0

گام ۱۱: آرزوی لاغری را برآورده کنید

آرزوی لاغری
اندازه متن

آرزوی لاغری مهمترین آرزوی من در تمام سال هایی بود که چاق بودم.

به قدری چاقی در روحیه و احساس من تاثیر منفی گذاشته بود که رسیدن به هر آرزویی همراه با چاقی برای من لذت بخش نبود.

آرزوی لاغری من

چگونه لاغر شدم
نتیجه آموزش های لاغری با ذهن

به خاطر دارم زمانی که آروزی داشتن دوچرخه کوهستانی را داشتم.

مهمترین دلیل پدرم برای خریدن دوچرخه این بود که فعالیت بدنی من بیشتر شود که چاق تر نشوم.

گره خوردن آرزوی داشتن دوچرخه با چاق تر نشدن سبب شد که با اینکه به آرزوی خود رسیدم ولی احساس خوبی از سوار شدن به دوچرخه نداشته باشم.

هربار که سوار دوچرخه می شدم تصور می کردم هرکه مرا می بیند با خود می گوید طفلکی برای لاغر شدن چقدر تلاش می کند.

در این شرایط با اینکه سعی می کردم با سرعت زیاد رکاب بزنم و حسابی عرق کنم ولی هی چوقت لاغر نشدم چون در تمام آن لحظات که در حال رکاب زدن و عرق ریختن بودم تمرکز من بر چاقی بود.

چاقی لذت رسیدن به هر آرزویی را از بین برده بود و به همین دلیل به شدت دوست داشتم لاغر شوم.

تصور می کردم اگر لاغر شوم حتی اگه به هیچ آرزوی دیگری نرسم باز هم ارزشش را دارد چون رها شدن از رنج چاقی و سرزنش و نگاه تجقیرآمیز دیگران به اندازه رسیدن به همه آرزوهایم ارزشمند بود.

خیلی ها آرزوی لاغر شدن را دارند و در تمام عمر خود بارها سعی می کنند از طریق روش های مختلف به لاغری مورد نظر خود دست پیدا کنند اما تا روزی که زنده هستند به این مهم دست پیدا نمی کنند.

آرزوی لاغری

آرزوی لاغری داشتن

اینکه چرا همه افراد چاق آرزوی لاغری را دارند به این سبب است که واقعیت وجود ما لاغری است.

به این دلیل که حالت پیش فرض بدن ما تناسب اندام و سلامتی می باشد وقتی از این وضعیت خارج می شویم یک ناهمانگی بین وجود فعلی ما و واقعیت وجودی ما که خداوند برای ما مقدر کرده است ایجاد می شود.

از آنجایی که جسم در تلاش برای رسیدن به حالا طبیعی و پیش فرض خود می باشد آرزوی لاغری در ذهن همه افرادی که چاق هستند شکل می گیرد.

نکته مهم دیگر این است که بارها مشاهده کرده اید که افرادی از لاغری رنج می برند و تلاش می کنند مقداری چاق شوند.

دلیل اینکه این افراد نیز در خلق آرزوی چاقی خود ناکام می مانند این است که چاقی حالت غیرطبیعی جسم می باشد و از آنجایی که با تلاش فیزیکی نمی توان جسم را از حالت طبیعی خود خارج کرد، تلاش این افراد برای چاق شدن بی نتیجه می ماند.

اگر می بینید ما چاق شده این چون از ابتدا برای چاقی سعی و تلاش فیزیکی نکرده ایم.

ابتدا به واسطه وارد شدن آگاهی های چاق کننده به مغز ما از طریق کانال های ارتباطی تصاویر چاق در ذهن ما ایجاد شده است و سپس جسم ما برای منطبق شدن (هماهنگ شدن) با تصاویر ذهنی به سمت چاقی تغییر وضعیت داده است.

در نتیجه چاقی حالت غیرطبیعی بدن است و به این دلیل آرزوی لاغری در ذهن همه افرادی که اضافه وزن دارند ایجاد می شود.

شنیدن این توضیحات باید در شما ایمان و اطمینان بیشتری برای لاغر شدن ایجاد کند.

چون بسیاری از افراد چاق تصور می کنند توانایی لاغر شدن را ندارند یا بدتر از آن فکر می کنند بدن آنها نسبت به لاغر شدن مقاومت می کند.

همین فکر اشتباه می تواند به راحتی مانع لاغر شدن شما شود.

پس بدانید و آگاه باشید که جسم شما هیچ مقاومتی در برابر لاغر شدن ندارد چرا که لاغر شدن حالت طبیعی و پیش فرض جسم است و اتفاقا جسم شما به شدت علاقمند است که به وضعیت متناسب خود برگردد.

وقتی این آگاهی را دریافت می کنید و آن را برای خود منطقی می کنید که حق طبیعی من است که لاغر شوم و جسم من بیشتر از من دوست دارد متناسب باشد و به همین دلیل آرزوی لاغری در من ایجاد شده است افکار و هدف شما با هم موازی و همسو می شود.

تا قبل از این شما دوست داشتید لاغر شوید اما از طرفی عقیده داشتید که جسم شما در برابر لاغری مقاومت می کند یا شما توانایی لاغر شدن را ندارید یا لاغر شدن کاری سخت و رنج آور است.

در این حالت خواسته شما (لاغر شدن) با افکار و عقیده های شما همسو و همجهت نیست و در این شرایط شما هرچه تلاش کنی لاغر نخواهی شد.

اما اکنون با درک این آگاهی افکار و عقیده های شما با خواسته شما که لاغر شدن است همسو و در یک جهت قرار می گیرتد و روند متناسب شدن شما روان تر می شود.

چرا لاغر نمی شم؟

چرا به آرزوم نمی رسم؟!

دلیل اینکه هرچه تلاش کرده موفق به تحقق آرزوی لاغری خود نشده ایم فقط و فقط این است که از روش صحیح برای تحقق آرزوی لاغری استفاده نکرده ایم.

رژیم گرفتن، ورزش کردن، دارو مصرف کردن، استفاده از انواع دمنوش ها، استفاده از قرص های چربی سوز و هر عاملی که به عنوان یک وسیله، ابزار یا برنامه بیرونی بخواهد باعث لاغری شما شود نتیجه بخش نخواهد بود.

همانطور که می دانید هیچ فرد چاقی برای چاق شدن برنامه ریزی نکرده است.

بنابراین با برنامه ریزی کردن یا استفاده از برنامه هایی که دیگران برای ما تنظیم می کنند هرگز موفق به تحقق آرزوی لاغری خود نخواهیم شد.

روش لاغری با ذهن از این جهت تنها روش صحیح برای تحقق آرزوی لاغری است که برای شما برنامه ریزی نمی کند که چگونه بخورید، چه چیزی بخورید، چه مقداری بخورید، چقدر فعالیت داشته باشید یا چه کاری انجام دهید و چه کاری انجام ندهید.

در روش لاغری با ذهن فقط فرمول های صحیح و لاغر کننده به شما یادآوری می شود.

فرمول هایی که در ذهن شما از قبل موجود است اما به دلیل یادگیری چاقی سالهاست که از آنها استفاده نکرده اید.

روش لاغری با ذهن به یاد شما می آورد که چه فرمول های در ذهن خود دارید و چگونه شروع به استفاده کردن از آنها کنید.

تمام مراحل روش لاغری با ذهن درونی و ریشه در وجود خودتان دارد.

در روش لاغری با ذهن هیچ برنامه ای به شما تحمیل نمی شود.

تک تک آموزش های من در دوره لاغری با ذهن، حکم یک راهنما و انگیزاننده ی همیشگی است برای ساختن افکار و رفتاری قدرتمند کننده که جسمی سرشار از شادی، سلامتی و تناسب اندام را برای شما به ارمغان می آورد.

آموزش هایی که راهنمای شما برای تحقق بخشیدن به رویای لاغری هستند.

روش آموزش من در دوره لاغری با ذهن سرمایه گذاری روی ساختن فرمول های لاغرکننده و تغییر عادتها است.

جسم شما به عنوان بزرگترین و با ارزش ترین سرمایه شما در زندگی است که باید مراقبت از آن را یاد بگیرید.

این مهم ترین دلیلی است که به من انگیزه داد تا از وضعیت سخت گذشته به زندگی ای سراسر آرامش و سلامتی و تناسب اندام هدایت شوم.

زمانی که از نقش افکار و رفتار و کلا ذهن خودم در اضافه وزنم آگاه شدم، به جای استفاده مکرر و بی هوده از هر روشی دیگر کار کردن روی ذهن خود را شروع کردم و افکار و رفتارهای متناسب کننده را جایگزین افکار و رفتار چاق کننده کردم.

در مدت نه چندان طولانی صاحب سلامتی و جسمی شدم که سالها در رویای من بود و من سالها خود را از داشتن این نعمتها محروم می دانستم.

برآورده کردن آرزو

شاید زیاد شنیده باشید که خداوند آرزوها را برآورده میکند یا شما را به خواسته هایتان می رساند اما این به منزله ادامه مسیر چاقی و آرزوی لاغری داشتن به امید اینکه خداوند ما را لاغر کند نیست.

باید تصمیم بگیرید و خودتان برای برآورده کردن آرزوی لاغری خود تلاش کنید. در این صورت خداوند هم حامی و هدایت کننده شما به سمت رویای لاغری خواهد بود.

اگر آرزوی لاغر شدن دارید و اشتیاق دارید مانند من و بسیاری از افراد چاقی که قبل از شما از مسیر لاغری با ذهن آرزوی لاغری خود را محقق کرده اند و شگفتی ساز شده اند در مسیر تحقق آرزوی لاغری خود حرکت کنید، باید با تصمیم قاطع و اشتیاق فراوان شروع به سرمایه گذاری روی ذهن خود برای لاغری کنید.

این سرمایه گذاری موجب ساخته شدن ایمان و اراده ای در وجودت می شود تا هر بهانه ای که مانع لاغر شدنت شده را کنار بگذاری، از توانایی فوق العاده ای که خداوند در وجودت گذاشته استفاده کنی و جسم خود را آنگونه که دوست داری خلق کنی.

آنوقت نتایجی می آفرینی که در عرض کمتر از یک سال، همه ناکامی‌های سالهای گذشته‌ات را جبران می کن و تمام آرزوهایت را از چاقی پس می گیرید.

زیرا به این نتیجه میرسی که هر چقدر هم تلاش گذشته شما برای تحقق آرزوی لاغری با شکست مواجه شده باشد شما می توانی لاغر شوی و این بار تصمیم گرفته ای که از روشی صحیح و متفاوت به خواسته خود برسید.

در مسیر لاغری با ذهن به این شناخت می رسی که تفاوت تو با همه افرادی که سالهاست لاغر هستند و به راحتی و بدون ترس از هر ماده غذایی که دوست دارند مصرف می کنند فقط در فرمول های ذهنی شماست.

شاید افراد لاغری در اطرافیان شما باشد که بارها دوست داشته اید اندام آنها را داشته باشید، یا دوستان خوش تیپ و متناسب داری که دوست داری الان جای آنها باشی، در واقع آنها را الگوی آرزوی لاغری خود می دانید. آنها به دلیل تلاش یا استعداد بیشتر، برنامه های رژیمی قوی، ورزش های سخت و مدام و یا شانس و ژنتیک صاحب این اندام نیستند، بلکه به دلیل افکار و رفتار غذایی صحیحی است که در ذهن این افراد وجود دارد.

مشابه مجموعه فرمول هایی که در ذهن افراد متناسب وجود دارد در ذهن افراد چاق نیز وجود دارد.

فقط باید آنها را پیدا کرده و از آنها استفاده کنید. در این صورت چه بخواهید چه نخواهید لاغر می شوید.

استفاده از آموزشهای دوره لاغری با ذهن فرصت مناسبی است تا ذهن خود را برای تحقق آرزوی لاغری و از آن مهمتر لاغر ماندن تربیت کنید. تا تحولی عظیم در وضعیت جسم و روح و کل زندگی خود ایجاد کنید.

✍️ تمرین آموزشی 📖

جهت انجام بهتر تمرین جلسه آموزشی آرزوی لاغری ضمن نوشتن درک و برداشت خود از این محتوا به سوالات زیر به صورت شرح انشایی در بخش نظرات دیدگاه خود را بنویسید.

  • نگرش شما درباره آرزو کردن و رسیدن به آرزوها چیست؟ شرح دهید.
  • درباره آرزوهایی که در زندگی داشتید و به آنها نرسیدید توضیح دهید.
  • درباره آرزوهایی که در زندگی داشتید و به آنها رسیدید توضیح دهید.
  • اگر چاق شدن را یک آرزو تصور کنید به نظر شما چه اقدامات مستمری برای چاق شدن انجام داده اید.
  • درباره آرزوی لاغری خود بنویسید و اقداماتی که برای تحقق رویای لاغری انجام دادید شرح دهید.
  • درک و نگرش خود از تحقق آرزوی لاغری با روش لاغری با ذهن را شرح دهید.
  • از محتوای ویدیوی آموزشی برای خود تمرین ایجاد کرده و در بخش نظرات تمرینی که باید انجام دهید را بنویسید.

منتظر خواندن نوشته های شما هستم

همراه همیشگی شما: رضا عطارروشن

با دادن ستاره به این مطلب امتیاز بگیرید.

Rating 4.25 from 118 votes

https://tanasobefekri.net/?p=11065
برچسب ها:
198 نظر توسط کاربران ثبت شده است.

دیدگاهتان را بنویسید

اندازه متن دیدگاه ها
      آواتار فریبا
      1403/01/29 10:25
      مدت عضویت: 552 روز
      امتیاز کاربر: 4710 سطح ۳: کاربر پیشرفته
      دیدگاه فنی
      محتوای دیدگاه: 615 کلمه

      ارزو 

      تا یاد م میاد ارزوی بلد خودم لاغری و خونه خریدن بوده 

      باور فکر 

      خدایا شکرت دنیامو عوض کردی 

      یعنی تموم اطرافیانم چن روز دارن از گرونی دیگه نمیشه طلا خرید نمیشه خونه خرید تموم شد 

      رو دارم میشنوم 

      ب این میگن فکر غلط ب این میگن نگرش اشتباه 

      چرا باید ما فک کنیم ک توان مالی خداوند منو دولت تعیین میکنه 

      چرا فک میکنیم امنیت ما از دولته 

      چرا فک میکنیم این ک شرایط این شد دیگه محاله من خونه بخرم دیگه محاله من ماشین داشته باشم بدبخت شدیم رف 

      ورفته رفته ادمهای اطرافم روز ب روز دارن نابود میشن 

      چن بند این دولت و فلان بهمان هستند دلار فلان شده خوب چ فرقی برای خدای من داره اگه قرار ب من خونه بده میده مگه برای خدا فرقی داره یک کیف یا ی خونه خدا مگه نعمتهاش مگه ثروت و پولش حد داره اندازه داره

      میخواستم برای دخترم گوشواره بخرم هنسرم گف مگه الان میشه طلا خرید طلا میدونی چن شده 

      اما من گعتم خدا من این گوشواره رو میخوام دخترمو خوشحال کنم اصلا جوری پولش جور شد جوری هدایت شدم ک نگو

      ما خودمو فلکه نعمت وپول رو بستیم با افکارمون با باورهامون با شکهامون بعد میگیم فلانی بهمانی بدبختی

      درمورد لاغری هم همینه 

      چقدر ایمان دارم چقدر باور دارم چقدر متعهدم چقدر یهانه هارو کنار میزارم چقدر عمل دارم 

      اقا من الان میدونم ک وقتی عصبیم رد میدم چقدر متعهدم ک این قضیه رو حل کنم اره ذهن میاد بخور اروم شی هزار تا دلیل میاره تا هم میخوری ی جور دیگه کلکتو میکنه چقدر ب چیزهای ک دریافت کردم عمل میکنم 

      همه چیز خودمونیم مثل همین قضیه گرونی طلا دلار 

      در لاعری هم دلیلم چیه امروز عصبیم فلانی مقصره 

      امروز اینشد این مقصره 

      تا زمانی ک رفتار دیگران رو مقصر بدونم ن تنها پیشرفت نمیکنم اصلا جلو نمیرم 

      اما زمانی ک ه اره الان عصبیم الان شرایط اینه اوکی اما چ ربطی ب هدف من داره ایا اینکار مشکل منو حل میکنه این فکر این رفتار منو پیشرفت میده 

      من خودم درجا میزنم این مانع رو رد نمیکنم 

      دیدید از بعضی ادمها خسته میشیم میگیم ول کن بزار بره سرش ب سنگ بخوره 

       ب قول اون بازیگره من سر سنگ خورده خودمو دیدم باز اون کارو میکنم 

      قرار نیس فریبا ادمها عوض بشن تو باید عوض بشی 

      قرار نیس شرایط بادیگارد داشته باشه ونزاره کسی چیزی اتفاقی ادمی جوری بشه تو اوکی باشی تو باید قوی بشی تو ببینی و بگی اوکی می توانم وابسته ب این نیس ذهن عزیز 

      درسته شراریطم اینه اما من میتونم این شرایط  هیچ ربطی نداره  و من قدرتشو دارم گذر کنم

       من دوتا انتخاب دارم ک گیر بدم ب این مسئله و دلیل ذهن رو بپذیرم وبرم کار همیشگی نتیجه و حال همیشگی تجربه کنم 

      یا بگم اوکی الان اینه اوکی منم اینم من میتونم بگذرم من میتونم گذر کنم قرار نیس شرایط من گل وبلبل بشه قراره من بگم چن مرده حلاجم قراره من اون ایمان رو ب خودم ب توانایی ب بی نهایت بودنم داشته باشم

      چقدر پای این خواسته ها این فکر این نگرش این عمل میمونم

       همه اینها واستمرار درشون باعث تغییر میشه

       چاقی من از خوردن من نیس از فکر وعملکرد منه ومن میدونم ک باید تغییر کنه

       میدونم کار درست چیه

       هرچقدر تعهد واستمرار داشته باشی قدم های چاقی کمتر وقدمهای لاعری بیشتر وجسم تغییر خواهد کرد 

      گاهی جایی میرسیم ک خودمون ب خودمون اون محبت نمیکنیم اون لطف نمیکنیم 

      ونتیجش میشه حال خراب 

      ارزو کردن کافی نیس باید بری تو دلش و اقدام کنی و پای تعهدات وایسی و اون ایمان رو داشته باشی ک شرایط ادمها قدرت اینو ندارند ک من از رسیدن ب خواستم بازدارند این منم ک فلکه رو میبندم و بعد میگم نشد شرایط نزاشت ادمها نزاشتن ن خودم نزاشتم اونها قدرت غلبه ب من رو ندارند این منم قدرت رسیدن خودمو خودم از خودم گرفتم با افکار باور و عملکردم

      فرار نکن از خودت از مشکلاتت 

      با فرار کردن تموم نمیشه 

      برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید. ثبت امتیاز
      امتیاز: 0 از 0 رأی
      افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم
      آواتار Reza
      1403/01/25 09:05
      مدت عضویت: 419 روز
      امتیاز کاربر: 17846 سطح ۶: هنرجوی پیشرفته
      دیدگاه فنی
      محتوای دیدگاه: 926 کلمه

      خدایا شکرت

       در ابتدای فایل که داشتید در مورد داستان آرزو توضیح میدادید که این فکر آرزو چگونه در افکارمون نقش بسته تصاویر علاءالدین و غول چراغ جادو،کفش سیندرلا در جلوی چشمانم به وضوح 4k برام نقش بست و یا داستان هایی در مورد اینکه کارهایی باید انجام بدیم برای خوشنودی خدا تا دری به تخته ای بخوره و من به خواسته هام و آرزوهام برسم چون اسمش مشخصه (آرزو) و چیزی هست که محال و خارج از توان من پس باید بوسیله امداد غیبی به سرانجام برسه بخاطر همین هست هر کجا اتفاقی میوفته که ازش خوشمون میاد میگیم خوش به حالت خدا برات خواسته،چه کار خوبی کردی که خدا بهت رو کرده و این افکار باعث شد همیشه به دنبال چیزی خارج از خودمون بگردیم در صورتی که همه چیز درون خودمون هست

      جمله فوق طلایی

      لاغر نشدیم ضعیف شدیم،تجربه ضعیف شدن بخاطر روشهای مختلف و فکر میکردیم که لاغر شدیم 

      لاغری زمانی معنی پیدا میکنه که من شاد،سرحال و پر انرژی باشم و دقیقا الان با این جمله طلایی و درکی که از این مطلب برام ایجاد شد افکار دیگران برام و حتی زمانهایی که خودم رژیم میگرفتم و یا ادمهایی که در رژیم بودند روشن شد و با این مثال توضیح میدم 

      دیروز در مکالمه تلفنی با پدرم بهم دوباره گفت که حواسم به خودم باشه و یه چیزی بخورم تا جون بگیرم در این مورد و این نگرش پدرم در مورد قوی شدن و سرحالی من و تشویق من برای خوردن بخاطر اینکه سلامت باشم‌ اینطور میتونم بیان کنم که پدرم از نقطه نظر خودش داره نگاه میکنه و بخاطر نگاه پدرانه و افکاری که در موضوعات مختلف برای خودش ایجاد شده در صورتی که حدود ۶ ماه هست ما همدیگه را ندیده ایم و فقط از طریق مکالمه با هم در ارتباط بودیم چطور میتونه سلامتی و قدرت جسمی مرا تشخیص بدهد و بدونه من چطور دارم زندگی میکنم؟؟؟ 

      بسیار جای تعمق داره

       فقط بر اساس اونچه نسبت به مسائل و ماهیتی که در افکار خودش ایجاد کرده

       پدرم برای من بهترین ها را میخواهد

      من‌ به این نگاه احترام میگذارم 

      ولی ایا ایشون جسم من را دارند

       و یا من جسم ایشون را

       تا اونجایی که یادم هست پدرم همیشه یک بدن نرمال و متناسب داشتند و تا بحال یکبار در زندگیش رژیم نگرفته و یا ورزشی بخاطر لاغری پس چطور الان میدونه لاغری باعث بیماری و اسیب هست در صورتی که مدتی هست الان اضافه وزن پیدا کرده اند و یکسری صدمات جسمی را بابت این اضافه وزن خودشون میدوند 

      و یا اینکه خودم چند روز پیش با یک آدم بسیار متناسب با افکار متناسب برخورد کردم و به همسرم گفتم یک الگوی لاغری و یکدفعه بر اساس انچه در مورد افراد بسیار لاغر شنیده بودم به همسرم گفتم حواست هست چند روز دیگه از لاغری زیاد میشکنه و یک باگ دوباره در ذهنم شناسایی کردم که هنوز لاغری را عیب و آسیب رسان بیان میکنم و این میشه الگوی این ضرب المثل که با دست پس میزنی و با پا پیش میکشی 

      و کاملا درست میفرمایید با انجام یک سری کارها میخواهیم چیزی را بدست بیاریم در صورتی که در افکارمون هنوز قابل قبول و تایید نشده اند

      گره خوردن آرزوی داشتن دوچرخه با چاق تر نشدن سبب شد که با اینکه به آرزوی خود رسیدم ولی احساس خوبی از سوار شدن به دوچرخه نداشته باشم.

      این جمله هم طلایی هست 

      همیشه و حتی تا این لحظه و مطمئن هستم در آینده هم وجود دارد که انجام کاری و خواسته ای همیشه به کاری گره میخوره ولی آیا میتوان این همزمانی داشتن خواسته با انجام کاری را با نگاهی دید برای حال بهتر؟؟؟ 

      همه چیز به نگرش و طرز دیده گاه بستگی دارد همیشه از ما خواسته شده کاری انجام شود تا چیزی داده شود و این درست هست ولی اون چیزی که باید سر جای خودش باشه نیست انجام کاری با حال خوب زمانی که کسب کار خودم را داشتم بخاطر اینکه اون کارم را با تموم وجودم انجام میدادم اصلا هیچ چیزی متوجه نمیشدم حتی زمان را هر کاری انجام میدادم تا بهتر باشم و مهمترین گزینه برایم این بود که اجباری در کار نبودحال دلم خوب بود 

      بهمون گفته شده که کار کنیم پول در بیاریم تا بتونیم زندگی را تشکیل بدهیم و بعد مدتی به آرامش برسیم 

      من زندگی ای را تجربه کردم که هر لحظه اش برام سراسر عشق بود و واقعا زندگی میکردم اینقدر عاشق پیشرفت و حرکت رو به جلو بودم برای کارم فعالیت میکردم (( البته از قوانین اطلاعی نداشتم ولی خیلی از قوانین را ناخوداگاه اجرا میکردم‌ چون جزئی از وجودم هست ))که شبها ساعت ۳ یا ۴ میخوابیدم و صبح زود سات ۷تا ۸ بیدار میشدم بصورتی که به زور از خواب بیدار میشدم و وقتی که از رختخوابم بلند میشدم تا اینکه به روشویی برسم تا ابی به صورتم بزنم و سرحال بشم به درودیوار میخوردم بخاطر کمبود خواب ولی اون خواستن و انرژی در جهت خواسته اصلا مانع نمیشد و با تموم وجودم میخواستم هیچ کس بهم نمیگفت ۱۰ دقیقه بیشتر بخواب ولی بهم میگفتند یک لقمه بیشتر بخور 

      اون زمان بیدار شدن اول وقت برام شادی اور بود چون از تمام زمانم میتونستم استفاده کنم و خیلی افکار دیگه ولی الان صبح زود بخاطر شغلی که تمایلی بهش ندارم و بخاطر امرار معاش دارم در اون فعالیت میکنم از بیدار شدن اول وقت را ناراحت میشم 

      چی شد 

      اتفاق که یکی هست ولی چرا حال و احساس من تغییر کرده 

      چون یک سری دستکاری ایجاد شده عشق و لذت رفته و بجاش اجبار و تلاشی که باب میل نیست جاش را گرفته

       برای خودم زندگی کنم 

      برای خودم لاغر بشم 

      برای خودم عشق کنم 

      زندگی را زیبا ببینم 

      برای رضایت خودم تلاش کنم

      خدایا سپاسگذارتم که هر لحظه بیشتر مرا آگاه میکنی و مرا میافزایی 

      خدایا تنها تو را میپرستم و تنها از تو یاری میجویم

      برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید. ثبت امتیاز
      امتیاز: 0 از 0 رأی
      افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم
      آواتار زهره
      1402/12/02 15:48
      مدت عضویت: 291 روز
      امتیاز کاربر: 8150 سطح ۴: هنرجوی مبتدی
      دیدگاه فنی
      محتوای دیدگاه: 1,321 کلمه

      به نام خدای مهربان و اجابت کننده آرزو ها 🙏🏻🙏🏻🙏🏻

      باسلام خدمت استاد عزیزم و دوستان همراهم ✋❤🌹

      گام ۱۱.آرزو لاغری را برآورده کنید 😇🙏🏻🙏🏻🙏🏻

      من هم وقتی خواسته ی داشتم یادر شرایط خوبی نبودم و دوست داشتم شرایط بهتری رو تجربه کنم و چالش های زندگیم رو حل کنم  از روش های مثل نذر کردن و دعا کردن و حتی فکر می کردم مشکلم رو به کسی بگم واون،برام دعا کنه و التماس دعا میکردم تا من به خواستم برسم مثلا یاد می آمد در قبول شدن در،آزمونها ی مختلفی نذر می کردم اگه قبول بشم روزه می گیرم یا هدیه ای می دم یا صدقه می دم وروش های مختلف امتحان میکردم

       در مواردی، نتیجه می گرفتم که اقدامی براش کرده بودم مثل تلاش برای بیشتر خوندن درسها تا در آزمون قبول بشم اما در مواردی که خودم هیچ اقدام استمراری نداشتم وفقط یک آرزو داشتم ودر قلبم هم هیچ انتظار ی برای وقوع اون نداشتم واحساس لیاقت نداشتم وبه چطور وچگونه رسیدن خواسته فکر می کردم  و ایمان به رسیدن  خواسته هامونداشتم ودر نهایت به بیشتر خواسته هام نرسیدم 

      ولی افرادی رو می شناسم خواسته من رو داشتن و ایمان و انتظار  رسیدن به اونو داشتن چون خودشونو لایق رسیدن به اون می دونستن ودر نهایت قدم هاشون و برداشتن و طعم رسیدن به آرزوهاشون چشیدن چون امید به داشتنش رو در قلب وذهنشون پرورش می دادن

       یک از ویژگی های خوب افراد چاق اینه که چندین بار آنها برای رسیدن به لاغری اقداماتی داشتن اما دلیل نرسیدن به لاغری این بود یک سری کارهارو برای مدت کوتاهی انجام میدادن در صورتی که باید سبک زندگیشون در راستا خواستشون تغییر می دادن و تاآخر عمر 

      حالا من روش درست رسیدن به خواستمو پیدا کردم با کنترل ذهن واین روش رو سبک زندگی ام می کنم تا آخر عمر و ادامه واستمراربرای لاغری ادامه میدم و تمرکز رو از نتیجه پایانی بر می دارم وبا امید وانتظار لاغری با احساس خوب و ایمان به خدا از بودن در مسیر لذت می برم چه بخوام چه نخوام لاغر میشم این روش لاغر شدن واقعی رو برام به ارمغان میاره، نه ضعیف شدن رو 

      اگر آرزو لاغر شدن دارم باید با اشتیاق در مسیر لاغری با ذهن در حرکت باشم وبا تصمیم قاطع و اشتیاق فراوان شروع به سرمایه گذاری روی ذهن خود برای لاغری باشم 

      این سرمایه گذاری موجب ساخته شدن ایمان واراده ی در وجودم میشه تا هر بهانه ای که مانع لاغری شدن رو کنار بذارم ،واز توانایی فوق العاده ای که خداوند در وجودم گذاشته استفاده کنم و جسم خودمو اون طوری که دوست دارم خلق کنم 

      این بار تصمیم گرفته ام از روش متفاوت به خواستم ام برسم 

      فهمیدم دلیل افراد لاغر فرمولهای درست ذهنی در راستای لاغری است ومن هم با داشتن همون فرمول های  درست لاغر خواهم شد  که در من هست رو پیدا کرده و استفاده می کنم چه بخوام چه نخوام لاغر خواهم شد 

      تمرین 

      نگرش شما درباره آرزو کردن ورسیدن به آرزو چیست شرح دهید؟

      نگرشم در گذشته در باره رسیدن به آرزو رو محال می دونستم دوست داشتم به چیزی های برسم واز داشتنشون لذت ببرم ولی در من نگرشهای اشتباه بود که رسیدن به آرزو خیال و توهم است و بلند پروازی نباید کنم وافرادی که بلند پرواز بودن از طرف جامعه سبک مغز و دیونه می دونستن وشیرین عقل و کم عقل می دونستن چون رسیدن به آرزوها رو ناممکن بود ومن هم این چیزها رو باور کرده بودم و خواسته ای که باور رسیدنش رو داشتم می رسیدم چون داشتنش عادی و خارج از تصور نبود ولی رسیدن بیشتر آرزوها رو خارج از تصور م بود  ورسیدن به اون ها رو ملزم به داشتن مثلا ژنتیک خاص یا شرایط خانوادگی خاص یا سرمایه خاص یا قدرت خاص و مهارت خاص واستعدادخاص، پارتی خاص پس من هیچ کدومو اون رو نداشتم ورسیدن به اون هارو غیر ممکن می دونستم ورسیدن به آرزوهایم محال بود ولی اکنون نگرشم عوض شده و فهمیدم خیلی از افراد رسیدن به آرزو هاشونو ممکن کردن و حتی  بدونه داشتن عواملی بیرونی خاص، فقط باور داشتن به آرزوی که دارن میرسن 

                    ززز زرسیدن به آرزوهام امکان پذیره

      من برای  رسیدن به خواسته هام در هر شرایطی که هستم باید کنترل ذهن کنم و مراقب افکار سمی باشم اونهارو متوقف کنم وبعد شروع کنم در  خود احساس خوب،رو بیشتر کنم و اون از طریق توجه کردن به معجزات خداوند وبه وفاداری خداوند و زمان بندی خداوند ایمان قلبی داشته باشم اون رو در قلب و ذهنم پررنگ کنم وبا احساس لیاقت رسیدن به خواستم رو در خودم تقویت کنم و باید قدم بردارم واستمرار پایدار رو در رسیدن به خواستم داشته باشم ودر کل با خودم وخدای خودم در صلح باشم 

      درباره آرزوهای که داشتید وبه آنها نرسیدید توضیح دهید ؟

       من آرزوی داشتم از عینک رها شوم و چند بار هم دکتر رفتم ولی نشد ومن دیگه رسیدن به اون آرزو رو محال دونستم و دوباره اقدام نکردم واشتیاق رسیدن به اون آرزو در من سرد شد 

      آرزو داشتم بچه اولم دختر بشه وقتی پسر شد ودر شرایط سختی بدنیا آوردم دیگه ترسیدم دوباره بچه دار شم نکنه خدا باز به من پسر بده وبرای ترس از پسر شدن (چون خانواده ما بیشتر پسر دار می شدن)این هم یک باور اشتباه بود 

       ومن اون موقع بشدت عاشق دختر بودم و دیگه فکر بچه دار شدن رو نکردم آرزومو فراموش کردم چون می گفتم من هر چی از خدا می خوام برعکس شو میده واین یک نگرش اشتباه بود ولی الان عاشقانه پسرمو دوست دارم و تازه فکر می کنم داشتن پسر برام بیشتر از دختر داشتن لذت داره 

      وخیلی آرزوهای دیگی داشتم که اقدامی و حتی تصور داشتنش در من غیر ممکن بود ومن نرسیدم 

      درباره آرزوهای که داشتید و بهش رسیدید شرح دهید ؟

      آرزو داشتم با کسی ازدواج کنم که پاک دامن و مورد اعتماد باش ومن رو دوست داشته باشه ومن رو درک کنه  ودر کنار هم احساس امنیت و آرامش کنیم  واین اتفاق افتاد  🙏🏻

      آرزو داشتم مادر شدن رو تجربه کنم وتجربه کردم 🙏

      آرزو داشتم به راحتی و بدونه کنکور دانشگاه برم ورفتم 🙏🏻

      آرزو داشتم خونه بزرگی داشته باشم وتجربه کردم 🙏🏻

         آرزو داشتم همسرم شغل آزاد خودش داشته باشه وبرای خودش کار کنه و امنیت شغلی رو تجربه کنه 🙏🏻

      وغیره 

      اگر چاق شدن را یک آرزو تصور کنید به نظر شما چه اقدامات مستمری برای چاق شدن انجام دادهاید ؟من کار خاصی نکردم فقط اون چاقی و اتفاق افتادنش در زندگیم قبول کردم و دیدم و شنیدم و باور کردم که  به راحتی چاق  میشم و اصلا کار خاصی نکردم فقط انتظار رسیدن به اونو در خودم دیدم واین باور چاقی که آسون هست و سختی نداره در منشکل گرفت  نا خودآگاه عادتهای درمن شکل گرفت همش با لذت بود واین باور هم بود که این رفتار من رو چاق تر می کن و تکرار آنها باعث ایجاد سبک زندگی ام در راستای چاقی شد 

      درباره آرزوی لاغری خود بنویسید اقداماتی که برای تحقق رویای لاغری انجام دادید را شرح دهید؟

      رسیدن به آرزوی لاغری در جامعه ما بسیار سخت هست وتلاش زیادی می خواد وقتی این نگرش در من ایجاد شد که لاغری با رژیم های سخت ورزش های سخت محقق میشه وباید تا آخر عمر گرسنگی بکشی در من رسیدن به لاغری رو محال کرد ومن خودمو هرگز برای لاغری لایق نمی دونستم  وانتظارم از خودم چاق بود ن واضافه شکم بود وتخت شدن شکمم غیر ممکن بود  

       حالا نگرشم ودرکم  درست شد که لاغر شدن آسون ترین کار دنیاست ومن رسیدن به لاغری رو در ذهن و جسم انتظار دارم وبه زودی در زمان خودش معجزه خداوند رو دربدنم خواهم دید و چطور وچگونه رو به خدا سپردم وخدا خودش من رو به این سایت هدایت کرد ومن هم اقدام کردم به حضور در این مسیر و ادامه واستمرار رو در این مسیر حفظ می کنم واز خداوندم خواستار تهیه کردن دوره های سرزمین لاغری و سایر دوره ها رو برای خودم هستم 

      من به معجزات خداوند ایمان دارم 

      من به زمان بندی خداوند ایمان دارم 

      من به وفا داری خداوند ایمان دارم 

      من به پاداش دهی خداوند ایمان دارم  

      سپاس فراوان از استاد عزیزم 🙏🏻🙏🏻🙏🏻🙏🏻🙏🏻🙏🏻🙏🏻❤❤❤

       خدایا به امید تو🙏🏻🙏🏻🙏🏻🙏🏻🙏🏻🙏🏻🙏🏻🙏🏻🙏🏻🙏🏻🙏❤❤❤

      برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید. ثبت امتیاز
      امتیاز: 0 از 0 رأی
      افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم
      آواتار فهیمه حیاتی
      1402/11/01 12:28
      مدت عضویت: 262 روز
      امتیاز کاربر: 8535 سطح ۴: هنرجوی مبتدی
      دیدگاه فنی
      محتوای دیدگاه: 490 کلمه

      به نام خدای هستی بخش

      برای موفق شدن و رسیدن به آرزو باید تغییر کرد و اجبار باعث تغییر نمیشه !!!! من این جمله رو از این فایل دریافت کردم که میتونم ساعت ها در موردش حرف بزنم. این جمله یعنی اینکه نمیشه دیدگاه و نگرش ما چیز دیگه باشه در مورد یک مسئله ولی چون دیگران گفتن یا در زندگی دیگران دیدیم یه سری کارهارو به اجبار برای مدتی خاص به امید تغییر کردن انجام بدیم ، مثلا ما میدونستیم که رژیم و ورزش باعث لاغریمون نمیشه ولی چون زمین و زمان میگفتن برای لاغری باید رژیم گرفت ما هم به اجبار برای مدتی خاص یه سری اعمال رو انجام میدادیم و انتظار داشتیم که جسم ما تغییر کنه برای همیشه .همه ما تجربه آرزو کردن رو داشتیم که یه چیز رو از خدا درخواست کردیم و انتظار داشتیم که کاری نکنیم یا برای مدت کوتاهی یه سری کارهارو با اجبار انجام بدیم و بعد از مدتی به روال قبلی خودمون برگردیم و اون آرزو در زندگی مون به وجود بیادحالا یا اون آرزو به وجود نمیومد یا اگرم به وجود میومد میدیدیم که اعتبار آرزومون هم به اندازه مدت زمان کوتاهی که برای رسیدن بهش تلاش کردیم . این جمله به این معنی نیست که فقط تلاش زیاد باعث به وجود اومدن آرزو در زندگیمون به مدت طولانی میشه نه رسیدن به آرزو و موفقیت نیاز به تغییر داره ، نه تنها تغییر در عملکرد بلکه در افکار و نگرش مون هم باید تغییر ایجاد بشه چون ما برای رسیدن به آرزومون باید یه مسیری رو طی کنیم که این مسیر شامل تغییر افکار و نگرش و عملکرد ماست و این دیدگاه رو نداشته باشیم که با یکی از این آیتم ها به مقدار زیاد میشه به آرزو رسید خیر هر سه تای این آیتم ها باید به طور یکسان و در راستا و همسو باهم باید حرکت کنن تا مارو به آرزومون برسوننن . همه ما تجربه تک بعدی بودن رو داشتیم مثلا در مسئله تلاش برای لاغری فقط ما سعی میکردیم که عملکرد مون رو  که همون و رژیم و ورزش ودر کل فشار جسمیه رو نزدیک به 100 انجام بدیم ولی دو آیتم دیگه یعنی نگرش و افکارمون در حد صفر بودن و همون افکار و نگرش قبلی رو داشتیم خوب مسلما یک بعد مارو نمیتونه به تناسب اندام ایده آل مون برسونه وقتی دو آیتم دیگه اون تلاش مارو تخریب میکردن پس در نتیجه باید سه تا عامل هم زمان و به طور یکسان به کار گرفته بشن که ما به طور قطعی و حتمی به آرزوی خودمون برسیم . رسیدن به آرزو مستلزم تغییره  که هرچه ما استمرار داشته باشیم و هرسه عامل رو رعایت کنیم و در مسیر پیش بریم پس مهارت مون بیشتر میشه و درصد خطاها پایین میاد و میزان موفقیت بیشتر میشه.دلیل نرسیدن چندساله ما به آرزوهامون به خاطر بدشانسی یا خواست خدا برامون نبوده فقط و فقط بخاطرطی نکردن مسیر اصولی رسیدن به آرزو بوده و لاغیر …..  

      برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید. ثبت امتیاز
      امتیاز: 0 از 0 رأی
      افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم
      آواتار زهرا
      1402/10/02 10:13
      مدت عضویت: 376 روز
      امتیاز کاربر: 21860 سطح ۵: هنرجوی متوسطه
      دیدگاه فنی
      محتوای دیدگاه: 792 کلمه

      سلام استاد 

      خدارا شاکرم که درتاریخ 1402/010/2 توانستم این فایل را گوش دهم 

      تا الان بیشتر آرزوهای من درمورد لاغر شدن بوده الخصوص وقتی دردورهمیها من افراد متناسب با لباسهای خیلی شیک میدیدم چون من فقط باید از رنگهای تیره و چند مدل لباس استفاده میکردم چون من با انواع رژیمها وورزشها هرگز لاغر نشدم و به صورت یک آرزو برای من بود

      و همیشه از طریق دعا کردن و یا جستجو از دیگران به دنبال روشی آسان و کوتاه و پایدار برای لاغری بودم که هرگز این مسیر وجود نداشت و سراب بود 

      افراد به دودسته تقسیم میشوند 

      1- افرادی که آرزوی رسیدن به هدفی را دارند ولی سعی و تلاشی نمیکنند و استمرار ندارندو آرزوی خود را فقط در ذهن دارند  

      2- افرادی که آرزو دارند و سعی و تلاش میکنند و از هر شکست درس میگیرند و مسیر را ادامه میدهند 

      ولی باید بدانیم کسانی که آرزو دارند میدانند با چند ماه و شاید یکسال به آرزویشان نرسند ولی با امید و انگیزه ادامه میدهند . موفقیت ارتباط مستقیم با نگرش و افکار طولانی دارد . ولی افراد چاق بیشتر به دنبال روشهایی هستند که مقدار محدود و زود به لاغری برسند 

      دلیل اینکه ما افراد چاق لاغر نمیشویم این است که باید کلا افکار – نگرش و درنهایت عملکرد ما تغییر کند باید تعهد بدهیم که درمسیر لاغری با ذهن آموزشها را به خوبی یاد بگیریم و دوما کارهایی که قبلا درمورد چاقی انجام میدادیم انجام ندهیم این دو هرکدام مثل یک پا برای انسان هستند اگر یکی از آنها درست انجام نشود و نباشد فرد با یک پا به صورت سالم و با آرامش به سرزمین لاغرها وارد نخواهد شد 

      پس باید 3کار انجام شود 

      1- تغییر افکار : به شکل پایدار این کار انجام پذیرد تا ترس از چاقی – ترس از خوردن غذا- سرزنش کردن خود – پذیرفتن مسئولیت چاقی خود – تصحیح باورهای اشتباه درذهن مثل چاقی ارثی نیست 

      2- تغییر نگرش : تحلیل درذهن که بعضی از کارها و خوردن بعضی از مواد غذایی باعث چاقی دربدن میشود – 

      3- تغییر عملکرد : در نهایت عملکرد و افکار و نگرش شما تغییر خواهد کرد 

      نتیجه : باید بپذیری حاصل عملکرد خودت بوده است که چاق شدی و باید با تغییر افگار – نگرش و درنهایت با صبر و بدون عجله کردن در مسیر آموزش عملکرد خود را تغییر دهید .و بدانید تغییر پایدار مقطعی نخواهد بود که با فلان رژیم ووورزشی در مدت زمان محدود لاغر شوید و برای همیشه ثابت و پایدار باشد.

      افراد چاقی که با رژیمها لاغر شدند فقط سیستم ایمنی بدن خود را ضعیف کردند با رژیم ریزش مو- شل شدن پوست صورت و بدن – ناراحتی اعصاب و روان – دردهای معده شدید – انواع عوارض داروها و دمنوش ها – انجام دادند و بعد از رها کردن درمدت زمان کوتاهی دوباره به وزن سابق برمیگردند 

       نگرش شما درباره آرزو کردن و رسیدن به آرزوها چیست؟ شرح دهید. من  هر آرزویی دیگری بخواهم شاید برآورده شود ولی لاغری چون نگرش من این بود که چاقی ارثی است هرگز برآورده نخواهد شد و تا آخر عمر چاق خواهم بود 

      • درباره آرزوهایی که در زندگی داشتید و به آنها نرسیدید توضیح دهید.یکی لاغری – درس خواندن تا مقطع دکترا – داشتن ثروت زیاد – داشتن ماشین خارجی – سفر به کشورهای اروپایی
      • درباره آرزوهایی که در زندگی داشتید و به آنها رسیدید توضیح دهید. درس خواندن – شاغل شدن – مادر شدن – خوشبخت شدن – سلامتی کامل – درآمد حلال و پاک – دروغگو نبودن و صادق بودن درهر کاری – وجدان داشتن درهر موردی که با آن مواجه شوم چه درخانواده و چه درجامعه – امانتدار – مهربان بودن – داشتن خانه و ماشین – داشتن فرزندان سالم و صالح – داشتن روحیه کمک کردن به دیگران – حسود نبودن – دنبال غیبت نکردن – و…..

       اگر چاق شدن را یک آرزو تصور کنید به نظر شما چه اقدامات مستمری برای چاق شدن انجام داده اید.چون باور چاقی ارثی است درذهن داشتم با دیدن اطرافیان خدارا شکر میکردم که من هم بالاخره چاق میشوم و ناراحت نبودم از لاغری – پرخوری بیشتر – با لذت غذا خوردن – تشویق از اطرافیان که توهم چاق میشوی – اصلا ناراحت نبودم چون 100% مطمئن بودم که زمانی فرا خواهد رسید که من هم چاق باشم .

      • درباره آرزوی لاغری خود بنویسید و اقداماتی که برای تحقق رویای لاغری انجام دادید شرح دهید. من آرزو داشتم لاغر شوم انواع رژیمها – ورزشهای سخت – دمنوش ها را امتحان میکردم برای اینکه مثل افراد متناسب لاغر شوم و البته درذهنم بتوانم مثل آنها زیاد بخورم و چاق نشوم
      • درک و نگرش خود از تحقق آرزوی لاغری با روش لاغری با ذهن را شرح دهید. با تجربه انواع روشها برای لاغری و لاغر شدن مطمئن شدم که تنها من باید دراین مسیر آموزش ببینم و لاغر شوم چون من از افکار چاقی چاق شدم پس باید با افکار لاغری هم لاغر شوم
      •  
      برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید. ثبت امتیاز
      امتیاز: 0 از 0 رأی
      افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم
      آواتار maryam1398rahimi
      1402/09/06 07:10
      مدت عضویت: 1519 روز
      امتیاز کاربر: 10834 سطح ۴: هنرجوی مبتدی
      دیدگاه فنی
      محتوای دیدگاه: 727 کلمه

      به نام خدا 

      وقت همگی بخیر و شادی🌹🌹🌹

      سلام و درود به همراهان سایت تناسب فکری و  استاد عزیزم 

      آرزوی لاغری خود را برآورده کنید 😊

      سالیان سال هستش که آرزوی لاغری دارم و خیلی لاغری رو دوست دارم و همش هم سپردم به خدا که این آرزوی من و محقق کنه 

      و نمیدونستم که خودم باید آرزوی خودم رو محقق کنم 

      برکت از خدا و حرکت از من 

      ولی من نشسته بودم که خداوند منو حرکت بده 

      نزاره مثلا من خوراک بخورم 

      نزاره من اون چیزی که دلم میخاد رو بردارم و بخورم .نشسته بودم که دهنم رو قفل کنه که من دیگه نتونیم بخورم 

      من الان ۳۴سالمه و تا الان نشسته بودم که خداوند منو به آرزوم برسونه 

      و از خداوند گله مند بودم که خدا دوستم نداره خدا دوست داره که من اینجور باشم کلی نعمت آفریده که من در همین وزن باشم 

      استخون بندیم و اینجوری خلق کرده که درشت اندام باشم 

      و نمیدونستم که باید خودم به خودم حرکتی بدم 

      خداوند حامی من میشه در این آرزوی لاغری ولی دیگه نمیتونه که به صورت واضح و روشن دست منو بگیره یا دهنم و قفل بزنه 

      خداوند راه رو نشونم داده هدایتم کرده حمایتم میکنه و همیشه همرامه

      و ما بقی رو سپرده به خودم که 

      بنده ی من ببین راه لاعر شدن اینه 

      روی ذهنت کار کن که میشه هدایت 

      عمل کن به چیزهای که در این دوره می شنوی و می بینی 

      تو میتونی از این طریق به آرزوی خودت برسی 

      بنده ی من تو طبیعیه که لاعر باشی لاغری حق توهه 

      چون تو لاعر به دنیا اومدی و لاعر هم از این دنیا میری 

      و جسم تو الان تو فشاره و منم ناراحتم که جسمت تو فشاره و داره اذیتت میکنه

      چون چاقی مریضی میاره چون چاقی آدم و تنبل و ضعیف میکنه 

      نمیتونی راه بری

      کار کردن شخصی خودت هم دیگه سختت میشه چاقی عوامل خطرناکی به دنبال داره 

      برای تمام اعضای بدنت خطرناکه 

      تو باید در آرامش و آسایش و لدت از زندگی

       زندگی کنی 

      نه اینکه تو محدودیت باشی 

      سالیان سال ازم خواستی که تو رو به آرزوت برسونم .ولی چون آگاهی نداشتی نمیدونستی که کدوم راه رو بری 

      ازم خواستی که هدایتت کنم سر نمازهات با من صحبت کردی که به آرزوت برسونم 

      ولی من راه رو هم بهت نشون می‌دادم متوجه نمیشدی 

      نمیگرفتی 

      ولی الان چند ساله که در این دوره شرکت کردی و بلاخره هدایت شدی به این دوره ای که میخاستم 

      به خودت اومدی و فهمیدی من خیلی دوستت دارم منم خیلی وقته دوست داشتم تو به آرزوت برسی ولی تو نمیدونستی که مقصر خودتی 

      خودت نمیخاهی 

      از قانون باخبر نبودی که در این دنیا همه جی هس 

      فراوانی نعمت ثروت حال خوب اندام عالی شغل خوب 

      و غیره همه چی هس کافیه خودت بخواهی 

      و در آیه ی قرآن هم اومده که خداوند به هرکس بخواهد روزی فراوان می‌دهد و هر کس که بخواهد به راه زاست هدایت میکنه 

      اینا مفهمومش اینه که هر کس بخواهد میتونه به ثروت کافی در این دنیا و همچین به هر جیز خوبی که بخواد برسه حتی لاغری اگه خودش بخواد 

      و من همیشه فکر میکردم مفهوم این آیه ها تو قرآن اینه که خداوند هر که رو دوست داره بهش نعمت و ثروت میده و هر که دوست داره به راه راست هدایتش میکنه 

      و بقیه ی که راه به تکلیفشون نمیبرن خداوند اونا رو دوست نداره 

      این طرز فکر مال زمانی بود که افکارم اشتباه بود 

      ولی خدا رو شکر از زمانی که در حال رشد آگاهی هام هستم خداوند رو خیلی خیلی دوست دارم و عاشقشم از اینکه خیلی مهربونه و چقدر ما رو دوست داره و باهاش در صلحم و همیشه شکر نعمتش رو به جا میارم و در همه حال کنارمه و حامی و پشتیبان منه 

      و به خودم اومدم که ببین مریم چند ساله میخاهی لاعر بشی ولی نمیتونی خب خودت مقصری رفتارهات رو درست کن همه جی درست میشه 

      دیگه کی میخاهی به آرزوی خودت برسی 

      تو که اینقدر عاشق متناسب شدنی منتظری کی بیاد تو رو لاعر کنه 

      دست خودته یه کم فکر کن به خودت بیا 

      زمان داره میگذره و تو همچنان در آرزوی لاغری 

      خدا رو شکر به خودمم اومدم و خودم رو خیلی دوست دارم و برای خودم ارزش قائلم 

      به پیاده روی میرم به باشگاه میرم برای خودم وقت میزارم فایل می بینم مینویسم 

      تمرکزم روی لاغریه 

      به اندازه نیازم غذا میخورم 

      غذاهای سالم میخورم 

      وبه مرور زمان نتایج در من نمایان میشه 

      همین جور که الان دوستان بهم میگن لاعر شدی 

      خوشگلتر شدی پوستت سفید تر شده 

      و دارم نشونه هاش رو می بینم خدا رو شکر 

      پس با قانون های که در این جهان هس میتونیم به آرزوی خودمون برسیم 

      در صورت عمل کردن به قانون 

      در صورت ادامه دادن 

      در صورت نوشتن

       خواندن تمرینات دوستانم  

      🙏🙏🤍🙏🙏

      برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید. ثبت امتیاز
      امتیاز: 0 از 0 رأی
      افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم
      آواتار Susan behrad
      1402/08/30 15:06
      مدت عضویت: 1122 روز
      امتیاز کاربر: 5975 سطح ۴: هنرجوی مبتدی
      دیدگاه فنی
      محتوای دیدگاه: 1,232 کلمه

      بنام خالق یکتا و بی همتا 

      سلام به استادگرامی ومهربانم وهمراهان وهم مسیرهای گرامی آموزش لاغری باذهن 

      صد گام لاغری باذهن 

      گام:۱۱- آرزوی لاغری را برآورده کنید 

      من در تمام زندگی ام که چاق بودم اولین و بهترین و قشنگترین آرزوی که همیشه برای خودم داشتم آرزوی لاغرشدنم بود حتی برای لاغریم نظر ونیاز می کردم 

      اینقدر این چاقی در من اثر منفی گذاشته بود که برای رسیدن به هر خواسته وآرزویی همراه با چاقی برایم هیچ لذتی نداشت 

      چاقی باعث شده بود که ما به هر آرزوی هم که برسیم لذت نبریم و به همین خاطر است که تمام کسانی که چاق هستند با شدت تمام دوست دارند که لاغر ومتناسب شوند تمام کسانی که چاق هستند اولین آرزویشان لاغرشدن است چون واقعیت وجودیمان لاغری هستش. 

      پیش فرض بدن هممون متناسب بودن . لاغر شدن و سلامتی و تندرستی هستش زمانی که از وضعیت نرمال خودمان خارج می‌شویم یک ناهماهنگی بین وجود فعلی مان و واقعیت درونیمان که خالق یکتا برایمان مقدر کرده بوجود می آید چون جسممان تلاش می کند که خودش را به حالت طبیعی که تناسب اندام است برساند. پس این آرزو ورویا و خواسته توی ذهن تمام کسانی که چاق هستند شکل میگیرد 

      وخیلی ها هم هستند که دوست دارند کمی توپرتر باشندو تپل شوند و همیشه در رنج هستند و نمی توانند خودشان را به آرزویشان لاغری است برسانند چون چاقی برای بدن غیر طبیعی هستش و با تلاش فیزیکی نمی توانیم بدنمان رااز حالت طبیعی خودش خارج کنیم و کسانی هم که لاغر هستند وتلاش می‌کنند که کمی تپل شوند و از این تلاش ها یشان هیچ نتیجه ای نمی گیرند 

      من از بدو تولدم چاق و تپل بودم و چاق بدنیا آمدم و يادم نمی آید که بخاطر چاقی ام تلاش فیزیکی خاصی انجام داده باشم شاید شنیده هایی در مورد چاقی. تصاویر. آگاهیهایی در ذهنم بوجود آمدن و من همونطور چاق و تپل بزرگ شدم چون اصلآ یادم نمیاد که لاغر باشم اگر هم در طول زندگیم در بعضی سنهام که یه کوچولو لاغر بودم اما اینقدر بهم میگفتن که تپلو همیشه فکرمیکردم که از دیگر دوستانم و فامیل چاق تر وتپل تر هستم. 

      و همیشه فکرمیکردم که توانایی لاغری را ندارم حتی همیشه میگفتم که بدنم به چاقی عادت کرده و نمی توانم لاغرشوم و اگرهم لاغر شوم دوباره خیلی سریع چاق میشوم ولی هیچ وقت به این فکر نکردم که پیش فرض جسمم لاغری هستش و جسم خودش عاشق متناسب شدن هستش و دوست دارد به وضعیت لاغری خودش برگرده و متناسب وخوش اندام باشه. 

      و با دریافت کردن آگاهی در این سایت برای خودم منطقی کردم که این حق طبیعی من هستش که لاغر ومتناسب باشم و این جسم من هستش که بیشتر از من دوست دارد که لاغر ومتناسب شود. بخاطر همین است که از سنین کودکی این آرزوی لاغری همیشه در ذهنم بوجود آمده است. 

      من همیشه آرزو داشتم که لاغر ومتناسب شوم اما هیچوقت موفق نشده بودم چون اصلا روش صحیحی را بکار نبرده بودم 

      و همیشه از روش‌های اشتباه مثل: رژيم گرفتن. ورزش کردن. دمنوشها. قرصهای چربی‌سوز. دارو ها. و……که همشون عوامل بیرونی بودند مثل یک ابزار و یا یک وسیله که بخواهیم با اونها خودمان را لاغرکنیم که هیچ نتیجه خاصی نداشتند 

      چون ما بخاطر چاقیمان کار خاصی انجام ندادیم چون همیشه فکرمیکردیم که باید یکی باشه و به ما بگه که چکارکنیم چی بخوریم. کی بخوریم. چقدر بخوریم و همیشه برایمان برنامه ریزی کنند تا ما به آرزوی لاغریمان برسیم اما اصلآ نتوانستند ما را به آرزوی لاغریمان برسانند. 

      وامروز من رسیدم به یک روش عالی و فوق‌العاده مثل روش لاغری باذهن که خودش به تنهایی یک روش درست و صحیح برای رسیدنم به آرزوی لاغری هستش که هیچ برنامه ریزی نداره. چطور بخورم. کی بخورم چقدر بخورم. چقدر فعالیت داشته باشم. و….

      فقط در اینجا با ایجاد فرمولهای درست و صحیح می توانیم به آرزوی لاغریمان برسیم واین فرمولها در ذهن‌مان بودند و هستند ولی ما نمی دانستیم چون ما بخاطر اینکه خودمان را از چاقی به لاغری برسانیم از فرمولهای اشتباه استفاده کردیم 

       هیچ وقت فکر نکرده بودیم که فرمولهای صحیح لاغری هم در ذهن‌مان وجود دارد و می توانستیم از آنها هم استفاده کنیم 

      چون در روش لاغری باذهن ما ریشه ای کار می‌کنیم تا ریشه چاقی رااز بین ببریم 

      من تا وقتی که در فکرم تغییر بوجود نیارم نمی‌توانم عملکردم رو عوض کنم و اگه بخواهم این عملکرد خودم را با زور و مبارزه عوض کنم این عملکرد مقطعی خواهد بود نه یک تغییر اساسی وپایدار .

      ما اینجا هستیم که تغییرات اساسی داشته باشیم و حال دلمان خوب باشدو به آرامش برسیم واین تغییرات ما باید دائمی وهمیشگی باشه 

      ما همیشه فکرو ذکرمان این بودکه بعضی از غذاها چاق کننده هستندو بعضی از غذاها لاغر کننده و خیلی ها هم این رو به ما گفته بودند فقط خودمان نبودیم خیلی از ما حتی آب رو هم چاق کننده میدانستیم که اگه آب هم بخوریم چاق می‌شویم 

      وما اینجا هستیم که این نگرش‌ها رو تغییر دهیم 

      وباید بدانیم که تمام غذاها برای تأمین انرژی مورد نیاز بدنمان هستند فقط باید بدانیم که چقدر می‌توانیم استفاده کنیم تا چاق نشیم 

      ما اگر غذایمان را به اندازه نیاز بدنمان استفاده کنیم وافراط نکنیم هیچوقت چاق نخواهیم شد. اما اگر در خوردن غذا افراط داشته باشیم وبا افکارچاقیمان ترکیبش بکنیم خوب معلوم است که چاق خواهیم شد ما هیچوقت نباید زياده روی کنیم ما هر موقع که گرسنه باشیم بخوریم و وقتی حس سیری کردیم زود از سر سفره بلند شویم و دیگه به خوردن ادامه ندهيم و اگر ادامه دادیم میشه زياده روی کردن که خودش باعث چاقیمان می‌شود 

      ما هروقت خواستیم چیزی بخوریم باید بدانیم که آیا گرسنه هستیم یا نه وقتی حس گرسنگی نداشته باشیم یعنی احتیاج به خوردن نداریم و نباید چیزی بخوریم. ما هر چیزی را در حدی بخوریم که گرسنگی مان رفع بشه

      من زمانی که وارد این سایت نشده بودم اصلآ سیری و گرسنگی برایم مفهومی نداشت. نه سیریم را متوجه می شدم نه گرسنگی ام را متوجه می شدم و هر چیزی دم دستم می آمد می خوردم اما الان بودن دراین مسیر زیبا یاد گرفتم که نقطه سیری و گرسنگی کجاست 

      ما هر چیزی را که موقع گرسنگی مان بخوریم وبه اندازه نیاز بدنمان بخوریم که گرسنگی مان رفع بشه چاق کننده نخواهد بود بلکه خیلی هم مقوی خواهد بود وسر وحالمان خواهد کرد ونگرشمان به مواد غذایی تغییرپیدا خواهدکرد 

       ما در لاغری باذهن یاد گرفتیم که لاغرشدن ضعیف شدن نیست ريزش مو نیست.افتادگی بدن نیست .چین وچروک شدن بدن نیست.و….

       این روش لاغری باذهن با روش‌های دیگر کاملآ فرق دارد در روش لاغری باذهن آرامش داریم. خوشحالیم. پوستمان زیبا شده. چهره زیبایی پیدا کردیم اصلآ حال دلمان بطور کلی تغییر کرده و خوشحال و شاد هستیم 

      آدم وقتی چاق هستش حالش بده. ضعف داره. افسردگی. بی‌حالی. کمر درد. پادرد. تنبلی و…وتوان حرکت رو از انسان می گیرد 

      ولی تناسب اندام بدنمان را سالم و سلامت نگه می دارد و خیلی از بیماری هایمان را از بین می برد 

      هنوزهم در برخی مواقع فرمولهای چاقی بالا می آیند و من هنوز در این دو سال و چند ماه است که اینجا هستم و می بینم که فرمولهای اشتباه درذهنم وجود دارد اما چون آگاهیهایی که اینجا بدست آوردم خیلی زود خودم را جمع وجور می کنم و دوباره  فرمولهای صحیح را  جایگزین فرمولهای اشتباه قرار

      میدهم 

      ما در لاغری باذهن یاد گرفتیم که فرمولها وافکار درست داشته باشیم. تحلیل‌ها و نگرش درست داشته باشیم در آخر سر عملکرد درستی داشته باشیم 

      احساسمان خوب باشه وآرامش داشته باشیم و بدون اینکه به خودمان زور و فشار وارد کنیم همیشه در این مسیر پایدار باشیم و آرزویمان به واقعیت تبديل شود و ما برای همیشگی و دائمی لاغر و متناسب بمانیم 

      یاحق 

      برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید. ثبت امتیاز
      امتیاز: 10 از 2 رأی
      افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم
      آواتار فروغ ریاحی
      1402/07/21 11:49
      مدت عضویت: 1645 روز
      امتیاز کاربر: 27891 سطح ۶: هنرجوی پیشرفته
      دیدگاه فنی
      محتوای دیدگاه: 891 کلمه

      به نام خدای مهربانم  که هر لحظه هادی و حامی من هست 

      سلام و درود به همگی 

      من از وقتی در میسرم کلی ارزوهای قشنگ دارم و به همه ی اونها امیدوار هستم  و مطمعنم به اونها میرسم اماتا قبلراز این مسیر ارزو داشتن رو فقط،در جهت معنویات درست میدانستم و خیلی روم نمیشد ارزوهای  برای این دنیا مادی. داشته باشم و هر وقت کسی میگفت من فلان آرزوها رو دارم بهش میگفتم به فکر اخرت هم باش و  یکم برای اون دنیات هم ارزو داشته باش و فقط دنبال ارزوهای مادی این دنیا نباش 

      و اما چون از اول  فرد چاقی نبودم و خودم بسیار لاغر بودم ارزوی لاغری رو نداشتم مگر بعد از ازدواج اونم  چون روندش تدریجی و کم  بود و چون که اون اوایل چاقیم  زیاد نبود من خیلی  اذیت نبودم و  از طرفی هم چون هر وقت هم میخواستم لاغر باشم  با رژیم خودم رو لاغر میکردم  زیاد ناراحت نبودم تا  این اواخر که وزنم ثابت نبود و همش در سختی و ناراحتی برای لاغری بودم و واقعا ارزوم این بود که لاغر بشم یا حداقل هر ماه وزنم بالا نره و وزنم ثابت بمونه و بارها از خدا  این ارزو  رو میخواستم 

      هر کس در زندگیش کلی ارزوها داره و اما اون شخصی که برای رسیدن به اون آرزو تلاش میکنه قطعا  به خواسته اش میرسه  .

      هر کس آرزوی لاغری داره باید تلاشهای درست و خوب و مسمتر  برای رسیدن به هدف داشته باشه .من خودم بارها  تلاش ها کردم که لاغر بشم و به ارزوم هم میرسیدم اما چه فایده که نتیجه  ماندگار نبود من یادم میاد سالها برای لاغری  رژیم سخت و ورزش سخت میکردم تا نتیجه مقطعی بگیرم و  اما هیچ وقت مثل افرادی که آرزو کردن و  اما هیچ کاری  برای اون ارزو نکردن  نبودم 

      هر فردی در هر کاری موفقیت داره دلیلش این هست که فرد برای اون کار و هدفش استمرار داشته و در افکار و سبک زندگیش تغییراتی ایجاد کرده که موفق شده .نه اینکه شش ماه به یک سبک باشه و بعدش همه چیز تغییر کنه و دوباره  به سبک قبلی برگرده در این صورت  اون فرد موفق نخواهد شد .

      موفقیت هر فرد  بستگی داره به سبک و نگرش طولانی مدت اون فرد و اون زمانی که من چاق بودم و  ارزوی لاغری داشتم فکر میکردم  اگر یه مدت فشرده رژیم بگیرم لاغر میشم و  می تونم دوباره برگردم به سبک قبلی خوردنم و هر انچه بخوام بخورم و   لاغر هم باشم اما هیچ وقت این راه برای من جواب نداد من خودم کسی بودم که بارها بیست کیاو و سی کیلو پانرده کیلو وزن  کم میکردم اما خیلی راحت بعد از چند ماه دوباره بر میگشتم .چون تصورم این بود این تغییرات غدایی که ایجاد کردم برای مدتی هست و بعدش که لاغر شدم دوباره میشه مثل قبل بخورم .چرا ؟؟ چون ذهنم چاق بود و دنبال یه روش محدود بودم که اضافه وزنم رو از بین ببرم و چون انگیزه  برای لاغری داشتم  رژیم رو خوب هم اجرا میکردم اما بعد از مدتی واقعا خسته میشدم اما از وقتی در این مسیر لاعری با ذهن هستم هر انچه که بخوام به انداره میخورم و همیشه هم وزنم نرمال و خوب هست یعنی نگرشم و افکارم رو برای همیشه تغییر دادم چون وزن نرمال پایدار میخوام من در  این راه دارم اشتباهاتم رو کم و کم تر میکنم چون موفقیت فقط انجام کارهای درست نیست بلکه باید کارهای نادرست رو  هم انجام ندی و لاغری با دهن و هر موفقیتی ادغام این دو مورد با هم هست در غیر ابن صورت  اشتباه های ما کارهای در ست رو خنثی میکنه .و نتیجه ی خوب به وجود نمیاد .

      پس همیشه به دنبال این باش که  کارهای درست رو انجام بده و همواره کار های  اشتباه  و رفتار اشتباه ای که اون رو میشناسی انجام نده . من باید ترس از خوردن نداشته باشم و خودم رو سرزنش نکنم پس باید افکار نادرست رو کنترل کنم تا چاق نشم و باید  خوردن رو تحلیل نکنم و یه سری رفتارها رو هم انجام ندم و یا بدم تا اینکه میبینم خود به خود لاغر. میشم .

      این وضعیت الانم حاصل عملکرد خودم هستم و من باید این رو  بپذیرم و مسولیت جسم خودم. رو قبول کنم نمیشه افکار و نگرش  عملکرد من مثل قبل باشه و یه قرص و دمنوش و … من رو لاغر کنه .

      هر کس با رژیم لاعر شده چرا ترس از دوباره چاق شدن داره  چون ذهنشون هنوز چاق هست و اصلا اون افراد لاعر نشدن فقط ضعیف شدن فردی که عصبی هست و ناراحت هست و موهاش میریزه این فرد لاغر نشده بلکه ضعیف شده برای تحقق ارزوی لاعری باید به صورت پایدار افکار نگرش و عملکرد ما در این حوزه تعییر کنه حتی در زمینه ی مالی هم همینطور هست به زیاد کار کردن نیست زیاد کار کردن مثل زیاد  رژیم گرفتن هست و  جواب نمیده بلید از درون تغییر کنی موفقیت نیاز به تغییر پایدار داره نه مقطعی چقدر ساعات کاری رو میخوای بیشتر کنی تا کی ؟؟؟ چقدر میخوای در روابط عاطفی جلوی همسرت نقش بازی کنی نمیشه باید از درون پایدار ت۵ییر کنی .

      پس باید به صورت پایدار و مسمتر باید از درون سبک زندگی و نگرش شما  تغییر کنه تا موفق بشی .

      من دنبال تغییر پایدار هستم برای همین همیشه در مسیر هستم و فایل گوش میدم و مینوسم و به اونها عمل میکنم تا تحقق ارزوی لاعری خودم رو به صورت کامل ببینم 

      برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید. ثبت امتیاز
      امتیاز: 0 از 0 رأی
      افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم
      امتیاز کاربر: 0
      دیدگاه فنی
      محتوای دیدگاه: 680 کلمه

      بنام خدا.

      سلام خدمت استاد گرامی و خانواده محترم و دوستان تناسب فکری.

      استاد اول بگم از دید من اصلا آرزو چیه من فکر میکنم آرزو از رویا جدا هست آرزو اونی هست که دوست داری بهش برسی اما خیلی وقتا یا کم می‌رسی یا اصلا نمیرسی چون فقط اون چیزی که دلت میخواد رو از خدا طلب می‌کنی بدون اینکه راه حل یا تلاشی برای رسیدنش بکنی شایدم یه تلاش نصف و نیمه بکنی اما وقتی دیدی به آرزوت نرسیدی رهاش می‌کنی و با ناامیدی میگی که من به آرزوم نمی‌رسم چون قسمت نبوده خواست خدا نبوده ولی رویای لاغری یعنی اون چیزی که توی ذهنت رسیدن بهش رو خیال بافی می‌کنی اونقدر لحظات خوب توی ذهنت میچینی ولی به جای آرزو کردن خشک و خالی و با نذر و نیاز بهش برسی بی فایده هست باید در قبال رویایی که در سر داری تلاش کنی متعهد باشی و تنها چیزی که از خدا میخوای نشان دادن راه درست هست استاد من برای این یک مثال هم دارم من خانه پدریم توی یک روستا هست ۵ دقیقه تفاوت داره با شهرستانی که خودم ازدواج کردم و توی اون محیط روستا توی هم سن و سال های برادر من ۳۰ تا بودن و به لطف خدا و تلاش های خود برادرم تنها شخصی که راهش رو از اونا جدا کرد و علاوه بر اینکه به تحصیلش ادامه داد و الان یک دبیر موفق هست اما به این قانع نیست همچنان داره کتاب میخونه تلاش می‌کنه بی وقفه در خال یادگیری هست در زمینه فعالیت های مالی ارزی میخاد فراتر از یک معلم یا کارمند باشه و تازه ۲۴ سال داره و خیلی پر تلاش داره زندگیش رو مدیریت میکنه و تنها چیزی که از اطرافیان و فامیل شنیدیم این هست که ما رشته درستی انتخاب نکردیم یا هزارتا بهانه های میارن که بگن آره ما هم داریم تلاش میکنیم اما قسمت نیست بعد هم میگن چیه بابا معلمی که شغل نیست ما هم میتونستیم بشیم خودمون نخواستیم اما همچنان بیکار هستن و از پدر گرامی خرجی میگیرن و برادر من به قسمت شاید ۵ درصد معتقد باشه و بقیش رو به تلاش و یادگیری خودش می‌دونه و همیشه به من میگه من آرزو نمیکنم چون تهش پوچی هست و رسیدن صد درصدی نداره اما این رویایی که توی سر من هست و برای رسیدنش تا زمانی که زنده هستم ادامه میدم تلاش میکنم و مطمئنم که نتیجه اون ماندن در یک شغل کارمندی نیست چون من از بچگی دارم تلاش میکنم راهمو از همه جدا کردم موفقیت هست و این مثال در لاغری خیلی زیاد صدق میکنه چرا چون آرزو کردن لاغری رو همه ی ما چاق ها از خدا خواستیم ولی در قبالش چیکار کردیم منتظر یه معجزه یا چراغ جادو بودیم که یک ماهه ۳۰ کیلو از وزنمون رو کاهش بده و هیچوقت چنین اتفاقی نیفتاد و خیلی وقتا به خودمون گفتیم من قسمت نیست لاغر بشم قراره چاق بمیرم و رو آوردیم به قرص و دمنوش روغن مالیدنی یا رژیم ها و ورزش های که وقتی یادم میاد چقدر به خودم زجر میدادم که آرزوم به حقیقت بپیونده اما سر یک ماه پشیمون میشدم و دیگه ادامه نمی‌دادم و صبر رو هیچوقت یاد نگرفتم اصلا دنبال دلیل چاقیم نبودم فقط میخواستم منم یک روزی مثل همه انسانهای متناسب بدون حتی یک درصد چربی اضافه قشنگترین لباس رو بپوشم ولی تلاش های که الان میکنم خیلی متفاوت تر عاقلانه تر صبورانه تر و منطقی تره و به جای آرزوی الکی و پوچ رویای لاغری که در سر دارم به واقعیت تبدیل میشه اونم با تلاش های درست و مداوم من و تنها خواهشی که از خدا میکنم این هست که منو در ادامه دادن و ماندن این راه درست حمایت کنه نه اینکه من بشینم و با نذر و نیاز و رژیم های یکم ماهه و عذاب دعا کنم که ۳۰ کیلو کم کنم و نهایتا هم لاغر نمیشم من این همه سال آرزوی لاغری را داشتم بدون برنامه ای درست اصلا چیزی به عنوان ذهن متناسب نمی‌دونستم ولی الان که راهم رو پیدا کردم در راه رسیدن بهش تمام تلاشم رو میکنم تا رویای لاغری من حقیقت پیدا کنه.

      برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید. ثبت امتیاز
      امتیاز: 5 از 1 رأی
      افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم
      آواتار negarmalekzade2377@gmail.com
      1402/05/25 20:32
      مدت عضویت: 1024 روز
      امتیاز کاربر: 3627 سطح ۳: کاربر پیشرفته
      دیدگاه فنی
      محتوای دیدگاه: 3,045 کلمه

       به نام خدای مهربان 🌼

      سلام به استاد عزیز و همراهان گرامی سایت تناسب فکری.

      گام یازدهم: آرزوی لاغری را برآورده کنید.

      اینکه چرا همه افراد چاق آرزوی لاغری رو دارن، به خاطر اینه که واقعیت وجودی ما لاغریه،برای اینه که حالت پیش فرض بدن ما تناسب اندام و سلامتیه،پس وقتی  از این وضعیت خارج میشم یک ناهماهنگی بین وجود فعلیم و واقعیت وجودیم که خداوند برام مقدر کرده ایجاد میشه.

      و از اونجایی که جسم در تلاش برای رسیدن به حالت طبیعی و پیش فرض خودشه، آرزوی لاغری توی ذهن همه افرادی که چاقن شکل می‌گیره.

      نکته مهم اینه که  افرادی هم که از لاغری رنج می‌برن و تلاش می‌کنن کمی چاق بشن،وتوی خلق آرزوی چاقیشون ناکام می‌مونن اینه که چاقی حالت غیر طبیعی جسمه و از اونجایی که با تلاش فیزیکی نمی‌تونیم جسم رو از حالت طبیعی خودش خارج کنیم،تلاش این افراد هم برای چاق شدن بی‌نتیجه میمونه.

      منم که الان چاق شدم، از اول برای چاقی سعی و تلاش فیزیکی نکردم،اول به خاطر وارد شدن آگاهی‌های چاق کننده به مغزم از طریق کانال‌های ارتباطی، تصاویر چاقی توی ذهنم ایجاد شده،

       اون وقت جسمم برای منطبق شدن  وهماهنگ شدن با تصاویر ذهنی، به سمت چاقی تغییر وضعیت داده و چون چاقی حالت غیر طبیعی بدنه، برای همینه که آرزوی لاغری توی ذهن همه افرادی که اضافه وزن دارن ایجاد میشه.

      خیلی از افراد چاق فکر می‌کنن که توانایی لاغر شدن رو ندارن،یا بدتر از اون فکر می‌کنن بدنشون نسبت به لاغر شدن مقاومت می‌کنه،همین فکر اشتباه میتونه به راحتی مانع لاغر شدن بشه،پس باید بدونم که جسمم هیچ مقاومتی در برابر لاغر شدن نداره،چرا که لاغر شدن حالت طبیعی و پیش فرض جسممه،و اتفاقاً جسمم به شدت علاقه داره که به وضعیت متناسب خودش برگرده.

      پس الان که این آگاهی رو دریافت کردم، و اونو برای خودم منطقی کنم که این حق طبیعی منه که لاغر بشم،و جسم من بیشتر از من دوست داره متناسب باشه، برای همینه که آرزوی لاغری در من ایجاد شده،اون وقت افکار و هدفم با هم موازی و همسو میشن،تا قبل از این دوست داشتم لاغر بشم،اما از طرفی عقیده ام این بود که جسمم در برابر لاغری مقاومت می‌کنه،یا من توانایی لاغر شدن رو ندارم،یا لاغر شدن کار سخت و رنج‌آوریه،و توی این حالت خواسته من که لاغر شدن بود،با افکار و عقیده‌های من همسو و هم جهت نبودن،برای همین هر چقدر تلاش می‌کردم لاغر نمی‌شدم، اما الان با درک این آگاهی،افکار و عقیده‌های من با خواستم که لاغر شدنه همسو و در یک جهت قرار می‌گیره و روند متناسب شدنم روان‌تر میشه.

      دلیل اینکه هر چقدر تلاش میکردم موفق به تحقق آرزوی لاغری خودم نمیشدم، فقط و فقط اینه که از روش صحیحی برای تحقق آرزوم استفاده نمیکردم،رژیم گرفتن، ورزش کردن، دارو مصرف کردن، استفاده از دمنوش‌ها، قرص‌های چربی سوز، و هر عاملی که به عنوان یک وسیله، ابزار، یا برنامه بیرونی، بخواد باعث لاغری من بشه،اینا که نتیجه بخش برام نمیشن.باید بدونم که هیچ فرد چاقی برای چاق شدنش برنامه‌ریزی نکرده،پس با برنامه‌ریزی کردن، یا استفاده از برنامه‌هایی که دیگران برام تنظیم می‌کنن، هرگز موفق به تحقق آرزوی لاغریم نمیشم،روش لاغری با ذهن از این جهت تنها روش صحیح برای تحقق آرزوی لاغریه که برنامه ریزی نمیکنه که چطور بخورم، چه چیزی بخورم،چه مقدار بخورم،چقدر فعالیت داشته باشم،یا چه کاری انجام بدم،چه کاری انجام ندم،توی این روش فقط فرمول‌های صحیح و لاغر کننده بهم یادآوری میشه. فرمول‌هایی که توی ذهنم از قبل  بودن،اما به خاطر یادگیری چاقی، سال‌هاست که از اونا استفاده نکردم،این روش به یادم میاره که چه فرمول‌هایی توی ذهنم دارم و چطور شروع به استفاده کردن از اونا بکنم،تموم مراحل روش لاغری با ذهن درونی و ریشه در وجود خودم داره،توی روش لاغری با ذهن،هیچ برنامه‌ای به من تحمیل نمیشه.

      و تک تک این آموزش‌ها حکم یک راهنما و انگیزاننده همیشگی برای ساختن افکار و رفتاری قدرتمند کننده است که جسمی سرشار از شادی، سلامتی و تناسب اندام رو برام به ارمغان میاره،آموزش‌هایی که راهنمای من برای تحقق بخشیدن به رویای لاغری هستن،این آموزش‌ها سرمایه‌گذاری روی ساختن فرمول‌های لاغر کننده و تغییر عادت‌هاست،جسم من به عنوان بزرگترین و با ارزش‌ترین سرمایه من در زندگیه که باید مراقبت از اونو یاد بگیرم.

      پس الان که از نقش افکار و رفتار و کلاً ذهن خودم در اضافه وزنم آگاه شدم،به جای استفاده مکرر و بیهوده از هر روش دیگه‌ای،کار کردن روی ذهنم رو شروع کنم و افکار و رفتارهای متناسب کننده رو جایگزین افکار و رفتار چاق کننده کنم،اون وقت به راحتی میتونم صاحب سلامتی و جسمی بشم که سال‌ها در رویام بود و سال‌ها خودمو از داشتن این نعمت‌ها محروم کرده بودم.

      اگه شنیدم که خداوند آرزوها رو برآورده میکنه یا منو به خواسته‌هام میرسونه،این نباید به منزله ادامه دادن مسیر چاقی و آرزوی لاغری داشتن، به امید اینکه خدا منو لاغر کنه نباشه،باید تصمیم بگیرم و خودم هم برای برآورده کردن آرزوی لاغریم تلاش کنم،در این صورت خدا هم حامی و هدایت کننده من به سمت رویای لاغری میشه، پس اگه آرزوی لاغر شدن دارم و اشتیاق دارم که به آرزوی خودم برسم،باید در مسیر تحقق آرزوی لاغریم حرکت کنم،باید با تصمیم قاطع و اشتیاق فراوان شروع به سرمایه‌گذاری روی ذهنم برای لاغری کنم،این سرمایه‌گذاری باعث ساخته شدن ایمان و اراده‌ای توی وجودم میشه تا هر بهونه‌ای که مانع لاغر شدنم شده رو کنار بزارم،از توانایی فوق العاده‌ای که خدا در وجودم گذاشته استفاده کنم و جسمم رو اونطوری که دوست دارم خلق کنم،اون وقت نتایجی رو خلق می‌کنم که  همه ناکامی‌های سال‌های گذشته‌ام رو جبران می‌کنه و تموم آرزوهام رو از چاقی پس می‌گیره،چون به این نتیجه می‌رسم که هر چقدر هم که تلاش‌های گذشتم برای تحقق لاغری با شکست مواجه شده،ولی من باز می‌تونم لاغر بشم،و این بار تصمیم گرفتم که از روش صحیح و متفاوت به خواستم برسم،و توی این مسیر لاغری با ذهن به این شناخت رسیدم که تفاوت من با همه افرادی که سال‌هاست لاغرن و به راحتی و بدون ترس از هر ماده غذایی که دوست دارن مصرف می‌کنن،فقط توی فرمول‌های ذهنیمونه.

      باید بدونم افراد لاغری که اندام متناسبی دارن،اون‌ها به دلیل تلاش یا استعداد بیشتر، برنامه‌های رژیمی قویتر،ورزش‌های سخت و مدام،و یا شانس و ژنتیک،صاحب این اندام نیستن،بلکه به خاطر افکار و رفتار غذایی صحیحی هست که توی ذهن این افراد وجود داره.

      مشابه  فرمول‌هایی که توی ذهن افراد متناسب وجود داره، توی ذهن افراد چاق هم وجود داره،فقط باید اونا رو پیدا کنم و از اونا استفاده کنم،در این صورت چه بخوام چه نخوام لاغر میشم.

      پس استفاده از آموزش‌های دوره لاغری با ذهن فرصت مناسبیه تا ذهنم رو برای تحقق آرزوی لاغری و از اون مهمتر لاغر موندن تربیت کنم،اون وقت تحول عظیمی در وضعیت جسم و روح و کل زندگیم ایجاد میشه.

      خیلی از افراد در دنیا هستن که هر ساله دارن هزینه‌های سنگین، تلاش فوق العاده، رژیم‌های سخت، عمل‌های خطرناک، انجام میدن برای اینکه به آرزوی لاغریشون برسن،اما هرگز موفق نمیشن.

      اینها به خاطر اینه که آرزو کردن کلاً توی ذهن ما به این شکل ثبت شده که مثلاً توی یک شرایطی هستیم، از خدا می‌خوایم، دعا می‌کنیم، طلسم می‌بندیم، از این کارهای عجیب و غریب انجام میدیم،و  فکر می‌کنیم که مثلاً آرزو کردن و انجام یه سری کارهای عجیب و غریب مثل دعانویسی و چله گرفتن و این چیزا باعث میشه که شرایط زندگیمون کلاً عوض بشه،مثلاً توی یه شرایطی هستیم که اوضاع مالیمون خرابه، نابسامانه، آرزو می‌کنیم ثروتمند بشیم،برای رسیدن به آرزومون دعا می‌خونیم، نذر و نیاز می‌کنیم، سال‌ها نذر می‌کنیم که به آرزومون برسیم،اما هرگز آرزومون محقق نمیشه،چون کلاً بیس نگرش ما درباره رسیدن به آرزوها اشتباهه،ما فکر می‌کنیم که رسیدن به آرزو یعنی اینکه من یه خواسته‌ای رو مشخص کنم، یه آرزویی رو تعیین کنم برای خدا،بعد دیگه خدا اگه صلاح دونست، اگه به خیر و صلاح من بود، آرزوها رو وارد زندگیم می‌کنه،یا منو میندازه تو آرزوم،و به این شکل یه دفعه زندگیم تغییر می‌کنه، هرگز این اتفاق برای هیچ کسی رخ نداده و هیچ کسی هم نمیتونه بیاد بگه که من به این شکل به آرزوم رسیدم.

      مثلاً خیلی‌ها آرزوشون اینه که پزشک بشن، از بچگی میگن که آرزوم اینه که دکتر بشم و اگر بپرسی برای رسیدن به این آرزو چیکار می‌کنی؟؟میگه هیچی، و برای رسیدن به این آرزو هیچ کاری انجام نمیده،اما اون فردی که رفته پزشک شده خیلی کارها رو انجام داده که خیلی از اونایی که آرزو داشتن پزشک بشن انجام ندادن،چه قبل از اینکه بخواد به مرحله کنکور برسه و کنکور بده،چه بعد از حتی قبولیش در دانشگاه و رشته پزشکیش،خیلی فعالیت‌های مختلف و تلاش و تمرکز داشته،خیلی کارها رو انجام نداده که هم سن و سال‌های خودش انجام می‌دادن،و خیلی کارها رو انجام داده که هم سن و سال‌های خودش انجام ندادن،و دلیل تفاوت اینکه بعضی از افراد مثلاً به رویای پزشکی خودشون می‌رسن و خیلیای دیگه نمی‌رسن، به خاطر همینه،نه شانسه، نه تفاوت خاصی بین اون‌هاست.

      یه عده‌ای فقط آرزو می‌کنن و فکر می‌کنن  که آرزو کردن یعنی من یه چیزی رو می‌خوام و اگر خدا صلاح دونست من رو میندازه در آرزوم،در حالی که یه عده دیگه اینجوری فکر نمی‌کنن،اونا می‌خوان به یه شرایطی برسن و برای رسیدن به اون شرایط تلاش می‌کنن، آزمون و خطا دارن، سعی می‌کنن، و در نهایت به خواسته‌شون هم می‌رسن.

      افراد به دو دسته تقسیم میشن،یه عده که برای رسیدن به آرزوشون یه اقداماتی انجام میدن، اقدامات مستمر. 

      مثلاً چند ساله داره تلاش می‌کنه، راه‌هایی رو امتحان می‌کنه، آزمون و خطا می‌کنه، سعی می‌کنه آزمون شرکت کنه، میخواد زبانش رو تقویت کنه برای اینکه بتونه مهاجرت کنه،اما یه عده دیگه فقط آرزو می‌کنن،خدایا یه جوری بشه ما هم مهاجرتکنیم،اما هیچ اقدامی براش انجام نمیدن،

      در مورد لاغر شدن هم دقیقاً همین تفاوت بین افراد هست،اونایی که اضافه وزن دارن و آرزوی لاغر شدن دارن به این شکل می‌خوان لاغر بشن که مثلاً یه مدت کوتاه، یه رژیمی رو استفاده کنن، یا یه مدت کوتاه یه باشگاهی ثبت نام کنن، یه دمنوشی بخورن، یه چیزی رو استعمال کنن، یه کاری رو برای یه مدت محدودی انجام بدن و دیگه لاغر بشن،ولی آرزوشون محقق نشده.

      چرا محقق نشده؟؟چون رسیدن به آرزو به انجام یه سری کارها در مدت زمان کوتاه و فشرده هیچ وقتی انجام نمیشه،یعنی هیچ فردی نیست که در یک دوره یه ماهه، ۶ ماهه، یه ساله، پزشک بشه. آرزوش پزشکی باشه، بتونه یه ساله به رویاش برسه.

      یعنی اون فردی که می‌خواد به آرزوش برسه در واقع سبک زندگیش، افکارش، نگرشش و تصمیماتش در زندگی تفاوت داره با اون افرادی که فقط آرزو می‌کنن که به خواسته‌هاشون برسن،مثلاً اون فردی که آرزوش پزشک شدنه ممکنه ۱۰ سال این سبک درس خوندنش، سبک زندگی کردنش، جوری باشه که خیلی از جاها رو نمیره،سعی میکنه بیشتر وقتش رو مطالعه و تکرار و تمرین کنه،یه سری کارها رو انجام میده که بقیه انجام نمیدن،و چون یه سبک مداوم چند ساله رو انجام داده، خیلی راحت هم ممکنه به آرزوش برسه، اگر که ادامه بده.

      اما خیلی‌ها ممکنه همون یه سال آخر بشینن بکوب بخوان درس بخونن، نتیجه خاصی هم نمی‌گیرن،چون رسیدن به آرزو به این شکل نیست که من فقط یک مقطع کوتاه بخوام یه تغییری توی زندگیم ایجاد کنم و دیگه به آرزوم برسم و دوباره بخوام به سبک قبلی زندگی کنیم.

      یا اونی که کسب و کار موفقی داره همیشه داره اون کارو انجام میده،این نیست که ۶ ماه، یک سال، این کارو انجام داده باشه و دیگه ترکونده باشه و دوباره رفته باشه به سبک گذشته اش.

      یعنی موفقیت ارتباط مستقیمی داره به سبک زندگی و نگرش طولانی مدت فرد.

      پس توی لاغر شدن هم این نیست که توی ذهنم اینجوری ترسیم کنم که یه مقطعی بیایم فشرده رژیم بگیریم،۲۰ کیلو، ۳۰ کیلو کم کنم، و دیگه خلاص میشم از این ماجرای چاقی و دوباره برم لذت ببرم به سبک قبل از لاغر شدنم.

      خیلی از افراد برای لاغر شدن، تصورشون اینه که برای یه مقطعی اینا میان یه تغییری رو ایجاد می‌کنن،حالا این تغییر می‌تونه ورزش باشه، میتونه رژیم باشه، میتونه خوردن دمنوش و هر چیز خوردنی دیگه‌ای باشه،میتونه استعمال کردنی باشه،میتونه هر چیزی باشه،که مثلاً من میام این کارو انجام میدم راحت میشم، خلاص میشم از چاقی،دیگه بعدش عشق و حاله،برای همینه که همه روش‌هایی که برای لاغری ارائه میشه معمولاً زمان و مقدار تعیین می‌کنن که مثلاً توی سه ماه ۴۰ کیلو یا ماهی ۱۰ کیلو.

      برای همینه که افرادی که متولی روش‌های لاغری هستن، هم از همین ترفندها استفاده می‌کنن،چون میدونن افراد چاق به دنبال یه روش برای زمان محدود، با یک مقدار اضافه وزن خاص هستن،

       به خاطر همینه که روش‌های مختلفی رو ارائه میدن که اگه ۱۰ کیلو اضافه وزن داری، این روش خوبه.اگه ۲۰ کیلو می‌خوای کم کنی این روش،و به این شکل وعده میدن، واون انگیزه رو در فرد چاق ایجاد می‌کنن که از اون محصول استفاده کنه.

      پس   برای محقق شدن رویای لاغریم باید کلاً سبک فکری، نگرش و عملکردم تغییر کنه،اگه می‌خوام که همیشه پایدار لاغربمونم.مثل اون فردی که همیشه موفقه،مثل افرادی که همیشه موفقن،دلار میره بالا موفقن، میاد پایین موفقن، رئیس جمهور هرکی می‌خواد باشه، دولت هرچی می‌خواد بشه،اینا کسب و کارشون موفقه،اینا افراد موفق پایدارن،یه کار رو به شکل خوب، برای مدت طولانی دارن انجام میدن و در این مدت طولانی، سعی کردن اشتباهاتشون رو کمتر و کمتر کنن،چون موفق شدن فقط به این شکل نیست که من هی فقط فکر کنم که چه قدم موثری باید بردارم برای موفق شدن، 

      همونطور که باید یاد بگیرم که چه قدم‌های مفیدی رو باید بردارم،باید در کنارش هم یاد بگیرم چه قدم‌های اشتباهی رو برندارم،ادغام این دوتا باعث موفقیت میشه،نه اینکه فقط تمرکزم بر روی برداشتن قدم‌های موثر باشه،چون اگه قدم‌های موثر بردارم در کنارش حواسم نباشه و قدم‌های غیر موثر هم بردارم،اینا همدیگه رو خنثی می‌کنن و رشد و پیشرفتی هم صورت نمی‌گیره،لاغری با ذهن تنها روشیه که باعث میشه نه تنها سبک زندگیم، افکارم، نگرشم برای همیشه تغییر کنه،بلکه باعث میشه که قدم‌های اشتباه کمتری رو بردارم،قدم‌هام به سمت چاقی کمتر میشه،در عین حال که قدم‌هام به سمت لاغری بیشتر میشه.

      و اینقدر باید این کارو انجام بدم تا به شکل مستمر زندگیم اول از نظر افکار تغییر کنه،افکار یعنی چی؟؟یعنی اینکه به شکل پایدار دیگه ترس از خوردن نداشته باشم،دیگه نگران چاق‌تر شدن نباشم،اینکه چپ چپ به خودم نگاه نکنم که از خودم متنفر باشم،خودمو سرزنش نکنم،اینا همه تغییراتیه که در سطح فکر باید انجام بشه به شکل پایدار،یعنی باید مدت‌ها دیگه هرگز خودمو سرزنش نکنم،نه اینکه خودم رو بگیرم که خودمو سرزنش نکنم،پس یه سری تغییرات در سطح فکره،مثل از غذا خوردن نترسیدن،پذیرفتن اینکه  وراثت و سوخت و ساز و داروها اینا عامل چاقی نیستن،و بپذیرم که من تا الان اشتباه فکر می‌کردم که اینا عامل چاقی هستن،اینا همه تغییر در سطح فکره،یه سری تغییرات هم در سطح نگرش به وجود میاد،تحلیل ذهنی باید به وجود بیاد،که مثلاً خوردن پیتزا در من تبدیل نشه به فکر چاقی،چون یه سری اعمال در ذهن ما تبدیل میشه به چاقی،مثلاً می‌خوابیم چیزی نخوردیم خوابیدیم، بعد بلند میشیم میگیم بعد از ناهار بازم خوابم گرفت، حالا چاق‌تر میشم،اینا میشه تحلیل‌های ذهنی،اینم باید تغییر کنه.و در نهایت یه سری عملکردها هم تغییر می‌کنه و اینا وقتی به شکل پایدار عوض بشه،

       اونوقت دیگه آدم گذشته‌ نخواهم بود،بعد می‌بینم که جسمم هم خیلی آسون خود به خود تغییر می‌کنه،این جسمی که الان توی آینه دارم میبینم و از خودم بدم میاد، این جسم حاصل همون افکار، نگرش و عملکردیه که به سمت چاقی بوده، نتیجه‌اش این جسمه،حالا من از جسمم فرار کنم که مشکلی رو حل نمی‌کنم،پس باید بپذیرم که این وضعیت حاصل عملکرد خودمه،شاید الان ندونم عملکردم چیه،اشکالی نداره،ولی باید بپذیرم و ازش فرار نکنم،که بعد بتونم بگم خب پس حالا که حاصل عملکرد خودمه،من می‌خوام عملکردم رو تغییر بدم که این جسم هم تغییر کنه،اینکه بخوام این جسم رو با یک عامل بیرونی تغییر بدم، کلاً یه فکر باطل و شکست خورده است،اینکه افکار، نگرش و عملکردم همون آدم قبلی باشه، بعد فکر کنم خوردن یه قرص بتونه منو لاغر کنه،یا افکار عملکرد و نگرشم همون آدم باشه، فکر کنم یه چند تا حرکت ورزشی، یه برنامه غذایی می‌تونه منو لاغر کنه،اینها یک توهم باطله،

       یک خیال باطله، 

      افکار و نگرش و عملکردم باید تغییر کنه، به شکل پایدار،اون وقت جسمم هم تغییر می‌کنه.

      پس برای تحقق رویای لاغری، اگه آرزوم لاغر شدنه،بدونم که برای رسیدن به آرزوم باید یک مسیری رو طی کنم  تا تغییر کنم، نه اینکه مقطعی باشه،

      چرا همه آدمایی که رژیم گرفتن، ورزش کردن، و لاغر شدن، ترس از دوباره چاق شدن دارن،؟؟چون چیزی توی ذهنشون عوض نشده، 

      اونا با فشار جسمشون یه مقدار لاغر شدن،

      در حالی که لاغر نشدن ضعیف شدن،

       لاغری زمانی معنی پیدا میکنه که من شاد و سرحال و پر انرژی باشم،مثل خیلی از افراد متناسب،نه اینکه تلاش کنم از یه روشی لاغر بشم، موهام بریزه، عصبی باشم، پرخاشگر باشم، منزوی باشم، صورتم آویزون بشه،این چه لاغریه، این ضعیف شدنه.

      باعث فشار گذاشتن روی خودمه،پس اگه هر اتفاقی واست بیفته و حس کردم  لاغر شدم، یا یکی دو سایز کم کردم،باید بدونم که در واقع ضعیف کردم خودمو،به همین دلیله که وقتی دوره ام تموم میشه،

       برمی‌گردم به حالت قبلم،چون دوباره بدنم میاد روی حالتی که قبلاً بودم.

      پس برای رسیدن به رویای لاغری و تحقق آرزوی لاغری باید بدونم که به شکل پایدار افکار، نگرش و عملکردم باید تغییر کنه،  به این شکله که به خواستم می‌رسم،حالا هر خواسته‌ای که باشه،اگر خواستم رسیدن به استقلال مالی باشه، باید افکار، نگرش و عملکردم در حوزه مالی تغییر کنه،اینکه تصمیم بگیرم ساعت‌های بیشتری کار کنم،

       مثل همون رژیم گرفتنه است، چقدر می‌تونم مگه کار کنم، چند ساعت بیشتر مگه می‌تونم کار کنم،

      که اینم مثل همون رژیم گرفتنه است،

       که طبق یه برنامه‌ای عمل می‌کردم، ۵ ، ۶ کیلو کم می‌کردم، بعد می‌گفتم، خب اگه قراره بیشتر کم کنم باید این کارا رو هم بکنم،خب مگه تا کجا می‌تونستم کمش کنم،یه جایی دیگه قفل می‌کردم،یا اینکه بخوام ساعت کاریم رو اضافه کنم، چند سال مگه می‌خوام ساعت کاریم رو اضافه کنم،چقدر مگه می‌تونم بیشتر کار کنم، نمی‌تونم،پس نگرشم باید در مورد ثروت عوض بشه،اونی هم  که می‌خواد روابطش بهتر بشه، چقدر میخواد سعی کنه که یه جوری رفتار کنه که حالا همسرش خوشش بیاد، یه روز، دو روز،بالاخره خسته میشه و برمی‌گرده به حالت قبلش،پس اگه بخواد روابطش تغییر کنه، باید به شکل پایدار افکار، نگرش و عملکردش در روابط تغییر کنه که ارتباطش هم تغییر کنه.

      دلیل اینکه بچه‌های دوره‌های لاغری با ذهن به شکل پایدار حالشون خوب میشه،

       اعتماد به نفسشون میاد بالا،

       روابطشون با بقیه بهبود پیدا می‌کنه،

       ذوق و شوق پیدا می‌کنن،

       انگیزه پیدا می‌کنن، 

      به خیلی از خواسته‌هایی که سال‌ها نرسیدن انرژی پیدا می‌کنن که به سمتش حرکت کنن، 

      به خاطر همین تغییراته،

      یه هفته، ۱۰ روزه نیست،اینا به شکل پایدار خیلی از نگرش‌ها، افکار و عملکردشون تغییر می‌کنه و خود به خود جریان زندگیشون متحول می‌شه.

      پس برای تحقق لاغری باید بدونم که باید به شکل پایدار و مستمر، سبک فکری، نگرش و زندگیم باید تغییر کنه،مقطعی و  کوتاه و یه هفته و ۲۰ روزه و یک ماهه هم نمیشه.

      سپاس بینهایت از شما استاد عزیز و مهربون.

      💖💖💖🦋🌼💖

      برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید. ثبت امتیاز
      امتیاز: 0 از 0 رأی
      افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم
      آواتار متناسب شاد
      1402/05/21 15:24
      مدت عضویت: 1435 روز
      امتیاز کاربر: 6727 سطح ۳: کاربر پیشرفته
      دیدگاه فنی
      محتوای دیدگاه: 364 کلمه

      سلام بر استاد عزیز ودوستان همراه

      رفتارمن برای لاغرشدنم شبیه به بچه های شب امتحانی بود که بانزدیک شدن امتحانات شروع به خوندن درس میکردن و پایان ترم یاقبول نمی شدن یا اگه قبول میشدن برای ترم بعدی که این درس پیش نیاز درس دیگه ای بود به مشکل بر میخوردند .

      درحالیکه اونهایی که نمرات عالی میگرفتند همشون پیوسته در طول ترم با استاد پیش می رفتند و برای ترم بعدی هم بهتر عمل میکردن‌ 

      من چاق هم هر سری مثل شب امتحانی عمل میکردم و یه مدت خودمو درگیر ورزش و پیاده روی ورژیم و… میکردم و بعدش که رها میکردم دوباره به حالت قبل و بدتر برمی گشتم .

      لاغری با ذهن بهم کمک کرد که درونم رو واکاوی کنم و آرام وپیوسته فرمولهای جدید رو بسازم و درصفحه نمایش جسمم نتایجش رو ببینم .

      من خودم بار اول تو کنکور سراسری قبول شدم چون من اگه میخاستم طی یک ماه بعد امتحان فقط برای کنکور بخونم هرگز به هدفم نمی رسیدم بلکه طی سالها آموزش وتکرار وعمل تونستم  این نتیجه عالی رو بگیرم .

      حالا فرق لاغری با ذهن با کنکور این هست که پیش فرض تناسب اندام در وجود ما هست و ما با باورهای اشتباه ازش دور شدیم و با واکاوی درون و ایجاد باورهای جدید میتونیم دوباره بهش نزدیک بشیم و متناسب شویم .

      من همیشه یک باور اشتباهی که داشتم و درمحیط پیرامونم آموزش دیدم این که فردی که آرامش داره تو زندگیش فرد چاقی هست .

      واین رو مرتب میشنیدم که فلانی زندگی خوبی داره به همین دلیل چاقه .

      فرد مهربان فرد چاقیه . 

      و این  باور که به تدریج و با نمونه های مختلف در ذهنم شکل گرفت و تکرار شد  ومن در زندگی تجربه اش کردم.

      ومن هم برای پاکسازی این باور مخرب همین روند رو تکرار کردم وبه تدریج و به کرات نمونه هایی رو شناسایی کنم که باور منو نقض کنه .

      مثلا شوهر عمه ام فرد مهربان و خانواده دوسته اما متناسبه .

      یا کلی از افراد رو دوربرم دارم که درسن جوانی موفقیت های عالی دارن و آرامش در زندگی . اما متناسبند .

      پس  بدون هیچگونه تلاش فیزیکی فقط با آموزش وتکرار وعمل میتونم اول درسطح فکر وبعد در سطح جسمم متناسب شوم .

      لاغرشدن آسانترین و راحت ترین کار دنیاست .

      برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید. ثبت امتیاز
      امتیاز: 0 از 0 رأی
      افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم
      آواتار مصی
      1402/04/07 16:20
      مدت عضویت: 326 روز
      امتیاز کاربر: 706 سطح ۵: هنرجوی متوسطه
      دیدگاه فنی
      محتوای دیدگاه: 614 کلمه

      به نام خدای زیبایی آفرینم 

      سلام خدمت استاد عزیزم و دوستان همگام 

      آرزوی لاغر شدن آرزویی که سالها برای کسب اون از راه‌های مختلف اما اشتباه اقدام کردم ولی این آرزو برآورده نشد که نشد آرزویی که در رسیدن به اون طاقتم طاق شده بود راههای مختلف و میرفتم اما خبر نداشتم مسیر اشتباه هیچ وقت به مقصد نمی رسه در طول زندگیم آرزوهای زیادی داشتم که خدا رو شکر به تک تک اونها رسیدم با تلاش و مسیر درست تمام آرزوهام محقق شدن بجز آرزوی لاغری که به شکر خداوند الان متوجه شدم که بدلیل مسیر اشتباه بوده سالها رژیم گرفتم و ورزش های سنگین داروهای لاغری و ابزار مختلف به کار بردم و بعد کسب نتیجه یا عدد وزنی یا سایز مورد نظرم رها کردم و طی چند ماه چاقتر از قبل شدم اما الان فهمیدم  که چرا به این آرزوی سالیان سالم نرسیدم و به لطف استاد عزیزم مسیر درست و پیدا کردم و نگرشم درباره رسیدن به آرزوی لاغری کاملا تغییر کرده نگرش من درباره رسیدن به آرزوها اینه که نباید منتظر معجزه بود بلکه باید برای رسیدن به اون رویا مدتها در مسیر درست تلاش کرد و قطعا بدون تلاش و استمرار در مسیر صحیح هیچ آرزویی برآورده نمی‌شود و برای همیشه به شکل یک حسرت و آرزو باقی میماند ما افراد چاق بارها و بارها برای رسیدن به آرزوی لاغری تلاش کرده ایم تلاش‌هایی طاقت فرسا که هیچ فرد متناسبی توان انجام آنها را ندارد اما چون مسیر اشتباه بوده رسیدن به مقصد مقطعی و با بازگشت مجدد چاقی همراه بوده در مسیر لاغری با ذهن که من بیشتر دوست دارم اسم این روش رو تناسب فکری بگذارم رسیدن به آرزوی لاغری حتما و قطع به یقین محقق می‌شود چون ما تا تلاش نکنیم ذهنمان متناسب شود جسممان متناسب نمی‌شود برای رسیدن به این آرزو باید صبر و حوصله به خرج داد تلاش کرد عادات اشتباه گذشته تکرار نشود نگرش و افکار و تصمیمات ما باید تغییر کند سبک زندگی ما باید سالم و مثل افراد متناسب شود در این روش نباید زمان برای ما معنایی داشته باشد اگر دنبال رسیدن به لاغری در زمان کوتاه هستیم بهتر است اصلا دنبال این روش نباشیم این روش در صورتی موفقیت به همراه دارد که دنبال مقطع زمانی خاصی نباشیم این فرمول‌های صحیح که طی آموزش‌ها یاد میگیریم باید جایگزین فرمول‌های اشتباه و سبک زندگی غلط گذشته چاق ما شود در ذهنمان نباید دنبال عدد وزنی خاص یا سایز خاصی باشیم توجه به هدف نهایی ما را از اصل مطلب دور خواهد کرد من با عشق و لذت وصف نشدنی در این سفر هیجان انگیز گام به گام حرکت میکنم و نتایج خود به خودی در جسم و ذهن من به مرور زمان بوجود خواهد آمد من بسیار به این معتقد هستم که هر چیزی در زمان مخصوص خودش اتفاق می افتد فقط کافیست قدمهای اشتباه برنداریم و در مسیر کاملا درست قدمهای صحیح هم برداریم تا قدمهای ما به سمت چاقی کمتر و قدمهای ما به سمت لاغری بیشتر شود من در راه روشن تناسب فکری قدمهای پایدار زیر و برمیدارم 

      ۱_تا گرسنگی را حس نکردم چیزی نخورم 

      ۲_از مواد غذایی و ساعت خوردن و مقدار آن نترسم تفکیک غذایی نکنم 

      ۳_به محض حس سیری دست از خوردن بکشم 

      ۴_من سطل زباله نیستم که هر آشغالی و وارد بدنم کنم

      ۵_عجله بی عجله زمانبندی و سایز و وزن خاص وجود نداره 

      ۶_ریزه خواری و هی برم یه چیزی بخورم کار اشتباهیه 

      ۷_ورزش مورد علاقم و با عشق ادامه بدم 

      موفقیت نیاز به تغییر پایدار داره نه تغییر مقطعی، نگرش من باید به مصرف مواد خوراکی تغییر کنه عملکردم باید به مواد خوراکی تغییر کنه سبک زندگیم باید تغییر کنه و خود به خود جریان زندگیم متحول میشه با توکل به خدا با قدرت ادامه میدم الهی به امید تو 

      برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید. ثبت امتیاز
      امتیاز: 0 از 0 رأی
      افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم
      آواتار فهيمه
      1402/01/01 09:01
      مدت عضویت: 427 روز
      امتیاز کاربر: 6215 سطح ۳: کاربر پیشرفته
      دیدگاه فنی
      محتوای دیدگاه: 564 کلمه

      سلام استاد عطار روشن عزيز سال نو مبارك

      امروز سال 1402 تحويل شد و من اين فايل رو دارم ميبينم

      خيلي جالبه كه امروز درباره آرزوي موقع تحويل سال گفتيد 

      من امروز صبح قبل از تحويل سال نشستم اون جعبه شگفت انگيز كه توي زندگي با طعم خدا گفتيد رو آماده ميكردم و آرزوهام رو نوشتم و مثل شما لوله كردم و چسب زدم يكي يكي گذاشتم توي جعبه… و جالبه كه يكي از آرزوهامم رسيدن به تناسب اندام بود تا آخر سال 1402….. شما هم توي اين فايل ، با همين موضوع شروع كرديد…به نظرم اينا اصلا تصادفي نيست ….شما تجربيات واقعي رو بيان مي كنيد چراكه، من هم امروز همين كارو كردم و امروز نوبت ديدن اين قسمت از لاغري در صد روز بود براي من….

      توي متن هم توضيح داديد كه رسيدن به آرزوي لاغري انقدر براتون مهم بود كه شيريني رسيدن به آرزوهاي ديگه رو در خودش حل كرده و اين خيلي براتون مهم بوده…..دقيقا من هم اين حس رو دارم…و همين امر، احساس شاد بودن واقعي رو از من سلب كرده و متوجه شدم بايد حتما اول به تناسب اندام برسم در اينصورت تلاشم براي اهداف ديگه ام صعودي ميشه….

      يك اتفاق جالب براي من افتاد…من امروز كه شيريني تحويل سال رو خودم ، ذره اي عذاب وجدان نداشتم…و جالبه كه قبلا فكر ميكردم اگر روزي بدونم با خوردن شيريني چاق نميشم…شايد يك جعبه شيريني رو بخورم …ولي امروز واقعا اين اتفاق نيوفتاد و اصلا اون حس رو نداشتم كه بخوام يك جعبه شيريني رو بخورم…سه چهارتا شيريني خوردم ولي نكته اش اين بود كه اصلا عذاب وجدان نداشتم…طبق آمورش هاي شما اين خبر خوشي هست…و باورهاي چاقي يواش يواش دارن كم رنگ ميشن…ميدونم مسير طولاني تري در پيش دارم…ولي قلبم بهم اطمينان ميده كه اين روش درسته

      خيلي خوشحال بودم امروز وقتي اين تغيير رو توي خودم ديدم

      خدا خيرتون بده كه بار سنگين رو از روي ذهن من برداشتيد

      اون عذاب وجدان باعث ميشد من از خودم بدم بياد

      خودمو هي تحقير ميكردم

      اين موضوع اعتماد به نفس من رو هي كم و كمتر ميكرد

      هي خود زني ميكردم با تحقير خودم

      اين خود زني باعث ميشد صد تا كلاس عزت نفس هم برم جوابي نگيرم

      شما ميدوني كه عدم عزت نفس چه ريشه قوي اي داره و با ساختن عزت نفس ما به هر آرزويي كه داريم ميتونيم برسيم

      واي خداي من ، از خوشحالي دارم پر درميارم وقتي اين تغييرات رو در خودم دارم ميبينم

      نميدونم چه دعاي خيري براتون بكنم…اين احساس سبكي ذهني رو از شما دارم

      اون تمريني كه توي زندگي با طعم خدا گفتيد كه هر طعمي رو ميبينيم هي بگيم كه چقدر دوسش داريم..من امروز كه فيلم ميديدم اون خانماي متناسبي رو كه در فيلم ميديدم هي ميگفتم خديا شكرت من چقدر اين طعم تناسب اندام رو دوست دارم

      و برام جالبه كه ناخودآگاه لبخند روي لبم مياد وقتي دارم طعم هايي كه دوست دارم رو به جهان ميگم

      از ديگر تغييراتم بگم كه من از وقتي كه با سايت شما آشنا شدم، بطور آگاهانه دارم بيشتر رستوران ميرم ..بيشتر برنج ميخورم …ميخوام ببينم اون ترس ها چقدر در ذهنم هنوز هست…و ميبينم شايد 10% ترس ديگه توي ذهنم هست…اونم شايد

      جالبه كه قسمت هاي چاق بدنم رو كه ميبينم ازشون تشكر ميكنم كه اين همه سال با من بودن و بهشون ميگم عمري با من بوديد حالا ديگه دوست دارم بدن متناسب خودم رو كه زير شما پنهان شده ببينم

      سالي پر از تناسب اندام و شادي و ثروت براي شما و بقيه عزيزان در اين سايت آرزو دارم

       يا حق

      برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید. ثبت امتیاز
      امتیاز: 3 از 1 رأی
      افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم
      آواتار عطا
      1401/10/28 12:35
      مدت عضویت: 477 روز
      امتیاز کاربر: 11065 سطح ۴: هنرجوی مبتدی
      دیدگاه فنی
      محتوای دیدگاه: 1,622 کلمه

      بسم الله الرحمن الرحیم  سلام 

      مطالبی که امروز از این فایل آموزشی یاد گرفتم این بود که برای لاغر شدن فقط تغییر یک عملکرد کافی نیست . ما باید یک جریان رو تغییر بدیم . یک مسیر رو تغییر بدیم . علت شکست روشهای لاغری که فقط بر عملکرد متمرکزه اینه که اونها مسیر جریان رو تغییر نمیده برای همین تغییر عملکرد در اونها دائمی نیست . 

      اونها فقط می گن باید سبک زندگیتو تغییر بدی . در حالیکه فکر می کنند مثلا با یک برنامه غذایی ما سبک زندگیمون تغییر می کنه . 

      ما در اینجا درسته که داریم سبک زندگیمون رو تغییر میدیم و به نوعی عملکردمون شبیه افراد لاغر شده و دیگه مثل افراد چاق نیست  که هر چی دم دستشون میاد میزارن دهنشون اما این تغییر عملکرد حاصل برنامه غذایی نیست ، بلکه حاصل تغییر در افکار و نگرش و عملکرد هر سه با همه . 

      من تا زمانیکه در فکرم تغییر ایجاد نکنم نمیتونم عملکردم رو تغییر بدم و یا اگه عملکردم رو هم به زور و مبارزه با خود تونستم تغییر بدم این تغییر عملکرد مقطعی هست نه یه تغییر پایدار . 

      در حالیکه ما در لاغری با ذهن به دنبال یک تغییر پایدار هستیم . برای همین در این روش لاغری  باید طوری عمل کنیم که حالمون همیشه خوب باشه . چون قراره تغییرات دائمی باشه . 

      ما هرگز نمیتونیم با حال بد و افراط و تفریط یک روند پایدار لاغری ایجاد کنیم . 

      تعریفتون در مورد نگرش برام خیلی درس داشت . من فهمیدم که نگرش یعنی تغییر تحلیلهای ذهنی نسبت به موضوعات . 

      مثلا یکی از تحلیلهای ما اینه که همیشه به غذاها برچسب چاقی یا لاغری میزنیم . فلان غذا چاق کننده است فلان غذا لاغر کننده . و البته معمولا همه غذاها رو چاق کننده میدونیم . خب این تحلیلها غلطه و این نگرشهای ما هم باید تغییر کنه . همه غذاها برای تامین انرژی مورد نیاز بدن ما آفریده شدن . حالا فقط بدونیم چقدر از اون بخوریم که مارو چاق نکنه . خب مثلا شیره انگور . 

      همین چند وقت پیش دختر خاله ام می گفت شیره انگور شدیدا چاق کننده است میگفت من یه مدت میخوردم دو برابرم کرد . 

      خب الان میفهمم این تحلیل اشتباهه . شیره انگور هم مثل سایر مواد غذایی یه ماده است که اومده انرژی به بدن من برسونه . خب حالا اگه من در خوردنش زیاده روی کنم  و مهمتر از اون با افکار چاقیم ترکیبش کنم خب منو چاق می کنه . خب ما گفتیم زیاده روی یعنی تکرار خوردن بعد از رفع نیاز جسمی . هر وقت گرسنگی برطرف شد اگه به خوردن ادامه بدیم میشه زیاده روی . حالا مثلا چیزایی شبیه به همین شیره انگور که سیر کنندگیشون مشخص نمیشه چطور بفهمیم چه مقدار بخوریم . اول اینکه اینو بدونیم هر وقت خواستیم چیزی بخوریم حتما باید گرسنه باشیم وقتی سیریم یعنی گرسنه نیستیم پس اون زمان چیزی نخوریم . خب گرسنگی جسمی رو که احساس کردیم اگه خواستیم غذا مثل برنج و نون و … بخوریم  نقطه ی سیری مشخصه جاییه که دیگه غذا به دهنمون  مزه نمیده ولی اگه چیزایی مثل شیره انگور یا میوه یا چیزایی کوچیک باشه چطور نقطه ی سیری رو تشخیص بدیم . به نظرم  اینا رو باید در حدی بخوریم که رفع گرسنگی بشه . یعنی اولین نقطه ی سیری جاییه که گرسنگی رفع شده . 

       در طی این یک هفته که داشتم تمرینات تغییر عادت رو انجام میدادم متوجه شدم هم سیری و هم گرسنگی درجه داره . 

      ما در زمان چاقی که اصلا نه گرسنگی میفهمیدیم نه سیری همه چی همه وقت میخوردیم اما الان دارم به شناخت میرسم و اولش تونستم بفهمم نقطه ی سیری و گرسنگی کجاست و تشخیصش دادم . حالا جدیدا دارم میفهمم این نقاط مثل رنگها درجه بندی شده هستند . سیری خودش درجه داره . گرسنگی هم درجه داره . 

      فهمیدم  مثلا گرسنگی اول از طریق حس بویایی میاد . بوی غذاها به مشامت میاد . زود نباید با اولین بویی که ازش لذت بردی بخوری . چون ذائقه و معده هنوز سیرن . بعد از مدتی ذائقه هم تغییر می کنه . مثلا دهان آب میفته . یعنی غذا میخواد که داره بزاق ترشح می کنه . اما معده هنوز سیره . جایی که معده به قار و قور افتاد یعنی اسید معده میخواد ترشح بشه . فعلا تا اینجا رو تونستم تشخیص بدم و حس می کنم اینجا زمان خوردن فرا رسیده . اما اگه به هر جهت نخوریم و بازم زمانشو عقب بندازیم به سر درد میرسیم . یعنی نشون میده رگها و اعصاب و بدن غذا میخوان . اینجا دیگه باید خورد . 

      حالا چقدر بخوریم و نقطه سیری کجاست  . به نظرم حالا این روند بر عکسه . مثلا برای شیره انگور و اینا همین که رفع سردرد شد کافیه اما غذاهایی مثل ناهار و شام میشه روی معده یا حس ذائقه  تمرکز کرد و چون معده ممکنه دیر متوجه بشه میتونیم از حس ذائقه کمک بگیریم . به نظرم اگه روی لقمه ها تمرکز کنیم بهتر بتونیم تشخیصمون رو در مورد  درجات سیری و گرسنگی بالا ببریم . مثلا معمولا متخصصین تغذیه میگن ۲۰ دقیقه طول میکشه تا نقطه ی سیری در معده تشخیص داده بشه . خب مایی که تند غذا میخوریم در عرض ۵ دقیقه کلی غذا میخوریم و اگه بخوایم تا ۲۰ دقیقه منتظر بمونیم و آروم بخوریم حوصلمون سر میره کلی ریزه خواری می کنیم . من زبانم زودتر متوجه میشه نقطه ی سیری رو . تازه من الان فکر می کنم خیلی دارم آرومتر از قبل میخورم چون دارم تمرکز می کنم . یعنی ناخوداگاه دارم آرومتر از قبلم میخورم . 

      درجه اول نقطه ی سیری برطرف شدن گرسنگیه ولی با یکی دو لقمه معمولا این اتفاق میفته و برای خوراکیهایی مثل شیره انگور خوبه این طور بخوریم . برای ناهار و شام هم درجه دوم یعنی از روی حس ذائقه . البته بعد از یه مدت عادت می کنیم که چقدر بدنمون نیاز داره . چون مهم اینه باور کنیم که سبک غذایی من و انتخاب مواد غذایی بر حسب نیاز بدنمه نه میل به خوردن نه موقعیتهایی که باهاش روبرو میشم نه اوقاتی که فکر می کنم زمان ناهار و شامه . فقط گرسنگی و سیری جسمم . اونم با توجه به درجه گرسنگی و سیری میتونیم غذاهای دلخواه رو انتخاب کنیم . 

      خب پس من تحلیلم نسبت به غذاها تغییر کرده یعنی دیگه به غذاها برچسب لاغری و چاقی نمیزنم . یعنی همون شیره انگور اگر فقط موقع گرسنگی خورده بشه و به اندازه ای خورده بشه که گرسنگی رفع بشه نه تنها چاق کننده است بلکه خیلی هم مقوی و خوبه و باعث سرحال شدن انسان میشه . 

      پس نگرش من به این ماده غذایی تغییر پیدا کرده . 

      افکار من هم که همون فرمولهای ذهنی چاق هستن مثل ترس از غذا هم که داره تغییر می کنه . 

      عملکرد منم که دقیقا داره مطابق گرسنگی و سیری و درجه بندیهاش تغییر می کنه . 

      خب حالا میریم سر مساله ی بعدی . 

      لاغر شدن ضعیف شدن نیست اینم عالی بود واقعا این نکته خیلی خوب بود . مامان من همین عقیده رو داره . غذاتو بخور ضعیف میشیا . 

      خب ما در لاغری با ذهن نمیخوایم ضعیف بشیم . نمیخوایم موهامون بریزه بلکه بر عکس ما در لاعری با ذهن میخوایم یه لاغری برای خودمون ایجاد کنیم که خوشحالمون کنه که  قویمون کنه . که سبکمون کنه و اتفاقا نیروی بیشتری بهمون بده . اتفاقا الان که چاقیم ضعیفیم . توان حرکت نداریم . همش دلمون میخواد بخوابیم . وقتی لاغر بشیم همش لازم نیست ۳۰ کیلو اضافه بار با خودت حمل کنی که دائما خسته باشیم . آدم چاق دائما خسته است و برای همین چاقی مریضی میاره . چون همه نیروی بدن داره صرف نگهداشتن از چربیها میشه . پس خیلی مهمه افکار و نگرشمون نسبت به چاقی و لاغری تغییر کنه که با انگیزه ی سلامتی به سمت تناسب اندام قدم برداریم . 

      دیگه اینو همه قبول دارن که تناسب اندام بدن رو سالم می کنه و بیماریها رو از بین میبره ولی چاقیه که بیماری میاره غم میاره افسردگی میاره تنبلی میاره و …. 

      ولی تناسب اندامی که ما داریم شخصیتمون رو بر اساس اون شکل میدیم روش لاغری با ذهنه که هیچ گونه فشاری به جسم نمیاره . فقط کافیه وقتی با موقعیت غذا روبرو میشی اون برات تصمیم نگیره بلکه تو انقدر عالی خودتو شناخته باشی که بدونی  الان گرسنه هستی یا نه . اگه گرسنه ای بخوری و اگه سیری به راحتی به غذا نه بگی . 

      متاسفانه در موقعیت مصرف مواد غذایی قرار گرفتن فکر و نگرش انسان رو به سمت خوردن سوق میده . مثلا میگیم حالا عیبی نداره مامانت ناراحت میشه تو مهمونی دوستات ناراحت میشن خوش نمیگذره اگه تو نخوری و …. نباید بزاریم موقعیتها مارو تحریک به خوردن کنند  . بلکه برای خودمون ارزش قائل باشیم . اگه گرسنه نیستیم نخوریم و اگه گرسنه بودیم غذاهای تنقلات رو در حد برطرف شدن گرسنگی و غذاهای اصلی رو در حد بی مزه شدن . 

      و نکته جالب اینه اگه در فضای تناسب فکری نباشیم ذهن ما طبق عادت چاقی میخواد بر اساس فرمولهای چاقی عمل کنه که در این زمان لازمه ضمن صلح با عادت مورد نظر و ناراحت نشدن از اون دوباره خودمون رو در فضای تناسب فکری قرار بدیم که انتخابهامون دوباره بر اساس گرسنگی و سیری باشه . 

      پس در مجموع برداشت من از این فایل اینه که  لاغری با ذهن یک رونده که اول فرمولها و افکار درست میشن . بعد تحلیلها و نگرشها . بعد عملکرد و در همه ی این زمانها با حس خوب و آرامش و بدون زور و فشار و مهمتر از همه ی اینا پایداری این پروسه نه فقط یه روز دور روز یا یه مقطع سه ماهه و ۶ ماهه بلکه یک در یک روند پایدار انجام میشه  . در  نهایت آرزوی ما طی این پروسه ی پایدار به واقعیت تبدیل میشه و مهمتر از اون ما برای همیشه  لاغر می مونیم . 

      برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید. ثبت امتیاز
      امتیاز: 10 از 2 رأی
      افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم
      آواتار سولیکا
      1401/10/26 12:33
      مدت عضویت: 1156 روز
      امتیاز کاربر: 10935 سطح ۴: هنرجوی مبتدی
      دیدگاه فنی
      محتوای دیدگاه: 740 کلمه

      سلام دوباره به همه دوستان عزیزم و مخصوصا استاد مهربانم.گام11:آرزوی لاغری را برآورده کنید.

      بزارید اول کار یه اعترافی بکنم من تقریبا 3سال میشه که در این مسیر هستم 6ماه اول که مدام در مسیر بودم و تمریناتم رو مو به مو انجام میدادم لاغرشدم و در یک قدمی اندام دلخواهم بودم وقتی دوره رایگان رو تموم کردم و لاغرشدم یه مدت پی گیر سایت نبودم انگار کلی بهانه داشتم که تمریناتم رو دیگه انجام ندم چون خوب لاغر شده بودم و فکر میکردم این هم مقطعی هست وچه لزومی داره که من دوباره بخوام از اول شروع کنم و تمرینات رو انجام بدم و حدود یک سال هم در اون وزن موندم اما همین که یه مدتی در این مسیر نبودم به مرور افکار چاق کننده قبلیم دوباره سر از خاک بیرون آوردن و شروع کردن به جوانه زدن و تا به خودم اومدم دیدم در عرض سه ماه من بازم چاق شدم و این بار فکر میکردم خوب من که دوره رایگان رو طی کردم اون دیگه برام تکراری شده دیگه برام تاثیری نداره و به دنبال این بودم که یه جورایی دوره ثبت نامی رو تهیه کنم و به لطف خدا تونستم تهیه کنم و به طور مستمر انجامش دادم و بازم لاغرشدم ولی دوباره اون فکرها در ذهنم بود و من بهش توجه داشتم که چه لزومی داره که بازم تکرار کنی تو دیگه یاد گرفتی و از این حرفها و در سال جدید یه ماه بعدش من دوباره چاق شدم و هر چقدر از دوره ثبت نامی استفاده کردم برام فایده نداشت انگار یه چیزی کم دارم حتی مرحله اول دوره پاکسازی رو هم تهیه کردم ولی انگار هیچی ازش درک نمیکردم تا اینکه یه روز یه حسی بهم گفت بیا از به بسم الله شروع کن و من اومدم اول از دوره12گام شروع کردم و الان که خدارو شکر دوباره برگشتم به مسیر و با دیدن این فایل این موضوع برام قابل درک و منطقی شد برام که راه درست رو باید مستمر و پایدار انجام بدم و باید شخصیت و سبک زندگیم عوض بشه تا من لاغر بشم و لاغر بمونم و با این فایل فهمیدم که من قبلاً هم که حالا رژیم می‌گرفتم یا ورزش یا قرص هم همین کار رو انجام میدادم یعنی یه مقطعی من فشرده رژیم می‌گرفتم و ورزش میکردم و لاغر هم میشدم و همین که رژیم رو رها میکردم و به سبک قبل از لاغری برمیگشتم دوباره چاق میشدم و تقریبا این روند برای من 20سال طول کشید و اون موقعی هم که لاغر میشدم آرامش نداشتم سلامتی قبل رو نداشتم پوست صورتم از شدت رنج و فشارآنقدر زرد میشد که این دفعه همه بهم میگفتن چی خوردی که این جوری شدی و نگران بودن که نکنه من مریض باشم یا معتاد شده باشم بعد پرخاشگر میشدم و عصبانی کسی جرات نمی‌کرد بهم بگه دیگه نخور بازم چاق میشی و انگار اون حرفا و نصیحت‌ها برای من نبودن ریزش مو داشتم نگرانی دوباره چاق شدن رو داشتم هیچ اشتیاقی نداشتم که لباس سایز کوچیک بخرم و انتظارم از خودم این بود که دوباره چاق میشم و بعد اون هم واقعا چاق میشدم اما وقتی با روش لاغری با ذهن لاغر شدم اولین کاری که کردم این بود که برای خودم مانتو سایز کوچک خریدم حتی بازم برام تنگ بود و به خودم میگفتم نترس بازم لاغرتر میشی چون روشت درسته شور و اشتیاق داشتم برای انجام دادن کارهایی که در این همه مدت چاقی نمی‌تونستم انجام بدم مثلاً رفتن به استخر که یکی از کارهای لذتی بخشی بود که میخواستم موقع لاغری انجام بدم یا رقصیدن یا پیدا کردن کاری با درآمد عالی یا شادی و تفریح کردن که برام خیلی لذت بخش بود و البته انجامش هم‌دادم یه تعدادی رو.و الان به این باور و درک رسیدم که افراد موفق همیشه سبک زندگیشون و افکار و نگرششون تغییر کرده و اونها یه آدم دیگه شدن و تونستن علاوه بر اینکه روی برداشتن قدم‌های موثرشون تمرکز کنن بلکه برنداشتن قدم‌های اشتباه رو هم کم و کمتر کنن و این روند پیشرفت افراد موفق هست البته به صورت مستمر و پایدار. و من هم تازه وقتی دوباره وارد این مسیر شدم با خودم عهد بستم که سبک زندگی و افکار و نگرشم و حتی عملکردم هم در مورد لاغری با ذهن رو مستمر و پایدار تا آخر عمر انجام بدم که با این کار من دیگه آدم گذشته نخواهم بود و جسمم هم خود به خود چه بخوام چه نخوام متناسب میشه اینه روش درست لاغرشدن و لاغر موندن.

      برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید. ثبت امتیاز
      امتیاز: 0 از 0 رأی
      افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم
      امتیاز کاربر: 0
      دیدگاه فنی
      محتوای دیدگاه: 1,257 کلمه

      سلام به نام رب هدایتگر آنکه در همه حال هدایتگر ماست و مارو به این مسیر زیبا و راحت هدایت کرده چرا که خواستیم هدایت بشیم به سمت آسانی ها پس بر ما آسان کرد آسانی ها رو این خود ما هستیم که مسائل برای خودمون سخت و پیچیده و طاقت فرسا میکنیم درست مثل لاغر و متناسب شدن میشه با کنترل ورودی های ذهن با مدیریت نجوا های ذهن و مشاهده کردن آنها و پیدا کردن کدهای درست و غلط و جای گزاری کردن آنها لاغر شد متناسب شد قبلا فکر میکردم بین ذهن و جسم تفاوت هست دو چیز جدا از هم میدیدم فکر میکردم باید برای لاغری يه اجبار یه فشار از بیرون برای خودم قرار بدم سیستم پاداش و تنبیه اما وقتی نگاه کردم دیدم این طوری جواب نمیگیرم نمیشه هر وقت که خطا کردم خودم توبیخ و جریمه کنم و در عین حال هر وقت که کار درست تشویق حداقل من با این روش چیزی تا الان یادنگرفتم تنها وقتی یه عادت جدید در من ایجاد شده که دیدم چقدر میتوانه فایده برام داشته باشه و در ذهنم از اون طرف عکس اون کار دیدم این که مثلا وقتی کاری به موقع انجام دادم و چقدر احساس عالی داشتم و بارها و بارها این حس به خودم یادآور کردم و خودم تشویق به خاطر انجام اون کار و وقتی به تعویق انداختم کاری و به بهانه های مختلف چقدر شرایط برام سخت شد اما فقط نظاره کردم اون اشتباه و به اون اشتباه جوری نگاه کردم که احساس بدی نسبت بهش نداشته باشم به عنوان یک تجربه و به خودم یادآور کردم تمام اون وقت ها که کار به موقع انجام دادم و نتیجه عالی بود و کم کم دیدم چه جوری جسمم هم خواهان انجام دادن به موقع کارها بود دیدم هر وقت که اولش میخواستم تنبلی کنم ناخودآگاه رنج سهل انگاری برام زیاد میشد و از اون طرف لذت به موقع انجام دادن هم بسیار و همین طور که این اتفاقات در ذهنم رخ می‌داد من مشغول انجام کار میشدم . همانطور که افراد چاق نمی‌توانند با فشار وارد کردن به جسم لاغر باشند افراد لاغر هم با فشار آوردن به جسم نمی‌توانند چاق شوند چون جسم تنها نتیجه افکار خود ما هست و نشان دهنده افکار ما . ورودی های ما افکار مارو رقم میزنه افکارما نگرش ما رو رقم میزنه و نگرش ما رفتار مارو و رفتارهای ما عادت ها و در آخر سبک زندگیمون شکل میگیره . پس اولین قدم و تنها کاری که در ابتدای مسیر برای هر هدفی باید انجام بدم دادن ورودی درست به ذهنم تا مدیریت کنم افکارم را . پس نوشتن کامنت و خواندن کامنت ها و دیدن فایل ها باعث میشه من از دست افکارم یا نجواهای ذهن که توچاقی یا فلان چیز نخور چاق میشی یا گرسنه ای بدن چربی ذخیره میکنه یا تو نمی‌توانی در کل از دست تمان نجواهای منفی امثال این رها میشم و به آرامش میرسم و کم کم جاش با نجواها و افکار لاغری این که بدن استعداد لاغری داره و طبیعت بدنم متناسب شدن و مواد غذایی چاق کننده اصلا نداریم و علت چاقی جسمم به خاطر چاقی ذهنم و فرمول ها و الگو های غلط که نشون دادم پس با برداشتن فرمول غلط بدنم اتوماتیک وار به حالت پیش فرض یا حالت کارخانه برمیگرده به همین سادگی و تنها من باید ناظر باشم بر رفتارم مشاهده کنم و به دنبال علت آن رفتارباشم ببینم چه فکرو نگرشی پشت اون وجود داره و مخالف اون نگرش پیدا کنم تا برای ذهنم لاغری طبیعی و منطقی بشه . همین طور متوجه شدم من هرچی بیشتر با تمرکز بالاتر از قبل کامنت بنویسم و بخوانم و فایل رو بیشتر گوش کنم که همه این ها تمرین روزانه من هست و بسیار از آنچه که فکر میکنم مهم تر و ضروری تر هست من راحت تر و بهتر در مسیر لاغری حرکت میکنم یعنی همه چی برمیگرده به عملکرد من هر چی بیشتر ذهنم متناسب شده باشه در جسمم هم این نتایج هویدا میشه و بیشتر میبینم و از علائم اولیه آرامشی هست که موقع غذا خوردن پیدا میکنم و نگران چاق شدنم نیستم من قبلا از خودم بدم میومد اما حالا خودم دوست دارم . به جسمم احترام میزارم و تحسین میکنم جسمم به خاطر این که انقدر متعهد نسبت به طبیعت خودش نمیشه الگو و فرمان اشتباه بدم و انتظار داشته باشم جوری دیگه عمل کنه امکان پذیر نیست تا همین جا هم به مقداری که الگو ها و فشار غلط کنار گذاشتم در واقع موانع چاقی که همون فرمول های ذهنی بودن برداشتم تا همون جا جسمم کارش به بهترین شکل ممکن انجام داده . قبلا به مدت بیشتر از یک ماه به جسمم فشار می‌آوردم تا لاغر بشه با این فکر که اگه الان بر فرض ۲ کیلو در هفته  با یک ساعت ورزش در روز کم کردم اونم یه ورزش سبک حالا باید تعداد حرکات وتایم  ورزش بیشتر کنم تا نتیجه بگیرم یا مدت کوتاهی که پرهیز داشتم و رژیم گرفتم با خودم فکر میکردم الان که بر فرض نصف بشقاب غذا میخورم الان باید برای این که لاغر تر بشم یک چهارم غذا بخورم و خیلی چیز ها نخورم در واقع داشتم نیاز بدنم رو نادیده میگرفتم و به سمتی میرفتم که اصلا هیچی نخورم به خاطر همین مسیر ادامه پیدا نکرد چون بر خلاف نیاز بدنم رفتار میخواستم کنم و از طرفی در ذهنم غذا جایگاه بالا و ویژه اس داشت و من میخواستم مهم ترین چیز ازش بگیرم درست مثل بچه ای که اسباب بازی مورد علاقش ازش میگیری و میگی نه . خوب چه انتظار بی جایی از جسمم داشتم الان مهم ترین نتیجه برای من داشتن ذهنی آرام بدور از نگرانی برای چاق تر شدن باید حواسم باشه در طی این  مسیر نگرانی جدید مبنی بر این که نکنه بیش تر از نیازم نقطه سیری خوردم یا نکنه کم خوردم امروز زیادتر از قبل خوردم و…… ایجاد نکنیم . و با خیال راحت و با تمرکز تمرین هر جلسه که خیلی خیییییییلی مهم یعنی نوشتن و خواندن کامنت ها و دیدن فایل و فکر کردن به سوال مطرح شده در فایل انجام بدیم . قدم قدم باید افکار و نگرش اشتباه شناسایی کنم و اونها رو اصلاح کنم که این فرایند در این مسیر که باشم و تمرین ها رو انجام بدم ناخودآگاه اتفاق میافته . باید به یاد داشته باشم این جا مسئله زمان مطرح نیست این که یه نفر چند ساله در سایت پس باید نتیجه بهتری از منی که تازه در این مسیر هستم گرفته باشه نیست یا چرا فلانی با این که مدت عضویتش بیشتر و امثال این تغییر چندانی نکرده پس من که تازه اومدم که دیگه هیچی یا وای باید این همه مدت کارکنم تا به یه ذره نتیجه برسم اصلا به هیچ وجه این طوری نیست چون من نمی دونم اون فرد به چه نسبت متعهد بوده و گفته ها رو باور کرده ووچه باور هایی از قبل داشته و داره نتایج هر فردی به عملکرد و تعهد خودش در این مسیر برمیگرده همین بس . پس نتایج کوچیکی رو که میبینی در خودت تحسین کن و بدون این کار بسیار مهم چون به خودت نشان میدی من دارم تلاشت میبینم و انگیزه میده برای ادامه مسیر به خودت مریم بهت افتخار میکنم که گام یازدهم برداشتی با تعهد کامل و این طوری داری وقت میزاری و تمرین ها رو امروز بهتر از دیروز انجام دادی و نشانه های رب دنبال میکنی دوست دارم بهترینم در این لحظه.

      در پناه رب العالمین ذهنی متناسب تر از اکنون داشته باشید .                           به امید خدا .

      برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید. ثبت امتیاز
      امتیاز: 0 از 0 رأی
      افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم
      آواتار عاطفه ♥ عادله
      1401/10/17 17:56
      مدت عضویت: 815 روز
      امتیاز کاربر: 5896 سطح ۳: کاربر پیشرفته
      دیدگاه فنی
      محتوای دیدگاه: 692 کلمه

      بنام الله ،رب، فرمانروا و مالک دنیا

      خداوند بزرگ و بی‌همتا رو برای هدایت شدن به  این فایل بینهایت ارزشمند شکرگزار و سپاسگزارم

      استاد عزیزم سپاسگزارم مثل همیشه عالی بود عالی 

      دوستان عزیز و همراهم سلام و عرض ادب

      چقدر جهانی که توش زندگی می‌کنیم شگفت انگیز

      دیروز از یک استاد عزیزی دقیقا یک فایلی در مورد رسیدن به خواسته ها گوش کردم،، ایشون در زمینه موفقیت فعال هستن، من یه مقدار متوجه منظورشون شده بودم و برای این که کامل متوجه منظورشون شم امروز وارد سایتشون شدم و هر چقدر دنبال اون فایل گشتم نتونستم پیداش کنم،، کلی گشتم چون خیلی اون فایل برام مهم بود، انگار کلید گنج برام… به خودم گفتم برو یه فایل جدید گوش کن از استاد عطارروشن( سایت تناسب فکری سایتی که همیشه من هستم و هر فرصتی پیدا شه من تو این سایتم چون مطمئنم خدا هدایتم کرده که اینجا باشم و حالم خوب شه) چون دارم به ترتیب فایلارو گوش می‌کنم امروز نوبت شنیدن این فایل بود، و خدا شاهد دقیقا همون موضوع اما به شیوه ای که کاملا درک کنم رو شنیدم.. استاد هزاران بار ازتون سپاسگزارم.. این فایل مثالش در مورد چاقی اما در تمام جنبه های زندگی حقیقت محضِ. همیشه موفقیت دیگران رو میدیدم و میگفتم که عادله تو الان ۳۳ سالته و داری دیر شروع میکنی ،، همه رسیدن تموم شده.. در صورتیکه من تو مسیر بودم اما داشتم درجا میزدم و نگرش و باورهای درستی نداشتم..من در مورد همین سایت بی‌نظیر حرف میزنم خوب یادمه در اوایل ۲ یا ۳ هزارتا ودیوها دیده میشدن، ولی الان ۲۰ هزارتا و بیشتر بیننده  داره .. چرا؟؟ چون همیشه استاد به فکر بهتر کردن سایتِ، همیشه آپشن های جدید و راحت به سایت اضافه میشه، همیشه جواب هر سوالی داده میشه، کامنتها خونده میشه، امتیاز داده میشه،، اینها حاصل چندین سال تلاش شبانه روزی استاد بوده و واقعا لذت میبرم..‌ هر موفقیتی مستلزم استمرار.. هر خواسته ای در مسیر و در طول زمان شکل میگیره و بزرگ و بزرگتر میشه.. یک استادی داشتیم ایشون پروفسور ریاضی بودن و ازشون پرسیده بودیم استاد کی درس تموم میشه و ایشون رو خدا رحمتشون کنه میگفتن مگه انتهایی داره؟؟ شما در هر مرحله پخته تر میشین، خواسته جدیدتون شکل میگیره و دریچه جدیدی از علوم مربوطه یاد گرفته خواهد شد.. من فکر میکردم که آرزو یا خواسته رو به خدا میگیم و بعدش خدا اگه صلاح دونست اون موضوع انجام میشه.. خیر، چنین چیزی نیست.. مثلا من عاشق رشته شهرسازی ام و دلم میخواد یه شهرساز شم،، اینطور نیست که اگر خدا صلاح بدونه من دکتری قبول شم و تموم… خیر تازه اول کارِ، در مسیرِ که پروردگار الهامات و نشانه هارو میفرسته،، برای یک شهرساز موفق شدن فقط داشتن دکتری که کافی نیست قطعا بهره گیری از علوم دیگه ،،، و یادگیری خیلی از دانش ها و آزمون و خطا ها کردن لازم و این کارهارو در یک مقطع چند ماهه و یک ساله یا دو ساله نمیشه انجام داد.. چون اصن خیلی چیزا در طول مسیر فهمیده میشه،، یسری نیازها در طول مسیر احساس میشه که باید برای رفع اونها تجربه داشت، من چجوری در چند ماه تجربه یک کسی که ۱۰ ساله داره تحقیق میکنه رو داشته باشم؟؟؟ این راه ابدیِ،، اصن تو این راهِ که شادی و موفقیت میسر میشه..‌  من تو این ۲۰ سالی که چاق بودم برای لاغر شدن حداقل ۱۰۰ بار اقدام کردم، اما چون مقطعی بودن سریع به وزن اولیه برمیگشتم، چون فکر میکردم حالا که لاغر شدم دیگه بعدش میتونم مثل گذشته باشم ، بخور و بخور…

      در سایت تناسب فکری هم باشی اگر باورهای رو تغییر ندی و نگرشت مثل گذشته باشه هم نمیشه متناسب شد.

      پس ابتدا باید علاقه داشته باشی، مسیر درست رسیدن به هدف رو پیدا کنی و نگرش و باورها و طرز تفکر رو باید عوض کنیم.. که اگر مسیر درست باشه با شادی با خوشحالی با لذت تمام مسیر رو دنبال میکنیم.. من که هر فرصتی پیدا کنم تو سایتم چون حالم خوبه.. ار نشانه هایی که میتونیم بفهمیم مسیر درست ،، حال خوب… چون این سایت حالمو خوب میکنه پس مسیرم درست و حتما این حال خوب آگاهی های خوبی دریافت میکنه که شادِ…

      استاد بینهایت سپاسگزارم یکی از مهم ترین مساله های زندگیم حل شد… سپاسگزارم

      عادله.

      برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید. ثبت امتیاز
      امتیاز: 5 از 1 رأی
      افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم
      آواتار مریم
      1401/10/08 10:18
      مدت عضویت: 532 روز
      امتیاز کاربر: 4810 سطح ۴: هنرجوی مبتدی
      دیدگاه فنی
      محتوای دیدگاه: 400 کلمه

                          “به نام پروردگار بی همتا”

      با سلام به همگی؛

      گام یازدهم:آرزوی لاغری را بر آورده کنید؛

      به لطف خدا امروز پنج شنبه ۸ دی ۱۴۰۱ توانستم گام یازدهم را بر دارم.در طول این سالها که چاق بوده ام همیشه بزرگترین آرزوی من لاغری و تناسب اندام بوده است.تلاش های زیادی برای رسیدن به این آرزو انجام داده ام مانند: گرفتن انواع رژیم،خوردن انواع دمنوش،ورزش کردن،خوردن قرص گیاهی  و … که همه به صورت مقطعی اثر داشته اند و به محض ترک آنها باز چاق می شدم و در واقع همه ی آنها بی فایده بودند.با این وجود باز من همچنان در آرزوی لاغری و متناسب شدن روزگار را می گذراندم،چرا؟! پاسخ این سوال با کمی فکر کردن،راحت است چون حالت طبیعی بدن به صورت پیش فرض لاغری و تناسب است و من همیشه درگیر حالت فعلی به وجود آمده توسط باورها و نگرش های غلط خودم و حالت پیش فرض و خدادادی بدنم بوده ام و نتوانسته ام بین ذهن و جسم خودم تعادل و هماهنگی ایجاد کنم و در نتیجه هر کاری که برای کاهش وزن انجام می دادم غلط و بی نتیجه بوده است چون با این کارها تنها به جسم خودم فشار وارد می کرده ام و خود را ضعیف و ناتوان می کردم،در حالی که باید باور،نگرش و عملکردم را از چاقی تغییر میدادم و به باور و نگرش و عملکرد لاغری روی می آوردم.با آشنایی من با روش لاغری با ذهن، من خیلی خوب به این درک رسیده ام که ما باید برای تحقق هر آرزویی به خصوص لاغری، قدرت ذهن خود را دست کم نگیریم و ذهن خود را با آموزش صحیح به آن، در راستای برآورده شدن آن خواسته و آرزو قرار دهیم.البته برای برآورده شدن آرزو باید در راه تحقق و رسیدن به آن استمرار و پایداری داشته باشیم کاری که ما با روش های بیهوده و گذرا کاملا در جهت عکس آن عملی را  انجام میدهیم و انتظار نتیجه ی شگرف و همیشگی داریم!!!پس به این نتیجه رسیدم که‌ من برای رسیدن به آرزوی لاغری و تناسب اندام باید علاوه بر تغییر نگرش و باور،عملکرد و رفتارم از چاقی به لاغری حتما باید در راه و مسیر خودم استمرار و پایداری را نیز همیشه داشته باشم تا بتوانم به خواسته ی دیرینه ی خود برسم.به امید حق  و تلاش و استمرار و آموزش صحیح ،انشاالله آرزویم تحقق پیدا می کند،همچنین شما تناسب فکری های عزیز.

      برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید. ثبت امتیاز
      امتیاز: 0 از 0 رأی
      افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم
      آواتار طاهره فروغی
      1401/09/01 19:48
      مدت عضویت: 1007 روز
      امتیاز کاربر: 35557 سطح ۶: هنرجوی پیشرفته
      دیدگاه فنی
      محتوای دیدگاه: 428 کلمه

      سلام خدای مهربون 

      خدایا شکرت که در این مسیر به ارزوهام نزدیک شدم و تا حدی رسیدم 

      سلام استاد عزیز و دوستان خوبم 

      من همیشه از وقتی با عملی شدن باورهای اشتباهم چاق شدم ارزوی دوباره لاغری و حتی لاغر تر از گذشته رو داشتم  وفتی افراد لاغر رو میدیدم بهشون حسادت میکردم چون لا خیال راحت میخوردن و هیچ استرسی برای چاقی نداشتن 

      منم مثل استاد فکر میکردم باید اررو کنم و صبر کنم تا اگه خدا صلاح بدونه برام براورده کنه و وفتی به ارزوم نمیرسیدم میگفتم من حتما بنده بدز نیستم و براز همین ارزش این ارزو رو ندارم 

      در مورد بقیه موارد و ارزوهان حز افرادی  بودم که فقط ارزو میکردم و منتظر بر اورده شدن ولی در مورد چاقی همش در تلاش بودم که به ارزوم که لاغری بود برسم من اون موقع که چاق شدم نمیدونستم رژیم چیه و با مریض شدن مادرم فهمیدم ولی همش نمیتونستم اون مواد رو تهیه کنم خب یه مدت با خودم گفتم تا کی باید اینو رعایت کنم و وقتی کم خوردن و روزه گرفتن رو استفاده کردم خب تا کی میتونستم مراعات کنم من به سمت چاقی میرفتم با ترس از غذا و ترس از چاقی و استرسی که در اثر این ترس داشتم  من افکارم و باورهام و عملکردم به سمت چاقی بود و تلاشم برای لاغری و ابن پایدار نبود 

      خوردن دمنوش ها از تلاشهای دیگم بود و استفاده از وسایل ورزشی و خوردن قرصهای لاغری همه از تلاشهای من بود و ولی همه با باورهام همسو نبود  و نمیتونستم به ارزوم برسم 

      در این دوره باورهای درستو جایگزین باورهای اشتباه کردم و دارم بهسمت لاغری میرم 

      وفتی باورهام درست میشه عملکرد و رفتارم درست میشه و در نهایت جسمم تغییر کرده

      من در ابن دوره غیر از تغییر جسمم دارم به تغییر افکارم در بقیه موارد زندگیم رسیدم 

      من در این دوره به ارامش رسیدم  هر روز یک گام به سمت لاغری بر میدارم و هر روز یک گام درست برمیدارم و گامهای اشتباهم کم شده

      رفتارهای اشتباهم کم شده از خوردن نمیترسم و غذا خوردن به اندازه نیازم و فقط برای  ایجاد انرژی در وجودم میدونم 

      من میدونم برای خوشبختی باید تغییر کنم و وقتی افکار و باورهام تغییر کنه کل زندگیم تغییر میکنم 

      من منتظر تغییر دیگران نمیمونم تا شرایط من تغییر کنه و وقتی ارزو میکنم میدونم که بهش میرسم 

      خداوندا در رسیدن به ارزوهام کمکم کن و ایندفه جور دیگه ای ارزو میکنم نمیشینم و هر روز انتظار رسیدن به ارزومو داشته باشم 

      من از راه درست تلاش میکنم که به ارزوم برسم 

      و میدونم برای نتیجه پایدار باید افکار و رفتارن تغییر کنه

      خداوندا در این مسیر هدایت و حمایتم کن 

      در پناه خدا باشید 

      برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید. ثبت امتیاز
      امتیاز: 0 از 0 رأی
      افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم
      امتیاز کاربر: 17390 سطح ۶: هنرجوی پیشرفته
      دیدگاه فنی
      محتوای دیدگاه: 284 کلمه

      باسلام و درود 

      اين فایل هم خیلی عالی بود چقدر خوشحالم  و خدارو شکر میکنم که با سایت شما آشنا شدم. چقدر خوب تمام نکات مهم و حیاتی که در این مسیر قرار دارد رو برامون مطرح میکنید بعضی از این مطالب رو شاید ما هم میدونیم ولی شما تونستید این مفاهیم رو باز کنید وتشریح کنيد که این کار در درک افراد تاثیر گذار است..

      این که باید ما برای رسیدن به هر هدفی همیشه در مسیر باشیم و برای رسید به آن سماجت کنیم این کلمه سماجت در یه جایی من خوندم و حس دنبال کردن هدف برام واضح تر شدکه برای رسیدن به آرزوها نه تنها باید پیگیر باشیم بلکه باید سماجت کنیم و هرچقدر هم تلاش کردیم ناامید نشیم و ادامه بدیم .

      ومن تا حالا دقیقا و هميشه اين اشتباه رو میکردم که تا یه مدتی فلان رفتا و رژیم رو داشته‌ باشم وقتی به هدف رسیدم دوباره برگردم به همون رفتار های قبل

      مثل اینکه من میخواستم به یک شهر بخصوصی برسم ولی ولی میگفتم اون شهر رو دوست دارم ولی مسیرش رو خوشم نمیاد و مسیر مخالف رو میرفتم و معلومه که به شهر هدف نمیرسیدم.

      من برای اینکه توی مسیر باشم سعی کردم افکار اضافه رو از ذهنم بیرون کنم تا ذهنم مجال فکر کردن و تمرین کردن مسیر. لاغری رو داشته باشه و حتی روزانه تماس تلفن‌هایی که با دوستان و اقوام داشتم و همیشه پیگیر بودم که چه خبر؟  ودوست داشتم بفهمم اطرافیانم چکار می‌کنند وتلاش میکردم از همه چیز خبر داشته باشم رو کنار گذاشتم و تمرکزم روی هدفم هست و خوشبختانه احساس آرامش زیادی رو هم دارم

      با سپاس فراوان از شما استاد گرامی که با تلاش راه زندگی رو پیدا کردید و ما رو هم راهنمایی میکنید🌺🌺🌺

      برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید. ثبت امتیاز
      امتیاز: 0 از 0 رأی
      افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم
      امتیاز کاربر: 0
      دیدگاه فنی
      محتوای دیدگاه: 698 کلمه

      سلام خسته نباشید استاد عطار روشن گرامی و دوستان هم مسیر.

      این گام هم مثل ده گام قبلی واقعاً لذت بخش بود و هر روز بیشتر به این باور میرسم که همه کسانی که رویای لاغر شدن دارن به این سایت هدایت نمیشن و ما چقدر خوش شانس هستیم که الان اینقدر نسبت به درون خودمون آگاه شدیم دست به نوشتن پیدا کردیم جرات میکنیم و اشتباهاتمون رو بیان میکنیم و شاید هیچکدوم از کسانی که تازه وارد سایت شدن تو این مدت ده گام وزن و سایز کم نکرده باشن اما یاد گرفتن که لاغری معجزه نیست که یک چشم برهم زدن یا یک دوره کوچیک به تناسب برسی لاغر شدن یاد گرفتنی هست با انجام تمرینات و گوش دادن به ویس ها و دیدن فایل ها و چهره خندان و پر انرژی شما در همه فایلهای تصویری به شخصه من یکی رو هر روز مشتاق تر میکنه که منظم بدون اینکه عجله کنم هر روز یک گام بردارم و اگه یک روز نتونستم انجام بدم شب قبل خواب هر جوری شده باید این گام انجام بدم بعد بخوابم انگار این حس رو دارم که فردای اون روز امتحان دارم باید بهترین نمره رو بگیرم پس با دقت گوش میدم و یادداشت برداری میکنم از نکات کلیدی  چیزی که دیروز خیلی خوشحالم کرد و اشتیاقم بیشتر شد تا آخر مسیر 100 گام برم و می‌دونم که رویای لاغری من به حقیقت منجر میشه محکم تر شد این بود که دیروز من رفتم حمام دوش گرفتم و وقتی اومدم لباس زیرم رو بپوشم دیدم یک درجه گشاد تر شده و درجه آخر قفل لباسم راحت بسته شد این همون لباسی بود که هفته قبل با رابط بسته بودم به درجه آخر و خیلی حس خوبی بهم داد و عصرش همسرم میخواست فوتبال بیینه گفت تخمه میخرم بخوریم گفتم بخر وقتی نشستیم پای تماشا فوتبال و نگاه کردن متوجه شدم برعکس تمام این سال ها که دیوونه تخمه خوردن بودم نتونستم پا ب پای همسرم تخمه بشکنم و با ولع بخورم شاید یک مشت هم نتونسم بخورم از این پاکت پر از تخمه انگار یه چیزی درونم میگفت مزه اش رو چشیدی بسه چقدر دیگه میخوای بخوری بدون اینکه خودم بخوام کشیدم کنار همسرم با تعجب گفت تخمه هستا مورد علاقت گفتم خوردم دیگه میلی ندارم و اینکه شب سالاد ماکارونی درست کردم و داخل یه ظرف بزرگ آوردم گذاشتم تو سفره دوتا بشقاب میوه خوری هم آوردم تا همسرم کل ظرف رو جلوش نذاره و اینو بگم همسرم اندام متناسبی داره تا همسرم اومد بشقاب سوم رو بخوره اونم با ولع زیاد که چقدر خوشمزه هست و فلان من اینقدر آروم با لذت خورده بودم که متوجه نشدم هنوز نتونستم همون بشقاب اولی رو تموم کنم و استاد باور کنید خودم تونستم با ذهنم ارتباط بگیرم اخرای بشقابم بود که همش نگاهم به ظرف بزرگ سالاد بگو و انگار یه چیزی درونم میگفت بخور یکمی دیگه هنوز که سیر نشدی خودتو گول نزن یه لحظه چنگالم رو کنار گذاشتم و یه مکثی کردم حس سیری کردم و اون آخرین لقمه ته بشقابم رو دیگه نتونستم با میل بخورم خودم تعجب کرده بودم باورم نمیشد حس سیری رو فهمیدم یعنی چی اونم با وجود کم خوردن تا نیم ساعت همش تو فکر بودم همسرم می‌گفت چته ساکتی گفتم این چند روز همش فکر میکردم به خودم تلقین میکنم اما امشب پیغام سیری رو از مغزم گرفتم یکمی برام عجیب بود تا به یکی از فایل های اول مراجعه کردم و آروم شدم که ما با یاد گیری لاغری اونم با صبر و بدون عجله تغییرات رو اول در افکارمون بعد در رفتارمون متوجه میشیم و چقدر خوشحالم که اینقدر خوب دارم پیش میرم و دیگه توجهی به کم شدن وزن و سایز نمیکنم و این گفته شما خیلی زیباست که در همه حرفاتون به این نکته توجه دارید که ما برای چاق شدن هیچ رنجی نکشیدیم و راحت چاق شدیم باید از همون مسیر برگردیم خیلی راحت لاغر بشیم و این حرف شما که لاغر شدن آسان ترین کار دنیاست روزی به همه انهایی که برای تحقق رویای خود بی وقفه تلاش میکنن در این مسیر ثابت بشه و همچنین به خودم و لذت ببریم و خدا رو شاکر باشیم و برای شما آرزوی سلامتی دارم پیروز و مانا باشید.

      برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید. ثبت امتیاز
      امتیاز: 30 از 7 رأی
      افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم
      آواتار فروغ ریاحی
      1401/05/25 16:01
      مدت عضویت: 1645 روز
      امتیاز کاربر: 27891 سطح ۶: هنرجوی پیشرفته
      دیدگاه فنی
      محتوای دیدگاه: 1,411 کلمه

      سلام بر استاد گرامی و دوستان عزیزم 

      من چند سالی هست در مسیر هستم و با عشق موضوعات لاغری با ذهن رو دنبال میکنم چون همیشه خواسته ی  من لاغری بوده و به دنبال راهی برای رسیدن به اون برای همیشه بودم و  حالا که در مسیر درست هستم و راهش رو پیدا کردم می‌خوام تا زنده هستم در مسیر بمونم و به آسانی و با راحتی و با عشق به هدفم برسم .

      من درگذشته بارها از راه رژیم و ورزش اقدام به لاغری میکردم و لاغر هم میشدم اما دوباره به محض رها کردن من چاقی رو حتی بیشتر از قبل و با سرعت بیشتری درجسمم  تجربه میکردم  و من فکر میکردم تنها راه لاغر شدن همیشه برای من  در رژیم و ورزش بودن هست و اگر من غذای عادی و معمولی سفره رو بخورم طبیعی که چاق بشم اگر ورزش  نکنم و فعالیتی نداشته باشم طبیعی که چاق بشم و فکر میکردم بدن من اینطوره و با متناسب ها  فرق داره  همیشه باید در رژیم و ورزش باشم. تا لاغر باشم و همین  اواخر رژیمم که پنج سال  پی در پی من در محدودیت همیشگی  بودم باعث  شده بود من فکر کنم چرا بعضیا هرچی بخوان هر خوراکی  بخوان میخورن و لاغرن  اما من اگر همون خوراکی رو بخورم چاق میشم و در همین افکار بودم که به این راه  لاغری با ذهن هدایت شدم .

      من در  اوایل ازدواجم اینقدر آرام چاق شدم که خودم هم متوجه نمی‌شدم  در مسیر چاقی هستم تا از روی لباسهام متوجه شدم که انگار من  خیلی تپل تر شدم و سایزم  تغییر کرده و دیگه نمیتونم لباس دلخواهم رو بپوشم اما  بر عکس این اواخر  رژیمم اینقدر به وزنم حساس‌شده بودم و هر هفته خودم رو وزن میکردم که متوجه بالا رفتن وزنم در هر ماه بودم در واقع چون من  به اون اضافه وزن واکنش نشون میدادم و ذهنم هم متوجه نمیشد من بدم میاد به خاطر توجهی که به اون میکردم وناراحتی میکردم ذهنم  وزن من رو بالا می‌برد  .در واقع داشتم چاقی  بیشتر رو جذب میکردم .

      من کسی هستم که  در گذشته  با چاقی زندگی  کردم و اون چاقی رو با تمام وجودم  لمس کردم  و با مسایل و مشکلاتش  کاملا آشنا هستم که چاقی  چقدر باعث درد و رنج و  ناراحتی و بی اعتماد به نفسی و  بد لباسی و محدودیت وکمر درد و زانو درد و و بیماری و روابط بد و حال بد و افسردگی و چهره ی نازیبا وچهره ای مسن تر و محدودیت در خوردن  وخریدن  و فعالیت کردن  و… در من شده بود در واقع ذهن من درگذشته روی چاق شدن برنامه ریزی شده بود و ذهن من چاق شدن رو یادگرفته بود و این اتفاق ناخواسته در من به وجود اومده بود چون من در گذشته  ناخواسته پیگیر  چاق شدن از اطرافیانم بودم  .

      من هر چقدر میخواستم در گذشته با کم خوردن خودم رو لاغر کنم فایده نداشت چون ذهنم هنوز پرازفرمولهای چاقی بود و من هر چقدر رژیم میگرفتم فایده نداشت  چون ته دلم دوست داشتم مثل گذشته بخورم زیاد بخورم ازخوراکیهای دلخواهم بخورم و این جنگ و جدال بین من و ذهنم زیاد دوام نداشت و من در نهایت از خودم   شکست می‌خوردم و به رفتارها و عادتهای چاق کننده ی  قبلا برمیگشتم و من بارها این حالت و تجربه کردم و اما حالا آگاهم اگر می‌خوام لاغر بشم باید لاغر شدن رو یاد بگیرم و ذهن من پر از فرمول های لاغری بشه و به فشار  وارد کردن به جسمم و محدودیت داشتن  نیست و من از وقتی در مسیرم تونستم با همین روش کلی ریزش سایز وجسم داشته باشم پس به خودم میگم اگر من تا الان  لاغری رو یادکرفتم و کلی تجربه ی لاغری دارم  پس دوباره هم با در مسبر بودن   میتونم لاغری بیشتری رو تجربه کنم من البته با فیلم در آوردن و به ظاهر در مسیربودن  تغییر  نمیکنم من باید از درون احساس تناسب کنم  من باید اعمال و رفتارم و عادتهام و باورهام تغییر کنه تا جسم من  هم تغییر کنه  پس من دارم ذهنم رو تغییر میدم تا بدون زجر و سختی و ناراحتی لاغر بشم و من  خیلی راحت وخود به خود و  ناخودآگاه دارم  لاغری بیشتر  رو‌ تجربه میکنم  .و  دیگه من مثل گذشته رفتارهای نادرست و ناهماهنگ با خواستم ندارم اگر هم دارم خیلی کمتر شدن دیگه زیاد خبری ازاون پر خوری ها و اسیر مواد غذایی بودن درمن نیست که هر وقت در گذشته  من  انحام میدادمرتا مدتها  بعدش    ناراحت میشدم که چرا اینطور رفتار کردم .چون ذهنم رو آموزش دادم و بهش گفتم رفتارهای درست و هماهنگ باعث میشن من به هدفم برسم و چه لذتهای برای من داره و من بارها  به خودم گفتم به اندازه خوردن باعث رسیدن به خواسته و حال خوب و تناسب اندام و سلامتی و سبکی و آزادی و آرامش و خوشتیپی و اعتماد به نفس  و روابط عالی و  …. میشه و من با بودن در این مسیر  به ذهنم یاد دادم  اصبلا  سیری و گرسنگی چی هستن و تعریف‌های من از این دو پیغام تغییر کرده چقدر راحت تر. متوجه میشم کی سیر هستم و کی گرسنه و بسیار درست تر پاسخ این دو. پیغام در بدنم رو میدم و اصلا دیگه الان ذهن من طوری شده که ازپر خوری وزیادخوردن متنفر شده و اگردر  زمانی  ویا مکانی. به این حالت برسم از رفتار خودم بدم میاد وخودم رو تنبیه میکنم و اگر به اون اندازه نیازم بخورم خوشحالم و شادم که درست رفتار کردم و سیرم چون تعریف ها در ذهن من تغییر کرده و من دارم آموزش میبینم و من دوست دارم بازم آگاهی هام بیشتر بشه و بازم درست تر رفتار کنم و درست تر فکر کنم  تا نتیجه ی رویایی خودم رو بگیرم .

      من عاشق این سبک و روش هستم چون به مرور هرچقدر بیشتر بگذره من بیشتر مشتاق بودن در این مسیر میشم شاید باورتون نشه استاد ولی  ازوقتی در مسیرم اینقدر با ذوق و شوق فایل گوش دادم و نوشتم که اصلا کاری به زمان فعالیتم در سایت نداشتم اما چند وقت پیش بود یه فایلی از شما گوش دادم که خواستم در نوشتم  بگم از سال چند در مسیر هستم و برای یه لحظه به خودم اومدم و متوجه شدم من آبان امسال سه سالم پر میشه که در این راه هستم و بسیار شگفت زده شدم یعنی من این همه مدت هست درمسبرم و متوجه گذر زمان نشدم و اتفاقا از همون روز نجواهای منفی هم اومد سراغم که ببین بچه های شگفتی ساز  با چند ماه بودن در مسیر چه نتایج بزرگی میگیرن و بعد تو بعد این همه مدت هنوز میخوای چند کیلو ناقابل کم کنی و نشده و یا اگر شده جزیی بوده و  همین نجواها میخواستن من رو ازهدفم دور کنن اما من مچ منفی باف  رو گرفتم و نزاشتم که لیزبخورم و ناامید بشم و بازم با حال خوب دارم ادامه میدم و اتفاقا چقدر راضیم که اومدم  بازم دوره ی صد گام رو تکرار کنم چون من کلی بهتر  رفتار و فکر میکنم و این دوره های استاد کاری با من کردن که من سالها آرزوی داشتن این چنین شخصیتی داشتم اما نمیشد و واقعا تلاش فیزیکی میکردم اما فایده نداشت من هی حریص تر میشدم و من هی گرسنه ترمیشدم و بقیه ی  جنبه های زندگیم رو همین چاقی داشت تحت فشار میزاشت .چون ذهنم چاقی رو آموزش‌دیده بود و همیشه به دنبال بیشتر کردن  وزن من بود و اون کاری به تصمیم های من نداشت که می‌خوام من لاغر کنم و اما حالا همین ذهن من داره لاغری رو بیشتر و بیشتر یادمی گیره و من رو به سمت خواستم هدایت می‌کنه  پس من آگاهم هیچ کس با تلاشهای بیهوده مثل ورزش  ورژیم و…  به لاغری  نمیرسه یا اگر برسه هم نمیتونه نتیجه رو برای خودش نگه داره باوجود سختی تمام راه که برای فرد داره اما نتیجه ماندگار نیست .

      اما من فروغ به خودم تعهد میدم با بودن در این مسیر و تبدیل کردن اون  به سبک زندگیم من لاغری زیبا و راحت برای خودم به وجود بیارم  من تعهد میدم لاغری رو آموزش ببینم  و ذهنم رو تغییر بدم من تعهد میدم با آموزش صحیح داشتن یه جسم لاغر  برای خودم رقم بزنم .

      من با رسیدن به لاغری دلخواهم زندگیم لذت بخش تر راحت تر و رویایی تر و سالم تر و دلخواه ترم میشه و من مطمعنم با بودن در مسیر  هر سال از سال قبل زندگیم و جسمم زیباتر و عالی تر میشه  پس نگاهم رو از همه چیز و همه کس برمیدارم و به خودم قول میدم خودم زندگی وجسمم رو اینطور که دوست دارم  می‌سازم .

      برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید. ثبت امتیاز
      امتیاز: 15 از 3 رأی
      افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم
      آواتار Labkhande zemestan
      1401/04/05 09:42
      مدت عضویت: 1238 روز
      امتیاز کاربر: 11372 سطح ۴: هنرجوی مبتدی
      دیدگاه فنی
      محتوای دیدگاه: 1,224 کلمه

      سلام خدمت عزیزان 

      رویای لاغری 

      ب جرات میتونم بگم من حتی قبل از چاق شدن هم رویای لاغری داشتم ،چطور؟؟وقتی فک میکنم ک من از کی رویای لاغری در ذهنم افتاد یاد روزهایی میوفتم ک یه دختر متناسب و زیبا بودم ولی بخاطر حرفای اطرافیان و شباهت دادن من ب خونواده مادری ک همه چاق بودن ترس چاقی در دل من افتاده بود و داشتم چاقی نداشته ی جسمم رو باور میکردم بس لاغری و لاغر بودن در اینده رویای من شده بود،من جسم متناسب خودمو چاق میدیدم و همون هم ب مرور برام اتفاق افتاد وجهان منو ب تصویر کشید و من چاق و چاق تر شدم ،درست مثل مامانم مث مامان بززگم مث خاله هام دقیق همون مدلی مثل اونا چاق شدم چون من اموزش چاقی میدیدم و بدون اینکه تلاشی بکنم ب چاقی میرسیدم ، ولی بی نهایت رویای لاغری داشتم و مثل مادرم چاقی رو برای جسم خودم قابل قبول نمیدونستم، و تلاش چ تلاش برای رویای لاغری رژیم های متفاوت رو انجام میدادم و اوایل لاغر هم میشدم حتی خیلی لاغر و متناسب ولی بعد مدتی برمیگشتم ب وزن سابق و حتی بیشتر و ب مرور روش های مختلف وداروها …. کلا هر لحظه از زندگی من خلاصه میشد ب اینکه دنبال روش و وسیله وچیزی برای لاغری باشم وانصافا هم هر روشی ک پیدا میکردم با وجود سختیاش تلاشمو میکردم ،ولی ای دل غافل ک ایراد کار جای دیگه اس، ذهن من با من هماهنگ نبود ،من فشار ب جسم میاوردم و تاحدودی موفق هم میشدم ولی ذهن من چیز دیگه ای یاد گرفته بود وحتی تنظیماتش چیز دیگه ای بود، هفته قبل ب دلایلی نشد ک برای این فایل دیدگاه بنویسم و گام هامو ب جلو بردارم ولی هر وق ک وق میکردم همین فایلو باز گوش میدادم دیروز ک داشتم برای بار چندم گوش میدادم ی جایی از فایل چراغی روشن کرد تو ذهن من ک ای وای بر من ، من هر بار از هر روشی تصمیم میگرفتم ک لاغر کنم فقط ب این فکر میکردم ک مثلا الان وزن من ۸۰ کیلوعه و من ده کیلو میخوام کم کنم ،یعنی اون وزن ۸۰ رو برا خودم میدونستم ،یعنی من خودمو روی ۸۰تنظیم کرده بودم و الان تصمیم داشتم ده تاشو کم‌کنم حالا برای چ مدتی ؟؟؟خب اینم توی ذهنم ثبت شده بود ک مدت زیادی نمیمونی و برمیگردی ،و با هر بار وزن کم کردن وبرگشتن ب قبل این برای من باورش قوی شده بود ،وانتظار منم برگشت ب همون وزن قبل بود،

      دیروز فهمیدم من هیچوق موقع لاغری خودمو برای وزن کم تنظیم نکردم ذهنمو آماده وزن کم نکردم، درسته ک راه های من برای وزن کم کردن درست نبود ووقتی خیلی اسون چاق شدم نمیتونم با زجر دادن جسم لاغر بشم ،یاد کرفتم چاقیوو بایدلاغری رو هم اموزش ببینم و تکرار کنم ویاد بگیرم ،من یادگرفتم ک منم باید مثل مامانم تو فلان وزن وسایز باید باشم و ذهنم همون هارو برام تنظیم کرده وهر چقد ک من فشار میاوردم ولاغر میشدم خیلی اسون باز برمیگشتم ب همون تنظیمات،و الان فهمیدم ک اگه بخوام ب سایز و وزنی ک می‌خوام برسم باید تنظیمات رو درست کنم، اینجا داخل پرانتز بگم ک من این مدت بیشتر از ی سال ک با این سایتم خب خیلی وزن و سایز کم کردم ولی از ی جایی ب بعد دیگه نتونستم و الان متوجه شدم ک گیر کارم کجاست،من سالها باور کردم ک استخوان بندیت وقتی دشته نمیتونی خیلی لاغرتر بشی و بهت نمیاد واصلا مگه استخوان اب میشه واون سایز برا استخونه و رو استخونام باید ی پره گوشت باشه و کلی از این باورها منو ناخوداگاه تنظیم کرده رو سایزی ک دیگع بیشتر از اون نتونم بیام، من حتی قبل عید سایزم پایین تر اومدن بود و لباس های سایز ۳۸برام ازاد میشد ولی اصلا متوجه نشدم ک کی دوباره لباس های ۳۸ برام فیت و کیپ و اندازم شد وهمش میگفتم خب من ک ادامه میدم من ک‌متوقف نیستم واصلا غیر ممکنه ذهن رو‌اموزش بدی و باز نشه،من ک باور کردم لاغر شدن طبیعت بدن منه بس گیر کارم کجاست،گیر کارم همون ترموستات ذهنم بوده ،بله درسته من در ظاهر سایز ۳۶و‌ حتی پایین تر روبرای خودم دوست داشتم ومیخواستم بهش برسم ولی ی اموزش هایی وباورهایی خلاف این در ذهن ناخواگاه من لونه کرده بود و ترس از لاغری زیاد و زشت شدن و اینکه استخونات درشته وفلان در من بود وهمونها تنظیمات ذهنمو سفت وسخت توی سایز ۳۸ نگه داشته بود ومنی ک خیلی اسون مثل اب خوردن چند سایز کم کرده بودم الان ماه هاس گیر ی سایز بودم ،چرا ؟؟؟چون ذهنم با اون نگرش ها و باورهایی ک داشت با من هماهنگ نبود ک سایزهای پایین ترو هم تجربه کنه،

      الان متوجه شدم ک من هم توی ذهنم ی درجه بندی هایی دارم باید اول برم سراغ اون تنظیمات و درجه بندی بعدش برای ذهنم دلیل بیارم ک‌ چرا میخوام  اون سایز و وزن روداشته باشم ،وقتی من ترموستات ذهنمو روی سایز پایین تر تنظیم کنم واون رو برای ذهنم زیبا کنم وباورها ونگرش های جدید راجب سایز۳۶ ک رویای من هست رو بهش بدم جسمم هم ک طبیعتش متناسب شدن هست پس ب اسانی ومثل اب خوردن میتونه منو ب سایز دلخواهم برسونه ،من عاشق سایز ۳۶هستم چون فکر میکنم توی این سایز انتخاب لباس های زیادی دارم مخصوصا لباس های برند ک عاشقشم ،این سایزو دوست دارم چون سبک ترم چون توی این سایز ظرافت بیشتری دارم وچون سالم ترم و …………اونقد مبخوام از زیبایی های سایز۳۶ برای خودم بنویسم تا موافقت ذهنم روجلب کنم ،

      من برای چاقی فرمول هایی رو یاد گرفتم وچاق شدم و الان فرمول های چاقیمو شناسایی میکنم و یاد میگیرم ک فرمول های لاغری چیا هستن و همین میشه اموزش لاغری،وتکرار کرد واستمرار داشتن هم رمز موفقیت منه، و یکی از مهمترین دلایل لاغر نشدم تنظیمات ترموستاتی ذهنم بود من باورزش با رژیم بادارو ورودی هارو میبستم و تلاش برای اب کردن مثلا چربی بدنم ،کاری ک خود جسمم ب خوبی اونو بلده اگه من تخریبش نکنم،در حالی ک من تنظیماتم ی چیز دیگه میگف ،براب مدتی میومدم پایین ولی اون وزن پایین روذهنم برای خودش نمیدونست ،درجه ی جا دیگه تنظیم بود و ذهن شروع میکرد منو برسونه ب همون درجه وسایزووزنی  ک تنظیم کردم ، الان رویای تناسب خودمو دست یافتنی وجزئی از خودم میدونم دیگه تناسب رویا نیست تناسب و لاغری طبیعت منه وچاقی برای بدن من غیر طبیعی بوده،چون غیر طبیعی بوده همیشه در پی رفع اون بودم ،یهو چیزی میچسبه ب پوست مثلا ی تیکه ادامس و سعی میکنیم اونو بکنیم بندازیم دور چرا ک اون ی چیز اضافه اس طبیعی بدن نیست و ذهن درگیر رفع اونه و حالا با فرمول ها و باورهایی لاغری وتناسب روبرای جسمم طبیعی تر میکنم تا ذهنم خود ب خود و ب اسونی بدون اینکه من متوجه بشم و فشاری بیارم خودشو ب سمت تناسب ببره،

      خدارو هزاران بار شکرمیکنم ک مسیر درست رو نشانم داده و باعشق وعلاقه مدتهاست در مسیر ذهنی هستم، ومتوجه شدم ک با نخوردن غذاوفشار اوردن ومحدود کردن خودم نمیتونم ب تناسب برسم ،غذا نیاز بدن منه و برای سوخت گیری من ب غذا خوردن نیاز دارم ولی مهم اینجاست ک ب حس ها وپیغام هام توجه کنم تا ب اندازه نیاز مصرف کنم اونوقته ک دیگه مشکلی برای جسمم نیست وجسمم ب خوبی خودش بلده ک از اون مقدار انرژی بگیره واشغالی هم در بدنم انباشته نمیشه ونیازی ب تلاش بیشتر من و ورزش وسختی ب جسمم نیست 

      خدایا سپاس 

      برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید. ثبت امتیاز
      امتیاز: 19 از 4 رأی
      افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم
      آواتار ملکه عشق
      1401/01/02 23:18
      مدت عضویت: 1224 روز
      امتیاز کاربر: 10303 سطح ۴: هنرجوی مبتدی
      دیدگاه فنی
      محتوای دیدگاه: 1,536 کلمه

      به نام خدایی که انتخابم کرد 

      به زمانبندی خداوند اعتماد دارم 🦋

      سلام و درود دوستان پر انرژی و عاشق لاغری  

      آرزوی لاغری خود را به واقعیت تبدیل کنید 

      وای خدای من دقیقا روز دوم عید نوروز ۱۴۰۱ این فایل را جذب کردم .

      یکی از خواسته های مهم افراد چاق در عید نوروز لاغری است چون هر چقدر هم در دیگر  جنبه های زندگی موفق می شوند باز یه جایی ته دلشون می خواهند لاغر باشند .اما چون خواسته با عید نوزوز و البته فرمول ذهنی مخرب عید ما را چاق می کنه شروع میشه همون دوروز اول فراموشمون میشه و یک کم یک کم پرخوری و ریزه خواری می کنیم و هربار با نگرانی به امید روز ۱۴که دوباره با تلاشی و روشی اضافه وزن خود را پائین بیاوریم .

      سالهای سال از نوجوانی خیلی از خواسته های من با آرزوی لاغری گره خورده بود شنا که دوست داشتم را نمی رفتم چون چاق بودم و البته اگر می خواستم کوهنوردی بروم بارها می شنیدم که چون اضافه وزن داری به زانوهات فشار میاد وبهتره نروی !..یک سری کارهای لذت بخش اجباری می شدند که به اصطلاح مرا لاغر کنند و سوخت و ساز بدنم را بالا ببرند و یک سری دیگر به انجام نمی رسیدند چون من چاق بودم!…

      همه افراد چاق آرزوی لاغری دارند چون واقعیت وجودی آنها لاغری است 

      بدن ما به صورت طبیعی می خواهد لاغر باشد چون پیش فرض و حالت اورجینال آن لاغری است و دلیلش این هست که لاغرها بدون هیچ تلاشی لاغر هستند .

      خیلی از افراد چاق فکر می کنند که توانایی لاغر شدن ندارند یا جسمشون مقاومت داره ولی با دریافت محتوای آموزشی و تجزیه تحلیل فکری این نظریه افراد چاق که مانع لاغری آنها هست  رد میشود.

      چاقی ما به صورت فیزیکی نبوده و ریشه آن در آموزشهای ذهنی و مغز ما هست که به صورت تصویر چاقی و انتظار چاق شدن  در ذهنمون ایجاد شده است و به مرور رفتار منطبق با چاقی در ما شکل گرفته است و منطقی کردن این موضوع برای ذهن آموزش لاغری را آسان و لذت بخش می کند .

      اگر تا به امروز آرزوی لاغری ما محقق نشده است به این دلیل است که روش لاغری ما غیر صحیح بوده است و ما سعی داشتیم با ابزار و برنامه های بیرونی که محدودیت و منع غذایی بودند یا فشار سنگین ورزشی بر جسم لاغر شویم والبته اگر به خاطر تغییر سبک زندگیمون به صورت مقطعی کمی هم لاغر می شدیم در نهایت نتیجه ماندگار نداشتیم و بعد از مدت کوتاهی به وزن قبلی خود و یا حتی وزنی بالاتر بر می گشتیم .

      چون ترموستات ذهنی ما روی وزن مورد نظر مثلا ۶۸کیلو تنظیم شده بود دقیقا مثل آبگرمکن که اگر روی۶۰درجه تنظیم بشه هر مقدار آب ورودی سرد دریافت کنه چون تنظیم شده شعله ور میشه و آن رابه دمای ۶۰درجه می رسونه در ذهن ما هم یک وزنی به صورت استاندارد با یک تصویر ذهنی و همراه انتظارات چاقی طبق الگوهای ذهنی چاق قرار گرفته است که اگر به فرض مثال شیر ورودی آب را به آبگرمکن ببندیم یا منع غذایی داشته باشیم چیزی تغییر نمی کنه به محض ورود آب دما در ۶۰درجه قرار می گیره و ما هم بعد از مدتی چون روشها غیر صحیح و اصولی نبودند درواقع فیزیکی و بیرونی و بر خلاف اصول یادگیری و خلق موضوع بودند به وزن ثبت شده در ذهنمون می رسیدیم .

      ما برای چاقی هیچ برنامه ریزی بیرونی نداشتیم هیچ زمانی هم تعیین نمی کردیم و خیلی راحت و خودبه خودی و آرام آرام چاق می شدیم طوری که متوجه چاقی خود نمی شدیم چون چاقی را یادگرفتیم و بارها تکرار و تمرین و در نهایت در چاقی استاد شدیم .

      به تعداد دفعاتی که از جسم خود متنفر شدیم یا به اعداد ارقام روی ترازو و یا دورکمر و بازوی خود توجه کردیم واکنش ما به موضوع چاقی بیشتر شده اعصابمون ضعیف تر و مقابله ذهنی ما با چاقی بیشتر و هر بار خودتخریبی ما بیشتر شده است و اعتماد به نفسمون کمتر تا جائیکه چاقی را یک عامل بیرونی قدرتمند دانستیم که به ما تحمیل شده و اقتدار خود را از دست دادیم .برای ذهن ما واکنش احساسی به منظور خواسته تلقی میشه و براش فرق نمی کنه شوق دیدن عزیزمون باشه یا تنفر و کینه از شخصی هر دو نوعی توجه و خواسته و واکنش هست و آن احساس باعث گسترش موضوع در ذهن و البته زندگی ما می شود تا باز همان احساس را تجربه کنیم چون ذهن به دنبال پیشرفت هست و براش فرقی نمی کنه موضوع چی باشه !…

      جسم ما بزرگترین و با ارزشترین سرمایه زندگی ماست که باید مراقبت از آن را یاد بگیریم .

      تا سلامت شاد متناسب و جوان بمانیم .

      اضافه وزن مشکلات و محدودیتهایی بسیاری در زندگی ایجاد می کند که باعث میشود اقدام به لاغری شخصا دشوار شود .

      بنابراین نیاز به آموزش دارد باید به ذهنمون یاد بدیم ما چه وزنی را دوست داریم یعنی ترموستات آن را تغییر بدهیم و البته تصویر جسمی که دوست داریم و فقط با آموزش و تکرار و تمرین و استمرار در مسیر لاغری با ذهن میشه به آسونی لاغر شد و لاغر ماند ….

      همانطور که ما برای رانندگی تصمیم گرفتیم کلاس ثبت نام کنیم و آموزش ببینیم و در سعی و تلاش بودیم که با تمرکز بیشتری یاد بگیریم و بعد که گواهینامه گرفتیم با احتیاط رانندگی می کردیم و با فکر کردن متوجه می شدیم که الآن باید دنده عوض بشه یا راهنما بزنم تا کمی مهارتمون بهتر شد و با تکرار و تمرین روزی رسید که به صورت ناخودآگاه همین که سوار ماشین میشیم بدون فکر کمربند ایمنی می بندیم و یا در مواقع لازم بدون فکر بوق می زنیم یا راهنما …به همین صورت فقط با تکرار و تمرین و یادگیری هست که به صورت ناخودآگاه ما از پکیج لاغری ذهنمون بدون فکر استفاده می کنیم روش لاغری با ذهن یک سبک فکری است که هیچ ورزش و رژیم و دمنوش و قرصی ندارد و چون لاغری حالت طبیعی جسم و حق طبیعی ما هست ریشه های قوی در ذهن ما دارد و چون سالهای زیادی از این پکیج استفاده نکردیم یادمون رفته و اما هرروز با دریافت محتوای آموزشی واقعیت را به خودمون یاد آوری می کنیم پس جای خوشحالی داره که بدونیم راه درسته و لاغری آن آسان و ماندگار چون آرزوی لاغری در ذهنمون هست و حالت طبیعی ما هست از طرفی جسم ما در تلاشه که همسو با طبیعت باشه و لاغری ایده آلش هست از طرفی الگوها در ذهن ما از قبل هستند فقط کافیه غبارگیری شوند و البته نتیجه آموزش میشه مهارت یک دودوتای ساده و منطقی .

      دلیل چاقی ما عدم تعادل و توازن و هماهنگی ذهن و جسممون هست 

      ذهن ما چاقی را یاد گرفته است بارها ما سیر بودیم یا میلی نداشتیم به خوردن شیرینی یعنی جسم ما نمی خواسته بخوره ولی دست ما رفته سمت آجیل یا شیرینی و ما خوردیم و بعد از آن عذاب وجدان گرفتیم و خودمون را سرزنش کردیم چون ذهن ما را وادار کرده بخوریم و این جنگ و جدال باعث آسیب دیدن ما شده است .

      در محتوای آموزشی لاغری ذهن ما به تعادل میرسه و با جسم ما همسو میشه یعنی کنترل ذهن و احساس خود را یاد میگیریم ذهن خود و کارایی آن را می شناسیم و آن را به خدمت می گیریم .

      نقطه سیری و گرسنگی و البته پیغام آن را می شناسیم    

      با گفتن عبارت تآکیدی نمیشه لاغر شد حتی اگر روزی هزار بار تکرار بشه اول باید پایه و اصول آموزشی را یاد گرفت و بعد از آن عبارت به عنوان تلنگر و جملات انگیزشی استفاده کرد اگر من روزی ده هزار بار هم بگویم من راننده خوبی هستم راننده نمی شوم به قول معروف با حلوا حلوا کردن دهان شیرین نمی شود باید قوانین و اصول یادگیری را بیاموزم و بعد توانمندی خودم را یادآور خودم بشوم .

      تفاوت عظیم بین روش لاغری با ذهن و دیگر روشها این هست که هر گاه روشی را انتخاب می کردیم که از اضافه وزن خود بکاهیم روز اول با یک عدد کذایی روبرو می شدیم و با حالت کسلی و خستگی و البته به زور و اجبار با دانستن و تجربه اینکه مسیر سختی پیش رو داریم قدم اول را بر می داشتیم و هر چند سعی داشتیم از راه منحرف نشویم ولی جدال ذهن هرروز کار را سخت تر می کرد و تلاش می کرد ما را به سمت چاقی هدایت کند و در نهایت با یک لقمه اضافه تر از مسیر خارج شده و باز به حالت ترموستات ذهنی خود باز می گشتیم ولی در مسیر لاغری با امید و اطمینان بدون هیچ محدودیتی گام اول را بر می داریم هیچ فردی برای ما برنامه ریزی نمی کنه به آزادی و حق انتخاب می رسیم و هرروز این محتوا آگاهی هایی به ما میدهد که اشتیاق و حس توانمندی را در ما افزایش میدهد مسیری که هرروز مطمئن تر میشی به خودت و قدرت ذهنت و البته آرامش جنس تعادل و حضور هماهنگ بین بخشهای وجودی هست .

      همراهی استاد عزیز خواندن دیدگاه دوستان و آلبوم شگفتی سازان بودن در جمعی که درکت می کنند و سفر به درون خود همه پاداش دریافت محتوای آموزشی هست که مسیر را لذت بخش می کند 

      خدایا سپاسگزارم از تمام فضل و مرمت که در حقم تمام کرده ای 

      خدایا عاااشقتم 

      سپاس از استاد پر مهر 

      دوستان مشتاق یادگیری همواره مانا و پایدار باشید  

      برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید. ثبت امتیاز
      امتیاز: 9 از 2 رأی
      افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم
      آواتار جاودانگی
      1400/12/01 19:30
      مدت عضویت: 1423 روز
      امتیاز کاربر: 490 سطح ۱: کاربر مبتدی
      دیدگاه فنی
      محتوای دیدگاه: 1,191 کلمه

      سلام 

      گام یازدهم:آرزوی لاغری خود رابه واقعیت تبدیل کنید.

      داشتن آرزوی لاغر ی باید این ذهنیت رو درما بوجود بیاره که اگر ما سال هاست با وجود تمام شکست هایی که از روش های مختلف لاغری نصیبمون شد اما هنوزم رویای متناسب شدن  داریم یعنی حالت طبیعی و پیشفرض جسم ما متناسب بودنه . اگه به هر دری زدیم تا لاغر بشیم برای این بوده که درونمون ناراضیه از اضافه وزن و داره فریاد میزنه که لاغر بودن و دوست داره باید برگرده به اصل خودش .

      هیچ انسانی در جهان نیست که رویای فقر و بیماری و چاقی داشته باشه . چرا چون همه ی اینها غیر طبیعیه خلاف قوانین جهانه . و ازونجا که ذات ما تمام اینهارو میدونه شبانه روز داره مارو تشویق میکنه که به این اهداف برسیم .ولی ازونجا که ما هیچ شناختی نداریم از عملکرد ذهنمون و  از  جهان به جای اینکه همسو بشیم سوار این موج بشیم تا مارو باخودش ببره جاییکه دوست داریم برعکس تمام توجهمون رو میزاریم برای حسرت خوردن و غصه نداشته هامون رو بخوریم و چی عایدمون میشه؟ناخواسته های بیشتر با حجم و تنوع بیشتر . 

      وقتی من آگاه باشم ازاین موضوع دیگه نباید با عجله و ناراحتی بجنگم برای ازبین بردن اضافه وزن یاهر مسئله دیگه ای .چون کارکرد بدنم اینو درک نمیکنه که من از چاقی بیزارم پس دوهفته ای منو خلاص کنه و تموم شه بره . اون طبق یه قاعده و قانونی کار میکنه و راه خودشو میره بایه سرعت مشخص تمام اعمال بدنمو داره انجام میده  . من اگر دستم زخم بشه با دعا و نذر و نیاز  نمیتونم سرعت ترمیم و بالاببرم فقط باید اعتماد کنم به جسمم و بدونم یه مراحلی باید طی بشه تادستم خوب شه . من فقط باید تخریب و بزارم کنار مانع تراشی نکنم .من اگر بتونم هدفم رو با باورهام همسو کنم اونوقته که حرکت برام آسونتر میشه .

      تا قبل از آشنایی با روش ذهنی دوست داشتیم لاغربشیم اما هزارو بک باور اشتباه داشتیم مثل اینکه بدن من در برابر لاغر شدن مقاومت داره یا لاغری سخته و نمیتونم لاغر شم. اما وقتی منطقی کنم برای ذهنم که جسم من مقاومت نداره هیچ، تازه بشدت عاشق سبکی و لاغریه جسم من هوشمنده و میدونه چاقی یه ناهماهنگیه حالت غیر طبیعیه و از خداشه که برگرده به تنظیمات کارخونه !

      اگر تا الان موفق نشده خودشو برگردونه به طبیعتش انقدر مانع تراشی کردیم براش انقدر بهونه ها اوردیم و تخریب کردیم که واقعا نتونسته خودشو ترمیم کنه . ما بخش قدرتمند و اصلی ماجرا که ذهن و یادگیری هست رو  کاملا نادیده گرفته بودیم و فقط فشار فیزیکی به جسم میوردیم معلومه لاغر که نمیشدبم تازه چاق و چاقتر میشدیم تاجایی که به حالت تسلیم رسیدیم . تا رانندگی یاد نگیریم از راه صحیحش ، مگه میتونیم پشت فرمون ماشین بشینی که توقع داریم بدون هیچ آگاهی و آموزشی بتونیم لاغر بشیم . لاغری اصولی و ماندگار !

      بارژیم ورزش و هر روش بیرونی مافقط به قول استاد شیر گاز فقط  بستیم نمیزاریم ورودی داشته باشیم با کم خوردن یافعالیت شدید . اما ترموستات ذهنمون روی عدد وزنی خاصی که مطابق تصویرای ذهنی که خودمون بهش دادیم تنظیمه .هزاری هم تلاش کنیم به محض اینکه روش و رها کنیم کم کم برمیگردیم به همون وزن .تاابد مگه میشه رژیم و محدودیت ادامه داد بالاخره یه جا خسته میشیم و رها میکنیم. انگار دوباره شیر گاز و باز کردیم شعله رو که روشن کنیم باز میریم رو اون دمایی که خودمون تنظیمش کردیم  .

      اما وقتی موافقت ذهن و جلب کنیم و براش توضیح بدیم چه وزنی رو دوست داریم و چرا دوست داریم مگه چی میشه چه مزایایی داره رسیدن به وزن مورد علاقمون و خطرات وزن فعلی و مضرات چاقی رو هم یادآوری کنیم تازه کم کم باماراه میاد و مارو به سمت متناسب شدن هدایت میکنه .

      هر روشی بخواد یه چیزی بیرون از خودمون رو به ماتحمیل کنه صدرصد به نتیجه دلخواه و ماندگار نمیرسه . مگه برای چاقی ما از کسی برنامه گرفتیم رژیم خاصی رعایت کردیم که برای لاغری اینکارو باید انجام بدیم . هر فرمولی که درذهن یه فرد لاغر هست درذهن ماهم هست فقط سالها بی استفاده مونده و خاک خورده . کافیه ذهنمون رو پاک کنیم گردگیری کنیم تا اون فرمولا خودشونو نشون بدن . 

      من سالهای سال هر غذایی که خوردم حتی رژیمی زهرمارم شد چون فکر میکردم که هواهم بخورم چاق میشم چون سیستم بدنیم اینجوریه ! اما تو این مسیر که قرار گرفتم انگار پرده ها از جلو چشمم برداشته شد دنیارو جور دیگه دارم نگاه میکنم همه چیز برام شفاف شده . اکثر ترسهام نابود شدن . دیگه غذا خوردن نه برام زجر اوره نه خیلی لذت آنچنانی داره به چشم یه کار خیلی طبیعی و  مورد نیاز بهش نگاه میکنم . من اگر غذانخورم که میمیرم مریض میشم انرژی برای فعالیت های روزمرم ندارم . اون رو حق مسلم و طبیعی خودم میدونم دیگه .یجورایی با غذاها و مواد خوراکی به صلح رسیدم و دیگه از این مسئله گذشتم .ثانیه ای وقتمو برای فکر کردن به غذا تلف نمیکنم چون ایمان دارم رفتارم کاملا صحیح و برحسب نیاز بدنمه.این بزرگترین و ارزشمندترین دستاورد منه تو اینمدت که بااستاد و دوستان هم مسیر همراه بودم. که شاید بعضیا باورشون نشه بدون هیچ فشار و محدودیت و زجری ما بچه های لاغری باذهن یادگرفتیم سیری و گرسنگی واقعی رو تشخیص بدیم .

      همینقدر نامحسوس و راحت تونستم یکی از فرمولای اشتباه ذهنمو اصلاح کنم و ازاون فرمول صحیحه که ازقبل بوده استفاده کنم . 

      یه زمانی فکر میکردم بدن من با کل عالم فرق داره شاید  سوخت و سازم پایینه که بیشتر  کالری های غذارو ذخیره میکنه و چاقم میکنه اما الان هربار کسی اینو میگه تو ذهنم یاداوری میکنم که بدن من هم تونسته چندین و چند تن غذا رو رد کنه یه فرد لاغر اندامم همین مقدار و ….. پس بدن طفلکی من کجاش ایراد داره که سال ها بهش برچسب زدم که نمیتونه نمیتونه نمیتونه …….بدن ازاین قدرتمند تر شگفت انگیز تر ؟؟؟؟؟؟؟؟!!!!!!!در بدترین حالت کم کاری تیروئید بعد سالها نهایتا سه تا 7 کیلو فرد چاق میشه پس بقیه اضافه وزنمون از کجا بوده ! و باقی باورهای اشتباهم رو هم به همین شکل دارم کم کم جابه جا میکنم .

      گاهی اوقات به خودم میگم اینهمه که از بدنمون ایراد میگیریم و ناتوان و مورد دار خطابش میکنیم یکبار به عملکرد فوق العادش طی اینهمه سال که شبانه روزی درخدمت ماست فکر کردیم ؟ اگه آگاهانه و بی طرف نگاه کنیم به خودمون واقعا  باید ساعت ها اشک بریزیم از اینهمه ناشکری .اصلا  خدایی که برای هرچیزی اندازه ای معین قرار داده و این کهکشان های باعظمتو  خلق کرده و اداره میکنه ودر قرآن بارها اشاره کرده به علم بی نهایت خودش که برهرچیزی احاطه داره  مگه امکان داره بنده اش رو جوری خلق کنه که ایراد داشته باشه بابقیه فرق کنه سالها  اذیت شه  اززندگیش نتونه لذت ببره  و ناتوان باشه در یه لاغر شدن که کلی ادم الان دارنش و براشون طبیعیه  . باورکنیم که افکار و عملکرد خودمون این وضع و بوجود اورده و از جایی که همه چیز دردنیا دو وجه داره همونطور که چاق شدیم لاغر هم میشیم .

       کافیه رویای لاغریمون و فراموش نکنیم 🍃🍃🍃

      باسپاس استاد عزیز . شما و همگی دوستان در پناه خداوند شاد و متناسب باشید 🌹

      برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید. ثبت امتیاز
      امتیاز: 15 از 3 رأی
      افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم
      آواتار Faezeh.senobari.59
      1400/09/06 13:14
      مدت عضویت: 1491 روز
      امتیاز کاربر: 505 سطح ۲: کاربر متوسطه
      دیدگاه فنی
      محتوای دیدگاه: 437 کلمه

      سلام استاد عزیزم ودوستان همراهم

      واقعا عالی ودرست میگید استاد من سالها در آرزوی لاغری بودم میتونم بگم از زمانی که خودمو شناختم چاق بودم.

      آرزوی لاغری باعث شده بود راهها  مختلفی را امتحان کنم 

      ولی زمانی که راهی را شروع میکردم همون اول با خودم میگفتم کی تموم بشه ومن لاغر بشم وراحت بشم وهر چیزی که دوست دارم بخورم یعنی یک جورایی برگردم به عادت پرخوری

      ذهن من انگار مثل یک رباط شده بود با دستور اینکه قراره منو چاق کنه ومدام دستورهایی می داد که منجر به چاقی من میشد.چون باور کرده بود که مثلا غذا  زیاد منو سیر میکنه یا اینکه بدن من پر مصرفه وچه عالی شما این باور را عوض کردید به اینکه بدن ما یک بدن کم مصرفه وبا مقدار کمی غذا انرژی میگیره من که لذت میبرم از این باور جدیدم وچه عالی داره کمکم میکنه.

      میدونم باید روی ذهنم دیگه کار کنم تا کی مهم نیست چون دارم لذت میبرم نمیگم چی بخورم چون ذهنم وقتی لاغری را یاد بگیره قطعا راهنمایی هایی منو میکنه که من متناسب بشم.

      یک تجربه میخوام از این فایل بگم که دیروز برام اتفاق افتاد ومتوجه تغییر فرمول های ذهنی ام شدم.

      من دیروز در یک برنامه صعود یک قله ۳۲۰۰ متری شرکت کرده بودم صدای دوستان همنوردم را تو مسیر می‌شنیدم که ابتدا می‌گفتند کی صبحانه بخوریم در صورتی که منم هیچی نخورده بودم واز ساعت ۳.۳۰ صبح حرکت کرده بودیم 

      این باور که بدن من کم مصرفه باعث شده بود با یک شکلات وآب تا ساعت ۸ صبح سیر باشم با خودم میگفتم هر زمان وقتش بشه وسرپرست اعلام کنه  می خوریم مهم نیست چون من اگه سرپا گرسنه بشم با یک سیب سیر میشم

      موقع نهار شد.در زمان گذشته ذهن من مدام منو توجیه می‌کرد که حالا که این همه کار کردی .راه رفتی خسته ای وووووودلایل زیادی که خوردن بیش از حد منو توجیه کنه

      ولی این بار متوجه دستور جدیدی شدم من دوتا ساندویچ برای صبح برده بودم یکی املت ویک پنیر صبح ذهنم گفت پنیر را بخور ولذت ببر

      ظهر هم ۲ تا ساندویچ داشتم یکش را مقداری از نوشابه ام خوردم دیدم داره میگم کافیه تو الان سیر شدی باید سبک باشی من دیشب که برگشتم با دوتا ساندویچ اضافه وکل خوراکی هام برگشت خونه اگه قبلا بودم حتما تو راه ویا می‌رسیدم خونه با هزار توجیه اونا را میخوردم ولی وقتی اومدم اون دو تا ساندویچ را به بچه هام دادم و خودم فقط یک چایی خوردم 

      زیبایی این قضیه این که من اصلا تصمیم خاصی نگرفتم که کی وچقدر قراره بخورم  کاری که در زمان قبل انجام می‌دادم

      ولی الان در لحظه تصمیم های عالی گرفته میشه.

      خدارو شکر وبسیار بسیار استاد عزیزم سپاسگزارم برای آموزش‌های بینظیرتون

      برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید. ثبت امتیاز
      امتیاز: 8 از 2 رأی
      افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم
      آواتار m6h2k6@gmail.com
      1400/09/01 23:38
      مدت عضویت: 1129 روز
      امتیاز کاربر: 124 سطح ۱: کاربر مبتدی
      دیدگاه فنی
      محتوای دیدگاه: 1,341 کلمه

      سلام وقت همگی بخیر

      به زیادی متن نگاه نکنید بخونید مطمئنم پشیمان نخواهید شد

      برداشت من از این گام

      ما برای این که بخواهیم لاغر شویم می بایست این لاغر شدن را به ذهن خود القا کنیم تا نتیجه اش را در جسم ببینیم و نه بالعکس کاری که رژیم انجام میدهد این است که ما با ذهن خود مبارزه میکنیم نه سازش زیرا ذهن میگه بخور اما شما جلوی اون می ایستید و میگید نه من نمیخورم 

      به عبارتی اراده شما در برابر ذهن شما قد علم میکند 

      یا اینگونه بگویم که در رژِیم هایی که توسط اشخاص دیگر طراحی شدند به ما ماهی داده اند نه ماهیگیری را 

      شاید بگویید خب من برای خودم رژیم تعیین میکنم اینگو اشخاص دیگری اینکار را نکرده اند

      بله این هم حرفی است اما منظور من از اشخاص دیگر همه چیز و همه کس به جز ذهن ناخوداگاه شما هست

      اجازه دهید منظورم رو واضح تر بیان کنم

      شما با ذهن آگاه تان تصمیم میگیرید و برنامه رژیمی مینویسید(هر چند این کار به دلیل بی تجربه بودن شما از نظر پزشکی درست نیست ولی به هر حال مینویسید) حال وقت عمل کردن است طبق برنامه امروز باید 10 قاشق غذا بخورین

       سوال: این 10 قاشق را بر چه اساسی انتخاب کردین یا اصلا فرض کنیم رژیم را پزشک تعیین کرده او بر چه اساسی این کار را کرده؟

      شاید جواب دهید خب انتخاب 10 قاشق توسط ما غلط بوده ولی توسط پزشک بر اساس معیار ها و شاخص های خاصی هست

      سوال: ان شاخاص ها بر چه اساس است؟

      بله شاید تا این حد به این موضوع فکر نکرده باشین که این شاخص ها از کجا می ایند 

      در حقیقت بر اساس مطالعه روی افراد مختلف میزان غذایی که نیاز دارند تا به حالت سیری برسند را پزشک ثبت و با توجه به شباهت شما به الگو های موجود به شما میگویند با این مقدا شاخص توده بدنی(BMI) این مقدار غذا را مصرف کنید

      سوال: تا اینجا که همه چیز منطقی است پس شکل کجاست

      بله از این جا تا حتی زمانی که شما نتیجه میگرید(لاغر میشوید) همه چیز منطقی است اما این مشکل وجود دارد

      که شما با اینکه لاغر میشوید چرا لاغر نمیمانید؟

      چون شما هیچگاه به روند لاغر شدن خود دقت نکرده اید

      بیایید روند لاغر شدن تنها بر اساس کاهش میزان غذایی مطالعه ای داشته باشیم

       1- شما به پزشک مراجعه کرده و براساس مراحلی که در بالا گفتم رژیم متناسب خود را دریافت میکنید

      2-  زین پس ذهن خوداگاه شما (اراده شما) در مقابل ذهن ناخوداگاه شما(هوس های شما) به مبارزه برخواهد خواست و شاهد پرخاشگری در برخی افراد خواهیم ماند اما شما چرا این را تحمل میکند؟ بله درست است به امید روزی که لاغر شوید وووووو از دست این رژیم خلاص شوید اما به راستی چرا ذهن ناخوداگاه و ذهن خوداگاه با هم به مقابله می پردازند؟

      زیرا ذهن ناخواگاه شما تا پیش از این عادت به خوردن بیش از اندازه غذا داشت اما اکنون یکدفعه و بدون هیچ توضیح ودلیلی(بدون هیچ اموزشی) میخواهید عادت او را به هم بزنید پس شاهد مقابله هستیم

      3- خب به هر طریقی که بود شما مراحل بالا را طی و لاغر شدید 

      شما در این مدت چه کردید؟ بله درست است سبک زندگی که فردی دیگر برای شما طراحی کرده بود را اجرا کردید  بدون انکه از اون شخص (پزشک) بپرسید چرا باید این سبک زندگی(مثلا 10 قاشق غذا خوردن در وعده ناهار) رو باید اجرا کنم

      اصلا به همین دلیل هست که میخواهید پس از لاغر شدن رژیم خود را ترک کنید

      چون علت سبک زندگی را نمیدانید و ان برای شما شخصی سازی نشده چون هیچکس بجز ذهن ناخود آگاه شما نمیتواند سبک زندگی کاملا شخصی سازی شده برای شما را ارائه دهد 

      پس تا اینجا متوجه شدیم روند رژیم این هست که سبک زندگی شما را تغییر میدهند تا نتیجه بگیرید

      اما از ان جایی که اکثر رژیم ها را نمیتوان به مدت دائمی داشت پس نمیتوان سبک زندگی دائمی با توجه به ان رژیم داشت زیرا به عنوان مثال رژیمی که میگوید بستنی و چیپس و پفک حذف درواقع سبک زندگی با حذف این ها بیان میکند اما ایا شما میتوانید تا اخر عمر از این ها مصرف نکنید معلومه که نه پس متوجه شدیم این سبک زندگی ها ماندگار چیست

      اما به راستی راهکار چیست

      خب ما طبق الگو برداری از رژیم متوجه شدیم باید سبک زندگی ارائه بدیم

      اما سبک زندگی باید شرایط زیر را داشته باشد

      1-ذهن ناخوداگاه طراحی کرده باشد

      2- دائمی باشد

      3- دلیل ان را بدانیم تا سختی و رنج نکشیم

      خب حال به نحوه چگونگی ان میپردازیم 

      اگر بگوییم احساسات زیر مجموعه ای از ذهن ناخوداگاه ما هستند پس برای این که سبک زندگی را ذهن ناخوداگاه ما طراحی کند میتوانیم از احساسات کمک بگیریم به این گونه که هر حسی را ابتدا درک کرده و سپس بدان پاسخ دهیم اینگونه ما به اندازه نیاز خود رفتار کردیم  اینگونه ذهن خوداگاه که دستور رفتار کردن را میدهد با ذهن ناخوداگاه در یک جهت هست نه در خلاف هم 

      برای مثال

      تا به حال به این توجه کرده اید که چه زمانی دلتان میخواهد غذا بخورید؟

      اگر واقعا به این سوال پاسخ دهید دلایل متعددی را اورده اید مثل پرخوری عصبی تنش رهایی از افکار مزاحم و….. اما از بین تمام مواردی که نام بردید تنها یک مورد از احساس و ذهن ناخوداگاه شما سرچشمه گرفته و ان زمانی است که واقعا احساس گرسنگی میکنید

      اصلا چند وقت است که اخساس گرسنکی نکردید تا به حال به ان فکر کرده اید؟

      شما عادت کرده اید که هر از گاهی بروید سر یخچال و چیزی بخورید اما ایا از روی احساس ؟ معلوم است که خیر شما از روی عادت غلطی که دارید(رفتن سر یخچال) غذا میخورید نه برای رفع نیاز خود 

      اما باید چه کرد؟

      قرارمان شد که شما برای پاسخ به نیاز و احساس گرسنگی تنها غذا بخورید پس باید ابتدا احساس گرسنگی و نشانه های ان را بشناسید 

      عادی ترین نشانه گرسنگی احساس خالی بودن معده است خب پس 

      خب الان که این احساس را حس کردید وقت ان است که غذا بخورید 

      سوال بزرگ : چقدر بخوریم؟

      جواب بزرگ: بر اساس نیاز خود 

      بله این سخت ترین مرحله کار است شما باید به اندازه ای غذا بخورید که احساس سیری را تجربه کنید 

      اولین نشانه سیری این است که دیگر احساس خالی بودن معده نکنید 

      اما ممکن است بعضی بپرسند که خب با اولین لقمه این احساس به سراغ ما می اید

      حق با شماست در این مرحله شما نیاز به تمرین و تکرار دارید زمانی که شما غذا میخورید کمی جذب در دهان و معده انجام و کمی هورمون مربوط به سیری ترشح و شما احساس سیری میکنید اما بیشترین جذب در روده باریک انجام و هورمون های سیری که از روده باریک به مغز فرستاده میشود خیلی اثر عمیق تری دارند و شما به وضوح ان را در خود میبینید و دست از خوردن میکشید

      خب پس اگر ما اینگونه عمل کنیم سبک زندگی دائمی برگزیدیم که بر اساس احساسات و نیاز ما و کاملا شخصی سازی شده صورت گرفته 

      پس دیگر ذهن ناخوداگاه با ذهن خود اگاه درگیر نمیشود 

      به عنوان مثال 

      امروز قرمه سبزی دارین 

      احساس گرسنگی میکنید(درک این احساس بسیار مهم است )

      شروع به خوردن غدا میکنید طی برای مثل 10 قاشق اول احساس سیری میکنید یعنی ذهن ناخود اگاه شما میگوید غذا نخور در این اراده شما که همان ذهن خود اگاه شما است هم میگوید چشم و نمیخورد 

      اما اگر رژیم از پزشک دریافت کرده باشین پس از خوردن چند قاشق برای مثال 10 قاشق اراده شما (ذهن خوداگاه شما ) بر اساس دستور پزشک میگوید نباید بخورم ولی چون شما برای درک احساس سیری تمرین نکرده اید یا به عبارتی سیری را برای خود خفگی با غذا تعریف کرده اید و نه رفع نیاز بدن 

      ذهن ناخوداگاه دلیل این دستور ذهن خود اگاه را نیمفهمد و شما دچار چالش درونی میشیود که اگر غذا نخورید دچا عدم تمرکز حواس و پرخاشگری میشوید و اگر هم غذا بخورید دچا عذاب وجدان میشوید

      خب میدونم زیاد شد ولی امیدوارم لذت برده باشید

      اما از ان جایی که انساس دغدغه مند است و ذهنی پرسشگر دارد 

      سوال پیش می اید که نتیجه چه میشود ؟

      این سبک زندگی تا کجا ما را دچا تغییر وزن میکند؟ 

       من خود حدس هایی میزنم اما ترجیح میدم فایل ها را ادامه دهم تا نظر یا فرمول اشتباهی را به شما تلقین نکنم

      همتم بدرقه راه کن ای طایر قدس / که دراز است ره مقصود و من نوسفرم

      برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید. ثبت امتیاز
      امتیاز: 16 از 4 رأی
      افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم
      آواتار parham.63@yahoo.com
      1400/08/17 21:38
      مدت عضویت: 1224 روز
      امتیاز کاربر: 10303 سطح ۴: هنرجوی مبتدی
      دیدگاه فنی
      محتوای دیدگاه: 1,022 کلمه

      سلام و درود استاد و هم کلاسی های 

      خوش اندام و خوشگل و پرشورم🥰

      همه ی  افراد چاق آرزوی لاغری دارند چون حالت پیش فرض جسم و طبیعی آنها لاغری است و خود جسم ما بسیار مشتاق هست که به حالت طبیعی و اولیه خود برسه و به همین خاطر از درون وجودمون این به ما القا میشه که تو باید متناسب باشی ولی افرادی که شرایط جسم چاق خود را با یک هزار دلیل طبیعی می دانند هرگز رویاشون محقق نمیشه⁉️ .اما لاغری و تمام موهبتهاش حق الهی ماست و می خواهد رخ عیان کند.💖

      آموزش لاغری با ذهن بسیار آسونه و هر گامش لذت بخشه که بسیار آرام و قدم به قدم به صورت مرحله ای بذر های لاغری و سلامت و اعتماد به نفس و شادی را در ذهن ما می کاره و فقط آبیاری می خواهند این بذرها🌱در این مسیر با هیچ عامل بیرونی رودررو نمی شویم اینکه چه بخور و چه نخور و چقدر ورزش کن و فشار اینکه شما باید تا ماه دیگر انقدر از اضافه وزنتون بکاهید و احساس بد پرخاش و حرص و ولع نداریم 

      همانطور که برای چاق شدن هیچ سختی نکشیدیم و همش با لذت بود برامون باید همانطوری لاغر بشیم  و نشانه درستی مسیر احساس خوبه آرامش و امید .

      🪶آرزوی لاغری ….فقط به دوصورت محقق میشه😍

      ۱)آرزوی مهم زندگیت باشه یعنی اولویت باشه و انقدر فکر کرده باشی که اگر همه چیز باشه ولی چاق باشی احساس خوشبختی نداری🤔

      ۲)در مسیر صحیح لاغری قرار بگیری یعنی خیالت راحت باشه و مطمئن باشی که تنها راهش هم آموزش ذهنی است.💖

      آموزش ذهنی سبک زندگی ما را عوض می کنه ولی هر وقت به سبک قبل خود بر گردیم باز چاق می شویم یعنی ما سالهای بسیاری چاقی را یاد گرفتیم و همین که در انجام آموزش ذهن برای لاغری تنبلی می کنیم و بی شوق میشیم باز به صورت اتومانیک ذهن به سبکی که در آن استاد بوده عمل میکنه و دستوالعملهای چاقی به مغز صادر می کنه انگار چاقی یک درخت تنومند هست و لاغری بذری که فقط جوانه ای دارد .با توجه به اینکه عموم افراد سبک تقلیدی زندگی را پذیرفتند هر وقت که فرد چاق در مسیر استپ کند با سیل فراوانی از آموزشهای چاقی خود روبرو می شود و از ادامه مسیر لاغری جا می ماند .#تلنگر

      چرا با توجه به رژیمها و روشهای قبل لاغری که اتفاقا نتیجه هم داشت !اما نتیجه لاغری ماندگار نداشتیم⁉️🤔

      ما سعی داشتیم با فشار و محدودیت بیرونی جسم خود را لاغر کنیم اما این تصمیم بدون هماهنگی با ذهن انجام شده بود و در واقع ما در جنگ و جدالی درونی به سر میبردیم هر بار که ولع و حرص خوردن داشتیم باید به زور جلوی خودمون رو می گرفتیم هر بار کلی حرص می خوردیم و تقویم و روزها را می شمردیم که فقط تموم بشه  که زیاد نخورده باشم و در کنارش هی وزن می کردیم و خودمون رو سایز می کردیم و هر بار این مسیر دشوار تر و ذهن ما متشنج تر می شد و اتفاقا چاقی ما هم تشدید می شد اما به هر حال ورودی به بدن کنترل شده بود و نتیجه می شد کمی لاغری اما بعد از دوره رژیم خیلی نامحسوس و گرم به گرم باز چاق می شدیم یک لقمه حالا این شیرینی چیزی نمیشه و من یادم با خودم عهد بسته بودم بعد از رهایی از رژیم هرروز خودم را وزن کنم و حسابی حواسم باشه که یهویی با چندکیلو اضافه وزن روبرو نشم و خیلی جالب بود اصلا اتفاقاتی می افتاد که نتونم سبک رژیم را پیاده کنم مثلا تردمیل کار نمی کرد ویا شرایط خرید مواد غذایی خاص رژیم جور در نمی آمد یا بیمار می شدم و بی حوصله و درواقع ذهنم می خواست من از رنج خلاص شوم و آرام بگیرم 🤔چون ذهن ما چاق بود و مسؤول هدایت ما به خواسته هامون طبق آموزشهایی که دیدیم و ترموستات ذهن ما روی هر عددی تنظیم شده بود بر می گشت به حالت خودش و با توجه به اینکه ما چاقی را خیلی خوب یاد گرفتیم از خانواده و اطرافیان و جامعه و مدرسه و غیره و سبک چندین ساله زندگی ما بوده خیلی زود لاغری فراموشمون میشه مگر اینکه انقدر تمرین و تکرار کرده باشیم که به درجه استادی برسیم.

      ترموستات لاغری🍃🌸

      وقتی ذهن آموزش ببینه برای لاغری فرمولهاش صحیح میشه در واقع به طور پیش فرض این فرمولها در ما وجود دارند و با یادگیری داریم تقویتشون می کنیم🌱 اونوقت به صورت خود بخودی دستورات جدید به مغز ارسال میشه و مغز هم عملکرد جدیدی در رفتار ما اعمال می کنه و اگر ما به ذهن آموزش دهیم که چه وزنی و یا چه جسمی موردنظرمون هست خیلی مشتاقانه حرکت می کنه تا به انچه براش تعیین شده برسه .😍

      یک قانونی هست که جهان هر لحظه در حال گسترشه  ذهن ما هم با توجه به آموزشهاش هرروز خودشو گسترش میده اگر ما چاق باشیم برای چاقی بیشتر سناریو میچینه و اگر ثروتمند باشیم برای پولسازی بیشتر بنابراین اگر آموزش لاغری ببینه ایده ها ی لاغری بیشتری در در اختیار ما قرار میده و شرایط را برای لاغری بیشتر ما مهیا می کنه . خب سالها ما نا آگاهانه آموزشهایی دیدیم از طریق چشم و گوشمون چاقی و نداری و بیماری و هر چه امروز باهاش دست و پنجه نرم می کنیم ولی حالا که به لطف خداوند متوجه شدیم باید فرمولهای ذهنمون را اصلاح کنیم با اشتیاق در این مسیر حرکت کنیم تا یک زندگی ایده آل عالی برای خودمون بسازیم .💪🏻💪🏻❤️

      افراد چاقی که می خواهند لاغر شوند و لاغری را حالت طبیعی خود می دانند بسیار خوب و سریع نتیجه می گیرند اما افراد لاغری که می خواهند چاق شوند نه⁉️

      🌟چاق شدن خیلی سخته خیلی! چون حالت غیر طبیعی ما هست 

      حالا فردی که می خواد برای پنج کیلو چاقی را یاد بگیره باید بدونه برای ذهن ۵یا ۵۰فقط عدده و فرقی براش نداره و توجه ما به هر موضوعی برای ذهن خواسته تلقی میشه و به دنبال گسترش اون موضوع هست و درواقع داره به ما لطف می کنه که ما را به خواستمون برسونه  و خیلی دوستان متناسب بوده اند که چاقی را آموزش دیدند و با اضافه وزن بالایی الآن درمانده شدند که باید باز به ذهنشون آموزش لاغری با ذهن را یادآوری کنند 

      برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید. ثبت امتیاز
      امتیاز: 5 از 1 رأی
      افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم
      آواتار فریده حسنی
      1400/08/02 21:29
      مدت عضویت: 1612 روز
      امتیاز کاربر: 23378 سطح ۵: هنرجوی متوسطه
      دیدگاه فنی
      محتوای دیدگاه: 1,931 کلمه

      روز ۳۱ تکرار 

      سلام وقت همگی بخیر 

      خدارو شکر میکنم برای یک روز و یک هدف دیگه 

      منم مثل همه افراد چاق که از وضعیت بدن و جسم و زیبایشون راضی نیستن ،راضی و خوشحال نبودم و الان میفهمم که ضربه مهلکی به جسم و کودک درونم زدم

      احساس چاقتر شدنم از ۱۰ سالگی کاملا مشخص شد همون موقعی که تو مدرسه منو وزن کردند و در سن ۱۰ سالگی ۵۰ کیلو بودم ،پدرم وقتی فهمید بشدت تخریبی با من برخورد کرد و فشارها و رژیم هاش بیشتر شد

      هر چقدر سرزنش ها بیشتر میشد من از خودم متنفر تر میشدم ،از خودم دورتر میشدم ،آخه زمان کوتاهی هم نبود از ۱۰ سالگی تا ۲ سال پیش  یعنی ۳۴ سال  یا حتی تا همین الان که دارم این کامنتو مینویسم 

      حتما تو این ۲ سال که وارد دوره ها شدم رابطم با جسمم بهتر شده ولی خودم میدونم بصورت کاملا عمیق از بدنم راضی نیستم ،شاید اگر غر نمیزنم و شکایت نمیکنم بخاطر بودنم در آموزش هاست که دارم نقش یک عاشق رو بازی میکنم

      خدارو شکر میکنم که وارد دوره های ذهنی شدم ، اول نقش عشق به خود رو بازی کردم و یواش یواش من غرق نقش خودم شدم و دارم بیشتر غرق این نقش میشم

      همونجوری که دوران کودکیم آرام آرام غرق نقش نفرت از خودم شدم تزریق به تزریق 

      حالا با هر بار که خودمو تشویق میکنم مقداری از اون زهر تنفر از وجودم میره بیرون ،میدونم وظیفم سنگینه ،اومده بودم تو دوره ها که لاغر بشم ولی متوجه شدم که من و خودم میلیون ها کیلومتر از هم فاصله داریم 

      قبل از اینکه از خودم بخوام که لاغر بشه اول باید پیداش کنم ببینم وضعیت الانش چیه ،چجوریه ،جالبه من هیچ بذری در خودم نکاشته بودم ولی انتظار درخت داشتم  ،مگه من بذری از لاغری در مغزم وجود داشت ؟ نداشت ولی انتظارم لاغر شدن بود

      باید اول به خودم رسیدگی کنم ،انقدر غر نزنم ،شکایت نکنم ،واقعا خوبه که درون من حالش از رفتارهای من بهم نمیخوره ،منکه اعتراف میکنم ۳۰ سال فقط ناراضی بودم از خودم از جسمم از بدنم از همه چیز 

      در واقع من احساس تعلق به جسم و بدنم نداشتم ،دوسش نداشتم ،از بعضی از قسمت های صورتم خوشم نمیومد ،از مدل بدنم خوشم نمیومد ووو

      حالا با اونهمه احساس دوری به خودم چرا انتظار داشتم بدنم عاشق من باشه ، کنار من باشه ،لذت ببره 

      حس نارصایتی داشتم اون حس ،انرژی نارضایتیو به جهان میفرستاد ،جهان هم میگفت چشم شکل حس نارضایتی بیشترو در زندگیت گسترش میدم ،بعد تعجب میکردم چرا همش ناراحتم و حالم خوب نیست ؟ زندگی آگاهانه یعنی همین که آگاه باشیم به خودمون و احساساتمون

      از اونجاییکه پیش فرض بدن ما تناسب اندامه ،پس بدن بسمت لاغر شدن حرکت میکنه ولی ما با برنامه ریزی پیش نویس های کودکیمون راه رو بر سیستم طبیعی بدنمون بستیم ،و اینجا به قدرت باورها پی میبریم 

      یکی از باورهای قدرتمند در خودم این بود که من توانایی لاغر شدن بصورت طبیعیو ندارم باید خیلی رنج ببرم و تلاش کنم تا چند کیلویی کم کنم و همیشه باید در رژیم باشم تا بتونم خودمو در اون وضعیت نگه دارم ،با داشتن این باور، هر تلاش از طرف من مردود میشد و حالا در حال شناسایی و منهدم کردن اون باور هستیم 

      جسم ما دوست داره ما حالت نرمال و طبیعی خودمونو زندگی کنیم ولی انقدر از بچگی دستکاری شده ،در استرس چاق شدن بوده ،ترس از خوردن داشته ،در تنگناهای ورزش بوده ،بخور نخور داشته ووو از حالت نرمالش خارج شده ولی بهر حال در تمام رژیم های ما به ما کمک کرده و لاغر هم شده 

      این منطقیه که من لاغر باشم ،فرمول اصلی آفرینش من تناسب اندام بوده و بدن من بیشتر از من دوست داره متناسب باشه و بمن کمک میکنه ، روح من همواره رویای لاغر شدنو بمن یادآوری میکنه ولی ذهن جور دیگه ای برنامه ریزی شده ،برنامه ریزیش اینه که من باید چاق باشم ،من نمیتونم لاغر بشم ،خواست خدا بوده ووو

      ولی وقتی اون کدها در من شکسته میشه ،من و رویام در مسیر هم قرار میگیریم 

      یه روزی من در سیاره زمین  بدنیا اومدم ،در شهر وجودم یه عالمه در و دیوار و کوچه بود که هر کدوم از اون کوچه ها توسط الگوهای من نام گذاری شدن ، یکیشون شد * تو ارثی چاقی*  * ژنتیکت چاقه *خواست خداست*استخونبندیت درشته * و یه عالمه کد و اسم دیگه روی تک تک دیوارهای شهر درونم زده شد

      حالا من با همون چشم و عقلی که به اون شهر نگاه میکنم به خودم و جهانمم نگاه میکنم که همه چیز پر از کدهای مخرب هستند ،من با عینک (من ارثی چاق هستم ) به جهانم نگاه میکنم بنابراین هر چیزی میخورم و هر کاری که انجام میدم از زیر این فیلتر رد میشه و ده ها فیلتر و بازدارنده مخرب دیگه که در لایه های زیرین مغز من جا خوش کردن و من خبر ندارم 

      حالا میخوام متناسب بشم اول باید در شهر وجودم برم و تک تک اون کدهای مخربو بشکنم و دوباره کد نویسی کنم ،کدهای جدید با فرمول های لاغری ،که الان هم در حال انجام همون کارها هستیم  

      یکی از بدترین کارهاییکه ما به مراتب انجام میدیم اینه که مدام خودمونو چک میکنیم‌ ببینیم یکمی لاغر شدیم ،با لباسامون ،با نگاه کردن بدنمون تو آینه ،با توجه به قسمت های چاق بدنمون و هر بار که احساس میکنیم لاغرتر نشدیم ،حالمون بشدت بد میشه و همون حال بد باعث میشه فکر کنیم داریم چاقتر هم میشیم و از داشتن اون احساس باز هم میترسیم و به خودمون میاییم میبینیم چندین ماهه تو لوپ تکراری ترس و احساس بد گیر کردیم 

      حالا چرا انقدر ما به چاقیمون توجه میکنیم؟ چرا به نقص هامون میپردازیم ؟ چرا از خودمون راضی نیستیم ؟

      ما که اینهمه زیبایی داریم ،اینهمه نعمت و فراوانی داریم ،اینهمه نکات مثبت در شخصیتمون داریم ،در زندگیمون داریم ،ما یه عالمه داشته داریم که میتونیم بهشون توجه کنیم و حالمون باهاشون خوب باشه 

      ولی چرا چشم ما بینا نیست ،چرا حواس ما فقط روی همین چند کیلو اضافه وزنه ،روی نداشتن فلان ماشینه ،روی ناراحتی هامونه ؟

      تمام این دیدن های نقص هامون و ندیدن داشته هامون برمیگرده به عزت نفس ما به  دوران کودکی ما ،وقتیکه مثلا یه نمره خوبی تو ریاضی گرفتیم و با شادی بدو بدو اومدیم به خانواده نشون دادیم و اونها بجای قدر دانی و تشویق ما بهمون گفتن ،حالا مگه چکار کردی ،برو مثلا جغرافیتو بخون که نیفتی و ما سرخورده شدیم ،مگه چند بار دیدیم که الگوهامون از زندگیشون راضی بودن ؟ همیشه ناراضی بودن 

      و اون  نوع تربیت در بعضی خانواده ها به کرات دیده میشد،از اونجا ذهن ما برنامه ریزی شد که فقط بدنبال منفی ها باشه ،تشویق نشه ،بیشتر تنبیه کنه ،تحقیر و سرزنش کنه ووو

      حالا افرادی که چاق هم بودند که اضافه بر سازمان بهشون فشار میومد تازه باید درد چاقی ، عوارضش و تخریب هاشو هم تجربه میکردن 

      پس بصورت عمیق  من آموزش دیدم که اولا چیز خوبی نیستم ،دوما قابل تشویق هم نیستم و یاد نگرفتم برای خودم دست بزنم‌

      به من گفته بودن جیک جیک مستونت بود فکر زمستونت بود ، جیک جیک ( یعنی خوشحال نباش ) و فکر زمستونت بود ( یعنی برو به چیزهای منفی فکر کن ) ،حالا من یه بدن چاقی دارم با یه عالمه افکار منفجر و بیریخت ،میخوام به خودم و نکات مثبت شخصیتیم توجه کنم

      آیا من برای اینکار تربیت شدم ؟ نه نشدم چونکه ذهن من اموزش دیده که چجوری نگاه کنه ،به چیا نگاه کنه ،چقدر نگاه کنه 

      پس تشویقی در درون من نیست ،بجاش مقایسه کردن زیاده ، عشق به خودم و جسمم نیست ،حال خوب نیست و خیلی چیزها در درون یک فرد چاق نیست ،حالا چجوری میتونه خودشو خوب و خوش اندام ببینه ؟

      نمیتونه برای همین در هر مسیری وارد میشه شکست میخوره ، اولین کاری که ما باید انجام بدیم اینه که مدام خودمونو چک نکنیم چونکه چک کردن همانا و مقایسه کردن و متر کردن بدن همان و این شروع حس های بد و وحشتناکه که ممکنه ماه ها ادامه داشته باشه که واسه خودم حتی ۱ سال طول کشید

      باید یاد بگیریم که احساس تعلق کنیم به بدن خودمون ،دوسش داشته باشیم ،ازش تشکر کنیم ،باید به خودمون افتخار کنیم که در این مسیر اومدیم 

      من همیشه به خودم میگم ،میگم فریده مگه چند درصد از آدم ها این راهو میشناسن ؟ مگه چند درصد از اونهاییکه اومدن تو این مسیر موندن ؟ مگه چند درصدشون مثل من تمرین انجام میدن ؟ مگه چند درصدشون ۲ سال پی در پی بدون وقفه دارن تلاش میکنن ؟ مگه چند درصدشون هر جایی که باشن بلخره تلاش میکنن خودشونو برسونن به فایلها ؟

      معلومه که درصد خیلی کمی هستن ،من به خیلی ها مشاوره دادم برای اومدن در این راه ،حتی خودم براشون ثبت نام کردم ،برای تک تکشون آموزش سایتو اسکرین رکورد کردم ،در واقع لقمه رو جویدم ولی اونا حاضر نشدن حتی اون لقمه رو قورت بدن ،چه اطرافیان خودم چه غریبه ها 

      این یعنی تفاوت من با دیگران ، اگر خودم بفهمم که متفاوتم جهان هم میفهمه که من فهمیدم ،اگر خودم متوجه نباشم که چقدر مهم هستم‌،افکارم مهم هستن و من خالق زندگیمم ،جهان هم براش فرقی نداره ،پس اول خودمون بدونیم چه قدرتی داریم 

      قدر وجود و بدن خودمونو بدونیم ،منکه بخدا از بدنم خجالت میکشم از ۱۰ سالگی انداختمش تو رژیم های سخت ،حتی تنبیه ، تو شام نخوردن ،آخه کی میتونه ۲۸ سال شام نخوره ؟ ولی آدم های چاق این کارهارو زیاد انجام دادن 

      اینهمه همکاری بدن ما با ما ،تشویق نیاز نداره ؟؟ عشق نیاز نداره ؟؟ دست زدن نداره ؟؟

      انقدر مثل تربیت الگوهامون با خودمون رفتار نکنیم ،یکمی حس نوارش به خودمون داشته باشیم ،سالهاست خودمونو رها کردیم و فقط بهش دستور میدیم ،اینو میخواییم ،پول میخواییم ،رابطه میخواییم‌، خونه خوب میخواییم ،سفر میخواییم ،لاغری میخواییم وووو 

      چی بهش دادیم‌ که انقدر ازش میخواییم ؟ اول پرش کنیم بعد تخلیش کنیم ،سالها که با رژیم های مزخرف و ورزش ها سنگین پدر بدنمونو در آوردیم الانم اومدیم تو دوره لاغری با ذهن با یه شلاق دیگه بهش زور میگیم ،همش خودمونو چک میکنیم ،مدام غر میزنیم ،پس چی شد ؟ چرا بسرعت لاغر نمیشیم ؟وووو 

      ترمز بزنیم ،اجازه بدیم نفس بکشه ،نفس بکشیم ، رها بشیم ،آرام بشیم ،کف دریای متلاطم دیده نمیشه ، با آرامش و حس خوبه که میتونیم به خواسته هامون که یکیش لاغریه  ،با اضطرار و استرس ،فقط بدبیاری هارو جمع میکنیم ،حواسمون باشه در حال ارسال چه انرژی های مخربی به جهان هستیم ،بعد تعجب نکنیم که چرا نتایج منفی گرفتیم ،مسئولیت خودمونو بپذیریم  

      بیاییم هر روز نشانه های تغییراتمونو یاداوری کنیم ،ذهن هم مارو تو همون قسمت ها گسترش میده و کم کم نشانه ها برامون بزرگو بزرگتر میشه ،بیاییم چاقی و تمام عوارضشو برکت ببینیم ،اگر اسم خاطراتمونو  عوض کنیم خدا هم به همون اسم صدا میزنه 

      دختر من یک هفته است توی خونه در حال استراحت کردن و ریکاوری بدنشه ،خیلی نق میزنه و شکایت میکنه ،دلش میخواد بره سر کارش ولی نمیتونه حق هم داره حوصلش سر رفته تو خونه ،منم مجبورم بخاطر اون بمونم تو خونه ،الان که بهش گفتم دخترم فلان شربتتو خوردی گفت آره اون کوفتی زهر ماریو خوردم 

      بهش گفتم دخترم هر اسمی روی اون دارو بذاری همون میشه تو بدنت ،اتفاقا بگو این دارو شفاست ،سلامتیه ،به سلول سازیه من کمک میکنه ، بگو این اتفاق یه برکته برای زندگی من ،مثل قدیمی ها که همیشه میگفتن خیره ،اونها باور کرده بودن یه خیری تو هر اتفاقی هست 

      پس نوع نگاهمونو تغییر بدیم به خودمون ،به بدنمون ،به شرایط تا نتایج عوض بشه ،کار پر تلاشیه که باید تکرار بشه ولی آروم آروم در ما شکل میگیره و اونوقت لذتشو خواهیم برد

      خدارو شکر میکنم برای بدن سالم ،زیبام ،قدرتمند و خوش اندامم ،جسم من متعلقه به منه و من بهترین لذتهارو باهاش تجربه کردم و خواهم کرد ،امیدوارم که بتونم چیزهاییکه نوشتم رو باور کنم ،عمل کنم و زندگیشون کنم

      برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید. ثبت امتیاز
      امتیاز: 30 از 6 رأی
      افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم
      آواتار صبا
      1400/07/14 13:45
      مدت عضویت: 1317 روز
      امتیاز کاربر: 12296 سطح ۵: هنرجوی متوسطه
      دیدگاه فنی
      محتوای دیدگاه: 631 کلمه

      سلااام

      من از این فایل همون چیزی رو برداشت کردم که در کل دوره دربارش حرف زده شد ، در واقع این فایل برام خلاصه ای بود از تمام چیزایی که تا حالا یاد گرفتم.

      من یاد گرفتم برای لاغری باید رویایی داشت و این رویا در واقع رویا نیست بلکه بخش فراموش شده ی وجود خودمونه، ما متناسب زاده شدیم دقیقا همون طوری که توی نقاشیهای اسطوره ای بدن یک زن یامرد رو ترسیم میکنن . این چیزی نیست که در وهم ما باشه بلکه دقیقا همون چیزیه که ما باهاش زاده شدیم اما بر اثر انتخابی که داشتیم چالش چاقی رو انتخاب کردیم و باید از چاقی یه سری درس ها رو بگیریم . چاقی خیلی چیزا تا حالا به ما یاد داده ، من فکرمیکنم هر کس که درس هایی که باید از چاقی بگیره رو کامل درک کنه اونوقت میتونه متناسب بشه ، اصلا به رژیم و دارو و جراحی و کارای عجیب غریب نیست چون ما هر چقدر هم این کارارو بکنیم ولی هنوز درس چاقی رو پس نداده باشیم بازم درگیر چاقی میشیم . مثل تمام وقتایی ‌که رژیم میگرفتیم ولی دوباره بر میگشتیم به حالت اولمون ، انگار کائنات میخواست یه جوری به ما یاد بده که تو هنوز چیزی که باید یادبگیری رو از این چالش یاد نگرفتی و همین میشد که بر میگشتیم سر خونه ی اول. دقیقا همون مثال ترموستات . گویا این ترموستات میخواد به ما بگه عدد ذهنی ما نشون دهنده ی یه سری کم و کاستی توی ذهن ماست و ما باید تغییرش بدیم اما نه با زور و فشار . درس چاقی برای من این بود که باید خودمو دوست داشته باشم و عاشق خودم بشم ، هیچ کس توی این دنیا مثل من نیست پس نیازی نیست برای خاص بودن تبدیل به کس دیگه ای بشم و رفتار دیگرانو تقلید کنم ، من دارم این درس رو یاد میگیرم و برای همینه که لاغر شدم چون این چالشو پشت سر گذاشتم و دارم هر روز برای اینکه خودم باشم و خودمو دوست داشته باشم تلاش میکنم. 

      نه رژیم ،نه ورزشای عرق ریزون ، نه هیچی نخوردن ، نه دمنوش و نه هیچ چیز دیگه ای نتونست این درس رو به من یاد بده . تنها روشی که خیال منو از لاغر شدن راحت کرد ، لاغری با ذهن بود ، به خاطر اینکه مطابق با قوانین موفقیت هستیه ، من فقط باهاشون هماهنگ شدم نه زوری زدم نه رنجی کشیدم.

      ما باید متناسب بشیم چون به این دنیا اومدیم تا از همه ی همه ی نعمت های خدا استفاده کنیم ، لذت ببریم ، ثروتمند بشیم ، سلامت و آگاه باشیم و یه عشق کامل و بی نقص رو تجربه کنیم . 

      ما به خاطر این اینجاییم ، رسالت ما لذت بردنه. هر کس کار میکنه ، بچه دار میشه ، درس میخونه ، چیزی میخره یا هر فعالیت دیگه ای ، همش به خاطر اینه که لذت بیشتری رو بتونه تجربه کنه .

      این راه درسته و من بهش ایمان دارم . خیلی خیلی از نظر ظاهری تغییر کردم و لاغر شدم ولی چیزی که منو از این روش مطمعن کرد وزن کم کردنم نیست ، چیزی که من دارم به خاطرش ادامه میدم تغییرات درونیه منه . چند روز پیش یه تبلبغی دیدم برای شخصیت شناسی و اینکه چطور اعتماد به نفسمونو بازیابی کنیم و روی خودمون کنترل داشته باشیم ، من وقتی این تبلیغ رو دیدم فقط لبخند زدم ، چون من الان نیازی به هیچ دوره ی آموزشی شخصیت شناسی ای ندارم چراکه این دوره برای من کامل ترین درس زندگیم بوده و هست و خواهد بود. من بدون اینکه قصدش رو داشته باشم اعتماد به نفسم زیاد شده و کارایی رو انجام میدم که حتی باعث میشه خودم هم تعجب کنم.

      این برای من معجزست و نشون میده این راه درسته . من بهش ایمان دارم…

      خدایا شکرت

      ممنونم استاد 

      برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید. ثبت امتیاز
      امتیاز: 24 از 5 رأی
      افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم
      آواتار Jazab
      1400/07/08 12:59
      مدت عضویت: 987 روز
      امتیاز کاربر: 237 سطح ۱: کاربر مبتدی
      دیدگاه فنی
      محتوای دیدگاه: 1,106 کلمه

      سلام گام یازدهم در مسیر لاغری من 

      من همیشه قبل سال تحویل تصمیم میگرفتم از شروع سال جدید زندگیم تغییر بدم اندامم تغییر بدم یه کار خوب پیدا کنم و خیلی ارزوها دیگه ولی مهمترین دعا من لاغر شدن بود و ازدواج کردن و اول میخواستم لاغر بشم چون میگفتم تا لاغر نشم نمیتونم با فردی که خودم دوست دارم ازدواج کنم و زمان تولدم سال تحویل همیشه این تصمیم میگرفتم که باید حتما لاغر بشم و جز ارزو ها من بود لاغر شدن 

      و برنامه ریزی جدیدی شروع میکردم رژیم میگرفتم ورزش پیاده روی ولی من زمان سال تحویل فقط یکی دو روز اول خودم میتونستم کنترل کنم ولی چون مهمونی ها شروع میشد منم دیگه کنترلم از دست میدادم و باز ارزوم هدفم یادم میرفت و باز برمیگشتم روز اول و فراموش میکردم هدف هامو 

      و زمان تولدم تا یکماه دوماه خوب پیش میرفتم و تغییراتی هم داشتم ولی باز چون نمیتونستم همیشه در رژیم باشم نخورم حسرت بخورم عصبی میشدم رها میکردم و باز همون مسیر قبلا خودم طی میکردم و همین جوری ادامه داشت 

      نتیجه میگرفتم ولی نمیتونستم نگه دارم به محض رها کردن روش برنامه ها لاغری باز به نقطه اول برمیگشتم 

       و همیشه اون مقدار کم کردن برام ملاک بود که چقدر میتونم کم کنم و هرکسی روشی بهم معرفی میکرد اولین سوالم این بود فلانی لاغر شده از این روش  چقدر کم کرده و اون مقدار همیشه واسم ملاک بود که این روش انجام بدم منم مثلا ده کیلو تو دو ماه کم میکنم و این کم کردن برام مهم بود 

      و بخاطر اعداد ارقام روی ترازو من خوشحال ناراحت میشدم هر چه عدد پایین تر بود از وزن قبلا خودم خوشحال میشدم واسه یساعت دوساعت اول ولی همون موقع باز میترسیدم نکنه باز چاق بشم حالا تا که نخورم که همین جور بمونم و استرس ترسش داشتم و وقتی ترازو عدد بالاتر نشان میداد من منفجر میشدم که ای وای بدبخت شدم چرا لاغر نمیشم حالا چکنم و خیلی ناامید میشدم و حتی گریه میکردم خودم خیلی سرزنش میکردم حسرت میخوردم 

      و نمیدونستم دارم با این کارم من چاق شدن خودم بیشتر میکنم تشدیدمیکنم 

      و اعتمادی به خودم نداشتم اصلا فقط این ترازو بود که حالم نمایش

       میداد و نمیدونستم دارم تشدید میکنم چاقی خودم رو 

      و نمیدونستم تصمیم من واکنش من مهم نیست این احساس من است که مهم است و هروقت به هر نحوه ای ازچاقی خودم حالم بد میشد داشتم این چاقی رو تشدید میکردم در ذهنم و من چاق چاقتر میشدم بدون رژیم ورزش دمنوش باشگاه عمل جراحی من بدون هیچ زحمتی چاق میشدم و فک میکردم من نمیتونم لاغر بشم من توانایی لاغر شدن ندارم و لاغر شدن سخته سرنوشت من چاقی است از این باورها داشتم 

      ما به هرچیزی واکنش احساسی نشان بدیم احساس مان بد بشه نسبت به اون موضوع  برای ذهن میشه یک دستور که این خوشش میاد از این وضعیت واین وضعیت بیشتر کن و وقتی از دیدن عدد روی ترازو احساس مان بد میشد برای ذهن یک دستور تلقی میشه که این فرد از چاقی بیشتر خوشش میاد چاقیش بیشتر کن 

      برای ذهن تصمیم هدف ما مهم نیست این احساس ما مهم است و این احساس ما است که مهم است و نتیجه تغییر بده و احساس بد نسبت به هر موضوعی باعث تشدید اون موضوع در زندگی ما میشه که یک نکته طلایی است مث چراغ راهنما است نشان میده ما به خواسته خودمان داریم نزدیک میشیم یا دور 

      ذهن ما چاق شدن رو یاد گرفته تصمیم نگرفته روشی انجام نداده ناخواسته یاد گرفتیم چاقی رو و چاق شدیم و با احساس بدمان نسبت به چاقی خودمان تنفر حسرت و احساس بد چاقی در ذهن مان تشدید کردیم و چاق شدیم بصورت ناخواسته شاید ما اصلا بدمان از چاقی میومده اصلا دوست نداشتیم چاق بشیم ولی وقتی ذهن اموزش چاقی ببینه دیگه تصمیم ما نمیتونه جلو ذهن مان رو بگیره 

      لاغر شدن رو باید اموزش ببینیم سالها تصمیم گرفتیم لاغر بشیم مگه شدیم نهه یه مدت لاغر شدیم ولی بعدش باز وزن مان برگشت و چاق تر هم شدیم پس تصمیم روش رژیم ورزش ما رو چاق نکرده که الان لاغر کنه سالها تصمیم گرفتیم لاغر نشدیم برعکس چاق تر هم شدیم 

      ما چاقی اموزش دیدیم و چاق شدیم الانم باید لاغر شدن رو اموزش ببینیم تا لاغر بشیم 

      وقتی ذهن اموزش لاغری ببینه مث بذر است است که کاشته میشه و این اموزش ادامه پیدا کنه این جوانه لاغری زده میشه و تغییرات شروع میشه اول احساس مان خوب میشه بعد نگرش بعد رفتار ودراخر جسم تغییر میکنه درست همان جور که چاق شدیم لاغر هم میشیم 

      ذهن دستور خوردن میده ولی ما گرسنه نیستیم این ناهماهنگی بین ذهن وجسم باعث چاقی میشه حالا ما در این دوره هدف مان این است که ذهن با جسم هماهنگ کنیم تا متناسب بشیم 

      ذهن اموزش میدیم گرسنگی سیری عادت اینها یعنی چی و اینجوری یاد میگیریم که ذهن با جسم هماهنگ بشه و خواسته خودمان به ذهن مان اموزش میدیم که لاغری است و ذهن که یاد بگیره مغز که فرمانده کل بدن است دستورات جدید میده و رفتار ما تغییر میکنه ودر نهایت جسم تغییر میکنه و لاغر میشیم این میگن هماهنگی ذهن و جسم 

      و کار ذهن این است هر اموزشی ببینه روز به روز بیشترش میکنه اون اموزش در زندگی فرد این ذهن همیشه در حال بیشتر کردن است در همه موضاعات همین ذهن وفتی اموزش لاغر شدن ببینه این لاغر شدن بیشتر بیشتر میکنه در جسم ما تا جایی که خودمان بخواهیم 

      پس فقط کافیه اموزش ببینی و این جوانه لاغری زده بشه در ذهن و هر روز اگاهانه گام ها برداریم ادامه بدیم و این ذهن وقتی باور کنه میتونه لاغر بشه اموزش ببینه لاغری فرد شروع میشه و روز به روزم این لاغری گسترش پیدا میکنه و لاغر متناسب میشیم 

       کار ذهن بیشتر کردن اموزشی است که میبینه در هر موضوعی که باشه 

      اموزش به گفتن جملات تاکیدی نیست باید اموزش ببینیم چه وزنی دوست داریم اموزش ببینیم تا متناسب بشیم 

       همچی رو ذهن رقم میزنه ذهنم با اموزش ها ما شرایط ما رو میسازد  

      چاق شدن بارنج سختی مقدار زمان نبوده پس لاغر شدنم نباید با سختی استرس حسرت تلاش ها فیزیکی بیهوده باشه اگه با سختی باشه یعنی شکست مث قبلا خودمان که تجربه کردیم هرچقدر تلاش فیریکی میکردیم بیشتر شکست میخوردیم چاق تر میشدیم چون روش ما اشتباه بوده 

      پس تلاش بیهوده نکنیم وقت مان تلف نکنیم خودمان زجر ندیم ما به سختی چاق نشدیم که الان بخواهیم با سختی لاغر بشیم 

      ما به راحتی اسانی لذت چاق شدیم الانم باید به اسانی راحتی لاغر،بشیم و تنها راه درست لاغر،شدن اموزش لاغری از طریق ذهن است و این ذهن است که نتیجه رقم میزنه نه تلاش فیزیکی ما 

       من فرخنده با تعهد کامل در این مسیر،قدم برمیدارم استمرار دارم عمل میکنم به اموزش ها وذهنم اموزش میدم و مطمعنم لاغر میشم 

      شاد پیروز موفق باشید دوستان 

      برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید. ثبت امتیاز
      امتیاز: 10 از 2 رأی
      افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم
      آواتار roshaam2002@gmail.com
      1400/06/31 18:14
      مدت عضویت: 969 روز
      امتیاز کاربر: 331 سطح ۱: کاربر مبتدی
      دیدگاه فنی
      محتوای دیدگاه: 3,540 کلمه

      بنام خدا 

      استاد این رو بگم که من چند روزی اینترنت نداشتم تا بتونم دید گاهمو تو سایت قرار بدم ولی نوشتم تا اسرع وقت اونها رو بفرستم .

      گام 11( تکرار 1)

      دقیقا چاقی لذت رسیدن به هر ارزویی را از بین برده ، من هم یادمه آخرین باری که  برای لاعر شدن از روش های دیگه ، باشگاه ثبت نام کرده بودم ، افرادی و میدیم که متناسب و لاغر بودند و برای تفریح و وقت گذرانی  به باشگاه میومدن ، اونموقع منم خیلی دوست داشتم که لاغر و متناسب میبودیم و برای گذراندن اوقات فراغتم ، باشگاه بیام .  

      یا در کل بگم ، خیلی کارها رو دوست داشتم با شرایط و جسم لاغر تجربه کنم ، چون لذت بیشتری بهم میداد ، اصلا به ادم کیف میده که مثلا دوست داری یکاری کنی ، تمام تمرکز و حواستو فقط روی همون کار بزاری و با عشق واونو تجربه کنی و لذت ببری . البته درسته که با شرایط اضافه وزن  هم میشه انجامش دادا! ولی متاسفانه بیشتر تمرکز ادم ، موقع انجام دادن اون کار ، روی اضافه وزنشه و  به نحوی دوست نداره که اصلا اون کار و انجام بده ، یعنی شوق و اشتیاقی برای انجام دادن اونکار نداره. مثل خودم که دوست داشتم و الان هم دارم که خیلی چیزهارو در شرایط متناسب بودن خودم  تجربه میکردم ، چون که باعث میشه اعتماد بنفس من هم بالاتر بره ! 

      جالب است بدانید که چرا ارزوی لاغرشدن در ما انسانها شکل میگیرد!

      چون حالت طبیعی و پیشفرض همه انسانها وواقعیت وجودی انسان ها لاغری و متناسب بودن و سلامتی است ووقتی بدن انسان از این وضعیت خارج بشه، یک ناهماهنگی بین وجود فعلی ما و واقعیت ما که خداوند برای ما مقدر کرده است ایجاد میشود .

      و همیشه هم ازانجایی که جسم در حال تلاش برای رسیدن به حالت طبیعی و پیشفرض خود است ،بنابراین آرزوی لاغری در ذهن همه افراد چاق شکل میگیرد.

      ( چون که بدن انسان هوشمند خلق شده و در صورت ایجاد هرگونه بیماری و یا حالتی غیرطبیعی مثل یک دستگاه خودکار ، روند درمان خودشو انجام میده وما نمیتونیم جلوشو بگیرم ، چون این  یک قانون  برای حیات انسان هاست،  مثل زمانی که قسمتی از بدن اسیب میبینه ویا بریده میشه ، فرمول هایی  که باعث ترمیم و درمان ما شده فعال شده و برای محافظت از انسان ها و جلوگیری از بروز مشکلات در اون ، دستور به شروع سلول سازی  و درمان بخش اسیب دیده میکنه و اون قسمت روکاملا ترمیم میکنه . بعد از مدتی کاملا اثر اون زخم از بین میره . و این عمل خودبه خود انجام میگیره و بدن ما برای انجام چنین اقدامی از ما دستورنمیگیره و اصلا دستور ما براش اهمیتی نداره ، چون باید چنین کاریو انجام بده !) چاقی هم دقیقا به همین حالته ، اما خداوند بخشی از اون رو در اختیار ما هم قرار داده . ولی  سهم بیشتر از اختیار رو خداوند و هوشمندی خلقت بدن ما انسان داره ، یعنی از 100% مثلا ما خودمون اختیار 40%ر رو میتونیم داشته باشیم . بقیه اون اقدامیه که خودش باید انجام بشه و دستورما اصلا براش اهمیتی نداره ! مگه ما برای نفس کشیدن خودمون میتونیم دستور بدیم که کی نفس بکشیم ، کی نکشیم؟؟ معلومه که نه ! اصلا میمردیم !! طبیعت انسان اینه که برای زنده بودن نفس بکشه و اصلا خواسته ما براش مهم نیست!

      خیلی چیزها من تو این قدرت ذهن یادگرفتم ، خیلیی درک هایی کردم که شاید نتونم بیانش کنم  ، چون شما هم باید درک کنید !! متاسفانه توصیف ادراکات خیلی سخته 

      ولی میحوام بگم که بدن انسان مثل یک رباته که برنامه ریزی هاش از ابتدا انجام شده ، و تنها تفاوتش اینه که فقط درونش قدرت  تفکر و فکر کردن قرار داده شده است  ! شاید دیگه بیشتر از این نتونم براتون توصیفش کنم!.

      بنابراین ما هم اکنون ، دچار بیماریه اضافه وزن شدیم که جسم ما برنامه ریزی درمان کردنش در اون وجود داره ولی اون 40% که دست خودمونه ، کارو دشوار کرده !

      پس چرا فکر کردین که افرادی هم وجود دارند که هرکاری میکنن چاق نمیشن!! 

       چون که حالت طبیعی انسان ها تناسب اندامه و نمیشه طبیعت رو با تلاش فیزیکی تغییر داد ، اصلا طبیعت تغییر نمیکنه ، چه ما بخوایم ؛ چه نخوایم ! و پس  ازونجایی که هیچوقت نمیشه طبیعت و قانون طبیعت تغییر داد و یکی از دلایل دیگه ای هم که سبب ناتوانی درباور تغییر اونها اینه که اونا 100% اختیارشونو سپردن به ناخوداگاهشون و خودشون واصلا دخالت ندادن ، به همین دلبل   نمیتونن چاق بشن !

      پس این چاقی کاملا حالت غیرطبیعی بدنه !

       و اگه ما چاق شدیم ، چون حداقل 1 خواستیم  % اختیارو ما به عهده بگیریم. چطوری ؟ از طرف خانواده ، اطرافیان وبه واسطه آگاهی های چاق کننده ای که به مغز ما از طریق راه های ارتباطی به خودمون دادیم و  تصاویرچاقی در ذهن ما ایجاد شد و سپس بدن ما هم  برای مطابقات داشتن با تصاویر ذهنی ما به سمت چاقی حرکت کرد و ما مثلا خواستیم که یزره بیشتر بخوریم چون خوشمزس، سالمه و … و حداقل خواستیم 1% خودمون بیشتر از حد نیازمون بخوریم و…

      و چون هم از ابتدا هیچ گونه تلاش فیزیکی هم برای چاق شدنمون انجام ندادیم 

      پس باید کاملا اطمینان و ایمان داشته باشیم  که میشه لاغر شد ! چه بخوایم چه نخوایم ، دست خود ما نیست، طبیعت ما بوده و 60 % از ما اصلا به باورها . تفکرات ما اصلاا اهمیت نمیده ، کار خودشو میکنه چه بخوایم چه نخوایم ، همونطور که دست خودما نیست نفس کشیدن ، این 40% اختیار اگاهانه خودمونه که کارو سخت و دشوار کرده و اگه این 40% هم دست خودمون نبود ، دقیقا ما هم امثل افرادی بودیم که کاملا متناسب هستند ! و هیچکاه چاق نمیشن.

      میگم در واقع خوداگاه همیشه دوست داره خراب کنه !  و کار اضافه تر برات بتراشه! 

      با توجه به مثالی که تو گام( لاغری رو رها کنیذ تا لاغرشوید زدم ) من دیگه کاملا متوجه دخالت بیجای خوداگاهم که همیشه باعث تراشیدن کار اضافه برای ناخوداگاه من میشه شدم ! 

      همین افکاری که در افراد چاق وجود داره که تصور میکنن نمیتونن لاغر بشند یا دربرابر لاغری مقاومت دارن ، مانع لاغرشدنشون شده .کار اون 40% که دست خودمونه و مانع گذاشته برامون و کارو سخت کرده .

      من موندم اخه خدا قدرت تفکر و به ما داده که خلاقیت داشته باشیم و راحتی رو  ایجاد کنیم و خلق کنیم  !! اگه قدرت فکر کردن و در ما قرار نمیداد که انسانها  دیگه فرقی با ربات ها نداشتن. !!

      حالا من بعضی وقتا با خودم فکر میکنم که اقاا حالا من نمیتونم با این قدرت تفکر خودم مثلا چیزی و خلق کنم و یا بزرگ فکر کنم ، حداقل اصلا بیه چیزی فکر نکنم دیگهه! چون من چه فکر کنم چه نکنم دارم زندگی میکنم ، علایم حیاتی رو دارم الکی خودمو اذیت کنم که چیی؟؟ کاررها ها که  خودش که داره انجام میشه دیگه !!

       مثلا یک شرکت موفقی با چند تا مددیر عامل  وجود  د اره که  رییس اون شرکت جلسه ای برگزار میکنه  که نظرات مدیر عامل هرو در جهت تغییر دکوراسیون شرکت یا مثلا رنگ مبلمان دفتر کارکنان بدونه  تا یک تنوعی به ظاهر شرکتش بده ، درصورتی که این تنوع دادن تاثیری روی درامد یا موفقیت  اون شرکت نداره ! و برای رییس هم فرقی نمیکنه که شرکتش  چه ظاهری دشته  باشه ، چون تمرکزش روی درامد بیشترو عملکرد بیشتروبهتر و… .و میخواسته برای تغییر روحیه کارکناش مثلا رنگ دیوار یا مثلا مبلمان دفتر شخص هر بخش رو به سلیقه یکی از اون مدیر عامل ها تغییر بده .  که حالا اون فرد اومده از نظر خودش ایده های قشنگ قشنگ داده و تونسته رییس و قانع کنه. و از بین رای گیری ها مثلا 40% افراد با نظر اون شخص و سلیقش موافق بودن و 60% مخالف بودن ، ولی همیشه حرف اصلی رو رییس میزنه و رییس هم به نحوی کنجکاو و مشتاق شده بود که طبق نظر اون شخص عمل کنه ، اما  اون 60% مخالف  دلخور شدن و چون از دکوراسیون خوششون نمیومد و نمیتونستن تمرکز کنن روی کارشون ، ضعبف تر عمل میکنن و عملکرد شرکت هم مقداری پایین میاد !

      این مثال خیلی شبیه به منظور من بود ، امیدوارم تونسته باشم درک کافی و بهتون داده باشم .

      بنابراین جسم ما هیچگونه مقامتی برای لاغرشدن نداره چون که لاغری  حالت طبیعی و پیش فرض جسم خودمونه ، بلکه این خودمون هستیم که داریم در برابر واقعیت مقاومت میکنیم و فقط هم خودمون و اذیت میکنیم ؛ اون هم بیخود و بی جهت و بهانه جسم رو برای مقامت کردن میاریم .در صورتی که جسم ما علاقمند به برگشتن به وضعیت طبیعی خود هست .

      و حق طبیعی همه ما است که لاغر شویم . و با باور کردن این ها که طبیعت جسم  ما لاغریه ، افکارو هدف ما با هم موازی و همسو میشود و روند متناسب شدن ما روان تر میشود.

      فقط دوست داشتن این که لاغر بشیم اکا این عقیده رو داشته یاشیم که نمیتونیم؛ در این حالت خواسته ما با افکار ما ما همسو همجهت نبوده و ما هیچوقت هم لاغر نمیشسم  ، چون لاغری تنها در تخیلات ما بوده !تخیل یعنی داشتن چیزی که وجود نداره ! که در واقعیت هم وجود نداره و فقط خیال پردازی محاله !!

      پس تنها دلیلی که ماهر تلاشی کردیم ، اما موفق به تحقق آ رزوی لاغری خودمون نشدیم ، این بود که مسیرصحیح  رو برای تحقق لاغریمون به کارنگرفته بودیم.

      رژیم و ورزش و قرص و دمنوش و…. و درواقع هرعاملیکه به عنوان یک وسیله و …یا برنامه بیرونی بخواد باعث لاغری ما بشه، نتیجه بخش نخواهد بود.

      همانطور که هیچ فرد چاقی ، برای چاق شدن ، برنامه ریزی نکرده بود. پس ما با استفاده از  برنامه ریزی دیگران هرگز موفق به لاغر شدن نمیشیم.

      و یکی از دلایل صحت  روش لاغری با ذهن ، اینه که ، برامون مشخص نکردن که چی بخوریم ، جی نخوریم ، چه قدر بخوریم و….بلکه فقط فرمول های لاغر کننده به ما یاد اوری میشود.

      و این فرمول ها از قبل و در ابتداا در وجود ما بوده! ولی ما به دلیل یادگیری چاقی ، از انها استفاده نکرده بودیم .

       تمام مراحل روش ذهنی ، درونی و ریشه در وجود خود ما دارد. و در این روش هیج گونه برنامه ای به کسی تحمیل نمیشود .

      جسم ما بزرگنرین و مهم ترین و با ارزش ترین سرمایه وجودی ما در زندگیه که باید ازش مراقبت کنیم ! پس باید با یک تصمیم قاطع و اشتیاق فراوان روی ذهنمون برای لاغری سرمایه گذاری کنیم . که این سرمایه گذاری باعث ایجاد ایمان واراده ای قوی در وجود افراد میشود، تا از توانایی های فوق العاده خودشون که توسط خداوند به انها داده شده است استفاده کنند و و  جسم خود را انگونه که دوست دارند خلق کنند!

      د ر این روش ما نتایجی رو کسب میکنیم که تمام ناکامی های مارو جبران میکنه! چون بالاخره بعد از استفاده از هر روشی که ما درش شکست خورده بودیم ، میتوانیم بالاخره لاغربشیم و این دقعه تصمیم گرفتیم که از روشی  صحیح و متفاوت به نتیجه برسیم.

       تنها تفاوت افراد چاق با افرادلاغری که بدون ترس و نگرانی از هر غذایی میخورن  فقط در فرمول های ذهنی این افراده .

       شانس و ژنتیک و…. نیست ، بلکه افکار و رفتارهای غذایی صحیج انها است . و قیقا هم مشابه چنین فرمول های ذهنی در افراد چاق هم وجود دارد که فقط با پیدا کردن آنها و استفاده از انها چه بخوایم ، چه نخوایم  لاغر خواهیم شد .

       و در این دوره ها ما ذهن خودمون رو علاوه بر لاغر شدن ، بلکه همچنین مهمتر از اون  لاغر ماندن  تربیت میکنیم .

      در سبک زندگی عادی ما اشکال بوده که باعث چاقی ما شده ، چون تا وقتی که در سبک دیگه ای هستیم ، شرایطمون راضی کنند ه بود اما وقتی به سبک زندگی قبلیمون برمیگشتیم ، همه چیز خراب میشد. چون وقتی رژیم میگرفتیم یا برنامه خاصی رو رعایت میکردیم ، نتیجه خیلی خوبی میگرفتیم. اما نگه داشتن اون مهم بود ، چون به محض این که برنامه تموم میشد، دوباره ، به سبک عادی زندگی خودمون برمیگشتیم  و دوباره همون میشدیم ، دقیقا مثل خود م که هربار از طریق ی روش جدید،ی برنامه جدید و… اقدام میکردم برای لاغر شدن ولی دوباره برمیگشتم به حالت و وزن قبلی خودم یا شایدم بیشتر .

      بنابراین باید رفتار عادی و طبیعت زندگی ما تغییر کنه تا لاغر بشیم و لاغر بمونیم . چون در روش های قبل ، ملاک عمل ما مقداری بود که باید کم میکردیم .

      و اگه ته ذهن ما این باشه که ما چقدر بخوایم کم کنیم ، در اصل میدونیم که قراره دوباره همه زحمت هامون بی فایده باشه و برگرده . 

      چرا ؟؟

      چون ما اومدیم برای یک مقطعی روش خودمون رو حالا( از طریق رژیم ، ورزش و..) تغییر دادیم و لاغر هم شدیم و نتیجه گرفتیم اما پایدار نبودن نتیجه  و از بین رفتن اون به این دلیل بود که سبک فعلی زندگی ما مشکل داشت و مار و چاق میکرد.

      چونکه ما درهر روشی زندگی کنیم و دوباره برگردیم به روش قبلی زندگیمون ، هر وزنی که کم کرده باشیم دوباره  برمیگرده .

      و اضافه وزن خیلی ارام ارام به ما اضافه میشه ، طوری که اصلا متوجه نمیشیم!.

      نوسان احساسی هم باعث تشدید بیشتر چاقی در ما میشه چون که به خودمون بی اعتماد میشیم، هرچه ما بیشتر به ترازو و یا یک روشی  وابسته بشیم و بر اساس اعداد و ارقام بخوایم خوشحال و یا ناراحت بشیم ، در واقع اعتمادمون به خودمون کمتر میشه و تحت فشار بیشتری قرار میگیریم . به همین دلیل هم بالا رفتن وزن برای فردی که لاغری رو بلد نیست به مراتب راحت تره تا پایین اومدن وزن و برعکس کسایی هم که تلاش میکنن چاق بشن و یزره که چاق میشن،صبح که پا میشن میبینن دوباره همونن و هرچی اضافه کردن نیست .

      بنابراین به دفعاتی که اعصاب ما خورد بشه از دیدن وزن بالاترمون رو ترازو ، داریم بیشتر چاق شدن رو تشدید میکنیم ،چون  داریم به ذهنمون فرمان و دستور میدیم که من علاقه دارم به چاق شدن !

      شاید ما خودمون همچین چیزی نخوایم و خوشمون نیاد ازش، ولی برای ذهن ما واکنش و فکر ما مهم نیست ، احساس ما مهمه . 

      و وقتی احساس ما بد میشه به معنای اینه که ما داریم به اضافه تر شدن وزن واکنش نشون میدیم و  ما به هرچی واکنش نشون بدیم ، تصور ذهن اینه که ما از اون وضعیت خوشمون میاد و اونو بیشتر میکنه .

      برای لاغر شدن، نمیشه به تنهایی اقدام کرد، نیاز به آموزش داریم .

      چون ما چاقی رو یادگرفته بودیم ، از خانواده ، جامعه و…و خیلی عوامل زیادی بوده که رو چاقی ما تاثیر داشته .و خود ما هم پیگیرش بودیم .

      ناخواسته خودمون پیگیر یادگیری چاق تر شدن بودیم .

       و الان تو هر وضعیتی که هستیم نتیجه  سعی و تلاش و تکرار اموزش های خودمونه.

      چون وقتی ما مدتی رژیم میگیریم و لاغر میشیم ، داریم یاد میگیرم که لاغر بشیم ولی چون به روش اشتباهی هست و ما نیومدیم که خودمون رو اموزش بدیم بلکه خودمون رو محدود کنیم که لاغر بشیم ،نتیجه نمیده و ما هر چقدر که با رژیم خودمون رو لاغر کنیم ، مجددا وزنمون برمیگرذه.

      درواقع ترموستات ذهنی ما روی چاقی و وزن قبلی ما تنظیم شده .ترموستات فرمول های ذهنی هست که مارو به سمت چاق تر شدن هدایت میکنه .رفتار ما ، عملکرد ما و…

      مثلا اگه ترموستات ابگرمکنی روی 60 درجه تنظیم شده باشه ، هر چقد دمای اب پایین بیاد ، دوباره ترموستات فعال میشه و اب رو به دمای 60 درجه میرسونه ذهن افراد چاق هم دقیقا همینطوره ، هرچقدر که ما از روش های رژیمی  … وزن خودمون و پایین بیاریم ، دوباره ترموستات ما فعال شده و مارو دوباره به وزن قبل خودمون برمیگردونه . چون که ما در روش های دیگه رژیم و.. ورودی مون رو کنترل میکردیم در صورتی که ترموستات ذهنی ما روی چاقی تنظیم شده بود و ما که نمیتونیم تا اخر عمر ورودی مون رو کنترل کنیم ، خسته میشیم و به روند عادی زندگی خودمون برمیگردیم ، ارام ارام طوری که خودمون هم متوجه نشدیم .

      پس وقتی که مثلا ترموستات ذهنی ما روی 60 کیلو تنظیم شده باشه ، ما هرچقدر که خودمون رو پایین بیاریم ، دوباره ترموستات فعال میشه و یواش یواش ذهن ما ، مارو وادار میکنه رفتار قبلی خودمون رو تکرار کنیم تا وزنمون به چیزی که بوده برسه ! دقیقا همین اتفاقی که بعد از اخرین رژیمی که گرفته بودم برام افتاد . پس ترموستات ذهنی من روی 66 کیلو تنظیم شده بود !

      بنابراین باید لاغر شدن رو یاد گرفت ، با تصمیم گرفتن ، نمیشه لاغر شد ، چون که ما تصمیم نگرفته بودیم که چاق بشیم .

      کسانی هم که از لاغری زیاد ، رنج میبردن و میخواستند که چاق بشن و کارهای زیادی هم برای چاق شدن انجام دادن ، وقتی که چاق شدن دیگه نتونستن جلوی چاقی خودشون رو بگیرن و بدن انها در روند چاق شدن قرار گرفت ، چون اونها به اجبار به ذهنشون  اموزش میدادن که از فلان طریق وزنشون بالابره و یکی از خصوصیات ذهن هم اینه که هر چیزی رو که یاد بگیره ، دایما تکرارش میکنه و براش مهم نیست که شخص برای 5 کیلو اضافه وزن داره تلاش میکنه.  برای ذهن 5 کیلو با 50 کیلو فرق نمیکنه ، چون  رفتاری که برای اضافه کردن 5 کیلو انجام میدیم همینطوری تکرار بشه ، مارو تا 50 کیلو هم میرسونه!

      ذهن در هرجنبه از زندگی ، دنبال بیشتر کردنه ! حتی وزن 

      وقتی ذهن آموزش چاقی دیده باشه ، هرروز بدنبال اضافه تر کردن ، وزنمونه !و همین ذهن هم وقتی آموزش لاغر شدن ببینه ، هر روز بدنبال لاغر ترشدن ماست ، تاجاییی که خودمون تعیین کنیم و ترموستات ذهنیمونه رو روی وزنی که میخوایم قرار بدیم .

      وقتی روند تغییر شروع بشه تاهرجایی میتونه ادامه داشته باشه .!

      پس باید یادگرفت . موضوع ذهنه ، جسم ما نیست!

      وقتی ذهن آموزش دیده بشه ، دیگه تصمیمی وجود نداره .

      وقتی موضوع ذهنی باشه ، تصمیمی نیاز نیست . مثل رانندگی 

      ی زمانی ما تصمیم گرفتیم بریم رانندگی رو یادبگیریم و کلاس ثبت نام کردیم ، اموزش دیدیم ، سعی و تلاش کردیم ، رانندگی رو یادگرفتیم . بعد با تمرین و تکرار کردن اصول اون، رانندگی رو یاد گرفتیم .

      چون تکرار کردن به ناخوداگاه ما سپرده میشه ودر ما تبدیل به عادت  میشه . و بعد از مدتی دیگه اختیاج نداریم که فکر کنیم کجا بوق بزنیم ، راهنما بزنیم و…

      در چاق شدن هم اینطوریه ، خیلی وقت ها ما میدونیم که نباید بخوریم  و سیر هستیم ولی وقتی یچیزی و میبینم ، کیکی ؛ اجیلی و.. ذهن ما که دستور بده ، دستمون رفته و ما میدونیم که سیر هستیم و نباید بخوریم ولی میخوریم و بعد از اینکه هم خوردیم ، پشیمون میشیم !

      این عدم هماهنگی بین ذهن و جسمه که باعث چاقی میشه ، چون ما از لحاظ جسمی نیاز به مصرف غذا نداریم ،  سیر هستیم ولی ذهنمون در تعادل با جسممون نیست و دستور  خوردن میده ، 

      در روش لاغری با ذهن، ذهن جهت هماهنگ شدن با جسم آموزش داده میشود و ما ذهنمون رو کنترل میکنیم .و اون کنترل به معنای رژیم و اندازه  گیری در خوردن و.. نیست .

      چون تا الان خواستع ذهن ما چاق تر شدن بوده ، حالا ما هرچی بگیم که چاقی رو نمیخواستیم ، گفته ما هیچ نغییری در روند ذهن ما ایجاد نمیکنه ، چون آموزشی که به ذهنمون د دادیم و یادش گرفتیم ، چاق شدن بوده.

      عبارت تاکیدی زمانی تاثیر گذاره که اصل رو بلد باشیم و با اینها یاداوری بشه بهمون .وگرنه که ما با عبارت تاکیدی چاق نشدیم که بخوایم با عبارات تاکیدی هم لاغر بشیم.!

      اگه اصل رو بلد نباشیم ، نمیتونیم با تلنگر زدن به خودمون یادش بگیریم ، هیچ علمی با تلنگر زدن اموزش داده نمیشود 

      چون لاغری هم نوعی علمه !

      و ما با اموزش دیدن لاغری ، رفتارهامون تغیییر میکنه .

       ولی این اموزش کسل کننده نیست و مشتاق کنندست تفاوتی که با همه آموزش های دیگه داره .

      وقتی عدد ذهنمون رو تعیین کنیم ، هدایت میشیم به اون وزن و این رو باید بهش آموزش بدیم ، چون به گفتن نیست. 

      باید ذهن بپذیره که ما چه عددی وزنی رو دوست داریم ، چه اندامیو دوست داریم و… و مارو به اون برسونه . 

      خیلی دوست دارم ، خییییلللیییییییی دوست دارم که به  اون فایله تنظیم ترموستات ذهنی برسم و انجامش بدم .

      برای لاغرشدن بهتره که دست از تلاش بیهوده برداریم .چون که روش های دیگه خیلی سخت و رنج اور بود و غممون میگرفت که دوباره فردا هم باید اونکارارو تکرار کنیم.

      هیچ کدوم ما برای چاق شدن رنچ نکشیدیم ، و بالعکس لذت هم بردیم ، خودمون هم نمیدونستیم ،و هرروز  یکسری کارهای تکراری و انجام میدادیم که نتیجش هم چاقی بود 

      بنابراین ، لاغرشدن هم باید مثل چاقی ما ، لذت بخش باشه و نباید برای برای لاغر شدن ، رنچ بکشیم .

      در روش های قبل ، درگیری داشتیم و همش اذیت میشدیم . ولی وقتی لاغری رو یاد بگیریم ، شرایط تغییر میکنه.

      ذهن ما خودش چیزی نداره ، باید اطلاعات لاغری رو بهش بدیم تا نتیجه رو به ما بده . دقیقا مثل یک کامپیوتر 

      پس تلاش بیهوده کافیه ، باید آموزش ببینیم .

      دیگه تجربه را تجربه کردن خطاست . 

      مهم ترین عاملی که میتونه روزهای ما رو خوب یا بد کنه ، خودمون هستیم . خودمونیم که شرایط پیرامون رو به سوی خودمون جذب میکنیم و یک روز خوب رو برای خودمون میسازیم ، پس نگاهمون رو از  روی شرایط پیرامونمون برداریم و به خودمون نگاه کنیم که این خخودمون هستیم که پیرامونمون رو میسازیم . 

      ما در درون دنیا نیستیم ، دنیا در درون ماست .

      در البوم شگفتی سازان میبنمتون. 

      شاد و پیروز و متناسب باشید .

      برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید. ثبت امتیاز
      امتیاز: 5 از 1 رأی
      افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم
      آواتار پروانه
      1400/06/10 18:42
      مدت عضویت: 1545 روز
      امتیاز کاربر: 765 سطح ۲: کاربر متوسطه
      دیدگاه فنی
      محتوای دیدگاه: 2,112 کلمه

      گام یازدهم : سلام به همگی آرزوی لاغری خود را به واقعیت تبدیل کنید . آرزوی لاغری مهمترین آرزوی من هست و احساسی که در زمان این تمرینات و گوش دادن به فایل ها دارم اینه که این تنها و تنها کاری هست که صد در صد اون برای خودم هست و برای همین متوجه شدم که چرا چند روز از این سایت فاصله میگیرم دچار سر درگمی و حال بد میشم ابتدا فکر میکردم که من وابسته شدم و این خیلی بده و تا کی باید اینجوری باشه حالا میفهمم که وابستگی نیست بلکه حس خوبیه که برای خودم دارم قدمی بر میدارم و اگر نکنم انگار برای خودم کم گذاشتم و حس بیهودگی و بی هدفی میکنم . در ضمن در این سال‌های زندگیم اینقدر فاصله گرفتن از مسیر تناسب اندام برای من تاثیر منفی داشته که رسیدن به هر آرزویی برای من لذت بخش نیست و نبوده و جالبه که الان هم فکر میکنم که هر ارزویی که توسط خانوادم بر آورده شد با شرط لاغری برای من بوده از خرید ماشین تا خواسته های عادی مثل خونه خاله و مادر بزرگ و بیرون رفتن که ابتدا لاغر میشدم تا به خواستم میرسیدم یا دوباره چاق میشدم و رها میشد و دیگه این اواخر همون هم در خودم نمیدیدم انجام بدم در نتیجه از رفتن یا خرید منصرف میشم و کم کم در من حس بی لیاقتی به همه چی تقویت شد و خودم هم خودم رو لایق نمیدونستم و زمانیکه دیت خودم هم بود خودم رو محروم میکردم و در نتیجه همیشه توجه من به چاقی بوده . چاقی برای من لذت رسیدن به هر ارزویی رو از بین برده و به همین دلیل به شدت دوست داشتم و دارم که لاغر بشم . رسیدن به لاغری برام‌ از هر ارزویی با ارزش تر هست چون اولا رهایی از رنج چاقی و سرزنش و نگاه دیگران و از طرفی اینکه برای خودم همچین کار بزرگی انجام میدم و از طرفی به بزرگترین ترس و فکر زندگیم غلبه میکنم . ۱. داشتن آرزوی لاغری :همه افراد چاق ارزوی لاغری دارند به این علت که واقعیت وجود ما لاغری هست ( حالت پیش فرض بدن ما تناسب اندام و سلامتی میباشد ) . الان که میبینید ما چاق شده ایم ما برای چاق شدن تلاش فیزیکی نکردیم بلکه از طریق وارد شدن آگاهی های چاق کننده به مغز و از طریق کانال های ارتباطی تصاویر چاقی در ذهن ما ایجاد شده و سپس جسم‌ ما برای منطبق شدن و هماهنگ شدن با تصاویر ذهنی به سمت چاقی تغییر وضعیت داده است . در نتیجه چاقی حالت غیر طبیعی بدن هست. و برای همین زمانیکه از تلاش برای برطرف کردن این نتیجه غیر طبیعی فاصله میگیریم سر در گم میشویم و هیچگاه نتونستیم دست بکشیم چون مهمترین و اولویت ذهن ما هست چون در رابطه با جسم ما و خود ما هست خب معلومه این مشکل برطرف نشه که مربوط به سلامتی و حیات ما هست طبیعیه تلاش برای بقیه مسائل بی معناست چون خود ما هم وجود نداریم در اصل . در صورتیکه افراد چاق تصور میکنن که توانایی لاغر شدن ندارند و بدتر از آن فکر میکنند بدن اونها نسبت به لاغر شدن مقاومت میکند . همین فکر اشتباه میتونه به راحتی مانع لاغر شدن ما شود . در صورتیکه بر عکس چون لاغری حالت پیش فرض و طبیعی بدن ما هست اتفاقا جسم‌ ما به شدت علاقه مند هست که به وضعیت متناسب برگردد . در نتیجه حق طبیعی من هست که لاغر شوم و جسم من از من بیشتر دوست داره که لاغر شود و آرزوی سلامتی و طبیعی بودن دارد . به این صورت جسم و ذهن باهم هماهنگ میشه تا به امروز فکر میکردیم جسم ما توان لاغری نداره یا تا وزن خاصی توان داره و بعدش براش سخت میشه و یا میزان لاغری براش حد و مرزی داره و یا مقاومت میکنه و … ولی خواسته ما لاغری هست ولی این دو در جهت های مخالف هم هستند و در نتیجه هر چی تلاش میکردیم لاغر نمیشدیم . ولی الان با این آگاهی ها روند تناسب ما روان تر میشه . ۲. محقق نشدن آرزو ( لاغر نشدن ) دلیل اینکه تلاش کردیم و لاغر نشدیم فقط و فقط و فقط این هست که از روش صحیح برای تحقق آرزوی خودمون استفاده نکردیم . همانطور که میدانید ما هیچگاه برای چاقی برنامه ریزی نکردیم در نتیجه استفاده از هر روشی تا به امروز برای لاری برای ما به صورت برنامه ریزی بوده مثلا تصمیم بگیریم لاغر شویم از طریق ورزش ، رژیم غذایی ، قرص ها و …. و اینها همه برنامه هایی هست که دیگران به ما میدهند و جواب نخواهد داد . در روش لاغری با ذهن فقط فورمول های صحیح و لاغر کننده به شما یادآوری میشود ، فورمول هایی که از قبل در ذهن ما وجود داشته و دارد و به علت یادگیری چاقی از اونها استفاده نشده سالهاست . در روش لاغری با ذهن به ما یاد می‌دهد که ما چه فورمول هایی داریم و چگونه شروع به استفاده از اونها بکنیم . تمام مراحل روش لاغری با ذهن درونی و ریشه در وجود خودمان دارد . در این روش هیچ روشی به ما تحمیل نمیشود . در این روش ساختار افکار و رفتاری قدرتمند کننده که جسمی سرشار از شادی ، سلامتی و تناسب اندام را برای ما به ارمغان میاره . لاغری با ذهن سرمایه گذاری روی ساختن فورمول های لاغری کننده و تغییر عادت هاست . جسم ما با ارزش ترین سرمایه ما در زندگی هست که باید مراقبت از آن را یاد بگیریم . این برای ما باید مهمترین دلیل و انگیزه باشه تا بخواهیم به زندگی سراسر آرامش و تندرستی برسیم. باید با تصمیم قاطع و اشتیاق فراوان برای بزرگترین آرزو و خواسته ی زندگیمون شروع به سرمایه گذاری روی ذهن خود برای لاغری بکنیم . این سرمایه گذاری سبب ساخته شدن ایمان و اراده در وجودمون میشود که تا هر بهانه ای که مانع لاغر شدنت میشود را کنار بگذاری و از توانایی فوق العاده ای که خدا در وجودت گذاشته استفاده کنی و جسم خود را آنگونه که دوست داری خلق کنی. آن وقت نتایجی که خلق میکنی در عرض کمتر از یکسال همه ناکامی های گذشته ات را جبران میکند . این افراد لاغر که آرزو داریم جای آنها باشیم به دلیل افکار و رفتار غذایی صحیحی است که در ذهن این افراد وجود دارد و تفاوت ما با اونها فقط در فورمول های ذهنی ماست . مشابه مجموعه فورمول هایی که در ذهن افراد متناسب وجود دارد در ذهن افراد چاق هم هست فقط باید آنها رو پیدا کرده و از اونها استفاده کنیم در این صورت چه بخواهید چه نخواهید لاغر میشوید . دوره های لاغری با ذهن فرصت مناسبی هست تا ذهن خود را برای لاغر شدن و از آن‌ مهمتر لاغر ماندن تربیت کنیم تا تحولی عظیم در وضعیت جسم و روح و کل زندگی خودمون ایجاد کنیم . من همیشه با خودم فکر میکردم چه حیف که از خانوادم و جامعه و اطرافیانم چاقی رو یاد گرفتم و الان به جای آموزش های دیگه مجبورم روی این داستان زمان بگذارم ولی حالا متوجه شدم این مثال مثل این میمونه که همیشه میگیم ما چه خوبه کسی زبان مادرزادی اون انگلیسی هست و راحت همه جا میتونه بخونه و حرف بزنه و ما باید کلی فکر کنیم و وقت بگذاریم ولی بعد که باهاشون صحبت کردم دیدم ما میتونیم زبان یاد بگیریم ولی ما افرادی که مهاجرت کردیم به جرات افرادی توانمند تر و با اعتناد به نفس تر و از اون مهمتر قدر دان تر هستیم چون میدونیم این امکانات نباشه یعنی چی و از طرفی برای زندگیمون تلاش کردیم و حس خیلی خوبی داریم و درسته دیرتر به مسائل دیگه رسیدیم ولی شادترین لاغری هم همینه دقیقا و تفاوت ما با افراد لاغر که بینشی پیدا می‌کنیم که خیلی متفاوته و از این به بعد خوب زندگی میکنیم و خودمون زندگیمون رو خلق میکنیم و خداروشکر جزو اون دسته نیستیم که تا اخر عمر حسرت بکشیم و نتونیم لاغر شویم . من تصمیم گرفتم جزو اون دسته از آدمهایی باشم که اگر شرایط خودمون رو دوست نداریم تغییر بدهیم و شجاعت داشته باشم . با این روش هر سال برامون بهتر از بهتر میشه و جبران همه سالهای قبل میشه برامون . با توجه به اینکه هر زمان لاغر شدیم و یا از نظر کاری و فکری به شرایط عادی خودمون برگشتیم هر روز و روز به روز چاق تر شدیم حتی من دیدم اگه بخواهم آزاد و نرمال مثل همه زندگی کنم برای من حتما همراه با چاقی خواهد بود تازه قبل از آشنایی با این دوره که زندگی عادی خیلی ساده یعنی وزن نکنم و اینکه شام و ناهار بخورم و عادی به مغازه برم و چیزی که دوست دارم بخرم و هر زمان دوست داشته باشم آزاد باشم و بیرون برم و مهمونی یا دیدن کسی یا دوست یا رستوران با سفر که حتماااا حدالاقل روزی ۲ کیلو چاق میشدم حالا کمی ترسم کمتر شده و آزادانه تر زندگی میکنم ولی متوجه شدم که ایراد صد در صد در زندگی عادی من و تفکر من هست . زندگی عادی من هست که منجر به چاقی و در نهایت منجر به سر درگمی من میشه. تا به زندگی عادی که همه دارند بر میگردم همه چی خراب میشه . در نتیجه رفتار عادی من هست که باید عوض بشه و تا لاغر بشم و از اون مهمتر لاغر بمونم نه فقط دوره ای خاص تغییر کنم و در نهایت دوباره همه چی بیشتر از قبل برگرده . اضافه وزن خیلی رام اضافه میشه و نمیدونم چجوری حتی اینهمه اضافه شد.اگر در این سیر به این چاق شدن و لاغر شدن توجه کنی خیلی آثار بدی داره و دجار نوسان اعتماد به نفس میشیم و اعتمادمون به خودمون کمتر میشه و بیشتر تحت فشار قرار می‌گیریم. هر زمان عدد وزنی بالاتری رو مشاهده میکنیم با توجه یه چاقی داریم میگیم که چاقی رو دوست داریم و چون فقط چاقی رو بلد هستیم خیلی عادی چاق میشویم . ما هر روز و به مدت ۳۴ سال هر ثانیه چاقی رو زندگی کردیم و برای همین برای لاغری نمیتونی به تنهایی اقدام کنی حتما نیاز به آموزش داری ، ذهن یه فرد چاق مثل ترموستات آبگرمکن هست و تا دما پایین میاد ولی چون روی دمای بالا تنظیم شده سریعا دما رو بالا میاره و بدن ما هم تا وزن کم میکنه چون روی عدد بالاتر تنظیم شده در نتیجه به سمت چاقی بدن رو هدایت میکنه . برای همین هست که محدودیت جواب نمیده و تا اینکه محدودیت برداشته بشه دوباره چاقی صورت میگیره . این همون علت هست که آدم ها به اشتباه اسمش رو ژن چاقی میزارند و خارج از توان ما میدونند که هر چی لاغر بکنیم باز چاق خواهیم شد در صورتیکه قضیه چیز دیگه ای هست و سالها با وزن کردن زیاد و هی چاقی رو دیدن این ترموستات رو روی عدد بالاتری تنظیم کردیم . ما برای چاقی تصمیم نگرفتیم و با تکرار به ذهن آموزش میدی و زمانیکه یاد بگیره دائما تکرار میکنه و در نهایت در جسم ظاهر میشه . زمانیکه به ذهنت آموزش بدی دیگه لازم به تصمیم نداری زمانیکه آموزش تکرار بشه در ناخودآگاه ما شکل میگیره و به فرمول ذهنی ما تبدیل میشه و به بدن و واکنش ما تبدیل میشه. مثلا تو سیر هستی ولی به جسمت دستور خوردن میده ذهنت خب این عدم هماهنگی بین جسم و ذهن هست از لحاظ جسمی سیر هستی و نیاز به غذا نداری ولی ذهن تو نیاز به خوردن داره .در این دوره ذهن و جسم هماهنگ میشه ذهن رو کنترل میکنیم که با جسم همسو بشه به ذهن آموزش میدیم که پیغام سیری چیه و پیغام گرسنگی چی هست و یاد میگیریم که ذهن رو در تعامل با جسم قرار بدهیم و هماهنگ کنیم . زمانیکه به ذهن آموزش میدهیم اصل رو بلدیم همونطور که چاقی رو یاد گرفتیم . در این آموزش هر روز اشتیاق تو بیشتر میشه و آگاهی جدید کسب میکنی و از همون روزهای اول تغییر در رفتار و افکار حس میکنیم . با علاقه آموزش هایت رو دنبال میکنی . ذهن ما در همه شرایط به سمت بیشتر کردن و گسترش دادن هست همانطور که خواسته هامون گسترش پیدا میکنه و همینطور که در زمینه چاقی هر روز با اشتیاق به سمت چاقی بیشتر پیش رفتیم . و این مسیر حد و مرزی نداره . و همین حالت در مسیر لاغری هست تا زمانیکه خودت حد و مرز تعیین کنی . باید به جسمت آموزش بدی که چه جسمی رو دوست داری چه عدد وزنی رو دوست داری و جسم هدایت میشه .همیشه سختی کشیدیم در روش های قبلی ولی نتیجه ماندگار نیست در روش لاغری با ذهن سختی حذف شده و با لذت لاغر میشویم و مثل چاقی که با لذت چاق شدیم در این روش هم به همین صورت هست . و درگیری ذهنی وجود نداره . و یواش یواش به ذهنت یاد میدی که چرا دوست داری لاغر بشی و چرا باید لاغر بشی .  

      برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید. ثبت امتیاز
      امتیاز: 0 از 0 رأی
      افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم
      آواتار maryam1398rahimi
      1400/06/02 16:17
      مدت عضویت: 1519 روز
      امتیاز کاربر: 10834 سطح ۴: هنرجوی مبتدی
      دیدگاه فنی
      محتوای دیدگاه: 1,080 کلمه

      به نام خدا

      با سلام به دوستان همراه و متناسب و استاد عزيز و بزرگوار 

      گام يازدهم :(در حضور استاد عزيز )

      ارزوي لاغري خود رو به واقعيت تبديل كنيد 

      من از زماني كه خودم رو شناختم و متوجه شدم كه جه بلاي سرم اومده و به كجا رسيدم ديكه از اون موقع تا حالا  با خودم در جنك هستم از خودم متنفرم اعتماد به نفس ندارم دوست ندارم برم خريد دوست ندارم لباس هاي تنك بپوشم 

      دوست ندارم در جمع ها حاضر بشم 

      نمي تونستم تو جمع ها صحبت كنم 

      در كل يك ادم روحيه خراب با احساس بد و داغون داشتم زندكي  ميكردم 

      بارها شده تصميم گرفتم كه از سال جديد ميخام شروع كنم  ديكه سال جديد با اندام جديد اين دفعه ديكه نه نميزنم زير قولم 

      اين دفعه ديكه خودشه ميخام به اون جيز (لاغر شدن)دست پيدا كنم و شايد براي بار هزارم بود كه اين تصميم ها ميگرفتم ولي اين تصميم ها شايد به دو ماه نميكشيد رها ميكردم و يك روز و دو روز  بعد از رهايش از يه لقمه و دو لقمه و كم و كم شروع كردم تا دوبرابر قبل غذا خوردنم ادامه داشت و ديكه بعد از رزيم با خيال راحت غذا ميخوردم و بعد از خوردنم هم كه ميدونين چي ميگم اون حس. بد و عذاب وجدانه😔

       هميشه به خودم ميكفتم خدايا اين ارزوي منو بر آورده كن يعني خدايش خيلي خيلي خيلي دوست داشتم لاغر بشم 

      من عاشق لاغري بودم يعني بهش نياز داشتم چون نيازش داشتم هيج وقت بهش نرسيدم 

      محتاج به لاغري بودم اما لاغري از من فرار ميكرد 

      هميشه ادم هاي مي ديدم كه بخاطر مريضيشون خيلي لاغر شدند 

      يعني تو دلم ميخاستم منم مريض بشم و نتونم جيزي بخورم كه وزن زيادي كم كنم يعني تا اين حد لاغري رو دوست داشتم 

      حاضر بودم بميرم و همه ميدونن ميكن  واي مريم تو خودت و كشتي واسه لاغري ولي لاغر نميشي 

       يا دوست داشتم مثل افراد معتاد باشم كه مواد مصرف ميكنن جون همه ي اونايي كه معتاد هستند ديدم روز به روز  لاغرتر ميشن خيلي وزن كم ميكنن بعضي مواقع با خودم ميكفتم كاش ميشد منم مواد مصرف كنم كه اين همه وزن كم كنم هميشه دنبال راه و چاره ي لاغري مي گشتم .يه خواهري دارم خيلي متناسب بود خيلي 

      بهش ميكفتم خواهر، خوش به حالت خيلي متناسبي كاش من مثل تو بودم 

      ميكفت واي مريم جي ميكي من دلم ميخاد مثل تو باشم دوست دارم بازوهام بزرك باشه بهش ميكفتم اشتباه نكن تو خيلي اندام خوبي داري 

      هميشه سعي ميكرد كه جند كيلو اضافه كنه 

      تا اينكه يه نفر پيشنهاد بهش داد اينقدر دوست داري جاق شي اين قرص اشتها رو بخور تا وزن زياد كني 

      جون باورش شده بود كه از اين طريق ميشه جاق شد 

      روز به روز اشتهاش بيشتر شد و جاق شد  و خيلي وزن زياد كرد 

      الان پشيمونه خيلي نامتناسب شده وزنش زياده شكم داره پهلو داره سنش بيشتر ميزنه خيلي ناراحته و الان دقيقا شده مثل من هر وقت مي بينمش ميكه جند روزه رزيمم من ديكه برنج نميخورم شروع كردم رزيمم رو يا من شيريني نميخورم 

      بخاطر  اين جاقيه قند هم گرفته 

      خيلي مشكلات ديكه هم داره 

      هميشه ميكه از فردا 

      الان افتاده تو مخمصه  الان ميكه ياد باد ان روزگاران كه كمر باريكي داشتم ياد باد دوران خوش زندكيم و خيلي خيلي ناراحته 

      افراد لاغر هم اكه بخوان جند كيلو اضافه كنن در معرض جاقي هستن 

      جون ذهن كه ديكه براش فرقي نداره ٣كيلو يا ٣٠كيلو 

      اون فرمول هاي ذهنيش تغيير كرده 

      براي متناسب شدن هم همين جور بايد فرمول هاي ذهنمون عوض كنيم 

      جه بكي من ميخام ١كيلو كم كنم جه ١٠براش فرقي نداره 

      اون فرمول هاي صحيح در ذهنش ايجاد ميشه 

      و اكه اون فرمول هاي صحيح درست بشن ديكه تا جايي كه جا داره ادم ميتونه وزن كم كنه و ثابت بمونه براي هميشه 

      دوستان عزيزم و استاد عزيزم من اين بار به خودم تعهد دارم نه از اون تعهدهاي كه هزاران بار به خودم دادم و براي دو ماه ميشد و رها ميكردم 

      در لاغري با ذهن من تعهدم رو رها نكردم جون تعهدي كه از طريق ذهن باشه نميشه به تعهدي كه دادي عمل نكني 

      جون در اين تعهد عشق هس حس خوب حال خوب اعتماد به نفس شادي …..تمام جيزاي خوب 

      خب جه جور  ادم ميتونه تعهدش رو بشكونه ما ادم ها به دنبال همين جور جيزا هستيم حال خوب ارامش احساس خوب و در نهايت هم وزن كم كردن 

      من جند ساله در اين دوره مهم لاغري  بودم مدتي رها كردم ولي هميشه فكرم در اين دوره ها بود ولي بازم برگشتم به اين دوره ها جون ميدونستم هيج راه و چاره اي  جز از طريق ذهن ندارم و بايد در اين مسير صحيح حركت كنم اين همان راه درست هس اين همان هدايت خداوند هس و امروز كه تاريخ ٢شهريوره هنوز در تعهدم باقي ماندم و باقي هم خواهم  ماند 

      من اين جاقي رو نميپذيرم جون حالت غير طبيعي جسم منه 

      و من ميخام اين جاقي غير طبيعي رو از بدنم بيرون كنم 

      و به حالت طبيعي خودش كه متناسب شدن هستش برش گردونم من مطمينم در اين روش ها به نتيجه ميرسم و متناسب ميشم و متناسب باقي مي مونم 

      دوستان به جز اين راه ديكه راه ديكه اي وجود نداره اين اولين و اخرين راهي هستش كه ميتونيم متناسب بشيم و متناسب بمونيم

      و كساني كه هدايت شدن و در اين راه هستند ادامه بدين و همه ان شاالله به نتيجه ميرسيم 

      رها نكنيد كه باز بر ميگرديدبه اين دوره ها 

       اين وقت ها رو ارزشمند بدونيد خداوند شما رو هدايت كرده به اين راهها رها نكنيد 

      حكايت :

      يه فردي داشت تو دريا غرق ميشد و كفت من مطمينم خدا كمكم ميكنه دو مرتبه خدا رو صدا زد 

      خداوند دو كشتي رو به سويش فرستاد كشتي اول كفت اومدم كمك ،بيا بالا 

      كفت نه و كشتي دوم هم همين جور كفت بيا بالا ميخام كمكت كنم كفت نه خدا كمكم ميكنه 

      تا اينكه غرق ميشه و ميميره وقتي ميره اون دنيا ميكه خدا جرا كمكم نكردي منو نجات ندادي 

      خداوند فرمود من اومدم به سويت ولي خودت نخواستي دو مرتبه كشتي فرستادم اما تو قبول نكردي 

      حالا  اين حكايت زندكي ماهاس 

      خدا كمكمون كرده هدايتمون كرده ازش كمك خواستيم استاد عزيز رو سز راهمون قرار داده و ما بايد خودمون به خودمون كمك كنيم تا از اين جربي ها خلاص بشيم و اكه بخاهيم اين راه اخري كه خدا جلوي رومون قرار داده رها كنيم و امروز و فردا كنيم ما هم مانند اون فرد كه در دريا بود غرق شد ما هم غرق ميشيم و ميميريم(از مريضي ) 

        و از خدا گله مند ميشيم كه جرا نجاتمون ندادي و خدا ميكه من شما رو هدايت كردم خودت نخواستي خودت باورش نداشتي 

      امروز و به فردا نيندازيد از همين امروز شروع كنيد و ادامه بديد اي كساني كه هدايت شديد 🙏🏻🙏🏻🙏🏻🙏🏻🙏🏻

      خدايا شكرت خدايا شكرت سپاس فراوان از استاد عزيزم 🌹🌹🌹🌹🌹

      برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید. ثبت امتیاز
      امتیاز: 5 از 1 رأی
      افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم
      آواتار skjoker5858@gmail.com
      1400/05/19 22:22
      مدت عضویت: 1039 روز
      امتیاز کاربر: 1886 سطح ۳: کاربر پیشرفته
      دیدگاه فنی
      محتوای دیدگاه: 1,416 کلمه

      به نام خداوند بخشنده ی مهربان 

      با عرض سلام و ادب خدمت استاد بزرگوار و همراهان عزیز در مسیر تناسب🌹🌹

      یازدهمین روز از کلاس رو با مرور جزوه شروع می کنم .

      آرزوی لاغری خود را به واقعیت تبدیل کنید .

      شاید بتونیم به صراحت بگیم که برای تمام چاق ها بزرگ ترین آرزوشون لاغری است .

      چاقی درسته که جسم ما بد شکل و فرم می کنه ولی مخرب ترین آسیب چاقی بر  روح و روان ماست .

      چاقی که نمیذاره ما هیچ آرزویی رو به جز لاغری در اولویت قرار بدیم. 

      برای من این طوری بود که فکر می کردم خدا لاغرها رو بیشتر دوست داره وقتی نماز می خوندم و زیر چادر نماز حس چاقی منو اذیت می کرد با خودم می گفتم اگه لاغر باشم خیلی بهتر نماز می خونم و خدا منو بیشتر دوست داره .

      این در حالیه که اصلا چاقی جسم ما مقصر نیست و مقصر اصلی ذهن نا آرام و پریشان ما بوده که همه چیرو به چاقی مربوط می کرده .

      نکات مهم جزوه :

      1. داشتن آرزوی لاغری 
      2. محقق نشدن آرزو (لاغر نشدن )

      اولین نکته :

      داشتن آرزوی لاغری 

      چرا همه ی افراد چاق آرزوی لاغری دارن ؟

      چون واقعیت وجود انسان ها بر مبنای لاغری است .

      توضیح برای درک بهتر :

      خداوند تمام انسان ها رو متناسب و در سلامتی آفریده است ،زمانیکه ما به دلایلی که از آن آگاهیم مثل خانواده ، از وضعیت پیش فرض خودمون خارج میشیم یک ناهماهنگی بین وجود فعلی ما و واقعیت وجودی ایجاد میشه ،برای همینه که همه ی چاق ها آرزوی لاغری دارن چون دوست دارن بر گردن به اصل خودشون .

      برای این آرزو همه ی ما تلاش های مختلفی کردیم و راههای مختلفی رو امتحان کردیم ولی چون راهی رو که رفتیم اشتباه بوده ما به یک باور و یک فرمول اشتباه رسیدیم و اون اینه که :

      فرمول اشتباه :

      ما توانایی لاغر شدن نداریم .

      طبیعی دونستن چاقی خودمون .

      بدانید که بدن ما در برابر لاغری مقاومت نداره چرا ؟

      چون طبیعت بدن ما لاغری است و بدن ما به شدت دوست داره به حالت اولیه ی خودش برگرده .

      آموزش باور و فرمول درست : 

      آرزوی من برای لاغری نشان دهنده ی اینه که چاقی من طبیعی نیست .

      با خودت بگو :حق طبیعی من لاغر شدنه و جسم من بیشتر از من دوست داره متناسب باشه برای همین من آرزوی لاغری دارم .

      نکته ی مهم :

      آرزوی لاغری من دلیل بر طبیعی بودن لاغری است .

      نکته ی دوم :

      لاغر نشدن 

      حالا با خودت میگی ای بابا پس من چرا لاغر نمیشم؟ ،دوست داری بدونی ،چون عزیز من راه رو اشتباه رفتی .

      تمام روش هایی که همه ی ما امتحان کردیم یک ابزار بیرونی برای تحقق آرزوی درونی ما بوده .

      لاغری با ذهن برنامه ی بیرونی نداره مثل چی بخور ،کی بخور ،چقدر بخور، چی نخور ،…..

      در روش لاغری با ذهن فرمول های صحیح و لاغر کننده به ما یاد آوری میشه .

      ما باید دو تا کار انجام بدیم :

      1. فرمول لاغری که در ذهن ما وجود داره و بلا استفاده مونده باید دوباره بازیابی بشه. 

      ۲.باید یاد بگیریم حالا چطور از این فرمول ها استفاده کنیم و از کجا شروع کنیم .

      جزوه با این متن زیبا به پایان می رسه که جسم ما بزرگترین و با ارزش ترین سرمایه ی ما در زندگیه پس باید خوب ازش مراقبت کنیم .

      حالا که جزوه رو تموم کردم نوبت شروع کلاس است ،خداروشکر امروز استاد در کلاس حاضرن و با روحیه ی خوبشون کلی جو کلاسو شاد می کنند .

      استاد از بزرگ ترین آرزوی همه ی ما در شروع هر سال نو میگن، لاغری .

      از روزهای تلاش های مکرر و برگشتن به نقطه شروع گفتن .

      از محقق نشدن آرزوی چندین سالمون .

      از روش های مختلفی که تا زمان رعایت خوب ،خوب بود، ولی تا تموم می شد روز از نو و روزی از نو .

      فکر نمی کنم هیچ کدوم از ما چیزی غیر از این گفته رو تجربه کرده باشیم .

      من خودم در عرض ۴۰ روز به تناسب رسیدم و دو سال با همون رژیم و به صورت دردناک ادامه دادم ،وقتی خسته شدم از تلاش بیهوده دوباره برگشتم نقطه ی شروع. 

      استاد میگن این ثابت می کنه سبک عادی زندگی ما مشکل داره ،بله درسته منم الان میگم همینه .

      نقطه ی شروع و استارت کار مشخص میشه 

      طبیعت زندگی ما و رفتار عادی ما باید تغییر پیدا کنه تا ما بتونم لاغر بشیم و لاغر بمونیم .

      چرا زمانیکه یک برنامه رو اجرا کردیم لاغر شدیم بعد دوباره چاق شدیم ؟

      چون در زمان انجام برنامه ی خاص ما از سبک اشتباه زندگیمون فاصله گرفتیم و بعد از تموم شدن برنامه دوباره شیوه ی اشتباه زندگی رو ادامه دادیم .

      صحبت از ترازو میشه از توجه به چاقی ،از احساس بد زمان وزن کردن .

      استاد می خوان بگن همه ی توجهات ما به چاقی ،چه خوب ،چه بد ،برای ذهن ما یعنی علاقه به چاقی.

      واکنشی رو که ما در مقابل چاقی نشون میدیم باعث میشه ذهنمون تصور کنه که ما چون دوسش داریم بهش واکنش نشون میدیم .

      نکته ی مهم آموزشی:

      1. گام به گام افکارت رو تغییر بده .
      2. با تغییر افکارت ،رفتارت تغییر می کنه .
      3. با تغییر رفتارت جسمت تغییر می کنه .

      مطلب مهمی که استاد بهش اشاره می کنن اینه که :

      ما نمی تونیم تنهایی برای لاغری اقدام کنیم چون ذهن ما روی چاقی تنظیم شده  اگه بخواییم ذهنمون رو روی لاغری تنظیم کنیم باید آموزش ببینیم .

      ترموستات ذهنی :

      کار ترموستات اینه که هر چیزی رو روی شماره ای که شما بهش دادین تنظیم کنه .

      ترموستات ذهنی من بین ۷۵ تا ۸۰ تنظیم شده .

      جالبه بگم من هر وقت کاهش وزن دارم وقتی برگردم به اول کار ،هیچ وقت ۸۰ کیلو رو رد نمی کنم دیگه هر چی بخورم اثری نداره زیادتر نمیشه .

      این مورد همیشه برام جای شگفتی داشت که آخه چطوریه که این جوری میشه، الان فهمیدم چرا همیشه این طوری بوده .

      خب الان من این شماره رو دوست ندارم باید شماره ای رو که دوست دارم تنظیم کنم .

      اینم باید در این دوره ی آموزشی از استاد بزرگوارم یاد بگیرم تا بتونم شماره ی ترموستات ذهنم رو روی عدد ۵۸ تنظیم کنم .

      حرف استاد به فرق بین تصمیم گرفتن و انجام ذهنی می رسه .

      توی برنامه هایی که برای لاغری گذروندیم همیشه ما تصمیم گرفتیم که از فردا یا شنبه مثلا چقدر نان یا برنج بخوریم یا نه یک ساعت ورزش کنیم اینا همه تصمیم ما بوده حالا چون ما با تصمیم چاق نشدیم با تصمیم هم لاغر نمی شویم یا لاغر نمی مونیم .

      ذهن ما آموزش دید برا چاقی حالا نوبت آموزش لاغری است .

      دلیلی نداره من تصمیم بگیرم کم بخورم ،ذهنم خودش این کار رو انجام میده وقتی آموزش ببینه اونوقت رفتارم عوض میشه در پایان جسمم تغییر می کنه .

      همیشه برای یادگیری ذهنی باید مثال رانندگی رو به یاد بیاریم که اول ثبت نام کردیم ،کلاس رفتیم ،آموزش دیدیم ،تکرارو تمرین کردیم ،الان دیگه به ذهن ناخودآگاه سپردیم و بدون فکر انجامش میدیم .

      لاغری هم همین پروسه رو داره کاملا قابل درک است .

      نکته :عدم هماهنگی بین ذهن و جسم باعث چاقی میشه .

      چطوری ؟

      استاد میگن این طوری که شما سیر هستی ولی وقتی چشمت به یک شیرینی می افته دستت رو دراز می کنی برمی داری می خوری بعد پشیمون میشی .

      این یعنی جسم من یک چیزی میگه و ذهنم یک چیز دیگه .

      راه حل اینه که جسم و ذهن باید با هم همسو شوند 

      چطوری ؟

      از طریق آموزش لاغری با ذهن .

      راهکار :

      ذهن رو آموزش میدیم 

      بدونه سیری یعنی چی ؟

      گرسنگی یعنی چی ؟

      صحبت از عبارات تاکیدی میشه 

      اینکه روزی هزار بار بگی من لاغر می شم ،دلیل نمیشه شما لاغر بشی.

      در دوره ی آموزشی ما ،عبارات تاکیدی فقط حکم انگیزشی دارن و بس و گرنه لاغری یک علمه که به دانشگاه رفتن نیاز داره .

      دانشگاه لاغری با ذهن 

      آخر کلاس استاد درباره ی ذهنی برامون گفتن که همیشه سعی در بیشتر کردن داره 

      اگه به سمت چاقی میری ذهنت سعی در بیش تر کردن چاقی داره .

      حالا نوبت اون رسیده که با آموزش به ذهنت ،لاغری رو بیش تر و بیش تر کنی ،طوریکه روی اون درجه ترموستات که یادش دادی بمونه و ازش لذت ببری .

      در پایان کلاس استاد برامون کامپیوتر رو مثال زدن که شما اطلاعاتی رو که دوست داری به کامپیوتر میدی و از اون نتیجه رو می خوای ،ذهن ما همون کامپیوتر است که باید اطلاعات درست بهش بدی و بعد خودش نتیجه ی درست که تغییر در جسمت است رو بهت نشان میده.

      کلاس امروز رو هم با کوله باری از آموزش های زیبا و پربار تمام کردم تا اینکه به امید خدا ذهنم رو بار دیگر پرورش دهم .

      پیش به سوی بهترین و زیباترین افکار و رفتار و تغییر جسمانی .

      استاد گرامی از کلاس فوق العاده شما بسیار سپاسگزارم 🙏🙏🌹🌹

       برای همه ی شما سعادت و سلامت و تناسب اندام رو آرزو دارم ❤❤💖💖

      در پناه حق باشید .

      برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید. ثبت امتیاز
      امتیاز: 5 از 1 رأی
      افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم
      آواتار saberehsadat@gmail.com
      1400/04/10 13:10
      مدت عضویت: 1137 روز
      امتیاز کاربر: 495 سطح ۱: کاربر مبتدی
      دیدگاه فنی
      محتوای دیدگاه: 741 کلمه

      سلام . برداشت من از گام ۱۱

      آرزوی لاغری را به واقعیت تبدیل کنید .

      وقتی ما آرزوی چیزی را داریم قطعا آن چیز طبیعت و خصلت اصلی وجودی ما و پیش فرض بدن ماست .

      بله من هم دقیقا مثل همه ی ادمهایی که اضافه وزن دارند همیشه داشتن یک اندام متناسب جزو آرزوهای اصلی من بود و چون چاقی من از زمان جنینی ام بود آرزو ی لاغرشدن  هم از همان دوران کودکی و دوران دبستان در من شکل گرفت .

      البته لازم به ذکر است که آرزویی که از آن حرف میزنم آن وقتها آرزو نبود بلکه یک حسرت  بود . چون آرزو اگر آرزویی واقعی باشد هیچ وقت نباید با حال و احساس بد باشد نباید در ما حس نرسیدن را ایجاد کند . البته این حسرتها هم فقط یک دلیل داشت .

      و آن این بود که من پذیرفته بودم که آدمی چاق هستم و طبیعت بدن من همین چاقی بوده و حالت عادی من همین چاقیست و اگر احیانا لاغری برای من پیش می آید  خیلی غیر طبیعی است

      «مثل اینکه من برای مدتی از شهر خودم  به شهری دیگری می روم چاقی شهر من بود و اگر مدتی لاغر بودم انگار موقتا در شهر دیگر هستم و باید سریعا به محل اصلی خودم باز گردم »

      بخاطر همین پذیرفتن چاقی بود که لاغری همیشه برایم یک نوع حسرت محسوب میشد با دیدن بانوان متناسب در مجالس واقعا به حالشان غبطه می خوردم و افسوس که چرا من اینقدر چاقمو توانایی لاغر شدن ندارم ❌و همین حسرت ها مرا از حق طبیعی ام دور و دور تر میکرد

      تا اینکه 🌿☘️🌿☘️وارد مسیر صحیح لاغری شدم ⚡💫

      فهمیدم باید لاغری را در ذهنم تبدیل به آرزو کنم ، آرزو یعنی رسیدن ، یعنی تو هم می توانی مانند همه ی متناسبا خوش اندام بشی . آرزو یعنی حال و احساس خوب و

      حالا که آرزوی لاغر شدن در من شکل گرفته  یعنی پیش فرض بدن من لاغریست .

      از طرفی  از استادی شنیدم  وقتی خداوند آرزویی را در دل تو شکل میدهد قطعا توانایی خلق آن را هم در تو ایجاد کرده و این توانمندی و قدرت را در تو دیده پس من هم هر روز تلاش میکنم که هر روز این آرزو را برای خودم به واقعیت تبدیل کنم  

      برای من چاقی دیگر طبیعی نیست برای من چاقی مهمان ناخوانده ایست که هر چند قدمت دیرینه ای در من  دارد اما من با  اموختن زبان لاغری و با اموزش صحیح لاغری ایمان دارم که این مهمان ناخوانده و نا دلخواه را با آرامش تمام برای همیشه  بدرقه میکنم ☺️☺️

      و آرزویم را محقق میکنم . آرزویی دست یافتنی که همین الان نیز بوی خوشش به مشامم میرسد و با آرامشی که برایم به ارمغان آورده حال و احساسم را عالی کرده

      و حالا من  در حال دادن برنامه به ذهنم هستم همانگونه که قبلا چاقی و عدد وزنی ام را کاملا پذیرفته بودم ،  و هر چقدر جسمم را تحت فشار قرار می دادم باز به محض رها کردن به همان عدد برنامه ریزی شده در ذهنم باز میگشتم دقیقا انگار کشی به من وصل بود و من با فشار زیاد آن را میکشیدم و به محض رها شدن به جایگاه اولم پرتاب میشدم اما الان  از همین قانون برای لاغریم   استفاده میکنم لاغریم را می پذیرم ، عدد وزنی که دوست دارم در آن باشم را به ذهن میدهم و ترموستاتم را  روی آن تنظیم میکنم و از ذهنم می خواهم و انتظار دارم مرا به ان عدد برساند . چرا که ایمان دارم  اگر روند لاغری من آغاز گردد تا هر جایی که

      بخواهم خواهد رفت مانند دانه ای که وقتی رشدش شروع میشود اگر تمام شرایطش مهیا باشد طبق پیش فرضش تا یک درخت کامل شدن ادامه میابد پس روند لاغری من هم آغاز شده و میدانم که اگر باور سازیها و اموختنهایم درست باشد اگر واقعا دست از افکار چاق کننده و باورای قدیمی ام بطور جدی دست کشیده باشم خیلی طبیعی خودبخود ارزوی من به حقیقت می پیوندد

      و اکنون اقرار میکنم درست است که زمانی لاغری تمام آمال و فکر و ذکر من بود اما من پایم را فراتر میگذارم و میگویم میخواهم تغییر کنم میخواهم  کل زندگیم را تغییر دهم . میخواهم توانمندیهایم را شناسایی کنم و از آنها در جهت صحیح زندگی استفاده کنم من میخواهم آموزش ببینم چون تشنه ی آموختنم ، عاشق درک خداوندم و نیروی بینهایت ذهنم هستم و می دانم همین عشق نیروی محرکه ی من خواهد بود برای رسیدن به اهداف و یک زندگی موفق که قطعا یکی از ان اهداف نیز *لاغریست*

      خدایا شکرت و متشکرم ای ذهن خوبم  و متشکرم استاد که دستان خداوند شدید برای هدایت همه ی ما

      برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید. ثبت امتیاز
      امتیاز: 0 از 0 رأی
      افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم
      آواتار Narges
      1400/03/31 00:58
      مدت عضویت: 1681 روز
      امتیاز کاربر: 1590 سطح ۳: کاربر پیشرفته
      دیدگاه فنی
      محتوای دیدگاه: 1,993 کلمه

      💝💝💝تا که سخن از دل و از دلبر است                 نام خدا زینت هر دفتر است 💝💝💝🌺🌺 سلام خدمت استاد گرانقدر و دوستان خوب همراهم🌺🌺گام یازدهم : آرزوی لاغری خود را به واقعیت تبدیل کنید 😍😍😍من تا کلاس چهارم ابتدایی کاملاً لاغر بودم و از همون زمان بود که جوانه ی چاقی در من زده شد و کم کم شروع به چاق شدن کردم اما خیلی آروم و به تدریج چون تا کلاس دوم راهنمایی که از طرف بهداشت برای وزن کشی همه ی بچه های مدرسه اومده بودند من به خوبی یادمه که وزنم ۴۴ کیلو بود و ولی به نسبت قدم نرمال بودم اما اکثر بچه های هم سن و سال من وزنی بین ۳۵ تا ۴۲ کیلو داشتند البته ناگفته نماند که بین بچه ها ی کلاسمون چندین نفر بودند که وزن بالاتر از ۵۰ داشتند که به شدت مورد تمسخر قرار گرفتند اما من هم به خاطر همان چند کیلو که اضافه تر از بقیه بودم کلی مورد تمسخر لاغرها قرار گرفتم و یادمه اون روز کلاً گریه کردم و حتی خانم بهداشتمون که دید گریه می کنم بهم گفت تو چاق نیستی و وزنت نرماله ولی من خیلی ناراحت شدم که چند کیلو بیشتر از بچه های دیگه هستم و باعث شد بقیه بهم بخندندو از همون موقع مهمترین خواسته و دعایم در تمام روزهای مخصوص دعا مثل روز عرفه ، مراسم عزاداری اهل بیت ، شبهای قدر ، سر هر نماز و … رسیدن به لاغری بود و بارها برای لاغر شدن انواع نذر و ختم و چهله را براشتم انواع رژیم را امتحان کردم و انواع ورزش ها در باشگاه و پیاده روی و دارو های مختلف رو امتحان کردم و متوسل به دکتر های تغذیه شدم و چندین دکتر رفتم و از آنها رژیمهای مختلف دریافت کردم و و پیش چندین دکتر طب سنتی و طب اسلامی هم رفتم و از آنها نیز انواع رژیم و دارو را گرفتم و در کنار رژیمها و ورزش ها بارها از قرصهای شیمیایی و گیاهی لاغری و دمنوشها و جوشانده ها و دارو های گیاهی و معجونها و عرقیات و … را مصرف کردم و از همه ی این روشها تنها نتیجه ای که می گرفتم این بود که پس مدتها سختی و رنج که بر بدن خودم تحمیل می کردم نتیجه ی کوتاه و زود گذر می گرفتم و خسته میشدم و رژیم رو رها می کردم و دوباره به فاصله ی کوتاهی تمام زحماتم به باد می رفت و خیلی سریعتر و خیلی راحت تمام وزنی که کم کرده بودم بر می گشت و من خسته و نا امید از شکست های پی در پی باز هم روشی دیگر رو انتخاب می کردم با این امید که اینبار شاید نتیجه بگیرم و موفق شوم ! 

      چون بارها دیده بودم افرادی که خیلی چاقتر از من بودند توسط رژیم و ورزش و یا حتی خود به خود لاغر شده بودند و البته این رو هم می دونستم که خیلی مواظب غذا خوردن خودشون هستند که دوباره چاق نشند ولی من نمی دونستم که که اونا چقدر تلاش می کنند که وزنشون رو حفظ کنند فقط می دیدم که مثلاً خیلی دلشون شیرینی می خواد ولی از ترس چاق شدن لب نمی زنند ولی درک درستی از کارشون نداشتم 

      من تا قبل زمستان سال ۹۶ که با این دوره آشنا شدم از روش ذهنی هیچگونه آگاهی نداشتم و اصلاً فکرش رو هم نمی تونستم بکنم که لاغر شدن از طریق ذهن امکان پذیره  ولی همیشه از این موضوع فوق العاده ناراحت بودم که چرا من هر کاری می کنم فایده نداره ؟ چرا از هر روشی استفاده می کنم به نتیجه نمی رسم یا دوباره چاق میشم ؟ همیشه از همه چیز گله داشتم بیشتر از همه از خودم که عرضه لاغر شدن رو ندارم و ناراحت بودم که چرا اراده ندارم ؟ فکر می کردم اگه رژیم رو اونقدر ادامه بدم که کاملاً لاغر بشم دیگه برنمی گرده !!! حتی یک نمونه یکی از اقواممون رو دیدم که اونم از بچه گی خیلی چاق بود و از بچه گی به اجبار پدر و مادرش مرتب زیر نظر بهترین و معروفترین متخصصین تغذیه بود و گرونترین و بهترین قرصها و داروهای لاغری رو براش تهیه می کردند و چون خودش نمی خواست لاغر بشه یواشکی قرصها رو توی چاه ظرفشویی یا دستشویی یا سطل آشغال می ریخت و نمی خورد و بعداً که ازدواج کرد چون بچه دار نمیشد و دکتر گفته بود به خاطر چاقیه تمام تلاشش رو کرد و لاغر شد و به وزن ایده آل رسید اما دوباره به مدت کوتاهی چاق شد و من فکر می کردم چون دوباره پرخوری کرده چاق شده و به حالش افسوس می خوردم که چرا نتونست جلوی خودش رو بگیره که دیگه چاق نشه ! اما الان می فهمم چه خودم و چه تمام کسانی که در عمرشون بارها رژیم گرفتند و لاغر شدند و بعد از مدتی دوباره چاق شدند به دلیل ترموستات ذهنی بوده ! 

      و امکان نداره کسی که لاغر بشه و دوباره به زندگی عادی برگرده دوباره چاق نشه مگر اینکه کلاً سبک زندگیش رو تغییر بده و همیشه خودشو کنترل کنه و مواظب غذا خوردنش باشه و یک عمر با حسرت و تلاش و ترس زندگی کنه !یادم میاد یکبار که به یکی از دکترهای تغذیه برای رژیم مراجعه کردم یک خانمی رو دیدم که ۶۵ کیلو بود و از وزن خودش خیلی راضی بود و کمی با هم حرف زدیم و گفت چند ساله که با رژیم همون دکتر ۱۶ کیلو کم کرده و تا اون زمان وزنش ثابت مونده بود بهش گفتم الان دیگه همه چی می خوری؟ گفت آره ولی کم ! گفت من دیگه معده ام کوچک شده و کلاً سعی می کنم پرخوری نکنم ولی اگر یکبار پرخوری کنم مثلاً می گفت آش رشته که می بینم نمی تونم جلوی خودمو بگیرم و تا دو تا بشقاپ پر نخورم آروم نمی گیرم اما به جاش دو ساعت پیاده روی می کنم برای همین سعی می کنم توی خوردن زیاده روی نکنم چون حال ندارم بعدش اینهمه پیاده روی کنم و من همونجا به خودم گفتم یعنی ما چاقها حتی اگر لاغر بشیم تا آخر عمرمون باید رژیم داشته باشیم که یک وقت بر نگرده 😑😑😑 یه جورایی نا امید بودم ولی بازم گفتم عیب نداره لاغر شدن ارزش اینو داره که حتی تا آخر عمرم رژیم باشم یا می گفتم من لاغر بشم بعدش دیگه مواظبم ولی نمی تونستم طاقت بیارم چون به مواد غذایی اعتیاد داشتم 😬😬😬 و بارها خودم حیرت کرده بودم که وقتی لاغر میشدم دقیقاً اگر ۸۶ کیلو بودم وقتی مقداری از وزنم کم میشد و دوباره چاق میشدم به همون عدد ذهنی که قبل شروع رژیم داشتم بر می گشتم ولی خواهر بزرگترم اعتقاد داشت وقتی وزنش برگرده بیشتر از قبل چاق میشه و دقیقاً بیشتر از وزن اولیه چاق میشد ! چون ذهنش به زیادتر شدن روند چاقیش عادت داشت !همیشه با خواهرام می گفتم اینهمه دانشمند و پروفسور و دکتر داریم تو کل دنیا چرا هیچ کدوم یه کار اساسی نمی کنن برای لاغری ؟ چرا یه قرص یا دارو اختراع نمی کنن که بخوری و واقعاً لاغر بشی؟ یکی از اقوام عمل جراحی کرد و چربی های داخل شکمش رو در آورد و وقتی به ملاقاتش رفتیم با اینکه سه هفته از عملش گذشته بود خیلی درد داشت و هنوزم شکم داشت و علت رو جویا شدم گفت ورمه طول می کشه تا بخوابه ! 🤔🤔🤔 تا شش ماه بعد از عمل هیچی جز مایعات نباید می خورد والان که چندین سال از عملش می گذره هنوزم شکم داره و همون به قول خودش ورم رو داره و به نظر من زیاد با قبلش فرقی نکرده با اینکه دیدم خیلی مواظب خوردنشه و در مواجهه با شیرینی به قول خودش ضعف اعصاب می گیره چون براش ممنوعه و یکبار خورد گفت تا چند روز به جاش رژیم گیاه خواری می گیرم که جبران بشه 😑😑😑حتی چند نفر از آشنایان رو شنیده بودم عمل اسلیو معده کردند و یکیشون از وزن ۱۲۵ کیلو به وزن ۵۰ کیلو رسید و برنج و نان و شکر و نمک رو به طور کل از غذای خود حذف کرده بود و بیشتر فقط سوپ سبزیجات می خورد ! اما بعد از یک سال گفتن از قبلشم چاقتر شده و به ۱۴۰ کیلو رسیده 😢😢😢یکی دیگر از اقوام دور با هزینه ی بسیار گزاف در تهران عمل مکش چربی انجام داده بود و چربی های  کل بدنش رو با دستگاه مکیده بودند و شنیدم از وزن ۱۱۵ کیلو به ۶۰ کیلو رسیده ولی بعد از چند ماه دوباره به وزن اولیه برگشت ☹️☹️☹️حالا اینجا یک سوال پیش می آید :چرا تمامی رژیمها و قرص و داروها و دمنوشها و ورزش و عمل های جراحی منجر به شکست می شود؟چرا یک انسان چاق حتی اگر با رنج و مشقت و سختی با یکی از این روشها لاغر شود یا در مدت کوتاهی وزنی که کم کرده یا حتی بیشتر از آن بر می گردد و یا اینکه آن شخص تا آخر عمر باید همیشه با ترس و وحشت غذا بخورد و بسیار مواظب خوردن خود باشد تا دوباره چاق نشود؟ از زمانی که با این دوره ارزشمند و استاد عزیز آشنا شدم جواب تمام سوالهایم رو گرفتم و دریافتم علت تمام شکست ها در زمینه لاغری چیست ؟ 

      .                         🌺    🌺    🌺مهمترین دلیل این است که ما دچار چاقی ذهن هستیم و ذهن ما چون چاق است دستور رفتارهای چاق کننده می دهد و جسم ما تابع ذهن ماست پس وقتی ذهن ما چاقی رو یاد گرفته و مرتب دستورات چاق کننده می دهد جسم ما هم ناگزیر اطاعت می کند چون جسم ما از خود اراده ای ندارد وگرنه طبیعت همه انسان ها لاغر است و برای همین فرشته ی درون ما دوست دارد که ما لاغر بشیم اما چون ذهن ما چاقه لاغری رو بلد نیست و تنها راه اینه که ما همان طور که چاقی رو یاد گرفتیم لاغری رو یاد بگیریم و ذهن ما وقتی لاغری رو یاد بگیره نمی تونه همزمان هم چاق باشه هم لاغر اگر باورهای چاق کننده رو در یک کفه ترازو فرض کنیم و باورهای لاغر کننده رو در یک کفه ترازوی دیگر فرض کنیم ذهن ما مجبور میشه تابع اون کفه ای باشه که سنگین تره پس ما باید اونقدر در آموزش لاغری استمرار داشته باشیم که کفه ترازوی لاغری حسابی سنگین بشه و تغییرات ما ابتدا در رفتار ما نمایان میشه و بعد در جسم ما کاملاً قابل روئیت خواهد بود 😍😍😍 

      .                       🌸      🌸      🌸در تمام سالهای رژیم خواسته ی ما با رفتار ما همسو نبود یعنی ذهنمون به دنبال چاقی بود و ما داشتیم تلاش می کردیم که جسممون و در واقع اضافه وزنمون رو درمان کنیم و چون ذهن و رفتار ما با خواسته و جسم ما همسو نبود تلاش ما بی فایده بود و هر چقدر هم که تلاش می کردیم و کمی از وزن خود رو کم می کردیم به دلیل وجود ترموستات ذهنی دوباره به وزن اولیه بر می گشتیم ترموستات ذهنی هم یعنی عدد وزنی که در ذهن ناخودآگاه ما ذخیره شده و در واقع مانند آبگرمکن عمل می کنه و وقتی ما رژیم می گرفتیم و کمی از وزنمون کم میشد  مانند این بود که آب سرد شده و درجه آبگرمکن پایین اومده و آبگرمکن روشن میشه و شروع می کنه به داغ کردن آب و جبران مقدار درجه ای که پایین اومده و تا زمانی که درجه ای که برایش تنظیم شده و درجه آب با هم یکی نشود به تلاش خود ادامه می دهد و وقتی ما رژیم می گیریم و هر وزنی که از دست داده باشه ذهن تلاش می کنه تا جسم رو به عددوزنی که براش تنظیم شده بر گردونه پس ما فقط برای لاغر شدن یک راه داریم و اونهم اینه که خواسته ذهن و هدف و آرزومون با هم همسو بشه و این امر فقط با آموزش دادن لاغری به ذهن میسر میشه اونوقته که به تناسب اندام عالی و همیشگی دست میابیم  🥰🥰🥰

      برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید. ثبت امتیاز
      امتیاز: 0 از 0 رأی
      افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم
      آواتار Salimeh
      1400/01/14 19:18
      مدت عضویت: 1252 روز
      امتیاز کاربر: 1015 سطح ۲: کاربر متوسطه
      دیدگاه فنی
      محتوای دیدگاه: 1,106 کلمه

      بنام حق❤
      👣 گام 1️⃣1️⃣ آرزوی لاغری خود را به واقعیت تبدیل کنید💫😇
      🙋‍♀️ سلام به همگی، چقدر این فایل در شروع قرن جدید و شروع سال ۱۴۰۰ به موقع بوده و منم امیدوارم امسال بهترین سال زندگی تون باشه و پس از این، هر سال بهترین سال زندگی تون باشه و همواره سال های خوبی را سپری کنید.😊

      اول ببینیم آرزو چیه❓

      💫 تعريف آرزو

      ✅ در تعريف آرزو گفته اند : آرزو يعني آنچه كه افراد در زندگي يا در دنياي هستي تمنا مي كنند. يا آرزو را مي توان چنين تعريف كرد: آرزو عبارت است از: يكسري خواسته ها و منويات كه انسان در جهت رشد و تعالي معيارهاي زندگي خود در حال يا آتي به آنها نياز دارد، بي شك انسان در هر مقطعي از زمان و مكان نياز به آرزو دارد و البته به مرور زمان نيز اين آرزوها براساس شرايط و موقعيت زماني و مكاني در تغيير است.

      💫 آرزوی لاغری من

      منم مثل تمام دوستان و افرادی که دارای اضافه وزن هستند همیشه یکی از خواسته ها و آرزوهای پایه ثابت ام موقع دعا کردن هنگام نماز،یه مکان زیارتی،تحویل سال نو و..‌‌.لاغری و تناسب اندام بوده است

      🔅زمانی که برای آرزوهایی که داریم هیچ اقدام و تلاش و حرکت درست و مناسب و به موقعی نکنیم همیشه اون آرزو، فقط یه آرزو باقی خواهد ماند🔅

      🟣 دوست نداشتم آرزوی لاغری من همیشه فقط در حد یه آرزو باقی بمونه بنابراین مثل تمام دوستان روش های لاغری بسیاری بکار گرفتم مانند: انواع رژیم های لاغری،کالری شماری،پیاده روی،انواع ورزش ها مثل شنا و ایروبیک،بدنسازی و TRX و دوچرخه و تردمیل و.‌‌..، انواع چای و دمنوش و قهوه های لاغری،انواع قرص های لاغری و کاهش اشتها و چربی سوز هم گیاهی و هم شیمیایی،عرقیجات گیاهی و لاغری، کمربند حرارتی لاغری،شلوارک و گن های لاغری، دستگاه های لاغری،تزریق آمپول های لاغری، امبیدینگ و کاشت نخ، طب سوزنی و… و بطور نسبی و مقطعی سایز و وزنم کم میشد

      🤔اما با این روش ها هیچوقت به آرزوم که لاغری و وزن ایده آلم بود نرسیدم چرا⁉️

      🤔چرا اون مقدار سایز و وزنی که کم میکردم دوباره بعد از مدتی برمیگشت⁉️

      🤔چرا نمی تونستم اون کاهش وزن رو حفظ کنم و نتیجه تلاشم به مرور از دست می‌رفت ⁉️

      ✅ چون سبک عادی زندگی من مشکل داشت، و من تصمیم میگرفتم که در یه مقطع زمانی روش و سبک زندگیم رو تغییر بدم و با اعمال محدودیت هایی مثل افزایش فعالیت بدنی و ورزش، رژیم غذایی خاص مصرف دارو و… مثلا به مدت ۳ماه،۶ماه،یکسال سبک زندگی ام تغییر بدم و از یه سبک و روش دیگه ای استفاده یا زندگی کنم

      اما مشکل اینجا بود که بعد از مدتی از اون سبک و روش خسته میشدم و رها میکردم و به سبک و روال عادی و قبلی زندگی ام برمیگشتم و یواش یواش همون وزن و سایزی که کم کردم دوباره برمیگشت و همه چیز خراب میشد😕🥺😫

      ✅ چون من به ترازو وابسته شده بودم و مرتب خودم رو وزن می کردم، بر اساس ارقام و تعدادی که ترازو و متر نشون میداد خوشحال و ناراحت میشدم

      نمیدونستم که این نوسانات احساسی خودش چاقی رو تشدید میکنه

      هر دفعه که ترازو وزن کمتری نشون می داد واسه یه مدت بی جنبه میشدم و میگم حالا که وزن کم کردی حالا این بار رو بخور، حالا این دفعه رو بخور، حالا این یه لقمه رو بخور و هر دفعه که ورنی کم نمیکردم یا وزن اضافه میکردم اعصابم بهم میریخت و میگفتم چرا پس کم نکردم، حتما مشکل از من و بدن من و سوخت و ساز بدن من و اراده من و خلاصه ایراد از منه، ناامیدی و اعتماد به نفس پایین رو بدنبال داشت و گاهی هم میگفتم حالا که این روشها هم نتیجه نمیده و من شانس و بخت و اقبالم چاقی و طبیعت من اینه پس چرا تلاش بیخودی کنم و بیخیال میشدم و دوباره به رفتارهای قبلی و سبک و روش قبلی ادامه میدادم و در نتیجه چاقی ام بر میگشت

      ✅ چون ذهن من چاق شدن رو یاد گرفته بود از بچگی و از خانواده و اطرافیان و دوستان، پزشکان و متخصصان تغذیه و رسانه ها و… یاد گرفته بود و استادش شده بود

      چون بطور ناخواسته چاقی رو آموزش دیده بودم و پیگیرش بودم

      چون ذهنم مثل یه ترموستات روی چاقی تنظیم شده بود

      ✅ چون این من بودم که تصمیم گرفته بودم که لاغر بشم و با اعمال یه سری محدودیت ها به جسمم فشار وارد میکردم درصورتیکه ذهن من همچین تصمیمی نگرفته بود

      چون عدم هماهنگی بین جسم و ذهن من وجود داشت

      ✅ چون من با افکار و رفتار ها و عادت های اشتباه و چاق کننده ام و تکرار اونا داشتم چاق شدن رو تشدید میکردم و داشتم به ذهنم میگفتم که من به چاق شدن علاقه دارم و داشتم به ذهنم دستور چاق شدن رو میدادم

      وقتی اینقدر به چاقی و اضافه وزنم فکر و توجه میکردم و واکنش نشون میدادم ذهن منم تصورش این بوده که من ازش خوشم میداد چون ذهن ما قدرت تشخیص خوب و بد رو نداره و به هر چیزی که بیشتر فکر و توجه کنیم درنتیجه درصدد بیشتر شدنش بر میاد.

      🤔 حالا چجوری آرزوی لاغری خود را به واقعیت تبدیل کنیم ⁉️

      🤔 چیکار کنیم که آرزویِ لاغری ما فقط در حد یه آرزو باقی نماند⁉️

      ✅ این همه سال از روش های مختلف استفاده کردیم ولی نتیجه مطلوب و ماندگاری نگرفتیم چون راه و روش مان اشتباه بوده است ، هر روش لاغری که با درگیری ذهنی، زجر،سختی اذیت شدن و محدودیت همراه باشه اون روش اشتباه هست و نتیجه ی ماندگاری نداره، بنابراین باید تمام روش های قبلی رو بریزیم دور و دیگه تلاش بیخودی نکنیم

      ✅ باید چاقی رو فراموش و به جای آن لاغری رو یاد بگیریم و در آن استاد شویم.

      ✅ باید افکارمون رو تغییر بدیم و در نتیجه اون رفتارمون تغییر میکنه و در نهایت جسممون تغییر میکنه.

      ✅ باید ترموستات (فرمول های ذهنی) رو به سمت لاغر شدن هدایت کنیم

      ✅ باید بین جسم و ذهن مان هماهنگی و تعادل ایجاد کنیم

      ✅ باید اطلاعات و ورودی های درست و مناسب به ذهن مون بدیم و در نتیجه خروجی درست و مناسب دریافت کنیم

      و اینا محقق نمیشود جز با آموزش دیدن لاغری با ذهن💯

      ✴ شما لیاقت آرزوی رسیدن به آرزو را دارید💯

      🟣 نکته جالب اینجاست که اگر شما آرزویی رو تو ذهنتون پرورش میدهید خدا یقینا لیاقتش رو تو شما دیده که این فکر رو در اختیارتون گذاشته.(منظور آرزوی درست هست) هیچ وقت خدا در دل یک کرم خاکی آرزوی رییس جمهور شدن را قرار نمیدهد.و همین آرزو بیانگر توانایی و لیاقت و استعداد انسان است. به قول مولانای جان:

       

      کین طلب در تو گروگان خداست

      زانک هر طالب به مطلوبی سزاست

      جهد کن تا این طلب افزون شود

      تا دلت زین چاه تن بیرون شود.

       

      ✅ فقط باید راه و روش درست انتخاب کنیم.

      با آرزوی تناسب افکار و اندام برای تمامی دوستان عزیز🧠💪🫀

      برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید. ثبت امتیاز
      امتیاز: 19 از 4 رأی
      افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم
      آواتار فاطمه سادات
      1399/12/04 15:58
      مدت عضویت: 1692 روز
      امتیاز کاربر: 3766 سطح ۴: هنرجوی مبتدی

      نشان های دریافت شده

      سطح مبتدی
      دیدگاه فنی
      محتوای دیدگاه: 2,027 کلمه

      سلام

      نکات طلایی این فایل :

      ۱- نمیتونی تنهایی اقدام کنی .

      ۲- سبک عادی زندگی ما مشکل دارد .

      ۳- باید طبیعت زندگی من تغییر کند .

      ۴- جمله ی قراره من در این دوره چقدر کم کنم نشان از این میده که من میدونم که برمیگردم سر وزن قبلی حالا ببینم این دفعه چقدر است .

      همین فرمول باعث پایدار نموندن لاغریست .

      ۵- ما با روشهای لاغری گذشته مدتی سبک زندگی را تغییر دادیم ولی چرا باقی نمی مونیم چون دوباره برمیگردیم به سبک زندگی اشتباه فعلی .

      ۶- سبک رندگی عادی و طبیعیمون مشکل داره طبیعی نیست .

      ۷- اضافه وزن به آرامی انجام میشود .

      ۸- نوسان احساسی در اثر وزن کردن چاقی را تشدید می کند .

      ۹- هرچقدر بخوایم بر اساس اعداد و ارقام خوشحال یا ناراحت بشیم اعتمادمان به خودمان کمتر میشود و ما بیشتر تحت فشار قرار می گیریم.

      ۱۰- برای ذهن ما فکر و واکنش ما مهم نیست احساس ما مهمه .

      ۱۱- ذهن ما چاق شدن رو یاد گرفته .

      ۱۲- هر نتیجه ای تکرار آموزشهای خودته .

      ۱۳- ترموستات که تغییر کنه تمام واکنشهات تغییر می کنه .

      ۱۴- وقتی لاغری شروع بشه تا هرجا که بخوای می تونی پیش بری .

      ۱۵- موضوع ذهن ماست .

      ۱۶- وقتی ذهن آموزش ببیند اصلا تصمیم نیاز ندارد.

      ۱۷- چاق شدن یعنی عدم هماهنگی بین ذهن و جسم. به این ترتیب که جسم نیازی به مصرف مواد غذایی نداره اما ذهنت در تعادل با جسم نیست و به دلایل فرمولهایی که در اون ذخیره است امر به خوردن میده .

      ۱۸- در لاغری با ذهن ، ذهن آموزش میبیند که در تعادل با جسم قرار بگیرد .

      ۱۹- وقتی به ذهن آموزش میدی خودبخود دوست داری آموزشهای ذهنیت رو عمل کنی .

      ۲۰- بیشتر شدن یکی از ویژگیهای ذهنه که در تمامی جنبه های زندگی است . وقتی لاغری رو آموزش ببینیم این بیشتر شدن در مسیر لاغریه و ذهن هرروز به دنبال هدایت ما برای لاغر شدنه .

      ۲۱- من وزن ۶۵ رو میخوام . وقتی به ذهن یاد بدی که من چه عدد وزنی را دوست دارم ذهن با ما همسو میشه برای اینکه مارو به خواسته مون برسونه .

      ۲۲- دست از تلاش بیهوده بردار .

      ۲۳- لاغر شدن باید با لذت همراه بشه .

      ۲۴- وقتی ذهنت رو آموزش بدی درگیری ذهنی وجود نداره .

      ۲۵- به ذهنمون باید اثبات کنیم که چرا باید لاغری رو بپذیریم .

      ۲۶- لاغر شدن رو آموزش میدیم نتیجه رو تحویل میگیریم که تغییر در رفتار و جسم است .

      ۲۷- لاغر شدن آموزش لازم دارد .

      اینها نکاتی بود که در این فایل به دست آوردم .

      ممنون بابت این نکات عالی . البته کلی هم نکات عالی در متن هست که نوشتنش رو به

      صحبت در مورد این فایل و متن ادامه دارد ….

      در مورد متن هم که خط به خطش واقعا نکته داشت و بسیار عالی بود .

      گام ۱۱ : آرزوی خود را به واقعیت تبدیل کنید .

      این جمله خودش به نوعی همسو شدن با ذهن خوداگاه و منطقی هست .
      برای لاغر شدن باید سعی کنیم منطقی باشیم .
      برای لاغر شدن باید سعی کنیم منطقی باشیم .
      چون نشان از این میده که لاغری در ما یک ارزوست نه یک واقعیت .
      اما نکته ی بعدی اینست که این ما هستیم که این واقعیت را ابجاد میکنیم نه شخصی دیگر . پس قدرت تبدیل آرزو را داریم .

      لاغری اکنون در جسم ما نیست و با توجه به اصل این باور که : جهان انعکاس افکار ماست . پس اگر میبینیم که جسم ما هم اکنون چاق است و یا حداقل هنوز به لاغری دلخواه نرسیدیم یعنی هنوز هم ذهنیت ما اصلاح نشده اند . جایی از مطالب شما میخواندم با فکر نمیتوان لاغر شد اما با ذهن میشود لاغر شد .
      پس درپاسخ به این سوال که من چطور میتوانم آرزوی لاغری خود را به واقعیت تبدیل کنم میتوان چنین پاسخی داد: من با تغییر ذهنیتم نسبت به لاغر شدن میتوانم ارزوی خود را جامه ی عمل بپوشانم .
      ذهن یا به عبارتی قابل ملموس تر ذهنیت ما تشکیل شده از وقایعیست که در گذشته اتفاق افتاده و ما به آن توجه کردیم و از آن احساسی مبتنی بر رنج یا لذت به ما دست داد و این ذهنیت اکنون ما توسط همین احساسات تکرار شونده در ما شکل گرفت و پررنگ شد .
      میتوان گفت که افکار و گفتار و رفتار و عادات و توجهات گذشته ی ما ذهنیت ما را شکل می دهد یعنی همان ورودیها . ما چیزهایی رو دیدیم و شنیدیم و ذهنیت خود را بر اساس دیده ها و شنیده های خود شکل دادیم و بعد این ذهنیت ما افکار و گفتار و رفتار و عادات دیگری را به بیرون ارسال کرد و باز آنها به نوعی ورودی ذهن ما شدند و چرخه ی چاقی شکل گرفت .
      در اصل این پدیده ها کاملا مستقل از هم هستند و شاهد این گفته هم اینسته که تغییر در هر کدام از این پدیده ها به تنهایی می تواند سرنوشت مربوط به همان پدیده را تغییر دهد .
      مثلا اگر ما تنها روی فکر خود کار کنیم و مثبت اندیشی را سرلوحه ی زندگی خود گردانیم به مرور مثبت اندیشی در ما زیاد و زیادتر میشود و ما از یک فرد منفی نگر به فرد مثبت اندیش تبدیل میشویم .
      یا مثلا تمرکز روی رفتار خوب بدون وابستگی به سایر موارد چرخه ما را از انسان بدرفتار به انسانی خوش رفتار تبدیل می کند .

      اما از آنجایی که ما در دنیای علت ها و معلولها زندگی می کنیم پس رخ دادن هر یک از وقایع را میتوان به علت یا علتهایی مربوط دانست و به نوعی این مراحل را علت و معلول هم دانست و چون این علت ها و معلولها در چرخه هستند پس دائما تکرار میشوند و علتها ممکن است خود معلولِ معلولِ خود باشند . (دقت کنید دو معلول نوشتم .)

      خب ما اکنون در ضمیر ناخوداگاه خود چرخه ی چاقی را تکرار کردیم و به نوعی همانند یک همستر در چرخی گردان و بی پایان افتادیم و تمام افکار و گفتار و رفتار و عادات ما مناسب این چرخه شکل گرفت و سرنوشت ما طبق حدیث حضرت علی ع از مجموعه ی افکار و گفتار و رفتار و عادات و شنخصیت ما ایجاد شد .

      پس برای تبدیل آرزویم به واقعیت باید چوب لای چرخ فعلی بگذارم تا چرخ از کار بیفتد و بر روی چرخ تناسب قرار بگیرم و در این چرخه شروع به حرکت کنم تا سرنوشت خودم را از چاقی به تناسب تغییر دهم .

      من رویای خود را به واقعیت تبدیل می کنم .
      رویایی که تنها و تنها به دست منست و من با تغییر ذهنیت خود آن را تغییر میدهم .

      چگونه ذهنیت خود را تغییر دهم ؟

      با تغییر در انتخابهایم .

      من اکنون به چاقی ام ایمان دارم . چه عواملی چاقی مرا ایجاد کردند اول از همه عدم آرامش و تایید نکردن خود . عجله کردن . مقایسه کردن . خسته شدن . استمرار نداشتن . ترس از خوردن .
      قدرت دادن به غذا برای چاق کردن من .
      خوردن در ذهن من برابر با لذت است . زمان ، مقدار ، اندازه در ذهن من تعریف نشده . ذهن من درکی از زمان ندارد . ذهن من درکی از مقدار ندارد و من تا زمانیکه لذت ببرم خوردن در من ادامه پیدا میکند .
      این فرمول ذهن من است . بی مقدار و اندازه . بی پایان . فقط تنها نکته برای ادامه ی این روند لذت بردن است جاییکه من دیگر لذت نبرم او بدون اینکه من بخواهم خوردن مرا متوقف می کند . ذهن من یاریگر منست در لذت بردن .

      من هر لقمه ای که بخورم ذهن من آنها را نمیشمارد بلکه او همه را یگانه میداند .
      و فقط لذت آن لقمه در ذهن من تعریف شده . وای که من همین حالا از فکر کردن به آن لقمه ها هم لذت میبرم .
      خباهرم رنج و لذت می گوید این لذت باید به رنج تبدیل شود . ولی ذهن من نمیگذارد . خب چرا باید لذتم را به رنج تبدیل کنم .
      من چیزی را که دوست نداشته باشم خب نمیخورم .
      ذهن من به سلامت غذا توجهی ندارد . اگر قرار باشد کرفس بخورد یا پیتزا معلوم است که پیتزا زا انتخاب میکند .

      چون من در هنگام پیتزا خوردن لذت میبرم . چون پیتزا برای ذهن من خوشمزه است . خوش بوست . خوش منظره است . چرا می گویند مضر است . چون میخواهند پیتزا خوردن را به کام ما زهر کنند .
      چون ذهن های محدود این را می گویند .
      چون ذهن محدود میگوید پیتزا چاق کننده است . خوردن پیتزا چاق کننده است .
      ولی ذهن من می گوید خوردن پیتزا عشق است . من عاشق پیتزا هستم . نه فقط پیتزا . عاشق همبرگر کباب لوبیا پلوی چرب همراه با پیاز و ترشی . ماکارونی چرب که از سر و صورتم بریزد .
      ولی الان چی میخورم عرق رازیانه ی بدبو سیاهدانه بد بو . لاویگل بدبو . اه . اینها برای ذهن من زجر آور تعریف شده ولی دکتر میگوید بخور و من باید بخورم ولی راضی نیستم . راضی نیستم .
      البته نه برای چاقی برای چیز دیگر ‌ .

      من خودم پزشک خودم هستم . میتوانم خودم را درمان کنم . میتوانم رها و آزاد باشم . میخواهم رها و ازاد باشم و آنطور که دوست دارم زندگی کنم . حتی ذهن من چاقی را هم دوست دارد ولی خودم بدم می آید .
      خودم از شکم برامده و پهلوهای آویزان بدم می آید . از رانهای پراز چربی و آویزان بدم می آید .

      من دوست دارم زیبا باشم . من از پهلوهای صاف و شکم تخت لذت میبرم . من از رانهای باریک و کشیده لذت میبرم . من از لباسهای زیبا لذت میبرم . من از بازوهای کشیده و کمری باریک لذت میبرم . من از قد بلند لذت میبرم . من از سبک بودن لذت میبرم . من از خوردن هم لذت میبرم .
      من از عزت نفس داشتن لذت میبرم . من از سرزنش خود رنج می کشم .
      من از درجا زدن رنج میکشم ولی این همه روز دارد می گذرد و من هنوز به نتایج ایده آلم نرسیده ام چون عجله همیشه همراه منست و عجله در ذهن معنایی ندارد او ثابت است و آرام آرام تغییر می کند .
      من حرص میخورم ولی او آرام است و میخندد . میگه برو بابا انقدر حرص بخور تا بمیری .
      من فقط نگاهش میکنم و او هم مرا نگاه میکند .

      نمیدانم از این وضعیت خسته و فرسوده میشوم . پیر میشوم ولی باز هم ادامه میدهم ‌.

      بالاخره ذهنیت من از یک فرد چاق به یک فرد لاغر تغییر میکند و من آرزویم را در آغوش میگیرم .

      مسیر رسیدن به آرزو طولانیست ؟

      واقعیت میگوید بله ولی ذهن میگوید نه . تو همین حالا در آرزویت هستی ولی نمیبینی .
      چرا کورم ؟ چون نمیخوای تغییر کنی ‌
      چون تمام توجهت روی موارد نادلخواهست ‌.

      ولی خدای من از توجهات من برتر است درست است ؟ بله ولی تو حتی خودت خالق خدایت هستی .
      خدارا به سمت آنچه میخواهی سوق میدهی .
      پس چرا سرنوشتم به سمت خیر تغییر نمی کند .
      چون سرنوشت خیر را نمیبینی .
      باز هم سرزنش .
      خسته ام از سرزنش .
      دلم میخواست این نوشته تبدیل به یک نوشته ی طلا دار و فنی میشد ولی مرتب از فرمولهای خسته کننده صحبت کردم .مثل فیلمهایی که بد تمام میشود متن من هم بد تمام شد و من آن را خلق کردم .
      اما تو میتوانی خوب تمامش کنی .

      خوب یعنی چه ؟
      من خوردن را دوست دارم حتی پرخوری را هم‌ دوست دارم ولی چاق شدن را دوست ندارم در حالیکه اینجا باید اندازه خوردن را دوست بدارم و پرخوری را برای خودم رنج اور کنم . البته پرخوری در جایگاهی برای من رنج اور هست و من باید معیار ان را تغییر دهم .

      معیار اکنون من فشار شکم است و من باید معیار را ذهنی کنم . وقتی میگم هنوز تغییر نکردم یعنی همین . معیار من هنوز فشار شکم است .

      باید این متن را به پایان برسانم چون به نتیجه نمیرسم . البته از خود فایل بسیار لذت بردم اما به فرمول خوردن که میرسم هنوز هم برای من طلسم است .
      البته امید دارم این طلسم باز میشود باز میشود و من آن را باز میکنم و رویای لاغری دائمی خود را به واقعیت تبدیل می کنم .

      برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید. ثبت امتیاز
      امتیاز: 0 از 0 رأی
      افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم
      آواتار فاطمه
      1399/11/26 09:24
      مدت عضویت: 1663 روز
      امتیاز کاربر: 234 سطح ۱: کاربر مبتدی
      دیدگاه فنی
      محتوای دیدگاه: 1,464 کلمه

      باسلام   گام ۱۱ : ارزوی لاغری خود رابه واقعیت تبدیل کنید
      در طی حدود ۱۰ سالی که اضافه وزن پیدا کردم وجسمم از فرم اولیه خارج شد وشکل چاقی به خودش گرفت درهرجایی که افراد لاغر را می دیدم با حسرت به انها وگذشته اندام خودم نگاه می کردم وپراز تاسف بودم که چگونه متوجه نشدم واضافه وزن پیدا کردم و به خودم می گفتم چرا اینقدر به خوردن توجه داشتم چرا جلو خوردنم را نگرفتم چرا سبک زندگیم بیشتر متوجه خوردن وزیاد خوردن ولذت بردن از خوردن بود چرا نتونستم جلوی میل به خوردنم را بادیدن خوراکیهای لذیذ بگیرم . با دیدن متناسبها پشیمان از نادرست خوردن وسبک زندگی می شدم وتصمیم قوی وبا اراده وعزم به تغییر جسم با روشهای الگوهای گول زننده می شدم وشروع به فعالیتهای سنگین وخسته کننده جسم وروح می شدم .امابرای رسیدن به تناسب تمام فشارهای روحی وجسمی را تحمل وانها را برای خودم لذت بخش میکردم تاوقتی که به نتیجه مطلوب تناسب اندام می رسیدم . وقتی به وزن وتناسب مورد نظرم می رسیدم بسیار خوشحال وبا اعتماد به نفس لباسهای مورد نظرم رامی پوشیدم ولذت میبردم از همت وتلاشم وبه نتیجه رسیدنم . تشویق وتعریف اطرافیان درمورد رسیدنم به تناسب براین شادی افزون بود .تا مدتی بعد از این تغییر هنوز پا بند به اصول رفتاری برای لاغر شدنم بودم اما کم کم بعد از مدتی کمی از این بخور  کمی مزه ان را بچش  اشکالی نداره تو که به تناسب رسیدی وانقدر توان داری که دوباره شروع کنی    یکبار هزار بار نمیشه و تصورات ذهنی از این قبیل ارام ارام به وضع قبلی برگشتن همان واضافه وزن پیدا کردن هم همان .
      نزدیک به عید وبرای عروسی میدیدم بسیاری از خانم ها برای خوش اندام شدنشان به ورزشگاه میرفتند ورژیم می گرفتند تا باورزش ورژیم به تناسب اندام برسند اما من نمی رفتم ووقتی به مهمانی می رفتم وتناسب اندام دیگران را میدیدم ازخودم خجالت می کشیدم واز سر جایم بلند نمی شدم وتاسف می خوردم که چرا مانند دیگران به ورزشگاه نرفتم ورژیم نگرفتم ولی میدیدم که همانها هم درمدت زمانی متناسبند وبعد ازان دوباره به شکل اولیه بر می گشتند .

      اما این روشها چون زود گذر وظاهری وفشار بر جسم بود چیزی عوض نمی شدباید اصل ماجرا ومحتوای اصلی که فرمان ذهن برای خوردن بود تغییر میکرد نه جسمی که اراده ای ندارد وبی تاًثیر در چاق شدن ما می بود وهیچ کاری از دستش بر نمی امد وچون این تغییر رفتار برطبق میل جسم نبود بااینکه بارها وبارها تصمیم به تناسب اندام با انجام روشهای سخت ونادرست گرفتم برای مدتی جسم راتحت فشار می گذاشتم تغییر می کردولی دوباره برمی گشت به شکل اول این تغییر بیرونی و جسمی بود وریشه ای نبود .بعد از رژیم وروشهای غلط لاغری به وزن اولیه بر می گشتم چون ناراحت وعصبی می شدم ودرگیری فکری پیدا می کردم وچون به چرایی دوباره چاق شدنم فکر میکردم وزن من اضافه می شد وبه طرف چاقی بیشتر از طریق ذهن هدایت می شدم .🌻

      می دانستم بعدازرژیم نباید سبک خوردن درزندگی را عوض کرد اماهمیشه بعد از چند روزی که به تناسب می رسیدم کم کم به سبک خوردن قبلی زندگی برمی گشتم زیرابعد از رژیم گرفتن بعلت نخوردن یا درست نخوردنم وکنترل در خوردنم حرص وولع ذهنم برای خوردن بیشتر می شد وباخوردن بیشتر به وزن قبلی وگاهی بیشتر از ان بر می گشتم .وقتی ما به هروسیله ای برای لاغر شدن اقدان میکنیم ووزنمان به این طریق کم می شود ولی دوباره وزنمان بر میگردد یعنی سبک زندگی ما اشکال دارد
      وقتی رژیم نمیگیریم ویا بعد از رژیم گرفتن که دوباره چاق میشویم تعادل بین جسم وذهن به هم میریزد اما موقعی که رژیم داریم تعادل بین جسم وارامش ذهنی راداریم .وقتی مارژیم میگیریم وعدد مشخصی رابرای رسیدن به وزن مطلوب درنظر میگیریم برای رسیدن به عدد مطلوب چون بر جسم فشاروارد می کنیم واین کار مغایر با خواست ذهن است وما با این کار درجهت مخالف خواست ذهن حرکت می کنیم پس ذهن میخواهد که ما به وزن اولیه که خیلی راحت واسان به ان رسیده برگردیم وما نگذاشتیم دراین مرحله ذهن این همسو نبودن باجسم رانمی پذیرد وبه حالت اولیه که وزن اصلی است بر میگردد.تلاش برای رسیدن به وزن مطلوب یک تلاش موقتی است زیرا ما ذهن رابرای چاقی بانوع سبک زندگی برنامه ریزی کردیم وباان پیش می رویم وبعد ازپایان دوران هر رژیمی برای مدتی متناسب ولاغر هستیم ولی چون ذهن وجسم ورفتارهای غذایی وسبک زندگیمان همسو نبوده در نتیجه تلاشها وزحماتمان بی ثمر ودوباره به شکل اولیه بر میگردیم
      چاقی یعنی درردیف لاغرهانبودن یعنی ذهن به دنبال رفتارهای اضافه وزن رفتن یعنی جسم به شکل غیرطبیعی خودش درامدن واین همسو نبودن ها یعنی هرچه بارژیم وهرروشی برای لاغر شدن ریسیدیم پنبه شدن وهرچه درجهت لاغری زحمت کشیدیم به جایی نرسیدن بخصوص وقتی که عدد وزن ایده ال خودرامشخص کنیم و بارژیم به ان می رسیم ودوباره برمیگردیم به حال اول .این حالت مثل کسی است که ادرس اشتباهی دارد که به ان اطمینان دارد به مقصد میرسد در مسیر رسیدن به ان مقصد حرکت میکند ومسیر طولانی میرود ودراخر به جایی میرسد که بن بست بوده واصلا ادرس اشتباهی داده شده .باید بدانیم مشکل اصلی چاقی ما جسم نیست بلکه عامل درونی ذهن است که عادت به داشتن اضافه وزن ورفتارهای غذایی چاق کننده کرده میباشد فرمانهای ذهن برای خوردن ما باعث چاق شدن جسممان شده جسم ازدستوراتی که ذهن برای خوردن میدهد اطاعت می کند.
      چون طبیعت ما لاغری بوده وا از چاقی که مخالف طبیعت ماست زجر می کشیم وجسم مادرخواست طبیعتش را میکند وچاقی برایش زجر اور است ومادوست داریم لاغر شویم .ذهن ما از ابتدا چاقی رابلد نبوده ومابودیم که بارفتارهای غلط غدایی ذهن را اموزش به چاقی دادی پس باید برای لاغرشدن هم ازهمین روش یعنی اموزش ذهن به رفتارهای صحیح غذایی وخوردن بتوانیم چاقی را به لاغری در ذهنمان تبدیل کنیم تارفتار صحیح خوردن درمابوجوداید وذهن فرمانهای صحیح خوردن صادرکند درواقع باتغییر سبک زندگیمان از پرخوری و ریزخواری وبیش ازاندازه ونادرست خوردن به سبک به اندازه خوردن وبه موقع خوردن وصحیح خوردن عوض شودوعادت کند ومابه تناسب برگردیم .🏵وقتی برای لاغرشدن عددوزن دلخواهمان رادرنظر میگیریم وباروشهای غلط شروع به لاغری می کنیم مابه ان عدد می رسیم وبسیار شاد می شویم ولی وقتی ادامه ان رارها می کنیم دوباره به وزن اولیه ویا بیشتربر میگردیم علت اینه که ذهن مابه زیادتر شدن وزن با رفتارهای غلط خوردن عادت کرده واین عادت درذهن ما ازبین نرفته ودرتمام مدت استفاده ازروشهای نادرست برای لاغرشدن ما باکنترل برای نخوردن ذهن وجسم را عذاب می دادیم وچون انها این کنترل را که برایشان باسختی همراه بودنمی پدیرفتن باعث می شد که بعد از رها کردن رژیم ذهن وجسم مثل مرغ از قفس ازاد شده باشند که هرچه محدودیت ومحرومیت غدایی برایشان ایجادکرده بودیم مثل قحطی زده ها بخواهند برای خودشان جبران کنند واین روش های غلط لاغری اثرمثبت که نداشت هیچ مضر هم بود.
      پس باید دنبال روش موثر وهمیشگی وراحت واسان مورد پذیرش جسم وذهن باشیم که همان لاغری با ذهن است .
      دراستفاده ازروش ذهنی امکان بازگشت دوباره به چاقی نیست مگر اینکه شخص به خواست خودش بخواهد برگردد وسبک زندگی ورفتارهای غذای خود رادوباره تغییردهد وپرخوری ریزخواری وناصحیح خوری را دوباره شروع کند.زیرا روش درست خوردن رادرذهنش برای همیشه ذخیره کرده .درروش لاغری باذهن هیچ برنامه ای به ماتحمیل نمی شودوتمام مراحل لاغری با راحتی واسانی وبامیل وارامش وپذیرش ریشه ای ودرونی انجام می شود.این روش برنامه ریزی ذهن از قبل که چی وچطور وکی وچقدر بخورویا چه فعالیتی داشته باش نیست بلکه فقط فرمولهای صحیح ذهنی که قبلا درذهنمان بوده درزمانی که مااندام طبیعی داشتیم وبه دلیل استفاده نکردن از انها ویادگیری فرمولهای چاق کننده فراموششان کرده بودیم را یاد اوری می کند وادامه می دهد . اینکه ارزوی لاغرشدنمان محقق نشده زیرا برای لاغرشدن ازروش صحیح استفاده نکردیم وهیچکس برای چاق شدنش برنامه ریزی نکرده بوده وما بودیم که با برنامه ریزیهای غلط مثل رژیم وورزش ودارو ودمنوش و……..ذهنمان رابرنامه ریزی کرده بودیم که هرگز موفق به رسیدن به تناسب نشویم.
      همین نرسیدنها به لاغری باعث ناامیدی ما شدوفکر به اینکه بدن ماتوانایی لاغرشدن رانداردویامقاومت می کند اشتباه وباعث لاعرنشدن ماست .جسم ما هیچ مقاومتی دربرابرلاغرشدن ندارد زیرا طبیعت واصل جسم ما لاغری بوده وجسم خواهان این تناسب هست بیشتر ازمادوست دارد متناسب شود وبه اصلش برگردد برای همین هست که لاغری ارزوی ماست پس باید رفتار غذایی ما هم درجهت لاغری ما همسو شود تا ما به ارزویمان برسیم .
      فرق چاق ها با لاغرها درسبک زندگی ورفتارهای غذایی ونوع نگاهمان به غذاست .اصل وطبیعت هردویمان لاغری بوده اما تفاوت ایجادشده درفرمولهای ذهنیمان باعث تفاوت درجسممان است .فرمولهای ذهنی فرد متناسب اورابه طرف سبک خوردن درست ورفتارهای صحیح خوردن برای رسیدن به تناسب اندام ترغیب می کند وفرمولهای ذهنی فرد چاق اورا به سمت رفتارهای غلط غذایی وسبک خوردن نادرست وتکرار ان او را ترغیب برای هدایت به چاقی می کند .شناسایی فرمولهای غلط ذهنی واموزش مرحله به مرحله انها به ذهن وتمرین وتکرار انها باعث تغییر وجایگزینی انها به جای فرمولهای غلط ذهنی چاق شدن واضافه وزن وسبک ورفتارخوردن غلط درنامتامناسبها می شود.
      خدایابابت همه چیز شکرت وازشما استادگرامی نیز بسیار سپاسگزارم🌹

      برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید. ثبت امتیاز
      امتیاز: 0 از 0 رأی
      افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم
      آواتار الهه
      1399/11/19 00:16
      مدت عضویت: 1232 روز
      امتیاز کاربر: 13323 سطح ۴: هنرجوی مبتدی
      دیدگاه فنی
      محتوای دیدگاه: 857 کلمه

      به نام خدایی که جهان را بی نقص آفرید.
      همیشه بزرگترین آرزوی زندگی من، لاغر شدن و تناسب اندام دائمی بوده است‌. هرچه چاقتر میشدم و از لاغر شدن ناامیدتر، این آرزو در من پررنگتر میشد. که شدیدتر و پررنگتر شدن این آرزو یعنی اینکه در ذهن من لاغری غیرممکن و دست نیافتنی‌تر و برآورده شدن آن فقط با یک معجزه امکان‌پذیر میشد. همیشه اول سال مهمترین هدفی که برای خودم تعیین می‌کردم کاهش وزن بود و همان روز اول سال به خودم می‌گفتم به خاطر دید و بازدید، بعد از تعطیلات برای کاهش وزن اقدام می‌کنم و اینطوری از قبل به ذهنم اخطار می‌دادم که دو هفته بعد قرار است قحطی اتفاق بیفتد. در نتيجه ذهنم دستور می‌داد برای دوران قحطی ذخیره‌سازی انجام شود. از آنجا که معمولا مناسبات و دید و بازدیدهای سال نو گاهی تا پایان اردیبهشت ادامه داشت، رفتار قحطی‌زده من هم تا آن زمان ادامه‌ داشت و در نهایت همیشه بعد از عید با افزایش وزن و افسردگی آن مواجه میشدم. بدین ترتیب همیشه سال جدید را با مصیبت وزن بالاتر شروع می‌کردم. به طور کلی زندگی من از دور و تسلسل باطل دو بازه زمانی تشکیل شده شده بود: ۱. دوره رژیم که شامل تعادل و آرامش جسم و گرسنگی ذهن بود و ۲. دوره بدون رژیم که شامل چاقی و عدم تعادل جسم و آرامش ذهن بود. يعنی همواره عدم تعادل و کشمکش بین ذهن و جسم من وجود داشت و روح و روان من در ابن کشمکش در حال فرسایش و تخریب بود.
      معمولا با رژیم و ورزش می‌توانستم وزن قابل توجهی کم کنم و می‌دانستم بعد از رژیم هم باید محدودیت غذایی و تحرک بدنی را رعایت کنم و نباید به سبک قبلی زندگی خودم برگردم. اما همیشه آرام آرام و قدم به قدم به روال سابق خودم بر می‌گشتم. هر چه‌قدر میزان کاهش وزن بیشتری در یک بازه کوتاه‌تر توسط یک روش لاغری نوید داده میشد، مطمئن بودم با روش سخت‌تر و محدودیت بیشتری قرار است مواجه شوم و زنگ خطر قحطی بزرگتری برای ذهن من به صدا درمی‌آمد. هرچه رژیم سخت‌تر بود، بعد از رژیم ولع ذهن من برای خوردن و جبران قحطی بیشتر و نتيجه نهایی چاقی بیشتر بود. هر روز صبح خودم را وزن می‌کردم و هر بار که با افزايش وزن مواجه می‌شدم ناراحت و عصبی میشدم، بعد ذهنم شروع می‌کرد به آرام کردن من که این افزایش‌ وزن را جدی نگیر، امروز دستگاه گوارش ات خوب کار نکرده، دیشب خوب نخوابیدی و ورم داری، نزدیک پریودت هستی و دهها دلیل بی‌ربط دیگر که این افزایش وزن واقعی نیست و چند روز دیگر برطرف می‌شود. ولی متأسفانه هيچ وقت هم برطرف نمیشد و بعد از مدتی وزن اضافه شده عادی میشد و این روند ادامه داشت. هر بار که مدتی بعد از رها کردن رژیم، با وزنی بالاتر از قبل مواجه می‌شدم و عدد بالاتر را روی ترازو می‌دیدم، ابتدا برای مدتی ناراحت و عصبی و پرخاشگر بودم ولی به مرور با وزن جديد کنار می‌آمدم و برایم عادی میشد و به این ترتیب ترموستات ذهنی من روی عدد بالاتری تنظیم میشد. این اواخر بعد از کلی تجربه رژیم و کاهش وزن، به این نتيجه رسیده بودم که مشکل من کاهش وزن نیست بلکه اشتها و ولع خورون من است و به دنبال راههای کاهش‌ اشتها بودم، غافل از اینکه اشتها همان فرمول‌های چاقی ذهنم است نه یک مشکل جسمی.
      الان کاملا متوجه می‌شوم که فرق من و یک فرد لاغر در نگاه ما به غذا و رفتار غذایی ماست. یادم می‌آید اولین متخصص تغذیه‌ای که رفتم دکتر کرمانی بود. آن زمان در خوابگاه دانشجویی زندگی می‌کردم و یک هم‌اتاقی داشتم که خیلی لاغر بود و هميشه دنبال افزایش وزن بود. هم‌اتاقی من هم پیش دکتر کرمانی برای چاق شدن می‌رفت (عجب تراژدی). دوستم باید بعد از هر وعده غذا سه عدد خرما می‌خورد و چون هنگام سیری اصلا نمی‌توانست حتی یک لقمه بيشتر بخورد، همیشه غذا کمتر می‌خورد که جا برای خرما خوردن داشته باشد و یا برای اینکه شکم درنیاورد هر شب درازنشست انجام می‌داد يعني کاملا فرمولهای ذهنی لاغری داشت که وقتی برای چاقی اقدام می‌کرد این فرمولها خودش را نشان می‌داد. در نهایت نه من توانستم برای همیشه لاغر شوم و نه دوستم توانست چاق شود.
      برخلاف گذشته، این روزها با توجه به اطلاعات ارزشمندی که از سایت تناسب فکری کسب کرده‌ام، می‌دانم که جسم من مشکلی ندارد، طبیعت من لاغری است و جسم من مشتاق لاغری و ترمیم است (کاهش وزن از روشهای لاغری هم ابن موضوع را اثبات می‌کند، مشکل پایدار نبودن لاغری است‌).می‌دانم مشکل اصلی فرمولهای چاق‌کننده ذهن من است که باید آنها را شناسایی و خاموش کنم و فرمول‌های لاغری و تناسب اندام که در طبیعت من وجود دارد را پیدا و بیدار کنم. که این فرمول‌های تناسب اندام باعث بروز رفتار و عادتهای لاغری و تناسب اندام می‌شود و آرزوی لاغری من به راحتی، با لذت و بدون سختی به واقعیت تبدیل خواهد شد. باز هم به خودم یادآوری می‌کنم این پروسه نیاز به زمان دارد، پس به حرف‌های منفی‌باف و حیله‌های ذهن‌ات توجه نکن، صبور باش و فقط با قدرت ادامه بده و ایمان داشته باش آرزوی لاغری تو به واقعیت تبدیل می‌شود. از تو حرکت از خدا برکت.

      برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید. ثبت امتیاز
      امتیاز: 0 از 0 رأی
      افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم
      آواتار فروغ ریاحی
      1399/11/14 01:56
      مدت عضویت: 1645 روز
      امتیاز کاربر: 27891 سطح ۶: هنرجوی پیشرفته
      دیدگاه فنی
      محتوای دیدگاه: 1,948 کلمه

      خیلی صادقانه بگم من هیچ وقت آرزوم لاغری نبوده چون تا قبل از ازدوجم که بسیار لاغربودم و در این ۱۸و ۱۹سال ازدواجم که خیلی آرام آرام چاق شدم و اویل ازدواجم که چاقی من در حد ۱۵ کیلویی یا ۱۰ کیلویی بود که خیلی سریع با رژیم و با کم خوریهایی که میکردم فوری لاغر میشدم و طعم تناسب رو برای یه مدت مچشیدیم و هیچ وقت جز دسته افرا د خیلی چاق نبودم مگر بعد از بارداری اول و دومم که واقعا چاق شده بودم که اونم در بارداری من با خیال راحت که این طبیعی هست و باید اینجوری به جای دونفر بخورم و با کلی فرمولهای اشتباه خوردن که در ذهنم داشتم باردار میشدم و سریع چاق می شدم و در اون زمان هم بعد از بارداری اولم که نگاه به جسمم میکردم از چاقی بدم میومد و خیلی سریع اقدام به باشگاه رفتن و ورزش کردن میکردم و رژیم میگرفتم وفکر کنم دخترم ۳ ماه نمیکرد که شروع کردم برای لاغری و بسیار عالی تونستم لاغر بشم در حد فکر کنم ۲۵ کیلو و یا بیشتر کم کردم و بازم طعم لاغری رو خیلی سریع چشیدم و اما تا یکم خسته میشدم سریع برمیگشت تا بارداری دومم و بازم با همون فرمولهای چاق کننده که داشتم خیلی سریع من چاق شدم و این بار هم خیلی سریع اقدام کردم و ایندفعه در حد ۳۵ کیلو شایدم بیشتر من کم کردم و بازم طعم اون تناسب رو چشیدم اما این دفعه تنفر از چاقی داشتم و به شدت روی وزنم و خوردنم حساس شده بودم و حواسم بود یه گرم اضافه نکنم مدام روی ترازو میرفتم و کالری میشموردم و اما نتیجه عکس میشد هر وقت روی ترازو میرفتم یه عالمه اضافه کرده بودم و همین من رو زجر میداد و ناراحت میکرد این اواخر خیلی حالم رو بد میکرد چرا اینطور شدم و همیشه با حسرت به متناسبهایی که همه چیز میخورن و لاغرن نگاه میکردم که فرق من با اینا چیه و چرا من سریع وزنم بالا میره و اینها همیشه لاغرن و هر چی بخوان میخورن پس در اون شرایط من مدام رژیمم رو سختتر و ورزش رو سنگینتر میکردم و خودم رو لاغر میکردم اما به مخص خارج شدن از رژیم خیلی سریع دوباره چاق میشدم و ناراحت و افسرده بودم که چرا اینطور هست تا کی باید هیچی نخورم و رژیم باشم آخه چرا اینطورم ؟
      پس برای همین من یادم نمیاد خیلی آرزوی لاغری کرده باشم مگر این اواخر که دیگه به فاصله ی کم رژیم میگرفتم و همین محدودیتها و سختیها و نموندن در وزن دلخواهم من رو کلافه و ناامید کرده بود و برای همین خیلی
      بیشتر تلاش میکردم و فکر میکردم باید به خودم بیشتر فشار بیارم و همیشه به دنبال راهی بودم برای این مشکلم که چرا من ثابت نیستم ؟
      و همیشه به خودم و بقیه میگفتم چرا نمیتونم لاغری رو نگه دارم ؟ بارها این روند چاقی و لاغری من تکرار شده بود در این چند سال اخر
      و همین چاق شدن و لاغر شدنهای زیاد باعث شده بود که فکر کنم این سبک زندگی من هست و من باید اینطور باشم اما این اواخر که همیشه و مداوم من رژیم داشتم و باشگاه میرفتم و تند و تند چاق و لاغر میشدم در عرض یه سال چندین دفعه من رژیم جدید میگرفتم و لاغر میشدم و دوباره که یکم ولش میکردم چاق میشدم و این اواخر بود که میگفتم چرا اینطور هستم و یه چیزی این وسط هست که من نمیتونم لاغر بمونم ؟ و همونجا بود که در من آرزوی لاغر ماندن شکل گرفت .
      اضافه وزن خیلی آرام به ما تحمیل میشه که ما
      متوجه نمیشیم مگر با وزن کردنهای روی ترازو ما متوجه میشیم که چند گرم ما بالا رفتیم یا پایین اومدیم که همین فشارهای روحی ما رو داغون میکنه و من چقدر این کار رو باوسواسی خاصی انجام میدادم واگر وزنم یکم بالا میرفت اون روز دیکه ناراحت و غمگین میشدم و همه ی اطرافیان من متوجه میشدن و میگفتن بازم چی شده ؟چاق شدی و من هم شروع میکردم به حرف زدن اره چیکار کنم من که نمیخورم پس چرا همش اضافه میکنم من نمیخوام دیگه بالاتر برم و …
      و اما حالا متوجه شدم که برای لاغر شدن نمیشه خودم به تتهایی اقدام کنم و ذهن ما هم باید همراه ما باشه چون ذهن ما الان چاق شدن رو یاد گرفته از اطرافیان از والدین و ناخو استه ما پیگیر یادگرفتن چاقی بودیم و هر چی الان هستم نتیجه ی سعی و تلاشهای مکرر خودم هست و با رژیم گرفتن و هر عامل بیرونی چون فقط جسمم رو محدود میکنم نمیتونم نتیجه بگیریم .
      حالا فردی که رژیم میگیره با فشار آوردن به جسم یه مقدار کم میکنه ولی چون ورودی ها رو محدود کردیم یه مدت کمتر میخوریم و اما به محض رسیدن در وزن ایده آل دوباره خیلی سریع ذهن دستورهای خوردن رو صادر میکنه و ما رو به همون وزن قبلی شایدم بیشتر میرسونه و ذهن مثل ترموستات عمل میکنه اینجا و من چون اون موقع نمیدونستم قضیه چی هست فکر میکردم دیگه زندگی اینطور هست و باید ما هم با رژیم و ورزش لاغر بشیم و اگر رژیم نداشته باشم چاق میشم و برام یه چیز طبیعی شده بود تا این اوااخر که خیلی با فاصله ی کم من وزنم بالا و پایین میشد دیگه شک کردم چرا اینطور هست و یه جایی مشکل هست که من خبر ندارم و …تا با لاغری با ذهن آشنا شدم .
      پس حالا میفهمم ترموستات ذهنی من هم روی چاقی تنطیم شده بود .
      ما باید لاغری رو آموزش ببینیم تا لاغر بشیم.
      پس باید ذهن ما تغییر کنه و در مسیر لاغری باشه تا با ما همکاری کنه و جسم ما لاغر بشه و این هماهنگی باعث میشه ما برای همیشه لاغر بشیم .
      پس موضوع ذهن ما هست و اصلا ربطی به جسم ما نداره پس نگو از این تاریخ من دیگه فلان چیز رو نمیخورم این یه تصمیم هست
      و ما فقط باید ذهن رو آموزش بدیم تا دیگه نیاز به اون تصمیم های گذشته که نخوردنها هست نباشه و ذهن باید آموزشها رو تکرار کنه تا یاد بگیره و ذهن بدون تصمیم خودش عمل میکنه ناخودآگاه ما دستور نخوردن صادر میکنه پس آموزش ذهنی این طور هست ولی اگر ذهن آموزش نبینه دستور خوردن صادر میشه و ما میخورییم در حالی که اصلا نیاز به غدا نداریم و سیر هستیم و بعدش عذاب وجدان و ناراحتی داریم و این ناهمانگی باعث چاقی میشه که خودم بارها همین طور میشدم مثلا قبلا میگفتم شام رژیمی بخورم که اگر رفتم بیرون و بقیه چیزی خوردن و یا رفتم خونه مادرم و بقیه شام خوردن من نخورم و بتونم خودم رو کنترل کنم در مقابل مواد غذایی چون اشتهام زیاد هست اما هم شام رژیمی رو میخوردم و هم هر چیزی که بقیه میخوردن حالا یه کلوچه با چایی یا چیپس و پفک و یا غذای مادرم که روی گاز بود و … منم یه مقدار میخوردم در حالی که اصلا هیچ تصمیمی به خوردن نداشتم و بعدش عذاب وجدان و یا ناراحتی داشتم از خوردنم و اما حالا متوجه میشم چرا ؟چون ذهنم چاق بوده و در مسیر چاقی بوده .

      ذهن رو باید اموزش بدیم سیری و گرسنگی یعنی چه و اینطور ذهن رو در تعادل با جسم نگه میداریم.
      تا حالا هی من گفتم خواسته ام لاغری هست ولی ذهن من در مسیر چاقی بوده و چاقی رو بلد بوده و برای همین با هر روشی که اقدام کردم نتیجه ی لاغری هم موقت بوده .
      پس من باید اصل رو بلد باشم حالا لاغر شدن یه علم هست یه اصل هست که باید یادش بگیریم باید سعی کنم و تمرین کنم و براش زمان برارم و تمرین انجام بدم تا نتیجه همیشگی بگیریم .
      قبلا خیلی وقتها من تصمیم میگرفتم که از شنبه رژیم بگیریم و دیگه شام نخورم ولی هیچوقت عملی نمیشد اما حالا با این دورها من هر روز مشتاقترم که ادامه بدم و جلوتر برم .
      ذهن رو هر چیزی یادش دادی اون رو بیشترش میکنه و گسترش میده در هر جنبه ای ذهن اینطور هست در مادیات در موفقیتها در … همیشه به دنبال بیشتر کردن هست و چون این ذهن چاقی رو یاد گرفته هر روز به دنبال بیشتر کردن وزن شما هست و اگر همین ذهن لاغری رو یاد بگیره هر روز به دنبال لاغر کردن ذهن هست .
      باید به ذهن یاد بدی من چه وزنی رو دوست دارم تا با شما همسو بشه .
      این همه مدت من رژیم گرفتم و نتیجه گرفتم اما چرا نتونستم بمونم ؟ انصافا نتیجه خوب بود اما مسیر سخت بود واقعا یه جاهایی کم میوردم و رفتارهای ناجور غذایی هم داشتم ولی با هر سختی بود دوباره ادامه میدادم به عشق لاغری ولی ماندگار نبود .
      ما همیشه با لذت چاق شدیم با آرامش بوده و با رنج نبوده چون ما یه سری کارها رو هر رورز تکرا ر میکردیم که نتیجه اش میشد چاقی ولاغری هم نباید سخت باشه و هر راهی که در اون لاغری با سختی و رنج هست اشتباه و غلط هست .
      اول باید ذهن رو راضی کنیم چرا میخواییم لاغر بشیم وقتی اون بپذیره تازه با ما همسو میشه و باید آموزشش بدیم و نتیجه رو میبینیم .
      لاغر شدن نیاز به آموزش داره .
      ذهن من چرا من میخوام تغییر کنم و لاغر بشم ؟
      چون من وقتی لاعر بشم همه چیز من تعییر میکنه
      چون روابطم تعییر میکنه و اعتماد به نفسم تغییر میکنه
      چون حالم و روحیم تغییر میکنه و در بهترین حالت روحی و جسمی قرار میگیریم
      چون آرامشم عالی میشه
      چون آزادی رو تجربه میکنم
      چون رهایی رو احساس میکنم هم در لباسها هم از محدودیتها رها میشم
      چون از وابستگی به مواد غذایی خارج میشم و دیگه اعتیاد ندارم .
      چون خیلی آرام و آهسته غذا میخورم و دیگه حرص و ولع ندارم .
      چون بعد از غذا خوردنم سبک هستم و خیلی راحت فعالیت میکنم و کار میکنم .
      چون دیگه هیچ وقت اون حالت معده درد و دل درد بعد از غذا رو ندارم .
      چون خودم رو لایق و توانمند در رسیدن به یه جسم متناسب و ایده ال میدونم .

      چون در مقابل اصرار بقیه به خوردن نه میگم و بیخودی غدا وراد این جسم عزیزم نمیکنم که امانت الهی هست و اون رو پارکینگ بیماریها نمیکنم .
      چون از شر بیماریهای جسمی و روحی خلاص میشم مثل کمر درد و پادرد و زانو درد .
      چون شادابی و جوانی چهره و زبیایی پیدا میکنم
      چون لباسهای شیک و به روز و رنگ شاد میپوشم و بسیار خوش لباس و شیک‌پوش میشم .
      چون وقت کمتری صرف خرید میشه و در هر مغازه ای که برم لباس سایزم پیدا میشه و آسان و سریع خرید میکنم .

      چون همه جا به راحتی جام میشه میشنم و ارامش میگیریم .
      چون خودم رو با ارزش میدونم و ارزش من ایده الترین اندام هست .
      چون با هر پوششی که بخوام در هر مکانی به راحتی حضور پیدا میکنم .

      برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید. ثبت امتیاز
      امتیاز: 0 از 0 رأی
      افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم