ای بخور که اون احساس برطرف بشه و ذهن ما متوجه میشه سیری یعنی چه و دیگه ذهن ما رو وادار به خوردن زیاد نمیکنه .

      دوستانی که میگن  مدتها هست خوردن اونها کنترلی نیست و خود به خودی  کمتر میخورن و دیگه علاقه به خوردن زیاد و همه چیز خوردن ندارن باید بدونید  شما خیلی خوب عمل کردید .

       ترس از خوردن برای ما مشکل به وجود میاره و چو ن از خوردن میترسید توجه ات به عمل خوردن هست  نه خوردن بنابراین باید اون رو برطرف کنید .

      حالا که خوردن من خود به خود تغییر کرده برای اون تغییر احترام قایل باشید و سعی کنید  هر چیز ی مصرف میکنید بدون ترس باشه .

      برداشت من از فایل :

      واقعا ترس  از خوردن یه باور  نادرست  در همه ی ما هست که من از وقتی وارد این سایت شدم دارم  روی اون کار میکنم چون سالها خودم در رژیم بودم و  سالها محدودیت و نخوردن داشتم  و سالها شام و ناهارم غدای پخته و بدمزه ای بود که باید با کلی محدودیت در کنارراون غداها  ی بدمزه به راهم ادامه بدم تا شاید لاغر بشم و اما من عالی لاغر میشدم و اما مشکل این بود که ماندگار نبود و وقتی وارد این مسیر شدم باور م نمیشد همه چیز  میتونم بخورم و مواد غذایی هیچ فرقی با هم ندارن و مواد غذایی ترس ندارن چون  من برای هر مواد غذایی کل شرح حال داشتم و هیچ وقت خیلی از اونها رو جرات نداشتم بخورم و برعکس خیلی از اونها رو باید زیاد میخوردم   تا بتونم چاقی   خودم رو کنترل کنم و از بس بعضی از مواد غذایی رو  نخورده بودم  دیگه رغبتی به خوردن اونها ندارم و نداشتم  مثل نوشابه و دلستر و استیک و …. بس که گفتن نخور چاق کننده هست و همیشه محدود بودم و  من نمی خوردم  دیگه برام عادت شده و هیچ علاقه ای به خوردن این نوشیدنی ندارم و دوست ندارم اصلا اون رو امتحان کنم یادم میاد اولین موردی که دوست داشتم امتحان کنم در این آزادی  و  این راه  برای  غلبه بر ترسهام  این بود که شام هر  آنچه دلم میخواست  بخورم  و این برای من مرز شکستن رژیم واقعی بود  چون خیلی به شیرینی علاقه نداشتم و بیشتر اهل خوردن غذا بودم تا خوردن دسر  و شیرینی و نوشابه …و همیشه نخوردن غدای دلخواهم  بعلاوه نخوردن چیپس،و پفک و کرانچی و ….من رو زجر میداد تا نخوردن شیرینی و بیسکوییت ….و  خوردن اونها برای من  ازادی کامل بود و یادم میاد هر چیزی رو که سالها نخورده بودم داشتم امتحان میکردم مثل کره و مربا و یا سرشیر محلی با عسل  و یا سلیون و یا تخم مرع سرخ شده در روغن فراوان و یا کلی چیز دیگه که واقعا داشت دیگه مزشون یادم میرفت و در واقع هر وقت دلم می  خواست چیپس و پفک میخوردم و  اما یه جورایی از بس در رژیم بودم و  نخورده بودم  دیگه عادت کرده بودم و من همچنان عادت کردم با غذا هیچ دسر ی مثل ماست و ماست موسیر و سالاد و نوشیدنی و … نخورم و به عنوان میان وعده اگر گرسنه شدم میخوردم تا غدا درست بشه چون اگر بخوام  با غذا بخورم سریع سیر میشم و عجیب دیگه مثل قبلا نیستم که بگم خوب این سالاد  رو بخورم حالا بعدش عدا  هم میخورم یا این ماست  رو با غذا بخورم  چون مزه میده نه هر چیزی که بخورم به راحتی با اون سیر میشم و نمیتونم دیگه ادامه بدم و خیلی زودتر از همیشه دست از خوردن میکشم و شاید با اونها کمی فشار شکمی رو حس کنم برای همین موقع شام یا نهار فقط خود اون غدا رو انتخاب میکنم و یا اون دسر رو به تنهایی میخورم مثل سالاد و یا ماست و …و خودم باور نمیکنم این معده همون معده هست که همیشه جا برای همه چیز داشت و میگفت خوب جای سالاد جدا هست جای غدا جدا هست حالا نوبت دسر و نوشیدنی هست و همه رو با هم میخوردم برای کنترل اشتهام اما  نه الان  اصلا اینطور نیست هر کدوم رو به اندازه نیاز بخورم دیگه نمیتونم چیز دیگه  بخورم و سیر میشم حتی با یه میوه ی ساده و یا یه کاسه ماست و یا …..  به راحتی احساس،سیری میکنم و اصلا دیگه خبری از اون چیزی که اسمش رو گذاشته بودم اشتها نیست معلوم نیست کجا رفته و واقعا اشتها  وجود نداره فقط،ساخته ی ذهن ما هست که من اشتها دارم و تو جیهی هست برای پرخوری خودمون و الان  همه چیز فرق کرده خوردن من خود به خود کمتر شده و چند مدت هست در دوره ی کنترل پرخوری و اشتها هستم و دارم تمرینات اون رو انجام میدم و بسیار بسیار از گذشته ی خودم منظورم تا یکی دو ماه پیش هست دارم بازم  کمتر میخورم و همین نشون میده در مسیر درستم و دارم خوب جلو میرم و اگر گاهی هم خطایی داشته باشم که به اون حالت فشار شکمی برسم اصلا خودم رو ناراحت نمیکنم و فقط،طبق تمرینات جریمه میشم تا یادم باشه درست رفتار کنم‌.

      و من هم چون بارها گفتم خوردن ترس نداره و کلی دلیل داشتم برای این حرفم مثلا  که خوردن برای تامین انرژی بدن من هست و ….. راحت تر باهاش کنار اومدم  و تقریبا بیشتر وقتها راحت میخورم چون الگو در اطرافم زیاد دارم که لاعرن و همه چیز میخورن و اما  حواسم هست که بسیار کم میخورن و این رمز موفقیت اونها هست مثل دخترم و خواهرم و برادرم و خواهر همسرم و دوستمو یا خواهر زاده ی همسرم و  … و سعی میکنم منم دقیقا به این حالت  به اندازه خوردن همه چیر بخورم تا به تناسب دلخواهم برسم و اگر که  بشه در اون حالت سر و صدای شکمی غذا بخورم که واقعا دیگه هیچ ترسی برای من  نمی مونه چون این گرسنگی بر اون ترس غلبه میکنه و راحت تر عذا میخورم و چقدر این خوردن دلچسب تر هست و چقدر لذت بخش تر هست و من خیلی مواقع به این صورت غذا میخورم اما داشتم که هنوز به این حالت  گرسنگی نرسیدم و شروع به خوردن کردم  اما  نزاشتم به فشار شکمی برسه و در حد رفع اون هوس خوردم و کنار کشیدم و خلاصه تجربه کردن این احساس گرسنگی که برای من با صدای غار و غور شکم همراه  هست بسیار تجربه ی قشنگی هست و در این حالت  سیری رو هم عالی جواب میدم قبلا یکم اضافه تر بر نیاز میخوردم ولی جدیدا با بودن در دوره  ی جدید دقیقا دارم به اندازه میخورم و  غدا رو به موقع  رها میکنم و در حد رفع اون سر و صدا ی شکمی میخورم چون عواقب کار رو به یاد خودم میارم که چه نتایج بدی رو تجربه خواهم کرد و همین کار بینهایت برای من ارزشمند هست و من قبلا با کلی نشانه این کار رو میکردم اما مدتی هست حتی بدون نشانه هم دارم خوب  انجام میدم و به درستی به این نیازهای بدنم پاسخ میدم و از خودم راضیم و هر وقت خواست نجوایی حال من رو بد کنه که نه انگار زیاد خوردی سریع به احساسم توجه میکنم که  اگر سبکم و حال و احساسم خوبه میگم خوب رفتار کردم و در مسیر درستم و من واقعا  نباید با این نجواها حالم رو بد کنم و به اونها گوش بدم و باید به اون ندای درونم گوش بدم .

      برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید. ثبت امتیاز
      امتیاز: 20 از 4 رأی مشاهده امتیاز دهندگان
      افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم
      آواتار منیره.ف
      1400/05/08 07:08
      مدت عضویت: 1887 روز
      امتیاز کاربر: 13831 سطح ۶: هنرجوی پیشرفته
      مدال طلایی
      محتوای دیدگاه: 599 کلمه

      سلام استاد گرامی سلام دوستان متعهد

      دو روز که از رفتار غذاییم خیلی راضیم و اتفاقا دیروز از دیدن تناسب خودم در اینه لذت بردم که منفی باف اومد و گفت چرا خوشحالی تو داری کم میخوری و رژیمی وقتی کلمه ویرانگر رژیم اوارد داستان زندگینم مثل یک فیلم اومد جلوی چشمم محدودیت ها و زجر کشیدن که ای کاش نتیجه داشت و در اخر بازگشت هر چه لاغر شدی به همراه اضافه وزن بیشتر و ولع و ولع و ولع به غذا، یادم رژیم کانادایی من از ۹۴ به ۱۰۰ رسوند یعنی من اصلا هر چی میخوردم از ۹۴ به ۹۵ هم نمیرسیدم ولی رژیم کانادایی دست قدرتمندی تو چاق تر کردن من داشت به طوری که هر کی بخواد چاق شه بهش میگم رژیم کانادایی بگیر و اون هم میخنده

      فایل دیروز استاد مثل یک معجزه درست و به موقع بود و همه چی به قدری خوب توضیح دادکه جوری منفی باف کوبوند زمین که هنور نتونسته خودش جمع و جور کنه دلم بد جور براش سوخت حالا خودم میرم جمع و جورش میکنم اخه اون باید باشه نمیشه نباشه اگر دیروز بهم گیر نمیداد من انقدر فایل با دقت گوش نمیدام منفی باف تو کسب اگاهی های بیشتر میتونه خیلی هم مفید باشه

      نکته اینکه ما غذا خوردن با رفتارهای بد غذایی اشتباه میگیریم

      ما یک عمر فکر کردیم خوردن یعنی انقدر بخوری تا منفجر شی و درست غذا خوردن یعنی رژیم خوب اگر اون طرز خوردن غذا درست بود که این همه اضافه وزن جمع نمیشد  و من اصلا اینجا نبودم پس یک جای کار اشتباه بوده پس خوردن در حد انفجار رفتار و خواسته درست جسم و روح ما نیست ناشی از فرمولهای غلط ذهن الان فرمولها درست شده ترس لز خوردن ریخته و تو با ارامش و لذت میخوری و چون دیگه از خوردن نمیترسی ولعت نسبت به غذا کم میشه و میتونی به موقع دست از غذا بکشی و چون یک عمر برای لاغری محدودیت خوردن گزاشتی به وسیله رژیم اینبار هم منفی باف بیچاره میگه رژیمی در صورتی که تو اینبار خودت با میل و رغبت داری درست میخوری و به راحتی دست از غذا میکشی و چون از این همه با ارامش غذا خوردن بعد یک عمر لذت میبری نیازت به خوردن کم و کم تر میشه چون اون قسمت از مغزت که قبلا لذتش از خوردن باده تا دیس پلو پر میشد الان با یک کف گیر برنج به اندازه اون ده دیس و چه بسا بیشتر هم لذت میبره و دیگه دستور به خوردن نمیده چون اشباع شده اما رژیم دواقع با اعمال محدودیت تو رو وادار به خوردن میکنه و اگر تو یک بشقاب هم بخوری چون میزانش اون تعیین کرده نمیتونی به راحتی بلند شی 

      من دیروز چنان نهارم با لذت خوردم که دیگه نیازی به خوردن شام نداشتم و نکته مهم اینکه تو خوردن خیلی خوش سلیقه شدم و دست پختم هم بهتر شده چون قبلا هدف فقط خوردن بودو با روند چاقی دستپختم هم بد میشد و حجم غذا بیشتر میشد ولی الان میخوام از غذا لذت ببرم نمیخوام حجم معدم پر کنم اصلا اگر برنجی شفته باشه من نگاه نمیکنم و خوب میفهمم چرا همسرم که فردی متناسب بود بیشتر از غذا ایراد میگرفت در مورد شیرینی ها باید بگم کیفیتشون برام خیلی مهم و واقعا نمیتونم هر شیرینی بخورم 

      و نکته دیگه اینکه موقع خوردن یک دفعه سیر میشم مثلا حت اگر نصف میوم مونده بشه و دست از خوردن میکشم نمیدونم این حس تازه به سراغم اومده یا قبلا هم بوده و من ازش خبر نداشتم و درکش نمیکردم 

      امیدوارم تونسته باشم منظور این فایل خوب رسونده باشم به دوستان پیشنهاد میدم خوب این فایل ارزشمند گوش بدن

      برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید. ثبت امتیاز
      امتیاز: 4 از 1 رأی مشاهده امتیاز دهندگان
      افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم
      آواتار آرمیتا صدیقی
      1400/05/06 08:56
      مدت عضویت: 1219 روز
      امتیاز کاربر: 292 سطح ۱: کاربر مبتدی
      دیدگاه فنی
      محتوای دیدگاه: 994 کلمه

      به نام خدای پرمحبت

      سلام به همه عزیزان

      گام ششم:

      کلمه رژیم نه تنها به افراد چاق،بلکه به افراد متناسب هم احساس خوبی القا نمیکنه.چون یاد تلاش هایی میوفتیم که نتابج ماندگار نداشته و همچنان بعد از اون پرخوری میکردیم.

      برخلاف دیگران من در رژیم بسیار تعهد داشتم و ازش لذت میبردم اما کافی بود دوباره طعم غذاهایی که ممنوعه بود رو بچشم! اون وقت بود که مغزم فرمان میداد که بخور دیگه پیدا نمیشه بخور بخور بخور…

      خداروشکر که هیچوقت رژیم خودم رو نشکستم و تا اخر مسیر ادامه دادم و وقتی میبینم توی انجام کارهای سخت اراده عالی دارم پس مطمئنم در این راه به این اسونی هم اراده و استمرار خواهم داشت.

      اگر به انچه مینویسم و میگویم (عمل کنم)

      رهایی از احساس رژیم بسیار لذت بخش است چون رهایی و ازادی موردعلاقه ترین رفتارِ روح‌ماست.اون از زنجیر و زندان متنفره و حالا اگر بخواد با رژیم لاغر بشه بسیار اذیت میشه و اعصاب ماروهم به هم میریزه.چون با ذات واقعی خودش در تضادِ..و ما هیچ وقت تامل و فکر نکردیم که چرا وقتی رژبم داریم انقدر عصبانی هستیم….چون از ذات واقعی خود دور میشیم…..

      از وقتی وارد سایت شدم کم کم تمایلم به غذا کم شد.اما چرا؟ چون فشار رژیم رو از روی خودم برداشتم و ذهنم رو رها کردم تا خود به خود مصرف غذام کم بشه.

      نکته: هر بار که میخوام غذا بخورم از خودم سوال میکنم: ارمیتا اگه تو یک ادم متناسب بودی این غذا یا میوه رو میخوردی؟ چون اگر غذا مونده یا میوه خراب بشه بارها دیدیم که یک فرد متناسب به هیچ عنوان اون رو نمیخوره چون خودش رو لایق بهترین غذا خوردن میدونه! 

      اما فرد چاق سنگ هم جلوش بزاری به راحتی میخوره.

      به عنوان مثال روزی با یکی از فامیل ها که بسیار متناسبه رفتیم تا بستنی بخوریم.روی اون بستنی کمی خامه ریخته بودن که از نظر من بسیار خوشمزه بود اما اون فامیلمون خامه رو دور ریخت چون گفت از مزش خوشم نیومده.

      من حدس میزنم چون مطمئنه که با هیچ مواد غذایی چاق نمیشه پس حداقل همون چیزی رو که میخوره از بهترینش انتخاب میکنه و به بدنش احترام میزاره.

      چرا باید با لذت غذا بخورم؟

      وقتی با لذت و احساس خوب غذا میخوری ذهن و جسم ما این لذت رو درک میکنه و مقدار غذایی ما کم میشه

      باور داشتم که هرکس با به به و چه چه غذا بخوره چاق میشه اما حالا فهمیدم که نه….چون الگوهای زیادی دور و برم دارم که با لذت و عشق غذا میخورن و متناسب هستند.

      حالا اگر من تناسب اندام کامل ندارم و بعضی از اعضای بدنم  اضافه داره باید قبول کنم که بیشتر از حد نیازم خوردم برای همین به این شکل در اومده.به قول یکی از دوستان همون زیاد خوردنه و احساس باد کردن باعث شد شکم‌ ما بیاد جلو^^

      موضوع بسیار مهمی هست که من نباید کم بخورم بلکه باید ذهنم تصمیم بگیره که غذا خوردنم رو کم کنه 

      حالا به چه صورت؟

      نقطه ضعف من ترس از خوردن میباشد و ذهن من بارها دست روی نقطه ضعفم گذاشته تا من رو بیشتر بترسونه و سواستفاده کنه…

      سال ها از خوردن ترس داشتم و عادت داشتم تفکیک غذایی کنم و بگم بستنی چاق میکنه فست فود چاق میکنه کیک چاق کننده‌اس و…

      و هر رژیمی هم که به من داده میشد فوکوس و تمرکزش روی نوع غذا بود و همین فکر های تکرار شونده تبدیل به باور که خوردن باعث چاقی‌‌ست در من شد.

      درسته که به سرعت نمیتونم ترس از خوردن رو از خودم دور کنم اما بالاخره میتونم انجامش بدم و این خبر خوشحال کننده‌ای است..

      نکته مهم و کلیدی ☆خوردن باعث چاقیم نبود بلکه اشتباه خوردن باعث چاقی من بود☆ 

       غذای ما و افراد متناسب یک نوعه و برای همین میگم خوردن باعث چاقی نمیشه….اما رفتار ما در برابر غذا باهم متفاوته.

      غلبه بر ترس از خوردن یعنی رهایی و احترام به ذهن و تشکر از نعمت های خداوند.

      اگر ترس از خوردن داشته باشم فرقی نمیکنه چه مقداری بخورم چون در هرصورت اثر منفی میزاره! 

      چون بنا بر قانون کیهانی

       احساس خوب=اتفاقات خوب و احساس بد=اتفاقات بد 

      این یک قانون بدون تغییر است.!!

      از نظر علمی پیغام های بدن به دو شکل منتقل میشود 

      ۱_احساس 

      ۲_اعصاب 

      وقتی خوشحالیم احساس انرژی بیشتری داریم 

      وقتی دلتنگیم احساس نیاز به دیدن فردی رو داریم 

      وقتی ناراحتیم احساس انرژی کمتری داریم و در تمام موارد ما فقط یک احساس درونی داریم که هنوز به واکنش تبدیل نشده.

      در ابتدا همه اینها یک احساس درونی اما اگر ادامه پیدا کنه به شکل واکنش در بدن نمایان‌ میشه 

      مثال هایی از تبدیل حس به واکنش:

      اگر احساس تنهایی کنم بدنم درد نمیگیره اما اگر ادامه پیدا کنه ممکنه گریه گنم 

      اگر از حیوانی بترسم ابتدا ممکنه اتقاقی نیوفته ولی اگر ادامه پیدا کنه ممکنه جیغ بزنم

      اگر گرسنه باشم و چیزی نخورم و این حس ادامه داسته باشه پس شکمم سر و صدا میکنه!!

      وقتی احساس سیری رو تجربه نکنی بعد از مدتی درد در ناحبه شکم احساس میکنی.

      تمرین گام ششم: 

      به مدت یک هفته تا زمانی که احساس گرسنگی‌ام تبدیل به واکنش بدنی‌ام نشده چیزی نمیخورم 

      تا با این تمرین گرسنگی و احساس رفع گرسنگی رو تجربه کنم.

      خدارو صد هزار مرتبه شکر که من در روز به همین شکل عمل میکردم و کم پیش میومد میوه یا میان وعده بخورم.

      و حالا زمانی که در حال غذا خوردن هستم چطور نقطه سیری رو پیدا کنم؟

      فقط در حدی غذا بخورم که سر و صدای شکمم قطع بشه 

      استاد سپاس بابت این تمرین فوقالعاده من نتیجه این تمرین رو گرفتم و خیلی وقته مثل یک ادم متناسب یا گرسنه‌ام یا سیرم و احساس خفگی ندارم.

      امروز تصمیم گرفتم یک چکاب هفته‌ای داشته باشم و خودم رو با ۷ روز پیش مقایسه کنم.

      خب تغییرات عالی و روند تکامل خوبی داشتم، در مقابل مواد غذایی مخصوصا در مهمانی رفتار عالی نشون دادم و غذاهایی که برام ضرر داشت یا دوست نداشتم رو نخوردم.

      وقتی زود از سر سفره بلند میشدم احساس شادی و سبکی داشتم و همیشه برای تمرین لقمه آخر غذام رو نمیخورم.

      حرص و ولعی نسبت به غذا ندارم و میدونم در مسیر متناسب شدن هستم..

      اما سوالی داشتم.آیا میتونم دو روز وقفه بندازم و این ۶ گام رو دوره کنم یا باید هر روز حتما یک فایل رو گوش بدم و تمرینش رو انجام بدم؟ ممنون که جواب میدید 

      برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید. ثبت امتیاز
      امتیاز: 0 از 0 رأی
      افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم
      آواتار skjoker5858@gmail.com
      1400/05/02 17:00
      مدت عضویت: 1247 روز
      امتیاز کاربر: 13186 سطح ۴: هنرجوی مبتدی
      دیدگاه فنی
      محتوای دیدگاه: 1,434 کلمه

      به نام خداوند مهربان 

      با عرض سلام و ادب خدمت استاد گرامی و همراهان عزیز 🌹🌹

      این پنجمین باری است که این دیدگاه رو می نویسم ،متاسفانه به مشکلی برخوردم و امیدوارم این دفعه موفق بشم. 

      ششمین روز کلاس :

      امروز مطابق کلاس های قبلی اولین کاری که باید انجام بدم مطالعه ی جزوه است .

      آیا با رژیم لاغری می توان لاغر شد ؟

      فکر می کنم  مهم ترین سوالی که می توانیم از خودمان بپرسیم اینه ،همه ی ما بارها و بارها به روش های مختلف این کار رو انجام دادیم ،حالا هرکسی به نحوی از کاری که کرده کمی یا شاید هم تمام اضافه وزنش رو کم کرده باشه ولی نکته ی اساسی و مهم اینه که ما هیچ وقت نتونستیم وزنی رو که کم کردیم برای همیشه ثابت نگه داریم .

      خودم تا حالا سه بار تمام اضافه وزنم رو با رژیم غذایی کم کردم و به تناسب اندام دلخواهم رسیدم ،ولی هیچ وقت این تناسب اندام پایدار و ماندگار نبوده 😔😔

      الان اینجام فقط و فقط برای اینکه متناسب بمونم برای همیشه .

      توی جزوه امروز یک نکته ی مهم وجود داره اونم یک برنامه ی یک هفته ای است که استادم برای ما گذاشته ،

      و اون اینه که بتونیم اشتهای خودمون رو کنترل کنیم .

      چطوری ؟

      نمی دونم ،باید بریم سراغ فایل صوتی .

      این جلسه هم از دیدن تصویر استاد محروم هستیم ،با شور و شوق فراوان و بعد از خوندن متن مهم اول جلسه ،همه در سکوت و آرامش منتظر شنیدن صدای استاد هستیم فایل صوتی رو روشن کردیم ،مثل همیشه صدای گرم و  دل نشین استاد به گوش می رسد. 

      استادم ابتدای صحبت هاشون از یک دوست عزیزی یاد کردن و مشکلشون .

      دوست عزیزمون با اینکه تمام تمرینات رو به خوبی انجام دادن و استمرار داشتن و درک بالایی هم از مطالب داشتند، ولی متاسفانه دچار افزایش وزن شدن .

      این فایل صوتی آموزشی است برای رفع مشکل همه ی ما که به صورت پنهانی ما رو درگیر خودش می کنه و تمام تلاش ما رو زیر سوال می بره .

      بعد از یاد دوست گرامی استادم دوباره درباره ی کلمه ی رژیم برای ما گفتن .

      رژیم برای من :

      حس ناامیدی ،افسردگی ،بی عرضگی ،خستگی ،تنفر از دنیا ،تنفر از زندگی و آخرین و شاید کم اهمیت ترین نکته برای من نخوردن غذا بود .

      تعهد :

      کلمه ی دیگه ای که یک زمانی خیلی بهش وفادار بودم و الان نیستم، تعهد به کارهام است .از بس توی این مدت همش رژیم رو شکستم و گفتم از فردا ،از شنبه .

      دیگه این موضوع برام کم اهمیت شده .

      می دونید به چی رسیدم ،آخه گاهی شکستن تعهد با اراده اشتباه می شه ،منم اینا رو با هم اشتباه کردم ،روزی که قرار بود برای داشتن اراده به خودم افتخار کنم که با وجود شکست های پی در پی بازم از اول شروع کردم . پس من با اراده بودم ،درسته ولی متعهد نبودم .

      این بی تعهدی باعث شد که من درجا بزنم و پیشرفت نکنم می دونید مثل اینکه شما بخواین از یک نردبان بالا برید پس شما دوتا پله می رین بالا باز برمی گردید سرجاتون، باز دوباره با تلاش دوتا پله رو می رین بالا ،باز بر می گردید سرجاتون و این معضل باعث می شه همیشه توی زندگی در جابزنیم و خوش حال باشیم با اراده ایم ،در حالی که ما باید اراده رو در استمرار به کاری که داریم انجام میدیم متصل کنیم .

      من الان اینجام با تمام وجود ،اراده ی من باید متصل باشه به استمرارم و من باید متعهد باشم به اون چیزی که دوست دارم انجام بدم و به آرزوم برسم .

      حالا صحبت میشه از برنامه ی روش لاغری :

      چیزی که اول اینجا یاد گرفتیم این بوده که رهایی پیدا کنیم از احساس بد رژیم و فرصتی پیدا کنیم که با خیال راحت و آسودگی غذا بخوریم .

      دومین نکته بعد از رهایی ،کم شدن اشتها و کم شدن حرص و ولع خوردن بود .

      چون دیگه از درد و فشار رژیم راحت شدیم پس سکان این کشتی رو بدست ذهنمون دادیم و ذهن خودش گرایش به خوردن کم و کمتر می شه .

      به نظرم هیچ کدوم از ما آدم های خیلی پرخوری نبودیم ولی همه ی ما با رژیم غذایی دچار ولع و حرص خوردن شدیم ،برای منکه واقعا همین طوری بود .اگه به خودم بود هیچ وقت زیاده روی نمی کردم ولی همیشه هر وقت برنامه رژیم رو شکستم یا حتی با پیروزی تمام کردم ، این حرص و ولع بود که منو بی چاره می کرد .

      تمام این مسیرهای ما بستگی به ذهن ما و مقاومت اون داره که ما کی موفق می شیم سکان امور رو به دست ذهن بسپاریم .

      سومین نکته ی که اینجا یاد گرفتیم ،کمتر خوردن با ذوق و شوق بود ،بدون حتی ذره ای ناراحتی یا فشار ،خود به خود اتفاق می افتاد ،و ما بعد چند روز متوجه کم خوردن خودمون و بی اشتهایی خودمون می شدیم .این عالی ترین قسمتش بود .

      چقدر سختی کشیدم که خوردن رو با آرامش و با لذت و با آگاهی تجربه کنم و همیشه شکست خوردم اما الان خودش به این نقطه رسیده ،خدارو شکر .

      این نتایج عالی رو بدست آوردیم، درسته ،اما نکته ای وجود داره ،گاهی وقتی با کم خوردن مواجه میشیم شک و استرس در ما بوجود میاد که آیا من دوباره رژیم گرفتم ،دارم کم می خورم ؟

      استاد می گن اگه حالت خوبه بعد خوردن و از خوردن لذت می بری یعنی رژیم نداری .

      استاد برمی گردن به مشکل دوستمون و شاید همه‌ی عزیزانی که موفق نشدن و اون مشکل :

      ترس از خوردن است. 

      درسته است ،همه ی ما در تمام سال هایی که برنامه ای رو دنبال کردیم برای لاغری ،اصل و اساسش برنامه غذایی بوده که این برنامه ترس و وحشت فراوانی برای ما از غذا به یادگار گذاشته .

      هرقاشق برنج چقدر کالری داره ،یک کف دست نان چطور، میوه ها چی .

      همین الان موقع خوردن ،خیلی از این نکات رو با خودمون مرور می کنیم که مبادا من برنج زیاد خوردم ،نون چی  ،هر چقدر هم تلاش می کنیم که برامون مهم نباشه ولی شده گاهی بهش فکر کنیم. 

      انتظار معجزه نداشته باشید .خود من سالیان زیادی است که ترس از خوردن دارم و هنوز این ترس رو می بینم و حتی موقع خوردن پسر کوچکم که اضافه وزن داره من می ترسم بهش بدم بخوره .

      جمله ی عاشقانه ی فایل :

      ترس از خوردن به سادگی برطرف نمی شه ولی خوبیش اینه که بالاخره برطرف میشه.🥰🥰🥰🥰🥰🥰🥰

      آموزش استاد برای اینکه بتونیم بهتر با این با ترس مقابله کنیم :

      آیا ما پیغام سیری رو دریافت می کنیم ؟

      آیا به موقع دریافت می کنیم یا بعد از زیاده روی کردن ؟

      وای خدای من چقدر تو این سالها دلم می خواست وقتی حالم بد میشد و پرخوری می کردم دوست داشتم این پیغام رو پیدا کنم اصلا نبود ،همیشه با خودم و خدا درگیر بودم که پس من کی سیر میشم این همون ولع و حرص خوردن بود که بعد از هر بار شکست بهش می رسیدم .

      نکته اساسی درباره ی من این بود که سیری من مصادف بود با پرشدن شکمم ،هر وقت دیگه جا نداشتم می گفتم سیر شدم 😔😔

      یکدفعه یک فیلم می دیدم یک نابغه ی کامپیوتر توش بود وغذاش خیلی کم بود ،یکی ازش پرسید تو با این غذای کم سیر میشی گفت :لازم نیست سیر بشم کافیه گرسنه نباشم .خیلی این دیالوگ رو دوست داشتم و دلم می خواست منم انجامش بدم ولی نمی شد کمی سعی کردم نشد، حالا می فهمم چرا ؟چون اون موقع فرمول های ذهنم اشتباه بود .

      وای ببخشید که متنم خیلی طولانی شد ،قول میدم از این جا خلاصه بنویسم .

      توضیح:پیغام های بدن به دو شکل به ما منتقل می شوند .

      1. احساس 
      2. اعصاب 

      احساس :

      مثل خوش حالی ،غمگینی ،تنهایی ،دلشوره 

      عصبی :

      مثل گریه ،خنده ،درد 

      تمرین برای درک احساس سیری و دوری از استرس خوردن و ترس از خوردن :

      1. وقتی غذا بخورید که واقعا گرسنه هستید واز احساس گرسنگی به حالت عصبی مثل غرغر شکم یا ضعف بدنی رسیده باشید .
      2. وقتی دست از خوردن بکشید که اون حس عصبی که یا ضعف بدن بوده یا غرغر شکم برطرف شده باشه. 

      حالا دیگه به میزان غذا و نوع غذا اصلا دقت نکنید ،دیگه مهم نیست شما چه مقدار غذا و چه چیزی می خورید مطمئن باشید که این بهترین اتفاق برای شماست.

      احساس شما بهترین میزان برای عمل شماست .

      مطمئن باشید که ذهن شما که شما رو از پرخوری به این مرحله رسونده ،اگه نیاز باشه بازم میزان خوردن شما رو تغییر میده .

      آموزش فایل امروز بسیار عالی و دوست داشتنی بود .

      نکته های جدیدی رو یاد گرفتم که سعی می کنم بکار بگیرم .

      خیلی حرف ها برای گفتن براتون داشتم ولی همین جوری هم متنم خیلی طولانی شد ،ببخشید .

      استاد گرامی از شما و مطالب آموزنده ی شما بسیار سپاسگزارم 🙏🙏

      همراهان عزیز با آرزوی موفقیت همه ی شما برای رسیدن به تناسب اندام ❤❤

      درپناه خداوند باشید .

      برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید. ثبت امتیاز
      امتیاز: 15 از 3 رأی مشاهده امتیاز دهندگان
      افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم
      آواتار maryammansoori20@gmail.com
      1400/04/30 18:26
      مدت عضویت: 1229 روز
      امتیاز کاربر: 151 سطح ۱: کاربر مبتدی
      مدال طلایی
      محتوای دیدگاه: 490 کلمه

      به نام خالق بي همتا سلام دوستان و استاد مهربان و دلسوزاستاد چقدر زيبا و با معنا صحبت ميكنيد، خيلي جالبه كه تمام صحبتها و توصيفات شما از احساس ترس از غذا و چاقي ، گرسنگي احساس گناه در وقابل خوردن و …. دقيقا همون چيزي است كه من و احتمالا همه دوستان احساس ميكنيم و دائما باهاش در حال جنگيم. الان كه غياب گام ششم رو گوش كردم ديدم تمام مشكلاتي رو كه استاد مطرح كردن من دارم. اتفاقا با ديگر دوستاني هم كه در اين مسير هستند مطرح كردم و متوجه شدم بعضي از اونهاهم تجربه كردن، تا قبل از شنيدن گام شش هنوز از خوردن غذا ترس داشتم ، هنوز از شام خوردن ترس داشتم ، هنوز از  كنار گذاشتن ورزش يا هر كار ديگه اي كه براي لاغري ميكردم دچار عذاب وجدان و ترس بودم، راستش رو بخوام بگم با خودم ميگفتم خب من مسير لاغري با ذهن رو ميرم و شام نخوردن و رعايت غذاييم رو ادامه ميدم اينجوري بيشتر نتيجه ميگيرم😅😅

      اما غافل از اينكه ذهن من اينجاست با من همه چيز رو ميشنوه و درك ميكنه حتي بهتر از من ، اون خيلي از من سريع تر عمل ميكنه ، تا الان كه گام شش رو گوش كردم ، من در واقع داشتم خودم رو گول ميزدم و ذهن منفي باف من ذهن چاق كننده من هم داشت منو دوباره به مسيري كه خودش دلش ميخواست ميبرد..

      مهمترين برداشت من : 

      • خودم رو گول نزنم و سعي نكنم سر ذهنم كلاه بزارم و ايمان بياورم كه ذهن من همه چيز رو قبل از من ميفهمه ، 
      • رژيم ، كم خوردن ، نخوردن ، الان ديروقته ، كالري شمزدن ، ممنوع .. همه نعمت هاي خدا غذاها و خوراكي هاي خوشمزه براي من هم هست چون خدا هيچ فرقي ميان بندگانش نميزاره و اين خود ما بوديم كه خواستيم متمايز از ديگران باشيم ، پس من با تمام إيمان و قدرتم به طبيعتي كه خدا براي همه ما در نظر گرفته برميگيردم و انچنان رو خودم خراب كرده ام درست ميكنم
      • با خودم تكرار ميكنم نترس نعمتهاي خدا كه ترس ندارد پس بخور و از ان لذت ببر و اجازه بده احساست  تصميم بگيرد تا چه اندازه به اين غذا احتياج دارد و فقط به نداي درونت به صداي إحساست گوش كن و به اون اعتماد كن
      • رژيم ساخته دست بشر است، ساخته من و تو ، ساخته ذهن چاق كننده تو، براي آزار تو ، براي ناسپاسي تو از موهبت هاي الهي ، ناسپاسي از وجود خودت كه اشرف مخلوقاتي ، بارها همه ما تجربه كرديم كه وقتي نميتونيم غذايي رو بخوريم و از اون لذت ببريم چقدر به خودمون به اون غذا به اون خوراكي بد و بيراه گفتيم و غرولند كرديم ايا واقعا اين ناسپاسي نيست؟ خداوند نعمتي رو خلق نكرده كه همراه با مقدار مصرف أمرًا هم گفته باشد پس رژيم زايده ذهن منفي ما هست
      • پس با كمك خداي مهربانم و راهنمايي هاي استاد عزيز و اعتماد و إيمان  به احساسم مسيرم رو تغيير مي دهم 
      برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید. ثبت امتیاز
      امتیاز: 8 از 2 رأی مشاهده امتیاز دهندگان
      افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم
      آواتار sea.dive.mn@yahoo.com
      1400/04/27 16:20
      مدت عضویت: 1224 روز
      امتیاز کاربر: 103 سطح ۱: کاربر مبتدی
      محتوای دیدگاه: 92 کلمه

      با سلام خدمت استاد گرامی

      وجود شما وامثال شما که بدون چشم داشتی به هم نوع وهم درد خودتون کمک میکنید این باور رو به یقین تبدیل میکنه که فرشتگان درهر لباسی وبا جنسیتی در اطراف ما وجود دارند چقدر صحبتهایتان روان و شیوا ودرست احساس تک تکمان را  بیان نموده‌است ما سالیان سال از غذا خوردن لذت که نمیبردیم هیچ عذاب علیم بود وپراز عذاب وجدان .امیدواریم به لطف خداوند وبعد هم تکیه با علم شما استاد گرامی دریچه تازه ای به روی همه گرفتار دراین چرخه معیوب باز شود.درپناه خدا باشید

      برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید. ثبت امتیاز
      امتیاز: 0 از 0 رأی
      افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم
      آواتار susanbehrad@gmail.com
      1400/04/20 23:42
      مدت عضویت: 1331 روز
      امتیاز کاربر: 7060 سطح ۴: هنرجوی مبتدی
      مدال طلایی
      محتوای دیدگاه: 972 کلمه

      بنام خداوندبخشنده ومهربان 

      سلام به استادخوب وبا شخصیت 

      ودوستان تناسب فکری 

      گام ششم.

      رژیم گرفتن مارالاغرمیکند

      رژیم یعنی چی ؟

      اصلارژیم چگونه‌است باید ان راتفصیرکنیم

      رژیم یعنی سختی دیدن .یعنی کمبود ویتامینها. یعنی ریزش مو یعنی سستی بیحالی  ییعنی پرازاسترس اضطراب یعنی عصبانیت کلافه شدن رژیم یعنی هیچی نبودن

      ولی چراماازرژیم هیچ‌وقت نتونستیم 

      دست بکشیم

      همیشه وهمه جاهمراهمان بود یعنی اگه یک روزاین رژیم ازمادورمیشداحساس می‌کردیم درزندگیمان یک جیزی کم داریم

      وقتی رژیم میگرفتم حرص خوردن زیادمیشدچون همیشه بعدازخوردن یک وعده منتظروعده بعدی بودیم که زودبرسه وما اون چیزی که قراربود بخوریم ومیخوردیم چون کم خوردن باعث می‌شد که نتونیم صبر کنیم وهیچوقت نتونستیم بالذت جیزی روبخوریم همیشه ترس داشتیم

      درست است که من موقع رژیم گرفتن

      اشتهام کم می‌شد ومن اصلا کرسنگیم

      رانمی فهمیدم اما حالا میفهمم که من خودم بودم که خودم روکنترمیکردم

      وهمیشه فکرمیکردم که این رژیم است که نمیزاره زیادی بخورم

      هروقت هم شکست می‌خوردم هرباربایک رژیم جدیدی ادامه می‌دادم حالا فکر میکنیم که من چقدربااین رژیم‌هاانس گرفته بودم

      واگریک ماه ازرژیم می گذشت فکرمیکردم یک چیزی گم کرده ام

      ووقتی رژیم جدیدمیگرفتم می‌گفتم دیگه اینباراگه لاغربشم برای همیشه است 

      غافل ازاینکه همه این رژیم‌ها سرابی بیش نبود

      من یادم میاد که خیلی زیادرژیم گرفتم چون حسابش ازدستم خارج شده

      رژیمهایم ازقبیل رژیم بادکترتغذیه. رژیم شیربابیسکویت ساقه طلایی.رژیم سیب زمینی باگوچه فرنگی.رژیم مواد آب پز وخیلی رژیمهای طاقت فرسای دیگروهیچکدومش تاثیرگذار نبودوتا۱۰روز یایکماه دوام نداشتند

      تقریبا۲۵سال قبل بود که تازه اسم رژیم رومیشنیدیم ولی خیلی کم وپیش.

      وفقط بلد بودن که بگن کم بخور این روبخوراون رونخور فقط همین من یکروزبامادرم رفته بودیم دکترو مادرم به دکتر گفت که دخترم چکار کنه که کمی لاغربشه ولی اینروهم بگم دکتر خودش هم همچین لاغرنبودولی برای من هم یه رژیمی داد که ازاون رژیمهای سخت طاقت فرسا

      گفت که نان .برنج.ماکارونی. ازشیرینیجات کیک.بیسکوییت. پشمک.وازمیوه هاموز.خربوزه.تنقلات 

      دیگر.همه روباید حذف می‌کردم موقعی که به خانه اومدیم توخونه گفتیم یه زنداداش داشتم وقتی شنید

      گفت طفلکی چطوری می‌تونه ازاین 

      مواد بگذره چون همه میدونستم من عاشق کیک وشیرینی وتنقلات بودم

      گفتم من میتونم آخه من عاشق لاغری بودم سنمم کم بودومیخواستم

      هرطوری است لاغربشم پس من تمام رژیم‌های گوناگون وورزش کردن را شروع می‌کردم با شوق وذوق انجام

      میدادم وخیلی خوب هم جواب میگرفتم .

      ولی طولی نمی کشید دوباره به وزن

      قبلی  برمیگشتم واین برام همیشه عذاب آوربود

      خواهر جاریم یک کتاب داشت به اسم لاغری سریع خیلی رزیمهارونوشته بودوکالری بعضی موادروومن بااونهم خیلی ازرژهارو گرفتم اماهیچوقت موفق نشدم.

      وبعدازگذشت چندین سال من به ۱۱۰ کیلوگرم رسیدم .

      وبه دکترتغذیه رفتم وشروع به گرفتن رژیم کردم من اون موقع خیلی احساس بدی داشتم واسترس واظطرابی شدیدی داشتم 

      وقتی استرس می‌گرفتم اشتهای کاذبی پیدامیکردم که حدنداشت هرچیزیکه می‌خوردم مینوشیدم نمیدونمکجامیرفت چه می‌شد ومن اصلا سیرمونی نداشتم اینقدرمیخوردم وازاینکارم خیلی بدم می اومد وهمیشه خجالت میکشیدم

      دکترهرماه برام رژیم می‌داد ومن ضمن این‌که رژیم دکتررومیگرفتم 

      هفته ای سه بارهم آب درمانی میکردم چون می‌خواستم زودتر لاغربشمواولین ماه من هفت کیلوگرم

      کم کردم وخیلی خوشحال بودم

      وبعدیک ماه شروع به ورزش سبک انجام دادن کردم و خلاصه بعدچندماه سی و شش کیلوگرم کم کردم ومن فکر میکردم که دیگه وزنم 

      برنمیگرده.آخه اولین باربود که من سی وشش کیلوگرم کم کرده بودم فکرمیکردم که دیگه وزنم برنمیگرده

      اما بطورشگفت انگیزی بعدچندماه سریعترازلاغرشدن دوباره چاق شدم

      وبازبه دکتر مراجعه کردم ودکتر میگفت که باید همیشه  رژیم خودم رو ادامه بدم.

      درسته وقتی از صدوده به هفتادوسه کیلوگرم رسیده بودم مثل پرندههامی‌خواستم پروازکنم خیلی سبک شده بودم احساس میکردن موقع راه رفتن دارم میدوم واین برام خوشایندبود

      و دوباره شروع کردم به رژیم گرفتن

      واینبار وزنم خیلی کم پایین اومد

      ومیگفتم که بدنم مقاوم شده وجواب نمیده.

      ولی حالا اینقدرازرژیم گرفتن بدم میاد که هرکی ازرژیم حرف می‌زنه دیگه خندم می‌گیره 

      درضمن من این‌قدر رژیم گرفته بودم 

      همیشه آرزو می‌کردم که یکروزبخوابم

      ودرعالم خواب یکی یه قرص تودستم بزا رن وبگن اگه اینو استفاده بکنی دیگه مانکن میشی.

      وحالابهترازاون جیزی که فکرمیکردم اتفاق اوفتاد 

      واون سایت تناسب فکری استادبود که سرراهم قرارداد

      استاد انسانی به مانندفرشته مهریان وفوق العاده عالی ودست خداوند برای مادرروی زمین قراردادکه بتونیم باروشهای استادوبامطالب وفایل های بسیارمفیدی که ارائه میدهدومارا شبانه روزراهنمایی می کندتا بتوانیم 

      فرمولهای ذهنیمان را عوض کنیم

      واین ذهن ناخود‌آگاه ما هست که ازهرروشی بهتر است

      اون که ماراوادار به خوردن وحریص بودن میکردوفکرهای مخرب راهنمائی میکرد

      ذهن ناخوداگاه بودکه همیشه توی سرمان نجوا می‌کرد که بخورمگه چی می‌شه اینکه چیزی نیست

      من یادم هست که وقتی کیک وشیرینی داشتیم من هیچوقت جلوی خودم را ومیتونستم بگیرم

      حتی اگه رژیم بودم دورازچشم همه باعجله کمی می‌خوردم چون ذهنم دستور میدادوتشویقم بخوردن میکرد

      ولی حالا من چندماه است که دیگررژیم نگرفتم وحرص وولع دیگر ندارم پرخوری ریزه خواری ندارم یعنی اون چیزهای مخرب که درمن وجود داشت تمامشان از ذهنم پاک شدن

      ورفتن خدایاشکرت

      حتی دوماه پیش برای ثبت نام به بهداشت رفته بودیم منرو وزن کردن 

      ومن پنچ کیلو اضافه کرده بودم

      وبه من گفتن که اینجا دکتررژیم داریم میتونی برای گرفتن رژیم بهش مراجعه بکنی

      ولی من قبول نکردم وگفتم که من خودم میتونم وزنم روکم کنم ودکترباپوز خنده گفت برو ببینیم چطور میتونی وزنت روکم کنی.

      امامن راهم رومسیرم رو پیدا کردم

      ومن دراین مسیرباتمام تلاش 

      وکوششم جلو می‌روم ومیدان دیریازودداره اماسوخت وسوز نداره

      من هستم که نتیجه عالی  راکسب خواهم گرفت

      چون من باهیچ روشی اینقدر راحت 

      نبودم وازخوردن لذت نبردم

      همیشه باترس خوردم.باحرص خوردم

      اگرهم جلوی خودم رو گرفتم

      خودم،خودم روکنترل کردم وهمیشه

      چشمم دنبال غذابود

      اماازوقتی دراین سایت تناسب فکری هستم دیگه غذا.شیرینی.وجیزهای دیگردرنظرم هیچ اهمیتی ندارد

      وبرایم مهم نیست اگه خواستم میخورم اگه نخواستم نمی خورم به همین راحتی حتی نگاهم نمیکنم

      منی که اگه توی یخجال کیک یا شیرینی داشتیم باید حتما می‌خوردم 

      وتمام میکردم ولی حالا اصلا برام مهم نیست حتی فکرشم نمیکنم

      من دیگه بخوردن فکرنمیکنم 

      خیلی وقتها احساس میکنم که اصلاگرسنه نیستم ونمیخورم نه اینکه

      خودم رو کنترل کنم احساسم وذهنم میگن که تو سیری احتیاج بخوردن نداری

      ولی قبلا ازاین احساسهارونداشتم 

      وهمیشه هرچیزیکه جلوم می‌اومد می‌خوردم 

      ویرام فرقی نداشت چه چیزی است یاچقدراست فقط می‌خواستم خوردنی باشه

      وحالابه خودم افتخار میکنم که توانستم اول به کمک خداوند مهربان وبعدبااموزشهاوفایلهاومطالبآموزنده 

      ومفیداستادعزیزمان ودیدگاهای دوستاگرامی وخوبم

      وخداروشکرمیکنم که دیگه ازهیچ رژیمی پیروی نمیکنم وازهیچ رژیمی سازگاری ندارم ودیگر حتی نمی‌خواهم اسمش روبشنوم وهمیشه می‌خواهم ازش دوری کنم

      چون هربلای سرم آورد این رژیم بود

      آرتروزشدیدزانوی پاهام.آرتورزمچ دستم .کم خونی.کمبودویتامینها بدن.از دست دادن دندانهام کم پشتی مو هام. ازدست دادن  انرژی 

      بدنم.وهمه اینها بخاطر گرفتن رژیم‌های گوناگون  است 

      ودیگرازاین به بعد دنبال هیچ رژیمی نخواهم رفت وازاین بابت ازخدای مهربان ممنون متشکرم سپاسگزارم خدایاشکرت خدایاشکرت خدایاشکرت 

      برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید. ثبت امتیاز
      امتیاز: 0 از 0 رأی
      افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم
      آواتار ladycook73@gmail.com
      1400/04/17 17:24
      مدت عضویت: 1258 روز
      امتیاز کاربر: 133 سطح ۱: کاربر مبتدی
      محتوای دیدگاه: 341 کلمه

      به نام خدا 

      سلام به همه ی عزیزان

      من همیشه تو ذهنم دلم میخواست یه رژیمی وجود داشته باشه که بتونم غذامو بخورم ولی به اندازه بخورم و همیشه فکر میکردم این بهترین راهکاره ولی نمی تونستم ذهن خودم رو برای به اندازه خوردن متقاعد کنم و همیشه هرچقدر که دلم میخواست میخوردم

      من همیشه احساس گرسنگی رو دریافت میکنم و بعد غذا میخورم ولی مشکل من اینجاست که پیغام سیری رو دریافت نمیکردم یعنی دریافت میکردما درواقع بهش بی اعتنا بودم

      متاسفانه مشکل من شام و ناهار خوردن بیشتر از حد نیازم بود که البته چند روزی هست دارم تمرین میکنم و به اندازه ی نیاز بدنم غذا میخورم

      وقتی از شما می شنیدم که لاغری یه هنره متوجه منظورتون نمی شدم اما الان میفهمم که لاغری واقعا یه هنر که باید اونو یاد بگیریم.

      باید به اندازه خوردن رو یاد بگیرم باید تمرین کنم تا این هنر ارزشمند در من نهادینه بشه.

      در کانال تلگرام استاد خوندم که نوشته بودن همیشه سه چهارم معده ی خودتون رو پر کنید 

      چون پیغام های سیری ۲۰ دقیقه بعد از اولین لقمه ارسال میشه…

      من اینو تست کردم واقعا درسته وقتی غذا میخورم ممکنه همون لحظه که میخوام دست از غذا بکشم کمی احساس گرسنگی داشته باشم 

      اما بعد از حدود نیم ساعت که از غذا خوردن سپری میشه( با اینکه نسبت به قبل کمتر خوردم) واقعا حس میکنم معدم کاملا پر هست و دیگ اصلا ظرفیتی برای غذا خوردن نداره

      دلم میخواد رفتار های انسان های متناسب رو توی ذهنم مرور کنم و یاد بگیرم.

      مثلا خواهرم همیشه با عشق و لذت غذا میخوره ولی حتی یه قاشق بیشتر از حد خودش نمیخوره به هیچ وجه بیشتر نمیخوره

       و من واقعا الانه که میفهمم خودم با رفتار های اشتباه خودم مسئول چاقی خودم هستم

      خودم خواستم که تناسب نداشته باشم 

      باید مسئولیتش رو بپذیرم و مشکل رو حل کنم 

      خیلی خیلی خوشحالم که با این سایت آشنا شدم

      خدا رو شکر میکنم که منو با روش لاغری با ذهن و استاد خوبم آقای عطار روشن آشنا کرد 

      بابت تمام زمان هایی که برای تهیه فایل رایگان صرف میکنید از شما نهایت قدر دانی رو دارم.

      خدای خوبم سپاس سپاس سپاس

      برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید. ثبت امتیاز
      امتیاز: 0 از 0 رأی
      افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم
      آواتار سیده آمنه یاقوتی
      1400/04/16 02:40
      مدت عضویت: 1350 روز
      امتیاز کاربر: 921 سطح ۲: کاربر متوسطه
      دیدگاه فنی
      محتوای دیدگاه: 956 کلمه

      سلام به دوستان قشنگم در سایت تناسب اندام

      ۱۵،۴،۱۴۰۰

      گام ششم👣

      نکات ارزشمند متن😍

      رژیم😱واقعا این کلمه چقد زجر آور، بااینکه خعععلی چاق نبودم ولی احساس میکنم همیشه بااین کلمه نمیتونستم ارتباط برقرار کنم،چون همیشه باید کم خوردی میکردم تا اضافه وزن نیارم😁

      شاید باورتون نشه رفتم معنی کلمه رژیم رو درآوردم نوشته بود: سبک، روش،قاعده😕

      خیلی جالبه که رژیم غذایی بااین اوصاف میشه سبک غذایی وکمی هضم این کلمه رو راحت تر میکنه وچقدر گول خوردم وبا شنیدن این کلمه حالم بد میشد😔

      بقول استاد ریشه ی خیلی از دلایلی که نمیتونیم متناسب بشیم باوری هست که نسبت به رژیم داریم

      ☑️خب چه باورهایی دارم من؟۱.رژیم یعنی کم خوردن و نخوردن یا حتی بد خوردن۲.رژیم یعنی عذاب۳.رژیم یعنی مسخره شدن توی جمع(که ای بابا اینم همیشه رژیم داره😥)۴.رژیم یعنی رنج ومشقت برای رسیدن به وزن دلخواه۵.رژیم یعنی منع شدن توسط افراد از خوردن(گاهی که دلمون میخواد از چیزی که دوس داریم بیشتر بخوریم روبه رو میشیم با تیکه و کنایه افراد که بابا خودتو خفه نکن تو که رژیم داشتی

      وخیلی حرفای دیگه که اهل دلا میدونن😁

      حالا جالبه یه روشی ابداع شده توسط استاد عطار روشن عزیزم که میگه بابا باکم خوردن و نخوردن و بد خوردن که لاغرنمیشی😶یااگه لاغر شی دومی نداره و برمیگردی😏

      واصلا غذاها نیستن که تو رو چاق میکنن😎

      جان غذاها منو چاق نمیکنن😍چه عالی پس چی منو چاق میکنه استاد ژوووون🤔

      چی؟باورهای من نسبت به غذاها😲یعنی اگه من باور داشته باشم برنج شکم منو میچاقه 

      یعنی آررره 

      یا وقتی باور کردم فلان غذا انقد کالری داره دقیقا همون میشه؟

      وای چه بد،پس حالا چکار باید بکنم؟جوابش اینجاست در سایت تناسب فکری استاد جونم اومده گفته دوستان متناسبم که اومدین رؤیاتونو محقق کنید

      ☑️اول که بدونید باور چیه؟باور یعنی فکری که شنیده شده دیده شده وبعد واقعیت پیدا کرده اونم نه یک بار و دوبا به اندازه ی عدد قطره های باران 

      برای همین شکل مادی گرفت و شد چاقی

      ☑️بعد گفت عزیزان نگران نباشید هول نکنید که ای داد چکار کنم حالا من که یه عمر این باورها رو چرخوندم؟هیچی خبرعالی اینه که چون میخواییم باور مثبت و درست وزیبا جایگزین کنیم خیلی زود اثر میکنه وبه اندازه ی چاق شدنم طول نمیکشه 

      چون خود خدا گفته (یک نیکی رو۱۰تا حساب میکنم و یک بدی رو همون یدونه،،،،،دمت گرم خداجوووونم💪💪💪💪)

      پس حالا که خیالمون راحت شد ودرک کردیم باورچیه

      باید قبول کنیم تاحالا این مابودیم که بااستمرار این چاقی رو بوجود آوردیم 

      یکی از اون باورها باور به اینه که اگه من رژیم نگیرم نمیتونم لاغر شم واین کاملا غلطه

      بقول یکی از دوستان گفته بود بابا تمام غذایی که میخوریم دفع میشه 

      پس چه چیزی واقعا مارو چاق میکنه غیر از باورهامون 😶

      پس لطفا آمنه جان بانو به خودت بگو رژیم غذایی داشتن هیچ وقت تو رو لاغر نکرده که لاغر کنه دوباره یا وزنت رو نگه داره واین فقط یک باورا😉

      چون امتحان کردن رژیم های متفاوت و نگرفتن نتجیه باعث میشه به خودم شک کنم و بجای اینکه بفهمم رژیم ناکارآمده باور کنم من عرضه ندارم و سرنوشتم اینه😜

      خب حالا برای اینکه بتونید به اندازه ی نیاز بدنمون غذا بخوریم فقط برای یک هفته تا واقعا احساس گرسنگی معدی نداشته باشیم غذا نخوریم

      میدنی استاد من اینو واضح دیدم که مغزم گرسنه میشه نه معده ام

      وجالبتر اینه که باهر چیزی تحریک میشه 

      بابوی غذا

      با رنگ غذا

      دیدن دیزاین و تنوع غذا

      وخاطره داشتن با اون غذا

      ✔️✔️✅نکات ارزشمند فایل💪حتی ممکنه چاق تر بشید اگه باورتون رو به رژیم عوض نکنید!!!!!

      چرا؟چطور؟

      چون ما باور میکنیم غذا ها مارو چاق میکنن(ومتأسفانه ماهایی که اضافه وزن داشتیم خیلی کالری بندی کردیم و خیلی عالی همه کالری ها دستمونه😁)

      اینطور که وقتی با ذهنم باور کردم غذا منو چاق میکنه حتی وقتی دارم باذهنم روش کار میکنم هم میاد میگه تو که رژیم نداری و میخوری؟پس چاق میشوی😥

      من بشخصه گاهی که این تجربه تلخ و داشتم و رژیم رو شکستم خیلی حس بدی داشتم وباعث شده باهر بار شکستن رژیم (بقول استاد خودم و اراده ی خودمو ببرم زیر سؤال و باور کنم منم که نمیتونم و بی اراده و سست میشم و هر تصمیمی که میگیرم براحتی لغو میکنم😭)

      چرا؟چون توی ذهنم خعععلی بزرگه و وقتی اسم این کلمه میاد ناخودآگاه شکست میاد تو ذهنم

      ☑️✅یه نکته ظریفی هست بین رژیم و درست غذا خوردن

      ✅بابا ایول دمت گرم استاد عجب چیزی واقعا الان هضمش کردم خدااااا

      ✔️رژیم گرفتن یعنی رنج و عذاب و مقاومت دربرابر غذاها و بخصوص موارد مورد علاقه😭وبلاخره شکستن این مانع و تا مرز خفگی خوردن

      ✔️صحیح غذا خوردن یعنی من به اندازه ی نیاز واقعی بدنم بخورم ونه بیشتر

      وقتی باور میکنم این باورهای منه که منو چاق کرده

      ونمیخواد رژیم بگیرم چقد راحت میشم

      اخیییییش😊😊😊

      ✅وجالبه خود به خود ولعم به غذا خوردن کم میشه

      ✅به اندازه ی نیاز بدنم میخورم همه چیز رو حتی تنقلات رو

      ✅✅وآرامش پیدا میکنم،راحت میشم واقعاکه نیازی نیست خودمو منع کنم

      یالقمه بشمارم یاکالری بندی کنم یا هزار رفتار غلط دیگه😁

      چون فشار این کلمه رو از روی ذهنم برمیدارم و بعد از مدتی روش درست غذا خوردن خود به خود ایجاد میشه وباعشق و آرامش و لذت بردن 

      خداجااااااانم شکرت

      جالب بود برام که ما با باورهای غلط رفتارهای غلط غذایی ایجاد کردیم

      وحالا که باور درست رو جایگزین میکنم رفتارهام و عادت هام درست میشن

      (عادت همون باوررهاییه که خیلی تکرارشون کردم تابه ناخودآگاه رسیدن و الان برام روتین شدن،،،وبا جایگزینی باورهای زیبا ودرست این روتین وار شدن میشکنه و درست میشه)

      ✔️✅آرامش و لذت بردن از غذا  وباخیال راحت لقمه برداشتن باعث میشه درست غذا بخورم و پیام سیری سریع به مغزم برسه و این اتصالاتی که خرابشون کردم مجدد ترمیم و تقویت بشن

      ترس از خوردن چیه؟ترس از خوردن اینه که غذاها برامون حکم چاقی داشتن و اونهارو عامل این وضعیت میدونیم

      ولی با باورهای درست البته با تکامل و یواش یواش این ترس و کم وکم وکمتر ومحو میکنیم

      نکته اینه که باید آرام و آهسته و پیوسته جلو برم و ذهنم و بیدار نکنم و بی سروصدا سر ذهنمو ببرم

      خداجوووووووووونم شکرررررررت شکررررررررت شکرررررت

      من لایقم 

      مغز من کاملا عالی و زیبا پیام سیری و شناسایی میکنه و من همیشه به اندازه غذا میخورم💪💪💪

      خداجووووونم شکررررررت برای این آگاهی ها

      برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید. ثبت امتیاز
      امتیاز: 5 از 1 رأی مشاهده امتیاز دهندگان
      افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم
      آواتار tahere.norani
      1400/04/03 17:06
      مدت عضویت: 1493 روز
      امتیاز کاربر: 655 سطح ۲: کاربر متوسطه
      مدال طلایی
      محتوای دیدگاه: 760 کلمه

      به نام خداوند هدایتگر
      سلام به استاد نازنینم و همه دوستان عزیزم
      استاد این فایل برای من حکم پازل گمشده ای بود که تمام معماهای ذهنم رو حل کرد و لاغر شدن رو برای من مثل طلوع خورشید در صبح فردا بدیهی و و امکان پذیر کرد، راستش من خیلی وقته دیگه ترسی از غذا خوردن ندارم چرا؟ چون خانواده ی همسر من ادم های لاغر و خوش اندامی هستند از جمله خود همسرم، انها تقریبا همه چیز میخوردند ، غذاهای سنتی، غذاهای فست فود، شیرینی ها، کیک، نسکافه ، میوه و خلاصه همه چیز و همیشه لاغرند، اماااااااا انها همیشه به اندازه میخوردند، یعنی من ندیدم هیچ وقت ولعی داشته باشند یا مثلا برای خوردن یه تکه از کیکی هیجان بیش از حد. یا هیچ وقت ندیدم حرص داشته باشند برای خوردن یا پرخوری کنند🤔🤔🤔 سوال من همیشه اینجوری بود که چطور میتونن دست از خوردن بکشند؟ یعنی واقعا دلشون نمیخواد بقیه این تکه ی کیکشون بخوردند یا اصلا دلشون میاد این کیک به این خوشگلی و خوش طعمیه توی بشقابشون رو اینجوری ناتمام بزارند و نخوردند و عین خیالشونم نباشه و اصلا بهش فکر هم نکنند؟ بابا مگه میشه مگه داریم؟ با خودم میگفتم لامصب این خامه ها رو نگاه کن چه حالت creamy و خوش مزه ای روی کیک داره بابا جون بکن بخورش چرا نمیخورن چطور نمیخورن؟ 🤯🤯🤯 بعد میدیم که همین جور بشقابای کیک میرفت توی سینک ظرفشویی کیکهای مونده تو بشقابا میرفت تو سطل اشغال و ظرف ها شسته میشد😬😬 یا بقیه کیک تولد یا شیرینی انقدر میموند تو یخچال و کسی نمیخورد که وارد سطل اشغال میشد، به خواهرشوهرم نگاه میکردم میدیدم خیلی راحت میخوره هر چی که بخواد رو ولی خوب که دقت میکردم و کالریش رو توی ذهنم حساب میکردم اخرش میدیم مثلا بنده خدا با اینکه مثلا اون تیکه کیک رو خورده یا فلان شیرینی رو خورده ولی در مجموع خیلی کم خورده و کالری که مصرف کرده دقیقا مثل فردیه که رژیم سخت داره😲😲😲 در حالیکه خودش بدون محدودیت و فکر کردن خورده و اصلا به اینکه چی خورده و چقدر خورده فکر نکرده و خودش اتوماتیک درست میخوره، با دقت توی رفتار انها من فهمیدم که مواد غذایی نیست که ما رو چاق میکنه، میزان مصرف مواد خوراکی و پرخوریه که ما رو چاق میکنه، و در تمام این سالها من تلاش میکردم مثل انها رفتار کنم البته تلاش عمدی یعنی من دلم میخواست بخورما ولی مثلا کیکم رو یا غذام رو نصف و نیمه رها میکردم که مثلا مثل انها رفتار کرده باشم در حالیکه پدر من درمیومد حسرت میخوردم دلم میخواست بخورم ولی نمیخوردم یا بعبارتی ذهن من همون ذهن چاق قبلی بود ولی ادا و اصول درمی اوردم(خودم سر خودم شیره میمالیدم) و البته که یه جایی کم می اوردم از نقش بازی کردن برای خودم و حسابی دلی از غذا درمی اوردم🤣🤣🤣 اما همیشه توی ذهنم این سوال بود انها چطوری اینهمه خویشتن داری دارند در حالیکه کاملا مشخصه هیچ تلاشی براش نمیکنند و خود بخود به طور اتوماتیک دست از غذا و خوشمزه ترین خوراکی ها میکشند؟ اصلا هدایت من به این مسیر زیبا و لاغری با ذهن در خواست پی در پی از خدا برای جواب به این سوالم بود که خدایا این افراد چطور خود به خود بدون هیچ رژیمی بدون هیچ فعالیتی بدون هیچ اگاهی از تغذیه و کالری و …… درست عمل میکنند؟؟؟؟؟؟ مثلا باردار میشن چاق میشن بعد از تولد بچه بدون هیچ اقدامی روز به روز اب میرن تا به وزن اولیشون می رسند!!!؟؟ همیشه خوش اندام و لاغرند و حتی از اقرادی که تو فامیل حالا به هر زجر و تقلایی با وجود گرفتن رژیم های دقیق ورزش های فوق العاده سخت لاغرند، این افراد لاغرتر و خوش فرمترند؟؟ خلاصه که خیلی دنبال این سیستم اتومانیک درونی انها بودم که وقتی سیرند خوشمزه ترین خوراکی هم نمیخوردند، خوب میفهمن که چی میخوان و چقدر میخوان؟ که توی این فایل بهش رسیدم و متعهدانه اماده ی انجام این تمرین هستم، میخوام اون سیستم اولیه و بی نقصی رو که خدا در زمان تولدم در وجودم گذاشته و متاسفانه دستکاری شده رو به تنظیم کارخونه برگردونم تا بدون هیچ سختی و تلاش طاقت فرسایی به اساسی ترین نیازم که داشتن تناسب اندام فوق العادست دست پیدا کنم به امید خدای مهربان. از شما هم کمال تشکر و قدردانی رو دارم برای قرار دادن این فایل های ارزشمند به صورت رایگان که میدونم استاد میدونم اینقدر ارزشمندند که قیمت نمیشه روشون گذاشت، فقط از خداوند میخواهم که برای شما جبران کنه چون از ما جز تشکر کاری ساخته نیست ممنونم استاد ممنونم.

      برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید. ثبت امتیاز
      امتیاز: 0 از 0 رأی
      افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم
      آواتار darya.69.ft
      1400/03/31 23:02
      مدت عضویت: 1722 روز
      امتیاز کاربر: 713 سطح ۳: کاربر پیشرفته
      محتوای دیدگاه: 426 کلمه

      سلام خدمت استادعزیز و دوستان گرامی🌹آیا با رژیم می توان لاغر شد🤔اول باید گفت آرزوی هر فرد چاق اینه که متناسب باشه تا به تبع لاغر شدن اعتماد به نفسش قوی بشه و روحیه قوی پیدا کنه تا کسی بهش سرکوفت نزنه و چاقیش رو به رخش نکشه و توی مهمونی ها معذب نباشه و  هرنوع خوراکی که دوست داره بخوره هرنوع لباسی که دوست داره بپوشه و با خیال راحت عکس دوستانه بگیره و توی دورهمی ها شرکت کنه و هرنوع رشته ورزشی که دوست داره شرکت کنه و هر نوع هنری که علاقه داره دنبال کنه و بهترین شغل ها و منبع درآمدها داشته باشه و بهترین زندگی رو واسه خودش بسازه حالا میشه گفت که رژیم میتونه یه فرد چاق رو لاغر بکنه و  به تمام خواسته هاش برسونه خب معلومه که نمیشه لاغر شد اگر امکانش بود الان همه ی افراد متناسب بودن و زندگی خوش و خرمی داشتن و هیچ کس چاق نبود درصورتی که خیلی از عزیزانمون تقریبا همه ی رژیم هایی که وجود داشته رو گرفتن شاید یه نتیجه ی نسبی داشتن و برای یه مدت چند کیلو لاغر شدن ولی با قطع کردن رژیم دوباره اضافه وزنه برگشته و گاهی چاق تر هم شدن پس به هیچ عنوان رژیم باعث لاغری همیشگی نمیشه😊کلمه رژیم 👈 واژه ای هست بسیار مخرب و ویرانگر تا اونجایی که فرد را واردار میکنه به اوج افسردگی برسونه و دلش از دنیا بگیره که آخه چرا من نمیتونم مثل بقیه افراد هرچی دوس دارم بخورم😔 گاهی هم گلایه هل که آخه این چه هیکل و سرنوشتی هست که نصیب من شده 😔 حسرت اندام افراد متناسب خوردن هست 😔 و محروم کردن خودت از رفتن به مهمونی ها و دورهمی ها 😔 خوردن غذاهای ناچیز و بی مزه  و تک نفره 😔مسخره شدن توسط دیگران که تو نمیتونی چرا دوباره خودت رو به زحمت میندازی حیف پول هات نیست که الکی حروم میکنی خب میخواستی از اول زیاد نخوری کم می خوردی😔خلاصه اینکه فقط یاس و نا امیدی نصیبمون می شد😔خب خداروشکر که حالا هیچ رژیمی در کار نیست و با خیال راحت میشه از همه ی غذا ها خورد و لذت ببریم و حرص و وله خوردن نداشته باشیم که انگار قحطی اومده و قرار نیست غذایی به بدنمون برسه 😊چقدر این تمرین خوب و جذاب هست  و لذت بخشه من که امروزاین روش خوردن رو تمرین کردم چقدر خوب بودهروقت احساس گرسنگی میکردم و واکنش بدنی داشتم یکی دولقمه میخوردم و سیر میشدم چقدر خوبه به اندازه نیازمون و به موقع غذا بخوریم  انشالله همیشه ادامه میدم و حسابی متناسب میشم😊🙏🙏🙏🙏

      برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید. ثبت امتیاز
      امتیاز: 0 از 0 رأی
      افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم
      آواتار 😊s-moazamiy🤗
      1400/03/29 01:13
      مدت عضویت: 1258 روز
      امتیاز کاربر: 227 سطح ۱: کاربر مبتدی
      دیدگاه فنی
      محتوای دیدگاه: 1,860 کلمه

      سلام ب همه ی دوستان عزیز و همسیرم🤗 

      همه‌ی ماانسانها باتوجه ب شرایطی ک برای چاق شدن و رفتن ب دنبال روش های دیگه برای لاغرشدن و متناسب موندن داشتیم بهانه ها و دلیلهای گاه مشابه و گاه مختلفی رو داشتیم برای علتهای چاق شدن و چاقتر شدنمون و قبل از آشنایی و هدایتمون ب سایت تناسب فکری و روش لاغری باقدرت ذهن ب اصل و اساس کارمون باور داشتیم .ک درواقع باورهای آشکار ما بوده اند و ازشون اطلاع داشتیم ، اما گاهی در روشی حتی درست و صحیح و بدون رد خور انسانهای زیادی باورهایی دارن پنهان و ب شدت تاثیر گذار، باوری ک خود ب تنهایی مانعی بزرگ و ریشه محکم هست و درعین حال پنهان و مخرب ،،، 

      من هم مثل همه ی افراد و دوستانی ک دراین مسیر هستند از انواع و اقسام رژیم های مختلف و ب اصطلاح معروف استفاده کردم ، رژیم های ک جز نتیجه ی نسبی چیزی دیگر برای من ب همراه نداشت .ن تنها من بلک همه‌ی دوستانی ک هدایت شدن ب این مسیر .و حتی دوستان و آدمهایی ک همچنان تقلا میکنن برای یک روشی سریع ولی آسان  ک بیرون از این فضا و سایت و مسیر هستن …

      سوال مرتبط با موضوع ؛کلمه ی رژیم❌😒 چ احساسی رو در ما بوجود میاره 🤔☹️ 

      «چی بگم  هر چی بگم از بدیهاش کم گفتم 🤣🤣»

        راستش من زمانهایی ک تصمیم میگرفتم ب رژیم گرفتن از همون اول ک فکرش ب ذهنم میرسید تابه  عملی کردنش برسم حالم بد بود و هول ولا داشتم ، استرس و ترس داشتم ، گفتگوهای ذهنی بد داشتم مثل : وای دوباره شروع شد هزینهای جدا ، سفره انداختنای جدا ، از نگاه ها و سوال پرسیدن دیگران ک بازم رژیمی متنفر بودم ، ازینک حالا امشب مهمونی بخور فردا رژیم بگیر 😤😒 ازینک باباتو نمیتونی خسته میشی وول میکنی ،دروغ چرا دیگ از حرفاشون بهم برنمیخورد چون تقریبا راست میگفتن ک من فقط یکی دوهفته اول اوکی هستم و ذوق دارم ب هفته ی سوم نرسیده یواشکی خوردنها شروع میشد ، حرص ولع ها شروع میشد، چشمم دنبال غذاهای حتی بدرنگ و لعاب و بدمزه شروع میشد ..این شروع شدنها در حالی بود ک من وقتیک میخاستم رژیم بگیریم خوراکی های اعم از ترش ،شور،شیرین،وووو رو ب همسرم میگفتم بخر ک بخورم ک دیگ دلم چیزی نخاد و ازون خوردن های من فقط چند روز میگذشت و من انگار سالهاست ک حسرت خوردنشون رو دارم 😞😓 

      کلمه رژیم برای من ، برای ما دیگ کلمه ای هست بی معنی و مفهموم ، بی اساس وبی منطق وباز دوست دارم راجبه ش بگم و بنویسم و حرصمو روش خالی کنم .حرصی ک سالها زور میگفت  ،علاوه بر حرفهای دیگران این کلمه هم میگفت که برای رسیدن ب هدفت (لاغرشدن) باید منو بگیری یعنی (رژیم )درغیر این صورت هیچ راه و چاره ای دیگ ای نداری … 

      کلمه ی رژیم یعنی : محرومیت و محدودیت غذایی ، یعنی شکست ، دیوار بلندی بین تو دنیای درونت ، مانع ، حریف قَدَر ، خجالت ،،چرا گفتم خجالت (چون مجبوری توی ی مهمونی گاهی مهم ، قرار کاری ، و حضور در مراسمات شادی و غیره از غذای مورد علاقه ت نخوری یا ظرف رژیم خودت همراهت باشه و همه بفهمن ک رژیمی و پیش خودشون فکر کنن مگ چقدر میخوری یا تاحالا کجا بودی و چرا بفکر نبودی ،وووو سوالهای زیادی ک فقط خودشون قادر ب پرسیدنش هستند این (دیگران)ب ظاهرمحترم )حالا هی ما توضیح بدیم ک کم میخورم یا اصلا نمیخورم کو گوش شنوا ☹️😑 

      کلن رژیم کلمه ای پرمحتوای حال بد کن و احساس بد ایجاد کن هست ،، 

      🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺 

      موضوع بعدی : اگر ک ما یدفعه ای بخایم بریم ب جنگ و ستیز با کلمه ی رژیم قطعا اونی ک شکست میخوره این ماهستیم ،،قطعا برای همه ی ماها پیش اومده این فکر رژیم گرفتن افتاده تو سرمون گاهی انقدر قشنگ و زیبا رسیده بنظرمون ک اگ رژیم بگیری هیکلت ردیف میشه ، بدنت حالا استراحتی میکنه ، سلامت تر میشی و غیره و ماهم گفتیم چشم شروع کردیم ب گرفتنش لامصب همین ک متوجه میشه (ذهن) ب محض فهمیدن موضوع حالا شروع میکنه ب منصرف کردن ماازون فکری ک دیگران در فکر ماکردن و خودمونم حتی میخاستیم ذهن باورش کرده ،حالا میخاد مارو برگردونه ب اون لذت و آرامش خودش و شروع میکنه ب گفتگوهای قوی و سریع ک حالا امشبو بخور ،حالا شیرینیه بخور ،حالا ناراحت میشه بخور و در مقابل سرپیچی ماازین بخور بخورها ،چنان فشارعصبی وارد میکنه ک چندتا چندتا میخوردیم مگ میشه اصلا مگ داریم ک بشه باذهن مقابله کرد .پس یدفعه نمیشه رفت ب جنگ با رژیم 

      ولی تجربه ی تلخ شکستن رژیم رو همه ی ما بخوبی درک و تجربه کردیم ک بعدش تازه مصیبت شروع میشه ، عذاب وجدان ، سرزنش ، برچسبها ، بستن بی عرضه وناتوان های مکررب ناف خودمون و الا آخر😑😉 

      ک دیگ خدارو شکر تموم شده برای ما اون روزهای بد و واقعا طاقت فرسا 🙏💪  

      🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺 

      اول صحبت و دیدگاهم راجبه ی موضوع بسیار مهم و تاثیر گذار ک درعین حال مانعی بزرگ و مخرب هست براتون شرح حال دادم 😉😑 حالا اون مانع وباورتاثیر گذار چیزی نیست جز ترس ، درواقع ترس از غذا خوردن 

      ترسی ک ما نباید بهش واکنش بدیم ما نباید از غذاها بترسیم بلک باید ازاون مقدارمواد غذایی ک نیاز بدنمون هست بالذت و آرامش استفاده کنیم 

      واگرک ما بخاییم باین دیدگاه ب مواد غذایی نگاه کنیم  ک ترس از استفاده کردنشون داشته باشیم درواقع ما اومدیم چشممشو درست کنیم. بدتر می‌زنیم ابروشم خراب میکنیم ک هیچ نوع مواد غذایی قدرت چاق کردن ماروندارن ولی ازشونم میترسیم ،،،ولی اگ ماب اندازه نیاز ازشون بخوریم ک نیاز روزانه مارو تامین کنه دیگ جای برای ترس وجود نخاهد داشت ، 

      قدم اول برای رهایی ازین ترس و باور پنهان :رهایی از احساس رژیم که خیلی لذتبخشه اگر ک از رژیم و تاثیرات بدش رها بشیم و باخیالی راحت ودراوج لذت و آرامش از غذاهای مورد علاقمون مصرف کنیم (فست فود ، شیرینیجات ها ، غذاهای سرخ کردنی) البته مهم اول سلامتی هست ب هوا چاق نشدن زیاده روی نکنیم 🙏😃 

      قدم دوم برای رهایی ؛برداشتن فشاراز ذهن ، نداشتن حرص وولع ، نموندن چشم روی مواد غذای ،حسرت نداشتن از نخوردن غذاها وتودلمون موندن ،اینجوری ذهن اداره ی امور رو بعهده میگیره و ماناخودآکاه گرایشمون ب خوردن کم و کمتر میشه 

      «البته این تغییرات برای افراد متفاوته ولی بالاخره ب ی شکل درمیادو عملی میشه ،(دیروزود داره سوخت و سوز نداره)😉

      و در این مرحله ازاین واکنشه کم خوردنها این پیشرفت ما، بعداز ماه ها و سالها از سر شوق و ذوق هست ک بدون فشار ب جسم ،ک بدون محرومیت و محدودیت و بدون هیچ تلاش و سختی ودردو رنج ما بااین نقطه رسیدیم و کاملآ جدااز رژیم گرفتنای قبل ماست  چون دراین مدت ما حالمون و احساسمون خوب بوده فشار روحی روانی نداشتیم استرس وناراحتی نداشتیم ،،  

      ما در روش های قبلی دلایل چاقیمون روعادت و اشتباهات غذایی میدونستیم ولی درراه وروش لاغری باقدرت ذهن این ماهستیم ک از خوردن لذت میبیریم و تمایل ب کم خوردن داریم ،واین یعنی درست بودن راهی درست و صحیح و انجام دادن. رفتاری متناسب مثل متناسبها😉🤗🤗 

       

      🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺 

      روش کم کردن مهمه ،ولی این مهم بودن نباید مارو مجبور کنه باینک ما خودآگاه کم غذا بخوریم بلکه باید ما این آموزش روب ذهنمون بسپاریم و انقدر تکرار و تمرینش کنیم ک باور کردنش برای ذهن ما نتیجه اش تغییرات در رفتارمابشه و این تغییرات ماندگار باشن ن مثل رژیم های قبلمون نسبی و بیفایده 😊  

      هر چقدر ک ما تلاش کنیم برای فرمول سازی و ایجاد باورهای درست و صحیح ،ذهن هم بیشتر تمایل پیدا میکنه برای منصرف کردن مااز مسیر چون برخلاف راه و روشهای غلط و اشتباه قبل ما این تصورو داره ک دچار سختی و آشوب میشه و چون ذهن دوست نداره از نقطه امن خودش بیاد بیرون ،ممکنه اولش مقاومت کنه و حتی ممکنه ،ممکن ک ن حتما دست روی نقطه ضعف ما میزاره واون چیزی نیست جز ترس از خوردن ک اگ اینو بخوری چاقت میکنه ،این نوع ماده غذایی کالریش بالاست وما همیشه بین بدو بدتر مجبور ب انتخاب لد بوده ایم همیشه ،،،

      مانع ترس از خوردن مانعی است ک ب زودی ازبین نمیره و پنهان بوده تاحالا تا ب اینجای فایل ک استاد عزیرمون کشف و ضبطش کردن👏👏👌💪👍 زود از بین نمیره ولی بالاخره با تلاش و ریشه یابی میتونیم مانعشو از سراه برداریم اگ ب یک دفعه باهاش روب رو بشیم این ماییم ک شکست میخوریم ،،و اینک خوردن مارو چاق نمیکنه بلکه اشتباه خوردن مارو چاق و چاقتر میکنه 

      🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺

      افراد و دوستانی ک در مسیرلاغری باقدرت ذهن هستند هم باینک مسیرشون درسته ولی بدلیل این باور پنهان و مخرب وتاثیر گذارگاهی روندشون کند میشه یا حتی گاهی برعکس و روند شروع لاغری ب روند چاق و چاقترشدن تغییر مسیرپیدا می‌کنه چونک باور دارن خوردن =چاق و چاقترشدن =استرس و ناراحتی ک آیا کم خوردم ،زیاد خوردم و دچار شک و شبهه ووسواس میشن،،و لقمه هاشون رو شروع میکنن ب شماردن ،، 

      و غلبه براین ترس یعنی رهایی ،اعتماد کردن ب جسم و بدن خودمون ، اطمینان و اعتماد و تشکروافتخارب ذهنمون🤗🤗 

      🌺🌺🌺🌺🌺🌺 

      موضوع بعدی : آیا ما پیغام سیری رو دریافت میکنیم یا ن؟؟ ایا ب موقع این پیغام و دریافت میکنیم یا خیر؟؟!! 

      دریافت پیغام سیری برای بعضی افراد استرس ایجاد میکنه و این خطرناکه و ممکنه باز نتیجه عکس بده و بجای لاغر شدن مارو چاقترهم کنه چونک اگر ما ترس داشته باشیم دیگ فرقی نمیکنه ک مقدار غذای ما چقدره اون ترس کاره خودشو میکنه (والا اصلا نمیخام بهش فکرکنم), 😊

      پیغامهای بدن ب دو شکل واکنش میدن ۱️⃣احساسی ک شامل :غم ،شادی،ک موجب انرژی و با بی‌حوصلگی و سستی ما میشن و در تمام مراحل ما فقط احساس رو درک میکنیم و کاملا درونیه وواکنشی ب بدن نداره ،،،

      ۲️⃣اعصاب ک شامل :اکثرمواقع درد میشه ،دردی از برخورد با شی یا بریدن دست ، ک همه ی احساس ها در مرحله ی اولیه درونیه واگر ک ادامه داشته باشه میشه واکنش مثلا احساس تنهایی ب تنهایی یک حسه (احساسه),امااگ ادامه داشته باشه واکنش نشون می‌ده  «احساس درد ب واکنش»  

      مثال :اگر ک ما خوشحال یا ناراحت باشیم ممکنه گریه کنیم …. 

      واما اصل مطلب 😑🤗 اگر ک ما گرسنه باشیم و درک نکنیم این احساس گرسنگی واکنش نشون میده با سرو صدا ی شکم و حالت ضعف 

      و برعکس اگ ازون ور بوم بیفتیم پیغام سیری رو دریافت کنیم ولی بهش توجه نکنیم و زیاده روی کنیم این احساس سیری واکنشش میشه فشار شکم و حالت تهوع …

      تمرین گام ششم:تامدت یک هفته تازمان احساس گرسنگی واقعی لب ب هیچ خوراکی نزنیم و اجازه بدیم ک احساس گرسنگی ب واکنش در بدن ما تبدیل بشه و ب محض قط شدن او ن صدا وواکنش دست از خوردن بکشیم و سعی در دریافت پیغام سیری داشته باشیم واما اگر یکی دوبار از دستمون دررفت و روزای اول اگه  متوجه نشدیم باینک میدونستیم این یک لقمه اضافه س اما دست رد ب سینه اش نزدیم خودمون رو سرزنش نکنیم و همه ی پیشرفت و موفقیت مون رو فراموش نکنیم ..

      باترس از نخوردنهامون مقابله کنیم و هی لقمهامون رو نشماریم ، ب کم و زیاد خوردنمونم شک نکنیم اگ ک نیاز بدنمون بود میخوریم و اگ خورده بودیم دیگ نمیشه کاریش کرد ک هی بخایم خودمون رو سرزنش کنیم باین کاراون مقدار برنمیگرده و بالاخره دفع میشه ،انرژی میشه ،دود میشه ،پس بهتره تلاشمون رو برای بهترشدن روزهای دیگموم بکار ببریم وبس 🤗😊 

      ب امید موفقیت همه ی دوستان همسیرم🙏🌺 

      برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید. ثبت امتیاز
      امتیاز: 0 از 0 رأی
      افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم
      آواتار farkhondeshahrivar280
      1400/03/28 20:52
      مدت عضویت: 1592 روز
      امتیاز کاربر: 787 سطح ۲: کاربر متوسطه
      مدال طلایی
      محتوای دیدگاه: 939 کلمه

      سلام سلام گام ۶در مسیر لاغری من❤💗❤

      اسم کلمه رژیم که میاد یاد محدودیت نخوردن در 

      تصویر ذهنم از کلمه رژیم نمایان میشه 

      در همه روش ها لاغری من خودم تصمیم میگرفتم

      چی بخورم چی نخورم و دسته بندی میکردم غذاها

      لاغر کننده با غذاها چاق کننده

      وخودم مجبور میکردم به رعایت کردن و تنها مسیر 

      لاغرشدن رو رژیم میدونستم

      بااینکه خیلی دوست داشتم از فلان غذا بخورم یا

      فلان شیرینی ولی با حسرت نگاش میکردم و

      نمیخوردم و تا یه مدت دوام میاوردم ولی زود

      خسته میشدم رها میکردم خودم ناتوان میدیدم

      و از رژیم وحشت میکردم و میگفتم حقم چاق بمونم

      و من میخواستم خودم مجبور کنم واشتباه بود 

      وشکست میخوردم 

      در روش لاغری با ذهن یاد گرفتم که هیچ غذایی

      چاق کننده یا لاغر کننده نیست و با این آگاهی 

      خیلی ارامش پیدا کردم چون شنیدم و خودم دیدم

      افراد متناسب هم از این مواد غذایی من میخورن 

      متناسب هستند پس با خیال راحت باز شروع کردم

      به خوردن و میگفتم هرچقدر که میخواه بخور چاق 

      نمیشی که و بازم دیدم من تغییری نکردم

      و فهمیدم دارم اشتباه باز میرم و خیلی ناراحت شدم

      رها کردم و فکرم این بود اینها رایگان جواب نمیده

      باید محصول بگیرم من که قدرت خرید ندارم و 

      خیلی ناراحت شدم و کلا رها کردم ولی بعد مدتی

      که باز متوجه چاقی بیشتر خودم شدم گفتم بازم 

      شروع کنم این بار نتیجه میگیرم و مصادف شد

      با شروع مسیر لاغری من و خیلی خوشحال شدم و اومدم شروع کردم و هر روز با شوق ذوق انجام 

      میدادم و دقیقا با همین تمرین یک هفته ای چنان

      لذتی میبردم و تغییرات من شروع شد ۵کیلو کم 

      کردم و باز عجله کردم لیز خوردم و گفتم حالا من 

      که لاغر شدم یه مدت ادامه نمیدم نزدیک سال تحویلم بود و کلا گول خوردم رها کردم               

      و باز عادتها من برگشت اروم اروم و چاق شدم باز

      الان فهمیدم که استاد وقتی میگن اگه نتیجه هم 

      نگرفتی ادامه بده دقیقا من اگه لیز نمیخوردم ادامه

      میدادم الان یک شگفتی ساز بودم مطمعنم ولی 

      خودم با عجله با گول نجواها ذهنم خوردن از 

      شگفتی ساز شدن جا موندم 

      این بار خیلی اگاهی هام رفته بالا اولا که عجله نکنم

      وزن نکنم،به چاقیم توجه نکنم،به اینکه چند روز

      شروع کردم چرا لاغر نشدم توجه نکنم ،با اگاهی ها 

      منفی ناراحت کننده اخبار ها تصادف گرونی فقر 

      ذهنم پر نکنم و کلا نه این چیزها ببینم نهه حرف

      بزنم در موردشون یا بحث کنم

      در مورد اینکه بخوام به کسی ثابت کنم که برای

      لاغر شدن باید از طریق ذهن عمل کنه و داره

      مسیر اشتباه میره بحث نکنم 

      و این بار خودم نخوام با محدودیت جلو خودم 

      بگیرم بگم نهه من نهه باید نخورم 

      قدم بر میدارم در این مسیر و ذهنم خودش 

      تصمیم میگیرد که چطور رفتار کنید و با اموزش ها

      صحیح به ذهنم یاد میدهم گرسنگی یعنی چی

      سیری یعنی چی و به اندازه ای که گرسنگی 

      برطرف بشه غذا بخورم و این رفتار صحیح خوردن

      است 

      امروز صبح گوشش دادم و دقیقا گذاشتم شکمم به

      صدا در بیاد و رفتم شروع کردم خوردن و وقتی 

      دیدم دیگه اون سرصدا شکم ضعف نیست بلند 

      شدم و دیدم چقدر من زود سیر شدم 

      من که تا اخر سفره مینشستم تا همچی تموم 

      نمسشد سیری نمیفهمیدم و با تمام شدن 

      مواد غذایی میفهمیدم سیرم دیگه و بعد دوساعت

      دیگه دانبال خوردن بودم حتی واسه رفع تشنگی از

      خوردن استفاده میکردم کلا واسه همچی شادی 

      ناراحتی ،خستگی،بیکاری،احساس خوب ،سرگرمی

      ولی امروز با شروع تمرین بعد صبحانه که زود سیر

      شدم و خودمم باور نکردم ولی تا ناهار بدون اینکه

      بخوام خودم محدود کنم چیزی نخوردم اصلا 

      گرسنه نشدم و باز ذهنم قبل ناهار گفت گرسنه ای 

      برو یه چیزی بخور و من یه سوال به طور ناخوداگاه 

      اومد تو ذهنم و گفت الان گرسنی یا تشنه ای 

      و من فهمیدم تشنه هستم ولی میخاستم روی عادت قبلا خودم باز برم غذا بخورم

      و از این رفتارم خیلی لذت بردم و امروز کلا من خیلی خیلی رفتارم عوض شده منی که اصلا سیری

      نمیدونستم ۲۴ساعت میخوردم ولی الان اینجوری 

      بدون اینکه بخوام خودم محدود کنم توجه ام از

      روی خوردن برداشته شده و خیلی احساس خوبی

      دارم که ذهنم خودش تصمیم گرفته به اندازه 

      صحیح خوردن بدون حسرت خوردن بدون فشار

      خدایا شکرت 

      استاد جان از شما بی نهایت تشکر میکنم که 

      اصول صحیح رفتار کردن خوردن صحیح

       دقیق برای ماتوضیح دادید 

      من امروز به طور عملی تجربه کردم گرسنگی و

      سیری رو و خیلی لذت بردم از خوردنم 

      واسه اولین بار بدون ترس نگرانی غذا خوردم

      اولین بار لذت بردم ازخوردنم و احساس ازادی

      داشتم و خیلی خوشحالم احساس ارامش دارم

      من تعهد میدهم این تمرین بیشتر از یک هفته

      ادامه بدم چون خیلی لذت مبیرم از رفتارم و 

      اینقدر ادامه میدم که به یک رفتار لذت بخش در 

      زندگیم تبدیل بشه و الان فهمیدم وقتی شما 

      لایو میذاشتید و اشپزی میکردید و با لذت 

      میخوردید چه لذتی داشته و من با ترس حسرت

      نگاه میکردم میگفتم خوشبحال استاد لاغر همچی

      میخوره و کاش مث استاد با لذت بخورم 

      و اون زمان من فک میکردم لذت بردن یعنی

      بیشتر خوردن و برای اینکه مث استاد با شادی 

      خنده غذا بخوردمی بیشتر میخوردم و اینجوری

      احساس میکردم دارم کار درست انجام میدم 

      و لذت میبرم مث استاد و لاغر میشم😃😄😀

      و من امروز به طور واقعی لذت بردم از خوردنم و 

      احساس خیلی عالی داشتم 

      و امروز فهمیدم چرا این افراد لاغر زود میگن سیر

      شدیم یا میل ندارم یعنی چی 

      کلا امروز عشق کردم با خودم و رفتارم و خیلی بهم 

      لذت داد😊😍☺

      استاد شما بینظرید ❤❤❤❤❤❤❤❤❤

      مطمعنم این بار شگفتی ساز میشم 

      وباتعهد کامل و استمرار شور شوق ادامه میدم 

      و این تمرین بینظیر رو تا همیشه که عادتم بشه

      ادامه میدم 

      من لیاقت لذت بردن از مواد غذایی رو دارم 

      من لیاقت شگفتی ساز شدن دارم

      من لیاقت پوشیدن لباسها رنگ شاد مجلسی رو 

      دارم 

      من لیاقت زندگی دوباره با نعمت ها الهی دارم 

      حق منه اسایش، ارامش، ثروت، همسر ایده ال ،

      شادی،تفریح،ماشین،خونهه، درامد عالی، 

      من لایق بهترین ها هستم ❤❤❤❤❤❤❤

      و اگه تا الان حسرت این نعمت ها خوردم چون 

      داشتم مسیر اشتباه میرفتم و توجه میکردم به 

      نخواسته ها و همون ها رو هم جذب میکردم

      یاد گرفتم اول مسولیت شرایط الانم بپذیرم 

      وبعد برای تغییر شرایطم لیاقت داشتن هر

      چیری که میخوام به وجود بیارم در خودم و 

      توجه کنم به هدفهام 

      شاد پیروز موفق باشید و لذت ببرید 😊☺😉😍

      برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید. ثبت امتیاز
      امتیاز: 4 از 1 رأی مشاهده امتیاز دهندگان
      افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم
      آواتار Narges
      1400/03/26 03:50
      مدت عضویت: 1890 روز
      امتیاز کاربر: 1710 سطح ۳: کاربر پیشرفته
      مدال طلایی
      محتوای دیدگاه: 997 کلمه

       💜💜💜 به نام خدای مهربان 💜💜💜

      سلام خدمت استاد عزیزم و دوستان پرتلاشم 🌺🌺🌺

      گام ششم :

      من متن امروز رو دوبار خوندم و فایل امروز رو ۳ بار گوش دادم و از صبح که این فایل رو گوش دادم تمرینی که گفتید رو انجام دادم و چقدر لذت بخش بود اما یک نکته داشت مثلاً من صبحانه نخوردم چون هنوز گرسنه نبودم و صبر کردم که بدنم نسبت به گرسنگی واکنش بده و وقتی دلم شروع کرد به ضعف رفتن کمی غذا خوردم تا واکنش بدنم برطرف شد دست کشیدم اما دوباره یک ساعت بعد گرسنه ام شد اینبار میوه خوردم اما یک تکه کوچک و خیلی زود گرسنگیم برطرف شد و بعد دوباره تکرار شد و من هر بار یک مقدار خیلی کم از یک خوراکی رو خوردم و به محض برطرف شدن گرسنگی ادامه نمی دادم این تمرین برای خودم جالب بود چون هر بار در حد یک لقمه که می خوردم گرسنگیم برطرف میشد دیگه فهمیده بودم برای هر بار گرسنگی در حد یک لقمه یا یک تکه کوچک میوه یا یک دونه پفک و … کفایت می کنه اما نکته ای که داشت من رو به یاد یکی از اقوام انداخت که به شدت لاغره و همینطوری غذا می خوره یعنی فقط ریزه خواری ! همیشه برام سوال بود که چرا اینطوری غذا می خوره ؟ مثلاً یک بار که قبلاً به رفتار غذاییش دقت کردم دیدم یک پرتقال رو پوست کند و نیم اون رو گذاشت برای همسرش و نیمش توی بشقاب خودش بعد هر یک ربع یا ده دقیقه یکبار یک پره از این پرتقال رو برمی داشت و خوردن همون یک پره پرتقال دو یا  سه دقیقه طول می کشید من اول از طریقه ی خوردنش لجم گرفته بود 🤣🤣🤣 ولی بعد به خودم گفتم هر چی باشه رفتار غذاییش از تو درست تره ولی اونم به شدت لاغر بود ولی هر وقت نگاش می کردم در حال خوردن بود اما خیلی خیلی ریز مثلاً یکبار که خیلی گرسنه اش بود رفت یک تکه نون اندازه ی یک کف دست از توی سفره برداشت و ده دقیقه طول کشید تا اون نون رو بخوره ! و بعدش که سفره ی شام رو پهن کردند دو قاشق بیشتر نخورد و گفت نمی تونم زیاد بخورم زود سیر میشم ! یکبار یکی از خاله هاش بهش گفت ما هر وقت تو رو دیدیم در حال خوردن بودی ولی شانس داری چاقم نمیشی گفت من فقط در حدی که از غذا لذت ببرم می خورم نه بیشتر و این حرفش باعث شد در رفتار غذاییش دقت کنم و متوجه شدم اصلاً زیاد نمی خوره برعکس هر بار یک لقمه می خوره اما اون یک لقمه رو به قدری طول میده که هر کس نگاش می کنه فکر می کنه ۲۴ ساعته در حال خوردنه !

      و امروز با انجام این تمرین فهمیدم که منظورش چی بود که فقط تا جایی که لذت ببره می خوره😊😊😊 

      برداشت من از فایل امروز : 

      کلمه ی رژیم در ذهن همه ی افراد حتی افراد متناسب حس نا خوش آیندی رو ایجاد می کنه و هیچ انسانی دوست نداره در زندگیش در هیچ زمینه ای محدود بشه و رژیم یعنی محدودیت در مقدار خوردن و نوع غذا خوردن و … من چون بیشتر عمرم رو در رژیم بودم کاملاً درک می کنم که شنیدن این کلمه خودش به تنهایی حس بدی رو ایجاد می کنه چه برسه به انجامش و عمل کردن بهش که اثرات بسیار بدی رو در روح و روان انسان به جا میذاره من خودم یکی از اتفاقات ناگواری که در یکی از رژیم ها برام افتاد به شدت در من اثر بدی گذاشت یادمه توی دوران یک رژیم خیلی سفت و سخت بودم که خوردن هر نوع شیرینی به شدت در اون رژیم و از نظر اون دکتر تغذیه ای که پیشش میرفتم جنایت حساب میشد و ما یک شب به تولد دعوت شدیم و کیک تولد اون شب خیلی عجیب به دلم موند و من اون شب به کیک تولد لب نزدم ولی بعد از اون نسبت به شیرینی مخصوصاً کیک خامه ای حریص شدم و اون کیک تولد به حدی در نظر من خوش بو و عالی اومد که انگار از بهشت اومده بود و بعد از اون اتفاق هر کیکی خوردم دیگه به نظرم نیومد و هی می خواستم کیکی بخورم که مثل اون باشه ولی هر چی کیک خوردم برام اون نشد 😑😑😑

       حتی من که در دوران بارداریم به شدت بد ویار بودم و هیچی هوس نمی کردم در بارداریام اون کیک رو فقط می خواستم اما هر چی هم همسرم از جاهای مختلف شهر برام کیک گرفت بازم در نظرم مثل لون کیک نشد ! و هنوز هم کیکی مطابق اون کیک ندیدم 😐😐😐 

      رژیمهای غذایی هیچ کدوم کارآمد نیستند و همه شون برای مدتی به جسم ما فشار وارد می کنند و به محض اینکه رژیم رو رها کنیم دوباره وزن ما به حالت اولیه و به مقدار قبل از رژیم بر می گرده تازه اگر شانس بیاریم چون هر رژیم یکسری پیامد بد و ناگوار برای ما به همراه داره و اکثر افراد بعد از رهایی رژیم به وزن بیشتر از وزن اولیه ی خود می رسیدند !

      در روش لاغری با ذهن همونطور که نفهمیدیم چطور بیشتر غذا خوردیم و چطور چاق شدیم با کار کردن به روی ذهن و بدست آوردن موافقت ذهن به صورت غیر ارادی کمتر می خوریم و بدون اینکه خودمون متوجه بشیم که چه اتفاقی برامون افتاد کاهش وزنمون شروع میشه 😍😍😍 اما توجه داشته باشید که این به معنی رژیم نیست وقتی فرمولهای ذهن ناخودآگاه ما بره به سمت تناسب اندام ناخودآگاه روش غذا خوردمون و مقدار خودنمون تغییر می کنه و بدون اینکه بخوایم با ذهنمون بجنگیم و تلاشی برای کم خوردن بکنیم این اتفاق در ما میفته ! و خیلی راحت و بی دردسر روند لاغری در ما شروع میشه و ما همانگونه که چاق شدن رو یاد گرفتیم لاغر شدن رو هم یاد می گیریم و تا آخر عمر طعم عالی داشتن اندام متناسب و زیبا و فوق العاده رو می چشیم و از لحظه به لحظه ی آن لذت می بریم 🤩🤩🤩💃🏻💃🏻💃🏻

      برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید. ثبت امتیاز
      امتیاز: 5 از 1 رأی مشاهده امتیاز دهندگان
      افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم
      آواتار saberizahra80
      1400/03/23 13:26
      مدت عضویت: 1805 روز
      امتیاز کاربر: 3426 سطح ۳: کاربر پیشرفته
      محتوای دیدگاه: 771 کلمه

      سلام🙂

      اول که میخواستم تشکر کنم از اینهمه صداقت شما و اینکه اگه کسی هم نتیجه نگرفته رو اعلام میکنین و به دنبال ریشه های باورهایی میگردین که ممکنه هنوز وجود داشته باشن و در آموزش لاغری با ذهن هنوز کامل بهش پرداخته نشده و همین مساله باعث رشد وگسترش این روش شگفت انگیز شده🙏🙏🙏👌👌👌

      و همین هم برای من درسی بود که هرچه در این مسیر آگاهی پیش میریم باز هم بیشتر درک میکنیم که هنوز قطره ای از اقیانوس رو تجربه کردیم و این راه پایانی نداره👌👌👌👌

      من چند روزه به یه آگاهی رسیدم که حس میکنم اینجا میتونم دربارش بنویسم …

      بعد از اینکه فایل لاغر شدن چه احساسی داره که فایل لایو مشترک شما با خانم حسنی هست رو گوش کردم و به احوالات خودم در این یکسال و نیم توجه کردم یه نکته ظریف و عمیق درک کردم اونم اینکه “میشه در مسیر آموزش باشی و هر روز هم قدمات رو برداری و تکالیف رو انجام بدی ولی لیزر خورده باشی”😮

      همیشه وقتی فایلهای شما رو درباره ادامه دادن رها نکردن استمرار داشتن و لیز خوردن گوش میکردم با خودم میگفتم این حرفا مال بقیه است منکه هر روز دارم فایل گوش میدم و تمریناتم رو مینویسم پس این ها مال من و امثال من نیست مال اون کسایی هست که به هر شکلی درگیر مسائل اطرافیان یا محیطشون میشن یا عجله دارن و…..خلاصه رها میکنن و مدتی فایلها رو گوش نمیدن یا میرن سراغ سایر روشهای لاغری که سریعتر جواب میدن

      ولی چند روزه که درک کردم که منم با وجودیکه از جمله افرادی بودم که مشتاق بودم استمرار داشتم و ادامه دادم و در واقع توی مسیر بودم ولی زمانهایی بوده که لیز خوردم 😶😮

      همون وقتهایی که احساسم بد شده از توجه به نافرمیهای جسمم همون زمانهایی که عجله داشتم همون زمانهایی که منتظر تایید بقیه بودم همون زمانهایی که سایز یا وزنم رو به قول خودم یواشکی چک کردم ،همون زمانهایی که انتظار کاهش وزن چند کیلویی داشتم ولی ۲۰۰ گرم کم کرده بودم ،همون زمانهایی که حسادت کردم به نتایج بقیه دوستان،همون زمانهایی که به خودم عشق نورزیدم ،همون زمانهایی که زیاده روی کردم در خوردن،زمانهایی که شیرینی خامه ای ۷،۸تا خوردم با این طرز فکر که من دارم روی ذهنم کار میکنم و غذاها چاق نمیکنن پس اشکالی نداره هر چقدر دلم خواست بخورم،زمانهایی که با وجودیکه پیغام سیری رو درک کردم و باز هم خوردم،زمانهایی که میدونستم دوتا کف گیر برنج برام کافیه ولی ۳ تا کشیدم،……اینا همش مصداق لیز خوردنه 👌👌👌👌

      و اینجوری نیست که وقتی رها کنی و ادامه ندی و بری سراغ یه روش دیگه و مثالهایی از این دست لیز خوردن باشه😑😉

      اینم فریب ذهن من بوده که اینطوری فکر میکردم و کشفش کردم👌👌🙂

      و باز هم خوشحالم و به خودم افتخار میکنم که ادامه دادم چون اولا  ادامه دادن حتی با احساس بد خیلی وقتها باعث میشد حالم خوب بشه وقتی شروع میکنم به نوشتن تمرین ثانیا وقتی احساسات بدم رو در قالب کلمات آوردم شما با جوابی که برام نوشتین باعث شدین اشکال ذهنم رو پیدا کنم و دوباره به مسیر برگردم مثل بچه ای که بزرگترش دستش رو میگیره و دوباره بلندش میکنه (اینم از مزایای تمرین نوشتن توی سایته که اینقدر شما روش تاکید دارین) سوم اینکه آگاهی بیشتر و بیشتری پیدا کردم به مرور…که اینم از کامتهایی که در زمانهای مختلف از ورودم به سایت تا الان نوشتم یه جورایی مشخصه 👌👌👌

      بسیار خوشحالم و افتخار میکنم که شاگردی استادی چون شما هستم به نیت لاغری اومدم ولی در بسیاری از جنبه ها دارم رشد میکنم و از این بابت بسیار متشکرم🙏🙏🙏🙏

      ترس از غذا که موضوع این فایل بود و علت نتیجه نگرفتن بسیاری از ماها که با این آگاهیها آشنا شدیم یه باور خیلی قوی و ریشه دار در افراد چاقه که به قول شما بارها و بارها باید در موردش صحبت بشه از بس که در روش رژیم گرفتن که هنوز هم  مهمترین و موثرترین روش لاغری در ذهن افراد هست همه تقصیر چاقی و اضافه وزن رو به گردن غذاها انداختن و کالری غذاها رو برامون شمردن اندازه خوردنها رو برامون مشخص کردن،کلی از بر چسبهایی که توی ذهن ما روی غذاها و خوراکیها زده شده توسط متخصصان تغذیه و رژیم درمانگرها اتفاق افتاده،و……..

      پس خیلی مهمه که بارها و بارها این فایلها رو گوش بدیم تا باور ترس از خوردن و ترس از غذاها در ذهنمون کمرنگ بشه و اونوقت از خوردنهامون لذت میبریم و آرامش میگیریم از کنار خانواده بودن و همراهی با اونا و اینکه غذامون هیچ تفاوتی با بقیه نداره و این خودش بسیار آرامش بخشه

      تمرین شما رو من اولین بار که گوش دادم انجام دادم و واقعا موثر بود و هنوز که هنوزه به صورت ناخودآگاه دارم انجامش میدمو واقعا لذت بخشه🙂👌👌ممنون از شما🙏🙏

      برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید. ثبت امتیاز
      امتیاز: 5 از 1 رأی مشاهده امتیاز دهندگان
      افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم
      آواتار مه تاب
      1400/03/20 14:27
      مدت عضویت: 1267 روز
      امتیاز کاربر: 454 سطح ۱: کاربر مبتدی
      مدال طلایی
      محتوای دیدگاه: 497 کلمه

      سلام همگی دوستانگام ششم:

      لاغری بدون رژیمکلمه رژیم خودش حس بد میده به ادم حتی برای ادم های متناسب!!👍

      رهایی از رژیم و بدون ترس غذا خوردن اولین قدم در لاغریه👍 که سبب میشه کم کم تمایل به غذا و ولع کم میشه👍

      هرکسی یه دلیلی برای چاقیش داره ولی در نهایت چاقی همه بخاطر عادت ها و رفتار های اشتباه غذایی بوده که ما را به این شکل درآورده 👍👍👍👍 باید این عادت ها را تغییر داد با آرامش و روش ذهنی👍

      اگه حس کردی الان داری کمتر میخوری فکر نکن که رژیمی و فرقی با رژیم نکرده ننننننه اینو بپذیر که غذای مصرفی شما بیش از حد معمول بوده🍝👍

      هیچکس یادش نمیاد چطوری و چکاری کرده تا چاق شده و تصمیم خودش نبوده پس برای لاغری هم نباید خودمون تصمیم بگیریم که غذامونو کم کنیم باااااید ذهن این تصمیم را بگیرررره و در اینصورت تغییرات در ما ماندگار خواهد شد🥰😍👍

      ذهن همزمان با ما در حال تلاشه برای منصرف کردن ما از مسیری که در پیش گرفتیم دست میذاره روی نقطه ضعف ما که به دلیل ریشه داشتن هنوز قابل دسترسه و اون چیزی نیست جز: ترررس از خوووردن🙄

      سالهاست که از غذاها ترس داشتیم و واسه همشون درجه چاق بودن در نظر می‌گرفتیم و توی رژیم ها هم از بین بد و بدتر باید بد را انتخاب و می‌خوردیم!!!

      ولی بالاخره میشه برطرف کرد و از این مرحله عبور کرد👍

      خوردن ما رو چاق نمیکنه ، اشتباه خوردن ما رو چاق میکنه👍👍👍افراد متناسب هم همین غذاها رو میخورن پس چرا اونا رو چاق نمیکنه؟؟!!!!

      اگه لاغر نشدی اسیر این باوری ک خوردن باعث چاقی میشه!!!غلبه بر این ترس یعنی :رهایی از چاقیاحترام به بدن خودموناحترام به ذهن خودمونتشکر از نعمت های خداوند

      یک قدم مهم برای رهایی از این باور:ایا پیغام سیری را به موقع دریافت میکنی؟!اگر ترس داشته باشیم از خوردن، اصلا مقدار غذایی که میخوریم مهم نیس تاثیر منفیشو میذاره🙄👍

      پیغام ها به دو صورت به ما داده میشن:یک از طریق احساسدو از طریق اعصاب

      اگه احساس سیری را درک نکنیم تبدیل میشه به تهوع و درد شکم و ناراحتی!!! تبدیل احساس به واکنش بدن

      احساس سیری درک درونیه!!

      – تا چند روز وقتی واقعا گرسنه ات نشده چیزی نخور اجازه بده احساس گرسنگی یکم پیشرفت و به واکنش بدنی تبدیل بشه یعنی مثلا سرو صدای شکم!!معمولاً کسانی ک اضافه وزن دارن احساس گرسنگی را درک و تجربه نکردن چون طبق عادت میخورن و زمان های خوردن نزدیک به هم قبل از اینکه حس گرسنگی در اون ها ایجاد بشه یه چیزی میخورن!!

      برای حداقل یک هفته احساس گرسنگی را تجربه کنید و برای پیغام سیری هر وقت احساس گرسنگی رفع شد مثلا صدای شکم رفع شد دیگه نخور!!!

      وقتی مطمئنی کمتر خوردی در مسیر تناسب قرار گرفتی تعداد قاشق و میزانش مهم نیس باید حست خوب باشه و حالت عالی🥰🥰🥰

      احساس را نمیشه گول زد به نجواهای ذهنی گوش نده احساست باید عالی باشه !!

      تا وقتی از خوردن بترسی هرچی هم که کم بخوری فایده نداره، به این روش اعتماد کن و برای تغییراتت احترام قائل باش و میزان غذایی که میخوری بدون ترس باشه🤩👍

      مه تاب یک متناسب شجاع🥰😍

      برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید. ثبت امتیاز
      امتیاز: 0 از 0 رأی
      افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم
      آواتار amirali2020110@gmail.com
      1400/03/19 21:37
      مدت عضویت: 1384 روز
      امتیاز کاربر: 14888 سطح ۵: هنرجوی متوسطه
      محتوای دیدگاه: 188 کلمه
      • بنام خدا 

      من آذر ۹۹ وارد سایت تناسب فکری شدم و با فایلهای رایگان و نکات طلایی که بسیار هم زیبا هستن شروع کردم و هر روز با شور و اشتیاق فراوان ادامه میدم و مقداری هم وزن کم کردم علاوه بر این خیلی احساسم خوب شده دیگه اون ولع را ندارم غذایم کم شده سر،ساعت خاص غذا نمیخورم اما پیام سیری و گرسنگی را دریافت نمیکردم کاری هم نداشتم چون بعد صرف غذا خیلی احساسم خوبه و اصلا هم از غذا دیگه ترسی ندارم هر چه دوست دارم میخورم به اندازه ای که نیاز بدنم باشه میخورم اما گاهی فکر میکردم البته گذرا انگار وزنم ثابت مونده وقتی این فکر،را میکردم سریع میگفتم مریم مواظب باش این ناخود آگاه و فکرمو زود عوض میکردم .

      و میگفتم من عجله ای ندارم کی لاغر،بشم چون مسیرم درسته چون دیگه رژیم نمیگیرم، ترس از خوردن ندارم راهی که من در،پیش گرفتم آخرش لاغریه حالا هم با این فایل اعتماد به نفسم بیشتر شد و متوجه شدم که وقتی خوب گرسنه شدم غذا بخورم و تا وقتی پیام سیری دریافت کردم نمیخورم .

      استاد روشن ممنونم فایل بسیار عالی و به،موقع بود ‌

      برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید. ثبت امتیاز
      امتیاز: 0 از 0 رأی
      افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم
      آواتار saberehsadat@gmail.com
      1400/03/16 10:10
      مدت عضویت: 1346 روز
      امتیاز کاربر: 495 سطح ۱: کاربر مبتدی
      مدال طلایی
      محتوای دیدگاه: 1,028 کلمه

       گام ۶

      رژیم❌کلمه ای که تمام افراد چاق  با آن کاملا آشنا هستند کلمه ای که حتی فکر به آن هم انسان را دچار محدودیت میکنه و هم توانمندی انسان را کاملا زیر سوال میبره کلمه ای که همیشه و در اکثر اوقات  در حال اجرا کردن  آن  بودم  و کلمه ای که همیشه درونش نخوردن یا ترس از خوردن نهفته بود

      چه دردهای فیزیکی داشت این رژیم و کم خوریها و محدودیت ها  و از

      آن بدتر کاری که ان رژیم با ذهن من کرد .

      هر رژیمی که من در گذشته میگرفتم یک قابلیت ذهن مرا برای لاغر شدن از من میگرفت  ، و تمام  مهارت و توانایی ذهن مرا برای لاغری   از بین میبرد و ترس از غذا و خوردن را در ذهن من پر رنگ و پر نگ تر میکرد

      از من یک انسان ناتوان و کاملا تسلیم شده می ساخت . چون همیشه این رژیم گرفتنها به شکست منجر میشدالبته این رژیم نبود که شکسته میشد بلکه اراده ی من بود که زیر سوال می رفت .😖 و اولا مرا شخص بی لیاقتی جلوه میداد   😔. و دوما انسانی کاملا نا توان😖

      بخاطر همین خاطرات بد از رژیم گرفتن ها  و نخوردنها و محدود. کردنها، تا فکر رژیم به ذهنم می آید حالم کلا بهم میخورد و واقعا دیگر طاقت شنیدن این کلمه را ندارم چه برسد به اجرا کردن آن در زندگیم .

      وقتی وارد لاغری با ذهن شدم کم کم آموختم که دیگر خبری از آن رژیمهای اجباری و زورکی نیست ،🙌🙌 

      دیگر  نیاز نیست من با نخوردنهایم سعی در لاغریم بکنم بلکه این ذهن من است که باید  عملکرد مرا عوض  کند

      این ذهن من است که باید تغییر کند تا آن رفتارهای نا صحیحی که نشات گرفته از ذهن چاقم بود از بین برود

      این ذهن من است که باید طوری برنامه اش را تغییر دهد تا واکنشهایش خودبخود کم خوری باشد نه با اجبار من واکنشهایش خودبخود نداشتن ولع باشد نه با کنترل من واکنشها و رفتارش باید خوب باشد و صحیح  

      یعنی وقتی درخت ما میوه هایش خوب در نمی آید هر چه سر شاخه هایش را هرس کنیم باز میوه همان میوه است چون میوه دادن یک رفتار یا واکنش است پس باید به سراغ ریشه برویم و آب و کودی که به آن  درخت میدهیم را مورد بازبینی قرار دهیم و درستش کنیم که قطعا  میوه درخت خوب میشود . 💫*قدم اول* که من برای لاغری بر میدارم این است که ذهنم را از قید و بند رژیم هایی که قبلا گرفته بودم رها کنم . رژیمهایی که به  ذهنم بطور جدی آسیب رساند( هر چه این رژیمها سخت تر ذهن ناتوانتر در لاغر کردن  )

      حالا ابتدا باید با لایق دانستن و خود باوری  وایمان داشتن به ذهن قدرتمندم  آن توانایی  لاغری را به ذهنم باز گردانم و ناتوانایی که رژیم در من ایجاد کرده بود  را برطرف سازم 💫*دومین قدم* در لاغری زمانیست که  گرایش و میل و رغبت ما خودبخود به غذا کم میشه  نه با اجبار

      نه حالتهایی مثل رژیم که نخوردنهای ما کاملا خود آگاه و با جبر و زور بود

      خب حالا که خوردن ما خودبخود کم میشه ذهن چاق ما میاد و رژیم را در ذهن ما تداعی میکنه همان رژیمی که داخلش باور ترس از غذا وجود داشت و سالیان سال در ما این باور را پر رنگ کرده بود 😔😔

      این باور همان نقطه ضعف ماست و

      هنگامی که خوردن ما بطور طبیعی و خودبخود کم میشه ذهن چاق دست میگذاره روی همین باور  و مرتب ترس از غذا را تکرار و حس و حال مارا خراب و نتیجه میشود چاقی دوباره 😔

      همه ی افرادی که غذاشونو کم کردن ، ولی  لاغر نشدن و یا حتی چاقترهم  شدن و حتی کسانی که استپ کردن در گیر همین باورند . چون این باور ترس از خوردن کاملا در ذهن ریشه دار است

      برخی از ما چون هنوز نمیتوانیم پیغام سیری را دریافت کنیم  باز درگیر آن باور مخرب میشویم . یعنی هنوز نمیتوانیم تشخیص دهیم واقعا کی گرسنه و کی سیر میشویم  و یا  دچار استرس میشیم که آیا اندازه خوردیم یا کم خوردیم یا زیاددر حالی که ما اگر بتوانیم به خوبی پیام سیریمون رو دریافت کنیم کلی از آن ترسها و استرسها کم میشود 💫*قدم سوم*    در لاغری درک همین پیام سیریست .

      پیام های بدن از دو طریق منتقل میشه :

      ۱_ اعصاب وقتی پای ما بجایی برخورد میکنه درد میگیره و این درد از طریق اعصاب منتقل میشه که  یک درک درونیست . و اگر این حس دردادامه دار باشه قطعا عملی در ما ایحاد میشه مثل گریستن

      ۲_ احساس وقتی ما خوشحالیم یک حس درونی در ما ایجاد میشه و اگر ما در این حالت بمونیم قطعا این حس تبدیل به یک واکنش  شادی آور مثل رقص یا اواز خواندن یا شنیدن موسیقی و … میگردد

      پس ما اینجا تبدیل یک حس درونی را به یک واکنش داریم

      وقتی ما گرسنه ایم اگر زیاد در این حس بمانیم ضعف ما را میگیرد و یواش یواش صدای شکم که واکنش آن حس گرسنگیست در ما ایجا میگردد اینجا شروع خوردن است و حال خوبی که  با خوردن  غذا ایجاد میشود  تا کی باید ادامه بدهیم تا جایی که حس خوبمان خراب نشود و واکنش این حال خراب اتفاق نیفتد مثل دل درد و فشار معده و حالت تهوع

      پس پیام سیری همانحال خوبی است که از خوردن در هنگام  گرسنگی واقعی  ایجاد میشود و تا زمان سیر شدن تا حدی که واکنشهای بد اتفاق نیفتد که باید همین هنگام دست از غذا خوردن برداشت و صد البته که این پیغام در اشخاص مختلف فرق میکند

      یعنی در برخی افراد با خوردن یک ظرف کوچک  پیام سیری ظاهر میشود در فرد دیگری با مقداری بیشتر

      پس در این محدوده ما هر چقدر خورده باشیم کاملا اندازه ی نیازمان بوده و اصلا نباید خودمان را مورد سرزنش  قرار بدهیم که  این مقدار کم بوده یا زیاد

      چون آن حال خوب  تا پایان غذا همچنان ادامه داشت و این حال خوب خودش نشانگر خوردن صحیح ما میباشد  و کلی از آن باور ترس از غذا را در ما ازبین میبرد

      و در این تمرین یکهفته ای استاد میخواهند این آلارم سیری را به ما آموزش بدهند .

      و شناختن این پیام و کمرنگ کردن  این باور ( ترس از غذا )  کلی به ما اعتماد به نفس ، رهایی از چاقی ، احترام گذاشتن به ذهن لاغرمان و تشکر از نعمتهای خداوند و از همه مهمتر حال و احساس عالی را در ما ایجاد میکند

      برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید. ثبت امتیاز
      امتیاز: 15 از 3 رأی مشاهده امتیاز دهندگان
      افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم
      آواتار amirrezahafezi6@gmajl.com
      1400/02/24 16:30
      مدت عضویت: 1287 روز
      امتیاز کاربر: 103 سطح ۱: کاربر مبتدی
      محتوای دیدگاه: 33 کلمه

      سلام الان حجم خوردن من کم شده وهمین که احساس میکنم نیازم برطرف شده از خوردن دست میکشم ولی وسوسه خوردن دارم هنوز حالا نمیدونم کم کم این وسوسه ازبین میره یا نه

      برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید. ثبت امتیاز
      امتیاز: 0 از 0 رأی
      افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم
      مشاهده پاسخ ها
        امتیاز کاربر: 6196 سطح ۳: کاربر پیشرفته
        محتوای دیدگاه: 29 کلمه

        سلام دوست عزیز
        از اینکه در سرزمین لاغرها هستید خوشحالم
        سعی کنید بیشتر بنویسید
        شرح دادن تمرکز شما رو افزایش میده
        و همیشه به تغییراتت توجه کن نه چیزی که باید تغییر کنه

        برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید. ثبت امتیاز
        امتیاز: 0 از 0 رأی
        افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم
      آواتار farideh.ganjoortehrani@yahoo.com
      1400/02/20 02:10
      مدت عضویت: 1465 روز
      امتیاز کاربر: 4983 سطح ۳: کاربر پیشرفته
      محتوای دیدگاه: 508 کلمه

      با سلام به استادعزیز ودوستان گرامی، 

      بدون مقدمه می خوام برم سر اصل موضوع ،امروز راستش صبح رفته بودم واکسن بزنم ونشد به فایل امروز گوش بدم البته میثاق نامه که یه جورایی به جونم وصله طبق معمول هرروز صبح مقابل آینه اجراش کردم وهمچنین به فایل بانشاط صبحگاهی هم گوش دا م ونشد بقیه فایل گوش بدم تا الان که چقدر جالب بود انگار استاد پیشگو باشند سخن از دل ما گفت ، من با اینکه واقعا تمرینات هرروز انجام می دم وهمچنین فایلها رو احساس کردم کمی چاق شدم البته تا دوسه روز پیش این احساسو نداشتم وبیشتر زمانی متوجه خودم شدم که همسرم باخنده به من گفت خوبه که داری لاغری با ذهن را کار می کنی والا چی میشدی ،منهم با خنده گفتم حالا می بینی ، اما یه کم بعدش منو تو فکر فرو برد ،خوب اشکال کار من کجاست ،کمی که بررسی کردم توجه من بیشتر به انجام تمرینات بوده ویا نوشتن ولی در عمل کوتاهی کردم ، اینکه مثلا موقع خوردن غذا طبق عادت گذشته ورژیم گرفتنهای متناوب واقعا این فرمول بد ترس از خوردن کاملا در من از بین نرفته وگاهی بی اختیار بعد از خوردن غذا به خودم میگم دیدی بازم زیاده روی کردی! در صورتیکه واقعا من زیاد غذا نمی خورم ،ویا گاهی که چشمم به غذایی می خوره بی آنکه گرسنه باشم از طریق کانالهای بینایی تحریک میشم ومی خورم ،ویا اینکه طبق عادت‌های گذشته وقتی یک سریال می بینم بی اختیار کمی تنقلات می خورم، وفکر کردم باخودم که من الان ۶۲ سالمه علت اینکه می گفتند سن آدم بره بالا آدم خود بخود چاق میشه درست نیست ولی چیزی که کار را سخت می کنه به تعداد اعداد سن باورها والگوها ی ذهنی من بیشتر جاخوش کرده توذهنم ومن باید بیشتر رو ذهنم کار کنم ، وبا گوش دادن به این فایل پی بردم کهرژیمهای مختلفی که گرفتم  در طی این سالها چه اثرات وباورهای مخربی روی من گذاشته ولی بهر حال کاری که می کنم بر روی غذاخوردن آدمو چاق نمی کنه بلکه خوردن غذا آدمو چاق می کنه  باید خوب تکیه کنم ومرتب تکرارش کنم ودیگر اینکه علت غذاخوردن بررسی کنم یه مدتی خوب حواسم بود ولی کمی که غافل میشم باز سریع اون عادت‌ها ی گذشته برمیگرده ودیگر اینکه از استاد ممنونم برای دستورالعمل این کار جدید که درهنگام فقط گرسنگی کامل غذا بخورم وهرگز به مقدار غذا توجهی نکنم ومهمتر از همه اینکه احساس رضایتمندی در خودم ایجاد کنم ،اینهارو اینجا نوشتم که دوباره به خودم ودوستان که مثل من هستند یعنی به خودمون یادآوری کنیم که به چه چیزهایی باید توجه کنیم ودرضمن اشغال خوری هم نکنیم ، من در هرحال که باشم طبق تعهدی که به خودم دادم با شور واشتیاق این مسیر را ادامه میدم واز تلاش هم دست بر نمی دارم وایمان دارم که به لطف خدای مهربان به تناسب اندام همیشگی دست پیدا می کنم،  ودر آخر استاد هرچی نوشتم همه آن اتفاقهایی بود که برام افتاده بود وبسیار از شما سپاسگزارم که  این فایل مهم را برای ما گذاشتید وجان تازه ای به من یکی دادید.

      برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید. ثبت امتیاز
      امتیاز: 0 از 0 رأی
      افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم
      آواتار sana.motalebikhah@gmail.com
      1400/02/17 20:50
      مدت عضویت: 1349 روز
      امتیاز کاربر: 172 سطح ۱: کاربر مبتدی
      مدال طلایی
      محتوای دیدگاه: 394 کلمه

      به نام خداوند جان و خرد❤️

      سلام و درود 😊

      این داستان شرح کلمه ای ترسناک به نام رژیم…

      این فایل منو برد به یه خاطره توی دوران دانشجویی ام که توی حیاط نشسته بودم و درس می‌خواندم و یه خانومی با دختر پنج شش سالشون دقیقا رو به روی من نشسته بودن…صداشون رو می‌شنیدم…

      👧مامان من گشنمه…

      👩نه تو صبحونه خوردی،رژیمی…

      👧ولی بازم گشنمه…

      👩رژیمی…

      و اون دختر پنج ساله و اون قیافه مظلوم و با حسرتش…

      👧مامان توروخدا من دلم خوراکی میخواد😭😭😭

      👩میگم رژیمیییییی…

      و بعد اصرار دختر کوچولو،مادر یه دونه ساقه طلای درآورد بهش داد و منم ناظر کم کم خوردن دختر کوچولو که خوراکیش تموم نشه…

      👧مامان توروخدا یه دونه دیگه بده ،فقطططط یه دونه…

      👩نههههههههه رژیمی…

      و داستانی که با حسرت و بقض اون فرشته کوچولو تموم شد…

      واقعا این کلمه چند نفر رو وارد حسرت و بقض و ترس و تنهایی کرده نمی‌دونم واقعا نمی‌دونم…چند رو وادار کرده که با خودشون لج کنن و انقد بخورم که دل درد بگیرن نمیدوووونم…ولییییی واقعا کلمه ای که هیچ حرفی نمیتونم در موردش بزنم…شاید ماهیت کلمه بد نباشه ولییییی اطرافیان و جامعه یه قول ازش ساختن،یه قول وحشتناک که شبانه روز مغز مارو باهاش شست و شو دادن…

      واییییی چاق شدی رژیم بگیر…..آخییییی رژیمی….نخور مگه تو رژیم نبودی…..بخور رژیم چیه و کلیییییی از این جمله ها.

      واقعا یه انسان با این همه توانایی چرا باید از یه کلمه بترسه و تسلیمش بشه که اون بتونه این همه اضافه وزن ایجاد کنه…واقعا فایل چاقی هیچ نیست استاد منو متحول کرد…یه انسان چهل ساله در طول چهل سال چهل تن غذا میخوره…چطور میتونم همرو دفع یا به انرژی تبدیل کنه ولی این چند کیلو اضافه وزن رو نه…این ذهن ما هستش که این اضافه وزن رو ایجاد کرده…وگرنه ما سیستم بدنی سالم و طبیعی داریم .

      این ذهن ما هستش که تسلیم کلمه رژیم شده و هزاران بار در روز بهش فکر می‌کنه…رژیم بگیرم…چاق نشم…لاغر بشم…زیاد خوردم…کم خوردم و…

      ولییی بازم خدارو صدهزار مرتبه شکر که خدا هدایتم کرد و بهم نشون داد که ببین تو با این همه توانایی تسلیم چی شدی،تسلیم کلمه رژیم…تسلیم حرف مردم…تسلیم باورهای اشتباه…

      ولی نه من هدایت شده خدا هستم 😇من موفق و پیروز میشم و شکستش میدم و مطمئن هستم روزی میرسه این کلمه رو با آغوش باز میپذیرم و دوستای صمیمی میشیم باهم😊

      خدایا شکرت خدایا شکرت خدایا شکرت که هر روز روی خودم کار میکنم و موفق و موفق تر میشوم 💪🌟💪🌟💪

      لاغری آسان ترین کار دنیا هستش و من موفق ترین شگفتی ساز هستم💪😊💪🌟💪🌟💪

      جمعه 1400/2/17❤❤❤

      برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید. ثبت امتیاز
      امتیاز: 10 از 2 رأی مشاهده امتیاز دهندگان
      افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم
      آواتار لیلا آرام
      1400/02/17 13:45
      مدت عضویت: 1500 روز
      امتیاز کاربر: 148 سطح ۱: کاربر مبتدی
      محتوای دیدگاه: 243 کلمه

      سلام به همه دوستان و عزیزان

      به نظر من بدترین کار دنیا رژیم غذاییه! 

      رژیم گرفتن یعنی من بدنم رو عذاب میدم! یعنی تصمیم گرفتم خودم رو شکنجه کنم! غذاهای محدود خوردن و نخوردن خوراکی هایی که دوست داری، این واقعا چه معنایی به جز شکنجه و عذاب داره؟؟؟

      به نوزادی که تازه متولد شده فکر کنید: هر بار گرسنه باشه مادرش بهش شیر می ده. بهش نمیگه بسه! تو نیم ساعت قبل شیر خوردی!! تا موقعی که نوزاد داره شیر می خوره مادر اینقدر صبر می کنه تا خود نوزاد دست از خوردن برداره! این یعنی تا وقتی سیر بشوم می خورم. نوزادی که گریه می کنه ممکنه گرسنه نباشه و مثلا خسته باشه. اون موقع اگر مادرش بخواد بهش شیر بده نوازاد نمی خوره! بازم گریه می کنه! این یعنی تا وقتی گرسنه نیستم غذا نمی خورم.  این یعنی ما از بدو تولد بلد بودیم چه کار کنیم! چقدر بخوریم و چه موقع بخوریم!

      رفته رفته رفتارهای خانواده و تاثیرات محیط و اجتماع میر ما رو تغییر داده. حالا یه نفر در مسیر درست و یکی در مسیر نادرست قرار گرفته اما در درون همه ما موجودی به نام ذهن داره زندگی می کنه که ما باید کنترلش کنیم مثل زمانی که تازه به دنیا اومده بودیم.

      حالا من هم مثل یک نوزاد تازه متولد شده به خودم قول می دم تا زمانی که گرسنه نیستم چیزی نخوردم و به محض دریافت احساس سیری دست از خوردن بردارم.

      برای همه دوستان آرزوی سلامتی و اندامی متناسب دارم.

      برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید. ثبت امتیاز
      امتیاز: 9 از 2 رأی مشاهده امتیاز دهندگان
      افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم
      آواتار ainakaveh@gmail.com
      1400/02/09 23:14
      مدت عضویت: 1372 روز
      امتیاز کاربر: 30339 سطح ۶: هنرجوی پیشرفته
      محتوای دیدگاه: 446 کلمه

      با سلام خدمت استاد عزیز وهم مسیریهای عریز

      من از روزهای آخر شهریور ۹۹ وارد این مسیر شدم و بقول جناب روشن هدایت شدم وخدا رو شکر میکنم

      زیرا واقعا نجات دهنده بود وبرام درک شرایط وآرامش وآگاهی بهمراه داشت بطوری که به فرمولهای اشتباه ذهنم پی بردم وبا سعی واستمرار در

      این مسیر مشغول تلاش کردن برای ثبت فرمولهای 

      درست در ذهن ومتعاقب آن افکار ورفتار وپدیدار شدن در جسم وزندگیم هستم.

      باید عرض کنم که اینجانب بعد سه سزارین بسیار متناسب بودم واصلا درکی از اضافه وزن نداشتم.

      ولی بعد از یک عمل وتذکر دکتر که بعد عمل اضافه وزن پیدا میکنی ومنم قبول کردم دچار اضافه وزن شدم که مثل همه ورزش وترس از موادغذایی که 

      هیچ کدوم کار ساز نبود تا بالاخره با رژیم سخت و

      بادی رب ،تقریبا به تناسب اندام رسیدم یعنی فقط

      یه کوچولو شکمم صاف نشده بود..وبا ورزش روزانه

      پیلاتس وزومبا ورژیم اون وزن رو حفظ کردم.یعنی

      خیلی روی خوردنم دقت میکردم همش نگران وزنم

      بودم هر روز ترازو..ترس از مواد غذایی ..تا به لطف

      خدا با تناسب فکری آشنا شدم.چقدر از درک این 

      فایلها هم تعجب زده وهم هیجانی شدم.خلاصه دیگه اساسی چسبیدم به فایلها…هر روز بیشتر وقتم

      با گوش کردن ودیدن فایلهای استاد وخواندن نوشتهای بچه های گروه وتمرین در دفتر میگذرد

      چقدر خیالم آسوده شد که غذا چاق کننده نیست.و

      عمل جراحی که انجام دادم  باعث اضافه وزن نمیشد.

      لازم نبور اینهمه ورزش کنم ویا ساعتها هرروز پیاده روی کنم..باید فرمولهای صحیح رو به ذهنم بسپرم ودر راستای اون پیش برم..بگذریم که چند کیلو به وزنم هم اضافه شد ونگرانم کرد.ولی با اطمینان به این فرامین همچنان پیش رفتم وکم کم احساس کردم که تغییرات شروع شده …برای بار دوم گامهای

      صدروزه را با مکث فراوان شروع کردم وخدایی امروز

      از این فایل جاخوردم .ممنونم استاد عزیزم واقعا با

      توضیح شما متوجه اشکال کار خودم شدم.

      من با ایمان به صحت ودرستی این مسیر در حال 

      پیشروی هستم ومطمئنم که به نتیجه مطلوب میرسم.بسیار از جناب روشن تشکر میکنم که واقعا برای تفهیم ما تحمل زحمت میکنند.نکات مهم را عالی توضیح میدهند واز همه مهمتر اینکه همواره 

      تحت راهنمائیها و بر طرف کردن ابهامات واشکالات از جانب ایشان هستیم…

      برای من این خیلی ارزشمنده که در این راستا از فکر وخیال بیهوده راجع به یه کوچولو شکمم رها شده وچشمم به افکار وآگاهیهای جدید باز شد.

      در آخر اینطور براتون بگم که صبحها وقتی بیدار میشم صدای جناب عطار روشن…وسط روز …آخر شب صدا ی جناب روشن…طوری که همسرم میگه

      از شنیدن این حرفها خسته نشدی😃😆

      ومن نه تنها خسته نشدم بلکه هرروز از روز پیش بیشتر طالب آموختن ودرک مطالب جدید واز همه مهمتر سر لوحه قراردادن مطالب جدید برای ذهنم هستم..جناب روشن براتون آرزومند سلامتی وموفقیتهای روز افزون هستم.

      وهمینطور برای بچه های گروه تناسب اندام وپیشرفت در تمامی مراحل زندگی را از خداوند خواستارم..

      به امید رسیدن به اهداف برای تک تکمون🙏

      برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید. ثبت امتیاز
      امتیاز: 4 از 1 رأی مشاهده امتیاز دهندگان
      افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم
      مشاهده پاسخ ها
        امتیاز کاربر: 6196 سطح ۳: کاربر پیشرفته
        محتوای دیدگاه: 22 کلمه

        سلام دوست عزیز
        خوشحالم احساس بهتری دارید
        احساس شما نمایانگر موافقت ذهن و قرار گرفتن در مسیر صحیح است
        منتظر خواندن نوشته های شما هستم

        برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید. ثبت امتیاز
        امتیاز: 0 از 0 رأی
        افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم
      آواتار asmagazban
      1400/01/27 12:04
      مدت عضویت: 1510 روز
      امتیاز کاربر: 6989 سطح ۶: هنرجوی پیشرفته
      محتوای دیدگاه: 754 کلمه

      بنام خدا.🙏

      رژیم :کلمه ی آزاردهنده ای که باعث ناامیدی احساس شکست عدم لیاقت و توانمندی وعدم احساس ارزشمندی میشه . درطی این سالها من به عنوان یک آدم چاق زندگی کردم وچاق بودم وکلی ازخرفهاونصیحتهای دیگرانوشنیدم وتحمل کردم وهمه نظرشون این بود که:رژیم بگیر😤

      برای اونهاگفتنش آسون بود ولی برای من سخت و طاقت فرساوکلی احساس محرومیت وتنهابودن وفرق داشتن .

      توزمان نوجوانی مدام به خاطر چاقی حرف شنیدم وکلی نصیحت وحرفهای آزاردهنده که هممون میدونیم چی هست ونیازبه دوباره مطرح کردنش نیست.اماوقتی لاغرمیشدم وچاق میشدم یک احساس نابودی وشکسته شدن و خردشدن ازسرتاپار واحساس میکردم .منتظربودم تاکسی چیزی بگه وذهن من شروع میکردبه تحلیل کردن هرکسی اندازه ی غذای منوبرام تعیین میکزدانقدربخوراینوبخوراینونخوروهمه بدون درنظر گرفتن حضورمن برام تعیین میکردن ومن همیشه ناراحت وغمگین بودم .رژیم به من هیچ کمکی نکردوفقط بعداز رژیم من حریص تر میشدم برای خوردن بیشتراصلاموضوع لاغری نبودند فقط خسته شده بودم ازح فهاوسرزنشهاوبه اجباررژیم می‌گرفتم که سکوت کردن بقیه رو تجربه کنم توی ذهنم خیلی حرفهامرورمیشدبعدازچاق شدن دوباره تونمیتونی توبی اراده ای توعرضه نداری توچاقی وتواستعدادلاغری نداری وهمین باعث میشدمن ازرژیم وازچاقیم وازادمهای اطرافم که این حرفوبه من زدن وازخودم نفرتم بیشتربشه ازکساییکه لاغرن بدم بیادوتوی جمع ادعای لاغرنباشم وازاینکه دوباره منومسخره کنن حالم بدمیشد .توذهن همه یاونهاوحتی آدمهای لاغراطرافم رژیم بهترین روش برای لاغرشدن ولاغرموندن بود درحالیکه من هرزمان که اسم رژیم میومد تمام بدنم وتمام وجودم احساس بی لیاقتی وشکست میکردم من هربارکه لاغرمیشدم وتجربه ی لاغری روبدست میاوردم همه ی ادمهاشر وع میکردن به تعریف و تمجید وزمانی که چاق میشدم جهنم روتجربه میکردم هم درذهنم وهم درعالم واقعییت واین بیشترباعث میشدکه حتی قیدلاغری روبزنم .ولی الان می‌دونم که در مسیر درست هستم و ادامه خواهم دادتااخرین روزعمرم. 

      من درتمام سالهاچاقیویادگرفتم وهیچ وقت معنای سیرشدن ویاگرسنه شد ن رودرک نکردم اماچرا گرسنگی رویه جاهایی دررژیم های سخت تجربه کردم و هیچ وقت هم بعداز اینکه بهش رسیدم وغذاخوردم معنای سیری رودرک نکردم این یادنگرفتن  معنای سیری به زمانهای خیلی قبل برمیگرده زمانی که من بچه بودم و آموزشهای اشتباه خانوادم به شکل صحیح واردذهنم شدودراون تثبیت شدیک نمونه مثال واضح اینکه: برنجوباهاش نون بخور تاسیربشی چون مثلامیخوام ازناهار برای شام نگه دارم ویاینکه بخورکه سیربشی ودرفکرمن رسیدن به اون احساس فیزیکی و دردمساوی بودبااحساس سیری هرچقدربیشترمیخوردم سیرترمیشدم وزمانیکه کم میخوردم وبه اون فشارنمیرسیدم یعنی من هنوزسیر نشده بودم موضوع اینجاست که دررژیم همه ی اون غذاخوردن هایی که من داشتم اینکه بیشتربخورم که سیربشم تبدیل میشدبه این مقدارونهی کردن ازخوردن اون مقدارموادغذایی وبه همین خاطرهم هست که من وسایردوستان رهاکردیم چون روش رژیم ازاول اشتباهه واین طریق لاغری  پایدارنیست وبعدازمدتی به چاقی برمیگردیم چاقی درذهن منه نه درجسمم بیشترین مشکلی  که چاقی داره مشکل افکاره ودرگیری ذهنی نه درگیری جسمی ومن کاملا شاهدبودم درطی این مدتی که چاق شدم . چاق شدن به خاطرافکارهست .افکاری که باعث میشهدرزمان خوردن زیاده روی بشه چون لذتی که درافکاروجودداره یانفرتی یاه چیزی که زیادوحکم بی نهایت رودرذهن تداعی کنه درعالم واقعییت وفیزبکی نمیشه اون لذت روبالذت ذهنی تطبیق دادوذهن تمام تلاششومیکنه برای رسوندن به وضعیتی که درذهن ساخته ومهم نیست علاقه باشه ترس باشه و یانفرت وچیزهای دیگه باشه وحتی خوردن باشه .درطی این مدت هم که من تغییرکردهبودم ازنظرغذایی واحساس سیری روخوب درک میکردم اما همچنان درگیراین فکربودم که نکنه فکرکنن دارم رژیم میگیرم و نکنه دارم دوباره به این رفتارخودم که بیشترازحدلزوم میخورم بال وپرمیدم وزمانی که سیرمیشدم دوباره میخوردم وبه فایل استادکه رسیدم تصمیم گرفتم که اون تمرینی که گفتن روانجام بدم وبراساس افکاروعوامل بیرونی احساس گرسنگی و سیری روتشخیص ندم بلکه بااحساس درونی خودم پیش برم و به احساس اولم اطمینان کنم و باورکنم که سخت نیست باخودم ارتباط برقرار کردن وصلح کردن باخودم  چون رژیم باعث میشه که من بیشترازخودم وازارتباطم باحساسم فاصله بگیرم و به خاطر همین بود که من دچارپرخاشگری واحساس ضعف و ناراحتی وخشم شدید میکردم .درطی این دوره من یادگرفتم که حتمااستمرارداشته باشم و انتظار نتیجه رودارم ومیدونم که لاغرمیشم ولاغرمیمونم واین باربه خاطرخودم نه هیچ کس وهیچ حرفوسخنی وحرفهای دیگران دیگه منوازارنمیده که چراچاق شدی چراخودتونگه نداشتی وبه خاطرهمسرم مدام بهم گوشزدمیکنن که توبرای خاطرهمسرتم که شده بایدلاغرکنی وحرفهای این چنینی وامروزهمین حرفهابهم دوباره زده شدومن سکوت کردم و چیزی نگفتم. بااینکه قبلا گاردمبکرفتم وناراحت میشدم و یادفایل جدیدی که استاداماده کردن افتادم وهمش توذهنم حرفای استادمرورمیکردم که چاقی من هیچ چیز نیست هیچ چیز نیست وبه این باوررسیدم که تفاوت من باادم لاغرتنهافقط فرمول‌های ذهنیمونه ومن به خاطر تربیت چاقی به ذهنم چاق شدم امروزمن آرامش عجیبی داشتم بااینکه داشتن درموردم باخودم بحث میکردن اماسکوت کرده بودم ولبخندی داشتم خیلی کوتاه ودرذهنم باصدای بلندحرفای استادمرورمیشدوبه اطمینان قلبی وعقلی رسیدم که منم میتونم برای تمام عمرم لاغربمونم.نه اینکه فقط لاغربشم خدایاشکرت .،🙏⁦❤️⁩⁦❤️⁩

      برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید. ثبت امتیاز
      امتیاز: 0 از 0 رأی
      افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم
      مشاهده پاسخ ها
        امتیاز کاربر: 6196 سطح ۳: کاربر پیشرفته
        محتوای دیدگاه: 29 کلمه

        سلام دوست عزیز
        این نوشته عالیه ولی به دلیل رعایت نکردن فاصله بین کلمات به راحتی خونده نمیشه
        لطفا در نوشتن دقت کنید که استفاده از محتوای نوشته شما امکانپذیر باشه

        برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید. ثبت امتیاز
        امتیاز: 0 از 0 رأی
        افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم
      آواتار niki_pr2000@yahoo.com
      1400/01/24 00:44
      مدت عضویت: 1432 روز
      امتیاز کاربر: 7995 سطح ۴: هنرجوی مبتدی
      محتوای دیدگاه: 146 کلمه

      سلام دوستان عزیز

      خیلی خوشحالم که میخوام از امروز فقط وقتی که واقعا احساس گرسنگی می کنم غذا بخورم، با گوش دادن به این فایل عالی به این نتیجه رسیدم که اشتباه من در این سال ها همین بوده که هله هوله خور بودم ولی زیاد غذا نمی خوردم الان  فکر می کنم وقتی که گرسنه نیستم چیزی نخورم کم کم به تناسب خواهم رسید 

      همیشه با رژیم داشتن فقط به بدنم و روحیه ام صدمه زدم که هیچ نتیجه ای هم نداشته و به سرعت به وزن قبل یا حتی  چاق شدن بیشتر از قبل از رژیم رسیدم

      خیلی هیجان زده هستم که می خوام روش جدید رو امتحان کنم و فقط در حین گرسنه گی غذا بخورم و فکر می کنم برای  این که اون حرص خوردن رو در خودم کمتر کنم هروقت که هوس خوردن کردم با چایی یا اب سر خودم رو گرم کنم 😀

      برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید. ثبت امتیاز
      امتیاز: 0 از 0 رأی
      افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم
      مشاهده پاسخ ها
        آواتار asmagazban
        1400/01/28 12:24
        مدت عضویت: 1510 روز
        امتیاز کاربر: 6989 سطح ۶: هنرجوی پیشرفته
        محتوای دیدگاه: 34 کلمه

        باسلام.خدمت استاد گرامی.

         ازتوجه وحمایت  بی دریغ شما دراین  مسیر  سپاسگزارم  و از این  به بعد  سعی  میکنم  که در نوشتن  دیدگاه  عجله  نداشته باشم .و درست انجام بدم .باتشکر ازشماو دوستان  هم مسیرم .🙏🙏

        برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید. ثبت امتیاز
        امتیاز: 0 از 0 رأی
        افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم
      آواتار Labkhande zemestan
      1400/01/23 09:58
      مدت عضویت: 1446 روز
      امتیاز کاربر: 11422 سطح ۴: هنرجوی مبتدی
      محتوای دیدگاه: 760 کلمه

      سلام خدمت عزیزان 

      اولین چیزی ک بعد اژ شنیدن جمله ی «باز دوباره چاق شدی » ب ذهنم خطور میکرد رژیم بود ، وقتی لباس میپوشیدم و‌میدیدم ک تنگ تر شده انگاری غم عالم میومد برام ک باید رژیم رو شروع کنم بعنی هیچ شنیه ای برام یاد اور خوبی نبود چون باید یا ورزشو شروع میکردم یا رژیم یا هر دو ☹️ و‌آخر هفته ای ک از شنبه اش قرار بود رژیم شروع بشه اونقد میخوردم ک خودمو خفه کنم و‌دلیلم این بود ک باز قراره ی مدت محدودیت داشته باشم بس بزا الان ی دل سیر بخورم و چشمم نمونه در حالی ک بدتر میموند 😅 مدت زمان هایی ک در رژیم بودم چقد برام عذاب آور بود من‌خودم ب شخصه در اون‌مدت بیشتر از اونی ک ب این موضوع فک‌کنم ک این رژیم قراره منو لاغر و‌متناسب کنه فکر کنم  در گیر این بودم ک رژیم کی تموم میشه تا من راحت باز بتونم تا حد خفگی از هر چی دلم میخواد بخورم ، سالها رژیم غول زندگی من بود ک هر چند وق ی بار باید باهاش دست و پنجه نرم میکردم و اغلب اوقاتم شکست و‌مقلوب شدن  با من بود ؛ مدت رژیم برام پر بود از محدودیت ها و‌ذهنم نا ارام بود هر چیو‌ک‌ میدیدم افسوس و‌حسرت ک چرا من الان نمیتونم ازش بخورم و البته ک رژیم های من مدت  کوتاهی دوام داشت و‌تمام اون مدت فکر و ذکر‌من پیش خوردنی ها بود ، شاید چند بار من در روز در یخچال و‌کابینت رو باز میکردم و‌با حسرت ب مواد غذایی و‌حوراکی ها نگاه میکردم و‌قوش و بد بیراه ب زمین و‌زمان و سرنوشت چاقم میدادم چرا این جوری شده ، تمام این ها ب این دلیل بود م من قدرت چاق کنندگی ب مواد غذایی داده بودم ،من با باورها و فرمول هام‌قدرت چاق کنندگی و انباشه شدن ب صورت چربی رو ب اغلب غذاها داده بودم و‌نرس از خوردنشون و‌وقتی میخوردم ب شدت عذاب وجدان میومد برام ک‌الان مثلا دوقاشف برنج خوردم صد گرم ب چربی هام اضافه میشه و‌فکر کنید وقتی ک شیرینی و‌ نون خامه ای کوچولو رو  میخوردم بهش قدرت افزایش ی کیلو دنبه و‌جربی رو در بدنم می‌دادم 😅 و‌ساعت ها خودمو مورد معاخضه قرار میدادم ک چراااا؟؟؟ برا جی خوردی ؟؟؟؟ و همه ی اینها باعث‌میشد خودمو ناتوان بدونم در حالی ک‌تمام مواد غذایی فقط انرژی ب بدن میدن و‌چیزی ب نام انباشته شدن وجود نداره ، ک در دیدگاه یه فایل فاطمه سادات عزیز خیلی خوب توضیح داده بودن و‌مثال زده بودن «ورودی و‌خروجی ما یکیه » بس این نگرانی و‌ترس کاملا بی مورده ؛ هنوزم توی خونه ی ما قدرت چاق کنندگی رو میدن ب برنج و‌نون و روغن ها و شیرینی جات و …… بی نهایت مواد دیگه ،چون‌نمیتونن این اعتقاد و باور چندین سالشونو کنار بزارن و‌حرفای منم تاثیری نداشت بس دیگه اصراری نکردم و فقط ب خودم و باورهای جدیدم توجه میکنم . چند‌ماه قبل ک‌این فایلو گوش دادم هنوز ترس داشتم ،هنوز زیر چشمی اندازه و نوع غذایی رو‌ک میخوردمو‌‌ نگاه میکردم ولی دیگه اطمینان کردم ب گفته استاد و‌انجام دادن روش تشخیص پیغام های سیری و گرسنگی خیلی کمکم کرد ، برعکس رژیم ک مدام درگیر بودم م وقت میان وعده و غذا بشه و‌مابین نشون مدام حس میکردم ک چون کم‌خوردم الان ضعف دارم و‌بیحالم ، در مورد دریافت پیغام ها اینگونه نبود چون‌موقع خوردن ترسی نبود و‌لذت بود و‌یه لحظه حس میکردم ک دیگه نیاز ب ادامه غذا ندارم و همون لحظه حتی اگه لقمه دستم بود با اختیار و‌اراده خودم دست از خوردن میکشیدم و همین کار هم حس لذت بخشی بهم دست میداد و‌یعدش آرامش داشتم ک‌ من به اندازه نیاز  بدنم غذا خوردم و‌دیگه ذهنم درگیر این نبود ک تو کم خوردی ، الان یکم بگذره باز گرسنت میشه و دیگه از این افکار نداشتک برای همین خیلی راحت ب کارهام می رسیدم و ساعت ها بعد با دل ضعفه و صدای معده متوجه پیغام گرسنگی میشدم نه مثل قبل با ساعت ک الان وقت نهاره ،وقت شامه ، و یا الان چند ساعته ک‌من چیزی نخوردم و ……

      چقدر لذت بخشه درک این حس ها 🥰 و بعد از ی مدت تمرین من دیگه کامل و‌اغلب اوقات با پیغام گرسنگی غذا میخوردم و ب راحتی هم متوجه پیغام سیری میشم  ولی الان ک باز این فایلو‌ گوش دادم دوست دارم بازم انجام بدم و لذت ببرم هر چند ک الان برام کاملا عادیه و‌دیگه یواش یواش داره تیدیل ب ناخودآگاه میشه ولی بازم اول راهم و دوست دارم ک همچنان اموزش هارو‌کامل انجام بدم ک‌ این مراقبت و‌ای دادن ب نهال تناسب و لاغریمه 😊

      برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید. ثبت امتیاز
      امتیاز: 9 از 2 رأی مشاهده امتیاز دهندگان
      افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم
      آواتار panahafshar0008870
      1400/01/21 21:52
      مدت عضویت: 1818 روز
      امتیاز کاربر: 2003 سطح ۳: کاربر پیشرفته
      محتوای دیدگاه: 53 کلمه

      درود دوستان من از این فایل کلی حال خوب کسب کردممعنی احساس سیری و گرسنگی رو درک کردمحالا محکمتر و عالی ترمحالا باوخیال راحت میخورم و حواسم پی چقدر خوردم نیستچون خود بدنم الارم میدهحس و عذاب زیاد خوردن ندارمچون رفتار درست غذایی رو درک کردموسپاس گزارم استادفقط چجوری فایل که گفتین تهیه کنم؟

      برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید. ثبت امتیاز
      امتیاز: 5 از 1 رأی مشاهده امتیاز دهندگان
      افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم
      آواتار s99malekan
      1400/01/20 18:14
      مدت عضویت: 1547 روز
      امتیاز کاربر: 7610 سطح ۴: هنرجوی مبتدی
      مدال طلایی
      محتوای دیدگاه: 564 کلمه

      سلام به استاد عزیز و دوستان متناسبممن گواهی میدم که با رژیم نمیشه لاغر شد.با محدودیت بدون گرفتن موافقت ذهن ناخودآگاه نمیشه لاغر شد.برای ما چاق ها اسم رژیم وحشتناکه.‌اسم رژیم ما رو یاد محدودیت و سختی و عذاب میندازه .آدم اصلا میترسه‌‌.طفلی ماها که اینقد تو دوران عمرمون عذاب کشیدیم.‌من اون وقتا همیشه عدالت خدا روزیر سوال میبردم که مگه میشه خدا یکی رو لاغر خوشبهت ویکی رو چاق بدبخت بیافرینه.‌و وقتی فهمیدم خدای مهربونم همه رو متناسب آفریده با فرمول های پیش فرض لاغری و این ما بودیم که با تربیت غلط دستی همه چیز رو ذخیره کردیم نظرم بکل عوض شد.‌چشم استاد. بخاطر آموزش های بینظیر دوره شما و تلاش بی وقفه شما من مدت هاست فقط موقع لاغری میخورم. اندازه سیری هم میخورم. نه اینکه با وجود اینکه فهمیدم سیری من گاهی اوقات زود هنگامه و با چند لقمه سیر میشم کاذب تلقیش کنم و بگم نه من که هنوز چیزی نخوردم.‌هنوز جا دارم. نه من با تعالیم شما در رفتار غذاییم تغییر ایجاد شده و کم غذا شدم ولی این به معنی رژیم نیست.‌خیلی عالیه. بنظرم شیرازه و جان کل دوره شما همینه. شما کلی تلاش کردین همینو به ما یاد بدین.و من خوشحالم که افتخار اینو دارم شاگرد شمام و بالاخره  منم متناسب میشم. من دیگه میخوام از نخوردن غذاها لذت ببرم و دنبال لذت های دیگه دنیا باشم.‌همه لذت که خوردن نیست. شاد بودن و شاد زندگی اصل ترین لذت زندگیه.‌هم صحبتی با دوستان خوب یکی از بهترین لذت های دنیاست .مدتیه اگه جنگلی جایی میریم دیگه نمیگم چی برداریم بخوریم.‌من فقط به قصد لذت دیدن مناظر و تفریح میرم ولی هنوز شوهرم میگه.‌قبلا خودمم فکر میکردم تفریح مساوی خوردن چیپس و پفک و تخمه و چایی و میوه و وای کباب…..ولی الان نه. سیزده بدر تا باغ خاله همسرم رفته بودیم .اون جمع بدلایلی چون روز تعطیل بود و‌قصابی ها تعطیل فقط بفکر تهیه گوشت و مرغ کبابی بودن وهرکی نظری میداد و من مست صدای اب رودخونه ای بودم که اونحا بود و باد ملایم و هوای عالی. نه دیگه خوردن برام لذتی نداره.‌و این یعنی بودن در مسیر لاغری .و همه اینا رو من مدیون شمام.‌مرسی خدای خوب و مهربونم و متشکرم استاد دانای خودمو حتی الان در بستر بیماری حتی با وجود اصرار آبجی من وایسادم تا ساعت سه و نیم عصر که احساس گرسنکی کردم و سر صدای معدم بلند شد و بعد ناهار خوردم و از کارم لذت بردم.‌خوردن با کنترل نامحسوس ذهن چقد عالیه. و باید اینقد تکرار کنم تا عادتم بشه.‌شما آموزش دادی و من یادش میگیرم و چیزی رو که یاد بگیری محاله فراموش کنی.‌استاد خوبم چند وقتیه به ذوق تردمیل زدن بیدار میشم یا عصر که پسرم میخوابه با ذوق تردمیل میزدم.ولی الان که مریضم دلم برای تردمیلم تنگ شده. منی که اصلا از ورزش بخاطر لاغری متنفر بودم از تغییر رفتار خودم تعجب میکنم.‌ و چقد خوبه این تغییر. تغییر واسه امروز و فردا نیست.‌تغییر دایمیه. باید تا زنده هستیم در مسیر تغییر مثبت باشیم.‌تغییر در مسیر لاغری.‌خدایا گرچه میدونم تو هیچوقت دیر نمیکنی ولی کاش زودتر با استاد و دوره زیباش آشنا میشدم تا بهترین لحظه ها و ساعات زندگیمو در استرس و ترس چاقی نمیگذروندم.تا جوونی و موقعیت های زندگیمو از دست نمیدادم.‌شاید مسیر زندگیم عوض میشد.‌ولی بازم خدا رو شکر. ممنونم که الان اینجام و خدا هیچوقت دیر نمیکنه.‌من در مسیر درستم و بزودی له تناسب و لاغری میرسممنتظر فرستادن عکس لاغریم باشین 

      برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید. ثبت امتیاز
      امتیاز: 24 از 5 رأی مشاهده امتیاز دهندگان
      افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم
      مشاهده پاسخ ها
        آواتار Labkhande zemestan
        1400/01/23 00:43
        مدت عضویت: 1446 روز
        امتیاز کاربر: 11422 سطح ۴: هنرجوی مبتدی
        همیاری
        محتوای دیدگاه: 355 کلمه

        سلام دوست عزیزم از تغییرات شما بی نهایت خوشحالم

        فقط خواستم راجبه قسمت اخر نوشتتون بگم ک همینطور ک‌ خودتونم گفتین خدا هرگز دیر نمیکنه بس به همین جملتون ایمان داشته باشین قطعا همین زمانی ک با سایت اشنا شدین بهترین زمان بوده

        من از دیدگاه خودم میگم من شاید آدرس سایتو کسی بهم ی سال و‌نیم پیش میداد وارد سایت نمیشدم یا گذری میکردم و اهمیت نمیداد چون زمانش نشده بود چون هنوز کارد ب استخونم نرسیده بود (منظورم ب این نیست ک باید سختیم زیاد میشد تا خدا کمکم کنه ن اصلا ولی هر چیزی وقتی داره ) چون من اون زمان هنوز عقیده داشتم ک میتونم از راه های دیگه ب نتیجه برسم ،راجع ب لاغری من ی سال و‌نیم پیش روش های دیگه ای توی ذهنم بود ک سفت و‌سخت هزینشونم ب جون خریده بودم و یا راجع ب مشکلاتم ک الان دارم با استفاده از فایلای گرانبهای استاد در مسیر شناخت موانع و فرمول هام راجب زندگیم و رابطم استفاده میکنم و نتیجه عااااالی گرفتم قبلا چیزای دیگه رو‌قبول داشتم زور فشار بیرونی دعواو‌تهدید و یا باج دادن خلاصه حتی اونموقع کسی ادرس سایتم بهم میداد من هنوز امادگی استفاده ازشو‌نداشتم‌

        چون‌هنوز اون زمان فقط و‌فقط خدا رو راهنما نمیدونستم و میگفتم خودم بلدم میتونم  در حالی ک تمام وجودم پر از باور شکست بود ؛ بس ایمان داشته باشین ک زمانتون درست بوده بس حسرت گذشته رو نخورین و‌همین الانو در یابین

        و‌ب این فک کنین ک میتونست این هدایت هیچوق اتفاق نیوفته ولی شده افتاده و شما در مسیر قرار گرفتین

        رسیدن ب مقصد در عین اهمیت، اون همه هم فرق نداره چون مسیر ما زیباست مگه از همین الانتون لذت نمیبرین مگه همین الانتون تجربه ارامش و شادی ندارین مقصد یکم شاید لذتش بیشتر باشه ولی طعمش همینه

        همین ارامش همین لذت ب همین اندازه زیبا بس از مسیرت لذت ببر و ی روزی میبینی ک بدون اینکه متوجه شده باشین مقصد رو هم تجربه کردین و دارین لذت میبرین و ایمان دارم ک خیلی زود براتون اتفاق میوفته بس استمرار داشته باشین و ب گذشته و سختیاش فکر نکنین ک باعث حسرتتون بشه

        موفق باشین و ب زودی تصویر شگفتی سازتونو ببینیم 🥰

        برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید. ثبت امتیاز
        امتیاز: 0 از 0 رأی
        افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم
      آواتار darya.69.ft
      1400/01/07 23:48
      مدت عضویت: 1722 روز
      امتیاز کاربر: 713 سطح ۳: کاربر پیشرفته
      محتوای دیدگاه: 641 کلمه

      سلام خدمت استاد عزیز و دوستان گرامی🌹
      آیا با رژیم لاغری میتوان لاغر شد🤔 خب تا چه نتیجه ی‌ مد نظرمون باشه اگه توان گرفتن رژیم طاقت فرسا داشته باشی و هدفت فقط چند کیلو کم کردن و یک سایز کم شدن برای مهمونی عید باشه یا عروسی دخترعمه و … بله رژیم لاغری درصدی کارساز میشه
      اما اگه هدف متناسب شدن همیشگی و لذت بردن از خوردن تمام غذا ها و پوشیدن بهترین و خوشکل ترین لباس ها باشه نه رژیم ما رو لاغر نمیکنه که هیچ، بلکه چاق ترم میکنه کاش فقط چاق شدن بود اعصاب خردی و به هم ریختن کل سیستم بدنی و شل شدن پوست و ریزش مو و…هم کادو بهمون میده😔
      چرا تمام رژیم ها با شکست مواجه میشوند🤔
      خب رژیم ها انواع مختلفی دارند و پیش خودتون فکر کردید چرا افراد های مختلفی اینقدر تبلیغ لاغری با انواع قرص و دارو و … می کنند فکر کردید آیا دلشون برای امثال ما سوخته و فکرنجات حال و روز ما هستن 😔نه اونا فقط فکر منافع و کسب درآمد خودشون با برهم زدن سیستم های بدنی ما هست که این منافع اونا نتیجه اش ارمغان کلی عوارض برای ما هست
      خب معلومه شکست میخوریم چون داریم به بدنمون فشار میاریم به جای ریشه یابی و حل کردن مشکل چاقی از ریشه فقط سعی مون براین هست که نتیجه بدست آمده را تغییر بدهیم مثل این هست که به یه درخت آب و کود ندهیم ودرخت ضعیف و رو به خشک شدن برود بعد انتظار داشته باشیم درخت خشک شده محصولات مرغوب به ما بدهد خب معلومه میوه اش رشد نمیکنه چون مهمترین قسمت برای رساندن مواد مغذی به تنه و شاخه درخت ، ریشه هست وقتی ریشه سست شده باشه کم کم بر روی تنه و ساقه و برگ و میوه تاثیر میذاره و باعث متوقف شدن رشد و نابودی اون میشه هر وقت تونستید به یه میوه پلاسیده شده عمر جاودانگی و طراوت و شادابی بدهیم با روش های لاغری تبلیغاتی هم میشه برای همیشه متناسب شد.برای شادابی و طراوت یه میوه باید ابتدا به ریشه درخت مواد مغذی داد و مرحله به مرحله ازش مراقبت کنیم تا میوه خراب نشه وآفت بهش نزنه تا نتیجه دلخواه به ما بدهد .من مطمئنم روش لاغری با ذهن دقیقاشبیه یه باغبونی هست که نهال لاغری در وجود ما نهادینه میکنه و گام به گام منجر به رشد ونمو این نهال لاغری میشه و با تمرین های جذابش آفت ها که همان یاس و نا امیدی و باور های اشتباه هست رو از ما برطرف میکنه و منجر به میوه لاغری که همان متناسب شدن دائمی هست میشه😊
      چاره اینه که کل رژیم های مزخرفی که منجر به اختلال سیستم بدنی ما میشه رو کنار بگذاریم و با خیال راحت و لذت تمام غذاهامون رو میل کنیم و لذت خوردن هیچ غذایی رو از خودمون محروم نکنیم ولی نکته بسیار مهم و ارزشمند این هست کم کم شاخه و برگ های اضافی نهال لاغریمون هرس کنیم اون هم با این تمرین که هر وقت احساس گرسنگی کردیم غذا رو به مقدار نیاز بدنیون بخوریم و هر وقت سیر شدیم دست از غذا خوردن بکشیم با این کار عادت غذایی همه وقت غذا خوردن رو کم کم ترک میکنیم و شیوه صحیح غذا خوردن به موقع یاد میگیریم
      درست مثل کود دادن به درخت میمونه تا هنوزنهال ریشه نزده بهش کود نمیدن چون باعث میشه نهال بسوزه و خشک بشه بلکه میذارن بعد از اینکه نهال یه خرده رشد کرد و به یک مقدار معین شده بهش کود میدهند دقیقا ما هم همین جوری باید به بدنمون برسیم به موقع و به اندازه نیاز😊
      استاد فرمودن یه هفته تمرین کنید ما هم توی ذهنمون یه بذری در نظر بگیریم که قراره باغبون و باعث رشد ونمو اون بشیم حالا بسته به همت خودمون و انتخاب بذرمون داره هرچی کم همت باشیم مطمئنا بذر ساده و بی دردسری انتخاب میکنیم و هرچی با همت 💪باشیم بذرهایی با مراقبت های بیشتر و ثمر دهی عالی انتخاب میکنیم
      پس بسم الله بذرتو انتخاب کن و 💪مراقبش باش 😊

      برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید. ثبت امتیاز
      امتیاز: 5 از 2 رأی مشاهده امتیاز دهندگان
      افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم
      آواتار Tavassoli
      1400/01/07 22:45
      مدت عضویت: 1764 روز
      امتیاز کاربر: 18313 سطح ۶: هنرجوی پیشرفته
      محتوای دیدگاه: 269 کلمه

      سلام به استاد و دوستان عزیز
      رژیم جزء اولین روش هایی هست که اکثر انسان های چاق برای لاغریشون استفاده کردند. چون اولین نسخه ای که دیگران برای لاغر شدن ما پیچیدن، گفتن 2 جمله بود، 1. کم بخور 2. تحرک داشته باش.
      به همین دلیل ما باور کرده بودیم که اگه میخواییم لاغر بشیم باید پایبند این 2 جمله باشیم که کمتر بخوریم و بیشتر تحرک داشته باشیم.
      تقریبا همه افراد چاق واسه یکبارم که شده با رژیم دست و پنجه نرم کردن و کاملا از محدودیت ها و محرومیت هاش (نخوردن ها، کالری شماری ها و…) آگاه هستند.
      من که به شخصه در دوران رژیم کاملا عصبی و پرخاشگر میشدم چون مدام دوست داشتم بخورم و واقعا درک نمیکردم چرا توی دوران رژیم اینقدر حرص و ولع خوردنم زیاد شده، همش احساس ضعف و گرسنگی داشتم، همش نگاهم دنبال غذا بود، همش منتظر تموم شدن دوران رژیم بودم که بتونم راحت تلافی کنم.
      خداروشکر که با روش لاغری با ذهن آشنا شدم و متوجه شدم که مشکل ما به این دلیل بوده که ذهن و جسم ما همسو نبودند، ذهن ما چون برنامه ریزی اش به سمت چاقی بود، ما رو به خوردن تشویق میکرده، اما جسم ما میخواسته در مقابل دستور خوردن ذهن مقاومت کنه، یه طرف حرص و ولع خوردن یه طرف محدودیت و محرومیت، به همین دلیل ما دچار تنش و درگیری میشدیم، این همسو نبودنه باعث میشد که ما عصبی و پرخاشگر بشیم. اما روش لاغری با ذهن، باورهای اشتباه رو شناسایی میکنه و با فرمول های صحیح جایگزین میکنه و ذهن به آرامش میرسه. وقتی ذهن ما به آرامش برسه، کل وجود ما به آرامش میرسه 😊.

      برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید. ثبت امتیاز
      امتیاز: 2 از 1 رأی مشاهده امتیاز دهندگان
      افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم
      آواتار ☺️حبيبه😊
      1400/01/06 08:14
      مدت عضویت: 1870 روز
      امتیاز کاربر: 4916 سطح ۳: کاربر پیشرفته
      محتوای دیدگاه: 399 کلمه

      سلام
      روزتون بی نظیر دوستان
      استاد جان نمیدونم بعد شروع مرور دوره و رسیدن به فایل ۵ و ۶ چی تو ذهن من گذشت ولی همش با خودم راجبشکن فک کردم دفترم رو خوندم
      فایل هاشو چندین بار گوش دادم و دیروز تجربه متفاوت و لذت بخشی داشتم
      چند وقت بود حس میکردم نمیتونم
      هیچی دست من نیست
      نمیتونم نخورم
      نمیتونم جلو خودمو بگیرم
      حس بدی داشتم و توجه بهش اونو بیشتر میکرد برام
      تا رسیدم به این فایل ها و گفتم چرا من اینارو یادم رفته من باید هر روز گوش کنم و آگاه باشم
      دیروز بدون برنامه و سناریو قبلی که چی بخور کم بخور …
      صبح صبحانه رو وقتی خوردیم که گشنه بودم جاتون خالی کله پاچه خوردیم و بعدش اصلا فشار شکم نداشتم و خیلی هم حسم خوب بود
      جالب اینجا بود برام که تا گرسنگی بعدی هرچی نجواها میگفت این رو بخور
      ظهر شده اونو بخور
      یه نیروی قوی درونی میگفت نه من گشتم نیست دلم نمیخواد حتی به ناهار دخترم نذاشت ناخنک بزنم با یه حس که ارزشمند باش
      نرو سراغ ته مونده غذا کسی
      و من تا ساعت ۶ که گرسنم شد و خونه دوستی بودیم یک نسکافه و یه کلوچه کوچک و یه لقمه چیز کیک خوردم و یک فنجان چای
      همین
      با اینکه میوه و آجیل فراوان بود بدون تقلا اصلا نخوردم
      بدون اینکه بخام به خودم بگم نخور
      برام خیلی شیرین و لذت بخش بود
      ساعت ۱۱ شب گشنه شدم ضعف معدم شروع شد غذا خوردم سبک و به اندازه
      مهم مهم مهم اینکه حسم خوبه
      حسم خیلی برام ارزشمنده
      حسم همه چیز منه

      انقد بمب باران این شدم که شب سبک بخور زود بخور اصلا نخور ولی دیشب که خوردم با اینکه دیر بود انقد حسم خوب بود چون نیاز بدنم رو به اندازه جواب دادم

      من این چند روز یه چیز دیگه هم فهمیدم از دوره های قبلی که شرکت کرده بودم تیک گرفته بودم که آب بخور
      آب نخوری … ۸ لیوان آب بخور و انقد این چند وقته بدون اینکه خودم هواسم باشه خودم رو تو باتلاق این باور انداخته بودم
      دیروز به خودم گفتم هر موقع دلت خاست آب بخور
      هرچقدر خاستی بخور هر موقع تشنه بودی بخور
      حسم انقد خوب شد
      ذهنم رها شد اصلا ازش
      و یه باری ازش برداشته شد خداروشکر
      بسیار روز بی نظیری بود برام دیروز بدون تقلا 

      برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید. ثبت امتیاز
      امتیاز: 0 از 0 رأی
      افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم
      آواتار ☺️حبيبه😊
      1400/01/04 09:38
      مدت عضویت: 1870 روز
      امتیاز کاربر: 4916 سطح ۳: کاربر پیشرفته
      محتوای دیدگاه: 315 کلمه

      مرور دوره سوم فروردین

      سلام روزتون خوش

      استاد فایل لیاقت و این فایل منو باز از این رو به اون رو کرد

      و خیلی برای باورهای من این دو فایل

      واجب هستن
      و نباید تا نهادینه شدن باورهام ازشون جدا بشم
      باید مدام گوش کنم و مطالب رو بخونم
      من دو ماه پیش این دو مطلب رو گوش دادم و نوشتم خیلی تا مدتی حالم باهاشون خوب بود
      اما یادم رفت
      این ترس از خوردن که ریشش بر میگرده به همون رژیم ها
      که تخریب کردن ذهن ما رو
      داغون کردن ذهن ما رو
      و انقد این ترس خوردن قوی و ریشه آیه که واقعا نمیشه بهش حمله کرد به همین راحتی و باید آروم آروم بهش غلبه کرد
      من چند مدتی که لیز خوردم ترس از خوردن بود که چاق میشی
      بیشتر خوردی چاق میشی
      و حسم از همه مهمتر خوب نبود

      واقعا تو همه چی حسم هست که نتیجه رو رقم میزنه
      چون حسم فرکانس رو ارسال میکنه و با توجه به اون ارسال دریافت جواب از همون جنس میاد
      تو همه چی تو ثروت
      تو روابط
      تو عزت نفس
      هر کاری

      من این مدت واقعا حسم به خودم خوردنم خوب نبود
      امروز اینو فهمیدم من قرار نیست کم بخورم و قرار به جایی برسم به اندازه نیازم بخورم
      و همیشه وقتی حسم از شرایط معدم تو حال خوب باشه بعد خوردن و فشار نباشه
      کاری به اینکه چقدر خوردم نداره
      حسم از اون واکنش بدنم خوب باشه
      اصلا انقد حال خوبی دارم
      اما من در حد نیازم میخوام ولی بعدش بازم میرم ناخنک میزنم موقع جمع کردن
      یک مدت بعد ناهار …
      و هنوز نسبت به مواد غذایی حساسیت هایی که مربی ها تو باشگاه میگفتم رو دارم
      شیرینی چاق میکنه…
      وقتی ترس دارم اصلا مهم نیست چقدر میخورم
      هرچقدر بخورم تاثیر منفی داره

      واقعا این بزرگترین مانع لاغری منه
      ترس از خوردن

      برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید. ثبت امتیاز
      امتیاز: 0 از 0 رأی
      افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم
      مشاهده پاسخ ها
        آواتار asmagazban
        1400/01/26 23:39
        مدت عضویت: 1510 روز
        امتیاز کاربر: 6989 سطح ۶: هنرجوی پیشرفته
        محتوای دیدگاه: 63 کلمه

        سلام دوست عزیز ازاین جمله ی شماخیلی لذت بررررررردم که نوشته بودین من قرار نیست کم بخورم قراره به جایی برسم که به اندازه‌ی نیازبخورم خیلی به من حس خوبی منتقل کردازدیدگاه شماازاین جمله خیلی لذت بردم مهم اینه که ماشخصیت متناسبمون روبسازیم .چون یک زندگی جدیدباشخصیتی جدیدازخودم‌ون داریم می‌سازیم واین درماداره آشکارمیشه درنوشتنمون ودرعملکردمون درتمام بخشهای زندگی بازم منتظردیدگاه شماودوستان عزیزم هستم.سپاسگزارم.

        برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید. ثبت امتیاز
        امتیاز: 0 از 0 رأی
        افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم
      آواتار solmazmilan@gmail.com
      1399/12/29 22:56
      مدت عضویت: 1365 روز
      امتیاز کاربر: 10935 سطح ۴: هنرجوی مبتدی
      محتوای دیدگاه: 47 کلمه

      سلام به استاد خوبم و همراهان عزیز.من این تمرین انجام دادم واقعا حس خوبی به آدم دست میده وقتی احساس گرسنگی میکردم می گفتم پس این گرسنگی چقدر خوبه. و سیری هم همینطور امیدوارم همه این حس خوب تجربه کنن که واقعا هدایت شدن به این مسیر.

      برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید. ثبت امتیاز
      امتیاز: 0 از 0 رأی
      افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم
      آواتار maryamkhazaie0000@gmail.com
      1399/12/24 00:23
      مدت عضویت: 1413 روز
      امتیاز کاربر: 458 سطح ۱: کاربر مبتدی
      محتوای دیدگاه: 177 کلمه

      سلام خدمت دوستان عزیزم و استاد مهربان 
      آیا با رژیم میشه لاغر شد ؟ب نظر من میشه لاغر شد ولی نمیشه لاغر موند رژیم یک کلمه غیر قابل تحمله واسه من سالیان ساله ک این کلمه زندگیمون و ب هدر داده وما بارژیم گرفتن به جنگ با درونمون میرفتیم و در آخر هم این ذهن ما بود ک برنده میشد و رژیم همیشه شکست میخورد خدا رو شکر ک دیگه از دست این رژیم گرفتن راحت شدیم همیشه وجودم پر از استرس و دغدغه بود ک جایی میرفتم خدایا غذا چیه پرچرب درستش نکرده باشه صاب خونه یا اینکه میتونم جلوی پر خوری خودم رو بگیرم ک همیشه هم شکست میخوردم و انگار ک دنیا ب آخر رسیده ،خدایا شکرت ک با این سایت آشنا شدم ،این روشی ک استاد گفتن رو من الان چند وقته انجام میدم ترس ندارم از خوردن ولی تو احساس سیری به نظرم خیلی باید کار کنم زیاد موفق نبودام تو تشخیصش همیشه زیاد خوردم یکی دو بار ب اندازه خوردام ان شاالله ک همگی دوستانم در این را موفق بشید دوستون دادم

      برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید. ثبت امتیاز
      امتیاز: 0 از 0 رأی
      افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم
      آواتار Salimeh
      1399/12/22 13:03
      مدت عضویت: 1460 روز
      امتیاز کاربر: 1015 سطح ۲: کاربر متوسطه
      دیدگاه فنی
      محتوای دیدگاه: 1,360 کلمه

      بنام حق❤
      👣 گام 6️⃣ آیا با رژیم لاغری می توان لاغر شد؟واقعا ممنونم استاد عزیز🙏، چقدر این فایل مثل بقیه فایل ها عالییییییییییی و برای من به موقع بوده، یکی از ❓سوالاتم در طی این چند روز از شما استاد عزیز و دوستان پیشکسوت در این مسیر راجب دریافت پیغام سیری بوده…
      توی این مدت کوتاهی که در مسیر هستم تغییراتی در اشتها و حتی جسمی هم مشاهده کردم اما کمی وسواس شده بودم نسبت به حجم غذایی و استرس گرفته بودم راجب مقدار مصرف مواد غذایی که الان دارم مصرف میکنم
      اول با گوش دادن این فایل خیلی نکات رو یاد گرفتم😊
      رژیم🍱📜
      یک کلمه مخرب و ویرانگر است
      رژیم یعنی محدودیت و محرومیت
      رژیم یعنی احساس شکست
      رژیم یعنی احساس یه مانع
      رژیم یعنی اعتماد به نفس داغون
      رژیم یعنی توهین و بی احترامی به خودت،ذهنت و احساست
      تلفظ و تکرار این کلمه هم حال آدمو بد میکنه و به آدم احساس بدی میده و منم مثل همه ی افراد چاق تجربه تلخ رژیم رو دارم و اصلا خاطرات خوبی ازش ندارم، از وقتی بچه بودم چاق بودم و هزاران بار این کلمه رو از دیگران شنیدم، خیلی چاق شدی،خیلی چاقی،چرا شبها شام میخوری؟ چرا رژیم نمیگیری؟ چرا اینقدر غذا زیاد میخوری؟ چرا اینقدر غذاهای چرب و سرخ کردنی میخوری؟فلان دکتر تغذیه هست بهت معرفی میکنم که رژیم هاش عالیه، فلان برنامه رژیم غذایی هست که عالیه و در ماه فلان قدر کاهش وزن پیدا میکنی و…توی همون بچگی دقیقا یادم نیست چند سالم بود که توسط خانواده به دکتر تغذیه ارجاع داده شدم که علاوه بر یه رژیم سخت گیرانه یه کتابی که خودشون نوشتند هم به پدرم معرفی کردند و گفتند تهیه کنید و پدرم هم تهیه کردند که داخل کتاب هم لیست یه سری غذاهای ممنوعه، تهیه دستور یه سری غذاهای رژیمی، چی بخوریم و چی نخوریم و چقدر بخوریم، لیست کاملی از کالری مواد غذایی و…
      به تعداد سال های سنم من دکتر تغذیه رفتم و انواع رژیم ها رو گرفتم😅🤦‍♀️
      انواع رژیم های دکترهای تغذیه، رژیم کانادایی،رژیم شیر و خرما،رژیم میوه،رژیم خام خواری، رژیم گیاهخواری خواری،رژیم جنرال موتور،رژیم بر اساس طبع و مزاج بدن،رژیم بر اساس کالری شماری و….
      و در تمام این رژیم به صورت نسبی و موقتی کاهش وزن داشتم ولی همیشه برمیگشت، همیشه چشمم دنبال خوراکی بوده، و همیشه دنبال راه فرار و تقلب بودم، همیشه منتظر اون روز آزاد رژیم یا کلا تمام شدن رژیم بودم تا تلافی اون روزها رو در بیارم، هیچوقت چشم و دلم از غذا سیر نبوده….
      و در تمام رژیم هایی که گرفتم با شکست مواجه میشدم چرا
      ⛔ چون در این روش ها و همیشه من میخواستم از طریق کنترل و ایجاد محدودیت برای خودم مصرف غذایی ام رو کاهش بدم و تشخیص احساس سیری و گرسنگی خودم رو گذاشته بودم بر عهده عوامل بیرونی (رژیم و دکتر و خانواده و…)، بخاطر اینکه همیشه از خوردن میترسیدم و ذهن منم دست گذاشته بود روی همین نقطه ضعفم، چون از بچگی برای من مقدار غذا تعیین میشد، برای غذاها درجه ی چاقی تعیین میشد، غذاها طبقه بندی به پرکالری و کم کالری شده بود یا به عبارتی چاق کننده و لاغر کننده، همیشه بین غذاهای بد و بدتر باید یکی رو انتخاب میکردم و میخوردم ، از لحاظ اینکه رژیمی بودند یا دوستشون نداشتم مثلا اهل سالاد نیستم ولی همیشه توی تمام رژیم ها سالاد آزاد و به مقدار دلخواه بود و اینگونه بود که همیشه در تمام رژیم ها در نهایت ناموفق بودم😫

      حالا چاره چیه⁉️🤔
      قدم 1️⃣ رهایی از احساس رژیم و ترس از خوردن و به آرامش رساندن ذهن
      ✅ باید خودمون و ذهن مون رو از رژیم و احساس محدودیت و فشار رها کنیم
      و با خیال راحت و آسوده و بدون ترس و استرس و بلکه با لذت غذا مصرف کنیم در اینصورت کم کم اشتهامون تغییر میکنه، دیگه حرص و ولع خوردن قبل رو نداریم،تمایل مون به غذاها کمتر میشه،دیگه چشممون به ظرف دیگران نیست که اضافه اومد برداریم و بخوریم و…
      چرا❓چون ما فشار رژیم رو از روی ذهن خودمون برداشتیم و ذهن ما اداره امور رو به دست گرفته و ما به صورت ناخودآگاه گرایش مون به خوردن کمتر شده، اول ذهن به آرامش نسبت به مواد غذایی دست پیدا کرد و بعد چون از خوردن لذت برد مقدار مصرف مواد غذایی را کاهش داد و این با رژیم گرفتن تفاوت دارد💯
      قدرت ترس از خوردن در بعضی از ماها ریشه قوی و قدیمی ای داره
      باید یاد بگیریم که خوردن ما رو چاق نمیکنه بلکه اشتباه خوردن ما رو چاق میکنه.
      ✅ باید بر ترس خوردن خودمون غلبه کنیم
      غلبه بر این ترس یعنی رهایی از چاقی
      غلبه بر این ترس یعنی اعتماد کردن به بدن خودمان
      غلبه بر این ترس یعنی احترام گذاشتن به ذهن خودمان
      غلبه بر این ترس یعنی تشکر کردن از نعمت های خداوند

      قدم 2️⃣ تشخیص احساس سیری و گرسنگی توسط خودمان
      سوال⁉️ آیا ما پیغام سیری و گرسنگی رو دریافت میکنیم یا نه❓ و آیا این دریافت به موقع هست یا بعد از زیاده روی ما دریافت میشود
      پیغام های بدن به دو صورت به ما انتقال داده می شوند
      ↖️ از طریق احساس
      ↙️ از طریق اعصاب
      درک احساس: مثلا وقتی ناراحتیم در بدنمون احساس خستگی و بی حالی میکنیم
      درک اعصاب: وقتی صدمه میبینیم مثلا دستمان رو با چاقو میبریم احساس درد میکنیم که این از طریق تحریک عصبی صورت گرفته
      تمام احساس ها در ابتدا فقط یه احساس هستند ولی اگه همون احساس ادامه پیدا کنه تبدیل به یه واکنش در بدن میشه
      🔚 تبدیل احساس به واکنش در بدن
      احساس سیری یه درک درونی است که باید با توجه و تکرار و تمرین به راحتی تشخیص داده بشه و به آن عمل شود
      معمولا افرادی که اضافه وزن دارند و چاق هستند احساس گرسنگی رو خیلی درک نمیکنند چون همیشه طبق عادت غذایی میخورند،چون زمان های خوردن آنها نزدیک هست و قبل از اینکه اجازه بدهند که گرسنه شوند غذا میخورند و عملا هیچوقت احساس گرسنگی رو درک نمی‌کنند.
      تشخیص احساس سیری و گرسنگی نباید بر اساس عوامل بیرونی تنظیم بشه وگرنه مشکل ساز می شود
      ↖️ برای تشخیص و درک پیغام گرسنگی: باید اجازه
      بدیم احساس گرسنگی در ما تبدیل به یه واکنش مثلا سر و صدای شکم، در بدن ما شود
      ↙️ و برای تشخیص و درک پیغام سیری: هر وقت اون احساس و واکنش گرسنگی برطرف شد دیگه به خوردن ادامه ندهیم،باید بدون توجه به حجم و مقدار غذا خوردن مون و شمردن لقمه های غذامون این تجربه سیری رو درک کنیم

      تمرین بسیار عالییییییییی و مهم گام 6️⃣ 👣
      به مدت حداقل یک هفته اجازه بدید احساس گرسنگی در شما بوجود بیاید آن وقت اقدام به خوردن کنید و وقتی پیغام سیری رو دریافت کردید دست از خوردن بکشید.
      الان با این فایل اینو یاد گرفتم:
      باید بر ترس و استرس و وسواس در خوردنم غلبه کنم، وقتی همش استرس داشته باشن که آیا به اندازه خوردن یا نه؟ این استرس خودش میتونه نتیجه برعکس داشته باشه
      به بدن خودم و ذهن خودم اعتماد کنم و احترام بگذارم
      وقتی من مطمئن هستم مقدار و حجم مواد غذایی ام نسبت به قبل کمتر شده پس باید مطمئن باشم که در مسیر درست متناسب شدن قرار دارم
      و دیگه لقمه هام نشمرم، به حجم غذام اصلا توجه نکنم، و دیگه برای مقداری که دارم مصرف میکنم احساس ترس و استرس نداشته باشم
      مهم نیست که الان دارم به مقدار لازم میخورم یا نه مهم اینه که مطمئن هستم که اشتهام کمتر شده و نسبت به قبل دارم کمتر میخورم و این خودش عالیه 😊
      ✅دیگه سعی میکنم از طریق احساس خودم پیش برم و این رو کنترل کنم
      احساس بهترین میزان میتونه برای من باشه، احساس بهترین راهنما و هدایتگر من برای لاغری میتونه باشه
      واگه یه روز یجوری رفتار کردم یا غذا خوردم که بعدش احساس خوبی نداشتم، اصلا اشکال نداره و خودم رو سرزنش و تنبیه نمیکنم، و عذاب وجدان نمیگیرم و ناراحت نمیشم بلکه سعی میکنم به خودم زمان و فرصت بیشتری بدم و دفعه بعد طوری رفتار کنم که احساس خوب و بهتری داشته باشم….
      من گاهی یه دلنوشته هایی مینویسم و چند روز بعد آشنایی با این سایت و الهام از این سایت و استاد عزیز دلنوشته زیر رو نوشتم که دوست دارم با دوستان به اشتراک بگذارم.
      باور کنید هیچ رژیمی بهتر از رژیم باورها نیست
      اضافه وزنی که ذهن هایمان به دوش می کشد
      به مراتب مخرب تر از اضافه وزنی است که
      بدن هایمان متحمل می شود
      بدون شک تناسب افکار
      هزار برابر زیباتر از تناسب اندام است….
      با آرزوی تناسب افکار و اندام برای تمام دوستان🧠💪🫀

      برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید. ثبت امتیاز
      امتیاز: 10 از 2 رأی مشاهده امتیاز دهندگان
      افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم
      مشاهده پاسخ ها
        آواتار ☺️s-moazamiy0🤗
        1399/12/24 00:06
        مدت عضویت: 1411 روز
        امتیاز کاربر: 734 سطح ۲: کاربر متوسطه
        محتوای دیدگاه: 60 کلمه

        سلام دوست عزیز و همسیر بسیار از متنتون لذت بردم..عالیییییی بود..و کلی تاثیر گذار بود و کلی نکته برداری کردم .😍🌹مخصوصا از باور کنید هیچ رژیمی بهتر از رژیم باورها نیست
        اضافه وزنی که ذهن هایمان به دوش می کشد
        به مراتب مخرب تر از اضافه وزنی است که
        بدن هایمان متحمل می شود
        بدون شک تناسب افکار
        هزار برابر زیباتر از تناسب اندام است….

        برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید. ثبت امتیاز
        امتیاز: 0 از 0 رأی
        افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم
          آواتار Salimeh
          1399/12/24 19:44
          مدت عضویت: 1460 روز
          امتیاز کاربر: 1015 سطح ۲: کاربر متوسطه
          محتوای دیدگاه: 23 کلمه

          ممنون از نگاه زیبا و پر مهرتان دوست عزیز🙏🌹❤
          برای شما و تمامی دوستان هم مسیرم آرزوی موفقیت ومناسب افکار و اندام دائمی دارم🙏🙏🙏🌹🌹🌹

          برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید. ثبت امتیاز
          امتیاز: 0 از 0 رأی
          افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم
        آواتار ☺️حبيبه😊
        1400/01/04 09:11
        مدت عضویت: 1870 روز
        امتیاز کاربر: 4916 سطح ۳: کاربر پیشرفته
        محتوای دیدگاه: 20 کلمه

        دوست عزیز بسیار لذت بردم و عالی نوشتید و دلنوشته زیباتون هم به جونم نشست
        به امید شگفتی ساز شدن هممون😍

        برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید. ثبت امتیاز
        امتیاز: 0 از 0 رأی
        افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم
          آواتار Salimeh
          1400/01/15 16:03
          مدت عضویت: 1460 روز
          امتیاز کاربر: 1015 سطح ۲: کاربر متوسطه
          محتوای دیدگاه: 23 کلمه

          ممنونم دوست عزیز، نگاه زیبای شما به این نوشته زیبایی بخشیده 🥰❤
          با آرزوی تناسب افکار و اندام برای شما و تمامی دوستان عزیز🫀💪🧠

          برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید. ثبت امتیاز
          امتیاز: 0 از 0 رأی
          افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم
      امتیاز کاربر: 15602 سطح ۵: هنرجوی متوسطه
      محتوای دیدگاه: 432 کلمه

      بنام ایزد دانا. گام ششم. سلام خدمت همه دوستان واستاد بزگوارمون. من یه هفته پیش این گام رو شروع کردم وگفتم بعد اینکه تمرینش رو انجام دادم دیدگاه بزارم. اول راجب رژیم هایی قبلی بگم. منم مثل بقیه دوستانم بارها برای کاهش وزنم اقدام کردم وتجربه هایی مشابهی با دوستانم دارم هرچی خاطره هست از دوران رژیم همش محدودیت ونه گفتن به نیاز بدن بوده. همش استرس از نتیجه نگرفتن. من همیشه بعد رها کردن رژیم علاوه بر بار ناکامی وسرخوردگی ازشکستم حجمی از عذاب وجدان وخجالت از همسرم هم به دوش می کشیدم چون هربار هزینه ای می کردم وموقتن وزن کم می کردم اون خوشحال می شد ووقتی رها می کردم ناراحت می شد ومن واقعا هیچ تجربه خوبی از رژیم ندارم. همیشه وعده غذاهایی که برای خودم حذف می کردم رو به دلم می دادم ومی گفتم بعد از فلان تاریخ حسابی ازش درست می کنم ومی خورم. همیشه چشمم وذهنم گرسنه بودن. حالا می فهمم چقدر در حق بدنم ظالم کردم. من همیشه مطمعن بودم علت اضافه وزنم در طی این سالها این رژیم ها هست چون تا ول می کردم چیزی اضافه بر قبل به وزنم اضافه می شد. ولی راه درستی هم بلد نبودم تا وارد سایت شدم وحرف های استاد رو شنیدم انگار تشنه شنیدن بودم انگار آبی بودن بر آتش این همه سال سختی. حالا مطمعنم حتی اگه شده مثل لاکپشت ولی روزی به مقصد خواهم رسید چون در مسیر درست هستم. تو این یه هفته تمرین این گام پیغام گرسنگی دریافت می کردم حتی اگه خودم می زاشتم به ضعف شدید برسم تا شام هم تحمل می کردم خیلی احساس خوبی بود بعدش که غذا می خوردم لذت می بروم. خیلی وقتا یا بهتر بگم بیشتز وقتا زباده تر از سیری غذا خوردم ولی احساسم بد نشد همین باعث شد روز بعد بهتر عمل می کردم هنوز تو دریافت پیغام سیری مشکل دارم گاهی کم می خورم وشبها ضعف می کنم گاهی هم زیاده رویی ولی این بار برعکس رژیم های قبل عذاب وجدان نمی گیرم ونمی گم حالا که این وعده خراب شده دیگه دنیا به آخر رسبده وباید همه چیز رو ول کنم برعکس اصلا احساسم بد نمی شه ومی گم فردا جبران می کنم دیر نمی شه وهمین احساس خوب برام خیلی با ارزشه. در چالش اینو نخوردم هم هستم ودر تمرین گام چهارم یاد گرفتم یه تغییر به عادتم بدم وشده حتی یه قاشق از روز قبل کمتر بخورم وبهش تنوع بدم. خدایا تو را سپاس که به موقع دست بندتو می گیری وچراغ راهش می شی ونمی زاری به چاه بیفته ازت ممنونم روز وروزگارتون شاد

      برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید. ثبت امتیاز
      امتیاز: 0 از 0 رأی
      افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم
      امتیاز کاربر: 54
      محتوای دیدگاه: 359 کلمه

      با سلام خدمت همه دوستان
      واقعا کلمه رژیم آزاردهنده ترین کلمه برای من.. تصورات خیلی بدی رو به خاطرم میاره.. مثل متفاوت بودن از دیگران، که خودش کلی حرف.. مثلا من فکر میکردم(امیدوارم حرفم به کسی برنخوره،این تصورات من بود) آدمای چاق فکر و عقلشون کمتره، نمیتونن یا حق ندارن شاد باشن، حق ندارن خوش لباس باشن، یا اگه رنگ شاد می پوشیدن خیلی پررو بودن، حق زندگی، تحصیلات ، رابطه خوب(مثلا اگه یه خانوم چاق رو میدیدم با یه آقای متناسب و بالعکس، میگفتم که مثلا این خانوم یا پولدار و…) هر مشکلی پیش میومد میگفتم که از چاقی و بخاطر اینه که من رژیم نمیتونم بگیرم.. یک عدم تواناییو در همه زمینه ها خصوصا عقلی و احساسی به یادم میاره… سال ها با همه احساساتم بدون اینکه بدونم منبع کجاست جنگیدم.. خسته شدم از جنگی که هیچ وقت توش برنده نبودم و به مراتب شکست هاش در جسمم و علی الخصوص در ذهن و روحم وحشتناک و غیر قابل جبران بودن.. چرا غیر قابل جبران؟؟ چون لحظه هایی که میتونستم از لباس پوشیدن لذت ببرم، از ورزش کردن کیف کنم داشتم تو ذهنم طوفانی از نظرات دیگران رو مرور میکردم…که الان به من میگن که چرا رژیم نمیگیره.. الانم که میگن رژیم نگیر کالری بشمار… انگار با این کلمه حق بودن و نظر دادن رو ازم میگیرن.. تا ذهن نخواد کاری ممکن نمیشه و وقتی بخواد، ناممکن براش خنده دار میشه.. همه ما بارها تو زندگی بهش رسیدم… خیلی چیزارو به ما گفتن نمیشه و ما انجام دادیم.. و باز هم میتونیم… تمیرین این جلسرو با یاری خداوند انجام میدیم.. به راحتی هم میتونیم.. چون استاد اصلا نگفتن نخور.. فقط گفتن هر وقت پیام گشنگی رو کاملا احساس کردی بخور.. و بعد اون مقدار تعیین نکردن.. پس من به اندازه نیاز و با احساس خوب میخورم… فقط تمرین و تکرار میخواد.. مطمئنم این بهترین راه ممکن صلح با ذهن داریم بهش احترام میزاریم و مطمئنا احترام گذاشتن به ذهن نتیجه قطعی میده.. اوایل ممکن یسری سوالا پیش بیاد یا ندونیم داریم چیکار میکنیم و بهترین کار اینه که به مسیر ادامه بدیم.. ما به یاری خدا و وجود با ارزش استاد عزیزمون به هدف غایی مون می رسیم.

      برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید. ثبت امتیاز
      امتیاز: 0 از 0 رأی
      افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم
      آواتار آهو خانم
      1399/12/14 12:48
      مدت عضویت: 1879 روز
      امتیاز کاربر: 230 سطح ۱: کاربر مبتدی
      محتوای دیدگاه: 115 کلمه

      سلام به دوستان عزیز و استاد مهربانم
      گام ششم 1399/12/14
      کلمه رژیم واقعا منو به یاد بدترین لحظات زندگیم میندازه – کلمه رزیم برای من یعنی محدودیت یعنی تو عرضه نداری – تو از پسش بر نمیای
      بارها بخاطر رژیم های مختلف به خودم و بدنم بد و بیراه میگفتم که تو نمیتونی و تو از پسش برنیومدی و تو واقعا توان لاغری رو نداری
      و بی نهایت افسرده و غمگین بودم
      الان با گوش دادن این ویس فهمیدم راه حل من چیه
      خدایا شکرت واقعا استاد ممنونم
      نمونه بارز انجام این گام رو دو روزه که دارم میبینم
      هر وقت گرسنه شدم با لذت و ارامش میخورم و هر وقت احساس سیری کردم دست میکشم
      این یعنی روش درست
      خدایا شکرت

      برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید. ثبت امتیاز
      امتیاز: 0 از 0 رأی
      افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم
      آواتار maryamzadk
      1399/12/14 10:04
      مدت عضویت: 1737 روز
      امتیاز کاربر: 28385 سطح ۶: هنرجوی پیشرفته
      مدال طلایی
      محتوای دیدگاه: 492 کلمه

      (شرح عالی بر اساس محتوا، عمل کردن به تمرینات و توجه به تغییرات)
      .
      سلام
      رژیم، واقعا کلمه وحشتناکی است برای ما که اضافه وزن داریم
      چون برای لاغر شدن همیشه بهمون میگفتن باید رژیم بگیریم
      از بچگی یادمه بابام همیشه میگفت شبها نباید برنج بخوریم چون چاق کننده هست و هر موقع شب مامان برنج درست میکرد بابا بهش میگفت اینقدر شبها به بچه‌ها برنج نده چاق میشن و خودش با اینکه متناسب بود شبها برنج نمیخورد اگرم میخورد خیلی کم میخورد و من باور کرده بودم که شب برنج بخورم چاق میشم
      و اینکه زمانهایی که برای لاغری اقدام میکردیم اولین کار رژیم گرفتن بود که برنج و نون و ماکارونی رو نباید میخوردیم و واقعا هم نمیخوردیم وزن کم میکردیم ولی بعد از یه مدت دوباره شروع میکردیم به خوردن و دوباره اوضاع مثل قبل میشد و من همیشه ولع خوردن نون و برنج رو داشتم و همراه غذا باید نون میخوردم وگرنه سیر نمیشدم الان میفهمم که این فقط یه باور غلط بود که شکرخدا در حال اصلاح شدن هست .
      یادمه اوایل ازدواجم توی منزل یکی از دوستان شوهرم دعوت بودیم و صاحبخانه سر سفره یادش رفته بود نون بیاره و من دوبار بشقابم رو پر از غذا کردم و خوردم ولی سیر نشدم که شوهرم با تعجب گفت چقدر خوردی گفتم خب نون نیست وبعدش نون آوردن و من کلی خوردم ولی بازم احساس میکردم که سیر نشدم الان میفهمم که شوهرم چقدر خجالت کشیده بابت این رفتار من 🙃
      این فایل رو من ماه پیش هم گوش داده بودم و جالبه از همون روز که شروع کردم تا احساس گرسنگی نکردم چیزی نخورم روز دوم نوبت سونو و دکتر داشتم که خیلی مطب شلوغ بود و من ساعت ۱۱ از خونه رفتم بیرون و ساعت ۵ عصر برگشتم و جالبه که اصلا گرسنه ام نشد اگه مثل قبلا بود همش با خودم درگیر بودم که ای وای ناهار نخوردم الان معده ام درد میگیره الان سردرد میشم وخیلی توهمات دیگه . و اینکه با یادگرفتن این تکنیک ارزشمند استاد من تونستم بعد از سالها ۳ تا روزه توی ماه رجب بگیرم قبلا ماه رمضان رو هم زورکی میگرفتم یا اصلا نمیگرفتم . الان احساس میکنم که یاد گرفتم که احساس سیری رو درک کنم و وقتی سیر میشم دیگه به اضافه غذا کاری ندارم . بعد از یکسال و چند ماه که روی ترازو نرفتم اومدم پالتوی پارسالم رو بپوشم دیدم خیلی گشاد شده وسوسه شدم برم روی ترازو و وقتی عدد ۱۰۰ رو دیدم از خوشحالی اینقدر خندیدم که به جرات میتونم بگم چند ساله از ته دل نخندیده بودم و خوشحالی نکرده بودم چون ۲۲ کیلو کم کردم ولی فوری به خودم نهیب زدم که نباید با دیدن عدد روی ترازو به خودم مغرور بشم هنوز در ابتدای مسیر هستم و باید حواسم به خودم باشه و هر روز سعی کنم بیشتر یاد بگیرم و عدد روی ترازو رو فراموش کنم .بازم ممنون از استاد عزیز که این فایلها رو در اختیارمان قرار میدن .

      برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید. ثبت امتیاز
      امتیاز: 8 از 2 رأی مشاهده امتیاز دهندگان
      افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم
      مشاهده پاسخ ها
        آواتار ☺️s-moazamiy0🤗
        1399/12/14 23:21
        مدت عضویت: 1411 روز
        امتیاز کاربر: 734 سطح ۲: کاربر متوسطه
        محتوای دیدگاه: 22 کلمه

        سلام دوست عزیز.تغییراتتون رو بهتون تبریک میگم و خوشحالم ک لباسی رو ک دوسش داشتید رو پوشیدیت…ب امید شگفتی شدنتون تواین مسیر🙏🌹

        برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید. ثبت امتیاز
        امتیاز: 0 از 0 رأی
        افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم
        آواتار Salimeh
        1399/12/21 15:20
        مدت عضویت: 1460 روز
        امتیاز کاربر: 1015 سطح ۲: کاربر متوسطه
        محتوای دیدگاه: 19 کلمه

        دوست عزیزم بابت کاهش وزن و تغییرات چشمگیرتون بهتون تبریک میگم👏👏👏👏
        ان شاءالله بزودی جزو یکی از شگفتی سازان میشید🙏🌹

        برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید. ثبت امتیاز
        امتیاز: 0 از 0 رأی
        افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم
      آواتار faridehhasani5455
      1399/12/13 23:23
      مدت عضویت: 1820 روز
      امتیاز کاربر: 23548 سطح ۵: هنرجوی متوسطه
      محتوای دیدگاه: 448 کلمه

      گام‌ ششم

      سلام استاد و دوستانم

      کلمه رژیم برای من بسیار آزار دهنده است و خاطرات بسیار ناراحت کننده ایو برام یادآوری میکنه،از ۱۰ سالگی که مجبورن وارد رژیم شام نخوردن شدم ،متوجه شدم که کلمه رژیم =محدودیته ،بعد از اون اطرافیانم مدام چکم میکردن و توصیه هایی میکردن ،که مثلا برنج ۵ قاشق بیشتر نخور،نون یه کف دست ،شیرینی که اصلا،فست فود که ممنوع وووو

      و وقتی به متخصصین تغذیه مراجعه میکردم اونها هم طبق آموزش هاییکه دیده بودن برام نسخه های سختری مینوشتن و من سالها بخاطر نا آگاهی بازیچه دست اطرافیان بودم،،متنفر بودم از هر چی رژیمه ،خسته بودم از ورزش های سخت و اجباری ،برای من عادی و طبیعی بود که از اول صبح فکر سالاد و غذاهای رژیمی باشم ،همیشه یا در حال نخوردن بودم یا اگر هم میخوردم در حال ترس وعذاب وجدان بودم،

      از بیشتر غذاها میترسیدم و برای خودم ممنوعش کرده بودم با اینکه عاشقشون بودم ،یادمه بعضی از رژیم ها چند روز یک بار یه روز آزاد بودیم و من بیصبرانه منتظر اون روز بودم که تلافی کنم،عقده ای شده بودم ،وای الان که به خودم و زندگیم نگاه میکنم چقدر احساسم‌ خوب میشه،من ۱۵ ماهه هر چیزی دوست داشتم خوردم،رستوران بینهایت رفتم شاید یک روز در میون بیرون از منزل نهار و مخصوصا شام خوردم،قبلا که شام ممنوع بود ،شاید سالاد اجازه داشتم ولی الان هر زمان گرسنه میشم غذا میخورم،احساس آرامشی دارم که هیچ زمان از عمرم تجربه ش نکرده بودم و هر روز که با این سبک زندگی میکنم واحساس رضایت دارم ،اول از خدای خودم تشکر میکنم که منو با استاد آشنا کرد و بعد تو وجود خودم از استاد تشکر میکنم که این متد عالیو خلق کردن

      در مورد احساس سیری و گرسنگی که در دوره ها بصورت کامل یاد گرفتم که وقتی گرسنه هستم غذا مصرف کنم و به محض سیر شدن دست بکشم از خوردن ،متاسفانه من تجربه گرسنگیو زیاد دارم بدلیل رژیم‌های نامناسبی که داشتم و وقتی اسمی از رژیم میاد یاد گرسنگی های طولانی خودم میفتم،،چندین سال پیش ۱۵ روز یه رژیمی گرفتم به اسم پویا کاشانی که بسیار سخت بود ،نهار به نهار اجازه داشتم نصف سینه مرغ آبپز با یه کف دست نون بخورم ،انقدر برام سخت بود که یادمه یه شب بیرون رفته بودم ،تمام تابلوهای مغازه هارو پیتزا میخوندم انگار توهمی شده بودم ،۱۵ روز ۸ کیلو کم کردم ۱۵ روز بعدش که رژیمو رها کردم مجدد ۸ کیلو برگشت،

      تو این ۱۵ ماهی که در دوره هستم هر روز فایل گوش میدم،کامنت میخونم ،خودم مینویسم و در مسیر ساخت نقشه های ذهنی تناسب اندام هستم ،راهم درسته و میدونم به زودی به ساحل لاغری خواهم رسید و استاد و دوستانمو اونجا ملاقات خواهم کرد

      برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید. ثبت امتیاز
      امتیاز: 0 از 0 رأی
      افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم
      مشاهده پاسخ ها
        آواتار Salimeh
        1399/12/22 00:06
        مدت عضویت: 1460 روز
        امتیاز کاربر: 1015 سطح ۲: کاربر متوسطه
        محتوای دیدگاه: 43 کلمه

        مرحبا به استمرار و پشتکار و انرژی تون در این مسیر زیبا، به همین دلیل هم هست که جزو یکی از شگفتی سازان شدید و برای ما تازه واردها الگو و نمونه هستید👏👏👏🌹🌹🌹
        با آرزوی تناسب اندام و افکار برای شما و تمامی دوستان🫀💪🧠

        برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید. ثبت امتیاز
        امتیاز: 0 از 0 رأی
        افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم
          آواتار faridehhasani5455
          1399/12/23 23:40
          مدت عضویت: 1820 روز
          امتیاز کاربر: 23548 سطح ۵: هنرجوی متوسطه
          محتوای دیدگاه: 20 کلمه

          ممنونم سلیمه عزیز
          منم برای بودن دوستان عالی در مسیر رشد و تغییر خوشحالم و مطمینم همگیمون موفقتر خواهیم شد

          برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید. ثبت امتیاز
          امتیاز: 0 از 0 رأی
          افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم
      امتیاز کاربر: 19305 سطح ۶: هنرجوی پیشرفته
      محتوای دیدگاه: 428 کلمه

      سلام دوستان عزيز 🌺
      همسرم چند روز گذشته به من گفت اين كاري كه شما انجام ميدين نوعي رژيم غذايي هست و من به فكر فرو رفتم ،يادم اومد من وقتي رژيم ميگرفتم خودم رو از خوردن محروم ميكردم ولي حالا نه،وقتي رژيم بودم حس بدي داشتم ولي الان احساس خوبي دارم ،وقتي رژيم بود دلم ميخواست بخورم ولي سعي ميكردم نخورم ولي حالا هر وقت گرسنه باشم ميخورم ،وقتي رژيم بودم از خوردن ميترسيدم و غذاها رو چاق كننده ميدونستم ولي حالا با آرامش ميخورم چون ميدونم غذاها چاق كننده نيستن ،وقتي رژيم ميگرفتم داشتم روي جسمم كار ميكردم و حالا دارم روي ذهنم كار ميكنم ،وقتي رژيم ميگرفتم از نخوردن عذاب ميكشيدم ولي حالا از نخوردن لذت ميبرم ،وقتي رژيم ميگرفتم مطمئن بودم كه دوباره چاق ميشم ولي حالا ايمان دارم كه متناسب ميشم و متناسب ميمونم ،وقتي رژيم ميگرفتم سرعت تخريب رو بالا ميبردم ولي حالا سرعت تخريب اومده پايين و بدنم داره ترميم ميشه ، براي خودم كاملا واضح شد كه كاري كه من انجام ميدم نوعي رژيم نيست بلكه فرمولهاي ذهنينم رو اصلاح ميكنم و رفتارهاي غذاييم رو درست ميكنم و در نهايت يك انسان متناسب با افكار متناسب ميشم 👏👏👏👏😍😍😍😍البته من با همسرم بحث نكردم و نيازي نديدم كه قانعش كنم كه اين كار رژيم نيست ولي با اين حرف ايشون براي خودم اثبات كردم كه كار من اصلاح رفتارهاي غذايي هست نه رژيم 👌👌👌
      سه روزه كه من دارم اين تمرين عالي رو انجام ميدم ؛روز اول از صبح تا چهار بعد از ظهر چيزي نخوردم و واكنش بدنم سر درد و بي حالي و تمركز پايين بود و من كمي غذا خوردم تا اين واكنشها در من كم شد ،روز اول احساس كردم كه اين تمرين اذيتم ميكنه و خانوم ضد حال گفت ديگه ادامه نده و خودت رو اذيت نكن ، ولي من گفتم كه ادامه ميدم حتما روزاي بعد بهتر ميتونم انجامش بدم و نتيجه خوب بگيرم بنابراين روز دوم ادامه دادم و از صبح تا ساعت دو چيزي نخوردم و زماني كه احساس ضعف كردم كمي غذا خوردم ،جالبه كه احساس ميكردم روزه هستم ،روز سوم صبحانه نخوردم وتا كمي احساس ضعف و بي حالي كردم ،كمي غذا توي پيش دستي ريختم ريختم و قبل از اينكه غذام رو تموم كنم كاملا احساس سيري رو تشخيص دادم و ديگه نتونستم بخورم و خيلي احساس خوبي داشتم انگار به يك موفقيت بزرگ دست پيدا كردم و كلي كيف كردم كه با صبر و ادامه دادن تمرين تونستم به نتيجه خوبي برسم و خيلي برام شيرين بود 😍😍😍
      استاد ممنون ،انشاالله هميشه شاد و سلامت باشين 🌷🌷🌷خداياااا بينهايت سپاسگزارم ❤️

      برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید. ثبت امتیاز
      امتیاز: 0 از 0 رأی
      افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم
      امتیاز کاربر: 19305 سطح ۶: هنرجوی پیشرفته
      محتوای دیدگاه: 190 کلمه

      سلام دوستان عزيز 🌺
      كلمه رژيم منو به ياد تلاشهاي بي نتيجه ميندازه،منو به ياد محروميت ميندازه ،اين همه تلاش و محروميت و در آخر باز هم چاقي 👌بايد ترس از غذا خوردن رو فراموش كنيم ،با آرامش و لذت غذا بخوريم بايد ياد بگيريم از غذا نترسيم چون اون چيزي كه ما رو چاق ميكنه غذا نيست رفتارهاي نادرست ما بر اساس باورها و فرمولهاي چاق كننده ذهني ماست كه برامون عادت شده ،انسان هاي متناسب هم غذا ميخورن ولي طبق فرمولهاي متناسب كننده ذهني شون بنابراين غذاخوردن چاق كننده نيست و ترس نداره 👌👌 ما بايد فرمولهاي ذهني و رفتارهامون رو اصلاح كنيم ، بايد متوجه گرسنگي و سيري خودمون بشيم ،گرسنگي يه حس دروني هست كه در بدن ايجاد واكنش ميكنه مثل سر و صداي شكم يا ضعف ،ما بايد به مدت يك هفته تمرين داشته باشيم ؛وقتي حس كرديم گرسنه هستيم چيزي نخوريم تا واكنش اين حس رو در بدنمون متوجه بشيم و بعد با لذت و آرامش غذا بخوريم تا زماني كه اين واكنش ها در بدن رفع بشه و ديگه خوردن تموم 👏👏👏
      من آماده انجام اين تمرين و ديدن نتايج عاليش هستم😍😍😍ممنون استاد عزيز 👌👌👌🌺🌺🌺

      برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید. ثبت امتیاز
      امتیاز: 0 از 0 رأی
      افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم
      امتیاز کاربر: 3231 سطح ۳: کاربر پیشرفته
      محتوای دیدگاه: 131 کلمه

      سلام خدمت استاد گرامی و دوستان همراهم🌹
      گام ششم🌹
      من وقتی لاغر بودم قانون داشت غذا خوردنم و بی خودی غذا نمی خوردم ولی بعد که قانون غذا خوردنم تغییر کرد بخاطر بارداری و حرف اطرافیان دیگه طبیعی نبود و قانون نداشت و هر چیزی که میدیم می خوردم 🌹
      چاقی هم برام طبیعی نبود و مجبور بودم
      رژیم بگیرم و چون رژیم گرفتن سخت بود و طبیعی نبود خیلی زود نفرت می گرفتم و من عادت کرده بودم به پر خوری و برام سخت بود نخوردن و ورزش های سخت انجام دادن پس زود عصبی می شدم و بخاطر محرومیت غذایی خیلی زود خسته و ناامید می شدم و رها می کردم و عزاب وجدان می گرفتم🌹
      بارها و بارها با کلمه رژیم دست و پنجه نرم کرده ام و جنگیده ام و ناامید شدم و شکست خوردم و رها کردم چون طبیعی نبود🌹

      برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید. ثبت امتیاز
      امتیاز: 0 از 0 رأی
      افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم
      آواتار Nasrin Zamani
      1399/12/03 00:33
      مدت عضویت: 1857 روز
      امتیاز کاربر: 157 سطح ۱: کاربر مبتدی
      مدال طلایی
      محتوای دیدگاه: 705 کلمه

      به نام خداوند هدایتگر گام ششم ایا با رژیم میتوان لاغر شد ؟؟؟؟؟؟؟الان امروز دقیقا امروز فهمیدم که هیچ رژیمی هیچ انسان رو لاغر نکرده و اگر هم کرده موقتی بوده در ذهن همه افراد چاق رژیم با لاغر شدن است باور بسیار محکم و قوی عبارت وحشتناک رژیم ترس از نخوردن ترس کم خوردن ریشه بسیار از دلایلی که نمی توان لاغر شد رژیم باعث ناامیدی برای لاغر شدن می شود باور بسیار مهم و تاثیر گذار و مخفی است🙃🙃 بارها و بارها با کلمه رژیم دست و پنجه نرم کرده‌ام و با آن جنگیده ام و اکثر اوقات شکست خورده‌ام بارها تصمیم گرفتم که با رژیم و با سختی و رنج زیاد خودم رو تو محروم کردم از همه چیز و نعمتهای خوبه خداوند رو محدود کردم چه بلایی که سر خودم نیاوردم ولی ذهنم برخلاف میل من چه کارها نمی‌کرد غوغا به پا می گرد برو بخور این مقدار کم است یکم بیشتر بخور حرص و طمع به غذاها منو دیوونه می کرد حس تمام شدن آنها نرسیدن بهمن منو وسواس می‌کرد باحالی که من سیر سیر هستم ولی فرمول ها بهمن فشار عصبی وارد می کنند واقعاً وقتی من سیر هستم ولی چشمم هیچ وقت سیر نمی شود و بعد عذاب وجدان بعد از پرخوری زیاد منو دیوونه میکرد و هر بار که رژیم رو من رها میکردم در واقع داشتم اراده و تصمیم خودم را میشکوندم وقتی بارها تصمیم خودم را می شکستم و زیر پا می گذاشتم تبدیل به فردی ضعیف و سست اراده میشدم و قربانی فرمولهای چاق کننده و تاثیر مخرب رژیم منرو داغون میکرد رژیم به معنای واقعی یعنی وحشت احساس شکست احساس مواجه شدن با یک دیوار بتنی ۱ مانع یک حریف قدرتمند که مارو محکم روی زمین له میکنه تفاوت رفتار صحیح غذایی و رژیم گرفتن رو باید خیلی توجه کنیم نباید از غذاها به ترسیم و باید به مقدار نیاز بدن و بالا لذت و به راحتی مصرف کنیم رهایی از احساس رژیم خیلی لذت بخش هست💗💗💗 من واقعاً با این فایل استاد فهمیدم رژیم یک تله بسیار محکم و قدرتمند ذهن من است و من باید بپذیرم که غذای مصرفی من بیشتر از حد نیاز بوده و من نباید تصمیم بگیرم غذای خودم رو کم کنم باید ذهنم این تصمیم رو بگیره در این صورت تغییرات در من ماندگار میشه و از آنجایی که ذهن ما انسان ها راحت طلب است سعی در منصرف کردن ما دارد و از تصمیم و مسیری که در پیش رو گرفتیم تلاش خود را می کند که ما را بازگرداند😄😄😄 و مهمترین نقطه ضعف ما چاق ها ترس از خوردن و سال ها است که از طریق محیط جامعه خانواده وحشت زده هستیم وحشت بسیار زیاد نسبت به خوردن داریم چقدر زود باور می‌کنیم چقدر زود همه چیز رو بدون دلیل و مدرک باور کردیم نسبت به همه مواد غذایی وحشت داریم آلرژی داریم میترسیم حتی با نگاه کردن به مواد غذایی حتی آب خوردن این چقدر باور مسخره هست در ذهن ما چاق ها خوردن برابر با چاقی ثانیه هست الان فهمیدم که خوردن من رو چاق نمیکنه بلکه بد خوردن و اشتباه خوردن من را چاق میکنه و کلی دلیل دیگه که غذاها برای من و افراد متناسب یک جور عمل میکنه و ما چاق ها به دلیل فرمول های اشتباه و ترس از خوردن تاثیر چاق کنندگی داره من واقعا سعی کردم یک هفته حرف های استاد را اجرا کنند ولی در بعضی از مواقع نمیتونستم قاطی میکردم ولی دوباره به خودم میگفتم من یک شبه چاق نشدم که بخوام یک شبه لاغر بشم و امکان داره خطا کنم باید آرام و آرام بروم چند روز به دلیل مسافرت از گروه جدا شدم ولی فکرم و ذهنم درگیر حرفهای استاد بود هر لحظه هر حرف ش توی ذهنم یک جرقه میزد و با گوش دادن به فایل هاش سعی می کردم حرف های گفته شده را انجام بدم ولی بعضی مواقع نمیشد واقعاً خدا را شکر می کنم که دوباره به مسیر برگشتم و واقعاً مسیر خیلی لغزنده است باید مواظب باشم و بیشتر و بیشتر سعی و تلاش کنم و ذهنم را متمرکز کنم خدا را شکر می کنم استاد مهربان از شما بسیار تشکر می کنم و خدا رو سپاسگزارم که در این مسیر قرار گرفتم پیش به سوی هدف

      برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید. ثبت امتیاز
      امتیاز: 8 از 2 رأی مشاهده امتیاز دهندگان
      افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم
      آواتار فاطمه
      1399/11/20 08:52
      مدت عضویت: 1871 روز
      امتیاز کاربر: 334 سطح ۱: کاربر مبتدی
      دیدگاه فنی
      محتوای دیدگاه: 1,568 کلمه

      باسلام اولین فوت کوزه گری راه لاغر شدن بطورصریح وواضح رونشون دادیم چقدر حس خوبی بهم دست داد وواقعا سردرگمی ها وسوالات مبهم رو روشن کرد چون دردوره رایگان بصورت کلیدی مطالب رو بیان کرده بودید بااینکه مطمئن شدم بهترین راه رسیدن به لاغری از طریق ذهن هست اما در قسمت فایلهای رایگان; نظم وترتیب واصول اساسی راه کارها ومرحله تمرینات عملی به این روشنی نبودوهمینطور فایلهای صبحگاهی که شگفتی سازان از ان یاد می کردند وهروقت شگفتی سازان که دوره را خرید کرده بودند رو میدیدم خیلی امیدی به رسیدن به لاغری به این زودیها; رو نداشتم ودچاد سردرگمی بودم چون میدونستم ممکنه دردوره رایگان خیلی اتفاق جالبی برای تناسب شدنم نیو فته چون مطالب وراه کارهای اصل; ونوع عملکرد وروشهای پذیرش راحت تر ذهن وارام شدنش همراه فوت کوزه گریها ش در فایلهای هزینه دار هست و; البته می فهمیدم که بسیار منطقی وعادلانه وانصافا حق مطلب هم همین هست .وچون نمی تونستم هزینه رو تهیه کنم ته دلم امیدوار نبودم وخیلی با شوق حرکت نمی کردم بخصوص وقتی عکسها ونوشته های شگفتی سازان را میدیدم ومی خوندم که چقدر خوشحالند وتجربه های عالی درزمان کمی بدست اوردند .ازخدامتشکرم که درذهن شما گذاشتن این دوره که نمادی ازدوره هزینه داراست رو برایمون گذاشتید واز شما برای زحمت تهیه این فایل بخاطر توجه وعلاقه تان برای درمسیر سلامتی وارامش وتناسب اندام گرفتن هرچه بیشتر افراد چاق بسیار کرده بودسپاسگزارم ⚘;در این مسیر بعد ازبه ارامش رسیدن ذهن وشناسایی عادتهای غلط واگاهی به رفتار صحیح برای جایگزین کردن عادات وباورهای صحیح به جای باورهای غلط استفاده از این راهکارهای درست مرحله به مرحله موًثر ترین راه رسیدن به تناسب هست .منکه با گوش کردن به این فایلتون باور کنید عجیب راحت شدم که بالاخره راه کارهای اصلی رادیدم وحالا با اطمینان بهتر وسریعتر وراحت تر واسانتر ادامه میدم .از اول شروع گام اول بخاطر ذوق وشوق این دوره در; دو روز اول بدون اینکه کاری کنم اصلا گرسنه نشدن واخرشب درواقع به زور غذا خوردم شاید تلقین این مطلب; بوده که بالاخره ناجی رسید وراه کارهای اصلی پیش اومد .
      کلمه رژیم برام خوشایند بود چون برایم یک راه تناسب اندام
      ; بود ووقتی رژیم داشتم حداقل تا دوسا ل تناسبم حفظ می شد وچون من رژیمم از برنامه خاصی نبود فقط به دلخواه خودم نمی خوردم برام خیلی سخت نبود بخصوص چون در روزهای خاص دینی روزه بودم تقریبا یک عادت بود ولی از انجا کلمه رژیم سخت می شد که بعد از زحمت کشیدن دوباره بدون اینکه متوجه بشم به حال اول وگاهی با اضافه وزن بر می گشتم واین حالت کلمه رژیم را در ذهنم خیلی سخت وزجراور معرفی میکرد البته محدودیت ومحرومیت غذایی که دررژیم گرفتن; برایم راحت به نظر می رسید الان دیگر ناراحت کننده بود چون نتیجه ای نداشت . رژیم گرفتن ومحدودیت ومحروم بودن از خوردن رامسئول بازگشت به حالت اولیه نمی دانستم بلکه عوامل بیرونی را مقصر می دانستم ومتوجه نبودم که رژیم گرفتنم برای وزن کم کردنم به قیمت حسرت نخوردن وحرص وولع داشتن در خوردن که همان ترس از خوردن است را درمن به شکل رژیم گرفتن ونخوردن خودش رانشان داده است⚘
      کلمه رژیم تاثیر بسیار عمیقی در ذهن ما گذاشته وبرای کم رنگ کردن وتغییر این ردپای قوی ورهایی از فشار ناشی از تاثیرات کلمه رژیم باید انرژی زیاد به وسیله انجام تمرینات برای رسیدن به رفتار صحیح درجهت; لاغر شدن وبا توجه ودقت به; اعتمادواطمینان داشتن که تغییرات انجام می شود باید باشد کلمه رژیم همان باورها والگوهای گول زننده وتشویق کننده به سمت چاقی است; .کلمه رژیم باعث مقاومت بیشتر ما برای زود سیر شدن ودرنهایت بیشتر شدن اشتها در اثر; داشتن دید محدودیت ومحرومیت نسبت به غذا وحرص و ولع وحسرت خوردن ونخوردن را دربر دارد.کلمه رژیم برایمان یاداور بحران و زجر وفشارهای روحی وجسمی واسیبهای ناشی از ان درذهن ماست .رژیم کلمه ترسناک برای تخریب ذهن هست برای صادر کردن مجوز راحت تر واسان تر درجهت چاقی حرکت کردن .متاسفانه کلمه رژیم در ذهنمان انقدرمحکم ریشه کرده فکر میکنیم رژیم گرفتن حتما مساوی لاغر شدن است وخوردن برابربا چاقی است .
      قطعا این باور غلط است نتیجه رژیم گرفتن خود وافراد زیادی را دیده ایم که مدتی اثر گذار ولاغر کننده بوده وبعد از مدتی یا برگشت به وزن وحالت اولیه رادارد ویا ازدیاد وزن علت رژیم گرفتن ما ترس از خوردن و اشنا نبودن با چگونگی رفتار صحیح غذایی وخوردن; ماست.ماباید; دهنمان را از رژیم گرفتن واثرات منفی ان جدا کنیم ورفتار صحیح غذایی را جایگزین کنیم که برای اینکار باید ابتدا ارامش ذهن را نسبت به خوردن با پیدا کردن روش صحیح خوردن به ذهن برگردانیم وبرای این کار باید ترس از خوردن را برداریم وبا درست خوردن احساس ارامش برای خوردن را به ذهن برگردانیم .وقتی ترس و فشار زجروحسرت نخوردن وحرص وولع خوردن را با نگرفتن رژیم وحذف کلمه رژیم از ذهن با روشهای مورد قبول ذهن برداریم ان وقت است که ذهن خالی از ترس ونگرانی غذا خوردن میشود وبعد میتوان اصول درست خوردن را با اگاهی وروشهای درست وارد ذهن کرد. عادات ورفتارهای نادرست غذایی مثل کم خوردن وخاص خوردن ومحروم ومحدودکردن خود از مواد غذای; باعث عدم داشتن احساس خوب خوردن درما می شود.برای احترام به بدن وذهن خود وشکر گزاری از نعمات خدا باید خورد وبه اندازه وبه موقع گرسنگی وبا لذت واحساس خوب وبدون توجه به چاقی خورد وترس از خوردن راکنارگذاشت;⚘ غذا باعث چاقی ما نیست بلکه چگونگی رفتار ما با غذا ما را چاق می کند رفتارهایی از قبیل زیاد خوردن بعد از سیر شدن باز هم خوردن اصلا احساس گرسنگی نکرد ن وخوردن پشت سرهم
      درواقع ارامش ذهن برای صحیح خوردن خود رژیم است زیرا نتیجه اش لاغری می باشد.یعنی وقتی چاق شدیم با شور واشتیاق ولذت باحجم زیاد دردفعات زیاد غذا خوردیم وذهن لذت این خوردن را چشیده وقتی ما می خواهیم رژیم بگیریم ونخوریم درواقع داریم لذت خوردنی که ذهن خاطره شیرینی از ان رادارد راازا او بگیریم قطعا ذهن راحت طلب واسان خور این سختی محرو شدن از خوردن را نمی پدیرد ومقاومت می کند برای همین رژیم گرفتن برایمان سخت است .چون ذهن مرکز ایجاد رفتارها وعادات ماهست پس هر تغییری باید بارضایت ذهن باشد برای لاغر ومتناسب شدن هم باید تغییر در عادات غذایی و ایجادرفتار صحیح خوردن از ذهن اغاز شود. برای غلبه برترس خوردن باید ذهن را باخوردن به موقع که همان گرسنه شدن وخوردن به هنگام گرسنگی است ارام کرد وبرای اینکه عادات غذایی صحیح رو به اون نشون بدیم باید به هنگام سیری دست از خوردن برداشت نه به حد خفگی خور د تا به ارامی وکم کم ذهن بتواند بپذیرد حسرت وحرص وولع نداشته باشد چون مطمئن شده که دیگر محدودیت ومحرومیت ندارد ومیتواند بخور د وانوقت قدرت به موقع فرمان خوردن درموقع گرسنگی وبه اندازه خور ن ودست کشیدن بعد از سیر شدن رابه اسانی ولذت واحساس خوب خوردن به ما می دهد. پس چه موقع بخوریم زمانیکه گرسنه می شویم .خوب حالا نشانه گرسنه شدن چیست ؟برای دریافت احساس گرسنگی باید واکنش درونی بدن نسبت به احساس گرسنگی را که همان واکنش شکم ومعده یعنی شنیدن صدای قارو قور شکم یا احساس ضعف شکم یا مور مور شدن دستها را تشخیص دهیم انوقت میتوان خورد البته برای اینکه نتیجه بهتری بگیریم بهتره که به محض احساس گرسنگس فوری غذا نخوریم کمی تامل کنیم تا اثار واکنش درونی شکم ظاهر شود بعدهرغذایی که دوست داریم بدون فکر کردن به داشتن کالری ویا اثر چاق کنندگی ان به میزان لازم وبا احساس خوب وبا ارامش بخوریم .میزان لازم یعنی تا حد سیری خوردن .حدسیری خوردن یعنی بخور تا دیگه واکنش درونی شکم از بین رود .البته درابتدای انجام این رفتار صحیح غذایی چون ذهن عادت نکرده باید خودمان به علامت سیر شدن توجه کنیم اما به مرور زمان وبا تکرار رفتارهای صحیح ذهن به این رفتار جدید عادت کرده وشما را ازسیر شدن اگاه می کند .برای اینکه ذهن ارام ارام سیری رابپدیرد باید حواسمون باشه که توجه کرد که نباید لقمه هارو بشماریم یا توجه به مقدار خوردن داشته باشیم چون این حرکت ما یعنی کنترل خوردن و بازهم توجه ذهن به چاقی. 🌻
      چون احساس سیری یک درک درونی است باید با تکرار وتمرین رفتار درست غذایی در ذهن تشخیص داده شود وبطور خودکار بعد از سیرشدن دیگر نخورد .رسیدن به نتیجه زمانی صورت میگیرد که ذهن به ارامش رسیده باشد واگر به ارامش برسد بطور خودکارمیزان خوردن وموقع خوردن را اعلام میکند وبه موقع فرمان گرسنگی وسیری می دهد افراد متناسب دارای همین ویژگی هستند که بعد از سیری حتی یک قاشق بیشتر نمی توانند بخورند. الان دو روزه که موقعی که واقعا گرسنه شدم وواکنش درونی ظاهر شده غذا خوردم واز غذایی که دوست داشتم با لذت وبدون ترس خوردم وهنوز خیلی سیر نبودم که به دلخواه دست از خوردن برداشتم چون هنوز پیام سیری را متوجه نشدم خوب بود اذیت نشدم ولی چند ساعت بعد کمی گرسنه شدم ولی با حال خوب نخوردم ببینم چی میشه تا ساعت بعد ازظهر باز غذا رو با لذت وارامش وحال خوب خوردم و قبل از سیر شدن که هنوز کمی گرسنگی را احساس میکردم با میل ورغبت خودم نخوردم واحساس بد حسرت وولع غذا را نداشت .البته به میل خودم نه به فرمان مغز ریزه خواری نکردم .ببینیم تا هفته دیگه چی میشه .تمرین خوب وبا حال ومورد اطمینانی بود که با رضایت وشادی وحال خوب انجام دادم حتما نتیجه خوبی داره.باردیگر از خدا بابت همه چیز واز شما استاد وانسان گرامی بابت به اشتراک گزاردن نتیجه اگاهیها وتجربیاتتان دراختیار ما برای حل مشکل اضافه وزن ورسیدن به ارامش ما و زحمت تهیه دوره بسیار قدر دانی میکم نگاه خدا هر لحظه در زندگیتان🌷

      برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید. ثبت امتیاز
      امتیاز: 3 از 1 رأی مشاهده امتیاز دهندگان
      افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم
      مشاهده پاسخ ها
        آواتار Salimeh
        1399/12/22 14:38
        مدت عضویت: 1460 روز
        امتیاز کاربر: 1015 سطح ۲: کاربر متوسطه
        محتوای دیدگاه: 342 کلمه

        بسیار عالییییییییی بود دوست عزیز و لذت بردم👌👌👌👏👏👏🌹🌹
        اول اینکه منم مثل شما فکر میکردم با دوره های رایگان نمیتونم لاغر بشم و به نتیجه دلخواه ام برسم و حتما باید دوره های هزینه دار رو تهیه کنم تا به نتیجه مورد نظرم برسم، این غیر قابل انکار هست که دوره های هزینه دار خیلی منسجم و بهتر و پیشرفته تر و فایل ها و تمرینات بیشتر و عملی تر دارد و استاد عزیز زحمات فراوانی بابت آن متحمل شدند، اما این تصور و باور من راجب این دوره های رایگان خودش یه جور مانع ذهنی و مقاومت ذهنی برای رسیدن به لاغری هست که چون الان نمیتونم دوره های هزینه دار رو دریافت کنم پس این دوره های رایگان هم پاسخ منو نخواهند داد و به نتیجه دلخواه نمیرسم، در صورتیکه این فقط بهونه و مانع ذهنی من هست که بخواد منو از مسیر اصلی خارج کنه، درسته که مسیر اون دوستان آسفالت هست و خیلی راحتر و سریع تر میتونن حرکت کنند و من در مسیر خاکی هستم و سرعت کمتر و سختی و زحمت بیشتری باید بکشم اما مهم اینه که مسیر من درست انتخاب شده و مطمئنم مسیرم درسته و بالاخره و یه روزی به مقصدم میرسم…
        دقیقا درسته دوست من، رژیم برای منم همیشه حرص و ولع خوردن رو زیاد میکرده، و هیچوقت با لذت و خیال راحت و آسوده و بدون ترس و استرس غذا نمیخوردیم… ما درک پیغام سیری و گرسنگی رو یاد نگرفتیم و تجربه نکردیم و الان زمان این رسیده که با راهنمایی و فایل های استاد و انجام و عمل کردن به تمرین ها و تکرار و تمرین و مداومت و استمرار اینو یاد بگیریم و نتیجه اون هم به صورت ناخودآگاه توی جسممون نشون داده میشه…
        دیگه وقت و نوبت این رسید که تمام عوامل تعیین کننده بیرونی رو بریزیم دور و به ندای دورن خودمون گوش کنیم، به بدن خودمون و به ذهن خودمون و احساس خودمون اعتماد کنیم و احترام بگذاریم
        اینجاست که شاعر میگه:
        بیرون ز تو نیست هر آنچه که خواهی تویی
        با آرزوی تناسب افکار و اندام برای شما و تمامی دوستان🧠💪🫀

        برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید. ثبت امتیاز
        امتیاز: 0 از 0 رأی
        افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم
          امتیاز کاربر: 6196 سطح ۳: کاربر پیشرفته
          محتوای دیدگاه: 45 کلمه

          سلام دوست عزیز
          مسیر فایل های رایگان را با دوره های آموزشی مقایسه نکنید با تقلا کردن های بی نهایت آدم که دنبال لاغر شدن به روش های مختلف هستند مقایسه کنید
          در این صورت فایل های رایگان یک آزادراه لاغری برای شما محسوب خواهد شد

          برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید. ثبت امتیاز
          امتیاز: 0 از 0 رأی
          افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم
            آواتار Salimeh
            1399/12/23 01:52
            مدت عضویت: 1460 روز
            امتیاز کاربر: 1015 سطح ۲: کاربر متوسطه
            محتوای دیدگاه: 97 کلمه

            جسارت بنده رو ببخشید استاد جان🙏
            بیشتر منظور من این بوده که اگه الان بنده یا این دوست عزیز یا افرادی مثل بنده هزینه پرداخت دوره های اصلی رو ندارند نباید این تصور رو بکنند که با این دوره های رایگان به هدف شون نمی رسند که این فکر و تصور یه مانع برای رسیدن به هدف محسوب میشه، با همین دوره های رایگان ارزشمند هم میشه به هدف رسید
            روش لاغری با ذهن که اصلا قابل مقایسه با روش های مختلف لاغری دیگه نیست، چون توی اون روش های ما هیچوقت به مقصد نرسیدم و قرار نیست برسیم…

            برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید. ثبت امتیاز
            امتیاز: 0 از 0 رأی
            افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم
      آواتار angelikia4040
      1399/11/19 22:07
      مدت عضویت: 1561 روز
      امتیاز کاربر: 317 سطح ۱: کاربر مبتدی
      محتوای دیدگاه: 200 کلمه

      سلام استاد گرانقدر ،من از کلمه رژیم احساس بدی بهم دست میده احساس محدودیت ،احساس محرومیت از تمامی نعماتی که خداوند متعال برای همه بندگانش آفریده ممنونم از شما که این مانع مخفی رو برای ما آشکار کردید و پرده از اون برداشتید من همیشه از خوردن ترس دارم همیشه فکر میکنم بیشتر غذا خوردم حتی اگر مقدار غذا کم باشه توی خانواده همه اعضای خانواده میگن مامان غذای شما اندازه غذای یک بچه است از همه کمتر می خورم ولی از همه چاق تر هستم امروز سعی کردم آرام و با لذت بخورم یاد شما افتادم توی همه لایو های اینستا چنان شما با لذت غذا می خورین که برای من جای تعجب بود که چرا شما با اینکه از همه مواد غذایی مصرف میکنید چرا متناسب هستید امروز اولین روز توی عمرم بود که با لذت واقعی و بدون ترس غذا خوردم و احساسی رو تجربه کردم که اولین بار بود و همونجا خدا رو شکر کردم و چنان احساس سیری کردم که خیلی لذت بخش بود و تصمیم دارم که این تمرین طلایی رو که شما رایگان در اختیار ما گذاشتید با جان و دل و با عشق انجام بدم و از شما استاد مهربانی ها ممنونم

      برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید. ثبت امتیاز
      امتیاز: 0 از 0 رأی
      افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم
      آواتار darya.69.ft
      1399/11/17 00:58
      مدت عضویت: 1722 روز
      امتیاز کاربر: 713 سطح ۳: کاربر پیشرفته
      محتوای دیدگاه: 443 کلمه

      سلام خدمت استاد عزیز ودوستان گرامی🌹
      جلسه ششم و آموزش واژه رژیم و آثار وتبعاتش
      راسیتش من مثل دوستان تجربه ای ندارم😔و دنیای خورد و خوراک من با رژیم بیگانه هست 😂 یعنی هیچ وقت رژیم نگرفتم 😊 نمیدونم حالا باید خوشحال باشم یا ناراحت🤔
      ولی خودمونیم واقعاااا این کلمه رژیم خیلی حال خراب کن هستاااا
      امروز استاد از احساس درونی گفت و واکنش های اون خب حالا این احساس درونی و واکنش ها با رژیم چطوری میشه🤔
      رژیمی که روح و روان تو‌درگیر میکنه و اونو بازیچه دست خودش میکنه و باعث میشه باور کنی بی اراده هستی و تنبل ، اعصابت خرد میشه که چرا من باید اینقدر زجر بکشم و چرا من چاق آفریده شدم و چرا مردم خیلی راحت با دل خوش بهترین غذا ها رو میخورن و من باید با حسرت به خوراکی ها نگاه بکنم و نخورم و فقط‌ زندگی‌رو به کام خودت تلخ بکنم و خجالت زده باشم به خاطر داشتن این اندام زشت که مدام خودتو زیر ذربین اطرافیانت میبینی وحسرت رفتن به جاهایی که دوس داری و پوشیدن لباس های خوشکل و شاد به دلت میمونه تازه اینا که تنها نیست فکر و خیال تجویز دکتراهای فامیل هم هست که الحمدالله همشون دکترای رژیم هستن که حسابی روی اعصابت رژه میرن که فلان دارو بخور برا لاغری خوبه فلان غذا نخور که چاق میشی و ورزش کن و کم بخور آخرشم بعد از این همه کلنجار ذهنت میگه اصلا تو جمع نرم بهتره باز حالت گرفته میشه و تنها میمونی فشارخون بالا تب شدید و ضعف و بیحالی و صدای قارو قور شکمت که داد میزنه من غذا میخام حالا دیگه از این بدتر نمیشه بری سر یخچال و غذا های خوشمزه ای که ازشون محروم شدی به خاطر رژیم هم بهت چشمک بزنن 🤤 اونوقت دو دل میشی یه حالی داری🤪 ندای درونت میگه نخور چاق میشی تو الان توی رژیمی فقط کاهو کلم و سالاد گیاه خواری و تکه های کف دستی نون و ۶تا قاشق تو برنامه ات هست اما واکنشت چیه 🤔 دستت میره سمت غذا و یه ناخونکی میزنی و میخوری با ترسم میخوری چرا چون ۱۰۰ تا کالری اضاف شد🤪 باز یه ناخونکی دیگه و۱۰۰تا دیگه 🤪 این ترس خوردنه خودش ویرانگر تره تا خود خوراکه
      حیف روزهایی که ۱۰۰‌تا ۱۰۰‌کالری شمردیم و الکی به بطلان گذشت
      حالا بیایم تلافی‌کنیم و جبران اون روزها بکنیم و حرف‌ استاد دلسوز و مهربون مون رو اجرا کنیم قشنگ باخیال راحت و به اندازه و به‌موقع از خوراکی های خوشمزه استفاده کنیم و از خوردنشون لذت ببریم و بیخیال فکر و خیال های حال بد کن‌ باشیم😊خواستن توانستن است 😊ایام به کامتون خوش🌹

      برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید. ثبت امتیاز
      امتیاز: 0 از 0 رأی
      افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم
      آواتار zary.ahmadi
      1399/11/15 12:06
      مدت عضویت: 1579 روز
      امتیاز کاربر: 10212 سطح ۴: هنرجوی مبتدی
      محتوای دیدگاه: 540 کلمه

      سلام به استاد محترم و دوستان همرا.
      گام ششم:آیا با رزیم لاغری می توان لاغر شد-تا یادم می اید که مدتی است از رژیم خبری نیست و من همچنان متناسب و متناسبتر می شوم فوق العاده خوشحالم و اصلا به رژیم و تبلیغات کاری ندارم.و کلا از زندگی من بیرون رفته اند. وقتی با فرمول های درست آشنا شدم بر من اثبات شده که رژیم باعث لاغری نمی شه .تغییرات زیادی در من ایجاد شده مثلا خوردن چایی بجای هر روز که فراوان چایی می خوردم بدون هیچ سختی تبدیل شده به یک وعده در هفته -نترسیدن از خوردن غذا-موقعی که احساس گرسنگی دارم غذا می خورم-سه وعده غذایی که رسم و عادت تمام خانواده هاست دیگر نیست بستگی دارد که کی گرسنه باشم -یعنی خودم تعیین می کنم غذا را نه اینکه غذا برام تعیین کند وبه من بگوید صبح است باید صبحانه بخورید با بگوید ظهر شد وقت ناهار و همچین بگوید شب شد شام بخور ودر بین تعیین کند میوه و تنقلات دیگه از این خبرها نیست چون خودم غذا خوردن -و چه موقع خوردن- و چگونه خوردن- را تعیین می کنم ابن ها خیلی تغییرات عظیمی هستند که در من بوجود آمده‌اند و توی این هفته با فرمولی که استاد راهنمایی کردند که همراه واکنش به سمت غذا خوردن بروی متوجه تغییر دیگری شدم که در طول شبانه روز یک وعده غذای اصلی خوردم بدون هیچ رنج و ناراحتی چون رژیم نبود چون می دونستم هر لحظه گرسنه باشم نه محروم و نه محدود هستم بالکه بر عکس رها و آزاد هستم و همی احساس خیلی لذت دارد و متوجه شدم که از قبل کمتر هم می خورم از جایی که گاهی وقتها از بیرون غذا می گیریم اتفاقا تو این هفته یک بار از بیرون غذا گرفتیم و نکته جالب اینجاست که همیشه برای من و همسر یک غذا کافی است که باهم می خوریم با هم نصف می کنیم و واقعا هم سیر می شویم اما این هفته همون نصف غذا را هم کامل نخوردم که شوهر تعجب کرد و گفت چرا نمی خوری و من گفتم نمی تونم و شوهر خودش غذای من را تموم کرد این هم یک تغییر جدید با یک احساس خوب .تغییر دیگه ای که تو این هفته داشتم چون تمرکز داشتم به واکنش شکمم اگر بی اختیار دستم می رفت سمت یک خوردنی خیلی سریع ذهنم نجوا می داد چرا دوست داری بخوری آیا گرسنه ایی آیا شکلش تو را وسوسه کرده آیا بوی خوبی دارد و با این نجواهای ذهنی بی اختیار می کشیدم کنار و متوجه شدم که این فقط یک عادت است که گاهی وقتها بی اختیار دستت می رود سوی یک خوراکی و این عامل بیرونی است و اونون نجواه که به من هشدار داد احساس درونی است .و تمام این هفته من به واکنش شکمم توجه داشتم و وقتی گرسنه می شدم بلافاصله سوی غذا نمی رفتم منتظر واکنش بودم که همون سر و صدای شکم و گاهی نجوای ذهنی می گفت تو که رژیم نیستی ولی مثل رژیم عمل می کنید که یادم اومد استاد گفتند گول این نجوای ذهنی را نخورید فقط منتظر واکنش باشید .تمرین بسیار مفید و اموزند بود ممنونم استاد انشالا که همیشه خوب و سلامت و سرشار از انرژی و سعادت بیکران باشید.

      برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید. ثبت امتیاز
      امتیاز: 3 از 1 رأی مشاهده امتیاز دهندگان
      افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم
      امتیاز کاربر: 18348 سطح ۵: هنرجوی متوسطه
      مدال طلایی
      محتوای دیدگاه: 734 کلمه

      تمرین گام ۶

      دوستی که با تمام تلاشش وتمرین وتکرار دوره چرا لاغر نشده بود ؟
      باور مخفی که در ذهن این دوست وجود داشت با کنکاش استاد کشف شد واین باور مخفی کلمه رژیم بود ورژیم برای هر شخص بازگو کننده احساس بد وخاطرات سخت است بارها در زندگی رژیم گرفتیم ادامه دادیم ولی دست آخر خسته میشدیم ورژیم را میشکستیم ودر واقع اراده خودمون را میشکستیم وآخر سر احساس ناتوانی در لاغر شدن را داشتیم چون از غذاها میترسیدیم وفکر میکردیم این غذا ها هستند که مارا چاق میکنند بنابراین به رژیم پناه میبردیم در صورتیکه غذا ها مارا چاق نمیکنند بلکه این رفتار ما با غذا است که مارا چاق میکند وقتی رژیم میگیریم اولش خیلی شارژیم واحساس خوب داریم اراده قوی داریم میگیم تا آخرش میرم ونتیجه میگیرم اما بعد از مدتی خسته میشیم ورژیم حکم شکنجه برای ما محسوب میشه چون موافقت ذهن را نگرفتیم وذهن هیچ نقشه ایی برای کم کردن وزن ما نداره بنابراین جنگ بین ذهن و تحت فشار گذاشتن جسم بوجود میاید پس از مدتی نیمه کاره رژیم را رها میکنیم حالا تبدیل شدیم به یک آدم پرخاشگر یا کم طاقت دیگه اهمیتی به چاقتر شدن نمیدیم میگیم هرچی میخواد بزار بشه وهمین باعث برگشت وزن به حالت قبل ویا حتی بدتر از قبل میشه واین خاطرات در ذهن ما بصورت یک باور نگهبان باقی میماند ومانع از روند لاغرشدن میشود وقتی وارد دوره لاغری با ذهن میشویم با شروع دوره اول به آرامش ذهنی میرسیم بعد ترس از غذا خوردن را فراموش میکنیم یاد میگیریم که غذا خوردن ترسی نداره فقط باید آشغال به بدن امان نرسانیم وبیشتر از حد نیاز امون نخوریم چاقی ما بخاطر رفتار وعادات اشتباه غذایی است در این دوره رفتار وعادت های درست را یاد میگیریم وبه صورت درست غذا میخوریم خود بخود ذهن ما تصمیم میگیرد که کمتر غذا بخوریم نه این که با رژیم کم بخوریم سالها از خوردن ترسیدیم از چاق شدن ترسیدیم فکر کردیم این غذا ها هستند که مارا چاق میکنند فقط با آموزش درست میتوانیم این ترسها را ا ز بین ببریم یاد میگیریم چطور اشتهای خود را کنترل کنیم بدون رنج وسختی دیگه لازم نیست کالری را بشماریم یا لقمه ها را بشماریم یاد میگیریم با غذا طوری رفتار کنیم که بطور ناخود آگاه به اندازه نیاز بخوریم وسیر شویم ودر آرامش باشیم وقتی یاد میگیریم که نقطه گرسنگی چیست و پیغام سیری کی به ما میرسد دوراه استاد پیشنهاد کردند
      حس عصبی وحس درونی
      احساسات درک درونی است اگر ادامه پیدا کند بصورت واکنش در بدن خودشو نشون میده
      احساس گرسنگی درک درونی است که با ادامه آن واکنش هایی در بدن بوجود میاید که نشان میدهد بدن نیاز به غذا دارد حداقل یک هفته تمرین کنیم بدن کاملا گرسنه شود وواکنش نشان دهد وبه اندازه ایی غذا مصرف کنیم که آن واکنش برطرف شود اینطور میتوانیم نقطه گرسنگی وسیری را پیدا کنیم من خودم با این تمرین به راحتی یاد گرفتم کی گرسنه ام وچه وقت سیر میشم تمرین عالی است وبعد از غذا خوردن به احساس اول توجه کنیم واکر این احساس خوب بود یعنی در مسیر هستیم احساس بهترین نشانه است که ما متوجه میشویم آیا رفتارمون درسته یا نه باید یاد بگیریم از خوردن نترسیم واین ترس را از بین ببریم وبه خودمون و بدن امون اعتماد کنیم چون با این روش لاغری با ذهن در مسیر درست قرار میگیریم توجه به لاغر شدن داشته باشیم وباور های مخفی را مثل فکر کردن به غذا ویا باورهای دیگر را شناسایی کنیم تا همیشه بتوانیم در مسیر سبز لاغری با ذهن باشیم ودر نتیجه به موفقیت دست پیدا کنیم
      با تشکر از استاد عزیزم

      برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید. ثبت امتیاز
      امتیاز: 8 از 2 رأی مشاهده امتیاز دهندگان
      افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم
      مشاهده پاسخ ها
        آواتار Salimeh
        1399/12/22 21:45
        مدت عضویت: 1460 روز
        امتیاز کاربر: 1015 سطح ۲: کاربر متوسطه
        محتوای دیدگاه: 17 کلمه

        بسیار عالییییییییی دوست عزیز 👏👏👏🌹🌹🌹🌹
        با آرزوی تناسب افکار و اندام برای شما و تمامی دوستان عزیز 🧠💪🫀

        برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید. ثبت امتیاز
        امتیاز: 0 از 0 رأی
        افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم
      امتیاز کاربر: 18348 سطح ۵: هنرجوی متوسطه
      مدال طلایی
      محتوای دیدگاه: 731 کلمه

      دوستی که با تمام تلاشش وتمرین وتکرار دوره چرا لاغر نشده بود ؟
      باور مخفی که در ذهن این دوست وجود داشت با کنکاش استاد کشف شد واین باور مخفی کلمه رژیم بود ورژیم برای هر شخص بازگو کننده احساس بد وخاطرات سخت است بارها در زندگی رژیم گرفتیم ادامه دادیم ولی دست آخر خسته میشدیم ورژیم را میشکستیم ودر واقع اراده خودمون را میشکستیم وآخر سر احساس ناتوانی در لاغر شدن را داشتیم چون از غذاها میترسیدیم وفکر میکردیم این غذا ها هستند که مارا چاق میکنند بنابراین به رژیم پناه میبردیم در صورتیکه غذا ها مارا چاق نمیکنند بلکه این رفتار ما با غذا است که مارا چاق میکند وقتی رژیم میگیریم اولش خیلی شارژیم واحساس خوب داریم اراده قوی داریم میگیم تا آخرش میرم ونتیجه میگیرم اما بعد از مدتی خسته میشیم ورژیم حکم شکنجه برای ما محسوب میشه چون موافقت ذهن را نگرفتیم وذهن هیچ نقشه ایی برای کم کردن وزن ما نداره بنابراین جنگ بین ذهن و تحت فشار گذاشتن جسم بوجود میاید پس از مدتی نیمه کاره رژیم را رها میکنیم حالا تبدیل شدیم به یک آدم پرخاشگر یا کم طاقت دیگه اهمیتی به چاقتر شدن نمیدیم میگیم هرچی میخواد بزار بشه وهمین باعث برگشت وزن به حالت قبل ویا حتی بدتر از قبل میشه واین خاطرات در ذهن ما بصورت یک باور نگهبان باقی میماند ومانع از روند لاغرشدن میشود وقتی وارد دوره لاغری با ذهن میشویم با شروع دوره اول به آرامش ذهنی میرسیم بعد ترس از غذا خوردن را فراموش میکنیم یاد میگیریم که غذا خوردن ترسی نداره فقط باید آشغال به بدن امان نرسانیم وبیشتر از حد نیاز امون نخوریم چاقی ما بخاطر رفتار وعادات اشتباه غذایی است در این دوره رفتار وعادت های درست را یاد میگیریم وبه صورت درست غذا میخوریم خود بخود ذهن ما تصمیم میگیرد که کمتر غذا بخوریم نه این که با رژیم کم بخوریم سالها از خوردن ترسیدیم از چاق شدن ترسیدیم فکر کردیم این غذا ها هستند که مارا چاق میکنند فقط با آموزش درست میتوانیم این ترسها را ا ز بین ببریم یاد میگیریم چطور اشتهای خود را کنترل کنیم بدون رنج وسختی دیگه لازم نیست کالری را بشماریم یا لقمه ها را بشماریم یاد میگیریم با غذا طوری رفتار کنیم که بطور ناخود آگاه به اندازه نیاز بخوریم وسیر شویم ودر آرامش باشیم وقتی یاد میگیریم که نقطه گرسنگی چیست و پیغام سیری کی به ما میرسد دوراه استاد پیشنهاد کردند
      حس عصبی وحس درونی
      احساسات درک درونی است اگر ادامه پیدا کند بصورت واکنش در بدن خودشو نشون میده
      احساس گرسنگی درک درونی است که با ادامه آن واکنش هایی در بدن بوجود میاید که نشان میدهد بدن نیاز به غذا دارد حداقل یک هفته تمرین کنیم بدن کاملا گرسنه شود وواکنش نشان دهد وبه اندازه ایی غذا مصرف کنیم که آن واکنش برطرف شود اینطور میتوانیم نقطه گرسنگی وسیری را پیدا کنیم من خودم با این تمرین به راحتی یاد گرفتم کی گرسنه ام وچه وقت سیر میشم تمرین عالی است وبعد از غذا خوردن به احساس اول توجه کنیم واکر این احساس خوب بود یعنی در مسیر هستیم احساس بهترین نشانه است که ما متوجه میشویم آیا رفتارمون درسته یا نه باید یاد بگیریم از خوردن نترسیم واین ترس را از بین ببریم وبه خودمون و بدن امون اعتماد کنیم چون با این روش لاغری با ذهن در مسیر درست قرار میگیریم توجه به لاغر شدن داشته باشیم وباور های مخفی را مثل فکر کردن به غذا ویا باورهای دیگر را شناسایی کنیم تا همیشه بتوانیم در مسیر سبز لاغری با ذهن باشیم ودر نتیجه به موفقیت دست پیدا کنیم
      با تشکر از استاد عزیزم

      برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید. ثبت امتیاز
      امتیاز: 5 از 1 رأی مشاهده امتیاز دهندگان
      افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم
      آواتار راز
      1399/11/12 19:29
      مدت عضویت: 1724 روز
      امتیاز کاربر: 157 سطح ۱: کاربر مبتدی
      مدال طلایی
      محتوای دیدگاه: 556 کلمه

      با سلام و احترام
      و اما رژیم، کلمه ای که ما را به یاد سالها محدودیت محرومیت رنج و اعصاب خوردی می‌اندازد.
      من از سن ۱۴ سالگی رژیم غذایی گرفتم حتی بیست و یک کیلو گرم هم از وزنم کم کردم اما به چه قیمتی؟
      قیمت ساعت ها دل ضعفه و ماست و خیار خوردن های زوری، سالاد خوردن ها به جای غذا نخوردن غذاهای مورد علاقه، و هزاران رنج و حسرت دیگه…
      به من کاملاً ثابت شده که به هیچ عنوان نمی شه رژیم لاغری رو برای همه عمر حفظ کرد من حتی تونستم رژیمم رو برای ۵ سال تمام حفظ کنم اما آخرش چی؟ بالاخره یه جایی کم میاری و تسلیم میشی. چون قدرت ذهن ناخودآگاه شما بسیار بالاتر از هر اراده ای هست. بالاخره یه جایی به این نتیجه میرسی که فایده نداره بیشتر از این نمی تونم تحمل کنم جایی که دیگه اعصابت به اینکه بخواد حواست به میزان خوردنت و نوع مواد غذایی مصرفیت باشه نمیرسه. اینجاست که رژیم رو رها میکنیم و با ده ها باور غلطی که به وسیله همین رژیم در ذهنت ایجاد شده با سرعت زیاد چاق میشی و زحمات چندین سالت رو به فنا رفته میبینی و چیزی جز آسیب هایی که از رژیم به جسم و روحت رساندی برات باقی نمیمونه.
      رژیم باعث میشه که صدها غذارو در لیست ممنوعه خودتون قرار بدین و این این باعث میشه که اگر بعد از رها کردن رژیم بخواهید از هر کدوم از اون غذا ها استفاده کنید هم احساس عذاب وجدان زیادی داشته باشید و هم با به کار افتادن فرمول های ذهنی تون به سرعت به وزنتون اضافه کنید. از طرفی رژیم های غذایی نظم و مکانیسم های طبیعی بدن شما را به هم می ریزند چون سالها این برنامه غذایی شما بوده که به شما می‌گفت چه زمانی و چه مقدار از چه غذایی مصرف کنید لذا بعد از این همه مدت شما فراموش کردید که به پیام های طبیعی بدنتان توجه کنید.همان مکانیسم‌های ساده‌ای که خداوند برای حفظ سلامتی و تناسب از بدو تولد مان در وجود ما قرار داده بود. ساده‌ترین آنها مکانیسم سیری و گرسنگی است که اگر آن را دست کاری نمی کردیم و فریب سودجویان بازار چاقی و لاغری را نمی خوردیم به درستی در بدن ما کار می کرد و هرگز از تناسب اندام فاصله نمیگرفتیم. درسته جاداره ساعت ها به حال خودم زار بزنم و گریه کنم که با رنج و سختی و فشار آوردن به خودم این مکانیسم های طبیعی بدنم را از کار انداختم در حالی که احساس میکردم دارم برای متناسب شدن تلاش می کنم در حال تلاش برای دور شدن از تناسب طبیعی بودم که خداوند به همه انسان ها عطا کرده. اما اکنون که به لطف خداوند مهربان به خطای بزرگ و راه غلطی که در آن پیش می‌رفتم ای آن پی بردم، خرسندم و خدا را شاکرم که من را از رنج و عذاب رژیم ها نجات داد. این بند و حصار رژیم هاست که نمی‌گذارد احساس سیری و گرسنگی خود را متوجه شوید کافیست عمیقاً باور کنید که رژیم غذایی راه درستی برای کاهش وزن نیست و تنها شما را به زحمت انداخته و سپس با اضافه وزن بیشتر رها خواهد کرد.از زندان رژیم که رها شوید خودبخود مکانیسم های طبیعی بدن انسان باز خواهند گشت و شما فرصت توجه کردن به آنها را خواهید داشت و به راحتی آنها را متوجه خواهید شد.

      برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید. ثبت امتیاز
      امتیاز: 15 از 3 رأی مشاهده امتیاز دهندگان
      افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم
      مشاهده پاسخ ها
        آواتار Salimeh
        1399/12/22 21:50
        مدت عضویت: 1460 روز
        امتیاز کاربر: 1015 سطح ۲: کاربر متوسطه
        محتوای دیدگاه: 33 کلمه

        شرح و تفسیر شما از رژیم و عوارض آن عالییییییییی بود دوست عزیز، نکات بسیار خوب داشت و کلی استفاده بردم،ممنون🙏
        با آرزوی تناسب افکار و اندام برای شما و تمامی دوستان عزیز 🧠💪🫀

        برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید. ثبت امتیاز
        امتیاز: 0 از 0 رأی
        افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم
      امتیاز کاربر: 0
      محتوای دیدگاه: 33 کلمه

      ومن ی سوالم از استادم داشتم من تا دیروز که تازه فایل گوش دادم تمرین فهمیدم و میخواستم‌ببینم‌ وقتی ناهار خوردم تا شام چیزی باید بخوریم یانه حالا هر چی کیکی میوه ای

      برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید. ثبت امتیاز
      امتیاز: 0 از 0 رأی
      افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم
      مشاهده پاسخ ها
        آواتار Salimeh
        1399/12/22 22:17
        مدت عضویت: 1460 روز
        امتیاز کاربر: 1015 سطح ۲: کاربر متوسطه
        همیاری
        محتوای دیدگاه: 413 کلمه

        دوست عزیزم🙋‍♀️
        با عرض پوزش به نظرم شما این فایل رو هنوز به خوبی درک نکردید و جسارتا بهتون پیشنهاد میکنم بارها و بارها یه فایل رو گوش کنید تا به درک اصلی و نکات مدنظر اون فایل برسید…🙏
        اول که استاد عزیز چند بار عرض کردند که ایشون مشاور تغذیه نیستند❌
        ✅ و بعدش نکته مهم و اصلی اینکه، شما باید رژیم رو رها کنید، و فقط به احساس تون توجه کنید، احساس تون میتونه بهترین راهنما و هدایت گر براتون باشه
        اصلا توجه ایی به حجم غذایی، نوع مواد غذایی، پر کالری و کم کالری بودن و پر چرب و کم چرب بودن و… نداشته باشید
        هر زمان احساس کردید که نیاز دارید کیک یا شیرینی یا میوه بخورید در حد نیاز بدن تون مصرف کنید و از آن نهایت لذت رو ببرید🤤😋
        سعی کنید به پیغام گرسنگی و سیری توجه کنید 🔔 تا وعده های غذایی🛎
        من بدن خودم رو به یه نوزاد تشبیه میکنم که هر وقت نوزاد گرسنه اش بشه گریه میکنه و با گریه اش درخواست و تقاضای شیر میکنه و هر وقت هم سیر شد دست از مکیدن میکشه و دیگه گریه نمیکنه، ولی وقتی ما واسه بدن خودمون تعیین و تکلیف میکنیم یعنی تو نمیفهمی و متوجه نیستی و من میفهمم که تو چه زمانی گرسنه هستی و نیاز به غذا داری و.‌‌…🙄
        ⛔ واقعا این یه باور اشتباه هست که چون صبح شد حتما باید صبحانه بخورم، چون ظهر شد حتما باید سر فلان ساعت هم ناهار بخورم، بین وعده صبحانه و ناهار، ناهار و شام حتما یه میان وعده بخورم، نه اصلا نباید اینجوری باشه
        باید به احساست توجه کنی، ندا و صدای درونت رو بشنوی، واکنش گرسنگی تون رو متوجه بشی
        💯ما چاقی رو به ارث نبردیم بلکه ما تمام این ورودی ها و باورها و افکار و الگوهای اشتباه رو به ارث بردیم، از خانواده،دوستان،رسانه ها،معلم ها،مربی های باشگاه،مشاوره های تغذیه و…
        ما به جای اینکه بگذاریم بدن مون که خداوند اون رو برامون تنظیم و کوک کرده کار خودش رو به درستی انجام بده با رفتارها و کارهای اشتباه مون، با عوامل بیرونی، با تعیین و تکلیف کردن براش، اون نظم رو مختل کردیم و نگذاشتیم به طور طبیعی کار خودشو انجام بدم و در نهایت شدیم چیزی که حالا هستیم😕
        ✅ حالا باید سعی کنیم به خودمون، بدن مون،احساسات مون،ذهن مون اعتماد کنیم و احترام بگذاریم
        و خداوند رو بخاطر تمام نعمت هایش شاکر باشیم
        استاد عزیز و دوست عزیز جسارت بنده رو بابت پاسخ به این سوال ببخشید..‌🙏

        با آرزوی تناسب افکار و اندام برای شما و تمامی دوستان عزیز 🧠💪🫀

        برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید. ثبت امتیاز
        امتیاز: 5 از 1 رأی مشاهده امتیاز دهندگان
        افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم
        آواتار ☺️s-moazamiy0🤗
        1399/12/23 02:36
        مدت عضویت: 1411 روز
        امتیاز کاربر: 734 سطح ۲: کاربر متوسطه
        همیاری
        محتوای دیدگاه: 442 کلمه

        سلام دوست عزیز
        تو لاغری با ذهن اصلا محدودیتی نیست
        باید و نباید نیست ،،،تایم خاصی غذا ، تنقلات ، شیرینیجات ،چربی ، بخوری نیست ،،
        شما صبح یا هرزمانی ک از خواب بیدار میشی اگ گرسنه ات بود میتونی از هر خوراکی ،ترش ، شور ،شیرین ،بی نمک از هرنوع اندازه نیاز بدنت بخوری ،نقطه گرسنگی واقعی رو کجا باید متوجه بشی چون یه زمانهایی ضعف و گرسنگی ذهنیه ک ما در حالت سیری هم پرخوری میکنیم،اون زمان ک شکمت قارو قور میکنه ، صدا میده…،
        اندازه نیاز بدنت رو کی متوجه میشی زمانی ک اون غذا یا حالا اون خوراکی دیگ برات لذتی نداشته باش ،و اون حالت صدا شکم برطرف بشه ،،عزیزم این تمرین با یکبار ، دوبار درست نمیشه باید تمرین کنی ،استمرار داشته باشی،دقت کنی ک کی این واکنش ها سراغت میاد ،،تو یکی دوروز اول چون ما تحت آموزش هستیم ممکنه ب اون پرخوری برسیم ن ب اون حالت خفگی و فشار شکم ولی میدونیم ک یکی دو لقمه رو اضاف خوردیم ، دراین شرایط اصلا خودتو سرزنش نکن ک نتونستی ،کم کم قلق خوردنت ، بدنت دستت میاد ،وقتیک ک داری غذا میخوری ی صدای درونی بهت میگ بسه ، ولی باز تو ادامه میدی ، میدونی سیر هستی ولی باز یکی دو لقمه رو میخوری ،این خوردن های اضافه اون افکار های منفی و محدود و چاق کننده س،،،
        سعی کن بالذت و آرامش از سفره جدا بشی ،،،
        ن اینک گشنت باشه و چشمت دنبال غذا باش ولی ترس خوردن داشته باشی ک این کاملا اشتباهه،و حالت رژیم داره ک خودت رو از خوردن داری منع میکنی ک خدای نکرده درادامه با عصبانیت و پرخاشگریت روب رو میشی،،دقت کنی انشاءالله از پسش برمیایی،،فقط یادت نره اگ نقطه سیری رو دیر متوجه شدی یا هواست نبود خودتو سرزنش نکنی،،،وسواس هم روی خوراکیهات ومواد غذایی نداشته باش ک بخای استرس بگیری بشماری قاشق های غذا یا تنقلات و خوراکی هات رو…
        ولی رها هم نکن هواس و دقتت رو ک هی پرخوری کنی و بگی من چاق نمیشم..ی مثالم برات بزنم برای درک بهترت دوست عزیز..ممکنه ک شما ساعت مثلا۹ شب شام خوردی با ۱۰قاشق غذا سیر شدی .ولی ساعت ۱۲ شب احساس ضعف و گرسنگی میکنی …
        هیچ اشکالی ندارع ک ۱۲ شب هم غذا بخوری فقط قبلش از خودت سوال آیا نیاز بدنت هست حالا این چند قاشق ک اون صدای ضعف رو خاموش کنه یا ن ،،اگ خوردی ک نوش جونت ،اگ ن میلت نکشید و هیچ صداو حالت گرسنگی نبود .بدون اون تلقین بوده و ضعف ذهنی..
        .واگرنه مواد غذایی پرچرب و پر کالری هیچ قدرت چاق کنندگی ندارن..بازم میگم پرخوری نکنید بگید منو چاق نمیکنه🙏😊
        امیدوارم تونسته باشم بهت کمکی کرده باشم 😊
        ب امید موفقیت و تناسب فکری 🙏😍

        برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید. ثبت امتیاز
        امتیاز: 0 از 0 رأی
        افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم
      امتیاز کاربر: 0
      محتوای دیدگاه: 190 کلمه

      سلام دوستان تمرین گام ۶ من قبول دارم که رژیم کلمه مخربی وبه ادم انرژی منفی میده اما من دیگه بهش کاری ندارم وفکرشم نمیکنم چون جلسه دوم یا سوم لاغری بود که یاد گرفتیم همه روشهایی که ما امتحان کردیم اشتباه بوده وردش کرویم بجز روش ِلاغری با ذهن که تنها روشیه که ما رو به مقصد میرسونه واما ترس از غذا خوردم منکه در عرض این ۱۷ سال چاقی یکبار به دل غذا نخوروم مخصوصا زمانیکه غذام ساندویچ وپیتزا بود وبعدش چنان عذاب وجدانی میومد سراغم که نگو واین ترس از غذا خورون ی باور پنهان که با تمرینی که استاد گفته یعنی همون تا وقتی کاملا گرسنه نشدی نخور وبه اندازه نیاز بخور وبه پیعام سیری توجه کن منکه خیلی سخت میتونم تشخیص بدم پیغام سیری رو سخته اینکار سخخت هست ولی امکان پذیر غیر ممکن وجود نداره وما یاد میگیریم که از غذا خوردن نترسیم وبا لذت غذا بخوریم وقتی احساسمون بعد از غذا خوب بود پس تمرین درست انجام دادیم ولازم میدونم که یکبار ویگه از صمیم قلبم از استاد عزیز تشکر کنم وهمینطور از خدای مهربونم که مارو در این مسیر قرار داد‌خدایا ممنون

      برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید. ثبت امتیاز
      امتیاز: 0 از 0 رأی
      افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم
      آواتار zary.ahmadi
      1399/11/11 05:58
      مدت عضویت: 1579 روز
      امتیاز کاربر: 10212 سطح ۴: هنرجوی مبتدی
      محتوای دیدگاه: 279 کلمه

      سلام به استاد گرامی ودوستان
      گام ششم:رژیم:-این فایل را چند بار گوش دادم و واقعا لذت بردم و هنوز هم دوست دارم گوش کنم .رژیم=با محدودیت و محرومییت از بهترین تعمتهای خدا..
      رژیم=جنگیدن با اعصاب.
      رژیم=با بهم ریختن روح و روانت سال‌هایی از عمرم را با این شیطان هم خور بودم و از وقتی با این دوره آشنا شدم تا یادم می اید که دیگر رژیم ندارم و همچنان متناسب هستم و حتی بهتر از قبل یک احساس فوق العاده زیبایی دارم و انگار یک کوله بار سنگینی را از پشتم واز ذهنم پایین گذاشتم و رها و آزاد شده ام .خدایا شکرت ،سپاسگزارم استاد.
      چگونه خوردن =لاغر شدن با لذت.
      چگونه خوردن=رفع نیاز احتیاجات بدنت .
      چگونه خوردن=سلامتی روح و روانت .
      چگونه خوردن=همانند دارویی آست که برات معجزه می کند.
      چگونه خوردن =سلامت جسمت .
      پر خوری=دشمن جسمت و ذهنت
      پر خوری=دشمن روح و روانت.
      پر خوری=شیطان وجودت که ذره دره روح ملکوتییت را به نابودی می کشد.
      خیلی خوشحالم که مسیر درست را می اموزم.قبل از اینکه با این دوره آشنا بشم این باور را داشتم که غذا حکم دارو را برای بدن دارد بعنی باید بدانیم چی می خوریم و چگونه بخوریم با وجودی که همیشه رژیم داشتم در کنار رژیم همچین باوری هم داشتم و شاید برای همین کم خوراک بودم و خیلی راحت هوس خوردن در من پدیدار نمی شد .با این وجود هیچ وقت به وزن دلخواهم نرسیدم که فکر می کنم همون ترس از خوردن در من قوی تر بوده که الان اونون ترس را ندارم اگر کسی جواب دیگری داره خوشحال می شم بدانم .دو روز است که برنامه ای که استاد گفتن انجام می دهم و ۵ روز دیگر دوباره بر می گردم خدا نگهدار تا بعد.

      برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید. ثبت امتیاز
      امتیاز: 0 از 0 رأی
      افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم
      آواتار الهه
      1399/11/10 04:05
      مدت عضویت: 1441 روز
      امتیاز کاربر: 13473 سطح ۴: هنرجوی مبتدی
      محتوای دیدگاه: 894 کلمه

      (شرح بر اساس محتوا، استفاده از مثال برای درک بهتر، منطقی کردن لاغری با ذهن)
      .
      به نام خداوند صبور و شکیبا.
      در ذهن افراد چاق صحیح ترین روش لاغری، رژیم گرفتن است، زیرا بلافاصله در همان هفته اول نتیجه آن را مشاهده می کنند و عدد روی ترازو نشان میدهد که وزن کم کرده اند.به نظرم رژیم غذایی کنترل اجباری اشتها و تسلط اجباری بر رفتار غذایی است. برای من همیشه رژیم غذایی مانند اسلحه بر روی شقیقه ام بوده که اشتها و رفتار غذایی ام را کنترل میکرد. این اجبار آنقدر برایم آزاردهنده بود که در طول دوران رژیم همیشه خواب غذاهای رنگارنگ و ممنوعه در رژیم را میدیدیم. یعنی رژیم حتی خواب راحت را هم از من میگرفت. بديهی است با برداشتن اسلحه رژیم، من به شیوه سابق خودم بر می گشتم و اکثر مواقع به علت محدودیت ناشی از رژیم تا مدتی ولع خوردنم برای غذاهای ممنوعه افزوده میشد. مشکل دیگه رژیم برای من بالا بردن آستانه سیری بود، زیرا در اکثر رژیم ها سالاد و سبزیجات آزاد بود و من برای هر وعده انواع سبزیجات پخته مثل هویج ، کدو حلوایی، اسفناج و یک کاسه بزرگ سالاد کنار غذایم آماده میکردم و میخوردم و میخوردم و میخوردم و با اینکه درد و فشار در معده ام حس میکردم، چون ذهنم هنوز گرسنه بود من به خوردن سبزیجات ادامه میدادم تا جایی که دیگر نفسم بالا نیاید و به حد ترکیدن میرسیدم. در این حالت همچنان ذهنم گرسنه بود ولی توان جسمی برای ادامه خوردن نداشتم و دست از خوردن میکشیدم. این موضوع ظرفیت معده و ولع خوردن را در من افزایش میداد و بعد از رژیم به خاطر طریقه مصرف فاجعه بار از سالاد و سبزیجات، قطعا دیگر تمایلی به آنها نداشتم و این ولع اضافه شده با غذاها و خوراکی‌های مورد علاقه‌ام آرام میگرفت که نتیجه ای جز افزایش وزن بیشتر نداشت. اثر منفی دیگر رژیم این بود که هر بار با شکستن رژیم و چاق شدن، احساس بد و منفی ام نسبت به خودم بیشتر میشد و خودم را نالایق تر، بی عرضه تر و ضعیف تر میدیدم و این موضوع باعث بروز رفتارهای عصبی، پرخاشگری و نارضایتی از زندگی و همه چیز میشد. برای من رژیم همیشه نماد محدودیت بوده است و همیشه موضوع محدودیت به شدت برایم آزاردهنده است. از آنجایی که هميشه ذهن ما در حال منصرف کردن ما از تصمیم گرفته شده است دست می‌گذارد روی نقطه ضعفی که در ما ریشه دارد و برای ذهن قابل دسترس است و نقطه ضعف من محدودیت است. و ذهن من با این نقطه ضعف از دو جنبه وارد عمل شد. اول ، زمانی که تلاش میکردم بپذیرم که مواد غذايي قدرت چاق کنندگی ندارند، به طور مداوم با ذهنم در کشمکش بودم که اگر قبول داری غذاها چاق کننده نیستند پس چرا خودت را در خوردن محدود میکنی؟! پس از کلی کلنجار رفتن با خودم و ذهنم در نهایت جوابی که این نجوای ذهنی را آرام کرد این بود که غذاها قدرت چاق کنندگی ندارند و من به سیستم دقیق و پیشرفته بدنم اعتماد دارم که به اندازه نیاز خودش از غذای روزانه برداشت و باقی را دفع میکند اما تلاش من برای یافتن نقطه سیری و توقف خوردن به این دلیل است که میخواهم خودآزاری را متوقف کنم چرا که پس از هر وعده پرخوری این من هستم که باید یک تا دو ساعت درد و فشار معده، سنگینی و کرختی و حتی گاهی حالت تهوع را تحمل کنم و تمام این احساسات بد، طعم خوب غذا را از بین برده و لذت غذای خورده شده را تبدیل به رنج و عذاب میشود. این رفتار کاملا غیرمنطقی است. وقتی از غذا ترس نداشته باشم و آزاد باشم در زمان گرسنگی از هر ماده غذایی که دوست دارم بتوانم بخورم، چه دلیلی دارد که این درد و رنج بعد از پرخوری را به خودم تحمیل کنم. ناحیه دوم که ذهن با نقطه ضعف محدودیت وارد عمل شد، درک نقطه سیری بود. تمرکز من بر روی دریافت پیام سیری منجر به یک وسواس روانی شده بود. بعد از هر قاشق از خودم می‌پرسیدم سیر شده ام یا نه؟ و با اینکه با حس خوب از غذا دست میکشیدم باز هم از خودم میپرسیدم به اندازه خورده ام یا زیاد؟ و این موضوع اینقدر در من استرس ایجاد کرده بود که باعث میشد با اینکه زمان بلند شدن از سر میز غذا کاملا احساس راحتی در معده میکردم ولی بعد از ۱۰ دقیقه کلنجار رفتن ذهنی که به اندازه خوردم یا زیاد، کم کم احساس درد و فشار در معده و حس سنگین میکردم که متوجه شدم ناشی از تلقین و به صورت روانی ایجاد میشود. بنابراین تصمیم گرفتم تمرکزم را از درک نقطه سیری بردارم و هدفم این باشد که هربار با حس بهتری از سرمیز غذا بلند شوم و اجازه بدهم ذهن و بدنم با آرامش با شرایط جدید تطبیق شود و برای رسیدن به نتیجه عجله نکنم چرا که قرار است در این روش حال خوب و آرامش داشته باشم. بعد از این تصمیم متوجه شدم هر بار بهتر پیام سیری را تشخیص میدهم و با حس بهتری خوردن را متوقف میکنم. به نظرم الان و بعد از ۱۰ روز میتوانم حس سیری را به موقع دریافت کنم.
      به طور خلاصه تفاوت مسیر رژیم و لاغری با ذهن این است:
      رژیم غذایی ⬅️ محدودیت غذایی ⬅️ کم خوردن ⬅️ حس رنج و سختی
      ________
      لاغری با ذهن ⬅️ رفتار صحیح غذایی ⬅️ کم خوردن ⬅️ حس لذت و آرامش

      برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید. ثبت امتیاز
      امتیاز: 5 از 1 رأی مشاهده امتیاز دهندگان
      افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم
      مشاهده پاسخ ها
        امتیاز کاربر: 6196 سطح ۳: کاربر پیشرفته
        محتوای دیدگاه: 16 کلمه

        لاغری با ذهن ⬅️ رفتار صحیح غذایی ⬅️ به اندازه خوردن ⬅️ حس لذت و آرامش

        برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید. ثبت امتیاز
        امتیاز: 5 از 1 رأی مشاهده امتیاز دهندگان
        افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم
          آواتار الهه
          1399/11/11 04:17
          مدت عضویت: 1441 روز
          امتیاز کاربر: 13473 سطح ۴: هنرجوی مبتدی
          محتوای دیدگاه: 53 کلمه

          سلام استاد عزیز
          کاملا صحیح میفرمایید. فکر کنم این یکی از موارد شیطنت ذهنم برای منحرف کردنم بوده است.
          از صمیم قلب سپاسگزارم که اینقدر با دقت و موشکافانه پیامها را میخوانید و مشتاقان لاغری را راهنمایی میکنید، با داشتن راهنمایی دلسوز و آگاه مثل شما در مسیر لاغری حتما به مقصد خواهیم رسید.

          برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید. ثبت امتیاز
          امتیاز: 0 از 0 رأی
          افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم
        آواتار راز
        1399/11/12 14:32
        مدت عضویت: 1724 روز
        امتیاز کاربر: 157 سطح ۱: کاربر مبتدی
        محتوای دیدگاه: 6 کلمه

        منم مشکلم دقیقا همین وسواس بود

        برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید. ثبت امتیاز
        امتیاز: 0 از 0 رأی
        افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم
          امتیاز کاربر: 6196 سطح ۳: کاربر پیشرفته
          محتوای دیدگاه: 20 کلمه

          اگر با یک فایل آموزشی نمی تونی ارتباط برقرار کنید روش تمرکز نکن و از فایل های دیگر استفاده کنید

          برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید. ثبت امتیاز
          امتیاز: 0 از 0 رأی
          افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم
      آواتار yasekabood
      1399/11/09 21:11
      مدت عضویت: 1900 روز
      امتیاز کاربر: 169 سطح ۱: کاربر مبتدی
      محتوای دیدگاه: 649 کلمه

      (شرح بر اساس محتوا، استفاده از مثال برای درک بهتر، اشتیاق و استمرار)
      .
      💝💝 به نام خالق یکتا 💝💝
      🌹🌹 عرض سلام دارم خدمت استاد بزرگوارم و هنرجویان دوره لاغری با ذهن 🌹🌹
      گام ششم : رژیم
      من امروز این فایل رو چند بار گوش دادم ولی چون تمرین عملی داشتیم نمی دونستم باید مطلبی هم در موردش بنویسم یا نه اما چون احساسم بهم میگفت اگر ننویسی حق مطلب رو درست ادا نکردی تصمیم گرفتم بنویسم
      واژه ی رژیم از نظر من یعنی محدودیت و محرومیت از علاقه مندیها و فکر نمی کنم این کلمه حس خوبی در کسی ایجاد کنه !
      من در طول عمرم رژیمهای بسیار زیادی گرفتم و مدتها خودم را مورد شکنجه قرار دادم ! و الان که بهش فکر می کنم می بینم این همه سال چه کار بیهوده ای انجام دادم چون من در هر رژیم مدتی خودم را آزار دادم و خودم رو محدود کردم و از تمام علاقه مندیهایم محروم کردم تا کمی وزنم را کاهش دهم و گاهی موفق میشدم اما برای مقطع کوتاه و دوباره به محض ترک رژیم در مدتی خیلی کمتر از مدت رژیمم و بدون تلاش و زحمت و محرومیت دوباره وزن از دست رفته ام بر می گشت و من فکر می کردم شانس ندارم و استعداد چاقی دارم و الان که علت اصلی و واقعی رو متوجه شدم خیلی خوشحالم و دیگر در مقابل چاقی احساس ناتوانی ندارم و به هیچ عامل بیرونی ربطش نمی دهم بعد سالیان سال که با ناراحتی و نگرانی و ترس از چاقتر شدن زندگی کردیم بدون اینکه علت رو بدونیم امروز که علت چاق شدنم رو فهمیدم حس خیلی خوبی دارم چون همه وجودم به جای نا امیدی و ترس امیدواری و شجاعت و توانمندی در مقابل مهمان ناخوانده ایه که خودم براش کارت دعوت فرستادم اما حالا از دعوت چنین مهمونی پشیمون شدم و ازش خواستم بره و مطمئنم که روزهای آخر اقامتش در وجود منه 😍😍😍 من حتماً موفق میشم برای همیشه خودم رو از بند و اسارت چاقی رها کنم 💪💪💪
      مطلب خیلی مهمی که از این فایل یاد گرفتم اینه که تمام رژیمهای غلط و اشتباهی که قبلاً گرفتم بدجوری توی ذهنم اثر منفی گذاشته و باعث شده من همش فکر کنم اراده و ثبات ندارم و همیشه هر کاری رو شروع می کنم نمی تونم اون کار رو به اتمام برسونم و الان که بهش فکر کردم و دقت کردم دیدم هر چقدر تعداد شکست هام در رژیمهام بیشتر شد این مشکل هم در من پررنگ تر شد حتی جدیداً که کلاس طراحی که از بچه گی بهش فوق العاده علاقه داشتم رفتم دیدم مقاومت ذهنی شدید دارم و مرتب می خوام از زیر انجام تمارینم فرار کنم و در انجام هیچ کاری انگیزه و اراده ندارم و این مسئله خیلی عذابم میداد که چرا من اینقدر اراده و پشت کارم ضعیفه اما با گوش دادن این فایل متوجه شدم که من اراده ام کم نیست بلکه خودم با رژیمهای اشتباهی که گرفتم این بلا رو سر خودم آوردم 😩 واقعاً من ۶ بار این فایل رو گوش دادم و دقیقاً بار آخر این نکته رو فهمیدم و خودم حیرت کردم که چطور من توی دفعات قبل این نکته رو متوجه نشده بودم ؟ خودم براش یک واژه در نظر گرفتم 🤩کلید طلایی🤩 حالا برام این حرف استاد که میگن هر چی فایلها رو بیشتر گوش بدین به نکات مهم جدیدی پی می برید جا افتاد چون خودم قبل از ۶ بار اصلاً متوجه نشده بودم پس توصیه می کنم وقتی استاد میگن یه فایلی رو زیاد گوش بدین از تکرار فایلها خسته نشین چون هر بار یک 🤩کلید طلایی🤩 نصیبتون میشه حالا اگر دقت کرده باشین من بار ششم که فایل رو گوش دادم دو تا کلید طلایی به دست آوردم یکیش هم این بود که دلیل حرف استاد که میگن بارها یک فایل رو گوش بدین چیه 🥰🥰🥰 پس از امروز سعی می کنم تعداد دفعات بیشتری فایلها رو گوش بدم 🙂🙂🙂

      برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید. ثبت امتیاز
      امتیاز: 5 از 1 رأی مشاهده امتیاز دهندگان
      افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم
      آواتار فاطمه سادات
      1399/11/09 07:41
      مدت عضویت: 1901 روز
      امتیاز کاربر: 3936 سطح ۴: هنرجوی مبتدی

      نشان های دریافت شده

      سطح مبتدی
      محتوای دیدگاه: 289 کلمه

      سلام آسیه جان زیبا و مهربانم . دوست شگفتی ساز من . ممنون بابت پاسخ عالیتون .
      بله صلح درونی خیلی خوبه . ما باید رفتاری رو انجام بدیم که با خودمون در صلح باشیم .
      مسیر ذهنی تناسب برای من همواره ذهنی بوده هیچ وقت رفتاری نبوده . هیچ وقت از رفتار به ذهن نرفتم . همیشه تمرکزم روی ذهنم بوده و اون وقت رفتار دلخواه ازم سر میزده .
      من سعی کردم به تمام رفتارهام احساس خوب داشته باشم .
      و خوردن رو مساوی با چاقی ندونم ولی هنوز این فرمول توی ذهنم هست و باعث میشه از درون احساس محدودیت کنم .
      پرخوری = متناسب شدن
      برای یه عده توجهشون رو میبره سمت پرخوردن و چون هنوز فرمول پرخوردی =چاقی تغییر نکرده این فرمول بهشون کمک نمی کنه .
      برای همین این فرمول شاید برای عده ای پاسخ مثبت بده و اونها رو به سمت متناسبتر شدن حرکت بده .
      اما من الان ناراحتم اینکه ذهنم در مقابل پیشنهاد یک هفته ای استاد مقاومت می کنه . شاید بهتره بگم خودم مقاومت میکنم . چون الگوی کم خوردن = لاغر شدن رو به ذهنم تجسم میکنم در حالیکه هدف استاد از این فرمول چیز دیگه ایه . حل نشدن فرمولها در ذهنم منو اذیت میکنه .

      خوردن = لاغر شدن
      پرخوری = لاغر شدن
      کم خوردن = ممنوع
      ترس از غذا = ممنوع
      عذاب وجدان پس از خوردن غذاها = ممنوع
      من این فرمولها رو در ذهنم هنوز حل نکردم .
      من سازنده ی این فرمولها در ذهنم هستم پس قطعا از همشون برترم و میتونم حلشون کنم و ازشون عبور کنم .
      ممنون بابت تجربه ی عالیتون که با ما به اشتراک گذاشتید . خیلی خوب بود آسیه جان لذت بردم . متشکرم عزیزم

      برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید. ثبت امتیاز
      امتیاز: 0 از 0 رأی
      افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم
      مشاهده پاسخ ها
        آواتار آسیه رفیعی
        1399/11/09 19:19
        مدت عضویت: 1892 روز
        امتیاز کاربر: 33811 سطح ۶: هنرجوی پیشرفته
        محتوای دیدگاه: 74 کلمه

        سلام عشقم😍😍😍 آفرین من بهت ایمان دارم که ذهن بسیار زیبا و توانمندی داری و قطعا پیروزی و برتری داری نسبت به فرمولهای ترس و مقاومت ذهنیت در ذهنت سادات گلم 🤗🤗🤗 و در لحظه به آگاهیهای بالا و مفاهیم عمیق میرسی که بسیار قابل ستایشه آفرین برات آرزوی موفقیت دارم و منتظرم از کشفیات عالی و فوق العاده ات به زودی پرده برداری کنی 😍💪👏😄👰👼 ممنونم از لطف بی نهایتت به من 💖💖💖

        برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید. ثبت امتیاز
        امتیاز: 0 از 0 رأی
        افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم
      آواتار آسیه رفیعی
      1399/11/09 02:06
      مدت عضویت: 1892 روز
      امتیاز کاربر: 33811 سطح ۶: هنرجوی پیشرفته
      محتوای دیدگاه: 1,737 کلمه

      (درک عالی، شرح عالی بر اساس محتوا، استفاده از مثال برای درک بهتر)
      .
      💓بنام خدای مهربان💓
      🌹سلام استاد خوبیها 🌹 سلام به دوستان شجاع و قدرتمندم 🌹
      💝گام ششم 💝 شرح وحشتناک رژیم💝
      😂 آیا با رژیم لاغری میشود لاغر شد😂
      به هیچ عنوان 💪🏻👆🏻🌹شاید اولش یکمی جسم گول بخوره ولی بعد کاملا عادت میکنه به محدودیت و کنترل و کاملا خودشو با شرایط قحطی زدگی به میزان کم ترین مصرف انرژی میرسونه 😂 خود من که هر چی غذام رو کم و کمتر کردم به همون قناعت میکرد و کم خوری من فقط ترس ریشه ای عمیق من رو نسبت به هر چی خوراکی🍚🍔🍟🍕🌭🍳🍦 و خوردنی لذت بخش😝 بود وحشتناک تر میکرد و فقط حرص و ولع 🍽منو بیشتر میکرد و روز به روز استرس و وسواس منو بیشتر میکرد و مدام خودمو با لاغرا مقایسه میکردم باباجون اینو ببین چقدر میخوره و لذت میبره 😋و میخوابه🙇‍♀️ و از هیچیم نمیترسه😨😈 آی من زیاد خوردم 😋 آی امروز فعالیتم💃🏃‍♀️ 👊کم بود برعکس همش میگفت من چرا لاغرم و از لاغری رنج میبرد و من مسئول این همه رنج 😥😭😟و فشار🤕 بودم و اکثرا درکی از اینکه لایق خوردن باشم نداشتم فقط استرس داشتم که نه تو نباید 💪🏻بخوری تو آب 🚿 هم بخوری چاق میشی همشم که تحرکت🙇‍♀️ کمه از بازی و تفریح 🎢🎡هم که محرومی چون تو دختر اول خانواده ای باید از همین الان بزرگ باشی و عاقلانه رفتار کنی چون بچه ها از تو یاد میگیرن خوردن برای تو حرامه😈😨نخور تا چاق 😝نشی گاهی به ظلم و زور👊✊ اطرافیان گاهی فقط به زور خودم ✋ و دقیقا هر خاله خان باجی یه تجویز میکرد اینو بخور و اونو نخور دایره محدود شدن غذا ها و ممنوعیتهاشون شدید تر میشد 😐😲 ماهام که خوش باور و چاق ها ساده ترین آدمهای نازنین دنیان و خوش قلب ترینها هستن هر چند محدودیتها و رژیم ها و فشارها و خشم های کنترل نشده و عصبانیت ناشی از رژیم های سخت و طاقت فرسا همشونو گوشه گیر و منزوی و خجالتی و سرخورده میکنه اصل خوردن هیچ مشکلی نداره فقط باورهای غلط و الگوهای غلط ذهنی مسبب تمام مشکلات چاقهای ساده دله 😅 و صد در صد ما ساده دلها میتونیم با بهترین استاد دنیا بر تمام مشکلات و فشارهای ناشی از چاقی که خود به خود بد نیست و بهش اسم و لقب مادر بیماریهای مهلک و کشنده دادن و دقیقا مثل کسی که بالای پشت بامه هی بهش میگن برو عقب هی میره عقب تا از اونطرف پشت بوم میفته 😂 و حتی با وجود بهترین اموزشها هنوزم هی میترسه نکنه زیاد خوردم نکنه باید در کنار روش ذهنی 🤔 کنترل کنم خودمو و باز هم خودمونو متهم میکنیم که نه شاید تو داری بازم گول میخوری یکم مواظب خورد و خوراکتم باش دیگه انقدرام نباید زیادی خودتو ول کنی 🤣
      ولی خدا شاهده من از همون اول چنان اعتماد و ارادتی به سخنان و کلام دلنشین استاد گلم داشتم که هر رژیم و فشار و اهرم رنج بود بوسیدم گذاشتم کنار و تعهداتم برای نرفتن ترازو که خیلیا هنوز درگیرشن خیلی خیلی بهم کمک کرد ☺️😍 و خیلی برام لذت بخش و شیرین بود اما از اونجایی که مخالفین تو خود خانواده هم موجودن و ذهنشون اندازه ما پرورش پیدا نکرده اون ضعیف ترین ها رو میندازن به جون ادم مخصوصا که من خواهرم به شدت تحت تاثیر خواهر دومیم بود که یک سال و نیم از من کوچک تره و گاهی یه چیزی میخوردیم که قبلا برای من حسرت و عقده بود هی نرگس میگفت آسی ما حتما داریم اشتباه پیش میریم بیا باز مواظب باشیم خیلیا میگن اشتهاشون خیلی کم شده میلشون به هیچی نیس و ورزش میکنن با همین روش ذهنی استادم گاهی میگه نباید خودمونو گول بزنیم ما خیلی برا خودمون خوشیم کمتر بخوریم در صورتی که اشتهای من خود به خودی به شدت کم شده بود ارامش داشتم 😍 حسم خیلی خوب بود درگیر سایز کردنم نبودم و کلی تغییرات فوق العاده داشتم باز انتظار لاغری و لیاقت لاغری رو در خودم نمیدیدم و هنوز اسیر منفی باف نه تنها خودم بلکه منفی باف خواهرمم میشدم مامانم به استاد هم پیام داد این نرگس رو چیکارش کنیم و استاد فرمودن رهاش کنید واقعا دلمون نمیومد که نرگس بازم اسیر اون همه حال خراب و منفی بشه و وقت مشاوره از استاد گرفتیم که روز مشاوره با استاد خیلی خیلی بهمون خوش گذشت و نرگس شاداب و پر انرژی شده بود تمریناشو درست انجام میداد و منم ارامشم بیشتر شد تا اینکه نرگس با اون همه حس و حال عالی باز عجله کرد و باز از مسیر خارج شد 😂 و باز گله و شکایتش از رژیماش هر چی بهش میگفتم نرگس اشتباه نکن به خودت ظلم نکن و خیلی دلم براش میسوخت اون در کنار من همیشه غذا میخوره و به اصطلاح رژیمی میخوره ولی من با عشق و لذت و حس خوب بدون محرومیت و محدودیت میخورم وقتی در مسیر بود اشتها و میلش مثل من شایدم کمتر بود ولی باز الان که رژیم داره واقعا به همون جنون های سابق دچار میشه و گاهی رژیم شکنی و ولع داره من نه با خیال راحت و آسوده 😍 مثلا با رژیم باز داره خودشو گول میزنه و اسیر برنامه ای شده که خود نویسنده رژیم هم تو کار خودش مونده و خیلی جالبه که باز خواهرم به اون فرد رژیم دهنده اجازه دخالت و فضولی برای خوردنش میده 😂 الان به هیچ عنوان نمیتونم اون کارهار مسخره ای که قبلا اعتقاد خودمم بود رو بپذیرم و اینهمه اطلاعات و سطح اگاهی رو اول لطف خدا و بعد لطف استاد گرامی و دوستان هم فرکانسی خودم میدونمو تغییر خیلی لذت و شیرینه
      دقیقا همون احساس ضعف و شکست و ناکامی براش پیش میاد 🙄 و من خیلی شجاع و توانمند و خوشبختم که به رهایی رسیدم درسته که اولش منم سر در گم بودم ازمون و خطا زیاد داشتم هنوزم در مسیر کسب مهارتم و برای این مهارتها عشق ❤️ و حال و کیف دنیا رو میکنم شادم سر حالم با خودم در صلح و آشتی هستم هر گونه اهرم رنج و فشاری رو کنار گذاشتم در عوض کودک درونم بهم خیلی لطف داره با تکرار طنین خوش صدای استادم به معنای واقعی عشق میکنه و لذت میبره نوشتن تمریناتم شیرین و دلچسب و گوارا شده به حدی که واقعا نمیفهمم از کجا شروع کنم و چی بنویسم فقط انگشتام رو صفحه کیبورد جا به جا میشه و صحنه عشق و اشتیاق و لذت رو به تصویر میکشه و تجسم رویاهام به شکل فیلم نامه ای که خودم بازیگرشم و خودم فقط عمل میکنم و لطف بزرگ استاد برای دوستان گل هم مسیرم برای هم سفرام هم میسره تا هر چقدر که دوست دارن رویایی که من به تصویر کشیدم با انگشتان بسیار قدرتمندم در اختیارشون قرار بگیره و همینطور من چقدر از خوندن متنهای فوق العاده دوستان کیف میکنم و لذت میبرم که همشو مدیون بزرگی و لطف اول خدای بی همتا هستیم و بعد فرستاده و راهنماییهای استاد گلمون رضا عطار روشن و واقعا راه و مسیر ما رو چون فانوسی بسیار درخشان روشن و زیبا و دل انگیز و روح نواز و پر از لطافت شبنم های صبحگاهی که از صبح که بیدار میشیم طنین روح بخش استاد گوش و جان و دل و قلب و ذهن ما رو بی نهایت به اوج خوشی و خوشبختی میرسونه 😍😍😍😍وای منو اینهمه خوشبختی کاملا طبیعیه 😍💃
      فایل حذف فاصله ها رو هم خریدمش و دارم و بی نهایت فایل عالی و فوق العاده ای برای دوستانی که هنوز حس پر خوری و پر اشتهایی دارن و تردید نکنن برای هدیه کردن به وجود پر ارزش خودشون 🤲🏻🤲🏻🤲🏻 البته من اصلا مشکل دریافت نکردن پیغام سیری رو نداشتم و بزرگترین مانع من همون ترس از خوردن بود ولی واقعا انصافا خیلی اگاهیهای خوبی داره این فایل فوق العاده و فایلهای ۴ تایی راز واقعا بی نظیر و عالی و شگفت انگیزه و بخاطر داشتن چنین نعمتی بازهم از خداوند مهربانم بی نهایت شکر گزارم و استاد فوق العاده و بی نظیرم خیلی خیلی ممنونم برای آگاهیها و تجربیات فوق العادشون و لطف بی پایانشون
      دبروز نتونستم تمرکز عالی داشته باشم روی انجام تمریناتم چون مشکل و مانعی بر سر راه خوشبختی و لذتم بود که به لطف اول خدا و بعد یه ناجی و یه دوست بی نهایت عزیز 😍پاکسازی شد و رفت و باز هم از این دوست عزیز در همینجا متشکرم🌹 نسترن 🌹نام بی نهایت مهربون و خوش قلب ❤️ که ناجی حال خراب من شد و کاملا بدون اینکه منو بشناسه بهم کمک خیلی بزرگی کرد و براش کلی ارتعاش مثبت میفرستم و واقعا ازش ممنونم 😍😍😍 الهی که خدا هم لطف بزرگ ایشون رو در حق من تمام کرد متقابلا از انرژی پاک خودش برای دوست گلم جبران کنه و مطمئنم میکنه 🤗
      🌹در جهانم همه چیز زیبا و نیکوست 🌹 من و اینهمه خوشبختی کاملا طبیعیه 🌹 ۵۰ کیلویی شدن با قدرت ذهن اسون ترین کار دنیاست 🌹 خدای مهربون هوای همه بنده هاشو داره و این ما هستیم که انتخاب میکنیم درهای رحمت خدا رو باز کنیم یا ببندیم و باز هم با برنامه های رژیمی کلاه بره سرمون و یه عده ادم سواستفاده گر از سادگی ما چاقها سود و بهره فراوان ببرند 😅
      خدایا شکرت سپاسگزارم 🌹متاسفم دوستت دارم 🌹 منو ببخش به خاطر تمام ظلم هایی که ناخواسته در حق خودم کردم و بی نهایت خوشبختم تا تو رو دارم و هر وقت نداشتمت که مطمئنم خودت اون روز رو برام نمیاری و همیشه هدایتم کردی به سمت انرژی های پاک خودت و منو از خواب بیدار کردی با نوای روح بخش و دلنواز استادم یکی از بهترین بنده های صالح خودت 🌹🌹🌹🌹🌹 استادم بی نهایت ممنونم 🌹🌹🌹🌹🌹
      حالم این روزا چقد خوبه 😍زندگی یعنی 👈همین روزا🏌️‍♀️
      حرف بزن🔊 از عشق💖 و از رویام 💓زندگی یعنی👈 همین حرفا🗣
      معنی آرامشو🏌️‍♀️ کم کم⏳ با تو دارم تازه 👰می فهمم😍
      وقتی میگن🗣 هرکی 👩عاشق💖 نیست 👊عمرشو ☀️🌜میبازه⌛ میفهمم🤗
      دنیا 🗺رو گشتم 🔎تا تو پیدا شی 👩‍❤️‍💋‍👩💃حالا که هستی💃 زندگی☀️ خوبه😄
      چیزی بگو📢 تا باور کنم 🤗هستی 💃حرفی بزن 📢هرچی بگی🗣 خوبه😍
      دنیا🗺 رو گشتم 🤸‍♀️تا تو 🏌️‍♀️پیدا شی 🤗حالا که هستی 👩‍❤️‍💋‍👩زندگی خوبه😄😍
      چیزی بگو📢 تا باور کنم🤗 هستی حرفی 🗣بزن هرچی بگی خوبه😄😍
      تو اینقدر جاذبه🛬 داری که یه لحظه⏰ نمیزاری من از فکرت رها🚀 باشم😍
      تو اینقدر خوبی💜 که می خوام تا روزی☀️ که تو این دنیام🌍 کنارت 👩‍❤️‍💋‍👩غرق رویا 🤹‍♀️شم
      دنیا 🗺رو گشتم 🔎تا تو پیدا شی👩‍❤️‍💋‍👩 حالا که هستی 👩‍❤️‍💋‍👩زندگی خوبه💃
      چیزی بگو تا باور کنم هستی👩‍❤️‍💋‍👩 حرفی بزن 🗣هرچی بگی 🗣خوبه💃
      دنیا 🗺رو گشتم🔎🔭🔍تا تو پیدا شی 👩‍❤️‍💋‍👩حالا که هستی🏌️‍♀️ زندگی 👭خوبه💃
      چیزی بگو 🗣تا باور کنم هستی💃 حرفی بزن 🗣هرچی بگی خوبه🏃‍♀️👩‍❤️‍💋‍👩💃

      برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید. ثبت امتیاز
      امتیاز: 5 از 1 رأی مشاهده امتیاز دهندگان
      افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم
      مشاهده پاسخ ها
        آواتار ☺️حبيبه😊
        1399/11/09 07:09
        مدت عضویت: 1870 روز
        امتیاز کاربر: 4916 سطح ۳: کاربر پیشرفته
        محتوای دیدگاه: 47 کلمه

        سلام دوست عزيز
        از اين اشتياق و هيجان و حال خوبت منم كلي بِه وجد اومدم و لذت بردم ، گواراي وجودت عزيزم ، منم مشكلم همون ترس از خوردنه و اون واقعا منو ها كرده😂
        اين فرمول ذهني هم بايد درست بشه بِه اميد خدا
        موفق و متناسب باشيد

        برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید. ثبت امتیاز
        امتیاز: 0 از 0 رأی
        افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم
          آواتار آسیه رفیعی
          1399/11/09 16:57
          مدت عضویت: 1892 روز
          امتیاز کاربر: 33811 سطح ۶: هنرجوی پیشرفته
          محتوای دیدگاه: 101 کلمه

          سلام عزیز دلم قربونت لطف داری خیلی خوشحالم 😘 در این مسیر و این روش همه چی خود به خودی حل میشه فقط تکرار میخاد و استمرار و حال خوش 😍😍😍 ترس هم کاری نداره ما میتونیم ما توانمندیم برای حلش مدیر کارخونه داره تحصیلات عالیه میکنه و این موضوع هم به راحتی با اعتماد به ذهن آسون میشه

          وقتی که با خودمون تکرار کنیم تا باورمون بشه که👇👇👇
          ترس یعنی ایمان به شر😈 به جای ایمان به خیر 😇
          اینم باید معکوس بشه و با زور و فشار نیازی نیست
          فقط لذت و شیرینی و حال فوق العاده 😍😍😍🤗🤗🤗

          برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید. ثبت امتیاز
          امتیاز: 0 از 0 رأی
          افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم
      آواتار فروغ ریاحی
      1399/11/09 02:04
      مدت عضویت: 1854 روز
      امتیاز کاربر: 34346 سطح ۶: هنرجوی پیشرفته
      محتوای دیدگاه: 1,368 کلمه

      (درک عالی، شرح عالی بر اساس محتوا، استفاده از مثال برای درک بهتر)
      .
      یه باور مخفی که در ذهن خیلیها ممکنه باشه و ما خبر نداریم این هست :ترس از خوردن که ما رو از نتیجه به شدت دور میکنه و مانع رسیدن ما به هدف میشه .
      با تلفظ رژیم چه احساسی به تو دست میده ؟ برای من قطعا احساس بد و محدودیت هست ویه احساس ناتو انی در ما که انگار رژیم خیلی یه کار سخت و ما نمیتونیم همیشه رژیم داشته باشیم و در مقابل اون کم میاریم و شکست میخوزیم هر چند که من خودم بارها به عشق لاغری عالی رژیم گرفتم و عالی کم کردم ولی به محض رسیدن به نتیجه ی دلخواه انگار یه حسی میگفت حالا دیگه بخور تو که لاغری و من شروع میکردم به خوردن از یه لقمه اصافه تر شروع میکردم و خیلی سریع برمیگشت و این اواخر که با وسواسی بیشتری رژیم میگرفتم و از خوردن ترس داشتم و با عداب وجدان غذا میخوردم نتیجه هم به سختی میگرفتم و یا هیچ نمیگرفتم و چاقتر هم میشدم و همیشه به خودم میگفتم چرا اینطور هست ؟و بارها به اطرافیان و خودم میگفتم خوش به حال لاغرها که هر چه بخوان میخورن و لاغر هم هستن و این یه نعمت که خدا به این افراد داده و به من نداده و با حسرت زیادی به هر فرد لاعر نگاه میکردم و بهش هم میگفتم و همیشه میگفتم من یه فرقی با لاغر ها دارم که همیشه باید رزیم بگیریم و هر چیزی نخورم و یادم هست اواخر رژیمم که ۳۵ کیلو هم کم کرده بودم به دکترم میگفتم کی دیگه به وزن دلخواهم میرسم و رژیم رو یکم کمتر کنم و دکتر میگفت مگر معده ی تو جمع نشده؟ و من میگفتم نه دلم شیرینی میخواد و یا پفک و چیپس و یا فست فود میخواد .
      و هر وقت یه دره هوس میکردم و میخوردم سریع کلی اصافه وزن پیدا میکردم و این اواخر حرص و ،ولع خوردن خیلی از چیزا در من زیاد شده بود طوری که بعضی روزا یه رفتار غذایی ناحور داشتم که خودم هم متعجب میشدم بعدش و همیشه عداب وجدان و ناراحتی هم به دنبالش بود . پس منم میخواستم با سختی و رنج خودم رو لاغر کنم در حالی که ذهنم همش دستور خوردن رو میداد و همین من رو فردی ضعیف و شکست خورده کرده بود و بیشتر از اون احساس ناتو انی در مقابل لاغری پیدا میکردم و احساس میکردم من نمیتونم برای همیشه لاغر بشم .
      اما من با دورهای استاد یاد گرفتم باید مقدار غدای مورد علاقه ام رو به راحتی و با لدت بخورم و نگرانی و ترس نداشته باشم و رهایی از احساس رژیم در این دورها فوق العاده هست و من هم اغلب مواقع با خیال راحت غدا ی مورد نیازم رو مصرف میکنم و این قدم اول در رسیدن به لاغری هست و من خدا رو شکر میکنم از وقتی که در دورها هستم ترس از خوردنم بسیار کم شده و ندارم ویا شاید یه جاهای خاص و کم و انگشت شمار هنوز داشته باشم و حقیقتا بیشتر وقتها که دارم غذا میخورم میگم این خودم هستم که غداهای خوشمزه رو مثل بقیه دارم میخورم و یعنی ذهن اینقدر قدرت داره من که جرات نمیکردم هیچ چیز بخورم حالا با خیال راحت میخورم و وزن و سایزم هم داره بهتر میشه و روز به روز لاعر تر هم میشم و همونجا خدا رو شکر میکنم بابت اینکه میتونم از تمام نعمتهای خدا لدت بببرم و با حال خوب بخورم و یه جاهایی که ترس داشته باشم سریع میگم پس چطور فلان متناسب هم با من خورد ولی عین خیالش نیست و اما من دارم حرص میخورم و عذاب وجدان دارم و سریع متوجه میشم این کار منفی باف هست و بیخیال نجواها میشم و خیلی وقتها به خودم میگم اخه همین غداها رو دخترت هم میخوره و اما بسیار خوش اندام هست پس تو فکر نباش و خودم رو آروم میکنم .
      و وقتی با خیال راحت خوردم و با لدت خوردم دیگه حرص ولع هم ندارم که غدای باقیمانده و دسر و کلی شیرینی بخورم چون فشار رژیم رو از روی ذهن برداشتم دیگه ذهن اونطور دستور خوردن نمیده .
      اشغال خوری رو باید کمتر کنیم و هر چیزی رو به زور وارد جسممون نکنیم جسم ما خیلی باارزش هست و باید مراقب این نعمت الهی باشیم و به اندازه بخوریم نه هر چیز خوراکی که در اطراف ما بود به زور بخوریم .
      ذهن باید کم خوردن رو یاد بگیره و من نباید تصمیم کم خوردن بگیریم و به این شکل لاغری ماندگار میشه پس ذهن باید همیشه با هدف ما همسو باشه تا موفق بشیم .
      ذهن همیشه روی نقطه ضعف ما دست میزاره و اون چیزی نیست جز ترس از خور دن چون ما سالها عادت کردیم غذا ها رو از هم تفکیک کنیم و بگیم کدوم ما رو چاق میکنه کدوم ما رو لاغر میکنه و چون همیشه اعمال فشار بر روی غدا ها بوده که ما لاغر بشیم پس این باور خیلی قدرت داره و باید به صورت مرحله ای اصلاحش کنیم و باید بگیم خوردن ما رو چاق نمیکنه و اشتباه خوردن ما رو چاق میکنه چون خیلی از لاغرها هم مثل ما از همین مواد عذایی میخورن و اما لاعر هستن پس چرا اینطور هست ؟باید فکر کنیم تفاوت ما و اونها در چی هست ؟

      و با این افکار ریشه ی اون باور رو قطع کنیم .
      ولی این باور خیلی ریشه داره ممکنه ما غدامون کمتر بشه ولی وزنمون کمتر نمیشه چون اسیر همین باور هستیم و فکر میکنیم خوردن باعث چاقی میشه و اصلا نمیتونیم تشخیص بدیم که درست خوردیم آیا نیاز بدنمون بود یا نه زیادتر از نیازمون خوردیم ؟رهایی از این ترس یعنی احترام به بدن خودمون و …
      ما باید پیغام سیری و گرسنگی رو به موقع دریافت کنیم و اگر کسی استرس بگیره در موقع خوردن که درست خوردم یا نه همین باعث چاقی شما میشه و نتیجه اش عکس میشه به جای لاغری چاق میشی .
      ما در بدنمون یه احساس درونی داریم و ممکنه واکنشی در بدن ما ایجاد نکنه و همه ی احساسها در مراحل اولیه یه احساس درونی هستن و کمی که شدت بگیرین تبدیل میشن به واکنش در بدن پس احساس سیری و گرسنگی هم یه احساس درونی هست که باید اینقدر درکشون کنیم تا به صورت اتوماتیک در بیان .
      برای اینکه احساس گرسنگی رو تحربه کنید برای چند روز چیزی نخورید تا در بدن شما یه واکنشی ایجاد بشه مثل سر و صدای شکم و دل درد و … وخیلی این احساس لذت بخش هست باید تجربه اش کنید پس برای یه هفته اجازه بدید احساس گرسنگی رو تجربه کنید و بزار داخل بدنت واکنشی ایجاد بشه و برای درک احساس سیری وقتی اون واکنش بر طرف شد دیگه نخورید مثلا سر و صدا که برطرف شد دیگه نخورید و اینطور دیگه شما استرس و نگرانی از خوردنتون ندارید و قتی مطمین باشید غداتون کمتر شده پس دیگه نگران نباشد و خود به خود لاغر تر هم میشید پس دیگه نگران نباش به اندازه خوردم یا نه باید کمتر خورم ؟اینها نتیجه ی چاقی میده اگر بعد از غدات احساست خوب بود همون عالیه احساس تو بیانگر این هست که خوردنت خوب بوده یا نه ؟و کاری به نجواهای ذهنیت نداشته باش و فقط با احساس خودت کار کن چون اون بهترین هدایتگر شما هست و اگر در احساستون مشکل دارین از همون تمرین استفاده کنید به این شکل ذهن شما یاد میگره سیری یعنی چی و دیگه شما رو وادار به خوردن زیاد نمیکنه و ما از خوردن میتونیم نهایت لدت رو ببریم .
      پس اگر تو از خوردنت ترس داشته باشی هر چقدر خوردنت رو کم کنی تو لاعر نمیشی .
      ذهن شما اگر ابن پیامها رو درست دریافت کنه هر چقدر نیاز باشه خوردن شما رو کمتر میکنه به اون اعتماد کن .
      خیلی از چاقها به خوردن زیاد فکر میکنن که همین بسیار خطرناک هست .

      برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید. ثبت امتیاز
      امتیاز: 0 از 0 رأی
      افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم
      مشاهده پاسخ ها
        امتیاز کاربر: 6196 سطح ۳: کاربر پیشرفته
        محتوای دیدگاه: 23 کلمه

        سلام دوست عزیز
        از خوندن نوشته شما لذت بردم
        چقدر عالی درک کردید و عالی شرح دادی
        خدا شکر برای همراهی دوستان عالی در سرزمین لاغرها

        برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید. ثبت امتیاز
        امتیاز: 0 از 0 رأی
        افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم
          آواتار فروغ ریاحی
          1399/11/09 11:46
          مدت عضویت: 1854 روز
          امتیاز کاربر: 34346 سطح ۶: هنرجوی پیشرفته
          محتوای دیدگاه: 36 کلمه

          من هم از شما استاد عزیز کمال تشکر و قدر دانی رو دارم برای این مسیر عالی و زیبا و رویایی و پر از آرامش و حال خوب و پر از نعمت و …

          برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید. ثبت امتیاز
          امتیاز: 0 از 0 رأی
          افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم
        آواتار ☺️حبيبه😊
        1399/11/09 07:18
        مدت عضویت: 1870 روز
        امتیاز کاربر: 4916 سطح ۳: کاربر پیشرفته
        محتوای دیدگاه: 56 کلمه

        سلام دوست عزيز
        خيلي توضيحاتتون عالي بود
        مشكل بزرگ من ترس از خوردنه و با اينكه سيري رو تشخيص ميدم بازم فرمان خوردن دارم و اضافه ميخورم و بعدش عصبي شدن و عذاب وجدان و …
        خداروشكر موفق بوديد، تحسينتون ميكنم كه تو اين مسير در آرامش داريد بِه هدفتون نزديك ميشيد .
        موفق و متناسب باشيد

        برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید. ثبت امتیاز
        امتیاز: 0 از 0 رأی
        افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم
      آواتار asmagazban
      1399/11/07 21:19
      مدت عضویت: 1510 روز
      امتیاز کاربر: 6989 سطح ۶: هنرجوی پیشرفته
      محتوای دیدگاه: 528 کلمه

      (شرح بر اساس محتوا، استفاده از مثال برای درک بهتر)
      .
      بنام خدا 🌸 گام ششم :شرح رژیم:
      من و همه ی کسانیکه میشناسم همیشه بهترین راه برای لاغرشدنورژیم غذایی دونستیم و همیشه بهترین راه نخوردن بوده درزمانی که من تلاش کردم برای لاغری حتی افرادی که ذاتاهم لاغربودی ومیشناختمشون بهترین راه زندگی من برای راحت شدن ازچاقی ویاچاقترنشدن این بود که رژیم بگیرم و به همین خاطر من هر بار که رژیم می‌گرفتم از همون اول خودمومیدیدم که شکست خوردم و نمیتونم و همیشه خودمودراخرمیدیدم دربیچارگی وناتوانی می‌دیدم وزمانی که لاغرمیشدم ودوباره برمیگشت وحرفاشون دیگرانومیشنیدم ناراحت میشدم رژیم بااینکه برای من کاری نمیکردازاونجایی میشدکه من ازحرف آدمها دورباشم حداقل برای اینکه حرفاشونونشنوم رژیم میگرفتم ولی درواقع همیشه ازاسم رژیم وحشت داشتم و همیشه به دنبال این بودم که با رژیم گرفتن لاغربشم وازحرف ادمهاراحت بشم ولی بارژیم گرفتن زندگی برای من سخت میشدنمیتونستم لذتی که می‌خوام روازغذاخوردن بدست بیارم ولذتی نداشتم مهمترین دستاورد مهم این بود که ازحرف آدمها راحت بودم زمانی که لاغرمیشدم به دنبال این بودم که دوباره چیکار کنم که لاغربشم وعمیشه محدوده سازمانی ومحدوده ی غذایی باعث می شد که من ازرژیمذمتنفرترباشم و همیشه میترسیدم نکنه بیشترشان بشم ومجبورباشم رژیم دیگه ای بگیرم وازانجام رژیم خسته شده بودم واحساس میکردم که پوچم رژیم لاغری احساس لیاقت روازمن گرفت امامیدونین بزرگترین چیزی که بهش پی بردم این بود که من بیشترازرژیم به خودم سخت گرفتم به خاطر ادمهاشاشایداگرادمهابرای من تابه ای اندازه مهم نبودن منم تقلانمیکردم که رژیم روانتخاب کنم برای لاغری وخودمودرگیرنمیکردم برای این احساس بدوفکرنمیکردم که من ناتوانم درسته من غذاخوردنم بیش از نیاز بدن بوده اینوکاملامطمنم ومیپذیرم که تقصییرادمهانیست بلکه این من بودم که راهی بلدنبودم جززندگی کردن مثل اونهاوپذیرفتن حرفهای اونها چون اونها یادگرفته بودن ومنم ازاونهاالگو گرفته بودم همیشه نمی‌دونستم چیکار باید بکنم که لاغربشم ووحشت داشتم و اضطراب رژیم برای من سکوی بانی بود که بایدروندتکامل می ایستادم و بعداگرمراقب نبودم که اکثرا نبودم منوها میدادبه سمت دره ومن سقوط میکردم وهربارباشکل جدید درسته چاقی من ربطی به آدمهای اطرافم نداره ورژیم من هم ربطی به اونهانداره کسیکه اینهاروپذیرفته منم چون راهی جز این طورزندگی کردن رودرخودم ندیدجزازحرف دیگران پیروی کنم وحتی توی رژیم هم به این شکل عمل میکردم رژیم هیچ خاصیتی نداشت جز این که باعث می شد که من بیشتراحساس نامیدی میکردم ودلسردمیشدم واحساس غم وادوه میکردم به خاطر این که نمی‌تونستم سرنوشتموتغییربدم واینکه بیشترناراحت چاقی رواخساس می‌کردم در همه ی مواردمن میدونستم که ا شتباه دارم رفتارمیکنیم امارات دیگه ای بلدنبودم برای لاغرشدنورژیم وراه دیگه بلدنبودم برای دوبارهچاقی بیشتروبیشتر چون هربار که رژیم می‌گرفتم بیشترازرژیم متنفرومتنفرترمیشدم وترس عدم پایداریش هم بیشتر بود پس رژیم نه فقط یک کلمه ای یک کلمه است باکلی معانی وحشتناک ورزش برای نخوردن وتحمل سختی به همین خاطر دوباره به چاقی برمی‌گشتند چون رژیم برای من سخت ترین ومحدودترین روش برای رسیدن به لاغری بود و همیشه به دنبال روشی برای خوردن بودم چون همیشه ترس رژیم داشتم که نکنه به خاطر رژیم نتونم چیزی بخورم و هی دوربشم ازلاغری که دارم این همه زحمتشومیکشم واخرسرهم بارژیم فقط برای مدت خیلی کوتاه لاغرمیشدم ودوباره برمیگشت ودوباره ازنو شروع میکردم واین هی ادامه داشت اما حالا ازروش لاغری با ذهن ادامه میدم و نتیجه ای داییمی میگیرم.

      برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید. ثبت امتیاز
      امتیاز: 0 از 0 رأی
      افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم
      آواتار جاودانگی
      1399/11/07 18:21
      مدت عضویت: 1631 روز
      امتیاز کاربر: 590 سطح ۲: کاربر متوسطه
      محتوای دیدگاه: 334 کلمه

      سلام به استاد و دوستان عاشق متناسب شدن🌼🌼🌼 من قبل شنیدن این فایل عالی تو دوره رایگان و باقی فایل ها تا حدود زیادی ترس از خوردنم رو کم کرده بودم ولی گهگداری خیلی کم تا حواسم پرت میشد میدیدم باز نجواها براخودشون دارن جولان میدن که مثلا خامه روی کیک میددددونی چقدر کالرررریش بالاست اینو که خوردی قید لاغری و بزن اما این فایل تیر خلاص و زد به اون نجواهای که خییییلی مرموزانه ته تهای ذهنم لونه داشتن . من قبل آشناایی با روش شما ترس از خوردن و به شکل وحشتناکی داشتم قند و شکر و هر چیزی که شیرین بود و فکر کنم کلا فراموش کرده بودم عاشق شکلات بودم اما تا میخواستم یدونه بخورم چهره کسایی که با ژست همه چیز بلدی میگفتن نخور میدونی همین یدونه چقدر کالری داره پشیمون میشدم . عید که میشد تموم وجود م غصه بود میگفتم حالا چجوری رژیممو نگه دارم سعی میکردم حتی خیلی جاها نرم که به رژیم پایبند باشم . دیگه نگم که این ترس چه فشاری روی اعصابم داشته که تکراری و طولانی میشه . برنج شده بود یه غذای ترسناک در نظر من فکر میکر دم مقصر تمام این اذیتا خوردن برنجه !!!!یکبارم بخودم زحمت ندادم فکر کنم که اگه این غذاها چاق کنندست پس اینهمه دختر تو فامیل بین دوستات که دوبرابر تو از همینا مصرف میکنن چرا انقد ترکه ای و لاغرن بابا تو ذهنت مشکل داره نه سوخت و سازت نه جسمت !ولی خوشحالم که بالاخره هدایت شدم به مسیر درست و راحت. من الان احساس قدرت میکنم چون کنترل همه چیز دست خودمه خیلی شیک و به اندازه درنهایت لذت غذا میخورم و خبری از شمردن لقمه و تعداد جویدن لقمه ها نیست استرس و عذاب وجدانی ندارم تازه بعد اینهمه سال مزه هارو درک میکنم واقعا من مزه غذارو متوجه نمیشدم . خدارو شکر که یه تمرین عالی دیگه هم یاد گرفتم که بیشتر و بیشتر کنترل ذهنمو دست بگیرم.ممنون ازشما استاد گرامی 🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹

      برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید. ثبت امتیاز
      امتیاز: 3 از 1 رأی مشاهده امتیاز دهندگان
      افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم
      آواتار فروغ ریاحی
      1399/11/07 16:33
      مدت عضویت: 1854 روز
      امتیاز کاربر: 34346 سطح ۶: هنرجوی پیشرفته
      محتوای دیدگاه: 1,697 کلمه

      رژیم چه احساسی در شما ایجاد میکنه ؟
      شاید تلفط این کلمه هم شما رو اذیت کنه .همه ی ما بارها با رژیم خودمون رو محدود و ومحروم
      در یه سری از مواد غذایی کردیم اما در ذهنمون هزار جور فکر و خیال داشتیم که برو بخور فقط یه امشب هست و دیگه گیرت نمیاد و یااین غذا خیلی خاص بخور و یا پولش رو دادی تا اخر بخور و یا مفیده همش رو بخور و خیلی از این حرفها .
      و ما همیشه از رژیم شکست خوردیم و رژیم مثل یه دیوار بزرگ در مقابل ما بوده .
      منم همیشه تنها راه لاغر شدن رو کم خوردن و رژیم گرفتن دونستم و تنها راه چاق شدن رو زیاد خوردن میدونستم و هیچ وقت به هیچ راه دیگه ای فکر نکردم و حتی در باشگاه هم بارها میگفتم فقط ورزش فایده نداره تا رژیم نگریم لاغر نمیشیم و خودم به شخصه بارها با رژیم بسیار عالی وزن کم کردم و اما ماندگار نبودن برای من و همین من رو خیلی ناراحت و خسته میکرد.
      من یادم میاد این اواخر مایتابه رژیمی تهیه کرده بودم که غداها رو بدون روغن داخل اون سرخ کنم و بسیار بد مزه بودن اما میخوردم به امید لاغری و اغلب سوخته و بد بو میشدن و با حسرت به غذای بقیه نگاه میکردم و اما چون دکتر به من گفته بود روغن استفاده نکنم منم تا جایی که راه داشت مایتابه رژیمی با خودم بیرون از خونه هم میبردم مثلا برای تفریح در یه روز تعطیل با من بود که موقع ناهار داخل اون سرخ کنم و چقدر مسخره ی اطرافیان میشدم که بسه تا کی این جوری بخوری ولی چاره ای نمیدیدم برای خودم و جالب بود که من لاغر نمیشدم هیچ چاقتر هم میشدم و میگفتم حتما بدن من یه عیبی داره که من نمیتونم متناسب بشم و لاغرها یه نعمت خدادادی دارن که هر چی میخوان بخورن و چاق هم نشن و اما من باید همیشه در زجر و سختی باشم که شاید کمی لاغر بشم و تنها راه درست و صحیح برای من رژیم بود اما بر عکس الان که هر کس بگه من رژیم هستم در دلم خندم میگیره و غصه میخورم که ای کاش با راه درست لاغری با ذهن که اینقدر راحت هست آشنا میشد و خیلیا در اطراف من هنوز به دنبال رزیم های جدید هستن و دارن با ورزش و رژیم لاعر میشن و خوب هم لاعر شدن و اما من همیشه به خودم میگم اخه تا کی بلخره خسته میشه و ولش میکنه چون ذهنش هنوز در مسیر چاقی هست و این افراد خبر ندارن که باید لاغری رو آموزش ببینن و در این مواقع من احساس قدرت در خودم میکنم و بازم در دلم از استاد عزیز و این راه نابش تشکر میکنم چون ما از سطح بالاتری داریم به این قضیه ی لاغری نگاه میکنیم و چقدر راه درست و اصولی هست ولی بقیه دارن با زجر و سختی فقط به جسمشون فشار میارن این کار دوامی نداره و در نهایت ذهنشون که هنوز در مسیر چاقی هست پیروز میشه و اونها دوباره جسمشون چاق میشه .
      چقدر با خیال راحت از هر غدایی به اندازه ی نیاز مون خوردن لذت بخشه چقدر آرامش داره چقدر احساس خوبیه برای هر کس که مدتها در رژیم هست و ترس از غدا خوردن داره لدت این کار و آرامش رو متوجه میشه و قدر این نعمت رو میدونه دومین مورد که برای من بی نهایت ارزشمند هست همون وزن نکردن هست که و اقعا آرامش رو از من برده بود و و من این اواخر هر وقت روی وزنه میرفتم حالم بد میشه حتی گریه میکردم و دیگه وقتی اطرافیان من رو میدیدن متوجه میشدن که چیه بازم چاق شدی و میدونستن جریان چی هست و اما به لطف این دوره چون من تعهد دارم به این دوره اصلا دیگه خودم رو وزن نکردم و همین یه کار باعث شده بود که چاقی من متوقف بشه و لاعری من شروع شد و باعث شد بازم من آرامش،و احساس خوب و حال خوب بیشتری در زندگیم پیدا کنم و فقط و فقط و فقط همین دو تا کار استاد برای من بی نهایت ارزشمند هستن و من میبینم که اطرافیان من که در رژیم هستن بارها گفتن و به زبون آوردن که ای کاش میشد کاری کرد بدون عذاب وجدان غدا خورد و گفتن من دوست دارم به این احساس برسم که من بازم در دلم به یاد استاد عزیز و دورهاشون میفتم و تمام وجودم سرشار از حس شکر گذاری به خدای خودم و استاد عطار روشن میشه و از خدا برای هدایتم به این سایت بینهایت تشکر میکنم از اینکه من رو برای این راه انتخاب کرده و من رو از قید هرچه رژیم و حال بد و افسردگی و ناراحتی بوده رها کرده و به جاش احساس آرامش و شادی درونی و لذت و حال خوب و … هر چی که بگین رو الان من یه جا دارم الهی شکرت و به پاس قدر دانی از خدای خودم و استاد عزیز همیشه در این مسیر میمونم و با اشتیاق و استمرار ادامه میدم تا یه شگفتی ساز فوق العاده بشم که دوست دارم و روی خیلیها تاثیر گدار باشم .

      ما نباید از غذاها بترسیم و به اندازه نیازمون با خیال راحت و لذت باید غذا بخوریم و ما باید رهایی از رژیم رو در این دورها حس کنیم و این قدم اول برای رسیدن به لاغری هست و ما به این آسودگی نیاز داریم و بعد از چند روز حرص و ولع ما کمتر میشه و دیگه ما غذای بقیه رو نمیخوریم و با چایی کلی شیرینی نمیخوریم و … و این قدم دوم هست و چون ذهن فشار رژیم رو بر خودش نداره دیگه گرایش ما به خوردن کمتر میشه .
      و ما هر اشغالی رو نمیخوریم و اشغال خوردن ما کمتر میشه فقط به خاطر ذوق و شوق این راه نه به خاطر رژیم .
      ما باید یه سری عادتها روبرداریم نه غذاها رو کم کنیم .
      پس چون در این روش ذهن لذت میبره و با لذت غذا میخوره پس کمتر غذا مصرف میکنید.
      من نباید تصمیم بگیرم کمتر غدا بخورم باید ذهنم این تصمیم رو بگیره.
      وذهن دست میزاره رو نقطه ضعف من و اون چیزی نیست جز ترس از خوردن چون یه عمر ما گفتیم این ما رو چاق میکنه و اون ما رو چاق میکنه و همین باعث ترس عمیق و ریشه ای در ما شده و ما این توانایی رو داریم که این ترس رو از بین ببریم و لی نمیشه یه هویی بهش حمله کنیم و حمله ی اول :خوردن ما رو چاق نمیکنه و ریشه های اون رو قطع کردیم .
      ما باید تشخیص بدیم که به اندازه خوردیم و نترسیم که آیا زیاد خوردیم یا نه ما باید از این ترس هم رهایی پیدا کنیم و نترسیم و به بدن خودمون احترام بگذاریم و اینقدر لقمه ها رو نشمریم و …این کار ها باعث میشه ما چاقتر هم بشیم و تاثیر منفی روی جسم ما میزاره .
      نحوه ی دریافت پیغام سیری و پیغام ها ی بدن رو به دو طریق دریافت میکنیم هم از طریق احساس هم از طریق اعصاب ما وقتی دلمون تنگ میشه یه احساس دلتنگی در ما شکل میگیره و کاملا درونی هست و اگر ادامه پیدا کنه ممکنه تبدیل به گریه هم بشه و اما وقتی پات به جایی میخوره پات در میگیره این یه احساس عصبی هست و اگر این هم ادامه پیدا کنه به گریه تبدیل میشه پس در هر دو مثال تبدیل احساس ها به واکنش در بدن رو دیدیم و اگر ما چیزی نخوریم احساس گرسنگی در ما تبدیل میشه به ضعف و سستی در بدن و یا سر و صدای شکم و یا واکنشهای دیگه
      پس اینجا احساس گرسنگی تبدیل شده به واکنش و احساس سیری هم همینطور تیدیل میشه به درد شکم و نفخ و حالت تهوع و ..
      برای اینکه احساس گرسنگی رو تجربه کنید ؟احازه بدید احساس گرسنگی تبدیل به یه واکنش در بدنتون بشه بعد بخورید چون چاقها این احساس رو درک نمیکنن نمیدونن چی هست پس اجازه بدین این احساس گرسنگی رو تجربه کنید و بعد اقدا م کنید و هر وقت این واکنش گرسنگی برطرف شد دیگه نخورید و اون سیری هست و
      یعنی برای مثال اگر سر و صدای شکمت در اومده بود پس دیگه به اندازه ای بخورید که این سر و صدا نباشه در ک این احساسها خیلی لذت بخش هست .
      من اگر مطمعن باشم کمتر از قبل میخورم همین خوبه و دیگه لقمه هات رو نشمار چون استرس نتیجه ی بدی داره باید با احساس خوب جلو برید اگر بعد از غدا احساس خوبی نداشتی ناراحت نباش بگو دفعه ی بعد بهتر میخورم و همیشه بعد از غدا اگر احساستون خوب بود کاری به نجوای ذهنی نداشته باش و اون احساس اولی خیلی مهم هست و اون هدایتگر ما هست و تنها با احساس خودتون غدا بخورید پس در شرایطی بخورید که احساس گرسنگی داشته باشین و در اندازه ای بخور که این احساس برطرف بشه و به این شکل ذهن یاد میگیره سیری و گرسنگی یعنی چی و با لذت بخور و بدون استرس بخور و جای هیچ نگرانی نیست و اینجوری دیگه کنترلی نیست و خود به خود هست و زیاد نمیخورید ولی اما اگر ترس از خور دن داری وزن کم نمیکنی چون تو جه ات به خوردن هست .
      و اما اگر که خود به خود خورد نت تعییر کرده به این تغییر احترام بزارین و مطمعن باشین ذهن شما که شما رو به این مرحله رسونده اگر نیاز باشه بازم خوردنت رو کمتر میکنه .
      ما باید به بدنمنون احترام بگذاریم .
      و ما باید به خوردن فکر نکنیم چون اثری بد روی جسم ما داره .
      و تکرار توجه به لاغری باعث لاغری ما میشه .

      برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید. ثبت امتیاز
      امتیاز: 5 از 1 رأی مشاهده امتیاز دهندگان
      افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم
      آواتار فاطمه سادات
      1399/11/07 12:21
      مدت عضویت: 1901 روز
      امتیاز کاربر: 3936 سطح ۴: هنرجوی مبتدی

      نشان های دریافت شده

      سطح مبتدی
      محتوای دیدگاه: 80 کلمه

      هنوز نصف روز نشده انصراف میدم .
      این تمرین عملی مناسب من نیست و باهاش هم ارتعاش نمیشم .
      نمیتونم همش حواسمو بدم که کی گرسنه میشم .
      چون همش احساس گرسنگی توی سرم دور میزنه .
      در حالیکه هدف این تمرین رها کردنه ولی من برعکس وقتی بخوام این تمرین رو انجام بدم تمام باورهای محدود کننده میریزه توی فکرم .
      ترجیح میدم توجهی به غذا نداشته باشم چون با این تمرین احساس محدودیت بهم دست میده .

      برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید. ثبت امتیاز
      امتیاز: 0 از 0 رأی
      افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم
      آواتار ☺️حبيبه😊
      1399/11/07 07:10
      مدت عضویت: 1870 روز
      امتیاز کاربر: 4916 سطح ۳: کاربر پیشرفته
      محتوای دیدگاه: 1,590 کلمه

      (درک عالی، شرح بر اساس محتوا، استفاده از مثال برای منطقی کردن)
      .
      سلام سلام
      لحظه هاتون بر وفق مراد❤️
      استاد ازتون زياد سپاسگزارم هم براي فايل ها و محتواي دقيق و بي نظير و خفن😁 كه هر آگاهايش منو شوكه ميكنه كه استاد تو دوره هاي كه پولي هستن چيا رو گفته و واقعا آگاهي خدا اينجا جاريه و يونيكه ، خدايا ازت سپاسگزارم براي فراووني آگاهي اين سايت😍

      چقد نكات عالي داره اين فايل ، من يه صبح تا ظهر داشتم گوش ميدادم و مينوشتم .
      رژيم همون كلمه ترسناك و حال خراب كن ذهن همه ماست، من سالهاس رژيم رو گذاشتم كنار و اگر تنها راه لاغري رژيم بود حاضر نبودم لاغر بشم به قيمّت بازي با اعصاب و روانم، من الان ترس هاي خوردنم همه از رژيم ها و ورودي هايي كه از اطلاعات هر رژيم گرفتم .
      واقعا شكست تو رژيم ها من رو پيش خودم بي اعتبار كرده ، بي اراده كرده …
      خوب من يكم با آگاهي هاي اين فايل و خوندن چند بار نوشته هام بِه رفتار خودم فك كردم ، من الان از وقتي رژيم ندارم كه دوسال بيشتره ، من همه چي ميخورم و ديگه تو ممنوعيت غذايي نبودم ولي نكته اينجاست من با خيال راحت نميخورم ! يه لحظه فك كردم ديدم خوب منم همه چي ميخورم اما من با رهايي اين كارو انجام نميدم ، من بابت هر لقمه كه ميخورم سرزنش ميشم ، اطلاعات كالري و چاقي اون مواد غذايي رو بهم ميده ، من فك ميكنم رژيم ندارم ولي رها نيستم از احساس رژيم و همينم باعث شده من تمايلم بِه غذا كم نشه همون ولع قبل رو دارم، مثلا من وقتي چند روز پشت هم غذاي برنجي بخورم ذهنم با اون اطلاعات غلطمياد ميگه برنج زياد نبايد بخوري چاق ميكنه نهايت هفته اي دوبار بخور و … من ميخورما ولي اونا رو هم دارم ، من واقعا نميدونم براي اين قسمت اطلاعات و فرمول هاي غلط ذهنم چه كنم ؟ سالهاس پاك نشده با اينكه رژيم ندارم

      من اون احساس شادي و لذت در خوردن رو ندارم
      من بايد اين قسمت رو درست كنم

      من همش با عوامل بيروني خاستم رفتارهاي غذاييم رو تغيير بدم، ولي هيچ وقت موفق نبودم و پايدار نبوده و اينكه ميگيد بايد ذهن تصميم بگيره و بِه اين نتايج برسه تا غذارو كم كنه
      واقعا درسته ، اونه كه پايدار ميشه
      تقلا كردن واقعا كاري از پيش نميبره
      واقعا ذهن دكمه هاي نقطه ضعف هاي مارو بلده و دست ميذاره رو اون دكمه ها و دكمه ترس از خوردن ، ضعف بزرگ ذهن منه
      من شروع ميكنم خوردن اولين قاشق ميگه زياد نخوريا ، انقد خوردي بسه،ولي تو نميتوني ، الان بازم ميخوري ميخوري ميخوري…
      اصلا يه جنگ رواني تو ذهنم هست كه من آرامش و لذتي ندارم از خوردن.
      چند روز پيش داشتم بِه غذاي خودم و همسرم نگاه ميكردم ، هميشه بيشتر از من ميخوره همون غذا رو ، ولي خوب چرا متناسبه پس؟ جواب اين اومد مردا خوراكشون بيشتره و متابوليسمشون كاركردش فرق ميكنه
      اينم فرمول ذهني داغون من

      من اينو قبول دارم كه اشتباه خوردن منو چاق ميكنه و من رفتارهاي اشتباه در خوردنم دارم
      و چند روز كه درست رفتار كنم حس ميكنم سبك تر شدم ولي اون درست رفتار كردنه بايد دروني و ذهني باشه ولي من بيروني كنترلش كردم و خوب شكست خوردم.

      استاد من تمرين رو انجام دادم براي زمان ناهار كاملا گرسنه شدم و علايم گرسنگي فيزيكي اومد و استاد من الان مدتيه بعضي روزا حس گرسنگي رو كامل متوجه ميشم و نميدونيد چقد اين حس زيباست چقد بارها گفتم بِه خودم بِه همسرم كه خوردن غذا بعد اين احساس گرسنگي و واكنش معدم لذت بخشه هزاران برابر فرق داره با معده اي كه گرسنگي رو نداره و ميخاي غذا بخوري.
      و اون غذايي كه دوس داري بعد حس گرسنگي و واكنش بدن ميخوري عطرش چهرش مزش واقعا بهشتيه و لذت بخش ، اما وقت هايي كه اتوپايلوت بدون توجه بِه لذت بردن از مزه غذا و جويدن چشيدنيه طعم ميخورم ، در واقع ميبلعم
      اون حس بد كه بعدش مياد تمام اون حس خوب احساس گرسنگي رو از بين ميبره
      امروز داشتم فايل رو گوش ميدادم دقت كردم ، من نداي ذهنم رو كه سيري رو اعلام ميكنه رو مدتيه واضح متوجه ميشم ولي ميخام خودمو گول بزنم خودم ميفهمم ديگه؛ اما عمل نميكنم ، همونجا شما گفتيد سيري رو تشخيص بديد و عمل كنيد ، مهم عمل كردنه
      ، من ميگم حالا يه لقمه ديگه ، حالا اينم بخور ، ببين هنوز بقيه نشستن سر سفره ، ببين هنوز تو ظرفت غذا هست ، اينم بخور ،طوري نيست ، بخور بخور بخور و من از سيري فراتر ميرم و حس بد شروع ميشه و اون حس بد واكنش جسميش براي من خوردن بيشتره بيشتره تا حد تهوع و وقتي غذا تو قابلمه باشه سفره هم جمع شده باشه من همش ميخام برم بازم بخورم ، من واقعا نميفهمم اين مشكل بزرگ من از چه باوريه ، امشب تو لايو ازتون پرسيدم گفتيد همه چاق ها اين كار رو ميكنن كه تا حد تهوع ميخورن و كم كم درست ميشه
      ولي من چون سالهاس نتونستم درستش كنم همش بهم ميگه نميتوني ، نميتوني ، ميشه حس بد و واكنش بازم پرخوري… گاهي بعد اون حالت فشار معده منو پرخاشگر هم ميكنه

      من هم اون لذت احساس گرسنگي رو دوس دارم و و دلم ميخاد از خوردن در آرامش لذت ببرم و هم واقعا دلم ميخاد سبكي بعد غذا رو حس كنم و اون حس خوب هم برام اتفاق بيافته .
      خيلي رسيدن بِه اين مرحله بدون ترس خوردن با آرامش خوردن ذهن پاك برام مهمه. دوس دارم براي هميشه تجربش كنم.
      من امروز موقع ناهار طبق تمرين پيش رفتم
      گرسنگي شناسايي شد و واكنش جسمم اومد و بعد غذايي كه دوس دارم رو خوردم ، سيري هم شناسايي شد اما بازم خوردم و خوردم هي يه لقمه ديگه حالا تمرين رو فردا انجام بده و …
      يه ترسي هم كه داشتم همون موقع اولين قاشق و كشيدن غذا اينكه نكنه علايم گرسنگي بره و تو بازم بخوري و همون اتفاقم افتاد…
      من الان ميخام بدونم بعد كه سيري رو ذهني فهميدم و بدم بهم گفت سيره ، اونجا چه طور ديگه ادامه ندم با همون عوامل ذهني و با عوامل بيروني وارد نشم ؟؟؟؟
      واقعا احساس بهترين ميزانه و حس آدم ها تاثير گذاره تو همه چي ، من حسم بِه خودم خوب نيست كه بزرگترين ترمز منه ، اگر يه خطا بكنم اون حس بد رو بهش انقد توجه ميكنم تا حالمو خراب كنه

      من اين تمرين رو حتما متعهدانه انجام ميدم و با كنترل ذهن احساسم رو خوب نگه ميدارم و تا يك هفته ميرم جلو بعدش نتيجه رو همينجا اعلام ميكنم ❤️
      اون اعتبار كه رفته حس اعتماد منو بِه خودم كم كرده و من بايد اون اعتماد رو كم كم زنده كنم تا حس خوب هم موندگار بشه ، توجه كنم بِه نكات مثبت ، مثلا امروز تونستم گرسنگي رو تشخيص بدم و علائم بدنم رو ديدم و بعد شروع كردم بِه خوردن برام خيلي لذت بخش بود . براي اون حس لذت بخش خدايا شكرت .

      استاد بي نهايت سپاسگزارم براي لايو بي نظير امشب ،وقتي غروبي ديدم استوري لايو رو ، بي نهايت خوشحال شدم و از همسرم خاستم اون تايم با دخترم باشه كه من بِه لايو با تمركز برسم؛ چون از بعد ناهار موضوع خوردنم بعد سيري انقد منو درگير خودش كرده بود كه ذهنم اصلا آزاد نبود و امروز بِه هيچ كار و برنامه ديگم نرسيدم و همه روزم رو براي اين فايل و مرور آگاهي هاش گذاشتم ، خيلي هم راضي و خوشحالم بابتش☺️

      دوتا سوال امشب پرسيدم ، سپاسگزارم پاسخ داديد، يكي كه درموردش بالا گفتم
      بعدي برام خيلي جالب بود كه دوستي پرسيد آجيل و ميوه بايد موقع گرسنگي باشه ، من تا خوندم گفتم الان استاد جوابش قطعا اينه : بله هر چيزي ميخوري ميخاد غذا باشه خوراكي باشه بستني ميوه تنقلات بايد فقط موقع گرسنگي باشه و فرقي نميكنه بِه نوع مواد غذايي
      ولي در عين ناباوري جواب داديد نه حتما لازم نيست موقع گرسنگي و علائم بدن باشه تا ميوه يا چندتا آجيل بخوريد و آجيل هم جاي غذا رو نميگيره ، من واقعا حس كردم با همه وجودم حبيبه اينجا اونجايي كه آگاهي هاش جديد و يونيكه ، چون نجواها ميگه بابا تو كه لاغري با ذهن رو بلدي بازم داري هر روز وقت ميذاري براش، ولي نه من هربار فايلي رو گوش ميدم و ميخونم و مينويسم انقد برام آگاهي داره ميگم ببين كجا من اينارو ميدونستم .
      بعد من ازتون سوال كردم كه بِه من گفته بودن حتما بايد هرچيزي ميخوري بعد گرسنگي باشه و فرقي نداره بِه نوع اون خوراكي … شما خيلي پاسخ خوبي داديد در مورد كلوچه خونه مادرتون ، گفتيد نه لازم نيست موقع گرسنگي باشه ولي بعد خوردن غذا و پري شكم هم نباشه ، و اون قانون و ديسيپلين حكومت نظامي ذهنم كه بهم گفته بودن حتي يه كشمش و هر چيزي هم بايد موقع گرسنگي باشه و بايد مثل روزه دار باشي و تا گرسنه نشدي لب بِه چيزي نزني و حس بدي كه داشتم ديوارش ريخت
      گفتم خدايا شكرت اينجا همه چي آسونه همه چي با لذته نه با زور ، چون ذهنم با زور واقعا مقاومت داره.

      راستي يه جا تو فايل در مورد تمرين آشغال خوري تو دوره اشاره كرديد
      من نميدونم شما در مورد آشغال خوري نظرتون چيه ! اما بِه من گفته بودن آشغال خوري يعني وقتي سير ميشي لقمه اضافه آشغاله براي بدن ، همون آجيل وقتي گرسنه نباشي آشغاله براي بدن!

      استاد بازم ازتون سپاسگزارم
      براي سخاوتتون ، تايمي كه ميذاريد و با بخشندگي و حال خوب اين آگاهي هارو جاري ميكنيد و بِه بهبود جهان كمك ميكنيد .
      تولد دختر عزيزتون هم مبارك، در پناه الله سالم و شاد و سعادتمند و ثروتمند باشيد .

      برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید. ثبت امتیاز
      امتیاز: 3 از 1 رأی مشاهده امتیاز دهندگان
      افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم
      مشاهده پاسخ ها
        آواتار فرشته مهربانF.s
        1399/11/08 21:42
        مدت عضویت: 1559 روز
        امتیاز کاربر: 7836 سطح ۵: هنرجوی متوسطه
        محتوای دیدگاه: 179 کلمه

        (درک عالی، مشارکت در گسترش آگاهی)
        .
        دوست عزیز سلام نوشتتون عالی بود
        خواستم بگم حدود ۵ ماه دوره رو انجام میدم ودقیقا این خوراکی وهله هوله خوردن موضوعی بود که من در رژیم هام دردوران چاقی محرومیت کامل داشتم نسبت بهش درسته که نیازی نیست حتما گرسنه باشید برای خوردن هله هوله وتنقلات ومیوه اما من از وقتی دوره شروع کردم به مراتب کمتر میخرم این چیزا رو و بیشتر به مهمونیا ومناسبت ها معطوفش کردم وپشت هم خوری نمیکنم یک نکته جالب بگم قبلا که میرفتم بیرون شده ده پونزده تومنم شده کیک وشیر کاکائویی چیزی حدالقل میخرم اما چند روز پیش که رفتم بیرون برای خودم لاک خریدم وخودمو خوشحال کردم بارها رفتم بیرون برای خرید وکارام ولی خوردن بیخیالش شدم اینا رو گفتم که بدونین به مرور خوردن براتون کمرنگ تر میشه ونگران صددرصد انجام دادن تمرین ها نباشید تا تبدیل به باورهای اصلاحی ما بشن این باورهای درست طول میکشه فقط هر روز سعی کنید بهتر بشین اگه یه روزم نتونستین فردا بهتر از امروزتون باشید مهم ادامه دادن وقطعا نتیجه میگیریم به لطف خدای مهربان

        برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید. ثبت امتیاز
        امتیاز: 0 از 0 رأی
        افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم
          آواتار ☺️حبيبه😊
          1399/11/09 07:25
          مدت عضویت: 1870 روز
          امتیاز کاربر: 4916 سطح ۳: کاربر پیشرفته
          محتوای دیدگاه: 128 کلمه

          سلام فرشته مهربان
          عزيزم ممنونم از مشاركتت ، از اينكه تجربت رو بهم گفتي، خودمم ميخام همين كارو بكنم
          خريد كمتر بكنم ، من واقعا با وعده هاي غذايي سير ميشم ، اصلا تنقلات مخصوصا مصنوعي شركتي نخرم و اون عادت چاي و كيك عصرونه رو بذارم كنار جاش كشمش خرما بخورم، و مشكل بزرگم اينه كه بعد خوردن ناهار بعد سيري همچنان ادامه ميدم و اگه غذا رو گاز باشه تا ساعت ها ميام و هي ناخنك ميزنم و از كارم عصبي ميشم ، حس پري ميگيرم ، گفتم از اين بِه بعد غذا هم ميمونه سريع بذارم يخچال
          از جلو چشمم بردارم
          خلاصه ذهنم هنوز بيشتر روز دنبال اينه كه چي بخورم😔
          اميد بِه خدا كم كم اين فرمول ها عوض ميشن و لاغري رو ياد ميگيرم .

          برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید. ثبت امتیاز
          امتیاز: 0 از 0 رأی
          افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم
      آواتار فاطمه سادات
      1399/11/07 00:51
      مدت عضویت: 1901 روز
      امتیاز کاربر: 3936 سطح ۴: هنرجوی مبتدی

      نشان های دریافت شده

      سطح مبتدی
      محتوای دیدگاه: 940 کلمه

      سلام . ساعت ۱۲:۱۶ دقیقه شب هست .
      خب تمرین این قسمت عملی هست . من تا یک هفته تا علائم گرسنگی بر بدنم نیومده غذا نخورم و به محض اینکه اون حالت برطرف شد دست از غذا بکشم .
      امروز ۷ /۱۱ تا ۱۵/ 11
      ذهنم این برنامه عملیه ثبت کن .
      ثبت کن ثبت کن . ما میخوایم باور ترس از خوردن رو با این کار از وجود تو پاک کنیم . پس همکاری کن عزیزم .
      قطعا این باور که کمرنگ بشه و کم کم از بین بره به طور قطع درخت لاغریت جون دارتر میشه .

      💝💝💝💝💝💝

      میریم سراغ شرح عالی بر اساس آموزش های داده شده . 👏👏👏👏

      رژیم که هیچ کلا حال آدم رو بد میکنه ولی خیلی از ما هنوزم توی باور داریم
      رژیم = لاغری

      این همه هم دیدیم رژیمها تاثیرش موقته ها و باور سخت بودن لاغری هم از همین باور تولید مثل کرده . ولی این فرمول همچنان هست .

      رژیم = چاقی . پس کنارش بزار به تاثیر موقتش نگاه نکن .
      خوردن = چاقی یا خوردن = لاغری .

      استاد من دو سال گذشته هنوز روی این باور موندم . روی این باور استپ کردم .

      به نظر من استپ وزنی به خاطر این باوره .
      موندن بر سر دو راهیه
      خوردن = چاقی یا خوردن = لاغری
      بزارید تحلیل کنم شاید تونستم بالاخه این دو راهی رو توی ذهنم حل کنم .
      اول از منطق خودم با توجه به واکنشهای بدن خودم کمک میگیریم .

      کم خوری = لاغری در ابتدا ولی بعد چاقی

      متعادل خوری =تناسب اندام

      پرخوری = چاقی

      اینها توی ذهنه ها من به عمل کار ندارم . عمل نمایشگر ذهنه . و نشون میده فرستنده چی داره ارسال میکنه .
      مثل تلویزیون . هر رفتاری که از ما سر میزنه نمایشگر یک باور درونیست .
      دمشم گرم داره باور رو بهمون نشون میده .
      خب من باور خوردن = چاقی رو دارم این باور باعث ترس از خوردن میشه ‌ . ترس از خوردنم که ریشه اش عمیق . به نظر من اگه باور خوردن = چاقی اصلاح بشه ترس از خوردن هم خودبخود کمرنگ میشه . یعنی به نظر من باور خوردن = چاقی در ذهن من خیلی عمیقتر از باور ترس از خوردنه . چون خوردنه اگه = چاقی نباشه من ترسی دیگه ازش ندارم .
      خدایا کمکم کن .
      خب باور خوردن = چاقی رو تبدیل میکنم به خوردن = لاغر شدن .
      خب باید برای این کار دنبال شاهد بگردم .
      کی الان میخوره لاغر میشه ؟ خب آدمای لاغر . اونا که غذاشون رو از کره ی ماه براشون نمیارن همین غذاهای روی زمین رو مصرف می کنند . پس اونا میخورن و لاغر می مونند .
      خب حتما اونا کم میخورن . فقط دلخواهشون رو میخورن . موقع گرسنگی میخورن . همیشه سیرن .
      خب کم خوردن چی هست ؟ زیاد خوردن چی هست ؟ اندازه خوردن چی هست ؟

      من از کجا بفهمم ؟
      خب تمرین عملی که استاد داده رو یک هفته انجام بده میفهمی .
      خب اگه اونجور باشه من اگه گرسنگیم به فیزیکم برسه بعد بخورم و بعد از برطرف شدن اون حالت دست از غذا بکشم توی طول شبانه روز اصلا یادم میره غذا بخورم چون خیلی کم به این حالت میرسم .
      تو انجام بده این فرمول شیرینه . عاشقش میشی مطمئنم .
      میدونم اگه این فرمول رو اجرا کنم سر ماه نشده کلی وزنم کم میشه .
      خب این فرمول رو اجرا می کنم شاید این فرمول ترس از غذا ازم پرید .

      ببین فاطمه من یک هفته اجرا کنم عادت میکنم . خب دیگه میلم به غذا کم میشه . اصلا شاید گرسنه نشم در طول روز . میخوای اعتیاد منو برداری به خوردن .
      تمرین کن . عملی کن .
      این تمرین عملی رو انجام بده .
      صبر کن .
      از این رفتار راضی هستی . آره ولی کم خوردنه خب .

      من باید قارو قور شکمم رو بشنوم تا شروع کنم به خوردن . من با دو سه لقمه که بخورم قار و قور برطرف میشه .
      بعدش کی دوباره به قار و قور میفته .
      خب اینجوری همه اش احساس گرسنگی دارم . ولی من عادت دارم همش احساس سیری داشته باشم . احساس گرسنگی رو باید به احساس سیری تبدیل کنم .
      ما اصلا نمیزاریم گرسنه بشی خیالت راحت . نمیخوایم محدود کنیم .
      ولی من محدود میشم .
      همش احساس گرسنگی ذهنی دارم .
      ذهنیتت رو تغییر بده .
      عملی رو قبل از انجام قضاوت نکن .
      بر اساس ذهنیت چاقیت عمل نکن .
      اصلا فکر کن این تمرین عملی آیه ی قرآنه وحی منزله . مثل نماز و روزه باید اطاعت کنی .
      خودت لذتبخشش کن .
      باشه پس من گام های دیگه رو تا یک هفته انجام نمیدم تا بعد دوباره برگردم و نتایجم رو از تمرین عملی بنویسم . چون حواسم پرت میشه . یه هفته ی دیگه تمارین رو ادامه میدم . توی این یک هفته فقط روی انجام این تمرین عملی تمرکز می کنم تا ریشه ی عملی ترس از خوردن از بین بره .
      خب من وقتی کم بخورم دیگه ترس ندارم که .
      قضاوت نکن . انجام بده . بعد از یک هفته بیا نتیجه ات رو بنویس .
      با لذت هم انجام بده . باید کلی مطلب از توش بکشیم بیرون . پس با دقت انجام بده .
      اوکی .
      پس فعلا شب بخیر .
      ساعت الان :۱۲،۵۰ دقیقه تمرین تمام شد . بیشتر در تردید بودم . اما به خودم اجازه میدم تمرین عملی رو یک هفته روش با احساس خوب و کنترل ذهن انجام بدم . نتیجه اش رو ۱۵ /۱۱ میام مینویسم و بعد میریم سراغ تمرین بعد . تا یک هفته ی دیگه خدانگهدار 👐👐👐

      برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید. ثبت امتیاز
      امتیاز: 0 از 0 رأی
      افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم
      مشاهده پاسخ ها
        آواتار فرشته مهربانF.s
        1399/11/08 16:55
        مدت عضویت: 1559 روز
        امتیاز کاربر: 7836 سطح ۵: هنرجوی متوسطه
        محتوای دیدگاه: 356 کلمه

        (مشارکت در گسترش آگاهی)
        .
        سلام دوست عزیز
        خواستم یک چیزی که خودم یاد گرفتمو در این رابطه بهت بگم انشالله کمک شما هم بشه استاد در یکی از فایلاشون گفته بودن رفتار انسان های متناسب به اینگونه است که خوردن رفتار پر تکرارشون نیست اگه خوب به این جمله فکر کنی میبینی که رفتار پر تکرار شما خوردن واگه عوضش کنی با رفتارهای دیگه ات کلی از مشکلاتت حل میشه بیخیال کم وزیاد خوردن بیخیال رژیم واسترس درست شدن ونشدن باورها بزار بدنت بهت بگه که کی گرسنه ای وقتی قارو قور کرد بخور من قبلا ها فکر میکردم اگه گرسنه بشم خدایی نکرده چی میشه حتما غش وضعف میکنم وکارم به اورژانس کشیده میشه ولی نشد یادمه یک روز رفته بودم بیرون برای پیاده روی نزدیک ظهر شد داخل پارک گشنم شد یعنی یکم حس گرسنگی اومد سراغم به خودم گفتم من تازه اومدم وبیخیال این حس تاحالا کسی رو نکشته ودر ضمن اصن بهتر سبک تر راه میرم برخلاف تصور من که از گرسنگیم میترسیدم حالم خوب شد ومعلوم شد اصن گرسنه نبودم فقط حس ترس از گرسنه شدن بود که من رو به اشتباه انداخته بود واصلا شکمم قار وقور نکردومن کلی با پیاده روی کردم وبعدشم تا چند ساعت استراحت کردم یادمه اون روز شکمم حدود ۵ یا ۶ عصر بود که شروع به قاروقور افتاد ما خیلی به خوردن اهمیت میدیم دوست عزیز خوردن در واقعیت اصلا چیز مهمی نیست افراد متناسب خوب ببین کلا براشون خوردن ونخوردن مهم نیست خیلی گشنه بشن رفعش میکنن فقط همین نیاز ورفع میکنن مثل سرویس رفتن که یک نیاز که همینکه رفع بشه بدن راحت میشه مثل خواب که نیاز همین که برطرف بشه بدن راحت میشه گشنگی هم همینه نیازت بدون که مقداری که بخوری رفع میشه وبدنت احساس راحتی میکنه میگه آخیش سیر شدم ولی وقتی محلش نمیگذاری وادامه میدی میگه ترکیدم بابا چقدر میخوری خفه شدم سیری با حس راحتی وپرخوری با رنج وترکیدن همراه کن ودست از تکرار خوردن بردار اگه خوب نگاه کنی دوروبرت پراز کارهایی که میتونی انجام بدی از کارای خونتون تا درس وورزش و… موفق باشی دوست عزیز تناسب اندامی ارزشمند که درش ذره ای استرس نباشه

        برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید. ثبت امتیاز
        امتیاز: 0 از 0 رأی
        افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم
        آواتار آسیه رفیعی
        1399/11/09 03:05
        مدت عضویت: 1892 روز
        امتیاز کاربر: 33811 سطح ۶: هنرجوی پیشرفته
        محتوای دیدگاه: 523 کلمه

        (شرح عالی بر اساس محتوا، مشارکت در گسترش آگاهی).
        🌹بنام خدای مهربان 🌹
        💖💖💖سلام بر شگفتی ساز دوره استاد و بی نظیرترین تحلیل گر و الگو ساز و دارای ذهنی فوق العاده عشق خودم فاطمه سادات گل 😍😍😍
        دلم میخاست این تجربه فرمول سازیات رو برات بنویسم و یک تجربه بسیار شیرین و لذت بخش 😍😘که از خودت یاد گرفتم یک روز تو گروه چت شگفتی سازا نحوه فرمول سازیهای قشنگت که برای همه چی مساوی قرار میدادی و عالی بود انجام تمرین عملی ازمون و خطا انجام دادم☺️
        فاطمه سادات گل من گفت👈 فرمول 🌹پرخوری مساوی با متناسب شدن 🌹
        ما اون شب غذا از بهترین رستوران قم گرفتیم و اکبرجوجه بود برای اولین بار میخاستم طعم همچین غذای خوشمزه ای رو بچشم و واقعا دلم میخواست تا ته غذام رو بخورم بعد دیدم شگفتی ساز دوره اینجوری برای خودش فرمول سازی میکنه بزار منم الان امتحان کنم امشب میخام با رهایی کامل بدون ترس از غذا بخورم رهای رها ☺️😍 خلاصه که من این جمله رو تکرار کردم و دادم به💖 مدیر کارخونه ذهنم 💖
        تو این کفه ترازوی لاغریم ⚖ در ذهنم فرمول پرخوری بود تو اون یکی کفه ترازوی تناسبم ⚖ متناسب شدن 💃
        خدا شاهده وقتی این فرمول رو دادم به ذهنم فقط چند قاشق کاملا منو سیر کرد و کاملا خوشحال و لذت برده 😋 اصلا نتونستم زیاد بخورم و بقیه غذا رو نگه داشتم فرداش خوردم و انصافا طعمش به صورت گرم شده با اولش خیلی بهترم شده بود برعکس خیلی غذاها که برای مصرف دوباره و گرم کردن طعمشون خراب میشه و دیگه اون لذت رو نمیدن برعکس بود واقعا لذت بخش و عالی بود و فرشته👰 درونمم به شدت راضی🙆‍♀️ و خوشنود بود و خیلی انصافا تجربه عالی بود و کلی برای خودم شگفت انگیز بود و تجربه ای شد برای من که ذهنم به شدت هوشمنده و اگه یه فرمول و یه برنامه بهش بدم دقیقا از همون طبعیت میکنه و منو خوشحال و هر وقت نسبت به غذایی حس ولع شدید داشتم چندین بار تجربش کردم دقیقا نتیجه همون شد به هیچ وجه پرخوری صورت نگرفت 👱‍♀️
        بعضی از تمرینات استاد به نظرم جنبه عمومی ندارن و این تمرین فقط برای کسانی ارائه شده که حس میکنن پیغام سیری رو نمیتونن عالی دریافت کنن منم اصلا این تمرین عملی رو انجام نمیدم چون حس نیازی به این تمرین ندارم فقط عشق میکنم و لذت میبرم که به این سطح از تغییر رسیدم که خود به خودی پیغام سیری دریافت میشه عالی و من حتی اگه لقمه رو خورده باشم و نصفه جویده باشم و پیغام عالی بدستم میرسه و به ذهن قدرتمندم اعتماد عالی پیدا کردم این تمرین فقط یه فرضیه اس برای پرخورها نه من و شما که ذهنمون عالی سطح تغییراتمون رو فهمیده و در سطح بالاتری از آگاهی ها قرار داریم این پله رو به خوبی رد کردیم و پشت سر گذاشتیم چون من دیگه به هیچ وجه طعم تلخ فشار شکم رو تجربه نمیکنم و احساسم عالیه و با خودمون در صلح و آرامشیم به نجوای درونم حس عالی و خوب پیدا کردم وقتی من باهاش لجبازی نمیکنم اونم با من لجبازی نمیکنه و بسیار در ارامش و صلحه 😍😍😍💃💃💃

        برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید. ثبت امتیاز
        امتیاز: 0 از 0 رأی
        افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم
      آواتار farkhondeshahrivar280
      1399/11/06 21:08
      مدت عضویت: 1592 روز
      امتیاز کاربر: 787 سطح ۲: کاربر متوسطه
      محتوای دیدگاه: 650 کلمه

      سلام به استاد خوبم و دوستان.
      من که همیشه بدم از رژیم اومده یعنی وقتی قبلا بهم میگفتن رژیم بگیر فوری میگفتم وای یعنی شیرینی نخورم برنج نخورم غذا ها مورد علاقم نمیتونم بخورم تا لاغر شم واسه همین خوشم نمی‌آمد فوری با کم خوردن میخواستم رژیم بگیرم وچون می‌دیدم بقیه راحت میخورن منم خسته میشدم و ذهنم من تحریک میکرد بابا عروسی است یه امشب بخور فردا کم بخور اومدی مهمونی زشته کم بخوری بعد بهت میخندن میگن مگه رژیمی بیخیال بخور ای این غذا مورد علاقمه حیف حالا بخور بعد از شنبه شروع کن یعنی اینقدر این جمله ها برام تکرار شده در روش ها قبلی
      خودمم کلا باورم بود چاقی مساوی است با بیشتر خوردن لاغری مساوی است با نخوردن شیرینی فست فود وکم خوردن و جالب است اطرافیانمم این باور در من قوی کرده بودن که همش میگفتن کم بخور یه نگاه به خودت کردی اگه میخاه لاغر بشی کم بخور پف کردی اندازه غول شدی سر سفره هم مامانم همیشه می‌گفت کم بخور نگاه کن چیشدی تکونم که نمی‌خوری چاق شدی پف کردی و من باوری قوی داشتم در مورد چاقی مساوی است با خوردن و ترس داشتم از خوردن و تو ذهنم بعد خوردن خودم تخریب میکردم سرکوفت میزدم
      و نهه گرسنگی میدونستم چیه نه سیری فقط سر عادت شروع میکردم به خوردن و تو ناراحتی شادی از خوردن استفاده میکردم کلا دهنم مث 🐫 شتر می‌جنبید همیشه در طول روز
      و من امروز به جواب یکی از سوالاتم رسیدم چون من قبلا در دوره رایگان شروع کردم و الان فهمیدم دلیل استپ وزنم و بعد بیشتر شدنش یکیش همین دلیل ترس از خوردن و عادت اشتباه خوردن
      من امروز ظهر این تمرین انجام دادم راستش صداش در نیومد ولی گرسنه شدم ضعف داشتم و شکمم میخواست صدا کنه وچون صدای مادرم در اومد گفت مگه نمایین گفتم بهتر تا مادر عصبی نکردم برم خخخخ و کلا انگار رژیم داشتم یجوری بود برام هم ذوق داشتم دست پاچه شده بودم تلویزیونم روشن بود هی به خودم میگفتم نه گول بخورم هواسم پرت بشه زیاد بخورم و اون پیغام دریافت نکنم و لقمه به لقمه منتظر پیغام بودم و تو ذهنم همش میگفت بابا بخور یکم بیشتر بخور گشنه میشی ها بخور ولی وقتی دیدم اون حالت ندارم دست کشیدم از خوردن .و الانم که موقع شام است بقیه خوردن گفتن بیا گفتم نه گشنم نیست هی ذهنم می‌گفت بابا برو بخور تا جمع بشه سفره تا بقیه میخورن توهم بخور تا سر سفره هم رفتم ولی بلند شدم گفتم برم تمرینم انجام بدم تا تمرینمم تموم بشه صدای شکمم در میاد چون ضعف داشتم ولی صدا رو نهه شایدم تحریک شده بودم خداروشکر که جلو خودم گرفتم و امروز یه نشونه هوایی دیدم خاستم اونم بگم من هروقت هرچیزی بیارم برای خوردن تا آخرش می‌خوردم ولی عصری گندم بو داده آوردم ولی یخورده خوردم و میوه هم آوردم اگه همون دختر قبل بودم سه چهارتا می‌خوردم ولی یدونه خوردم انگار سیر شدم هرچی دیگه میلم نکشید به خوردن من حتما این تمرین انجام میدم خیلی واسم هیجان انگیزه و رژیم نیست ما میخواهم یاد بگیریم که فقط واسه نیازمون بخوریم نه واسه سرگرمی شادی ناراحتی تفریح و اینجوریم این باور ترس از خوردن در ما کمتر میشه و کنترل میشه عادت ها اشتباه خوردن مون

      برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید. ثبت امتیاز
      امتیاز: 0 از 0 رأی
      افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم
      آواتار لیلی
      1399/11/06 19:58
      مدت عضویت: 1578 روز
      امتیاز کاربر: 196 سطح ۱: کاربر مبتدی
      محتوای دیدگاه: 27 کلمه

      سلاام استادعزیز خدا قوت
      ببخشید استاد تو فایل دوره ای و معرفی کردین که راز چاق نشدن لاغرها و لاغر نشدن چاقها من اونو تو محصولاتتون ندیدم ؟

      برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید. ثبت امتیاز
      امتیاز: 0 از 0 رأی
      افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم
      مشاهده پاسخ ها
        امتیاز کاربر: 6196 سطح ۳: کاربر پیشرفته
        محتوای دیدگاه: 14 کلمه

        سلام دوست عزیز
        این فایل مربوط به دوره ورود به سرزمین لاغر ها می باشد

        برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید. ثبت امتیاز
        امتیاز: 0 از 0 رأی
        افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم
          آواتار لیلی
          1399/11/07 16:50
          مدت عضویت: 1578 روز
          امتیاز کاربر: 196 سطح ۱: کاربر مبتدی
          محتوای دیدگاه: 9 کلمه

          ممنون استاد عزیز
          از زحماتتون نهایت تشکر و دارم 🙏

          برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید. ثبت امتیاز
          امتیاز: 0 از 0 رأی
          افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم
      آواتار من میتوانم
      1399/11/06 14:33
      مدت عضویت: 1741 روز
      امتیاز کاربر: 12378 سطح ۵: هنرجوی متوسطه
      محتوای دیدگاه: 1,349 کلمه

      سلام سلام 😍😍
      به گام ششم خوش آمدیم 🌼 خیلی لذت بردم در این چند روز، از فایل ها، از نوشته های خودم، از خواندن نظرات دوستان… خیلی احساس خوبی دارم ☺️ بیدار که میشم، چشم هایم را که باز میکنم با خوشحالی به خودم میگم آخ جون 😍 یک گام دیگه 🤗💪🏻 و کلی عشق و اشتیاق دارم که به سایت بیام و غرق آگاهی های ناب بشم 🏊‍♀️🏖️
      شرح یک کلمه ی وحشتناک؛ رژیم.
      راستش قبل از آشنایی با آموزش های لاغری با ذهن، رژیم راه نجاتی بود برای رهایی از چاقی و اگر نتیجه ای نمیگرفتم، مقصر شخص خودم بودم و اصلا یجورایی رژیم ها وحی منزل بودند 😂😂 و اصلا یک درصد هم احتمال اینکه شاید رژیم راه درستی نباشه نمیدادم.. تمام و کمال بنده مقصر بودم حتی اگر عالی هم عمل کرده بودم و نتیجه نگرفته بودم، ایندفعه سیستم بدنم مقصر بود، چربی های سفت داشتم، تیروئید هم همکاری نمیکرد خلاصه اینکه رژیم غذایی، مقصر نبود…
      هر چه قدر که میگذشت من بازهم خودم رو مقصر میدونستم و میگفتم کم کاری کردم، يا بدنم مقاومت داره، چاقیم ارثیه و هزارتا دلیل دیگر… اما از یک جایی خسته شدم 😫 و گفتم نمیخوام 🤦🏻‍♀️ بابا نمیخوام لاغر بشم ولم کنید… دنیا چاق هم لازم داره 😂 🙄
      یعنی واقعا خسته شدم از عجز و ناتوانیم در برابر رژیم و ورزش و هر راهی برای لاغری…
      بعد که با لاغری با ذهن آشنا شدم دیدم اونی که هربار عاجز و ناتوان میشد، رژیم بوده نه من 👊🏻..
      فهمیدم من عالی عمل کرده بودم👌🏻، شجاع بودم، قوی بودم💪🏻، در آن مسیرهای سخت، من استمرار داشتم و از جان واقعا مایه گذاشتم و جسمم هم با اینکه من بهش ظلم میکردم اما لاغر میشد و کمکم میکرد ولی بعد از رژیم ها که دوباره ذهن فرمانروا میشد جسم برمیگشت به حالت اول و یا چاق تر..
      من وقتی آگاه شدم، رژیم و رژیم گرفتن برای من خیلی حقیر و مسخره شد و دلم سوخت برای وقت هایی که از سر جهل به رژیم‌ها پناه میبردم، آنها شکست میخوردند، اما من خودمو خورد میکردم..
      خداروشکر میکنم که دو سال هستش که راااااحتم…
      آرامش دارم… در سکوت فکری و ذهنی غذایم رو میخورم و رها میشم… نمیدونید چه نعمت بزرگیه… خدایا شکرت 💚 💚 💚
      صحبت از رژیم هستش اینم تعريف کنم:
      من قبلا با غذاهای برنامه رژیم درگیری داشتم 😂 این چه قدر کم نوشته، اینو دوست ندارم، امروز ما ناهارمون یه چیز دیگه س، امشب مهمونی دعوتیم و..
      اما میدونید جایی که ذهن من اصلاح شد، من خیلی کمتر از قبل غذا میخورم ولی شاکی نیستم، سخت نمیگذره که هیچ دارم عشق میکنم، زندگی میکنم 🌸 لذت میبرم.. یادم هست یکبار به استاد پیام دادم من نمیتونم به غذا فکر نکنم، چیکار کنم 🤔 و استادم هم گفتند صبر کن.. من زیاد توجهی نکردم و ناراحت هم شدم 😂 گفتم حتما حوصله نداشته و جواب نداده..
      نمیگم از فرداش من درست شدم، نه.. شاید یکسال میگذره ولی من الان که فکر میکنم، مدت هاست به غذا فکر نمیکنم، اصلا برای من مهم نیست.. این حرف رو شاید بقیه متوجه نشوند اما ما که در این مسیر همدیگر رو درک میکنیم میدونیم چه حس فوق العاده ای هست که از فکر کردن به غذا رها بشی..
      این هم یک تغییر عالیه دیگه 😍 خدایا شکرت 💚

      ریشه بسیاری از دلایلی که نمیتوانیم متناسب شویم، باورهایی است که به کلمه ی رژیم لاغری داریم..
      خدایا شکرت که من دیگه رژیم برایم بی اهمیت شده اصلا بهش فکر نمیکنم و هیچ ربطی به لاغری نداره بع نظرم.. فقط یه مدت به جسم بیچاره عذاب میدی خوب معلومه که تغییر میکنه چون در فشاره، در قحطیه.. مثل آنهایی که مریض میشوند لاغر می‌شوند چون بدن در فشار و مبارزه س ضعیف میشه ولی بعدش دوباره برمیگرده به حالت قبلش تازه بیشتر هم چاقت میکنه که دوباره اگر رفتی تو قحطی و رژیم، ذخیره ی بیشتری داشته باشی 😂😂
      لاغری باید راحت باشه، باید با شادی همراه باشه، باید دیدگاه و شخصیت تو رو تغییر بده، باید جسمت رقص کنان به سمتش بره و باید دائمی باشه 😊 یک کلام لاغری باید ذهنی باشه 😊 راه دیگه ای نداره..

      خاله هام شروع کردند به یک رژیم خیلی معروف و کلی وزن کم کردند ولی دیشب به یکی شون گفتم انشاءالله ماندگار باشه، با حسرت گفت: اااره کااااش..
      (تو دلم بهش گفتم تو ظاهری کم کردی اما ذهنی همونی و به قولی ترموستاتت روی چاقیه هنوز)
      🙏🏻انشاءالله همه یک روزی به مسیر شگفت انگیز و رویایی تناسب اندام ذهنی هدایت می‌شوند 🙏🏻

      من یعنی هرکس میگه رژیم خندم میگیره 😂 😂 میگم بنده خدا برو که به اسارت درآمدی..
      ولی آن بخش شیطانیم😈 هنوز قلقلکم میده که هی بپرسم ازشون🤦🏻‍♀️🤦🏻‍♀️ نه برای اینکه بخوام رژیم بگیرم برای اینکه بیشتر خوشحال بشم که راهم درسته✔️ حالا هی که مثلا چند ماه یک بار.. ولی دوست دارم این هم تغییر کنه و دیگه توجهی به روش دیگران برای تغییرات شون نداشته باشم.. والا 😐 به من چه اصلا 🤷🏻‍♀️ 😅

      🌼🌼🌼🌼🌼🌼🌼🌼🌼🌼🌼🌼🌼🌼

      این موضوع اشتها و میل داشتن، برای من مثل روز روشن شده و متوجه شدم که در وجودم به چه معنی بودند و آنها را تغيير دادم. ✔️
      اشتها، قبلا چیزی بود که مثل نفس همیشه همراه من بود 😂 😂… و میل یا هوس، وقتی میدیدم کسی چیزی میخوره در وجودم ایجاد میشد و من دلم میخواست از آن خوراکی بخورم در همان لحظه ‼️
      الان اشتها که اصلا نمیدونم چیه 😂 😂 و ندارمش خداروشکر 🙏🏻 و میل هم در لحظه ای که گرسنه هستم کمکم میکنه تا چیزی که دوست دارم رو بخورم و به خاطراتم که قبلا این موقع چی میخوردم و… توجهی نکنم.. بعدش که سیر شدم میل هم میره خونشون🏠 تا گرسنگی بعدی😎😋😊😉

      فایل صوتی 🎧🎶👌🏻😍:
      رژیم=محدودیت.. و ذات انسان هم که کلا با محدودیت در تضاده..
      الان دارم فکر میکنم که لاغری که خواسته ی روح ماست چرا باید راهی سخت برای رسیدنش طی بشه؟ 🤔 اگر مقصد سرشار از شادی هستش باید مسیر هم همینطوری باشه دیگه.. اگر لاغری آزادی هستش باید مسیر هم این حس رو در ما ایجاد کنه دیگه…
      اما چون خیلی تکرار شده که برای رسیدن به راحتی باید ببخشید جون بکنی و سختی بکشی ما هم انتظار مون این بوده که برای لاغری که راحتی هستش باید راه های سخت و طاقت فرسایی طی بشه 😶😏

      🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹

      ترس از خوردن 😥😨🧟‍♀️🍕🍟🍔
      چطور رژیم ترس از خوردن را در ما تقویت کرده است؟ 🤔 طبیعی است که در زمانی که درگیر رژیم ها بودیم طیف بسیار گسترده ای از غذاها مخصوصا خوشمزه ترین ها، چاق کننده بودند و خوردن آنها و تکرار عمل خوردن، ترس از چاق شدن را در وجود ما پدید آورد به مرور ما از غذاها هم ترسیدیم.. و از ترس چاقی به رژیم پناه برده و رژیم ها هم ما را از غذاها میترساندند و می‌گفتند اگر در محدوده ی سبزیجات باشی چاق نمی‌شوی 😏🤨🤔 و ما هم برای فرار از ترس چاقی و غذاهای چاق کننده قبول میکردیم 🌾🥦🥒🥗🥤

      باورِ ریشه ای و خطرناکه : خوردن باعث چاقی می‌شود..
      چرا خوردن باعث چاقی نیست؟؟؟
      چون میلیون ها انسان متناسب و لاغر در جهان هستند که آنها هم غذا می‌خورند اما چاق نمی‌شوند..
      یک متناسب آمریکایی غذای هرروزه اش فست فود هست اما چاق نمی‌شود 🍔🍕🍟
      یک متناسب آسیایی، هرروز نان و برنج میخورد اما چاق نمیشود در بعضي کشورها که حتی صبحانه هم برنج میخورند اما لاغرها کماکان لاغر هستند. 🥖🍱
      عمل خوردن مشترک بین تمام انسان هاست چه چاق و چه لاغر بس دلیل چاقی نیست و علت را باید در جایی دیگر که همان ذهن است، جستجو کنیم.
      غلبه بر این ترس یعنی رهایی از چاقی 😍😍

      تغییر امروز من😍😍 :
      در دوره ی تکرار دوتا چالش خیلی باحال داریم که من عاشقشونم.. چالش نه به تعارف دیگران، و چالش انتخاب کمتر..
      من برای صبحانه دوست داشتم تخم مرغ در روغن بخورم، مامانم دوتا تخم مرغ برداشت گفتم نه برای من یکی بسه… اصرار کرد گفت کمه گفتم نه کافیه.. و به هرو چالش باهم عمل کردم☺️☺️.. جاتون خالی نیمرو 🍳با چایی شیرین☕ خوردم.. راااحت بدون فکر، بدون ترس، در آرامش و سکوت.. خدایا شکرت 💚 💚

      برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید. ثبت امتیاز
      امتیاز: 5 از 1 رأی مشاهده امتیاز دهندگان
      افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم
      آواتار ☺️s-moazamiy0🤗
      1399/11/05 16:21
      مدت عضویت: 1411 روز
      امتیاز کاربر: 734 سطح ۲: کاربر متوسطه
      محتوای دیدگاه: 548 کلمه

      سلام ب همگی دوستان هم مسیرم
      منم مثل خیلی از بچها رزیم گرفتم..و رژیمی ک نتیجه نسبی داشته….و خسته کننده و کسل کننده بوده و فقط ۱هفته اول ذوقشو داشتم….
      کلمه ی رژیم برای من=با
      ر: رنج و سختی
      ژ:ژولیده و پریشان
      ی:یایوس و نامیدی
      م:محرومیت و محدودیت
      ک هرکدوم تعریف خواسی دارن
      ر:رنج و سختی ش این بود ک ..رنج گرسنگی..رنج چشمت دنبال غذا دویدن…رنج..سیر نشدن و مجبوری ک ازسر سفره بلند بشی..رنج..نگاه و رفتار دیگران ک بازم رژیمی..رنج تنهایی غذاخوردن توی ساعت خاص
      سختی رنج رژیم:اینکه نتونی نگهش داری..خستت کنه…هیچوقت برای آدم عادی نمیشه..اون انتظاری و ک نداری از خودت نشی ..کم نکنی..
      ژ:رژیم..ژولیده و پریشان ک از بس بیحالی و تو ضعفی حتی حال خودت و نداشته باشی..انرژی نداشته باشی..گرسنه باشی و نتونی چیزی بخوری..پریشونی بخاطر اینکه رژیمی نمیتونی چیزی بخوری ولی حتی حس سبک بودن هم نداری..حس رهایی نداری..حالت خوب نیست..حست خوب نیست..ترس داری.ک نکنه کم نکنم.ترس داری چاقتر نشم.پریشانی بخاطر دل ناارومت..
      ی:رژیم یاس و نامیدی…بعداز مثلا ۱ماه رزیم و نخوردن و تلاش فیزیکی و فشار ب جسم.بری روی ترازو فقط ۱کیلو..۲کیلو کم کرده باشی..یعنی ترس از آینه..ترس از ترازو.نامیدی ازینکه باز من نتونستم…ک باز عرضه نداشتم..ک باز ببینم کجا کم گذاشتم .زیاد برداشت کردم..ک کجارو اشتباه کردم.و هزار فکراین مدلی ک یاس و نامیدی رو دروجود من داشت…
      و بالاخره …
      م:رژیم محرومیت و محدودیت..محروم بودن از غذاهای ک دوست داشتم..محروم از لذت بردن کنار عزیزانم ک باارامش ی لقمه غذا بخورم.محروم بودن از شادی.از لذت .از سر خوشی.
      محروم کردن خودم اززندگی ک بابا اضافه وزن داری ولی بجاش چیزایی دیگه ای هست ک تو زندگی میتونی ازش لذت ببری مثل سلامتیت ..مثل خانواده.مثل مسافرت.ولی اضافه وزنم نمیزاشت ک من چشمم ب روی بقیه چیزا باز باشه..نمیزاشت دیدم ب زندگیم عوض بشه..خودم و محدود کرده بودم.حتی از نفس کشیدن..بخاطر چاقیم حتی نفس کشیدن و برای خودم منع کرده بودم ک چون من چاقم و باهر رزیمی نمیتونم لاغر کنم اراده شو ندارم ..جوربزه شو ندارم…من مال این حرفا نیستم..حتی حق ندارم نفس بکشم .درست راه برم ..لباسهای قشنگی و ک دوستدارم بپوشم
      محروم بودم اززندگییی کردن .
      هییییییییییی
      چقدر محرومیت چقدر محدودیت..چقدر یاس و نامیدی..چقدر سرزنش .خودم بخاطر رژیم های اشتباه ..چقدراز خودم بدم اومدن ک همه ی رژیم ها درستن من اشتباهم….
      رژیم برای من =است با بدترین و وحشتناکترین قسمتهای زندگیم…
      اما….اما الان ک میدونم..میدونم من قوی ام ..من قدرتمندم .ک حتی تو راه اشتباه باز من کم میکردم هرچند طولانی کم میکردم ولی کم میشد و ب ی چشم بهم زدن بدتراز قبل میشدم…من تونستم تو راهی ک اشتباه قدمهای بزرگ بردارم..ولی بازم خونه اولم باشم….
      الان تو راه درستم …بازم قوی و قدرتمند..ایندفعه باورمم با منه..اعتماد ب نفسمم دارم کم کم ب دست میارم ..تا در کنار هم…در مسیر درست هروز ی قدم ب راهم ادامه بدم.
      قدم ب قدم ..قدمهای کوچیک ولی درست…برمیدارم چون ایمان دارم آخر این مسیر..اخراین هدف ..آغوش خدایم بازاست برای ب آغوش کشیدنم….
      ک بها این مسیر و بانتیجه گرفتنم ب استاد خوبیهام پرداخت کنم….
      من دیگ دنبال رژیم وورزش نیستم هیچ نوع …حتی اگ الان بیان بگن..این ی لیوان آب رو بخور تا۲۴ساعت دیگ باربی میشی
      رد ش میکنم..و میگم…من در مسیری هستم ک خدا هدایتم کرده..خدا بنده شو ب هر کسی نمیسپاره…
      خدای هدایتگر من ..منو سپرده دست بنده ای لایقش…داده ک از نو بسازتم..داده ک ایمانمو و باورمو ب خودم قویتر کنم..داده ک خدامو بیشترو صمیمیتراز قبل بشناسم…واین راه و مسیر رو من با هیچ چیز هیچ چیز تو دنیا عوض نخاهم کردم…..

      برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید. ثبت امتیاز
      امتیاز: 0 از 0 رأی
      افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم
      آواتار saberizahra80
      1399/11/05 09:40
      مدت عضویت: 1805 روز
      امتیاز کاربر: 3426 سطح ۳: کاربر پیشرفته
      محتوای دیدگاه: 633 کلمه

      (درک عالی و شرح فوق العاده بر اساس محتوای آموزشی)
      .
      سلام واژه رژیم همیشه منو یاد محدودیت و نداشتن آزادی میندازه واسه همین حاضر بودم هر روشی رو برای لاغری استفاده کنم غیر از رژیم مادرم عمه ام خاله هام رو هم بارها دیده بودم که رژیم گرفتن و هر بار مقداری از وزن و سایزشون رو کم کردن حتی تا ۲۰ کیلو ولی باز هم وزنها برگشته و همچنان چاق هستن خیلی هم برام جالبه که هر دفعه هم یه مدل جدیدی از رژیم مد میشه و همه شدیدا دنبالش میکنن مثل رژیم مدیترانه ای رژیم شیر رژیم اب برنانه کرفس رژیم بر اساس گروه خونی بر اساس مزاج بدن رژیم کتوژنیک تازگیها هم خیلی اسم رژیم لیمومی رو توی اینستاگرام میشنوم که حتی توی پیج سلبریتیها هم تبلیغ میشه که تفاوتش فقط همون قبلیها هست با کمی تغییرات والان چند تا از اقوام دارن انجامش میدن
      فکر میکنم یکی از مهمترین دلایلی که رژیم گرفتن در ذهن ماها به عنوان مهمترین روش لاغری ثبت شده اینه که کاهش وزن سریعتری داره و در مدت کوتاهی فرد وزن زیادی رو از دست میده مثلا برادر خودم به راحتی با کم خوری های بی رویه در یک هفته ۴ کیلو کم میکنه ولی همیشه مشکل اصلی اینه که این کاهش وزن ماندگار نیست وخود همین مسئله باید ما رو به فکر فرو ببره که وقتی جسم من این توانایی کاهش وزن رو داره چرا نمیتونه نگهش داره …و اینجا نقش ذهن پر رنگ میشه
      یکی از مهمترین مشکلاتی که خود من هم داشتم دریافت نکردن احساس سیری بود و من معمولا تا حد خفگی و فشار شکم میخوردم مخصوصا توی مهمانیها توی سفر و رستوران و فست فود …😶 همیشه بعدش دلدرد و نفخ شکم و احیاس ناراحتی داشتم ،عاشق شیرینی هستم و وقتی شیرینی میدیدم دست وپام میلرزید و کلا همه فامیل به علاقه به کیک وشیرینی معروفیم و رژیم یعنی محرومیت از تمام خوشمزه ها برای همین دوسش ندارم
      به لطف خدا با استفاده از روش ذهنی حرص و ولع من برای خوردن خیلی کم شده تا زمان احساس گرسنگی چیزی نمیخورم و معمولا پیغام سیری رو دریافت میکنم البته شده که پیغام رو دریافت کردم ولی بازم خوردم ولی تعدادش کم بوده نسبت به زمانهایی که به محض پیغام سیری دیگه نخوردم
      ترس از خوردن یه باور ریشه ای هست در افراد چاق که فکر کنم دلیلش هم اینه که همیشه برای لاغر شدن فرمول کم خوری و نخوری رو تجویز کردن و برای چاق شدن هم فرمول بیشتر خوردن رو و در ذهن ما فرمول خوردن =چاقی ثبت شده و کنارش غذا =چاقی،شیرینی=چاقی،نوشابه=چاقی،شام=چاقی،شکر=چاقی،قند=چاقی،برنج =چاقی،نان=چاقی، هم به عنوان فرمولهای جانبی ثبت شده
      در واقع در ذهن ما قدرت چاق کنندگی به مواد غذایی داده شده که به هر میزانی مصرف بشه چاق میکنه در صورتیکه ما در این دوره یاد میگیریم که مواد غذایی منبع انرژی بدن ما هستن و به اندازه نیاز باید مصرف بشن ووقتی به اندازه مصرف بشن هیچ مشکلی ندارن و صرف کارهای بدن و سلول سازی ،رشد وترمیم و بازسازی میشن ولی اضافه بر اون که مصرف بشه بدن اضافات رو تبدیل به چربی میکنه برای دوران قحطی
      و بدن به قدری هوشمند هست که مقدار نیاز رو تشخیص میده و خودش با اعلام سیری هشدار توقف رو میده و ما وقتی در این مرحله خوردن رو متوقف کنیم احساس سنگینی نداریم و این همون احساس خوب بعد از خوردن هست وفقط همین راهنمای احساس خوب یعنی درست و کافی و به اندازه خوردیم
      همیشه توی مباحث موفقیت در مورد احساس خوب حرف میرنن و اونو شاه کلید موفقیت معرفی میکنن و چقدر جالبه که در لاغری با ذهن هم احساس خوب بعد از خوردن خودش راهنمای درست هست که نشون میده ما درست عمل کردیم
      چقدر تحلیل و باز خوانی این اطلاعات برای خودم لذت بخشه و یه مرور جانانه هست بر مطالبی که تاکنون اموختم😊😊

      برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید. ثبت امتیاز
      امتیاز: 3 از 1 رأی مشاهده امتیاز دهندگان
      افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم
      آواتار سعیده معتمدی
      1399/11/04 19:43
      مدت عضویت: 1895 روز
      امتیاز کاربر: 5247 سطح ۳: کاربر پیشرفته
      محتوای دیدگاه: 89 کلمه

      مشکل من اینه که قبل از ایجاد احساس گرسنگی بی اختیار میرم سراغ خوراکی و بی اختیار یک کوجولو از این خوراکی یک کوچولو از اون میخورم فقط در همین حد که جلوی گرسنه شدن رو بگیره .گاهی میفهمم که دارم میرم که بخورم در مسیر از خودم میپرسم که آیا گرسنه ای که میخوای چیزی بخوری ؟ ولی قبلاز اینکه جوابی بگیرم یا حتی بعد جواب اینکهمن سیرم ناگهان متوحه میشم که خوراکی رو خوردم و کار از کار گذشته!
      مشکل من مهارهمین عملکرد خودکار و بی مهار هست😒😒😒

      برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید. ثبت امتیاز
      امتیاز: 0 از 0 رأی
      افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم
      امتیاز کاربر: 0
      محتوای دیدگاه: 260 کلمه

      سلام دوستان
      فایل به جایی بود من در آغاز ورود به هفته ششم هستم دقیقا متوجه تغییر حجم غذام شدم بدون اینکه احساس گرسنگی داشته باشم ولی گاهی اوقات جنبه منفی ذهن ناخودآگاه دخالت میکنه و از اونجایی که متعهد هستم خودم رو وزن نکنم و عملکردم فقط بر مایه احساس خوبم باشه شک میکنم که ایا به اندازه میخورم یا نه
      دقیقا دیروز این سوال ذهنم رو مشغول کرده بود که چطور میتونم عملکردم رو ارزیابی کنم راستش یه کم ترسیدم مبادا دوباره به اون روزها برگردم ولی الان اطمینان پیدا کردم مسیر رو درست میرم یه لحظه فکر کردم تحت تاثیر هیجانات ناشی از شرکت در دوره و ذوق و شوق غذام کم شده ولی اشتباه میکردم من قراره فرمولهای ثابتی رو در ذهنم جایگزین فرمولهای قدیمی کنم و مثل یاد گرفتن یک مهارت جدیده که انسان وقتی روش تمرین داشته باشه دیگه تقریبا غیر ممکنه که فراموشش کنه مثل مهارت آشپزی یا خیاطی .خوشبختانه تا امروز از لحاظ غذایی رفتار درستی داشتم ولی میخوام انتخاب و رنگ جدیدی به این عادتهای جدید اضافه کنم و واقعا تا زمانی که سیگنال‌های گرسنگی رو به وضوح دریافت نکردم سمت موادغذایی نرم و به دریافت پیامهای سیری هم توجه بیشتری نشون بدم
      بعضی اوقات از اینکه انقدر غذام کم شده تعجب میکردم ولی الان میفههم من واقعا سیر بودم و مثل ادمهای متناسب در قید وبند خوردن در ساعات خاص و به علتهای خاص نیستم شاید اوایلش باور همچین موضوعی در مورد خودم سخت بود ولی الان خوشحالم که روز به روز بیشتر الگوهای تناسب در وجودم در حال رشد هستند

      برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید. ثبت امتیاز
      امتیاز: 0 از 0 رأی
      افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم
      آواتار sofiashirazi667
      1399/10/27 23:24
      مدت عضویت: 1508 روز
      امتیاز کاربر: 3699 سطح ۳: کاربر پیشرفته
      محتوای دیدگاه: 81 کلمه

      کلا اسم کلمه ی رژیم ک آدم میشنوه حس بدی بهش دست میده من ک حالم بد میشه چون چند دوره رژیم گرفتم ولی الان این دوره اصلا این جوری نیس حس و حال خوبی آدم داره روز ب روز ابدیت میشی😊طبق گفته های استاد من میشینم ک گرسنه بشم اون احساس گرسنگی داشته باشم در غیر این صورت کم پیش اومده چیزی بخورم خیلی برام جالبه وقتی سر سفره ناهار یا شام میشینم خیلی زود سیر میشم همیشه اینجور نبودم

      برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید. ثبت امتیاز
      امتیاز: 0 از 0 رأی
      افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم
      آواتار shmm
      1399/10/09 23:36
      مدت عضویت: 1883 روز
      امتیاز کاربر: 1517 سطح ۳: کاربر پیشرفته
      محتوای دیدگاه: 156 کلمه

      با سلام در موردفایل آیا بارژیم میتوان لاغر شد با بگم والا من که هر گونه رژیمی بود رو گرفتم ولی به موفقیتی دست پیدا نکردم و من بعدازاینکه این فایل را چند بار گوش کردم دوباره به قدرت ذهن پی بردم و اینکه با یک روش بسیار راحت و بدون دردسر میتوان به آرزوی خود رسید و من بعدازگوش دادن به این فایل تصمیم که دوباره خودم رو محک بزنم و قصد دارم دوباره تازمانیکه کاملا گرسنه نشده ام چیزی نخورم و به محض شروع کردن به خوردن وقتی احساس ضعف و لرز بدنم تمام شد دست از خوردن بکشم و اینگونه دوست دارم که دوباره پیغام سیری را درک کنم تا بتوانم دوباره به مسیر تناسب اندام برگردم چون فکر میکنم که مدتی است که روند تناسبم استپ کرده است و میخواهم با استفاده از این روش دوباره به مسیر تناسب اندام برگردم و برای این که به خواسته ام برسم هرتلاشی راخواهم

      برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید. ثبت امتیاز
      امتیاز: 0 از 0 رأی
      افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم
      آواتار سمیرا
      1399/09/24 19:06
      مدت عضویت: 1913 روز
      امتیاز کاربر: 7434 سطح ۴: هنرجوی مبتدی
      محتوای دیدگاه: 399 کلمه

      با سلام خدمت دوستان شگفتی سازم.
      بالاخره بعد از سه روز گوش دادن به این فایل تونستم بیام و نظرم رو بنویسم.وای که منفی باف نمیزاره که من راهمو ادامه بدم ولی موفق شدم شکستش بدم.و بیام بنویسم.
      فایل شماره ۲۹:این فایل باز هم به من یاد اوری کرد که غذا ادم رو چاق نمیکنه ولی خوردن غذا ادم رو چاق میکنه .غذا ها هیچ نقشی در چاق کردن ما ندارند چون همه ادم های متناسب هم از غذا استفاده میکنند و فرق ما در افکار و باورهای ما هست و علت غذا خوردن ما هست.انسان های متناسب بی دلیل غذا نمیخورن برای تفریح غذا نمیخورن برای سرگرمی غذا نمیخورن در ناراحتی و شادی غذا نمیخورن بلکه وقتی احساس گرسنگی کنند و بدنشون به انرژی احتیاج داشته باشه به اندازه مورد نیاز از غذا استفاده میکنند.انها مثل یک کارخانه از همه چیز به طور اتوماتیک استفاده میکنند.
      من خواهرم شادی تا وقتی گرسنه نباشه اصلا لب به غذا نمیزنه و من از این رفتارش خیلی لذت میبرم.
      برادرشوهرم اصلا به تنوع غذایی اهمیت نمیدهد و اصلا به غذا فکر نمیکنه وبرای غذا خوردن ساعت خاصی تعیین نمیکنه و من از این رفتارش خیلی لذت میبرم.
      دوستم نازنین بعد از خوردن نهار به هیچ وجه تخمه یا تنقلات یا شیرینی نمیخوره و من از این رفتارش خیلی لذت میبرم.
      خواهرزاده های من اصلا هیچ وقت ولع غذا خوردن را ندارن و اصلا برای خوردن غذا لحظه شماری نمیکنند و من خیلی از رفتارشون لذت میبرم.
      خواهرم شادی وقتی که به اندازه نیازش غذا خورد حتی یک قاشق هم دیگه نمیخوره و همیشه ته ظرفش غذا اضافه میاد و من از این رفتارش لذت میبرم.
      رفتارهای تحمیلی به خودم:من از خوردن لذت میبرم و وقتی گرسنه نیستم پفک یا تخمه یا تنقلات میخورم .من زمانی که حوصلم سر رفته دوس دارم بی دلیل چیزی بخورم.من وقتی تلوزیون نگاه میکنم باید حتما چیزی بخورم.و خیلی ریزه خواری میکنم.
      من اوایل دوره خیلی با مشکل ترس از غذا روبه رو بودم چون نمیدونستم کی بخورم و چقدر بخورم ولی از وقتی که این تمرین رو انجام دادم تونستم احساس گرسنگی رو درک کنم و تا حدودی از خوردن های بی مورد جلوگیری کنم و واقعا زمانی که گرسنه هستم هیچ ترسی اژ خوردن غذا ندارم ولی وقتی بی دلیل غذا میخورم خودم متوجه میشم واز خودم میپرسم که الان که بی دلیل داری میخوری باید بترسی و این موضوع کمی منو ناراحت میکنه و دلم میخاد این موضوع رو حل کنم.

      برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید. ثبت امتیاز
      امتیاز: 0 از 0 رأی
      افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم
      امتیاز کاربر: 453 سطح ۱: کاربر مبتدی
      محتوای دیدگاه: 305 کلمه

      با سلام 🌸
      شنیدن کلمه رژیم خاطرات بدی رو در من زنده میکنه یاد تلاشهای بی فایده یاد هزینه های زیادی که بر من تحمیل میشد بواسطه رفتن به این دکتر وان مطب ویاد خرید داروهای که دکتر بعنوان چربی سوز مینوشت میفتم
      حتی اگه به خاطر یک بیماری به دکتر میرفتم وبه خاطر بهبود بیماری تجویز فلان رژیم غذایی رو میداد باز هم سخت بود چون خودم رو در بند شیوه‌ای میدیدم که اون به من میگفت که چی باید بخورم وبه چه میزان بخورم اثرات رژیمهای لاغری هنوز هم در وجودم هست چون هنوز هم گاهی اوقات ترس از خوردن وترس از چه میزان خوردن دارم وعلت کم نشدن وزنم رو امروز با گوش دادن به این فایل دریافتم وفهمیدم که وقتی ترس از مواد غذایی داشته باشم چه میزان خوردن دیگه اهمیتی نداره من باید در ابتدا ریشه این ترس رو بخشکونم چون مواد غذایی هیچ نقشی در چاقی من ایفا نمیکنن بلکه استفاده ناصحیح از اونهاست که من رو در این وضعیت قرار داده ورژیم یعنی مانع ،محدودیت وانسان دوست داره آزاد باشه درمورد خوردن
      مثلا آتش به خودی خود خیلی خوب وزندگی بخشه ولی اگر به جون یه جنگل بیفته اون رو تبدیل به خاکستر میکنه وهمینطور باران مایه حیات وزندگی ولی وقتی زیاد از حد بارش داشته باشه وراهی برای ذخیره واستفاده صحیح از اون وجود نداشته باشه ویرانگر میشه هر نعمتی در دنیا یه بعد خوب ویه بعد بد داره واین بستگی به این داره که ما آدمها چطور از اون استفاده میکنیم ‌وهمیشه بهترین نتیجه رو از هر چیزی دریافت کنیم مثلااز خوردن برای دریافت انرژی بدن استفاده بشه نه برای تفریح ولذت چون این لذت زود گذره و خودش رو با اضافه وزن بروز میده ومایه عذاب میشه من به این باور رسیده ام که تنها راه متناسب شدن لاغری با ذهن هستش 🌸🌻🌸🌻🌸🌻🌸🌻🌸🌻

      برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید. ثبت امتیاز
      امتیاز: 0 از 0 رأی
      افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم
      امتیاز کاربر: 18100 سطح ۵: هنرجوی متوسطه
      محتوای دیدگاه: 146 کلمه

      وقت همگی بخیر
      منم الان چند وقتی هست که فکر می کنم دیگه موندم همینجا و تغییری نکردم نمی دونم این باور در من هست هنوز یا نه ترس از خوردن که مانع من می شه ؟!
      من فکر کردم دیگه من ترسی ندارم از خوردن غذاها به اندازه و البته که رفتارهام خیلی تغییر کرده و الان کمتر مصرف کردم به خاطر ذوب و شوقمه نه رژیم البته به صورت نااهگاهانه
      از از امروز می خوام دیگه این پیغام گرسنگی و که دریافت کردم غذا بخورم یعنی واسم یکم دلم ضعف کنه و بعد بخورم ولی خیلی دلم می خواد که مثل همسرم اتوماتیک یاد بگیرم که استاپ کنم
      و یک نکته جالب هم اینکه به احساس خودم توجه کنم بعد از غذا خوردن نه به نجواهای ذهنی بعدش به اولین احساس اون مهمه
      و من خیلی وقته که احساس بدی نداشتم از غذا خوردن پشیمون نشدم

      برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید. ثبت امتیاز
      امتیاز: 0 از 0 رأی
      افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم
      مشاهده پاسخ ها
        امتیاز کاربر: 6196 سطح ۳: کاربر پیشرفته
        محتوای دیدگاه: 26 کلمه

        سلام دوست عزیز
        شما مهارت درست رفتار کردن رو دارید
        پس خیلی ساده با قضبه برخورد کنید
        فقط هدفت از خود راضی بودن باشه
        از رفتار خودت راضی باش
        همین کافیه

        برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید. ثبت امتیاز
        امتیاز: 0 از 0 رأی
        افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم
      آواتار mv.abtahi
      1399/09/11 23:52
      مدت عضویت: 1837 روز
      امتیاز کاربر: 3157 سطح ۳: کاربر پیشرفته
      محتوای دیدگاه: 1,262 کلمه

      به نام خداوند بخشنده مهربان
      سلام
      اول میخوام بی نهایت به خاطر عشقی که برای تهیه ی فایل های توضیحی و نوشته های جدید می گزارید تشکر کنم .چقدر در شخص من تاثیر گزاره چقدر احساس حمایت می کنم و از دوره ی تکرار متنوعی رو میگذرونم
      فایل شماره 29 که یادآور نیاز بدنی یک انسان هست و تفاوت بی ذهنی در حیوانات و داشتن ذهن و تصمیم گیری در انسان ها رو نشون میده خیلی برای من در شروع دوره فکر برانگیز بود
      همیشه در کش مکش با خوردن و نخوردن زندگی می کردم
      و اینکه بخوام دیدمو به خوردن تغییر بدم و چیزی که همیشه ازش سواستفاده می کردم و رفتار معتادگونه ای بهش داشتم و تا حدودی دارم رو عجیب می دونستم
      بعضی وقتا زمانی که به یاد یه ماده ی غذایی میافتادم و چون سیر بودم ولی دوست داشتم بخورم ، این فایل به این صورت به من کمک میکرد که فکر کن آب خوردی دوباره می خوای آب بخوری؟ و میدیدم من به خاطر تنوع و لذت جوری مخرب می خوام به سمت اون خوراکی ها برم. یا اینکه بخوام بیشتر نفس بکشم یا اینکه بیشتر خودمو در معرض نور قرار بدم
      نمی خوام بگم این طرز تفکر همیشه همراه من بوده ولی واقعا خیلی وقتا به کمکم اومده
      در مورد فایل ارزشمندی که به این هفته اضافه کردین واقعا ممنونم …….من با اینکه تصمیم گرفته بودم به حالت رژیم فکر نکنم ، تا زمان تکرار دوره ، فراموش کرده بودم باید ترسم از خوردن رو کنار بزارم و به خودم اعتماد کنم و بدون کنترل غذامو بخورم
      فرمول های چاقی ذهنم باهام چونه می زنند و تلاش می کنند و تمام تلاش ذهنیمو می کنم که بهشون توجه نکنم و از فرمول های متناسب کننده استفاده کنم
      مثل بجه ی نق نقویی شدند که از بس مورد اهمیت بیش از حد قرار گرفتند داره مادر رو ضعیف و خسته و بی رمق می کنه ….این که میگم دیدم که میگم ……..مادر و کودکی رو میشناسم که مادر از زمان تولد کنار بچه بوده تا حالا که بچه یک و نیم ساله شده و مادر هم به این وابستگی کودک و کنارش بودن عادت کرده و در عین حالی که خیلی خسته می شه ولی دائم بچه رو بغل می کنه و شبا کنارش میخوابه و زندگی بی انگیزه ای رو برای خودش ساخته ولی طبق باورهایی که من مادر خوبی هستم و باید هر طور می تونم به بچم محبت کنم، پشت این نقاب خودش داره از پا درمیاد.
      قرآن اسم این احساساتو میگزاره جهل …….همون غلبه احساس به عقل و چقدر زیبا و به جا به پیامبر تذکر میده که احساساتی نشو
      امیدوارم همیشه به لطف خدا بتونم به یاد بیارم که این همون احساسات مخربه که با یه چهره ی دیگه داره میاد…….
      الان داشتم متنی که برای فایل رژیم گذاشته بودین رو می خوندم یدفه دستم خورد به لینک آبی روی متن ” عدم توانایی کنترل اشتهای خودشان” که وارد صفحه ای شدم با این تیتر ” اشتها رو جدی نگیرید”
      چقدر به من کمک میکنه این طرز تفکر
      چون از بچگی با هر گرسنگی جزئی ما باید می رفتیم یه چیزی می خوردیم که نکنه خدایی نکرده غش نکنیم ولی من یادمه که من دقیقا در سن تکلیفم به خاطر خانواده ی بسیار مذهبی که داشتم تمام 30 روز رو در سن 9 سالگی روزه گرفتم
      الان که یه بچه 9 ساله می بینم که باید روزه بگیره با خودم میگم چقدر خانواده می تونه و قدرتمنده که باورهای سازنده ای برای بچه هاش بسازه……..ولی خب افطار تلافی می کردیم چون خب بچه بودیم و پدر و مادر می خواستند که ما مشتاق تر بشیم و یادمه آخر ماه رمضان پدر عزیزم منو خواهر بزرگترمو برد طلا فروشی و برامون گوشواره طلا خرید.
      در اوج گرمترین زمان ماه رمضان دیدم کودکی که خانواده اش بسیار مقید به روزه بودند اون دختر با اینکه بسیار ریزه بود ولی تمام روزه هاشو بدون هیچ مشکلی گرفت…..چقدر ذهن در بچگی پذیرش آموزش های زندگی ساز رو داره
      در مورد رژیم هم من خیلی در سن پایین درگیر این آموزش سرکوب کننده قرار گرفتم یعنی بسه دیگه نخور……کم بخور………….. چقدر می خوری…….. درست بخور……… چرا اینجوری می خوری……….حالا برای لاغری اینجوری بخور …….اینقدر بدو……..این مقدار بخور……..ووو یعنی تا بیاد فرمول ها ی متناسب کننده جاگیر بشه زمان می بره میدونم
      همین امروز تجربه ای داشتم از یه فرمول جاقی که به لطف خدا تونستم مچشو بگیرم و با جواب منطقی رضایتشو برای انجام ندادن الکی خوردن و تشویق نکردن به این لذت جویی کسب کنم
      همسرم یک هفته هست که ایران نیست و من رسمم این بود که باز هم در نقاب چهره ی معصومی به نام احساس لیاقت یه زمانی به رستوران رفتن تنهایی برای خودم اختصاص بدم و خودمو مهمون کنم
      نمی گم این کار نادرسته ولی این فرمول باعث میشه من بخوام همیشه به این فکر کنم که هر زمان تنهایم رو به رستوران یا فست فودی برم و در ناخودآگاهم همیشه انتظار رفتن به قصد خرید خوراکی رو بکشم و این باعث میشه فرمول های متناسب کننده در من قدرت نگیره …….یه جورایی این بند میثاق نامه که میگه من تمام موانع ذهنی و محیطی خودمم رو برای رسید به تناسب اندام از بین می برم رو نقض می کنه…….
      من می تونم زمانی رو برای رفتن تنهایی به کافی شاپ یا رستوران اختصاص بدم ولی نباید براش نقشه ی انتظار یا تصویرسازی هایی رو ترسیم کنم که اونو تو ذهنم تثبیت کنم ………با خودم بگم خب حال میرم یه وقتی خیلی هم که مهم نیست تاز ه غذای خودم تو این اوضاع خیلی امن تره و درست تره
      امروز رفتم هم یه پولی کارت به کارت کنم هم برم از خیابونی که تو تهران بورس رستوران های رنگارنگه یه نهاری برای خودم تهیه کنم یعنی واقعا به عشق تهیه ی یه پیتزای گیاهی زدم بیرونا
      قبل از اینکه به مسیر اون خیابون برسم باز هم از خودم سوال کردم واقعا با خریدن یه پیتزا احساس لیاقت می کنی؟
      حالا نمیشه بری برای خودت یه کتاب بخری و احساس لیاقت کنی ؟ مزه نداره نه؟
      تا این حالتو دیدم که این اشتیاق در مورد پیتزا داره منو دنبال خودش می کشونه به خودم گفتم یعنی الان اختیارمو بدم دست یه پیتزا که چی بشه اونوقت
      نه
      اونوقت پایبندیم به بند میثاق نامه که میشه من از امروز سعی می کنم توجه کمتری به مواد غذایی داشته باشم چی میشه پس؟
      اینجوری که تمام توجهم امروز شده مواد غذایی
      خلاصه که متفکرانه سمت مخالف اون خیابون رو در پیش گرفتم و به خودم گفتم خداییش هوا خوبه ها ببین این پیاده روی لذت خوبیه
      اگه می رفتم به اون خرید حالا بایدکلی راه با یه جعبه جلوی چشم مردم این همه راه با خجالت از این که حالا مگه واجبه جعبه به این گندگی رو دست بگیری تا خونه بری ، کلی باید پیش خودم خجالت می کشیدم و خلاصه هزارتا شرمندگی بعد از تهبه ی اون غذارو در آنی جلوی چشمام آوردم و یه نفس راحت کشیدم و اومدم خونه …..
      راستش عملی کردن فایلا واقعا همت عالی میخواد
      خدا کمکون کنه
      بعضی وقتا مثل یه گنجیشک که میخواد به دام بیافته وقتی به یه غذای هوس انگیزی می رسم سعی می کنم نمیگم همیشه یادمه سعی می کنم دعا کنم و از خدا کمک بخوام و از اون غذا فاصله بگیرم تا به قوله شما هوس و اشتها رو جدی نگیرم

      در مورد تمرین و فرمول عملی جدید هم بی نهایت سپاسگزارم
      احساس گرسنگی احساس لذت بخشیه که دوست دارم به خودم هدیه بدم و بعد با غذای به اندازه از خودم بابت اون تشکر کنم و تشکر دیگه ی من وقتی باشه که بگم خب گرسنگی برطرف شد خوبه دیگه اوکیه…….بقیه اش دیگه همون اشتها و هوسه که بهتره وباید الان جدیش نگیرم
      خیلی ممنونم

      برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید. ثبت امتیاز
      امتیاز: 0 از 0 رأی
      افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم
      آواتار فرشته مهربانF.s
      1399/09/11 11:59
      مدت عضویت: 1559 روز
      امتیاز کاربر: 7836 سطح ۵: هنرجوی متوسطه
      محتوای دیدگاه: 590 کلمه

      امروز تصویر خانم منفی بافمو کشیدم نقاشیم زیاد خوب نیست ولی خشم در صورتش وکریه بودن وبدجنسی به خوبی در صورتش مشهود بود جالبه که نمیدونم چرا دفعه اولی که این فایل گوش کردم اصلا قبافشو نکشیدم ولی الان باهاش صحبت کردم وبهش گفتم که دوستت دارم وممنون که بهم مرتبا تذکر میدی وبهم یاد آوری میکنی مثل زنگ هشدار که هر کاری رو میگی باید برعکسشو انجام بدم ممنون که اینقدر خوب وپیگیر یادآوری میکنی هر کاری میکنم اگر برخلاف نظر تو باشه حتما درمسیرم ودرست دارم انجام میدم وخیلی احساس خوبی داشتم واحساس قدرت میکردم از صحبت کردن باهاش
      یه چیز دیگه اینکه من واقعا با حرف استاد گرامی موافقم منم درگیر اینم که چند وقته دارم ادامه میدم وچرا به نتیجه کافی نرسیدم مثل بقیه اما هر روز به خودم میگم هیچ کس مثل بقیه نیست ممکنه خانم x در یک سال ۲۰ کیلو کم کرده باشه وخانم yدر یک سال ۳۰ ویا حتی ده کیلو کم کرده باشه اما تو متفاوت باشی ومثلا ۵۰ کیلو یا خیلی کمتر کم کنی اصلا خودتو با بقیه مقایسه نکن اول بدون که از روز اول وحتی از روز اول تکرار این دوره خیلی تغییر کردی من واقعا احساسم نسبت به خودم خوب شده بیشتر از قبل به خودم میرسم شاد تر شدم وبیشتر برای لذت بردن واستفاده کردن از زندگیم تایم میگذارم مثلا وقتایی که حوصله دارم میرقصم واین شادی کردن ها هر روز داره بیشتر میشه من حتی تغییرات فیزیکی هم در خودم دیدم کمرم خیلی باریک شده وخداییش پاهام به نسبت روز اول که پر از سلولیت وچربی نافرم بود بهتر شده احساس میکنم خودم که هر چند کم اما خوش فرم تر شده وکمی کوچک تر وکشیده تر به نظر میرسه شکم وپهلوم هم کمی کوچک وآب شده واین احساس های خوب در بدن خودم دارم ویکم فقط خیلی کوچولو لباسام بهم بهتر مینشینن ودیگه تنگم نیستن واندازم شدن واین خودش خیلی پیشرفت خوبیه من احساس میکنم در مسیرم وهمین برای من خیلی باارزش من خیلی خیلی امیدوار شدم به زندگیم مدتیه که یادم رفته افسردگی شدید داشتم والان دارم میبینم که اثری ازش نیست ومن دیگه هر روز گریه نمیکنم واحساس تنهایی وبدبختی درمن به شکل چشمگیری کم شده وجاشونو به احساس خوشبختی وهدف مند بودن داده قبلا خیلی غصه میخوردم به خاطر کرونا اما الان با اینکه آرزو میکنم زودتر ریشه کن بشه وجان آدمهای بیشتری نجات پیدا کنه اما واقعا از اینکه دارم به بزرگترین هدف خودم که تناسب اندام میرسم ودارم برای رسیدن به رویاهام دارم آموزش میبینم ووقت بیشتری برای خودم دارم در حالی که قبلا همش باید با همه رفت وآمد میکردم وواقعا وقت کمی برای خودم داشتم اما الان چند ماه که به جز دو سه دفعه که مجبور شدم نشانه هامو جمع کنم تا مهمانم نبینه ودوباره بچسبونمشون همیشه جلوی چشمم هستن عکس های مورد علاقم نوشته های دلخواهم وهر چیزی که در راستای یادگیری من حتی شوهرمم علاقه نشون میده وبعضی وقت ها میایسته ومیخونتشون ولذت میبره با اینکه زیادم در راستای فکری من نیست وزیادم قبول نداره اما خوشش میاد از بعضی چیزا ومیگه جالب تاحالا اینجوری به این چیزا فکر نکرده بودم من واقعا خداوند سپاسگزارم که هر روز احساس سبکی میکنم وهر روز کمتر از قبل خودمو تخریب میکنم وچند وقتیه که پرخوری نکردم وهوس خوراکی ها هم نکردم من واقعا با تمام وجودم تغییرات درخودم احساس میکنم واز اینکه هر روز دارم بهتر وبهتر میشم هم در احساسم هم در جسمم وهم در روانم بسیار شاکرم وقدردان محبت های خدای مهربانم فرشته مهربان حامی خودم واستاد بینظیرم هستم موفق وپیروز باشید💐

      برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید. ثبت امتیاز
      امتیاز: 0 از 0 رأی
      افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم
      آواتار فرشته مهربانF.s
      1399/09/11 10:57
      مدت عضویت: 1559 روز
      امتیاز کاربر: 7836 سطح ۵: هنرجوی متوسطه
      محتوای دیدگاه: 91 کلمه

      با سلام خدمت شما استاد گرامی وهمگی دوستان
      امروز احساس خیلی خوبی داشتم از اجرای میثاق نامه اتفاقا چقدر ایده میثاق نامه شخصیتون رو دوست دارم من دارم هر روز یه چیزی بهش اضافه میکنم من امروز در میثاق نامه به خودم گفتم که بدن من هر روز داره منو ترمیم میکنه وبه سمت متناسب شدن پیش میره من تمام تلاشمو میکنم که هر روز تخریب بدنمو کمتر کنم وخیلی حس خوبی داشتم از گفتنش احساس قدرت واحساس امید واعتماد به نفس بالایی بهم میده وبهم یادآوری میکنه که درمسیر درستم

      برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید. ثبت امتیاز
      امتیاز: 0 از 0 رأی
      افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم
      آواتار فرشته مهربانF.s
      1399/09/08 20:11
      مدت عضویت: 1559 روز
      امتیاز کاربر: 7836 سطح ۵: هنرجوی متوسطه
      محتوای دیدگاه: 110 کلمه

      با سلام
      امروز که این دوتا فایل گوش کردم خیلی شگفت زده شدم رژیم خیلی کار بیخودیه بارها شکست خوردم در انواع رژیم ها والان متوجه میشم که چرا اینهمه حالمو بد میکرد واعتماد به نفسمو داغون میکرد اما جالب تر این بود که باور کم خوردن ورژیم گرفتن در من هم بدون اینکه بدونم وجود داشت من اصلا احساس گرسنگی رو این مدت تجربه نکرده بودم وامروز بسیار خفیف احساس صدای شکمم رو شنیدم اونم خیلی خیلی کم وباور دیگه ای هم که مانع کاهش وزنم میشد این بود که تحرک کم باعث چاقی من شده من باید هر روز یک قدم برای رسیدن به تناسب اندامم بردارم

      برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید. ثبت امتیاز
      امتیاز: 0 از 0 رأی
      افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم
      آواتار azita
      1399/08/30 11:41
      مدت عضویت: 1897 روز
      امتیاز کاربر: 6948 سطح ۳: کاربر پیشرفته
      محتوای دیدگاه: 215 کلمه

      فکر نکنم کسی پیدا بشه که از گرفتن رژیم خاطره خوبی توذهنش داشته باشه چون رژیم خود کلمه ش هم حال آدمو بد می کنه وفقط آدمو یاد محدودیت ها میندازه، یاد نخوردن، سر ساعت خوردن غذاهایی که باب میلت نیست ولی به خاطر کالری کمتر مجبور بودی بخوری.یادمه از وقتی که احساس کردم دارم چاق میشم شروع کردم به رژیم گرفتن و تموم طول روزم با استرس می گذشت هرچیزی می خوردم حسم بد بود که نکنه زیاد خوردم یا کالری این خوراکی چقدر بوده و همش در حال کالری شماری بودم احساس بدهمراه خوردن گاهی حرص منو بیشتر می کردو چون نتیجه ای از رژیم نمی گرفتم بی خیال می شدم و بیشتر می خوردم و نتیجش شکست بود وازبین رفتن اعتماد به نفسم خدا رو شکر تو این دوره تا حدود زیادی تونستم ترسم از خوردن را کنار بزارم ولی هنوز هم باید رو خودم بیشتر کار کنم چون گاهی بدون احساس گرسنگی وفقط طبق عادت سر سفره غذا میشینم و میخورم امروز که به این فایل رسیدم دیدم بهتره این تمرین را جزو تمرینات همیشگیم انجام بدم چون واقعا از اینکه فقط وقت گرسنگی چیزی بخورم و موقع سیری دست از خوردن بکشم حس وحالمو خیلی خوب می کنه و منم همینو میخوام که همیشه با احساس خوب ادامه بدم.

      برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید. ثبت امتیاز
      امتیاز: 0 از 0 رأی
      افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم
      آواتار Laleh
      1399/08/28 08:11
      مدت عضویت: 1570 روز
      امتیاز کاربر: 1457 سطح ۶: هنرجوی پیشرفته
      محتوای دیدگاه: 326 کلمه

      فایل اموزشی شرح رژیم :

      به نظر من رژیم محدودیت است. رژیم عدم ازاد ی است. رژيم همواره باعث بد اخلاقی و زجر کشیدن من از گرسنگي بوده است. رژیم براي من همواره محدود کردن مواد غذایی را در بر داشته است که از نظر روحی ضربه زیادی به من زده است. 😩

      ترس ا ز غذا خوردن :

      بعضی افراد از غذای خود میترسند. این افراد باور دارند که خوردن غذا باعث چاقی ميشود. براي همين است که این افراد از مصرف غذاها میترسند. 😨

      پیغامهای بدن :

      پیغامهای بدن ما از 2 طریق به ما داده میشود :

      طریق اول:احساس که یک درک کاملا درونی است. البته ممکن است در صورتیکه ادامه یابد ، به شکل واکنش در بیرون تبدیل میشود. 😇

      1. برای فهميدن احساس سیری و گرسنگي باید از طریق احساسات درونی انها راشناسایی کنیم. برای تشخيص ان احساس ،ما باید اینقدر صبر کنيم تا ان احساس به شکل واکنش بیرونی دربیاید. بنابراين ما طبق عادت و سر ساعت خاصی از این به بعد غذا نمیخوریم. به محض انکه ان حالت و واکنش ما به اتمام رسید ، ما از خوردن دست بکشیم. 😊

      2. بعد از انجام تمرین بالا، ما براي خوردن خود نباید استرس و اضطراب داشته باشیم چونکه میزان کمتر خوردن نسبت به قبل خود گواه ان است که ما در مسیر تناسبیم. من خودم ظروف بسيارکوچکی تهیه کردم که کاسه من به اندازه این است که یک خرمالو در ان جای میگیرد و بشقاب ان دورش حاشیه دارد پس من مجبورم در قسمت وسط ان غذا بکشم که هر بار برای کشیدن فقط 2 تا قاشق بيشتر جا نمیشد. البته بگویم که این ظروف که من بعد از تمرین 75 خریده ام خیلی به کم خوردن من تا حالا کمک کرده است. الان کاملاً متوجه شده ام که اصلا بدن من ان همه میزان غذا را نیاز نداشته فقط عادت اشتباه من و تكرار ان بوده است که مرا چاقتر میکرده است. 😆

      طریق دوم: اعصاب که کاملا بیرونی است. ☺

      برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید. ثبت امتیاز
      امتیاز: 0 از 0 رأی
      افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم
      آواتار Laleh
      1399/08/26 07:26
      مدت عضویت: 1570 روز
      امتیاز کاربر: 1457 سطح ۶: هنرجوی پیشرفته
      محتوای دیدگاه: 228 کلمه

      هفته دوم:

      (روز هشتم تا چهاردهم تکرار ) :

      -شرح عملکرد

      به نظرم این هفته فایلها خیلی قویتر و سنگین تر از هفته اول به پایان رسید، مخصوصاً که استاد چند فایل را به دوره اضافه کرده بودند. الان برای من نوشتن فقط در سایت ،راحتتر شده ولی هنوز هم برای من چالش برانگیز است. 😊

      -شرح رضایتمندی

      این هفته نسبت به هفته قبل من باز متوجه شدم خیلی کمتر غذا میخورم و یا اینکه اصلا به ميزان غذایم توجهی ندارم. تنها زمانی شروع به غذاخوردن میکردم که واقعا خیلی گرسنه میشدم. بيشتر وقت و توجه ام روی انجام تمرینها بود. 😀

      -شرح نارضایتی

      به خاطر اینکه من 2 روز نتوانستم به سایت دسترسی داشته باشم ، بعد از ان هم یک روز حدود 12 ساعت نتوانستم به سرور سایت وصل شوم ، سعی کردم در طول این هفته تمامی فایلهای عقب مانده را جبران کنم بنابراين هر روز صبح 2 تا 3 ساعت و شبها بعد از کارم وقت گذاشتم تا خودم را به جاییکه باید باشم، برسانم. در کل چالش خیلی خوبی بود. ☺

      -تعهد اجرای هفته بعد

      من دارم تمامی فایلها و تمرینها را بعد از گوش دادن در زندگی خودم عملی میکنم. الان احساس میکنم که خیلی رفتارم در دو هفته اخیر تغییر کرده و تعهد من هم محکم تر و استوارتر شده است، پس من همچنان متعهد هستم که یا میمیرم ویا متناسب میشوم. 😁

      برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید. ثبت امتیاز
      امتیاز: 4 از 1 رأی مشاهده امتیاز دهندگان
      افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم
      آواتار Laleh
      1399/08/25 03:36
      مدت عضویت: 1570 روز
      امتیاز کاربر: 1457 سطح ۶: هنرجوی پیشرفته
      محتوای دیدگاه: 114 کلمه

      فایل شماره 29:

      همانطور که میدانیم یکی از نیازهای روز مره ما به غذا خوردن میباشد.اولین چیزی که به ذهنم الان میاد این است که من باید در خوردن، اعتدال را پیشه کنم. در طول این دوره تجربه کرده ام که اگر قبل از سیری دست از غذا خوردن بکشم ، خوشحال ترهستم .
      اینکه تنوع غذایی را در خانه کم کرده ام ، لیست تنوع مواد غذایی را برای خرید هم کم کرده ام ،خیلی به کمتر خوردنم کمک کرده است. اینکه تا گرسنه نشده ام نمیخورم. من دارم به مرور علتها ی خوردنم را پیدا میکنم. من دوست دارم الان غذايم را خوب بجوم و باارامش وبدون عجله بخورم. 🏵🌸🌻

      برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید. ثبت امتیاز
      امتیاز: 0 از 0 رأی
      افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم
      آواتار Beti
      1399/07/23 00:01
      مدت عضویت: 1618 روز
      امتیاز کاربر: 3065 سطح ۳: کاربر پیشرفته
      محتوای دیدگاه: 183 کلمه

      با سلام وادب
      من همانند دیگر دوستان از رژیم متنفرم و وقتی اسم رژیم گرفتن رو می شنوم حالم بد میشه هر وقت من رژیم گرفتم بیشتر سمت غذا و تنقلات رفتم از وقتی در این دوره شرکت کردم با خیالت راحت غذاء میخورم و از مقدار کم غذام لذت میبرم و قبل از این دوره همش نگران مقدار غذا بودم و همش با خودم می گفتم الان با این مقدار حتما چاق میشم شاید هم کم میخوردم ولی همش استرس داشتم
      اگه هنگام غذا خوردن تمام توجه خود رو روی جویدن غذا متمرکز کنیم و به چیز دیگه ای جز حس خوب غذا خوردن فکر نکنیم از جویدن غذا در دهانمان لذت ببریم این گونه طعم غذا به شدت دلچسب خواهد بود وقتی به خود اجازه میدهیم حواسمان پرت شود و حواسمان روی چیزهای دیگر مانند مقدار غذا باشد تقریبا طعم غذا از بین میرود من مطمئنم که اگر با لذت و حضور ذهن غذا بخوریم به اندازه ی نیاز بدنمان و به هنگام گرسنگی تمام آن جذب بدن میشود و نتیجه ی آن داشتن اندامی متناسب و بدون نقص میشود

      برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید. ثبت امتیاز
      امتیاز: 0 از 0 رأی
      افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم
      آواتار الهام خوشبخت
      1399/07/11 11:41
      مدت عضویت: 1913 روز
      امتیاز کاربر: 7548 سطح ۶: هنرجوی پیشرفته
      محتوای دیدگاه: 377 کلمه

      به نام خدای بی همتا

      من از زمانی که احساس کردم دارم چاق میشم ونگران چاقی خودشدم خیلی به رژیم اعتقادنداشتم وتحرک کم خود ودرخانه ماندن را دلیل چاقی خود میدانستم ورژیم گرفتن درذهنم رنج آوربود.هرزمان تصمیم می‌گرفتم ازمقدار مصرف غذای خودم کم کنم همان روز مقدار بیشتری غذا مصرف میکردم به طورناخودآگاه .ذهن من همیشه رژیم را پس میزد ولی درسال 87من با تصمیم قاطع توانستم نان وبرنجم را کم کنم وبه تناسب اندام عالی دست پیداکنم ولی بعد ازآن دیگرهیچ وقت رژیم نگرفتم ومقاطع خاصی که احساس میکردم درحال چاق شدن هستم به ورزش وپیاده روی وباشگاه رفتن روی می آوردم . از ورزش هم خسته بودم یعنی من برای کاهش وزن وچاق نشدن بایدتاآخر عمرم ورزش میکردم وعرق میریختم این اواخردیگه باورم نسبت به ورزش برای کاهش وزن هم از بین رفته بود .

      من این فایل را در دوره ی رایگان گوش داده بودم ولی خیلی آن موقع به خوبی درک نکرده بودم چون خیلی خام بودم واطلاعات سطحی داشتم درمورد لاغری باذهن. تااینکه چند هفته قبل از دوره تکرار من این فایل را تصادفی گوش دادم وخیلی از شنیدنش لذت بردم و نکته ضعفم را پیدا کردم چون همش ذهنم درگیر بود که من که رفتار غذاییم خیلی بهترشده وحجم غذام هم کمتر از قبله چرا نتایج قابل توجه نگرفتم تااینکه به این فایل هدایت شدم ومشکل خودرا پیدا کردم با خودم میگفتم چرا استاد تو دوره این فایل رو نگذاشته وتوضیح نداده چرا در دوره رایگان مطلب به این مهمی گفته شده ولی تو دوره لاغری با ذهن اشاره نکرده استاد.
      تااینکه وقتی به دوره تکرار رسیدم دیدم این فایل دردوره ی تکرار گنجانده شده وخیلی خوشحال شدم. من با ورودبه دوره ازاینکه میدیدم بچه های سال بالا دردوره رایگان بیشترازخود دوره لاغری فعال هستند تصمیم گرفته بودم بعد اتمام دوره فایلهای رایگان رو گوش بدم ولی حالا میبینم استاد عزیزم فایلهای دوره ی رایگان روهم دردوره تکرار گذاشته در بهترین روزها هم گذاشته دربهترین مکان خودشون.ممنونم استاد

      پس من بعد ازین از مقدار غذایی که میخورم احساس خوبی خواهم داشت چون موقع گرسنگی غذا خواهم خورد وبه محض احساس سیری دست از غذا خوردن میکشم وهیچ غذایی قدرت چاق کنندگی من رو نداره اگر فکرم ورفتارم واحساسم به غذا خوردن خوب باشه وبالذت وبدون ترس غذا بخورم.

      لاغری وتناسب اندام منتظر ماست☺ 😉🙆

      برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید. ثبت امتیاز
      امتیاز: 0 از 0 رأی
      افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم
      آواتار Razi
      1399/07/05 14:51
      مدت عضویت: 1806 روز
      امتیاز کاربر: 511 سطح ۲: کاربر متوسطه
      محتوای دیدگاه: 346 کلمه

      من چند سال قبل از شروع دوره به این نتیجه رسیده بودم که راهکار لاغری رژیم نیست و همه رژیم ها رو محکوم به شکست میدونستم. و چون راه حل دیگه ای سراغ نداشتم ناامید شده بودم و داشتم به این فکر میکردم که چاقی رو بپذیرم و با اعتماد بنفس باهاش زندگی کنم. تا اینکه از روی نامیدی و بعنوان اخرین تیر وارد دوره شدم.
      رژیم های زیادی نگرفتم ولی چاقی من از همون رژیم ها شروع شد و الان یکی از عوامل چاقیم رو رژیم میدونم. کلا موقع رژیم فشار روحی زیادی رو تحمل میکردم و روحم ولع برای خوردن پیدا میکرد. میدونید که ولع داشتن یه بازخورد روانیه در اثر احساس محرومیت طولانی مدت از غذا.
      یادمه رژیمی داشتم که همش سبزی بود یعنی میوه هم اجازه نداشتم بخورم و منکه میل به خوردن سبزی اونهم در وعده صبحانه نداشتم همون سبزی رو هم نمیخوردم و با فشار روحی شدید به مدت یک ماه و نیم مقاومت کردم در حالیکه تمام روز بی حال و خسته و افسرده شده بودم اما رژیم رو رها نمیکردم و اونقدر ادامه دادم تا مشکل جسمی پیدا کردم و کارم به درمانگاه و هر هفته سرم زدن رسیدو از اون به بعد جسمم تا سال ها مشکل پیدا کرد و انگار که شوک بزرگی به بدنم وارد شده بود. از اسم رژیم وحشت پیدا کرده بودم و خودم رو محکوم به چاقی میدونستم و بدنبالش احساس یاس و ناامیدی و ناتوانی. منکه ادم موفقی بودم در باقی زمینه ها در اثر همین رژیم ها فهمیدم که همیشه نمیتونم موفق باشم و اولین بذر ناتوانی در من کاشته شدکه قویا آبیاری شد و تا ابتدای دوره احساس ناتوانی در رسیدن به لاغری داشتم.
      رژیم یعنی خوردن مواد غذایی مشخص با کالری مشخص در زمان های مشخص برای مدت مشخص.
      یعنی شما هیچ اختیاری در تعیین غذای دلخواه زمان دلخواه و مدت دلخواه ندارید. رژیم یعنی محدودیت در انتخاب نوع غذا و مقدار غذا که خیلی زجرآور و خسته کنندست.
      لاغری با ذهن یعنی آزادی در انتخاب غذا و مقدار غذا با میل و اراده ذهن که خیلی شیرین و لذت بخشه

      برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید. ثبت امتیاز
      امتیاز: 0 از 0 رأی
      افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم
      آواتار Razi
      1399/07/01 23:28
      مدت عضویت: 1806 روز
      امتیاز کاربر: 511 سطح ۲: کاربر متوسطه
      محتوای دیدگاه: 242 کلمه

      سلام استاد عزیز.
      یه سوال پیش اومده که مطمینم مشکل خیلی هاست
      برای ما که در دوره تکرار هستیم چون از فایل های آینده اطلاع داریم و‌ تا حدودی جا افتادن واسمون با بی توجهی به حجم غذا و‌خورذن بدون استرس به هر میزان که بخوایم یه مقدار تناقض پیش میاد و‌من یکی که قاطی کردم.نمیتونم همزمان طبق فایل های قبلی نخورم و نخوردن رو دوست داشته باشم یا اینکه بخورم و راحت باشم.
      میدونم چون این باور خیلی ریشه داره رفع کردن خیلی سخته. ولی من سری اول دوره عااالی اجراش کردم و‌ واقعا حس رهایی رو درک کردم و لذت بی نهایتی بردم ولی چاقتر شدم که شما فرمودید طبیعی است و بعد با راهنمایی شما نخوردن رو دوست داشتم ‌‌در مسیر لاغری قرار گرفتم.الان با توجهبه اینکه از دوره نتیجه کرفتم و تا حدودی لاغر شدم ترس از چاقی مجدد دارم در اثر رهایی از ترس از غذا
      و انکار یه پام روی گاز یه پام روی ترمز.نمیدونم چکار کنم؟ با گوش دادن به این فایل امروز همه چیز رو قاطی کردم.
      آیا بر اساس پیغام سیری عمل کنم؟ صبر کنم تا گرسنه بشم و یا هر چی دلم خواست بخورم؟!!! نمیتونم همزمان اینها رو باهم انجام بدم. مغزم هنگ می کنه
      من‌پیغام سیری رو اکثر مواقع براحتی درک‌ می کنم ولی وقتی دست می کشم از غذا چند ساعت بعدش دوباره گرسنه‌میشم.وو احساس رهایی از ترس از غذا مثل سری اول ندارم .نمیدونم مشکل کجاست
      نیازمند یاری سبزتان هستیم💚💚💚💚🙏🙏🙏🌹🌹🌹🌹

      برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید. ثبت امتیاز
      امتیاز: 0 از 0 رأی
      افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم
      مشاهده پاسخ ها
        امتیاز کاربر: 6196 سطح ۳: کاربر پیشرفته
        محتوای دیدگاه: 151 کلمه

        سلام دوست عزیز
        تکرار کردن برای تثبیت آگاهی صحیح می باشد نه برگشتن به عادت های قبلی
        اگر به واسطه انجام مراحل آموزشی عادت ها و رفتارهای جدید در شما شکل گرفته که به نظر خودت خوبه و احساس خوبی داری قرار نیست اگه دوره رو تکرار میکنی دوباره برگردی رفتارهای قبلی رو انجام بدی و باز در موقع مناسب طبق زمانبندی دوره رفتار جدید خودت رو ادامه بدی
        تکرار کردن برای یادآوری مسیری است که طی کردی نه اجرای رفتارهایی که تغییر کرده
        مثل این می مونه شما جدول ضرب رو به خوبی یاد گرفته باشی و برای تکرار کردن از ستون اول شروع به خواندن مجدد کنی و در این زمان فردی از شما ضرب دو عدد از ستون 5 را سوال کند و شما بگی من در حال مرور کردن ستون 1 هستم و نمی خوام به ستون 5 فکر کنم بذار وقتی به ستون 5 رسیدم جواب شما رو خواهم داد.

        برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید. ثبت امتیاز
        امتیاز: 0 از 0 رأی
        افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم
          آواتار Razi
          1399/07/05 12:44
          مدت عضویت: 1806 روز
          امتیاز کاربر: 511 سطح ۲: کاربر متوسطه
          محتوای دیدگاه: 42 کلمه

          سلام . ممنون از پاسختون استاد گرامی
          در حال تلاش برای پیدا کردن راهکار مناسب در خنثی کردن این باور مخرب هستم و مطمینم بزودی ذهنم اروم میشه و راه حلش رو پیدا می کنم
          ممنون از راهنمایی شما در طی این مسیر سبز

          برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید. ثبت امتیاز
          امتیاز: 0 از 0 رأی
          افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم
            آواتار azizfaramarzi212
            1399/07/07 09:49
            مدت عضویت: 1834 روز
            امتیاز کاربر: 2837 سطح ۳: کاربر پیشرفته
            محتوای دیدگاه: 126 کلمه

            سلام دوست عزیز وهمه دوستان و استاد مهربان :
            احساس میکنم شما بازم متوجه توضیحات استاد نشدین. استاد میگن وقتی جدول ضرب یکبار حفظ کردی وداشتی مرور میکردی در ستون یک حالا اگه در هرستونی ازت بپرسن بازم بلدی جواب بدی فقط داری همیشه مرور میکنی که در ذهنت ثبت بشه و دیگه فراموش نشه. حالا اگه خودمون دوره رو تمام کردیم وبرگشتیم از اول واسه مرور که در ذهنمون ثبت بشه اگه در زندگی روزمره مواجه شدیم به نکاتی که مثلا دوسه هفته آخر یاد گرفتیم باید باید باید اون آموزشهایی که یاد گرفتیم رو به کار بگیریم نه اینکه باخود فکرکنیم حالا من دوره تکرار هفته مثلا سوم هستم وهنوز به آموزش های این قسمت نرسیدم
            امیدوارم درست توضیح داده باشم.
            به امید متناسب شدن همه مون

            برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید. ثبت امتیاز
            امتیاز: 0 از 0 رأی
            افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم
      آواتار شادى
      1399/06/27 02:43
      مدت عضویت: 1637 روز
      امتیاز کاربر: 23563 سطح ۵: هنرجوی متوسطه
      محتوای دیدگاه: 468 کلمه

      سلام و درود استاد عزيز & دوستان سرزمين لاغرى با ذهن😊
      فايل , آيا با رژيم لاغرى مى توان لاغر شد⁉️سوال , تجربه خود در باره رژيم گرفتن را بنويسيد .
      من سالها پيش طبق شنيده ها , فكر مى كردم , مصرف نان و برنج چاق كننده هست و براى همين يه دوره ى كوتاه , مصرف نان رو حذف كردم و متوجه ريزش موهام شدم , حالا شايدم به اين دليل نبوده اما خب خودم فكر كردم بخاطرِ مصرف نكردن نان هست ‼️و ديگه رها كردم .
      اما خب دوست نداشتم رژيم بگيرم . بسيار مى شنيدم كه خيليا از رژيم هاى گوناگون صحبت مى كنن , خيليا هم ورزش نمى كردند , شايدم وقتشو نداشتن , يا كه نمى خواستن به هر دليلى ورزش كنن , براى همين با رژيم گرفتن مى خواستن لاغر بشن . رژيم هاى متفاوت , مثلا رژيم نوشيدن آب , يا مصرف پروتئين , سيب زمينى , و يا نخوردن نان و برنج و رژيم هاى پروتئينى و خيلى رژيم هاى متفاوت كه من هيچكدوم شونو دوست نداشتم و حتى سوْال هم نمى پرسيدم چون من فكر مى كردم فقط با ورزش كردن مى شه لاغر شد . و اينكه وقتى در خانواده هستيم , رعايت رژيم غذايى كمى سخته . قبل از اين دوره , من غذا زياد مى خوردم البته نه هر روز , و احساس سيرى هم نمى كردم و با خودم مى گفتم , من چرا زود سير نمى شم ‼️و اينكه وقتى توو خونه بودم , هر نيم ساعت & يك ساعت من يه چيزى مى خوردم . قبلا يادم مى آد كه مثلا انگارى قند خونم بياد پايين , احساس گرسنگى مى كردم كه ممكنه احساس گرسنگى كاذب ذهنى بوده باشه .
      اما در اين مسير خداروشكر وسپاس تا الان متوجه تغييراتى هر چند كوچك در خودم شده ام , اينكه وقتى توو خونه هستم , فاصله خوردنهام خيلى بيشتر شده , و همين كه سرگرم فايلها و كاراى ديگه م هستم , نه وقت خوردن زيادى دارم و نه ديگه اون احساس گرسنگى ذهنى رو دارم . حتى ممكنه چندين ساعت هم چيزى نخورم و احساس گرسنگى هم نكنم . و همينطور پيام سيرى از مغز رو دريافت مى كنم حالا نه هر روز , اما متوجه پيام سيرى از مغز هستم . و اينكه در مورد مصرف مواد غذايى آگاه تَر شده ام . و همچنين مصرف مواد قندى رو كاهش داده ام . نه كه رژيم بگيرم , فقط مثلا شكلاتى رو مى خورم كه درصد شكرش, خيلى كمتره 🍫😊و هر چيزى رو با آرامش مى خورم . مهمتر از همه اينكه وقتى هنگام غذا , مسئله اى پيش بياد , ترجيح مى دم اون لحظه غذا نخورم و بعدا در آرامش غذا بخورم . با تشكر فراوان , شاد و سرسبز باشيد🥰😍

      برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید. ثبت امتیاز
      امتیاز: 0 از 0 رأی
      افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم
      آواتار ghazalgolipur
      1399/06/26 03:24
      مدت عضویت: 1633 روز
      امتیاز کاربر: 3496 سطح ۳: کاربر پیشرفته
      محتوای دیدگاه: 238 کلمه

      از اونجایی که من بارها رژیم گرفتم و اصلا نسبت به رژیم گرفتن و این کلمه حس خوبی ندارم در موردش هم حرف نمیزنم
      و خوشجالم که دیگه قرار نیست رژیم بگیرم دیگه قرار نیست سختی و رنج بکشم
      خوشحالم که غذارو درست میخورم و خوشحالم اندازه نیازم میخورم از این به ببعد هم سعی می کنم دقت بیشتری روی حواسم داشته باشم بهتر گرسنگی رو درک کنم و بعد غذا بخورم و واقعا لذت بخشه این کار🤗
      و اندازه نیاز بخورم و با خیال راحت و اسوده بخورم چون در این صورت است که من به راحتی میتونم پیام سیری رو دریافت کنم
      طبق اون ۳ نکته که قبلا گفته شده ….
      و سعی میکنم استرس نداشته باشم و این که لذت ببرم از غذا خوردن از همون مقداری که دارم میخورم نهایت لذت رو ببرم
      غذا نیازه بدنه و ن غذا می خورم تا بدنم انرژی کافی برای ترمیم داشته باشه اندازه نیاز غذا میخورم درست و به موقع غذا میخورم و حس خوب داشته میشم و به نجوا ذهنی توجه نمی کنم و این درست ترین کار است و مثل افراد متناسب راحت و بدون فکر کردن به چیزی با ارامش غذامو میخورم چون افراد لاغر الگوی من هستند 🌸

      برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید. ثبت امتیاز
      امتیاز: 0 از 0 رأی
      افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم
      آواتار زهرا رضاخانی
      1399/06/24 13:48
      مدت عضویت: 1913 روز
      امتیاز کاربر: 29149 سطح ۶: هنرجوی پیشرفته
      محتوای دیدگاه: 154 کلمه

      ۳۲ سال مدام گفتن اینو بخور اونو نخور تا لاغر بشی
      علت اینکه ذهن ما به خوردن گیر میدهد همین است خودمان مدام بهش می گفتیم برای تمام خوراکیها و غذاها درجه ی چاقی گذاشته بودیم برنج سیب زمینی فیت بود کله پاچه روغن…و هزاران چیز دیگر
      به همین علت ذهن به این مسئله توجه میکند ذهن ما عین کامپیوتر هست و آنچه بهش بدی بهت تحویل میده
      چاقی ما به خاطر پرخوری موادغذایی نیست چون خیلی از افراد با همین مواد غذایی متناسبند پس مواد غذایی مشکلی ندارند
      پرخوری هم یکی رفتارهای اشتباه است که مدام تکرار شده نشده عادت ذهن
      تا ذهن خودتو آروم نکنی به همین روند است
      پیغام در بدن ما از دو طریق شکل میگیرد احساس و اعصاب
      مثلا وقتی ناراحتی احساسش میکنی اگه ادامه دار بشه گریه میکنی و احساس تبدیل به اعصاب میشود
      پس از امروز میزارم کاملا گرسنه بشم طوری که علامتی در بدنم ظاهر شود وبعد غذا میخورم

      برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید. ثبت امتیاز
      امتیاز: 0 از 0 رأی
      افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم
      آواتار شادى
      1399/06/24 09:32
      مدت عضویت: 1637 روز
      امتیاز کاربر: 23563 سطح ۵: هنرجوی متوسطه
      محتوای دیدگاه: 552 کلمه

      سلام و درود , استاد گرامى & دوستان سرزمين لاغرى با ذهن 😊روز پانزدهم تكرار
      سوْال ,
      تجربه خود از رژيم گرفتن را بنويسيد⁉️
      من چون فكر مى كردم كه رژيم گرفتن , كار سختيه , برا همين اهل رژيم گرفتن نبودم , و چون براى خانواده م غذا درست مى كردم , برام سخت بود كه بخوام يه رژيم غذايى رو براى خودم داشته باشم . دخترى از فاميل مون رژيم هاى متفاوت مى گرفت , ورزش هم نمى كرد . همينطور در گروه يكى از فاميل مون رژيمى رو كه بعضيا انجام داده بودن و نتيجه گرفته بودن رو گذاشته بود , البته برنامه ى ورزشى هم نداشتن .
      اما من چون رژيم غذايى رو دوست نداشتم , حتى در اين باره , سوْال هم نمى پرسيدم , چون نمى خواستم كه انجام بدم .
      فقط اون اوائل طبق شنيده ها , كه نان چاق مى كنه , يه دوره ى كوتاه مدت , نان رو حذف كردم , و بعدش متوجه ريزش موهام شدم‼️ و اونم رها كردم .
      در اين مسير دريافتم كه احساس خوب در هنگام غذا خوردن , تا چه حد اهميت داره و من تصميم دارم با احساس خوب غذا بخورم و چنانچه سر ميز غذا , مسئله اى منو نگران يا ناراحت كرد , به خوردن ادامه ندم , بايد بيشتر مراقب باشم كه وقتى گرسنه باشم , غذا بخورم .
      سالها من به احساسم توجهى نمى كردم و ممكن بود در حالت نگرانى هم سر ميز غذا بنشينم و به خوردن غذا ادامه بدم تا غذام تموم بشه , بخاطر اينكه نمى خواستم مثلا غذام سرد بشه‼️چون مى خواستم تا غذام تازه هست , بخورم‼️چون فكر مى كردم الان كه وقت صبحانه , ناهار يا شام هست و من بايد غذام رو بخورم .
      الان كه فكر مى كنم , خيلى بهتره كه در حالت احساسى خوب سر ميز غذا بشينم و غذا بخورم . سالها رفتارهاى غذايى م اشتباه بود . من ويدئوهاى آدماى لاغر اندام رو مى بينم كه ممكنه فقط يه نوشيدنى اونجا باشه , اما اونا برنامه هاى تفريحى شادى براى خودشون دارن .
      يادمه سالها قبل وقتى مى خواستيم بريم طبيعت و يا سفرى كوتاه , بيشتر فكر اينكه چى ببريم و بخوريم , تا اينكه چكار كنيم كه شاد باشيم و تفريح كنيم .
      در اين مسير مى بينم كه خيلى رفتارهاى غذايى اشتباهى داشته ام كه اميدوارم در اين مسير اصلاح مى شه .
      تغييراتى كه در اين مسير تا كنون در من ايجاد شده , اينكه من قبلا پيام سيرى رو از مغز دريافت نمى كردم و با خودم مى گفتم كه چرا من احساس سيرى نمى كنم‼️ اما الان تا حدودى متوجه پيام سيرى از مغز مى شم و غذامو آرامتر مى خورم , فاصله ى بين خوردنهام زيادتر شده چون وقت زيادى كه بخوام همش به خوردن فكر كنم , ندارم . قبلا هر چى كه مى خوردم , نيم ساعت بعد باز يه چيز ديگه مى خوردم يعنى هر نيم ساعت يا يك ساعت , اما الان ممكنه چند ساعت چيزى نخورم و بدون اينكه خودم تصميم گرفته باشم , مى بينم كه فاصله ها زيادتر شده و من ديگه انگارى اون گرسنگى كاذب رو ندارم . الان بيشتر به مسيرم فكر مى كنم تا خوردن در هر ايستگاه .
      با تشكر فراوان , شاد و موفق باشيد♥️💙

      برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید. ثبت امتیاز
      امتیاز: 0 از 0 رأی
      افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم
      مشاهده پاسخ ها
        آواتار Razi
        1399/07/05 14:33
        مدت عضویت: 1806 روز
        امتیاز کاربر: 511 سطح ۲: کاربر متوسطه
        محتوای دیدگاه: 42 کلمه

        دوست عزیز از نوشته تون اینو دریافت کردم که آدم های متناسب غذا رو تفریح و لذت نمیدونن و برنامه های تفریحی برای لذت بردن وشادی دارن و همین شاد بودن باعث میشه ذهنشون تصمیمات درست بگیره و همیشه متناسب باقی بمونن

        برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید. ثبت امتیاز
        امتیاز: 0 از 0 رأی
        افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم
      آواتار pp_shafipour
      1399/06/23 03:13
      مدت عضویت: 1629 روز
      امتیاز کاربر: 2782 سطح ۳: کاربر پیشرفته
      محتوای دیدگاه: 199 کلمه

      سلام به همگی امید که حالتون همیشه زیبا باشه
      دوستان من بسیار بسیار شادم چون با خودم دوستم
      چون عاشق خودم شدم
      چون من زیبایی رو دوست دارم و دارم بسمت زیبایی هر روز حرکت میکنم
      امید که شما هم در حال تجربه کردن حالی بسیار بسیار عالی باشید.
      من به لطف خداوند از وقتی با این آموزشها آشنا شدم و همچنان هم در حال تکرارم دیگه با دیدن هیچ فرد لاغر و متناسبی حسرت نخوردم و خیلی هم براش خوشحالم میشم و از طرفی برای خودم خوشحالتر میشم چون من در حال رسیدن به تناسبی هستم که در طول مسیر رسیدن زیبایی های زیادی رو لمس کردم، من از تک تک لحظه هام شادم در صورتی که فرد متناسبی که قبلا با حسرت بهش نگاه میکردم شاید مثل من اینقدر تجربیات زیبا رو همراه با متناسب شدن اندامش براش رخ نداده باشه. به هر حال من با دیدن هر فرد متناسبی خوشحال میشم براش و آرزو میکنم که شاد باشه و بتونه چطور شاد کردن خودش رو بدون هیچ دلیلی یاد بگیره چون شاد بودن رمز موفقیت در هر کاریه چون خداوند متعال عاشق این هست که ما بنده هاش همیشه در حال شادی کردن باشیم.
      دوستانم شاد باشید و زیبا اندیش.

      برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید. ثبت امتیاز
      امتیاز: 3 از 1 رأی مشاهده امتیاز دهندگان
      افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم
      آواتار ghazalgolipur
      1399/06/23 01:21
      مدت عضویت: 1633 روز
      امتیاز کاربر: 3496 سطح ۳: کاربر پیشرفته
      محتوای دیدگاه: 278 کلمه

      من بار ها از رژیم استفاده کردم در روش های قبلیم و خیلی سختی و تحمل کردم و همیشه ترس از غذا داشتم اما بعد از شروع این دروه من صحیح غذا خوردن رو یاد گرفتم و ترسم خیلی کمتر صد نسبت به غذا خوردن …
      من از همون اوایل دوره هر وقت گرسنه شدم غذا خوردم و هروقت هم که سیر شدم دست از غذا خوردن برداشتم
      اما روز هایی پیش میاد که من کنترلم رو از دست میدم با این که میبینم میلی ندارم اما مقداری غذا یا خوراکی میخورم اوایل دوره اینطور نبودم اما الان یه مدت هست اینطوری شدم و رفتار اشتباه و پشت بند اون ترس همراهم میاد شاید خیلی کم بخورم مثلا گرسنه نیستم ولی یه نصف سیب میخورم و شاید حتی کمتر ولی از همینم خیلی میترسم و با خودم میگم ببین نتونستی !
      وایسا کامل گشنه شی بعد ….
      اون موقع که فایلی اختیاری بود برای کسانی که نمیتونن کنترل کنن غذا خوردنشون رو من اون فایل رو گوش نکردم چون کاملا رفتار درستی داشتم اما نمیدونم چطوری این رفتار اشتباهو گاهی دارم انجام میدم و تصمیم گرفتم برم اون فایل رو گوش کنم و تمرین کنم ….امیدوارم که نتیجه بگیرم

      برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید. ثبت امتیاز
      امتیاز: 0 از 0 رأی
      افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم
      مشاهده پاسخ ها
        آواتار Razi
        1399/07/05 14:24
        مدت عضویت: 1806 روز
        امتیاز کاربر: 511 سطح ۲: کاربر متوسطه
        محتوای دیدگاه: 62 کلمه

        سلام.
        استاد عزیز من هم همین مشکل رو دارم. تو فایل های قبلی هم گفتم که پیام سیری رو براحتی دریافت می کردم ولی الان که شش ماه از دوره گذشته مدتیست ولعم برای غذا بیشتر شده و بعد از دریافت سیری باز هم میل به خوردن دارم.
        الان که نوشته دوستمون رو دیدم گفتم شاید مشکل خیلی ها باشه.که علتش رو درک نمیکنم.

        برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید. ثبت امتیاز
        امتیاز: 0 از 0 رأی
        افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم
        آواتار Razi
        1399/07/05 14:25
        مدت عضویت: 1806 روز
        امتیاز کاربر: 511 سطح ۲: کاربر متوسطه
        محتوای دیدگاه: 17 کلمه

        دوست عزیز میشه اسم این فایل رو که فرمودید بگید. من هم نیاز به گوش کردنش دارم

        برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید. ثبت امتیاز
        امتیاز: 0 از 0 رأی
        افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم
      آواتار بهار
      1399/06/17 19:27
      مدت عضویت: 1756 روز
      امتیاز کاربر: 2688 سطح ۳: کاربر پیشرفته
      محتوای دیدگاه: 87 کلمه

      خیلی خیلی زیااااد ازت ممنونم استاد انقدر منو نجات دادین با این دوره از افکار چاقی و خود چاقی .درگیری های ذهننی من خیلی کم شده انگار تازه متولد شدم واقعن میگم انقد حال خوبی دارم وقتی که احساس گشنگی دارم کاملن بعد غذا میخورم با خیال راااحت و مطمعنم که این غذا به انرژی مثبت تبدیل میشه و حال منو عالی میکنه و حتی ذره ای بیماری و چاقی ندارم فقط امیدوارم این جزو رفتار همیشگیم بشه هر چه زودتر چون خیلی حس رهایی دارم باهاش

      برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید. ثبت امتیاز
      امتیاز: 0 از 0 رأی
      افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم
      آواتار من میتوانم
      1399/06/17 02:44
      مدت عضویت: 1741 روز
      امتیاز کاربر: 12378 سطح ۵: هنرجوی متوسطه
      محتوای دیدگاه: 97 کلمه

      خیلی خوشحالم که دیگه لازم نیست رژیم بگیرم😍😍 از وقتی با تناسب فکری آشنا شدم آرامش پیدا کردم و از کلمه های رژیم، کالری، وزن، ترازو و… رها شدم و طعم آزادی رو تجربه کردم.
      در این مسیر یاد گرفتم اگر درست عمل کنم حتما نتیجه میگیرم.
      در این مسیر فهمیدم من توانمندم برعکس روش های قبلی که همیشه من رو مقصر میدونستن و متهم به تنبلی و کم گذاشتن در برنامه میشدم.
      خداروشکر… خداروشکر از رنج رژیم راحت شدم.
      با آرامش به سمت لاغری دائمی حرکت میکنم.
      استاد در فایل از تمرین یک هفته ای چیزی نگفتین.

      برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید. ثبت امتیاز
      امتیاز: 0 از 0 رأی
      افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم
      مشاهده پاسخ ها
        آواتار من میتوانم
        1399/06/19 01:49
        مدت عضویت: 1741 روز
        امتیاز کاربر: 12378 سطح ۵: هنرجوی متوسطه
        محتوای دیدگاه: 17 کلمه

        استاد این فایل صوتی شجاع و توانمند هستش، اما عکس و متن برای فایل شرح رژیم هستش.

        برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید. ثبت امتیاز
        امتیاز: 0 از 0 رأی
        افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم
          امتیاز کاربر: 6196 سطح ۳: کاربر پیشرفته
          محتوای دیدگاه: 7 کلمه

          اصلاح شد
          سپاسگزارم از شما که اطلاع دادید

          برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید. ثبت امتیاز
          امتیاز: 0 از 0 رأی
          افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم
      آواتار faribapiri5
      1399/06/12 11:23
      مدت عضویت: 1754 روز
      امتیاز کاربر: 3849 سطح ۵: هنرجوی متوسطه
      محتوای دیدگاه: 216 کلمه

      سلام بر خداوند جان آفرین 🌺💛🌺
      سلام بر استاد گرامی،🌺💛🌺
      فایل شرح رژیم
      من از وقتی ک در دوره هستم ب نظر خودم خیلی خوب پیغام سیری را دریافت می کنم و موقعی ک خیلی احساس گرسنگی میکنم و بدنم واکنش نشون میده غذا میخورم و قبل از اینکه درد در دلم یا فشار در شکمم احساس کنم دست از غذا خوردن می کشم واز خودم راضیم.چون قبلا بقدری میخوردم و اصلا هواست نبود چقدر میخورم و موقعی ک از سر سفره بلند میشدم درد شدیدی در شکمم داشتم واحساس نفرت از خودم داشتم ،ولی الان اون احساس بد از بین رفته، الان خیلی خیلی راضیم ک میتونم نخورم واحساس عالی دارم،

      زمانی ک رژیم ۴۰ روزه خام گیاه خواری گرفتم خیلی بد بود اصلا طعم بعضی خوراکی ها رو دوست نداشتم وبا احساس بد میخوردم ک لاغر بشم و موقعی ک غذای پختنی میدیدم ضعف میکردم ،یادمه یک روز ک خونه ی مادرم بودم ومن هنوز توی رژیم بودم مادرم دمپخت درست کرده بود ولی من نمیتونستم بخورم خیلی اعصابم بهم ریخت و کلی بد و بیراه ب خودم گفتم گوله کردم ب مادرم ک چرا من باید اینقدر چاق باشم همیشه باید ب خودم زجر بدم و اینقدر احساسم بد بود ،واقعا رژیم گرفتن وحشتناکه و اصلا تحت هیچ شرایطی نمیخام دیگه اون روز ها برگرده،

      برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید. ثبت امتیاز
      امتیاز: 0 از 0 رأی
      افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم
      آواتار شیرین محصلی
      1399/06/10 21:41
      مدت عضویت: 1913 روز
      امتیاز کاربر: 15073 سطح ۵: هنرجوی متوسطه
      محتوای دیدگاه: 101 کلمه

      استاد دست مریزاد،من هنوزم که هنوزه باکلمه ی رژیم کنار نیومدم از بس رژیم های سخت ومحدود کننده گرفتم نتونستم باکلمه ی رژیم کنار بیام چون رژیم برای من همراه بود با گرسنگی کشیدن ،عصبی بودن ،در حسرت بودن ،حرص غذا رو خوردن وخیلی چیزای بد دیگه ،که باعث شد وقتی در سه ماه آخر بارداریم به خاطر شرایط خاص ومصرف داروهای خاص دچار قند خون بالا شدم ودکترم گفت باید رژیم غذایی خاصی که برای دیابت بارداریه دنبال کنی خیلی بهم ریختم وسختم تااز استاد سوال کردم وایشون من رو راهنمایی کردن والان برام مفهوم رژیم شده=انتخاب کردن غذاهای خاص

      برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید. ثبت امتیاز
      امتیاز: 0 از 0 رأی
      افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم
      آواتار Maryam Piri
      1399/06/02 11:38
      مدت عضویت: 1882 روز
      امتیاز کاربر: 9959 سطح ۵: هنرجوی متوسطه
      محتوای دیدگاه: 105 کلمه

      سلام خدمت استادگرامی ودوستان خوبم
      چندروزی هست که ازاین تمرین استفاده میکنم وتاوقتی گرسنه نشدم ونشانه ای ندیدمغذانمیخورم منفی باف خیلی بهم میگه الان بخوریه چیزی ولی بهش میگم هنوزنشانه ای ازگرسنگی ندارم وخیلی باخیال راحت غذامیخورم واین برام خیلی لذت بخشه که باآگاهی خودم مقدارغذای موردنیازبدنمرامصرف کنم تااینکه شخص دیگه ای برنامه رژیمی برام بنویسه ومقدارتعیین کنه وهمش باترس ومحدودیت غذابخورم وبعدازمدتی دوباره همه اون رنج وسختی که کشیدم تامقداری وزنم راکم کنم به حالت قبل خودش برگرده وهمیشه ازشنیدن کلمه رژیم واقعاترس ازنخوردن ومحدودیت داشتم هیچ وقت حس خوبی بهش نداشتمخداراشکرمیکنم که باآگاهی باخیال راحت ازموادغذایی مختلف بدون محدودیت استفاده میکنم وهرروزبه هدفم نزدیکترمیشوم🤗

      برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید. ثبت امتیاز
      امتیاز: 0 از 0 رأی
      افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم
      آواتار faribapiri5
      1399/05/31 18:23
      مدت عضویت: 1754 روز
      امتیاز کاربر: 3849 سطح ۵: هنرجوی متوسطه
      محتوای دیدگاه: 374 کلمه

      سلام بر پروردگار عشق و مهربانی 💖💖💖💖💖💖💖سلام بر استاد عزیز و دوستان همراهم 🌺🌺🌺🌺🌺
      فایل شرح رژیم
      واقعا ک حتی اسم رژیم را هم ک می شنوم استرس میگیرم ،چون رژیم های زیادی گرفتم و بیشتر مواقع با شکست مواجه شدم و بعد از اون بیماریهای روحی و جسمی ،افسردگی معده درد گرفتم،ولی اینقدر این فرمول در ذهنم قوی هست ک الان هم بعد از ۶ ماه ک در دوره هستم ترس از غذا خوردن میاد سراغم، و همین باعث استپ شدن وزنم شده و امروز با گوش دادن به این فایل به این فرمول اشتباه پی بردم واز امروز سعی میکنم دیگه ترسی از خوردن نداشته باشم به غذا ها توجه نکنم و به اندازه تی ک بدنم نیاز داره غذا بخورم،البته خیلی خیلی اشتها من کم شده وقتی پیغام سیری را دریافت کردم دست از خوردن می کشم ولی هنوز ریزه خواری دارم هر از گاهی خیلی دوست دارم تمام فرمول های اشتباه را پاک کنم وب کلی یک فریبای دیگری بشم و کلا تغییر کنم در رفتارم باغذاها ،با افراد،با خودم،و خودم رابیشتر بیشتر دوست داشته باشم ،
      دیروز وقتی با دوستم پیاده روی میکردم و اون از سالهایی ک چقدر رژیم سخت گرفته بود و میگفت من در ماه رمضان بدون سحری روزه میگرفتم وبعدموقع افطار یک ساعت بعدش غذا میخوردم و اصلا دیگه غذا دوست نداشتم مدتی ک گذشت وزن زیادی از دست دادم ولی زخم معده گرفته بود و افسردگی شدید ،میگفت مثل اینکه مغزم خشک شده بود،وخیلی عصبی شده بودم وخیلی ناراحت بود من هم فقط سایت استاد عزیز رو بهش معرفی کردم ک ی سری بزن ببین ،واقعا عالیه،
      چقدر ما افراد چاق خودمون در حق خودمون ظلم کردیم بدون فکر چاق شدیم ،خوردیم و خوردیم تا به اینجا رسیدیم بعد هم با زور میخواستیم یک شبه لاغر بشیم ، من خیلی دوست دارم ک متناسب شدنم را جشن بگیرم برای خودم ،و همین ک دارم روزهای لاغر شدنم را با این مسیر زندگی میکنم خیلی خوشحالم وهر جا با مطلبی بر خورد میکنم میبینم ک این ها تمام صحبت های استاد عزیزم هستن،وخیلی خوشحالم ک در این مسیر قرار گرفتم،
      استاد من موقع گرسنگی شکمم صدا نمیکنه؟ فقط ی درد توی معدم میگیره یا بدنم شروع به لرزیدن میکنه بعد غذا میخورم این درسته؟

      برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید. ثبت امتیاز
      امتیاز: 0 از 0 رأی
      افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم
      آواتار zohre.taheri.345
      1399/05/26 02:33
      مدت عضویت: 1782 روز
      امتیاز کاربر: 985 سطح ۲: کاربر متوسطه
      محتوای دیدگاه: 461 کلمه

      به نام خدای مهربان
      با سلام محضر استاد عزیز عطار روشن و دوستان شگفتی سازم
      این فایل برای من خیلی جالب و عالی بود..چون با وجودی که همه فایل ها را بدقت و چندین بار گوش میدم و تمریناتم را هم با دقت می نویسم با وجود تغییرات عالی احساسی که بدست آوردم ولی چیزی از وزنم کم نشده و گاهی قدری نگرانم میکنه…امروز فهمیدم که یکی از موانع مهم ذهنی برای لاغر شدن کلمه ی رژیم یا ترس از خوردن هست…
      در ابتدای دوره من خیلی احساس آغو رهایی از بند رژیم و محدودیت های اون را بدست آوردم و با آرامش و راحتی شروع به غذا خوردن کردم و اتفاقا توی تمرین ها هم نوشتم و استاد هم مرا تشویق کردن که عالی عمل کردی و کم کم حجم غذام کم شد یعنی واقعا باورم نمیشد ی روزی براحتی بتونم کمتر غذا بخورم و این اتفاق خوشبختانه افتاد قبلا شاید دو یا سه بشقاب غذا می خوردم ولی به مرور کم شد و الان دیگه ی بشقاب را هم پر نمیکنم و بعضی وقتا بازم ی مقدارش می مونه و براحتی دور میریزم و نمی گم حیفه یا حروم میشه یا اسرافه و دور میریزم….
      اما به مرور که به اواخر دوره نزدیک شدیم و من چیزی کم نکردم دوباره روی مقدار خوردنم تا حدودی حساس شدم که نکنه بازم دارم زیاد می خورم و باید کمتر بخورم یعنی بازم خودم می خواستم تغییر غذایی ایجاد کنم در حالیکه باید اجازه بدم تا ذهنم میزان غذای منو تعیین کنه..‌..
      و شاید دوباره احساس رژیم گرفتن باعث کم نشدن وزنم شده…چون این کلمه واقعا نفرت انگیز و وحشتناک و محدود کننده و اسارت آوره و شاید باز احساس محدودیت کردم….چون ذهن من همزمان با من که دارم برای لاغری تلاش میکنم اونم مشغول منصرف کردن منه از مسیری که در پیش گرفتم و دست میذاره روی نقطه ضعف‌ من که ترس از خوردن و رژیم گرفتنه…
      بنابراین باید همین میزان غذایی که می خورم را با آرامش بخورم و تمرین کنم تا پیغام سیری را در وجودم احساس کنم…
      تمرین استاد را از امروز شروع کردم و به امید خدا ادامه میدم که تا کاملا گرسنه نشدم و احساس گرسنگی در بدنم واکنش نشون نداده غذا نخورم و وقتی خوردم به محض اینکه اون حالت ضعف یا صدای شکم برطرف شد دیگه نخورم..
      و جالب اینه که هم از پیامبر ص و هم از چند تن از معصومین حدیث هست که: «تا کاملا گرسنه نشدین غذا نخورین و قبل از اینکه کاملا سیر بشین دست از غذا خوردن بکشین»
      اگر از اول به همین یک سخن عمل کرده بودیم، همیشه متناسب می موندیم…
      امیدوارم در انجام این تمرین موفق بشم تا بتونم احساس گرسنگی و لذت غذا خوردن را درک کنم..‌
      با تشکر و سپاس بیکران از استاد عزیز بخاطر صحبتها و تمرینات عااااالی…
      به امید موفقیت همه ی دوستان عزیز

      برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید. ثبت امتیاز
      امتیاز: 0 از 0 رأی
      افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم
      مشاهده پاسخ ها
        آواتار Razi
        1399/07/05 14:10
        مدت عضویت: 1806 روز
        امتیاز کاربر: 511 سطح ۲: کاربر متوسطه
        محتوای دیدگاه: 521 کلمه

        دوست عزیز از نوشته شما و سایر دوستان الهام گرفتم. از پیام های دوستان متوجه شدم که همه نتایج درخشانی رو که از دوره گرفتم ذهنم ربط میده به کالری غذاها. همون باور محکمی که بارها قبل از دوره روش تاکید داشتم و خیلی ریشه دونده تو ذهنم.
        من در طول دوره با اینکه همه چیز میخورم ولی لاغرتر شدم. متوجه شدم که حجم غذای مصرفیم کمتر شده . کمتر از قبل مواد غذایی خریداری می کنم و در هر وعده کمتر از قبل غذا میخورم چون دیگه بر اساس دریافت پیغام سیری غذام رو تنظیم کردم و ترسم از غذاها به نسبت کمتر شده.
        ولی بارها این به ذهنم اومد که چون حجم غذام کم شده پس موضوع برمیگرده به همون کالری دریافتی که کمتر شده و دوباره باور چاق کنندگی غذاها و کالری اونها بیشتر قوت گرفت. و فکر کردم این هم یه نمونه رژیم میتونه باشه که با حس خوب و بدون دردسر لاغر میشیم ولی موضوع اصلی همون کالری غذاهاست و چاق کنندگی اونهاکه با یه ترفندی که ذهن متوجه نشه حجم اونها رو کم کردیم. و شاید علت کندی لاغری من همین باور مخفی باشه.
        البته چیزای دیگه هم کشف کردم. در حالیکه فکر می کردم من نسبت به بقیه ترس کمتری از غذاها دارم و این باور زود واسه من جا افتاده ولی الان دقت می کنم می بینم هنوز بعضی چیزا رو با خیال راحتتر میخورم. مثلا موقع ریزه خواری از خوردن خیار اصلا ناراحت نمیشم و خیالم کاملا راحت. و چندین بار که سر یخچال رفتم و بدون نیاز میل به خوردن داشتم سعی کردم خیار بردارم تا خیالم راحتتر باشه و اصلا ناراحت نبودم از خوردنش. واسه باقی ریزه خواری ها حس میکردم بر خلاف قوانین دارم عمل می کنم.بخصوص از خوردن بستنی عذاب وجدان داشتم.
        پس فهمیدم که موضوع “کالری غذاها” ملکه ذهنمه و باید روش کار کنم.
        چقدر این باورها موذیانه وارد میشن طوری که ماهها متوجه اونها نمیشیم. اونقدر موذیانه که نتایج درخشان دوره رو هم به خودشون ربط میدن و شاید خانم منفی باف هم دخیل باشه در این مورد.
        باید ریشه های قدیمی و جدیدشون رو یکی کی قطع کنیم تا جاییکه فقط من باشم و یه ذهن سالم و قوی و پاک از باورهای غلط.
        طوریکه غذا رو مثل آب یا اکسیزن ببینم و فقط موقع نیاز مغزم سیگنال گرسنگی ربای رفع نیاز بفرسته و چقدددر اونموقع احساس رضایت و آرامش دارم.
        ممیدونم که بزودی به نتیجه تلاش هام میرسم و به دوستانم میگم چجوری این باور رو ریشه کن کردم.
        این یکی از چالش های منه تو این دوره که نتایجش رو مو به مو به دوستانم خواهم گفت تا اونها هم الهام بگیرن و بتونن راحتتر این باور ریشه دار و مخفی و خطرناک رو از بین ببرن.
        بنظر من این باور در همه ما اونقدر قویه که نیاز به همفکری بیشتر و یاری بیشتر همدیگه داریم.
        اونقدر راجع به این باور و تجربیاتمون مطلب بنویسیم تا همه ابعاد ریز و درشتش مشخص بشه و راحتتر ریشه اش رو بزنیم.
        این رو هم بدونید از تجربه من که از هر جا ریشه اش رو بزنید از جای دیگه ریشه میزنه حتی از نتایج جدیدپس خیلی باید تیز باشیم که نزاریم سر بلند کنه

        برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید. ثبت امتیاز
        امتیاز: 0 از 0 رأی
        افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم
      آواتار Maryam Piri
      1399/05/25 11:29
      مدت عضویت: 1882 روز
      امتیاز کاربر: 9959 سطح ۵: هنرجوی متوسطه
      محتوای دیدگاه: 228 کلمه

      سلام خدمت استادعزیزودوستان همراهم
      ماهمیشه بامحدودیت میخواستیم متناسب شویم وآخرش نمیشدواین مابودیم که این تصمیم رامیگرفتیم درصورتی که ذهن مابایدتصمیم بگیره که متناسب بشه ومتناسب بمونه مابایدخودمون راازترس ازموادغذایی رهاکنیم که این رهایی بالاترین احترام واعتمادی هست که به خودمون داریم پس باخیال راحت وبه اندازه نیازبدنمون ازموادغذایی استفاده میکنیم بارژیم هم داشتیم این ترس رابیشترمیکردیم که مبادابیشترازمقدارتعیین شده بخوریم درصورتیکه به هرمقداری که ازغذایی که ازش ترس داریم بخوریم چه کم چه زیادهمان اثرترس رابرای بدنمون داره
      پس تاوقتی واکنشی مثل صدای شکم رادریافت نکردیم غذانمیخوریم ووقتی که اون حالت برطرف شددست ازغذاخوردن میکشیم تاحالت سیری وگرسنگی رادرک کنیم وازآن لذت ببریم .
      خیلی برام جالب بودکه همیشه تفریح میرفتیم مدام بایدیه چیزی میخوردم وپابه پای همسرم تنقلات زیادی میخوردم ولی دیروزاصلا میلی نداشتم وهمسرم توی ماشین تخمه میخوردمن که خیلی همراهیش میکردم درحددوتادونه خوردم ومزه اون راچشیدم وموقع نهاراصلاگرسنه نبودم توی دلم میگفتم خدایاحالاچی بگم جلوی این همه آدم همشون میوه و…قبل ازغذاخوردندولی من میل نداشتم وهمه درتلاش برای ناهاربودندکه دخترم به محض پهن شدن سفره ازخواب بیدارشدوگریه راگذاشت وخلاصه یکساعتی طول کشیدوهمه غذاشوناخوردندوبعدتتزه من احساس گرسنگی داشتم دخترم آروم شدومن خیلی یاآرامش وراحت به مقداری که اون حس ازبین رفت غذاخوردم وواقعاطعم وحس غذایه چیزدیگه بودواینجامن اینکه همیشه میگم خدایادراین مسیرزیباهدایت وحمایت وحفاظتم کن رادرک کردم ووجودخداوندرادرهرلحظه بیشتراحساس کردم که به موقع واردعمل شدومن بدون اینکه حرفی بزنم شرایطی بوجوداومدکه اون حس گرسنگی درمن بوجودبیادخدایاسپاسگزارم ممنونم

      برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید. ثبت امتیاز
      امتیاز: 0 از 0 رأی
      افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم
      آواتار faribab313
      1399/05/13 01:55
      مدت عضویت: 1672 روز
      امتیاز کاربر: 3043 سطح ۳: کاربر پیشرفته
      محتوای دیدگاه: 68 کلمه

      سلام. من از کلمه رزیم متنفر بودم و الانم اصلا خوشم نمیاد فایل امروز عالی بود راجب سیری مم باورم از سیری در حد ترکیدن بودن و ازگشنگی تصویر خاصی نداشتم ففط طبق برنامه غذای روزانه ولی امروز ففط منتطر موندم تاعلایم گرسنگی رو ببییننم مثل لرزیدن دست م یا صعف کردن یا صدای دلم برام لذت بخش بوود تعریف سیری ینی من الان فهمیدم…

      برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید. ثبت امتیاز
      امتیاز: 0 از 0 رأی
      افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم
      مشاهده پاسخ ها
        آواتار zohre.taheri.345
        1399/05/26 10:28
        مدت عضویت: 1782 روز
        امتیاز کاربر: 985 سطح ۲: کاربر متوسطه
        محتوای دیدگاه: 461 کلمه

        به نام خدای مهربان
        با سلام محضر استاد عزیز عطار روشن و دوستان شگفتی سازم
        این فایل برای من خیلی جالب و عالی بود..چون با وجودی که همه فایل ها را بدقت و چندین بار گوش میدم و تمریناتم را هم با دقت می نویسم با وجود تغییرات عالی احساسی که بدست آوردم ولی چیزی از وزنم کم نشده و گاهی قدری نگرانم میکنه…امروز فهمیدم که یکی از موانع مهم ذهنی برای لاغر شدن کلمه ی رژیم یا ترس از خوردن هست…
        در ابتدای دوره من خیلی احساس آغو رهایی از بند رژیم و محدودیت های اون را بدست آوردم و با آرامش و راحتی شروع به غذا خوردن کردم و اتفاقا توی تمرین ها هم نوشتم و استاد هم مرا تشویق کردن که عالی عمل کردی و کم کم حجم غذام کم شد یعنی واقعا باورم نمیشد ی روزی براحتی بتونم کمتر غذا بخورم و این اتفاق خوشبختانه افتاد قبلا شاید دو یا سه بشقاب غذا می خوردم ولی به مرور کم شد و الان دیگه ی بشقاب را هم پر نمیکنم و بعضی وقتا بازم ی مقدارش می مونه و براحتی دور میریزم و نمی گم حیفه یا حروم میشه یا اسرافه و دور میریزم….
        اما به مرور که به اواخر دوره نزدیک شدیم و من چیزی کم نکردم دوباره روی مقدار خوردنم تا حدودی حساس شدم که نکنه بازم دارم زیاد می خورم و باید کمتر بخورم یعنی بازم خودم می خواستم تغییر غذایی ایجاد کنم در حالیکه باید اجازه بدم تا ذهنم میزان غذای منو تعیین کنه..‌..
        و شاید دوباره احساس رژیم گرفتن باعث کم نشدن وزنم شده…چون این کلمه واقعا نفرت انگیز و وحشتناک و محدود کننده و اسارت آوره و شاید باز احساس محدودیت کردم….چون ذهن من همزمان با من که دارم برای لاغری تلاش میکنم اونم مشغول منصرف کردن منه از مسیری که در پیش گرفتم و دست میذاره روی نقطه ضعف‌ من که ترس از خوردن و رژیم گرفتنه…
        بنابراین باید همین میزان غذایی که می خورم را با آرامش بخورم و تمرین کنم تا پیغام سیری را در وجودم احساس کنم…
        تمرین استاد را از امروز شروع کردم و به امید خدا ادامه میدم که تا کاملا گرسنه نشدم و احساس گرسنگی در بدنم واکنش نشون نداده غذا نخورم و وقتی خوردم به محض اینکه اون حالت ضعف یا صدای شکم برطرف شد دیگه نخورم..
        و جالب اینه که هم از پیامبر ص و هم از چند تن از معصومین حدیث هست که: «تا کاملا گرسنه نشدین غذا نخورین و قبل از اینکه کاملا سیر بشین دست از غذا خوردن بکشین»
        اگر از اول به همین یک سخن عمل کرده بودیم، همیشه متناسب می موندیم…
        امیدوارم در انجام این تمرین موفق بشم تا بتونم احساس گرسنگی و لذت غذا خوردن را درک کنم..‌
        با تشکر و سپاس بیکران از استاد عزیز بخاطر صحبتها و تمرینات عااااالی…
        به امید موفقیت همه ی دوستان عزیز

        برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید. ثبت امتیاز
        امتیاز: 0 از 0 رأی
        افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم
      آواتار maryam1398rahimi
      1399/04/09 21:48
      مدت عضویت: 1728 روز
      امتیاز کاربر: 13074 سطح ۴: هنرجوی مبتدی
      محتوای دیدگاه: 512 کلمه

      به نام خداوند بخشنده و مهربان 😘🥰😍
      سلام خدمت تمام دوستان و استاد گرامی 🌹🌸🌸🌹
      من همیشه از کلمه ی رزیم متنفر بودم و وقتی اسمش رو میشنیدم برام عذاب اور بود هیج وفت نتونستم رزیم بگیرم همیشه در یک حدی خودم و محدود میکردم نسبت به بعضی از خوراک ها ولی اینکه بتونم رزیم های سخت بگیرم نه اصلا
      من همیشه دوست داشتم لاغر بشم ولی هیج وقت اقدام به کاری نکردم که بتونم وزن زیادی کم کنم جند بار ی به باشکاه رفتم اونم در حد خیلی کمی وزن کم میکردم نه زیاد که متناسب بشم فقط در حد سایز خیلی کم و ورن ۴-٣کیلو
      هر وقت بهم پیشنهاد میشذ برنامه ای جیزی برای لاغری اونو رد میکردم میدونستم فایده نداره وبرای مدتی خوبه باز برمیگرده بخاطر اینکه اطمینان داشتم هیج روشی جواب نمیده و همیشه تو فکر این بودم که بتونم از یک طریقی متناسب بشم که ماندگار و همیشکی باشه و موقعی که دوستم روش لاغری از طریق ذهن رو بهم پیشنهاد داد نمیدونم جه حسی بود که در وحودم رخنه کرد و سریع حواب دادم بله میخام شرکت کنم سربع با استاد تماس گرفتم که میخام در دوره باشم یعنی این یک نیروی بود از طرف خداوند که منو به این سمت جذب کرد بدون اینکه بپرسم دوره جه جوریه بدون هیج سوالی جواب بله رو دادم ونمیدونم جرا اینقدر مطمین شده بودم که از این طریق بهتزین راه لاغری هستش
      که به الحمدالله همین طور هم هس 🙏🏻🙏🏻🙏🏻
      در مورد پیغام سیری و گرسنگی :
      من خیلی گرسنه نمیشم ولی طبق عاداتی که دارم بعضی وقتها سیرم ولی نمیدونم جرا میخورم و بعدش هم عصبی میشم که جرا خوردم و همراه با بجه هام هم غذا میخورم و بعضی وقتها هم که خیلی گرسنه میشم غذا میخورم به اندازه ی خیلی کم خودم باور نمیکنم میکم این همه گرسنه ام واقعا این سهم منه بازم میخورم در حالی که نیاز بدنم نیس و تا جایی میخورم که بعدش احساس بدی بهم دست میده و معدم درد میاد و از خودم متنفر میشم که حرا زیاده روی کردم و امروز این فایل عالی برام تاثیر گذار بود و جواب سوالی بود که هر روز در ذهنم هس که ایا به اندازه خوردم ؟و ترس بعد از خوردن
      من اکثر اوقات در روز فقط یک مرتبه اون حالت گرسنکی در من به وحود میاد که شکمم به صدا در میاد و خیلی متوجه گرسنگی نمیشم و خوردن های بی موزد بخاطر اون عادات های همیشکی هستش که باید در هر زمان و مکان بخوریم
      از امروز میخام به مدت یک هفته به خودم تعهد بدم که تا زمانی که گرسنه نشم چیزی نخورم و تا حایی بخورم که اون سر و صدا داخل شکمم ساکت بشه دست از خوردن بکشم و عادت کنم برای همیشه به این روال ادامه بدم 👌🏻😌
      غذا خوردن که ادم جاق نمیکنه این فکر ماس که قوی و قدرتمند هستش که به غذاها قدرت جاق کنندگی میدن
      و ان شاالله با یاری خداوند این باور رو کمرنگ میکنم و به هدفم که متناسب شدن هستش میرسم 🙏🏻💪🏻

      برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید. ثبت امتیاز
      امتیاز: 3 از 1 رأی مشاهده امتیاز دهندگان
      افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم
      آواتار faribapiri5
      1399/04/01 18:54
      مدت عضویت: 1754 روز
      امتیاز کاربر: 3849 سطح ۵: هنرجوی متوسطه
      محتوای دیدگاه: 161 کلمه

      سلام بر پروردگار عزیزم ک این روزها خیلی خوب دارم درکش میکنم ومن رو حمایت و هدایت میکنه😘💐😘
      سلام بر استاد عزیزم و دوستان همراهم،
      من هم مثل تمام دوستانی که رژیم های سخت و طاقت فرسا را پشت سر گذاشتن این راه رو رفتم ودر آخر همیشه با شکست روبرو میشدم ،
      من یک انسانی هستم ک از در بند بودن و قانون بودن بیزارم.اصلا دوست ندارم سر ساعت غذا بخورم بخوابم استراحت کنم الان موقع ها واقعا بیشتر اعصابم بهم می ریخت و امروزم میرفت سمت اینکه ک چرا افسرده شدم وخیلی چراهای دیگه ،زمانی رژیم ۴۰روزه خام خاری گرفتم ک اصلا ب ماه نکشیده خسته و داغون شدم و رها کردم باید هر روز از سبزیجات تازه استفاده میکردم خیلی سخت بود الان ک دارم مینویسم و یادم میاد حالم بد میشه و نمیخام ادامه بدم ،الان خداروشکر هر موقع دوست داشته باشم میلم بکشه غذا میخورم،استراحت میکنم،کارهام رو انجام میدم واز زندگی لذت میبرم وخدارو هزاران بار سپاس گذارم ،

      برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید. ثبت امتیاز
      امتیاز: 0 از 0 رأی
      افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم
      آواتار emangholi azade
      1399/03/25 21:34
      مدت عضویت: 1901 روز
      امتیاز کاربر: 1750 سطح ۳: کاربر پیشرفته
      محتوای دیدگاه: 101 کلمه

      سلام استاد عزیز خیلی فایل خوبی بود یادمه زمانهایی که رژیم میگرفتم تا یه مدت بعد از رژیم خسته میشدم وهمش با خودم در جنگ بودم به بعد که شکست میخوردم میگفتم همین یه ذره ولی وقتی اون یه ذره رو میخوردم میگفتم خوب دیگه خوردی پس رژیمتو شکستی حالا هر چقدر میخوای بخور ودوباره احساس بد وشکست شروع میشد الان مدتیه که وقتی خیلی سیرم اصلا حاضر نیستم حتی یک تخمه بخورم ولی زمانهایی که گرسنه هستم نمیدونستم کی سیر شدم ولی با این فایل حالا فهمیدم که زمانی که دیگه معده ام ساکت شد دیگه نباید بخورم یعنی سیری

      برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید. ثبت امتیاز
      امتیاز: 0 از 0 رأی
      افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم
      آواتار f.masi1
      1399/03/24 16:56
      مدت عضویت: 1834 روز
      امتیاز کاربر: 828 سطح ۲: کاربر متوسطه
      محتوای دیدگاه: 675 کلمه

      با سلام
      استاد عزیز این فایل واقعا جالب بود مخصوصا تمرینش از این جهت که من هر وقت که خیلی گرسنه بودم ومدت طولانی بود غذانخورده بودم وقتی شروع به خوردن میکردم زمانی دست میکشیدم که داشتم میترکیدم فکر میکردم این حسه ضعفه که من دارم والانه که غش کنم نمیدونستم این فقط حس گرسنگیه وهمیشه باتوجه به این تجربه وباور سعی میکردم زیاد احساس گرسنگی رو تجربه نکنم مبادا که بعدش از شدت زیاد خوردن دل درد بگیرم همیشه ماه رمضونا چندکیلو اضافه میاوردم چون که باتوجه به همین ذهنیت موقع افطار هرچی میخوردم راضی نمیشدم تا وقتی که به مرحله دل درد میرسیدم اما خدارو شکر این تمرین خیلی خوب بود من از دیروز دارم انجامش میدم وجالبه که وقتی دارم میخورم کاملا به حسم ورفع اون واقفم یعنی فقط میخوام گرسنگیم برطرف بشه وقتی این ذهنیت رو داشته باشی خود به خود وقتی فهمیدی ضعیف نشدی وقرار نیست غش کنی به اندازه میخوری وچقدراحساس رضایت بعدش رو دوست دارم که با وجود گرسنگی شدیداما به اندازه نیازم خوردم وبعدش حالم خوب بوده. یه چیز دیگه که کشفش کردم این بود که من باتوجه به خواسته ذهنم بعدازظهر یه ناخنک به خوراکی ها میزدم انگار حتما باید یه چیزی حتی کوچیک میخوردم واز دو سه ساعت بعداز ناهار منتظربودم که یه ساعت خاصی بشه ومن حتما یه چیزی مثل میوه یا چای بخورم واین درحالی بود که فکرمیکردم این موضوع فقط درمورد ساعت ناهاریاشام صدق میکنه که ما گرسنه نیستیم ولی موقع ناهار سر سفره میشینیم ومیخوریم اما در موردمن انگار عصرونه رو هم شامل میشد پس تواین تمرین تلاشم اینه که فقط در صورت حس گرسنگی بخورم وبرای اینکه ذهنم بامن دچار تضاد نشه همون چیزی رو بخورم که دوست داره واسه عصرونه بخوره البته این به میل بدن هم ربط داره خیلی وقتا تو این چندماه گذشته وقتی خواستم به جای شام خوراکی عصرونه ام رو بخورم میل نداشتم وبیشتر دوست داشتم که غذابخورم
      درمورد رژیم گرفتن وتاثیر غذادر چاقی ولاغری راستش من مدتها بود که فهمیده بودم رژیم راه درستی نیست ودنبال یه راه دیگه بودم ولی نمیدونستم چه راهی اینقدر بهش ایمان داشتم که هیچ وقت به پسرم نگفتم رژیم بگیر یا اینقدر نخور که چاق میشی یا فلان غذاچاق کننده است در حالی که خیلی پرخوری میکرد همین پسرم یه دوستی داره که بنده خدابه قول پسرم به اندازه رونالدو ورزش میکنه ( روزی ۱۰۰۰طناب میزنه و۱ساعت میدوه و۳روز در هفته یک ساعت ونیم دوچرخه سواری میکنه) همیشه هم رژیمه ربع پسرمن نمیخوره واز همه خوراکی های خوشمزه محرومه ، یه پسر ۱۳ساله تپل وبد اندام باورتون میشه؟
      علتشم اینه که مادرش از کوچیکی گفته که ما ارثی چاق میشیم واین پسربه داییش رفته وخلاصه همیشه رژیم بود وباشگاه میرفت اگه یه کیک کوچولو میخورد مامانش میگفت فردا صبح که رفتی رو ترازو یه کیلو اضافه میکنی ترازو جزء لوازم آشپزخونشون بود که هرروز خودش وپسرشو وزن میکرد خلاصه چنان قدرتی به خوراکی ها داده بود که با کمترین غذای ممکن زندگی میکرد ولی از همه بچه ها تپل تر بود میخوام بگم پسرمنم از همون غذاها ولی دو برابرش رو میخوره نصف اون فعالیت نداره ولی متناسبه وهمیشه دوستم میگه اگه پسرم اندازه تومیخورد میترکید. تواین مدت که دارم دوره رو ادامه میدم خیلی رو ذهنم دارم کار میکنم که غذاها قدرت چاق کنندگی ندارن البته نیاز به زمان بیشتری هست تا این باور در ذهن حک بشه وباور قبلی کمرنگ بشه همیشه پسرم ودوستش که همسن هستن رو نگاه میکنم وباخودم میگم چی باعث شده که بچه ای که ربع پسر من میخوره واکثرا هم به قول خودش غذاهای کم کالری میخوره اینقدر تپل باشه غیراز اینه که غذاها واقعا قدرت چاق کنندگی ندارن وهر کس باتوجه به باورهاش به اون غذا قدرت اینو میده که در بدنش چطور عمل کنه چراوقتی سالاد میخوریم منتظریم لاغر بشیم اما وقتی کیک خامه ای میخوریم منتظریم چاق بشیم واسترس میگیریم چون به ما گفته شده واینقدر تکرار شده که باورش کردیم والبته سالها اینطوری زندگی کردیم وحالا تغییرش یه مقدار زمان میبره این فایل واقعا عالی بود وبازم من فهمیدم که بیشتر باید روی اثرغذا روی جسم کار کنم .

      برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید. ثبت امتیاز
      امتیاز: 3 از 1 رأی مشاهده امتیاز دهندگان
      افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم
      آواتار khandan614
      1399/03/13 19:03
      مدت عضویت: 1739 روز
      امتیاز کاربر: 21230 سطح ۵: هنرجوی متوسطه
      محتوای دیدگاه: 219 کلمه

      با سلام ، من در گذشته که رژیم میگرفتم خیلی احساس بدی داشتم و هروز منتظر پایان دوره بودم که راحت بشم ذهنم خیلی با رژیم مبارزه میکرد ولی چاره ای نداشتم چون راه دیگه ای بلد نبودم ، همیشه آرزو داشتم که با مقدار کمی غذا سیر بشم چون با رژیم همیشه گرسنه بودم خیلی دلم میخاست سیری را تجربه کنم ولی امکان نداشت چون حس میکردم معده ام خیلی بزرگه و غذای زیادی میخاد تا پر بشه ، خدا را شکر تا اینجای دوره که رسیدم اصلا نفهمیدم که چطوری معده من کوچیک شده و آرزوی محال من برآورده شد که مقدار غذای من به همون اندازه که دوست دارم کم شده پیغام سیری را به راحتی دریافت میکنم و با همون مقدار از غذا خوردنم لذت میبرم حتی غذاهایی را هم که خیلی دوست دارم که همیشه ولع خوردن داشتم را هم نمیتونم زیاد بخورم ، دخترم بهم میگفت اگه اینجوری پیش بری سوتغذیه میگیری😀 ولی من خیلی خوشحال شدم که به آرزوم رسیدم ، موقع غذا خوردن به مقدارش توجه نمیکنم فقط اولش به فرشته درونم میگم هر مقدار برای بدن من لازم و کافی بود میخورم بعدش تو استپ بده و همینطورم میشه برای همین نه لقمه هامو میشمورم و نه استرس زیاد خوردنو دارم فرشته درونم خیلی مراقبه منم خیالم راحته خدایا شکرت

      برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید. ثبت امتیاز
      امتیاز: 3 از 1 رأی مشاهده امتیاز دهندگان
      افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم
      آواتار فریبا:)
      1399/03/08 11:50
      مدت عضویت: 1844 روز
      امتیاز کاربر: 1918 سطح ۳: کاربر پیشرفته
      محتوای دیدگاه: 250 کلمه

      سلام
      من این فایلو روز پانزدهم هم داشتم و الان روز هجدهم هم دارم
      اما چون دوباره تکرارش کردم برداشت جدیدمو مینویسم

      ما در رژیم در حال مبارزه هستیم….مبارزه با لشکری که بودن باهاشون لذت بخشه اما بهمون آسیب میرسونند
      اما در حالت خوردن با ندای درون در حال صلح و دوستی با نعمت های الهی هستیم که برای ما خلق شدن و برای رفع نیازمون….اونها باما دوست هستند و قصدشون آسیب به ما نیست….البته تا زمانیکه بهشون وابسته نشیم و نخواهیم تمام مشکلاتمون را با همین نعمت ها حل کنیم
      مشکلاتی مثل بیحوصلگی…مثل عصبانیت
      این نعمت ها برای رفع نیاز گرسنگی بدن هستند و خاصیتی بیشترزین ندارند

      بنابراین استفاده از نعمت های الهی با همراهی ندای درون برای رفع نیاز کاری الهی است
      امممما لذت بردن از لشکر آسیب زننده کاری است همراه با نجوای شیطان….چون نادانسته در حال آسیب زدن به خودمونیم

      حالا تمرین عالی این فایل:
      درک احساس گرسنگی و لذت صبوری در برابر این حس و رفع این نیاز موزون با ندای درنمون بدون هیچ تحریکی از بیرون واقعا رسیدن به یک تجربه جدید و زیبا و ستودنی از بودنمون در این دنیاست
      واقعا لاغری عبادت است

      همین که دیگه لقمه هاتو نشماری…دیگه غذاهای رنگی را ردیف نکنی و نقشه نکشی
      خیلی لذت بخش
      من البته حدود یکماهی صددرصد تو این حالت بودم و خیلی حالم عالی بود
      الان ۸۵ درصد تو این حالتم
      چون بعضا تند غذا میخورم
      یا هیجانی هستم و تند و عصبی غذا میخورم
      استاد تند غذا خوردن بنظرم میاد یک ایراد باشه که تهش نجوای شیطان ممکن باشه یا شایدم وسواس دارم…
      نظر شما چی؟؟

      ۸ خرداد ۹۹
      دفتر کارم
      یک ظهر عالی

      برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید. ثبت امتیاز
      امتیاز: 0 از 0 رأی
      افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم
      آواتار فریبا:)
      1399/03/05 23:15
      مدت عضویت: 1844 روز
      امتیاز کاربر: 1918 سطح ۳: کاربر پیشرفته
      محتوای دیدگاه: 129 کلمه

      سلام استاد
      منم از پریشب این تمرینو استارت زدم
      خب اغلب موفق شدم
      اما وقتی خیلی گرسنه میشم انقدر میخورم که از دستم در میره
      این چالش من
      یک نکته عالی شخصیتیش تقویت صبور بودن تو وجود آدمه
      و درک کردن لذت گرسنگی و لذت صبر در برابر گرسنگی
      که تو وجود من خیلی نیاز
      صبور بودن چیزی که من خیلی باید روش کار کنم
      خب از خودم انتظار عالی بودن ندارم
      اما انتظار استمرار دارم

      من هم درسته اغلب پیغام سیریو دریافت میکنم اما هنوز خیلی جاها نگرانم
      حواسم به حجم غذام هست
      یا بعد اضافه خوردن کمی حس بد دارم
      شما میفرمایید حواست به غذا خوردن نباشه
      ولی بنظرم مثل یادگیری رانندگی
      من واقعا هنوز نتونستم حواسم به حجم غذام نباشه
      آخه متناسباهم حس میکنم موقع غذا کشیدن دقت دارن رو حجمش
      شاید منظور شمارا خوب درک نکردم
      چطور میشه غذا خوردن مثل نفس کشیدن بشه؟

      برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید. ثبت امتیاز
      امتیاز: 0 از 0 رأی
      افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم
      آواتار سیما شریعت پناه
      1399/03/04 01:23
      مدت عضویت: 1805 روز
      امتیاز کاربر: 9138 سطح ۴: هنرجوی مبتدی
      محتوای دیدگاه: 232 کلمه

      با سلام و وقت بخیر خدمت استاد مهربانی ها و دوستان محترم حاضر در سایت؛
      آخ که چقدر این کلمه ۴حرفی سنگین و آزار دهنده است. اصلاً خاطرات خوبی از رژیم ندارم. در زمانی که سن کمی داشتم رژیم گرفتم. با اینکه هر بار وزن خوبی کم می کردم اما هر بار این روش بیشتر من و اذیت می کرد. به عناوین مختلف.
      عجب رژیم خوبی… عه تو بازم رژیمی… دختر یه رژیم بگیر دیگه خیلی داری بی رویه چاق میشی… و چندین جمله مشابه که بار‌ها و بار‌ها شنیدم….اما هیچ وقت نمی دونستم که مشکل از من نبود.مسیر اشتباه بود و من هر بار ضعیف و ضعیف تر و چاقی قوی و قوی تر شد…همیشه اولین روز رژیم عین ورود به زندان بود… انگار تو رو بستن و تو هیچ راه فراری نداری… همش جنگ از همون لحظه اول.همش غوغاهای ذهنی…همش استرس.. ناراحتی وترس….و درنهایت هم چند کیلو کاهش وزن و درآخر رهایی…
      اما حالا به لطف خدا و زحمت های بی دریغ استاد خبری از این کلمه نیست. و این خودش یعنی آرامش.هفته هاست که این تمرین و انجام میدم و هر بار گرسنه میشم به اندازه چیزی میخورم. و در یک حد مناسبی این تمرین و یاد گرفتم و خوب انجامش میدم.مدت هاست توجه ام به مواد غذایی کمتر شده و دیگه مثل قبل هیجانی و بی فکر نیستم.و خیلی راحتم. و احساس سیری وگرسنگی رو میشناسم. خیلی لذت بخش هست. ممنونم.
      😍😍🥳🥳⁦♥️⁩⁦♥️⁩💪💪🙏🙏

      برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید. ثبت امتیاز
      امتیاز: 0 از 0 رأی
      افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم
      آواتار fereshtehgeranpayeh
      1399/02/21 23:45
      مدت عضویت: 1778 روز
      امتیاز کاربر: 19597 سطح ۵: هنرجوی متوسطه
      محتوای دیدگاه: 257 کلمه

      با عرض سلام و وقت به خیر من مدتی هست که غذام خیلی کمتر شده و علامت سیری رو هم خیلی وقتها دریافت می کنم طوری که وقتی سیر میشم دیگه غذا به دهنم مزه نمیده و همش شک میکردم که نکنه زیاد خوردم و پیغام سیری رو دیر دریافت کردم اوایل کمی سایز کم کردم ولی دیگه متوقف شد و تعجب می کردم با وجودی که غذام خیلی کم شده چرا این اتفاق افتاده و همش ته دلم می فهمیدم که یه جای کار درست نیست حالا که این فایل رو شنیدم فکر می کنم هنوز موقع غذا خوردن و بعدش نگرانم که زیاد خوردم و یا این غذا رو باید می خوردم یا نه البته تلاشم رو می کردم که بهش فکر نکنم ولی با گوش دادن این فایل فهمیدم که مشگلم کجاست و باید از غذا خودن لذت ببرم و به چیزای دیگه فکر نکنم و وسواس فکری نداشته باشم و چون الان ماه رمضان هست به طور اتوماتیک سر ساعت ۴ بعد از ظهر احساس گرسنگی می کنم ولی مدت کوتاهی بعد ضعف از بین میره تا زمان افطار و خیلی جالبه سالهای پیش من ساعت ۱۰ صبح احساس ضعف می کردم و شکمم به سرو صدا می افتاد و امسال خیلی احساس گرسنگی نمیکنم و خیلی احساس خوبی دارم و این نشون میده من درمسیر هستم فقط ممکنه کمی بیشتر طول بکشه تا به هدفم برسم ولی مهم نیست چون به جز تناسب جسمی به آرامش ذهنی هم رسیدم که روز به روز بیشتر میشه و این خیلی برام ارزش داره

      برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید. ثبت امتیاز
      امتیاز: 0 از 0 رأی
      افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم
      آواتار Niikii
      1399/02/05 03:48
      مدت عضویت: 1881 روز
      امتیاز کاربر: 2276 سطح ۳: کاربر پیشرفته
      محتوای دیدگاه: 122 کلمه

      اين فايل يكي از بهترين فايلهاي اين دوره هست كه من هر روز تكرارش ميكنم هر روز گوش ميدم. با قانون تكرار و گرش دادن به اين فايل و عمل به اوون حتماً اين عادت در من هم شكل ميگيره؛ تشخيص خود به خودي سيري دقيقاً وقتي كه كه حالت گرسنگي برطرف شد دست كشيدن از غذا. تا خالا با تكرار به عمل به اين فايل اين واقعاً در بيشتر مواقع عادت من شده كه گرسنگي رو كاملاً واكنشش رو درسافت ميكنم و بعد ميخورم اما در خصوص دست كسيدن از خوردن دقيقاً همون احظه كه رفع بشه اوون واكنشه گرسنگي عادتيست كه حتماً بهش ميرسم. تمرين و ممارست. هر روز اين فايل رو ميخوام گوش بدم و هر روز تكرار. ممنون

      برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید. ثبت امتیاز
      امتیاز: 0 از 0 رأی
      افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم
      آواتار Faezeh.senobari.59
      1399/01/30 19:11
      مدت عضویت: 1700 روز
      امتیاز کاربر: 505 سطح ۲: کاربر متوسطه
      محتوای دیدگاه: 103 کلمه

      سلام.
      ترس از خوردن تو وجود من خیلی پررنگ بوده ولی واقعا استاد به موقع هدایت وراهنماییهاتون از راه میرسه خیلی روش عالی را پیشنهاد کردید .وواقعا احساس قطب نمای فوق العاده ای است که خدا تو وجود ما گذاشته که نشون میده مسیر درسته یا نه وقتی به اندازه میخوردم احاسم عالیه ولی همین که شروع میکنم به پرخوری احساس به شکل ترس خودش راتو وجودم نشون نیده که داره بهم میگه اشتباه داری میری واین قدر خوردن تو رو به تناسب اندامی که آرزو ورویا تو هست نمیبره..تمرین فوق العاده ای است من متعهد میشه که تا یک هفته اونو انجام بدم…متشکرم

      برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید. ثبت امتیاز
      امتیاز: 0 از 0 رأی
      افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم
      آواتار Chista-60
      1399/01/25 14:27
      مدت عضویت: 1741 روز
      امتیاز کاربر: 208 سطح ۱: کاربر مبتدی
      محتوای دیدگاه: 22 کلمه

      ین ترس از خوردن، امیدوارم به زودی با ادامه مسیر و ایجاد حس خوب در خودم بتونم این ترس رو کنار بزارم

      برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید. ثبت امتیاز
      امتیاز: 0 از 0 رأی
      افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم
      آواتار M.s
      1399/01/11 21:31
      مدت عضویت: 1865 روز
      امتیاز کاربر: 2418 سطح ۳: کاربر پیشرفته
      محتوای دیدگاه: 412 کلمه

      سلام استاد عزیز
      من روز هفدهم تکرار هستم
      فکرمیکنم هرچه این فایل ترس ازرژیم راگوش بدم کمه
      چندروزه خیلی درگیر شدم
      نجوای منفی باف صداش بلند شده
      من خیلی عالی پیش میرفتم نمیدونم چیشد که ترس از غذا و استرس چاق شدن واینابرگشتن
      خداروشکر در مورد هرمشکلمون یه فایلی هست که حالمونو بهتربکنه و من به محضیکه کم میارم میام سراغ فایلا
      ترس از غذاخوردن و حجم غذا عمیقا در من ریشه داره
      من واقعا خیلی کمتر میخورم خیلی حرص وولعم تا دو روز پیش کم شده بود یه دنیا تغیرات مثبت چون هیچ تغییر جسمی نداشتم منفی باف خیلی تو گوشم حرف میزد انقدر صداش بلند شد که دوباره احساس ترس از غذا و چاقتر شدن هم برگشت باورم نمیشد بعد از سه. ماه ونیم کارکردن به این راحتی بتونه تو احساس و رفتارمن تغییر بذاره
      دقیقا همینطوره که میفرمایین تمام مشکل شخصا من ترس از خوردنه من چندهفته درگیر فایلی بودم که میگفتین طبق نیاز بخوریم تا تونستم یخورده حلش کنم و بعدش دریافت پیغام سیری هم طول کشید تا تونستم عمل کنم بهش
      کلا همش درگیر اینم که نکنه زیاد بخورم نکنه کم‌بخورم
      در مورد وعده های غذایی بازم خیلی بهترعمل میکنم اما خدانکنه بخوام میان وعده بخورم انقدر ذهنم درگیرمیشه از میوه گرفته تا تنقلات تاحتی یه لیوان اب میوه یاشیر همش میگه نیازت هست نیازت نیست و ازاین داستانا
      من دوسال پیش با دوستم که کلاسای ذهنی داشت صحبت میکردم و اون به من گفت که یه مدت امتحان کن و از هرچیزی که میخوری لذت ببر و من بدون اینکه هیچ کاری بکنم تو یه هفته دو کیلو لاغرشدم اصلا خودمم شاخ در اوردم وهمه بهم بازخورد میدادن حالامیفهمم دلیلش چی بوده و اگه اگاهی الانو داشتم حتما این مسیر ادامه پیدا میکرد اما از بس خودمم باور نداشتم که میشه لذت ببری و لاغرم بشی سریعا به حالت بدتراز قبل برگشتم
      والانم همینطور این همه تغییر مثبت
      احساس خوب
      بی اشتهایی
      تصمیمات همسو با متناسب شدن و هزارتا چیز دیگه بدست اوردم اما بخاطر همون ترسی که از چهارتاچیزی که میخورم دارم نتیجه ای در زمینه تناسب اندام برام نداشته
      یه نجوای دیگه هم که منفی باف مدام درگوشم میگه اینه که تو حتما دوره رو‌نگذروندی وکم گذاشتی و تمریناتت را خوب انجام ندادی
      در صورتیکه اولویت زندگیم این دوره و عمل کردن بهش بوده
      من عهدبستم که در این مسیر میمانم تا نتیجه بگیرم
      مطمئنم همینطورمیشه انقدرتکرامیکنم و ادامه میدم تا نتیجه بگیرم
      احساس نیاز کردم که بیام احساسمو بگم ببخشید پرحرفی کردم
      سپاس فراوان

      برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید. ثبت امتیاز
      امتیاز: 0 از 0 رأی
      افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم
      آواتار M.s
      1399/01/09 14:41
      مدت عضویت: 1865 روز
      امتیاز کاربر: 2418 سطح ۳: کاربر پیشرفته
      محتوای دیدگاه: 714 کلمه

      سلام استاد عزیز
      عجب فایل شگفت انگیزی
      فکرکنم تمام مشکل من همین موضوع باشه
      بی نهایت تغییرات مثبتی داشتم
      حرص وولعم کامل از بین رفته
      بی نهایت کمترمیخورم اصلا میلم نمیکشه که چیزی بخورم ومن درشرایط رژیم هم ببشترازاین چیزی میخوردم و این روزاهمش میگفتم خدایا من که خیلی خوب دارم عمل میکنم پس چرالاغرنمیشم چندروزه که احساس میکنم دارم چاقتر میشم
      هی به احساسم توجه میکردم میدیم خوبه ومیگفتم پس تو مسیر هستم
      یه وقتایی منفی باف میگفت اینم فایده نداره ولش کن بابااینهمه کمتر خوردی سه ماه ونیمه کارکردی ی سانتم لاغرترنشدی این چه مدلشه ومن میرفتم فایلای عجله را گوش میدادم فک میکردم درگیر عجله شدم
      اماامروز باگوش دادن این فایل فهمیدم مشکل من کجاست
      من از وقتی یادم میاد که حتی متناسبم بود ترس داشتم از کم خوردن و همیشه حرص داشتم که غذا کم نیاد
      الان که میگم یادم میاد که تو بچگیم همیشه برادر بزرگترم وقتی یه خوراکی میخوردیم که دوتایی داشتیم اون تند میخورد و میومد خوراکی منو میخورد ومن همیشه استرس داشتم که الان میادومن که همیشه اروم میخوردم با ترس واسترس تندترمیخوردم که نیاد ازم بگیره و از همون بچگی این ترس کم اومدن و به من نرسیدن واینا تو وجودمه
      مامانم همیشه میگفت تو فقط حرص میزنی هیچوقت نتونستی تمام غذای بشقابتو بخوری اما بعد از ازدواجم که باورهای چاق کننده شدید تر شد من از حالت کاملا متناسب به ادم چاق تبدیل شدم وهمچنان این حرص تو وجود من بود تا وسطای این دوره که کاملا حرص وولعم ازبین رفت نفهمیدم چطور اما اگه تنها نتیجه ی این دوره هم باشه برام یه دنیا ارزش داره چون همیشه اذیت میشدم بخاطر این موضوع همیشه دوتا غذا سفارش میدادم با همسرم درصورتیکه یکی که میخوردیم سیر میشدیم همیشه غذای بیشتر میپختم و درصورتیکه همیشه هم اضافه میومد ومجبوربودم بعداز ظهرشم بخورم
      حتی وقتی شما تو اینستا پست میذاشتین ومینوشتین بدون نون خوردین من استرس داشتم وهنوزم تاحالا منتظر بودم یه جایی بگین که نیازی نیست باغذا نون بخوریم ومثلا مرغ را خالی بخورین
      نگو که این همه زمان که من خوب عمل کردم و نتیجه از نظر جسمی نگرفتم بخاطر ترس بوده
      دقیقا من تاحالا وقتی غذامیخورم منتظر پیغام سیری هستم وچون همش حواسم بهشه از لقمه ی دوم سوم میگم اره تو سیرشدی بس کن دیگه یا یه روزایی واقعا گشنم میشه ولی مثلا چون زمان وعده ی غذایی نیست میگم نه امروز تو داری وسوسه میشی ونخور تا زمان وعده ی غذایی و یه وقتایی انقدر طولش میدم تا احساس میکنم دارم ضعف میکنم و قشنگ بدنم شروع میکنه با لرزیدن
      تو ذهنم میگم تو که نباید از غذا خوردن لذت ببری بخور که سیر بشی و بلند شو
      حتی هرغذایی که میخورم که مثلا پرکالری باشه مثل پیتزا یا پاستا ته دلم احساس بدی دارم بخاطر کالریش و اگه یه غذای ساده بخورم خیلی احساسم بهتره درصورتیکه ذهن من خودش تشخیص میده کی سیرشدم و اون هرچقدر نیازمه را میگه بخورم حالا پر انرژی باشه زودترمیگه سیرشدی کم انرژی باشه دیرتر
      همیشه تخمه و اجیل وشیرینی رو میز رو که هربارمیدیدم یه دونم بود میخوردم و ردمیشدم و شبا پای فیلم وسریال باهمسرم یه کاسه ی پرازتخمه میخوردم اما عید امسال اصلا برام تفاوتی نداره و یه وقتایی چنتا دونه میخورم اونم برای سلامتی نه برای میل کشیدنم
      استادازامروز تمام سعیمو میکنم توجهمو از چیزی که میخورم بردارم چون الانشم خیلی کمترازقبل میخورم ودرعوض از هرلقمه ای که میخورم لذت ببرم تا این ترس از غذا خوردن در وجودم ازبین بره و واکنش جسمم شروع بشه
      چندروزه میخوام یه ورزشی راشروع کنم انگار ته ذهنم هی میگه توکه خیلی کندلاغرمیشی ورزش کن که سریعتربشه
      من واقعا متعهدانه این دوره را پشت سرگذاشتم هرروز اشتیاقم بیشترشده و خیلی نکات مثبت دیگه هم داشتم اما فقط ازنظرجسمی نتیجه ای ندیدم حتی یه ذره هم لاغرنشدم که به خودم امید بدم
      وحالابااین اگاهی جدید مطمئنم نتایج عالی من شروع میشه
      من یه تصویر متناسب گذاشتم تصویرزمینم و هرروز میگردم یه تصویرمتناسب پیدامیکنم و میذارم تو یه پوشه ی مخصوص
      هرروز تصویرسازی میکنم تناسبمو
      شاید روزی یه ساعت دوره میکنم و تمرینای نوشتنی که ازاول تاحالامشخص کردین را مینویسم و تکرارمیکنم
      انقدر ادامه میدم تا شگفتی ساز بشم وبرای همیشه متناسب بمونم
      خیلی سپاسگذارم استاد مهربان
      ده باردیگه هم این فایل را گوش میدم که قشنگ جابیفاته برام واقعاکه این ذهن ما چقدر چیزی داره و ماخبرنداریم ازش

      برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید. ثبت امتیاز
      امتیاز: 0 از 0 رأی
      افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم
      مشاهده پاسخ ها
        آواتار M.s
        1399/01/09 14:58
        مدت عضویت: 1865 روز
        امتیاز کاربر: 2418 سطح ۳: کاربر پیشرفته
        محتوای دیدگاه: 14 کلمه

        خیلی ممنونم استاد
        ان شاالله باحل کردن این مسئله به چیزی که عاشقشم میرسم

        برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید. ثبت امتیاز
        امتیاز: 0 از 0 رأی
        افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم
      آواتار مهديه عطارزاده
      1399/01/08 19:09
      مدت عضویت: 1885 روز
      امتیاز کاربر: 424 سطح ۱: کاربر مبتدی
      محتوای دیدگاه: 447 کلمه

      سلام استاده عزیزم عیدتون مبارک
      تمرین روز ۱۸ تکرار
      امروز میثاق نامه را در فضایی متفاوت و با حسی متفاوت خواندم با حسی که بیشتر از همیشه به خودم افتخار میکردم خودم را خیلی دوست داشتم و با اطمینان از روزهای خوش آینده ام که به زودی به آنها خواهم رسید میثاق‌نامه را متفاوت تر از قبل و با جابجایی جملات، خواندنم و احساس من خیلی خیلی عالی تر از همیشه بود.
      من هم بارها و بارها این صدا را در درون خودم شنیده‌ام که تو نمیتونی، تو حقیری، توبی اراده‌ای، تو خیلی زشتی و خیلی افعال منفی و افکار منفی دیگر
      اما بعد از شنیدن این فایل ارزشمند و شناخت بیشتر این صداها و منبع آنها با فکر درست به نجواها گوش می دهم و به جای مبارزه کردن با آن نجواها به آنها نزدیک می شوم و با آنها دوست شده‌ام و هر کاری را که می گوید نکن من یک باشه الکی به او می‌گویم، و دقیقا همان کار را به درستی و با قاطعیت بیشتر انجام می‌دهم و وقتی که استاد امروز گفت که این روش را باید در پیش بگیریم من خیلی از خودم خوشحال وراضی شدم چراکه قبل از اینکه این صحبت استاد را بشنوم من این کار را مدتی بود که انجام می‌دادم و دست از مبارزه کشیده‌ بودم و تازه وقتی که صدای منفی درونم خیلی روی انجام ندادن یک چیز تاکید می‌کند من هم با تاکید چندین برابر بیشتر آن کار را انجام می‌دهم و رضایت من خیلی بیشتر از وقتی است که شاید این صداهای منفی مرا تحریک به انجام ندادن کاری نمی کرد
      و من متوجه شدم که از وقتی روشم را اینگونه کرده‌ام نجوای منفی ذهنم خیلی کمتر از قبل شده اند چرا که می‌دانند اگر بیایند و مرا تحریک به انجام یک فکر بد یا عمل بد کنند به نفعشان که نیستی به ضررشان هم هست و من دقیقاً مخالف آن کار را که آنها به من گفته اند را انجام می‌دهم و از کمتر به سراغم می آیند.
      در زمانی که من رژیم می گرفتم همیشه یاد دارم که با ترس و دلهره از غذاها استفاده می‌کردم و هرگز تامین می شدم و در حسرت بیشتر خوردن و متنوعتر خوردن بودم،
      اما به لطف خدای مهربان این بار که نه دیگر خبری از رژیم است و نه خبری از محدودیت،
      ترس ها بیشتر فروکش کرده اند و جایشان را به اشتیاق و متناسب شدن داده اند و احساس ترس و ولع های قبلا هم جای خود را به بی میلی و بی تفاوتی نسبت به غذاها و خوردن هایم داده‌اند
      و من خیلی زیاد این تغییر احساسی را در درون خودم و افکارم و رفتارم و جسم مشاهده می کنم.
      خدایا شکررررت?????

      برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید. ثبت امتیاز
      امتیاز: 0 از 0 رأی
      افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم
      آواتار فاطمه قدیریان
      1399/01/01 23:30
      مدت عضویت: 1883 روز
      امتیاز کاربر: 577 سطح ۲: کاربر متوسطه
      محتوای دیدگاه: 200 کلمه

      سلام به همگی عید تون مبارک انشاالله سال خوب پربرکتی داشته باشیم
      امروز عید بود فکر کنم به فایل های استاد معتاد شدم ودر هر موقعیتی گوش میکنم و حالم بهتر میشه اگه تموم بشه چکار کنم ؟؟!!!!
      من همیشه از محدودیت بدم میومده وبخاطر همین هرگز رژیم ها رو درست اجرا نمی کردم وباز هم عذاب وجدان میگرفتم وباز هم رژیم رو رها میکردم … با خودم می گفتم باید روشی باشه که با فکر کار کنه و حتما اون روش اثر گذاره ولی کووووو،؟؟؟؟
      به کارشناس تغذیه که با دخترم دوست بود گفتم میتونی برنامه های رژیم رو با آموزش ذهنی ترکیب کنی؟،؟؟؟ وجواب منفی بود…..
      خلاصه خیلی خوشحالم که با تغییر باورهایم رفتار هام خودبخود داره تغییر میکنه
      هرسال عید که آجیل و شیرینی روی میز هست ومیوه و تنقلات من تقریبا خودمو خفه میکردم و گاهی محتاج داروی معده میشدم!!!! ولی امسال خیلی معمولی می خورم وبا دیدن اونا هوس نمیکنم

      و این برام حس خوشایندی داره البته فکر میکنم چیز مهمی نیست و تغییر زیادی اتفاق نیفتاده!!!!!!!!که البته شروع تغییرات هست و بزودی نتیجه میده
      از استاد عزیز و دوستانی که مطلب های خوبی می نویسن متشکرم

      برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید. ثبت امتیاز
      امتیاز: 0 از 0 رأی
      افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم
      امتیاز کاربر: 895 سطح ۲: کاربر متوسطه
      محتوای دیدگاه: 379 کلمه

      سلام خدمت استاد عزیز ودوستان خوبم
      من همیشه از لاغر شدن خودم نا امید بودم و همیشه میگفتم امکان نداره بتونم لاغر بشم و لاغر بمونم چون فقط نظرم این بود که برای لاغر شدن باید رژیم بگیرم و من یه ادمی بودم که حاضر بودم از هر چیزی بگذرم اما از خوراکی نمیگذشتم .ورژیم برام عذاب اور بود وقتی یک رژیم میگرفتم انگار توی یه زندون بودم و خیلی برام محدودیتها بزرگ و ناراحت کننده بود .و هیچ وقت هم نتونستم خوب وکامل اون رو انجام بدم ‌.و همیشه حتی گاهی یواشکی رژیم رو میشکستم .وقتی در این دوره شرکت کردم اوایلش موضوع رو اشتباه فهمیده بودم و حسابی میخوردم در حد همون خفگی قبل تا اینکه کم کم با فایلها فهمیدم موضوع نداشتن رژیم این نیست که در حد خفگی بخورم .وکم کم یاد گرفتم که بدون محدودیت و بدون اینکه بخوام از یک ماده خوراکی بترسم به اندازه بخورم .یادمه یه روز توی گروه یکی از بچه ها نوشت که من خوشحالم دیروز کیک یزدی خریده بودیم و با اینکه دلم میخواست از اون کیک یزدی بخورم تونستم جلوی خودم رو بگیرم .و یکی دیگه از بچه ها که به قول خودمون سال بالاتری بود توی دوره نوشت که تو الان که کیک یزدی رو نخوردی چون دلت میخواسته به همون اندازه که از اون میخوردی تو رو چاق کرده . گیج شده بودم نمیفهمیدم یعنی چه ؟با خودم در جدال بودم که پس باید چیکار کرد .؟تا کم کم موضوع رو کامل فهمیدم و یاد گرفتم که با اموزشها روزی میرسه که من اگر سیر باشم خود به خود ذهنم یاد میگیره و خیلی عادی بدون اینکه بخوام به خودم سختی بدم دوست ندارم از اون کیک یزدی بخورم و اگر واقعا نیاز بدنم باشه باز هم بدون اینکه ازش بترسم میتونم به اندازه نیازم از اون بخورم ولذت ببرم ،بدون اینکه چاق بشم .
      والان خوب توانسته ام این موضوع رو یاد بگیرم و دقیقا متوجه میشم که چه چیزی کی نیاز واقعی بدنم هست و کی نیاز بدنم نیست و این رو فقط بوسیله حس خودم میتونم تشخیص بدم .و حس من هیچ وقت بهم دروغ نمیگه .واگر زمانی چیزی که نیازم نیست رو بخورم اون دیگه اگاهانه هست ، واینطور نیست که بگم متوجه اون قضیه نشدم .
      خدایا بابت همه این پیشرفتها ازت سپاسگذارم

      برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید. ثبت امتیاز
      امتیاز: 0 از 0 رأی
      افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم
      مشاهده پاسخ ها
        آواتار Razi
        1399/07/02 00:52
        مدت عضویت: 1806 روز
        امتیاز کاربر: 511 سطح ۲: کاربر متوسطه
        محتوای دیدگاه: 38 کلمه

        دوست عزیز از نوشته تون لذت بردم و الهام گرفتم.من هم الان این تصور رو دارم که رهایی از ترس از غذا یعنی هرچی به هر مقداردلم میخواد بخورم که امیدوارم مثل شما این تصور بتونم اصلاح کنم

        برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید. ثبت امتیاز
        امتیاز: 0 از 0 رأی
        افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم
      آواتار faridehhasani5455
      1398/12/18 21:22
      مدت عضویت: 1820 روز
      امتیاز کاربر: 23548 سطح ۵: هنرجوی متوسطه
      محتوای دیدگاه: 931 کلمه

      سلام استاد عطار روشن و دوستان متناسبم
      روز۱۵تکرار
      از شنیدن وتکرار کلمه رژیم هم بدنم میلرزه چه برسه به انجامش
      از بدنیا اومدن تپل بودم،من دختر سوم خانواده بودم و۲تا خواهرای قبل از من ۸۰۰گرمی بدنیا اومدن و وقتی من ۴کیلو ونیم اومدم همگی خوشحال شده بودن که بلخره این بچه تنومند وسالم وقویه نه مثل اون دوتا مردنی ولاغر
      خلاصه من روز به روز چاقتر شدم والقابم از تپل مپل به الفاظ ناراحت کننده تبدیل شد وتو ۱۰سالگی ۵۰ کیلو شده بودم واز کنترل خارج
      پدرم تصمیم گرفت شامو از غذای من حذف کنه وبهم پیشنهاد داد که موقع نهار میتونم ۲بشقاب پر بخورم ولی شام برای همیشه تعطیل ،برای من ۱۰ساله که تو جنب وجوش بازی بودم و گرسنه میشدم حذف شام اتفاق بسیار ناخوشایندی بود،وقتی متوجه شدم فقط میتونم نهار غذای مفصلی بخورم تمام انتقام گرسنگی هامو تو نهار جبران میکردم،دیگه یواش یواش یادگرفتم یواشکی چیزی بخورم و ولع خوردن در من خیلی زیاد شده بود ودریغ از لاغری،پدرم هر روز شاکیتر میشد که چرا بقیه مراقب من نیستن وتو مسافرت هام یا وقتی مهمان بودیم به صاحب خونه میسپرد که مراقب من باشه شام نخورم،یادمه وقتی ۱۶ساله بودم وبمدت ۱ماه منزل عموم بودم وزن عموم دستپخت عالی داشت ووقت شام من اجازه خوردن نداشتم ودلم خیلی ضعف میرفت وفقط شاهد پختن وخوردن دیگران بودم چه احساسات بدی داشتم،یادمه عموم کباب تابه ای پرت میکرد توی حیاط برای گربه ومن چشمم اون کباب تابه ایو دنبال میکرد وغبطه میخوردم به اون گربه هه
      این جریانات ادامه داشت تا ۵سال پیش
      رژیم های وحشتناک از هر دکتری،متخصص رژیمی،قرص،دارو،دمنوش،تردمیل ،آسیب های ورزشی براثر زیاد انجام دادن چندتا ورزش سنگین همزمان،هر روز از این دکتر به اون دکتر ودارو وخیلی مسائل ناراحت کننده
      تمام جوونی وعمرم تو استرس چاق تر نشدن گذشت،دیگه به لاغری فکر نمیکردم ،مراقب چاقتر نشدنم بودم،تا زمانیکه ورزش سنگین وکم خوری وشمردن کالری واینجور مسائل رعایت میکردم تو سایز ۴۲تا۴۴ میموندم اونم با ترس ولی اگر ول میکردم بسرعت میشدم ۹۵کیلو وروز از نو وروزی از نو?
      باورهای مخرب زیادی داشتم که توی کامنتای قبلیم زیاد ازشون گفتم ولی کلمه ترسناک رژیم وغذا برای من کابوس وحشتناکی بود ،وقت غذا ناراحت بودم بجای خوشحال،با گرفتن اونهمه رژیم تو اون ۳۰سال دیگه مقدار غذای کمی میخوردم بصورت اتوماتیک کم میکشیدم ومعده م عادت کرد به کم خوری
      وهمیشه از اینکه من مجبورم کم بخورم ناراحت بودم،احساس کمبود شدیدی نسبت به اطرافیانم داشتم اونا همه چیز میخوردن ولاغر بودن ومن همیشه نقل مجلسا بودم که ببینن چاق شدم یه لاغر
      ۵سال پیش بعلت آسیب استخونی نتونستم ورزش کنم ویجورایی ورزش کنار گذاشتم ومنکه یه عالمه باور اشتباه داشتم که حالا که بی تحرک شدم دیگه چاق میشم ونجوای ذهنیم اذیتم میکرد،شروع به چاق شدن کردم،از پارسال متوجه شدم دارم به مرز ۹۰میرسم البته از ترس خودمو وزن نمیکردم
      خیلی اضطراب گرفتم واحساساتم بسیار بدتر شد واعتمادبنفسم بسیار پایین اومده بود
      پاییز امسال از فشار زیاد مجدد تن دادم به یک رژیم۳۰روزه افتضاح،۴کیلو کم شدم ،ولی حالم بشدت بد بود وقوای بدنیم خیلی کم شده بود وهمش سرگیجه داشتم،خیلی از خدا میخواستم هدایتم کنه به یه مسیر لاغری راحت آسون بدون رژیم ودعایم مستجاب شد ،رفتم تو سایت استادعباسمنش،وتو قسمت عقل کل نوشتم آیا میشود با کنترل ذهن لاغر شد(آخه ۲سال بود داشتم دوره های ذهنی میگذروندم،وانگار یه چیزی تو سرم من دینگ کرد که اگر این قوانین درسته پس میتونه منو لاغر کنه) پس تو سرچی که زدم بیشتر کامنتا از سایت لاغری با ذهن واستاد عطارروشن نوشته بودن،بسرعت اومدم تو سایت واز اونجاییکه منم عاشق کارای ذهنی هستم واعتقاد دارم ریشه همه اتفاقات زندگیم توی ذهنه،پس با دل وجان مطالب رایگان سایت با ولع گوش میدادم وتصمیم گرفتم روز تولد واقعیم مصادف باشه با ورود من به سایت وشروع تولد دوباره من شد ۱۱آذر
      این دوره دقیقا همونی بود که سالها دنبالش بودم ولی حتما تو فرکانسش نبودم که انقدر دیر بهش رسیدم ،فایلارو گوش میدادم وانگار روی تمام اون دردهاییکه کشیده بودم مرهمی گذاشته میشد،وای که انگار پرواز کردم ،یعنی تموم شد اونهمه بخور ونخورها،ترس ها،شکست ها،اینکه میدونستم دقیقا خدا دستمو گرفته وگذاشته تو مسیر درست منقلب میشدم ،خدا تمام زندگیم منو هدایت کرده ولی حواسم نبوده
      اوایل دوره نمیدونستم چقدر بخورم،چجوری بخورم،کی بخورم،وهی اضطراب میگرفتم که حالا اگر بی موقع گرسنه بشم چیکار کنم؟و خیلی سیوالات وابهامات که دونه دونه با گوش دادن به فایل ها وازمون وخطاهای خودم رفع شد ،من نوشتم واستاد واسم تصحیح کرد وجواب داد وهر روز یک تکه از پازل ذهنی منو چید ومن آروم آروم تکامل پیدا کردم والان دارم کم کم متوجه میشم که نباید از خوردن ترس داشته باشم،که غذا منو چاق نمیکنه،خوردن غذا منو چاق میکنه
      که اون یه دونه بیسکویت نه منو چاق میکنه نه لاغر ،من میتونم واجازه دارم انتخاب کنم که چیزیو اگر میل داشته باشم بخورم یا از نخوردنش لذت ببرم ،یاد گرفتم اگر گرسنه میشم به بدنم احترام بذارم وچیزی که دوست داره به اندازه نیازش بهش بدم نه بیشتر نه کمتر
      تو این دوره یاد گرفتم تا گرسنه نشم چیزی نخورم ،اوایل مثل کسی که چیزی گم کرده بودم هی بهونه گیری میکردم وبه خودم میگفتم خب بریم یه تنقلاتی چیزی بخوریم،بعد از خودم میپرسیدم آیا گرسنه ای؟میگفتم نه،،میگفتم میل داری ؟میدیدم نه ندارم ،من فقط عادت کردم که یه کاریو بر اثر تکرار انجام بدم،منفی بافم مدام میگفت این چه زندگیه که هیچی نمیخوری،پس اینهمه تنقلاتی که داره خاک میخوره چی؟
      منم تنقلات گاهی استفاده میکنم ولی کمتر شده
      من خیلی زود احساس سیری میکنم ودست از غذا میکشم ومنفی بافم میگه اخه انقدر کم میخوری و واقعا بعد از غذا هیچ چیزی نمیخورم تا گرسنگی بعدیم
      از این به بعد بازم به پیام گرسنگیم توجه بیشتری میکنم
      تلاش میکنم خوردنم با آرامش باشه واین باور بسازم که غذا در بدن من فقط سلامتی وانرژی وحال خوب میشه

      برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید. ثبت امتیاز
      امتیاز: 3 از 1 رأی مشاهده امتیاز دهندگان
      افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم
      مشاهده پاسخ ها
        آواتار faridehhasani5455
        1398/12/20 17:39
        مدت عضویت: 1820 روز
        امتیاز کاربر: 23548 سطح ۵: هنرجوی متوسطه
        محتوای دیدگاه: 55 کلمه

        ممنون از شما استاد برای آموزش عالیتون،فایل های به موقع،رسیدگی های مدامتون
        ولی همچنان جواب های شما از طریق ایمیل برای من نمیاد ومن از جواب های شما مطلع نمیشم مگر اینکه تصادفی برگردم به این صفحه و ببینم جوابی اومده واسم
        ممنون میشم این مسئله اصلاح کنید،بنظرم خوندن جواب های شما بسیار کمک کننده اس

        برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید. ثبت امتیاز
        امتیاز: 0 از 0 رأی
        افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم
        آواتار M.s
        1399/01/10 14:56
        مدت عضویت: 1865 روز
        امتیاز کاربر: 2418 سطح ۳: کاربر پیشرفته
        محتوای دیدگاه: 20 کلمه

        چقدر ازنتایج‌شماخوشحال شدم واقعا
        به امید روزی که همه ی کسانیکه نیازمنداین اگاهی ها هستن به این مسیر هدایت بشن

        برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید. ثبت امتیاز
        امتیاز: 0 از 0 رأی
        افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم
          آواتار faridehhasani5455
          1399/01/11 00:50
          مدت عضویت: 1820 روز
          امتیاز کاربر: 23548 سطح ۵: هنرجوی متوسطه
          محتوای دیدگاه: 17 کلمه

          من مطمئنم افرادی که بخوان تو این مسیر باشن ،از طرف خدا وبا دستان قویش هدایت میشن

          برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید. ثبت امتیاز
          امتیاز: 0 از 0 رأی
          افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم
        آواتار Razi
        1399/07/02 01:03
        مدت عضویت: 1806 روز
        امتیاز کاربر: 511 سطح ۲: کاربر متوسطه
        محتوای دیدگاه: 15 کلمه

        نوشته تون عالی بود دوست عزیز و‌من رو امیدوار کرد برای رهایی از ترس غذا🙏🌹❤️👌

        برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید. ثبت امتیاز
        امتیاز: 0 از 0 رأی
        افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم
      آواتار من میتوانم
      1398/12/14 15:51
      مدت عضویت: 1741 روز
      امتیاز کاربر: 12378 سطح ۵: هنرجوی متوسطه
      محتوای دیدگاه: 285 کلمه

      رژیم گرفتن مخالف آزادی داشتن هستش. چون مجبور میشیم در ساعت های مشخص مقدار مشخصی از مواد غذایی مشخصی رو مصرف کنیم که این کاملاً در جهت عکس فطرت آزاد ما هستش.
      بدن من سیستمی آگاه و بسیار هوشمند هستش پس چطور نتونه من رو متناسب کنه؟؟ چون من خودم بهش فرمول هایی دادم که خروجی و نتیجه اون ها چاقی هستش. و نمیتونم از خارج بهش فشار بیارم و تحریمش کنم و در عین حال فرمول های اشتباه هم ادامه بدم اما انتظار تغییر شرایطم رو داشته باشم. باید به این سیستم بسیار هوشمند فرمول های جدید، درست و متناسب کننده وارد کنم و ازشون استفاده کنم و تکرارشون کنم تا به عنوان دستورات جدید مورد استفاده بدنم و ذهنم قرار بگیرند و مسیر حرکت جسمی من رو تغییر بدن اون موقع اگر متناسب نشم غیر طبیعیه و خروجی سیستم تناسب اندام میشه. احتیاجی به فشار و رژیم نیست اصلا.
      من باید به قدرت ذهنم ایمان داشته باشم و باورش کنم تا اونم خیلی راحت منو به اهدافم برسونه. من مخلوق خداوندی هستم که منو آزاد آفرید و مسئول سرنوشتم کرد. من ادامه میدم و با هر تغییر احساسی، جسمی و شرایطم خدا رو شکر میکنم و به نتیجه میرسم.از احساس گرسنگی لذت میبرم و خداروشکر میکنم که میتونم در حد نیاز به بدنم انرژی برسونم و حواسم هست که بهش انرژی بدم اما آشغال وارد بدنم نکنم. حواسم به سرعت تخریب باشه و هرروز برای کم کردنش کاری انجام بدم. یاد بگیرم بعد از دریافت پیغام سیری به بدنم احترام بذارم و دیگه ادامه ندم و دست از خوردن بکشم. اینجوری بدون هیچ رژیم و درگیری با ذهن و جسم من متناسب میشم و متناسب میمونم. خیلی راحت خیلی آگاهانه خیلی همراه با شادی.

      برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید. ثبت امتیاز
      امتیاز: 5 از 1 رأی مشاهده امتیاز دهندگان
      افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم
      امتیاز کاربر: 18100 سطح ۵: هنرجوی متوسطه
      محتوای دیدگاه: 227 کلمه

      من هم مثل قبل همیشه رژیم می گرفتم قبل از دوره ولی دیگه نمی تونستم نمی تونستم حتما هر روز ورزش کنم نمی تونستم غذای جدا برای خودم درست کنم خلاصه همش به فکر راهی مثل این برنامه بودم که به طور طبیعی وزنم کم شه که به لطف خدا با این برنامه آشنا شدم وقتی که از همه این برنامه ها ناامید شده بودم خدا اینو جلوی من گذاشت! خدایاشکرت!
      الان همچنان من هر وقت گرسنم هست غذا می خورم به جز بعضی موارد آخر هفته یا وقتی جایی بریم چون ساعت غذا خوردن ها فرق می کنه ولی بیشتر موقع ها خودم انتخاب می کنم چه موقع بخورم ولی میوه کمی می خورم اگه گرسنم نباشه و ممکنه که بعضی وقتها ناخنک هم بزنم !
      ولی بعضی موقع ها خیلی کم احساس گرسنگی می کنم بعضی روزها زیادتر گرسنم می شه الان با اینکه ناهار خوردم بعد از چند ساعت بعدش هم یه اسنک خوردم ولی الان احساس گرسنگی می کنم!
      اینو بگم که خیلی خنده داره من نمی دونم چرا من از اول ایینه رو دوست داشتم البته قبلا متناسب بودم از بچگی همیشه جلوی ایینه می رقصیدم تو خونه واسه خودم بعد مامانم اینا می خندیدن به من می گفتن چرا همیشه جلوی ایینه می رقصی؟??
      البته همچنان هم ادامه داره کسی نیست توی خونه من این کار و می کنم !

      برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید. ثبت امتیاز
      امتیاز: 0 از 0 رأی
      افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم
      آواتار Maryam Piri
      1398/12/09 12:22
      مدت عضویت: 1882 روز
      امتیاز کاربر: 9959 سطح ۵: هنرجوی متوسطه
      محتوای دیدگاه: 118 کلمه

      سلام استادعزیز بسیارممنون وسپاسگزارم ازهمه ی فایلهاتون من همیشه که میخواستم چیزی بخورم همش به این فکربودم که حالا این منوچاق میکنه یانه حالاچقدربخورم یابعدش چقدرپیاده روی یاورزش داشته باشم که مصرف بشه وتازه فهمیدم که این ترس ازخوردن باعث بیشترشدن وزنم میشده واکثراهرچیزی رابااسترس میخوردم وقتی که رژیم میگرفتم که دیگه بیشتراسترس میگرفتم که نکنه فایده نداشته باشه این همه نخوردن من وخیلی هم بارژیم وزنم پایین نمیومدوامروز که این موضوع رافهمیدم یک آرامش خاصی پیداکردم ودیگه نگران این موضوع نیستم ودیگه تاوقتی گرسنه نشدم چیزی نمیخورم ولی وقتی رژیم میگرفتم ملاک نبودکه گرسنه بودم یانه موقع غذا همون مقدارمعین غذارامیخوردم وامیدوارم ازتجربه این احساس لذت ببرم وازخداوندخواستارم که همه انسانها این حسهای زیباراتجربه کنند خدایا سپاسگزارم

      برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید. ثبت امتیاز
      امتیاز: 0 از 0 رأی
      افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم
      آواتار NAZANIN KOOCHAKPOOR
      1398/12/03 09:26
      مدت عضویت: 1913 روز
      امتیاز کاربر: 1283 سطح ۳: کاربر پیشرفته
      محتوای دیدگاه: 105 کلمه

      استاد ممنون از توضیحات بسیار خوب و تاثیرگذارتون
      حالت هشیار غذا خوردن و توجه کامل به احساس سیری و گرسنگی اولش برای من خیلی سخت بود به همون علتی که ما چاق ها همیشه قبل از این احساس بخاطر لذت از خوردن به سراغ خوردن میریم و همینطور پیوندی که بین غذا و لذتهای دیگر زندگی می‌زنیم و ترس از اینکه غذا به بدنمون نرسونیم
      من خیلی وقتها به غذا فکر می کنم به اینکه چی رو با چی بخورم خوب میشه این لذت از خوردن به حدی که سعی می کنم خودم رو بیشتر مشغول کنم و دیرتر برگردم به خونه تا نشینم به خوردن

      برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید. ثبت امتیاز
      امتیاز: 0 از 0 رأی
      افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم
      آواتار سارا ک
      1398/11/26 10:59
      مدت عضویت: 1882 روز
      امتیاز کاربر: 400 سطح ۱: کاربر مبتدی
      محتوای دیدگاه: 70 کلمه

      سلام
      از فایلتون سپاسگزارم، مثل این بود که برای بار اول این مطلب را میشنوم . در مورد ترس از غذا خوردن در من ریشه هایش هست و هنوز من را کنترل میکنه. این راهکار چگونگی شناسایی احساس سیری و گرسنگی برای من کاملا تازه بود و این راه را از امروز شروع به تجربه کردن می‌کنم. از همین الان که این فایل را گوش کردم شروع به کار کردن کرد..

      برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید. ثبت امتیاز
      امتیاز: 0 از 0 رأی
      افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم
      آواتار طوبی حاج احمدی
      1398/11/22 19:35
      مدت عضویت: 1889 روز
      امتیاز کاربر: 3444 سطح ۳: کاربر پیشرفته
      محتوای دیدگاه: 181 کلمه

      سلام استاد عزیز ودوستان گرامی
      من تقریبا هروز فایل میقاق نامه را جلوی ایینه میخوانم وب خودم در ایینه توجه میکنم وچندین بار تکرارشون میکنم البته تمام جملات یادم نمیمونه متاسفانه ولی برخی از انها خیلی خوب یادم میمونه مثلا
      من از امروز ب انسانهای متناسب توجه میکنم وانها را الگوی خوددر رسیدن ب تناسب اندام قرار میدهم
      من لیاقت بهترین زندگی را دارم
      من سعی میکنم ازامروزتوجه کمتری ب مواد غذایی داشته باشم و…‌‌‌.
      استاد عزیز منم سعی میکنم ب احساس گرسنگی توجه بیشتری داشته باشم وبیخودی از خوراکی ها استفاده نکنم وب اندازه مصرف کنم ولی من زود ب زود گرسنه میشوم ولی سعی میکنم مقدار کمتری استفاده کنم یا اینکه از اول ب حس م توجه کنم واون چیزی ک نیاز بدنم هست مصرف کنم چون اگر این کارا نکنم هرچی ک مصرف کنم باز ب دنبال احساس درونی م هستم واین باعث پرخوری در من میشود پس ترجیح میدهم از اول همان چیزی ک میلم میکشد را استفاده کنم وتوجه ب زمان سیری داشته باشم
      وسعی کنم ب بدنم کمک کنم ک ترمیم بشود ودست از تخریب بدنم بردارم ?

      برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید. ثبت امتیاز
      امتیاز: 0 از 0 رأی
      افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم
      مشاهده پاسخ ها
        آواتار طوبی حاج احمدی
        1398/11/25 16:34
        مدت عضویت: 1889 روز
        امتیاز کاربر: 3444 سطح ۳: کاربر پیشرفته
        محتوای دیدگاه: 3 کلمه

        متشکرم استاد ?
        .

        برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید. ثبت امتیاز
        امتیاز: 0 از 0 رأی
        افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم
      آواتار منیره.ف
      1398/11/08 14:42
      مدت عضویت: 1887 روز
      امتیاز کاربر: 13831 سطح ۶: هنرجوی پیشرفته
      محتوای دیدگاه: 61 کلمه

      ممنون استاد انگار این فایل مخصوص برای من واقعا این چه جریانی که هرانچه از ذهنم میگذرد در این مجموعه پاسخش را می یابم واقعا احساس میکنم اگر به تناسب نرسم در حق خیلیها که منتظرن نتیجه من ببینند و در این دوره ثبت نام کنند خیانت کردم من مطمئنم که به لطف خدای مهربان به زودی به تناسب همیشگی میرسم

      برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید. ثبت امتیاز
      امتیاز: 0 از 0 رأی
      افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم
      آواتار زهرا صیدی
      1398/11/02 04:51
      مدت عضویت: 1895 روز
      امتیاز کاربر: 248 سطح ۱: کاربر مبتدی
      محتوای دیدگاه: 129 کلمه

      سلام رژیم یک کلمه استرس زا و به معنای قحطی و کمبود مواد غدایی رو در من بیدار میکنه و انگار به بدنم برای یک جنگ اماده باش دادم و از شروع رژیم باهم در جنگیم که بالاخره من شکست میخورم و خسته تر از گذشته و نا امیدی من صد چندان میشه ولی در صورتی که اگه به اندازه و نوع غذا کاری نداشته باشم خود به خود کم میخورم و ارامش و صلح در بدنم برقرارمیشه و از عذا خوردنم به اندازه کافی لذت میبرم و خواهیم دید که بدنم چطوری خودش رو متناسب میکنه و اصلانیازی به سختی و گرسنگی کشیدن نیست کافیه بدنم به ارامش برسه و به اینده ای کاملا متناسب بودن ایمان داشته باشم ممنون استاد بینظیر

      برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید. ثبت امتیاز
      امتیاز: 0 از 0 رأی
      افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم
      آواتار بهار تهرانی
      1398/11/01 06:15
      مدت عضویت: 1868 روز
      امتیاز کاربر: 791 سطح ۲: کاربر متوسطه
      محتوای دیدگاه: 463 کلمه

      سلام
      احساسم به میثاق نامه :
      هر کدام از جمله های میثاق نامه دنیایی احساس خوب را به من می دهد و داره جزئی از زندگی من و باورهای من می شود .اگر به غذاها و خوراکیها بی توجهی نشان میدهم ، اگر ایمان دارم خدا کمکم می کند .اگر مسئولیت چاقی ام را پذیرفتم ، اگر تصمیم قاطع گرفتم که به تناسب همیشگی برسم .اگر هر روز با اشتیاق فایل ها را گوش می دهم و وقت می گذارم و تمرینات را انجام می دهم و اگر وقتی خودم را در آینه می بینم لبخند می زنم .اگر الگوی من افراد متناسب شده .اگر اعتماد به نفسم بالاتر رفته و خودم را لایق زندگی خوب می بینم، اگر غذای را فقط برای رفع نیاز بدنم می خورم نه برای لذت و تفریح آیا چیزی جز تکرار هر روز میثاق نامه است و مسلماً هر چه بیشتر می گذرد این جملات فقط جملات استاد نیست این ها باورهای من است .
      استاد فرمودند جملاتی را اضافه کنید. امیدوارم بتونم جملاتی که از روی باورم باشد به میثاق نامه ام اضافه کنم :
      ****** من تعهد می دهم که هر روز در جهت ترمیم جسمم رفتار کنم ******
      تغیرات من
      قبل از شروع دوره جرأت نداشتم تو آینه نگاه کنم و اگر هم نگاه می کردم برای وضعیت اسف بار خودم اشک می ریختم و بعد هم خودم را شماتت می کردم و با نفرت از خودم به قسمت هایی از بدنم که چاق تر بود نگاه می کردم و اینطوری بود که من هر روز چاق تر از روز قبل می شدم .
      قبل از دوره من همیشه در رژیم بودم ظاهراً ، اما با عذاب وجدان ناخنک می زدم به ممنوعات ، امروز من در عین آزادی از هر خوراکی و غذایی که دوست دارم با لذت و به اندازه می خورم و حتی گاهی لذت نخوردن را ترجیح می دهم .
      قبل از دوره ترازو همدم همیشگی من بود .ولی الان از ترازوی احساسم استفاده می کنم و این باعث شده من همیشه شاد باشم و حال و احساس خوبی داشته باشم .
      قبل از دوره من همیشه با خودم هم قهر بودم و خنده بر روی لبان من نمی آمد و همیشه از زمین و زمان و حتی خدا طلبکار بودم .به چه دلیل ؟ چرا خدا مرا چاق آفرید ؟ چرا والدینم ارث چاقی را به من دادند ؟ چرا بعضی ها چند برابر من می خورند ولی خوش اندام هستند ولی من وضعم اینه و چون فکر می کردم راه نجاتی ندارم و تا آخر عمر من چاق خواهم بود بیشتر ناراحت می شدم از این درد بی درمان اما الان من همیشه شادم چون می بینم روز به روز لاغرتر می شوم ، چون درد من درمان دارد .چون فهمیدم من محکوم به چاقی نیستم و……..

      برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید. ثبت امتیاز
      امتیاز: 3 از 1 رأی مشاهده امتیاز دهندگان
      افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم
      آواتار سمیرا
      1398/10/21 14:58
      مدت عضویت: 1913 روز
      امتیاز کاربر: 7434 سطح ۴: هنرجوی مبتدی
      محتوای دیدگاه: 92 کلمه

      استاد این فایل واقعا بهم کمک زیادی کرد چون من نمیدونستم باید بخورم یا نخورم و یا پیغام سیری رو دریافت نمیکردم و این فایل واقعا بهم کمک کرد .دوست دارم بازم از این فایلا برامون بزارید مخصوصا راجع به پیغام سیری.
      واقعا رژیم همیشه در ذهن من به معنی محدود بودن و محدود شدن شکل گرفته و همیشه میگفتم کاش من بدون محدودیت لاغر بشوم.که به لطف خدا در این مسیر قرار گرفته ام و بدون محدودیت و به اندازه نیاز از غذاها لذت میبرم .وخدارو بابت این احساس زیبا شکر میکنم

      برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید. ثبت امتیاز
      امتیاز: 0 از 0 رأی
      افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم
      آواتار نرگس مرادی
      1398/09/27 12:45
      مدت عضویت: 1885 روز
      امتیاز کاربر: 7486 سطح ۴: هنرجوی مبتدی
      محتوای دیدگاه: 45 کلمه

      استادعزیزدانه دانه فایلهای شماواقعاشاه کلیدهای موفقیت هستند وچه حیف که هم شما مجبورهستید برنامه رابانظم پیش ببرید وهم ما دا ریم خیلی راحت این همه اطلاعات ناب روناگزیر پشت سر میگذاریم وگرنه هرفایلتون به اندازه یک کتاب قطورنیاز بهفهم وتعمق دار درهرصورت خوشا به حالمان.

      برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید. ثبت امتیاز
      امتیاز: 0 از 0 رأی
      افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم
      آواتار نرگس مرادی
      1398/09/27 12:39
      مدت عضویت: 1885 روز
      امتیاز کاربر: 7486 سطح ۴: هنرجوی مبتدی
      محتوای دیدگاه: 113 کلمه

      باعرض سلام خدمت استاد عزیزومهربان ،من امروز بیش از پیش به این گفته شما ایمان آوردم که ما هرگز نباید تسلیم یاس های جلو ادامه راهمان بشویم چون شاید قبلا راهی رفته ایم واشتباهاتی کرده ایم ولی نااگاهانه ولی امروز که ما میخواهیم باشناخت راه درست را طی کنیم باید آگاهانه رفتار کنیم واین همت وتلاشی که داریم صرف سلامتی روح وجسممان میکنیم مسلما نیاز به قدرت وانرژ ی بیشتری داریم واین به منزله صعود به قله پیروزی وافتخار است پس هرگز خودمان راتسلیم سختیهای مسیر قرارنمیدهیم ودچاردلسردی مسیرهم نمی شویم وبایدایمان داشته باشیم که مافاتح قله پیروزی وتندرستی وازهمه مهمتر انسانیت خودمان خواهیم بود پس بااراده های آهنین پیش به سوی موفقیت.

      برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید. ثبت امتیاز
      امتیاز: 0 از 0 رأی
      افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم
      آواتار منیره.ف
      1398/09/25 06:49
      مدت عضویت: 1887 روز
      امتیاز کاربر: 13831 سطح ۶: هنرجوی پیشرفته
      محتوای دیدگاه: 128 کلمه

      سلام استاد فایلتون عالی بود من انگار برای شنیدنش واقعا هدایت شده بودم کاش میشد تمام دوستان سرزمین لاغرها این فایل بارها گوش کنند من درگیر پیدا کردن ریشه مخفی در ذهنم بودم که مانع لاغریم میشه با این فایل مواجه شدم بله ترس از خوردن بزرگترین مانع که از بچگی با من و همین که با اینکه خوردنم این همه اصولی شده باز هم خبر از لاغری نیست در مدتی که فایلهای رایگان گوش میکردم در مدت یک هفته واقعا ترسم از خوردن از بین رفته بود در همون زمان کوتاه کلی لاغر شدم دیشب قبل گوش کردن فایل مرتب با خودم کلنجار میرفتم که برم و یک تکه کیک بخورم بعد میگفتم نه نرو چاق میشی وقتی فایل گوش کردم دیگه اصلا تمایلی به خوردنش نداشتم

      برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید. ثبت امتیاز
      امتیاز: 0 از 0 رأی
      افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم
      آواتار Najimeh Hjn
      1398/09/14 20:01
      مدت عضویت: 1882 روز
      امتیاز کاربر: 224 سطح ۱: کاربر مبتدی
      محتوای دیدگاه: 69 کلمه

      سلام
      من اندام تقریبا خوبی داشتم البته میخواستم ایده ال شم که تصمیم به رژیم ۱۰ روزه گرفتم وبعد از آن دیدم که از قبل اضافه وزن بیشتری پیدا کردم
      و چند بار همین رژیم رو گرفتم و باز بدتر از قبل شد و هنوز یه دفعه حس میکنم ذهنم حمله میکنه که رژیم جسمی بگیرم و از آنجایی که وضعیت بدتر شد به این روش ذهنی پایبند شدم

      برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید. ثبت امتیاز
      امتیاز: 0 از 0 رأی
      افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم
      آواتار شیرین محصلی
      1398/09/08 18:37
      مدت عضویت: 1913 روز
      امتیاز کاربر: 15073 سطح ۵: هنرجوی متوسطه
      محتوای دیدگاه: 89 کلمه

      مرسی از فایل فوق العاده تون من خوب پیش رفتم وبعضی وقتا استرس می گیرم که اندازه خوردم یا یه ذره بیشتر خوردم واقعا به جا بود ،من خاطره خوبی از رژیم گرفتن ندارم هر بار که یک رژیم تازه می گرفتم همش عصبی وگرسنه بودم وباخودم کلنجار می رفتم که این رو نخورم این رو بخورم امروز نمی تونم ورزش بکنم ویا اینکه این غذارو نمی تونم بخورم همش رنج وسختی بود که بعضی وقتاجواب می داد بعضی وقتا نه وبعداز ترکش از اول هم چاقتر می شدم

      برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید. ثبت امتیاز
      امتیاز: 0 از 0 رأی
      افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم
      آواتار شیرین محصلی
      1398/09/08 16:49
      مدت عضویت: 1913 روز
      امتیاز کاربر: 15073 سطح ۵: هنرجوی متوسطه
      محتوای دیدگاه: 96 کلمه

      من هر روز صبح که میثاق نامه رو اجرا می کنم احساس تعهد واطمینان بهم دست می ده واز همه بیشتر الان این جمله ش رو دوست دارم من مهترین مخلوقات خداوند هستم وهمه انسانها از دیدن من شگفت زده می شن ،هر با قرار باشه برم مهمونی این جمله رو تکرار می کنم من از امروز خوردن رالذت وتفریح نمی دانم وبرای رفع نیاز جسمی خودم غذا می خورم رو خیلی محکم باخودم تکرار می کنم .وعاشق این جمله هستم مهمترین تصمیم زندگی من تناسب اندامه وبرای رسیدن به اون تمام تلاش خودرا خواهم کرد

      برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید. ثبت امتیاز
      امتیاز: 0 از 0 رأی
      افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم
      امتیاز کاربر: 81
      محتوای دیدگاه: 176 کلمه

      سلام و درود بی پایان
      استاد خواسته بودید در مورد احساسمان از اجرای میثاق نامه رابنویسیم
      من. از زمانی که شروع کردم و هر روز اولین کاری که بعد از بیدار شدن انجام میدهم ابتدا لبخند به خودم و ذوق کردن از دیدن خودم میثاق نامه را میخوانم
      اوایل از روی نوشته میخواندم دولی پس از مدتی حفظ شدم و بعد از مدتی تازه جملات را درک کردم و اکنون هر جمله را که میخوانم احساس میکنم این جمله مال خود من است مثلا جمله من زیباترین مخلوق خداوند در این کره خاکی هستم و………چنان اعتماد به نفسی به من داده که عاشق خودم شده ام و هر کاری میکنم تا به خودم ثابت کنم من لیاقت بهترینهارادارم و حتما بدست می آورم
      استاد در فاصله ای که دوره را شروع کرده ام خیلی تغییرات را در رفتار و افکار و احساساتم مشاهده میکنم که همه در راستای مثبت اندیشی فراوانی شادی برکت صبوری روزافزون سلامتی و زیبایی بوده و روز بروز هم بهتر میشود
      ممنونم از شما و واقعا قادر نیستم تمامی احساس قدردانی از شما را در کلمات بگنجانم
      م?ت?ش?ک?ر?م

      برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید. ثبت امتیاز
      امتیاز: 0 از 0 رأی
      افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم
      آواتار m24a32
      1398/08/23 03:19
      مدت عضویت: 1875 روز
      امتیاز کاربر: 212 سطح ۱: کاربر مبتدی
      محتوای دیدگاه: 154 کلمه

      درود
      من نام بخش منفی وجودم رو خانم منفی دوست گذاشتم و شکلش هم مثل ستاره دریایی با چشمانی متعجب و دماغی دراز که یک زگیل گتده هم داره روی دماغش و پر از خال و کک مک کشیدم و از امروز قراره تمام حرفاشو برعکس بشنوم و عمل کنم
      جملاتی که من ب میثاق نامه ام اضافه کردم
      ۱.من با لطف خدای مهربانم ب تماام آرزوهایم میرسم.
      ۲.من از امروز توجه بیشتری به زیبایی هایم و موفقیت هایم و اتفاق ها ای خوب زندگیم میکنم
      ۳.من فقط برای رفع نیاز جسمی و انرژی رساندن ب بدنم به اندازه نیازم غذا میخورم
      ۴.من از امروز با اعتماد به نفس بیشتری در مقابل آینه ها و دوستانم و اطرافیانم قرار میگیرم
      ۵.من مخلوق خدای مهربانم هستم پس سر تا پا زیبایی و خوبی و مهربانی هستم
      ۶.من قدرتمند ترین و زیباترین و کامل ترین مخلوق خداوند مهربانم هستم پس هرچه را آرزو کنم ب آن خواهم رسید ب لطف خدای مهربانم

      برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید. ثبت امتیاز
      امتیاز: 0 از 0 رأی
      افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم
      آواتار Zohreh Abotalebiyan
      1398/08/14 09:07
      مدت عضویت: 1909 روز
      امتیاز کاربر: 173 سطح ۱: کاربر مبتدی
      محتوای دیدگاه: 175 کلمه

      باسلام خدمت استادگرامی ودوستان عزیز
      امروزموفق شدم روزپانزدهم از دوره را گوش کنم و( رژیم) بدترین ووحشتناکترین کلمه که واقعا اعصاب وروحیه ی همه راداعون میکنه نه تنها کسانی که چاقندبلکه این کلمه برای اوناییم که لاغرند باعث استرس میشه
      سالهارژیم گرفتم ازهرمدلی که فکرشومیکنید.هردکترومشاوره تغذیه ای که هرکس معرفی کردرفتم بازحمت زیادوزن کم کردم ودرمقابل این کاهش وزن ،یه جسم مریض.،یه روحیه داغون ، یه اعصاب ضعیف، پیدامیکردم وبعدازاتمام دوره تامیومدم یه نفس راحت بکشم که میدیدم من همانیم که بودم چقدر به خودم ظلم کردم .چقدر به بدنم که امانت اللهی بود خیانت کردم چقدر نخوری ، چقدرطب سوزنی تابااین روش فوق العاده آشنا شدم .من هنوزاز نظر ظاهری هیچ تغییری نکردم ولی به آرامش رسیدم دیگه استرس ندارم وایمان دارم روزی به نتیجه دلخواهم میرسم وامروز که این فایل راگوش کردم وبه گفته استاد عزیز یه هفته تا گرسنه نشدم چیزی نمیخورم وتا پیغام سیری رادریافت کردم دست از خوردن میکشم را شروع میکنم ومطمئنم نتیجه میگیرم من ایمان دارم این روش روشیست عالی وبدون برگشت از خداوند وهچنین استاد عزیز سپاسگزارم

      برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید. ثبت امتیاز
      امتیاز: 0 از 0 رأی
      افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم
      امتیاز کاربر: 18100 سطح ۵: هنرجوی متوسطه
      محتوای دیدگاه: 146 کلمه

      من خیلی رژیم‌های مختلفی رو گرفتم ورزشهای گوناگون انواع و اقسام ولی چند سال قبل دیگه بریدم و همش تو فکر یه چیزی بودم یه برنامه‌ای که به این صورت این رژیم ها و ورزشها نباشه که همیشگی باشه !
      چون من همیشه اهل ورزش بودم ولی همیشه از خوردن غذای بیرون ترس داشتم همش می گفتم وقتی یه بار می رم بیرون غذا می خورم ۱-۲ پوند اضافه می شم! در صورتیکه همسرم هم متناسب هست ولی این افکار رو هیچ وقت نداشت!
      خلاصه یه روز توی یوتیوپ دنبال چیزی می گشتم که فایلهای رایگان و پیدا کردم و شروع کردم تند تند گوش دادن و اجرا کردن خیلی خوشم اومد درست همون چیزی بود که می خواستم خدا رو شکر که هیچ چیزی تصادفی نیست و این هم لطف و رحمت خدای مهربون بود که منو با این روش آشنا کرد!
      ممنون استاد ارجمند!

      برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید. ثبت امتیاز
      امتیاز: 0 از 0 رأی
      افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم
      امتیاز کاربر: 42
      محتوای دیدگاه: 72 کلمه

      تجربه من درباره ی رژیم گرفتن
      من رژیم های مختلفی گرفتم اما همیشه باورم این بود که بالخره یه رژیمی در ناکجاآباد که من نمیدونستم کجاست،وجود داره و من اگر اونو پیدا کنم حتما لاغر میشم برای همین رژیم های مختلفی رو برای پیدا کردن اون رژیم طلایی ?? میگرفتم و هربار نتیجه معلوم بود یه مدت خسته میشدم اما با یه تلنگر دنبال راهی جدید میگشتم و این چرخه هی ادامه داشت.

      برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید. ثبت امتیاز
      امتیاز: 0 از 0 رأی
      افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم
      آواتار Niikii
      1398/08/07 21:04
      مدت عضویت: 1881 روز
      امتیاز کاربر: 2276 سطح ۳: کاربر پیشرفته
      محتوای دیدگاه: 161 کلمه

      اين فايل رو چند بار گوش دادم. من تجربه رژيم زياد دارم اما رژيم من هميشه بر اساس آنچه كه خودم فكر ميكردم درسته بود هيچوقت يه رژيم رو كه تو همه جا حرفش بود دو روز هم نميتونستم بگيرم اما يه رژيم خودم براي خودم نوشته بودم و ١٢ سال هم روش بودم. هميشه هم از غذا خوردن واهمه داشتم. مواد غذايي تقسيم بندي شده بود. و خلاصه سختي و مريي زياد دادم به خودم.
      اين روشي رو كه بزار گرسنه بشي و بخور به اندازه اي كه ديگه اون حالت گرسنگي بر طرف شه خيلي جالب هست. آدم وقتي بيشتر از اوون حالت ميخوره حتي اگه خيلي كم هم بيشتر بخوره دقيقاً فقط يه علت در بيشتر مواقع داره و اوون هم خوردن رو لدت و تفريح بداني و براي بيشتر لذت بردن دو تا قاق اضافه ميزاري دهنت در حالي كه سير شدي. اين آگاهي ها خيلي خوبه و من مطمئنم كم كم تناسب ما موفقتر عمل ميكنه.

      برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید. ثبت امتیاز
      امتیاز: 0 از 0 رأی
      افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم
      آواتار shahla mahmoudi
      1398/08/07 15:18
      مدت عضویت: 1913 روز
      امتیاز کاربر: 28842 سطح ۶: هنرجوی پیشرفته
      محتوای دیدگاه: 112 کلمه

      یک کلمه وحشتناک به نام “رژیم”
      من بیشتر روشهایی که برای لاغری استفاده میکردم رژیم گرفتن های مختلف بود در درجه اول خیلی طول میکشید تا خودم را مجبور به شروع رژیم بکنم و بعد درطول رژیم گرفتن اصلا صبر و حوصله نداشتم و با کوچکترین عملی عکس العمل شدید و عصبی مانند نشان میدادم همیشه احساس گرسنگی میکردم و به کسانی که متناسب بودند و احتیاجی به رژیم گرفتن نداشتند حسادت میکردم ولی الان یاد گرفتم که نه تنها به آنها حسادت نکنم بلکه در ذهنم آنها را تحسین کنم و همین باعث شده که احساس خوبی به من دست بده و احساس خوب داشتن یعنی در مسیر درست بودن لاغری

      برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید. ثبت امتیاز
      امتیاز: 0 از 0 رأی
      افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم
      آواتار shahla mahmoudi
      1398/08/05 14:16
      مدت عضویت: 1913 روز
      امتیاز کاربر: 28842 سطح ۶: هنرجوی پیشرفته
      محتوای دیدگاه: 237 کلمه

      سلام استاد عزیز و دوستان خوبم
      تجربه من در مورد رژیم های غذایی این آیت که در درجه اول سعی میکردم که شروع آنرا به عقب بیاندازم ولیکن وقتی که شروع میکردم تا آخر پیش میرفتم اما ن ه با رضایت خاطر فقط از روی اجبار در نتیجه برای اتمام دوران رژیم روزشماری میکردم و وقتیکه این دوران تم ل م میشد و چند کیلویی کم کرده بودم به خودم قول میدادم که خوردنم را رعایت کنم و نگذارم که این وزن کم شده برگردد ولیکن هیچ متوجه نمی شدم که چگونه دوباره به وزن قبلی و حتی به بیشتر از آن بر می گشتم
      بعد از اتمام دوران رژیم همیشه از خوردن ترس داشتم و نمیخواستم چند کیلویی را که با آن زحمت کم کرده بودم را دوباره به دست بیاورم الان که فکرش را میکنم من پرخوری نمی کردم ولیکن باز چاق میشدم و این حسابی اعصاب مرا داغون میکرد تا اینکه به این مرحله رسیدم که چه فایده من که اینهمه خودم را اذیت میکنم و لاغر میشوم ولی باز دوباره چاق میشم دیگه بسه باید قبول کنم که همین که هست و کارش هم نمیشود کرد تا اینکه با این دوره شگفت انگیز آشنا شدم و دیدم نه خیلی هم خوب میشود کاری برایش کرد من خیلی به هدفم نزدیک هستم ولی عجله ای برای رسیدنش ندارم و از این مسیر زیبا لذت میبرم خدایا سپاسگزارم ممنونم که مرا به این راه هدایت کردی.??

      برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید. ثبت امتیاز
      امتیاز: 0 از 0 رأی
      افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم
      امتیاز کاربر: 42
      محتوای دیدگاه: 255 کلمه

      روز پانزدهم تکرار
      فایل شرح رژيم :
      رژیم، روشی بود که بااینکه هربار مطمئن میشدم که نتیجه نمیده ولی نمیدونم چرا دوباره شروع میکردم.
      شاید به خاطر عشق به متناسب شدن بود، شاید حسرت لاغری داشتم، شاید از اینکه نمیتونم لباس های مورد علاقه ام رو بپوشم خسته شده بودم، شاید اعتماد به نفس نداشتم و کلی شاید دیگه..
      اما بااینکه خیلی از رژيم به بدنم ضربه زدم ناراحتم و از بدنم عذرخواهی میکنم که اونجوری اذیتش کردم ولی الان خوشحال هستم که راه درست رو پیدا کردم و به شکرانه تصمیم گرفتم تا آخر عمر در مسیر تناسب فکری حرکت کنم تا جسمم و روحم و ذهنم در تعادل باشند و من از زندگیم و نعمت های بی پایان و عالی الله لذت ببرم. و به هر خواسته ای میخوام برسم.
      وقتی داشتم فایل رو گوش میدادم و استاد گفتن تا یک هفته وقتی واقعا گرسنه نشدین چیزی نخورین، خانم منفی باف سریع پرید وسط و گفت 1. الان که فایل تموم شد برو اول یه بشقاب ماکارونی بخور. 2. این تمرین از فردا شروع کن. حالا فعلا تکرار کن بعدا این تمرین رو انجام میدی.
      بعد من متوجه شدم که این نجوا ها چه قدر تلاش میکنن که من رو از مسیر گمراه کنن و بیشتر هم با تمرین های عملی مشکل داره و من بلافاصله بعد از تموم شدن فایل، این تمرین رو شروع کردم و چون گرسنه نبودم و میلی نداشتم چیزی نخوردم و خیلی خوشحال هستم که تونستم از نجواهای مخالف ذهنم مسیر درست رو پیدا کنم و خداوند رو بی نهایت سپاسگزارم.

      برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید. ثبت امتیاز
      امتیاز: 0 از 0 رأی
      افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم
      مشاهده پاسخ ها
        آواتار nana
        1398/09/29 07:54
        مدت عضویت: 1891 روز
        امتیاز کاربر: 603 سطح ۲: کاربر متوسطه
        محتوای دیدگاه: 6 کلمه

        دردد بر شما که در مسیری

        برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید. ثبت امتیاز
        امتیاز: 0 از 0 رأی
        افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم
        آواتار من میتوانم
        1399/11/06 17:27
        مدت عضویت: 1741 روز
        امتیاز کاربر: 12378 سطح ۵: هنرجوی متوسطه
        محتوای دیدگاه: 35 کلمه

        چه قدررر من تغییر کردم .. چه قدر به قول خودم نجواهای من کم شده و من دارم راحت تر زندگی میکنم. آفرین به من .واقعا احساس خوبی از خوندن نوشته ی خودم پیدا کردم.

        برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید. ثبت امتیاز
        امتیاز: 0 از 0 رأی
        افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم
      آواتار عشق
      1398/08/03 23:14
      مدت عضویت: 1913 روز
      امتیاز کاربر: 4677 سطح ۳: کاربر پیشرفته
      محتوای دیدگاه: 165 کلمه

      من دلم می‌خواد جوابی به سوال خانم فاطمه بدم و توجهشونو به نکته‌ای جلب کنم که خانم ماریا درسته که در عرض فکر کنم پنج شش ماه جواب خیلی خوبی گرفته اما باید در نظر داشت که ایشون بیش از دو سال این دوره رو بدون گرفتن کوچکتربن نتیجه ادامه دادن و بعد یهو همه چیز تغییر کرد پس مجموع زمانی که برای تناسب با عشق به این مسیر ادامه دادن محدود به اون پنج شش ماه که در حال نتیجه گرفتن بودند نبوده هر چند خیلی‌از دوستان از جمله من از همون زمان شروع نتایج خوبی رو تجربه کردیم و این برمیگرده به تفاوت‌های شخصیتی هر کس. هر چند به نظر من مهم اینه که این مسیر مسیریه که در هر پیچش ما هدیه‌ای بهشتی دریافت می‌کنیم و با پیش‌رفتن و جمع کردن این هدایا در کنار هم میتونیم بهشت خودمونو بیافرینیم و حالا تفاوت در میزان ماه‌ها واقعا تاثیری در پرباری این مسیر و نتیجه‌ی نهایی اون نداره?

      برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید. ثبت امتیاز
      امتیاز: 0 از 0 رأی
      افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم
      آواتار عشق
      1398/08/03 23:02
      مدت عضویت: 1913 روز
      امتیاز کاربر: 4677 سطح ۳: کاربر پیشرفته
      محتوای دیدگاه: 106 کلمه

      شرح یک کلمه‌ی وحشتناک رژیم:
      این فایل چند جمله‌ی طلایی داره که من خیلی ازشون لذت می‌برم
      اینکه بیشتر به این روش اعتماد کنیم
      اینکه بیشتر به خودمون اعتماد کنیم و حالا که الگوی ناخوداگاهمون تغییر کرده و رفتار غذایی ما خودبخود تغییر کرده برای این تغییر بیشتر احترام قائل باشیم و ‌مطمئن باشیم‌ که ذهنی که ما رو‌تا این مرحله رسونده اگه نیاز باشه باز هم مارو تغییر میده.
      و جمله‌ای هست که دوست دارم بارها تکرارش کنم چون جواب سوالهایی هست که مدت‌ها در ذهن من بوده ولی جوابی براشون نداشتم:
      اینکه احساس ابتدا یک درک درونیه اما با پررنگ شدن تبدیل به یک واکنش فیزیکی میشه.

      برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید. ثبت امتیاز
      امتیاز: 0 از 0 رأی
      افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم
      آواتار mariya
      1398/08/03 13:52
      مدت عضویت: 1914 روز
      امتیاز کاربر: 12748 سطح ۵: هنرجوی متوسطه
      محتوای دیدگاه: 307 کلمه

      رژیم یعنی محدودیت یعنی فشارروی اعصاب?
      اغلب راههارابرای کاهش وزن رفته بودم آخرین راهی را راکه انتخاب کرده بودم این بودکه بروم سراغ جراحی،ومعرفی نامه به پزشک زیبایی راهم گرفته بودم که به لطف الله عزیزم بااین روش آشناشدم?
      تجربه من ازداشتن رژیم های گذشته ابتدامحدودیت من شروع میشد خودم راازانسان های دیگرجدامی دیدم وباخودمی گفتم که خدامن رااینگونه خلق کرده، این محدودیت، خداوندراذهن من به خداوندی که عدالت نداردتبدیل کرده بود،ازاینکه جایی دورهمی بودووقتی من می خواستم شروع کنم چیزی بخورم افرادی می گفتندفلانی که نمی توندبخوردرژیم داردکه این حرف هاواینکه زیرنظردیگران باشم خیلی ناراحت کننده بود.

      من درپخت وپزوخوردن محدودیت داشتم بایدموادغذایی خاصی راتهیه می کردم.
      یادم هست زمانی که ذهن عزیزم به من می گفت من الان فلان خوراکی رامیخاهم امامن به اوسبزیجات می دادم وذهن قوی من بالاخره پیروزمیشدیعنی من سبزی جات رامی خوردم وزمانی که ذهن آرام نمی گرفت اون چیزی راکه طلب کرده بودمی خوردم واینگونه تازه عذاب وجدان می گرفتم که ای کاش ازابتدابه حرف ذهنم گوش کرده بودم واینقدرباسبزیجات معده خودراسنگین نکرده بودم،امااکنون بسیارخوشحالم که من فهمیدم ذهن عزیزی دارم که مدیریت وفرماندهی بدن من رابرعهده داشته وداردوتاکنون ازفرمانهای درست اوسرپیچی می کردم ذهن من مثال(آب درکوزه وماگردجهان می گردیم )من بهترین کارشناس تغذیه رادربدن خودداشتم وامابه دنبال کارشناسان تغذیه وروشهای تناسب اندام بوده ام☺
      ومن اکنون یادگرفته ام که به جای اینکه جسم خودراتحت فشارومحدودیت بگزارم ونتیجه آن برهم ریختن اعصاب نیزهست به جای آنهاآزادی درخوردن وآرامش داشته باشم ومن نبایدغذای خودراکم کنم ذهن عزیزمن بایداین تصمیم رابگیردوبه اینصورت تغییرات من ماندگارخواهدشد?
      زمانی که خداوندانسان راآزادآفریده پس چرامن خودراازآزادی محروم کرده ام?
      خداونداازتوسپاسگزارم که من راآزادآفریدی وبه من ذهن زیبایی داده ایی واینکه من حق انتخاب دارم?
      پس خوشحالم که ماههاهست که من انتخاب کرده ام که باروش ذهنی به تناسب اندام ایده آل برسم،یعنی اینکه ذهن فرمان درست رامیدهدومن باعشق واحساس عالی اطاعت می کنم?من ایمان دارم به زودی به هدف خودمی رسممممم?????

      برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید. ثبت امتیاز
      امتیاز: 0 از 0 رأی
      افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم
      آواتار فاطمه حسینی
      1398/08/03 08:35
      مدت عضویت: 1912 روز
      امتیاز کاربر: 124 سطح ۱: کاربر مبتدی
      محتوای دیدگاه: 81 کلمه

      سلام استادعزیزوقتتون بخیر
      سلام حضورهمه عزیزان دوره درامتدادمسیر
      استادبابت این سه فایل اخیربینهایت ازشماممنون وسپاسگزارم این فایلهابینهایت به دل من نشسته انگاراولین باره می شنوم(سرعت ترمیم وتخریب)(شرح رژیم)(معجزه تکرار)هفته اخیرمن باگوش کردن مداوم به این3فایل روزموبه شب رسوندم خیلی خیلی برام جذابه
      استادسوالی که برام به وجودآمده اینکه شما میفرماییدسرعت ترمیم نظم داره. ونمی شه بیشترکنیم فقط باتخریب می توانیم سرعت ترمیموعقب بندازیم یکی ازشرکت کننده هاچطوردرعرض مدت 3تا4ماه وزنشواز126به80وخورده ای رسونده بودفکرکنم خانم ماریا بوداسمشون دقیق یادم نمیادممنون می شم توضیح بدین???

      برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید. ثبت امتیاز
      امتیاز: 0 از 0 رأی
      افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم
      امتیاز کاربر: 144 سطح ۱: کاربر مبتدی
      محتوای دیدگاه: 348 کلمه

      سلام به استاد خوبم و همه دوستان شگفتی ساز
      در مورد رژیم بخوام بگم منم خودم قبلا چند بار رژیم گرفتم البته نه خیلی سخت و طولانی ولی این و کاملا حس کردم که با رژیم گرفتن نتیجه نمی گیرم چون فقط یه مدت محدودیت و محرومیت غذایی برای خودمون درست میکنیم و بلافاصله با تموم کردنش با یه ولع بیشتر و خیلی نرررم میریم سراغ عادت های قبلی طوری که خودمونم متوجه نمی شیم چون یه لقمه یه لقمه ذهنمون ما رو میبره به سمت رفتار های قبلی و به یه جایی می رسیم بعد میبینیم اااا باز رسیدیم به همون اندام و وزن قبلی که !!!
      و این موضوع رو من با یه تمرین دوره که در مورد این بود که افرادی که مثل ما از روش های لاغری استفاده نکردن رو بنویسیم خیلی خوب بود و اونجا این آگاهی و اطمینانم به این که اصلا رژیم باعث تناسب همیشگی نمیشه خیلی خوب درک کردم چون وقتی نمونه هایی رو به یاد آوردم که اونام دقیقا چندددد بار رژیم گرفتن و هی برگشتن به وضع قبلی و الان حتی بدتر از قبل هم شدن کاملا درک کردم که رژیم هیچ تاثیر درستی نداره .
      و در مورد این تمرین که تو این فایل دادین استاد که تا وقتی گرسنه نشدیم و این و تو وجودمون حس نکردیم چیزی نخوریم من تو طول دوره بهش رسیدم و دقیقا همین امروزم همین رفتار رو داشتم که از صبح که بیدار شدم فقط یکم پسته خوردم و دیگه هیچ چیزی نخورم تا ساعت ۴ بعدازظهر که پیغام گرسنگی با در اومدن صدای شکمم متوجه شدم و بعد رفتم غذا خوردم و طوری شدم که خیلی کمتر از قبل گرسنه میشم طوری که خودم دوست دارم چیزی بخورم ولی واقعا گرسنه نیستم و میل ندارم و نمیتونم بخورم و درسته هنوز کاملا رفتار های غذاییم درست نشده ولی خیلیییی بهتر شده نسبت به قبل و مهم ترش این که اگاهانه شده حتی اگه یه رفتار اشتباهی هم بکنم متوجه میشم و با خودم میگم سعی میکنم دفعه بعد بهتر بشم و به لطف خدا و با تکرار دوره بهترم میشم .

      برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید. ثبت امتیاز
      امتیاز: 0 از 0 رأی
      افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم
      امتیاز کاربر: 895 سطح ۲: کاربر متوسطه
      محتوای دیدگاه: 368 کلمه

      سلام خدمت استاد عزیز ودوستان خوبم
      واقعا اینکه کلمه رژیم یک کلمه وحشتناک و یک عمل ویرانگر است کاملا صحیح و مورد قبول همه می باشد .من چندین بار رژیم گرفتم و روزهای رژیم واقعا برایم سخت ودشوار می گذشت و فکر میکنم اینکه میگویند انسان از هر چی منع بشه نسبت به اون حریص تر میشه واقعا درست هست .تو کل زمانی که من رژیم داشتم اصلا تنها به چیزی که فکر میکردم وتوجه داشتم این بود که چرا من چاقم والان از خوردن فلان غذا وشیرینی و یا حتی میوه وهرچیز دیگه ای که بقیه خانواده ام دارند میخورند من محروم هستم وهر لحظه رو در حسرت میگذروندم واینها همه حال من رو خیلی بدتر وخراب تر میکرد وانقدر به فکر خوردن بودم تا اینکه بارها رژیم خودم رو میشکستم وبعد از اون عذاب وجدانها بود که به سراغ من می امد . الان توی دوره وقتی یه جاهایی به خودم نهیب میزنم که دیگه سیر شدی نخور ویا الان گرسنه نیستی نخور یه نجوایی بهم میگه خوب توکه رفتی سراغ رژیم ولی اون موقع هست که من میگم نه رژیم نیست تو هرچی دوست داری رو وقتی گرسنه ای بخور و حتی به خوردنت ادامه بده تا سیر بشی .من تورو منع نمیکنم از خوردن .عزیزم به اندازه سیر شدن بخور .
      واونوقت حالم بهتر میشه واون خاطرات کم خوریها ونخوردنها رو که اون لحظه پررنگ شده بودند رو کم رنگ میکنه .قبلا وقتی پرخوری میکردم بعدش فقط عذاب وجدان داشتم اما الان وقتی یه روزهایی پرخوری میکنم عذاب وجدان ندارم اصلا فقط میگم کارت درست نبود وبعدا جبرانش کن اما توی بدن خودم اون حس سنگینی معده وخفگی که قبلا باهاش مشکلی نداشتم الان جسمم رو اذیت میکنه نمیدونم چطوری توضیحش بدم اما یه جورایی انگار اون لحظه روحم تحت فشار قرار میگیره ومن اون رو حس میکنم و ناراحتیش رو میفهمم والبته این ناراحتی و فشار به خاطر عذاب وجدان برای چاقی نیست اینکه جسمم واندامم وروحم اذیت میشه منو ناراحت میکنه و اون لحظه حس میکنم که بدنم واقعا به احساس کردن گرسنگی نیاز داره ودوست دارم گرسنگی وبه قول خودمون قار و غور شکم برا گرسنگی رو حسش کنم وفردای اون روز تا دقیقا به این حالت نرسم چیزی نمیخورم .

      برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید. ثبت امتیاز
      امتیاز: 0 از 0 رأی
      افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم
      آواتار Msal مومنی
      1398/08/02 13:39
      مدت عضویت: 1902 روز
      امتیاز کاربر: 121 سطح ۱: کاربر مبتدی
      محتوای دیدگاه: 72 کلمه

      به نام خدا
      این فایل عالی بود وبخاطر تکرارش استاد بسیار سپاسگزارم
      اولش ذهنم برای تکرارش مقاومت کرد…اما پیروز شدم…ودوباره گوش دادم…چند بار این تمرینو انجام دادم حس خیللی خوبی بمن دست داد…حس لاغری
      یه نجوایی هم برام پیش اومد همین نیم یاعت پیش که نهار میخوردم..اینکه خوب الان اگه فقط به اندازه ی رفع گرسنگی بخوری یک ساعت دیگه دوباره گرسنت میشه!!!!
      ومن در جوابش گفتم…هیییچ اشکالی نداره!!… اگه واقعا گرسنت بود بخور!!!

      برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید. ثبت امتیاز
      امتیاز: 0 از 0 رأی
      افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم
      امتیاز کاربر: 228 سطح ۱: کاربر مبتدی
      محتوای دیدگاه: 420 کلمه

      سلام عرض میکنم خدمت استاد دوست داشتنی و دوستان عزیزم.
      اول در باره فایل صبحگاهی بگم که هدفن به گوش وسط آشپزخانه میرقصیدم باور کنید با دقت و لذتی این کار رو انجام میدادم که در هیچ عروسی این جوری نرقصیده بودم ? دخترم امروز خونه بود اونقدر خندید گفت مادر چی شده اشاره کردم فایل صبحگاهیه خلاصه که کلی شور و نشاط به زندگی خودم و خانواده دادم .
      و اما فایل شماره 30 و خانم مزاحم خانم نفرت انگیز و خانم تلخ که همیشه هست همیشه به من میگه مطمئنم اینقدر که خوشحالی امروز برات یک اتفاق بد میفته و من قبل از اینکه در مسیر تناسب فکری قرار بگیرم سریع میترسیدم ، ساکت میشدم و منتظر اتفاق بد بودم و در بیشتر اوقات پیش میامد چون من خواسته بودم و به ذهنم اعلام دریافت خبر بد را داده بودم از مزاحمتهای این خانم مزاحم بگم که همیشه رژیم میگرفتم و میگفت دیگه وقت این شده که به وزن اول برگردی اونقدر حرفهای منفی باف وجودم رو فراموش کردم که دوست ندارم راجع به اونها بیشتر صحبت کنم ولی الان خوشحالم و هر وقت خانم مزاحم پیغام بدی میده در همون نطفه اونو ساکت میکنم و میگم این من هستم که اتفاق ها رو پیش میارم و اصلا تصمیم ندارم اتفاق بدی رو بوجود بیارم خیلی یاد گرفتم که مهرش کنم البته کاملا موفق نشدم ولی همیشه تلاش میکنم تمام مسیر زندگی خودم رو با تناسب فکری تغییر دادم امروز میثاق نامه رو خوندم و جمله طلائی رو لطف خداوند انتخاب کردم .
      از روزی که دوره تکرار رو شروع کردم مقدار زیادی لاغرتر شدم و خیلی جالبه این دوره با اینکه قبلا سپری شده ولی خیلی تاثیر گذاره که بابت اون باید از استاد عزیزم سپاسگزار باشم.
      برای درک پیغام سیری یک مقدار دچار استرس میشدم اکنقدری که بضی اوقات گرسنه میموندم ولی با تکرار نحوه مطرح شده در فایل از امروز بهتر عمل میکنم .
      در ضمن اون تمرین تصویری که تهیه کردیم من از هفت ماه پیش با دو تا عکس بزرگ چاقی و لاغری و تمام پیامهاش هنوز در آشپزخانه چسباندم و از روز تکرار اونو میخونم و خیلی مفیده امروز کتلت درست کردم و وقتی خوندم در اثر دیابت پاهای منو قطع کرون کلا سیر شدم ????????.
      بدترین چیزی که در زندی میتونم از اون یاد کنم رژیم هست احساس بد احساس شکست احساس بی کفایتی احساس عدم امنیت و کلی احساسهای بد که همه رو ما دور ریختیم و به جای اون حس خوب زندگی رو جایگزین کردیم ای کاش با این دوره ده سال زودتر آشنا میشدم

      برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید. ثبت امتیاز
      امتیاز: 0 از 0 رأی
      افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم
      امتیاز کاربر: 36
      محتوای دیدگاه: 170 کلمه

      سلام بر استاد عزیزم
      استاد این فایل فوق العاده عالی بود این درست پاشنه آشیل من بود من هنوز از خوردن میترسیدم و هر شب قبل از خواب حساب میکردم که امروز چقدر غذا مصرف کردم و با این که بارها توضیح داده بودین که از غذا خوردن نترسیم ولی من این ترس و داشتم و دقیقا با این که غذام کمتر شده بود ولی کاهش وزن چشمگیری نداشتم تا حالا ولی الان استاد خیلی خوشحالم چون میدونم ایراد کارم کجا بوده و با این تمرینی که دادین
      دیگه مطمئن شدم که تا موفقیت راهی نمونده ..من این فایل و دو شب پیش گوش کردم و دیروز طبق تمرین غذا خوردم باورم نمیشد من بارها رفتم تو آشپزخونه که چیزی بخورم ولی میگفتم نه من که هنوز گرسنه نیستم و نمیخوردم و برمیگشتم و تنها زمانی غذا خوردم که گرسنه شدم اونم به اندازه ای که دل ضعفه بر طرف بشه و خیلی حس خوبی بود ..استاد واقعا بهترینها رو براتون از خداوند میخوام …به زودی من شگفتی ساز میشم

      برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید. ثبت امتیاز
      امتیاز: 0 از 0 رأی
      افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم
      امتیاز کاربر: 453 سطح ۱: کاربر مبتدی
      محتوای دیدگاه: 193 کلمه

      سلام من هم مثل بقیه دوستان تجارب رژیمهای زیادی رو پشت سر گذاشتم واگر با روش استاد اشنا نمیشدم به هیچ عنوان دیگه نمیتونستم دوباره رژیم های زجر اور بگیرم ومدام با خودم کلنجار میرفتم که حالا که نمیتونم رژیم بگیرم پس چکار کنم که خداوند در بهترین شرایط ودر بهترین زمان من رو با روش استاد اشنا کرد
      من هم همیشه در رژیمهام نون رو با کف دست اندازه میگرفتم غذام رو از خونواده جدا میکردم وگاهی هم فراهم کردن دستور ات غذایی در نظر گرفته شده واقعا امکان پذیر نبود وهر وقت موعد دکتر رفتن میرسید باترس ولرزروی ترازو میرفتم ولی هیچوقت هم میزانی که باید کم نمیشد ودفعه بعد با شدت بیشتری ادامه میدادم شاید اگر اعضای بدنم لب به شکایت واکنن خیلی ازم شاکی باشن به خاطر سختی های رژیم واقعا دوست ندارم دربارش صحبتی کنم از ریزش مو گرفته تا اعصاب داغون واحساس ضعف شبانه زرد شدن پوست صورت، در اون مقطع همگی از دستاوردهای رژیم بود از همه بدتر ورزشهای اجباری که در دستور پزشک تغذیه داده میشد
      ولی حالا خدا رو شاکرم که با شادی وصبوری وبدون اجبار این مسیر رو طی میکنم

      برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید. ثبت امتیاز
      امتیاز: 0 از 0 رأی
      افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم
      امتیاز کاربر: 81
      محتوای دیدگاه: 133 کلمه

      رژيم كلمه اى بود كه طى سالها حال بد براى ما به ارمغان مياورد خدا رو شكر كه فهميديم نيازى به رژيم گرفتن نداريم فقط بايد فرمولهاى ذهنيمان را تغيير دهيم انوقت خود به خود كم ميخوريم و لاغرى به وجود مى ايد ول ما چون طى سالها از خوردن ترس داشتيم اين ترس هنوز هم با اينكه مقدار غذايمان كمتر شده وجود دارد و جلوى پيشرفت لاغرى ما را ميگيرد و با اين تمرين كه تا يك هفته تا گرسنه نشديم چيزى نخوريم وزمانيكه حالت ضعف ما بر طرف شد دست از غذا خوردن بكشيم اين به ذهن ما خيلى راحت ياد ميدهد كه به طور طبيعى هر وقت گرسنه بوديم ميخوريم و هر وقت سير شديم دست از خوردن ميكشيم و ديگر ترس از خوردن نداريم و لقمع هايمان را نميشمريم

      برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید. ثبت امتیاز
      امتیاز: 0 از 0 رأی
      افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم
      امتیاز کاربر: 228 سطح ۱: کاربر مبتدی
      محتوای دیدگاه: 353 کلمه

      سلام عرض میکنم خدمت استاد عزیز و دوستانم .
      من دیروز نتونستم تمرین آخر روز پانزدهم رو انجام بدم اول این تمرین رو انجام میدم و بعد روز شانزدهم رو شروع میکنم .
      در باره رژیم بدترین خاطرات زندگی رو به یاد میارم اینو نخور اونو نخور اندازه بگیر چرا اینو خوردی چهارده روز گذشت موقع وزن کردن شده استرس بگیر اگر خوبه زیاد بخور اگر کمه غصه بخور وزن کن و خلاصه یک زندگی بهم ریخته دقیقا مثل این چند خط که نوشتم در نهایت ضعف جسمانی ریزش مو ناراحتی اعصاب افسردگی و در نتیجه ناکامی .
      اصلا به هیچ روشی که از کلمه رژیم استفاده میکنه اعتمادی نیست شاید بعضی ها بگن عمل کردن که رژیم نیست ولی من میگم اون بدترین نوع رژیم هست که با بیشترین ضرر جانی و مالی انسان به حالتی خیلی بدتر از گذشته بر میگرده .
      و اما تناسب فکری شامل . عاشق خود بودن ، دیگران رو دوست داشتن، آرامش در رفتار کل زندگی مانند خوردن خوابیدن کار کردن ورزش کردن ، بوجود آوردن یک دنیا انگیزه و در نهایت به هدف رسیدن .
      در راه رسیدن به هر هدفی سختی و تلاش لازم است شاید در دریافت پیغام سیری من گاهی دچار مشکل شوم ولی بر خلاف گذشته که اگر چیزی میخوردم که نباید، اصلا ناامید نمیشوم و به خودم میگم خوب شد خوردم خیلی لذت بردم حتما بدنم لازم داشته ولی اگر دوست داشتم دفعه دیگه بیشتر رعایت میکنم من با ذهنم دوستی میکنم و با آرامش هر چه تمامتر با او کنار میایم و نتیجه میگیرم بر خلاف گذشته همه چیز میخوردم و طبق دستور استاد اصلا از کلمه کمتر خوردم استفاده نمیکنم و انتخابم رو برای میزان غذا تغییر دادم مانند انتخاب بشقابم که به یک پیاله کوچک تبدیل شده و انتخابم از قاشق به چنگال میوه خوری تبدیل شده ولی فقط انتخابم رو تغییر دادم و هر وقت احساس کنم از این انتخاب ناراحتم باز هم به یک انتخاب مفید تر تغییر میکنم .
      شاید پیغام سیری رو دیر دریافت کنم شاید یک موقع پرخوری کنم ولی اصلا ناامید نمیشوم و دوباره خیلی محکم تر و قاطع تر ادامه میدهم

      برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید. ثبت امتیاز
      امتیاز: 0 از 0 رأی
      افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم
      مشاهده پاسخ ها
        آواتار Razi
        1399/07/05 13:19
        مدت عضویت: 1806 روز
        امتیاز کاربر: 511 سطح ۲: کاربر متوسطه
        محتوای دیدگاه: 44 کلمه

        دوست عزیز از نوشته شما الهام گرفتم. منم تصمیم دارم با ذهنم همراه و مهربان باشم و اگه زمانی بیش از نیاز خوردم حسم رو بد نکنم و دفعات بعدی سعیم رو کنم که باندازه بخورم. اینطوری ذهن هم ما رو همراهی می کنه.

        برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید. ثبت امتیاز
        امتیاز: 0 از 0 رأی
        افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم
      آواتار سپیده منیعی
      1398/07/30 03:31
      مدت عضویت: 1894 روز
      امتیاز کاربر: 11369 سطح ۴: هنرجوی مبتدی
      محتوای دیدگاه: 300 کلمه

      دوباره معجزه ایی دیگر من دقیقا همین مشکلو دارم که حتی در تمرین قبلی قبل از اینکه این فایلو گوش بدم بهش اشاره کردم که نمیتونم بفهمم سیگنال سیری میگیریم یا ترس چون با اولین لقمه شروع میشه و هیچ فرقی هم نمیکنه وعده اول روز باشه یا آخر .میوه باشه یا سالاد .کلا ذهن من ترس داره و چقدر واضح و صریح استاد جواب مشکل منو دادید متشکرم ?من تجربه رژیم های متعددو و استرس های زیادو وزن کردن هر لقمه رو سالها با خودم کشیدم که خیلی سنگین و استرس زا بود من تا زمانی حالم خوب بود که کلا چیزی نمیخوردم که اصولا نمیشد و از عصر به بعد گرسنگی غالب میشد و منم نمیتونستم کنترلش کنم حتی از ترس و استرس اینکه نکنه شب از گرسنگی خوابم نبره و رژیممو بشکنم من سالها بود که اختلال خواب و اعصاب داشتم آخر سرم از هرچی بترسی سرت میاد دیگه تا دم صبح بیداربودم و تا ی چیزی نمیخوردم نمیخوابیدم که خودمو گول میزدم دیگه الان صبح شده صبونه است دیگه بخور و واقعا هرروز برای من دردناک‌تر از روز قبل بود اگه رژیمو حفظ میکردم از دست گرسنگی و فشار ذهنی داغون میشدم اگرم نمیکردم که مجوز هر اهانت و خفتیو واسه خودم صادر میکردم و پس بندش به خوردن تا خفه شدن ادامه میدادم بعدشم ی قرص خواب میخوردم که بخورم بلکه کمتر بخورم و زودتر فردا شه رژیممو دوباره شروع کنم ولی زهی خیال باطل.من واقعا شبیه ی ادم نجات یافته تو ی کشتی شکستم.من تعهد می‌دهد و اینجا هم مکتوب مینویسم تا یادم بمونه که برای ی هفته تا زمانیکه واکنش گرسنگیو نگرفتم چیزی نخورم و دیگه دنبال وزن کردن و کالری شماری غذاها نباشم .به بدنم اطمینان میکنم که راه درستو بلده اونکه تا اینجا اومده بقیه اش میتونه به بهترین شکل بره.

      برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید. ثبت امتیاز
      امتیاز: 0 از 0 رأی
      افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم
      آواتار عشق
      1398/07/29 23:49
      مدت عضویت: 1913 روز
      امتیاز کاربر: 4677 سطح ۳: کاربر پیشرفته
      محتوای دیدگاه: 76 کلمه

      جمله‌ی به بدن خودتون بیشتر اعتماد کنید رو خیلی دوست داشتم. خیلی کمک میکنه تا از شکها دوری کنم.
      خوشبختانه تغییرات رفتار غذایی من خیلی خوب و رضایت بخش بوده و من از خودم واقعا راضیم. این احساس رضایت حالمو ‌ خیلی خوب می‌کنه.
      راهنمایی در مورد تبدیل احساس به واکنش فیزیکی خیلی کمک کنندست و‌در سایر جنبه‌های خودشناسی بجز رفتار غذایی هم برای من بسیار روشنگر بود.
      ممنونم بابت این اطلاعات مفید.

      برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید. ثبت امتیاز
      امتیاز: 0 از 0 رأی
      افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم
      آواتار Msal مومنی
      1398/07/29 14:19
      مدت عضویت: 1902 روز
      امتیاز کاربر: 121 سطح ۱: کاربر مبتدی
      محتوای دیدگاه: 110 کلمه

      به نام خدا
      سلام به استاد سخت کوش ودوستان متناسبم.
      باتشکر از استاد عزیز که این فایل فوق العاده رو تهیه کردند
      استاد عالی بود…بله ترس از غذا خیلی لاغری منو به تعویق انداخت…ومن از عید میشه گفت خیلللی روی این باور مخرب کار کردم واثر مثبتشو هم دیدم…
      هرچیزی روکه میخوام بخورم…یه مکس میکنم…
      اول میپرسم که آیا بدن من به این خوراکی نیاز داره؟؟
      واگر نیاز داره قبل از خوردن بسم الله میگم…ومیگم که این غذا نعمت خداست واین غذا باعث سلامتی من میشه…این غذا باعث چربی سوزی ولاغری من میشه?
      وبااین کار روز به روز ترسم از غذا کم وکمتر شد
      خداروشکر میکنم برای هدایتم وحمایتم♥️♥️
      استاد متعهدم سپاس???

      برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید. ثبت امتیاز
      امتیاز: 0 از 0 رأی
      افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم
      آواتار عالیه هاشمی
      1398/07/20 13:28
      مدت عضویت: 1908 روز
      امتیاز کاربر: 1090 سطح ۲: کاربر متوسطه
      محتوای دیدگاه: 874 کلمه

      سلام استاد عزیزم ممنون از توجه و پاسخگوییتون
      درسته حق با شماست الان که من هم با این روش آشنا شدم مثل شما فکر میکنم و همیشه به این موضوع فکر میکنم که چطور یک پزشک درباره این موضوع چیزی نمیدونه مگه میشه یک پزشک ندونه که کسی که مشکل چاقی داره مشکل از معدش نیست از ذهنشه و به این نتیجه میرسم که دکترها میدونن ولی اونها درآمد و کاسبیشون از این راهه و نمیخوان به هر قیمتی شده این منبع درآمد هنگفتی که دارن رو خراب کنن پس سعی میکنن این اطلاعات رو به بیمار ندن و اون رو روشن نکنن و این موضوع نه که فقط در ایران هستش در کل دنیا رواج داره

      در هر حال این بلایی بود که من ندانسته سر خودم آوردم البته از عشق و اشتیاق شدیدم به لاغری این کارو کردم چون طی ۲۵ سال رژیم های وحشتناک پی در پی دیگه مستاسل و نا امید بودم و فکر کردم تنهاو آخرین راهم همینه
      ای کاش زودتر با شما و لاغری با ذهن آشنا شده بودم ولی بازم از خدای مهربانم سپاس گذارم چون اگه همین الان هم این روش رو پیدا نمی کردم حال و روزم خیلی بدتر شده بود و مثل خیلی از دوستان اسلیویم با این همه زجری و عوارضی که از این عمل تحمل کرده بودم، بازم دوباره چاق میشدم
      شما نمیدونید که با این همه زجر چه حالی داره که تا حد پاره کردن شکمت پیش بری این همه درد و رنج رو به امید لاغری داعمی تحمل کنی
      ولی ببینی که ای وای دوباره داری چاق میشی این موضوع واسه کسایی مثل من مثل حس کسی هست که داره آوار میاد رو سرش حس کسی هست که دور از جون انگار عزیزترین نزدیکاتو یک دفعه از دست بدی از درون انگار یک دفعه داری از هم میپاشی و نا بود میشی من یک ماه مثل مسیبت زده ها مدام گریه میکردم انگار عزیزی رو از دست داده بودم این حس رو داشتم و مدام به خدای مهربانم التماس میکردم که خدایا کمکم کن خودت راه درست رو نشونم بده خدایا نزار نابود بشم دیگه توان ندارم الان هم که یاد اون لحظه ها میافتم بی اختیار اشکهایم سرازیر میشه
      ولی هزاران هزار بار از خدای مهربون ممنون و سپاسگزارم که شما رو در مسیر زندگیم قرار داد
      وقتی به حکمت این کار فکر میکنم که چرا قبل عمل با شما آشنا نشدم به این موضوع میرسم که شاید اگر تا این حد پیش نرفته بودم و قبل عمل با این روش آشنا شده بودم اون موقع با این اشتیاقی که الان برای پیش رفتن در این مسیر زیبا دارم عمل نمی کردم و به نتیجه دلخواهم نمیرسیدم و نصفه رها میکردم
      ولی الان یقین دارم و مطمئنم مثل روز واسم روشنه که مسیرم درسته و موفق میشم در واقع من خودم رو از همین الان موفق میبینم و موفق میدونم چون تونستم با همین دوره رایگان تا جلسه پنجم وزنم رو که شدیدا داشت بالا میرفت ثابت نگه دارم و دوستان اسلیویه دیگرم رو متعجب کنم چون اونها طفلکا شدیدا داره وزنشون بالا میره انشاالله خدا اونها رو هم در مسیر درست قرار بده

      و الان که شما پاسخ سوالم رو دادین کاملا متوجه شدم درسته چون تصویر ذهنیه من چاقیه پس با اینکه معدم رو دستکاری کردم ذهنم راهشو واسه رسوندن من به تصویر ذهنیم پیدا میکنه که اونم ریزه خواری هستش درسته این موضوع ناراحت کننده هستش ولی واقعا اعجاب انگیزه که چقدر ذهن دقیق و زیرک هستش و خودش خود بخود راه رسیدن به باور رو پیدا میکنه
      چقدر خدا ذهن رو دقیق و عجیب آفریده وقتی به این موضوع فکر میکنم ایمانم قوی و قویتر میشه که با کار کردن روی ذهن به هر چیزی در این دنیا و حتی در اون دنیا خواهی رسید و واقعا ما انسانها همچین منبع بیکران و با ارزشی داریم و خودمون خبر نداریم
      وقتی به این موضوع فکر میکنم خودم شگفت زده میشم و از طرفی هم خندم میگیره که برای رسیدن به خواسته هامون چطور همچین منبع عظیمی ما در بدنمون داریم و نمیفهمیم

      خدایا هزاران هزار بار شکر که منو آگاه کردی که مسیر درست رو نه تنها برای لاغر شدن بلکه واسه تمام جنبه های زندگیم بهم نشون دادی
      راهی که با قرار گرفتن در اون میتونم به تمامی خواسته ها و آرزوهایم برسم راهی که سرشار از زیبایی سلامتی نعمت و فراوانی هستش با تمام وجود و از اعماق وجودم اون رو حس میکنم و از همین الان آغوشم رو باز کردم و منتظر در آغوش گرفتن زندگی زیبایی هستم که در مسیر آمدن به طرف من هست و دارم صدای پاشو که داره بهم نزدیک و نزدیک تر میشه حس میکنم

      خدایا شککککککککککرت
      استاد عزیزم من مطلبی که گفتید رو کاملا متوجه شدم و برای احساس سیری تمرکزم رو به جای اینکه رو معدم بزارم رو احساسم می زارم
      و آنقدر این موضوع رو تمرین میکنم تا تو این موضوع قوی بشم که ذهنم بتونه خودش به طور ناخودآگاه عمل کنه و من هنگام سیری بطور خودکار دست از خوردن بکشم
      ببخشید استاد خیلی متنم طولانی شد و ممنونم که شما همیشه وقت میزارین و با همه مشغله ای که دارین همیشه پاسخگوی سوالات ما هستین
      یک دنیا عشق و سلامتی و زیبایی رو واسه شما آرزو میکنم

      برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید. ثبت امتیاز
      امتیاز: 0 از 0 رأی
      افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم
      آواتار عالیه هاشمی
      1398/07/20 03:29
      مدت عضویت: 1908 روز
      امتیاز کاربر: 1090 سطح ۲: کاربر متوسطه
      محتوای دیدگاه: 491 کلمه

      سلام استاد
      من یک سوال در این زمینه از خدمتتون داشتم
      من که معدم رو عمل کردم و معدم رو کوچیک کردم یک مقدار تو این زمینه مشکل دارم من مثل آدمهایی که معده طبیعی دارن نیستم چون معدم کوچیکه زود گشنه میشم و زود سیر میشم و هر سه الی چهار ساعت دلم ضعف می ره و شروع به قار و قور میکنه و دلم زیر میکشه
      تو این مدت که عمل کردم به این صورت شدم که وقتی شروع به خوردن میکنم کم کم یک دردی سر دلم ایجاد میشه که اگه به خوردن ادامه بدم این درد شدید و شدید تر میشه طوری که اگه ادامه بدم حال تهوع خیلی کمی در من ایجاد میشه و گلاب به روتون شروع به بالا آوردن اخلات میکنم
      غذا بالا نمیارم فقط هر دفعه حجم زیادی اخلات بالا میارم
      و این نشان میده که معدم بیش از اندازه پر شده
      حالا من این تجربه رو کردم که از روی احساس فشار و دردی که سر معدم ایجاد میشه ملاک سیریم قرار دادم یعنی هر بار که سر معدم دردش شروع میشه برای من یک زنگ واسه سیریه باید حواسم رو جمع کنم که دیگه بیشتر نخورم چون دوباره اون بلا و درد میاد سراغم که خیلی ناراحت کننده هستش
      البته این حالت فقط موقع ناهار و شام خوردن ایجاد میشه
      ولی من وقتی شکلات و کیک و تنقلات میخورم خیلی دیر به این حالت میرسم ولی وقت غذا خوردن خیلی زود به این حالت میرسم
      و در کل کسایی که معدشون رو عمل اسلیو کردن رو میارن به ریزه خواری و تنقلات خوری چون خیلی نمیتونن غذا بخورن
      و این ریزه خواری و تنقلات خوری و میل شدید به شیرینی که پیدا میکنن دوباره چاقشون میکنه
      یعنی همون اتفاقی که واسه من داشت میفتاد
      و من هم با اینکه هنوز ده کیلو تا تناسب اندامم مونده بود که کم کنم کاهش وزنم متوقف شد و بر عکس شروع به چاق شدن کردم که از وقتی با روش شما آشنا شدم با فایلهای رایگان شما تونستم روند افزایش وزنم رو متوقف کنم ولی هنوز کاهش وزن واسم اتفاق نیفتاده
      البته فعلا همین متوقف شدن افزایش وزن برای من یک دنیا می ارزه
      چون اگه شما رو پیدا نکرده بودم حتما تو این مدت ده کیلویی اضافه کرده بودم مثل چند تا دوستانی که با هم عمل کردیم
      یکی از اونا ده کیلو و اون یکی دیگه ۷ کیلو اضافه کرده و همشون تعجب میکنن که چطور من وزنم وایساده و زیاد نمیشه
      حالا من که معدم طبیعی نیست چکار باید بکنم
      من که احساس سیری رو به اون حالت طبیعی که همه می تونن حس کنن نمیتونم حس کنم و ملاک من درد سر دلم هستش چکار کنم
      آیا این باعث اختلال در ذهنم نمیشه که در تشخیص هاش اختلال ایجاد بشه و درست نتونه عمل کنه ؟
      آیا شما شاگردانی داشتید که مثل من بودن و معدشون رو عمل کرده باشن و در این زمینه تجربه ای داشته باشن که بتونه به من هم کمک کنه
      استاد عزیز ممنون میشم راهنمایی کنید

      برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید. ثبت امتیاز
      امتیاز: 0 از 0 رأی
      افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم
      مشاهده پاسخ ها
        امتیاز کاربر: 6196 سطح ۳: کاربر پیشرفته
        محتوای دیدگاه: 348 کلمه

        سلام دوست گرامی
        نوشته شما رو خوندم و قبل از اینکه به پاسخ سوال شما فکر کنم بخاطر رفتاری که افراد با خودشون میکنند برای لاغر شدن متاسف شدم
        رفتاری که از عدم آگاهی صورت میگیره و متاسفانه عده ای از مشکل چاقی آدم ها سوء استفاده میکنند
        من نمیتونم قبول کنم علم پزشکی با این همه تحقیقات و پیشرفتی که داشته راه حل لاغر شدن رو عمل جراحی و برداشتن قسمتی از معده تشخیص داده باشه
        من نمیتونم باور کنم که علم پزشکی اینو نمیدونه که سیستم کنترل جسم فقط مغزه انسانه و معده در تشخیص سیری یا گرسنگی نقشی نداره
        به هر حال امیدوارم این روشهای عجیب و غریب باعث صدمه به انسانها نشه و هرچه زودتر افرادی که رویای لاغری دارند به درک صحیح از چاقی و چگونه لاغر شدن برسند
        در مورد سوال شما اول توجه کنید که معده شما نقشی در تشخیص سیری یا گرسنگی نداره
        معده شما فقط واکنش دهنده است
        خودتون گفتید که افرادی که عمل میکنند بجای خوردن غذا رو میارن میان وعده ها یا به عبارتی هله هوله که حجم کمتری داره و باعث ایجاد حالت تهوع نمیشه
        پس به این نتیجه رسیدید که معده نقشی در ایجاد احساس سیری نداره والا باید این افراد ریزه خواری رو جایگزین غذا خوردن نمیکردند
        چون ذهن این افراد برای چاقی برنامه ریزی شده و از طرفی معده اونها شرایطش عوض شده و حجم زیادی غذا در خودش جا نمیده روش تغذیه تغییر میکنه و به جای خوردن زیاد غذا وعده های بیشتر و مواد غذایی بیشتر ولی در مقدارهای کمتر در هر وعده جایگزین میشه
        یعنی تا وقتی ذهن افراد چاق باشه راهش رو برای چاق تر کردن پیدا میکنه حتی اگه معده رو دستکاری کنیم
        شما با توجه به نیاز خودت باید غذا بخوری
        میزان نیاز رو از طریق چشم هم میشه تشخیص داد
        اینکه غذای سالم و به مقدار مناسب بخوری رو میتونی خودت تشخیص بدی
        اینکه شما در هر وعده غذای کمی مصرف میکنی و فاصله بین خوردن های شما کمتر شده اشکالی نداره
        مهم اینه که هر بار میخوای بخوری، غذای مناسب به اندازه مناسب بخوری
        اصلا نگران این موضوع نباشید
        و مطمئن باش جسم شما هماهنگ با خواسته شما عمل خواهد کرد

        برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید. ثبت امتیاز
        امتیاز: 0 از 0 رأی
        افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم
          آواتار Razi
          1399/07/05 13:23
          مدت عضویت: 1806 روز
          امتیاز کاربر: 511 سطح ۲: کاربر متوسطه
          محتوای دیدگاه: 55 کلمه

          سلام
          استاد عزیز ار نوشته شما الهام گرفتم. من هم همین مشکل رو داشتم که با دریافت پیغام سری دست از غذا میکشیدم ولی چند ساعت بعد گرسنه میشدم که فکر میکردم این هم یه مشکل جدید. با خوندن جواب شما فهمیدم که این عادیه و مهم اینه که باندازه بخوریم و تعداد دفعات مهم نیست.

          برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید. ثبت امتیاز
          امتیاز: 0 از 0 رأی
          افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم
      آواتار سادات
      سادات
      1397/07/20 10:38
      امتیاز کاربر: 0

      نشان های دریافت شده

      رژیم لاغری
      محتوای دیدگاه: 79 کلمه

      سلام . رهایی از احساس رژیم واقعا لذتبخش است . ذهنم رها شده از این واژه .فایلتون خیلی عالی بود . خیلی . غذای مصرفی من بیش از حد معمول بود و الان با روش ذهنی رژیم نگرفتم بلکه ذهنم تصمیم به خوردن به اندازه ی نیاز رو گرفته. به جای ترس از خوردن ، لذت بردن از خوردن جایگزین شده ‌. استاد این فایلها رو هم نشنیده بودم ‌ تعجب میکنم . اینا جزو فایلهای رایگانه؟

      امتیاز: 0 از 0 رأی
      افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم